پرش به محتوا

آيات ۲۲ تا ۲۸ محمد و غدیر

از ویکی غدیر
آیات ۲۲ تا ۲۸ محمد و غدیر
آيات ۲۲ تا ۲۸ محمد و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهمحمد
شماره آیه۲۲ تا ۲۸
جزء۲۶
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعآیاتی درباره روند ارتداد اصحاب صحیفه ملعونه اول و ریشه آن

آیات ۲۲ تا ۲۸ سوره محمد آیاتی است که روند ارتداد اصحاب صحیفه ملعونه اول و ریشه آن را توصیف کرده است. این آیات درباره اصحاب صحیفه ملعونه اول نازل شده و عاقبت کار آنان لعن ابدی الهی دانسته شده است.

از سوی برخی محققان، بستر نزول آیات ۲۲ تا ۲۸ سوره محمد چنین ترسیم شده است: آغاز ارتداد از دین خدا صحیفه ملعونه بوده است. ادامه این رویه فساد در زمین و قطع رحم آل محمد علیهم السلام و ریشه آن کوردلی و ناشنوایی نسبت به سخن حق بود است. پیمان‌نامه صحیفه ملعونه با در نظر گرفتن نیازهای آینده بنیانگذاران سقیفه هر روز مطالب جدیدی را می‌طلبید که به آن اضافه شود. در اولین مرحله که مقابله با خلافت علی علیه السلام بود، مسئله مالی آن در نظر گرفته شد. پس، منع خمس از اهل بیت علیهم السلام و تملک آن به پیمان‌نامه اصلی اضافه شد. آنان پیشنهاد منع خمس را قبل از همه با بنی‌امیه مطرح کردند که مورد قبول آنان واقع شد.

درباره اثبات نزول آیات ۲۲ تا ۲۸ سوره محمد درباره اصحاب صحیفه روایاتی در منابع آمده است؛ در شأن نزول این آیات چند روایت وارد شده که هر کدام جهتی از آن را بیان کرده است. با توجه به احادیثی که در شأن نزول آیات ۲۲ تا ۲۴ سوره محمد آمده و تفسیری که از آنها با توجه به این روایات ارائه شده شش نتیجه اعتقادی گرفته شده است: اول، اینکه فساد در زمین و دشمنی با آل محمد علیهم السلام از آثار صحیفه است؛ اینکه اصحاب صحیفه ملعون هستند؛ اینکه یاران صحیفه کوردل هستند؛ اینکه اهل صحیفه از اسلام بازگشته و مرتد شده‌اند؛ اینکه خلیفه دوم در جریان صحیفه نقش رهبری را داشته است؛ اینکه بنی‌امیه اولین یاوران صحیفه ملعونه بوده‌اند.

آیاتی درباره اقدامات منافقان در غدیر

آیات ۲۲ تا ۲۸ سوره محمد از جمله آیاتی است که در سفر حجةالوداع و در مورد صحیفه ملعونه اول نازل شده این آیات است: فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ. أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم؛ آیا انتظار می‌رود که اگر رویگردان شدید در زمین فساد کنید و قطع رحم نمایید؟ اینان کسانی‌اند که خدا ایشان را کَر نموده و چشمانشان را کور کرده است. آیا قرآن را مورد تدبّر قرار نمی‌دهند یا بر قلب‌هایشان قفل زده شده است؟ آنان که به عقب بازمی‌گردند بعد از آنکه هدایت برایشان روشن شده است، شیطان باطل را برایشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است. این بدان جهت است که اینان به کسانی که آنچه خدا نازل کرده را کراهت داشتند، گفتند: ما در بعضی از مسئله پیرو شما می‌شویم. خداوند پنهان‌کاری آنان را می‌داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه که ملائکه آنان را بمیرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. این بدان جهت است که آنان پیرو چیزی شدند که خدا رضایت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت.

موقعیت تاریخی نزول

از سوی برخی محققان، بستر نزول آیات ۲۲ تا ۲۸ سوره محمد چنین ترسیم شده است: آغاز ارتداد از دین خدا صحیفه ملعونه بوده است. ادامه این رویه فساد در زمین و قطع رحم آل محمد علیهم السلام و ریشه آن کوردلی و ناشنوایی نسبت به سخن حق بود است؛ چنان‌که گویی قفلی بر دریچه قلب آنان زده شده است. پایان این راه هم لعن ابدی است که آغاز آن از خداوند بود و همه خلایق با درک فتنه آنان نثارشان کردند.

از سوی دیگر، پیمان‌نامه صحیفه ملعونه با در نظر گرفتن نیازهای آینده بنیانگذاران سقیفه و موانعی که بر سر راهشان بود هر روز مطالب جدیدی را می‌طلبید که به آن اضافه شود. در اولین مرحله پس از امضای اصل آن که مقابله با خلافت علی علیه السلام بود، مسئله مالی آن از دو سو در نظر گرفته شد. پس، از یک‌سو منع خمس از اهل بیت علیهم السلام و تملک آن به پیمان‌نامه اصلی اضافه شد. آنان پیشنهاد منع خمس را قبل از همه با بنی‌امیه مطرح کردند که مورد قبول آنان واقع شد.[۱]

روایاتی درباره شأن نزول آیات

برخی محققان درباره شأن نزول آیات ۲۲ تا ۲۸ سوره محمد چنین به روایات استناد کرده‌اند: درباره اثبات نزول این آیات درباره اصحاب صحیفه روایاتی در منابع آمده است؛ در شأن نزول این آیات -که از صریح‌ترین آیات قرآنی درباره دشمنان غدیر است- چند روایت وارد شده که هر کدام جهتی از آن را بیان کرده است:

روایت اول

در روایتی که گفته شده اهل تسنن هم آن را نقل کرده‌اند[۲] آمده است: لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ …؛ آنگاه که بر صحیفه ملعونه هم پیمان شدند این آیه نازل شد: «کسانی که از دین خدا رو به عقب بازمی‌گردند بعد از آنکه هدایت برای آنان روشن شده، شیطان کار آنان را برایشان زیبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشویق کرده است.[۳]

روایت دوم

امام صادق علیه السلام در حدیثی نزول آیات ۲۲ تا ۲۶ سوره محمد را در مورد پیمان اهل صحیفه ذکر می‌کند: خداوند در غدیر خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالی که می‌گفتند: اگر محمد از دنیا رفت خلافت را به آل محمد بازنمی‌گردانیم و خمس را به آنان نمی‌دهیم». خداوند این آیات را نازل کرد: فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ … تا آیه سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ.[۴]

روایت سوم

در روایت دیگری آمده است: آن گروه در کعبه با یکدیگر اتفاق کردند که اگر محمد از دنیا رفت هیچ‌یک از خاندانش خلافت را به‌دست نگیرد. در واقع آنان پشتیبان بنی‌امیه بودند در آنچه انجام دادند. بنی‌امیه به آنان گفتند: به خدا قسم، دستورات شما را اطاعت نمی‌کنیم مگر آنکه چیزی از خمس به آنان نرسد؛ چرا که گمان می‌کردند خمس برای آنان است. خداوند در اینجا آیه نازل کرد: إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی …. بنابراین آیه درباره بنی‌امیه و ابوبکر و عمر و ابوعبیده نازل شده است. بعد از آن آیه بعدی نازل شد: فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ ….[۵]

روایت چهارم

در روایت دیگری شیطنت عمر مطرح شده که گرداننده اصلی برنامه صحیفه و سقیفه بود. از یک سو زمینه را آماده می‌کرد و از سوی دیگر فکر آنان را به این جهت سوق می‌داد که برهم زدن برنامه پیامبر صلی الله علیه و آله کار آسانی است. این دو نکته در این حدیثی بیان شده است: إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی درباره کسانی نازل شده که عهد امیرالمؤمنین علیه السلام را شکستند. الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ، یعنی شیطان کار را برای آنان سهل و آماده می‌کرد و او عمر بود. وَ أَمْلی لَهُمْ یعنی برای آنان جلوه می‌داد که از آنچه محمد می‌گوید هیچ‌کدام عملی نخواهد شد. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه یعنی آنچه خدا درباره امیرالمؤمنین علیه السلام نازل کرده خوش نداشتند. سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ، بنی‌امیه را به پیمان خود دعوت کردند که خلافت را بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله برای ما نگذارند و چیزی از خمس به ما ندهند و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهیم غنیمتی برای آنان خواهد بود. سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ یعنی خمس را به بنی‌هاشم ندهید. وَ اللَّه یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ خدا این کارهای پنهانی آنان را می‌داند.[۶]

روایت پنجم

امام باقر علیه السلام در روایتی مفهوم ارتداد در اصحاب سقیفه و برنامه‌های عملی آنان در این باره را تشریح نموده است: إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ …، ابوبکر و اصحابش هستند هنگامی که هدایت را انکار کردند؛ و هدایت راه علی بن ابی‌طالب علیه السلام بود. الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ … منظور عمر است. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ …، ابوبکر و عمر و ابوعبیده هستند که با یکدیگر توافق کردند که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت خلافت به آل محمد علیهم السلام بازنگردد. آنان گروهی از بنی‌امیه را به یاری خود در این باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند، به‌شرط آنکه چیزی از خمس به آل محمد علیهم السلام ندهند. سپس بنی‌امیه از آنان پرسیدند: خلافت را بعد از او برای چه کسی در نظر گرفته‌اید؟ عمر گفت: برای ابوبکر. بنی‌امیه. گفتند: ولی در این باره از شما اطاعت نمی‌کنیم، اما درباره خمس با شما هستیم. در واقع، آنان درباره آل محمد علیهم السلام از این جهت که خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را کردند، ولی در اینکه خلافت به ابوبکر برسد با آنان موافق نبودند؛ بنابراین کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه ابوبکر و عمر بودند، و کسانی که آنان را یاری دادند ابوعبیده و عبدالرحمن و سالم مولی ابی‌حذیفه بودند. آنان در بین خود نوشته‌ای نوشتند و کسی که آن را نوشت ابوعبیده بود. خداوند عزوجل پیامبرش را بر آنچه در بین خود نوشته بودند مطلع ساخت و این آیه را نازل کرد: أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ …. در ادامه این روایت، نقل شده که آنان پیمان بستند که خلافت را بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به هیچ‌یک از بنی‌هاشم نسپارند، و اینکه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند. اینجا بود که آیه نازل شد: وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّه. همچنین، وقتی آیه نازل شد و آنان انکار کردند و بر این انکار خود قسم یاد کردند خداوند آنان را توبیخ فرمود و این آیه را نازل کرد: یَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ ….[۷]

روایت ششم

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام تفصیل بیشتری درباره شأن نزول این آیات وارد شده است: کلام خداوند إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی، منظور ابوبکر و عمر و ابوعبیده است که با ترک ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از ایمان مرتد شدند. قول خداوند: ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ به خدا قسم، درباره ابوبکر و عمر و پیروانشان نازل شده است. این کلام خداست که جبرئیل بر محمد صلی الله علیه و آله نازل کرده است: ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه - فى علىّ -: «این به‌خاطر آن است که آنان گفتند به کسانی که خوش نداشتند آنچه خدا - درباره علی علیه السلام - نازل کرده بود». آنان بنی‌امیه را به پیمان خود درباره خلافت دعوت کردند که نگذارند خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله در ما خاندان قرار بگیرد، و چیزی از خمس به ما ندهند. آنان به بنی‌امیه گفتند: اگر خمس را به اهل بیت بدهیم نیاز به چیزی پیدا نمی‌کنند، و برایشان مهم نخواهد بود که خلافت در آنان نباشد. بنی‌امیه در پاسخ گفتند: «ما از شما اطاعت می‌کنیم در بخشی از مسئله ای که ما را بدان دعوت کردید، و آن خمس است که چیزی از آن به اهل بیت ندهیم». قول خداوند که می‌فرماید: کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه: «آنچه خدا فرستاده بود را مکروه داشتند»، منظور از آنچه خدا نازل کرده بود، ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است که بر خلقش واجب کرده بود. در این داخل‌شدن بنی‌امیه به پیمان‌نامه اصحاب صحیفه، ابوعبیده نیز همراهشان بود و نویسنده آنان بود.[۸]

تحلیل اعتقادی آیات

با توجه به احادیثی که در شأن نزول آیات ۲۲ تا ۲۴ سوره محمد آمده و تفسیری که از آنها با توجه به این روایات ارائه شده شش نتیجه اعتقادی گرفته شده است:

اول: فساد در زمین و دشمنی با آل محمد علیهم السلام از آثار صحیفه

فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ: اصحاب صحیفه با روی گرداندن از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام دوپایه اساسی جهنم را در زمین بر قرار کردند: یکی فساد در زمین و دیگری قطع رحم با پیامبر صلی الله علیه و آله و دشمنی با اهل بیت او. باید گفت: وقتی هدف خدا و رسول از برنامه غدیر اصلاح زمین و محبت آل محمد علیهم السلام است، سر باز زدن از چنین برنامه‌ای مساوی با فساد در زمین و دشمنی آل محمد علیهم السلام خواهد بود. در روزی که امیرالمؤمنین علیه السلام را برای بیعت اجباری با ابوبکر بردند، سلمان به عمر گفت: «من شهادت می‌دهم که در بعضی از کتاب‌های نازل‌شده خداوند خوانده‌ام که تو با اسم و صفتت یکی از درهای جهنم هستی».[۹] احادیث بسیاری وارد شده درباره اینکه تمام گناهان امت و هر ظلمی انجام شود و خون به ناحقی ریخته شود بر عهده ابوبکر و عمر است.[۱۰]

دوم: اصحاب صحیفه ملعونند

أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّه: یکی از موارد صریح لعنت خداوند بر بانیان غصب خلافت همین آیه است که ارتباط آن با اصحاب صحیفه این مطلب را روشن می‌نماید. اگر تمام لعنت‌شده‌های عالم را در نظر گرفته شوند ملعون‌تر از این گروه کسی نخواهد بود؛ چرا که بزرگی جرم آنان استحقاق لعنت آنان را بیشتر می‌کند. امام سجاد علیه السلام درباره آنان فرمود: عَلَيْهِما لَعْنَةُ اللَّه بِلَعَناتِهِ كُلِّها؛ بر آنان لعنت خدا باد به همه انواع لعن پروردگار.[۱۱] اگر همه امت اسلام (گمراه یا هدایت‌شده) تا روز قیامت اصحاب صحیفه را به خاطر ایجاد انحراف نفرین کنند، باز هم جای لعنت دارند. امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره چنین بیان فرموده است:لَوْ انَّ هذِهِ الامَّةِ قامَتْ عَلى ارْجُلِها عَلَى التُّرابِ وَ وَضَعَتِ الرِّمادَ عَلى رُؤُوسِها وَ تَضَرَّعَتْ الَى اللَّه وَ دَعَتْ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ عَلى مَن اضَلَّهُمْ وَ صَدَّهُمْ عَنْ سَبيلِ اللَّه وَ دَعاهُمْ الَى النّارِ وَ عَرَضَهُمْ لِسَخَطِ رَبِّهِمْ وَ اوْجَبَ عَلَيْهِمْ عَذابَهُ بِما اجْرَمُوا الَيْهِمْ لَكانُوا مُقَصِّرينَ فى ذلِك؛ اگر اين امت تا روز قيامت سر پا روى خاک بايستند و خاكستر بر سر بريزند و به درگاه خدا زارى كنند و نفرين نمايند كسانى را كه آنان را گمراه كردند و از راه خدا مانع شدند و آنان را به‌سوى آتش كشانيدند و در معرض نارضايتى پروردگارشان قرار دادند و عذاب خدا را بر آنان واجب كردند -به‌خاطر جرم‌هايى كه نسبت به آنان روا داشتند- با اين همه، در نفرين خود كوتاهى كرده‌اند.[۱۲]

سوم: یاران صحیفه کوردل اند

فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ: یکی از آثار سقیفه کَری گوشِ دل و کوری چشمِ دل اهل آن است؛ چرا که اساس آن بر دیدن حق و انکار آن بوده است. در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر از نصب الهی درباره ولایت را می‌داد منافقین به‌جای شکر با مسخره می‌گفتند که هرگز این سخنان را نخواهیم پذیرفت. همان‌گونه که وقتی فاطمه زهرا علیها السلام آن خطابه بلند را خواند، نه‌تنها فدک را پس نداند که در برابر حضرت به مقابله پرداختند. همچنین، همه سخنان روشنگر امیرالمؤمنین علیه السلام فقط مظلومیت او را بیشتر کرد و گوش‌های یاران سقیفه همچنان کر و چشم‌هایشان کور بود.

امام حسین علیه السلام هم در کربلا در مقابل یاران سقیفه قرار گرفت و حجت را بر آنان تمام کرد، اما باز هم تصمیم خود بر قتل او را تکرار کردند. آنجا بود که از کری و کوری دلشان چنین یاد کرد: اِسْتَحْوَذَ عَلَیکُم الشَیطانُ فَاَنْساکُم ذِکرَ اللَّهِ؛ شیطان بال خود را بر سر شما گسترده و یاد خدا را از خاطرتان برده است.[۱۳]

چهارم: ارتداد اهل صحیفه از اسلام

إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ: اصحاب صحیفه نه‌تنها از اسلام مرتد شدند، بلکه باعث ارتداد همه مرتدان بودند؛ به طوری که عده‌ای از اهل رده، که ابوبکر به‌عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتی لجام‌گسیختگی در خلافت اسلام را دیدند، از دین خارج شدند. در این ارتداد دو نکته قابل توجه است: یکی اینکه این ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلکه بازگشت به پشت سر و رجوع به جاهلیت بود؛ دوم اینکه مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی یعنی با آگاهی از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود. به این معنا که آنان پس از تشخیص راه هدایت، عمداً راه بازگشت به جاهلیت و کفر را پیش گرفتند. از همه مهم‌تر اینکه ارتداد همه مرتدان بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله بود، ولی ارتداد اصحاب صحیفه در همان لحظه امضای صحیفه تحقق یافت.[۱۴]

پنجم: ریاست عمر در اصحاب صحیفه

الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ: در یکی از روایات ذیل آیه، در بیان این قسمت صریحاً آمده بود: «یعنی کار را برای آنان سهل و آماده می‌کرد، و او دومی بود».[۱۵] در اینجا سه نکته قابل توجه است:

  • شیطنت خلیفه دوم و حیله او در حدی که خدا در قرآن از او تعبیر به شیطان نموده است.
  • او بود که بقیه اهل صحیفه و سقیفه را به‌سوی هدف ضداسلام و ضد ولایت اهل بیت علیهم السلام سوق می‌داد و در واقع محور امور و بنیانگذار بود.
  • او نقش اساسی در تسریع اجرای صحیفه ایفا می‌کرد که محوربودن او را روشن می‌کند.

در توضیح موارد بالا چنین گفته شده است: «سَوَّلَ» یعنی کار را به‌گونه‌ای زینت‌دادن که انسان راغب به انجام آن شود. «أَمْلی» یعنی زمینه را برای کاری آماده‌کردن طوری که انسان مانعی بر سر راه خود نبیند و جرأت انجام آن را پیدا کند. نقش عمر در هر کدام از قضایای غصب خلافت حق نشان دادن عمل باطل و جرأت‌دادن به دیگران برای انجام آن بود. این نقش را او در جریان غصب فدک و حمله به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها نیز بازی کرد.

ششم: بنی امیه اولین یاوران صحیفه

کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه، سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ: این دو عنوان در آیه مربوط به بنی‌امیه است. اصحاب صحیفه برای پیشبرد اهداف خود، به جمع نیرو می‌پرداختند و در این زمینه از بنی‌امیه هم کمک خواستند. بنی‌امیه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همکاری با آنان شدند. بنی‌امیه از کسانی بودند که کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه یعنی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را خوش نداشتند. این را معاویه بن ابوسفیان در غدیر بر زبان جاری کرد: وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ؛ به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‌كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى‌نماييم.[۱۶] با این همه، در ابتدای امر باور نمی‌کردند اصل غصب خلافت ممکن باشد، پس درباره ندادن خمس به اهل‌بیت علیهم السلام با آنان موافقت کردند.

باور نداشتن به غصب خلافت در نامه معاویه به زیاد بن ابیه آمده است: «خلافت به دست ابوبکر و عمر از بنی‌هاشم خارج شد و به بنی‌تیم رسید و سپس به بنی‌عدی منتقل شد، در حالی که در قریش طایفه‌ای بی‌مقدارتر و پست‌تر از آنان نبود. این بود که ابوبکر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا که ما از آنها سزاوارتریم».[۱۷] اینکه ابوبکر و عمر گمان می‌کردند که اگر خمس را به اهل بیت علیهم السلام بدهند، آنان دیگر کاری به خلافت نخواهند داشت، فکر باطلی است؛ دنیاپرستی اصحاب صحیفه و برداشت غلط آنان درباره اهل بیت علیهم السلام به این جهت سوقشان داده است. این احتمال هم وجود دارد که عمر و ابوبکر این مطلب را می‌دانسته‌اند و فقط برای اغوای بنی‌امیه چنین فکری را به آنان القا کرده‌اند.[۱۸]

پانویس

  1. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۶۷–۲۶۸.
  2. الصراط المستقیم، ج۳، ص۱۵۳.
  3. الصراط المستقیم، ج۳، ص۱۵۳؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۳۴.
  4. شرح الاخبار، ج۲، ص۳۵۱، ح۷۰۷.
  5. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۶۹.
  6. تفسیر القمی، ج۲، ص۳۰۸–۳۰۹؛ بحارالانوار، ج۳۰، ص۱۶۳–۱۶۴.
  7. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۷۰–۲۷۱.
  8. بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۶۳–۲۶۴، ح۱۲۸.
  9. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۴۶–۴۷.
  10. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدیر در قرآن، ج۲، ص۳۹۶–۳۹۹.
  11. بحارالانوار، ج۳۰، ص۱۴۵، ح۱.
  12. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۱۴.
  13. بحارالانوار، ج۴۵، ص۶.
  14. بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۲۲.
  15. بحارالانوار، ج۳۰، ص۱۶۳.
  16. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱.
  17. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۳۷–۱۳۸.
  18. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۶۷–۲۷۸.

منابع

  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • تفسیر القمی‏؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
  • شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: محمد حسینی جلالی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
  • الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم؛ علی بن محمد نباطی عاملی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضویة، ۱۳۸۴ق.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامیة)، ۱۴۰۷ق.