ابراهیم بن منذر حزامی (ابواسحاق)
حافظ ابراهیم بن منذر بن عبدالله حزامی[۱]، معروف به ابو اسحاق مدنی، متوفای سال 236 هجری، از محدثان برجسته اهل سنت بود. دارقطنی و ابن وضاح او را موثق دانستهاند و ابن حبان او را در زمره افراد مورد اعتماد آورده است.
وثاقت راوی[۲]
خطیب بغدادی در پاسخ به کسانی که ابراهیم را به نقل روایات منکر متهم کردهاند، میگوید: روایات غیرمعروف در احادیث او بسیار نادر است، مگر در مواردی که از راویان ناشناخته نقل کرده باشد[۳]. با این حال، یحیی بن معین و دیگر حافظان حدیث، روایات او را پذیرفته و او را موثق دانستهاند.
نسائی در کتاب "خصائص" حدیثی از ابراهیم نقل کرده که در آن، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خطبهای فرمودند: "من ولی شما هستم" و سپس دست علی علیه السلام را گرفته و فرمودند: "این ولی من است و از طرف من وظایف را ادا میکند. دوستدار او، دوستدار خداست و دشمن او، دشمن خداست." این حدیث با سند صحیح و راویان موثق نقل شده است.
ابن ابی حاتم نیز در مورد ابراهیم بن منذر میگوید که او از نوادگان خالد بن حزام بوده و از محدثانی چون سفیان بن حمزه و ابوضمره روایت نقل کرده است. پدر ابن ابی حاتم و ابوزرعه او را صدوق (راستگو) دانستهاند. همچنین یحیی بن معین، از محدثان بزرگ، از ابراهیم بن منذر حدیث نوشته است.
ابراهیم بن منذر حزامی محدثی معتبر و مورد اعتماد در میان اهل سنت بوده[۴] و روایت او از حدیث غدیر، بر اهمیت و اعتبار این حدیث در منابع اهل سنت میافزاید.
روایت حدیث غدیر[۵]
يكى از علما و بزرگان اهل سنت كه حدیث غدیر را نقل كرده ابراهیم بن منذر بن عبداللَّه حزامی مدنی، ابواسحاق (م ۲۳۶ ق) است. نسایی در «الخصائص» حديث غدير را با اشاره به ماجراى غدير از ابراهيم نقل كرده است.[۶]
ابن حِبّان و خطیب و ذهبى و ابن حجر[۷]: او را توثيق كرده و ستوده اند. محمد بن اسماعيل از او روایت كرده است. يحيى بن مَعين، محمد بن اسماعيل و ديگر حفّاظ حدیث وى را توثيق كرده اند.
پانویس
- ↑ ابنابیحاتم عبدالرحمن بن محمد. الجرح و التعدیل. ج 1، مطبعة مجلس. دائرة المعارف العثمانیة، ص 139.
- ↑ امينى، عبدالحسين، الغدير (ترجمه، ويرايش قديم)، 22جلد، كتابخانه بزرگ اسلامى - ايران - تهران، چاپ: 5، 1368 ه.ش.
- ↑ تاريخ بغداد: ج ۱ ص ۱۷۹
- ↑ ابن حجر شرح حال او را در جلد 1 «تهذيب» صفحه 167 ثبت نموده
- ↑ چکیدۀ عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص۲۳۶.
- ↑ الخصائص: ص۱۰۰.
- ↑ الثقات: ج ۸ ص ۷۳. تاريخ بغداد: ج ۱ ص ۱۷۹. الكاشف: ج ۱ ص ۹۴. تقريب التهذيب: ج ۱ ص ۴۳.