سخنرانی
آماده سازى منبر غدير[۱]
پس از رسيدن كاروان حجةالوداع به غدير و فرمان توقف از سوى پیامبر صلی الله علیه و آله، آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا به محل پنج درخت كهنسال - كه در يک رديف جلوى برکه غدیر بودند - بروند و آنجا را براى اجراى مراسم آماده كنند.
آنان خارهاى زير درختان را كندند و سنگ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو كردند و آب پاشيدند. سپس شاخه هاى پايين آمده درختان را - كه تا نزديكى زمين آمده بود - قطع كردند.
بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه ها پارچه اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد.
سپس در زير سايبان، بناى منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا با جمع آورى سنگ هاى بزرگ و كوچک، آنها را روى هم چيدند و شبه منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند.
سپس از رواندازهاى شتران و ساير مركب ها كمک گرفتند و بناى آن را تكميل كردند.
در مرحله بعد پارچه اى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر انداختند. آنان منبر را طورى برپا كردند كه نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار بگيرد، و پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام سخنرانى مُشرِف بر مردم باشد تا همه آن حضرت را ببينند.
چنان كه در گزارش ماجراى غدير آمده است: احدى از حاضرين غدير خم نبود مگر آنكه آن حضرت را به چشم خود مى ديد و صداى آن حضرت را به گوش خود مى شنيد.
از سوى ديگر شخصى به نام ربيعة بن اُمية بن خلف - كه صداى بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.[۲]
دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را كه قابل بريدن نبود با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.[۳]
ايستادن دو نفر بر فراز منبر غدير[۴]
عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پیامبرصلی الله علیه و آله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدیر از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد كه حضرت پس از بالا رفتن از پله هاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال قيام رو به مردم نمود.
در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پیامبرصلی الله علیه و آله به پايين منبر اشاره مى كند و لحظاتى بعد گام هاى بلند علی بن ابی طالب علیه السلام را ديدند كه از پله هاى منبر بالا مى رود.
چشم ها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبر صلى الله علیه و آله با على عليه السلام كار خاصى دارد و مى خواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد.
على عليه السلام پله هاى منبر را بالا رفت تا آنكه يک پله پايين تر از پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوه گر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارک خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله نمود.
در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به «بسم الله الرحمن الرحيم» طنين انداز شد.
قيام بر منبر در غدير، در حالى كه اميرالمؤمنين عليه السلام نيز كنار حضرت ايستاده بودند، منظره اى بود كه براى اولين بار مردم دو نفر را در سابقه ذهن خود بر فراز منبر مى ديدند.
در موقعيت حساس خطبه، پيامبر صلى الله عليه و آله دست على عليه السلام را گرفت و او را نزديک خود آورد و سپس بازوان وى را گرفت و بلند كرد و عملاً معرفى نمود. اين منظره از زيباترين جلوه هاى بيادماندنى غدير براى كسانى بود كه آن واقعه را دیدند يا شنيدند.[۵]
تبليغ غدير با سخنرانى[۶]
يكى از گرايش هاى تحقيقى در مورد غدیر و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند تنظيم سخنرانى هاى غدير است.
تنظيم سخنرانى ها و بيانات بزرگان كه در غدير ايراد مى كنند نيز از ديگر مسائل مهم در كتاب غدير است، چرا كه علماى شیعه سخنرانى ها و بيانيه هايى ايراد مى نمايند كه شامل نكات و ظرائف بسيار است. اين گونه گفتارها اگر ثبت نشود با گذشت زمان از اذهان نيز پاک خواهد شد، ولى اگر به صورت کتاب و گاهى به صورت يادنامه چاپ و منتشر گردد اثرى جاودان در فرهنگ غدير خواهد بود.
توصيف منبر غدير[۷]
خفقان سقیفه و بنى اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدیر گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارک امام معصوم بشنوند.
با انقراض بنى اميه و قبل از تسلط بنی عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.
اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه اى در سه روز با خطابه اى به طول بيش از يک ساعت، چه نعمت عظيمى در تاریخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل هاى بعد هستيم.
اميرالمؤمنين عليه السلام در مورد منبر غدير فرمود:
در غدير شبيه منبرى براى پيامبرصلى الله عليه وآله ساخته شد و آن حضرت بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد.
در آن مجلس با صداى بلند فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ». پس اساس ولايت من ولایت الهى است، و عداوت با من برابر دشمنى با خداست.[۸]
همچنين امام باقر علیه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:
پيامبرصلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدیر آمد كه در آنجا درختانى بود.
حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.
آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن سنگ ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: «الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ...».[۹]
جايگاه منبر غدير[۱۰]
سير آماده سازى مردم توسط پيامبر صلى الله عليه و آله را مى توان به طور سلسله وار اين گونه بيان كرد:
پس از رسيدن به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله چند اقدام مهم انجام داد تا خطبه غدیر در بهترين شرايط ارائه شود:
جمع آورى مردم
پیامبر صلی الله علیه و آله براى مقابله با هر توطئه اى در آن لحظات حساس، از هر گونه پراكندگى كاروان جلوگيرى كند. براى اين هدف دست به سه اقدام به موقع زد:
يكى آنكه فوراً افرادى را مأمور كرد تا مواظب انسجام كاروان و پراكنده نشدن آن باشند.
ديگر آنكه فرمان داد تا منادى ندا كند: همه مردم متوقف شوند، و آنان كه پيشتر رفته اند بازگردند، و آنان كه پشت سر هستند خود را برسانند.
اين گونه بود كه آهسته آهسته همه آن جمعیت صد و بيست هزار نفرى در محل از پيش تعيين شده كنار برکه جمع شدند، بدون اينكه كوچک ترين اخلالى در نظم عمومى كاروان پيش آيد.
سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله براى حفظ نظم هنگامى صورت گرفت كه آن حضرت متوجه شد عده اى از فتنه گران به قصد بر هم زدن نظم و ايجاد آشوب از غدير عبور كرده اند. اين بود كه همزمان با اعلام توقف كاروان، گروهى را فرستاد تا پيش رفتگان را بازگردانند و به آنان درباره بازگرداندن ابوبکر و عمر به طور خاص سفارش كرد!
مأموران به سرعت تاختند و آن گروه را كه به سركردگى ابوبكر و عمر تا نزديكى هاى جحفه پيش رفته بودند!
به سمت غدير بازگرداندند، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو نفر را به شدت مورد مؤاخذه قرار داد. اين گونه بود كه اين نقشه منافقین نيز - با آنكه اجرا شد - ولى با اقدام به موقع پيامبر صلى الله عليه و آله خنثى گرديد.[۱۱]
خالى نگه داشتن زير درختان
پيش بينى ديگرى كه هنگام اجراى آن رسيده بود خالى ماندن زير درختان غدير براى اجراى مراسم سه روزه بود. براى اين منظور پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد كسى زير پنج درخت كهنسال كنار بركه نرود، تا آن مكان براى برنامه سه روزه غدير آماده شود.
طبق اين فرمان، با آنكه چشم ها به محض ورود به غدير متوجه سایبان آرام بخش زير درختان مى شد، ولى همه از كنار آن عبور مى كردند و هيچ كس به خود اجازه توقف در زير درختان را نمى داد.
اسكان منظم جمعيت
اسكان آن جمعيت انبوه مقدمه ديگرى براى سخنرانى بود كه هنگام اجراى آن فرا رسيده بود. پس از آن دستورات، همه مركب ها با رسيدن به فضاى اطراف بركه متوقف شدند و گروه هاى مختلف مردم در گستره بيابان غدير پياده شدند و هر يک براى خود جايى پيدا كردند و شتران خود را خواباندند.
عده اى فرش و زيرانداز براى خود پهن كردند و عده اى ديگر خيمه بر پا نمودند، و كم كم همه جمعيت در گوشه و كنار منطقه مستقر شدند.
روح همكارى مردم و نظارت دقيق مأموران پیامبر صلی الله علیه و آله باعث شد كه پياده شدن و استقرار آن جمع عظيم انسان ها بدون كوچكترين مشكلى به انجام رسد، و زمينه مناسبى براى مراحل بعدى مراسم باشد.
مقابله با گرما
مسئله گرما در آن هنگام از سال و در آن ساعت از روز - در نزديكى ظهر - مشكلى بود كه هيچ چاره اى نداشت جز آنكه هر كس شخصاً به فكر خود باشد. البته گرماى شديد براى مردم آن مناطق پديده تازه اى نبود و بارها در فصل گرما آن را تجربه كرده بودند.
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم - حتى خود حضرت - گوشه اى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشه اى از آن را زير پاى خود قرار دادند، و عده اى از شدت گرما عبا را به پايشان پيچيدند![۱۲]
اكنون صد و بيست هزار حاجى بازگشته از حرم الهی، در كنار بركه آسمانى غدير از حركت چند روزه باز ايستاده بودند. آنان مى دانستند كه تا ساعتى ديگر مراسم آغاز خواهد شد و بايد وضو بگيرند و خود را براى شركت در نماز جماعت و سپس در مراسم آماده كنند. همه در جنب و جوش، براى يک برنامه استثنائى!
پيش بينى آرايش مجلس سخنرانى
آخرين اقدام عملى قبل از غدير، آراستن مجلس خطابه و آماده سازى جايگاه سخنرانى بود، كه تا آن روز مجلسى در اين وسعت سابقه نداشت. اين مرحله نيز در گونه اى با شكوه و بى نظير آماده شد، كه مردم هرگز تا آن روز نمونه اش را نديده بودند.
نيمى از آنچه بايد انجام مى گرفت مربوط به جايگاه سخنرانى و نيم ديگر مربوط به موقعيت نشستن مردم در برابر منبر بود.
موقعيت استقرار مردم در برابر سخنران
براى استقرار منظم و آرام مردم در مقابل سخنران، زمان آن با توجه به نزديكى ظهر بعد از نماز جماعت در نظر گرفته شد؛ تا با همان نظمى كه براى نماز نشسته اند بدون كوچكترين حركتى آماده شنيدن سخنرانى باشند.
با توجه به حضور بانوان در كاروان، زاويه خاصى از مجلس به آنان اختصاص يافت كه به راحتى خطيب را بر فراز منبر ببينند و سخنان او را بشنوند.
صدا رسانى به آن جمعيت انبوه
از نظر صدا رسانى اگر چه اجتماع مردم در برابر منبر به گونه اى بسيار منسجم تدارک ديده شده بود، اما براى تكميل موقعيت يک يا چند نفر كه صداى فوق العاده بلندى داشت مأمور شد كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند، تا همه سخنان حضرت را شنيده باشند.[۱۳]
آماده سازى زير درختان براى منبر
اكنون نوبت آن بود كه موقعيت بديعى براى جايگاه سخنرانى تدارک ببينند، تا هم مناسب صد و بيست هزار مخاطب باشد و هم نمادى به ياد ماندنى در خاطره ها بر جاى گذارد.
براى آماده سازى جايگاه، پيامبر صلى الله عليه و آله چهار نفر از خواص اصحاب خود را انتخاب كرد. آن حضرت مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواند و به آنان دستور داد تا محل پنج درخت كهنسال را براى اجراى مراسم آماده كنند.
بناى منبر در موقعيت ويژه
با توجه به اينكه درختان غدير از شرق به غرب روييده بودند و بركه در سمت جنوبی پشت درختان قرار داشت، تصميم بر آن شد كه منبر را به گونه اى بنا كنند كه مردم رو به قبله و رو به بركه قرار بگيرند. در نتيجه جمعيت پس از نماز جماعت بدون آنكه از جاى خود حركت كنند در مقابل منبر بودند و سخنران پشت به قبله و رو به مردم قرار مى گرفت. همچنين مى بايست موقعيت منبر نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار مى گرفت تا پیامبرصلی الله علیه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد و همه آن حضرت را ببينند.
سايبان بر فراز منبر
گروه چهار نفرى كار خود را آغاز كردند. آنان ابتدا خارهاى زير درختان را كندند و سنگ هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه هاى اضافى پايين آمده آن درختان خودرو را - كه تا نزديكى زمين آمده بودقطع كردند. بعد از آن در فاصله دو درختِ وسط، روى شاخه ها پارچه اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد.
دو نفر نيز مأموريت يافتند چند شاخه بلند اطراف منبر را - كه قابل بريدن نبود - با دست نگه دارند تا جايگاه سخنرانى بهتر ديده شود.
كيفيت و بلنداى منبر
سپس در زير سايبان، بناى منبرى از سنگ را تدارک ديدند. ابتدا با جمع آورى سنگ هاى بزرگ و كوچك، آنها را روى هم چيدند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند.
آنگاه از رواندازهاى شتران و ساير مركب ها كه عبارت بود از تشک ها و قاليچه ها كمک گرفتند، و آنها راروى سنگ ها قرار دادند تا سختى سنگها را با نرمى رواندازها جبران كرده باشند. در مرحله بعد پارچه اى براى زيبايى از بالا تا پايين منبر پهن كردند.
اين كامل ترين گونه از تدارک يک مجلس عظيم براى يک خطابه استثنائى بود، كه از نظر جايگاه خطيب و مخاطَبين و ايجاد بالاترين كيفيت ممكن براى مجلس سخنرانى، در گونه اى بى نظير آماده شد.
عظمت غدير با منبر[۱۴]
مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه ها و آمادگى صف ها براى نماز، پیامبر صلی الله علیه و آله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.
بعد از آن همه مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.
قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين عليه السلام يک پله پائين تر از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بر فراز منبرِ غدير و در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه و آله بر شانه آن حضرت بود.
سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به خوبى مى ديدند.
پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.
با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مى شوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مى نگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.
يادآور مى شود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يک سخنرانى و در مقابل يک خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.
فنون خطابه در خطبه غدير[۱۵]
يكى از مسائل مهم در خطبه غدیر، فنون خطابه اى است كه در خطبه غدير لحاظ شده است.
فن خطابه از فنون بسيار مهم به شمار مى آيد، تا جايى كه اثرگذارى خطابه در مخاطب و نقش بستن آن در جان مخاطبان و زيبايى سخن و تسلط بر فضاى سخنرانى، همه و همه به رعايت آن فنون بستگى دارد. رعايت اصول و فنون خطابه، يكى از امورى است كه هر خطيب بايد در سخنورى آن را رعايت كند.
مسلماً هر خطيب دوست دارد خطابه او منحصر به فرد، جذاب و دلنشين و هميشه براى شنوندگان تازه باشد.
اين امر مى طلبد كه سخنران آن مسائل مهم خطابه را رعايت كند، و سعى داشته باشد تا در لا به لاى سخنان خود به كار گيرد.
همان مسائلى كه خطبا و بزرگان ما بيان كرده اند و آن را «علم بيان و فنّ خطابه» مى نامند.
لذا مهمترين و اساسى ترين موضوع براى هر خطيب، در مرحله اول آشنايى، و در مرحله دوم به كارگيرى آن فنون است.
در گذشته، خطباى بزرگ سعى مى كردند اين مسائل را رعايت كنند، و لذا كلام آنان از زيبايى خاصى برخوردار بوده است. سرآمد آنها اهل بیت پیامبر علیهم السلام بودند.
تا جايى كه حضرت على عليه السلام مى فرمايد: و انّا لامراء الكلام،و فينا تنشبت عروقه، و علينا تهدّلت غصونه... .[۱۶]:
همانا اميران سخن ما هستيم، و درخت سخن در ميان ما ريشه دوانده، و شاخه آن بر سر ما سايه گسترده است.
بر اين اساس، ما معتقديم تمامى اصول و فنون علم بيان و معانى را بايد از چشمه زلال اهل بیت علیهم السلام فرا گرفت.
در رأس همه آنها، وجود نازنين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امير بيان اميرالمؤمنين على عليه السلام قرار دارند. سخنان ايشان اوج فصاحت و بلاغت و سرشار از حكمت هاست.
با تأمل در خطبه گرانسنگ پیامبر صلی الله علیه و آله در واقعه غدیر خم، در مى يابيم تمام فنون خطابه مثل فصاحت و بلاغت به نحو احسن و اكمل در اين خطبه ماندگار رعايت شده است.
لذا خطبه غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله از طراوت و زيبايى و اثرگذارى خاص و ماندگارى ويژهاى برخوردار است. به سبب همين خصوصيات، نياز به دقت و بررسى و تتبع بيشتر دارد.
همين امر باعث شده در صدد برآييم تا در حد توان، اين نكات را جمع آورى كنيم، و اشاره اى به فنون تبليغى پیامبر صلی الله عليه و آله در خطبه غدير داشته باشيم:
فصاحت
سادگى، واژگان زيبا و شيوايى كلمات در مبحث فصاحت جاى دارد.
يک كلام فصيح كلامى است كه همه اين شاخصه ها را دارا باشد، و در عين سادگى براى مخاطبان يک زيبايى و طراوت ويژه اى داشته باشد.
به گونه اى كه وقتى كه مستمع گوش مى دهد احساس خستگى نكرده، بلكه احساس لذت و آرامش كند.
كلام نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله در خطبه غدیر به انسان آرامش مى دهد، زيرا داراى يک چنين خصوصيات و نواى زيبا و دلنواز است.
مأنوس بودن كلمات
استفاده از كلمات رسا و مأنوس و الفاظى كه براى اذهان شنونده آشنا و قابل هضم باشد؛ به طورى كه بتوانند معناى آن را بفهمند و به مفهوم آن پى ببرند، مى تواند به خطابه زيبايى خاصى ببخشد.
در خطبه ارزشمند غدير، اين گزينه ها در كلمات پیامبر صلی الله علیه و آله به وضوح ديده مى شود، و آن حضرت در صدد بيان اين خطبه به ساده ترين شكل است.
مقتضاى حال و زمان بودن
هر سخنى بايد با مقتضاى زمان مكان و موقعيت مطابق باشد؛ به طورى كه مخاطب بتواند سخنان گوينده را بر اساس نياز و شرايط اجتماعى، سياسى و فرهنگى خود تطبيق دهد، تا اثر بيشترى داشته باشد.
در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله، با توجه به اينكه اواخر عمر با برکت ايشان بوده، ضرورى ترين مسئله موضوع ولایت و جانشینی بعد از آن حضرت بوده كه در خطبه مطرح كرده است.
مسئله ولايت و امامت بعد از ايشان چيزى بوده كه همه مردم در آن شرايط به آن نياز داشتند، و لذا در كنار موضوعات ديگر، موضوع امامت على عليه السلام مطرح شده است.
احترام به مخاطبان در حين صحبت
سخنران بايد طورى سخن بگويد و رفتارش به گونه اى باشد كه شنوندگان از آن برداشت حقارت و پستى و خويشتن را ناچيز و موهن احساس نكنند.
پيامبر صلى الله عليه و آله اين مطلب را در طى سخنان خود مد نظر داشتند.
براى مثال، در زمان تكلم همه اقشار و اقوام و ملل را مخاطب قرار مى دهند، تا همه اقشار براى خود جايگاه و شخصيتى خاص را در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله احساس كنند. براى مثال مى فرمايند:
فاعلموا - معاشر الناس - ان اللَّه قد نصبه لكم وليكم و اماماً مفترضاً طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى و العربى، و الحرّ و المملوك، و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد...:
بدانيد اى مردم! (ژرفى آن را فهم كنيد و بدانيد كه)خداوند او را برايتان صاحب اختیار و امام قرار داده است.
پيروى او را بر مهاجران و انصار و آنان كه به نيكى از ايشان پيروى مى كنند و بر صحرانشينان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر كوچک و بزرگ و سفيد و سياه و بر هر يكتاپرست لازم شمرده است.
مخاطب سنجى
سخن و كلام بايد در خور فهم مخاطب باشد، و بر اساس فهم و درک مخاطبان سخن گفته شود. و گرنه هر اندازه هم انسان حرف هاى خوب بزند ولى جملات او آنچنان سنگين و مغلق باشد كه كسى متوجه مفهوم و معناى سخن نشود، به يقين آن سخن فايده اى نخواهد داشت. لذا كلام بايد مطابق فهم و درک مخاطب باشد.
همچنان كه درباره سخن گفتن نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله در روايت آمده است: عن ابى عبداللَّه عليه السلام ما كلّم رسول اللَّه صلى الله عليه وآله العباد بكنه عقله قط. و قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه وآله: انّا معاشر الانبياء اُمرنا ان نكلّم الناس على قدر عقولهم[۱۷]: امام صادق علیه السلام مى فرمايد: هيچ وقت پيامبرصلى الله عليه وآله با مردم بر اساس عقل كامل خود سخن نمى فرمود. در ادامه فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: ما پيامبران مأموريم بر اساس عقل مردم سخن بگوييم.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله سخنان را به گونه اى تنظيم و از الفاظى استفاده مى كند كه براى عموم شركت كنندگان در جلسه قابل فهم و درك باشد. وقتى ايشان مى بينند جمعيت حاضر در حج از همه اقشار و طبقات هستند و سطح على و فرهنگ آنان مختلف است، سعى مى كند سخنانى را بيان كند كه همه فهم باشد و همه آن كلام را بفهمند و به مقصود حضرت پى ببرند.
ايجاد انگيزه
ترغيب و ايجاد انگیزه براى مخاطب جهت استماع سخنان در جاى خود از اهميت و جايگاه خاصى برخوردار است. تا جايى كه اگر مستمع انگيزه اى براى گوش دادن نداشته باشد، به يقين كلام متكلم اثرى نخواهد داشت.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در خطبه غدیر اين موضوع را به خوبى رعايت كرده اند. براى مثال جمع كردن همه مردم و فرا خواندن افرادى كه جلوتر رفتند و منتظر ماندن آنها براى رسيدن عقب مانده ها و بيان وعده هاى الهى مثل وعده بهشت و نعمت هاى بهشتى و راه به دست آوردن رضایت الهی به وسيله ولایت على عليه السلام و... از همين جهت است.
آگاه بودن و آگاه كردن
سخنران بايد هم خود بداند كه چه مى خواهد بگويد، و هم مطالب را خوب بتواند تفهيم كند؛ يعنى خودش ماده و صورت سخن را بداند و تسلط كافى بر آن داشته باشد، تا بتواند خوب مسئله را براى مردم و شنوندگان بيان كند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، اولاً از جايگاه ممتاز على عليه السلام آگاهى كامل داشت و ايشان را به خوبى مى شناخت. شاهد اين مطلب بيانات متعدد از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله است كه قبل از واقعه غدیر در موارد متعدد از شخصيت عظيم علی علیه السلام سخن مى گويد و فضايل بى شمار ايشان را بازگو مى كند، كه در تاريخ ثبت شده است. ثانياً: به صورت مناسب توانست جايگاه آن حضرت را براى مردم تبيين كند.
همراه كردن مخاطب با متكلم
همراه كردن مخاطب در حين سخن، آن كسالت احتمالى و يک نواخت بودن سخن را بر مى دارد. اين كه سخن او به گونه اى باشد كه بتواند مخاطبان را با خود همراه كند و با تأييد مستمع بر فضاى موجود مسلط شود. براى مثال، پیامبر صلی الله علیه و آله جملاتى را بيان مى كند،و در ضمن مخاطبان را هم به همراهى وا مى دارد. حتى از آنها جواب مى خواهد كه در اين خطبه بيش از پنج بار از كلمه «قولوا»- يعنى «بگوييد» - استفاده شده است.
براى نمونه مى فرمايند:
معاشر الناس، قولوا الذى قلت لكم و سلّموا على علىّ عليه السلام بامرة المؤمنين. و قولوا: سمعنا و اطعنا، «غفرانك ربنا و اليك المصير» و قولوا : «الحمد للَّه الذى هدانا لهذا و ما كنّا لنهتدى لولا ان هدانا اللَّه» :
هان مردمان! آنچه براى شما گفتم بگوييد، و به على عليه السلام با لقب امیرالمؤمنین سلام كنيد، و بگوييد: شنيديم و فرمان مى بريم. «پروردگارا آمرزشت را مى خواهيم و بازگشت به سوى تو است» . همچنين بگوييد: تمام سپاس و ستایش خدايى است كه ما را به اين راهنمايى فرمود، و گر نه راه نمى يافتيم... .
بهره گيرى مناسب براى اثبات موضوعات ديگر
پيامبر صلى الله عليه و آله با استفاده از فرصت مناسب به دست آمده، علاوه بر مسئله ولایت على عليه السلام، سعى مى كند مسائل ديگرى را نيز تثبيت كند. مثل ولايت ائمه اثنی عشر علیهم السلام، مسئله مهدويت و ظهور منجى عالم بشريت و ... . براى مثال مى فرمايد:
معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل فىّ مسلوك. ثم فى على عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى عليه السلام، الذى يأخذ بحق اللَّه و بكل حق هو لنا. لان اللَّه عزوجل قد جعلنا حجة على المقصّرين و المعاندين و الخائنين و الآثمين و الظالمين من جميع العالمين... .
جلب اعتماد مستمعين به خود
اگر شنونده به گوينده اعتماد نداشته باشد، به يقين آن خطابه اثرى را كه بايد داشته باشد نخواهد داشت. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله اول جايگاه خود را براى مردم ثابت كرد، و وقتى ديد مردم همراه هستند، آن وقت مسائل اصلى را مطرح كرد. البته نوع رفتار انسان در طول مدت زندگى در بين مردم مى تواند در اين بخش مؤثر باشد، و خطيب قبل از سخن با رفتار خود با مردم سخن مى گويد. به يقين تكلم با رفتار مؤثرتر از تكلم با زبان خواهد بود.
معرفى هدف
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى اينكه بهتر بتواند مطالب خود را بيان و ابلاغ رسالت كند، ابتدا فضائل و شخصيت واقعى على عليه السلام و جايگاه ايشان نزد خدا و رسولش را بيان مى كند، تا ديگر براى اثبات ولايت او جاى هيچ شبهه اى نباشد، و مردم خود به خود او را برتر از ديگران بدانند. آنجا كه مى فرمايد:
فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى... .
يا مى فرمايد: و على بن ابى طالب عليه السلام اقام الصلاة و اتى الزكاة و هو راكع. يريد اللَّه عزوجل فى كل حال... : على بن ابى طالب عليه السلام كسى است كه اقامه نماز كرد و در حال ركوع در راه خدا انفاق كرد... .
پرهيز سخنان تشنج زا
گاهى بعضى از افراد به علت بى تجربگى يا عواملى ديگر از الفاظى استفاده مى كنند كه به جاى بهره بردارى از فضاى موجود فضا را متشنج مى كنند، و به جاى اداره جلسه آن را بر هم مى زنند.
اما پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از اين گونه الفاظ دورى مى كند. براى مثال، وقتى سخن از منافقین به ميان مى آيد، موضوع را به طور كلى مطرح و از بيان نام آنها خوددارى مى كند و مى فرمايد:
لو شئت ان اسمّى باسمائهم لسمّيت و ان اومأ اليهم باعيانهم لاومأت و ان ادلّ عليهم لدللت، و لكنّى و اللَّه فى امورهم قد تكرّمت... :
اگر مى خواستم نام آنها را ببرم مى بردم، يا اگر مى خواستم به آنها اشاره اى داشته باشم اشاره مى كردم... . ولى به خدا سوگند من درباره آنان به كرامت برخورد كردم... .
تشويق و تهديد يا تبشير و تنذير
بدون ترديد، تشويق و تهديد يا تبشير و تنذير در كلام گوينده مى تواند در اثرگذارى كلام نقش به سزايى داشته باشد، و انسان را وادار به دقت در استماع كلام كند. مثل بيان پاداش و جزاى مناسب براى قبول ولایت على عليه السلام، يا عذاب دردناک براى دشمنى با على عليه السلام كه آن را پیامبرصلی الله علیه و آله در غدير مطرح مى كند. براى مثال مى فرمايد:
الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين. يا فرمود: الا ان اوليائهم الذين قال اللَّه عزوجل: «يدخلون الجنه بغير حساب» .
به روز بودن موضوع و متن كلام
يک سخنران موفق هميشه سعى مى كند، مهمترين موضوع روز را با لطافت خاصى با مردم در ميان بگذارد، تا به كار مردم آيد و گرهى از شبهات سياسى، اجتماعى و يا اقتصادى را حل كند. موضوع مهدويت از جمله مسائل مهم و سرنوشت ساز در ميان بشريت است كه حساسيت زيادى دارد، و ممكن است امت با انكار يا شبهه افكنى و طرح انحرافات مواجه شود. لذا پیامبرصلی الله علیه و آله براى روشن شدن مسئله و جلوگيرى از خرافات و انحرافات، موضوع مهدویت را مطرح مى كند، تا اذهان عمومى جامعه از همان زمان آشنا و منتظر مهدى موعودعليه السلام باشند. حضرت در بخشى از خطبه مى فرمايد:
معاشر الناس، «آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها او نلعنهم كما لعنّا اصحاب السبت» ... . معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على بن ابى طالب عليه السلام، ثم فى النسل منه، الى القائم المهدى عليه السلام الذى يأخذ بحق اللَّه و بكل حق هو لنا... :
... آگاه باشيد! همانا آخرين امام قائم مهدى عليه السلام از ماست، كه بر تمامى ادیان چيره خواهد بود. او است انتقام گيرنده از ستمكاران.
او است فاتح دژها و منهدم كننده آنها. او است چيره بر تمامى قبايل مشركان و راهنماى آنان. او خونخواه تمام اولياى خداست.
تبيين صريح و شيواى موضوع (شفاف سازى)
يكى از مشكلات اصلى بعضى از سخنرانان، مشخص نبودن موضوع سخن است. لذا هر چه هم زحمت بكشند و شيوا سخن بگويند، باز اثر واقعى خود را نمى گذارند.
نامعلوم بودن موضوع سخن مستمع را دچار سردرگمى مى كند، و ممكن است شنونده در آخر جلسه هم هيچ نتيجه اى را نگيرد.
لذا بهتر است گوينده به گونه اى كلام تنظيم كند كه دست كم در اثناى سخن اصل موضوع براى آنها مشخص شود تا بتوانند آن را تحليل كنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم سعى كرد موضوع اصلى را خيلى روشن و شفاف براى مردم تبيين كند؛ آنجايى كه فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلَاهُ.
با اين جمله همه به موضوع سخن پى مى برند، و در ذهن خود آن را بررسى كرده و راحت تر مى توانند تصميم گيرى كنند.
ابتكار عمل در خطابه
اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله در حين خطابه على عليه السلام را كنار خود جاى دهد و دست او را بگيرد و بالا ببرد و جانشينى او را اعلان كند، ابتكار عمل پيامبر صلى الله عليه و آله است، كه فوايد خاصى داشته است. مثل معرفى على عليه السلام به صورت چهره به چهره، اتمام حجت با مردم، جلب توجه همه افراد و رفع هر گونه شبهات احتمالى و... .
بیعت مستقيم با على عليه السلام شيوه ديگرى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى كند.
پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم خواست تا مستقيماً با على عليه السلام دست بيعت بدهند و صرفاً به اقرار زبانى كفايت نكنند. اين عمل پيامبر صلى الله عليه و آله حجت را بر مردم تمام كرد.
لذا فرمود: الا و انّى عند انقضاء خطبتى ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته بعدى:
اينک شما را مى خوانم كه پس از پايان خطبه با من و با على عليه السلام دست دهيد، تا با او بيعت كرده به امامت او اقرار كنيد.
شروع و ورودى مناسب
در هر خطابه اى انسان بايد با بيان مطالب مناسب و با ايجاد فضايى مناسب شروع مناسبى داشته باشد. با توجه به اهمیت مسئله ولایت و شرايط آن عصر بايد گفت:
پيامبرصلى الله عليه وآله به بهترين نحو در آن مسئله ورود پيدا كرد، و با يک مقدمه مناسب توانست مطالب مورد نظر را به مستمع القا كند.
ابتدا حضرت با حمد و ثناى الهى و اقرار به بعضى مسائل اعتقادى كلام را آغاز مى كند، و آرام آرام وارد مباحث اصلى يعنى ولايت و امامت ائمه عليهم السلام و به خصوص حضرت على عليه السلام مى شود.
استفاده از منبر
يک خطيب بايد سعى كند از منبر براى سخنرانى استفاده كند، و اجازه ندهد كه اين سنت حسنه كم كم فراموش شود. كنار گذاشتن منبر، رها شدن يک سنت حسنه نبوى را در پى دارد.
بلكه گاهى اوقات وهن و سبک شدن آن مجلس و سخنان سخنران جلسه را هم در پى خواهد داشت.
البته اگر نگوييم كنار گذاشتن منبرها - كه از قداست خاص و ويژه برخوردارند - توطئه دشمنان دين و روحانيت است.
هر وقت نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله يا ائمه اطهار علیهم السلام مى خواستند براى مردم سخنرانى مهمى داشته باشند، حتماً از منبر استفاده مى كردند.
حتى موضوع اهميت منبر را در زندگى انبياء گذشته نيز مشاهده مى كنيم و آن بزرگواران هم از منبر استفاده مى كردند.
در واقعه غدير هم مى بينيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اول دستور مى دهد منبرى از جهاز شتران يا سنگ ها بسازند و سپس سخنرانى مى كند، كه اين اهميت موضوع را مى رساند.
لذا در روايتى از امام محمد باقر علیه السلام داريم كه مى فرمايد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمان داد زير درختان را جارو كنند، و از سنگ ها شِبه منبرى براى او ساختند تا بر مردم اشراف پيدا كند... .
در اين هنگام رسول خداصلی الله علیه و آله بر بالاى سنگ رفتند و شروع به حمد و ثناى الهى كردند و فرمود... .[۱۸]
امير بيان حضرت على عليه السلام در خطبه غدیریه خود در يكى از روزهاى غدير - كه به همين مناسبت سخنانى بيان داشتند - در اين خصوص فرمودند:
فخرج رسول اللَّه صلى الله عليه وآله الى حجةالوداع. ثم صار الى غدير خم، فأمر فاصلح له شبه المنبر. ثم علاه و اخذ بعضدى...[۱۹]:
پيامبر صلى الله عليه و آله براى آخرين حج خود (حجةالوداع) از مدینه خارج شد، و وقتى به منطقه غدیر خم رسيد، دستور داد چيزى شبيه منبر براى او بسازند. سپس از آن بالا رفت و بازوى مرا گرفت و....
رفع شبهات
يكى از مسائلى كه در آن عصر، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همواره از شيوع آن مى هراسيد و يكى از عللى كه مانع از اعلان رسمى موضوع مى شد، اين بود كه مردم پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله را تهمت و افترا بزنند كه مسئله ولايت على عليه السلام نه از طرف خداوند متعال، بلكه از سوى خود پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است.
اتفاقاً اين مسئله در غدير مطرح هم شد. لذا همواره به مردم گوشزد مى كردند كه از ناحيه خداوند متعال است، و اين مطلب را به آيات متعدد الهى مستند مى كردند و آن را امرى الهى مى دانستند:
فاوحى الىّ: بسم اللَّه الرحمن الرحيم «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على عليه السلام - يعنى فى الخلافة لعلى بن ابى طالب - «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس».
بيان مشكلات جامعه اسلامى
سخنران - به خصوص در سخنرانى هاى خاص - بايد سعى كند مشكلات جامعه را به دقت بررسى و در صورت لزوم براى مردم بيان كند، تا شايد بتوانند بخشى از مشكلات را خودشان حل كنند، يا دست كم در جريان بعضى از امور شيطانى مخفى در جامعه قرار گيرند تا در دام آنها نيافتند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به اين مسئله توجه خوبى داشته و مى خواستند به مردم هم اين توجه را بدهند:
و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال اللآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم، و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم. و كثرة آذاهم لى غير مرة، حتى سمّونى اذناً... :
من از جبرئیل درخواست كردم از خداوند اجازه گيرد و مرا از اين مأموريت معاف دارد، زيرا كمىِ پرهیزکاران و فزونى منافقان و دسيسه ملامتگران و مكر مسخره كنندگان اسلام را مى دانم.
همانان كه خداوند در كتاب خود در وصفشان فرموده است: به زبان آن را مى گويند كه در دل هايشان نيست و آن را اندک و آسان مى شمارند، حال آنكه نزد خداوند بس بزرگ است.
همچنين از آن رو كه منافقان بارها مرا آزار داده اند، تا آنجا كه مرا اُذُن (سخنشنو و زود باور) ناميده اند... .
اداى وظيفه الهى، هدف اصلى خطابه
خطيب بايد به چند نكته توجه داشته باشد: اولاً: اصل خطبه و مطالب بيان شده در آن بر اساس اداى وظیفه و دستور الهى است؛ يعنى سخن مى گويد چون تكليف چنين اقتضا مى كند.
ثانياً: بايد ببيند همان تكليف چه نوع حرف زدنى را اقتضا دارد و همان را بيان نمايد. تمام سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدیر نيز بر همين اصل و اساس بوده است.
خود حضرت هم اين مطلب را بيان مى فرمايد:
و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد او لم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة... .
در اين جمله پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايند: من آنچه مأمور بودم ابلاغ و به وظيفه خود عمل كردم.
در بخشى ديگر مى فرمايد: معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ؛ و انا ابيّن لكم سبب هذه الآيه: ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيّى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منّى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى، و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله.
در اين بخش هم مى فرمايد: من در رساندن آنچه مأمور به تبلیغ آن بودم و خداوند بر من تكليف كرد كوتاهى نكردم.
اين گونه بخش ها نشان دهنده اين است كه يک سخنران بايد به وظيفه الهى خود عمل و به آنچه بين خود و خداى خود تكليف مى داند عمل كند.
مخاطب قرار دادن مستمعين
يكى از شيوه هاى سخنورى اين است كه هميشه مخاطبان را شاداب نگه دارد و اجازه ندهد كه آنها حواسشان از مجلس و گوش دادن سخن پرت بشود.
لذا مى تواند در ضمن صحبت با نگاه مستقيم به مخاطبان يا آنها را با جملاتى مثل بزرگواران مجلس، عزيزان حاضر در جلسه، شما عزيزان توجه داريد... ، مخاطب قرار دهد تا كاملاً متوجه سخنان باشند.
وجود نازنين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هم از اين شيوه بهره بردارى كرده است. لذا وقتى دقت مى كنيم، مى بينيم در مجموع خطبه غدیر حدود ۵۳ مرتبه عبارت «معاشر الناس» و حدود ۴۵ مرتبه از كلمه «ألا» تنبيهيه استفاده شده است.
فنون سخن براى ابلاغ غدير[۲۰]
عظمت غدير اقتضا مى كند به بلنداى آن برنامه ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه هاى كم ابهت تبليغ مى توان جلوه گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى دهد كه آن را در جذاب ترين و ارزشمندترين گونه هاى رسانه اى جلوه گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با مسئله غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.
يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير استفاده از فنون سخن و خطابه براى ابلاغ غدير است:
در غدير فصاحت و بلاغت و شاهكارهاى سخنورى در اعلا درجه آن به كار گرفته شد و ثمره خود را به هنگام خود نشان داد. اكنون بر ماست كه همان راه را در پيش بگيريم و به مُبلِّغ اول غدير اقتدا كنيم، و راهكارهاى زير را عملى سازيم:
الف) مقتضاى حال و مخاطب و موضوع
اگر در غدير بلاغت به معناى مراعات مقتضاى حال و مخاطب و موضوع در نظر گرفته شد، ما نيز در تبليغ غدير بايد در هر موردى موقعيت مخاطب را از نظر ظرفيت و سابقه علمى و شرايط تربيتى در نظر بگيريم، و محدوده موضوع مطرح شده را تعيين كنيم و آينده يک سخن يا نوشته و بُرد آن را در نظر آوريم.
ب) ادبيات زبان ها براى رساترين جملات
اگر در غدير فصاحت به معناى به كارگيرى گوياترين جملات رمز«بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» شد، ما نيز بايد ادبيات هر زبانى را براى يافتن رساترين جملات مورد مطالعه قرار دهيم، تا غدير را بين هر قوم و ملتى با شيواترين و گيراترين عبارات منتقل نماييم.
ج) زيباترين كلمات و اصطلاحات
اگر در غدير زيبايى هاى بديع كلام به كار گرفته شد، ما نيز مى آموزيم كه براى ابلاغ چنين مهمى بايد از زيباترين كلمات و اصطلاحات و تركيب بندى جملات براى تبليغ غدير در گونه هاى گفتارى و نوشتارى بلند و كوتاه استفاده بريم.
منبر شيطان در غدير[۲۱]
امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفت، ابلیس در بين گروهش فريادى كشيد و همه شياطينى كه در خشكى و دريا بودند نزد او گرد آمدند و گفتند: اى آقاى ما، و اى مولاى ما، چه نگرانى برايت پيش آمده است؟ ما فريادى وحشتناک تر از اين از تو نشنيده بوديم!
ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز معصیت خداوند انجام نخواهد گرفت. شياطين گفتند: اى آقاى ما، و اى مولاى ما، تو بودى گمراه كننده آدم!!
هنگامى كه منافقین در بين خود گفتند: «پيامبر از روى هواى نفس سخن مى گويد» ، و يكى از آن دو نفر (ابوبكر و عمر) به ديگرى گفت: «نمى بينى چگونه چشمانش در سرش مانند مجانين مى گردد» ، هنگامى كه اين سخنان را گفتند ابلیس از خوشحالى فريادى كشيد و دوستانش را جمع كرد و گفت: «شما مى دانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بوده ام»!؟ گفتند: آرى. ابليس گفت: «آدم عهد و پيمان را شكست ولى به خداوند كافر نشد؛ اينان عهد و پيمان را شكستند و به پيامبر كافر شدند»!!
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و مردم غير على عليه السلام را براى خلافت به پا داشتند، ابلیس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و منبرى نصب كرد و بر روى آن نشست و شياطينش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه تا امام قيام نكند خداوند اطاعت نمى شود[۲۲].[۲۳]
پانویس
- ↑ اسرار غدير: ص ۴۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۴،۲۰۳،۱۷۳،۱۶۸،۱۴۹ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۰۱،۱۰۶،۸۰،۷۹،۷۵،۶۰،۵۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۲۳ ص ۳۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۲ و ج ۳۷ ص ۲۰۴،۲۰۳،۱۷۳،۱۵۲،۱۴۰،۱۱۹ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۰، ۶۰، ۷۵، ۷۹، ۸۰، ۲۹۹ - ۳۰۱. احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۴۶.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ . ژرفاى غدير: ص ۷۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹،۱۱۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۱،۹۷،۴۷،۴۴. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۶۷ ح ۳۹۱،۳۸۷. احقاق الحق: ج ۶ ص ۲۷۰ و ج ۲۱ ص ۵۷۵۳ . كتاب سليم: ص ۸۸۸ ح ۵۵ .
- ↑ غدير در آئينه كتاب: ص ۳۴. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۳ - ۱۵۷.
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۱۹۰. تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۸۲،۸۱ .
- ↑ الكافى(روضه) : ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
- ↑ احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ .
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۶ - ۴۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۹ و ج ۳۷ ص ۲۰۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۴،۲۰۳،۱۷۳ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۱،۸۰،۷۹،۷۵،۶۰،۵۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۴،۲۰۳،۱۷۳،۱۶۸،۱۴۹ و ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۱،۱۰۶،۸۰،۷۹،۷۵،۶۰،۵۰.
- ↑ اسرار غدير: ص ۴۹.
- ↑ پيام ماندگار غدير: ص ۱۱۵ - ۱۳۲.
- ↑ نهج البلاغه: خطبه ۱ ص ۲۳۳. فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام: ص ۳۵.
- ↑ الامالى(صدوق) : ص ۴۱۸.
- ↑ هر كه من مولاى اويم (غفارى ساروى) : ص ۲۲.
- ↑ الكافى: ج ۸ ص ۲۷.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۶،۱۰۷.
- ↑ اسرار غدير: ص ۷۰.
- ↑ جمله آخر اين حديث در متن عربى چنين است: «لا يُطاعُ اللَّهُ حَتّى يَقُومَ الإمامُ» . اين جمله احتمال دو معنى دارد: الف. تا امام بر حقى امور را به دست نگيرد خدا اطاعت نمى شود. ب. تا امام زمان عجل اللَّه فرجه قيام نكند خدا بطور كامل اطاعت نمى شود.
- ↑ روضه كافى: ص ۳۴۴ ح ۵۴۲ .