بلاغت در خطبه غدير: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
 
(۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


==بلاغت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۸. زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۴۷ -۶۸ .</ref>==
[[خطبه غدیر]] از نظر فصاحت کلام و بلاغت سخن و به کار گرفتن بدایع کلمات بی نظیر است.
خطبه غدير از نظر فصاحت كلام و بلاغت سخن و به كار گرفتن بدايع كلمات بى ‏نظير است. با توجه به اقتضاى سنگينى پيام و محتواى بلند آن، تركيب خاصى از كلام بليغ بر لسان مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله جارى شده كه لايق شأن عظيم ترين پيام رسانى از طرف حى متعال است.بلاغت به معناى مراعات مقتضاى حال و مخاطب و موضوع در سخنورى، چنان در خطابه غدير متجلى شده كه از يک سو صد و بيست هزار مخاطب را به اضافه تمامى نسل‏ هاى آينده مسلمين در نظر گرفته؛ و از سوى ديگر در سراسر سخنرانى از موضوع ولايت خارج نشده، و مقتضاى حال را پيش بينى آينده بلند مدت اسلام در نظر گرفته و به همان عظمت سخن گفته است.بديع به معناى به كار گرفتن زيبايى كلام نيز، از آغاز حمد و ثناى خطبه تا انجام آن چشمگير است، كه با مراعات عظمت پيام در قالب خاص خود جلوه‏ گر شده؛ و در گونه‏ اى كه اهداف سخنران و دريافت مخاطبين ملاحظه شده باشد، در بالاترين گونه آن مورد استفاده قرار گرفته است. كلمات فشرده و پر محتوايى در خطابه به كار رفته كه درک معانى آنها نياز به دقت فراوان دارد، و به عبارت ديگر جملات و كلمات دقيقى است كه نياز به تفسير مفصل دارد.از همان آغاز خطابه، حمد و ثناى آن با زيباترين كلمات و جملات و تركيب‏ ها آغاز شده، و در طول خطبه اين روند با تنوع در گونه هاى خطاب ادامه يافته است.  


صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى از شگردهاى مخيّلانه ابلاغ معناى مورد نظر متناسب با احوال مخاطب هستند، كه از ديرباز در روند تكاملى خود از مبانى بسيارى تأثير فراوانى پذيرفته ‏اند. از جمله مهم ‏ترين آنها، آيات قرآنى و روايات فرقانى است.
با توجه به اقتضای سنگینی پیام و محتوای بلند آن، ترکیب خاصی از کلام بلیغ بر لسان مبارک  پیامبر صلی الله علیه و آله جاری شده که لایق شأن عظیم‌ترین پیام رسانی از طرف حی متعال است.


خطبه غدير كه از حماسه جاودانه و روشنگرانه اعلام ولايت على مرتضى‏ عليه السلام و اتمام نعمت معرفى وجود مبارک ولىّ خدا و تكسوار نهج البلاغه از زبان رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله -  كه افصح العرب در تاريخ فصاحت است -  انشاد گرديده است، علاوه بر ابلاغ رسالت و تتميم نعمت و كرامت، آلبومى از اسلوب‏ هاى بلاغى متعددى است كه بايسته تأمل و شايسته تعقل اند.بر اين مبنى، در اينجا سعى شده علاوه بر استخراج برخى از صور خيال و اسلوب‏ هاى متخيلانه ابلاغ معنى در اين خطبه، معانى باطنى آن اسلوب‏ ها را بر مبناى آيات قرآن و روايات حضرات كلمات التامات مورد بررسى قرار داده، و ضمن بازكاوى مضامين اين خطبه در آيات و روايات، ميزان تأثير عبارات قرآن كريم در ايجاد اسلوب ‏هاى بلاغى خطبه مذكور نشان داده شود.
بلاغت به معنای مراعات مقتضای حال و مخاطب و موضوع در سخنوری، چنان در [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] متجلی شده که از یک سو صد و بیست هزار مخاطب را به اضافه تمامی نسل‌های آینده مسلمین در نظر گرفته؛ و از سوی دیگر در سراسر سخنرانی از موضوع ولایت خارج نشده، و مقتضای حال را پیش‌بینی آینده بلند مدت اسلام در نظر گرفته و به همان عظمت سخن گفته است.


همچنين در حد مجال مقال سعى شده تا انعكاس آن مضامين در آيينه ادبيات فارسى گزارش شود، تا از اين رهگذر ابعاد صور خيال و بلاغت تصوير و جنبه ‏هاى بلاغى اين خطبه مورد بحث و بررسى قرار گيرد.در اينجا به استخراج و تحليل تصاوير بلاغى و ميزان تأثير قرآن كريم بر صور خيالى خطبه غدير و بررسى سوابق آن در روايات و تفاسير مأثور و در آئينه ادبيات فارسى پرداخته شده است.
بدیع به معنای به کار گرفتن زیبایی کلام نیز، از آغاز [[حمد و ثنا|حمد]] و ثنای خطبه تا انجام آن چشمگیر است، که با مراعات عظمت پیام در قالب خاص خود جلوه گر شده؛ و در گونه ای که اهداف سخنران و دریافت مخاطبین ملاحظه شده باشد، در بالاترین گونه آن مورد استفاده قرار گرفته است.


تا از اين رهگذر مراتب تشبيهات، استعارات و كنايات اين خطبه مشهور بررسى شود؛ كه ابتدا مقدمه و سپس بخش‏هاى خطبه غدير را بررسى مى‏ كنيم:
کلمات فشرده و پر محتوایی در خطابه به کار رفته که درک معانی آنها نیاز به دقت فراوان دارد، و به عبارت دیگر جملات و کلمات دقیقی است که نیاز به [[مفسّرین|تفسیر]] مفصل دارد.


'''مقدمه'''
از همان آغاز خطابه، حمد و ثنای آن با زیباترین کلمات و جملات و ترکیب‌ها آغاز شده، و در طول خطبه این روند با تنوع در گونه‌های خطاب ادامه یافته است.


رويداد غدير خم و خطبه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در آن مكان، حماسه جاودانه ‏اى است كه هيچ رويدادى به شهرت آن نبوده، و تنها خطبه ‏اى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله نه تنها شنيدن و دانستن آن را بر همگان واجب كرده، بلكه رساندنش به گوش ديگران را نيز بر همه تكليف فرموده، و آن را مهم‏ترين امر به معروف و نهى از منكر بيان داشته است. در اين خطبه، پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور ابلاغ رسالتى بزرگ و الهى است و آن معرفى على ‏عليه السلام به عنوان ولىّ امر مسلمين است.
صور خیال و اسلوب‌های بلاغی از شگردهای مخیّلانه ابلاغ معنای مورد نظر متناسب با احوال مخاطب هستند، که از دیرباز در روند تکاملی خود از مبانی بسیاری تأثیر فراوانی پذیرفته‌اند. از جمله مهم‌ترین آنها، آیات قرآنی و روایات فرقانی است.


پس از بررسى اسلوب‏ هايى مانند تشبيه و استعاره و كنايه و بعد از استخراج اسلوب ‏هاى بلاغى خطبه غدير، تحليل و تبيين معانى باطنى آنها را نيز از ديدگاه قرآن و تفاسير و روايات مأثور مورد بررسى قرار داده، و در آن سعى بر استناد مضمون اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير با احاديث و روايات بوده است.همچنين در موارد ممكن، انعكاس آن معانى را در آئينه ادب فارسى و اشعار شعرا بيان داشته‏ ايم؛ اشعارى كه برگرفته از فرهنگ ناب دينى هستند، و شعرايى كه شعر خود را با مفاهيم اسلامى عجين كرده و كوشيده‏ اند كه حقايق و معارف الهى را با صبغه هنرى عرضه كنند.
خطبه غدیر که از حماسه جاودانه و روشنگرانه اعلام ولایت علی مرتضی علیه السلام و اتمام نعمت معرفی وجود مبارک ولیّ خدا و تکسوار نهج البلاغه از زبان  رسول الله صلی الله علیه و آله- که افصح العرب در تاریخ فصاحت است - انشاد گردیده است، علاوه بر ابلاغ رسالت و تتمیم نعمت و کرامت، آلبومی از اسلوب‌های بلاغی متعددی است که بایسته تأمل و شایسته تعقل اند.


اين از مواردى است كه ضرورت اين بحث را آشكار مى كند.لذا اين مقاله در پى پاسخ به پرسش‏هاى ذيل است:
بر این مبنی، در اینجا سعی شده علاوه بر استخراج برخی از صور خیال و اسلوب‌های متخیلانه ابلاغ معنی در این خطبه، معانی باطنی آن اسلوب‌ها را بر مبنای آیات [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] و روایات حضرات کلمات التامات مورد بررسی قرار داده، و ضمن بازکاوی مضامین این خطبه در آیات و روایات، میزان تأثیر عبارات قرآن کریم در ایجاد اسلوب‌های بلاغی خطبه مذکور نشان داده شود.


۱. صور خيال و اسلوب‏هاى بلاغى چه جلوه و نقشى در خطبه غدير داشته است؟
همچنین در حد مجال مقال سعی شده تا انعکاس آن مضامین در آیینه [[ادبیات]] فارسی گزارش شود، تا از این رهگذر ابعاد صور خیال و بلاغت تصویر و جنبه‌های بلاغی این خطبه مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در اینجا به استخراج و تحلیل تصاویر بلاغی و میزان تأثیر قرآن کریم بر صور خیالی خطبه غدیر و بررسی سوابق آن در روایات و تفاسیر مأثور و در آئینه ادبیات فارسی پرداخته شده است.


۲. الفاظ آيات قرآن كريم چه جلواتى در اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير داشته است؟
تا از این رهگذر مراتب تشبیهات، استعارات و کنایات این خطبه مشهور بررسی شود؛ که ابتدا مقدمه و سپس بخش‌های [[خطبه غدیر]] را بررسی می‌کنیم.<ref>سخنرانی استثنائی غدیر، ص ۴۸؛ زلال غدیر (مجموعه مقالات)، ش ۱، ص ۴۷–۶۸.</ref>


۳. معانى قرآن در خلق تصاوير بلاغى و بيانى خطبه غدير چه نمودها و نقوشى ساخته است؟
== '''مقدمه''' ==
رویداد غدیر خم و خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن مکان، حماسه جاودانه ای است که هیچ رویدادی به شهرت آن نبوده، و تنها خطبه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها شنیدن و دانستن آن را بر همگان واجب کرده، بلکه رساندنش به گوش دیگران را نیز بر همه تکلیف فرموده، و آن را مهم‌ترین [[معروف|امر به معروف]] و نهی از منکر بیان داشته است.


۴. انعكاس شيوه‏ هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن به چه ميزان بوده است؟
در این خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور ابلاغ رسالتی بزرگ و الهی است و آن معرفی علی علیه السلام به عنوان ولیّ امر مسلمین است.


۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير تا چه ميزان بوده است؟
پس از بررسی اسلوب‌هایی مانند  تشبیه و استعاره و  کنایه و بعد از استخراج اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر، تحلیل و تبیین معانی باطنی آنها را نیز از دیدگاه قرآن و تفاسیر و روایات مأثور مورد بررسی قرار داده، و در آن سعی بر استناد مضمون اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر با احادیث و روایات بوده است.


۶ . صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير تا چه ميزان در آئينه ادبيات فارسى انعكاس يافته‏ اند؟
همچنین در موارد ممکن، انعکاس آن معانی را در آئینه ادب فارسی و اشعار شعرا بیان داشته‌ایم؛ اشعاری که برگرفته از فرهنگ ناب دینی هستند، و شعرایی که شعر خود را با مفاهیم اسلامی عجین کرده و کوشیده‌اند که حقایق و معارف الهی را با صبغه هنری عرضه کنند.


در اينجا تشبيهات، استعارات و كنايات خطبه غدير استخراج شده است. از آنجا كه در كتاب‏ هاى گوناگونِ علم بيان، اعم از فارسى و عربى، به تفصيل درباره صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى و بيانى بحث شده است، و به فهرستى از كتاب‏ هاى مفيد در اين زمينه در منابع و مآخذ اكتفا شده است.
این از مواردی است که ضرورت این بحث را آشکار می‌کند؛ لذا این مقاله در پی پاسخ به پرسش‌های ذیل است:
# صور خیال و اسلوب‌های بلاغی چه جلوه و نقشی در خطبه غدیر داشته است؟
# الفاظ آیات قرآن کریم چه جلواتی در اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر داشته است؟
# معانی قرآن در خلق تصاویر بلاغی و بیانی خطبه غدیر چه نمودها و نقوشی ساخته است؟
# انعکاس شیوه‌های بلاغی خطبه غدیر در روایات و احادیث بعد از آن به چه میزان بوده است؟
# تأثیر روایات و احادیث در تقویت معنی و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر تا چه میزان بوده است؟
# صور خیال و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر تا چه میزان در آئینه ادبیات فارسی انعکاس یافته‌اند؟
در اینجا تشبیهات، استعارات و کنایات خطبه غدیر استخراج شده است. از آنجا که در کتاب‌های گوناگونِ علم بیان، اعم از فارسی و [[عربی]]، به تفصیل درباره صور خیال و اسلوب‌های بلاغی و بیانی بحث شده است، به فهرستی از کتاب‌های مفید در این زمینه در منابع و مآخذ اکتفا شده است.


'''۱-  تشبيهات'''
== '''تشبیهات''' ==


'''الف. امام مبين'''
=== الف) امام مبین ===
{{متن عربی|مَعاشِرَ النّاسِ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَحْصاهُ الله فِيَّ، وَ کلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ}}:


معاشر الناس ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ. و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المتقين. ما من علم الا علّمته علياً عليه السلام، و هو الامام المبين:
ای مردم، علم و دانشی در عالم وجود ندارد مگر اینکه خداوند در من قرار داده، و من هم عموم دانش‌هایی را که می‌دانستیم به رهبر پرهیزکاران علی علیه السلام تفویض نمودم. هیچ علمی در عالم نبوده مگر اینکه به علی علیه السلام آموختم، و او پیشوایی است که آنها را برای شما بیان می‌کند.<ref>غایة المرام، ج۱، ص۳۳۱؛ نهج الایمان، ص ۹۷؛ تفسیر صافی، ج۲، ص ۵۹.</ref>


اى مردم، علم و دانشى در عالم وجود ندارد مگر اينكه خداوند در من قرار داده، و من هم عموم دانش‏هايى را كه مى‏دانستيم به رهبر پرهيزكاران على‏عليه السلام تفويض نمودم. هيچ علمى در عالم نبوده مگر اينكه به على‏ عليه السلام آموختم، و او پيشوايى است كه آنها را براى شما بيان مى‏ كند.<ref>غاية المرام (بحرانى) : ج ۱ ص ۳۳۱. نهج الايمان (ابن ‏جير) ص ۹۷. تفسير صافى (فيض كاشانى) : ج ۲ ص ۵۹ .</ref>
در قرآن کریم ترکیب امام مبین آمده است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله در این خطبه حضرت علی علیه السلام را امام مبین معرفی فرموده‌اند:


در قرآن كريم تركيب امام مبين آمده است، و رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در اين خطبه حضرت على‏ عليه السلام را امام مبين معرفى فرموده ‏اند: « انا نحن نحى الموتى و نكتب ما قدّموا و آثارهم و كل شى‏ء احصيناه فى امام مبين» .<ref>يس /  ۱۲.</ref>
{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَیٰ وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ}}<ref>یس / ۱۲.</ref>


محمد فضولى در فضيلت امام على‏ عليه السلام مى‏ گويد:
محمد فضولی در فضیلت امام علی علیه السلام می‌گوید<ref>دیوان اشعار فضولی: قصیده شماره ۴۱ بند ۳.</ref>:
{{شعر}}


در اين طريقه احسن به اندک ايامى                                            بسان دولت آل‏ على گرفت كمال
{{ب|در این طریقه احسن به اندک ایامی|بسان دولت آل علی گرفت کمال}}
{{ب|زهی امام مبین، مقتدای انس و ملک| که درگهش همه را هست قبله آمال}}
{{پایان شعر}}


زهى امام مبين، مقتداى انس و ملک                                          كه درگهش همه را هست قبله آمال<ref>ديوان اشعار فضولى: قصيده شماره ۴۱ بند ۳.</ref>
=== ب) اخوان الشیاطین ===
{{متن عربی|إِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ‏، أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِیٍّ علیه السلامٍ ّ هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الْحَادُّونَ وَ هُمُ الْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین‏، ِ الَّذِینَ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ}}: و ایشان (پیامبر و امامان پس از وی) حزب اللَّه هستند که رستگار و پیروز خواهند بود. بدانید که دشمنان علی علیه السلام موجد اختلاف و معاند حق هستند و برادران شیاطین می‌باشند، که بعضی از آنها اراجیف و خرافات و دغل بازی را به بعض دیگر القاء می‌کنند.<ref>نهج الخطابه، ج ۱، ص ۱۳۸.</ref>


'''ب. اخوان الشياطين'''
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دشمنان علی علیه السلام را به شیاطین و اخوان شیطان تشبیه می‌کنند، که نصیبی جز زیانکاری ندارند. در آیه ۳۰ سوره اعراف نیز ترکیب «اخوان الشیاطین» به کار رفته است. با این تفاوت که طرف اول تشبیه در آیه مذکور مبذّرین و اسراف‌کاران هستند، که مستفاد از این آیه می‌باشد: {{متن قرآن|إِنَ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ‏}}


ان حزب اللَّه هم الغالبون، الا ان اعداء على ‏عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون، و هم العادون و اخوان الشياطين، الذين يوحى بعضهم الى بعض: و هم ايشان(پيامبر و امامان پس از وى) حزب اللَّه هستند كه رستگار و پيروز خواهند بود. بدانيد كه دشمنان على ‏عليه السلام موجد اختلاف و معاند حق هستند و برادران شياطين می ‏باشند، كه بعضى از آنها اراجيف و خرافات و دغل بازى را به بعض ديگر القاء مى ‏كنند.<ref>نهج الخطابه (خراسانى) : ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>
همچنین در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله کسی که ازدواج نکرده و از این حالت شاد باشد را برادر شیطان می‌خواند:{{متن عربی|عبدالبر، عن عکاف بن وداعه: أَنَّهُ أَتَی النَّبِیَ‏ ‏صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ: زوّجه یا عکاف؟
قالَ: لَا. قالَ: وَ لَا جاریة؟ قالَ: لَا. قالَ: وَ اَنتَ صَحِیح موسر؟ قال: نَعَمْ وَ الْحَمْدُ الِلَّهِ. فقال: فَأَنْتَ إِذاً مِنْ إِخْوَانِ الشَّیَاطِین‏، إنْ کُنْتَ مِنْ رُهْبَان النَّصَارَی فَأَلْحَقَ بِهِمْ}}


پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله دشمنان على‏ عليه السلام را به شياطين و اخوان شيطان تشبيه مى‏ كنند، كه نصيبى جز زيانكارى ندارند. در آيه ۳۰ سوره اعراف نيز تركيب «اخوان الشياطين» به كار رفته است. با اين تفاوت كه طرف اول تشبيه در آيه مذكور مبذّرين و اسراف‏كاران هستند، كه مستفاد از اين آيه مى‏ باشد: «ان المبذّرين كانوا اخوان الشياطين» .
در روایت دیگر آمده است: {{متن عربی|شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ وَ الْعُزَّابُ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین‏}}.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص۱۵۶.</ref>


همچنين در روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله كسى كه ازدواج نكرده و از اين حالت شاد باشد را برادر شيطان مى‏ خواند: عبدالبر، عن عكاف بن وداعه: انه اتى النبى ‏صلى الله عليه وآله فقال له: زوّجه يا عكاف؟ قال: لا. قال: و لا جارية؟ قال: لا. قال: و انت صحيح موسر؟ قال: نعم و الحمد اللَّه. فقال: فأنت اذاً من اخوان الشياطين، ان كنت من رهبان النصارى فألحق بهم.<ref>مغنى المحتاج (شريينى) : ج ۳ ص ۱۲۵. المبسوط (سرخسى) : ج ۴ ص ۱۹۳.</ref>
=== ج) اصحاب صحیفه ===
{{متن عربی|مَعَاشِرَ النَّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصَارَهُمْ وَ أتْبَاعَهُمْ فِی الدَّرَکِ الْأسْفَلِ مِنَ النَّارِ، وَ لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ. أَلَا إنَّهُمْ أصْحَابُ الصَّحِیفَةِ}}: ای مردم، این رهبران چنینی و یاران و پیروانش در آن طبقه نهایی آتش دوزخ مخلد خواهند بود. چه قدر نکبت است جایگاه خودخواهان (این زمامداران نابکار آینده این امت). بدانید آنان اصحاب صحیفه اند.<ref>نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۳۴.</ref>


در روايت ديگر آمده است: شراركم عزّابكم، و العزّاب اخوان الشياطين.<ref>مستدرك الوسائل: ج ۱۴ ص ۱۵۶.</ref>
پیامبر صلی الله علیه و آله زمامداران و فرمان روایان نابکار به [[اصحاب صحیفه ملعونه و مقابله با صراط مستقیم|اصحاب صحیفه]] تشبیه می‌کنند، کسانی که درآتش [[جهنم|دوزخ]] مخلد هستند.<ref>مغنی المحتاج: ج ۳ ص ۱۲۵؛ المبسوط (سرخسی): ج ۴ ص ۱۹۳.</ref>


'''ج. اصحاب صحيفه'''
===د) ثقل اصغر و ثقل اکبر===
{{متن عربی|مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ علیه السلام مَوْلَاهُ. وَ هُوَ عَلِیّ بْن أبِی طَالِب علیه السلام، أخِی وَ وَصِیّی وَ مُوَالَاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أنْزَلَهَا عَلَیّ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، انَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ وُلْدِی علیهم السلام هُمُ الثّقْلُ الأصْغَر، وَ الْقُرْآن الثّقْلُ الْأکْبَر. فَکُلّ وَاحِدٍ مُنبّئ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِق لَهُ. لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض. هُم أمَنَاءُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُکَمَاؤُهُ فِی أرْضِهِ}}:


معاشر الناس، انهم و انصارهم و اتباعهم فى الدرك الأسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا انهم اصحاب الصحيفة:
هر کس من مولای او هستم این علی علیه السلام مولای او است. و این علی پسر ابی طالب علیه السلام برادر من و وصی من است، و دوستی و صمیمیت او از طرف خدا بر من نازل شده است.


اى مردم، اين رهبران چنينى و ياران و پيروانش در آن طبقه نهايى آتش دوزخ مخلد خواهند بود. چه قدر نكبت است جايگاه خودخواهان (اين زمامداران نابكار آينده اين امت) . بدانيد آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>نهج الخطابه (خراسانى) : ج ۱ ص ۱۳۴.</ref>
ای مردم، همانا علی و پاکان از فرزندان من علیهم السلام  ثقل اصغر هستند، و [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] [[ثقل اکبر]] است.


پيامبر صلى الله عليه و آله زمامداران و فرمان روايان نابكار به اصحاب صحيفه تشبيه مى‏ كنند، كسانى كه درآتش دوزخ مخلد هستند.
هر یک از این دو ثقل از دیگری خبر می‌دهد (قرآن اهل بیت علیهم السلام را معرفی می‌کند و عترت قرآن را تفسیر می‌نماید.


'''د. ثقل اصغر و ثقل اكبر'''
این دو با هم آمیخته‌اند و از هم جدا نخواهند شد تا در [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند.


من كنت مولاه فهذا على‏ عليه السلام مولاه. و هو على بن ابى‏طالب ‏عليه السلام، اخى و وصيى و موالاته من اللَّه عزوجل انزلها علىّ. معاشر الناس، ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام هم الثقل الاصفر، و القرآن الثقل الاكبر. فكل واحد مُنبّئ عن صاحبه و موافق له. لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض. هم امناء اللَّه فى خلقه و حكماؤه فى ارضه:
بدانید این افراد امناء خداوند در جهان آفرینش هستند، و فرمانداران خدا در کره خاک می‌باشند<ref>نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۲۴.</ref>


هر كس من مولاى او هستم اين على‏ عليه السلام مولاى او است. و اين على پسر ابی‏طالب‏ عليه السلام برادر من و وصى من است، و دوستى و صميميت او از طرف خدا بر من نازل شده است. اى مردم، همانا على و پاكان از فرزندان من‏ عليهم السلام ثقل اصغر هستند، و قرآن ثقل اكبر است. هر يک از اين دو ثقل از ديگرى خبر می‏ دهد (قرآن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را معرفى مى‏ كند و عترت قرآن را تفسير مى‏ نمايد. اين دو با هم آميخته ‏اند و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند. بدانيد اين افراد امناء خداوند در جهان آفرينش هستند، و فرمانداران خدا در كره خاک مى ‏باشند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۲۴.</ref>
پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه، خود به تشریح مطلب می‌پردازد و علی و پاکان از اولاد او علیهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اکبر معرفی می‌کند، که از لحاظ ادبی در قالب تشبیه شده‌اند.


پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه، خود به تشريح مطلب مى ‏پردازد و على و پاكان از اولاد او عليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى‏ كند، كه از لحاظ ادبى در قالب تشبيه شده ‏اند. طرفين تشبيه هر دو مفيد مى‏ باشند؛ يعنى دو كلمه يا بيشتر چنان با هم تركيب شده كه در حكم يك كلمه باشد. از قبيل مضاف و مضاف اليه، يا صفت و موصوف.<ref>بيان (شميسا) : ص ۸۹ ،۹۰.</ref>پس هر كجا مشبّه يا مشبّه‏به مقيد باشد آن را در حكم تشبيه مفرد بايد شمرد نه در حكم تشبيه مركب.
طرفین تشبیه هر دو مفید می‌باشند؛ یعنی دو کلمه یا بیشتر چنان با هم ترکیب شده که در حکم یک کلمه باشد. از قبیل مضاف و مضاف الیه، یا صفت و موصوف.<ref>بیان، ص ۸۹ -۹۰.</ref>


در تشبيه دوم كه قرآن را ثقل اكبر خوانده است، طرف اول تشبيه يعنى مشبه مفرد و مشبه به مقيد مى‏ باشد، و باز هم در حكم مفرد مى‏ باشد.
پس هر کجا مشبّه یا مشبّه‌به مقید باشد آن را در حکم تشبیه مفرد باید شمرد نه در حکم تشبیه مرکب.


'''ه  . جنب اللَّه'''
در تشبیه دوم که قرآن را ثقل اکبر خوانده است، طرف اول تشبیه یعنی مشبه مفرد و مشبه به مقید می‌باشد، و باز هم در حکم مفرد می‌باشد.


و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، ان اللَّه خبير بما تفعلون. معاشر الناس، انه جنب اللَّه الذى ذكر فى كتابه فقال تعالى: »ان تقول نفس يا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللَّه« : بپرهيزيد از مخالفت خدا، چون ممكن است قدم پس از استحكام و ثوبت بلغزد. خداوند به آنچه انجام دهيد آگاه است، اى مردم خدا در قرآن به عنوان بيان زبان حال مجرمين در قيامت مى‏فرمايد: انسان (گنهكار روز قيامت) مى ‏گويد: واى بر آنچه در مورد جنب اللَّه كوتاهى كردم (و از دست دادم) . مراد از اين جنب اللَّه على ‏عليه السلام است.
===هـ) جنب اللَّه===
{{متن عربی|وَ اتَّقُوا اللهَ أَنْ تُخَالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، إنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِی ذَکَرَ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ تَعَالَی}}:{{متن قرآن|أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَیٰ مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ}}: بپرهیزید از مخالفت خدا، چون ممکن است قدم پس از استحکام و ثوبت بلغزد. خداوند به آنچه انجام دهید آگاه است، ای مردم خدا در قرآن به عنوان بیان زبان حال مجرمین در قیامت می‌فرماید:


پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه حضرت على ‏عليه السلام را جنب اللَّه خوانده است. همچنان كه او را امام مبين و صراط مستقيم و... تشبيه مى ‏كند:
انسان (گنهکار روز قیامت) می‌گوید: وای بر آنچه در مورد جنب الله کوتاهی کردم (و از دست دادم). مراد از این جنب الله علی علیه السلام است.


جنب اللَّه: على و ولايت على‏ عليه السلام
پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه حضرت علی علیه السلام را جنب الله خوانده است. همچنان که او را به امام مبین و [[صراط مستقیم ائمه علیهم السلام|صراط مستقیم]] و… تشبیه می‌کند:


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نيز خود در قالب تشبيه روايى به بيان اين مطلب مى ‏پردازد: عن اسماعيل بن قتيبه، عن ابى ‏العلاء الخفاف، عن ابى‏ جعفرعليه السلام، قال: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: انا وجه اللَّه، انا جنب اللَّه، و انا الاول و الآخر، و انا الظاهر و انا الباطن... .<ref>اختيار معرفة رجال الحديث: ج ۸ ص ۳۱. تهذيب المقال (ابطحى) : شرح ص ۳۹۲. بصائر الدرجات: ص ۸۱ . شرح اصول الكافى (مازندرانى): ج ۴ ص ۲۲۹، و ... .</ref>
====جنب اللَّه: علی و ولایت علی علیه السلام====
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز خود در قالب تشبیه روایی به بیان این مطلب می‌پردازد: عن اسماعیل بن قتیبه، عن ابی العلاء الخفاف، عن ابی جعفر علیه السلام، قال: اَمیرُالمؤمنین علیه السلام:


از امام رضا عليه السلام در مورد «فى جنب اللَّه» نقل شده است: قال: فى ولاية على ‏عليه السلام. و قال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: انا صراط اللَّه، انا جنب اللَّه.<ref>مناقب آل ابى‏طالب (ابن شهرآشوب) : ج ۳ ص ۶۴. الكافى: ج ۱ ص ۱۴۵، و ... .</ref>
{{متن عربی|أنَا وَجْهُ اللَّهِ، أنَا جَنْبُ اللَّهِ، وَ أنَا الْأوّلُ وَ الْآخِرُ، وَ أنَا الظَّاهِرُ وَ أنَا الْبَاطِنُ….}}<ref>اختیار معرفة رجال الحدیث، ج ۸، ص ۳۱؛ تهذیب المقال،ص ۳۹۲؛ بصائر الدرجات، ص۸۱؛ شرح اصول الکافی، ج ۴، ص ۲۲۹ و .</ref>


جنب ‏اللَّه: اهل‏ بيت‏ عليهم السلام
از امام رضا علیه السلام در مورد {{متن عربی|فِی جَنْب اللهِ}} نقل شده است:{{متن عربی|قال: فِی وَلَایَةِ عَلِیّ علیه السلام. وَ قَالَ أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أنَا صِرَاطُ اللهِ، أنَا جَنْبُ اللهِ.}}<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ج ۳، ص۶۴؛ الکافی، ج ، ص ۱۴۵، و ….</ref>


ابى‏ جعفرعليه السلام: نحن جنب اللَّه، و نحن صفوته، و نحن حوزته، و نحن مستودع مواريث الأنبياء عليهم السلام، و نحن امناء اللَّه عزوجل، و نحن حجج اللَّه... ، و نحن ائمة الهدى، و نحن مصابيح الدجى.<ref>بصائر الدرجات: ص ۸۳ .</ref>حزب اللَّه:اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزنون الا ان حزب اللَّه هم الغالبون: اينان اولياء خدا هستند، كه در راه خدا ترس و اندوهى بر آنان نيست، و هم ايشان حزب اللَّه اند كه رستگار و پيروز خواهند بود... .<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>
====جنب اللَّه: اهل بیت علیهم السلام ====
{{متن عربی|ابی جعفر علیه السلام: ُ نَحْنُ جَنْبُ اللهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِیَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام، ِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ…، وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَی وَ نَحْنُ مَصَابِیحُ الدُّجَی‏.}}<ref>بصائر الدرجات، ص ۸۳.</ref>


پيامبر صلى الله عليه و آله، فرزندان على و امامان‏ عليهم السلام را به حزب اللَّه تشبيه كرده ‏اند كه همواره پيروز و رستگار هستند. در قرآن كريم نيز از ايمان آورندگان به عنوان حزب اللَّه ياد شده است. مانند آيه ذيل:
====و) حزب‌الله:====
{{متن عربی|اُولَئِکَ أَوْلِیَاء الله، لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ ألَا إنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}: اینان اولیاء خدا هستند، که در راه خدا ترس و اندوهی بر آنان نیست، و هم ایشان حزب‌الله اند که رستگار و پیروز خواهند بود….<ref>نهج الخطابه، ج ۱، ص ۱۳۸.</ref>


«و من يتولّ اللَّه و رسوله و الذين آمنوا فان حزب اللَّه هم الغالبون»<ref>مائده /  ۵۶ .</ref>: و هر كس كه ولى و فرمان فرماى او خدا و رسول و اهل ايمان اند (پيروز است) كه تنها لشكر خدا فاتح و غالب خواهد بود.حزب اللَّه: على‏ عليه السلام قال على ‏عليه السلام: انا وصى الأولياء و انا من حزب اللَّه و رسوله‏ صلى الله عليه و آله.<ref>دعائم الاسلام (مغربى) : ج ۱ ص ۶۳ . </ref>
پیامبر صلی الله علیه و آله، فرزندان علی و امامان علیهم السلام را به حزب‌الله تشبیه کرده‌اند که همواره پیروز و رستگار هستند. در قرآن کریم نیز از ایمان آورندگان به عنوان حزب‌الله یاد شده است. مانند آیه ذیل:


قال رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله: حزب على حزب اللَّه و حزب اعدائه حزب الشيطان.<ref>الامالى (صدوق) : ص ۶۶ . </ref>قال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: يا على، شيعتك شيعة اللَّه و انصارك انصار اللَّه و اولياؤك اولياء اللَّه و حزبك حزب اللَّه.××× ۲ الامالى )صدوق( ص ۱۵۰. الخصال: ص ۴۹۶. ×××حزب اللَّه: اهل‏بيت‏عليهم السلامقال الحسين‏عليه السلام: نحن حزب اللَّه الغالبون و عترة رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله الاقربون.××× ۳ وسائل الشيعه: ج ۲۷ ص ۱۹۴. ×××ز. خيرة اللَّهان خاتم الأئمة منّا القائم المهدى‏عليه السلام... . انه يسم كلى ذى فضل بفضله، و كل ذى جهل بجهله. الا انه خيرة اللَّه: بدانيد كه آخرين امام قائم ما مهدى‏عليه السلام است... . او كسى است كه مقام هر صاحب فضيلتى را تثبيت مى‏كند، و هر جاهل و نادانى را در مرحله جهل خود مى‏نشاند. او است كسى كه خدا وى را براى اين مقام اختيار فرموده است... .××× ۴ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳. ×××خيرة اللَّه: على و اهل‏بيت‏عليهم السلامدر تأييد مطلب فوق، امام محمد باقرعليه السلام مى‏فرمايد: نحن خيرة اللَّه و نحن الطريق الواضح و الصراط المستقيم.××× ۵ بصائر الدرجات: ص ۸۲ . ×××و نيز پيامبرصلى الله عليه وآله در وصف على و فرزندان آن حضرت‏عليهم السلام مى‏فرمايد: على و الأئمة من ولده، فانهم خيرة اللَّه عزوجل و صفوته.××× ۶ الامالى )صدوق( : ص ۶۷۹. ×××قال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: انت يا على و ولداى خيرة اللَّه من خلقه.××× ۷ عيون الاخبار الرضاعليه السلام: ج ۱ ص ۶۳ . ×××ح. صراط اللَّه: صراط مستقيمان اللَّه قد امرنى و نهانى. و قد امرت علياًعليه السلام و نهيته، فعلم الأمر و النهى من ربه عزوجل. فاسمعوا لأمره تسلموا و اطيعوا تهتدوا و انتهوا لنهيه ترشدوا. و صيروا الى مراده و لا تتفرّق بكم السبل عن سبيله.معاشر الناس، انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه‏عليهم السلام. ائمة يهدون الى الحق:اى مردم، خداوند اوامر و نواهى شرعى را ابلاغ فرمود. من هم آنها را به على‏عليه السلام آموختم. به فرمان وى گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد تا هدايت شويد، و آنچه شما را نهى بفرمايد خوددارى كنيد تا رشد يابيد. به سوى مراد پروردگار و هدف وى توجه كنيد. راه‏هاى ديگر شما را از راه خدا منحرف نكند.اى مردم، من آن شاهراه مستقيمى هستم كه خدا به شما امر كرده. پس رهرو آن باشيد. و بعد از من آن صراط مستقيم على‏عليه السلام، و پس از وى فرزندان من از صلب اوعليهم السلام هستند. همان پيشوايانى كه به سوى حق راهنمايى مى‏كنند.××× ۱ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۷. ×××در اين خطبه، پيامبرصلى الله عليه وآله خود را به صراط اللَّه و سپس على و فرزندان اوعليهم السلام را نيز به صراط مستقيم تشبيه كرده است، و چون وجه شبه نيز در آن ذكر شده، يعنى هدايت و راه يافتن در حوزه تشبيه مفصل قرار مى‏گيرد؛ يعنى تشبيهى كه وجه شبه در آن ذكر شده باشد.××× ۲ يادداشت‏هاى علامه همايى درباره معانى و بيان: ص ۱۶۲. ×××و اما بررسى تشبهى فوق در روايات و تفاسير مأثور:صراط مستقيم: قرآن و آل‏محمدعليهم السلامپيامبرصلى الله عليه وآله در قالب تشبيه روايى مى‏فرمايند: القرآن صراط اللَّه.××× ۳ تفسير القرآن العظيم )ابن‏كثير( : ج ۱ ص ۶۰۶ . ×××امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: ان هذا صراطى مستقيماً يعنى القرآن و آل‏محمدعليهم السلام.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۷۱. ×××صراط مستقيم: على‏عليه السلام و ولايت اوقال على‏عليه السلام: انا صراط اللَّه المستقيم و عروته الوثقى.××× ۲ بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۷۰. تفسير نور الثقلين: ج ۴ ص ۴۹۵. مستدرك سفينة البحار: ص ۲۶۶. ×××صراط مستقيم: طريق امامت و ولايت على‏عليه السلامانك على ولاية على‏عليه السلام، و هو الصراط المستقيم.××× ۳ تأويل الآيات الظاهره: ج ۱ ص ۲۵۹. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۲۶۴ ۲۶۳ و ج ۲۴ ص ۲۲. الكافى: ج ۱ ص ۴۳۳ ۴۱۷. ×××با توجه به خطبه غدير و نيز تأويل و معناى باطنى صراط مستقيم در روايات و تفاسير، اين معنى در آئينه ادبيات فارسى انعكاس يافته است، و شعرا نيز تأويل و معناى حقيقى آن را بيان كرده‏اند. از جمله:صراط مستقيم: قرآن، سنت و شرعقرآن شفاشناس كه حبلى است بس متينسنت نجات دان كه صراطى است مسقيم××× ۴ ديوان خاقانى: ص ۹۰۰. ×××در جاى ديگر مى‏گويد:قايد و سايق صراط اللَّهبه ز قرآن مدان و به ز اخبار××× ۵ ديوان سنايى: ص ۲۰۲ ب ۲. ×××و در جاى ديگر مى‏گويد:از صراط المستقيم شرع پا بيرون منهچون گسست از رشته سوزن، زود خود را گم كند××× ۶ ديوان صائب تبريزى: ش ۱۲۵ ب ۸ . ×××قاآنى نيز در بيت ذيل مراد از صراط مستقيم را حضرت على‏عليه السلام بيان كرده و آن را به طريق استعاره به كار برده است:صراط المستقيم: على‏عليه السلامچون صراط المستقيمت هست تا كى ز ابلهىديده در فحشاء، دل در بغى و منكر داشتن××× ۱ ديوان قاآنى: ص ۶۹۴ ب ۶ . ×××و نيز:هر نفس بوى دل آيد از صراط مستقيمتا نگويى عشق ره آورد را كه راه آورد كو××× ۲ ديوان شمس )مثنوى( : ص ۸۲۵ ب ۱۹. ×××ط  . كلمه طيبهمعاشر الناس، فاتقوا اللَّه و بايعوا علياً اميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و الأئمةعليهم السلام. كلمة طيبة باقية، يهلك اللَّه من غدر و يرحم اللَّه من وفى: مردم از خدا بترسيد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و رهبران بعد از آنهاعليهم السلام بيعت كنيد. )پيشوايان آينده شما( كلمه طيبه باقيه خداوند هستند... .××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۵۳. ×××پيامبرصلى الله عليه وآله در كلام فوق، دوازده امام‏عليهم السلام را به كلمه طيبه تشبيه كرده‏اند، كه آيه مرتبط با آن در قرآن كريم عبارت است از: »الم تر كيف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء« .××× ۴ ابراهيم‏عليه السلام /  ۲۴. ×××كلمه طيبه: قرآنرسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: قال اللَّه فى كتابه: »مثل كلمة طيبة« يعنى القرآن »كشجرة طيبة« .××× ۵ الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۷۷. ×××حدثنا احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد... ، عن ابى‏عبداللَّه‏عليه السلام فى قول اللَّه عزوجل: »كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء« ، قال: النبى‏صلى الله عليه وآله و الائمةعليهم السلام هم الاصل الثابت، و الفرع الولاية لمن دخل فيها.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۴۱. ×××ى. كلمه باقيهو لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم. معاشر الناس، القرآن يعرّفكم ان الائمة من بعده ولده، و عرّفتكم انه منّى و انا منه. حيث يقول اللَّه فى كتابه: »و جعلها كلمة باقية فى عقبه« . و قلت: لن تضلّوا ما ان تمسّكتم بهما:پيامبرصلى الله عليه وآله به معرفى على و فرزندان وى‏عليهم السلام مى‏پردازد و مى‏فرمايد:وظيفه امر به معروف و نهى از منكر جز با پيشواى معصوم تحقق نمى‏يابد. اى مردم، قرآن پيشوايان بعد از على‏عليه السلام را كه فرزندان اويند به شما معرفى مى‏كند، و من هم آنان را به شما شناسانيدم؛ كه از نسل من و او مى‏باشند.خداوند در مقام معرفى اينان مى‏فرمايد: »كلمه‏اى باقى در نسل او« ، و من هم در مقام شناساندن ايشان گفته‏ام: گمراه نمى‏شويد اگر به آن دو )قرآن و عترت( چنگ بزنيد.××× ۲ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۹. ×××طبق آيه ذيل، پيامبرصلى الله عليه وآله اولاد اميرالمؤمنين على‏عليهم السلام را كلمه باقيه مى‏خواند، و در اين آيه توحيد و خداشناسى را كلمه باقيه معرفى مى‏كند:كلمه باقيه: توحيد»و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلهم يرجعون«××× ۳ زخرف /  ۲۸. ×××: و )اين خداپرستى و توحيد را( در همه ذريه او )ابراهيم‏عليه السلام( تا قيامت كلمه باقى گردانيد )به خصوص در محمد و آل پاكش‏عليهم السلام( تا همه فرزندانش به خداى يكتا بازگردند.كلمه باقيه: امامتقال: الكلمة الامام، و الدليل على ذلك قوله: »و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلهم يرجعون« ، يعنى الامامة.××× ۱ تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۷۴. ×××و عن الصادق‏عليه السلام: الكلمة الباقية فى عقبه هى الامامة الى يوم القيامة.××× ۲ تفسر جوامع الجامع: ج ۳ ص ۳۰۲. ×××ك. هيزم آتش جهنمفاحذروا ان تخالفوه فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين.در اين عبارت مردمان جنايتكار و پاره سنگ‏هاى گوگرد را به هيزم و آتشگيره جهنم تشبيه مى‏كنند، و خداوند در قرآن كافران و سنگ پاره‏ها را آتش‏افروز جهنم معرفى مى‏كند: »فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة«××× ۳ بقره /  ۲۴. ×××: از آتشى بترسيد كه هيزم آن )بدن‏هاى( مردم و سنگ‏هاست.»ان الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللَّه شيئاً و اولئك هم وقود النار«××× ۴ آل‏عمران /  ۱۰. ×××: ثروت‏ها و فرزندان كسانى كه كافر شدند نمى‏تواند آنان را از )عذاب( خداوند باز دارد )و از كيفر رهايى بخشد( .ل. يد اللَّهو من بايع فانما يبايع اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم: و هر كس بيعت كند با خدا بيعت كرده است و دست خدا بالاى دست‏هاست.به طور كلى، آيات قرآن كريم به دو دسته تقسيم مى‏شوند: محكمات و متشابهات. محكمات آيات روشنى هستند كه جاى هيچ گونه انكار و توجيه و سوء استفاده در آن نيست.اما در متشابهات، به دليل بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو درباره عوالمى كه از دسترس ما بيرون است مانند عالم غيب، جهان رستاخيز، صفات خداوند متعال و... ، فهم معناى نهايى و اسرار و پى بردن به كنه حقيقت آنها به سرمايه خاص علمى نياز دارد؛ كه خداوند مى‏فرمايد كه فقط خداوند و راسخان در علم اسرار اين آيات را مى‏دانند و براى مردم تشريح مى‏كنند، و راسخان در علم عبارتند از: پيامبرصلى الله عليه وآله و امامان معصوم‏عليهم السلام.بحث ديگر، بحث تأويل متشابهات است، و در اينكه متشابهات را بايد تأويل كرد بين اكثر قرآن پژوهان مخصوصاً معتزله و شيعه اتفاق نظر است. فقط ظاهرگرايان و بعضى از اشعريان افراطى و حشويه بر آن هستند كه بايد از تأويل پرهيز كرد و آيات متشابه را حمل بر معناى ظاهرى كرد و در چند و چون آن ژرف‏كاوى نكرد.چنانكه درباره يك عده از آيات قرآنى كه مربوط به برقرارى خداوند بر عرش است، مالك بن انس گفته است: استواء معلوم است و كيفيت آن مجهول است. ايمان به آن واجب است و سؤال از آن بدعت است.××× ۱ تفسير قرطبى: اعراف /  ۵۴ . ×××حال آنكه خود عرش الهى و استواء خداوند بر آن و بودن عرش بر آب... ، همه از متشابهات قرآن است و متكلمان و مفسران پيرامون آن بحث و تحقيق كرده‏اند. يا آيات مربوط به اوصاف خداوند و رؤيت الهى.بنابراين، با مراجعه به تعدادى از كتب تفسير و علوم قرآنى، مجموعه‏اى از اقوال پيرامون محكم و متشابه ديده مى‏شود، كه پس از جمع‏آورى عبارت است از:محكم آيه‏اى است كه جز يك از معنى را نمى‏پذيرد، و متشابه آيه‏اى است كه دو وجه و بالاتر را مى‏پذيرد.××× ۲ متشابه القرآن و مختلفه )ابن شهرآشوب( : ص ۲. منهج الصادقين فى الزام المخالفين )كاشانى( : ج ۲ ص ۱۷۴. ×××ابومنصور ماتريدى مى‏گويد: عقل مى‏تواند محكم را بيان كند، اما متشابه را بدون نقليات و استناد به آنها نمى‏تواند بيان كند.××× ۱ تفسير مواهب عليه )كاشفى( : ج ۱ ص ۱۳. ×××متشابه آيه‏اى است كه در عين آنكه به مدلول لفظى خود دلالت مى‏كند، از نظر مقصود و معنى مورد ترديد است.××× ۲ روض الجنان و روح الجنان )رازى( : ج ۴ ص ۱۷۸  - ۱۷۴. اطيب البيان فى تفسير القرآن: ج ۳ ص ۱۰۹. احسن الحديث )قريشى( : ج ۲ ص ۱۲. كنز الدقائق و بحر الغرائب: ج ۳ ص۳۱. تفسير قمى: ج ۱ ص ۹۶. مجمع البيان: ص ۴۰۸. جوامع الجامع: ج ۱ ص ۵۹۷ ۱. تفسير حويزى: ج ۱ ص ۳۱۲. تفسير شريف لاهيچى: ج ۱ ص ۲۹۷. الميزان: ج ۳ ص ۲۸، و... . ×××با توجه به آنچه گفته شد، مى‏توان متشابه را در عبارتى كوتاه چنين تعريف كرد: متشابهات، مجموعه‏اى از آيات قرآن اند كه داراى چند پهلويى معنايى بوده، و تنها به كمك محكمات و ارجاع به امّ الكتاب و كتاب حكيم و مكنون و محفوظ تأويل آنها دست يافتنى است.متشابهات، با توجه به اينكه در موضع ريب و شبهه قرار دارند، همتشه دستاويزى براى كژدلان و باطل كيشان و فتنه انگيزان بوده، تا آن را بر معناى ظاهرى حمل كنند، و فرقه‏هاى انحرافى مختلفى نيز چون ظاهريه، مشبهه، مجسمه، و... ، به وجود آورند.لذا اوصافى همچون يد اللَّه، وجه اللَّه، عين اللَّه، تدرك الابصار و ... ، در حوزه آيات متشابه هستند. با توجه به اينكه در خطبه غدير به آيه »يد اللَّه فوق ايديهم« اشاره شده است، به بررسى روايات پرداخته و تحليل و تبيين معانى باطنى آن را در تفاسير و روايات مأثور مورد بررسى قرار داده‏ايم:يد اللَّه: على‏عليه السلامتشبيه روايى آن از حضرت على‏عليه السلام روايت شده است كه مى فرمايد: انا عين اللَّه و انا يد اللَّه ... ، و انا باب اللَّه.××× ۳ الكافى: ج ۱ ص ۱۴۴. معانى الاخبار: ص ۱۷، و... . ×××رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: الحَجَر يمين اللَّه فى ارضه، فمن مسحه مسح يد اللَّه.××× ۱ الحج و العمرة: ص ۱۰۲. ×××اين آيه و تأويل آن، در آئينه ادب فارسى انعكاس يافته است. چنانچه سنايى غزنوى در تأويل و تفسير آن مى‏گويد:يد او قدرت است و وجه بقاشآمدن حكمتش و نزول عطاش××× ۲ حديقه سنايى: ص ۶۴ . ×××مثنوى نيز در تأويلى مصداقى و تطبيقى و البته نادرست، دست خضر و پير طريقت را دست حق معرفى مى‏كند و مى‏گويد:صبر كن بر كار خضرى بى نفاقتا نگويد خضر رو هذا فراقگر چه كشتى بشكند تو دم مزنگر چه طفلى را كشد تو مو مكندست او را حق چو دست خويش خواندتا يد اللَّه فوق ايديهم براند××× ۳ مثنوى: دفتر اول ص ۲۰۳. ×××با توجه به آيه »يد اللَّه فوق ايديهم« و ابيات ذكر شده و اين مطلب كه پيامبرصلى الله عليه وآله خليفه خداست و بيعت با دست پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت با خداست، مى‏توان گفت كه دست خدا اشاره به دست خليفه خدا و ولىّ‏اللَّه دارد.۲-  استعاراتالف. بحر عميقان خاتم الائمة منّا القائم المهدى‏عليه السلام... . انه الناصر لدين اللَّه. الا انه الغراف فى بحر عميق: بدانيد كه آخرين امامان از ما قائم مهدى است... . او ياور دين خداست. آگاه باشيد او از درياى شگرف دانش مشت مشت علم برداشت مى‏كند.××× ۱ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳. ×××از تركيب بحر عميق در استعاره از دانش به كار رفته است. يا به عبارت ديگر: پيامبرصلى الله عليه وآله علم و دانش را به دريايى ژرف و عميق تشبيه كرده‏اند.بحر عميق: قدردر روايت ذيل، اميرمؤمنان‏عليه السلام قدر را به دريايى عميق تشبيه مى‏كند: قال اميرالمؤمنين‏عليه السلام لرجل قد سأله عن القدر، فقال: بحر عميق فلا تلجه.××× ۲ الهداية )شيخ صدوق( : ص ۱۹. بحار الانوار: ج ۵ ص ۵۷ . ×××بحر عميق: قرآنقرآن بحر عميق.××× ۳ شرح اصول كافى )مازندرانى( : ج ۱۱ ص ۳۶۶. ×××بحر عميق: دنيافقال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: اما انهما -  سيكونان هما الحسن و الحسين‏عليهما السلام -  سيولدان لأخى هذا، و هما سيدا شباب اهل الجنه، و ابوهما خير منهما. اعلموا ان الدنيا بحر عميق، و قد غرق فيها.××× ۴ بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۴۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۶۷ . ×××ب. شيطانيكوّر الليل على النهار و يكوّر النهار على الليل. يطلبه حثيثاً. قاصم كل جبّار عنيد، و مهلك كل شيطان مريد: او است توانايى كه شب را به روز و روز را به شب مى‏چرخاند، و هر يك را به دنبال ديگرى مى‏فرستد. او است كه هر ستمگر كينه‏توزى را تباه مى‏كند، و هر شيطان سركشى را هلاك مى‏سازد.××× ۵ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۰۸. ×××در كلام فوق نيز كافران و نافرمانان به شيطان تشبيه شده‏اند؛ كه شيطان سركش استعاره است. خداوند در آيه ذيل در قالب تمثيل، منافقان را به شيطان تشبيه مى‏كند:شيطان: منافقان»كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برى‏ء منك انى اخاف اللَّه رب العالمين«××× ۱ حشر /  ۱۶. ×××:اين منافقان در مثل مانند شيطان هستند كه انسان را گفت به خدا كافر شو پس از آنكه آدمى به اطاعت او كافر شد آنگاه به او گويد از تو بيزارم كه من از عقاب پروردگار عالميان سخت مى‏ترسم.و در آيه‏اى ديگر نيز منافقان را حزب شيطان مى‏خواند: »اولئك حزب الشيطان« .××× ۲ مجادله /  ۱۹. ×××ج. نورمعاشر الناس، آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه، من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها. معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل فى مسلوك ثم فى على‏عليه السلام. ثم فى النسل منه إلى القائم المهدى‏عليهم السلام، الذى يأخذ بحق:اى مردم، به خدا و رسولش ايمان بياوريد، و به آن نورى كه با او )پيامبرصلى الله عليه وآله( فرود آمده است بگرويد، پيش از آنكه صورت‏هاى شما رنگ گناه به خود بگيرد و به عقب سر برگردد. اى مردم، نورى را كه خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در على‏عليه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنكه آن به قائم ما مهدى‏عليه السلام برسد. آن موجود مقدس كه هرگونه حقى را احقاق مى‏كند.××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱. ×××نور در استعاره از قرآن كريم به كار رفته است، و در ادامه آن به طريق تشبيه مضمر -  يعنى تشبيه پنهان -  بدين معنى كه ظاهراً با ساختار تشبيهى مواجه نيستيم. ولى مقصود گوينده تشبيه است، و به هر حال جمله قابل تأويل به جمله تشبيهى است.××× ۱ بيان )شميسا( : ص ۱۳۰. ××× پيامبرصلى الله عليه وآله خود و على‏عليه السلام را به نور تشبيه كرده‏اند.فراز فوق از خطبه غدير مستفاد از اين آيه مى‏باشد: »فالذين آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه«××× ۲ اعراف /  ۱۵۷. ×××: پس آنان كه به او ايمان آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند. منظور از آن قرآن است كه روشن كننده دل‏هاى تاريك است.۴-  كناياتالف. اذنپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير مى‏فرمايد: و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و ختل المستهزءين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بانهم »يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« . و كثرة اذاهم لى فى غير مرة حتى سمّونى اُذناً:از جبرئيل خواهش كردم كه از خدا بخواهد كه مرا از اقدام به اين موضوع معاف بدارد، زيرا مى‏دانستم افراد با ايمان خيلى كم اند و مردمان دورو و منافق بسيار. كاملاً به دغلبازى جنايتكاران علم داشتم، و متوجه بودم كه چگونه به اسلام با ديده استهزاء مى‏نگرند. همان كسانى كه خداوند آنها را در قرآن توصيف فرموده: »آنها با زبانشان چيزى مى‏گويند كه در دل‏هايشان وجود ندارد« . اين را براى خود گناهى ناچيز مى‏پندارند، و حال آنكه نكبت اين جنايت بسيار بزرگ است. من مى دانستم اينان چقدر به من اذيت خواهند رسانيد، تا حدى كه مرا گوش نامگذارى كردند.××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴. ×××با توجه به محتواى كلام و آنچه كه »نهج الخطابه آمده است، كلمه »اُذُن« در كنايه از آدم خوش‏باور و ساده‏لوح به كار رفته است.اذن اللَّه: پيامبرصلى الله عليه وآله و اولياءعليهم السلامالسلام على ابى الأئمة و معدن النبوة... . سلام على اذن للَّه الواعية فى الامم، و يده الباسطة بالنعم... .××× ۱ المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۱۱۸. ×××ب. كوثرپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، بعد از اينكه على و فرزندان اوعليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى‏كند، به ملازمت هميشگى آن دو اشاره مى‏كند و مى فرمايد: لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض: اين دو با هم آميخته‏اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند.كوثر: قرآن، و نبوت: فاطمه‏عليها السلامكوثر را مى‏توان كنايه از قرآن و حضرت زهراعليها السلام گرفت. چنانكه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: الكوثر القرآن و النبوة.××× ۲ مجمع البحرين: ص ۲۷۵. ××× آيه اول سوره كوثر نيز اين معنى را تأييد مى‏كند، كه ما به تو كوثر عطا كرديم: »انا اعطيناك الكوثر« .روايات ديگرى نيز در اين باب وجود دارد. از جمله: قال رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: ذرية كل نبى من صلبه و ذريتى من صلب ابنتى فاطمة الزهراءعليها السلام. و قال له: »انا اعطيناك الكوثر« ، يعنى الخير الكثير من فاطمة، و هو كثرة الذرارى. من اجل ذلك سُمّيت بالمباركة.××× ۳ شجره طوبى )حائرى( : ج ۲ ص ۳۷۴. ×××المراد به نهر فى الجنة، و قيل: المراد القرآن و النبوة، و قيل: المراد به ابنته فاطمة.××× ۴ اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶. ×××خاقانى نيز در قالب استعاره ادبى به اين مورد اشاره مى‏كند:امروز كه تشنه زير خاكىفردا به بهشت گشته سيرابفيض از كرم خدات جويمدر كوثر مصطفات جويم××× ۱ ديوان خاقانى: ص ۳۰۶ ب ۱۶. ×××نتيجه گيرى:مستفاد از اين گفتار اين است كه:۱. صور خيال و اسلوب‏هاى بلاغى در خطبه بلند غدير جلوه و نقش ايجادى داشته‏اند.۲. الفاظ آيات قرآن كريم در تكوين مراتب و انواع صور خيال در خطبه غدير جلوه و نقش ايجادى داشته‏اند. مانند الفاظ قرآنى كه عيناً در خطبه غدير به كار رفته است. از جمله اين موارد است: كلمه طيبه، كلمه باقيه، اخوان الشيطان، يد اللَّه، نور، كوثر و ... .۳. علاوه بر نقش ايجادى، الفاظ آيات قرآنى در نمودهاى تصويرى و بلاغى خطبه غدير تأثير قابل توجهى گذاشته‏اند.۴. انعكاس اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن بسيار قابل توجه مى‏باشد. رواياتى همچون: خيرة اللَّه، جنب اللَّه، حزب اللَّه، ولى اللَّه، صراط مستقيم... .۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير بسيار چشم‏گير است.۶ . ضمن تأثير قرآن در اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير، بسيارى از آن اسلوب‏ها در آئينه ادبيات فارسى منعكس شده‏اند.
{{متن قرآن|وَ مَنْ یَتَوَلَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏}}:<ref>مائده / ۵۶.</ref> و هر کس که ولی و فرمان فرمای او خدا و رسول و اهل ایمان اند (پیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود.  
 
حزب‌الله: علی علیه السلام قال علی علیه السلام:
 
{{متن عربی|أنَا وَصِیّ الْأَوْلِیَاء وَ أنَا مِنْ حِزْب اللَّهِ وَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله.}}<ref>دعائم الاسلام (مغربی): ج ۱ ص ۶۳.</ref>
 
{{متن عربی|قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: حِزْبُ عَلِیٍ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّیْطَانِ.}}<ref>الامالی (صدوق): ص ۶۶.</ref>
 
{{متن عربی|قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: َ یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ شِیعَةُ اللَّهِ وَ أَنْصَارُکَ أَنْصَارُ اللهِ وَ أَوْلِیَاؤُکَ أَوْلِیَاءُ اللهِ وَ حِزْبُکَ حِزْبُ اللهِ.}}<ref>الامالی (صدوق) ص ۱۵۰. الخصال: ص ۴۹۶.</ref>
 
حزب‌الله: {{متن عربی|اهل بیت علیهم السلام قال الحسین علیه السلام: نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ وَ عِتْرَةُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله الْأَقْرَبُونَ.}}<ref>وسائل الشیعه: ج ۲۷ ص ۱۹۴.</ref>
 
===='''ز)''' خیرة اللَّه:====
{{متن عربی|خیرة الله ان خاتم الأئمة منّا القائم المهدی علیه السلام…. إِنَّهُ یَسِمُ کُلَ ذِی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذِی جَهْلٍ بِجَهْلِه‏. أَلَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ}}:
 
بدانید که آخرین امام قائم ما مهدی علیه السلام است…. او کسی است که مقام هر صاحب فضیلتی را تثبیت می‌کند، و هر جاهل و نادانی را در مرحله جهل خود می‌نشاند. او است کسی که خدا وی را برای این مقام اختیار فرموده است….<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳.</ref>
 
علی و [[معصومین علیهم السلام|اهل بیت علیهم السلام]] در تأیید مطلب فوق، امام باقر علیه السلام می‌فرمایند:َ{{متن عربی|نَحْنُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِیقُ الْوَاضِحُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ.}}<ref>بصائر الدرجات: ص ۸۲.</ref>
 
و نیز پیامبر صلی الله علیه و آله در وصف علی و فرزندان آن حضرت علیهم السلام می‌فرمایند:{{متن عربی|عَلِیٌ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ‏، فَإنَّهُمْ خِیَرَةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ صَفْوَتِهِ.}}<ref>الامالی، ص ۶۷۹.</ref>
 
{{متن عربی|قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: أنْتَ یَا عَلِیّ وَ وَلَدَایَ خِیَرَة اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.}}<ref>عیون الاخبار الرضا، ج ۱ ص ۶۳.</ref>
 
===ح) صراط الله: صراط مستقیم===
{{متن عربی|إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَنِی وَ نَهَانِی. وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً علیه السلام وَ نَهَیْتُهُ، فَعَلِمَ الْأَمْرَ وَ النَّهْیَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَل‏. َّ فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلَمُوا وَ أَطِیعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا. صِیرُوا إِلَی مُرَادِهِ وَ لَا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیلِه‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ، أنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ. ثُمَّ عَلِیّ علیه السلام مِنْ بَعْدِی، ثُمَ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ علیهم السلام. أَئِمَّةٌ یَهْدُونَ إِلَی الْحَقِ}}: ای مردم، خداوند اوامر و نواهی شرعی را ابلاغ فرمود. من هم آنها را به علی علیه السلام آموختم. به فرمان وی گوش فرا دهید و اطاعت کنید تا [[هدایت]] شوید، و آنچه شما را نهی بفرماید خودداری کنید تا رشد یابید. به سوی مراد پروردگار و هدف وی توجه کنید. راه‌های دیگر شما را از راه خدا منحرف نکند.
 
ای مردم، من آن شاهراه مستقیمی هستم که خدا به شما امر کرده. پس رهرو آن باشید. و بعد از من آن صراط مستقیم علی علیه السلام، و پس از وی فرزندان من از صلب اوعلیهم السلام هستند. همان پیشوایانی که به سوی حق راهنمایی می‌کنند.<ref>نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۳۷.</ref>
 
در این خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله خود را به صراط الله و سپس علی و فرزندان او علیهم السلام را نیز به صراط مستقیم تشبیه کرده است، و چون وجه شبه نیز در آن ذکر شده، یعنی هدایت و راه یافتن در حوزه تشبیه مفصل قرار می‌گیرد؛ یعنی تشبیهی که وجه شبه در آن ذکر شده باشد.<ref>یادداشت‌های استاد همایی درباره معانی و بیان، ص ۱۶۲.</ref>
 
و اما بررسی تشبهی فوق در روایات و تفاسیر مأثور:
 
'''صراط مستقیم: قرآن و آل محمد علیهم السلام'''
 
پیامبر صلی الله علیه و آله در قالب تشبیه روایی می‌فرمایند: {{متن عربی|الْقُرْآنُ صِرَاطُ اللَّهِ.}}<ref>تفسیر القرآن العظیم، ج ۱، ص ۶۰۶.</ref>
 
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:
 
{{متن عربی|وَ أَنَ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً یَعْنِی الْقُرْآنَ وَ آلَ مُحَمَّد علیهم السلام.}}<ref>بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۱۶؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref>
 
'''صراط مستقیم: علی علیه السلام و ولایت او'''
 
{{متن عربی|قال علی علیه السلام: أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَی‏.}}<ref>بحار الانوار، ج ۱۸، ص۷۰؛ تفسیر نور الثقلین، ج۴ ص۴۹۵؛ مستدرک سفینة البحار، ص ۲۶۶.</ref>
 
'''صراط مستقیم: طریق امامت و ولایت علی علیه السلام'''
 
{{متن عربی|أَنَّکَ عَلَی وَلَایَةِ عَلِیٍ وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیم‏.}}<ref>تأویل الآیات الظاهره، ج ۱ ص ۲۵۹؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۶۳ -۲۶۴ و ج ۲۴ ص ۲۲؛ الکافی: ج ۱ ص۴۱۷- ۴۳۳ .</ref>
 
با توجه به خطبه غدیر و نیز تأویل و معنای باطنی صراط مستقیم در روایات و تفاسیر، این معنی در آئینه ادبیات فارسی انعکاس یافته است، و شعرا نیز تأویل و معنای حقیقی آن را بیان کرده‌اند.
 
از جمله:صراط مستقیم: قرآن، سنت و شرع
{{شعر}}
 
{{ب|قرآن شفاشناس که حبلی است بس متین|سنت نجات دان که صراطی است مسقیم}}
{{پایان شعر}}
<ref>دیوان خاقانی، ص ۹۰۰.</ref>
 
در جای دیگر می‌گوید:
{{شعر}}
{{ب|قاید و سایق صراط الله| به ز قرآن مدان و به ز اخبار}}
{{پایان شعر}} <ref>دیوان سنایی، ص ۲۰۲.</ref>
 
و در جای دیگر می‌گوید:
{{شعر}}
 
{{ب|از صراط المستقیم شرع پا بیرون منه| چون گسست از رشته سوزن، زود خود را گم کند}}
{{پایان شعر}} <ref>دیوان صائب تبریزی: ش ۱۲۵ ب ۸.</ref>
 
قاآنی نیز در بیت ذیل مراد از صراط مستقیم را حضرت علی علیه السلام بیان کرده و آن را به طریق استعاره به کار برده است:
 
صراط المستقیم: علی علیه السلام
{{شعر}}
 
{{ب|چون صراط المستقیمت هست تا کی ز ابلهی| دیده در فحشاء، دل در بغی و منکر داشتن}}
{{پایان شعر}} <ref>دیوان قاآنی، ص ۶۹۴ ب ۶.</ref>
 
و نیز:
{{شعر}}
 
{{ب|هر نفس بوی دل آید از صراط مستقیم***| تا نگویی عشق ره آورد را که راه آورد کو}}
{{پایان شعر}}
<ref>دیوان شمس، ص ۸۲۵، ب ۱۹.</ref>
 
====ط) کلمه طیبه ====
{{متن عربی|مَعَاشِرَ النَّاسِ، فَاتَّقُوا اللهَ وَ بَایِعُوا عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ کَلِمَةً طَیِّبَةً بَاقِیَةً یُهْلِکُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ اللَّهُ مَنْ وَفَی}}:
 
مردم از خدا بترسید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و رهبران بعد از آنها علیهم السلام بیعت کنید. (پیشوایان آینده شما) کلمه طیبه باقیه خداوند هستند.<ref>نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۵۳.</ref>
 
پیامبر صلی الله علیه و آله در کلام فوق، دوازده امام علیهم السلام را به کلمه طیبه تشبیه کرده‌اند، که آیه مرتبط با آن در قرآن کریم عبارت است از:
 
{{متن قرآن|أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ}}<ref>ابراهیم/ ۲۴.</ref>
 
کلمه طیبه: قرآن رسول‌الله صلی الله علیه و آله: {{متن عربی|قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ}}:{{متن قرآن|مَثَل کَلِمَة طَیِّبَة}} {{متن عربی|یَعْنِی الْقُرْآن کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً}}<ref>الدرّ المنثور،ج ۴، ص ۷۷.</ref>
 
{{متن عربی|حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ قَالَ النَّبِیُّ وَ الْأَئِمَّةُ هُمُ الْأَصْلُ الثَّابِتُ وَ الْفَرْعُ الْوَلَایَةُ لِمَنْ دَخَلَ فِیهَا.}}<ref>بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۱۴۱.</ref>
 
====ی) کلمه باقیه====
{{متن عربی|وَ لَا أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ مَعْصُوم‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ، ِ الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ‏، وَ عَرَّفْتُکُمْ أَنَّهُمْ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ. حَیْثُ یَقُولُ الله فِی کِتَابِهِ: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِه‏». و قلت: لَنْ تَضِلُّوا مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا}}:  
 
پیامبر صلی الله علیه و آله به معرفی علی و فرزندان وی علیهم السلام می‌پردازد و می‌فرمایند:
 
وظیفه امر به معروف و نهی از منکر جز با پیشوای معصوم تحقق نمی‌یابد. ای مردم، قرآن پیشوایان بعد از علی علیه السلام را که فرزندان اویند به شما معرفی می‌کند، و من هم آنان را به شما شناسانیدم؛ که از نسل من و او می‌باشند. خداوند در مقام معرفی اینان می‌فرمایند: «کلمه ای باقی در نسل او»، و من هم در مقام شناساندن ایشان گفته‌ام: گمراه نمی‌شوید اگر به آن دو (قرآن و عترت) چنگ بزنید.<ref>نهج الخطابه،ج ۱، ص ۱۴۹.</ref>
 
طبق آیه ذیل، پیامبر صلی الله علیه و آله اولاد امیرالمؤمنین علی علیهم السلام را کلمه باقیه می‌خواندند، و در این آیه توحید و خداشناسی را کلمه باقیه معرفی می‌کند:
 
کلمه باقیه: توحید {{متن قرآن|وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ‏}}:<ref>زخرف / ۲۸.</ref>
 
و (این خداپرستی و توحید را) در همه ذریه او (ابراهیم علیه السلام) تا قیامت کلمه باقی گردانید (به خصوص در محمد و آل پاکش علیهم السلام) تا همه فرزندانش به خدای یکتا بازگردند.
 
=====کلمه باقیه: امامت=====
{{متن عربی|قال: الْکَلِمَةُ الْإمَامُ، وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»، یَعْنِی الْإمَامَة.}}<ref>تفسیر القمی، ج ۲ ص ۲۷۴.</ref>
 
{{متن عربی|و عن الصادق علیه السلام: الْکَلِمَةُ الْبَاقِیَة فِی عَقِبِهِ هِیَ الْإمَامَة إلَی یَوْمِ الْقِیَامَة.}}<ref>تفسر جوامع الجامع، ج ۳، ص ۳۰۲.</ref>
 
===ک) هیزم آتش جهنم===
{{متن عربی|فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلُوْا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.}}
 
در این عبارت مردمان جنایتکار و پاره سنگ‌های گوگرد را به هیزم و آتشگیره جهنم تشبیه می‌کنند، و خداوند در قرآن کافران و سنگ پاره‌ها را آتش‌افروز [[جهنم]] معرفی می‌کند:
 
{{متن قرآن|«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ}}»:<ref>بقره / ۲۴.</ref>
 
از آتشی بترسید که هیزم آن (بدن‌های) مردم و سنگ هاست.
 
{{متن قرآن|إِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ}}:<ref>آل عمران / ۱۰.</ref>
 
ثروت‌ها و فرزندان کسانی که کافر شدند نمی‌تواند آنان را از ([[عذاب]]) خداوند بازدارد (و از کیفر رهایی بخشد).
 
===ل) ید اللَّه===
{{متن عربی|و من بایع فانما یبایع الله}} {{متن قرآن|يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ}}: و هر کس بیعت کند با خدا بیعت کرده است و دست خدا بالای دست‌هاست. به‌طور کلی، آیات قرآن کریم به دو دسته تقسیم می‌شوند:
 
محکمات و متشابهات:
 
محکمات آیات روشنی هستند که جای هیچ گونه انکار و توجیه و سوء استفاده در آن نیست.
 
اما در متشابهات، به دلیل بالا بودن سطح مطلب یا گفتگو درباره عوالمی که از دسترس ما بیرون است مانند عالم غیب، جهان [[قیامت|رستاخیز]]، صفات خداوند متعال و…، فهم معنای نهایی و اسرار و پی بردن به کنه حقیقت آنها به سرمایه خاص علمی نیاز دارد؛ که خداوند می‌فرماید که فقط خداوند و راسخان در علم اسرار این آیات را می‌دانند و برای مردم تشریح می‌کنند، و راسخان در علم عبارتند از:
 
پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام.
 
بحث دیگر، بحث تأویل متشابهات است، و در اینکه متشابهات را باید تأویل کرد بین اکثر قرآن پژوهان مخصوصاً [[معتزله]] و [[شیعه]] اتفاق نظر است.
 
فقط ظاهرگرایان و بعضی از اشعریان افراطی و حشویه بر آن هستند که باید از تأویل پرهیز کرد و آیات متشابه را حمل بر معنای ظاهری کرد و در چند و چون آن ژرف کاوی نکرد.
 
چنان‌که درباره یک عده از آیات قرآنی که مربوط به برقراری خداوند بر عرش است، مالک بن انس گفته است: استواء معلوم است و کیفیت آن مجهول است. ایمان به آن واجب است و سؤال از آن بدعت است.<ref>تفسیر قرطبی: اعراف / ۵۴.</ref>
 
حال آنکه خود عرش الهی و استواء خداوند بر آن و بودن عرش بر آب…، همه از متشابهات قرآن است و متکلمان و مفسران پیرامون آن بحث و تحقیق کرده‌اند.
 
یا آیات مربوط به اوصاف خداوند و رؤیت الهی.
 
بنابراین، با مراجعه به تعدادی از کتب تفسیر و علوم قرآنی، مجموعه ای از اقوال پیرامون محکم و متشابه دیده می‌شود، که پس از جمع‌آوری عبارت است از:
 
محکم آیه ای است که جز یک از معنی را نمی‌پذیرد، و متشابه آیه‌ای است که دو وجه و بالاتر را می‌پذیرد.<ref>متشابه القرآن و مختلفه، ص ۲؛ منهج الصادقین فی الزام المخالفین ج ۲ ص ۱۷۴.</ref>
 
ابومنصور ماتریدی می‌گوید: عقل می‌تواند محکم را بیان کند، اما متشابه را بدون نقلیات و استناد به آنها نمی‌تواند بیان کند.<ref>تفسیر مواهب علیه، ج ۱ ص ۱۳.</ref>
 
متشابه آیه ای است که در عین آنکه به مدلول لفظی خود دلالت می‌کند، از نظر مقصود و معنی مورد تردید است.<ref>روض الجنان و روح الجنان، ج ۴، ص ۱۷۴–۱۷۸؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۱۰۹؛ احسن الحدیث، ج ۲، ص۱۲؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۳ ص۳۱؛ تفسیر قمی، ج ۱ ص ۹۶؛ مجمع البیان، ص ۴۰۸؛ جوامع الجامع، ج ۱ ص ۵۹۷،۱؛ تفسیر حویزی، ج ۱، ص ۳۱۲؛ تفسیر شریف لاهیچی، ج ۱ ص ۲۹۷؛المیزان، ج ۳، ص ۲۸، و….</ref> با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان متشابه را در عبارتی کوتاه چنین تعریف کرد:
 
متشابهات، مجموعه ای از آیات قرآن اند که دارای چند پهلویی معنایی بوده، و تنها به کمک محکمات و ارجاع به امّ الکتاب و کتاب حکیم و مکنون و محفوظ تأویل آنها دست یافتنی است.
 
متشابهات، با توجه به اینکه در موضع ریب و شبهه قرار دارند، همتشه دستاویزی برای کژدلان و باطل کیشان و فتنه انگیزان بوده، تا آن را بر معنای ظاهری حمل کنند، و فرقه‌های انحرافی مختلفی نیز چون ظاهریه، مشبهه، مجسمه، و…، به وجود آورند.
 
لذا اوصافی همچون یدالله، وجه الله، عین‌الله، تدرک الابصار و …، در حوزه آیات متشابه هستند. با توجه به اینکه در خطبه غدیر به آیه{{متن قرآن|يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ}}اشاره شده است، به بررسی روایات پرداخته و تحلیل و تبیین معانی باطنی آن را در تفاسیر و روایات مأثور مورد بررسی قرار داده‌ایم:
 
{{متن قرآن|يَدُ اللَّهِ}}: علی علیه السلام تشبیه روایی آن از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که می‌فرماید:
 
{{متن عربی|أَنَا عَیْنُ اللهِ وَ أَنَا یَدُ اللهِ‏... ، وَ أَنَا بَابُ اللهِ.}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۴۴؛ معانی الاخبار: ص ۱۷، و….</ref>
 
رسول‌الله صلی الله علیه و آله می‌فرماید: {{متن عربی|الحَجَر یمین الله فی ارضه، فَمَنْ مَسَحَهُ مَسح یدالله.}}<ref>الحج و العمرة، ص ۱۰۲.</ref> این آیه و تأویل آن، در آئینه ادب فارسی انعکاس یافته است.
 
چنانچه سنایی غزنوی در تأویل و تفسیر آن می‌گوید:
 
ید او قدرت است و وجه بقایش آمدن حکمتش و نزول عطاش<ref>حدیقه سنایی، ص ۶۴.</ref>
 
مثنوی نیز در تأویلی مصداقی و تطبیقی و البته نادرست، دست خضر و پیر طریقت را دست حق معرفی می‌کند و می‌گوید:
 
{{شعر}}
{{ب|صبر کن بر کار خضری بی نفاق|تا نگوید [[خضر علیه السلام|خضر]] رو هذا فراق}}
{{ب|گر چه کشتی بشکند تو دم مزن|گر چه طفلی را کشد تو مو مکن}}
{{ب|دست او را حق چو دست خویش خواند|تا یدالله فوق ایدیهم براند}}
{{پایان شعر}}<ref>مثنوی: دفتر اول، ص ۲۰۳.</ref>
 
با توجه به آیه {{متن قرآن|یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ}}» و ابیات ذکر شده و این مطلب که پیامبر صلی الله علیه و آله خلیفه خداست و بیعت با دست پیامبر صلی الله علیه و آله [[بیعت]] با خداست، می‌توان گفت که دست خدا اشاره به دست خلیفه خدا و ولیّ الله دارد.
 
==استعارات ==
 
===الف) بحر عمیق ===
{{متن عربی|انَّ خَاتَم الأئِمَّة مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِیّ علیه السلام…. إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللَّهِ‏. أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِی بَحْرٍ عَمِیقٍ‏}}: بدانید که آخرین امامان از ما قائم مهدی است…. او یاور دین خداست. آگاه باشید او از دریای شگرف دانش مشت مشت علم برداشت می‌کند.<ref>نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۴۳.</ref>
 
از ترکیب بحر عمیق در استعاره از دانش به کار رفته است. یا به عبارت دیگر: پیامبر صلی الله علیه و آله علم و دانش را به دریایی ژرف و عمیق تشبیه کرده‌اند.
 
=====بحر عمیق: قدر=====
در روایت ذیل، امیرمؤمنان علیه السلام قدر را به دریایی عمیق تشبیه می‌کند: {{متن عربی|قال امیرالمؤمنین علیه السلام لِرَجُلٍ قَدْ سَأَلَهُ عَنِ الْقَدَرِ، فقال: «بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجْهُ}}<ref>الهدایة،ص ۱۹؛ بحار الانوار،ج ۵ ص ۵۷.</ref>
 
بحر عمیق: قرآن، قرآن بحر عمیق.<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۱، ص ۳۶۶.</ref>
 
=====بحر عمیق: دنیا=====
{{متن عربی|فقال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: أَمَا إِنَّهُمَا سَیَکُونَانِ هُمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهماالسلام، وَ هُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا}}.<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۴۱. مستدرک سفینة البحار: ص ۶۷.</ref>
 
===ب) شیطان===
{{متن قرآن|يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ}}{{متن عربی|یَطْلُبُهُ حَثِیثاً. قَاصِمَ کُلِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، وَ مُهْلِکُ کُلِ شَیْطَانٍ مَرِید}}: او است توانایی که شب را به روز و روز را به شب می‌چرخاند، و هر یک را به دنبال دیگری می‌فرستد. او است که هر ستمگر کینه‌توزی را تباه می‌کند، و هر [[شیطان]] سرکشی را هلاک می‌سازد.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۰۸.</ref>
 
در کلام فوق نیز کافران و نافرمانان به شیطان تشبیه شده‌اند؛ که شیطان سرکش استعاره است. خداوند در آیه ذیل در قالب تمثیل، منافقان را به شیطان تشبیه می‌کند:
 
شیطان: منافقان :{{متن قرآن|کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَ الْعالَمِینَ‏}}<ref>حشر / ۱۶.</ref>
 
این منافقان در مثل مانند شیطان هستند که انسان را گفت به خدا کافر شو پس از آنکه آدمی به اطاعت او [[کفّار|کافر]] شد آنگاه به او گوید از تو بیزارم که من از عقاب پروردگار عالمیان سخت می‌ترسم.
 
و در آیه ای دیگر نیز منافقان را حزب شیطان می‌خواند: {{متن قرآن|أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ‏}}<ref>مجادله / ۱۹.</ref>
 
===ج) نور===
{{متن عربی|مَعَاشِرَ النَّاسِ، آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ‏، مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها. مَعَاشِرَ النّاسِ! النُّورُ مِنَ اللهِ عَـزَّوَجـَلَّ مَسلُوکٌ فِیَّ ثُمَّ فی عَلِیِّ عَلَیه السَّلام. ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی عَلَیه السَّلام الَّذِی یَأخُذُ بِحَق}}: ای مردم، به خدا و رسولش [[ایمان]] بیاورید، و به آن نوری که با او (پیامبر صلی الله علیه و آله) فرود آمده است بگروید، پیش از آنکه صورت‌های شما رنگ گناه به خود بگیرد و به عقب سر برگردد.
 
ای مردم، نوری را که خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در علی علیه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنکه آن به قائم ما مهدی علیه السلام برسد. آن موجود مقدس که هرگونه حقی را احقاق می‌کند.<ref>نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۳۱.</ref>
 
نور در استعاره از قرآن کریم به کار رفته است، و در ادامه آن به طریق تشبیه مضمر - یعنی تشبیه پنهان - بدین معنی که ظاهراً با ساختار تشبیهی مواجه نیستیم. ولی مقصود گوینده تشبیه است، و به هر حال جمله قابل تأویل به جمله تشبیهی است.<ref>بیان، ص ۱۳۰.</ref>
 
پیامبر صلی الله علیه و آله خود و علی علیه السلام را به نور تشبیه کرده‌اند.
 
فراز فوق از [[خطبه غدیر]] مستفاد از این آیه می‌باشد:
 
{{متن قرآن|فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ‏}}:<ref>اعراف / ۱۵۷.</ref>
 
پس آنان که به او [[ایمان]] آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند. منظور از آن قرآن است که روشن کننده دل‌ه ای تاریک است.
 
==کنایات==
 
===الف) اذن پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر===
{{متن عربی|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَسْتَعْفِیَ لِی عَنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ‏. أَیُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّةِ الْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنَافِقِینَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِینَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِالْإِسْلَام‏، الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِأَنَّهُمْ‏ «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ‏». وَ کَثْرَةِ أَذَاهُمْ لِی فِی غَیْرِ مَرَّةٍ حَتَّی سَمَّوْنِی أُذُناً}}
 
می‌فرمایند:از جبرئیل خواهش کردم که از خدا بخواهد که مرا از اقدام به این موضوع معاف بدارد، زیرا می‌دانستم افراد با ایمان خیلی کم اند و مردمان دورو و منافق بسیار.
 
کاملاً به دغلبازی جنایتکاران علم داشتم، و متوجه بودم که چگونه به [[اسلام]] با دیده [[استهزاء]] می‌نگرند. همان کسانی که خداوند آنها را در [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] توصیف فرموده:
 
«آنها با زبانشان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان وجود ندارد». این را برای خود گناهی ناچیز می‌پندارند، و حال آنکه نکبت این جنایت بسیار بزرگ است. من می‌دانستم اینان چقدر به من اذیت خواهند رسانید، تا حدی که مرا گوش نامگذاری کردند.<ref>نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۱۴.</ref>
 
با توجه به محتوای کلام و آنچه که «نهج الخطابه» آمده است، کلمه «اُذُن» در کنایه از آدم خوش‌باور و ساده لوح به کار رفته است.
 
اذن الله: پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیاء علیهم السلام  {{متن عربی|السلام علی ابی الأئمة و معدن النبوة…. سلام علی اذن للَّه الواعیة فی الامم، و یده الباسطة بالنعم….}}<ref>المزار، ص ۱۸۵؛ بحار الانوار، ج ۹۷ ص ۳۳۱؛ مستدرک سفینة البحار، ص ۱۱۸.</ref>
 
===ب) کوثر پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر===
بعد از اینکه علی و فرزندان او علیهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اکبر معرفی می‌کند، به ملازمت همیشگی آن دو اشاره می‌کند و می‌فرمایند:
 
{{متن عربی|لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض}}: این دو با هم آمیخته‌اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل کوثر بر من وارد شوند.
 
کوثر: قرآن، و نبوت:
 
فاطمه علیها السلام، کوثر را می‌توان کنایه از [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] و حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت. چنان‌که رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: {{متن عربی|الکوثر القرآن و النبوة}}.<ref>مجمع البحرین، ص ۲۷۵.</ref>
 
آیه اول سوره کوثر نیز این معنی را تأیید می‌کند، که ما به تو کوثر عطا کردیم: {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ}}
 
روایات دیگری نیز در این باب وجود دارد. از جمله: {{متن عربی|قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: ِ ذُرِّیَّةُ کُلِ نَبِیٍ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاء علیها السلام.}}
 
{{متن عربی|و قال له}}: {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ}}، {{متن عربی|یَعْنِی الْخَیْر الْکَثِیر مِنْ فَاطِمَة، وَ هُوَ کَثْرَةُ الذّرَاری. من اجل ذلک سُمّیت بالمبارکة.}}<ref>شجره طوبی،ج ۲ ص ۳۷۴.</ref>
 
{{متن عربی|المراد به نهر فی الجنة، و قیل: المراد القرآن و النبوة، و قیل: المراد به ابنته فاطمة}}.<ref>اصول الفقه، ج ۳، ص ۱۶۶.</ref>
 
خاقانی نیز در قالب استعاره ادبی به این مورد اشاره می‌کند:
{{شعر}}
{{ب|امروز که تشنه زیر خاکی فردا به بهشت گشته سیراب| فیض از کرم خدات جوی مدر کوثر مصطفات جویم}}
{{پایان شعر}} <ref>دیوان خاقانی، ص ۳۰۶ ب ۱۶.</ref>
 
نتیجه‌گیری: مستفاد از این گفتار این است که:
#صور خیال و اسلوب‌های بلاغی در خطبه بلند غدیر جلوه و نقش ایجادی داشته‌اند.
#الفاظ آیات قرآن کریم در تکوین مراتب و انواع صور خیال در خطبه غدیر جلوه و نقش ایجادی داشته‌اند. مانند الفاظ قرآنی که عیناً در خطبه غدیر به کار رفته است.
از جمله این موارد است: کلمه طیبه، کلمه باقیه، اخوان الشیطان، یدالله، نور، کوثر و .
#علاوه بر نقش ایجادی، الفاظ آیات قرآنی در نمودهای تصویری و بلاغی خطبه غدیر تأثیر قابل توجهی گذاشته‌اند.
#انعکاس اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر در روایات و احادیث بعد از آن بسیار قابل توجه می‌باشد. روایاتی همچون: خیرة الله، جنب الله، حزب‌الله، ولی‌الله، صراط مستقیم….
#تأثیر روایات و احادیث در تقویت معنی و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر بسیار چشم‌گیر است.
#ضمن تأثیر قرآن در اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر، بسیاری از آن اسلوب‌ها در آئینه ادبیات فارسی منعکس شده‌اند.
 
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
[[رده:خطابه غدیر]]
[[رده:میراث مکتوب غدیر]]
[[رده:مقاله های پیشنهادی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۵۷

خطبه غدیر از نظر فصاحت کلام و بلاغت سخن و به کار گرفتن بدایع کلمات بی نظیر است.

با توجه به اقتضای سنگینی پیام و محتوای بلند آن، ترکیب خاصی از کلام بلیغ بر لسان مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله جاری شده که لایق شأن عظیم‌ترین پیام رسانی از طرف حی متعال است.

بلاغت به معنای مراعات مقتضای حال و مخاطب و موضوع در سخنوری، چنان در خطابه غدیر متجلی شده که از یک سو صد و بیست هزار مخاطب را به اضافه تمامی نسل‌های آینده مسلمین در نظر گرفته؛ و از سوی دیگر در سراسر سخنرانی از موضوع ولایت خارج نشده، و مقتضای حال را پیش‌بینی آینده بلند مدت اسلام در نظر گرفته و به همان عظمت سخن گفته است.

بدیع به معنای به کار گرفتن زیبایی کلام نیز، از آغاز حمد و ثنای خطبه تا انجام آن چشمگیر است، که با مراعات عظمت پیام در قالب خاص خود جلوه گر شده؛ و در گونه ای که اهداف سخنران و دریافت مخاطبین ملاحظه شده باشد، در بالاترین گونه آن مورد استفاده قرار گرفته است.

کلمات فشرده و پر محتوایی در خطابه به کار رفته که درک معانی آنها نیاز به دقت فراوان دارد، و به عبارت دیگر جملات و کلمات دقیقی است که نیاز به تفسیر مفصل دارد.

از همان آغاز خطابه، حمد و ثنای آن با زیباترین کلمات و جملات و ترکیب‌ها آغاز شده، و در طول خطبه این روند با تنوع در گونه‌های خطاب ادامه یافته است.

صور خیال و اسلوب‌های بلاغی از شگردهای مخیّلانه ابلاغ معنای مورد نظر متناسب با احوال مخاطب هستند، که از دیرباز در روند تکاملی خود از مبانی بسیاری تأثیر فراوانی پذیرفته‌اند. از جمله مهم‌ترین آنها، آیات قرآنی و روایات فرقانی است.

خطبه غدیر که از حماسه جاودانه و روشنگرانه اعلام ولایت علی مرتضی علیه السلام و اتمام نعمت معرفی وجود مبارک ولیّ خدا و تکسوار نهج البلاغه از زبان رسول الله صلی الله علیه و آله- که افصح العرب در تاریخ فصاحت است - انشاد گردیده است، علاوه بر ابلاغ رسالت و تتمیم نعمت و کرامت، آلبومی از اسلوب‌های بلاغی متعددی است که بایسته تأمل و شایسته تعقل اند.

بر این مبنی، در اینجا سعی شده علاوه بر استخراج برخی از صور خیال و اسلوب‌های متخیلانه ابلاغ معنی در این خطبه، معانی باطنی آن اسلوب‌ها را بر مبنای آیات قرآن و روایات حضرات کلمات التامات مورد بررسی قرار داده، و ضمن بازکاوی مضامین این خطبه در آیات و روایات، میزان تأثیر عبارات قرآن کریم در ایجاد اسلوب‌های بلاغی خطبه مذکور نشان داده شود.

همچنین در حد مجال مقال سعی شده تا انعکاس آن مضامین در آیینه ادبیات فارسی گزارش شود، تا از این رهگذر ابعاد صور خیال و بلاغت تصویر و جنبه‌های بلاغی این خطبه مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در اینجا به استخراج و تحلیل تصاویر بلاغی و میزان تأثیر قرآن کریم بر صور خیالی خطبه غدیر و بررسی سوابق آن در روایات و تفاسیر مأثور و در آئینه ادبیات فارسی پرداخته شده است.

تا از این رهگذر مراتب تشبیهات، استعارات و کنایات این خطبه مشهور بررسی شود؛ که ابتدا مقدمه و سپس بخش‌های خطبه غدیر را بررسی می‌کنیم.[۱]

مقدمه

رویداد غدیر خم و خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن مکان، حماسه جاودانه ای است که هیچ رویدادی به شهرت آن نبوده، و تنها خطبه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها شنیدن و دانستن آن را بر همگان واجب کرده، بلکه رساندنش به گوش دیگران را نیز بر همه تکلیف فرموده، و آن را مهم‌ترین امر به معروف و نهی از منکر بیان داشته است.

در این خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور ابلاغ رسالتی بزرگ و الهی است و آن معرفی علی علیه السلام به عنوان ولیّ امر مسلمین است.

پس از بررسی اسلوب‌هایی مانند تشبیه و استعاره و کنایه و بعد از استخراج اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر، تحلیل و تبیین معانی باطنی آنها را نیز از دیدگاه قرآن و تفاسیر و روایات مأثور مورد بررسی قرار داده، و در آن سعی بر استناد مضمون اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر با احادیث و روایات بوده است.

همچنین در موارد ممکن، انعکاس آن معانی را در آئینه ادب فارسی و اشعار شعرا بیان داشته‌ایم؛ اشعاری که برگرفته از فرهنگ ناب دینی هستند، و شعرایی که شعر خود را با مفاهیم اسلامی عجین کرده و کوشیده‌اند که حقایق و معارف الهی را با صبغه هنری عرضه کنند.

این از مواردی است که ضرورت این بحث را آشکار می‌کند؛ لذا این مقاله در پی پاسخ به پرسش‌های ذیل است:

  1. صور خیال و اسلوب‌های بلاغی چه جلوه و نقشی در خطبه غدیر داشته است؟
  2. الفاظ آیات قرآن کریم چه جلواتی در اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر داشته است؟
  3. معانی قرآن در خلق تصاویر بلاغی و بیانی خطبه غدیر چه نمودها و نقوشی ساخته است؟
  4. انعکاس شیوه‌های بلاغی خطبه غدیر در روایات و احادیث بعد از آن به چه میزان بوده است؟
  5. تأثیر روایات و احادیث در تقویت معنی و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر تا چه میزان بوده است؟
  6. صور خیال و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر تا چه میزان در آئینه ادبیات فارسی انعکاس یافته‌اند؟

در اینجا تشبیهات، استعارات و کنایات خطبه غدیر استخراج شده است. از آنجا که در کتاب‌های گوناگونِ علم بیان، اعم از فارسی و عربی، به تفصیل درباره صور خیال و اسلوب‌های بلاغی و بیانی بحث شده است، به فهرستی از کتاب‌های مفید در این زمینه در منابع و مآخذ اکتفا شده است.

تشبیهات

الف) امام مبین

«مَعاشِرَ النّاسِ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَحْصاهُ الله فِيَّ، وَ کلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ»:

ای مردم، علم و دانشی در عالم وجود ندارد مگر اینکه خداوند در من قرار داده، و من هم عموم دانش‌هایی را که می‌دانستیم به رهبر پرهیزکاران علی علیه السلام تفویض نمودم. هیچ علمی در عالم نبوده مگر اینکه به علی علیه السلام آموختم، و او پیشوایی است که آنها را برای شما بیان می‌کند.[۲]

در قرآن کریم ترکیب امام مبین آمده است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله در این خطبه حضرت علی علیه السلام را امام مبین معرفی فرموده‌اند:

Ra bracket.png إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَیٰ وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ La bracket.png[۳]

محمد فضولی در فضیلت امام علی علیه السلام می‌گوید[۴]:

در این طریقه احسن به اندک ایامیبسان دولت آل علی گرفت کمال
زهی امام مبین، مقتدای انس و ملک که درگهش همه را هست قبله آمال

ب) اخوان الشیاطین

«إِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ‏، أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِیٍّ علیه السلامٍ ّ هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الْحَادُّونَ وَ هُمُ الْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین‏، ِ الَّذِینَ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ»: و ایشان (پیامبر و امامان پس از وی) حزب اللَّه هستند که رستگار و پیروز خواهند بود. بدانید که دشمنان علی علیه السلام موجد اختلاف و معاند حق هستند و برادران شیاطین می‌باشند، که بعضی از آنها اراجیف و خرافات و دغل بازی را به بعض دیگر القاء می‌کنند.[۵]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دشمنان علی علیه السلام را به شیاطین و اخوان شیطان تشبیه می‌کنند، که نصیبی جز زیانکاری ندارند. در آیه ۳۰ سوره اعراف نیز ترکیب «اخوان الشیاطین» به کار رفته است. با این تفاوت که طرف اول تشبیه در آیه مذکور مبذّرین و اسراف‌کاران هستند، که مستفاد از این آیه می‌باشد: Ra bracket.png إِنَ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ‏ La bracket.png

همچنین در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله کسی که ازدواج نکرده و از این حالت شاد باشد را برادر شیطان می‌خواند:«عبدالبر، عن عکاف بن وداعه: أَنَّهُ أَتَی النَّبِیَ‏ ‏صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ: زوّجه یا عکاف؟ قالَ: لَا. قالَ: وَ لَا جاریة؟ قالَ: لَا. قالَ: وَ اَنتَ صَحِیح موسر؟ قال: نَعَمْ وَ الْحَمْدُ الِلَّهِ. فقال: فَأَنْتَ إِذاً مِنْ إِخْوَانِ الشَّیَاطِین‏، إنْ کُنْتَ مِنْ رُهْبَان النَّصَارَی فَأَلْحَقَ بِهِمْ»

در روایت دیگر آمده است: «شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ وَ الْعُزَّابُ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین‏».[۶]

ج) اصحاب صحیفه

«مَعَاشِرَ النَّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصَارَهُمْ وَ أتْبَاعَهُمْ فِی الدَّرَکِ الْأسْفَلِ مِنَ النَّارِ، وَ لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ. أَلَا إنَّهُمْ أصْحَابُ الصَّحِیفَةِ»: ای مردم، این رهبران چنینی و یاران و پیروانش در آن طبقه نهایی آتش دوزخ مخلد خواهند بود. چه قدر نکبت است جایگاه خودخواهان (این زمامداران نابکار آینده این امت). بدانید آنان اصحاب صحیفه اند.[۷]

پیامبر صلی الله علیه و آله زمامداران و فرمان روایان نابکار به اصحاب صحیفه تشبیه می‌کنند، کسانی که درآتش دوزخ مخلد هستند.[۸]

د) ثقل اصغر و ثقل اکبر

«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ علیه السلام مَوْلَاهُ. وَ هُوَ عَلِیّ بْن أبِی طَالِب علیه السلام، أخِی وَ وَصِیّی وَ مُوَالَاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أنْزَلَهَا عَلَیّ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، انَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ وُلْدِی علیهم السلام هُمُ الثّقْلُ الأصْغَر، وَ الْقُرْآن الثّقْلُ الْأکْبَر. فَکُلّ وَاحِدٍ مُنبّئ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِق لَهُ. لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض. هُم أمَنَاءُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُکَمَاؤُهُ فِی أرْضِهِ»:

هر کس من مولای او هستم این علی علیه السلام مولای او است. و این علی پسر ابی طالب علیه السلام برادر من و وصی من است، و دوستی و صمیمیت او از طرف خدا بر من نازل شده است.

ای مردم، همانا علی و پاکان از فرزندان من علیهم السلام ثقل اصغر هستند، و قرآن ثقل اکبر است.

هر یک از این دو ثقل از دیگری خبر می‌دهد (قرآن اهل بیت علیهم السلام را معرفی می‌کند و عترت قرآن را تفسیر می‌نماید.

این دو با هم آمیخته‌اند و از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.

بدانید این افراد امناء خداوند در جهان آفرینش هستند، و فرمانداران خدا در کره خاک می‌باشند[۹]

پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه، خود به تشریح مطلب می‌پردازد و علی و پاکان از اولاد او علیهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اکبر معرفی می‌کند، که از لحاظ ادبی در قالب تشبیه شده‌اند.

طرفین تشبیه هر دو مفید می‌باشند؛ یعنی دو کلمه یا بیشتر چنان با هم ترکیب شده که در حکم یک کلمه باشد. از قبیل مضاف و مضاف الیه، یا صفت و موصوف.[۱۰]

پس هر کجا مشبّه یا مشبّه‌به مقید باشد آن را در حکم تشبیه مفرد باید شمرد نه در حکم تشبیه مرکب.

در تشبیه دوم که قرآن را ثقل اکبر خوانده است، طرف اول تشبیه یعنی مشبه مفرد و مشبه به مقید می‌باشد، و باز هم در حکم مفرد می‌باشد.

هـ) جنب اللَّه

«وَ اتَّقُوا اللهَ أَنْ تُخَالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، إنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِی ذَکَرَ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ تَعَالَی»:Ra bracket.png أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَیٰ مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ La bracket.png: بپرهیزید از مخالفت خدا، چون ممکن است قدم پس از استحکام و ثوبت بلغزد. خداوند به آنچه انجام دهید آگاه است، ای مردم خدا در قرآن به عنوان بیان زبان حال مجرمین در قیامت می‌فرماید:

انسان (گنهکار روز قیامت) می‌گوید: وای بر آنچه در مورد جنب الله کوتاهی کردم (و از دست دادم). مراد از این جنب الله علی علیه السلام است.

پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه حضرت علی علیه السلام را جنب الله خوانده است. همچنان که او را به امام مبین و صراط مستقیم و… تشبیه می‌کند:

جنب اللَّه: علی و ولایت علی علیه السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز خود در قالب تشبیه روایی به بیان این مطلب می‌پردازد: عن اسماعیل بن قتیبه، عن ابی العلاء الخفاف، عن ابی جعفر علیه السلام، قال: اَمیرُالمؤمنین علیه السلام:

«أنَا وَجْهُ اللَّهِ، أنَا جَنْبُ اللَّهِ، وَ أنَا الْأوّلُ وَ الْآخِرُ، وَ أنَا الظَّاهِرُ وَ أنَا الْبَاطِنُ….»[۱۱]

از امام رضا علیه السلام در مورد «فِی جَنْب اللهِ» نقل شده است:«قال: فِی وَلَایَةِ عَلِیّ علیه السلام. وَ قَالَ أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أنَا صِرَاطُ اللهِ، أنَا جَنْبُ اللهِ.»[۱۲]

جنب اللَّه: اهل بیت علیهم السلام

«ابی جعفر علیه السلام: ُ نَحْنُ جَنْبُ اللهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِیَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام، ِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ…، وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَی وَ نَحْنُ مَصَابِیحُ الدُّجَی‏.»[۱۳]

و) حزب‌الله:

«اُولَئِکَ أَوْلِیَاء الله، لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ ألَا إنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»: اینان اولیاء خدا هستند، که در راه خدا ترس و اندوهی بر آنان نیست، و هم ایشان حزب‌الله اند که رستگار و پیروز خواهند بود….[۱۴]

پیامبر صلی الله علیه و آله، فرزندان علی و امامان علیهم السلام را به حزب‌الله تشبیه کرده‌اند که همواره پیروز و رستگار هستند. در قرآن کریم نیز از ایمان آورندگان به عنوان حزب‌الله یاد شده است. مانند آیه ذیل:

Ra bracket.png وَ مَنْ یَتَوَلَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏ La bracket.png:[۱۵] و هر کس که ولی و فرمان فرمای او خدا و رسول و اهل ایمان اند (پیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود.

حزب‌الله: علی علیه السلام قال علی علیه السلام:

«أنَا وَصِیّ الْأَوْلِیَاء وَ أنَا مِنْ حِزْب اللَّهِ وَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله.»[۱۶]

«قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: حِزْبُ عَلِیٍ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّیْطَانِ.»[۱۷]

«قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: َ یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ شِیعَةُ اللَّهِ وَ أَنْصَارُکَ أَنْصَارُ اللهِ وَ أَوْلِیَاؤُکَ أَوْلِیَاءُ اللهِ وَ حِزْبُکَ حِزْبُ اللهِ.»[۱۸]

حزب‌الله: «اهل بیت علیهم السلام قال الحسین علیه السلام: نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ وَ عِتْرَةُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله الْأَقْرَبُونَ.»[۱۹]

ز) خیرة اللَّه:

«خیرة الله ان خاتم الأئمة منّا القائم المهدی علیه السلام…. إِنَّهُ یَسِمُ کُلَ ذِی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذِی جَهْلٍ بِجَهْلِه‏. أَلَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ»:

بدانید که آخرین امام قائم ما مهدی علیه السلام است…. او کسی است که مقام هر صاحب فضیلتی را تثبیت می‌کند، و هر جاهل و نادانی را در مرحله جهل خود می‌نشاند. او است کسی که خدا وی را برای این مقام اختیار فرموده است….[۲۰]

علی و اهل بیت علیهم السلام در تأیید مطلب فوق، امام باقر علیه السلام می‌فرمایند:َ«نَحْنُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِیقُ الْوَاضِحُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ.»[۲۱]

و نیز پیامبر صلی الله علیه و آله در وصف علی و فرزندان آن حضرت علیهم السلام می‌فرمایند:«عَلِیٌ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ‏، فَإنَّهُمْ خِیَرَةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ صَفْوَتِهِ.»[۲۲]

«قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: أنْتَ یَا عَلِیّ وَ وَلَدَایَ خِیَرَة اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.»[۲۳]

ح) صراط الله: صراط مستقیم

«إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَنِی وَ نَهَانِی. وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً علیه السلام وَ نَهَیْتُهُ، فَعَلِمَ الْأَمْرَ وَ النَّهْیَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَل‏. َّ فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلَمُوا وَ أَطِیعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا. صِیرُوا إِلَی مُرَادِهِ وَ لَا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیلِه‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ، أنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ. ثُمَّ عَلِیّ علیه السلام مِنْ بَعْدِی، ثُمَ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ علیهم السلام. أَئِمَّةٌ یَهْدُونَ إِلَی الْحَقِ»: ای مردم، خداوند اوامر و نواهی شرعی را ابلاغ فرمود. من هم آنها را به علی علیه السلام آموختم. به فرمان وی گوش فرا دهید و اطاعت کنید تا هدایت شوید، و آنچه شما را نهی بفرماید خودداری کنید تا رشد یابید. به سوی مراد پروردگار و هدف وی توجه کنید. راه‌های دیگر شما را از راه خدا منحرف نکند.

ای مردم، من آن شاهراه مستقیمی هستم که خدا به شما امر کرده. پس رهرو آن باشید. و بعد از من آن صراط مستقیم علی علیه السلام، و پس از وی فرزندان من از صلب اوعلیهم السلام هستند. همان پیشوایانی که به سوی حق راهنمایی می‌کنند.[۲۴]

در این خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله خود را به صراط الله و سپس علی و فرزندان او علیهم السلام را نیز به صراط مستقیم تشبیه کرده است، و چون وجه شبه نیز در آن ذکر شده، یعنی هدایت و راه یافتن در حوزه تشبیه مفصل قرار می‌گیرد؛ یعنی تشبیهی که وجه شبه در آن ذکر شده باشد.[۲۵]

و اما بررسی تشبهی فوق در روایات و تفاسیر مأثور:

صراط مستقیم: قرآن و آل محمد علیهم السلام

پیامبر صلی الله علیه و آله در قالب تشبیه روایی می‌فرمایند: «الْقُرْآنُ صِرَاطُ اللَّهِ.»[۲۶]

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

«وَ أَنَ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً یَعْنِی الْقُرْآنَ وَ آلَ مُحَمَّد علیهم السلام.»[۲۷]

صراط مستقیم: علی علیه السلام و ولایت او

«قال علی علیه السلام: أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَی‏.»[۲۸]

صراط مستقیم: طریق امامت و ولایت علی علیه السلام

«أَنَّکَ عَلَی وَلَایَةِ عَلِیٍ وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیم‏.»[۲۹]

با توجه به خطبه غدیر و نیز تأویل و معنای باطنی صراط مستقیم در روایات و تفاسیر، این معنی در آئینه ادبیات فارسی انعکاس یافته است، و شعرا نیز تأویل و معنای حقیقی آن را بیان کرده‌اند.

از جمله:صراط مستقیم: قرآن، سنت و شرع

قرآن شفاشناس که حبلی است بس متینسنت نجات دان که صراطی است مسقیم

[۳۰]

در جای دیگر می‌گوید:

قاید و سایق صراط الله به ز قرآن مدان و به ز اخبار

[۳۱]

و در جای دیگر می‌گوید:

از صراط المستقیم شرع پا بیرون منه چون گسست از رشته سوزن، زود خود را گم کند

[۳۲]

قاآنی نیز در بیت ذیل مراد از صراط مستقیم را حضرت علی علیه السلام بیان کرده و آن را به طریق استعاره به کار برده است:

صراط المستقیم: علی علیه السلام

چون صراط المستقیمت هست تا کی ز ابلهی دیده در فحشاء، دل در بغی و منکر داشتن

[۳۳]

و نیز:

هر نفس بوی دل آید از صراط مستقیم*** تا نگویی عشق ره آورد را که راه آورد کو

[۳۴]

ط) کلمه طیبه

«مَعَاشِرَ النَّاسِ، فَاتَّقُوا اللهَ وَ بَایِعُوا عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ کَلِمَةً طَیِّبَةً بَاقِیَةً یُهْلِکُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ اللَّهُ مَنْ وَفَی»:

مردم از خدا بترسید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و رهبران بعد از آنها علیهم السلام بیعت کنید. (پیشوایان آینده شما) کلمه طیبه باقیه خداوند هستند.[۳۵]

پیامبر صلی الله علیه و آله در کلام فوق، دوازده امام علیهم السلام را به کلمه طیبه تشبیه کرده‌اند، که آیه مرتبط با آن در قرآن کریم عبارت است از:

Ra bracket.png أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ La bracket.png[۳۶]

کلمه طیبه: قرآن رسول‌الله صلی الله علیه و آله: «قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ»:Ra bracket.png مَثَل کَلِمَة طَیِّبَة La bracket.png «یَعْنِی الْقُرْآن کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً»[۳۷]

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ قَالَ النَّبِیُّ وَ الْأَئِمَّةُ هُمُ الْأَصْلُ الثَّابِتُ وَ الْفَرْعُ الْوَلَایَةُ لِمَنْ دَخَلَ فِیهَا.»[۳۸]

ی) کلمه باقیه

«وَ لَا أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ مَعْصُوم‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ، ِ الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ‏، وَ عَرَّفْتُکُمْ أَنَّهُمْ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ. حَیْثُ یَقُولُ الله فِی کِتَابِهِ: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِه‏». و قلت: لَنْ تَضِلُّوا مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا»:

پیامبر صلی الله علیه و آله به معرفی علی و فرزندان وی علیهم السلام می‌پردازد و می‌فرمایند:

وظیفه امر به معروف و نهی از منکر جز با پیشوای معصوم تحقق نمی‌یابد. ای مردم، قرآن پیشوایان بعد از علی علیه السلام را که فرزندان اویند به شما معرفی می‌کند، و من هم آنان را به شما شناسانیدم؛ که از نسل من و او می‌باشند. خداوند در مقام معرفی اینان می‌فرمایند: «کلمه ای باقی در نسل او»، و من هم در مقام شناساندن ایشان گفته‌ام: گمراه نمی‌شوید اگر به آن دو (قرآن و عترت) چنگ بزنید.[۳۹]

طبق آیه ذیل، پیامبر صلی الله علیه و آله اولاد امیرالمؤمنین علی علیهم السلام را کلمه باقیه می‌خواندند، و در این آیه توحید و خداشناسی را کلمه باقیه معرفی می‌کند:

کلمه باقیه: توحید Ra bracket.png وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ‏ La bracket.png:[۴۰]

و (این خداپرستی و توحید را) در همه ذریه او (ابراهیم علیه السلام) تا قیامت کلمه باقی گردانید (به خصوص در محمد و آل پاکش علیهم السلام) تا همه فرزندانش به خدای یکتا بازگردند.

کلمه باقیه: امامت

«قال: الْکَلِمَةُ الْإمَامُ، وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»، یَعْنِی الْإمَامَة.»[۴۱]

«و عن الصادق علیه السلام: الْکَلِمَةُ الْبَاقِیَة فِی عَقِبِهِ هِیَ الْإمَامَة إلَی یَوْمِ الْقِیَامَة.»[۴۲]

ک) هیزم آتش جهنم

«فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلُوْا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.»

در این عبارت مردمان جنایتکار و پاره سنگ‌های گوگرد را به هیزم و آتشگیره جهنم تشبیه می‌کنند، و خداوند در قرآن کافران و سنگ پاره‌ها را آتش‌افروز جهنم معرفی می‌کند:

Ra bracket.png «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ La bracket.png»:[۴۳]

از آتشی بترسید که هیزم آن (بدن‌های) مردم و سنگ هاست.

Ra bracket.png إِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ La bracket.png:[۴۴]

ثروت‌ها و فرزندان کسانی که کافر شدند نمی‌تواند آنان را از (عذاب) خداوند بازدارد (و از کیفر رهایی بخشد).

ل) ید اللَّه

«و من بایع فانما یبایع الله» Ra bracket.png يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ La bracket.png: و هر کس بیعت کند با خدا بیعت کرده است و دست خدا بالای دست‌هاست. به‌طور کلی، آیات قرآن کریم به دو دسته تقسیم می‌شوند:

محکمات و متشابهات:

محکمات آیات روشنی هستند که جای هیچ گونه انکار و توجیه و سوء استفاده در آن نیست.

اما در متشابهات، به دلیل بالا بودن سطح مطلب یا گفتگو درباره عوالمی که از دسترس ما بیرون است مانند عالم غیب، جهان رستاخیز، صفات خداوند متعال و…، فهم معنای نهایی و اسرار و پی بردن به کنه حقیقت آنها به سرمایه خاص علمی نیاز دارد؛ که خداوند می‌فرماید که فقط خداوند و راسخان در علم اسرار این آیات را می‌دانند و برای مردم تشریح می‌کنند، و راسخان در علم عبارتند از:

پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام.

بحث دیگر، بحث تأویل متشابهات است، و در اینکه متشابهات را باید تأویل کرد بین اکثر قرآن پژوهان مخصوصاً معتزله و شیعه اتفاق نظر است.

فقط ظاهرگرایان و بعضی از اشعریان افراطی و حشویه بر آن هستند که باید از تأویل پرهیز کرد و آیات متشابه را حمل بر معنای ظاهری کرد و در چند و چون آن ژرف کاوی نکرد.

چنان‌که درباره یک عده از آیات قرآنی که مربوط به برقراری خداوند بر عرش است، مالک بن انس گفته است: استواء معلوم است و کیفیت آن مجهول است. ایمان به آن واجب است و سؤال از آن بدعت است.[۴۵]

حال آنکه خود عرش الهی و استواء خداوند بر آن و بودن عرش بر آب…، همه از متشابهات قرآن است و متکلمان و مفسران پیرامون آن بحث و تحقیق کرده‌اند.

یا آیات مربوط به اوصاف خداوند و رؤیت الهی.

بنابراین، با مراجعه به تعدادی از کتب تفسیر و علوم قرآنی، مجموعه ای از اقوال پیرامون محکم و متشابه دیده می‌شود، که پس از جمع‌آوری عبارت است از:

محکم آیه ای است که جز یک از معنی را نمی‌پذیرد، و متشابه آیه‌ای است که دو وجه و بالاتر را می‌پذیرد.[۴۶]

ابومنصور ماتریدی می‌گوید: عقل می‌تواند محکم را بیان کند، اما متشابه را بدون نقلیات و استناد به آنها نمی‌تواند بیان کند.[۴۷]

متشابه آیه ای است که در عین آنکه به مدلول لفظی خود دلالت می‌کند، از نظر مقصود و معنی مورد تردید است.[۴۸] با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان متشابه را در عبارتی کوتاه چنین تعریف کرد:

متشابهات، مجموعه ای از آیات قرآن اند که دارای چند پهلویی معنایی بوده، و تنها به کمک محکمات و ارجاع به امّ الکتاب و کتاب حکیم و مکنون و محفوظ تأویل آنها دست یافتنی است.

متشابهات، با توجه به اینکه در موضع ریب و شبهه قرار دارند، همتشه دستاویزی برای کژدلان و باطل کیشان و فتنه انگیزان بوده، تا آن را بر معنای ظاهری حمل کنند، و فرقه‌های انحرافی مختلفی نیز چون ظاهریه، مشبهه، مجسمه، و…، به وجود آورند.

لذا اوصافی همچون یدالله، وجه الله، عین‌الله، تدرک الابصار و …، در حوزه آیات متشابه هستند. با توجه به اینکه در خطبه غدیر به آیهRa bracket.png يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ La bracket.pngاشاره شده است، به بررسی روایات پرداخته و تحلیل و تبیین معانی باطنی آن را در تفاسیر و روایات مأثور مورد بررسی قرار داده‌ایم:

Ra bracket.png يَدُ اللَّهِ La bracket.png: علی علیه السلام تشبیه روایی آن از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که می‌فرماید:

«أَنَا عَیْنُ اللهِ وَ أَنَا یَدُ اللهِ‏... ، وَ أَنَا بَابُ اللهِ.»[۴۹]

رسول‌الله صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «الحَجَر یمین الله فی ارضه، فَمَنْ مَسَحَهُ مَسح یدالله.»[۵۰] این آیه و تأویل آن، در آئینه ادب فارسی انعکاس یافته است.

چنانچه سنایی غزنوی در تأویل و تفسیر آن می‌گوید:

ید او قدرت است و وجه بقایش آمدن حکمتش و نزول عطاش[۵۱]

مثنوی نیز در تأویلی مصداقی و تطبیقی و البته نادرست، دست خضر و پیر طریقت را دست حق معرفی می‌کند و می‌گوید:

صبر کن بر کار خضری بی نفاقتا نگوید خضر رو هذا فراق
گر چه کشتی بشکند تو دم مزنگر چه طفلی را کشد تو مو مکن
دست او را حق چو دست خویش خواندتا یدالله فوق ایدیهم براند

[۵۲]

با توجه به آیه Ra bracket.png یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ La bracket.png» و ابیات ذکر شده و این مطلب که پیامبر صلی الله علیه و آله خلیفه خداست و بیعت با دست پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت با خداست، می‌توان گفت که دست خدا اشاره به دست خلیفه خدا و ولیّ الله دارد.

استعارات

الف) بحر عمیق

«انَّ خَاتَم الأئِمَّة مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِیّ علیه السلام…. إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللَّهِ‏. أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِی بَحْرٍ عَمِیقٍ‏»: بدانید که آخرین امامان از ما قائم مهدی است…. او یاور دین خداست. آگاه باشید او از دریای شگرف دانش مشت مشت علم برداشت می‌کند.[۵۳]

از ترکیب بحر عمیق در استعاره از دانش به کار رفته است. یا به عبارت دیگر: پیامبر صلی الله علیه و آله علم و دانش را به دریایی ژرف و عمیق تشبیه کرده‌اند.

بحر عمیق: قدر

در روایت ذیل، امیرمؤمنان علیه السلام قدر را به دریایی عمیق تشبیه می‌کند: «قال امیرالمؤمنین علیه السلام لِرَجُلٍ قَدْ سَأَلَهُ عَنِ الْقَدَرِ، فقال: «بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجْهُ»[۵۴]

بحر عمیق: قرآن، قرآن بحر عمیق.[۵۵]

بحر عمیق: دنیا

«فقال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: أَمَا إِنَّهُمَا سَیَکُونَانِ هُمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهماالسلام، وَ هُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا».[۵۶]

ب) شیطان

Ra bracket.png يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ La bracket.png«یَطْلُبُهُ حَثِیثاً. قَاصِمَ کُلِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، وَ مُهْلِکُ کُلِ شَیْطَانٍ مَرِید»: او است توانایی که شب را به روز و روز را به شب می‌چرخاند، و هر یک را به دنبال دیگری می‌فرستد. او است که هر ستمگر کینه‌توزی را تباه می‌کند، و هر شیطان سرکشی را هلاک می‌سازد.[۵۷]

در کلام فوق نیز کافران و نافرمانان به شیطان تشبیه شده‌اند؛ که شیطان سرکش استعاره است. خداوند در آیه ذیل در قالب تمثیل، منافقان را به شیطان تشبیه می‌کند:

شیطان: منافقان :Ra bracket.png کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَ الْعالَمِینَ‏ La bracket.png[۵۸]

این منافقان در مثل مانند شیطان هستند که انسان را گفت به خدا کافر شو پس از آنکه آدمی به اطاعت او کافر شد آنگاه به او گوید از تو بیزارم که من از عقاب پروردگار عالمیان سخت می‌ترسم.

و در آیه ای دیگر نیز منافقان را حزب شیطان می‌خواند: Ra bracket.png أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ‏ La bracket.png[۵۹]

ج) نور

«مَعَاشِرَ النَّاسِ، آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ‏، مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها. مَعَاشِرَ النّاسِ! النُّورُ مِنَ اللهِ عَـزَّوَجـَلَّ مَسلُوکٌ فِیَّ ثُمَّ فی عَلِیِّ عَلَیه السَّلام. ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی عَلَیه السَّلام الَّذِی یَأخُذُ بِحَق»: ای مردم، به خدا و رسولش ایمان بیاورید، و به آن نوری که با او (پیامبر صلی الله علیه و آله) فرود آمده است بگروید، پیش از آنکه صورت‌های شما رنگ گناه به خود بگیرد و به عقب سر برگردد.

ای مردم، نوری را که خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در علی علیه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنکه آن به قائم ما مهدی علیه السلام برسد. آن موجود مقدس که هرگونه حقی را احقاق می‌کند.[۶۰]

نور در استعاره از قرآن کریم به کار رفته است، و در ادامه آن به طریق تشبیه مضمر - یعنی تشبیه پنهان - بدین معنی که ظاهراً با ساختار تشبیهی مواجه نیستیم. ولی مقصود گوینده تشبیه است، و به هر حال جمله قابل تأویل به جمله تشبیهی است.[۶۱]

پیامبر صلی الله علیه و آله خود و علی علیه السلام را به نور تشبیه کرده‌اند.

فراز فوق از خطبه غدیر مستفاد از این آیه می‌باشد:

Ra bracket.png فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ‏ La bracket.png:[۶۲]

پس آنان که به او ایمان آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند. منظور از آن قرآن است که روشن کننده دل‌ه ای تاریک است.

کنایات

الف) اذن پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر

«وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَسْتَعْفِیَ لِی عَنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ‏. أَیُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّةِ الْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنَافِقِینَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِینَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِالْإِسْلَام‏، الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِأَنَّهُمْ‏ «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ‏». وَ کَثْرَةِ أَذَاهُمْ لِی فِی غَیْرِ مَرَّةٍ حَتَّی سَمَّوْنِی أُذُناً»

می‌فرمایند:از جبرئیل خواهش کردم که از خدا بخواهد که مرا از اقدام به این موضوع معاف بدارد، زیرا می‌دانستم افراد با ایمان خیلی کم اند و مردمان دورو و منافق بسیار.

کاملاً به دغلبازی جنایتکاران علم داشتم، و متوجه بودم که چگونه به اسلام با دیده استهزاء می‌نگرند. همان کسانی که خداوند آنها را در قرآن توصیف فرموده:

«آنها با زبانشان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان وجود ندارد». این را برای خود گناهی ناچیز می‌پندارند، و حال آنکه نکبت این جنایت بسیار بزرگ است. من می‌دانستم اینان چقدر به من اذیت خواهند رسانید، تا حدی که مرا گوش نامگذاری کردند.[۶۳]

با توجه به محتوای کلام و آنچه که «نهج الخطابه» آمده است، کلمه «اُذُن» در کنایه از آدم خوش‌باور و ساده لوح به کار رفته است.

اذن الله: پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیاء علیهم السلام «السلام علی ابی الأئمة و معدن النبوة…. سلام علی اذن للَّه الواعیة فی الامم، و یده الباسطة بالنعم….»[۶۴]

ب) کوثر پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر

بعد از اینکه علی و فرزندان او علیهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اکبر معرفی می‌کند، به ملازمت همیشگی آن دو اشاره می‌کند و می‌فرمایند:

«لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»: این دو با هم آمیخته‌اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل کوثر بر من وارد شوند.

کوثر: قرآن، و نبوت:

فاطمه علیها السلام، کوثر را می‌توان کنایه از قرآن و حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت. چنان‌که رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «الکوثر القرآن و النبوة».[۶۵]

آیه اول سوره کوثر نیز این معنی را تأیید می‌کند، که ما به تو کوثر عطا کردیم: Ra bracket.png إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ La bracket.png

روایات دیگری نیز در این باب وجود دارد. از جمله: «قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: ِ ذُرِّیَّةُ کُلِ نَبِیٍ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاء علیها السلام.»

«و قال له»: Ra bracket.png إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ La bracket.png، «یَعْنِی الْخَیْر الْکَثِیر مِنْ فَاطِمَة، وَ هُوَ کَثْرَةُ الذّرَاری. من اجل ذلک سُمّیت بالمبارکة.»[۶۶]

«المراد به نهر فی الجنة، و قیل: المراد القرآن و النبوة، و قیل: المراد به ابنته فاطمة».[۶۷]

خاقانی نیز در قالب استعاره ادبی به این مورد اشاره می‌کند:

امروز که تشنه زیر خاکی فردا به بهشت گشته سیراب فیض از کرم خدات جوی مدر کوثر مصطفات جویم

[۶۸]

نتیجه‌گیری: مستفاد از این گفتار این است که:

  1. صور خیال و اسلوب‌های بلاغی در خطبه بلند غدیر جلوه و نقش ایجادی داشته‌اند.
  2. الفاظ آیات قرآن کریم در تکوین مراتب و انواع صور خیال در خطبه غدیر جلوه و نقش ایجادی داشته‌اند. مانند الفاظ قرآنی که عیناً در خطبه غدیر به کار رفته است.

از جمله این موارد است: کلمه طیبه، کلمه باقیه، اخوان الشیطان، یدالله، نور، کوثر و ….

  1. علاوه بر نقش ایجادی، الفاظ آیات قرآنی در نمودهای تصویری و بلاغی خطبه غدیر تأثیر قابل توجهی گذاشته‌اند.
  2. انعکاس اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر در روایات و احادیث بعد از آن بسیار قابل توجه می‌باشد. روایاتی همچون: خیرة الله، جنب الله، حزب‌الله، ولی‌الله، صراط مستقیم….
  3. تأثیر روایات و احادیث در تقویت معنی و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر بسیار چشم‌گیر است.
  4. ضمن تأثیر قرآن در اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر، بسیاری از آن اسلوب‌ها در آئینه ادبیات فارسی منعکس شده‌اند.

پانویس

  1. سخنرانی استثنائی غدیر، ص ۴۸؛ زلال غدیر (مجموعه مقالات)، ش ۱، ص ۴۷–۶۸.
  2. غایة المرام، ج۱، ص۳۳۱؛ نهج الایمان، ص ۹۷؛ تفسیر صافی، ج۲، ص ۵۹.
  3. یس / ۱۲.
  4. دیوان اشعار فضولی: قصیده شماره ۴۱ بند ۳.
  5. نهج الخطابه، ج ۱، ص ۱۳۸.
  6. مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص۱۵۶.
  7. نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۳۴.
  8. مغنی المحتاج: ج ۳ ص ۱۲۵؛ المبسوط (سرخسی): ج ۴ ص ۱۹۳.
  9. نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۲۴.
  10. بیان، ص ۸۹ -۹۰.
  11. اختیار معرفة رجال الحدیث، ج ۸، ص ۳۱؛ تهذیب المقال،ص ۳۹۲؛ بصائر الدرجات، ص۸۱؛ شرح اصول الکافی، ج ۴، ص ۲۲۹ و ….
  12. مناقب آل ابی‌طالب، ج ۳، ص۶۴؛ الکافی، ج ، ص ۱۴۵، و ….
  13. بصائر الدرجات، ص ۸۳.
  14. نهج الخطابه، ج ۱، ص ۱۳۸.
  15. مائده / ۵۶.
  16. دعائم الاسلام (مغربی): ج ۱ ص ۶۳.
  17. الامالی (صدوق): ص ۶۶.
  18. الامالی (صدوق) ص ۱۵۰. الخصال: ص ۴۹۶.
  19. وسائل الشیعه: ج ۲۷ ص ۱۹۴.
  20. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳.
  21. بصائر الدرجات: ص ۸۲.
  22. الامالی، ص ۶۷۹.
  23. عیون الاخبار الرضا، ج ۱ ص ۶۳.
  24. نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۳۷.
  25. یادداشت‌های استاد همایی درباره معانی و بیان، ص ۱۶۲.
  26. تفسیر القرآن العظیم، ج ۱، ص ۶۰۶.
  27. بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۱۶؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۲، ص ۲۷۱.
  28. بحار الانوار، ج ۱۸، ص۷۰؛ تفسیر نور الثقلین، ج۴ ص۴۹۵؛ مستدرک سفینة البحار، ص ۲۶۶.
  29. تأویل الآیات الظاهره، ج ۱ ص ۲۵۹؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۶۳ -۲۶۴ و ج ۲۴ ص ۲۲؛ الکافی: ج ۱ ص۴۱۷- ۴۳۳ .
  30. دیوان خاقانی، ص ۹۰۰.
  31. دیوان سنایی، ص ۲۰۲.
  32. دیوان صائب تبریزی: ش ۱۲۵ ب ۸.
  33. دیوان قاآنی، ص ۶۹۴ ب ۶.
  34. دیوان شمس، ص ۸۲۵، ب ۱۹.
  35. نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۵۳.
  36. ابراهیم/ ۲۴.
  37. الدرّ المنثور،ج ۴، ص ۷۷.
  38. بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۱۴۱.
  39. نهج الخطابه،ج ۱، ص ۱۴۹.
  40. زخرف / ۲۸.
  41. تفسیر القمی، ج ۲ ص ۲۷۴.
  42. تفسر جوامع الجامع، ج ۳، ص ۳۰۲.
  43. بقره / ۲۴.
  44. آل عمران / ۱۰.
  45. تفسیر قرطبی: اعراف / ۵۴.
  46. متشابه القرآن و مختلفه، ص ۲؛ منهج الصادقین فی الزام المخالفین ج ۲ ص ۱۷۴.
  47. تفسیر مواهب علیه، ج ۱ ص ۱۳.
  48. روض الجنان و روح الجنان، ج ۴، ص ۱۷۴–۱۷۸؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۱۰۹؛ احسن الحدیث، ج ۲، ص۱۲؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۳ ص۳۱؛ تفسیر قمی، ج ۱ ص ۹۶؛ مجمع البیان، ص ۴۰۸؛ جوامع الجامع، ج ۱ ص ۵۹۷،۱؛ تفسیر حویزی، ج ۱، ص ۳۱۲؛ تفسیر شریف لاهیچی، ج ۱ ص ۲۹۷؛المیزان، ج ۳، ص ۲۸، و….
  49. الکافی، ج ۱، ص ۱۴۴؛ معانی الاخبار: ص ۱۷، و….
  50. الحج و العمرة، ص ۱۰۲.
  51. حدیقه سنایی، ص ۶۴.
  52. مثنوی: دفتر اول، ص ۲۰۳.
  53. نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۴۳.
  54. الهدایة،ص ۱۹؛ بحار الانوار،ج ۵ ص ۵۷.
  55. شرح اصول کافی، ج ۱۱، ص ۳۶۶.
  56. بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۴۱. مستدرک سفینة البحار: ص ۶۷.
  57. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۰۸.
  58. حشر / ۱۶.
  59. مجادله / ۱۹.
  60. نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۳۱.
  61. بیان، ص ۱۳۰.
  62. اعراف / ۱۵۷.
  63. نهج الخطابه، ج ۱ ص ۱۱۴.
  64. المزار، ص ۱۸۵؛ بحار الانوار، ج ۹۷ ص ۳۳۱؛ مستدرک سفینة البحار، ص ۱۱۸.
  65. مجمع البحرین، ص ۲۷۵.
  66. شجره طوبی،ج ۲ ص ۳۷۴.
  67. اصول الفقه، ج ۳، ص ۱۶۶.
  68. دیوان خاقانی، ص ۳۰۶ ب ۱۶.