آیه ۳۱ تا ۳۵ الرحمن و غدیر

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۹ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»[۱]

على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود:

لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى ‏شدند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه ‏عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است.

اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است. 

در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.

از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى‏ كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق ‏العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه ‏هاى آن است.

اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است:

«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ»:

«اى جن و انس به زودى براى شما مى ‏ريزيم ... و مى ‏فرستد بر شما شعله ‏اى از آتش و مس گداخته و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد».

  اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود:

«به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى غصب مى ‏كنند»، و سپس غاصبين را لعنت كرد. آنگاه با اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن، شومى امامان ضلالت را براى مردم بيان كرد و فرمود:

«در آن هنگام است اى جن و انس كه مى‏ ريزد بر شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله اى از آتش و مس گداخته و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد».

حضرت چنين فرمود:

  وَ سَيَجْعَلُونَ اْلاِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، الا لَعَنَ اللَّه الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ ايُّهَا الثَّقَلانِ مَنْ يَفْرُغُ، وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ: 

به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى ‏گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند.

در آن هنگام است -  اى جن و انس -  كه مى‏ ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى ‏فرستد بر شما شعله ‏اى از آتش و مس گداخته و نمى‏ توانيد آن را از خود دفع كنيد.[۲]

  موقعيت تاريخى

در اواسط خطابه غدير پس از اشاره سؤال‏ انگيز پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحاب صحيفه، كه اكثر مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، با مطرح كردن غصب خلافت و لعنت غاصبين مقصود خود را وضوح بيشترى بخشيد، و آنگاه عذاب غاصبين را با تضمين دو آيه از سوره الرحمن بيان فرمود و آيه اول را از صورت جمع متكلم (نَفْرُغُ) به صورت غايب (سَيَفْرُغُ) تغيير داد و به همين دليل فاعل آن را با افزودن عبارت«مَنْ يَفْرُغُ» نشان داد. 

لازم به يادآورى است كه آيه دوم يك بار ديگر در فرازهاى خطبه مطرح شده است آنجا كه مى‏ فرمايد:

«لا تَمُنُّوا عَلَىَّ بِاسْلامِكُمْ، بَلْ لا تَمُنُّوا عَلَى اللَّه فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يُسْخِطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ».[۳]

به تعبير ديگر: پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش ششم خطبه غدیر، مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود:

«به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى و غاصبانه قرار مى‏ دهند».

سپس غاصبين را لعنت كردند و با اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن، شومى امامان ضلالت را براى مردم بيان كرد و فرمود:

«در آن هنگام است اى جن و انس كه مى‏ ريزد بر شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله ‏اى از آتش و مس گداخته و نمى‏ توانيد آن را از خود دفع كنيد».

موقعيت قرآنى

اين دو آيه در اواسط سوره الرحمن است كه جن و انس مورد خطاب قرار گرفته‏ اند و به آنان ابلاغ شده كه به زودى چيزى بر سر آنان ريخته خواهد شد. در آيه ۳۳ مى‏ فرمايد:

اى جن و انس، اگر مى ‏توانيد از اقطار آسمان و زمين نفوذ كنيد اين كار را بكنيد و بدون قدرت نخواهيد توانست.

گويا آيه ۳۵ تفسيرى بر آيه ۳۱ است كه آنچه تهديد به ريختن آن بر سر ثقلان مى‏ كرديم شعله‏ هايى از آتش و مس گداخته است، و در مقابل عذاب الهى پناهى نخواهيد داشت.

تحليل اعتقادى

نكته تفسيرى در اين فراز غدير كه كلام پيامبر صلى الله عليه و آله را به آيه قرآن مرتبط مى ‏كند در كلمه «عِنْدَها» نهفته است.

به اين معنى كه قبل از اين كلمه خبر از غصب خلافت است و بعد از اين كلمه عذابى است كه در قرآن آمده و مورد آن روشن نيست

حضرت مى‏ فرمايد: «عِنْدَها» يعنى در هنگامى كه خلافت غصب شود آن عذاب نازل مى‏ شود.

يكى از موارد قرآنى كه از ظاهر آيه نمى ‏توان دريافت منظور از آن چه مسئله‏ اى است همين بخش سوره الرحمن است، و مانند خبرى كه مبتداى آن را بايد پيدا كرد خواننده در پى مرجع ضمير به جستجو مى‏ افتد.

خداوند بدون هيچ ارتباطى به آيات قبل مى‏ فرمايد: «اى جن و انس بر سر شما نازل مى‏ كنيم» و در آيات بعد اين اندازه روشن مى ‏كند كه شعله‏ هاى آتش و مس گداخته است كه بر سر شما نازل مى‏ كنيم.

اما اينكه به چه علت استحقاق چنين عذابى را دارند و كدامين جرم و تقصيرى باعث اين عذاب دردناک شده، در اين آيه و آيات قبل و بعد هم نيامده است.

تنها اين فراز غدير، تفسيرى است كه پرده از اسرار عميق قرآن بر مى‏ دارد و علت نزول چنين عذابى را روشن مى‏ كند و آن مسئله غصب خلافت است كه با جمله «وَ عِنْدَها يَفْرُغُ لَكُمْ ...» بيان شده است. 

نكته ‏سنجى اقتضا مى ‏كند در ارتباط دادن اين آيات با غصب خلافت دقت بيشترى داشته باشيم.

بايد توجه داشته باشيم كه غصب خلافت كار گروه خاصى است ولى آثار شوم آن نه تنها شامل انسان‏ها مى ‏شود كه جنيان را هم در بر مى‏ گيرد، چرا كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اقتباس از آيه كلمه «أَيُّهَ الثَّقَلانِ» را هم آورده است، و اين مطلب در خورِ دقت و موشكافى است. 

بايد معلوم شود كه چگونه نكبت غصب خلافت اعماق حيات جن و بشر را فرا گرفته و باعث گرفتارى‏ هاى گسترده ‏اى حتى براى مخالفان اين غصب شده است، كه ذيلاً به تبيين اين مسئله مهم مى ‏پردازيم.

  سقيفه سد راه اسلام پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بر جن و انس مبعوث شده و آنان نزد حضرت مى ‏آمدند و دين خود را فرا مى ‏گرفتند، و در قرآن تصريحات بسيارى درباره حسابرسى براى جنيان مانند انسان‏ها در روز قيامت وجود دارد، و در تاريخ ائمه ‏عليهم السلام نيز مراجعه اجانين به ايشان متعدد است.

با اذعان به اين مطلب، روشن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله دين كامل را از طرف خدا براى جن و بشر آورد، و جانشينان خود تا روز قيامت را نيز براى هر دو گروه معرفى كرد.

با پايان زحمات طاقت فرساى پيامبر صلى الله عليه و آله درخت اسلام آماده ثمر دادن بود، و گذشته از خير آخرت آنان، ضمانت خير دنياى آنان را نيز در بالاترين فرض ممكن در پيش داشت.

با سدّى كه اهل سقيفه در برابر اين روند اسلام ايجاد كردند مسير آن را نه تنها منحرف كردند، بلكه به سوى نفى ارزش‏ها و جاهليتِ مطلق باز گرداندند.

طبيعى ‏ترين نتيجه اين بازگشت، از دست رفتن تمام پيش‏ بينى ‏هاى اسلام براى جهانى با اعتقادِ صحيح و فكرِ صائب از يک سو، و پر از عدل و صلح و صفا و نيكى از سوى ديگر بود.

نسل‏ هايى كه چشم خود را بر راهى منحرف باز مى‏ كنند و اجتماعى آلوده به اعتقاد باطل و عمل ظالمانه پذيراى آنان مى‏ شود، در خواب هم لذت راه صحيح و عدالت و صفا را نخواهند ديد.

اينجاست كه بايد گفت: همه با ظلم سقيفه هلاک شده‏ اند.

امام صادق ‏علیه السلام براى يكى از اصحابش اين مسير هلاک عمومى امت را بيان مى فرمود.

او با تعجب پرسيد: يعنى همه مردم هلاک شده ‏اند؟!

فرمود: آرى به خدا قسم، همه مردم هلاک شده ‏اند!

پرسيد: همه آنان كه در شرق و غرب عالم ‏اند؟!

فرمود: آرى، چون فتح آن سرزمين ‏ها بر گمراهى بوده است.[۴]

  يعنى وقتى طرفداران سقيفه مردمى را به اسلام دعوت كنند معنايى جزا افزايش لشكر سقيفه در برابر غدير نخواهد داشت، و نتيجه ‏اى جز افزودن بر تعداد گمراهان به همراه ندارد.

  اگر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام خلافت را پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به دست مى‏ گرفت، آنچه از روزگار حضرت مهدى‏ عليه السلام انتظار داريم همان روزها محقق مى ‏شد و تا آخر روزگار ادامه مى ‏يافت، و حتى غير مسلمانان يا مسلمان مى ‏شدند و يا در سايه حكومت عدل امامان معصوم‏ عليهم السلام با آسايش و آرامش زندگى مى ‏كردند.

  اما مردمى كه آلوده به ظلم و گناه و تجاوز به حقوق يكديگر مى ‏شوند، از دنياى خود هم روى خوشى نمى‏ بينند، و در حالى كه مسلمانان آلوده به ظلم و تجاوز باشند از غير مسلمانان چه انتظارى خواهد بود. 

اينجاست كه متوجه مى ‏شويم غصب بزرگ‏ترين حقِ الهى يعنى خلافت و امامت، در هر روزى كه از آن مى‏ گذرد دايره وسيع ترى از فساد ايجاد مى ‏كند و ظلم و اختلاف و تجاوز و كج ‏فكرى‏ هاى بيشترى را به دنبال دارد.

گستردگى اين فساد آنجا بيشتر معلوم مى‏ شود كه بدانيم به موازات گرفتارى انسان‏ ها، جنيان نيز مبتلا به نتايج سوء اين اقدام سقيفه ‏اند و در بعد اعتقادى و عملى دچار كج فكرى و تجاوز شده ‏اند. 

آثار بلند مدت سقيفه در دنيا

درباره آثار بلند مدت سقيفه جا دارد به سخنان دو نفر از حاضران در صحنه آن روزها يعنى ابوذر و ابَیّ بن کعب گوش فرا دهيم، كه درباره غصب خلافت هشدار اين آينده ظلمانى را به مردم دادند.

ابوذر گفت:  الا ايَّتُهَا الامَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ بَعْدَ نَبِيِّها، لَوْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اللَّه وَ اخَّرْتُمْ مَنْ اخَّرَ اللَّه وَ جَعَلْتُمُ الْوِلايَةَ حَيْثُ جَعَلَهَا اللَّه لَما عالَ وَلِىٌّ للَّه وَ لَما ضاعَ فَرْضٌ مِنْ فَرائِضِ اللَّه وَ لا اخْتَلَفَ اثْنانِ فى حُكْمٍ مِنْ احْكامِ اللَّه: 

آگاه باشيد اى امت متحير بعد از پيامبرش!! اگر آنكه خدا مقدم داشته مقدم مى‏ داشتيد و آنكه خدا مؤخر داشته مؤخر مى‏ داشتيد و ولايت و صاحب اختيارى خود را در جايى كه خدا قرار داده مى‏ گذاشتيد، هيچ وليى از اولياى خدا مغلوب نمى‏ شد و هيچ واجبى از واجبات خدا ضايع نمى ‏گشت و حتى دو نفر در حكمى از احكام خدا اختلاف نمى‏ كردند.[۵]

همچنين ابَىّ بن كعب آثار سوء غصب خلافت را چنين ترسيم كرده است:

لَوْ اطَعْتُمُوهُ مَا اخْتَلَفْتُمْ وَ لا تَدابَرْتُمْ وَ لا تَعَلَّلْتُمْ وَ لا بَرِئَ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. فَوَاللَّه انَّكُمْ بَعْدَهُ لَمُخْتَلِفُونَ فى احْكامِكُمْ، وَ انَّكُمْ بَعْدَهُ لَناقِضُونَ عَهْدَ رَسُولِ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله:

  اگر از على‏ عليه السلام اطاعت مى ‏نموديد اختلافى پيدا نمى ‏كرديد و به يكديگر پشت نمى‏ نموديد و بهانه نمى‏ آورديد و از يكديگر بيزارى نمى‏ جستيد. به خدا قسم با اعراض از على‏ عليه السلام در احكامتان اختلاف خواهيد كرد و عهد پيامبرصلى الله عليه وآله را خواهيد شكست ... .[۶]

نتيجه پيروى از سقيفه در آخرت

اين مربوط به گرفتارى ‏هاى دنيا و قتل و غارت و تجاوزهايى است كه به عنوان اثرى از آثار سقيفه هر روز بروز مى ‏كند، اما وقتى نوبت به سزاى آخرت برسد خداوند از دو جهتِ اعتقاد و عمل مردم را مورد سؤال قرار خواهد داد.

  از جهت اعتقاد راه غدير و سقيفه از روز اول تاكنون روشن بوده و هست و خواهد بود، و هر كس از جن و انس به جاى ولايت ائمه‏ علیهم السلام غاصبين خلافت را صاحب اختيار خود بداند طبق اين فرازِ غدير مصداقِ قوام دهندگان برنامه‏ هاى غصب خلافت است، و معنايش رضايت قلبى به اين غصب و مشاركت حقيقى در اقدامات انجام شده بر ضد ولايت اهل‏ بیت‏ علیهم السلام خواهد بود. بنا بر اين با خطاب «أَيُّهَ الثَّقَلانِ»، بايد منتظر شعله‏ هاى آتش و مس گداخته باشد.

از جهت عمل، بعضى از گناهان مستقيماً به پذيرفتن سقيفه باز مى‏ گردد، مثل نوشيدن نبيذ.

ولى برخى ديگر از گناهان و ظلم ‏ها بر اثر كنار زدن غدير و انحراف مسير تحقق يافته اگر چه دستور مستقيم سقيفه نيست، مثل سرقت و دروغ و امثال اين گناهان. 

هر دو دسته از يك جهت بر عهده سقيفه و همه مؤيدين آن است، اگر چه انجام دهنده گناه نيز به سزاى خود خواهد رسيد. 

در اين باره احاديث صريحى وارد شده كه آن دو را به عنوان سردمداران و رؤساى غصب خلافت و انحراف از خط ولايت، عامل اصلى هر ظلم قتل و تجاوز و دزدى و درگيرى و اختلاف و سلب آسايش معرفى مى‏كند و حاميان و پيروانشان را نيز شريک در همه آنها مى ‏داند.

امام صادق ‏علیه السلام در اين باره مى‏ فرمايد: 

كُلُّ ظُلامَةٍ حَدَثَتْ فِى الاسْلامِ اوْ تَحْدُثُ وَ كُلُّ دَمٍ مَسْفُوكٍ حَرامٍ وَ مُنْكَرٍ مَشْهُورٍ وَ امْرٍ غَيْرِ مَحْمُودٍ فَوِزْرُهُ فى اعْناقِهِما وَ اعْناقِ مَنْ شايَعَهُما اوْ تابَعَهُما اوْ رَضِىَ بِوِلايَتِهِما الى يَوْمِ الْقِيامَةِ:

هر مظلوميتى كه در اسلام بوقوع پيوسته يا خواهد پيوست، و هر خونى به ناحق ريخته شده و هر عمل مُنكرى منتشر شده و هر كار ناپسندى، بار گناهش بر عهده آن دو نفر و حاميان و پيروان آنان و كسانى است كه تا روز قيامت به صاحب اختيارى آنان راضى باشند.[۷]

  امام باقر علیه السلام جنبه اعتقادى در روند غصب خلافت را مورد توجه قرار داده مى ‏فرمايد:

«وَ اللَّه ما اسَّسَتْ مِنْ بَلِيَّةٍ وَ لا قَضِيَّةٍ تَجْرى عَلَيْنا اهْلَ الْبَيْتِ الاّ هُما اسَّسا اوَّلَها: به خدا قسم هيچ گرفتارى بر ضد ما اهل ‏بيت پايه‏ گذارى نشده و هيچ ماجرايى بر سر ما نمى ‏آيد مگر آنكه آن دو نفر آغاز آن را بنيان گذاشته ‏اند».[۸]

در حديث ديگرى ريشه بدعت ‏ها و احكام ضد خدايى را كه هزاران قتل و تجاوز و گناه در سايه آنها به وقوع پيوسته آن دو نفر معرفى كرد و فرمود:

ما اهْريقَ دَمٌ وَ لا حُكِمَ بِحُكْمٍ غَيْرِ مُوافِقٍ لِحُكْمِ اللَّه وَ حُكْمِ رَسُولِهِ وَ حُكْمِ عَلِىٍّ الاّ هُوَ فى اعْناقِهِما:

هيچ خون ناحقى ريخته نمى‏شود، و هيچ حكمى كه مخالف حكم خدا و رسول و على‏عليهما السلام باشد صادر نمى ‏شود مگر آنكه بر گردن آن دو نفر است.[۹]

در كلامى ديگر جان‏ هاى مردم كه محترم ‏ترين سرمايه مادى نزد خداوند است مورد توجه قرار گرفته و حضرت با قاطعيت مى ‏فرمايد:

ما قَطَرَتْ قَطْرَةٌ مِنْ دِمائِنا وَ لا مِنْ دِماءِ احَدٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ الاّ وَ هُوَ فى اعْناقِهِما:

هيچ قطره ‏اى از خون‏هاى ما و احدى از مسلمانان بر زمين نچكيده مگر آنكه بر عهده آن دو نفر است.[۱۰]

در روايتى ديگر اين نكته را هم يادآورى مى ‏كند كه گناه عاملين قتل‏ ها جداست، و مى ‏فرمايد:

ما اهْرِقَتْ مِحْجَمَةُ دَمٍ الاّ وَ كانَ وِزْرُها فى اعْناقِهِما الى يَوْمِ الْقِيامَةِ مِنْ غَيْرِ انْ يَنْقُصَ مِنْ وِزْرِ الْعامِلينَ شَىْ‏ءٌ:

به اندازه خون حجامت هم خون ناحقى ريخته نمى‏ شود مگر آنكه گناه آن بر گردن آن دو نفر است تا روز قيامت، بدون آنكه از گناه عاملين آنها چيزى كم شود.[۱۱]

در حديثى آن دو عاملِ هر تغيير و تحول نابجا در جهان معرفى شده ‏اند، آنجا كه مى ‏فرمايد:

وِ اللَّه ما اهْريقَ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَ لا اخِذَ مالٌ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ وَ لا قُلِبَ حَجَرٌ عَنْ حَجَرٍ الاّ ذاكَ فى اعْناقِهِما:

به خدا قسم به اندازه خون حجامتى به ناحق ريخته نمى ‏شود و مالى از غير راه حلال از كسى گرفته نمى‏ شود و هيچ سنگى از روى سنگى به صورت ناروا جابجا نمى ‏شود، مگر آنكه بر گردن آن دو نفر است.[۱۲]

در حديثى نه فقط تجاوز مالى و ناموسى بلكه كسب ‏هاى غير حلال و ازدواج ‏هاى نادرست هم بر گردن آن دو قرار داده شده و مى ‏فرمايد:

ما اهْريقَ فِى الاسْلامِ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَ لا اكْتُسِبَ مالٌ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ وَ لا نُكِحَ فَرْجُ حَرامٍ الا وَ ذلِكَ فى اعْناقِهِما:

در اسلام به اندازه خون حجامتى به ناحق ريخته نمى ‏شود، و هيچ مالى از راه غير حلال كسب نمى‏ شود و هيچ نكاحى به صورت حرام وقوع پيدا نمى‏ كند مگر آنكه گناهش بر عهده آن دو نفر است.[۱۳]

در حديثى حتى كوچک ‏ترين درگيرى‏ هاى عالم نشأت گرفته از اساسى كه آن دو نفر گذاشتند اعلام شده و مى ‏فرمايد:

  وَ اللَّه ما اهْريقَتْ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَ لا قُرِعَتْ عَصاً بِعَصا وَ لا غُصِبَ فَرْجُ حَرامٍ وَ لا اخِذَ مالٌ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ، الاّ وِزْرُ ذلِكَ فى اعْناقِهِما مِنْ غَيْرِ انْ يَنْقُصَ مِنْ اوْزارِ الْعالَمينَ شَىْءٌ: 

به خدا قسم، به اندازه خون حجامتى به ناحق ريخته نمى ‏شود و عصايى بر عصايى زده نمى‏ شود (كه كنايه از درگيرى است) و زنايى صورت نمى ‏گيرد و مالى به عنوان غير حلال از كسى گرفته نمى ‏شود، مگر آنكه وزر و وبال آن بر گردن آن دو نفر است، بدون آنكه از گناه جهانيان چيزى كم شود.[۱۴]

نتيجه نهايى از اين فراز خطبه غدير اين است كه اى جن و بشر همه شما در برابر مسئله غصب خلافت مسئوليد و بايد پاسخگو باشيد.

هر گونه تأييدى نسبت به غاصبين -  چه غاصبين اول و چه كرسى نشينان بعدى سقیفه -  اعم از اعتقاد قلبى و كمک لسانى و عملى و حتى سكوت در جايى كه امكان ابطال راه آنان و تأييد خلافت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام وجود دارد، نزد خداوند گناهى نابخشودنى است و در دنيا و آخرت بايد منتظر نتيجه آن باشيد؛ كه در آخرت شعله‏ هاى آتش و مس گداخته در انتظارتان خواهد بود.

پانویس

  1. الرحمن /  ۳۵،۳۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۹۰ - ۳۹۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۷. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۹ - ۱۸۶.
  2. اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ .
  3. اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ . همچنين مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۸۰ - ۲۸۶.
  4. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۳۸.
  5. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۳۲۰،۳۱۹.
  6. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۳۲۰،۳۱۹.
  7. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۹۹.
  8. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۹.
  9. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۴۰ ح ۱۰۷.
  10. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۳۸۸،۳۸۲.
  11. بحار الانوار: ج ۸۲ ص ۲۶۴.
  12. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۶ و ج ۴۶ ص ۳۴۱ ح ۳۲.
  13. اربعين ماحوزى: ص ۳۷۶.
  14. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۴۹ ح ۴.