نصیبی شافعی

اعتراف به مفاد حديث غدير[۱]

بسيارى از دانشمندان بزرگ اهل‏ سنت به دلالت حدیث غدیر به امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام تصريح كرده، و آشكارا بر مطلوب شيعه تنصيص كرده ‏اند! از جمله محمد بن طلحة بن محمد قرشى نصيبى، كمال ‏الدين، ابوسالم، ابن‏ طلحه شافعى (ت ۵۸۲ -  م ۶۵۲ ق) است.

ابن‏ طلحه شافعى در مورد برادرى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله و اينكه حضرت او را در جايگاهى مانند جايگاه خود قرار داد، حديث اخوّت حضرت و نيز حديث غدير را از تِرمِذى نقل كرده است. سپس در مورد مكان حدیث غدير مى ‏گويد:

زمان آن هنگام بازگشت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از حجةالوداع در روز هجدهم ماه ذى‏ حجه و مكان آن ميان مكه و مدينه در جايى به نام خمّ، در كنار برکه‏ اى بوده است. از اين رو، آن روز «غدير خمّ» ناميده شده، و على ‏عليه السلام از آن در شعرش -  كه پيشتر گذشت -  ياد كرده است. اين روز به عيد و موسم تبديل شد، چرا كه زمانى بود كه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در آن على‏ عليه السلام را به اين منزلت والا اختصاص داد و تنها او و نه ديگر مردم را به آن شرافت بخشيد.

همچنين ابن‏ طلحه شافعى ماجراى مناشده اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در رَحبه كوفه را از زاذان، و نيز نزول آيه تبليغ در غدير را از كتاب «أسباب النزول» اثر ابوالحسن على واحدى با سندش به ابوسعيد خُدرى نقل كرده، و سپس مى‏ گويد:

سخن نبوى «هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است» مشتمل بر لفظ «مَن: هر كس» است كه براى افاده عموم وضع شده است. از اين رو اقتضا مى‏ كند كه هر انسانى كه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله مولايش بوده على ‏عليه السلام مولاى او باشد. سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در بردارنده واژه «مَولى» نيز هست. اين واژه در معانى متعددى به كار مى ‏رود كه در آیات قرآن کریم نيز به كار رفته است:

گاه به معناى «أولى» است: خداى تعالى درباره منافقان مى‏ فرمايد: «مَأواكُمُ النارُ هِىَ مَولاكُم»[۲]: جاى شما آتش است و آن مولاى شماست؛ يعنى آتش به شما سزاوارتر است.

گاه به معناى ناصر است: خداى تعالى مى‏ فرمايد: «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولى لَهُم»[۳]: اين بدان سبب است كه خدا مولاى مؤمنان است و كافران مولايى ندارند؛ يعنى خدا ياور مولاى مؤمنان است و كافران ياورى ندارند.

گاه به معناى وارث است: خداى تعالى مى‏ فرمايد: «وَ لِكُلٍّ جَعَلنا مَوالِىَ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ»[۴]: و براى هر آنچه پدر و مادر بر جاى نهاده ‏اند موالى قرار داده‏ ايم؛ يعنى وارثان.

گاه به معناى خويشاوندان پدرى است: خداى تعالى مى ‏فرمايد: «وَ إنّى خِفتُ المَوالىَ مِن وَرائى»[۵]: من از موالى ‏ام از پس مرگ خويش بيمناكم؛ يعنى خويشاوندان پدرى ‏ام.

گاه به معناى دوست و يار نزديک است: خداى تعالى مى‏ فرمايد: «يَومَ لا يُغنى مَولىً عَن مَولىً شَيئاً»[۶]: روزى كه هيچ مولايى سودى براى مولايى ندارد؛ يعنى يار نزديكى براى يار نزديكى و دوستى براى دوستى و خويشاوندى براى خويشاوندى.

گاه به معناى آقاى آزادكننده برده است، و اين روشن است.

اكنون كه «مَولى» در اين معانى وارد شده، در حديث غدير بر كدام يک حمل مى ‏شود؟ اگر «مَولى» بر «أولى» -  چنانكه نظر گروهى چنين است -  يا دوست و يار نزديک حمل شود، معناى حدیث اين است: هر كس من نسبت به او اولى هستم يا ناصر يا وارث يا خويشاوند پدرى يا يار نزديک يا دوست نزديک او هستم، بى‏ گمان على ‏عليه السلام نيز نسبت به او چنين است.

اين صريح است در اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله تنها على‏ عليه السلام و نه ديگران را به اين منقبت والا اختصاص داده و جايگاه او را نسبت به ديگران مانند جايگاه خود نسبت به ديگرانى كه تحت كلمه «مَن: هر كس» -  كه مفيد عموم است -  در مى‏ آيند، قرار داده است.

بايد دانست كه اين حدیث از اسرار سخن خداى متعال در آيه مباهله، يعنى: «فَقُل تَعالَوا نَدعُ أبناءَنا وَ أبناءَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم وَ أنفُسَنا وَ أنفُسَكُم»[۷] است. بنا بر آنچه گذشت، مراد از «أنفُسَنا» شخص على‏ عليه السلام است.

بنابراين، چون خدا -  جلّ وعلا -  نفس رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله و نفس على‏ عليه السلام را قرين يكديگر نهاد و آن دو را با ضميرى كه به رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله اضافه شده جمع بست، پيامبر صلى الله عليه و آله با اين حديث براى على‏ عليه السلام جايگاهى را اثبات كرد كه خود نسبت به همه مؤمنان داشت.

از اين رو، على‏ عليه السلام نسبت به مؤمنان اولى و يار و آقاى آنان است. هر معنايى كه لفظ «مَولى» آن را برتابد و اثباتش براى پيامبر صلى الله عليه و آله ممكن باشد، حضرتش آن را براى على‏ عليه السلام اثبات كرد. اين مرتبتى والا و منزلتى بلند و درجه‏ اى عالى و جايگاهى رفيع است كه رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله آن را تنها به على ‏عليه السلام و نه به ديگران اختصاص داده است. از همين رو است كه اين روز، روز عيد و موسم شادى اولياى او است.[۸]

و اما ابن‏ طلحه از فقيهان بزرگ و محقّقان پرآوازه است. يافعى و اِسنَوى و ابن ‏قاضى شُهبه[۹]: وى را توثيق كرده و ستوده‏ اند، به خصوص در فقه و عقايد و حديث. در «العِبَر فى خبر من غَبَر» نيز از او ياد كرده است. سيد عزّالدين و عبدالغفار بن ابراهيم علوى عكّى عُدثانى وى را ستوده ‏اند. وى مؤلف كتاب «العقد الفريد» است.

روايت حديث غدير[۱۰]

يكى از علما و بزرگان اهل‏ سنت كه حدیث غدیر را نقل كرده ابن‏ طلحه است. ابن‏ طلحه حديث غدير را با اشاره به ماجراى غدير و نيز در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در رحبه کوفه در كتاب «مطالب السئول فى مناقب آل الرسول ‏عليهم السلام» روایت كرده، و دو مورد از حديث غدير را از سنن ترمذى آورده است.[۱۱]

نقل نزول آيه تبليغ در غدير[۱۲]

يكى از وجوه دلالت حدیث غدیر بر امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نزول آيه تبليغ (يا ايها الرسول بلّغ...) در غدير است، كه از جمله مشهورترين آیات غدیر مى ‏باشد. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل‏ سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده‏ اند. در كنار شيعه، عده ‏اى از بزرگان اهل ‏سنت نيز نزول اين آيه در غدير را نقل كرده ‏اند. از جمله محمد بن طلحة بن محمد قرشى نصيبى، ابوسالم است:

قرشى نصيبى در «مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول ‏عليهم السلام» نزول آيه تبليغ در واقعه غدير را از امام ابوالحسن واحدى در كتابش «اسباب النزول» از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.[۱۳] دانشمندان نامدار اهل‏ تسنن محمد بن طلحه را بسيار ستوده‏ اند، كه در ادامه خواهد آمد. كه از جمله توثيق و تعريف يافعى است، كه به كتاب «دائرة الحروف» او نيز اشاره كرده است.[۱۴]


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اهل ‏سنت /  نقل آيه تبليغ براى غدير.

پانویس

  1. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۶۳۳ - ۶۳۵ .
  2. حديد /  ۱۵.
  3. محمد صلى الله عليه و آله /  ۱۱.
  4. نساء /  ۳۳.
  5. مريم /  ۵ .
  6. دخان /  ۴۱.
  7. آل ‏عمران /  ۶۱ .
  8. مطالب السؤول: ص ۴۴، ۴۵.
  9. مرآة الجنان: حوادث سال ۵۶۲ . طبقات الشافعية (اِسنَوى): ج ۲ ص ۵۰۳ . طبقات الشافعية (ابن ‏قاضى شُهبَه): ج ۲ ص ۱۲۱. عجالة الراكب و بُلغَة الطالب (مخطوط).
  10. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۲۷۲.
  11. مطالب السئول فى مناقب آل الرسول‏ عليهم السلام: ص ۱۶. براى شرح حال ابن‏ طلحه ر.ک: مرآة الجنان: ج ۴ ص ۱۲۸. طبقات اِسنَوى: ج ۲ ص ۵۰۳ . طبقات سُبكى: ج ۵ ص ۲۶. العِبَر فى خبر من غَبَر: ج ۵ ص ۲۱۳.
  12. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ . چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۴۵۱.
  13. مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول ‏عليهم السلام: ص ۴۴. نفحات الازهار: ج ۸ ص ۱۹۵ - ۲۵۷.
  14. مرآة الجنان: حوادث سال ۶۵۲ .