مِنی

از ویکی غدیر

اتمام حجت با غدير در منى[۱]

يكى از شاخص ‏هاى زندگى معصومین‏ علیهم السلام تبلیغ غدير به شكل ‏هاى مختلف است. از جمله تبليغ غدير توسط امام حسين‏ عليه السلام در مِنا در مراسم حج است كه ذيلاً به بيان آن مى‏ پردازيم:

شرايط شديد تقيه در زمان معاويه بر كسى پوشيده نيست، و هر چه به آخر دوران او نزديك‏تر مى‏ شويم جو حاكم سخت‏تر مى‏ شود. اما حضرت سيدالشهداءعليه السلام همين موقعيت را براى تبليغ غدير در جمع شخصيت‏ هاى اسلامى آن زمان انتخاب فرموده است.

يک سال قبل از مرگ معاویه مطابق است با يک سال قبل از واقعه عاشورا، امام حسين‏ عليه السلام به همراه عبداللَّه بن عباس و عبداللَّه بن جعفر به حج رفتند. حضرت مردان و زنان بنی‏ هاشم و دوستان و شيعيانشان را كه به حج آمده بودند و نيز گروهى از انصار را كه حضرت و اهل‏ بيتش آنان را مى ‏شناختند جمع كرد.

حضرت با حضور هفتصد نفر[۲] اجتماع بزرگى در خيمه خود تشكيل داد، كه دويست نفر آنان اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله اكثر آنان از تابعین بودند. سپس افرادى را فرستاد و فرمود: احدى از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله كه معروف به صلاح و عبادت هستند و امسال به حج آمده ‏اند را ترک نكنيد و آنها را نزد من جمع نماييد.

حضرت در آن مجلس براى خطابه بپاخاست و پس از حمد و ثناى الهى، از اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اظهار ناراحتى شديد كرد و سپس شروع به شمردن مناقب آن حضرت نمود. امام‏ عليه السلام در همه موارد مردم را بر صدق گفتار خود قسم مى‏ داد و همه اقرار مى‏ كردند. از جمله مسئله غدير را مطرح كرد.

امام حسین‏ علیه السلام در مقابل آنان براى خطابه ايستاد و خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود: اما بعد، اين طغيانگر درباره ما و شيعيانمان آنچه ديديد و مى ‏دانيد و حاضر بوده ‏ايد روا داشت! من مى‏ خواهم از شما مطالبى را سؤال كنم. اگر راست گفتم مرا تصدیق كنيد و اگر دروغ گفتم تكذيب كنيد.

آنگاه امام حسين‏ عليه السلام چيزى از آنچه خداوند درباره آنان از قرآن نازل كرده ترک نكرد مگر آنكه تلاوت نمود و تفسير كرد.

سليم مى ‏گويد: از جمله آنچه حضرت آنان را قسم داد و آنان را متذكر شد اين بود كه فرمود: شما را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا مى ‏دانيد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم او را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: «بايد حاضر به غايب خبر دهد» ؟ گفتند: آرى به خدا قسم.[۳]

اين اقرار در حكم تبليغ ۲۰۰ نفر از حاضرين غدير در مجلسى بود كه در ايام حج و با حضور ۵۰۰ نفر ديگر از بزرگان تشكيل شده بود.[۴]

اعمال حجةالوداع[۵]

در سفر حجةالوداع، پيامبرصلى الله عليه وآله حركت از مكه را يک روز زودتر از آغاز اعمال حج اعلام كرد؛ و مسير حركت حجاج به سوى عرفات را از مِنا قرار داد تا با توقفى كوتاه در مِنا خيمه‏ ها را برپا نمايند و لوازم استراحت و آذوقه را آماده كنند تا پس از بازگشت از عرفات و مشعر محل اسكان حاجيان براى توقف سه روزه در آنجا مهيا باشد.

چهار روز از ورود كاروان حاجيان به مكه مكرمه مى‏ گذشت و روز هشتم ماه ذى‏ الحجة فرا رسيده بود. پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد كسانى كه قربانى همراه خود آورده‏ اند در همه مراحل مناسک حج از عرفه و مشعر و بعد از آن آنها را همراه خود ببرند تا به قربانگاه برسند.[۶]

همچنين به كسانى كه از احرام اول به عنوان عمره بيرون آمده بودند، دستور داد تا از خود مكه به نيت حج احرام ببندند.[۷]

روز هشتم ذى‏ الحجة همه حجاج از مكه احرام حج را بستند و لبيک گويان آماده حركت شدند. اكنون كاروان صد و بيست هزار نفرى حجاج از مرد و زن و كودک و جوان و پير آماده حركت مى‏ شدند. تا نزديک ظهر طول كشيد تا همه آماده حركت شوند.

اندكى قبل از ظهر، سيل مردم از مكه به سمت مِنا حركت كردند و ساعتى بعد به آنجا رسيدند. هنگام ظهر كه به منا رسيدند، پيامبرصلى الله عليه وآله نماز ظهر و عصر را به جماعت با مردم خواندند. آنگاه مردم مشغول برپايى خيمه‏ ها و جابجايى اثاثيه خود شدند و اين جابجايى تا غروب به طول انجاميد. هنگام غروب نماز مغرب و عشا را به جماعت با مردم خواندند؛ و شب را در منا ماندند تا صبح به سوى «عرفات» حركت كنند.

با طلوع فجر روز نهم ذى ‏الحجة نماز صبح را به جماعت خواندند و منتظر شدند تا آفتاب طلوع كند. آنگاه به سوى عرفات حركت كردند تا قبل از ظهر در آنجا حاضر باشند. قبل از ظهر روز نهم همه حجاج در بيابان عرفات حضور داشتند و «وقوف» در آنجا به عنوان اولين عمل حج آغاز شد.[۸]

حضور شيطان در منى[۹]

صبح روز دوازدهم ذى‏ الحجة در سفر حجةالوداع، با طلوع فجر نماز صبح خوانده شد. پس از آن مردم همچنان منتظر بودند تا نزديكى ظهر شد و پيامبررمى جمرات سه گانه را آغاز كرد و به ترتيب با همراهى مردم سه جمره را رمى كردند.

زمينه‏ سازى براى غدير چنان حساب شده و منظم پيش مى ‏رفت كه ابعاد گسترده آن هر لحظه جهت گيرى تازه ‏اى را نشان مى‏ داد. اكنون نوبت آن بود كه با جلوه ‏اى بى‏ سابقه مردم منظره ‏اى را كه احتمال نمى ‏دادند به چشم خود ببينند.

آن روز مردم در مِنا كنار پيامبرصلى الله عليه وآله بودند كه چشمشان به مردى افتاد كه به ركوع و سجود مى‏ رفت و تضرع مى ‏نمود. كسانى كه حاضر بودند گفتند: يا رسول اللَّه! چه نماز زيبايى مى‏ خواند! فرمود: «اين همان شيطان است كه پدر شما را از بهشت بيرون كرد» .

در اينجا على‏ عليه السلام با بى‏ اعتنايى به سوى او رفت و او را محكم تكان داد به گونه‏ اى كه استخوان‏هايش در هم فرو رفت. سپس فرمود: «انشاء اللَّه تو را خواهم كشت» .

شيطان پاسخ داد: تا هنگام وقت معلوم از طرف پروردگار بر قتل من قادر نخواهى بود. چرا قصد قتل مرا كرده ‏اى؟ به خدا قسم احدى تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر آنكه نطفه من قبل از نطفه پدرش در رحم مادر او قرار مى‏ گيرد. من در اموال و اولاد دشمنان تو شريک هستم. آنگاه با اشاره به آيه ۶۴ سوره اسراء گفت: اين همان كلام خداوند عز و جل در كتاب محكمش است كه مى‏ فرمايد: «وَ شارِكْهُمْ فِى الاَمْوالِ وَ الاَوْلادِ» : «در اموال و اولاد آنان شريک باش» . پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه مردم مى ‏شنيدند فرمود:

«يا على، راست مى‏ گويد. كسى از قريش تو را مبغوض نمى ‏دارد مگر زنا زاده، و كسى از انصار تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر يهودى، و كسى از عرب تو را مبغوض نمى ‏دارد مگر زنا زاده، و كسى از بقيه مردم تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر اهل شقاوت» .

سپس لحظاتى سر مبارک را پايين انداخت، و بعد سر خود را بلند كرده فرمود: «اى انصار، فرزندان خود را بر محبت على عرضه كنيد. اگر پاسخ مثبت دادند فرزند شما هستند، و اگر نپذيرفتند فرزند شما نيستند» .[۱۰]

خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در منى

در روايتى زمان دقيقِ صحيفه ملعونه اول مقارن خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در منى بيان شده است:

پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع خطبه ‏اى در مِنا ايراد كرد و بعد از حمد و ثناى خداوند فرمود: «اى مردم! سخن مرا بشنويد و خوب بفهميد، چرا كه ممكن است بعد از امسال ديگر شما را نبينم» .

عده ‏اى از اصحاب آن حضرت جمع شدند و گفتند: «محمد مى‏ خواهد امامت را در اهل‏ بيتش قرار دهد» ! اين بود كه چهار نفر از آنان به مكه آمدند و وارد كعبه شدند و هم پيمان شدند و قرار داد بستند و بين خود نوشته ‏اى نوشتند كه »اگر خدا محمد را ميراند يا كُشت هرگز نگذارند اين امر خلافت به اهل‏بيت او باز گردد.

خداوند هم بر پيامبرش چنين نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ ...» .[۱۱]

در اينجا بد نيست اشاره شود كه در بعضى روايات كه قطعه‏ اى از خطبه يا واقعه غدير نقل شده مطالبى به چشم مى‏ خورد كه در متن خطبه كامل وجود ندارد. درباره اين موارد احتمال دارد كه چون حضرت در مكه و عرفات و مِنى چند بار خطبه‏ هايى ايراد فرموده ‏اند؛ لذا همه آنها به عنوان سخنان حضرت در حجةالوداع در نظر راويان بوده و احياناً قطعه‏ اى از آنها به عنوان گوشه‏ اى از خطبه غدير نقل شده است.

دو خطبه پيش از غدير[۱۲]

پيامبرصلى الله عليه وآله در سفر حجةالوداع و پيش از غدير دو خطبه خواندند:

۱- پس از جمرات

پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از غدير، در مراسم حجةالوداع در دو موقعيت حساس براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه ‏سازى براى خطبه غدير بود.

اولين خطابه آن حضرت در منى بود. در اين خطبه در مورد آينده جامعه مسلمين و جايگاه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مطالبى فرمودند.

سپس حديث ثقلين بر لسان مبارک حضرت جارى شد و فرمودند: «من دو چيز گرانبها در ميان شما باقى مى‏ گذارم كه اگر به اين دو تمسک كنيد هرگز گمراه نمى‏ شويد: كتاب خدا و عترتم يعنى اهل ‏بيتم» .

اشاره ‏اى هم داشتند كه عده ‏اى از اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مى‏ شوند.

نكته جالب توجه اينكه در اين خطابه، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سخنان حضرت را براى مردم تكرار مى ‏كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند.[۱۳]

۲- در مسجد خيف

پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از غدير، در مراسم حجةالوداع در دو موقعيت حساس براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه ‏سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.

دومين خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله پس از نماز ظهر و عصر در مسجد خيف -  كه يادگار حضرت ابراهيم‏ عليه السلام است -  ايراد شد كه ضمن آن حضرت به حديث ثقلين اشاره كرد و قرآن و اهل ‏بيت را قرين قرار داد، كه اين خطابه نيز آماده ‏سازى فكرى براى غدير بود. آن حضرت چنين فرمود:

«خدا آباد كند زندگى كسى را كه به گفتار من گوش فرا دهد و آن را در قلب خود جاى دهد و حفظ نمايد و به كسانى كه نشنيده ‏اند برساند. اى مردم، حاضران به غايبان برسانند. چه بسيار كسانى كه عِلم را منتقل مى ‏كنند ولى خود معناى آن را نمى ‏دانند، و چه بسيار كسانى كه علم را به كسانى كه از خودشان عالم ‏ترند منتقل مى‏ كنند. اى مردم، من دو چيز گرانبها بين شما مى‏ گذارم» .

پرسيدند: يا رسول‏ اللَّه، ثقلين چيست؟

فرمود: «كتاب خدا و عترتم اهل‏بيتم. خداى لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشتم -  و حضرت دو انگشت سبابه را كنار هم قرار داد -  و نمى‏ گويم: مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار يكديگر قرار داد -  يعنى يكى بر ديگرى مقدم نيست و فضيلت ندارد.

آگاه باشيد كه هر كس به آن دو متمسک شود نجات يافته و هر كس با آن دو مخالفت كند هلاک شده است.

آگاه باشيد! به زودى مردانى از شما بر سر حوض كوثر نزد من وارد مى‏ شوند ولى آنان را از من دور مى‏ كنند. من مى ‏گويم: پروردگارا اصحابم! به من گفته مى‏ شود: يا محمد، اينان بعد از تو بدعت گذاشتند و سنت تو را تغيير دادند. من هم گويم: دور باشند! دور!» .

در بيان جهتى ديگر از ثقلين، پيامبرصلى الله عليه وآله، قرآن و اهل‏بيت را هر يک جداگانه مورد تأكيد قرار داده فرمود:

اى مردم، من در بين شما دو چيز باقى گذارده ‏ام كه هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا و عترتم اهل‏بيتم. حلال آن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام بدانيد و به محكمات آن عمل كنيد و به متشابهات آن ايمان داشته باشيد و بگوييد: «به آنچه خدا در قرآن نازل كرده ايمان آورديم» . اهل‏بيت و عترت مرا دوست بداريد، و هر كس كه آنان را دوست بدارد دوست بداريد، و آنان را يارى كنيد در برابر كسانى كه با آنان دشمنى(و جنگ) مى‏ كنند.

قرآن و عترت همچنان در بين شما خواهند بود تا روز قيامت بر سر حوض بر من وارد شوند ... . خدايا، هر كس با على دشمنى كند در زمين براى او جايگاهى قرار مده و در آسمان براى او جاى صعودى مگذار و او را در پايين‏ترين درجه آتش قرار ده.

در اين مقطع، منافقين و دشمنان اهل‏بيت ‏عليهم السلام كاملاً احساس خطر كردند و قضيه را جدى گرفتند. پس پيمان نامه نوشتند و هم‏قسم شدند و برنامه‏ هاى خود را آغاز كردند.[۱۴]

   همچنين مراجعه شود به عنوان: خيف (مسجد) .

مراسم پايانى در منى[۱۵]

با نزديكى غروب روز دوازدهم ذى ‏الحجة در سفر حجةالوداع، طبق آيه ۲۰۳ سوره بقره: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فى يَوْمَينِ فَلا اِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا اِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى» : «هر كس در روز عجله كند گناهى بر او نيست، و هر كس تأخير نمايد نيز اشكالى بر او نيست از كسانى كه تقوا پيشه كنند» ، كسانى كه مايل بودند مى ‏توانستند توقف در منا را پايان دهند و به مكه بازگردند، و هر كس مايل بود شب سيزدهم را هم مى ‏ماند و فردا پس از رمى جمرات سه گانه راهى مكه مى ‏شد.

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله ماندن در شب سيزدهم ذى‏ الحجه را انتخاب كردند، و با غروب روز دوازدهم نماز مغرب و عشا خوانده شد. آن شب مشغول جمع ‏آورى اثاثيه و بار و بنه شدند تا مقدمات حركت به سوى مكه را آماده كنند، و پس از آن به استراحت پرداختند. صبح روز سيزدهم نماز صبح خوانده شد، و قبل از ظهر سه جمره را رمى كردند.

اكنون كاروان عظيم حجاج كه همراه پيامبرصلى الله عليه وآله روز سيزدهم را مانده بودند، آماده حركت مى‏ شدند. تا مردم آماده شوند و اثاثيه و شتران را آماده كنند روز بالا آمد و همه منتظر حركت حضرت ماندند.[۱۶]

پانویس

  1. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۱. چهارده قرن با غدير: ص ۶۵ . اسرار غدير: ص ۲۷۴. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۳۰، ۲۹.
  2. در كتاب احتجاج: هزار نفر.
  3. كتاب سليم: حديث ۲۶.
  4. كتاب سليم: حديث ۲۶.
  5. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۵، ۲۱.
  6. دعائم الاسلام: ج ۱ ص ۳۲۸. مستدرك الوسائل: ج ۱ ص ۹۴.
  7. تفسير قرطبى: ج ۲۰ ص ۱۰۹. شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۸، ۱۳۳ و ج ۳۸ ص ۱۴۲. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶. شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲ .
  8. طبقات ابن سعد: ج ۲ ص ۱۸۵.
  9. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۱.
  10. علل الشرائع: ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۸۸ و ج ۲۷ ص ۱۵۱ و ج ۳۹ ص ۱۷۴ و ج ۶۰ ص ۲۳۶. مستدرك الوسائل: ج ۲ ص ۳۹.
  11. زخرف /  ۸۰  - ۷۹ . عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۸ ۱۶۴. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۹، ۱۱۴، ۱۱۳. تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۳. الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳.
  12. اسرار غدير: ص ۳۹ ، ۳۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۹. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۶.
  13. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۰.
  14. الكافى: ج ۲ ص ۴۰۳. امالى المفيد: ص ۱۸۶. بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۴۸ و ج ۲۷ ص ۶۸ و ج ۳۷ ص ۱۱۴ و ج ۴۷ ص ۳۶۵. امالى الصدوق: ص ۴۳۱. الخصال: ص ۱۴۹. جمهرة خطب العرب: ج ۱ ص ۱۵۱. سِفر السعادة: ص ۱۸۱. تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۴۷. سنن ابن ماجة: ج ۱ ص ۸۴ و ج ۲ ص ۱۰۱۵. صحيح الترمذى: ج ۵ ص ۶۶۲ . صحيح ابن خزيمة: ج ۴ ص ۲۵۰. مسند الشاميين: ج ۱ ص ۲۹۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۴۰۶.
  15. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۹.
  16. السنن الكبرى: ج ۷ ص ۳۲۴ ۲۸۷ . سنن الدارِمى: ج ۲ ص ۴۴. سِفر السعادة: ص ۱۸۴. بحار الانوار: ج ۹۶ ص ۲۷۶. تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۴۵۷ ۲۷۳. الكافى: ج ۴ ص ۵۲۱ ، ۴۸۶، ۲۴۸ . دعائم الاسلام: ج ۱ ص ۳۲۴.