آیه ۱۸۸ اعراف و غدیر

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۴۱ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)
آیه ۱۸۸ اعراف و غدیر
آیه ۱۸۸ اعراف و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهاعراف
شماره آیه۱۸۸
جزء۹
محتوای آیه
مکان نزولمکه
موضوعپیامبر فقط بیم‌دهنده‌ و بشارت‌دهنده است.

اقتباس آیه در خطبه غدیر

آیه ۱۸۸ سوره اعراف از جمله آیات اقتباس شده در خطبه غدیر به‌شمار رفته است. گفته شده علا.ه بر آياتى كه مستقيماً در ایام غدیر نازل شده، آياتى هم براى بيان بيشتر شئون امامت و خلافتِ الهى در برابر ریاست سقیفه به‌صورت استشهاد، اشاره و اقتباس در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است. اين موارد ۶ آيه است كه يكى از اين آيات آيه ۱۸۸ سوره اعراف است:

Ra bracket.png قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَ لا ضَرّاً إِلاّ ما شاءَ اللَّه وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِىَ السُّوءُ، إِنْ أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ بگو براى خود مالک منفعت و ضررى نيستم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر غيب مى‏‌دانستم خير بسيارى انجام مى‏‌دادم و بدى به من نمى‌رسيد. من نيستم جز ترساننده و بشارت‌دهنده براى قومى كه ایمان مى‌‏آورند La bracket.png.[۱]

آیه در متن خطبه و موقعیت قرآنی آن

موقعیت آیه ۱۸۸ سوره اعراف در متن خطبه غدیر چنین ثبت شده است: «مَعاشِرَ النّاسِ، الا وَ انّى انَا النّذيرُ وَ عَلِىٌّ الْبَشيرُ؛ اى مردم، بدانيد كه من ترساننده‌ام و على بشارت‌دهنده است».[۲] این آیه در خطابه غدیر در مرحله‌‏اى قبل از بيان جلوه‌‏هاى حضرت بقية اللَّه الاعظم و در جملاتی که خصايصى از نبوت محمدى و امامت علوى را مطرح مى‏‌كند آمده است. از جمله این خصایص، انذار و تبشیر است كه حضرت با اقتباس از قرآن اين دو كلمه را به همان ترتيب قرآنى در كلام خود آورده است.

موقعیت قرآنی آیه ۱۸۸ سوره اعراف چنین ترسیم شده است: دو كلمه «نذير» و «بشير» در قرآن پنج‌بار آمده که چهار مورد آن به‌صورت «منذر» و «مبشِّر» است. در همه موارد، اين دو صفت براى پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر شده است. آیه ۱۸۸ سوره اعراف از نظر جمله ‌بندى نزديک‌‏ترين آيه به جمله استفاده شده در خطابه غدير است. به طور كلى در همه مواردِ استفاده اين عبارات در قرآن، تأكيد بر اين است كه فرستادگان خداوند پيام‌آور ترس از عذاب و بشارت‌دهنده به بهشت جاودانند.

تحليل اعتقادى آیه در متن خطبه

درباره تحلیل اعتقادی استفاده از آیه ۱۸۸ سوره اعراف در متن خطبه غدیر چنین گفته شده است: در تفسير قرآنى غدير دو مأموریت الهی انذار و تبشیر بين پيامبر و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام تقسیر شده است؛ در حالى كه در قرآن هر دو منصب به پيامبر نسبت داده شده است. مطالعه در كيفيت تبليغ آن حضرت نشان مى‏‌دهد كه شيوه انذار و تبشیر همواره به‌صورتى مركب در برنامه حضرت وجود داشته است. بنابراين دقتى افزون لازم است كه دلیل تفكيک اين دو منصب در خطبه غدير را روشن سازد.

براى به‌دست آوردن دلیل تفکیک لازم است دو جهتِ جداگانه بررسى شود: اينكه با اين صراحت قرآن كه پيامبر هم بشير و هم نذير است، چگونه مى‏‌توان عبارت خطبه غدير را، که علی علیه السلام در آن به عنوان بشیر معرفی شده، با آن منطبق ساخت؛ ديگر اينكه با مطالعه كيفيت تبليغى على‏ عليه السلام در بشارت و انذار، چگونه مى‏‌توانيم اين تفكيک را به اثبات برسانيم.

على‏ عليه السلام چگونه بشير است؟

در پاسخ به این سؤال چنین گفته شده است: مطمئناً پيامبر صلى الله عليه و آله به اين دوگانگی بين كلام خود و آيه قرآن اشراف و در بیان آن تعمد داشته است. پاسخ پیامبر معطوف به رخدادهای پس از او بوده که با خانه‌نشین‌کردن علی على‏ عليه السلام انحرافی در برنامه حساب‌شده الهى (امامت ادامه نبوت) ایجاد کردند. خطى كه آغاز آن نبوت حضرت آدم‏ عليه السلام بود، و با استمرار شش‌هزارساله به حضرت محمد صلى الله عليه و آله و اوصيائش‏ رسيده بود، و ختم آن با حضور حضرت مهدى‏ عليه السلام بايد مى‏‌بود.

چنين دريافتى از مسئله نبوت و امامت تحت عنوان «رسالت» قابل جمع است و معناى آن ابلاغ دستورات الهى است كه به اقتضائات مختلف گاهى بر عهده نبى و گاهى بر عهده وصى است. در این شرایط است که «امام» بعد از پيامبر «بشير» است: بشارتى عظيم به سعادتى ابدى. در این شرایط، سقيفه نظام الهى بشريت دچار اختلال کرد و خلافت را به سلطنت تبدیل کرد و بازگشتی به جاهليت بود. مخالفت صريح با قول و عمل پيامبر و زيرپاگذاشتن نصّ قرآن بود.

پيداست در چنين فرهنگى پرونده ابلاغ دستورات الهى با رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بسته مى ‏شود و مردم از داشتن هرگونه نذير و بشيرى قطع اميد مى‏ كنند و در واقع راه خدا را در بن ‏بست مى ‏بينند.

غدير اما برنامه اصيل الهى براى مردم جهان است. در اين فرهنگ تبليغ و مبلّغ الهى هميشه و به گونه‏ هايى كه خدا بخواهد حاضر است.

گاهى منذر است و گاهى مُبشّر! او مأمور خداست كه افتخارش به رساندن امر الهى است؛ او سلطان مستبدّ متكبر نيست كه همچون سقيفه سخن باطل خويش را تا آنجا كه قدرت دارد پيش ببرد حتى اگر آتش بپا كند كه اهل خانه وحى بسوزند!!

او مسئول اموال مردم است كه عدالت الهى را بر آن جارى كند؛ و آن قدر در اموال مردم بى‏ محابا عمل نمى‏ كند كه همچون سقيفه ديوان عطايا درست كند و بيت ‏المال مسلمين را بين مردم طبقه‏ بندى كند و به همه يكسان ندهد![۳]

او به اموال مردم احترام مى‏ گذارد و آن دست درازى را ندارد كه همچون سقیفه دست بر فدک بيندازد و در يک چشم بر هم زدن نمايندگان حضرت زهرا عليها السلام را از آن بيرون كند و آن باغ‏ هاى سبز را با خون بيالايد![۴]

او شكمى به گشادى اموال همه مردم ندارد كه همچون عثمان و معاويه هر روز قطعه‏اى از اموال مردم را مصادره كند و به تصرف خود در آورد و به خويشان و دوستان خود ببخشد.[۵]

او معدن علم است و در جستجوى كسانى است كه آن علوم را از او دريافت كنند و از جهل مردم رنج مى ‏برد، نه مانند سقيفه كه نشر و تدوين كلام پيامبر صلى الله عليه و آله و تفسير و تبيين قرآن را رسماً ممنوع كنند و فقط قرائت قرآن را مجاز بدانند، و طالبين معارف قرآنى را زندانى و تبعيد كنند.[۶]

او كسى نيست كه چون سردمداران سقيفه سير قهقرايى مردم جزء برنامه ‏اش باشد و از اين مسير جاهليت لذت ببرد.

او خود را نايب پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ داند و حلال و حرام محمد را تا روز قيامت مستدام مى ‏شمارد، و آن قدر ضد خدا و رسولش نيست كه همچون دومى علناً حلال آنان را حرام، و حرام آنان را حلال نمايد و بدعت ‏هاى متعدد در دين بگذارد.

بنابراين اگر وصايت و خلافت آن باشد كه در غدير اعلام شد، امام با نبى در مأموريت الهى فرقى ندارند و هر دو نذير و بشيرند و هر دو يک راه را به مردم نشان مى ‏دهند و يک دين الهى را به مردم معرفى مى‏ كنند.

اين سخن آنگاه جا افتاده ‏تر مى‏ شود كه على‏ عليه السلام را «نفس» پيامبر صلى الله عليه و آله بدانيم كه روايات متعددى به ضميمه آيه «انفسنا» در قرآن مؤيد اين مطلب است.

اينجاست كه نذير و بشير بودن در محمد و على صلوات اللَّه عليهما يكسان است و اعجاب برانگيز، و جاى هيچ سؤالى نمى ‏ماند.

على ‏عليه السلام چگونه نذير است؟

پاسخ به سؤال دوم كه على‏ عليه السلام چگونه به عنوان بشير معرفى شده در حالى كه به نظر مى ‏رسد «نذير» بودن نيز درباره آن حضرت مصداق دارد؟

در اين باره مى ‏توان مسايلى شبيه آنچه در آيه «منذر و هادى» گفته شد مطرح كرد.

اين استنباط بعيد نيست كه بگوييم پيامبر صلى الله عليه و آله روزگار سخت ترساندن مردم را به سر آورد و -  اگر سقيفه نبود -  پس از پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز روزهاى بشارت مردم به خير دنيا و آخرت در سايه زحمات ۲۳ ساله آن حضرت بود.

سلمان فارسى در روزهاى غصب خلافت خطاب ه‏اى براى مردم ايراد كرد و گفت: قسم به آنكه جان سلمان به دست اوست، اگر خلافت را به على‏ عليه السلام مى‏ سپرديد از بالاى سرتان و از زير پايتان نعمت‏ هاى الهى را مى‏ خورديد، و حتى اگر پرندگان را از آسمان صدا مى ‏زديد پاسخ شما را مى‏ دادند و اگر ماهيان را از درياها فرا مى‏ خوانديد به سوى شما مى‏ آمدند.

هيچ ولىّ خدايى فقير نمى‏ شد و هيچ سهمى از فرايض الهى به بيراهه نمى‏ رفت و در حكم خدا حتى دو نفر اختلاف نمى‏ كردند.[۷]

اين بود روزهاى سراسر بشارت و شادى و سرور كه سقيفه آن را به وحشت و غم و اندوه مبدل ساخت، و نگذاشت «بشيرِ» اسلام على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام هر روز با خبرهايى شيرين روح مسلمين را طراوتى ديگر بخشد و نعمت ‏هاى مادى و معنوى الهى را بشارت عملىِ مردم قرار دهد.

آرى على‏ عليه السلام بار ديگر نذير بودن را آغاز كرده بود تا مردمِ بازگشته به جاهليت را حركتى دهد و پيش ببرد تا لايق بشارت شوند، امّا حضور سقيفه در هميشه تاريخ نگذاشت خليفه حقيقى پيامبر صلى الله عليه و آله با انذار و بشارت خويش مسير تخريب شده را مانند اول باز سازى نمايد، مگر عده كمى كه با انذارها ساخته شدند و بشارت ‏هاى حضرت را هدف زندگى خود قرار دادند.

پانویس

  1. غدير در قرآن، ج۲، ص۱۷۵-۱۸۰.
  2. اسرار غدير، ص۱۵۳، بخش۷.
  3. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۶،۴۵.
  4. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۰۵-۴۱۵.
  5. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۱۸.
  6. تذكرة الحفاظ: ج ۱ ص ۱۳،۵. الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۲۸۷.
  7. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸۰ .

منابع

  • اسرار غدیر؛ محمدباقر نصاری، قم: نشر مولود کعبه، ۱۴۲۰ق.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.