مارقین
پيشگويى از مارقين در خطبه غدير[۱]
در غدیر براى اميرالمؤمنين عليه السلام فقط خلافت و جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله به معناى جلوس در مكانِ او بعد از رحلتش اعلام نشده است، بلكه تمام شئونى كه شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دارا بودند براى جانشين او هم اعلام شده است.
از جمله اين شئون جنگ با دشمنان است. در مرحله چهارم از خطبه غدير و پس از بيان حديث «من كنت مولاه»، پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره اى به آينده كفرستيز علی بن ابی طالب علیه السلام با ناکثین و قاسطین و مارقين نمود، و تصریح كرد جنگ او با آن گروه ها به امر خداوند است كه به اين دو عبارت آمده است كه: او جنگ كننده با دشمنان خداست، او قاتِل ناكثين و قاسطين و مارقين است:
اِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ وَ الاِمامُ الْهادى مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِاَمْرِ اللَّهِ:
اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدایت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين به امر خداوند.
جنگ با مارقين[۲]
يكى از مفاهيمى كه از كلمه «صاحب اختيار» - كه در خطبه غدير آمده - مى توان استفاده كرد جنگ با دشمنان است. اين مفهوم يكى از شئون امام است كه با اشاره به جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين ذكر شده است.
شاخه اى از سقيفه مقابل غدير[۳]
در حالى كه غدير بيابان وسيع و مستعدى براى سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله بود، آغازى براى رويارويى سقیفه با غدير نيز شد. اين موضع گيرى ها از همان آغاز صورت جدى داشت و با شدت تمام پيگيرى میشد.
يكى از اين رويارويى ها ضديت مارقين با غدير در نهروان بود. اگر همان سقيفه روز اول بود هرگز روزى پيش نمىآمد كه پس از ۲۵ سال مردم اميرالمؤمنين عليه السلام را به التماس براى خلافت فرابخوانند. اين اثر كارهايى بود كه در روزهاى سقيفه از طرف غديريان انجام شد. همين روزها بود كه به صف آرايى هاى جمل و صفين و نهروان انجاميد.
اگر چه در سقیفه نوبت به صف آرايى نرسيد و غديريان منزوى شدند و حتى چهل نفر غديرى پيدا نشد، ولى در جنگ هاى سه گانه اميرالمؤمنين عليه السلام شمشيرهاى بسيارى - با درجات اعتقادى متفاوت - در ركاب حضرت بودند، كه فقط پنج هزار نفر «شرطة الخمیس» يعنى فدائيان غدير بودند. اينان معناى مولى و صاحب اختيارى اميرالمؤمنين عليه السلام و اطاعت مطلق خود از مقام ولايت مطلقه را در آنجا به نمايش گذاشتند.
سقيفه نمايان در قيافه هاى ظاهر فريب و شكننده اى به جنگ غدير و صاحب غدير آمدند كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد.
پس از جنگ جمل و صفين، بار سوم كج فكران پينه بر پيشانى، كه در واقع مولود سقيفه بودند و آرمان خودرأيى و عدم اطاعت از امام معصوم را همچون اهل سقيفه بر دوش مى كشيدند، به ميدان غدير آمدند. در اين گير و دار، شهادتِ صاحب غدير با شمشيرى كه آب طلايى از اسم اسلام بر آن داده بودند و زهرى از ناب سقيفه بر تيغ آن كشيده بودند، آغاز راهى براى ذبح غدير به دست سقيفه به نظر می آمد.