ایام غدیریه

از دانشنامه غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۲۷ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

تاريخچه و زيربناى دهه غدير[۱]

مراسم جشن و سرور و شادى در ايام موفور السرور عيد غدير پيشينه ‏اى بس ديرينه دارد. در اينجا گزارشى فهرستوار از جشن‏ هاى غدير و نيز دهه غدير ارائه مى ‏كنيم:

الف) عيد غدير در تاريخ

  1. همه پيامبران‏ عليهم السلام به اوصياى خود توصيه مى‏ كردند كه روز غدير خم را جشن بگيرند.[۲]
  2. پيامبر عظيم الشأن اسلام ‏صلى الله عليه وآله پس از نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت، سه روز تمام در سرزمين غدير خم جشن گرفتند، و به حاضران -  كه تعدادشان بالغ بر 120000 نفر بود -  فرمودند: هنّئونى هنّئونى، انّ الله خصّنى بالنبوة و خصّ اهل‏ بيتى بالامامة: به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، خداوند مرا به نبوت و خاندانم را به امامت اختصاص داد.[۳]
  3. پيامبر صلى الله عليه و آله به حسّان بن ثابت امر فرمود كه با سرودن قطعه شعرى هنگامه غدير را در جهان ادبيات جاودانه سازد.
  4. پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امر فرمود كه روز عيد غدير را همه ساله جشن بگيرد.
  5. خاندان عصمت و طهارت و شيعيان به تبع آنان، همه ساله عيد غدير را جشن مى گرفتند.[۴]
  6. امام رضا عليه السلام در سال 203 ق عيد غدير را در خراسان جشن گرفتند. فيّاض طوسى كه در آن مراسم حضور داشت، مشاهدات خود را به سال 259 ق گزارش داده است.[۵]
  7. معزّ الدوله -  پادشاه مقتدر آل ‏بويه -  در سال 352 ق روز غدير را رسماً جشن گرفت.[۶]
  8. اهالى مصر و مراكش در سال 362 ق به مدت ده روز «دهه غدير» را جشن گرفتند.[۷]
  9. مقريزى (م 845 ق) گزارش جامع و دقيقى از مراسم جشن و سرور «دهه غدير» در دولت فاطميان و صل ه‏ها و تبرّعات آنان در سال 516 ق در طول اين دهه ارائه داده است.[۸]
  10. از سال 907 ق، همه ساله در سر تا سر ايران عيد سعيد غدير در سطح گسترده و طىّ مراسم با شكوهى جشن گرفته مى‏ شود.[۹]

حتى مراجع عصر حاضر نيز طى بيانات خود سفارش كرده ‏اند كه عيد غدير در يک دهه برگزار شود. به پيروى از اين پيشينه و سفارشات سالانه همايش‏ هاى بزرگ به مناسبت غدير برگزار مى ‏شود. در اين همايش ‏ها با ارائه مقالات و تشكيل ميزگردها و... ، خطوط كلى مجالس دهه غدير تعيين مى‏ گردد. حتى به منظور تربيت مبلّغان، كلاس‏ هاى تخصصى غدير دائر مى‏ شود.

ب) نخستين دهه غدير

تقى ‏الدين احمد بن على مقريزى (م 845 ق) در كتاب كم نظير «الخطط المقريزية» گزارش جامعى از مراسم دهه غدير در دولت فاطميان در قاهره ارائه داده است.

مجموع اين گزارش ‏ها را مرحوم محمدهادى امينى -  فرزند مرحوم علامه امينى -  در كتاب ارزشمندى گرد آورده، و 12 نمونه از اشعار شعراى فاطمى در قرن چهارم تا ششم هجرى را نقل كرده است. همچنين سه نمونه از خطبه‏ هاى فاطميان را در روز عيد غدير، مصر، يمن و شامات ثبت كرده است.[۱۰]

در اينجا فرازهايى از كتاب گرانسنگ «الخطط المقريزية» را مى ‏آوريم:

نخستين جشن رسمى غدير به سال 352 ق، در ايام معزّالدوله بوَيهى (ت 303 - م 356 ق) در عراق پايه ‏گذارى شد. اساس اين جشن روايت احمد بن حنبل است كه در مسند كبير خود از براء بن عازب روايت كرده كه گفت: در يكى از سفرها در خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله بوديم كه در غدير خم فرود آمديم. فرمان اجتماع براى نماز اعلام شد. زير دو درخت براى رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله جارو زده شد و نماز ظهر را خوانديم. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا مى‏ دانيد كه من براى مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر (اولى به نفس) هستم؟ همه گفتند: آرى. فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. عمر بن خطاب او را ملاقات كرد و گفت: گوارايت باد اى پسر ابوطالب! مولاى من و هر مؤمن و مؤمنه گشتى.[۱۱]


آنگاه مقريزى شرح مختصرى در مورد سرزمين غدير خم مى ‏نويسد:

غدير خم در سه ميلى جحفه در سمت چپ راه مى‏ باشد. چشمه ‏اى در آن بركه مى ‏ريزد. درختان فراوانى در اطراف آن هست، و از سنت آن ها (شيعيان) است كه همواره در اين روز روز 18 ذی حجة عيد برگزار مى‏ شود. احياء شب عيد با عبادت مى‏ باشد، نزديک زوال نيز دو ركعت نماز مى‏ خوانند، جامه‏ هاى نو مى‏ پوشند، برده ‏ها خريده و آزاد مى‏ كنند، قربانى مى‏ كشند و كارهاى خير فراوان انجام مى ‏دهند.[۱۲]

سپس مى‏ افزايد: هنگامى كه شيعيان در عراق اين عيد را جشن گرفتند، عوام سنى‏ ها خواستند خود را به آن ها تشبيه كنند و زهرچشمى بگيرند. پس در سال 389 ق هشت روز پس از غدير، جشن مفصلى گرفته و اظهار شادمانى كرده و كارهاى لهو انجام دادند و گفتند: امروز روز ورود پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با ابوبكر صديق در غار مى ‏باشد. در آن روز خود را آرايش كرده و چادرها نصب كردند و آتش افروزى كردند و كارهايى انجام دادند كه در تاريخ بغداد ياد شده است.[۱۳]

جالب توجه است كه: اولاً: هجرت در شب اول ربيع الاول آغاز شده و دخول پيامبرصلى الله عليه وآله به غار بدون ترديد در اول ربيع بوده است، نه 26 ذی حجة الحرام! ثانياً: بر اساس تحقيق، ابوبكر در غار نبود، بلكه شخص ديگرى به نام: عبدالله بن اريقط به عنوان راهنما در غار بود.[۱۴]

ج) نخستين جشن رسمى غدير در مصر

مقريزى در ادامه مى‏ گويد: در روز 18 ذی حجة الحرام 362 ق، براى نخستين بار جشن مفصلى در مصر و مغرب (مراكش) برگزار شد، و جمعيت انبوهى براى دعا و عبادت گرد آمدند. آن روز روز عيد بود، زيرا در آن روز پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله على‏ عليه السلام را به عنوان خليفه برگزيده و پيمان خلافت بسته بود.

در آن روز اجتماع با شكوهى در مسجد جامع قاهره برگزار شد. قاريان قرآن تلاوت كردند، شعرا شعر انشاء كردند، فقها گرد آمدند و مراسم تا ظهر ادامه يافت. آنگاه به قصر رفتند و از دست خليفه جايزه دريافت كردند.[۱۵].

سپس مقريزى مى‏ نويسد: در دهه ميانى ذی حجة، همه امرا و درجه ‏داران خود را مهياى حضور در مراسم عيد غدير مى‏ كنند. روز هجدهم ذيحجة، خليفه بدون سايبان و بدون تشخّص براى حضور در مراسم قرائت خطبه حاضر مى‏ شود. در آن روز، طبق روال وزير داخل قصر مى ‏شود. خليفه حركت مى ‏كند تا براى جلوس روى تخت مهيا شود، و وزير با خدم و حشم خليفه را همراهى مى‏ كند. تخت خليفه را در مقابل درب كاخ مى‏ گذارند.

بيش از 5000 نفر نظامى سواره و در حدود 1000 نفر تيرانداز پياده و در حدود 7000 نفر پرچم به دست، از اصناف مختلف و در صف‏ هاى منظم در اطراف خليفه حركت مى‏ كنند تا به مقام رأس الحسين‏ عليه السلام مشرف مى‏ شوند. خليفه در جايگاه قرار مى‏ گيرد، و خطيب به منبر رفته و متن خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را -  كه در روز غدير ايراد فرموده بود -  قرائت مى‏ كند. پس از القاى خطبه، قاضى ‏القضاة آمده و دو ركعت نماز عيد را با مردم مى ‏خواند.

در نزد آن ها عيد غدير بيش از عيد قربان اهميت دارد، و در آن بيش از عيد قربان قربانى ذبح مى شود. سپس قاضى بر عرشه منبر قرار مى‏ گيرد و اشعار نغز و پرمغزى پيرامون غدير خم مى ‏خواند.

در سال 516 ق در مراسم جشن غدير، هزاران تن از اشراف و اعيان و فقرا و مساكين گرد آمده و جايزه دريافت كردند. همگان؛ از عالى و دانى، ثروتمند و مستمند منتظر جايزه غدير هستند. كسانى كه دختر دم بخت دارند يا قصد داماد كردن پسر دارند، منتظر مى‏ شوند كه دهه غدير فرا رسد و از جايزه خليفه به اهداف خود برسند. شعرا شعر مى‏ خوانند و صله مخصوص دريافت مى ‏كنند: 790 دينار به درجه‏داران تقديم مى‏ شود، 144 قطعه لباس فاخر تقسيم مى‏ شود، 258 دينار از سوى وزير جايزه داده مى‏ شود.

موقع اذان بانگ تكبير همه جا طنين ‏انداز مى‏ شود و نماز ظهر به امامت قاضى ‏القضاة ادا مى‏ گردد. خليفه به قصر مى‏ رود تا نزديكان و خاندانش را ديدار نمايد، و پسرش به جاى او با مردم ديدار مى‏ كند و جايزه مى‏ دهد.

مسئول بيت‏ المال با صندوقى كه در آن 5000 دينار است مى‏ آيد و آن را تقسيم مى ‏كند. مسئول خزانه لباس مى‏ آيد و لباس‏ هاى فاخر بين مردم تقسيم مى ‏كند. وزير دستور مى‏ دهد كتاب ‏هايى براى مطالعه به نزد خليفه ببرند.

به هر كدام از برادران و خويشاوندان خليفه 1000 دينار مى‏ دهند. آنچه باقى بماند به نماينده دولت مى‏ دهند تا در ميان مهمانان و درجه‏ داران و مستخدمان تقسيم كند.[۱۶]

اين بود اشاره ‏اى كوتاه به آمار و ارقام مربوط به دهه غدير در ايام دولت فاطميان، كه نزديک به يک هزار سال پيش در دهه غدير توسط فاطميون نثار مى ‏شد.

د) چرا دهه غدير؟

روز غدير به نصّ قرآن كريم روز «اكمال دين» و «اتمام نعمت» است.[۱۷]از سوى ديگر، از ديدگاه قرآن كريم عدد 10 عدد اكمال و اتمام مى ‏باشد:

  1. خداوند با حضرت موسى ‏عليه السلام براى يک ماه وعده گذاشت، سپس آن را با ده روز ديگر به «اتمام» رساند: «و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و اتممناها بعشر»[۱۸]: ما سى شب با موسى وعده گذاشتيم سپس آن را با ده شب ديگر به اتمام رسانديم.
  2. اگر كسى در حج واجب دسترسى به قربانى نداشته باشد، بايد 10 روز روزه بگيرد؛ سه روز آن را در حج و هفت روز آن را در وطن: «فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام فى الحج و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة»[۱۹]: اگر كسى قربانى پيدا نكند سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت بايد روزه بگيرد اين ده روز كامل است.

در كتاب تفسيرى «الميزان» در مورد واژگان اكمال و اتمام به تفصيل سخن گفته، و در آخر به اين نتيجه رسيده كه «اتمام» عبارت است از انضمام همه اجزاء چيزى پس از شروع در آن. ولى «اكمال» عبارت است از حالتى كه اگر چيزى به آن حالت نرسد، به اثر مطلوب خود نخواهد رسيد.[۲۰]

در ادبيات عرب نيز كمتر از ده را «جمع قلّة»، و ده به بالا را «جمع كَثرة» گويند. راغب در اين رابطه مى ‏نويسد: العشرة هو العدد الكامل: ده عدد كامل مى ‏باشد.[۲۱]

بر اين اساس، اگر عيد سعيد غدير را يک روز، سه روز يا يک هفته برگزار كنيم بسيار خوب است، ولى تا به صورت دهگى نباشد به حدّ تمام و كمال نمى‏ رسد.

و لذا مى‏ بينيم كه در آداب و رسوم ما دهه عاشورا، دهه اربعين، دهه فاطميه، دهه محسنيه، دهه مهدويه و دهه كرامت، همه و همه ده روز گرفته مى ‏شود.

در اصل بنيانگذار مجالس دهگى حضرت امام رضا عليه السلام مى ‏باشد، كه روز اول محرم خانه را سياهپوش كرد، و به ريّان بن شبيب در روز اول محرم فرمود: يابن ‏شبيب، ان كنت باكياً لشى‏ء فابك للحسين‏ عليه السلام: اى پسرشبيب، اگر خواستى به چيزى گريه كنى به امام حسين‏ عليه السلام گريه كن.[۲۲]

و لذا علماى ربانى و مراجع درد آشناى جهان تشيع دستور اكيد دارند كه عيد سعيد غدير به عنوان دهگى گرفته شود.

تبليغ غدير با وقايع هفته غدير[۲۳]

يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت ‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد هفته غدير است.

بحث در رخدادهاى هفته غدير كه به غير از خود غدير چند واقعه است:

الف) خاتم ‏بخشى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و نزول آيه «إنما وليكم الله...».

ب) ازدواج اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با حضرت زهرا عليها السلام.

ج) خطبه خلافت كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز اول خلافت ظاهرى خود كه مصادف با غدير بود ايراد فرمودند.

د) حديث بساط كه ماجرايى معروف است.

هـ) پيمان برادرى بين مهاجرين و انصار كه پيامبر صلى الله عليه و آله هم خود را با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام برادر نمود.

و) ماجراى مباهله پيامبر صلى الله عليه و آله همراه با اهل‏ بيت ‏عليهم السلام با نصاراى نجران.

ز) ماجراى روزه و صدقه ‏دادن پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و نزول سوره «هل ‏أتى».

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ايام غديريه /  رخداد هاى ايام غدير.

رخدادهاى ايام غدير[۲۴]

بزرگداشت غدير، هم بزرگداشت امامت است و هم بزرگداشت نبوت. در ايام عيد غدير حتى مى‏ توانيم «دهه غدير» برگزار كنيم و غدير را در يک دهه گرامى بداريم، كه آغاز اين دهه عيد غدير و پايان آن روز مباهله باشد. لذا بايد در بزرگداشت آن كوشيد و آن را به صورت دهه برگزار كرد، كه مراجع شيعه نيز تأكيد خاصى بر آن داشته ‏اند.

توضيح اينكه: روز عيد غدير 18 ماه ذى‏ الحجه و روز مباهله 24 اين ماه مبارك است. در كنار غدير، مهم‏ترين رويدادى كه حقانيت شيعه را ثابت مى‏كند مباهله است. مباهله پيامبرصلى الله عليه وآله با نصاراى نجران از دو جنبه نشان درستى و صداقت پيامبرصلى الله عليه وآله است:

اولاً: خود پيشنهاد مباهله از جانب پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله گواه اين مدعاست، زيرا تا كسى به صداقت و حقانيت خود ايمان راسخ نداشته باشد پا در اين راه نمى ‏نهد.

ثانياً: پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله كسانى را با خود به ميدان مباهله آورد كه عزيزترين افراد و جگرگوشه‏ هاى او بودند. اين خود نشان عمق ايمان و اعتقاد پيامبر صلى الله عليه و آله به درستى دعوتش است. مفسران و محدثان شيعه و اهل‏ تسنن تصريح كرده ‏اند كه آيه مباهله در حق اهل‏ بيت پيامبرعليهم السلام نازل شده است، و پيامبر صلى الله عليه و آله تنها كسانى را كه همراه خود به ميعادگاه برد، فرزندانش حسن و حسين و دخترش فاطمه و دامادش على‏ عليهم السلام بودند.

به همين دليل و به لطف الهى چند سالى است كه ايام غديريه -  كه «هفته غدير» و «دهه غدير» نيز جزو آن به شمار مى ‏آيد -  مورد توجه محبان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام قرار گرفته است، چرا كه بستر بسيار مناسبى جهت بيان استدلال‏ هاى مذهب حقّه جعفرى است. مانند نزول آيات و روايات غدير، مباهله، بخشش انگشتر در ركوع، نزول سوره هل‏ اتى، ابلاغ سوره برائت، فتح خيبر، بخشش فدک، نزول آيه اولى ‏الامر و آيه تبليغ و آيه اكمال، ميلاد امام كاظم و امام هادى ‏عليهما السلام ‏و... .

در اينجا تلاش شده تا تعدادى از اين مناسبت‏ ها جمع ‏آورى شده و توضيح بسيار مختصر در مورد هر كدام داده شود. تفصيل بعضى از اين موارد در همين دانشنامه و در واژه مربوط به آن آمده است. اميد است پيروان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام از فرصت‏ هاى بسيار مناسب اين ايام در جهت ترويج و ابقاء معارف ناب علوى در فضايى شاد و مفرح استفاده كنند.

در اينجا به اين رخدادها اشاره مى‏ شود:

نهم ذى ‏الحجة

الف) صدور حديث شريف سدّ الابواب

پس از ورود پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله به مدينه و ساختن مسجد، اصحاب در اطراف مسجد خانه ‏هاى خود را ساختند و درب خانه ‏هاى خود را به سمت مسجد باز نمودند. خداوند اراده كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و آل معصومين ايشان ‏عليهم السلام را با فضيلتى بر ديگران برترى دهد. روز نهم ذى‏ الحجه بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: درب ‏هاى منازلى كه به سوى مسجد باز شده ‏اند ببندند، قبل از آنكه عذابى بر شما نازل شود. به جز درب خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و على ‏عليه السلام.

بعضى از صحابه اعتراض كردند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله فرمود: اين خداوند متعال بود كه شما را بيرون كرد و على‏ عليه السلام را داخل نمود. ابوبكر و عمر با اصرار تقاضا كردند كه به اندازه يک پنجره يا يک كف دست و يا حداقل يک چشم فضايى به سمت مسجد باز گذارند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه نداد و فرمود: حتى به اندازه يک سوزن هم نبايد باز بگذاريد.[۲۵]

ب) روز عرفه

براى علت نامگذارى روز عرفه دو مطلب نقل شده است:

اول. در مورد حضرت آدم ‏عليه السلام: جبرئيل آدم‏ عليه السلام را به عرفات منتقل كرد. وقتى آن حضرت در عرفات اقامت كرد، جبرئيل گفت: وقتى آفتاب غروب كرد، هفت بار به گناهان خود اعتراف كن.[۲۶]

دوم. در روز اَلَست يا همان عالم ذرّ، خداوند از پشت آدم ‏عليه السلام همه ذريه او را خارج كرد و آنها را مانند ذرات در عرفات منتشر كرد. سپس با آنها تكلم كرد.[۲۷]

ج) انتقال نور پيامبر صلى الله عليه و آله به حضرت آمنه

پس از ازدواج حضرت عبدالله با آمنه‏ عليهما السلام، در شب جمعه 9 ذی ‏الحجه نور پيامبرصلى الله عليه وآله به حضرت آمنه منتقل شد.[۲۸]

تذكر: مشركين ايام حج را در ماه ‏هاى ديگر قرار مى‏ دادند تا تجارتشان پرسودتر شود. به اين عمل «نسى‏ء» مى‏ گويند. و لذا مراد از «ليله عرفه» ممكن است به حساب نسى‏ء باشد، كه البته خداوند مى ‏فرمايد: «النسى‏ء زيادة فى كفر».[۲۹]پس مراد از ميلاد هفده ربيع‏ الاول و يا انتقال نور در 9 ذى‏ الحجه با حساب نسى‏ء صحيح مى ‏باشد.[۳۰]

د) ميلاد حضرت ابراهيم‏ عليه السلام

در «المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمه ‏عليهم السلام» آمده كه تولد حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در نهم ذى ‏الحجه بوده است.[۳۱]البته در بعضى روايات آن را در اول ذى‏ الحجه دانسته، و روزه آن روز را كفاره شصت سال بيان كرده ‏اند.[۳۲]

از امام صادق ‏عليه السلام نقل شده است كه مراد از كلمات «فأتمهنّ» در قرآن، همان كلماتى است كه بر حضرت آدم ‏عليه السلام القاء شد و با همان كلمات توبه كرد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات».[۳۳]

و آن اين بود كه گفت: يا رب اسئلك بحق محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسين ‏عليهم السلام الا تبت علىّ.  فتاب الله عليه: يعنى حضرت آدم ‏عليه السلام خدا را به حق اهل‏ بيت ‏عليهم السلام قسم داد تا خداوند او را ببخشد، و خدا هم بخشيد.

از امام صادق ‏عليه السلام سؤال شد: «فأتمهنّ» يعنى چه؟ فرمود: يعنى «فاتمهنّ الى القائم ‏عليه السلام اثنى ‏عشر اماماً؛ تسعة من ولد الحسين ‏عليه السلام»؛ يعنى معرفت و توسل حضرت ابراهيم ‏عليه السلام علاوه بر پنج نور مقدس، ادامه پيدا كرد و با ائمه ‏عليهم السلام بعد تكميل شد، و با رساندن به امام‏ زمان‏ عليه السلام معرفت او به تمام و كمال رسيد.[۳۴]

هـ) قبول توبه حضرت داوود عليه السلام

شيخ صدوق روايت كرده است: توبه حضرت داوود عليه السلام (انتخاب ايشان به عنوان خليفة الله) در نهم ذى ‏الحجه نازل شد، و كسى كه آن روز را روزه بگيرد كفاره گناهان نود ساله او است.[۳۵]

خداوند در قرآن مى‏ فرمايد:

«...و ظنّ داوود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راكعاً و اناب  . فغفرنا له ذلك و ان له عندنا لزلفى و حسن مآب . يا داوود انا جعلناك خليفة فى الارض...»[۳۶]: ...و داوود دانست كه ما او را آزموده ‏ايم از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود به سجده افتاد و توبه كرد. ما اين عمل را به او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكو است. اى داوود ما تو را خليفه و نماينده خود در زمين قرار داديم... .

و) ماجراى صحيفه ملعونه توسط منافقين

در سال 10 هجرى و ايام حجةالوداع تعدادى از صحابه هم ‏پيمان شدند كه نگذارند اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت برسد. اين پيمان را در صحيفه ‏اى مكتوب كرده، و توسط ابى‏ عبيده جراح در كنار خانه كعبه دفن كردند.[۳۷]خداوند آن را افشاء نمود و به «صحيفه ملعونه» مشهور شد.

پس از اين پيمان، منافقين در صدد جمع‏آورى افراد و قبائل و برنامه ‏ريزى گسترده براى عمل كردن آن بر آمدند. از سوى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله نيز با تشكيل سپاه اسامه و فرستادن اكثر صحابه و خالى كردن مدينه از افراد، تلاش گسترده‏اى براى حمايت از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به جا آوردند. البته با كارشكنى منافقين زحمات پيامبر صلى الله عليه و آله به نتيجه مطلوب نرسيد. ولى جولان اهل دنيا موقتى است و عاقبت براى شيعيان است. «والعاقبة للمتقين».[۳۸]

ز) تولد حضرت عيسى‏ عليه السلام

حضرت مريم‏ عليها السلام در روز نهم ذى ‏الحجه حضرت عيسى‏ عليه السلام را به دنيا آورد. البته در مورد محل تولد حضرت عيسى‏ عليه السلام اختلاف است كه در كربلا بوده و درختى كه از آن رطب تناول كرد در حرم فعلى امام حسين‏ عليه السلام قرار داشته[۳۹]، يا در محل ديگر اتفاق افتاده است. «قال انى عبد الله آتانى الكتاب و يجعلنى نبياً».[۴۰]

ارتباط حضرت مريم و حضرت عيسى‏ عليهما السلام با اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بسيار زياد است. حضرت مريم ‏عليها السلام سرور زنان زمان خويش بود، و حضرت زهرا عليها السلام «سيدة نساء العالمين» است؛ سرور زنان عالميان و در هر زمانى. براى حضرت مريم ‏عليها السلام از بهشت طعام بهشتى حاضر مى ‏شد.

همچنين براى حضرت زهرا عليها السلام علاوه بر طعام بهشتى، جبرئيل نازل شده و صحيفه‏ اى را براى حضرت قرائت كرد و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آن را مى ‏نوشتند، كه در روايات «مصحف فاطمة عليها السلام» ناميده شده است.

ديگر اينكه حضرت عيسى‏ عليه السلام زنده ‏اند و ذخيره الهى است، تا در زمان امام ‏زمان‏ عليه السلام از ياوران و مبلغان ايشان باشد.

ح) معراج پيامبر صلى الله عليه و آله

معراج پيامبر صلى الله عليه و آله در نهم ذى ‏الحجه واقع شده است. البته نقل ديگر در مورد زمان رخداد معراج هفدهم ماه رمضان است.[۴۱]

معراج پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله يک معراج جسمانى است، كه ايشان از مدينه با براق همراه جبرئيل به بيت ‏المقدس رفته، و از آنجا به آسمان و بيت ‏المعمور و مكان‏ هاى ديگر سفر كردند. در اواخر مرحله سير، جبرئيل گفت: لو دنوت انملة لا حترقت[۴۲]: يعنى اگر بند انگشتى نزديک ‏تر شوم وجودم خواهد سوخت. پيامبر صلى الله عليه و آله به تنهايى سير را ادامه دادند.

وقتى به «قاب قوسين او ادنى»[۴۳]رسيدند، صداى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شنيد! به خداوند عرضه داشتند: آيا على‏ عليه السلام زودتر از من به معراج آمده است؟ خداوند فرمود: به دل تو نگاه كردم، ديدم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را از همه عالم بيشتر دوست دارى. به همين خاطر با صداى على ‏عليه السلام با تو صحبت كردم. خداوند سؤال كرد: چه كسى را براى امتت پس از خود قرار مى‏ دهى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت: خدا عالم است. خداوند فرمود: على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام، اميرالمؤمنين و سيدالمسلمين و قائد الغرّ المحجلين... .[۴۴]

دهم ذى ‏الحجة

الف) بيان حديث شريف ثقلين

پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله از شروع بعثت به امر الهى سفارش اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را مى ‏نمود، و در جاى جاى زندگيشان متذكر جايگاه رفيع اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بود. مخصوصاً در حجةالوداع مكرر حديث ثقلين را با تعابير متعدد براى مردم بيان فرمود.

از مهم‏ترين موارد آن در روز حج اكبر (عيد قربان) سال دهم مى‏ باشد، كه فرمود: عن جابر: قال ابوجعفرعليه السلام: دعا رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله اصحابه بمنى، فقال: يا ايها الناس، انى تارك فيكم الثقلين. اما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا؛ كتاب الله و عترتى اهل‏ بيتى. فانهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض[۴۵]: من از بين شما مى ‏روم و دو گوهر گرانبها در بين شما مى‏ گذارم؛ يكى كتاب خدا و ديگرى اهل‏ بيتم. تا زمانى كه به آنان توسل و تمسک كنيد گمراه نمى‏ شويد.[۴۶]

عن النبى ‏صلى الله عليه و آله انه قال فى خطبته فى مسجد الخيف فى حجةالوداع: الا و انى مخلف فيكم الثقلين.[۴۷]

ب) ابلاغ سوره توبه (برائت) توسط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

در سال نهم هجرى و در ايام حج، آيات ابتدايى سوره توبه نازل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله بنا بر پيشنهاد اصحاب، ابوبكر را مأمور به ابلاغ آن نمودند. ولى بعد از مدتى وحى نازل شد: لا يؤدّى عنك الا انت او رجل منك[۴۸]؛ اين عمل را غير خودت و يا مردى كه از تو است نبايد انجام دهد.

پس پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرستاد، و آن حضرت آيات را از ابوبكر گرفت و خودشان در روز دهم ذى‏ الحجه -  روز حج اكبر -  آن را ابلاغ كردند[۴۹]:

و دخلت سنة تسع فى شهر ذى ‏الحجة الحرام من مهاجرة رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله نزلت هولاء آلايات. فلما كان يوم الحج الاكبر و فرغ الناس من رمى الجمرة الكبرى، قام (اميرالمؤمنين) على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام عند الجمرة. فنادى فى الناس فاجتمعوا اليه. فقرأ عليهم الصحيفة بهولاء الآيات: «براءة من الله و رسوله».

ج) عيد سعيد قربان

يكى از اعياد مهم دوستان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام عيد قربان است، و براى ميمنت اين روز جهات مختلفى ذكر شده است. از جمله:

يک. عمل حضرت آدم‏ عليه السلام: و امره جبرئيل ان يحلق الشعر الذى عليه، فحلقه.[۵۰] و در تفسير «فليقضوا تفثهم»[۵۱]آمده كه مراد از كوتاه كردن مو و ناخن آمادگى براى ملاقات حجت خداست.[۵۲]حضرت آدم‏ عليه السلام آماده دريافت كلمات شد، كه در سوره بقره مى‏ فرمايد: «فتلقّى آدم من ربه كلمات»؛ حضرت آدم‏ عليه السلام پس از دريافت كلمات الهى، خداوند را به پنج نور مقدس قسم داد.

دو. حضرت ابراهيم ‏عليه السلام مى‏ خواست اسماعيل‏ عليه السلام را قربانى كند، كه خداوند آن را با ذبح عظيم تعويض فرمود. فقال: يا ابت، اين القربان؟ قال: ربك يعلم اين هو يا بنى. انت و الله هو. ان الله قد امرنى بذبحك.[۵۳]

سه. تجلى نور خداوند بر موسى‏ عليه السلام و اعطاى الواح به ايشان.[۵۴]

د) جريان ذبح عظيم و قربانى حضرت اسماعيل‏ عليه السلام

امام رضا عليه السلام فرمود: زمانى كه خداوند به حضرت ابراهيم‏ عليه السلام دستور داد كه به جاى فرزندش گوسفندى را ذبح كند، حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در دلش آرزو كرد كاش اسماعيل قربانى شده بود، تا با اندوه و گريه بر مصيبت او مستحق بزرگ ‏ترين درجه‏ هاى الهى مى‏شدم. خداوند به او وحى كرد... . مردم امام حسين ‏عليه السلام فرزند حضرت محمد صلى الله عليه وآله را كشتند... . حضرت ابراهيم ‏عليه السلام به خاطر اين مطلب ناله كرد و گريست. خداوند متعال فرمود: اى ابراهيم! اندوه تو براى امام حسين‏ عليه السلام را فديه و جايگزين دلسوختن تو بر فرزندت قرار دادم، و بالاترين درجات الهى را به تو دادم. اين معناى آيه «و فديناه بذبح عظيم» است.[۵۵]

هـ) تجلى نور خداوند بر حضرت موسى‏ عليه السلام

در اين روز حضرت موسى ‏عليه السلام از خداوند خواست كه بر او تجلى كند: «قال رب ارنى انظر اليك قال لن ترانى»[۵۶]؛ خداوند به او فرمود به آن كوه نگاه كن. اگر در مكان خودش باقى ماند تو نيز مرا خواهى ديد. خداوند با نور وجه خود بر آنجا تجلى كرد، «و خرّ موسى صعقاً»[۵۶]؛ حضرت موسى ‏عليه السلام به اوج نشاط معنوى رسيد.

فلما كان يوم عشرة من ذى ‏الحجة، انزل الله على موسى‏ عليه السلام الالواح و ما يحتاجون اليه من الاحكام و الاخبار و السنن و القصص. فلما انزل الله عليه التوراة و كلّمه، قال: رب ارنى انظر اليك. فاوحى الله: لن ترانى -  اى لا تقدر على ذلك -  و لكن انظر الى الجبل، فان استقرّ مكانه فسوف ترانى.[۵۷]

در بعضى روايات وارد شده كه خداوند نور اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر كوه تجلى داد. اين روز را بايد عيد گرفت، مانند روز مبعث پيامبر صلى الله عليه و آله، كه به خاطر تجلى خداوند براى مردم عيد شد.

و) ميلاد امام رضا عليه السلام (به روايتى)

طبق روايت كتاب‏ هاى «كشف الغمة» و «ملاذ الاخبار» و «عوالم»، ميلاد امام هشتم على بن موسى الرضا عليه السلام در سال 153 هجرى در روز يازدهم ذى ‏الحجه واقع شده است.

در كتاب «كشف الغمة» آمده است: قال كمال ‏الدين بن طلحه: اما ولادته ففى حادى ‏عشر ذى‏ الحجه، سنة ثلاث و خمسين و مائة للهجرة، بعد وفاة جده ابى ‏عبدالله ‏عليه السلام بخمس سنين.[۵۸]

توجه به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در مواليد مختلف و روايات متفاوت خود نور على نور و بركتى مضاعف است. همانگونه كه روايات شب قدر انسان را تشويق به احياء در چند شب مى‏ كند. با اينكه شب قدر يک شب است، ولى عبادت در هر سه شب موجب نور و بركت مضاعف و عنايات الهى است. توجه به ميلاد امام رضا عليه السلام در اين روز نيز به جا و بلكه فضل و بركتى بر امت است.

ز) «اذان» نام قرآنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

امام سجاد عليه السلام در حديثى مى ‏فرمايد: به خدا قسم براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نامى در قرآن است كه مردم آن را نمى ‏دانند. سؤال كردند: آن چه نامى است، فداى شما شويم؟ فرمود: «اذان من الله»، و فرمود: الاذان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام.[۵۹]

همچنين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انا الاذان فى الناس.[۶۰]

در ذيل آيه «فأذّن مؤذّن ان لعنة الله على الظالمین»[۶۱]آمده است: امير المومنين‏ عليه السلام مؤذنى هستند كه اين كلام را فرمايند؛ يعنى لعنت خداوند بر ظالمينى كه ولايت مرا تكذيب كرده و حق مرا سبک شمرده ‏اند: فهو المؤذن بينهم؛ يقول: الا لعنة الله على الظالمين، الذين كذّبوا بولايتى و استخفّوا بحقى.[۶۲]

چون اين آيه در قرآن در ضمن سوره برائت و ابلاغ آن وارد شده، پس مناسبت آن در دهم ذى‏ الحجه و روز عيد قربان مى ‏باشد. البته در مورد نماز نيز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انا صلاة المؤمن. انا حىّ على الصلاة. انا حىّ على الفلاح. انا حىّ على خيرالعمل.[۶۳]

در روز عيد غدير خم نيز، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله براى تحريص مردم بر بيعت با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با شعار «حىّ على خيرالعمل» آن ها را فرا خواند و دعوت به بيعت كرد. براى همين عمر بن الخطاب براى از بين بردن آن خاطره «حىّ على خيرالعمل» را از اذان حذف كردند.

ح) ايام معلومات

در «تفسير القمى» آورده ‏اند كه مراد از ايام معلومات در قرآن دهه اول ذى ‏الحجه است، كه آخرين روز آن عيد قربان است. «و اذكروا الله فى ايام معدودات»، قال: ايام التشريق الثلاثة، و ايام المعلومات العشرة من ذى ‏الحجة[۶۴]، كه عبادت در اين ايام بالاترين عبادت است.[۶۵]

مردم در دهه اول ذى ‏الحجه با عبادت خداوند و توسلات به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام راه تقرّب به خدا را مى ‏پيمايند. اين ايام بهترين روزهاى عبادت خداوند و از بهترين فرصت‏ هاى توسل به انوار مقدس چهارده معصوم ‏عليهم السلام است.

اين توسلات و تقرّب جستن‏ ها در روز عرفه و عيد قربان اوج مى گيرد، و انبياء الهى ‏عليهم السلام مانند حضرت موسى، آدم، ابراهيم و...عليهم السلام و اصحاب و شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام زيباترين لحظات ارتباط با اهل‏ بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام را در اين ايام تجربه كرده ‏اند. پس اين ايام را به غفلت نگذرانيم.[۶۶]

يازدهم ذى ‏الحجة

اعطاى الواح به حضرت موسى‏ عليه السلام

تمّ ميقات موسى‏ عليه السلام اربعين ليلة. فلما كان يوم عشرة من ذى ‏الحجة، انزل الله عليه الالواح، فيها التوراة و ما يحتاجون اليه من احكام السير و القصص.[۶۷]

پس از پايان ميهمانى حضرت موسى ‏عليه السلام در كوه طور، خداوند الواح را بر حضرت موسى‏ عليه السلام نازل فرمود. البته در اين ايام اكثر صحابه حضرت موسى ‏عليه السلام گوساله‏ پرست شدند، به جز پيروان حضرت هارون‏ عليه السلام.

تمام انبياء الهى‏ عليهم السلام موظف بودند امت خود را علاوه بر ايمان به خدا و رسالت پيامبران ‏عليهم السلام، بر ايمان به پيامبر آخرالزمان‏ صلى الله عليه وآله و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام دعوت كنند. اين مطلب در چنين روزى در الواح حضرت موسى‏ عليه السلام نيز نازل شده است. حتى در تورات تحريف شده فعلى نيز عباراتى در شأن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بدين صورت يافت مى‏ شود:

اما در خصوص اسماعيل، تو را اجابت نمودم؛ اينكه او را بركت داده و بارور گردانم، و او را بسيار كثير گردانيم. دوازده رئيس از وى پديد آيند، و امتى عظيم از وى به وجود آورم.[۶۸]

دهم تا دوازدهم ذى‏ الحجة

ايام معدودات

مراد از «ايام معدودات» در قرآن دهم و يازدهم و دوازدهم ذى ‏الحجه است.[۶۹]

در اين روزها مردم بايد با رمى جمرات برائت خود را عملاً اجرا كنند. نكته قابل توجه آن است كه مردم در روز عرفه و در مشعر فقط ساعاتى را در مكانى هستند كه حجت خدا در آن مكان است، ولى در ايام معدودات چند روز متوالى مردم در منى حضور دارند كه حجت خدا نيز در آنجا حضور دارد. پس بايد مردم فرصت حضور در منى و در ايام معدودات را بيشتر از عرفه و مشعر اهميت داده و غنيمت شمرند، تا آمادگى دريافت بركات ولايت را پيدا كنند. در قرآن هم مى ‏فرمايد: «و اذكروا الله فى ايام معدودات»[۷۰]: خدا را در ايام معدودات ياد كنيد. با مقايسه دو آيه «و يذكروا اسم الله فى  ايام معلومات»[۷۱]با آيه «و اذكرو الله فى ايام معدودات» اهميت برائت و لطافت آيات روشن مى ‏شود.

دوازدهم ذى‏ الحجة

الف) سپردن ودايع الهى به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

از جمله وقايع روز دوازدهم ذى‏ الحجه سال دهم هجرى، سپردن نشانه‏ هاى نبوت و امامت يا همان ودايع الهى توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است: فلما استتمّ حجّهم و قضوا مناسكهم و عرف الناس جميع ما احتاجوا اليه و اعلمهم انه قد اقام لهم ملة ابراهيم ‏عليه السلام و قد ازال عنهم جميع ما احدثه المشركون بعده و ردّ الحج الى حالته الاولى و دخل مكة فاقام بها يوماً واحداً، هبط عليه الامين جبرائيل... .[۷۲]

بعد از اين ها، در اين روز نشانه ‏هاى نبوت مانند پيراهن ابراهيم ‏عليه السلام، پيراهن حضرت يوسف‏ عليه السلام، عصاى حضرت موسى‏ عليه السلام و... از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سپرده شد، كه علامت امامت بلافصل ايشان است.

جبرئيل به رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: خداوند متعال فرمان داده كه تمام علومى كه خداوند به شما داده را به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بياموزى، و تمام آنچه حفظ كرده ‏اى به او تحويل دهى، كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام امين است.[۷۳]


ب) قبول توبه حضرت آدم ‏عليه السلام با واسطه قرار دادن پنج‏ تن‏ عليهم السلام

مطابق بعضى روايات، بعد از رمى جمرات و طواف خانه خدا (طواف نساء) در ماه ذى ‏الحجه، خداوند توبه حضرت آدم ‏عليه السلام را پذيرفت: فانطلق به الى البيت الحرام و امره ان يطوف به سبع مرات، ففعل. فقال له: ان الله قد قبل توبتك و حلّت لك زوجتك[۷۴]؛ يعنى جبرئيل پس از منى، حضرت آدم‏ عليه السلام را به سوى مسجدالحرام برد و امر كرد هفت بار طواف كند، و او هم انجام داد. جبرئيل گفت: خداوند توبه تو را پذيرفت و همسرت را بر تو حلال كرد.

ذيل آيه 37 سوره بقره: «فتلقّى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم» فرموده ‏اند: جبرئيل به آدم ‏عليه السلام گفت: خدا را قسم بده به پنج ‏تن ‏عليهم السلام كه در آخرالزمان مى ‏آيند، تا خدا تو را ببخشد. آدم ‏عليه السلام فرمود: برايم نام ببر. جبرئيل گفت: اين گونه بگو: اللهم بحق محمد صلى الله عليه و آله نبيك و بحق على‏ عليه السلام وصى نبيك و بحق فاطمه‏ عليها السلام بنت نبيك و بحق الحسن و الحسين‏ عليهما السلام سبطى نبيك، الا تبت علىّ فارحمنى. فدعا بهنّ آدم ‏عليه السلام، فتاب اللَّه عليه. حضرت آدم ‏عليه السلام اين گونه دعا كرد، و خداوند دعاى او را مستجاب كرد.[۷۵]

سيزدهم ذى ‏الحجة

الف) اعلان عمومى لقب «اميرالمؤمنين» براى حضرت على‏ عليه السلام روز سيزده ذى ‏الحجه[۷۶]، آخرين روزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه حضور داشت و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود. در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام عرض كرد: السلام عليك يا اميرالمؤمنين[۷۷]: و سلّم جبرئيل على على ‏عليه السلام بامرة المؤمنين. فقال على ‏عليه السلام: يا رسول ‏الله، اسمع الكلام و لا احسّ الرؤية. فقال: يا على، هذا جبرئيل، اتانى من قبل ربى بتصديق ما وعدنى. ثم امر رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله رجلاً فرجلاً من اصحابه، حتى  سلّموا عليه بامرة المؤمنين. ثم قال: يا بلال، ناد فى الناس ان لا يبقى غداً احد - الا عليل - الا خرج الى غدير خم.[۷۸]

پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور دادند تا نزد حضرت على‏ عليه السلام رفته و با لقب «اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام كنند. بنابراين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رهبر و امير تمام امت پيامبر صلى الله عليه و آله است.

البته حضرت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام در سال‏ هاى قبل از آن و نيز در ابتداى بعثت و حتى در عالم ذرّ هم به لقب «اميرالمؤمنين» ملقب شده بودند. ولى اين روز اعلام عمومى بود.

چهاردهم ذى‏ الحجة

الف) بخشش فدک به حضرت زهرا عليها السلام و نزول آيه ذوى‏ القربى

در سال ششم هجرى و پس از جنگ خيبر[۷۹]، منطقه بسيار بزرگ فدک توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و بدون كمک اصحاب فتح شد.[۸۰]مطابق آيات قرآن تمام منطقه فدک به ملكيت شخص پيامبر صلى الله عليه و آله در آمد. جبرئيل نازل شد و آيه «و آت ذى‏ القربى حقه»[۸۱]: حق خويشان را عطا كن، را آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله تمام آن سرزمين را - كه حق ايشان بود - به حضرت زهرا عليها السلام بخشيد.[۸۲]


ب) ماجراى شقّ القمر امام صادق‏ عليه السلام فرمود: چهارده نفر از اصحاب عقبه در شب چهارده ذى الحجه به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردند: هر پيامبرى معجزه ‏اى دارد. معجزه شما در اين شب چيست؟ رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چه مى‏ خواهيد؟ گفتند: ماه را دو نيم كن! جبرئيل نازل شد و عرض كرد: همه چيز در اطاعت تو است. پيامبر صلى الله عليه و آله به ماه امر كرد كه دو نيم شود، و ماه دو نيم شد. سپس فرمود: به حال اول بازگرد، و برگشت. پس پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله سجده كردند و شيعيان هم سجده كردند.[۸۳]در قرآن نيز آيات آن ذكر شده است: «اقتربت الساعة و انشقّ القمر».[۸۴]

پانزدهم ذى ‏الحجة

ميلاد امام هادى ‏عليه السلام روز پانزدهم ذى‏ الحجه روز ميلاد امام هادى ‏عليه السلام است. در پانزدهم ذى‏ الحجه سال 212 ق يكى از وارثان غدير و امامان سفارش شده در غدير، امام دهم حضرت امام هادى‏ عليه السلام جهان را منور به قدوم خود نمود.[۸۵] از آن امام همام ميراث‏ هاى حديثى گران بهايى مانده، كه از زيباترين آن ها زيارت جامعه كبيره است. زيارتى كه يک دوره معارف تشيع و به خصوص امام ‏شناسى است. همچنين زيارت غديريه است، كه يک دوره معارف اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام شناسى مى ‏باشد. جا دارد در اين روز توجه ويژه به زيارت جامعه كبيره و نيز زيارت غديريه داشته باشيم.

هفدهم ذى‏ الحجة

الف) نزول آيه تبليغ

در روز 17 ذى الحجه سال دهم هجرى در مسير برگشت به مدينه پيك وحى‏مكرر خدمت پيامبر اكرم صلى  الله عليه و آله مى‏رسيد و امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را سفارش مى كرد. در نزديكى وادى غدير جبرئيل اين آيه را آورد كه: اى رسول ما آن چه را از طرف خداوند درباره ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به سوى تو نازل كرديم را به مردم ابلاغ كن كه اگر اين كار انجام نگيرد رسالت تو انجام نگرفته است و اعمال باطل مى‏ شود. و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردم فرمان دادند كه فردا در منطقه غدير همه جمع شوند. "يا ايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدى القوم الكافرين و هم الذين هموا برسول الله فقال أما ترانى يا جبرائيل أغدق السير مجدا فيه لأدخل المدينه فأعرض ولايه عليّ علي الشاهد و الغائب فقال له جبرائيل‏ عليه السلام الله يأمرك أن تفرض ولايته غدا"[۸۶] بنا بر بعضى از روايات آمده كه صدر آيه در 16، وسط آيه در 17 و بقيه آيه در 18 ذى الحجه نازل شده است كه احتمالاً تكرار در نزول آيه است.[۸۷]


ب) نزول آيه محبت (وُدّ) در شأن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

در روز 17 ذى‏ الحجه سال 10 هجرى و در حجةالوداع، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بعد از نماز دعا كردند: خدايا براى على‏ عليه السلام محبت در قلوب مؤمنين و هيبت و بزرگى در قلوب منافقين اعطا كن. سپس به امر پيامبر صلى الله عليه و آله سه مرتبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همين دعا را تكرار كرد. خداوند اين آيه را نازل فرمود: «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وُدّاً»[۸۸]: خداوند يقيناً براى مؤمنينى كه عمل صالح انجام مى‏ دهند محبت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در قلوبشان قرار مى‏ دهد.[۸۹]


ج) زوال دولت بنى‏ اميه لعنة الله عليهم

با قتل مروان در روز هفدهم ذى‏ الحجه سال 132، دولت بنى ‏اميه كاملاً از بين رفت.[۹۰] امام باقر عليه السلام در مورد آيه «و ما جعلنا الرؤيا التى اريناك الا فتنة و الشجرة الملعونة فى القرآن»[۹۱]فرمود كه مراد بنى ‏اميه هستند. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نيز آن را به فجّار از قريش و بنى‏ اميه تفسير فرموده است.[۹۲]

از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نقل شده كه حضرت در رؤياى صادقه خود ديدند تعدادى ميمون بر منبر ايشان بالا مى‏ روند و مردم را به قهقرا و ضلالت مى‏ كشانند. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تفسير اين رؤيا را غصب خلافت و حكومت فجار و بنى ‏اميه تفسير فرمودند.[۹۳]همچنين جريان كشته شدن مروان و شكست لشگر او از عبرت‏ هاى تاريخ است.

هجدهم ذى ‏الحجة

الف) نزول آيه اكمال و اتمام

در روز عيد عظيم غدير خم و پس از خطبه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و اقرار زبانى بيعت مردم با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آيه اكمال نازل شد: «...اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً...»[۹۴]؛ يعنى در روز غدير با پذيرش ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام توسط شما دين را بر شما كامل و نعمت را بر شما تمام نمودم، و اين اسلام را براى شما راضى شدم. با نزول اين آيه مشخص شد كه دين بدون ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناتمام، باطل و مورد غضب خداست.[۹۵]


ب) ايراد خطبه غدير توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله

در اين روز خطبه غدير توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله انشاء شد. خطبه ‏اى كه مشتمل بر معارف بلند و مطالب بسيار است. از جمله ذكر فضائل بسيار از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، و نيز انذار امت كه عاقبت دشمنى با اين ولايت ورود به دردناک ‏ترين عذاب الهى است. خطبه ‏اى كه در شرايط ويژه بيان شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله از همگان اقرار به شنيدن گرفت تا بعد كسى عذر نياورد كه نشنيدم.

در اين خطبه، بعد از بيان معارف توحيدى و نصايح اخلاقى، به الهى بودن انتخاب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اشاره كرده، و انتخاب ائمه ‏عليهم السلام را از طرف خدا اعلام كردند. فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را تا آنجا كه امكان بيان آن در آن جلسه بود مطرح كرده، و اين نكته را هم فرمودند كه من مى ‏دانم منافقان بسيار و مؤمنان كم هستند.[۹۶]


ج) عيد بزرگ غدير

نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عنوان خليفه بلافصل از جانب خداوند

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله از ابتداى رسالت خود، در هر مكان و موقعيتى كه به دست مى‏ آمد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به عنوان خليفه بعد از خود معرفى مى ‏نمود. اما در روز 18 ذى ‏الحجه، پيامبر صلى الله عليه و آله علاوه بر معرفى اميرالمؤمنين و يازده امام بعد از ايشان‏ عليهم السلام، از حاضرين بيعت گرفتند، و در خطبه غرّايى به اين امر مهم پرداختند.

در روز عيد غدير بيش از صد هزار نفر مرد و زن و حتى زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه با نفوذ با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كرده، و از روى محبت و يا اجبار رهبرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به ايشان تبريک گفتند. حتى در غدير بيش از سه روز توقف كردند تا تمام مردم بتوانند در مراسم بيعت شركت كنند.[۹۷]


د) تأكيد رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بر حديث منزلت

در اين روز پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله در ضمن خطبه غدير تأكيد فرمودند كه جايگاه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى ايشان مانند منزلت حضرت هارون‏ عليه السلام براى حضرت موسى‏ عليه السلام است: انت منّى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام، الا انه لا نبى بعدى.[۹۸]

يكى از جلوه ‏هاى درک اين روايت، آشنايى با مقامات هارونيه در آيات و روايات است. زيرا پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله فرمود: هر اتفاقى كه در قوم بنى‏ اسرائيل افتاده باشد در امت اسلام نيز اتفاق خواهد افتاد. اين كلام عميق هر انسان متفكر را به سمت تحقيق بيشتر در مورد قوم بنى‏ اسرائيل مى‏ كشاند. خصوصاً ارتباط موسى و هارون ‏عليهما السلام كه در تبيين ابعاد و جايگاه اين روايت بسيار مؤثر است؛ مواردى چون: اخوت، وصايت، خلافت، شركت در رسالت، ارتداد امت و... .


هـ) روز بيعت با امام‏ زمان‏ عليه السلام

در اين روز پيامبر صلى الله عليه و آله براى امامت اميرالمؤمنين و همه امامان معصوم ‏عليهم السلام و حتى براى امام‏ زمان‏ عليه السلام از مردم بيعت گرفت. جالب اينجاست كه در مورد امام ‏زمان‏ عليه السلام با هجده فراز از خطبه غدير به صورت كامل توضيح دادند. به عنوان مثال:

الا ان خاتم الائمة منّا القائم المهدى ‏عليه السلام. فاُمرت ان آخذ البيعة منكم و الصفقة لكم، بقبول ما جئت به عن الله عزوجل فى على اميرالمؤمنين و الائمة من بعده ‏عليهم السلام، الذين هم منّى. و منه ائمة قائمة -  منهم المهدى - الى يوم القيامة؛ بدانيد آخرين امام از ما قائم مهدى ‏عليه السلام است. به من امر شده كه از طرف خدا بر امر اميرالمؤمنين و ائمه بعد از او عليهم السلام - كه مهدى‏ عليه السلام از آن هاست -  از  شما بيعت بگيرم.

با عنايت به اين امر پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله، سزاوار است در اين روز تجديد بيعت با امام‏ زمان ‏عليه السلام نيز انجام شود. و نه فقط در اين روز، بلكه در طول سال بايد با دعاى عهد و مأثورات ديگر بيعت خود را با امام‏ زمان‏ عليه السلام تجديد كنيم.


و) روز نصب جانشينان انبياء الهى‏ عليهم السلام (عيد اديان)

انبياء عليهم السلام مأمور بودند كه اوصياء خود را در هجدهم ذى ‏الحجه نصب كنند، و به آنان امر كنند كه اين روز را عيد بگيرند. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: مؤمنين هجدهم ذى ‏الحجه را عيد بگيرند. همانگونه كه تمام انبياء عليهم السلام وصى خود را در روز هجدهم ذى ‏الحجه نصب كردند، و به آنان وصيت مى‏ كردند كه آنها نيز وصى خود را در اين روز معرفى كنند و اين روز را براى خود و امتشان روز عيد قرار دهند.

نمونه ‏اى از وصايت در امت‏ هاى گذشته از اين قرار است:

  • نصب شيث‏ عليه السلام به عنوان خليفه حضرت آدم‏ عليه السلام
  • نصب حضرت هارون و يوشع بن نون‏ عليهما السلام به عنوان خليفه حضرت موسى‏ عليه السلام
  • نصب شمعون الصفا عليه السلام به عنوان خليفه حضرت عيسى‏ عليه السلام
  • نصب آصف بن برخياء عليه السلام به عنوان خليفه حضرت سليمان ‏عليه السلام

درنتيجه، هجدهم ذى‏ الحجه براى امت حضرت نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، سليمان‏ عليهم السلام و... عيد بوده است.[۹۹]

پس اين روز يک عيد جهانى و متعلق به همه اديان آسمانى است، و سفارش شده در اين روز بر پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل ‏بيت ايشان‏ عليهم السلام زياد صلوات بفرستيم، و بر دشمنانشان لعن بسيار كنيم.


ز) عقد اخوت بين پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (مؤاخات)

در روز هجدهم ذى ‏الحجه، پيامبرصلى الله عليه وآله با اميرالمؤمنين عليه السلام عقد اخوّت بستند. با توجه به اينكه در قرآن مؤاخات و برادرى از مقامات هارونيه شمرده شده است[۱۰۰]، دليل جداگانه ‏اى بر خلافت بلافصل امير المؤمنين‏ عليه السلام نسز هست. پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: انت اخى فى الدنيا و الآخرة.[۱۰۱]

در جريان سقيفه و پس از آنكه به اجبار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به مسجد بردند و شمشير را بالاى سر آن حضرت گرفتند و گفتند: يا بيعت كن يا تو را مى‏ كشيم، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: در اين صورت ابن‏ عمّ و برادر پيامبرصلى الله عليه وآله را كشته‏ ايد. عمر گفت: ابن‏ عمّ را قبول داريم، ولى برادرى را انكار مى‏ كنيم. اين انكار خصمانه، خود دليل بر معناى عظيم و تأثيرگذار اخوّت در آن زمان است. البته عقد اخوّت را در دوازده ذى‏ الحجه هم ذكر كرده ‏اند، كه دليل بر تكرار آن مى ‏باشد.


ح) تشريع نماز عيد غدير توسط رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله

نماز عيد غدير مانند نماز عيد فطر و قربان در ظهر عيد غدير خوانده مى‏ شود، البته به كيفيتى ديگر: فجرت السنة فى هذا اليوم بعينه بصلاة ركعتين، اقتداءاً برسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله فى فعله.[۱۰۲]

بنا بر نظر بعضى از علما مى‏ توان اين نماز مستحب را به جماعت خواند. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: كسى كه اين نماز را بخواند ثواب صد هزار حج و صدهزار عمره را مى‏ برد، و هر حاجتى از خدا درخواست كند خداوند آن را برآورده مى‏ نمايد. سزاوار است مؤمنين كه نماز عيد فطر و قربان را اهميت مى‏ دهند، به نماز عيد غدير اهميت بيشترى دهند.

شيخ عباس قمى در «مفاتيح الجنان» نقل كرده است كه دو ركعت نماز كند و به سجده روز و صد مرتبه شكر خدا كند. سپس سر از سجده بر دارد و اين دعا را بخواند... . سپس به سجده برود و در حال سجده صد مرتبه «الحمد الله» و صد مرتبه «شكراً لله» بگويد.


ط) پيروزى حضرت موسى ‏عليه السلام بر سحره

در اين روز حضرت موسى‏ عليه السلام بر سحره فرعون غلبه كرد: و فى هذا اليوم (الثامن ‏عشر من ذى ‏الحجه) فلج موسى بن عمران ‏عليه السلام من السحرة، و اخزى الله عزوجل فرعون و جنوده من اهل الكفر و الضلال.[۱۰۳]

زمانى كه حضرت موسى‏ عليه السلام براى هدايت فرعون و قومش بنى ‏اسرائيل مبعوث شد، براى اثبات حقانيت خود علاوه بر ادله عقليه، از معجزات متفاوتى استفاده كرد؛ مانند يد بيضاء، عصا، استجابت دعا و... . در اينجا فرعون او را متهم به ساحر بودن كرد، و تمام ساحران زبردست را جمع كرد تا حضرت موسى‏ عليه السلام را شكست دهند.

آن ها جادوهاى خود را به كار بستند و حضرت موسى عليه السلام هم عصاى خود را رها كرد، كه تمام جادوهاى آن ها را بلعيد. فرعون از ترس بى‏هوش شد و سحره متوجه شدند كه عمل موسى‏ عليه السلام سحر نبوده بلكه معجزه ‏اى الهى است. پس همه آنها به حضرت موسى و حضرت هارون ‏عليهما السلام ايمان آوردند. فرعون هم آن ها را تهديد به قتل كرد، و آنان مقاومت كردند و در اين راه به شهادت رسيدند.[۱۰۴]


ى) آغاز حكومت ظاهرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

پس از مرگ عثمان در هجدهم ذى ‏الحجه سال 35 ق، مردم سراغ امامى آمدند كه بيست و پنج سال خانه ‏نشين بود، و با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كردند: و فى يوم السبت ثامن ‏عشر من ذى‏ الحجه سنة 35 من الهجره، بايعت الناس اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام من المهاجرين و الانصار و قوم من قريش و غيرهم. فمنهم من اظهر الوفاق و هو مصرّ على النفاق.[۱۰۵]

پس در اين روز خلافت ظاهرى و حلافت باطنى و امامت در حضرتش جمع شد، و همه با اختيار در اطراف ايشان جمع شدند. اين همزمانى براى اهل دقت نكات زيبايى در بر دارد.

بيست و پنج سال قبل عده ‏اى از اين افراد در غدير با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت كرده بودند، ولى هنگامى كه بايد بر بيعت خود باقى مى‏ ماندند بيعت‏ شكنى كردند و تمام مصائب قرون متوالى را به وجود آوردند. حتى بعد از 25 سال كه با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كردند، امثال طلحه و زبير پيمان‏ شكنى كردند و جنگ‏ هاى متعدد به راه انداختند و به جاى اطاعت از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نافرمانى كردند.


ک) نجات كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام و توجه به حديث سفينه

در برخى منابع آمده است كه نجات كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام پس از طوفان سهمگين و نشستن بر روى كوه «جودى» در روز هجدهم ذى‏ الحجه بوده است.[۱۰۶]در كنار اين واقعه، جا دارد اشاره شود به تشابه كشتى حضرت نوح‏ عليه السلام با اهل ‏بيت ‏عليهم السلام، كه در احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و به «حديث سفينه» مشهور است.

به عنوان مثال حضرت فرمود: ان مثل اهل‏ بيتى ‏عليهم السلام فى امتى كمثل سفينة نوح فى قومه؛ من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق[۱۰۷]؛ يعنى اهل‏ بيت من‏ عليهم السلام در امتم مانند كشتى حضرت نوح ‏عليه السلام هستند؛ كه هر كس به آن بپيوندد نجات يابد، و هر كس تخلف كند غرق خواهد شد.

در روايات و ادعيه نيز اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كشتى نجات معرفى شده‏ اند: اللهم صل على محمد و آل‏محمد. الفلك الجارية فى اللجج الغامرة. يأمن من ركبها و يغرق من تركها. المتقدم لهم مارق، و المتأخر عنهم زاهق، و اللازم لهم لاحق[۱۰۸]:

خدايا، صلوات فرست بر محمد و آل‏ محمد. آنان كه كشتى روان در اعماق درياها هستند. هر كس بر آن در آيد از غرق شدن ايمن است، و هر كس ترك كند غرق و هلاک مى ‏شود. هر كس بر آنها مقدم شود از دين خارج شده، و هر كس از آنان عقب افتد عملش باطل و نابود گردد، و هر كس همراه آنان شود به آن ملحق خواهد شد.


ل) نجات حضرت ابراهيم‏ عليه السلام از آتش

در بعضى از گزارشات آمده كه حضرت ابراهيم خليل ‏عليه السلام پس از مبارزه با بت‏ پرستى و شكستن بت ها، با اهل زمان خود مناظره مهمى انجام داد. پس از محكوم شدن، كافران تصميم گرفتند حضرت ابراهيم ‏عليه السلام را با منجنيق در آتش بزرگى پرتاب كنند. خداوند متعال آن آتش را براى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام خنک و ملايم و طبق برخى نقل‏ها گلستان قرار داد.

اين اتفاق در روز هجدهم ذى‏ الحجه واقع شده است: فيه -  اليوم الثامن‏ عشر من ذى ‏الحجه -  نجى الله تعالى ابراهيم ‏عليه السلام من النار و جعلها برداً و سلاماً، كما نطق به القرآن.[۱۰۹]

به همين خاطر در اين روز حضرت ابراهيم‏ عليه السلام و مؤمنين خوشحال و كافران ناراحت شدند.

پس شايد بتوان كفت: آيه «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم» در زمان حضرت نوح‏ عليه السلام با نجات كشتى و در زمان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام با نجات آن حضرت از آتش و در زمان حضرت موسى ‏عليه السلام با غلبه بر ساحران و در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله با نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مصداق پيدا كرده است. وقايعى كه همه در هجدهم ذى‏ الحجه واقع شده است. البته امام باقر عليه السلام در تقسير اين آيه فرمودند: «اليوم يئس الذين كفروا» يوم يقوم القائم ‏عليه السلام: «اين روز است كه كافران از شما مأيوس خواهند شد» روز ظهور امام ‏زمان ‏عليه السلام است.[۱۱۰]


م) وفات خواجه نصيرالدين طوسى

ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسى، مشهور به خواجه نصير، از مفاخر جهان تشيع، روز غدير 672 ق در بغداد درگذشت. بدن وى به كاظمين منتقل شد و در سردابى كه در طرف بالاى سر كاظمين‏ عليه السلام به خاک سپرده شد. اين سرداب از سوى الناصر بالله، سى و چهارمين خليفه عباسى (ت 575 - ت 622 ق) تهيه شده بود تا در آن دفن شود. ولى به جهت مرگ او در رصافه (دمشق) قسمت او نشد. بر لوح قبر خواجه نصير نوشته شد: «و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد»[۱۱۱]: و سگ آنها (اصحاب كهف) دست ‏هاى خود را (به نشان نگهبانى) به آستانه گشوده بود.

خواجه علاوه بر آثار تأليفى، رصدخانه مراغه را بنياد نهاد، و با حسن تدبيرش از قسمت اعظم جنايات مغول جلوگيرى كرد. بزرگان علمى، چه در شيعه و يا اهل ‏سنت و حتى غربيان خواجه نصير را با واژگانى بزرگ ياد مى‏ كنند.[۱۱۲]


ن) وفات محقق كَرَكى

محقق ثانى، على بن عبدالعالى، مشهور به محقق كَركى، صاحب كتب ارزشمندى چون: جامع المقاصد، نفحات اللاهوت و آثار ارزشمند فراوان ديگر، در روز عيد غدير 940 ق وفات كرد.


س) تولد شيخ انصارى

از افتخار مرحوم شيخ مرتضى انصارى، صاحب كتاب رسائل و مكاسب اين است كه در روز عيد سعيد غدير سال 1214 ق، در دزفول متولد شد. جالب توجه است كه واژه «غدير» نيز با حساب ابجد 1214 مى ‏شود. و لذا شيخ منصور، برادر شيخ مرتضى آن را به عنوان ماده تاريخ وى آورده است.

شيخ انصارى از محضر سيد مجاهد صاحب مناهل، شريف العلماى مازندرانى، ملا احمد نراقى، شيخ موسى و شيخ على كاشف‏ الغطاء بهره ‏ها برد، و پس از رحلت صاحب جواهر (م 1266 ق) به مرجعيت شيعه رسيد. او شاگردان زيادى تربيت كرد، كه از آن جمله است: ميرزاى شيرازى، آخوند خراسانى و ميرزا حبيب ‏الله رشتى.

دو كتاب رسائل و مكاسب ايشان همواره از كتب درسى حوزه ‏هاى علميه بوده، و او خود مشهور در تقوا، تحقيق، زهد و عبادت بوده است. شيخ انصارى به سال 1281  ق بدرود حيات گفت، و در كنار درب قبله صحن مقدس اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام مأوى گزيد.[۱۱۳]


ع) قتل عام شيعيان كربلا

روز عيد سعيد غدير خم، كه عمده شيعيان كربلا براى زيارت حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به نجف اشرف مشرف بودند، وهابيان خون ‏آشام شهر كربلا را محاصره كرده، زنان و كودكان را از دم تيغ گذراندند. آنان به احدى رحم نكردند و از كشته‏ ها پشته ساختند. در و ديوار حرم سالار شهيدان ‏عليه السلام را ويران كردند. ضريح مقدس را نابود كردند و درهاى قيمتى حرم را طعمه حريق ساختند. جواهرات حرم را غارت كردند و آنچه در خانه‏ ها يافتند به يغما بردند. اين جنايت هولناک روز غدير خم سال 1216 ق اتفاق افتاد، و هزاران شهيد بر جاى نهاد.

از آنجا رهسپار نجف اشرف شدند، كه با فرمان بسيج همگانى مرحوم آيت‏ الله كاشف‏ الغطاء مجبور به عقب ‏نشينى شدند. در شب نهم صفر 1221 ق، يكبار ديگر به نجف اشرف هجوم بردند. اين بار با ظهور كرامات و معجزات اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شكست خوردند و تلفات زياد دادند و مجبور به فرار شدند.[۱۱۴]

نوزدهم ذی حجة الحرام

الف) عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام

طبق بعضى از گزارش ‏ها، روز عقد حضرت زهرا و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام در اول ذى‏ الحجه واقع شده، و هنگام تشريف فرمايى حضرت زهرا عليها السلام به منزل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز نوزدهم ذى‏ الحجه گزارش شده است.[۱۱۵]

امام صادق‏ عليه السلام در تفسير «مرج البحرين يلتقيان»[۱۱۶]مى ‏فرمايند: على و فاطمه ‏عليهما السلام بحران يلتقيان. در روايتى ديگر مى ‏فرمايد: «فاطمة عليها السلام بحر النبوة».

در چنين روز مباركى اين دو درياى عظيم و پربركت علم و تقوى و تقدس به هم پيوستند، و هزاران ملک و ملائكه مقرب ايشان را همراهى كردند. سزاوار است محبان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام جشن‏ هاى خود را در چنين روزى بگيرند.

محدث قمى مى ‏نويسد: شب 19 ذی حجةالحرام به قول كفعمى و فيض كاشانى شب عروسى حضرت زهرا عليها السلام است.[۱۱۷]در پشت مسجد قبا محلى بود كه گفته مى‏شد عروسى حضرت فاطمه ‏عليها السلام در آنجا انجام شده است. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در صدد بود محلى را براى مراسم عروسى حضرت فاطمه‏ عليها السلام تهيه كند، يكى از اصحاب آنجا خانه‏ اى داشت كه در اختيار آن حضرت قرار داد و زفاف حضرت زهرا عليها السلام آنجا انجام شد.

اين خانه تا اواخر محفوظ بود، و ما هر سال كه به حج يا عمره مشرف مى ‏شديم، مى‏رفتيم و از آن بنا متبرک مى‏ شديم. تعدادى نوجوان شيعى همواره آنجا بودند، كه تا يک زائر مى ‏آمد جمع مى‏ شدند و براى آن ها اشعارى در فضائل حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام مى‏ خواندند و صله مى‏ گرفتند. ما ده ‏ها بار به آن مكان رفتيم و زيارت كرديم. در اين اواخر، به هنگام تجديد بناى مسجد قبا آنجا را تخريب كردند.

چنانكه خانه حضرت خديجه نيز تا زمان ما محفوظ بود، و تابلوى «مولد الزهراء عليها السلام» بر ديوار آن نصب شده بود. ما ده ‏ها بار آنجا رفتيم و دو ركعت نماز خوانديم. در اواخر آن تابلو را برداشتند و درب آنجا را بستند، و در سال‏ هاى اخير كلاً آنجا را با خاک يكسان كردند.

در آن شب حضرت فاطمه‏ عليها السلام بر استر شَهباء سوار بود. جبرئيل و ميكائيل با 70000 ملک نازل شده و تكبير مى‏ گفتند. زمام استر در دست جبرئيل و بر حسب ظاهر به دست سلمان بود. حمزه، عقيل، جعفر، بانوان بنى‏ هاشم عروس را چون نگين در ميان گرفته بودند. همسران پيامبر صلى الله عليه و آله اشعارى سروده و رجز مى‏ خواندند.

از ابن ‏عباس روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله پيشاپيش حضرت فاطمه‏ عليها السلام، جبرئيل طرف راست، ميكائيل طرف چپ و 70000 فرشته پشت سر آن حضرت حركت مى ‏كردند، و تا طلوع فجر به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بودند.[۱۱۸]


ب) ادامه بيعت

بيعت غدير سه روز ادامه يافت. پس روز نوزدهم ذی حجة الحرام نيز همه حجاج در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله در سرزمين غدير مشغول بيعت بودند.

بيستم ذی حجة الحرام

الف) ادامه بيعت

پيامبر عظيم ‏الشأن ‏صلى الله عليه و آله براى اينكه هر يک از حجاج حاضر در غدير - كه بالغ بر 120000 نفر بودند - بتوانند به محضر مولاى متقيان‏ عليه السلام برسد و دست بيعت بدهد و نگويد كه من دور بودم و نشنيدم، سه روز در سرزمين غدير ماندند و فرصت دادند كه هر كس بيايد و دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در دست بگيرد و با عنوان «اميرالمؤمنين» حضرتش را مخاطب قرار بدهد.

اين مطلب در آخر خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت آمده است. هنگامى كه خطبه به پايان رسيد، همه فرياد برآوردند: شنيديم و با دل و جان فرمان خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را اطاعت كرديم. آنگاه همه گرداگرد پيامبر صلى الله عليه و آله گرد آمدند و دست داده و بيعت نمودند. از نخستين كسانى كه دست بيعت دادند ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه، و سپس ديگر مهاجران و انصار بودند. روز بيستم كه تمام شد، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نماز مغرب و عشا را يک جا خواندند و بيعت را سه روز ادامه دادند.

هر گروهى كه بيعت مى ‏كرد پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مى‏ فرمود: الحمد الله الذى فضّلنا على جميع العالمين: سپاس خدايى را كه ما را بر همه عالميان برترى داد.[۱۱۹]


ب) سنگ آسمانى معجزه غدير

پس از مراسم بيعت گرفتن براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، منافقين بر آشفته شدند: فلما كان بعد ثلاثة و جلس النبى‏ صلى الله عليه و آله مجلسه، اتاه رجل من بنى ‏مخزوم يسمّى عمر بن عتبه - و فى خبر آخر حارث بن النعمان الفهرى - فقال... .[۱۲۰]در اين ميان حارث بن نعمان فهرى مخالفت علنى خود را با امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اعلام كرد، و با صراحت و لحنى توهين‏ آميز به اين انتصاب اعتراض كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين به امر خدا بوده نه من. ولى حارث سر را به سوى آسمان بلند كرده و گفت: خدايا، اگر محمد راست مى‏ گويد سنگى  بر من ببار، و اگر دروغ مى ‏گويد عذابى بر او نازل كن.

وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله دور شد، پرنده ‏اى در آسمان ظاهر شد و سنگى را كه همراه داشت بر سر او رها كرد، كه فرق سرش را سوراخ و از انتهاى بدنش خارج شد، و ابر سياهى در آسمان برقى زد و بدن او را سوزاند. در اين هنگام اين آيات نازل شد: «سأل سائل بعذاب واقع . للكافرين ليس له دافع».[۱۲۱]معجزه‏ اى كه مانند معجزه اصحاب فيل بود.[۱۲۲]


ج) درگذشت اديب نيشابورى

شيخ محمد تقى اديب، مشهور به اديب نيشابورى دوم، روز 20 ذی حجة الحرام 1396 ق در گذشت. كسى كه در حدود 60 سال كرسى تدريس ادبيات مشهد بر عهده ايشان بود. ايشان پرورش يافته مكتب ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى اول بود. در ادبيات، نجوم، فقه، اصول، تفسير، حديث، فلسفه و طب نيز مهارت داشت.

بيست و يكم ذى‏ حجة الحرام

الف) ماجراى عقبه «هَرشى»[۱۲۳]

پس از بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير، ابوبكر و عمر و چند تن ديگر از منافقين همراز شدند و براى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله هم قسم شدند و صحيفه‏ اى را امضا كردند.[۱۲۴]

روز بيستم ذی حجة الحرام كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با حجاج به سوى مدينه حركت كردند، اين 14 نفر از كاروان جدا شدند و خود را به قله كوه «هرشى» رساندند. هرشى نام محلى در عقبه، در نزديكى جحفه بود كه دريا از فراز آن ديده مى‏ شد.[۱۲۵]حجاج مدينه در مسير خود به مكه معظمه از اين نقطه عبور مى‏ كردند، و مسير حجاج شام نيز در اين نقطه به راه مكه و مدينه مى ‏پيوست.[۱۲۶]

هفت تن از آن ها در طرف راست و هفت تن ديگر در طرف چپ گردنه كمين كردند تا شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را رم دهند. پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بر شتر راهوارى سوار بود. چون به گردنه هرشى رسيدند، جبرئيل امين فرود آمد و اسامى آن 14 نفر را به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت و گفت: اين افراد بر فراز كوه كمين كرده‏ اند كه شما را به قتل برسانند.[۱۲۷]حذيفه پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله بود.

حضرت او را صدا كرده و امر فرمودند كه محكم از افسار شتر بگيرد. چون به پرتگاه رسيدند، برقى زد و چهره توطئه ‏گران مشاهده شد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با نامشان فرا خواندند.[۱۲۸]

بدين گونه صدق كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير كه: لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين، و نيز صدق آيه «و الله يعصمك من الناس»[۱۲۹]ظاهر شد. اين افراد را حذيفه و عمار ديدند و شناختند. تا جايى كه اين دو را منافق شناس ناميدند، و هر كسى را كه حذيفه در نماز ميت او شركت نمى ‏كرد مى ‏فهميدند كه جزو منافقان است.

منافقين پس از اين كودتاى نافرجام، گروه ديگرى را با خود همراه كردند و تصميم جدى گرفتند كه آن حضرت را به شهادت برسانند. پس سمّى تهيه كرده آن را توسط برخى از همسران به آن حضرت خوراندند.

امام صادق ‏عليه السلام در اين رابطه مى‏ فرمايد: بى‏گمان آن دو زن پيامبر را مسموم كردند.[۱۳۰]اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خطاب به برخى از سران فرمود: من گواهى مى‏ دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله به شهادت رسيد.[۱۳۱]

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله روزى فرمود: هنگامى كه من به شهادت رسيدم ... . اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اشک‏ ريزان عرضه داشت: پدر و مادرم به فداى شما، آيا شما به شهادت مى رسيد؟ فرمود: آرى، من با زهر جفا شهيد مى ‏شوم و تو با شمشير كين.[۱۳۲]

محقق فرزانه استاد نجاح الطائى كتاب ارزشمندى به نام «هل اغتيل النبى ‏صلى الله عليه وآله» در اين رابطه تأليف و منتشر كرده است. براى تفصيل ماجراى عقبه، به عنوان «عقبه هرشى» مراجعه شود.


ب) عزيمت به سوى مدينه

كودتاگران پس از كودتاى نافرجام، شب از كوه سرازير شدند و در كنار حجاج استراحت نمودند و نماز صبح را پشت سر رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله خواندند! آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان كوچ داد. حجاج شامى از كاروان جدا شده و راه شام را در پيش گرفتند، و حجاج مدنى در محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به سوى مدينه منوره حركت كردند.


ج) روز صدور «حديث بساط» (فرش پرنده)

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه بود، در روز بيست و يكم ذى‏ الحجه فرشى را پهن كرده و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، سلمان، ابوذر، عمار، ابوبكر، و عمر و... را بر روى آن قرار داد.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به فرش فرمان داد تا به سمت غار اصحاب كهف حركت كند. فرش به پرواز در آمد و در كنار غار بر زمين نشست. صحابه بر اصحاب كهف سلام كردند، اما جوابى نشنيدند. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر آن ها سلام كردند، اصحاب كهف با صداى فصيح جواب سلام حضرت را دادند، و به ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اقرار كردند و گفتند: ما به جز پيامبر صلى الله عليه وآله و وصى او با كسى سخن نمى‏ گوييم. سپس با همان فرش به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله باز گشتند و جريان را تعريف كردند.[۱۳۳]

جبرئيل آمد و اين آيه نازل شد: «يا ايها الذين آمنوا اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولى ‏الامر منكم».[۱۳۴]همگان متوجه شدند كه مراد از اولى‏ الامر اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام است. در روايات بسيار زياد هم بيان شده كه مراد از اولى ‏الامر اميرالمؤمنين على و يازده فرزند معصوم آن حضرت‏ عليهم السلام هستند، و اين لقب خاص دوازده امام عليهم السلام است.


د) روز نزول آيه اولى ‏الامر

در گزارش «حديث بساط» گفته شد كه آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى ‏الامر منكم»[۱۳۵]نازل شد. پس نزول اين آيه هم در 21 ذى‏ الحجه مى ‏باشد.

در روايات وارد شده است كه اين آيه مخصوص اهل ‏بيت ‏عليهم السلام است: و هو خاص لنا.[۱۳۶]در حديث ديگر فرمود: ايّانا عنى خاصة.[۱۳۷]

از امام صادق‏ عليه السلام سؤال شد: مراد از آيه اولى‏ الامر چيست؟ فرمود: اولى الفقه و العلم. سپس سؤال كردند: آيا عام است؟ (يعنى هر صاحب فقه و علمى را شامل مى ‏شود؟) فرمود: نه، بلكه مخصوص ما اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است.[۱۳۸]

امام رضا عليه السلام نيز اولى‏ الامر را مشخص كردند: اميرالمؤمنين، سپس امام حسن و امام حسين، تا حضرت مهدى‏ عليهم السلام.[۱۳۹]

در ادامه آيه مى ‏فرمايد: «اگر در مورد چيزى در امور (مانند امامت، رهبرى، احكام و...) اختلاف كرديد آن را به خدا و رسول او ارجاع دهيد اگر ايمان به خدا و روز قيامت داريد».


هـ) ملاقات زهير با امام حسين‏ عليه السلام

از ديگر رخداد هاى روز 21 ذی حجة الحرام ديدار امام حسين ‏عليه السلام با زهير بن قين است. زهير بن قين با گروهى از قبيله فزاره و بجيله از مكه حركت كرده و عازم كوفه بودند. در روز دوشنبه 21 ذی حجة الحرام، در منزلى به نام «رَزوُد» با امام حسين‏ عليه السلام مصادف شدند. امام حسين عليه السلام او را به يارى خود دعوت كرد و او نيز پذيرفت و به لشكر امام حسين ‏عليه السلام ملحق شد، و پس از موضع‏ گيرى هاى بسيار هوشمندانه در كربلا به شهادت رسيد.[۱۴۰]


ز) مرگ سبط بن جوزى

از حوادث 21 ذی حجة الحرام، مرگ يوسف بن قزاوغلى بغدادى، مشهور به سبط بن جوزى (ت 581 - م 654 ق) است. او نوه دخترى عبدالرحمن جوزى (ت 510 - م 597 ق) صاحب «المنتظم» است. و لذا به سبط بن جوزى مشهور شد. از او بيش از 30 اثر بر جاى مانده كه مهم ‏ترين آن ها «تذكرة الخواص» پيرامون شخصيت و ويژگى ‏هاى ائمه ‏عليهم السلام مى ‏باشد. او در شب 21 ذی حجة الحرام در كوه قاسيون، از كوه ‏هاى مشرف به دمشق مرد.[۱۴۱]


ح) ارتحال آخوند خراسانى

از ديگر حوادث 21 ذی حجة الحرام ارتحال مرجع والامقام مرحوم آخوند خراسانى صاحب «كفاية الاصول» (م 1329 ق) مى ‏باشد. ايشان در شب 21 ذی حجة الحرام در كربلاى معلى به طور ناگهانى و ظاهراً مسموم درگذشت. جنازه ‏اش به نجف اشرف حمل شد و در صحن مطهر مولى الموالى ‏عليه السلام به خاک سپرده شد. در سال 1375 ق به هنگام دفن دخترش، ديواره لحد فرو ريخت و پيكر تر و تازه مرحوم آخوند پس از 46 سال مشاهده شد.[۱۴۲]

بيست و دوم ذی حجة الحرام

الف) واقعه هرشى

اشاره به واقعه هرشى و ترور نافرجام پيامبر صلى الله عليه و آله توسط منافقين در بالا و توضيح روز بيست و يكم گذشت. واقعه هَرشى در اولين شب حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير اتفاق افتاد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله عصر روز 21 حركت كردند، پس واقعه هرشى در روز 22 ذى ‏الحجه بوده است.[۱۴۳]


ب) ديدار حضرت يوسف ‏عليه السلام با برادران

از رخدادهاى مهم در تاريخ، ورود برادران حضرت يوسف ‏عليه السلام به محضر ايشان و ابراز تنگدستى خود مى ‏باشد، كه قرآن كريم از آن خبر داده است: «يا ايها العزيز مسّنا و اهلنا الضرّ و جئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الكيل و تصدّق علينا ان الله يجزى المتصدقين»: اى عزيز بر ما و خاندان ما گرفتارى فرو ريخته با متاعى اندک آمده ‏ايم پيمانه را بر ما كامل نما و بر ما تصدق فرما كه خداوند تصدق كنندگان را پاداش مى ‏دهد.[۱۴۴]

اين ديدار سرنوشت ‏ساز در روز بيست و دوم ذی حجة الحرام رخ داد. ديدارى كه منجر به شناخت حضرت يوسف نبى‏ عليه السلام و توبه برادران آن حضرت شد، و حضرت آن پيراهن بهشتى را توسط آنها به محضر پدر بزرگوارش حضرت يعقوب ‏عليه السلام فرستاد و ديدگانش شفا يافت.[۱۴۵]


ج) شهادت ميثم تمّار

ميثم تمار، غلام آزاده شده اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين روز شهيد شد. ميثم تربيت شده مكتب پربار آن حضرت و يار و ياور فداكار و فانى در ولايت مولا عليه السلام بود، كه به جرم عشق وافر به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دار رفت. بر فراز دار هم از مناقب مولا عليه السلام گفت، و اعلام كرد مولايم به من خبر داده كه مرا بر فراز اين نخل به دار مى‏ زنند و دست و پا و زبانم را مى ‏برند.

ابن‏ زياد دستور داد دست ‏ها و پاهايش را ببرند و زبانش را قطع نكنند تا سخن مولايش دروغ از آب در آيد! ولى ميثم در همان حال باز از فضائل حضرت گفت. سرانجام ابن‏ زياد گفت: زبانش را نيز ببريد تا بيش از اين بنى‏ اميه را رسوا نكند.

شرح زندگانى ميثم تمار، توسط شيخ محمد حسين مظفر به رشته تحرير در آمده و به فارسى هم برگردانده شده است.[۱۴۶]

اين فاجعه دلخراش و حادثه جانگداز روز 22 ذی حجة الحرام سال 60 ق، دقيقاً ده روز پيش از ورود امام حسين‏ عليه السلام به سرزمين كربلا اتفاق افتاد.[۱۴۷]


د) خبر شهادت حضرت مسلم‏ عليه السلام

روز سه‏ شنبه 22 ذی حجة الحرام سال 60 ق، امام حسين ‏عليه السلام به منزل «ثعلبيه» رسيد.[۱۴۸]در اين منزل به محضر مقدس سالار شهيدان ‏عليه السلام خبر دادند كه يار وفادارش جناب مسلم و نيز هانى بن عروه در كوفه به شهادت رسيده‏ اند. مسلم بن عقيل، برادرزاده و داماد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و سفير امام حسين ‏عليه السلام و نائب خاص آن حضرت بود. حضرت روز 15 رمضان 60 ق او را با تعدادى از ياران به سوى كوفه اعزام نمود. او روز پنجم شوال وارد كوفه شد و 18000 نفر با او بيعت كردند. پس از ايجاد بحران و خفقان توسط ابن‏ زياد، مردم دچار ترس شدند و حضرتش را تنها گذاشتند. سرانجام روز نهم ذی حجه - روز عرفه - به شهادت رسيد.

اين خبر جانگذاز روز 22 ذی حجة الحرام، دقيقاً ده روز پيش از ورود امام حسين‏ عليه السلام به سرزمين كربلا به آن حضرت ابلاغ شد، امام به شدت متأثر شد و اشك فراوان ريخت. دختر حضرت مسلم را روى زانو نشاند و ملاطفت نمود. او با هوش سرشار خود دريافت كه پدرش شهيد شده و اين ملاطفت امام حسين ‏عليه السلام از روى يتيم ‏نوازى خواهرزاده ‏اش مى‏ باشد.

آن روز امام حسين‏ عليه السلام خطبه خواند و اين خبر را اعلام فرمود. گروهى از همراهان كه سوداى شهادت در سر نداشتند از همانجا بازگشتند.


هـ) سروش آسمانى

روز سه شنبه 22 ذی حجة الحرام 60 ق، امام حسين‏ عليه السلام در منزل ثعلبيه سر به بالين نهاد و به خواب رفت. وقتى بيدار شد فرمود: هاتفى را ديدم كه اين گونه ندا مى‏ كرد: شما به سرعت مى‏ شتابيد و مرگ نيز به سرعت شما را به سوى بهشت مى ‏راند. حضرت على اكبر عليه السلام عرضه داشت: پدرجان! مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا فرزندم، سوگند به خدايى كه بازگشت همگان به سوى او است ما بر حق هستيم.

عرضه داشت: ما ديگر از مرگ پروايى نداريم. به نقل شيخ مفيد فرمود: لحظه ‏اى خوابيدم. سوارى بر من نمايان شد و گفت: اين كاروان مى‏ روند و مرگ نيز به دنبال آن ها مى‏ رود.[۱۴۹]


و) حركت ابراهيم اشتر

در ايام مختار ثقفى، ابراهيم فرزند مالک اشتر در روز 22 ذی حجة الحرام 66 ق با لشكرى جرّار به سوى موصل براى جنگ با ابن ‏زياد حركت كرد[۱۵۰] و در پنج فرسخى موصل بر كرانه رود خازَر اردو زد. ابن‏ زياد نيز با 30000 لشكر براى مقابله با لشكر ابراهيم آمد و در كنار خازر اردو زد. جنگ شديدى در گرفت و سپاه ابن‏زياد شكست خورد. پس از آن كه كشته فراوان دادند پا به فرار نهادند. بيش از تعداد كشته‏ ها در رودخانه به هنگام فرار غرق شدند. سرانجام ابن‏ زياد روز عاشورا -  دهم محرم الحرام 67 ق -  به دست شريک بن جدير تغلبى به درک واصل شد.[۱۵۱]


ز) درگذشت علامه شيخ مجتبى قزوينى

فقيه، اصولى، مجتهد، از بنيانگذاران مكتب تفكيک، علامه شيخ مجتبى قزوينى در روز 22 ذی حجة الحرام 1386 ق در مشهد مقدس در گذشت، و در جوار بارگاه ملكوتى امام رضا عليه السلام  به خاک سپرده شد. شرح حال وى چاپ و منتشر شده است.[۱۵۲]

بيست و سوم ذی حجة الحرام

الف) نزول آيه مباهله

از حوادث مهم تاريخ اسلام روى در رويى پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله با فرستاده ‏هاى نصاراى نجران بود. تعداد 60 تن از سران نجران براى ارزيابى وضع مسلمانان به مدينه آمدند. اين جمع همگى از فرهيختگان مسيحيت و نماينده نصاراى نجران، مركز تبشيرى و تبليغى مسيحيت و ام‏ القراى 73 روستاى مهم آن روز بودند. اينان در روز 23 ذی حجة الحرام وارد مدينه شدند و با پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله ديدار كردند. اين آيه شريفه نازل شد: «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللَّه على الكاذبين».[۱۵۳]

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله آنها را به مباهله فرا خواند و آن ها يک شب مهلت خواستند. در بامداد روز 24 ذی حجة الحرام براى مباهله مهيا شدند، ولى پس از مشاهده چهره ‏هاى نورانى پنج تن آل‏ عبا عليهم السلام از مباهله سر باز زدند و به جزيه پناه آوردند.


ب) پراكنده شدن ياران امام حسين‏ عليه السلام

روز چهارشنبه 23 ذی حجة الحرام سال 60 ق، كاروان سالار شهيدان‏ عليه السلام به منزل زباله (بين واقصه و ثعلبيه) رسيدند. در اين منزل خبر شهادت عبدالله بن يقطر رسيد. امام حسين‏ عليه السلام خطبه‏ اى ايراد كردند و در فرازى از آن فرمود:

خبر جانگداز كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبدالله بن يقطر به ما رسيده است. شيعيان ما، ما را وا نهادند. از شما هر كس بخواهد باز گردد بدون هيچ دغدغه‏ اى باز گردد، كه هيچ پيمانى بر عهده‏ اش نيست.

پس عمده همراهان متفرق شدند و به چپ و راست مسير خود را عوض كردند. تنها افرادى كه از مدينه با آن حضرت آمده بودند باقى ماندند، و شمارى از كسانى كه در راه به آن حضرت پيوسته بودند.[۱۵۴]

امام حسين‏ عليه السلام عمداً سرنوشت خود را به صورت شفاف بيان فرمود، تا هر كسى كه هواى شهادت در سر نداشت باز گردد.


ج) درگذشت يحيى بن معين

از رخدادهاى روز 23 ذی حجة الحرام، در گذشت محدّث معروف يحيى بن معين به سال 233 ق است. «مَعين» پدر يحيى كسى است كه خراج رى بر دست او بود. وقتى چون درگذشت، يک ميليون و پنجاه هزار درهم به يحيى ارث رسيد! يحيى همه آنها را صرف حديث كرد.

نظير او در ميان اصحاب ما «محمد بن مسعود عياشى» صاحب «تفسير العياشى» است، كه همه تركه پدرش را -  كه 300000 دينار طلاى سرخ بود -  بر علم حديث انفاق كرد. خانه ‏اش مثل حوزه‏ هاى علميه آكنده از محدثان بود؛ يكى استنساخ مى‏ كرد و ديگرى مقابله مى ‏نمود و سومى حاشيه مى‏ زد. بيش از 200 جلد كتاب نوشت، كه تنها تفسيرش براى ما باقى مانده، آن هم فقط نيمه اول آن. «كَشّى» صاحب «رجال الكشّى» يكى از شاگردان او بود.[۱۵۵]


د) وفات مسعودى

از رخدادهاى روز 23 ذی حجة الحرام، وفات مورخ بزرگ على بن حسين مسعودى صاحب «مروج الذهب» در سال 346 ق است. مسعودى معاصر مرحوم كلينى بود و عمده عمر شريفش در غيبت صغرى سپرى شده است. نعمانى صاحب كتاب «الغيبه» يكى از شاگردان او مى ‏باشد. نسب او به عبدالله بن مسعود، صحابى معروف مى ‏رسد، و لذا به مسعودى شهرت يافته است. مسعودى از جهانگردان نامى جهان است؛ به ايران، هند، چين، شامات، افغانستان، تركيه و ديگر بلاد سفر كرده، و علاوه بر تاريخ و حديث، آثار ارزشمندى در جغرافيا از خود به يادگار نهاده است. وى در كتاب خود «مروج الذهب» ماجراى آتش زدن درب خانه حضرت زهرا عليها السلام را به صراحت آورده است.[۱۵۶]جز اينكه بيماردلان از برخى از چاپ‏ های آن را حذف كرده ‏اند!![۱۵۷]


هـ) وفات محدث قمى

از رخدادهاى روز 23 ذى‏ حجة الحرام، وفات محدث گرانسنگ مرحوم حاج شيخ عباس قمى، صاحب «مفاتيح الجنان» و ده‏ها اثر ارزشمند ديگر، به سال 1359 ق مى‏باشد. محدث قمى از شاگردان خاص محدث نورى و يار و ياور او، وى اسوه تلاش و تحقيق و اسطوره زهد و تقوا بود.


و) شهادت شيخ مرتضى بروجردى

از رخدادهاى روز 23 ذی حجة الحرام، شهادت مظلومانه حاج شيخ مرتضى بروجردى به سال 1418 ق مى ‏باشد. ايشان از فقهاى نامدار نجف اشرف بود، و در حرم مولاى متقيان ‏عليه السلام اقامه جماعت مى‏ كرد. آن مرحوم در حدى بود كه انتظار مى ‏رفت پس از مرحوم خوئى زعامت و مرجعيت گسترده ‏اى پيدا كند. ولى توسط عمال صدّام به شهادت رسيد.


ز) صدور توقيع شريف امام ‏زمان‏ عليه السلام به شيخ مفيد

در روز پنجشنبه بيست و سوم ذى‏ الحجه، نامه امام ‏زمان‏ عليه السلام به شيخ مفيد صادر شد، كه حضرت در آن فرمود:

و لو ان اشياعنا - وفقهم الله لطاعته -  على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة و صدقها منهم بنا. فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نكرهه و لا نؤثره منهم[۱۵۸]:

و اگر شيعيان ما - كه خداوند آنها را بر طاعتش موفق كند -  در وفا به عهدى كه بر آنهاست قلوبشان متحد بود -  شرافت ملاقات ما براى آنها به تأخير نمى ‏افتاد و سعادت مشاهده راستين ما با معرفت حقيقى براى ايشان جلو مى ‏افتاد. پس چيزى شيعيان ما را از ما دور نكرده مگر آنچه از آنها به ما مى ‏رسد و ما از آن كراهت داريم و از آنها توقع نداريم.

بيست و چهارم ذی حجة الحرام

الف) ماجراى مباهله

مهم ‏ترين حادثه روز 24 ذی حجة الحرام مباهله پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله با نصاراى نجران در مدينه منوره است. اين روز، روز پيروزى اسلام بر آئين شرک ‏آلود مسيحيت مى ‏باشد.

امام رضا عليه السلام بزرگ‏ ترين فضيلت قرآنى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را آيه مباهله معرفى كردند.[۱۵۹]جريان از اين قرار بود كه در پى نامه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله به پادشاهان مناطق اطراف و دعوت آنها به اسلام، از سوى پادشاه نجران گروهى به مدينه آمدند، كه بعد از ديدن حق باز هم ايمان نياوردند.

امر الهى صادر شد تا مباهله صورت گيرد؛ يعنى دو طرف در يک مكان دعا كنند، و دعاى هر كس مستجاب شد دليل بر حقانيت او است. اما هنگامى كه مسيحيان نجران در بيست و چهارم ذى ‏الحجه براى مباهله آمدند، علائم عذاب را ديدند. بعضى  از آنها ايمان آورده و بعضى ديگر حاضر به پرداخت جزيه شدند. اين چنين شد كه حقانيت پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام ثابت شد.

از نكات اين جريان نفس بودن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى پيامبر صلى الله عليه و آله است. نكته ديگر اينكه در آن زمان ابراهيم پسر پيامبر صلى الله عليه و آله زنده بود، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله ايشان را براى مباهله همراه خود نبردند.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: مباهله.


ب) ماجراى حديث كساء در جريان مباهله آيه تطهير

يكى از حوادث مهم روز مباهله، اجتماع پنج تن آل ‏عبا عليهم السلام در زير كساء است. البته اين اجتماع پرشكوه -  كه يكى از حساس ‏ترين اجتماعات بشرى است -  حداقل سه بار تكرار شده است:

  • در خانه ام ‏سلمه
  • در خانه حضرت فاطمه ‏عليها السلام
  • در هنگامه مباهله

امام كاظم ‏عليه السلام خطاب به هارون الرشيد فرمود: همه امت اسلامى اتفاق كرده ‏اند كه در داستان مباهله با اهل نجران، هنگامى كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله آنها را به مباهله فرا خواند، در زير كساء به جز پيامبر صلى الله عليه و آله، على، فاطمه، حسن و حسين‏ عليهم السلام احدى نبود.[۱۶۰]

پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله دو طرف كساء (عبا) را گرفته و بر روى پنج تن انداختند. آنگاه به خداوند عرض كردند: هُم اهل ‏بيتى و خاصتى. و از خداوند پاكى آنان را طلب كردند. خداوند هم فرمود كه تمام عالم را به خاطر آنان آفريده است.[۱۶۱]

در اين حديث، حضرت فاطمه زهرا عليها السلام بدون واسطه جبرئيل سخن خدا را نقل مى‏ كند، و خداوند وقتى از پنج تن‏ عليهم السلام نام مى ‏برد، محور معرفت را حضرت زهرا عليها السلام قرار مى‏ دهد. جبرئيل سؤال مى‏ كند: آنان چه كسانى هستند؟ خداوند مى‏ فرمايد: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها عليهم السلام: آنها فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه ‏عليهم السلام هستند.

در پايان، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايند: هر گاه در مجلسى تعدادى از شيعيان جمع شوند و حديث كساء را بخوانند، خداوند دعاى اهل مجلس را مستجاب كرده، و همّ و غم آنها را بر طرف مى‏ كند، و گناهان آنها با دعاى ملائكه بخشيده مى‏ شود.

محدث قمى مى‏نويسد: روز 24 ذی حجة الحرام بنا بر اشهر روزى است كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله با نصاراى نجران مباهله كرد. پيش از آنكه مباهله كند، عبا بر دوش مبارك گرفت و حضرت اميرمؤمنان، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين ‏عليهم السلام را در زير عبا داخل نمود و فرمود: پروردگارا، هر پيامبرى را اهل‏ بيتى بوده است كه مخصوص‏ ترين خلق خدا بوده ‏اند به او. خداوندا ! اينها اهل ‏بيت من هستند. هر گونه شک و پليدى را از آنها بر طرف كن، و آنها را پاكيزه گردان. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و آيه تطهير را در شأن ايشان آورد.[۱۶۲]

مطابق اين آيه، اهل ‏بيت ‏عليهم السلام از هر جهل، پليدى و نقصى تكويناً مبرّا و پاک هستند؛ اين گونه كه پليدى از آنها دفع شده نه رفع. اين بزرگ‏ترين دليل بر عصمت آن حضرات مى ‏باشد.

اين آيه علاوه بر عصمت، امامت و رهبرى و همسان بودن با قرآن و... را نيز براى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام اثبات مى‏ كند، و به نص پيامبر صلى الله عليه و آله همسران حضرت از اين آيه خارج هستند.[۱۶۳]


ج) خاتم ‏بخشى و نزول آيه ولايت

از رخدادهاى مهم روز 24 ذی حجة الحرام خاتم‏ بخشى مولاى متقيان اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام در حال ركوع است، كه به دنبال آن آيه ولايت نازل شد.

روزى عبدالله بن سلام در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله به ايشان عرضه داشت: اى پيامبر خدا، براى ما جانشين خود را معرفى كن. در اين هنگام جبرئيل آيه ولايت را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد: «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون».[۱۶۴]پيامبر صلى الله عليه و آله هم براى ديگران تلاوت نمود.

به امر پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله همه به مسجد رفتند تا شخص مورد نظر اين آيه را پيدا كنند. در حين رسيدن به مسجد، ديدند فقيرى آرام و خوشحال در حال بيرون آمدن از مسجد است. از او پرسيدند: از كجا مى ‏آيى و چرا خوشحالى؟ گفت: ساعتى قبل وارد مسجد شدم و از مردم درخواست كمک كردم، اما هيچ كس به من اعتنايى نكرد. به آسمان رو كردم و گفتم: خدايا من از اين مردم كمک خواستم و كسى جوابم را نداد.

در حين حركت از كنار جوانى كه در ركوع بود رد شدم. او دستش را به سوى من آورد و به من فهماند كه انگشتر قيمتيش را بيرون آوردم، و من نيز همان كار را كردم. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تكبير گفتند. مردم نيز تكبيرگويان به سوى آن جوان حركت كردند، و او هنوز در حال نماز بود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تا او را ديدند اشک در چشمان مباركشان حلقه زد. آرى، او اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه به امر الهى بر همه ولايت و سرپرستى دارد.[۱۶۵]


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: خاتم ‏بخشى.

د) مؤاخات

از رخدادهاى مهم روز 24 ذی حجه ايجاد برادرى توسط پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله در ميان مهاجران و انصار، و گزينش اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به اخوّت و برادرى خويش مى ‏باشد.

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اخوّت.

هـ) ولادت حضرت ابوطالب ‏عليه السلام

از رخدادهاى مهم روز 24 ذی حجة الحرام ميلاد مسعود حضرت ابوطالب پدر بزرگوار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بزرگ حامى رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله و آخرين وصى حضرت ابراهيم‏ عليه السلام در دوران فترت مى ‏باشد.

و) هلاكت الواثق بالله عباسى

از حوادث پندآموز روز 24 ذی حجة الحرام، هلاكت فلاكت بار نهمين خليفه عباسى «الواثق بالله» در سال 232 ق است، كه با مرض استسقاء و به وضعى دلخراش مرد تا براى همگان عبرت و اندرز باشد. مشروح اين داستان را دميرى به تفصيل نقل كرده است.[۱۶۶]

ز) درگذشت شيخ مرتضى آشتيانى

فقيه، زاهد، مدرس و رئيس حوزه علميه مشهد مرحوم شيخ مرتضى آشتيانى در روز 24 ذی حجة الحرام 1365 ق در مشهد مقدس درگذشت، و در پايين پاى امام هشتم ‏عليه السلام به خاك سپرده شد. ايشان از شاگردان ميرزا حبيب‏ الله رشتى  و آخوند خراسانى بود. در سال 1340 ق به مشهد رفته و حوزه درسى نيرومندى داير نمود، و در گسترش فرهنگ اهل‏ بيت ‏عليهم السلام كوشا بود. او در همه ايام مواليد و وفيات مجلس داير مى‏ كرد، و با كهولت سن شخصاً پذيرايى مى‏ كرد.

بيست و پنجم ذی حجة الحرام

الف) نزول سوره هل ‏اتى

در شب بيست و پنجم ذى‏ الحجه، هنگامى كه اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام پس از سه روز روزه گرفتن طعام خود را به يتيم و مسكين و اسير بخشيدند، سوره مباركه هل‏ اتى در شأنشان نازل شد. در سوره هل ‏اتى -  كه با بخشيدن چند طعام اين همه آيات نازل شد -  نكاتى قابل تأمل است:

  1. اهميت اطعام، مخصوصاً در ايام غديريه كه مى‏ فرمايد: «و يطعمون الطعام على حبه»، و مى ‏فرمايد: «انما نطعمكم لوجه الله»، سزاوار است مردم با اطعام دادن در اين روزها ايام غديريه را احيا كنند.
  2. اطعام كردن بايد «على حبّه» باشد؛ يعنى از منشأ محبت سرچشمه بگيرد و به خاطر دوست داشتن خدا و دوست داشتن آل ‏الله اطعام بدهيم.
  3. براى اطعام دادن از مردم انتظار تشكر و جزا نداشته باشيم: «لا نريد منكم جزاءاً و لا شكوراً».
  4. اطعام براى وجه الله باشد؛ يعنى غايت آن وجه الله باشد، كه در ذيل آيه «و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام» تفسير شده كه مراد از وجه الله اهل ‏بيت ‏عليهم السلام هستند.


سوره هل ‏اتى اين گونه شروع مى ‏شود: «هل اتى على الانسان حين من الدهر» و سوره «انسان» و «دهر» و «ابرار» نيز ناميده مى ‏شود. اين سوره در حق اميرالمؤمنين، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام و فضّه خادمه نازل شده است.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: سوره /  هل ‏اتى.

ب) اقامه اولين نماز جمعه توسط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

پس از شهادت پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله، به مدت بيست و پنج سال مردم خطبه ‏اى از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نشنيدند، به جز چند مناظره و احتجاج. در روز جمعه هجدهم ذی حجة الحرام 35 ق و پس از مرگ عثمان، مردم با مولاى متقيان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت نمودند و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خلافت ظاهرى خود را آغاز كردند. روز جمعه 25 ذی حجة الحرام 35 ق، نخستين جمعه در خلافت ظاهرى آن حضرت بود، و اولين نماز جمعه را در آن تاريخ برگزار نمودند.

به همين خاطر، اولين جمعه پس از بيعت ظاهرى كه پاى منبر ايشان نشستند، برايشان بسيار زيبا خاطره‏ انگيز و به ياد ماندنى شد، چرا كه روز بيست و پنجم ذى‏ الحجه سال سى و پنج هجرى، به عنوان اولين نماز جمعه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ثبت گرديد.

در اين بيست و پنج سال شركت نكردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جنگ‏ ها و عدم ايراد خطبه و... داراى پيام‏ هاى بسيار مهم براى آيندگان بود.

در فرازى از خطبه آن روز فرمودند: اتقو الله عباد الله فى عباده و بلاده. انّكم مسؤولون حتى عن البقاع و البهائم: اى بندگان خدا ! از خدا پروا كنيد در مورد بندگان خدا و سرزمين‏ هاى خدا، كه حتى در مورد زمين ‏ها و چهارپايان از شما سؤال مى‏ شود.[۱۶۷]


ج) درگذشت سيد ناصرحسين

در روز 25 ذی حجة الحرام 1361 ق، سيد ناصرحسين فرزند مير حامدحسين چشم از جهان فرو بست. او فقيهى نامدار و محدثى بزرگوار بود. بر كتاب بى‏ نظير «عبقات الانوار» شرح نوشته، و آثار ارزشمند ديگرى از خود به يادگار نهاده است. از آن جمله است: «افحام الخصوم فى نفى عقد ام‏ كلثوم». حاج آقا بزرگ تهرانى مى ‏نويسد: سيد ناصرحسين مرجع عام و مقلّد در لكهنو بود. او به سال 1339 ق به عتبات مشرف شد و من از ايشان اجازه دريافت كردم، و به وسيله ايشان از پدرش مير حامدحسين و استادش مفتى ميرعباس روايت مى‏ كنم.[۱۶۸]

پدرش صاحب «عبقات الانوار» و جد بزرگوارش صاحب «تشييد المطاعن» مى ‏باشند، كه حق بزرگى بر گردن جهان تشيع دارند، و علامه امينى در تأليف «الغدير» وامدار او مى ‏باشد.

بيست و ششم ذی حجة الحرام

نزول استغفار بر حضرت داوود عليه السلام

ابوريحان بيرونى در حوادث ماه ذی حجة الحرام نوشته است: روز بيست و ششم استغفار بر حضرت داوود عليه السلام نازل شد.[۱۶۹]

مفسران عامه در ذيل آيه: «و ظنّ داوود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راكعاً و اناب»: داوود دانست كه او را آزموده ‏ايم پس از خدايش طلب مغفرت كرد به ركوع رفت و توبه كرد[۱۷۰]، مطالبى نوشته‏ اند كه هرگز با مقام نبوت سازگار نيست.[۱۷۱]

پيشوايان معصوم ‏عليهم السلام به شدت آن را نفى كرده‏ اند و از عصمت حضرت داوود عليه السلام دفاع كرده ‏اند.[۱۷۲]سيد مرتضى علم‏ الهدى نيز آن را بررسى كرده و همه شبهات عامه را پاسخ داده است.[۱۷۳]

بيست و هفتم ذی حجة الحرام

الف) ولادت امام هادى ‏عليه السلام

ميلاد مسعود امام هادى‏ عليه السلام مورد اختلاف است. سال ولادت آن حضرت را 212 يا 213 يا 214 ق نقل كرده ‏اند.[۱۷۴]ماه و ولادت آن حضرت را رجب يا ذی حجة الحرام ثبت كرده‏ اند.[۱۷۵]

روز ولادت آن حضرت را دوم، سوم يا سيزدهم ماه رجب[۱۷۶]، نهم پانزدهم يا بيست و هفتم و بيست و نهم ذی حجة الحرام نوشته‏ اند.[۱۷۷]

شيخ مفيد ولادت با سعادت آن حضرت را روز 27 ذی حجة الحرام 212 ق بدون نقل ديگر نوشته[۱۷۸]، ولى در ارشاد در پانزدهم ذى‏ حجه ثبت كرده است.[۱۷۹]

شيخ طوسى مى‏ فرمايد: روايت شده كه امام هادى‏ عليه السلام در 27 ذی حجة الحرام متولد شده است.[۱۸۰]

پانویس

  1. غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص19-27.
  2. الكافى: ج 4 ص 149.
  3. الغدير: ج 1 ص 513.
  4. التنبيه و الاشراف: ص 221.
  5. الغدير: ج 1 ص 536.
  6. الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 116.
  7. الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 117.
  8. الخطط المقريزيّه: ج 2 ص 119.
  9. دائرة المعارف تشيع: ج 11 ص 527.
  10. عيد الغدير فى عهد الفاطميين، چاپ تهران 1417 ق.
  11. الخطط المقريزيه: ج 2 ص 116.
  12. الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.
  13. الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.
  14. صاحب الغار ابوبكر ام رجل آخر (نجاح الطائى): ص 62.
  15. الخطط المقريزيه: ج 2 ص 117.
  16. الخطط المقريزيه: ج 2 ص117-121.
  17. مائده/3.
  18. اعراف/142.
  19. بقره/196.
  20. الميزان: ج 2 ص 77.
  21. مفردات القرآن: ص 335.
  22. الامالى (صدوق): ص 112.
  23. غدير در آئينه كتاب: ص 31.
  24. غدير در گذر زمان (مهدى‏ پور): ص62-65، 75-119. فراموشی غدیر مقدمۀ حادثه: ص2-7. آشنایی با ایام غدیریه: کل کتاب.
  25. بحار الانوار: ج 39 ص23-29 و ج95 ص188.
  26. علل الشرايع: ج 2 ص 400، باب علت وجوب حج.
  27. وسائل الشيعة: ج 11 ص 227.
  28. كنز الفوائد: ج 1 ص 166.
  29. توبه/37.
  30. اثبات الوصية: ص108، 109.
  31. المجموعة النفيسة فى تاريخ الائمة: ص 43.
  32. الكافى: ج 4 ص 149.
  33. بقره/37.
  34. البرهان: ج 1 ص 317.
  35. من لا يحضره الفقيه: ج 2 ص 87.
  36. ص/24-26.
  37. بحار الانوار: ج 28 ص103-106.
  38. اعراف/128.
  39. بحار الانوار: ج 95 ص 188.
  40. الدرّ النظيم: ص 612.
  41. بحار الانوار: ج 95 ص 188.
  42. مناقب آل‏ ابى‏ طالب: ص 179.
  43. بصائر: ج 1 ص 192.
  44. الكافى: ج 1 ص 443.
  45. بصائر الدرجات: ج 1 ص 413.
  46. اثبات الهداة: ج 2 ص 199.
  47. معانى الاخبار: ص 298.
  48. معانى الاخبار: ص 298.
  49. تفسير فرات الكوفى: ص 160.
  50. تفسير القمى: ج 1 ص 45.
  51. حج/29.
  52. الكافى: ج 4 ص 549.
  53. الكافى: ج 4 ص 208. جامع احاديث الشيعة: ج 10 ص 349. تفسير صافى و نور الثقلين، و تاريخ يعقوبى: ج 1 ص 20.
  54. تفسير القمى: ج 1 ص 239.
  55. الخصال: ج 1 ص 56.
  56. ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ اعراف/143.
  57. تفسير القمى: ج 1 ص 239.
  58. بحار الانوار: ج 49 ص 2.
  59. تفسير العياشى. بحار الانوار: ج 35 ص 292. معانى الاخبار: ص 296.
  60. علل الشرايع: ج 2 ص 442.
  61. اعراف/44.
  62. تفسير فرات الكوفى: ص 142. الكافى: ج 1 ص 426.
  63. فضائل (ابن‏ شاذان): ص 84.
  64. تفسير القمى: ج 1 ص 71.
  65. اقبال الاعمال: ج 2 ص 35.
  66. در روايت فرمودند: نحن اسماء الله الحسنى، و در آيه مى ‏فرمايد: «و اذكر اسم الله فى ايام معلومات»: اسم خدا را در ايام معلومات استمراراً ذكر كنيد.
  67. تفسير الصافى: ج 3 ص 317.
  68. عهد عتيق: سِفر پيدايش باب 12 فراز 7.
  69. تهذيب الاحكام: ج 5 ص 447.
  70. بقره/203.
  71. حج/28.
  72. الارشاد: ج 2 ص 328.
  73. بحار الانوار: ج 28 ص 96.
  74. تفسير القمى: ج 1 ص 45.
  75. تفسير فرات الكوفى: ص 57.
  76. چون روز چهاردهم روز حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه بود و لقب «اميرالمؤمنين» روز قبل از آن اعلام شده، پس اعلام لقب روز سيزدهم بوده است.
  77. بحار الانوار: ج 37 ص 111.
  78. الامالى (صدوق): ص 355.
  79. اعلام الورى: ص 99.
  80. بحار الانوار: ج 17 ص 378.
  81. اسراء/26.
  82. بحار الانوار: ج 29 ص 188 و ج 95 ص 188.
  83. تفسير القمى: ج 2 ص 341. اثبات الهداة بالتصديق و المعجزات: ج 1 ص 411.
  84. قمر/1.
  85. الارشاد: ج 2 ص 297.
  86. ارشاد القلوب: ج 2 ص 330.
  87. تفسير البرهان: ج 2 ص 230.
  88. مريم/96.
  89. آيه 12 سوره هود در سرزمين «قديد» در حجةالوداع نازل شد. در روايتى ديگر هم‏زمانى آن با آيه ودّ ذكر شده است. پس آيه ودّ در 13 ذى ‏الحجه در سرزمين قديد نازل شده است. الكافى: ج 8 ص 378. بحار الانوار: ج 35 ص 354.
  90. اقبال الاعمال: ج 2 ص 599 . بحار الانوار: ج 95 ص 357.
  91. اسراء/60.
  92. تفسير العياشى: ج 2 ص297، 298.
  93. كتاب سليم و تفسير القمى.
  94. مائده/3.
  95. تفسير فرات الكوفى: ص 118.
  96. خطبه غدير. الاحتجاج (طبرسى): ج 1 ص 63.
  97. خطبه غدير.
  98. كتاب سليم: ج 2 ص 781. تفسير القمى: ج 2 ص 109.
  99. الكافى: ج 4 ص 149.
  100. قصص/34.
  101. تفسير القمى: ج 2 ص 109.
  102. المقنعة: ص 204.
  103. العدد القوية لدفع المحلوف اليومية: ص 200. بحار الانوار: ج 95 ص 194.
  104. اعراف/113-120. یونس علیه السلام/80. طه/63-70. شعراء/35-46.
  105. وقعة الجمل: ص 65.
  106. علل الشرايع: ج 1 ص 228.
  107. بصائر الدرجات: ج 1 ص 297. كتاب سليم: ج 1 ص 62.
  108. مفاتيح الجنان: اعمال ماه رمضان.
  109. بحار الانوار: ج 95 ص 194.
  110. تفسير العياشى: ج 1 ص 292.
  111. كهف/18.
  112. ريحانة الادب: ج 2 ص171-182.
  113. ريحانة الادب: ج 1 ص189-193.
  114. مفتاح الكرامه: ج 5 ص 517.
  115. بحار الانوار: ج 97 ص 202.
  116. الرحمن/17.
  117. فيض العلام (محدث قمى): ص 126.
  118. تاريخ بغداد: ج 5 ص 7.
  119. الاحتجاج: ج 1 ص 66 . روضة الواعظين (ابن ‏فتّال): ج 1 ص 235. اليقين: ص 361. الصراط المستقيم: ج 1 ص 304. تفسير صافى: ج 3 ص 312. بحار الانوار: ج 37 ص 217. عوالم العلوم: ج 15 قسم 3 ص 194. الغدير: ج 1 ص 270. يوم الانسانيّه: ص 130.
  120. بحار الانوار: ج 37 ص 166.
  121. معارج/1، 2.
  122. جامع الاخبار: ص 12.
  123. واقعه هَرشى در اولين شب حركت پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير اتفاق افتاد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله عصر روز 21 حركت كردند، پس واقعه هرشى در روز 22 ذى‏ الحجه بوده است. تفسير القمى: ج 1 ص 174.
  124. بحار الانوار: ج 28 ص100، 111، 117، 124.
  125. معجم البلدان: ج 5 ص 397.
  126. معجم البلدان: ج 5 ص 398.
  127. اقبال الاعمال: ج 2 ص 249.
  128. اقبال الاعمال: ج 2 ص 250.
  129. مائده/67.
  130. تفسير العياشى: ج 1 ص 342.
  131. بحار الانوار: ج 25 ص 51.
  132. بحار الانوار: ج 33 ص 267.
  133. الاصول الستة عشر: ص 128.
  134. نساء/59.
  135. نساء/59.
  136. تفسير فرات الكوفى: ص 660.
  137. الكافى: ج 1 ص 267 و ج 2 ص 7.
  138. تفسير فرات الكوفى ص 601.
  139. الكافى: ج 2 ص 21.
  140. فرسان الهيجا: ج 1 ص191-202.
  141. تذكرة الخواص: ج 1 ص 28.
  142. اجساد جاويدان: ص284-286.
  143. تفسير القمى: ج 1 ص 174.
  144. يوسف‏ عليه السلام/88.
  145. حوادث الايام (مرعشى): ص 302.
  146. ميثم تمار سردار جان بر كف (چاپ نشر توحيد، تهران 1366 ش).
  147. حوادث الايام (مرعشى): ص 100.
  148. الامام الحسين‏ عليه السلام و اصحابه (قزوينى): ج 1 ص 166.
  149. الارشاد: ج 2 ص 82.
  150. تاريخ الامم و الملوك: ج 5 ص 195.
  151. تاريخ الامم و الملوك: ج 5 ص 203.
  152. متألّه قرآنى، رحيميان، انتشارات دليل‏ ما، قم، 1382 ش، 540 صفحه وزيرى.
  153. آل‏ عمران/61.
  154. الارشاد: ج 2 ص 75.
  155. فيض العلام (محدث قمى): ص 127.
  156. مروج الذهب: ج 2 ص 100.
  157. مروج الذهب: ج 3 ص 87.
  158. كتاب المزار (مفيد): ص 11.
  159. الفصول المختارة: ص 38.
  160. الاختصاص: ص 56.
  161. حديث كساء. غرر الاخبار و درر الآثار: ص 289.
  162. فيض العلام (محدث قمى): ص 127.
  163. غرر الاخبار و درر الآثار: ص 298.
  164. مائده/55.
  165. تفسير فرات الكوفى: ص 128.
  166. حياة الحيوان (دميرى): ج 1 ص 122.
  167. بحار الانوار: ج 32 ص 9.
  168. نقباء البشر: ج 5 ص 490.
  169. الآثار الباقيه (بيرونى): ص 429.
  170. ص/24.
  171. جامع البيان (طبرى): ج 23 ص89-106.
  172. البرهان (بحرانى): ج 8 ص 283.
  173. تنزيه الانبياء عليهم السلام (علم ‏الهدى): ص126-132.
  174. الكافى: ج 1 ص 497. وفيات الاعيان: ج 3 ص 273.
  175. اعلام الورى: ج 2 ص 109.
  176. المصباح (كفعمى): ص 678.
  177. تاج المواليد (طبرسى): ص 55.
  178. مسارّ الشيعه: ص 23.
  179. الارشاد: ج 2 ص 297.
  180. مصباح المتهجد: ص 767.