آيه ۲۹ ق و غدیر

از ویکی غدیر

Ra bracket.png ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ وَ ما أَنَا بِظَلاّمٍ لِلْعَبِيدِ La bracket.png[۱]

با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.

اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۲۹ سوره ق است:

Ra bracket.png ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ وَ ما أَنَا بِظَلاّمٍ لِلْعَبِيدِ La bracket.png:

«نزد من سخن تغيير يافتنى نيست و من به بندگان ظلم كننده نيستم».

اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدیر، پس از بيان حدیث غدیر با قرائت آيه ۲۹ سوره ق: Ra bracket.png ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ La bracket.png:

«سخن نزد من تغيير يافتنى نيست»، اشاره به مقام تغيير نيافتنى على‏ عليه السلام نمود و بار ديگر جمله‏ اى را كه هنگام بلند كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرموده بود تكرار كرد، اما جالب بود كه قبل از ذكر آن يادآور شد كه «خدايا به امر تو مى‏ گويم» و سپس فرمود:

«اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ و در پى آن افزود: «خدايا لعنت كن هر كس او را انكار كند و غضب نما بر هر كسى كه حق او را انكار نمايد».

«يَقُولُ اللَّه: Ra bracket.png ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ La bracket.png، بِامْرِكَ يا رَبِّ اقُولُ: اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ انْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ»:

خداوند مى ‏فرمايد: «نزد من سخن تغييريافتنى نيست»، اى پروردگار من، به امر تو مى ‏گويم:

خدايا دوست بدار هركس ولايت على را بپذيرد و دشمن بدار هر كس با او دشمنى كند و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هركس او را خوار كند و لعنت كن هر كس او را نشناسد و غضب فرما بر هركس كه حق او را انكار نمايد.[۲]

موقعيت تاريخى

خطابه غدير در حساس ‏ترين مرحله است كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام بر سر دست پيامبر صلى الله عليه و آله معرفى مى‏ شود.

آن حضرت پس از شناساندن على ‏عليه السلام، مى‏ خواهد دعاى معروف خود را كه شعار ابدى اسلام است به همه اعلام كند و بياموزد كه «اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ ...».

اين دعا يک اعتقاد در قالب نيايش است و شش بُعد مهم عقيدتى از ولايت و برائت را تابلوى بلند اسلام مى‏ نمايد. به عنوان مقدمه چنين دعاى مهمى يک آيه از قرآن را به صورت اقتباس زير بناى كلام قرار مى ‏دهد و مى‏ فرمايد: خدا مى‏ فرمايد: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ».

در برخى نسخه ‏ها اين فراز به اين صورت است: مى‏ گويم: به امر پروردگارم سخن نزد من تغيير يافتنى نيست. و در نسخه‏ اى ديگر چنين است: «به امر خدا مى‏ گويم: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ».

به بيانى ديگر:

در مرحله چهارم از خطبه غدیر و پس از بيان حديث «من كنت مولاه»، پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره‏ اى به آينده كفر ستيز على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام با ناكثين و قاسطين و مارقين نمود، و تصريح كرد جنگ او با آن گروه ‏ها به امر خداوند است.

در اينجا با قرائت آيه ۲۹ سوره ق Ra bracket.png ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ La bracket.png : «سخن نزد من تغيير يافتنى نيست»، اشاره به مقام تغيير نيافتنى على‏ عليه السلام نمود و بار ديگر جمله ‏اى را كه هنگام بلند كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرموده بود تكرار كرد.

اما جالب بود كه قبل از ذكر آن يادآور شد كه «خدايا به امر تو مى‏ گويم» و سپس فرمود:

«اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ و در پى آن افزود: «خدايا لعنت كن هر كس او را انكار كند و غضب نما بر هر كسى كه حق او را انكار نمايد» .

پيامبر صلى الله عليه و آله با استشهاد به چنين آيه ‏اى كه تغيير ناپذير بودن گفته ‏اش را مى رساند، مى‏ خواهد بفهماند كه سخن من از طرف خداوند است و همان گونه كه سخن خداوند تغيير نمى‏ كند سخن من هم تغيير نمى‏ يابد.

آنچه در برخى نسخه ‏ها آمده اين مطلب را بازتر مى‏ كند و اين مهم را به خدا نسبت مى ‏دهد و كلمه «اقُولُ» را به كار مى‏ برد.

يعنى اعلام مى ‏كنم به امر پروردگارم «سخن نزد من تغيير يافتنى نيست»؛ يعنى يک دستور الهى است كه سخن من هم نبايد تغيير يابد؛ و اين تعبير ديگرى از حديث معروف است كه «حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ حَرامُ مُحَمَّدٍ حَرامٌ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ».[۳]

موقعيت قرآنى

در قرآن اين آيه در ضمن آيات روز قيامت آمده كه در آن روز خداوند حكم تغيير ناپذير خود را بر بندگانش صادر مى‏ فرمايد و گروهى براى رفع عذاب از خود لب به سخنان مخاصمه آميز مى ‏گشايند تا شايد حكم خدا را درباره خود تغيير دهند.

در چنين موقعيتى خطاب مى‏ رسد: «سخن نزد من تغيير نمى‏يابد»، و ضميمه‏اش اين جمله است كه «من به بندگان ظلم نمى ‏كنم»؛ يعنى سخن خداوندِ عادل جاى استشكال ندارد.

تحليل اعتقادى

در اين فراز از خطابه غدير پيامبر صلى الله عليه و آله يک تابلوى دائمى به دست مسلمانان مى‏ دهد و گويا اعلام مى‏ كند كه يک كلمه از اين تابلو قابل دستكارى و تغيير نيست.ا

ز بين همه فرازهاى اين خطابه بلند، فقط در اين يك مورد كلمه «تغيير نيافتنى» به ميان آمده است.

حقاً جا دارد بگوييم خطابه غدير يك برنامه متفاوت با ساير تبليغات پيامبر صلى الله عليه و آله است، و روش ‏هايى در آن به كار گرفته شده كه حتى در خطابه‏ هاى خود حضرت بى‏ نظير است.

يكى از آن روش ‏ها همين است كه در مرحله ‏اى مهم آيه «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» آورده شود تا مسلمانان اين موضوع تغيير نيافتنى را با دقت بيشترى در پرونده عقيده خود جاى دهند و هيچ كس ديگرى را جايگزين چنين مقامى نكنند. آن مسئله تغيير نيافتنى دو تابلو در تولى و چهار تابلو در تبرى است:

در تَوَلّى

۱. ولايت على‏ عليه السلام را مى ‏پذيريم و با هر كس كه ولايت على‏ عليه السلام را بپذيرد دوستيم، چون خدا با چنين كسى دوست است.

۲. على‏ عليه السلام را يارى مى‏كنيم و هركس كه او را يارى كند يارى مى ‏كنيم، چون خدا چنين كسى را يارى مى ‏كند.

در تَبَرّى

۱. با على‏ عليه السلام دشمنى نمى‏ كنيم، و با هر كس كه با او دشمنى كند دشمنى مى‏ كنيم، چون خدا با چنين كسى دشمنى مى ‏كند.

۲. على ‏عليه السلام را خوار نمى‏ كنيم و تنها نمى‏ گذاريم و هر كس او را خوار كند خوارش مى‏ كنيم، چون خدا چنين كسى را خوار مى ‏كند.

۳. پس از اين همه معرفى، هر كس كه على‏ عليه السلام را نشناسد لعنت مى‏ كنيم، چون خدا چنين كسى را لعنت مى ‏كند.

۴. بر هر كس كه حق على‏ عليه السلام را انكار نمايد غضب مى‏ كنيم، چون خدا بر چنين كسى غضب مى ‏نمايد.

تحليل اعتقادى تاريخى

اى پيامبر خاتم، ما اين تابلوى غديرى را فرهنگ اعتقادى خود مى ‏دانيم و بر صفحه دلمان حکّ نموده ‏ايم، كه هرگز پاک نخواهد شد و تغييرى نخواهد يافت، تا آن روزى كه قلب خود را به پيشگاهت تقديم نماييم و صداى «على، على» را از ضربان آن بشنوى.

اما خيل عظيمى از اين امت راه ديگرى را پيش گرفتند و كلام تو را نه تنها كنار گذاردند، كه آن را وارونه خواندند و ولايت آنان كه خدا دوستشان نداشت پذيرفتند و با دوستانشان دوستى كردند و آنان را يارى نمودند، همان گونه كه با دوستان خدا دشمنى كردند و آنان را خوار نمودند و با دشمنان خدا دوستى نمودند.

همانان كه به فاصله ۸۰ روز از غدير به گونه ‏اى على‏ عليه السلام را ناشناخته انگاشتند و براى خود خليفه انتخاب كردند، كه گويى على‏ عليه السلام اصلاً به دنيا نيامده يا قبل از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفته است!

هر كس از پيروان راستين پيامبر صلى الله عليه و آله به فاصله چند روز از شهادت آن حضرت وارد مسجد مى‏شد و ابوبكر را بر منبر مى‏ ديد، بى‏ اختيار مى‏ گفت:

انَسيتَ امْ تَناسَيْتَ! اى ابوبكر، آيا فراموش كرده اى يا خود را به فراموشى زده ‏اى؟[۴]

اين خطاب در واقع به همه دار و دسته سقیفه بود كه برخوردشان با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به گونه‏ اى بود كه گويا اصلاً او را نمى‏ شناسند و سوابق او را نمى‏ دانند.

چنان براى بيعت به خانه‏ اش حمله كردند و همسرش را آنچنان مجروح كردند و طناب بر گردنش انداختند و با شمشيرهاى آخته براى دست دادن با ابوبكر بردند كه گويى پيامبر صلى الله عليه و آله دستور چنين كارى را داده است![۵]

آرى، پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير لعنت بر چنين نشناسندگان على ‏عليه السلام را ابدى و غير قابل تغيير اعلام فرموده است.

اين اصول تولى و تبرى آن گونه معكوس در سقيفه براى مسلمانان بنيان گذارى شد كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با يک دنيا تعجب از جامعه اسلامى مى ‏فرمايد:

اعمال باطل اولى و دومى بيش از آن است كه قابل شمارش باشد، ولى با اين همه نزد مردمِ جاهل نقصى برايشان به حساب نمى‏ آيد، و اين دو نفر نزد مردم از پدران و مادران و حتى از خودشان محبوب ترند، و نسبت به دشمنان آن دو چنان بغض نشان مى ‏دهند كه نسبت به دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله نشان نمى‏ دهند، و از كوچک ترين اهانت و كلام ناشايستى نسبت به آن دو چنان پرهيز دارند كه نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله ندارند!![۶]

كار مسلمانان از زير بناى سقیفه تا آنجا پيش رفت كه بر فراز منبرها به جاى آنكه اولى و دومى را لعنت كنند، على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را لعن مى‏ كردند!!

جالب ‏تر اينكه با اين عمل به خدا تقرب مى‏ جستند، به جاى آنكه با لعن آن دشمنان خدا به درگاه الهى تقرب جويند. اينجاست كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با كمال تعجب مى‏ فرمايد:

تعجب است از آن محبتى كه از آن دو نفر در قلوب اين امت اِشراب شده، و همچنين محبت كسانى كه آنان را از راه پروردگارشان مانع شدند و از دينشان بازگرداندند.

به خدا قسم، اگر اين امت تا روز قیامت بر روى پاهايشان روى خاک بايستند و خاكستر بر سر بريزند و به درگاه خداوند زارى نمايند و نفرين نمايند كسانى را كه آنان را گمراه كردند و از راه خدا مانع شدند و به آتش جهنم دعوتشان كردند و آنان را در معرض نارضايتى پروردگارشان قرار دادند و با جرمى كه مرتكب شدند عذاب خدا را بر آنان واجب نمودند، باز هم در اين لعنت و نفرين كوتاهى كرده ‏اند![۷]

پانویس

  1. ق /  ۲۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۱۱-۱۱۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۹ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۱-۱۷۸.
  2. اسرار غدير: ص ۱۴۵ بخش ۴.
  3. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۵.
  4. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۱۲. الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۰۱.
  5. كتاب سليم: ص ۱۵۱.
  6. كتاب سليم: ص ۲۳۴.
  7. كتاب سليم: ص ۲۵۰.