بلاغت در خطبه غدير: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
جزبدون خلاصۀ ویرایش
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== بلاغت در خطبه غدیر<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص ۴۸. زلال غدیر (مجموعه مقالات): ش ۱ ص ۴۷–۶۸.</ref> ==
[[خطبه غدیر]] از نظر فصاحت کلام و بلاغت سخن و به کار گرفتن بدایع کلمات بی نظیر است.


==بلاغت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۸. زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۴۷ -۶۸ .</ref>==
با توجه به اقتضای سنگینی پیام و محتوای بلند آن، ترکیب خاصی از کلام بلیغ بر لسان مبارک [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] جاری شده که لایق شأن عظیم‌ترین پیام رسانی از طرف حی متعال است.
[[خطبه غدیر]] از نظر فصاحت كلام و بلاغت سخن و به كار گرفتن بدايع كلمات بى ‏نظير است.  


با توجه به اقتضاى سنگينى پيام و محتواى بلند آن، تركيب خاصى از كلام بليغ بر لسان مبارک [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] جارى شده كه لايق شأن عظيم ترين پيام رسانى از طرف حى متعال است.  
بلاغت به معنای مراعات مقتضای حال و مخاطب و موضوع در سخنوری، چنان در [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] متجلی شده که از یک سو صد و بیست هزار مخاطب را به اضافه تمامی نسل‌های آینده مسلمین در نظر گرفته؛ و از سوی دیگر در سراسر سخنرانی از موضوع ولایت خارج نشده، و مقتضای حال را پیش‌بینی آینده بلند مدت اسلام در نظر گرفته و به همان عظمت سخن گفته است.


بلاغت به معناى مراعات مقتضاى حال و مخاطب و موضوع در سخنورى، چنان در [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] متجلى شده كه از يک سو صد و بيست هزار مخاطب را به اضافه تمامى نسل‏ هاى آينده مسلمين در نظر گرفته؛ و از سوى ديگر در سراسر سخنرانى از موضوع ولايت خارج نشده، و مقتضاى حال را پيش بينى آينده بلند مدت اسلام در نظر گرفته و به همان عظمت سخن گفته است.  
بدیع به معنای به کار گرفتن زیبایی کلام نیز، از آغاز [[حمد و ثنا|حمد]] و ثنای خطبه تا انجام آن چشمگیر است، که با مراعات عظمت پیام در قالب خاص خود جلوه گر شده؛ و در گونه ای که اهداف سخنران و دریافت مخاطبین ملاحظه شده باشد، در بالاترین گونه آن مورد استفاده قرار گرفته است.


بديع به معناى به كار گرفتن زيبايى كلام نيز، از آغاز [[حمد و ثنا|حمد]] و ثناى خطبه تا انجام آن چشمگير است، كه با مراعات عظمت پيام در قالب خاص خود جلوه‏ گر شده؛ و در گونه‏ اى كه اهداف سخنران و دريافت مخاطبين ملاحظه شده باشد، در بالاترين گونه آن مورد استفاده قرار گرفته است.  
کلمات فشرده و پر محتوایی در خطابه به کار رفته که درک معانی آنها نیاز به دقت فراوان دارد، و به عبارت دیگر جملات و کلمات دقیقی است که نیاز به [[مفسّرین|تفسیر]] مفصل دارد.


كلمات فشرده و پر محتوايى در خطابه به كار رفته كه درک معانى آنها نياز به دقت فراوان دارد، و به عبارت ديگر جملات و كلمات دقيقى است كه نياز به [[مفسّرین|تفسیر]] مفصل دارد.  
از همان آغاز خطابه، حمد و ثنای آن با زیباترین کلمات و جملات و ترکیب‌ها آغاز شده، و در طول خطبه این روند با تنوع در گونه‌های خطاب ادامه یافته است.


از همان آغاز خطابه، حمد و ثناى آن با زيباترين كلمات و جملات و تركيب‏ ها آغاز شده، و در طول خطبه اين روند با تنوع در گونه هاى خطاب ادامه يافته است.  
صور خیال و اسلوب‌های بلاغی از شگردهای مخیّلانه ابلاغ معنای مورد نظر متناسب با احوال مخاطب هستند، که از دیرباز در روند تکاملی خود از مبانی بسیاری تأثیر فراوانی پذیرفته‌اند. از جمله مهم‌ترین آنها، آیات قرآنی و روایات فرقانی است.


صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى از شگردهاى مخيّلانه ابلاغ معناى مورد نظر متناسب با احوال مخاطب هستند، كه از ديرباز در روند تكاملى خود از مبانى بسيارى تأثير فراوانى پذيرفته ‏اند. از جمله مهم ‏ترين آنها، آيات قرآنى و روايات فرقانى است.
خطبه غدیر که از حماسه جاودانه و روشنگرانه اعلام [[ولایت]] علی مرتضی علیه السلام و اتمام نعمت معرفی وجود مبارک ولیّ خدا و تکسوار [[نهج البلاغه]] از زبان [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|رسول‌الله صلی الله علیه و آله]] - که افصح العرب در تاریخ فصاحت است - انشاد گردیده است، علاوه بر ابلاغ رسالت و تتمیم نعمت و کرامت، آلبومی از اسلوب‌های بلاغی متعددی است که بایسته تأمل و شایسته تعقل اند.


خطبه غدير كه از حماسه جاودانه و روشنگرانه اعلام [[ولایت]] على مرتضى‏ عليه السلام و اتمام نعمت معرفى وجود مبارک ولىّ خدا و تكسوار [[نهج البلاغه]] از زبان [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|رسول ‏الله‏ صلی الله علیه و آله]] -  كه افصح العرب در تاريخ فصاحت است -  انشاد گرديده است، علاوه بر ابلاغ رسالت و تتميم نعمت و كرامت، آلبومى از اسلوب‏ هاى بلاغى متعددى است كه بايسته تأمل و شايسته تعقل اند.
بر این مبنی، در اینجا سعی شده علاوه بر استخراج برخی از صور خیال و اسلوب‌های متخیلانه ابلاغ معنی در این خطبه، معانی باطنی آن اسلوب‌ها را بر مبنای آیات [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] و روایات حضرات کلمات التامات مورد بررسی قرار داده، و ضمن بازکاوی مضامین این خطبه در آیات و روایات، میزان تأثیر عبارات قرآن کریم در ایجاد اسلوب‌های بلاغی خطبه مذکور نشان داده شود.


بر اين مبنى، در اينجا سعى شده علاوه بر استخراج برخى از صور خيال و اسلوب‏ هاى متخيلانه ابلاغ معنى در اين خطبه، معانى باطنى آن اسلوب‏ ها را بر مبناى آيات [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] و روايات حضرات كلمات التامات مورد بررسى قرار داده، و ضمن بازكاوى مضامين اين خطبه در آيات و روايات، ميزان تأثير عبارات قرآن كريم در ايجاد اسلوب ‏هاى بلاغى خطبه مذكور نشان داده شود.
همچنین در حد مجال مقال سعی شده تا انعکاس آن مضامین در آیینه [[ادبیات]] فارسی گزارش شود، تا از این رهگذر ابعاد صور خیال و بلاغت تصویر و جنبه‌های بلاغی این خطبه مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در اینجا به استخراج و تحلیل تصاویر بلاغی و میزان تأثیر قرآن کریم بر صور خیالی خطبه غدیر و بررسی سوابق آن در روایات و تفاسیر مأثور و در آئینه ادبیات فارسی پرداخته شده است.


همچنين در حد مجال مقال سعى شده تا انعكاس آن مضامين در آيينه [[ادبیات]] فارسى گزارش شود، تا از اين رهگذر ابعاد صور خيال و بلاغت تصوير و جنبه ‏هاى بلاغى اين خطبه مورد بحث و بررسى قرار گيرد.در اينجا به استخراج و تحليل تصاوير بلاغى و ميزان تأثير قرآن كريم بر صور خيالى خطبه غدير و بررسى سوابق آن در روايات و تفاسير مأثور و در آئينه ادبيات فارسى پرداخته شده است.
تا از این رهگذر مراتب تشبیهات، استعارات و کنایات این خطبه مشهور بررسی شود؛ که ابتدا مقدمه و سپس بخش‌های [[خطبه غدیر]] را بررسی می‌کنیم:
 
تا از اين رهگذر مراتب تشبيهات، استعارات و كنايات اين خطبه مشهور بررسى شود؛ كه ابتدا مقدمه و سپس بخش ‏هاى [[خطبه غدیر]] را بررسى مى‏ كنيم:


=== مقدمه ===
=== مقدمه ===
رويداد غدير خم و خطبه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در آن مكان، حماسه جاودانه ‏اى است كه هيچ رويدادى به شهرت آن نبوده، و تنها خطبه ‏اى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله نه تنها شنيدن و دانستن آن را بر همگان واجب كرده، بلكه رساندنش به گوش ديگران را نيز بر همه تكليف فرموده، و آن را مهم‏ترين [[معروف|امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] بيان داشته است.
رویداد غدیر خم و خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن مکان، حماسه جاودانه ای است که هیچ رویدادی به شهرت آن نبوده، و تنها خطبه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها شنیدن و دانستن آن را بر همگان واجب کرده، بلکه رساندنش به گوش دیگران را نیز بر همه تکلیف فرموده، و آن را مهم‌ترین [[معروف|امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] بیان داشته است.
 
در اين خطبه، پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور ابلاغ رسالتى بزرگ و الهى است و آن معرفى على ‏عليه السلام به عنوان ولىّ امر مسلمين است.
 
پس از بررسى اسلوب‏ هايى مانند [[تشبیه]] و [[استعاره]] و [[کنایه]] و بعد از استخراج اسلوب ‏هاى بلاغى خطبه غدير، تحليل و تبيين معانى باطنى آنها را نيز از ديدگاه قرآن و تفاسير و روايات مأثور مورد بررسى قرار داده، و در آن سعى بر استناد مضمون اسلوب ‏هاى بلاغى خطبه غدير با احاديث و روايات بوده است.
 
همچنين در موارد ممكن، انعكاس آن معانى را در آئينه ادب فارسی و اشعار شعرا بيان داشته‏ ايم؛ اشعارى كه برگرفته از فرهنگ ناب دينى هستند، و شعرايى كه شعر خود را با مفاهيم اسلامى عجين كرده و كوشيده‏ اند كه حقايق و معارف الهى را با صبغه هنرى عرضه كنند.
 
اين از مواردى است كه ضرورت اين بحث را آشكار مى كند.لذا اين مقاله در پى پاسخ به پرسش ‏هاى ذيل است:
 
۱. صور خيال و اسلوب‏هاى بلاغى چه جلوه و نقشى در خطبه غدير داشته است؟


۲. الفاظ آيات قرآن كريم چه جلواتى در اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير داشته است؟
در این خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور ابلاغ رسالتی بزرگ و الهی است و آن معرفی علی علیه السلام به عنوان ولیّ امر مسلمین است.


۳. معانى قرآن در خلق تصاوير بلاغى و بيانى خطبه غدير چه نمودها و نقوشى ساخته است؟
پس از بررسی اسلوب‌هایی مانند [[تشبیه]] و [[استعاره]] و [[کنایه]] و بعد از استخراج اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر، تحلیل و تبیین معانی باطنی آنها را نیز از دیدگاه قرآن و تفاسیر و روایات مأثور مورد بررسی قرار داده، و در آن سعی بر استناد مضمون اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر با احادیث و روایات بوده است.


۴. انعكاس شيوه‏ هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن به چه ميزان بوده است؟
همچنین در موارد ممکن، انعکاس آن معانی را در آئینه ادب فارسی و اشعار شعرا بیان داشته‌ایم؛ اشعاری که برگرفته از فرهنگ ناب دینی هستند، و شعرایی که شعر خود را با مفاهیم اسلامی عجین کرده و کوشیده‌اند که حقایق و معارف الهی را با صبغه هنری عرضه کنند.


۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب‏هاى بلاغى خطبه غدير تا چه ميزان بوده است؟
این از مواردی است که ضرورت این بحث را آشکار می‌کند؛ لذا این مقاله در پی پاسخ به پرسش‌های ذیل است:
# صور خیال و اسلوب‌های بلاغی چه جلوه و نقشی در خطبه غدیر داشته است؟
# الفاظ آیات قرآن کریم چه جلواتی در اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر داشته است؟
# معانی قرآن در خلق تصاویر بلاغی و بیانی خطبه غدیر چه نمودها و نقوشی ساخته است؟
# انعکاس شیوه‌های بلاغی خطبه غدیر در روایات و احادیث بعد از آن به چه میزان بوده است؟
# تأثیر روایات و احادیث در تقویت معنی و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر تا چه میزان بوده است؟
# صور خیال و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر تا چه میزان در آئینه ادبیات فارسی انعکاس یافته‌اند؟
در اینجا تشبیهات، استعارات و کنایات خطبه غدیر استخراج شده است. از آنجا که در کتاب‌های گوناگونِ علم بیان، اعم از فارسی و [[عربی]]، به تفصیل درباره صور خیال و اسلوب‌های بلاغی و بیانی بحث شده است، و به فهرستی از کتاب‌های مفید در این زمینه در منابع و مآخذ اکتفا شده است.


۶ . صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير تا چه ميزان در آئينه ادبيات فارسى انعكاس يافته‏ اند؟
=== تشبیهات ===
==== الف) امام مبین ====
مَعاشِرَ النّاسِ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَحْصاهُ الله فِی، وَ کلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ:


در اينجا تشبيهات، استعارات و كنايات خطبه غدير استخراج شده است. از آنجا كه در كتاب‏ هاى گوناگونِ علم بيان، اعم از فارسى و [[عربی]]، به تفصيل درباره صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى و بيانى بحث شده است، و به فهرستى از كتاب‏ هاى مفيد در اين زمينه در منابع و مآخذ اكتفا شده است.
ای مردم، علم و دانشی در عالم وجود ندارد مگر اینکه خداوند در من قرار داده، و من هم عموم دانش‌هایی را که می‌دانستیم به رهبر پرهیزکاران علی علیه السلام تفویض نمودم. هیچ علمی در عالم نبوده مگر اینکه به علی علیه السلام آموختم، و او پیشوایی است که آنها را برای شما بیان می‌کند.<ref>غایة المرام (بحرانی): ج ۱ ص ۳۳۱. نهج الایمان (ابن جیر) ص ۹۷. تفسیر صافی (فیض کاشانی): ج ۲ ص ۵۹.</ref>


=== تشبيهات ===
در قرآن کریم ترکیب امام مبین آمده است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله در این خطبه حضرت علی علیه السلام را امام مبین معرفی فرموده‌اند:


==== الف) امام مبين ====
«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَیٰ وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ».<ref>یس / ۱۲.</ref>
مَعاشِرَ النّاسِ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَحْصاهُ الله فِی ، وَ کلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ:


اى مردم، علم و دانشى در عالم وجود ندارد مگر اينكه خداوند در من قرار داده، و من هم عموم دانش‏ هايى را كه می دانستيم به رهبر پرهيزكاران على ‏عليه السلام تفويض نمودم. هيچ علمى در عالم نبوده مگر اينكه به على‏ عليه السلام آموختم، و او پيشوايى است كه آنها را براى شما بيان مى‏ كند.<ref>غاية المرام (بحرانى) : ج ۱ ص ۳۳۱. نهج الايمان (ابن ‏جير) ص ۹۷. تفسير صافى (فيض كاشانى) : ج ۲ ص ۵۹ .</ref>
محمد فضولی در فضیلت امام علی علیه السلام می‌گوید:


در قرآن كريم تركيب امام مبين آمده است، و رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در اين خطبه حضرت على‏ عليه السلام را امام مبين معرفى فرموده ‏اند:
در این طریقه احسن به اندک ایامی*** بسان دولت آل علی گرفت کمال


«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ».<ref>يس /  ۱۲.</ref>
زهی امام مبین، مقتدای انس و ملک*** که درگهش همه را هست قبله آمال<ref>دیوان اشعار فضولی: قصیده شماره ۴۱ بند ۳.</ref>


محمد فضولى در فضيلت امام على‏ عليه السلام مى‏ گويد:
==== ب) اخوان الشیاطین ====
إِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ‏، أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِیٍّ علیه السلامٍ ّ هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الْحَادُّونَ وَ هُمُ الْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین‏، ِ الَّذِینَ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ:


در اين طريقه احسن به اندک ايـامى*** بسان دولت آل‏ على گرفت كـــمال
و ایشان (پیامبر و امامان پس از وی) حزب اللَّه هستند که رستگار و پیروز خواهند بود. بدانید که دشمنان علی علیه السلام موجد اختلاف و معاند حق هستند و برادران شیاطین می‌باشند، که بعضی از آنها اراجیف و خرافات و دغل بازی را به بعض دیگر القاء می‌کنند.<ref>نهج الخطابه (خراسانی): ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>


زهى امام مبين، مقتداى انس و ملک*** كه درگهش همه را هست قبله آمال<ref>ديوان اشعار فضولى: قصيده شماره ۴۱ بند ۳.</ref>
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دشمنان علی علیه السلام را به شیاطین و اخوان شیطان تشبیه می‌کنند، که نصیبی جز زیانکاری ندارند. در آیه ۳۰ سوره اعراف نیز ترکیب «اخوان الشیاطین» به کار رفته است. با این تفاوت که طرف اول تشبیه در آیه مذکور مبذّرین و اسراف‌کاران هستند، که مستفاد از این آیه می‌باشد: «إِنَ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ‏».


==== ب) اخوان الشياطين ====
همچنین در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله کسی که ازدواج نکرده و از این حالت شاد باشد را برادر شیطان می‌خواند:
إِنَ‏ حِزْبَ‏ اللَّهِ‏ هُمُ‏ الْغالِبُونَ‏، أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِيٍّ ‏عليه السلام ٍّ هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الْحَادُّونَ وَ هُمُ الْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ الشَّيَاطِين‏، ِ الَّذِينَ‏ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ:


و ايشان (پيامبر و امامان پس از وى) حزب اللَّه هستند كه رستگار و پيروز خواهند بود. بدانيد كه دشمنان على ‏عليه السلام موجد اختلاف و معاند حق هستند و برادران شياطين می ‏باشند، كه بعضى از آنها اراجيف و خرافات و دغل بازى را به بعض ديگر القاء مى ‏كنند.<ref>نهج الخطابه (خراسانى) : ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>
عبدالبر، عن عکاف بن وداعه: أَنَّهُ أَتَی النَّبِیَ‏ ‏صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ: زوّجه یا عکاف؟
 
پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله دشمنان على‏ عليه السلام را به شياطين و اخوان شيطان تشبيه مى‏ كنند، كه نصيبى جز زيانكارى ندارند. در آيه ۳۰ سوره اعراف نيز تركيب «اخوان الشياطين» به كار رفته است. با اين تفاوت كه طرف اول تشبيه در آيه مذكور مبذّرين و اسراف‏كاران هستند، كه مستفاد از اين آيه مى‏ باشد: «إِنَ‏ الْمُبَذِّرِينَ‏ كانُوا إِخْوانَ‏ الشَّياطِينِ‏».
 
همچنين در روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله كسى كه ازدواج نكرده و از اين حالت شاد باشد را برادر شيطان مى‏ خواند:
 
عبدالبر، عن عكاف بن وداعه: أَنَّهُ‏ أَتَى‏ النَّبِيَ‏ ‏صلى الله عليه و آله فَقَالَ لَهُ: زوّجه يا عكاف؟


قالَ: لَا.
قالَ: لَا.


قالَ: وَ لَا جارية؟
قالَ: وَ لَا جاریة؟


قالَ: لَا.
قالَ: لَا.


قالَ: وَ اَنتَ صَحِيح موسر؟
قالَ: وَ اَنتَ صَحِیح موسر؟


قال: نَعَمْ وَ الْحَمْدُ الِلَّهِ.
قال: نَعَمْ وَ الْحَمْدُ الِلَّهِ.


فقال: فَأَنْتَ إِذاً مِنْ‏ إِخْوَانِ‏ الشَّيَاطِين‏، إنْ كُنْتَ مِنْ رُهْبَان النَّصَارَى فَأَلْحَقَ بِهِمْ.<ref>مغنى المحتاج (شريينى) : ج ۳ ص ۱۲۵. المبسوط (سرخسى) : ج ۴ ص ۱۹۳.</ref>
فقال: فَأَنْتَ إِذاً مِنْ إِخْوَانِ الشَّیَاطِین‏، إنْ کُنْتَ مِنْ رُهْبَان النَّصَارَی فَأَلْحَقَ بِهِمْ.<ref>مغنی المحتاج (شریینی): ج ۳ ص ۱۲۵. المبسوط (سرخسی): ج ۴ ص ۱۹۳.</ref>


در روايت ديگر آمده است: شِرَارُكُمْ‏ عُزَّابُكُمْ‏ وَ الْعُزَّابُ إِخْوَانُ الشَّيَاطِين‏.<ref>مستدرك الوسائل: ج ۱۴ ص ۱۵۶.</ref>
در روایت دیگر آمده است: شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ وَ الْعُزَّابُ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین‏.<ref>مستدرک الوسائل: ج ۱۴ ص ۱۵۶.</ref>


==== ج) اصحاب صحيفه ====
==== ج) اصحاب صحیفه ====
مَعَاشِرَ النَّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصَارَهُمْ وَ أتْبَاعَهُمْ فِي الدَّرَكِ الْأسْفَلِ مِنَ النَّارِ، وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ. أَلَا إنَّهُمْ أصْحَابُ الصَّحِيفَةِ:
مَعَاشِرَ النَّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصَارَهُمْ وَ أتْبَاعَهُمْ فِی الدَّرَکِ الْأسْفَلِ مِنَ النَّارِ، وَ لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ. أَلَا إنَّهُمْ أصْحَابُ الصَّحِیفَةِ:


اى مردم، اين رهبران چنينى و ياران و پيروانش در آن طبقه نهايى آتش دوزخ مخلد خواهند بود. چه قدر نكبت است جايگاه خودخواهان (اين زمامداران نابكار آينده اين امت). بدانيد آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>نهج الخطابه (خراسانى) : ج ۱ ص ۱۳۴.</ref>
ای مردم، این رهبران چنینی و یاران و پیروانش در آن طبقه نهایی آتش دوزخ مخلد خواهند بود. چه قدر نکبت است جایگاه خودخواهان (این زمامداران نابکار آینده این امت). بدانید آنان اصحاب صحیفه اند.<ref>نهج الخطابه (خراسانی): ج ۱ ص ۱۳۴.</ref>


[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] زمامداران و فرمان روايان نابكار به [[اصحاب صحیفه ملعونه و مقابله با صراط مستقیم|اصحاب صحیفه]] تشبيه مى‏ كنند، كسانى كه درآتش [[جهنم|دوزخ]] مخلد هستند.
[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] زمامداران و فرمان روایان نابکار به [[اصحاب صحیفه ملعونه و مقابله با صراط مستقیم|اصحاب صحیفه]] تشبیه می‌کنند، کسانی که درآتش [[جهنم|دوزخ]] مخلد هستند.


==== د) ثقل اصغر و ثقل اكبر ====
==== د) ثقل اصغر و ثقل اکبر ====
مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ‏ عليه السلام مَوْلَاهُ. وَ هُوَ عَلِىّ بْن أبِي‏ طَالِب ‏عليه السلام، أخِي وَ وَصِيّي وَ مُوَالَاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أنْزَلَهَا عَلَىّ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، انَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي‏ عليهم السلام هُمُ الثّقْلُ الأصْغَر، وَ الْقُرْآن الثّقْلُ الْأكْبَر. فَكُلّ وَاحِدٍ مُنبّئ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِق لَهُ. لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْض. هُم أمَنَاءُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُكَمَاؤُهُ فِي أرْضِهِ:
مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ علیه السلام مَوْلَاهُ. وَ هُوَ عَلِیّ بْن أبِی طَالِب علیه السلام، أخِی وَ وَصِیّی وَ مُوَالَاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أنْزَلَهَا عَلَیّ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، انَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ وُلْدِی علیهم السلام هُمُ الثّقْلُ الأصْغَر، وَ الْقُرْآن الثّقْلُ الْأکْبَر. فَکُلّ وَاحِدٍ مُنبّئ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِق لَهُ. لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض. هُم أمَنَاءُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُکَمَاؤُهُ فِی أرْضِهِ:


هر كس من مولاى او هستم اين على‏ عليه السلام مولاى او است. و اين على پسر ابی طالب‏ عليه السلام برادر من و وصى من است، و دوستى و صميميت او از طرف خدا بر من نازل شده است.
هر کس من مولای او هستم این علی علیه السلام مولای او است. و این علی پسر ابی طالب علیه السلام برادر من و وصی من است، و دوستی و صمیمیت او از طرف خدا بر من نازل شده است.


اى مردم، همانا على و پاكان از فرزندان من‏ عليهم السلام [[ثقل اصغر]] هستند، و [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] [[ثقل اکبر]] است.
ای مردم، همانا علی و پاکان از فرزندان من علیهم السلام [[ثقل اصغر]] هستند، و [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] [[ثقل اکبر]] است.


هر يک از اين دو ثقل از ديگرى خبر می‏ دهد (قرآن اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را معرفى مى‏ كند و عترت قرآن را تفسير مى‏ نمايد.
هر یک از این دو ثقل از دیگری خبر می‌دهد (قرآن اهل بیت علیهم السلام را معرفی می‌کند و عترت قرآن را تفسیر می‌نماید.


اين دو با هم آميخته ‏اند و از هم جدا نخواهند شد تا در [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند.
این دو با هم آمیخته‌اند و از هم جدا نخواهند شد تا در [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند.


بدانيد اين افراد امناء خداوند در جهان آفرينش هستند، و فرمانداران خدا در كره خاک مى ‏باشند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۲۴.</ref>
بدانید این افراد امناء خداوند در جهان آفرینش هستند، و فرمانداران خدا در کره خاک می‌باشند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۲۴.</ref>


پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه، خود به تشريح مطلب مى ‏پردازد و على و پاكان از اولاد او عليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى‏ كند، كه از لحاظ ادبى در قالب تشبيه شده ‏اند.
پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه، خود به تشریح مطلب می‌پردازد و علی و پاکان از اولاد او علیهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اکبر معرفی می‌کند، که از لحاظ ادبی در قالب تشبیه شده‌اند.


طرفين تشبيه هر دو مفيد مى‏ باشند؛ يعنى دو كلمه يا بيشتر چنان با هم تركيب شده كه در حكم يک كلمه باشد. از قبيل مضاف و مضاف اليه، يا صفت و موصوف.<ref>بيان (شميسا) : ص ۸۹ ،۹۰.</ref>
طرفین تشبیه هر دو مفید می‌باشند؛ یعنی دو کلمه یا بیشتر چنان با هم ترکیب شده که در حکم یک کلمه باشد. از قبیل مضاف و مضاف الیه، یا صفت و موصوف.<ref>بیان (شمیسا): ص ۸۹ ،۹۰.</ref>


پس هر كجا مشبّه يا مشبّه‏به مقيد باشد آن را در حكم تشبيه مفرد بايد شمرد نه در حكم تشبيه مركب.
پس هر کجا مشبّه یا مشبّه‌به مقید باشد آن را در حکم تشبیه مفرد باید شمرد نه در حکم تشبیه مرکب.


در تشبيه دوم كه قرآن را ثقل اكبر خوانده است، طرف اول تشبيه يعنى مشبه مفرد و مشبه به مقيد مى‏ باشد، و باز هم در حكم مفرد مى‏ باشد.
در تشبیه دوم که قرآن را ثقل اکبر خوانده است، طرف اول تشبیه یعنی مشبه مفرد و مشبه به مقید می‌باشد، و باز هم در حکم مفرد می‌باشد.


==== هـ) جنب اللَّه ====
==== هـ) جنب اللَّه ====
وَ اتَّقُوا اللهَ أَنْ تُخَالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، إنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِي ذَكَرَ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ تَعَالَى: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللهِ»:
وَ اتَّقُوا اللهَ أَنْ تُخَالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، إنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِی ذَکَرَ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ تَعَالَی: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَیٰ مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ»:


بپرهيزيد از مخالفت خدا، چون ممكن است قدم پس از استحكام و ثوبت بلغزد. خداوند به آنچه انجام دهيد آگاه است، اى مردم خدا در قرآن به عنوان بيان زبان حال مجرمين در قيامت مى ‏فرمايد:
بپرهیزید از مخالفت خدا، چون ممکن است قدم پس از استحکام و ثوبت بلغزد. خداوند به آنچه انجام دهید آگاه است، ای مردم خدا در قرآن به عنوان بیان زبان حال مجرمین در قیامت می‌فرماید:


انسان (گنهكار روز قيامت) مى ‏گويد: واى بر آنچه در مورد جنب الله كوتاهى كردم (و از دست دادم) . مراد از اين جنب الله على ‏عليه السلام است.
انسان (گنهکار روز قیامت) می‌گوید: وای بر آنچه در مورد جنب الله کوتاهی کردم (و از دست دادم). مراد از این جنب الله علی علیه السلام است.


پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه حضرت على ‏عليه السلام را جنب الله خوانده است. همچنان كه او را امام مبین و [[صراط مستقیم ائمه علیهم السلام|صراط مستقیم]] و... تشبيه مى ‏كند:
پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه حضرت علی علیه السلام را جنب الله خوانده است. همچنان که او را امام مبین و [[صراط مستقیم ائمه علیهم السلام|صراط مستقیم]] و… تشبیه می‌کند:


===== جنب اللَّه: على و ولايت على‏ عليه السلام =====
===== جنب اللَّه: علی و ولایت علی علیه السلام =====
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نيز خود در قالب تشبيه روايى به بيان اين مطلب مى ‏پردازد: عن اسماعيل بن قتيبه، عن ابى ‏العلاء الخفاف، عن ابى‏ جعفر عليه السلام، قال: اَميرُالمؤمنين‏ عليه السلام:
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز خود در قالب تشبیه روایی به بیان این مطلب می‌پردازد: عن اسماعیل بن قتیبه، عن ابی العلاء الخفاف، عن ابی جعفر علیه السلام، قال: اَمیرُالمؤمنین علیه السلام:


أنَا وَجْهُ اللَّهِ، أنَا جَنْبُ اللَّهِ، وَ أنَا الْأوّلُ وَ الْآخِرُ، وَ أنَا الظَّاهِرُ وَ أنَا الْبَاطِنُ... .<ref>اختيار معرفة رجال الحديث: ج ۸ ص ۳۱. تهذيب المقال (ابطحى) : شرح ص ۳۹۲. بصائر الدرجات: ص ۸۱ . شرح اصول الكافى (مازندرانى): ج ۴ ص ۲۲۹، و ... .</ref>
أنَا وَجْهُ اللَّهِ، أنَا جَنْبُ اللَّهِ، وَ أنَا الْأوّلُ وَ الْآخِرُ، وَ أنَا الظَّاهِرُ وَ أنَا الْبَاطِنُ….<ref>اختیار معرفة رجال الحدیث: ج ۸ ص ۳۱. تهذیب المقال (ابطحی): شرح ص ۳۹۲. بصائر الدرجات: ص ۸۱. شرح اصول الکافی (مازندرانی): ج ۴ ص ۲۲۹، و .</ref>


از امام رضا عليه السلام در مورد «فِي جَنْب اللهِ» نقل شده است: قال: فِي وَلَايَةِ عَلِىّ ‏عليه السلام. وَ قَالَ أمِيرَالْمُؤْمِنِينَ‏ عليه السلام: أنَا صِرَاطُ اللهِ، أنَا جَنْبُ اللهِ.<ref>مناقب آل ابى‏طالب (ابن شهرآشوب) : ج ۳ ص ۶۴. الكافى: ج ۱ ص ۱۴۵، و ... .</ref>
از امام رضا علیه السلام در مورد «فِی جَنْب اللهِ» نقل شده است: قال: فِی وَلَایَةِ عَلِیّ علیه السلام. وَ قَالَ أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أنَا صِرَاطُ اللهِ، أنَا جَنْبُ اللهِ.<ref>مناقب آل ابی‌طالب (ابن شهرآشوب): ج ۳ ص ۶۴. الکافی: ج ۱ ص ۱۴۵، و .</ref>


===== جنب ‏اللَّه: اهل‏ بيت‏ عليهم السلام =====
===== جنب اللَّه: اهل بیت علیهم السلام =====
ابى‏ جعفر عليه السلام: ُ نَحْنُ جَنْبُ اللهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَتُهُ وَ نَحْنُ‏ مُسْتَوْدَعُ‏ مَوَارِيثِ‏ الْأَنْبِيَاءِ عليهم السلام،ِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ... ، وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الدُّجَى‏.<ref>بصائر الدرجات: ص ۸۳ .</ref>
ابی جعفر علیه السلام: ُ نَحْنُ جَنْبُ اللهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِیَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام، ِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ…، وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَی وَ نَحْنُ مَصَابِیحُ الدُّجَی‏.<ref>بصائر الدرجات: ص ۸۳.</ref>


حزب الله: اُولَئِكَ أَوْلِيَاء الله، لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ ألَا إنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغَالِبُونَ:
حزب‌الله: اُولَئِکَ أَوْلِیَاء الله، لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ ألَا إنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغَالِبُونَ:


اينان اولياء خدا هستند، كه در راه خدا ترس و اندوهى بر آنان نيست، و هم ايشان حزب الله اند كه رستگار و پيروز خواهند بود... .<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>
اینان اولیاء خدا هستند، که در راه خدا ترس و اندوهی بر آنان نیست، و هم ایشان حزب‌الله اند که رستگار و پیروز خواهند بود….<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>


پيامبر صلى الله عليه و آله، فرزندان على و امامان‏ عليهم السلام را به حزب الله تشبيه كرده ‏اند كه همواره پيروز و رستگار هستند. در قرآن كريم نيز از ايمان آورندگان به عنوان حزب الله ياد شده است. مانند آيه ذيل:
پیامبر صلی الله علیه و آله، فرزندان علی و امامان علیهم السلام را به حزب‌الله تشبیه کرده‌اند که همواره پیروز و رستگار هستند. در قرآن کریم نیز از ایمان آورندگان به عنوان حزب‌الله یاد شده است. مانند آیه ذیل:


«وَ مَنْ‏ يَتَوَلَ‏ اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ‏ وَ الَّذِينَ‏ آمَنُوا فَإِنَ‏ حِزْبَ‏ اللَّهِ‏ هُمُ‏ الْغالِبُون‏»<ref>مائده /  ۵۶ .</ref>:
«وَ مَنْ یَتَوَلَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏»:<ref>مائده / ۵۶.</ref>


و هر كس كه ولى و فرمان فرماى او خدا و رسول و اهل ايمان اند (پيروز است) كه تنها لشكر خدا فاتح و غالب خواهد بود.حزب الله: على‏ عليه السلام قال على ‏عليه السلام:
و هر کس که ولی و فرمان فرمای او خدا و رسول و اهل ایمان اند (پیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود. حزب‌الله: علی علیه السلام قال علی علیه السلام:


أنَا وَصِىّ الْأَوْلِيَاء وَ أنَا مِنْ حِزْب اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏ صلى الله عليه و آله.<ref>دعائم الاسلام (مغربى) : ج ۱ ص ۶۳ . </ref>
أنَا وَصِیّ الْأَوْلِیَاء وَ أنَا مِنْ حِزْب اللَّهِ وَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله.<ref>دعائم الاسلام (مغربی): ج ۱ ص ۶۳.</ref>


قَالَ رَسُولُ ‏اللهِ‏ صلى الله عليه و آله: حِزْبُ‏ عَلِيٍ‏ حِزْبُ‏ اللَّهِ‏ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ.<ref>الامالى (صدوق) : ص ۶۶ . </ref>
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: حِزْبُ عَلِیٍ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّیْطَانِ.<ref>الامالی (صدوق): ص ۶۶.</ref>


قال رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله: َ يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ‏ شِيعَةُ اللَّهِ‏ وَ أَنْصَارُكَ‏ أَنْصَارُ اللهِ‏ وَ أَوْلِيَاؤُكَ أَوْلِيَاءُ اللهِ وَ حِزْبُكَ حِزْبُ اللهِ.<ref>الامالى (صدوق) ص ۱۵۰. الخصال: ص ۴۹۶.</ref>
قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: َ یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ شِیعَةُ اللَّهِ وَ أَنْصَارُکَ أَنْصَارُ اللهِ وَ أَوْلِیَاؤُکَ أَوْلِیَاءُ اللهِ وَ حِزْبُکَ حِزْبُ اللهِ.<ref>الامالی (صدوق) ص ۱۵۰. الخصال: ص ۴۹۶.</ref>


حزب الله: اهل ‏بيت‏ عليهم السلام قال الحسين‏ عليه السلام: نَحْنُ‏ حِزْبُ‏ اللهِ‏ الْغَالِبُونَ‏ وَ عِتْرَةُ رَسُولِ‏ اللهِ صلى الله عليه و آله الْأَقْرَبُونَ.<ref>وسائل الشيعه: ج ۲۷ ص ۱۹۴.</ref>
حزب‌الله: اهل بیت علیهم السلام قال الحسین علیه السلام: نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ وَ عِتْرَةُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله الْأَقْرَبُونَ.<ref>وسائل الشیعه: ج ۲۷ ص ۱۹۴.</ref>


'''ز)''' خيرة الله ان خاتم الأئمة منّا القائم المهدى‏ عليه السلام... . إِنَّهُ‏ يَسِمُ‏ كُلَ‏ ذِي‏ فَضْلٍ‏ بِفَضْلِهِ‏ وَ كُلَّ ذِي جَهْلٍ بِجَهْلِه‏. أَلَا إِنَّهُ خِيَرَةُ اللهِ:
'''ز)''' خیرة الله ان خاتم الأئمة منّا القائم المهدی علیه السلام…. إِنَّهُ یَسِمُ کُلَ ذِی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذِی جَهْلٍ بِجَهْلِه‏. أَلَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ:


بدانيد كه آخرين امام قائم ما مهدى‏ عليه السلام است... . او كسى است كه مقام هر صاحب فضيلتى را تثبيت مى‏ كند، و هر جاهل و نادانى را در مرحله جهل خود مى ‏نشاند. او است كسى كه خدا وى را براى اين مقام اختيار فرموده است... .<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳.</ref>  
بدانید که آخرین امام قائم ما مهدی علیه السلام است…. او کسی است که مقام هر صاحب فضیلتی را تثبیت می‌کند، و هر جاهل و نادانی را در مرحله جهل خود می‌نشاند. او است کسی که خدا وی را برای این مقام اختیار فرموده است….<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳.</ref>


خيرة اللَّه: على و [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] در تأييد مطلب فوق، [[امام باقر علیه السلام|امام محمد باقر علیه السلام]] مى‏ فرمايندنَحْنُ‏ خِيَرَةُ اللَّهِ‏ وَ نَحْنُ‏ الطَّرِيقُ‏ الْوَاضِحُ‏ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيم‏ُ.<ref>بصائر الدرجات: ص ۸۲ .</ref>  
خیرة اللَّه: علی و [[معصومین علیهم السلام|اهل بیت علیهم السلام]] در تأیید مطلب فوق، [[امام باقر علیه السلام|امام محمد باقر علیه السلام]] می‌فرمایندنَحْنُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِیقُ الْوَاضِحُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ.<ref>بصائر الدرجات: ص ۸۲.</ref>


و نيز پيامبر صلى الله عليه و آله در وصف على و فرزندان آن حضرت‏ عليهم السلام مى ‏فرمايند: عَلِيٌ‏ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ‏ وُلْدِهِ‏، فَإنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ صَفْوَتِهِ.<ref>الامالى (صدوق) : ص ۶۷۹.</ref>
و نیز پیامبر صلی الله علیه و آله در وصف علی و فرزندان آن حضرت علیهم السلام می‌فرمایند: عَلِیٌ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ‏، فَإنَّهُمْ خِیَرَةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ صَفْوَتِهِ.<ref>الامالی (صدوق): ص ۶۷۹.</ref>


قال رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله: أنْتَ يَا عَلِىّ وَ وَلَدَاىَ خِيَرَة اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.<ref>عيون الاخبار الرضاعليه السلام: ج ۱ ص ۶۳ .</ref>
قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: أنْتَ یَا عَلِیّ وَ وَلَدَایَ خِیَرَة اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.<ref>عیون الاخبار الرضاعلیه السلام: ج ۱ ص ۶۳.</ref>


==== ح) صراط الله: صراط مستقيم ====
==== ح) صراط الله: صراط مستقیم ====
إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَنِي وَ نَهَانِي. وَ قَدْ أَمَرْتُ‏ عَلِيّاً عليه السلام وَ نَهَيْتُهُ، فَعَلِمَ الْأَمْرَ وَ النَّهْيَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَل‏. َّ فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ‏ تَسْلَمُوا وَ أَطِيعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ‏ تَرْشُدُوا. صِيرُوا إِلَى‏ مُرَادِهِ‏ وَ لَا تَتَفَرَّقْ‏ بِكُمُ‏ السُّبُلُ‏ عَنْ‏ سَبِيلِه‏.
إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَنِی وَ نَهَانِی. وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً علیه السلام وَ نَهَیْتُهُ، فَعَلِمَ الْأَمْرَ وَ النَّهْیَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَل‏. َّ فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلَمُوا وَ أَطِیعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا. صِیرُوا إِلَی مُرَادِهِ وَ لَا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیلِه‏.


مَعَاشِرَ النَّاسِ، أنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ الَّذِي أمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ. ثُمَّ عَلِىّ‏ عليه السلام مِنْ بَعْدِي، ثُمَ‏ وُلْدِي‏ مِنْ‏ صُلْبِه‏ِ ‏عليهم السلام. أَئِمَّةٌ يَهْدُونَ‏ إِلَى‏ الْحَقِ‏:
مَعَاشِرَ النَّاسِ، أنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ. ثُمَّ عَلِیّ علیه السلام مِنْ بَعْدِی، ثُمَ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ علیهم السلام. أَئِمَّةٌ یَهْدُونَ إِلَی الْحَقِ‏:


اى مردم، خداوند اوامر و نواهى شرعى را ابلاغ فرمود. من هم آنها را به على‏ عليه السلام آموختم. به فرمان وى گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد تا [[هدایت]] شويد، و آنچه شما را نهى بفرمايد خوددارى كنيد تا رشد يابيد.
ای مردم، خداوند اوامر و نواهی شرعی را ابلاغ فرمود. من هم آنها را به علی علیه السلام آموختم. به فرمان وی گوش فرا دهید و اطاعت کنید تا [[هدایت]] شوید، و آنچه شما را نهی بفرماید خودداری کنید تا رشد یابید.


به سوى مراد پروردگار و هدف وى توجه كنيد. راه ‏هاى ديگر شما را از راه خدا منحرف نكند.
به سوی مراد پروردگار و هدف وی توجه کنید. راه‌های دیگر شما را از راه خدا منحرف نکند.


اى مردم، من آن شاهراه مستقيمى هستم كه خدا به شما امر كرده. پس رهرو آن باشيد. و بعد از من آن صراط مستقيم على‏ عليه السلام، و پس از وى فرزندان من از صلب اوعليهم السلام هستند.
ای مردم، من آن شاهراه مستقیمی هستم که خدا به شما امر کرده. پس رهرو آن باشید. و بعد از من آن صراط مستقیم علی علیه السلام، و پس از وی فرزندان من از صلب اوعلیهم السلام هستند.


همان پيشوايانى كه به سوى حق راهنمايى مى‏ كنند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۷.</ref>
همان پیشوایانی که به سوی حق راهنمایی می‌کنند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۷.</ref>


در اين خطبه، پيامبر صلى الله عليه و آله خود را به صراط الله و سپس على و فرزندان او عليهم السلام را نيز به صراط مستقيم تشبيه كرده است، و چون وجه شبه نيز در آن ذكر شده، يعنى هدايت و راه يافتن در حوزه تشبيه مفصل قرار مى‏ گيرد؛ يعنى تشبيهى كه وجه شبه در آن ذكر شده باشد.<ref>يادداشت ‏هاى استاد همايى درباره معانى و بيان: ص ۱۶۲.</ref>  
در این خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله خود را به صراط الله و سپس علی و فرزندان او علیهم السلام را نیز به صراط مستقیم تشبیه کرده است، و چون وجه شبه نیز در آن ذکر شده، یعنی هدایت و راه یافتن در حوزه تشبیه مفصل قرار می‌گیرد؛ یعنی تشبیهی که وجه شبه در آن ذکر شده باشد.<ref>یادداشت‌های استاد همایی درباره معانی و بیان: ص ۱۶۲.</ref>


و اما بررسى تشبهى فوق در روايات و تفاسير مأثور:
و اما بررسی تشبهی فوق در روایات و تفاسیر مأثور:


'''صراط مستقيم: قرآن و آل‏ محمد عليهم السلام'''  
'''صراط مستقیم: قرآن و آل محمد علیهم السلام'''


پيامبر صلى الله عليه و آله در قالب تشبيه روايى مى‏ فرمايند: الْقُرْآنُ صِرَاطُ اللَّهِ.<ref>تفسير القرآن العظيم (ابن‏ كثير) : ج ۱ ص ۶۰۶ . </ref>
پیامبر صلی الله علیه و آله در قالب تشبیه روایی می‌فرمایند: الْقُرْآنُ صِرَاطُ اللَّهِ.<ref>تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر): ج ۱ ص ۶۰۶.</ref>


امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايند:
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:


وَ أَنَ‏ هذا صِراطِي‏ مُسْتَقِيماً يَعْنِي‏ الْقُرْآنَ‏ وَ آلَ‏ مُحَمَّد عليهم السلام.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۷۱.</ref>
وَ أَنَ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً یَعْنِی الْقُرْآنَ وَ آلَ مُحَمَّد علیهم السلام.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۷۱.</ref>


'''صراط مستقيم: على‏ عليه السلام و ولايت او'''  
'''صراط مستقیم: علی علیه السلام و ولایت او'''


قال على‏ عليه السلام: أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ‏ الْمُسْتَقِيمُ‏ وَ عُرْوَتُهُ‏ الْوُثْقَى‏.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۷۰. تفسير نور الثقلين: ج ۴ ص ۴۹۵. مستدرك سفينة البحار: ص ۲۶۶.</ref>
قال علی علیه السلام: أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَی‏.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۷۰. تفسیر نور الثقلین: ج ۴ ص ۴۹۵. مستدرک سفینة البحار: ص ۲۶۶.</ref>


'''صراط مستقيم: طريق امامت و ولايت على ‏عليه السلام'''
'''صراط مستقیم: طریق امامت و ولایت علی علیه السلام'''


أَنَّكَ‏ عَلَى‏ وَلَايَةِ عَلِيٍ‏ وَ عَلِيٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيم‏.<ref>تأويل الآيات الظاهره: ج ۱ ص ۲۵۹. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۲۶۴ ۲۶۳ و ج ۲۴ ص ۲۲. الكافى: ج ۱ ص ۴۳۳ ۴۱۷.</ref>
أَنَّکَ عَلَی وَلَایَةِ عَلِیٍ وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیم‏.<ref>تأویل الآیات الظاهره: ج ۱ ص ۲۵۹. شواهد التنزیل: ج ۱ ص ۲۶۴ ۲۶۳ و ج ۲۴ ص ۲۲. الکافی: ج ۱ ص ۴۳۳ ۴۱۷.</ref>


با توجه به خطبه غدير و نيز تأويل و معناى باطنى صراط مستقيم در روايات و تفاسير، اين معنى در آئينه ادبيات فارسى انعكاس يافته است، و شعرا نيز تأويل و معناى حقيقى آن را بيان كرده ‏اند.
با توجه به خطبه غدیر و نیز تأویل و معنای باطنی صراط مستقیم در روایات و تفاسیر، این معنی در آئینه ادبیات فارسی انعکاس یافته است، و شعرا نیز تأویل و معنای حقیقی آن را بیان کرده‌اند.


از جمله:صراط مستقيم: قرآن، سنت و شرع  
از جمله:صراط مستقیم: قرآن، سنت و شرع


قرآن شفاشناس كه حبلى است بس متين*** سنت نجات دان كه صراطى است مسقيم.<ref>ديوان خاقانى: ص ۹۰۰.</ref>
قرآن شفاشناس که حبلی است بس متین*** سنت نجات دان که صراطی است مسقیم.<ref>دیوان خاقانی: ص ۹۰۰.</ref>


در جاى ديگر مى‏ گويد:
در جای دیگر می‌گوید:


قايد و سايق صراط الله *** به ز قرآن مدان و به ز اخبار<ref>ديوان سنايى: ص ۲۰۲ ب ۲.</ref>
قاید و سایق صراط الله *** به ز قرآن مدان و به ز اخبار<ref>دیوان سنایی: ص ۲۰۲ ب ۲.</ref>


و در جاى ديگر مى ‏گويد:
و در جای دیگر می‌گوید:


از صراط المستقيم شرع پا بيرون منه *** چون گسست از رشته سوزن، زود خود را گم كند <ref>ديوان صائب تبريزى: ش ۱۲۵ ب ۸ .</ref>
از صراط المستقیم شرع پا بیرون منه *** چون گسست از رشته سوزن، زود خود را گم کند<ref>دیوان صائب تبریزی: ش ۱۲۵ ب ۸.</ref>


قاآنى نيز در بيت ذيل مراد از صراط مستقيم را حضرت على‏ عليه السلام بيان كرده و آن را به طريق استعاره به كار برده است:
قاآنی نیز در بیت ذیل مراد از صراط مستقیم را حضرت علی علیه السلام بیان کرده و آن را به طریق استعاره به کار برده است:


صراط المستقيم: على‏ عليه السلام  
صراط المستقیم: علی علیه السلام


چون صراط المستقيمت هست تا كى ز ابلهى*** ديده در فحشاء، دل در بغى و منكر داشتن <ref>ديوان قاآنى: ص ۶۹۴ ب ۶ .</ref>
چون صراط المستقیمت هست تا کی ز ابلهی*** دیده در فحشاء، دل در بغی و منکر داشتن<ref>دیوان قاآنی: ص ۶۹۴ ب ۶.</ref>


و نيز:
و نیز:


هر نفس بوى دل آيد از صراط مستقيم*** تا نگويى عشق ره آورد را كه راه آورد كو <ref>ديوان شمس (مثنوى) : ص ۸۲۵ ب ۱۹. </ref>
هر نفس بوی دل آید از صراط مستقیم*** تا نگویی عشق ره آورد را که راه آورد کو<ref>دیوان شمس (مثنوی): ص ۸۲۵ ب ۱۹.</ref>


==== ط) كلمه طيبه ====
==== ط) کلمه طیبه ====
مَعَاشِرَ النَّاسِ،فَاتَّقُوا اللهَ‏ وَ بَايِعُوا عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ كَلِمَةً طَيِّبَةً بَاقِيَةً يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ اللَّهُ مَنْ وَفَى:
مَعَاشِرَ النَّاسِ، فَاتَّقُوا اللهَ وَ بَایِعُوا عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ کَلِمَةً طَیِّبَةً بَاقِیَةً یُهْلِکُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ اللَّهُ مَنْ وَفَی:


مردم از خدا بترسيد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و رهبران بعد از آنها عليهم السلام بيعت كنيد. (پيشوايان آينده شما) كلمه طيبه باقيه خداوند هستند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۵۳.</ref>
مردم از خدا بترسید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و رهبران بعد از آنها علیهم السلام بیعت کنید. (پیشوایان آینده شما) کلمه طیبه باقیه خداوند هستند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۵۳.</ref>


پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام فوق، دوازده امام‏ عليهم السلام را به كلمه طيبه تشبيه كرده ‏اند، كه آيه مرتبط با آن در قرآن كريم عبارت است از:
پیامبر صلی الله علیه و آله در کلام فوق، دوازده امام علیهم السلام را به کلمه طیبه تشبیه کرده‌اند، که آیه مرتبط با آن در قرآن کریم عبارت است از:


«أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ‏ اللَّهُ‏ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ‏ وَ فَرْعُها فِي‏ السَّماءِ».<ref>ابراهيم ‏عليه السلام /  ۲۴.</ref>
«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ».<ref>ابراهیم علیه السلام / ۲۴.</ref>


كلمه طيبه: قرآن رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله: قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ: «مَثَل كَلِمَة طَيِّبَة» يَعْنِى الْقُرْآن «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةً».<ref>الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۷۷.</ref>  
کلمه طیبه: قرآن رسول‌الله صلی الله علیه و آله: قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ: «مَثَل کَلِمَة طَیِّبَة» یَعْنِی الْقُرْآن «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً».<ref>الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۷۷.</ref>


حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ‏ وَ فَرْعُها فِي‏ السَّماءِ قَالَ النَّبِيُّ وَ الْأَئِمَّةُ هُمُ الْأَصْلُ الثَّابِتُ وَ الْفَرْعُ الْوَلَايَةُ لِمَنْ دَخَلَ فِيهَا.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۴۱.</ref>
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ قَالَ النَّبِیُّ وَ الْأَئِمَّةُ هُمُ الْأَصْلُ الثَّابِتُ وَ الْفَرْعُ الْوَلَایَةُ لِمَنْ دَخَلَ فِیهَا.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۴۱.</ref>


==== ى) كلمه باقيه ====
==== ی) کلمه باقیه ====
وَ لَا أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ‏ وَ لَا نَهْيٌ‏ عَنْ‏ مُنْكَرٍ إِلَّا مَعَ‏ إِمَامٍ‏ مَعْصُوم‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ، ِ الْقُرْآنُ‏ يُعَرِّفُكُمْ‏ أَنَ‏ الْأَئِمَّةَ مِنْ‏ بَعْدِهِ‏ وُلْدُهُ‏، وَ َ عَرَّفْتُكُمْ أَنَّهُمْ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ. حَيْثُ يَقُولُ الله فِي كِتَابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي‏ عَقِبِه‏». و قلت: لَنْ‏ تَضِلُّوا مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا:
وَ لَا أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ مَعْصُوم‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ، ِ الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ‏، وَ عَرَّفْتُکُمْ أَنَّهُمْ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ. حَیْثُ یَقُولُ الله فِی کِتَابِهِ: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِه‏». و قلت: لَنْ تَضِلُّوا مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا:


پيامبر صلى الله عليه و آله به معرفى على و فرزندان وى‏ عليهم السلام مى‏ پردازد و مى ‏فرمايند:
پیامبر صلی الله علیه و آله به معرفی علی و فرزندان وی علیهم السلام می‌پردازد و می‌فرمایند:


وظيفه امر به معروف و نهى از منكر جز با پيشواى معصوم تحقق نمى‏ يابد. اى مردم، قرآن پيشوايان بعد از على‏ عليه السلام را كه فرزندان اويند به شما معرفى مى‏ كند، و من هم آنان را به شما شناسانيدم؛ كه از نسل من و او مى ‏باشند.
وظیفه امر به معروف و نهی از منکر جز با پیشوای معصوم تحقق نمی‌یابد. ای مردم، قرآن پیشوایان بعد از علی علیه السلام را که فرزندان اویند به شما معرفی می‌کند، و من هم آنان را به شما شناسانیدم؛ که از نسل من و او می‌باشند.


خداوند در مقام معرفى اينان مى ‏فرمايند: «كلمه ‏اى باقى در نسل او»، و من هم در مقام شناساندن ايشان گفته ‏ام: گمراه نمى‏ شويد اگر به آن دو (قرآن و عترت) چنگ بزنيد.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۹.</ref>  
خداوند در مقام معرفی اینان می‌فرمایند: «کلمه ای باقی در نسل او»، و من هم در مقام شناساندن ایشان گفته‌ام: گمراه نمی‌شوید اگر به آن دو (قرآن و عترت) چنگ بزنید.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۹.</ref>


طبق آيه ذيل، پيامبر صلى الله عليه و آله اولاد اميرالمؤمنين على ‏عليهم السلام را كلمه باقيه مى ‏خواندند، و در اين آيه توحيد و خداشناسى را كلمه باقيه معرفى مى ‏كند:  
طبق آیه ذیل، پیامبر صلی الله علیه و آله اولاد امیرالمؤمنین علی علیهم السلام را کلمه باقیه می‌خواندند، و در این آیه توحید و خداشناسی را کلمه باقیه معرفی می‌کند:


كلمه باقيه: توحيد «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي‏ عَقِبِهِ‏ لَعَلَّهُمْ‏ يَرْجِعُونَ‏»<ref>زخرف /  ۲۸.</ref>:
کلمه باقیه: توحید «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ‏»:<ref>زخرف / ۲۸.</ref>


و (اين خداپرستى و توحيد را) در همه ذريه او (ابراهيم ‏عليه السلام) تا قيامت كلمه باقى گردانيد (به خصوص در محمد و آل پاكش ‏عليهم السلام) تا همه فرزندانش به خداى يكتا بازگردند.
و (این خداپرستی و توحید را) در همه ذریه او (ابراهیم علیه السلام) تا قیامت کلمه باقی گردانید (به خصوص در محمد و آل پاکش علیهم السلام) تا همه فرزندانش به خدای یکتا بازگردند.


===== كلمه باقيه: امامت =====
===== کلمه باقیه: امامت =====
قال: الْكَلِمَةُ الْإمَامُ، وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُهُ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي‏ عَقِبِهِ‏ لَعَلَّهُمْ‏ يَرْجِعُونَ»، يَعْنِى الْإمَامَة.<ref>تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۷۴.</ref>  
قال: الْکَلِمَةُ الْإمَامُ، وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»، یَعْنِی الْإمَامَة.<ref>تفسیر القمی: ج ۲ ص ۲۷۴.</ref>


و عن الصادق ‏عليه السلام: الْكَلِمَةُ الْبَاقِيَة فِي عَقِبِهِ هِىَ الْإمَامَة إلَى يَوْمِ الْقِيَامَة.<ref>تفسر جوامع الجامع: ج ۳ ص ۳۰۲.</ref>
و عن الصادق علیه السلام: الْکَلِمَةُ الْبَاقِیَة فِی عَقِبِهِ هِیَ الْإمَامَة إلَی یَوْمِ الْقِیَامَة.<ref>تفسر جوامع الجامع: ج ۳ ص ۳۰۲.</ref>


==== ک) هيزم آتش جهنم ====
==== ک) هیزم آتش جهنم ====
فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلُوْا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.
فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلُوْا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.


در اين عبارت مردمان جنايتكار و پاره سنگ‏ هاى گوگرد را به هيزم و آتشگيره جهنم تشبيه مى ‏كنند، و خداوند در قرآن كافران و سنگ پاره ‏ها را آتش‏ افروز [[جهنم]] معرفى مى‏ كند:
در این عبارت مردمان جنایتکار و پاره سنگ‌های گوگرد را به هیزم و آتشگیره جهنم تشبیه می‌کنند، و خداوند در قرآن کافران و سنگ پاره‌ها را آتش‌افروز [[جهنم]] معرفی می‌کند:


«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ»<ref>بقره /  ۲۴.</ref>:
«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ»:<ref>بقره / ۲۴.</ref>


از آتشى بترسيد كه هيزم آن (بدن‏ هاى) مردم و سنگ ‏هاست.
از آتشی بترسید که هیزم آن (بدن‌های) مردم و سنگ هاست.


«إِنَ‏ الَّذِينَ‏ كَفَرُوا لَنْ‏ تُغْنِيَ‏ عَنْهُمْ‏ أَمْوالُهُمْ‏ وَ لا أَوْلادُهُمْ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ شَيْئاً وَ أُولئِكَ‏ هُمْ‏ وَقُودُ النَّارِ»<ref>آل‏ عمران /  ۱۰.</ref>:
«إِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»:<ref>آل عمران / ۱۰.</ref>


ثروت‏ ها و فرزندان كسانى كه كافر شدند نمى‏ تواند آنان را از ([[عذاب]]) خداوند باز دارد (و از كيفر رهايى بخشد) .
ثروت‌ها و فرزندان کسانی که کافر شدند نمی‌تواند آنان را از ([[عذاب]]) خداوند بازدارد (و از کیفر رهایی بخشد).


==== ل) يد اللَّه ====
==== ل) ید اللَّه ====
و من بايع فانما يبايع الله يد الله فوق ايديهم: و هر كس بيعت كند با خدا بيعت كرده است و دست خدا بالاى دست‏هاست.به طور كلى، آيات قرآن كريم به دو دسته تقسيم مى‏ شوند:
و من بایع فانما یبایع الله یدالله فوق ایدیهم: و هر کس بیعت کند با خدا بیعت کرده است و دست خدا بالای دست‌هاست. به‌طور کلی، آیات قرآن کریم به دو دسته تقسیم می‌شوند:


محكمات و متشابهات:
محکمات و متشابهات:


محكمات آيات روشنى هستند كه جاى هيچ گونه انكار و توجيه و سوء استفاده در آن نيست.
محکمات آیات روشنی هستند که جای هیچ گونه انکار و توجیه و سوء استفاده در آن نیست.


اما در متشابهات، به دليل بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو درباره عوالمى كه از دسترس ما بيرون است مانند عالم غیب، جهان [[قیامت|رستاخیز]]، صفات خداوند متعال و... ، فهم معناى نهايى و اسرار و پى بردن به كنه حقيقت آنها به سرمايه خاص علمى نياز دارد؛ كه خداوند مى‏ فرمايد كه فقط خداوند و راسخان در علم اسرار اين آيات را مى ‏دانند و براى مردم تشريح مى‏ كنند، و راسخان در علم عبارتند از:
اما در متشابهات، به دلیل بالا بودن سطح مطلب یا گفتگو درباره عوالمی که از دسترس ما بیرون است مانند عالم غیب، جهان [[قیامت|رستاخیز]]، صفات خداوند متعال و…، فهم معنای نهایی و اسرار و پی بردن به کنه حقیقت آنها به سرمایه خاص علمی نیاز دارد؛ که خداوند می‌فرماید که فقط خداوند و راسخان در علم اسرار این آیات را می‌دانند و برای مردم تشریح می‌کنند، و راسخان در علم عبارتند از:


پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم ‏عليهم السلام.
پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام.


بحث ديگر، بحث تأويل متشابهات است، و در اينكه متشابهات را بايد تأويل كرد بين اكثر قرآن پژوهان مخصوصاً [[معتزله]] و [[شیعه]] اتفاق نظر است.
بحث دیگر، بحث تأویل متشابهات است، و در اینکه متشابهات را باید تأویل کرد بین اکثر قرآن پژوهان مخصوصاً [[معتزله]] و [[شیعه]] اتفاق نظر است.


فقط ظاهرگرايان و بعضى از اشعريان افراطى و حشويه بر آن هستند كه بايد از تأویل پرهيز كرد و آيات متشابه را حمل بر معناى ظاهرى كرد و در چند و چون آن ژرف‏ كاوى نكرد.
فقط ظاهرگرایان و بعضی از اشعریان افراطی و حشویه بر آن هستند که باید از تأویل پرهیز کرد و آیات متشابه را حمل بر معنای ظاهری کرد و در چند و چون آن ژرف کاوی نکرد.


چنانكه درباره يک عده از آيات قرآنى كه مربوط به برقرارى خداوند بر عرش است، مالک بن انس گفته است: استواء معلوم است و كيفيت آن مجهول است. ايمان به آن واجب است و سؤال از آن بدعت است.<ref>تفسير قرطبى: اعراف /  ۵۴ .</ref>
چنان‌که درباره یک عده از آیات قرآنی که مربوط به برقراری خداوند بر عرش است، مالک بن انس گفته است: استواء معلوم است و کیفیت آن مجهول است. ایمان به آن واجب است و سؤال از آن بدعت است.<ref>تفسیر قرطبی: اعراف / ۵۴.</ref>


حال آنكه خود عرش الهى و استواء خداوند بر آن و بودن عرش بر آب... ، همه از متشابهات قرآن است و متكلمان و مفسران پيرامون آن بحث و تحقيق كرده ‏اند.
حال آنکه خود عرش الهی و استواء خداوند بر آن و بودن عرش بر آب…، همه از متشابهات قرآن است و متکلمان و مفسران پیرامون آن بحث و تحقیق کرده‌اند.


يا آيات مربوط به اوصاف خداوند و رؤيت الهى.
یا آیات مربوط به اوصاف خداوند و رؤیت الهی.


بنابراين، با مراجعه به تعدادى از كتب تفسير و علوم قرآنى، مجموعه ‏اى از اقوال پيرامون محكم و متشابه ديده مى ‏شود، كه پس از جمع‏ آورى عبارت است از:
بنابراین، با مراجعه به تعدادی از کتب تفسیر و علوم قرآنی، مجموعه ای از اقوال پیرامون محکم و متشابه دیده می‌شود، که پس از جمع‌آوری عبارت است از:


محكم آيه ‏اى است كه جز يک از معنى را نمى‏ پذيرد، و متشابه آيه‏اى است كه دو وجه و بالاتر را مى ‏پذيرد.<ref>متشابه القرآن و مختلفه (ابن شهرآشوب) : ص ۲. منهج الصادقين فى الزام المخالفين (كاشانى) : ج ۲ ص ۱۷۴. </ref>
محکم آیه ای است که جز یک از معنی را نمی‌پذیرد، و متشابه آیه‌ای است که دو وجه و بالاتر را می‌پذیرد.<ref>متشابه القرآن و مختلفه (ابن شهرآشوب): ص ۲. منهج الصادقین فی الزام المخالفین (کاشانی): ج ۲ ص ۱۷۴.</ref>


ابومنصور ماتريدى مى ‏گويد: عقل مى ‏تواند محكم را بيان كند، اما متشابه را بدون نقليات و استناد به آنها نمى‏ تواند بيان كند.<ref>تفسير مواهب عليه (كاشفى) : ج ۱ ص ۱۳. </ref>
ابومنصور ماتریدی می‌گوید: عقل می‌تواند محکم را بیان کند، اما متشابه را بدون نقلیات و استناد به آنها نمی‌تواند بیان کند.<ref>تفسیر مواهب علیه (کاشفی): ج ۱ ص ۱۳.</ref>


متشابه آيه ‏اى است كه در عين آنكه به مدلول لفظى خود دلالت مى‏ كند، از نظر مقصود و معنى مورد ترديد است.<ref>روض الجنان و روح الجنان (رازى) : ج ۴ ص ۱۷۴ - ۱۷۸. اطيب البيان فى تفسير القرآن: ج ۳ ص ۱۰۹. احسن الحديث (قريشى) : ج ۲ ص ۱۲. كنز الدقائق و بحر الغرائب: ج ۳ ص۳۱. تفسير قمى: ج ۱ ص ۹۶. مجمع البيان: ص ۴۰۸. جوامع الجامع: ج ۱ ص ۵۹۷،۱. تفسير حويزى: ج ۱ ص ۳۱۲. تفسير شريف لاهيچى: ج ۱ ص ۲۹۷. الميزان: ج ۳ ص ۲۸، و... .</ref> با توجه به آنچه گفته شد، مى ‏توان متشابه را در عبارتى كوتاه چنين تعريف كرد:  
متشابه آیه ای است که در عین آنکه به مدلول لفظی خود دلالت می‌کند، از نظر مقصود و معنی مورد تردید است.<ref>روض الجنان و روح الجنان (رازی): ج ۴ ص ۱۷۴–۱۷۸. اطیب البیان فی تفسیر القرآن: ج ۳ ص ۱۰۹. احسن الحدیث (قریشی): ج ۲ ص ۱۲. کنز الدقائق و بحر الغرائب: ج ۳ ص۳۱. تفسیر قمی: ج ۱ ص ۹۶. مجمع البیان: ص ۴۰۸. جوامع الجامع: ج ۱ ص ۵۹۷،۱. تفسیر حویزی: ج ۱ ص ۳۱۲. تفسیر شریف لاهیچی: ج ۱ ص ۲۹۷. المیزان: ج ۳ ص ۲۸، و….</ref> با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان متشابه را در عبارتی کوتاه چنین تعریف کرد:


متشابهات، مجموعه ‏اى از آيات قرآن اند كه داراى چند پهلويى معنايى بوده، و تنها به كمک محكمات و ارجاع به امّ الكتاب و كتاب حكيم و مكنون و محفوظ تأويل آنها دست يافتنى است.
متشابهات، مجموعه ای از آیات قرآن اند که دارای چند پهلویی معنایی بوده، و تنها به کمک محکمات و ارجاع به امّ الکتاب و کتاب حکیم و مکنون و محفوظ تأویل آنها دست یافتنی است.


متشابهات، با توجه به اينكه در موضع ريب و شبهه قرار دارند، همتشه دستاويزى براى كژدلان و باطل كيشان و فتنه انگيزان بوده، تا آن را بر معناى ظاهرى حمل كنند، و فرقه‏ هاى انحرافى مختلفى نيز چون ظاهريه، مشبهه، مجسمه، و... ، به وجود آورند.
متشابهات، با توجه به اینکه در موضع ریب و شبهه قرار دارند، همتشه دستاویزی برای کژدلان و باطل کیشان و فتنه انگیزان بوده، تا آن را بر معنای ظاهری حمل کنند، و فرقه‌های انحرافی مختلفی نیز چون ظاهریه، مشبهه، مجسمه، و…، به وجود آورند.


لذا اوصافى همچون يد الله، وجه الله، عين الله، تدرك الابصار و ... ، در حوزه آيات متشابه هستند. با توجه به اينكه در خطبه غدير به آيه «يد الله فوق ايديهم» اشاره شده است، به بررسى روايات پرداخته و تحليل و تبيين معانى باطنى آن را در تفاسير و روايات مأثور مورد بررسى قرار داده‏ ايم:
لذا اوصافی همچون یدالله، وجه الله، عین‌الله، تدرک الابصار و …، در حوزه آیات متشابه هستند. با توجه به اینکه در خطبه غدیر به آیه «یدالله فوق ایدیهم» اشاره شده است، به بررسی روایات پرداخته و تحلیل و تبیین معانی باطنی آن را در تفاسیر و روایات مأثور مورد بررسی قرار داده‌ایم:


يد الله: على‏ عليه السلام تشبيه روايى آن از حضرت على‏ عليه السلام روايت شده است كه مى فرمايد:
یدالله: علی علیه السلام تشبیه روایی آن از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که می‌فرماید:


أَنَا عَيْنُ‏ اللهِ‏ وَ أَنَا يَدُ اللهِ‏... ، وَ أَنَا بَابُ اللهِ.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۱۴۴. معانى الاخبار: ص ۱۷، و... .</ref>
أَنَا عَیْنُ اللهِ وَ أَنَا یَدُ اللهِ‏... ، وَ أَنَا بَابُ اللهِ.<ref>الکافی: ج ۱ ص ۱۴۴. معانی الاخبار: ص ۱۷، و….</ref>


رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد: الحَجَر يمين الله فى ارضه، فَمَنْ مَسَحَهُ مَسح يد الله.<ref>الحج و العمرة: ص ۱۰۲.</ref> اين آيه و تأويل آن، در آئينه ادب فارسى انعكاس يافته است.
رسول‌الله صلی الله علیه و آله می‌فرماید: الحَجَر یمین الله فی ارضه، فَمَنْ مَسَحَهُ مَسح یدالله.<ref>الحج و العمرة: ص ۱۰۲.</ref> این آیه و تأویل آن، در آئینه ادب فارسی انعکاس یافته است.


چنانچه سنايى غزنوى در تأويل و تفسير آن مى‏ گويد:  
چنانچه سنایی غزنوی در تأویل و تفسیر آن می‌گوید:


يد او قدرت است و وجه بقایش آمدن حكمتش و نزول عطاش<ref>حديقه سنايى: ص ۶۴ .</ref>
ید او قدرت است و وجه بقایش آمدن حکمتش و نزول عطاش<ref>حدیقه سنایی: ص ۶۴.</ref>


مثنوى نيز در تأويلى مصداقى و تطبيقى و البته نادرست، دست خضر و پير طريقت را دست حق معرفى مى ‏كند و مى‏ گويد:
مثنوی نیز در تأویلی مصداقی و تطبیقی و البته نادرست، دست خضر و پیر طریقت را دست حق معرفی می‌کند و می‌گوید:


صبر كن بر كار خضرى بى نفاق تا نگويد [[خضر علیه السلام|خضر]] رو هذا فراقگر چه كشتى بشكند تو دم مزن گر چه طفلى را كشد تو مو مكندست او را حق چو دست خويش خواندتا يد الله فوق ايديهم براند<ref>مثنوى: دفتر اول ص ۲۰۳.</ref>
صبر کن بر کار خضری بی نفاق تا نگوید [[خضر علیه السلام|خضر]] رو هذا فراقگر چه کشتی بشکند تو دم مزن گر چه طفلی را کشد تو مو مکندست او را حق چو دست خویش خواندتا یدالله فوق ایدیهم براند<ref>مثنوی: دفتر اول ص ۲۰۳.</ref>


با توجه به آيه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» و ابيات ذكر شده و اين مطلب كه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] خليفه خداست و بيعت با دست پيامبر صلى الله عليه و آله [[بیعت]] با خداست، مى ‏توان گفت كه دست خدا اشاره به دست خليفه خدا و ولىّ ‏الله دارد.
با توجه به آیه «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» و ابیات ذکر شده و این مطلب که [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] خلیفه خداست و بیعت با دست پیامبر صلی الله علیه و آله [[بیعت]] با خداست، می‌توان گفت که دست خدا اشاره به دست خلیفه خدا و ولیّ الله دارد.


=== استعارات ===
=== استعارات ===
==== الف) بحر عمیق ====
انَّ خَاتَم الأئِمَّة مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِیّ علیه السلام…. إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللَّهِ‏. أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِی بَحْرٍ عَمِیقٍ‏:


==== الف) بحر عميق ====
بدانید که آخرین امامان از ما قائم مهدی است…. او یاور دین خداست. آگاه باشید او از دریای شگرف دانش مشت مشت علم برداشت می‌کند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳.</ref>
انَّ خَاتَم الأئِمَّة مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِىّ ‏عليه السلام... . إِنَّهُ‏ النَّاصِرُ لِدِينِ‏ اللَّهِ‏. أَلَا إِنَّهُ‏ الْغَرَّافُ‏ فِي‏ بَحْرٍ عَمِيقٍ‏:
 
بدانيد كه آخرين امامان از ما قائم مهدى است... . او ياور دين خداست. آگاه باشيد او از درياى شگرف دانش مشت مشت علم برداشت مى‏ كند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳.</ref>  


از تركيب بحر عميق در استعاره از دانش به كار رفته است. يا به عبارت ديگر: پيامبر صلى الله عليه و آله علم و دانش را به دريايى ژرف و عميق تشبيه كرده ‏اند.
از ترکیب بحر عمیق در استعاره از دانش به کار رفته است. یا به عبارت دیگر: پیامبر صلی الله علیه و آله علم و دانش را به دریایی ژرف و عمیق تشبیه کرده‌اند.


===== بحر عميق: قدر =====
===== بحر عمیق: قدر =====
در روايت ذيل، [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرمؤمنان ‏علیه السلام]] قدر را به دريايى عميق تشبيه مى‏ كند: قال اميرالمؤمنين ‏عليه السلام لِرَجُلٍ‏ قَدْ سَأَلَهُ‏ عَنِ‏ الْقَدَرِ، فقال: «بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلِجْهُ».<ref>الهداية (شيخ صدوق) : ص ۱۹. بحار الانوار: ج ۵ ص ۵۷ .</ref>
در روایت ذیل، [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرمؤمنان علیه السلام]] قدر را به دریایی عمیق تشبیه می‌کند: قال امیرالمؤمنین علیه السلام لِرَجُلٍ قَدْ سَأَلَهُ عَنِ الْقَدَرِ، فقال: «بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجْهُ».<ref>الهدایة (شیخ صدوق): ص ۱۹. بحار الانوار: ج ۵ ص ۵۷.</ref>


بحر عميق: قرآن قرآن بحر عميق.<ref>شرح اصول كافى (مازندرانى) : ج ۱۱ ص ۳۶۶. </ref>
بحر عمیق: قرآن قرآن بحر عمیق.<ref>شرح اصول کافی (مازندرانی): ج ۱۱ ص ۳۶۶.</ref>


===== بحر عميق: دنيا =====
===== بحر عمیق: دنیا =====
فقال رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله: أَمَا إِنَّهُمَا سَيَكُونَانِ‏ هُمَا الْحَسَنُ‏ وَ الْحُسَيْنُ‏ علیهماالسلام، وَ هُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا.<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۴۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۶۷ .</ref>
فقال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: أَمَا إِنَّهُمَا سَیَکُونَانِ هُمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهماالسلام، وَ هُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا.<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۴۱. مستدرک سفینة البحار: ص ۶۷.</ref>


==== ب) شيطان ====
==== ب) شیطان ====
يُكَوِّرُ اللَّيْلَ‏ عَلَى‏ النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى‏ اللَّيْلِ‏. يَطْلُبُهُ‏ حَثِيثاً. قَاصِمَ‏ كُلِ‏ جَبَّارٍ عَنِيدٍ، وَ مُهْلِكُ‏ كُلِ‏ شَيْطَانٍ‏ مَرِيد:
یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ‏. یَطْلُبُهُ حَثِیثاً. قَاصِمَ کُلِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، وَ مُهْلِکُ کُلِ شَیْطَانٍ مَرِید:


او است توانايى كه شب را به روز و روز را به شب مى‏ چرخاند، و هر يک را به دنبال ديگرى مى‏ فرستد. او است كه هر ستمگر كينه‏ توزى را تباه مى ‏كند، و هر [[شیطان]] سركشى را هلاک مى ‏سازد.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۰۸.</ref>
او است توانایی که شب را به روز و روز را به شب می‌چرخاند، و هر یک را به دنبال دیگری می‌فرستد. او است که هر ستمگر کینه‌توزی را تباه می‌کند، و هر [[شیطان]] سرکشی را هلاک می‌سازد.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۰۸.</ref>


در كلام فوق نيز كافران و نافرمانان به شيطان تشبيه شده ‏اند؛ كه شيطان سركش استعاره است. خداوند در آيه ذيل در قالب تمثيل، منافقان را به شيطان تشبيه مى‏ كند:
در کلام فوق نیز کافران و نافرمانان به شیطان تشبیه شده‌اند؛ که شیطان سرکش استعاره است. خداوند در آیه ذیل در قالب تمثیل، منافقان را به شیطان تشبیه می‌کند:


شيطان: منافقان «َ كَمَثَلِ‏ الشَّيْطانِ‏ إِذْ قالَ‏ لِلْإِنْسانِ‏ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ‏ إِنِّي‏ بَرِي‏ءٌ مِنْكَ‏ إِنِّي‏ أَخافُ‏ اللَّهَ‏ رَبَ‏ الْعالَمِينَ‏»<ref>حشر /  ۱۶.</ref>:
شیطان: منافقان «َ کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَ الْعالَمِینَ‏»:<ref>حشر / ۱۶.</ref>


اين منافقان در مثل مانند شيطان هستند كه انسان را گفت به خدا كافر شو پس از آنكه آدمى به اطاعت او [[کفّار|کافر]] شد آنگاه به او گويد از تو بيزارم كه من از عقاب پروردگار عالميان سخت مى‏ ترسم.
این منافقان در مثل مانند شیطان هستند که انسان را گفت به خدا کافر شو پس از آنکه آدمی به اطاعت او [[کفّار|کافر]] شد آنگاه به او گوید از تو بیزارم که من از عقاب پروردگار عالمیان سخت می‌ترسم.


و در آيه‏ اى ديگر نيز منافقان را حزب شيطان مى‏ خواند: «أُولئِكَ‏ حِزْبُ‏ الشَّيْطانِ‏».<ref>مجادله /  ۱۹.</ref>
و در آیه ای دیگر نیز منافقان را حزب شیطان می‌خواند: «أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ‏».<ref>مجادله / ۱۹.</ref>


==== ج) نور ====
==== ج) نور ====
مَعَاشِرَ النَّاسِ، آمِنُوا بِاللَّهِ‏ وَ رَسُولِهِ‏ وَ النُّورِ الَّذِي‏ أُنْزِلَ‏ مَعَهُ‏، مِنْ‏ قَبْلِ‏ أَنْ‏ نَطْمِسَ‏ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها. مَعَاشِرَ النّاسِ! النُّورُ مِنَ اللهِ عَـزَّوَجـَلَّ مَسلُوکٌ فِيَّ ثُمَّ في عَلِيِّ عَلَیه السَّلام. ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إِلَي الْقائِمِ الْمَهْدِي عَلَیه السَّلام الَّذِى يَأخُذُ بِحَق:
مَعَاشِرَ النَّاسِ، آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ‏، مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها. مَعَاشِرَ النّاسِ! النُّورُ مِنَ اللهِ عَـزَّوَجـَلَّ مَسلُوکٌ فِیَّ ثُمَّ فی عَلِیِّ عَلَیه السَّلام. ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی عَلَیه السَّلام الَّذِی یَأخُذُ بِحَق:
 
اى مردم، به خدا و رسولش [[ایمان]] بياوريد، و به آن نورى كه با او (پيامبر صلى الله عليه و آله) فرود آمده است بگرويد، پيش از آنكه صورت هاى شما رنگ گناه به خود بگيرد و به عقب سر برگردد.
 
اى مردم، نورى را كه خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در على‏ عليه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنكه آن به قائم ما مهدى ‏عليه السلام برسد. آن موجود مقدس كه هرگونه حقى را احقاق مى‏ كند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱.</ref>
 
نور در استعاره از قرآن كريم به كار رفته است، و در ادامه آن به طريق تشبيه مضمر -  يعنى تشبيه پنهان -  بدين معنى كه ظاهراً با ساختار تشبيهى مواجه نيستيم. ولى مقصود گوينده تشبيه است، و به هر حال جمله قابل تأويل به جمله تشبيهى است.<ref>بيان (شميسا) : ص ۱۳۰.  </ref>
 
پيامبر صلى الله عليه و آله خود و على‏ عليه السلام را به نور تشبيه كرده ‏اند.
 
فراز فوق از [[خطبه غدیر]] مستفاد از اين آيه مى ‏باشد:
 
« فَالَّذِينَ‏ آمَنُوا بِهِ‏ وَ عَزَّرُوهُ‏ وَ نَصَرُوهُ‏ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي‏ أُنْزِلَ‏ مَعَهُ‏»<ref>اعراف /  ۱۵۷.</ref>:


پس آنان كه به او [[ایمان]] آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند. منظور از آن قرآن است كه روشن كننده دل‏ه اى تاريک است.
ای مردم، به خدا و رسولش [[ایمان]] بیاورید، و به آن نوری که با او (پیامبر صلی الله علیه و آله) فرود آمده است بگروید، پیش از آنکه صورت‌های شما رنگ گناه به خود بگیرد و به عقب سر برگردد.


=== كنايات ===
ای مردم، نوری را که خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در علی علیه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنکه آن به قائم ما مهدی علیه السلام برسد. آن موجود مقدس که هرگونه حقی را احقاق می‌کند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱.</ref>


==== الف) اذن پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير ====
نور در استعاره از قرآن کریم به کار رفته است، و در ادامه آن به طریق تشبیه مضمر - یعنی تشبیه پنهان - بدین معنی که ظاهراً با ساختار تشبیهی مواجه نیستیم. ولی مقصود گوینده تشبیه است، و به هر حال جمله قابل تأویل به جمله تشبیهی است.<ref>بیان (شمیسا): ص ۱۳۰.</ref>
مى ‏فرمايند: وَ سَأَلْتُ‏ جَبْرَئِيلَ‏ أَنْ‏ يَسْتَعْفِيَ‏ لِي‏ عَنْ‏ تَبْلِيغِ‏ ذَلِكَ‏ إِلَيْكُمْ‏. أَيُّهَا النَّاسُ‏ لِعِلْمِي‏ بِقِلَّةِ الْمُتَّقِينَ‏ وَ كَثْرَةِ الْمُنَافِقِينَ‏ وَ إِدْغَالِ‏ الْآثِمِينَ‏ وَ خَتْلِ‏ الْمُسْتَهْزِءِينَ‏ بِالْإِسْلَام‏، الَّذِينَ‏ وَصَفَهُمُ‏ اللَّهُ‏ فِي‏ كِتَابِهِ‏ بِأَنَّهُمْ‏ «يَقُولُونَ‏ بِأَلْسِنَتِهِمْ‏ ما لَيْسَ‏ فِي‏ قُلُوبِهِمْ‏ وَ يَحْسَبُونَهُ‏ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ‏ عَظِيمٌ‏». وَ كَثْرَةِ أَذَاهُمْ‏ لِي‏ فِي‏ غَيْرِ مَرَّةٍ حَتَّى‏ سَمَّوْنِي‏ أُذُناً:<font color="#000000" face="Traditional Arabic"><font color="#242887" face="Traditional Arabic"><font color="#006a0f" face="Traditional Arabic"></font></font></font>از جبرئيل خواهش كردم كه از خدا بخواهد كه مرا از اقدام به اين موضوع معاف بدارد، زيرا مى ‏دانستم افراد با ايمان خيلى كم اند و مردمان دورو و منافق بسيار.


كاملاً به دغلبازى جنايتكاران علم داشتم، و متوجه بودم كه چگونه به [[اسلام]] با ديده [[استهزاء]] مى ‏نگرند. همان كسانى كه خداوند آنها را در [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] توصيف فرموده:
پیامبر صلی الله علیه و آله خود و علی علیه السلام را به نور تشبیه کرده‌اند.


«آنها با زبانشان چيزى مى‏ گويند كه در دل‏ هايشان وجود ندارد». اين را براى خود گناهى ناچيز مى‏ پندارند، و حال آنكه نكبت اين جنايت بسيار بزرگ است.
فراز فوق از [[خطبه غدیر]] مستفاد از این آیه می‌باشد:


من مى دانستم اينان چقدر به من اذيت خواهند رسانيد، تا حدى كه مرا گوش نامگذارى كردند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴.</ref>
«فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ‏»:<ref>اعراف / ۱۵۷.</ref>


با توجه به محتواى كلام و آنچه كه «نهج الخطابه» آمده است، كلمه «اُذُن» در كنايه از آدم خوش‏باور و ساده ‏لوح به كار رفته است.
پس آنان که به او [[ایمان]] آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند. منظور از آن قرآن است که روشن کننده دل‌ه ای تاریک است.


اذن الله: پيامبر صلى الله عليه و آله و اولياء عليهم السلام السلام على ابى الأئمة و معدن النبوة... . سلام على اذن للَّه الواعية فى الامم، و يده الباسطة بالنعم... .<ref>المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۱۱۸.</ref>
=== کنایات ===
==== الف) اذن پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر ====
می‌فرمایند: وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَسْتَعْفِیَ لِی عَنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ‏. أَیُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّةِ الْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنَافِقِینَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِینَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِالْإِسْلَام‏، الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِأَنَّهُمْ‏ «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ‏». وَ کَثْرَةِ أَذَاهُمْ لِی فِی غَیْرِ مَرَّةٍ حَتَّی سَمَّوْنِی أُذُناً:<font color="#000000" face="Traditional Arabic"><font color="#242887" face="Traditional Arabic"><font color="#006a0f" face="Traditional Arabic"></font></font></font>از جبرئیل خواهش کردم که از خدا بخواهد که مرا از اقدام به این موضوع معاف بدارد، زیرا می‌دانستم افراد با ایمان خیلی کم اند و مردمان دورو و منافق بسیار.


==== ب) كوثر پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير ====
کاملاً به دغلبازی جنایتکاران علم داشتم، و متوجه بودم که چگونه به [[اسلام]] با دیده [[استهزاء]] می‌نگرند. همان کسانی که خداوند آنها را در [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] توصیف فرموده:
بعد از اينكه على و فرزندان او عليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى‏ كند، به ملازمت هميشگى آن دو اشاره مى‏ كند و مى فرمايند:


لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض: اين دو با هم آميخته ‏اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند.
«آنها با زبانشان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان وجود ندارد». این را برای خود گناهی ناچیز می‌پندارند، و حال آنکه نکبت این جنایت بسیار بزرگ است.


كوثر: قرآن، و نبوت:
من می‌دانستم اینان چقدر به من اذیت خواهند رسانید، تا حدی که مرا گوش نامگذاری کردند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴.</ref>


فاطمه ‏عليها السلام كوثر را مى ‏توان کنایه از [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا علیها السلام]] گرفت. چنانكه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|رسول‏ الله ‏صلی الله علیه و آله]] مى‏ فرمايد: الكوثر القرآن و النبوة.<ref>مجمع البحرين: ص ۲۷۵.</ref>
با توجه به محتوای کلام و آنچه که «نهج الخطابه» آمده است، کلمه «اُذُن» در کنایه از آدم خوش‌باور و ساده لوح به کار رفته است.


آيه اول سوره كوثر نيز اين معنى را تأييد مى ‏كند، كه ما به تو كوثر عطا كرديم: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ‏ الْكَوْثَرَ».  
اذن الله: پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیاء علیهم السلام السلام علی ابی الأئمة و معدن النبوة…. سلام علی اذن للَّه الواعیة فی الامم، و یده الباسطة بالنعم….<ref>المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرک سفینة البحار: ص ۱۱۸.</ref>


روايات ديگرى نيز در اين باب وجود دارد. از جمله: قال رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله: ِ ذُرِّيَّةُ كُلِ‏ نَبِيٍ‏ مِنْ‏ صُلْبِهِ‏ وَ ذُرِّيَّتِي‏ مِنْ صُلْبِ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاء عليها السلام.
==== ب) کوثر پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر ====
بعد از اینکه علی و فرزندان او علیهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اکبر معرفی می‌کند، به ملازمت همیشگی آن دو اشاره می‌کند و می‌فرمایند:


و قال له: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ‏ الْكَوْثَرَ»، يَعْنِي الْخَيْر الْكَثِير مِنْ فَاطِمَة، وَ هُوَ كَثْرَةُ الذّرَارى. من اجل ذلك سُمّيت بالمباركة. <ref>. شجره طوبى (حائرى) : ج ۲ ص ۳۷۴.</ref>
لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض: این دو با هم آمیخته‌اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل کوثر بر من وارد شوند.


المراد به نهر فى الجنة، و قيل: المراد القرآن و النبوة، و قيل: المراد به ابنته فاطمة.<ref>اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶.</ref> خاقانى نيز در قالب استعاره ادبى به اين مورد اشاره مى‏ كند:
کوثر: قرآن، و نبوت:


امروز كه تشنه زير خاكى فردا به بهشت گشته سيراب فيض از كرم خدات جوی مدر كوثر مصطفات جويم <ref>ديوان خاقانى: ص ۳۰۶ ب ۱۶.</ref> نتيجه گيرى:مستفاد از اين گفتار اين است كه:
فاطمه علیها السلام کوثر را می‌توان کنایه از [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا علیها السلام]] گرفت. چنان‌که [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|رسول‌الله صلی الله علیه و آله]] می‌فرماید: الکوثر القرآن و النبوة.<ref>مجمع البحرین: ص ۲۷۵.</ref>


۱. صور خيال و اسلوب‏ هاى بلاغى در خطبه بلند غدير جلوه و نقش ايجادى داشته ‏اند.
آیه اول سوره کوثر نیز این معنی را تأیید می‌کند، که ما به تو کوثر عطا کردیم: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ».


۲. الفاظ آيات قرآن كريم در تكوين مراتب و انواع صور خيال در خطبه غدير جلوه و نقش ايجادى داشته ‏اند. مانند الفاظ قرآنى كه عيناً در خطبه غدير به كار رفته است.
روایات دیگری نیز در این باب وجود دارد. از جمله: قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: ِ ذُرِّیَّةُ کُلِ نَبِیٍ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاء علیها السلام.


از جمله اين موارد است: كلمه طیبه، كلمه باقيه، اخوان الشيطان، يد الله، نور، كوثر و ... .
و قال له: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»، یَعْنِی الْخَیْر الْکَثِیر مِنْ فَاطِمَة، وَ هُوَ کَثْرَةُ الذّرَاری. من اجل ذلک سُمّیت بالمبارکة.<ref>. شجره طوبی (حائری): ج ۲ ص ۳۷۴.</ref>


۳. علاوه بر نقش ايجادى، الفاظ آيات قرآنى در نمودهاى تصويرى و بلاغى خطبه غدير تأثير قابل توجهى گذاشته ‏اند.
المراد به نهر فی الجنة، و قیل: المراد القرآن و النبوة، و قیل: المراد به ابنته فاطمة.<ref>اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶.</ref> خاقانی نیز در قالب استعاره ادبی به این مورد اشاره می‌کند:


۴. انعكاس اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن بسيار قابل توجه مى ‏باشد. رواياتى همچون: خيرة الله، جنب الله، حزب الله، ولى الله، صراط مستقيم... .
امروز که تشنه زیر خاکی فردا به بهشت گشته سیراب فیض از کرم خدات جوی مدر کوثر مصطفات جویم<ref>دیوان خاقانی: ص ۳۰۶ ب ۱۶.</ref> نتیجه‌گیری:مستفاد از این گفتار این است که:
 
# صور خیال و اسلوب‌های بلاغی در خطبه بلند غدیر جلوه و نقش ایجادی داشته‌اند.
۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير بسيار چشم‏گير است.
# الفاظ آیات قرآن کریم در تکوین مراتب و انواع صور خیال در خطبه غدیر جلوه و نقش ایجادی داشته‌اند. مانند الفاظ قرآنی که عیناً در خطبه غدیر به کار رفته است.
 
از جمله این موارد است: کلمه طیبه، کلمه باقیه، اخوان الشیطان، یدالله، نور، کوثر و ….
۶ . ضمن تأثير قرآن در اسلوب‏ هاى بلاغى خطبه غدير، بسيارى از آن اسلوب ‏ها در آئينه ادبيات فارسى منعكس شده ‏اند.
# علاوه بر نقش ایجادی، الفاظ آیات قرآنی در نمودهای تصویری و بلاغی خطبه غدیر تأثیر قابل توجهی گذاشته‌اند.
# انعکاس اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر در روایات و احادیث بعد از آن بسیار قابل توجه می‌باشد. روایاتی همچون: خیرة الله، جنب الله، حزب‌الله، ولی‌الله، صراط مستقیم….
# تأثیر روایات و احادیث در تقویت معنی و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر بسیار چشم‌گیر است.
# ضمن تأثیر قرآن در اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر، بسیاری از آن اسلوب‌ها در آئینه ادبیات فارسی منعکس شده‌اند.


== پانویس ==
== پانویس ==
<references />
{{پانویس|۲}}
[[رده:خطابه غدیر]]
[[رده:میراث مکتوب غدیر]]
[[رده:میراث مکتوب غدیر]]
[[رده:خطابه غدیر]]
[[رده:مقاله های پیشنهادی]]

نسخهٔ ‏۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۰

بلاغت در خطبه غدیر[۱]

خطبه غدیر از نظر فصاحت کلام و بلاغت سخن و به کار گرفتن بدایع کلمات بی نظیر است.

با توجه به اقتضای سنگینی پیام و محتوای بلند آن، ترکیب خاصی از کلام بلیغ بر لسان مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله جاری شده که لایق شأن عظیم‌ترین پیام رسانی از طرف حی متعال است.

بلاغت به معنای مراعات مقتضای حال و مخاطب و موضوع در سخنوری، چنان در خطابه غدیر متجلی شده که از یک سو صد و بیست هزار مخاطب را به اضافه تمامی نسل‌های آینده مسلمین در نظر گرفته؛ و از سوی دیگر در سراسر سخنرانی از موضوع ولایت خارج نشده، و مقتضای حال را پیش‌بینی آینده بلند مدت اسلام در نظر گرفته و به همان عظمت سخن گفته است.

بدیع به معنای به کار گرفتن زیبایی کلام نیز، از آغاز حمد و ثنای خطبه تا انجام آن چشمگیر است، که با مراعات عظمت پیام در قالب خاص خود جلوه گر شده؛ و در گونه ای که اهداف سخنران و دریافت مخاطبین ملاحظه شده باشد، در بالاترین گونه آن مورد استفاده قرار گرفته است.

کلمات فشرده و پر محتوایی در خطابه به کار رفته که درک معانی آنها نیاز به دقت فراوان دارد، و به عبارت دیگر جملات و کلمات دقیقی است که نیاز به تفسیر مفصل دارد.

از همان آغاز خطابه، حمد و ثنای آن با زیباترین کلمات و جملات و ترکیب‌ها آغاز شده، و در طول خطبه این روند با تنوع در گونه‌های خطاب ادامه یافته است.

صور خیال و اسلوب‌های بلاغی از شگردهای مخیّلانه ابلاغ معنای مورد نظر متناسب با احوال مخاطب هستند، که از دیرباز در روند تکاملی خود از مبانی بسیاری تأثیر فراوانی پذیرفته‌اند. از جمله مهم‌ترین آنها، آیات قرآنی و روایات فرقانی است.

خطبه غدیر که از حماسه جاودانه و روشنگرانه اعلام ولایت علی مرتضی علیه السلام و اتمام نعمت معرفی وجود مبارک ولیّ خدا و تکسوار نهج البلاغه از زبان رسول‌الله صلی الله علیه و آله - که افصح العرب در تاریخ فصاحت است - انشاد گردیده است، علاوه بر ابلاغ رسالت و تتمیم نعمت و کرامت، آلبومی از اسلوب‌های بلاغی متعددی است که بایسته تأمل و شایسته تعقل اند.

بر این مبنی، در اینجا سعی شده علاوه بر استخراج برخی از صور خیال و اسلوب‌های متخیلانه ابلاغ معنی در این خطبه، معانی باطنی آن اسلوب‌ها را بر مبنای آیات قرآن و روایات حضرات کلمات التامات مورد بررسی قرار داده، و ضمن بازکاوی مضامین این خطبه در آیات و روایات، میزان تأثیر عبارات قرآن کریم در ایجاد اسلوب‌های بلاغی خطبه مذکور نشان داده شود.

همچنین در حد مجال مقال سعی شده تا انعکاس آن مضامین در آیینه ادبیات فارسی گزارش شود، تا از این رهگذر ابعاد صور خیال و بلاغت تصویر و جنبه‌های بلاغی این خطبه مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در اینجا به استخراج و تحلیل تصاویر بلاغی و میزان تأثیر قرآن کریم بر صور خیالی خطبه غدیر و بررسی سوابق آن در روایات و تفاسیر مأثور و در آئینه ادبیات فارسی پرداخته شده است.

تا از این رهگذر مراتب تشبیهات، استعارات و کنایات این خطبه مشهور بررسی شود؛ که ابتدا مقدمه و سپس بخش‌های خطبه غدیر را بررسی می‌کنیم:

مقدمه

رویداد غدیر خم و خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن مکان، حماسه جاودانه ای است که هیچ رویدادی به شهرت آن نبوده، و تنها خطبه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها شنیدن و دانستن آن را بر همگان واجب کرده، بلکه رساندنش به گوش دیگران را نیز بر همه تکلیف فرموده، و آن را مهم‌ترین امر به معروف و نهی از منکر بیان داشته است.

در این خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور ابلاغ رسالتی بزرگ و الهی است و آن معرفی علی علیه السلام به عنوان ولیّ امر مسلمین است.

پس از بررسی اسلوب‌هایی مانند تشبیه و استعاره و کنایه و بعد از استخراج اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر، تحلیل و تبیین معانی باطنی آنها را نیز از دیدگاه قرآن و تفاسیر و روایات مأثور مورد بررسی قرار داده، و در آن سعی بر استناد مضمون اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر با احادیث و روایات بوده است.

همچنین در موارد ممکن، انعکاس آن معانی را در آئینه ادب فارسی و اشعار شعرا بیان داشته‌ایم؛ اشعاری که برگرفته از فرهنگ ناب دینی هستند، و شعرایی که شعر خود را با مفاهیم اسلامی عجین کرده و کوشیده‌اند که حقایق و معارف الهی را با صبغه هنری عرضه کنند.

این از مواردی است که ضرورت این بحث را آشکار می‌کند؛ لذا این مقاله در پی پاسخ به پرسش‌های ذیل است:

  1. صور خیال و اسلوب‌های بلاغی چه جلوه و نقشی در خطبه غدیر داشته است؟
  2. الفاظ آیات قرآن کریم چه جلواتی در اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر داشته است؟
  3. معانی قرآن در خلق تصاویر بلاغی و بیانی خطبه غدیر چه نمودها و نقوشی ساخته است؟
  4. انعکاس شیوه‌های بلاغی خطبه غدیر در روایات و احادیث بعد از آن به چه میزان بوده است؟
  5. تأثیر روایات و احادیث در تقویت معنی و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر تا چه میزان بوده است؟
  6. صور خیال و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر تا چه میزان در آئینه ادبیات فارسی انعکاس یافته‌اند؟

در اینجا تشبیهات، استعارات و کنایات خطبه غدیر استخراج شده است. از آنجا که در کتاب‌های گوناگونِ علم بیان، اعم از فارسی و عربی، به تفصیل درباره صور خیال و اسلوب‌های بلاغی و بیانی بحث شده است، و به فهرستی از کتاب‌های مفید در این زمینه در منابع و مآخذ اکتفا شده است.

تشبیهات

الف) امام مبین

مَعاشِرَ النّاسِ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَحْصاهُ الله فِی، وَ کلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ:

ای مردم، علم و دانشی در عالم وجود ندارد مگر اینکه خداوند در من قرار داده، و من هم عموم دانش‌هایی را که می‌دانستیم به رهبر پرهیزکاران علی علیه السلام تفویض نمودم. هیچ علمی در عالم نبوده مگر اینکه به علی علیه السلام آموختم، و او پیشوایی است که آنها را برای شما بیان می‌کند.[۲]

در قرآن کریم ترکیب امام مبین آمده است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله در این خطبه حضرت علی علیه السلام را امام مبین معرفی فرموده‌اند:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَیٰ وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ».[۳]

محمد فضولی در فضیلت امام علی علیه السلام می‌گوید:

در این طریقه احسن به اندک ایامی*** بسان دولت آل علی گرفت کمال

زهی امام مبین، مقتدای انس و ملک*** که درگهش همه را هست قبله آمال[۴]

ب) اخوان الشیاطین

إِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ‏، أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِیٍّ علیه السلامٍ ّ هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الْحَادُّونَ وَ هُمُ الْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین‏، ِ الَّذِینَ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ:

و ایشان (پیامبر و امامان پس از وی) حزب اللَّه هستند که رستگار و پیروز خواهند بود. بدانید که دشمنان علی علیه السلام موجد اختلاف و معاند حق هستند و برادران شیاطین می‌باشند، که بعضی از آنها اراجیف و خرافات و دغل بازی را به بعض دیگر القاء می‌کنند.[۵]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دشمنان علی علیه السلام را به شیاطین و اخوان شیطان تشبیه می‌کنند، که نصیبی جز زیانکاری ندارند. در آیه ۳۰ سوره اعراف نیز ترکیب «اخوان الشیاطین» به کار رفته است. با این تفاوت که طرف اول تشبیه در آیه مذکور مبذّرین و اسراف‌کاران هستند، که مستفاد از این آیه می‌باشد: «إِنَ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ‏».

همچنین در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله کسی که ازدواج نکرده و از این حالت شاد باشد را برادر شیطان می‌خواند:

عبدالبر، عن عکاف بن وداعه: أَنَّهُ أَتَی النَّبِیَ‏ ‏صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ: زوّجه یا عکاف؟

قالَ: لَا.

قالَ: وَ لَا جاریة؟

قالَ: لَا.

قالَ: وَ اَنتَ صَحِیح موسر؟

قال: نَعَمْ وَ الْحَمْدُ الِلَّهِ.

فقال: فَأَنْتَ إِذاً مِنْ إِخْوَانِ الشَّیَاطِین‏، إنْ کُنْتَ مِنْ رُهْبَان النَّصَارَی فَأَلْحَقَ بِهِمْ.[۶]

در روایت دیگر آمده است: شِرَارُکُمْ عُزَّابُکُمْ وَ الْعُزَّابُ إِخْوَانُ الشَّیَاطِین‏.[۷]

ج) اصحاب صحیفه

مَعَاشِرَ النَّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصَارَهُمْ وَ أتْبَاعَهُمْ فِی الدَّرَکِ الْأسْفَلِ مِنَ النَّارِ، وَ لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ. أَلَا إنَّهُمْ أصْحَابُ الصَّحِیفَةِ:

ای مردم، این رهبران چنینی و یاران و پیروانش در آن طبقه نهایی آتش دوزخ مخلد خواهند بود. چه قدر نکبت است جایگاه خودخواهان (این زمامداران نابکار آینده این امت). بدانید آنان اصحاب صحیفه اند.[۸]

پیامبر صلی الله علیه و آله زمامداران و فرمان روایان نابکار به اصحاب صحیفه تشبیه می‌کنند، کسانی که درآتش دوزخ مخلد هستند.

د) ثقل اصغر و ثقل اکبر

مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ علیه السلام مَوْلَاهُ. وَ هُوَ عَلِیّ بْن أبِی طَالِب علیه السلام، أخِی وَ وَصِیّی وَ مُوَالَاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أنْزَلَهَا عَلَیّ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، انَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ وُلْدِی علیهم السلام هُمُ الثّقْلُ الأصْغَر، وَ الْقُرْآن الثّقْلُ الْأکْبَر. فَکُلّ وَاحِدٍ مُنبّئ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِق لَهُ. لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض. هُم أمَنَاءُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُکَمَاؤُهُ فِی أرْضِهِ:

هر کس من مولای او هستم این علی علیه السلام مولای او است. و این علی پسر ابی طالب علیه السلام برادر من و وصی من است، و دوستی و صمیمیت او از طرف خدا بر من نازل شده است.

ای مردم، همانا علی و پاکان از فرزندان من علیهم السلام ثقل اصغر هستند، و قرآن ثقل اکبر است.

هر یک از این دو ثقل از دیگری خبر می‌دهد (قرآن اهل بیت علیهم السلام را معرفی می‌کند و عترت قرآن را تفسیر می‌نماید.

این دو با هم آمیخته‌اند و از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.

بدانید این افراد امناء خداوند در جهان آفرینش هستند، و فرمانداران خدا در کره خاک می‌باشند.[۹]

پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه، خود به تشریح مطلب می‌پردازد و علی و پاکان از اولاد او علیهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اکبر معرفی می‌کند، که از لحاظ ادبی در قالب تشبیه شده‌اند.

طرفین تشبیه هر دو مفید می‌باشند؛ یعنی دو کلمه یا بیشتر چنان با هم ترکیب شده که در حکم یک کلمه باشد. از قبیل مضاف و مضاف الیه، یا صفت و موصوف.[۱۰]

پس هر کجا مشبّه یا مشبّه‌به مقید باشد آن را در حکم تشبیه مفرد باید شمرد نه در حکم تشبیه مرکب.

در تشبیه دوم که قرآن را ثقل اکبر خوانده است، طرف اول تشبیه یعنی مشبه مفرد و مشبه به مقید می‌باشد، و باز هم در حکم مفرد می‌باشد.

هـ) جنب اللَّه

وَ اتَّقُوا اللهَ أَنْ تُخَالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، إنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ. مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِی ذَکَرَ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ تَعَالَی: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَیٰ مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ»:

بپرهیزید از مخالفت خدا، چون ممکن است قدم پس از استحکام و ثوبت بلغزد. خداوند به آنچه انجام دهید آگاه است، ای مردم خدا در قرآن به عنوان بیان زبان حال مجرمین در قیامت می‌فرماید:

انسان (گنهکار روز قیامت) می‌گوید: وای بر آنچه در مورد جنب الله کوتاهی کردم (و از دست دادم). مراد از این جنب الله علی علیه السلام است.

پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه حضرت علی علیه السلام را جنب الله خوانده است. همچنان که او را امام مبین و صراط مستقیم و… تشبیه می‌کند:

جنب اللَّه: علی و ولایت علی علیه السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز خود در قالب تشبیه روایی به بیان این مطلب می‌پردازد: عن اسماعیل بن قتیبه، عن ابی العلاء الخفاف، عن ابی جعفر علیه السلام، قال: اَمیرُالمؤمنین علیه السلام:

أنَا وَجْهُ اللَّهِ، أنَا جَنْبُ اللَّهِ، وَ أنَا الْأوّلُ وَ الْآخِرُ، وَ أنَا الظَّاهِرُ وَ أنَا الْبَاطِنُ….[۱۱]

از امام رضا علیه السلام در مورد «فِی جَنْب اللهِ» نقل شده است: قال: فِی وَلَایَةِ عَلِیّ علیه السلام. وَ قَالَ أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أنَا صِرَاطُ اللهِ، أنَا جَنْبُ اللهِ.[۱۲]

جنب اللَّه: اهل بیت علیهم السلام

ابی جعفر علیه السلام: ُ نَحْنُ جَنْبُ اللهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِیَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام، ِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ…، وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَی وَ نَحْنُ مَصَابِیحُ الدُّجَی‏.[۱۳]

حزب‌الله: اُولَئِکَ أَوْلِیَاء الله، لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ ألَا إنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغَالِبُونَ:

اینان اولیاء خدا هستند، که در راه خدا ترس و اندوهی بر آنان نیست، و هم ایشان حزب‌الله اند که رستگار و پیروز خواهند بود….[۱۴]

پیامبر صلی الله علیه و آله، فرزندان علی و امامان علیهم السلام را به حزب‌الله تشبیه کرده‌اند که همواره پیروز و رستگار هستند. در قرآن کریم نیز از ایمان آورندگان به عنوان حزب‌الله یاد شده است. مانند آیه ذیل:

«وَ مَنْ یَتَوَلَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏»:[۱۵]

و هر کس که ولی و فرمان فرمای او خدا و رسول و اهل ایمان اند (پیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود. حزب‌الله: علی علیه السلام قال علی علیه السلام:

أنَا وَصِیّ الْأَوْلِیَاء وَ أنَا مِنْ حِزْب اللَّهِ وَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله.[۱۶]

قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: حِزْبُ عَلِیٍ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّیْطَانِ.[۱۷]

قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: َ یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ شِیعَةُ اللَّهِ وَ أَنْصَارُکَ أَنْصَارُ اللهِ وَ أَوْلِیَاؤُکَ أَوْلِیَاءُ اللهِ وَ حِزْبُکَ حِزْبُ اللهِ.[۱۸]

حزب‌الله: اهل بیت علیهم السلام قال الحسین علیه السلام: نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ وَ عِتْرَةُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله الْأَقْرَبُونَ.[۱۹]

ز) خیرة الله ان خاتم الأئمة منّا القائم المهدی علیه السلام…. إِنَّهُ یَسِمُ کُلَ ذِی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذِی جَهْلٍ بِجَهْلِه‏. أَلَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ:

بدانید که آخرین امام قائم ما مهدی علیه السلام است…. او کسی است که مقام هر صاحب فضیلتی را تثبیت می‌کند، و هر جاهل و نادانی را در مرحله جهل خود می‌نشاند. او است کسی که خدا وی را برای این مقام اختیار فرموده است….[۲۰]

خیرة اللَّه: علی و اهل بیت علیهم السلام در تأیید مطلب فوق، امام محمد باقر علیه السلام می‌فرمایند:َ نَحْنُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِیقُ الْوَاضِحُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ.[۲۱]

و نیز پیامبر صلی الله علیه و آله در وصف علی و فرزندان آن حضرت علیهم السلام می‌فرمایند: عَلِیٌ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ‏، فَإنَّهُمْ خِیَرَةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ صَفْوَتِهِ.[۲۲]

قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله: أنْتَ یَا عَلِیّ وَ وَلَدَایَ خِیَرَة اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ.[۲۳]

ح) صراط الله: صراط مستقیم

إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَنِی وَ نَهَانِی. وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً علیه السلام وَ نَهَیْتُهُ، فَعَلِمَ الْأَمْرَ وَ النَّهْیَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَل‏. َّ فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلَمُوا وَ أَطِیعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا. صِیرُوا إِلَی مُرَادِهِ وَ لَا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیلِه‏.

مَعَاشِرَ النَّاسِ، أنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ. ثُمَّ عَلِیّ علیه السلام مِنْ بَعْدِی، ثُمَ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ علیهم السلام. أَئِمَّةٌ یَهْدُونَ إِلَی الْحَقِ‏:

ای مردم، خداوند اوامر و نواهی شرعی را ابلاغ فرمود. من هم آنها را به علی علیه السلام آموختم. به فرمان وی گوش فرا دهید و اطاعت کنید تا هدایت شوید، و آنچه شما را نهی بفرماید خودداری کنید تا رشد یابید.

به سوی مراد پروردگار و هدف وی توجه کنید. راه‌های دیگر شما را از راه خدا منحرف نکند.

ای مردم، من آن شاهراه مستقیمی هستم که خدا به شما امر کرده. پس رهرو آن باشید. و بعد از من آن صراط مستقیم علی علیه السلام، و پس از وی فرزندان من از صلب اوعلیهم السلام هستند.

همان پیشوایانی که به سوی حق راهنمایی می‌کنند.[۲۴]

در این خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله خود را به صراط الله و سپس علی و فرزندان او علیهم السلام را نیز به صراط مستقیم تشبیه کرده است، و چون وجه شبه نیز در آن ذکر شده، یعنی هدایت و راه یافتن در حوزه تشبیه مفصل قرار می‌گیرد؛ یعنی تشبیهی که وجه شبه در آن ذکر شده باشد.[۲۵]

و اما بررسی تشبهی فوق در روایات و تفاسیر مأثور:

صراط مستقیم: قرآن و آل محمد علیهم السلام

پیامبر صلی الله علیه و آله در قالب تشبیه روایی می‌فرمایند: الْقُرْآنُ صِرَاطُ اللَّهِ.[۲۶]

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

وَ أَنَ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً یَعْنِی الْقُرْآنَ وَ آلَ مُحَمَّد علیهم السلام.[۲۷]

صراط مستقیم: علی علیه السلام و ولایت او

قال علی علیه السلام: أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَی‏.[۲۸]

صراط مستقیم: طریق امامت و ولایت علی علیه السلام

أَنَّکَ عَلَی وَلَایَةِ عَلِیٍ وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیم‏.[۲۹]

با توجه به خطبه غدیر و نیز تأویل و معنای باطنی صراط مستقیم در روایات و تفاسیر، این معنی در آئینه ادبیات فارسی انعکاس یافته است، و شعرا نیز تأویل و معنای حقیقی آن را بیان کرده‌اند.

از جمله:صراط مستقیم: قرآن، سنت و شرع

قرآن شفاشناس که حبلی است بس متین*** سنت نجات دان که صراطی است مسقیم.[۳۰]

در جای دیگر می‌گوید:

قاید و سایق صراط الله *** به ز قرآن مدان و به ز اخبار[۳۱]

و در جای دیگر می‌گوید:

از صراط المستقیم شرع پا بیرون منه *** چون گسست از رشته سوزن، زود خود را گم کند[۳۲]

قاآنی نیز در بیت ذیل مراد از صراط مستقیم را حضرت علی علیه السلام بیان کرده و آن را به طریق استعاره به کار برده است:

صراط المستقیم: علی علیه السلام

چون صراط المستقیمت هست تا کی ز ابلهی*** دیده در فحشاء، دل در بغی و منکر داشتن[۳۳]

و نیز:

هر نفس بوی دل آید از صراط مستقیم*** تا نگویی عشق ره آورد را که راه آورد کو[۳۴]

ط) کلمه طیبه

مَعَاشِرَ النَّاسِ، فَاتَّقُوا اللهَ وَ بَایِعُوا عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ کَلِمَةً طَیِّبَةً بَاقِیَةً یُهْلِکُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ اللَّهُ مَنْ وَفَی:

مردم از خدا بترسید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و رهبران بعد از آنها علیهم السلام بیعت کنید. (پیشوایان آینده شما) کلمه طیبه باقیه خداوند هستند.[۳۵]

پیامبر صلی الله علیه و آله در کلام فوق، دوازده امام علیهم السلام را به کلمه طیبه تشبیه کرده‌اند، که آیه مرتبط با آن در قرآن کریم عبارت است از:

«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ».[۳۶]

کلمه طیبه: قرآن رسول‌الله صلی الله علیه و آله: قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ: «مَثَل کَلِمَة طَیِّبَة» یَعْنِی الْقُرْآن «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً».[۳۷]

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ قَالَ النَّبِیُّ وَ الْأَئِمَّةُ هُمُ الْأَصْلُ الثَّابِتُ وَ الْفَرْعُ الْوَلَایَةُ لِمَنْ دَخَلَ فِیهَا.[۳۸]

ی) کلمه باقیه

وَ لَا أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ مَعْصُوم‏. مَعَاشِرَ النَّاسِ، ِ الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ‏، وَ عَرَّفْتُکُمْ أَنَّهُمْ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ. حَیْثُ یَقُولُ الله فِی کِتَابِهِ: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِه‏». و قلت: لَنْ تَضِلُّوا مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا:

پیامبر صلی الله علیه و آله به معرفی علی و فرزندان وی علیهم السلام می‌پردازد و می‌فرمایند:

وظیفه امر به معروف و نهی از منکر جز با پیشوای معصوم تحقق نمی‌یابد. ای مردم، قرآن پیشوایان بعد از علی علیه السلام را که فرزندان اویند به شما معرفی می‌کند، و من هم آنان را به شما شناسانیدم؛ که از نسل من و او می‌باشند.

خداوند در مقام معرفی اینان می‌فرمایند: «کلمه ای باقی در نسل او»، و من هم در مقام شناساندن ایشان گفته‌ام: گمراه نمی‌شوید اگر به آن دو (قرآن و عترت) چنگ بزنید.[۳۹]

طبق آیه ذیل، پیامبر صلی الله علیه و آله اولاد امیرالمؤمنین علی علیهم السلام را کلمه باقیه می‌خواندند، و در این آیه توحید و خداشناسی را کلمه باقیه معرفی می‌کند:

کلمه باقیه: توحید «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ‏»:[۴۰]

و (این خداپرستی و توحید را) در همه ذریه او (ابراهیم علیه السلام) تا قیامت کلمه باقی گردانید (به خصوص در محمد و آل پاکش علیهم السلام) تا همه فرزندانش به خدای یکتا بازگردند.

کلمه باقیه: امامت

قال: الْکَلِمَةُ الْإمَامُ، وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»، یَعْنِی الْإمَامَة.[۴۱]

و عن الصادق علیه السلام: الْکَلِمَةُ الْبَاقِیَة فِی عَقِبِهِ هِیَ الْإمَامَة إلَی یَوْمِ الْقِیَامَة.[۴۲]

ک) هیزم آتش جهنم

فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلُوْا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.

در این عبارت مردمان جنایتکار و پاره سنگ‌های گوگرد را به هیزم و آتشگیره جهنم تشبیه می‌کنند، و خداوند در قرآن کافران و سنگ پاره‌ها را آتش‌افروز جهنم معرفی می‌کند:

«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ»:[۴۳]

از آتشی بترسید که هیزم آن (بدن‌های) مردم و سنگ هاست.

«إِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»:[۴۴]

ثروت‌ها و فرزندان کسانی که کافر شدند نمی‌تواند آنان را از (عذاب) خداوند بازدارد (و از کیفر رهایی بخشد).

ل) ید اللَّه

و من بایع فانما یبایع الله یدالله فوق ایدیهم: و هر کس بیعت کند با خدا بیعت کرده است و دست خدا بالای دست‌هاست. به‌طور کلی، آیات قرآن کریم به دو دسته تقسیم می‌شوند:

محکمات و متشابهات:

محکمات آیات روشنی هستند که جای هیچ گونه انکار و توجیه و سوء استفاده در آن نیست.

اما در متشابهات، به دلیل بالا بودن سطح مطلب یا گفتگو درباره عوالمی که از دسترس ما بیرون است مانند عالم غیب، جهان رستاخیز، صفات خداوند متعال و…، فهم معنای نهایی و اسرار و پی بردن به کنه حقیقت آنها به سرمایه خاص علمی نیاز دارد؛ که خداوند می‌فرماید که فقط خداوند و راسخان در علم اسرار این آیات را می‌دانند و برای مردم تشریح می‌کنند، و راسخان در علم عبارتند از:

پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام.

بحث دیگر، بحث تأویل متشابهات است، و در اینکه متشابهات را باید تأویل کرد بین اکثر قرآن پژوهان مخصوصاً معتزله و شیعه اتفاق نظر است.

فقط ظاهرگرایان و بعضی از اشعریان افراطی و حشویه بر آن هستند که باید از تأویل پرهیز کرد و آیات متشابه را حمل بر معنای ظاهری کرد و در چند و چون آن ژرف کاوی نکرد.

چنان‌که درباره یک عده از آیات قرآنی که مربوط به برقراری خداوند بر عرش است، مالک بن انس گفته است: استواء معلوم است و کیفیت آن مجهول است. ایمان به آن واجب است و سؤال از آن بدعت است.[۴۵]

حال آنکه خود عرش الهی و استواء خداوند بر آن و بودن عرش بر آب…، همه از متشابهات قرآن است و متکلمان و مفسران پیرامون آن بحث و تحقیق کرده‌اند.

یا آیات مربوط به اوصاف خداوند و رؤیت الهی.

بنابراین، با مراجعه به تعدادی از کتب تفسیر و علوم قرآنی، مجموعه ای از اقوال پیرامون محکم و متشابه دیده می‌شود، که پس از جمع‌آوری عبارت است از:

محکم آیه ای است که جز یک از معنی را نمی‌پذیرد، و متشابه آیه‌ای است که دو وجه و بالاتر را می‌پذیرد.[۴۶]

ابومنصور ماتریدی می‌گوید: عقل می‌تواند محکم را بیان کند، اما متشابه را بدون نقلیات و استناد به آنها نمی‌تواند بیان کند.[۴۷]

متشابه آیه ای است که در عین آنکه به مدلول لفظی خود دلالت می‌کند، از نظر مقصود و معنی مورد تردید است.[۴۸] با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان متشابه را در عبارتی کوتاه چنین تعریف کرد:

متشابهات، مجموعه ای از آیات قرآن اند که دارای چند پهلویی معنایی بوده، و تنها به کمک محکمات و ارجاع به امّ الکتاب و کتاب حکیم و مکنون و محفوظ تأویل آنها دست یافتنی است.

متشابهات، با توجه به اینکه در موضع ریب و شبهه قرار دارند، همتشه دستاویزی برای کژدلان و باطل کیشان و فتنه انگیزان بوده، تا آن را بر معنای ظاهری حمل کنند، و فرقه‌های انحرافی مختلفی نیز چون ظاهریه، مشبهه، مجسمه، و…، به وجود آورند.

لذا اوصافی همچون یدالله، وجه الله، عین‌الله، تدرک الابصار و …، در حوزه آیات متشابه هستند. با توجه به اینکه در خطبه غدیر به آیه «یدالله فوق ایدیهم» اشاره شده است، به بررسی روایات پرداخته و تحلیل و تبیین معانی باطنی آن را در تفاسیر و روایات مأثور مورد بررسی قرار داده‌ایم:

یدالله: علی علیه السلام تشبیه روایی آن از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که می‌فرماید:

أَنَا عَیْنُ اللهِ وَ أَنَا یَدُ اللهِ‏... ، وَ أَنَا بَابُ اللهِ.[۴۹]

رسول‌الله صلی الله علیه و آله می‌فرماید: الحَجَر یمین الله فی ارضه، فَمَنْ مَسَحَهُ مَسح یدالله.[۵۰] این آیه و تأویل آن، در آئینه ادب فارسی انعکاس یافته است.

چنانچه سنایی غزنوی در تأویل و تفسیر آن می‌گوید:

ید او قدرت است و وجه بقایش آمدن حکمتش و نزول عطاش[۵۱]

مثنوی نیز در تأویلی مصداقی و تطبیقی و البته نادرست، دست خضر و پیر طریقت را دست حق معرفی می‌کند و می‌گوید:

صبر کن بر کار خضری بی نفاق تا نگوید خضر رو هذا فراقگر چه کشتی بشکند تو دم مزن گر چه طفلی را کشد تو مو مکندست او را حق چو دست خویش خواندتا یدالله فوق ایدیهم براند[۵۲]

با توجه به آیه «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» و ابیات ذکر شده و این مطلب که پیامبر صلی الله علیه و آله خلیفه خداست و بیعت با دست پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت با خداست، می‌توان گفت که دست خدا اشاره به دست خلیفه خدا و ولیّ الله دارد.

استعارات

الف) بحر عمیق

انَّ خَاتَم الأئِمَّة مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِیّ علیه السلام…. إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللَّهِ‏. أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِی بَحْرٍ عَمِیقٍ‏:

بدانید که آخرین امامان از ما قائم مهدی است…. او یاور دین خداست. آگاه باشید او از دریای شگرف دانش مشت مشت علم برداشت می‌کند.[۵۳]

از ترکیب بحر عمیق در استعاره از دانش به کار رفته است. یا به عبارت دیگر: پیامبر صلی الله علیه و آله علم و دانش را به دریایی ژرف و عمیق تشبیه کرده‌اند.

بحر عمیق: قدر

در روایت ذیل، امیرمؤمنان علیه السلام قدر را به دریایی عمیق تشبیه می‌کند: قال امیرالمؤمنین علیه السلام لِرَجُلٍ قَدْ سَأَلَهُ عَنِ الْقَدَرِ، فقال: «بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجْهُ».[۵۴]

بحر عمیق: قرآن قرآن بحر عمیق.[۵۵]

بحر عمیق: دنیا

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: أَمَا إِنَّهُمَا سَیَکُونَانِ هُمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهماالسلام، وَ هُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا.[۵۶]

ب) شیطان

یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ‏. یَطْلُبُهُ حَثِیثاً. قَاصِمَ کُلِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، وَ مُهْلِکُ کُلِ شَیْطَانٍ مَرِید:

او است توانایی که شب را به روز و روز را به شب می‌چرخاند، و هر یک را به دنبال دیگری می‌فرستد. او است که هر ستمگر کینه‌توزی را تباه می‌کند، و هر شیطان سرکشی را هلاک می‌سازد.[۵۷]

در کلام فوق نیز کافران و نافرمانان به شیطان تشبیه شده‌اند؛ که شیطان سرکش استعاره است. خداوند در آیه ذیل در قالب تمثیل، منافقان را به شیطان تشبیه می‌کند:

شیطان: منافقان «َ کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَ الْعالَمِینَ‏»:[۵۸]

این منافقان در مثل مانند شیطان هستند که انسان را گفت به خدا کافر شو پس از آنکه آدمی به اطاعت او کافر شد آنگاه به او گوید از تو بیزارم که من از عقاب پروردگار عالمیان سخت می‌ترسم.

و در آیه ای دیگر نیز منافقان را حزب شیطان می‌خواند: «أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ‏».[۵۹]

ج) نور

مَعَاشِرَ النَّاسِ، آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ‏، مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها. مَعَاشِرَ النّاسِ! النُّورُ مِنَ اللهِ عَـزَّوَجـَلَّ مَسلُوکٌ فِیَّ ثُمَّ فی عَلِیِّ عَلَیه السَّلام. ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی عَلَیه السَّلام الَّذِی یَأخُذُ بِحَق:

ای مردم، به خدا و رسولش ایمان بیاورید، و به آن نوری که با او (پیامبر صلی الله علیه و آله) فرود آمده است بگروید، پیش از آنکه صورت‌های شما رنگ گناه به خود بگیرد و به عقب سر برگردد.

ای مردم، نوری را که خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در علی علیه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنکه آن به قائم ما مهدی علیه السلام برسد. آن موجود مقدس که هرگونه حقی را احقاق می‌کند.[۶۰]

نور در استعاره از قرآن کریم به کار رفته است، و در ادامه آن به طریق تشبیه مضمر - یعنی تشبیه پنهان - بدین معنی که ظاهراً با ساختار تشبیهی مواجه نیستیم. ولی مقصود گوینده تشبیه است، و به هر حال جمله قابل تأویل به جمله تشبیهی است.[۶۱]

پیامبر صلی الله علیه و آله خود و علی علیه السلام را به نور تشبیه کرده‌اند.

فراز فوق از خطبه غدیر مستفاد از این آیه می‌باشد:

«فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ‏»:[۶۲]

پس آنان که به او ایمان آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند. منظور از آن قرآن است که روشن کننده دل‌ه ای تاریک است.

کنایات

الف) اذن پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر

می‌فرمایند: وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَسْتَعْفِیَ لِی عَنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ‏. أَیُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّةِ الْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنَافِقِینَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِینَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِالْإِسْلَام‏، الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِأَنَّهُمْ‏ «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ‏». وَ کَثْرَةِ أَذَاهُمْ لِی فِی غَیْرِ مَرَّةٍ حَتَّی سَمَّوْنِی أُذُناً:از جبرئیل خواهش کردم که از خدا بخواهد که مرا از اقدام به این موضوع معاف بدارد، زیرا می‌دانستم افراد با ایمان خیلی کم اند و مردمان دورو و منافق بسیار.

کاملاً به دغلبازی جنایتکاران علم داشتم، و متوجه بودم که چگونه به اسلام با دیده استهزاء می‌نگرند. همان کسانی که خداوند آنها را در قرآن توصیف فرموده:

«آنها با زبانشان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان وجود ندارد». این را برای خود گناهی ناچیز می‌پندارند، و حال آنکه نکبت این جنایت بسیار بزرگ است.

من می‌دانستم اینان چقدر به من اذیت خواهند رسانید، تا حدی که مرا گوش نامگذاری کردند.[۶۳]

با توجه به محتوای کلام و آنچه که «نهج الخطابه» آمده است، کلمه «اُذُن» در کنایه از آدم خوش‌باور و ساده لوح به کار رفته است.

اذن الله: پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیاء علیهم السلام السلام علی ابی الأئمة و معدن النبوة…. سلام علی اذن للَّه الواعیة فی الامم، و یده الباسطة بالنعم….[۶۴]

ب) کوثر پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر

بعد از اینکه علی و فرزندان او علیهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اکبر معرفی می‌کند، به ملازمت همیشگی آن دو اشاره می‌کند و می‌فرمایند:

لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض: این دو با هم آمیخته‌اند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل کوثر بر من وارد شوند.

کوثر: قرآن، و نبوت:

فاطمه علیها السلام کوثر را می‌توان کنایه از قرآن و حضرت زهرا علیها السلام گرفت. چنان‌که رسول‌الله صلی الله علیه و آله می‌فرماید: الکوثر القرآن و النبوة.[۶۵]

آیه اول سوره کوثر نیز این معنی را تأیید می‌کند، که ما به تو کوثر عطا کردیم: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ».

روایات دیگری نیز در این باب وجود دارد. از جمله: قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: ِ ذُرِّیَّةُ کُلِ نَبِیٍ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاء علیها السلام.

و قال له: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»، یَعْنِی الْخَیْر الْکَثِیر مِنْ فَاطِمَة، وَ هُوَ کَثْرَةُ الذّرَاری. من اجل ذلک سُمّیت بالمبارکة.[۶۶]

المراد به نهر فی الجنة، و قیل: المراد القرآن و النبوة، و قیل: المراد به ابنته فاطمة.[۶۷] خاقانی نیز در قالب استعاره ادبی به این مورد اشاره می‌کند:

امروز که تشنه زیر خاکی فردا به بهشت گشته سیراب فیض از کرم خدات جوی مدر کوثر مصطفات جویم[۶۸] نتیجه‌گیری:مستفاد از این گفتار این است که:

  1. صور خیال و اسلوب‌های بلاغی در خطبه بلند غدیر جلوه و نقش ایجادی داشته‌اند.
  2. الفاظ آیات قرآن کریم در تکوین مراتب و انواع صور خیال در خطبه غدیر جلوه و نقش ایجادی داشته‌اند. مانند الفاظ قرآنی که عیناً در خطبه غدیر به کار رفته است.

از جمله این موارد است: کلمه طیبه، کلمه باقیه، اخوان الشیطان، یدالله، نور، کوثر و ….

  1. علاوه بر نقش ایجادی، الفاظ آیات قرآنی در نمودهای تصویری و بلاغی خطبه غدیر تأثیر قابل توجهی گذاشته‌اند.
  2. انعکاس اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر در روایات و احادیث بعد از آن بسیار قابل توجه می‌باشد. روایاتی همچون: خیرة الله، جنب الله، حزب‌الله، ولی‌الله، صراط مستقیم….
  3. تأثیر روایات و احادیث در تقویت معنی و اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر بسیار چشم‌گیر است.
  4. ضمن تأثیر قرآن در اسلوب‌های بلاغی خطبه غدیر، بسیاری از آن اسلوب‌ها در آئینه ادبیات فارسی منعکس شده‌اند.

پانویس

  1. سخنرانی استثنائی غدیر: ص ۴۸. زلال غدیر (مجموعه مقالات): ش ۱ ص ۴۷–۶۸.
  2. غایة المرام (بحرانی): ج ۱ ص ۳۳۱. نهج الایمان (ابن جیر) ص ۹۷. تفسیر صافی (فیض کاشانی): ج ۲ ص ۵۹.
  3. یس / ۱۲.
  4. دیوان اشعار فضولی: قصیده شماره ۴۱ بند ۳.
  5. نهج الخطابه (خراسانی): ج ۱ ص ۱۳۸.
  6. مغنی المحتاج (شریینی): ج ۳ ص ۱۲۵. المبسوط (سرخسی): ج ۴ ص ۱۹۳.
  7. مستدرک الوسائل: ج ۱۴ ص ۱۵۶.
  8. نهج الخطابه (خراسانی): ج ۱ ص ۱۳۴.
  9. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۲۴.
  10. بیان (شمیسا): ص ۸۹ ،۹۰.
  11. اختیار معرفة رجال الحدیث: ج ۸ ص ۳۱. تهذیب المقال (ابطحی): شرح ص ۳۹۲. بصائر الدرجات: ص ۸۱. شرح اصول الکافی (مازندرانی): ج ۴ ص ۲۲۹، و ….
  12. مناقب آل ابی‌طالب (ابن شهرآشوب): ج ۳ ص ۶۴. الکافی: ج ۱ ص ۱۴۵، و ….
  13. بصائر الدرجات: ص ۸۳.
  14. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۸.
  15. مائده / ۵۶.
  16. دعائم الاسلام (مغربی): ج ۱ ص ۶۳.
  17. الامالی (صدوق): ص ۶۶.
  18. الامالی (صدوق) ص ۱۵۰. الخصال: ص ۴۹۶.
  19. وسائل الشیعه: ج ۲۷ ص ۱۹۴.
  20. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳.
  21. بصائر الدرجات: ص ۸۲.
  22. الامالی (صدوق): ص ۶۷۹.
  23. عیون الاخبار الرضاعلیه السلام: ج ۱ ص ۶۳.
  24. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۷.
  25. یادداشت‌های استاد همایی درباره معانی و بیان: ص ۱۶۲.
  26. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر): ج ۱ ص ۶۰۶.
  27. بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۷۱.
  28. بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۷۰. تفسیر نور الثقلین: ج ۴ ص ۴۹۵. مستدرک سفینة البحار: ص ۲۶۶.
  29. تأویل الآیات الظاهره: ج ۱ ص ۲۵۹. شواهد التنزیل: ج ۱ ص ۲۶۴ ۲۶۳ و ج ۲۴ ص ۲۲. الکافی: ج ۱ ص ۴۳۳ ۴۱۷.
  30. دیوان خاقانی: ص ۹۰۰.
  31. دیوان سنایی: ص ۲۰۲ ب ۲.
  32. دیوان صائب تبریزی: ش ۱۲۵ ب ۸.
  33. دیوان قاآنی: ص ۶۹۴ ب ۶.
  34. دیوان شمس (مثنوی): ص ۸۲۵ ب ۱۹.
  35. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۵۳.
  36. ابراهیم علیه السلام / ۲۴.
  37. الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۷۷.
  38. بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۴۱.
  39. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۹.
  40. زخرف / ۲۸.
  41. تفسیر القمی: ج ۲ ص ۲۷۴.
  42. تفسر جوامع الجامع: ج ۳ ص ۳۰۲.
  43. بقره / ۲۴.
  44. آل عمران / ۱۰.
  45. تفسیر قرطبی: اعراف / ۵۴.
  46. متشابه القرآن و مختلفه (ابن شهرآشوب): ص ۲. منهج الصادقین فی الزام المخالفین (کاشانی): ج ۲ ص ۱۷۴.
  47. تفسیر مواهب علیه (کاشفی): ج ۱ ص ۱۳.
  48. روض الجنان و روح الجنان (رازی): ج ۴ ص ۱۷۴–۱۷۸. اطیب البیان فی تفسیر القرآن: ج ۳ ص ۱۰۹. احسن الحدیث (قریشی): ج ۲ ص ۱۲. کنز الدقائق و بحر الغرائب: ج ۳ ص۳۱. تفسیر قمی: ج ۱ ص ۹۶. مجمع البیان: ص ۴۰۸. جوامع الجامع: ج ۱ ص ۵۹۷،۱. تفسیر حویزی: ج ۱ ص ۳۱۲. تفسیر شریف لاهیچی: ج ۱ ص ۲۹۷. المیزان: ج ۳ ص ۲۸، و….
  49. الکافی: ج ۱ ص ۱۴۴. معانی الاخبار: ص ۱۷، و….
  50. الحج و العمرة: ص ۱۰۲.
  51. حدیقه سنایی: ص ۶۴.
  52. مثنوی: دفتر اول ص ۲۰۳.
  53. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳.
  54. الهدایة (شیخ صدوق): ص ۱۹. بحار الانوار: ج ۵ ص ۵۷.
  55. شرح اصول کافی (مازندرانی): ج ۱۱ ص ۳۶۶.
  56. بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۴۱. مستدرک سفینة البحار: ص ۶۷.
  57. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۰۸.
  58. حشر / ۱۶.
  59. مجادله / ۱۹.
  60. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱.
  61. بیان (شمیسا): ص ۱۳۰.
  62. اعراف / ۱۵۷.
  63. نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴.
  64. المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرک سفینة البحار: ص ۱۱۸.
  65. مجمع البحرین: ص ۲۷۵.
  66. . شجره طوبی (حائری): ج ۲ ص ۳۷۴.
  67. اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶.
  68. دیوان خاقانی: ص ۳۰۶ ب ۱۶.