عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم السلام (کتاب)
كتب برگزيده غدير[۱]
از اوائل قرن يازدهم هجرى تا امروز با ايجاد ميدان باز علمى، محققين و انديشمندان اسلام تأليفات بسيار مهمى درباره غدير تألیف كرده اند و به خوبى از زحمات هزار ساله نتيجه گيرى نمودند. در اين دوران تمام جوانب غدير مورد جمع و بررسى و تحقيق قرار گرفت و در هر جنبه اى به طور جداگانه كتابى نوشته شد.
یكى از كتب برگزيده و تأليفات ارزشمند در موضوع غدير اين كتاب است:
عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار عليهم السلام (حديث الغدير)[۲] 10 ج، سيد حامدحسين بن محمدقلى كنتورى (نيشابورى، لكنهويى)، م 1306 ق، فارسى، چاپى، تحقيق: غلامرضا مولانا (بروجردى). چاپ اول: لكنهو (هند)، سال ۱۲۹۳ ق، ۱۸۷۶ م. رحلى، ج ۱۲۵۱ :۱ ص، ج ۱۰۰۸ :۲ ص. چاپ دوم: فقط قسم اول، تهران، سال ۱۳۶۹ ق، ۱۳۲۸ ش. رحلى، ۶۰۰ ص. چاپ سوم و تحقيق شده: ناشر: محقق، قم، سال ۱۴۰۴-۱۴۱۱ ق، ۱۳۶۲-۱۳۶۹ ش. وزيرى، ج۱: ۸۲ + ۳۴۶ ص، ج۲: ۴۲۷ ص، ج۳: ۴۲۱ ص، ج۴: ۴۳۴ ص، ج۵: ۴۲۹ ص، ج۶: ۴۰۰ ص، ج۷: ۴۴۴ ص، ج۸: ۴۴۰ ص، ج۹: ۴۴۷ ص، ج ۱۰: ۶۱۶ص.
اين كتاب از كتب بى نظير در زمينه غدير است كه در آن از آنچه مى توان در مورد سند و متن حدیث و واقعه غدير و استدلال به آن و جواب از شبهات صحبت نمود بحث و بررسى و تحقيق شده و در واقع جواب از گفته هاى صاحب كتاب «تحفه اثنى عشريه» در كتابش است و به اين عنوان تأليف شده است. قسمت مربوط به حديث غدير از كتاب «عبقات الأنوار» در ده جلد تحقيق شده است. جلد اول تا هفتم درباره سند حديث و سه جلد بقيه درباره دلالت حديث است.
در تقسيم بندى كل كتاب بايد گفت اين كتاب شامل دو قسمت است:
الف) بحث در سند حدیث غدیر از صحابه و تابعین و تابعينِ تابعين و تا عصر مؤلف، از شيعه و عامه، كه به حسب زمانِ آنها همراه با توثيق درباره هر كدام و هر مصدر و ابحاث بسيار مفصل تنظيم شده است.
ب) متن حديث غدير و دلالت آن بر ولایت اميرالمؤمنين عليه السلام و جواب از شبهات دشمنان در اينباره و همچنين ديگر جوانب حديث غدير در ابحاثى بس عميق و مفصل.
اين كتاب به طرز عملى نگاشته شده است. لذا براى رعايت اختصار كتابشناسى مختصر هر جلد به طورى كه نسبتاً گويا باشد آورده مىشود:
سند حديث غدير
ج ۱: ابتدا مقدمه اى در هشتاد صفحه توسط محقق نوشته شده كه شامل توضيحى در علم كلام و متكلمين شيعه و سپس جوانب زندگانى صاحب عبقات و پدر و برادر اوست. سپس كتاب با كلام صاحب تحفه اثناعشريه شروع شده است كه گفته: «احاديث ولايت منحصر در دوازده حديث است». مؤلف اين كلام را مطرح نموده و در رد آن موارد بسيارى از علماى عامه كه حديث غدير را نقل كرده اند ذكر نموده، و به شرح حال و وثاقت آنان نزد عامه پرداخته است.
ج ۲: در جواب اينكه «حديث غدير در بعضى كتب مهم عامه مثل صحيحين وجود ندارد»! مؤلف از چند جهت به جواب اين مطلب پرداخته كه خلاصه اش چنين است:
- نبودن در صحيحين و عدم نقل آنها دليل بر عدم صحت نيست.
- قاعده تقدم مثبِت بر نافى در اينجا حاكم است.
- اگر حديث غدير در صحيحين هم بود قبول نمىكردند.
- خود عامه در مواردى منقولات صحيحين را رد كرده اند.
- خود عامه قائل به تناقض احاديث صحيحين در مواردى هستند.
ج 3: »واقدى و ابناسحاق و جاحظ حديث غدير را نقل نكردهاند« . در اين جلد مطالب مفصلى درباره اين سه نفر و برخورد علماى عامه با منقولات آنان ذكر شده و نتيجهگيرى شده كه عدم نقل اينان اهميتى در استحكام حديث غدير ندارد. در ضمن مطالبى در مدح سيد رضى ذكر شده است.
ج 4: ابتدا درباره عظمت سيد مرتضى در لسان عامه و سپس به رد سخن صاحب تحفه اثناعشريه - كه سيد مرتضى را به تحقير ياد كرده - پرداخته است. در مقابل عدهاى از عامه را نام برده كه خلفاى عباسى را تعريف كرده و به عظمت ياد نمودهاند كه از جمله آنها جاحظ است و سپس به تحقير جاحظ و ناصبيّت او پرداخته است.
ج 5 : ادامه سخن درباره جاحظ و عدم اعتبار او نزد علماى عامه با استناد به كتب آنان. سپس درباره نسبتِ قدح حديث غدير به ابنابىداود پرداخته و آن را رد كرده است و در عين حال به گفتههاى عامه درباره او پرداخته كه او را ضعيف دانستهاند. بعد از آن درباره نسبت قدح حديث غدير به ابوحاتم رازى پرداخته و تضعيفات او را از علماى عامه نقل كرده است. سپس به قدح فخر رازى درباره غدير پرداخته و در ضمن قدح ابوهريره، و به همين مناسبت قدح سفيان ثورى به ميان آمده است.
ج 6 : درباره اشكالات قوشچى، ابىداود، حلبى، قارى حنفى، عبدالحق دهلوى، ابراهيم حربى و ابنحزم سخن گفته و جواب داده است. سپس مطالبى درباره كفر و ضلالت و الحاد و نفاقِ منكر حديث غدير آورده و بعد از آن به ذكر راويان حديث غدير از قرن دوم تا سيزدهم پرداخته و در اين جلد نود نفر از علماى عامه را ذكر كرده كه حديث غدير را نقل كردهاند و به شرح حال هر يك پرداخته است.
ج 7: ادامه راويان حديث غدير كه در اين جلد هفتاد و سه نفر ديگر از علماى عامه را ذكر كرده و مجموعاً صد و شصت و سه نفر است. با پايان اين جلد، بحث در سند حديث غدير تمام مىشود.
دلالت حديث غدير:
ج 8 : از آغاز اين جلد بحث در دلالت حديث غدير شروع مىشود. پس از مطرح كردن سخن دهلوى در انكار معنى »أولى« براى مولى، به ذكر جمعى از علما كه اين معنى را قبول دارند پرداخته و شرح حال هر يك را ذيلاً آورده كه در اين زمينه نام چهل و پنج نفر را برده و در خاتمه به معانى كلمه »مولى« در كتب عامه پرداخته است، كه ابتدا حديث غدير را به الفاظ مختلفى كه در كتب عامه آمده ذكر نموده و سپس به جواب از فخر رازى در معناى »مولى« پرداخته و از كتب عامه شواهد بسيارى آورده است.
ج 9: در ابتداى اين جلد به رد شبهات فخر رازى از جهات ادبى پرداخته، و سپس به وجوه دلالت غدير بر خلافت اميرالمؤمنينعليه السلام پرداخته است. بعد از آن درباره شأن نزول دو آيه »يا أيها الرسول بلِّغ ما اُنزل إليك من ربك ...« و »اليوم أكملت لكم دينكم ...« در روايات و تفاسير عامه پرداخته است. سپس چند مطلب در حاشيه غدير از جمله روزه روز غدير و شعر اميرالمؤمنينعليه السلام و حسّان و قيس بن سعد درباره غدير، و آيه »سأل سائل...« را مطرح كرده است.
ج 10: ادامه بحث پيرامون شأن نزول آيه »سأل سائل...« و سپس حديث مناشده و استشهاد اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير به روايت عامه است. بعد از آن ادله ديگرى درباره دلالت حديث غدير مطرح شده و گفتههايى از عامه در معناى مولى ذكر شده است و حديث تهنيت و عمامه سحاب نيز مورد بحث قرار گرفته است. در نهايت يك جمعبندى و جواب از شبهات دهلوى به نحو مبسوط مطرح شده است.