عیسی علیه السلام و غدیر
عیسی علیه السلام هم در تفسیر آیات غدیری مورد اشاره قرار گرفته و هم در جریان برخی رخدادهای غدیر به او اشاره شده است.
در خطبه غدیر در ذیل آیه ۷۱ سوره صافات از گمراهی بیشتر پیروان عیسی علیه السلام یاد شده و اشاره شده که عیسی علیه السلام وقتى از اكثريت نااميد شد در پى گردآورى اقليتى برآمد. درباره ارتباط حضرت عیسی علیه السلام و غدیر همچنین گفته شده که انجیل جزء ودایعی بوده که در جریان غدیر توسط پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام سپرده شده است.
درباره تشبيه اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت عيسى عليه السلام نیز چنین گفته شده است: در رخداد غدیر، پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در تو شباهتی به عیسی بن مریم وجود دارد. اگر نبود که گروههایی از امتم درباره تو سخنی را بگویند که مسیحیان درباره عیسی گفتند، درباره تو سخنی میگفتم که از کنار هر دسته از مردم میگذشتی خاک پای تو را برمیداشتند و بدان تبرک میجستند.
اینکه امیرالمؤمنین واجد فضائلی عظیم است که در عظمت آن همین بس که اگر گفته میشد مردم خاک پای علی علیه السلام را برای تبرک برمیداشتند؛ اینکه شباهت امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت عیسی علیه السلام دربارهٔ خود این دو وجود مبارک نیست، بلکه از نظر مردمی است که دربارهٔ ایشان غلو میکنند؛ اینکه آنچه در این حدیث آمده در طول تاریخ دربارهٔ امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح بوده است: اینکه عدهای دربارهٔ حضرت افراط و غلو میکردند و نسبت خدایی به آن حضرت میدادند و عدهای دیگر تفریط میکردند و به آن حضرت ناسزا میگفتند.
درباره ارتباط حضرت عیسی علیه السلام و غدیر همچنین گفته شده است: از جمله اتفاقات غدير حضور ابلیس و ديگر شياطين در غدير و گفتوگوى آنان و تشبيهکردن روز غدير توسط ابلیس به «روز آدم عليه السلام» و «روز عيسى عليه السلام» است.
عیسی علیه السلام در آیه غدیری ۷۱ صافات
در ذیل آیه غدیری ۷۱ سوره صافات از گمراهی بیشتر پیروان عیسی علیه السلام یاد شده است: وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ؛ قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند
.
به نقل از برخی منابع، آیه ۷۱ سوره صافات در متن خطبه غدیر چنین آمده است: «مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ؛ اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند».[۱]
درباره حضرت عیسی علیه السلام عبارت لطيفى در قرآن آمده كه وقتى از اكثريت نااميد شد در پى گردآورى اقليتى برآمد: فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللَّه قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّه؛ آنگاه كه حضرت عيسى از آنان احساس كفر نمود فرمود: چه كسى در راه خدا ياور من مىشود؛ حواريون گفتند: ما ياوران خداييم
(آل عمران:۵۲).[۲]
انجيل از ودايع امامت
درباره ارتباط حضرت عیسی علیه السلام و غدیر همچنین گفته شده است:[۳] پس از اتمام اعمال حج و بازگشت به مکّه، خداوند رسماً دستور ابلاغ ولایت را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد. اولين مرحله جدّى از مسئله ولايت در همين روز آغاز مىشود. قبل از اعلام و ابلاغ ولايت على عليه السلام به مردم، بايد ودایع نبوت و امامت به على عليه السلام سپرده شود.
پيامبر صلى الله عليه و آله مجلسى خصوصى با على عليه السلام تشكيل مىدهد كه احدى در آن راه ندارد. اين ودايع دو قسم هستند: ودايع معنوى و ودايع مادى. از جمله ودايع مادى انجیل عیسی عليه السلام است.[۴]
تشبيه اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت عيسى عليه السلام
موقعیت تاریخی تشبیه اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت عيسى عليه السلام چنین توصیف شده است: نزدیک غروب روز بیستم ذیالحجة سال دهم هجرت آخرین ساعات برنامه سهروزه غدیر انجام شد. در طول این سه روز، پیامبر صلی الله علیه وآله در هر مناسبتی فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیتش را برای مردم بیان میکرد.
در آن لحظات عدهای از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند که ابوبکر، عمر، مغیره و عدهای دیگر از منافقان نیز در میان آنان بودند. حارث بن نعمان فهری از میان آنها آمادگی بیشتری برای جسارت داشت و در واقع زبان منافقان بهحساب میآمد.
در این حال پیامبرصلی الله علیه وآله خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «انَّ فيكَ شِبْهاً مِنْ عيسَى بْنِ مَرْيَمَ. لَوْ لا انْ تَقُولَ فيكَ طَوائُفٌ مِنْ امِّتى ما قالَتِ النَّصارى فى عيسَى بْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فيكَ قَوْلاً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِنَ النّاسِ الاّ اخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسُونَ بِذلِكَ الْبَرَكَةَ؛ در تو شباهتى به عيسى بن مريم وجود دارد. اگر نبود كه گروههايى از امتم درباره تو سخنى را بگويند كه مسيحيان درباره عيسى گفتند، درباره تو سخنى مىگفتم كه از كنار هر دسته از مردم مىگذشتى خاک پاى تو را بر مىداشتند و بدان تبرک مىجستند».[۵]
عکس العمل منافقان و نزول آیات
شنیدن این منقبت بر منافقان گران آمد و مسخرهکنان در بین خود گفتند: ببینید چگونه او را مِثل عیسی بن مریم قرار داد؛ چطور چنین چیزی ممکن است! ابوبکر و عمر نیز غضب کردند و گفتند: برای پسر عمویش به هیچ مثالی راضی نشد، جز به عیسی بن مریم!
در این میان حارث فهری رو به اصحاب خود کرد و گفت: محمد برای پسر عمویش مَثَلی جز عیسی بن مریم پیدا نکرد. نزدیک است که او را بعد از خود پیامبر قرار دهد. خدایانمان که میپرستیدیم بهتر از این است! در پی این عکس العملها منافقان، آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره زخرف نازل شد.
یکی دیگر از منافقان گفت: محمد در مدح خود و برادرش علی زیادهروی کرد و این سخنانی که گفت از طرف خدا نبود، بلکه چون میداند سخنش را میپذیرند میخواهد ریاست خود و علی را بر ما محکم نماید.[۶]
پاسخ خداوند
از طرف خداوند پاسخ به منافقان چنین داده شد: ای محمد! به اینان بگو: کجای این فضایل قابل انکار بود؟ خداوند عظیم و کریم و حکیم است. بندگانی را برگزیده و اطاعت نیکو و انقیاد آنان را در برابر اوامرش دیده و آنان را به کراماتی اختصاص داده و امور بندگانش را به آنان سپرده و سیاست خلقش را به تدبیر حکیمانهای که آنان را بدان موفق نموده به ایشان سپرده است.
آیا پادشاهان زمین را نمیبینید که وقتی پادشاهی خدمتگزاری یکی از کارگزارانش را میپسندد و در آنچه از امور مملکتش به او میسپارد اطاعت درست از او میبیند، چنین کسی را برای آنچه بیرون کاخ است برمیگزیند و در سیاست لشکر و رعیت خود بر او اعتماد میکند.
محمد نیز در تدبیری که پروردگارش برای او قرار داده چنین است و نیز علی بعد از او که او را وصی و جانشین خود در اهل بیتش و اداکننده قرضهایش و برآورنده وعدههایش و یاریدهنده دوستانش و مقابلهکننده با دشمنانش قرار داده است.[۷]
عکس العمل دوباره منافقان و پاسخ پیامبر
منافقان با شنیدن این سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: آنچه برای علی بن ابیطالب در نظر گرفته مسئله کوچکی نیست. اینها حاکمشدن درباره خون مردم و زنان و فرزندان و اموال و حقوق آنان و انساب و دنیا و آخرتشان است. باید در این باره آیت و نشانهای بیاورد که مناسب این ولایت باشد.
پیامبر صلی الله علیه وآله نمونههایی از آیات و معجزات ظهور یافته درباره امیرالمؤمنین علیه السلام را بازشمرد و فرمود:
- آیا شما را کفایت نکرد که نور علی در آن شب ظلمانی هنگام خروج از خانه پیامبر ظاهر شد؛
- آیا شما را کفایت نکرد که علی علیه السلام در مسیر راهش با چند دیوار روبهرو شد و آن دیوارها شکافته شدند و او از آن دیوارها عبور کرد و دوباره شکاف دیوارها به هم آمد؛
- آیا شما را کفایت نکرد همین روز غدیر خم آنگاه که رسول اللَّه او را به ولایت منصوب نمود درهای آسمان را دیدید که باز شده و فرشتگان از آنجا بر شما مشرف گردیده و ندا میکنند: «این ولی خداست، پیرو او باشید؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل میشود، پس از آن بر حذر باشید».
- آیا شما را کفایت نکرد آنگاه که دیدید علی بن ابیطالب راهی را میرفت که در برابر او کوههایی بودند. برای آنکه او از مسیر خود به راست و چپ نرود کوهها پیشاپیش او به حرکت درآمدند و مسیر او را باز کردند، و پس از عبور علی بار دیگر به جای خود بازگشتند.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «خدایا باز هم برای اینان آیات و نشانههایی ظاهر کن -که برای تو آسان است- تا حجتت را بر اینان تمام کنی.[۸]
تحلیل اعتقادی نزول آیات: شباهت به حضرت عیسی علیه السلام
برخی محققان درباره تحلیل اعتقادی نزول آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره زخرف در رخداد غدیر چنین ابراز نظر کردهاند: آغاز ماجرای حارث فهری با ذکر فضیلتی برجسته برای امیرالمؤمنین علیه السلام، یعنی شباهت آن حضرت به عیسی بن مریم علیه السلام، همراه بود. با توجه به محتوای بسیار عمیق آن و مطرحشدن چنین فضیلتی در غدیر، مطالب زیر قابل ارائه است:
فضیلت عظیم
آنچه در این قسمت از غدیر بهعنوان فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام در این بخش از ماجرا مطرح شده، در واقع فقط بیان عظمت است و نام فضیلت خاصی در آن بهچشم نمیخورد؛ زیرا پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله میفرماید: «اگر ترس از مبالغهٔ مردم نبود آن فضیلت را میگفتم، و چون ترس دارم از ذکر آن خودداری میکنم».
اما همین ابهام دلیل بر فضیلتی عظیم است که مردم تحمل شنیدن آن را ندارند؛ اگرچه آن منقبت بهطور خاص روشن نشده باشد. در عظمت آن همین بس که اگر گفته میشد مردم خاک پای علی علیه السلام را برای تبرک برمیداشتند. نمونهٔ این فضیلت را در متن خطبهٔ غدیر میبینیم که پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله بدون آنکه فضیلت خاصی را بیان کند فقط به بیانتها بودن فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره میکند و میفرماید: ای مردم، فضائل علی بن ابیطالب علیه السلام نزد خداوند -که در قرآن آنها را نازل کرده- بیش از آن است که بتوانم آنها را در یک مجلس بشمارم.[۹]
ترس از غلو
شباهت امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت عیسی علیه السلام که در این حدیث مطرح شده دربارهٔ خود این دو وجود مبارک نیست، بلکه از نظر مردمی است که دربارهٔ ایشان غلو میکنند. نکته این است که ترس از غلو را حضرت دربارهٔ همهٔ مردم نمیفرماید، بلکه آن را به «طوائفی از امت» نسبت میدهد. این بدان معنی است که اگر عدهای فتنهگر نبودند و مردم را با بهانههای واهی به سوی غلو نمیکشاندند، پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله آن فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام را هم میفرمود، و نتیجه آن میشد که مردم در زمان حیات پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله و بعد از رحلت آن حضرت در حیات امیرالمؤمنین علیه السلام خاک پایش را برای تبرک برمیداشتند.[۱۰]
وجه شباهت به عیسی علیه السلام
در متن کلام پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله آمده «آنچه نصاری درباره عیسی گفتند». باید دانسته شود که مسیحیان دربارهٔ عیسی علیه السلام چه گفتهاند تا این وجه شباهت روشن شود. در این باره پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله به علی علیه السلام چنین فرمود: در تو شباهتی به عیسی هست:... مسیحیان او را دوست داشتند تا آنجا که او را در مقامی که در آن حد نبود قرار دادند - و در روایتی: - او را خدا قرار دادند.[۱۱]
بنابراین وجه شباهت در این است که عدهای با شنیدن بعضی فضائل عظیم نسبت الوهیت به امیرالمؤمنین علیه السلام ندهند، چنانکه دربارهٔ حضرت عیسی علیه السلام چنین مسئلهای اتفاق افتاد و عدهای او را پسر خدا و حتی خود خدا دانستند. امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در این باره میفرماید: مَثَل من در این امت مانند عیسی بن مریم است، که عدهای به او محبت ورزیدند، ولی در محبت خود غلوّ کردند و هلاک شدند.[۱۲]
خاک پای علی علیه السلام
در این قسمت از واقعهٔ غدیر «خاک پای علی علیه السلام» به چند عنوان و از چند جهت مطرح شده است:
لا تَمُرُّ بِمَلَأ مِنَ النّاسِ
این عبارت بدان معناست که «از کنار هر گروهی از مردم عبور میکردی خاک پای تو را برای تبرک برمیداشتند»؛ این عبارت نشان میدهد:
- آن فضیلت بهقدری مهم است که همهٔ مردم اینگونه میشوند نه گروه خاصی؛
- لازم نیست مردم به در خانهٔ تو هجوم آورند، بلکه از هر جا عبور کنی مردم بیاختیار چنین خواهند کرد.[۱۳]
مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ
عبارت «خاک پای بودن» بالاترین گونهٔ احترام عرفی است که وقتی مردم به قداست کسی معتقد شوند حاضرند پستترین چیز منسوب به او را بهعنوان با ارزشترین چیز بردارند و حفظ کنند و بدان تبرک جویند؛ بنابراین خاک پای او، که در واقع زیر پای او قرار گرفته، مورد احترام قرار میگیرد. در این حدیث هم دیده میشود که پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله با تأکید بر جملهٔ «زیر پای تو» بر این عظمت تأکید میفرماید.[۱۴]
یَلْتَمِسُونَ بِذٰلِکَ الْبَرَکَةَ
مطرحشدن «برکت» بدان معناست که مردم با شنیدن آن فضیلت، خاک پای علی علیه السلام را بهعنوان تبرک برمیداشتند و آن را مایهٔ برکت زندگی خویش میدانستند. در برخی روایات حتی کلمهٔ «يُقَبِّلُونَهُ؛ آن را میبوسیدند» آمده است.[۱۵]
در احادیث دیگری «يَسْتَشْفُونَ بِهِ» ذکر شده که بهمعنای «شفا گرفتن از خاک پای علی علیه السلام» است.[۱۶] حتی در بعضی احادیث با آب مخلوطکردن خاک پای علی علیه السلام برای خوردن آن مطرح شده که میفرماید: اگر نقل کنم آنچه دربارهٔ علی نازل شده، قدم بر جایی از زمین نمیگذارد، مگر آنکه خاکش را به سوی آب میبرند.[۱۷] (کنایه از اینکه با آب مخلوط میکنند و میخورند).
در روایت دیگری برداشتن خاک پای علی علیه السلام را بهعنوان تبرک نسلهای بعدی مطرح کرده است؛ پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله فرمود: اگر نبود که میترسیدم احدی باقی نماند مگر آنکه از خاک پای تو مُشتی بردارد تا برای نسل بعد از خود برکت قرار دهد، دربارهٔ تو سخنی میگفتم که هیچکس نماند مگر آنکه از جای پای تو مشتی از خاک بردارد.[۱۸]
از خاک پا تا خاک قبر
مردم صدر اسلام با آن همه فضایل که دربارهٔ علی علیه السلام شنیده بودند، هنوز معرفتی به مقام آن حضرت نداشتند؛ گذشته از کینهتوزان، بسیاری از دوستان هم آنگونه که باید به عظمت علوی نمینگریستند. در دورههای بعد در سایهٔ احادیث ائمه علیهم السلام و رشدی که فکرها و قلبها به برکت آنها پیدا کردهاند، شیعیان چنان عظمتی به مقام عصمت کبری قائلند که اگر امروز علی بن ابیطالب علیه السلام یا یکی از ائمه تا امام زمان علیهم السلام در میان مردم حضور مییافت همه خاک پایش را برای تبرک برمیداشتند، بدون آنکه آن مطلبی را که پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله فرمود شنیده باشند. حتی اگر امروز قنبر یا فضه زنده میشدند مردم خاک پای آنان را بهعنوان غلام و کنیز امیرالمؤمنین علیه السلام بهعنوان تبرک برمیداشتند. نمونهٔ بارز آنْ تبرک به غبار حرمهای شریفه است: در زیارات بهصراحت آمده است: «خدایا ارواح ما را چنان قرار ده که متمایل به جای پای آنان باشد». از همه بالاتر تربت حسینی است که در طول قرنها خاکی را که نه جای پای حسین علیه السلام است، بلکه همین که در جوار حرم اوست و عطر عاشورایی دارد شیعیان آن را تا اقصی نقاط جهان برای تبرک میبرند.[۱۹]
پاسخ به دو شبهه
آنچه در این حدیث آمده در طول تاریخ دربارهٔ امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح بوده است: اینکه عدهای دربارهٔ حضرت افراط و غلو میکردند و نسبت خدایی به آن حضرت میدادند و عدهای دیگر تفریط میکردند و به آن حضرت ناسزا میگفتند. در دو قسمت از این حدیث، به هر دو گروه پاسخ داده شده است:
پاسخ به غالیان
در آیات ۵۹ و ۶۰ سوره زخرف خداوند تعجب عدهای را اینگونه پاسخ میدهد: «او جز بندهای نبود که ما نعمتش ارزانی داشتیم و مایه عبرت بنیاسرائیلش گردانیدیم و اگر میخواستیم بهجای شما فرشتگانی پدیدمیآوردیم تا در روی زمین جانشین شما گردند». منظور از این آیه آن است که وقتی خدا بخواهد به بندهای تفضّل کند به بالاترین مقامات او را میرساند. این تعجبی ندارد تا آنجا حتی اگر خدا بخواهد از همین مردم عدهای را ملائکه قرار دهد.[۲۰]
پاسخ به منکران
در همین ماجرا وقتی عدهای از منافقان گفتند: «دربارهٔ علی زیادهروی کرد»، خداوند مستقیماً پاسخ آنان را داد که در ذکر اصل ماجرا گذشت. خلاصهٔ آن پاسخ این است که فرمود: کجای این فضایل جای انکار دارد؟ اینان بندگان امتحان شدهای هستند که لیاقت خود را در مقام انقیاد نشان دادهاند و خدا هم آنان را به کراماتی اختصاص داده و امور بندگانش را به آنان سپرده است؛ مانند همهٔ پادشاهان دنیا که وقتی خدمتگزاریِ یکی از کارگزاران خود را بپسندند و اطاعت او را در حد کمال ببینند، امور مهم لشکر و کشور خود را به او میسپارند چرا که به آنها اعتماد میکنند.[۲۱]
روز غدير همانند روز عيسى عليه السلام
درباره ارتباط حضرت عیسی علیه السلام و غدیر همچنین گفته شده است: از جمله اتفاقات غدير حضور ابلیس و ديگر شياطين در غدير و گفتوگوى آنان و تشبيهکردن روز غدير توسط ابلیس به «روز آدم عليه السلام» و «روز عيسى عليه السلام» است.
توضيح اين مطلب چنين است: از جمله گفتوگوهاى شياطين با بزرگ خود ابليس اين است كه شياطين گفتند: اى آقاى ما، تو همان كسى هستى كه آدم را گمراه كردى! ولى گويا از اين پس اين امت يک امت رحمتشده محفوظ از گناه خواهند بود و ديگر تو و ما را بر اينان راهى نيست؛ چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان به آنان شناسانده شد. ابليس گفت: واى بر شما، امروزِ شما مثل روز عيسى است! به خدا قسم مردم را درباره على گمراه خواهم كرد!
آنچه در اينجا لازم به ذكر است اينكه: شيطان براى گمراهى انسانها در جستوجوى بهانه است. او از بيراهههاى عجيبى خود را بر سر راه فرزند آدم مىرساند تا او را از راه مستقيم بهسوى جهنم بكشاند. در گفتوگويى كه روز غدير بين ابليس و شياطين ديگر رخ داده معلوم مىشود سه مقطع بسيار مهم و استثنايى براى شيطان در ضلالت خلق وجود داشته است: يكى ماجراى حضرت آدم علیه السلام در بهشت، ديگرى بدون پدر به دنيا آمدن حضرت عيسى عليه السلام و سومى سقيفه.
در اين باره چند عبارت در داستان ابليس در غدير دیده میشود: شياطين به ابليس گفتند: تو براى آدم بودهاى! ابليس به شياطين گفت: مگر نمىدانيد كه من قبلاً براى آدم بودهام. نيز گفت: واى بر شما، امروزتان مانند روز عيسى است. به خدا قسم مردم را درباره او گمراه خواهم كرد.
روز سقيفه
در روز سقیفه، كه شيطان بهعنوان بیعت با ابوبكر دست داد، نيز گفت: روزى است مانند روز آدم! همان روز شياطين به او گفتند: تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون آوردى! آن روز كه توانست حضرت آدم عليه السلام را از بهشت بيرون كند، در واقع نسل بشريت را از بهشت اخراج كرد و آنان را اسير حيلههاى خود در دنيا نمود.
روز ولادت حضرت عيسى عليه السلام
شیطان روز ولادت حضرت عیسی علیه السلام، که بدون همسرى براى مريم اتفاق افتاد، را بهانه غلو قرار داد و آن حضرت را به عنوان الوهيت مطرح كرد و نسلهايى از بشر را با همين باور غلط مبتلا به شرک نمود و راهى جهنم كرد.
در روز غدیر
شیطان در روز غدیر هم قسم ياد كرد كه در اين باره مردم را گمراه خواهم كرد. سقيفه تحقق اين قسم ابليس بود كه تا آخر روزگار اكثريتى از انسانها را با انكار ولايت على عليه السلام راهى جهنم كرد.
در واقع اين سه روز در تاريخِ اضلالِ ابليس، پيمودن راه هزار ساله در يک شب بود كه اينگونه در خاطره آنان ثبت شده و از آن ياد مىكنند. به عبارت ديگر، هزاران زحمت شياطين در هزاران مكان و زمان و درباره هزاران انسان، با يک برنامه بنيادين و ريشهاى به انجام رسيد: ابتدا پايه ضلالت را گذاشت؛ سپس بر روى آن بناى گمراهى را بالا برد؛ پس از آن بدون نگرانى مسير ظلم و جور هموار شد.
جالب است كه خود شيطان، روز سقيفه را قابل مقايسه با روز آدم عليه السلام نمىداند و در اين باره مىگويد: آدم پيمان را شكست، اما به خداوند كافر نشد، ولى اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند! او كه در صدد ضلالت خلق است و درجات گمراهى را خوب مىداند، پيمانشكنان سقيفه را كافر میداند و نقض ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را مساوى با مخالفت صريح با شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و انکار نبوّت آن حضرت مىداند.[۲۲]
پانویس
- ↑ اسرار غدیر، ص۱۴۹، بخش۶.
- ↑ غدير در قرآن، ج۲، ص۳۰۴.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۳۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۰۱-۲۲۲.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۰۵–۴۰۶؛ الکافی، ج۸، ص۵۷–۵۸؛ مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ص۲۴۹؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۳۲۱–۳۲۲؛
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۰–۳۹۱.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۹۱–۳۹۲.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۰۷–۴۰۸.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۰۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۳۱۶، ح۵؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۳۲۲، ح۲۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۳۱۵، ح۴؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۳۱۹، ح۱۴.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۱۰.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۱۰.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۴۲۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۱، ص۴۳۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۰، ص۴۸، ح۸۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۱، ص۳۱۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۱۱–۴۱۲.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۱۲.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۱۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۱۸-۴۲۰.
منابع
- اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: محمدباقر انصاری زنجانی، قم: دلیل ما، ۱۳۸۰ش.
- مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام؛ محمد بن سلیمان کوفی، تحقیق: محمدباقر محمودی، قم: مجمع إحیای فرهنگ اسلامی، ۱۴۲۳ق.