عذاب

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۹ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

آيات مربوط به عذاب دشمنان غدير[۱]

على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.

پيامبر صلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه ‏عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.

در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل ‏بیت‏ علیهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متکبر بودن آنان ذكر شده است. از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله ‏هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.

اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۵ آيه است -  در اينجا ذكر مى ‏كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:

  1. سوره حشر، آيه ۱۸: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ« .
  2. سوره نحل، آيه ۹۴: «وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ».
  3. سوره انعام، آيه ۱۱۲: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ».
  4. سوره بقره، آيه ۲۱۷: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ كُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّه وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ».
  5. سوره آل عمران، آيه ۸۶-۸۸: «كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ».
  6. سوره انشقاق، آيه ۱۰-۱۲: «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى سَعِيراً».
  7. سوره الرحمن، آيه ۳۱ و ۳۵: «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ».
  8. سوره ملک، آيه ۶، ۷: «وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِىَ تَفُورُ».
  9. سوره فرقان، آيه ۱۲: «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً».
  10. سوره بقره، آيه ۱۴۰: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
  11. سوره لقمان، آيه ۲۴: «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ».
  12. سوره فجر، آيه ۱۴: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ».
  13. سوره بقره، آيه ۷۹: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ».
  14. سوره نساء، آيه ۱۰۸: «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً».
  15. سوره ناس، آيه ۴، ۵: «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ».

آيه «فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ . فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها...»[۲]

بزرگ‏ترين امتحان بشریت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى‏ توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه‏ هاى مختلف به ميان آمد.

پيامبر صلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش ‏بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه ۴۵ سوره حج است:

«فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ»:

«چه بسا آبادى كه آن را هلاك كرديم در حالى كه ظالم بود پس خانه‏ هايشان بر سقف ‏ها فرو ريخته و چاه‏ هاى متروک شده و كاخ‏ هاى مرتفع محكم بر جاى مانده است».


اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:


۱. متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها وَ كَذلِكَ يُهْلِكُ الْقُرى وَ هِىَ ظالِمَةٌ كَما ذَكَرَ اللَّه تَعالى وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ وَ هُوَ مَواعيدُ اللَّه، وَاللَّه يُصَدِّقُ ما وَعَدَهُ:

اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند آن را به خاطر تكذيب فرستادگان الهى هلاک مى ‏كند، و اين گونه خداوند آبادى‏ ها را از بين مى‏برد در حالى كه ظالم هستند -  همان گونه كه خداى تعالى ذكر فرموده است -  و اين على امام شما و وليِّتان است و او وعده الهى است و خدا آنچه وعده داده را به ظهور مى‏ رساند.[۳]


۲. موقعيت تاريخى

در اواسط خطابه غدير، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه وآله به مقاصد منافقين اشاره مى ‏كند و نام اصحاب صحيفه را به ميان مى ‏آورد و مسئله غصب شدن خلافت را مطرح مى‏ كند، سخن را به مردم منعطف مى ‏نمايد كه بدانند اگر سردمداران سقيفه مقصرند، مردم هم در فتنه آنان مورد آزمایش الهی قرار مى‏ گيرند و اگر آنان را يارى كنند در اعمالشان شريک بوده مستحق عذاب الهى هستند.

در چنين موقعيتى حضرت با اقتباس آيه مزبور، مضمون آن را در كلام خود آورده است. اين اقتباس از غايب آوردن ضمير و مضارع آوردن فعل در »يُهْلِكُ الْقُرى« معلوم مى‏شود كه در آيه ماضىِ متكلم و به صورت «أَهْلَكْناها» است. آنچه در اين فراز جلب توجه مى ‏كند جمله «كَما ذَكَرَ الله تَعالى» است كه حضرت به صراحت استناد خود به قرآن را يادآور شده است.


۳. موقعيت قرآنى

در قرآن چندين آيه با اين مضمون آمده كه الفاظ سوره حج بيشتر بر كلمات اين فراز خطبه قابل انطباق است. در سوره هود نيز آمده كه «وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِىَ ظالِمَةٌ»[۴]، و در سوره قصص آمده كه «...وَ ما كُنَّا مُهْلِكِى الْقُرى إِلاّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ».[۵] در موارد بسيارى كه در قرآن سخن از هلاک شدن امم انبياى گذشته توسط عذاب الهی و به خاطر تكذيبشان به ميان آمده، همين مضمون مطرح شده است.

آيه سوره حج از آيه ۴۲ آغاز مى‏ شود كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد: «اگر تو را تكذيب مى ‏كنند قبل از تو قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و قوم لوط و اصحاب مدين و اصحاب موسى پيامبرانشان را تكذيب نموده ‏اند و خدا آنان را هلاک نموده است». آنگاه در اين آيه ۴۵ مى‏ فرمايد: «چه بسيار سرزمين‏ هايى كه آنان را هلاک كرديم در حالى كه اهل آن ظالم بودند». سپس مطالبى در همين زمينه ادامه مى ‏يابد، تا آيه ۴۸ كه مى ‏فرمايد: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِىَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَىَّ الْمَصِيرُ».


۴. تحليل اعتقادى

تفسیر و برداشتى كه از اين فراز خطبه درباره آيه به دست مى ‏آيد با توجه به چند نكته است: اول اينكه اين فراز به دنبال فراز قبلى درباره امتحان مردم براى تميز طيب از خبيث آمده است. دوم اينكه قبل از آوردن مضمون آيه به مسئله «تكذيب» اشاره شده است. سوم اينكه به عنوان تطبيق آيه پس از ذكر مضمون آيه، جمله «وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ» فرموده است. با در نظر گرفتن نكات فوق، مطالب زير از اين فراز خطبه استفاده مى‏ شود:

الف) تكذيب على ‏عليه السلام ظلم است

تكذيب على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام به هر صورت كه باشد ظلم است، و منظور از تکذیب نپذيرفتن ولایت و امامت اوست چنانكه حضرت پس از استشهاد به آيه میفرمايد: «وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ»، و شكى نيست كه ردّ اوامر او و مقابله با او نوعى نپذيرفتنِ اوست.


ب) انواع تكذيب و استحقاق هلاكت

انواع تكذيب نسبت به ساحت مقدس على‏ عليه السلام ظلم به اوست و مصداق ظالمى است كه از سوى خداوند مستحق هلاک است چرا كه مى‏ فرمايد: «هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش اهل آن را هلاک مى ‏كند»، و به دنبال آن كلمه «كَذلِكَ» را به عنوان ربط دو جمله به كار مى ‏برد و سپس مى ‏فرمايد: «و اين گونه خدا اهل آبادى ‏ها را هلاک مى ‏كند در حالى كه ظالم ‏اند»، يعنى به دنبال اين تكذيب و نتيجه آن ظالم شدن است.


ج) على‏ عليه السلام وعده‏ گاه امتحان

على ‏عليه السلام وعده ‏گاه خدا در اين امت است كه آنان را امتحان كند و ببيند آيا از تكذيب كنندگان و ظالمين ‏اند يا تصديق مى‏ نمايند و عادلانه و با انصاف سخن مى‏ گويند.

اين مطلب از جمله ‏اى كه در خطبه بعد از آيه آمده به دست مى‏ آيد كه مى ‏فرمايد: «وَ هُوَ مَواعيدُ اللَّه وَ اللَّه مُصَدِّقٌ ما وَعَدَهُ». كلمه «مَواعيد» جمع «ميعاد» به معناى وعده ‏گاه يا به معناى مصدرىِ وعده است. در نسخه «د» عبارت چنين است: «وَ هُوَ مُواعَدٌ» و در نسخه «ب»: «وَ هُوَ الْمُواعَد» است، و هر دو به اين معنى مى ‏شود: «اوست كه وعده درباره او قرار داده شده است».

اين كلام پس از ذكر آيه به اين معنى است كه وعده خداوند درباره هلاكت تکذیب كنندگان و ظالمان درباره على ‏عليه السلام است، و لذا تأكيد مى ‏نمايد كه خداوند وعده خود را عملى خواهد ساخت.

آيه «وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً»[۶]

بزرگ‏ترين امتحان بشریت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه‏ هاى مختلف به ميان آمد.

پيامبر صلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش ‏بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه ۵۸ سوره اسراء است:

«وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً»:

«هيچ آبادى نيست مگر آنكه ما هلاک كننده آن قبل از روز قيامت يا عذاب كننده آنها به عذاب شديدى هستيم. اين مطلب در كتاب نوشته شده است».

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:


۱. متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مُمَلِّكُهَا اْلامامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّه مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ:

اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبشان آن را قبل از روز قيامت هلاک مى‏ كند و حضرت مهدى را مالک آن قرار مى ‏دهد، و خداوند وعده خود را عملى مى ‏نمايد.[۷]


۲. موقعيت تاريخى

اين فراز همان عبارت خطبه غدیر در آيه قبلى است، ولى در چند نسخه عبارت به گونه ‏اى ديگر بود كه هم اقتباس از آيه‏اى ديگر است و هم ادامه آن اشاره به حضرت مهدى ‏عليه السلام است و حاكى از امتحانى بزرگ در تصدیق و تکذیب حجج الهى است كه سزاى آن قبل از آخرت، در دنيا گريبانگير عاملين آن خواهد بود.

تضمين آيه در كلام حضرت هم بدين صورت است كه جمله «نَحْنُ مُهْلِكُوها» به «الله مُهْلِكُها» تغيير يافته است.


۳. موقعيت قرآنى

موقعيت آيه در ذيل آياتى از قرآن درباره عذاب الهى است تا آنجا كه مى ‏فرمايد: «إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً»، و سپس اين آيه را كه از آيات شديد خداوند درباره عذاب است ذكر فرموده است.

از آنجا كه در آيه هلاک سرزمين‏ ها به صورت مطلق آمده و به جمله «قبل از روز قيامت» مقيد شده است، نشان مى‏دهد كه اشاره به مسئله خاصى است و نياز به تفسیر دارد، چرا كه همه سرزمين‏ ها بايد به علتى سزاوار هلاكت باشند، و اين چه علتى است كه شامل همه سرزمين ‏ها مى‏ شود؟


۴. تحليل اعتقادى

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير علت هلاكت اقوام و قبل از قيامت بودن آن را در كوتاه ‏ترين عبارت تفسیر كرده و روشن فرموده است:

جهت اول: علت هلاک سرزمين ‏ها

علت هلاكت سرزمين ‏ها تكذيب آنان نسبت به آيات و حجج الهى است، كه حضرت اين مطلب را با تضمين كلمه «بِتَكْذيبِها» در آيه قرآن بيان داشته است: «ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها». اين همان بلايى است كه هيچ سرزمينى در سراسر جهان خالى از آن نيست. اگر چه خوبان در بين هر جمعيتى بسيارند اما تكذيب كنندگان هميشه در اكثريت‏اند، خواه اين تكذيب در قلب باشد خواه بر زبان و خواه در عمل.

شكى نيست كه اين عموم به اکثریت باز مى ‏گردد و موارد استثناء به قدرى كم هستند كه به شمار نمى آيند، و خداوند هم آنان را از هلاكت نجات مى ‏دهد همچنانكه اصحاب حضرت نوح و حضرت لوطو عليهما السلام را نجات داد و بقيه را هلاک كرد.

جهت دوم: هلاک سرزمين ‏ها قبل از قيامت

تقيد هلاكت سرزمين‏ ها به «قبل از روز قيامت»، سپردن اختيار آنها به حضرت مهدى‏ عليه السلام است. مى‏ بينيم قيد مذكور در آيه «تا روز قيامت» نيست، بلكه «قبل از روز قيامت» است، و اين به معناى هدف خاصى است كه بايد قبل از روز قيامت به انتظار تحقق آن نشست.

اين مطلب را حضرت با افزودن جمله «وَ مُمَلِّكُهَا الامامَ الْمَهْدِىَّ» بيان نموده و معنايش اين است كه خداوند مى‏توانست سزاى تكذيب كنندگان را به روز قيامت واگذارد، ولى براى تحقق ولايت مطلقه حضرت مهدى‏عليه السلام قبل از روز قيامت آنان را هلاك مى‏كند و سرزمين‏ها را از تصرف آنان خارج مى‏نمايد و تحت اختيار آن حضرت قرار مى‏دهد.


يك جمله هم به عنوان تأكيد اين وعده الهى ضميمه سخن فرموده كه »وَ اللَّه مُصَدِّقٌ ما وَعَدَهُ« ، و پيداست كه اراده پروردگار به تحقق چنين مهمى قبل از روز قيامت تعلق گرفته است.


در مورد ديگرى از متن خطبه غدير نيز به همين مطلب تصريح شده كه مى‏فرمايد: الا انَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ. الا انَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. الا انَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ اهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها ... . الا انَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ:


بدانيد كه اوست غالب بر اديان، بدانيد كه اوست فاتح قلعه‏ها و منهدم كننده آنها، آگاه باشيد كه اوست غالب بر هر قبيله‏اى از اهل شرك و هدايت كننده آنان ... . بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمك نمى‏شود.××× 1 اسرار غدير: ص 155 154 بخش 8 . ×××


امام باقرعليه السلام نيز در اين باره مى‏فرمايد: يَفْتَحُ اللَّه لَهُ شَرْقَ الارْضِ وَ غَرْبَها: خداوند براى او شرق و غرب زمين را فتح مى‏كند.××× 2 بحار الانوار: ج 52 ص 291. ×××


در شب معراج نيز خداوند به پيامبرش چنين خبر داد: لاطَهِرَنَّ الارْضَ بِآخَرِهِمْ مِنْ اعْدائى وَ لامَكِّنُهُ مَشارِقَ الارْضِ وَ مَغارِبَها: به وسيله آخرين امامان زمين را از دشمنانم پاك مى‏نمايم و شرق و غرب زمين را تحت اختيار او قرار مى‏دهم.××× 3 بحار الانوار: ج 52 ص 312 ح 5 . ×××

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۶۶-۴۳۱.
  2. حج /  ۴۵. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۵۴-۳۵۷.
  3. اسرار غدير: ص ۱۵۰ پاورقى ۵ از نسخه «الف» و «د».
  4. هود /  ۱۰۲.
  5. قصص /  ۵۹ .
  6. اسراء /  ۵۸ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۵۸-۳۶۱.
  7. اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ .