متن و ترجمه خطبه غدیر به زبان فارسی

واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتیِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعی كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوشه‌ای از مراسم يا قطعه‌ای از سخنان حضرت را نقل نموده‌‏اند. البته قسمت‏ هايی از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.[۱]

متن عربیِ «خطبه غدير» بارها به صورت مستقل به چاپ رسيده است كه همه آنها طبق روايت كتاب «الاحتجاج» بوده است.

دو نمونه معروف آن، كتاب «الخطبة المباركة النبوية فی يوم الغدير» به تنظيم علامه سيد حسن حسينی لواسانی، و كتاب «خطبة النبی الأكرم‏ صلی الله عليه وآله يوم الغدير» به تنظيم مرحوم استاد عمادزاده اصفهانی است.

در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‌های آن را مؤكدتر می‌نمايد: اهميتِ خود خطبه، طولانی بودن متن، سماعی بودن حديث.

لذا آخرين اقدام اساسی كه درباره متن «خطبه غدير» انجام گرفته مقابله آن با سه روايت امام باقر عليه السلام و حذيفة بن اليمان و زيد بن ارقم است.

به تعبير ديگر: متن كامل خطبه غدیر پس از مقابله و تطبيق آن در مدارک نُه‏ گانه ‏اش، يعنی كتاب‌های «روضة الواعظين» و «الاحتجاج» و «اليقين» و «التحصين» و «العُدَد القويّة» و «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نهج الايمان» و «نزهة الكرام» تنظيم و تلفيق و تنقيح شده است، و در يازده بخش تقديم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانی برای آن ذكر می‌شود.

در پاورقی ‏ها موارد اختلاف نسخه‏ ها و كيفيت آن آمده است. رمزهای زير را برای اشاره به شش كتابِ اصلیِ مقابله شده آورده ‏ايم: («الف»: الاحتجاج.) («ب»: اليقين.) ،(«ج»: التحصين.) ،(«د»: روضة الواعظين.) ، («ه»: العُددالقويّة.) ،(«و»: نهج ‏الايمان.)

در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نزهة الكرام» ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزی ندارد.

با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقی‏ ها و محتويات نسخه‌های ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه می‌‏تواند سهمی در نماياندن واقع ايفا كند.

در پاورقی ‏ها آدرس آيات قرآنی و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربی است پاورقی‏ ها هم به عربی ذكر شده تا بين دو زبان عربی و فارسی خلط واقع نشود.

در روش ترجمه سعی شده مفاهيم والايی كه «خطبه غدير» در برگيرنده آن است به طور روشن بيان شود، و در عين حال از ترجمه تحت اللفظی هم فاصله زيادی نگيرد. البته نظر به اهميت خطبه، فهم دقيق بعضی موارد آن احتياج به تفسير دارد كه در بخش هشتم اين كتاب تا حدی تبيين شده است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

بخش اول: حمد و ثنای الهی

مـتـنترجمه
الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ[۴] وَ جَلَّ في سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ في أرْكانِهِ، وَ أحاطَ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً[۵] لَمْ ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لايَزالُ‌‌‌‍‍‍‌‌‌‍‍‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌ [وَمَجيداً لايَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ أمْرٍ إلَيْهِ يَعُودُ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌][۶] حمد و سپاس خدايی را كه در يگانگی خود بلند مرتبه، و در تنهايی و فرد بودن خود نزديك است.[۲] در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد، در حالی كه در جای خود است[۳]، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.

هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتی كه از بين رفتنی نيست. ابتدا كننده او و بازگرداننده اوست و هر كاری به سوی او باز می‌گردد.

بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِی الْمَدْحُوَّاتِ[۷] وَ جَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَميعِ مَنْ أنْشَأَهُ[۸] يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ[۹] وَ الْعُيُونُ لاتَراهُ. به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها (آسمانها و افلاك) و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين ‏ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده[۱۰]، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زير نظر اوست[۱۱]، ولی چشمها او را نمی‏‌بينند.
كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ[۱۲] بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا[۱۳] مِنْ عَذابِهِ. كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمی‌كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمی‏‌ورزد.
قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَیْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِی‏ءُ الشَّیْ‏ءِ حينَ لا شَیْ‏ء[۱۴] دائِمٌ حَيٌّ[۱۵] وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ. باطن‏ ها و سريره‏ ها را می‌فهمد و ضماير را می‌داند و پنهان ‏ها بر او مخفی نمی‌ماند و مخفی‏ ها بر او مشتبه نمی‏‌شود. او راست احاطه بر هر چيزی و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزی و قدرت بر هر چيزی، و مانند او شيئی نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز) هنگامی كه چيزی نبود.[۱۶] دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايی جز او كه با عزّت و حكيم است.
جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی نَفْسِهِ.[۱۷] بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولی او چشم‏ها را درك می‌‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمی‌تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگی او از سرّ و آشكار دست نمی‌يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايی كرده است.
وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ[۱۸]. الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَی الْأبَدَ نُورُهُ[۱۹]، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.[۲۰] گواهی می‌دهم برای او كه اوست خدايی كه قُدس و پاكی و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده‌ای اجرا می‌كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمی‌شود.[۲۱]
صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ[۲۲] عَلی غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.[۲۳] أنْشَأَها[۲۴] فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ[۲۵]،[۲۶]، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ. آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالی تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسی و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله[۲۷] خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند[۲۸]، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايی كه جز او خدايی نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلی كه ظلم نمی‏‌كند و كَرم كننده‌ای كه كارها به سوی او باز می‌‏گردد.
وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَیْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ[۲۹] وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ[۳۰]، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّی. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَی النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ. شهادت می‌دهم اوست خدايی كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.پادشاهِ پادشاهان[۳۱] و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روی روز و روز را بر روی شب می‌‏گرداند كه به سرعت در پی آن می‌رود.[۳۲] در هم شكننده هر زورگوی با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.
لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ[۳۳] أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ[۳۴]. يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي، [وَ يُدْني وَ يُقْصي][۳۵] وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي[۳۶] لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلی كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَديرٌ. برای او ضدّی، و همراه او معارضی نبوده است. يكتا و بی ‏نياز است. زاييده نشده و نمی‏‌زايد و برای او هيچ همتايی نيست. خدای يگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده می‌‏كند پس مقدّر می‌نمايد، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می‌ميراند و زنده می‌‏كند، فقير می‌كند و غنی می‌‏نمايد، می‌خنداند و می‌گرياند، نزديك می‌كند و دور می‌نمايد[۳۷]، منع می‌‏كند و عطا می‌نمايد.[۳۸] پادشاهی از آنِ او و حمد و سپاس برای اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزی قادر است.
يُولِجُ اللَّيْلَ فِی النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.[۳۹] مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ[۴۰] وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ[۴۱]، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَیْ‏ءٌ[۴۲]، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.[۴۳] الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.[۴۴] الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ [عَلی كُلِّ حالٍ].[۴۵] شب را در روز و روز را در شب فرو می‌‏برد.[۴۶] نيست خدايی جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امری بر او مشكل نمی‌شود[۴۷]، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمی‏‌كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمی‏‌كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايی كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالی شكر و سپاس گويند.
أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً[۴۸] عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلی كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ[۴۹]، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ. او را سپاس بسيار می‌گويم و دائماً شكر می‌نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتاری، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان می‌‏آورم. دستور او را گوش می‌‏دهم و اطاعت می‌‏نمايم و به آنچه او را راضی می‌كند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم می‌شوم[۵۰] به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايی كه نمی‏‌توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنی ظلم نمی‌كند).


بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم

مـتـنترجمه
وَ أُقِرُّ لَهُ عَلی نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحی بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ[۵۱] - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ][۵۲] فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن[۵۳] لي تَبارَكَ وَ تَعالَی الْعِصْمَةَ [مِنَ النّاس][۵۴] وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِی الْكَريمُ. اقرار می‌كنم برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او، و شهادت می‌دهم برای او به پروردگاری، و آنچه به من وحی نموده ادا می‌نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمی به كار بندد و دوستی او خالص باشد - نيست خدايی جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‌ام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.
فَأوْحی إلَيَّ:   بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ -في عَلِيٍّ يَعْني فِی الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ- وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ  .[۵۵] خداوند به من چنين وحی كرده است: «ای پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -درباره علی، يعنی خلافت علی بن ابی طالب- و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌كند».[۵۶]
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالی إلَيَّ[۵۷]، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ[۵۸]. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -وَ هُوَ السَّلامُ[۵۹] أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ[۶۰]: أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلی أُمَّتي][۶۱] وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إلاّ أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ][۶۲].   إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ  [۶۳]، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.[۶۴] ای مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهی نكرده ام[۶۵]، و من سبب نزول اين آيه را برای شما بيان می‌كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -كه او سلام است[۶۶]- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهی اعلام كنم كه «علی بن ابی طالب برادرِ من و وصی من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز اينكه پيامبری بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در اين مورد آيه ای از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانی كه ايمان آورده و نماز را بپا می‌دارند و در حال ركوع زكات می‌دهند»،[۶۷] و علی بن ابی طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد می‌كند.[۶۸]
وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ [السَّلامَ][۶۹] عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -أيُّهَا النّاسُ- لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ[۷۰] وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ[۷۱]، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ   يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ  ،   وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ  [۷۲] وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ[۷۳] حَتّی سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ[۷۴] لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي][۷۵] حَتّی أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ[۷۶]   وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - [عَلَی الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ][۷۷]- خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ  .[۷۸] ای مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمی متقين و زيادی منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله های مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانی كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه «با زبانشان می‌گويند آنچه در قلب هايشان نيست و اين كار را سهل می‌شمارند در حالی كه نزد خداوند عظيم است.» و همچنين[۷۹] به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفی) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (علی) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «واز آنان كسانی هستند كه پيامبر را اذيت می‌كنند و می‌گويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفی) است بگو گوش است -بر ضد كسانی كه گمان می‌كنند او «اُذُن» است- و برای شما خير است به خدا ايمان می‌آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام می‌نمايد».[۸۰]
وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ[۸۱]، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.[۸۲] و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم می‌توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم می‌نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفی كنم می‌توانم، ولی به خدا قسم من در كار آنان با بزرگواری رفتار كرده‌ام.[۸۳]
وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَی اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ][۸۴]،   يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -في حَقِّ عَلِيٍّ- وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ  [۸۵] بعد از همه اينها، خداوند از من راضی نمی‌شود مگر آنچه در حق علی بر من نازل كرده ابلاغ نمايم، «ای پيامبر برسان آنچه -در حق علی- از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‌كند».[۸۶]


بخش سوم: اعلان رسمی ولايت و امامت دوازده امام

مـتـنترجمه
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ذلِكَ فيهِ وَ افْهَمُوهُ وَ اعْلَمُوا][۸۹] أنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إماماً فَرَضَ[۹۰] طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعينَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادي وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِيِّ[۹۱] وَ الْعَرَبِیِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ[۹۲] وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَی الْأبْيَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلی كُلِّ مُوَحِّدٍ[۹۳] ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ[۹۴]، نافِذٌ أمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْ‏تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطاعَ لَهُ.[۹۵] ای مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را برای شما صاحب اختيار و امامی قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكی، و بر روستايی و شهری، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستی[۸۷] حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهی است.[۸۸] خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ[۹۶] في هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطيعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ [اللَّهِ][۹۷] رَبِّكُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ إلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ[۹۸]، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إمامُكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إلی يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.[۹۹] ای مردم، اين آخرين باری است كه در چنين اجتماعی بپا می‌ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده[۱۰۰]، و بعد از من علی صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.
لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ[۱۰۱]، وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ [عَلَيْكُمْ][۱۰۲] وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِیَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبّي مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَيْهِ.[۱۰۳] حلالی نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال كرده باشند، و حرامی نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) بر شما حرام كرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‏‌ام.
مَعاشِرَ النّاسِ، [فَضِّلُوهُ][۱۰۴]، ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِيَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَيْتُهُ في إمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً[۱۰۵]، وَ هُوَ   الْإمامُ الْمُبينُ   [الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس:   وَ كُلَّ شَیٍْ أحْصَيْناهُ في إمامٍ مُبينٍ  ].[۱۰۶] ای مردم، علی را (بر ديگران) فضيلت دهيد. هيچ علمی نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمی را كه آموخته‌‏ام در امام المتقين جمع نموده‌ام[۱۰۷]، و هيچ علمی نيست مگر آنكه آن را به علی آموخته‌ام. اوست «امام مبين» كه خداوند در سوره ياسين ذكر كرده است: «و هر چيزی را در امام مبين جمع كرديم».[۱۰۸]
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ[۱۰۹]، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذي يَهْدي إلَی الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهی عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ [لَمْ‏ يَسْبِقْهُ إلَی الْايمانِ بي أحَدٌ][۱۱۰]، وَ الَّذي فَدی رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعي. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ].[۱۱۱] ای مردم، از او (علی) به سوی ديگری گمراه نشويد، و از او روی بر مگردانيد و از ولايت او سر باز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل می‌كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می‌نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده‌ای او را مانع نمی‏‌شود. او (علی) اول كسی است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكاری كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالی كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمی‌كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسی است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالی كه جانش را فدای من كرده بود در جای من خوابيد.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ. ای مردم، او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، واو را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللَّهِ[۱۱۲]، وَ لَنْ ‏يَتُوبَ اللَّهُ عَلی أحَدٍ أنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ‏ يَغْفِرَ لَهُ[۱۱۳]، حَتْماً عَلَی اللَّهِ أنْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ أمْرَهُ وَ أنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.[۱۱۴] فَاحْذَرُوا أنْ تُخالِفُوهُ[۱۱۵] فَتَصْلُوا ناراً   وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ  .[۱۱۶] ای مردم، او از طرف خداوند امام است[۱۱۷]، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه‌‏اش را نمی‌‏پذيرد و او را نمی‌بخشد. حتمی است بر خداوند كه با كسی كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابی شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد.[۱۱۸] که گرفتار آتشی شويد كه «آتشگيره آن مردم و سنگ‏ها هستند و برای كافران آماده شده است».
مَعاشِرَ النّاسِ، بي -وَاللَّهِ- بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ أنَا - [وَاللَّهِ][۱۱۹] خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ[۱۲۰] وَ الْحُجَّةُ عَلی جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ أهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ في ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ[۱۲۱] كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأوُلی وَ مَنْ شَكَّ في شَیْ‏ءٍ مِنْ قَوْلي هذا فَقَدْ شَكَّ في كُلِّ ما أُنْزِلَ إلَيَّ، وَ مَنْ شَكَّ في واحِدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِی الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِی النّارِ.[۱۲۲] ای مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‌‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ها و زمين هستم. هر كس در اين مطالب شک كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزی از اين گفتار من شک كند در همه آنچه بر من نازل شده شک كرده است، و هر كس در يكی از امامان شک كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.[۱۲۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَيَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَيَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّي أبَدَ الْآبِدينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرينَ وَ عَلی كُلِّ حالٍ. ای مردم، خداوند اين فضيلت را بر من ارزانی داشته كه منتی از او بر من و احسانی از جانب او به سوی من است. خدايی جز او نيست. حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدي مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثی ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِيَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ قَوْلي هذا وَ لَمْ ‏يُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئيلَ خَبَّرَني عَنِ اللَّهِ تَعالی بِذلِكَ وَ يَقُولُ: «مَنْ عادی عَلِيّاً وَ لَمْ ‏يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتي وَ غَضَبي»[۱۲۴] وَ   لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ -أنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها- إنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ.  [۱۲۵] ای مردم، علی را فضيلت دهيد.[۱۲۶] كه او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامی كه خداوند رزق و روزی را نازل می‌كند و خلق باقی هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسی كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را برای من آورده است[۱۲۷] و می‌گويد: «هركس با علی دشمنی كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.» «هر كس ببيند برای فردا چه پيش فرستاده است و از خدا بترسيد -كه با علی مخالفت كنيد و در نتيجه قدمی بعد از ثابت بودن آن بلغزد- خداوند از آنچه انجام می‌دهيد آگاه است».
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالی [مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ][۱۲۸]   أنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ  .[۱۲۹] ای مردم، او (علی) «جنب اللَّه»[۱۳۰] است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسی كه با او مخالفت كند فرموده است : «ای حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهی كردم.»[۱۳۱]
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا إلی مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‏ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ[۱۳۲] وَ لَنْ‏ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إلاَّ الَّذي أنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَيَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِيَدي][۱۳۳] وَ مُعْلِمُكُمْ: أنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِيٌّ بْنُ أبي‏طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَيَّ.[۱۳۴] ای مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن[۱۳۵] آن را برای شما بيان نمی‏‌كند[۱۳۶] و تفسيرش را برايتان روشن نمی‏‌كند مگر اين شخصی كه من دست او را می‌گيرم و او را به سوی خود بالا می‌‏برم و بازوی او را می‌گيرم و با دو دستم او را بلند می‌كنم و به شما می‌فهمانم كه: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين علی صاحب اختيار او است»، و او علی بن ابیطالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي [مِنْ صُلْبِهِ][۱۳۷] هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ[۱۳۸] وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ‏ يَفْتَرِقا حَتّی يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ في خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ في أرْضِهِ.[۱۳۹] ای مردم، علی و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است.[۱۴۰] هر يك از اين دو از ديگری خبر می‏‌دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمی‏‌شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‌های خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.[۱۴۱]
ألا وَ قَدْ أدَّيْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ[۱۴۲]، ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ[۱۴۳] عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا «أميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أخي هذا[۱۴۴]، ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لِأحَدٍ غَيْرِهِ بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم[۱۴۵]، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل می‌گويم. بدانيد كه اميرالمؤمنينی جز اين برادرم نيست.[۱۴۶] بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من برای احدی جز او حلال نيست.


بخش چهارم: معرفی اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلی الله عليه وآله

مـتـنترجمه
ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلی عَضُدِ عَلِيّ ‏ عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏ عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلی الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلی دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَی السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاً عليه السلام حَتّی صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏ صلی الله عليه وآله[۱۴۸]، ثُمَّ قالَ: «أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلی بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟» قالوُا: «أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ». فَقالَ: «ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».[۱۴۹] سپس پيامبر صلی الله عليه وآله دستش را بر بازوی علی ‏ عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالی بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زمانی كه پيامبر صلی الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين ‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويی هر دو در يك مكان ايستاده‏ اند. سپس پيامبر صلی الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی ‏ عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدی كه پای او موازی زانوی پيامبر صلی الله عليه وآله رسيد.[۱۴۷] سپس فرمود: «ای مردم، چه كسی بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين علی صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس او را ياری كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي[۱۵۰]، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلی مَنْ آمَنَ بي وَ عَلی تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلی طاعَتِهِ[۱۵۱] وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. ای مردم، اين علی است برادر من و وصی من و جامع علم من[۱۵۲] و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏‌اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضی می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستی كننده بر اطاعت او[۱۵۳] و نهی كننده از معصيت او.
إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ اْلإمامُ الْهادي مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ. اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين[۱۵۴] به امر خداوند.
يَقُولُ اللَّهُ:   ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ  .[۱۵۵] بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ[۱۵۶]: «أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ][۱۵۷] وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ».[۱۵۸] خداوند می‌فرمايد: «سخن در پيشگاه من تغيير نمی‏‌پذيرد»[۱۵۹]، پروردگارا، به امر تو می‌گويم[۱۶۰]: «خداوندا دوست بدار هر كس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس علی را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس علی را ياری كند و خوار كن هر كس علی را خوار كند، و لعنت نما هر كس علی را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق علی را انكار نمايد.»
أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ[۱۶۱] :   الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً  [۱۶۲]، [وَ قُلْتَ:   إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ  [۱۶۳]، وَ قُلْتَ:   وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ  .[۱۶۴] أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.[۱۶۵] پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن علی در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردی: «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضی شدم»[۱۶۶]، و فرمودی: «دين نزد خداوند اسلام است»[۱۶۷]، و فرمودی: «و هر كس دينی غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود»[۱۶۸] پروردگارا، تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم.[۱۶۹]

بخش پنجم: تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.[۱۷۱] فَمَنْ لَمْ ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي[۱۷۲] مِنْ صُلْبِهِ إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَ‍  أوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِی الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ]  [۱۷۳] وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ،   لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.  [۱۷۴] ای مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانی كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، «چنين كسانی اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته»[۱۷۰] و در آتش دائمی خواهند بود. «عذاب از آنان تخفيف نمی‏‌يابد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.»
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي[۱۷۵] وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضیً [فِی الْقُرْآنِ][۱۷۶] إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في   هَلْ أتی عَلَی الْاِنْسانِ   إلاّ لَهُ[۱۷۷]، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ. ای مردم، اين علی است كه ياری كننده ‏ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك‏ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضی هستيم. هيچ آيه رضايتی در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحی در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتی عَلَی الْإنْسانِ...» شهادت به بهشت نداده مگر برای او[۱۷۸] و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.
مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ[۱۷۹]، وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهادِی الْمَهْدِيُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ [وَ بَنُوُهُ خَيْرُ الْأَوْصِياءِ].[۱۸۰] ای مردم، او ياری دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست[۱۸۱] و اوست با تقوای پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصی و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.
مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلُّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ [أميرِالْمُؤْمِنينَ][۱۸۲] عَلِيٍّ. ای مردم، نسل هر پيامبری از صلب خود او هستند ولی نسل من از صلب اميرالمؤمنين علی است.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْليسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُكُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَی الْأَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ[۱۸۳]، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أعْداءُ اللَّهِ.[۱۸۴] ای مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به علی حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالی كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالی كه شماييد[۱۸۵] و در بين شما دشمنان خدا هستند.[۱۸۶]
ألا وَ إنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً إلاّ شَقِيٌّ، وَ لا يُوالي عَلِيّاً[۱۸۷] إلاّ تَقِيٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ في عَلِيٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ:   بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفي خُسْرٍ   [إلاّ عَلِيٌّ الَّذي آمَنَ وَ رَضِيَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].[۱۸۸] بدانيد كه با علی دشمنی نمی‏‌كند مگر شقی و با علی دوستی نمی‏‌كند مگر با تقوی، و به او ايمان نمی‏‌آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره علی نازل شده است سوره «والعصر»: «قسم به عصر، انسان در زيان است» مگر علی كه ايمان آورد و به حق و صبر راضی شد.[۱۸۹]
مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي   وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ  .[۱۹۰] ای مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، «و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزی نيست.»
مَعاشِرَ النّاسِ،   اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ  .[۱۹۱] ای مردم «از خدا بترسيد آن طور كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد».


بخش ششم: اشاره به كارشكنی ‏های منافقين

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ،   آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ  .[۱۹۳] [بِاللَّهِ ما عَنی بِهذِهِ الْآيَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابي أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِی‏ءٍ عَلی ما يَجِدُ لِعَلِيٍّ في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].[۱۹۴] ای مردم، «ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نوری كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهی را و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم.»[۱۹۲] به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده مگر قومی از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان می‌شناسم ولی مأمورم از آنان پرده پوشی كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به علی می‌يابد.
مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِيَّ ثُمَّ في عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ[۱۹۵]، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إلَی الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا[۱۹۶]، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرينَ[۱۹۷] وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ. ای مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده[۱۹۸] و سپس در علی بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدی قائم كه حق خداوند و هر حقی كه برای ما باشد می‌گيرد[۱۹۹] چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهی كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.[۲۰۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أعْقابِكُمْ؟   وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِی اللَّهُ الشّاكِرينَ   [الصّابِرينَ].[۲۰۱] ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ. ای مردم، شما را می‌‏ترسانم و انذار می‌نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده‌‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد می‌نماييد؟ «هر كس به عقب برگردد به خدا ضرری نمی‏‌رساند، و خداوند به زودی شاكرين [و صابرين] را پاداش می‌دهد». بدانيد كه علی است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.[۲۰۲] ای مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا هم منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود می‌نمايد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شعله‏‌ای از آتش و مس (گداخته) مبتلا می‌كند، پروردگار شما در كمين است.[۲۰۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أئِمَّةٌ   يَدْعُونَ إلَی النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ  . مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَريئانِ مِنْهُمْ. ای مردم، بعد از من امامانی خواهند بود «كه به آتش دعوت می‌كنند و روز قيامت كمك نمی‏‌شوند». ای مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْياعَهُمْ   فِی الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ   وَ   لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَكَبِّرينَ  .[۲۰۴] ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ![۲۰۵] ای مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين‏ترين درجه آتش‌اند و چه بد است جای متكبران. بدانيد كه آنان «اصحاب صحيفه»[۲۰۶] هستند، پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.
قالَ: «فَذَهَبَ عَلَی النّاسِ -إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ- أمْرَ الصَّحيفَةِ.»[۲۰۷]


راوی می‌گويد: «وقتی پيامبر صلی الله عليه وآله نام «اصحاب صحيفه» را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد و فقط عده كمی مقصود حضرت را فهميدند.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [في عَقِبي إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ][۲۰۸]، وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْليغِهِ[۲۰۹] حُجَّةً عَلی كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلی كُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ‏ يَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ ‏يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی يَوْمِ الْقِيامَةِ. ای مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه می‌سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانی كه حضور دارند يا ندارند و به دنيا آمده‏‌اند يا نيامده‌اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.
وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، [ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ][۲۱۰]، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ   لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ   [مَنْ يَفْرُغُ][۲۱۱] [وَ   يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.  ][۲۱۲] و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی و با ظلم و زور[۲۱۳] می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدی كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است -ای جن و انس[۲۱۴]- كه می‌ريزد برای شما آنكه بايد بريزد و «می‌فرستد بر شما شعله‏ ای از آتش و مس (گداخته) و نمی‌توانيد آن را از خود دفع كنيد».[۲۱۵]
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ   عَلی ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّی يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَی الْغَيْبِ  .[۲۱۶] ای مردم، خداوند عز و جل «شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمی‌كند».
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.[۲۱۷] ای مردم، هيچ سرزمينِ آبادی[۲۱۸] نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهی را) خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدی خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملی می‌‏نمايد.[۲۱۹]
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ[۲۲۰]، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالی:   ألَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ  .[۲۲۱] ای مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.[۲۲۲] و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خدای تعالی می‌فرمايد: «آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پی آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين می‌كنيم. وای بر مكذبين در آن روز.»[۲۲۳]
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَني وَ نَهاني، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ [بِأَمْرِهِ].[۲۲۴] فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ لَدَيْهِ[۲۲۵]، فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صيرُوا إلی مُرادِهِ][۲۲۶] وَ لاتَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ. ای مردم، خداوند مرا امر و نهی نموده است، و من هم به امر الهی علی را امر و نهی نموده‏ام، و علم امر و نهی نزد اوست.[۲۲۷] پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهی او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوی مقصد و مراد او برويد و راه‌‏های بيگانه، شما را از راه او منحرف نكند.


بخش هفتم: پيروان اهل بيت‏ عليهم ‏السَّلام و دشمنان ايشان

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذي أمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ[۲۲۹]، ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدي، ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدی][۲۳۰]، يَهْدُونَ إلَی الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ.[۲۳۱] ای مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تابعيت آن امر نموده[۲۲۸] و سپس علی بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت‏‌اند، به حق هدايت می‌كنند و به ياری حق به عدالت رفتار می‌كنند.
«[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ][۲۳۲]   الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ،الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضّالّينَ  [۲۳۳]، فِيَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ [وَاللَّهِ][۲۳۴] نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إيّاهُمْ خَصَّتْ[۲۳۵]، أوُلئِكَ أوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ   لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ  [۲۳۶]، ألا   إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ  .[۲۳۷] «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ...» تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ايشان (امامان) نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است. [۲۳۸] ايشان دوستان خدايند كه «ترسی بر آنان نيست و محزون نمی‏‌شوند»، «بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند».
ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّياطينِ[۲۳۹]   يُوحي بَعْضُهُمْ إلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً  . بدانيد كه دشمنان ايشان سفهای گمراه و برادران شياطين‌اند كه اباطيل را از روی غرور به يكديگر می‌رسانند.[۲۴۰]
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ:   لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشيرَتَهُمْ، أوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْايمانَ وَ أيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  .[۲۴۱] بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمی‏ يابی قومی را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانی كه با خدا و رسولش ضديت دارند روی دوستی داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان‌اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحی از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتی وارد می‌كند كه از پايين آن نهرها جاری است و در آن دائمی خواهند بود. خدا از آنان راضی است و آنان از خدا راضی هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند.»[۲۴۲]
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ:   الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يَلْبَسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ  .[۲۴۳] بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانی كه ايمان آورده‌‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده‌اند، آنان‌اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان‏ند.[۲۴۴]
[ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَرْتابُوا].[۲۴۵] بدانيد كه دوستان ايشان كسانی‌اند كه ايمان آورده‌‏اند و به شک نيفتاده‌‏اند.
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ   بِسَلامٍ آمِنينَ  ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ:   سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ  .[۲۴۶] بدانيد كه دوستان ايشان كسانی‌‏اند كه با سلامتی و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان می‌‏آيند و می‌گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس برای هميشه داخل بهشت شويد».
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ   يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ  .[۲۴۷] بدانيد كه دوستان ايشان كسانی هستند كه بهشت برای آنان است و «در آن بدون حساب روزی داده می‌‏شوند».[۲۴۸]
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ   يَصْلَوْنَ سَعيراً  .[۲۴۹] ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.[۲۵۰] بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كسانی‌‏اند كه به «شعله ‏های آتش وارد می‌شوند»، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌اند كه از جهنم در حالی كه می‌جوشد، صدای وحشتناكی می‌شنوند و شعله كشيدن آن را می‌‏بينند.
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ:   كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّی اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ  .[۲۵۱] بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌اند كه خداوند درباره آنان فرموده است: «هر گروهی كه داخل (جهنم) می‏ شوند همتای خود را لعنت می‌كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان می‌گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا می‌فرمايد: برای هر دو گروه عذاب مضاعف است ولی شما نمی‌دانيد»[۲۵۲]
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:   كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ  .[۲۵۳] بدانيد كه دشمنان ايشان كسانی‌‏اند كه خداوند عزوجل می‌فرمايد: «هرگاه گروهی(از ايشان) را در جهنم می‌‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان می‌‏پرسند: آيا ترساننده‏ ای برای شما نيامد؟ می‌‏گويند: بلی، برای ما نذير و ترساننده آمد ولی ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهیِ بزرگ هستيد. و می‌گويند: اگر می‌شنيديم يا فكر می‌كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند[۲۵۴] اصحاب آتش».[۲۵۵]
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ   يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ  .[۲۵۶] بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانی هستند كه «در پنهانی از پروردگارشان می‌ترسند[۲۵۷] و برای آنان مغفرت و اجر بزرگ است».
مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الْأَجْرِ الْكَبيرِ.[۲۵۸] ای مردم، چقدر فاصله است بين شعله‌های آتش و بين اجر بزرگ![۲۵۹]
[مَعاشِرَ النّاسِ][۲۶۰]، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا [كُلُّ][۲۶۱] مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ. ای مردم، دشمن ما كسی است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن كسی است كه خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي [أنَا][۲۶۲] النَّذيرُ وَ عَلِيٌّ الْبَشيرُ. [مَعاشِرَ النّاسِ][۲۶۳]، ألا وَ إنّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌّ هادٍ.[۲۶۴] مَعاشِرَ النّاسِ، [ألا][۲۶۵] وَ إنّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيّي.[۲۶۶] [معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِيُّ مِنْ بَعْدي، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّي والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ].[۲۶۷] ای مردم، بدانيد كه من نذير و ترساننده‌‏ام و علی بشارت دهنده است.[۲۶۸] ای مردم، بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده‌‏ام و علی هدايت كننده است. ای مردم، من پيامبرم و علی جانشين من است. ای مردم، بدانيد كه من پيامبرم و علی امام و وصی بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود می‌آيند.


بخش هشتم: حضرت مهدی عجل اللَّه فرجه

مـتـنترجمه
ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ.[۲۷۰] ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدّينِ.[۲۷۱] ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها.[۲۷۲] بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه‏ ها و منهدم كننده آنها، اوست غالب بر هر قبيله‏ ای از اهل شرک و هدايت كننده آنان.[۲۶۹]
ألا إنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لِأوْلِياءِ اللَّهِ. ألا إنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ. بدانيد كه اوست گيرنده انتقام هر خونی از اولياء خدا. اوست ياری دهنده دين خدا.
ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه[۲۷۳] وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ. بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايی عميق.[۲۷۴] اوست كه هر صاحب فضيلتی را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتی را به قدر جهلش نشانه می‌‏دهد.[۲۷۵] اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی.
ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.[۲۷۶] ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ. بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهی.[۲۷۷] اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.
ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.[۲۷۸] ألا إنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ[۲۷۹] وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ. اوست كه پيشينيان به او بشارت داده‏ اند.[۲۸۰] اوست كه به عنوان حجت باقی می‌ماند و بعد از او حجتی نيست. هيچ حقی نيست مگر همراه او، و هيچ نوری نيست مگر نزد او.
ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ في أرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَ أمينُهُ في سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ. بدانيد او كسی است كه غالبی بر او نيست و كسی بر ضد او كمک نمی‌شود. اوست ولیِّ خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.

بخش نهم: مطرح كردن بيعت

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ أفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِيٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدي. ای مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين علی است كه بعد از من به شما می‌فهماند.
ألا وَ إنّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أدْعُوكُمْ إلی مُصافَقَتي عَلی بَيْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي.[۲۸۱] بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏‌ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌خوانم.
ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ[۲۸۲] بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.   إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً  [۲۸۳] بدانيد كه من با خدا بيعت كرده‌‏ام و علی با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بيعت می‌‏گيرم.[۲۸۴] «كسانی كه با تو بيعت می‌كنند در واقع با خدا بيعت می‌‏كنند، دست خداوند بر روی دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمی عنايت خواهد كرد.»[۲۸۵]


بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ،   فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ  .[۲۸۸] ای مردم، حج و عمره از شعائر الهی هستند، (خداوند می‌فرمايد: ) [۲۸۶] «پس هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد برای او اشكالی نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيری را بدون چشم داشتی انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست».[۲۸۷]
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.[۲۸۹] ای مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانی به خانه خدا وارد نمی‏‌شوند مگر آنكه مستغنی می‌گردند و شاد می‌‏شوند، و هيچ خاندانی آن را ترک نمی‌كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير می‌‏گردند.[۲۹۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلی وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.[۲۹۱] ای مردم، هيچ مؤمنی در موقف (عرفات، مشعر، منی) وقوف[۲۹۲] نمی‏‌كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت می‌آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر می‌گيرد.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ. ای مردم، حاجيان كمک می‌شوند و آنچه خرج می‌‏كنند به آنان برمی‏‌گردد، و خداوند جزای محسنين را ضايع نمی‏‌نمايد.
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ[۲۹۳]، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.[۲۹۴] ای مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر نگرديد.
مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ[۲۹۵]، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ[۲۹۶] وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ. ای مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است[۲۹۷] و اگر زمان طويلی بر شما گذشت و كوتاهی نموديد يا فراموش كرديد، علی صاحب اختيار شماست و برای شما بيان می‌‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.[۲۹۸] او و آنان كه از نسل من ‏هستند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمی‏‌دانيد برای شما بيان می‌‏كنند.
ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما[۲۹۹] فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ[۳۰۰] مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلی يَوْمٍ يَلْقَی اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.[۳۰۱] بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفی كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلال‏ها دستور دهم و از همه حرام‏ها نهی كنم. پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين علی و جانشينان بعد از او آورده‌‏ام كه آنان از نسل من و اويند، (و آن موضوع) امامتی است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدی است تا روزی كه خدای مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.
مَعاشِرَ النّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإنّي لَمْ‏ أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.[۳۰۲] ألا فَاذْكُرُوا[۳۰۳] ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَيِّرُوهُ. ای مردم، هر حلالی كه شما را بدان راهنمايی كردم و هر حرامی كه شما را از آن نهی نمودم، هرگز از آنها برنگشته‏‌ام و تغيير نداده‌‏ام. اين مطلب را داشته باشيد[۳۰۴] و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.
ألا وَ إنّي أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ. من سخن خود را تكرار می‌‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهی نماييد.
ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلی قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ[۳۰۵]، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.[۳۰۶] وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.[۳۰۷] بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانی كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهی نماييد[۳۰۸]،چرا كه اين دستوری از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است.[۳۰۹] و هيچ امر به معروف و نهی از منكری نمی‏‌شود مگر با امام معصوم.[۳۱۰]
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ:   وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ  [۳۱۱]، وَ قُلْتُ: «لَنْ‏ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».[۳۱۲] ای مردم، قرآن به شما می‌شناساند كه امامان بعد از علی فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش می‌فرمايد: «آن (امامت) را به عنوان كلمه باقی در نسل او قرار داد»[۳۱۳]، و من نيز به شما گفتم: «اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد».[۳۱۴]
مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوی، التَّقْوی[۳۱۵]، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:   إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظيمٌ  .[۳۱۶] ای مردم، تقوا را، تقوا را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خدای عز و جل فرموده: «زلزله قيامت شيئ عظيمی است»[۳۱۷].
اذْكُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ][۳۱۸] وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازينَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها.[۳۱۹] وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِی الْجِنانِ[۳۲۰] نَصيبٌ. مرگ و معاد و حساب و ترازوهای الهی و حسابرسی در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده می‌شود[۳۲۱] و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبی نخواهد بود.

بخش یازدهم: بيعت گرفتن رسمی

مـتـنترجمه
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ[۳۲۳]، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلی ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ. ای مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم برای علی اميرالمؤمنين×[۳۲۲] و امامانی كه بعد از او می‌‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.[۳۲۴] نُبايِعُكَ عَلی ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.[۳۲۵] عَلی ذلِكَ نَحْيی وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ][۳۲۶] وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.[۳۲۷] پس همگی چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت می‌‏كنيم و راضی هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی درباره امر امامتِ اماممان علی اميرالمؤمنين و امامانی كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده‌ايم و با آن می‌ميريم و (روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمی‏‌كنيم و شك نمی‏‌كنيم و انكار نمی‏‌نماييم و ترديد به دل راه نمی‌دهيم و از اين قول برنمی‏ گرديم و پيمان را نمی‌شكنيم.
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما. تو ما را به موعظه الهی نصيحت نمودی درباره علی اميرالمؤمنين و امامانی كه گفتی بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنی حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.
فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلوُبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ أيْدينا. مَنْ أدْرَكَها بِيَدِهِ وَ إلاّ فَقَدْ أقَرَّ بِلِسانِهِ، وَ لانَبْتَغي بِذلِكَ بَدَلاً وَ لايَرَی اللَّهُ مِنْ أنْفُسِنا حِوَلاً. پس برای آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ها و جان و زبان و ضماير و دست‏هايمان. هر كس توانست با دست بيعت می‌نمايد و گرنه با زبانش اقرار می‌كند. هرگز در پی تغيير اين عهد نيستيم و خداوند(در اين باره) از نفس ‏هايمان دگرگونی نبيند.
نَحْنُ نُؤَدّي ذلِكَ عَنْكَ الدّاني وَ الْقاصي مِنْ أوْلادِنا وَ أهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفی بِاللَّهِ شَهيداً وَ أنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».[۳۲۸] ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان می‌رسانيم، و خدا را بر آن شاهد می‌گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت می‌كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستی».[۳۲۹]
مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ[۳۳۰]،   فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما يَضِلُّ عَلَيْها  [۳۳۱]، وَ مَنْ بايَعَ فَإنَّما يُبايِعُ اللَّهَ،   يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ  .[۳۳۲] ای مردم، چه می‌گوييد؟ خداوند هر صدايی را و پنهانی ‏های هر كسی را می‌داند. «پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است»، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت می‌كند. «دست خداوند بر روی دست بيعت كنندگان است».
مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُوني وَ بايِعُوا عَلِيّاً[۳۳۳] أميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأئِمَّةَ [مِنْهُمْ فِی الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ][۳۳۴] كَلِمَةً باقِيَةً. يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفی[۳۳۵]،   وَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفی بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً  .[۳۳۶] ای مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با علی اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتی كه در نسل ايشان باقی است بيعت كنيد. خداوند غدر كنندگان (بيعت شكنان) را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. «و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هركس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمی عنايت می‌فرمايد».
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلی عَلِيٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ[۳۳۷]، وَ قوُلوُا:   سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ  [۳۳۸]، وَ قوُلوُا:   الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ  .[۳۳۹] ای مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد: (تكرار كنيد) ، و به علی به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد[۳۴۰] و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را می‌خواهيم و بازگشت به سوی توست». و بگوييد: «حمد و سپاس خدای را كه ما را به اين هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمی‏‌كرد ما هدايت نمی‏‌شديم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ -وَ قَدْ أنْزَلَها فِی الْقُرْآنِ- أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها[۳۴۱] فَصَدِّقُوهُ.[۳۴۲] ای مردم، فضايل علی بن ابیطالب نزد خداوند -كه آن را در قرآن نازل كرده- بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم، پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.[۳۴۳]
مَعاشِرَ النّاسِ،   مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ -وَ عَلِيّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ[۳۴۴]- فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً  . ای مردم، «هر كس خدا و رسولش -و علی و امامانی را كه ذكر كردم- اطاعت كند به رستگاری بزرگ دست يافته است.»
مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلی مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ[۳۴۵] عَلَيْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنينَ   أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ  [۳۴۶] في جَنّاتِ النَّعيمِ. ای مردم، كسانی كه برای بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان «اميرالمؤمنين» سبقت بگيرند «آنان رستگارانند» و در باغ‌های نعمت خواهند بود.
مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَی اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَ‍  إنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَميعاً     فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً  .[۳۴۷] ای مردم، سخنی بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضی شود، و اگر «شما و همه كسانی كه در زمين هستند كافر شوند» «به خدا ضرری نمی‌رسانند».
أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ [بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ][۳۴۸] وَ اغْضِبْ عَلَی [الْجاحِدينَ][۲۱۸] الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ. خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم، مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.


پانويس

  1. اسرار غدير: ص ۱۲۷ ،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.
  2. كلمات اول خطبه حامل مطالب دقيقی از توحيد است كه احتياج به تفسير دارد. جمله مذكور را شايد بتوان چنين توضيح داد: حمد خدايی را كه در عين يگانگی دارای عالی‏ترين مرتبه است و در عين تنهايی و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزديك است. در «ب» و «د» عبارت چنين است: حمد خدايی را كه با يگانگی خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهايی خود نزديك شده است.
  3. منظور از اين جمله يكی از دو جهت می‏تواند باشد: اول: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالی كه آن چيزها در جای خود هستند و خداوند احتياج به معاينه و ملاحظه آنها ندارد. دوم: علم خداوند به همه چيز احاطه دارد در حالی كه خداوند در مكان خود است. البته برای خداوند مكان تصور ندارد، پس منظور اين است كه خداوند چنان احاطه بر موجودات دارد كه برای علمش احتياج به رفت و آمد و كسب علم ندارد.
  4. «ب» و «د»: علا بتوحيده و دنا بتفريده. «ج»: في توحيده..
  5. «الف» و «ب» و «ه»: مجيداً.
  6. الزيادة من «ج» و «د» و «ه».
  7. المسموكات أي المرفوعات و هي السموات، و المدحوّات أي المبسوطات و هي الأرضغ.
  8. «ج» و «د» و «ه» و «و»: متطوّل علی كلّ من ذرأه.
  9. «ج» و «د» و «ه» و «و»: كلّ نفس.
  10. كلمه «قُدُّوس» به معنی پاك و منزّه از هر عيب و نقص، و كلمه »سُبُّوح «به معنی كسی كه مخلوقات او را تسبيح می‏كنند، و تسبيح به معنی تنزيه و تمجيد خداوند است.
  11. «ج» و «د» و «ه»: هر نَفْسی زير نظر اوست.
  12. «د»: علی جميع خلقه.
  13. «ج» و «ه» و «و»: يستحقّون.
  14. «ج» و «د»: و هو منشی‏ء حيّ حين لا حيّ. «و»: و هو منشی‏ء كل شيی‏ء و حي حين لا حي.
  15. «ب»: دائم غني.
  16. «ج» و «د»: اوست به وجود آورنده زنده هنگامی كه زنده‏ ای نبود.
  17. «و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل علی نفسه.
  18. «د»: أبلی
  19. «ج»: يغشی الأمد. «د»: يفنی الأبد.
  20. «الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.
  21. «الف» و «ب» و «د»: در تدبيرش تفاوت و اختلافی نيست.
  22. «الف»: ما أبدع.
  23. «ج»: اختبال. و الإختبال بمعنی الفساد.
  24. «ج»: شاءها.
  25. «و»: الصبغة.
  26. الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. «ه»: الحسن الصبغة.
  27. «ج»: بدون فساد.
  28. «ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.
  29. «ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.
  30. هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.
  31. «ب» و «ج»: مالك پادشاهان.
  32. كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتی گيرنده هر يك بر ديگری غالب می‌شود و او را بر زمين می‌‏زند و خود بالا می‌‏آيد. درباره روز، عبارتِ «شب را به سرعت دنبال می‌‏كند» فرموده ولی درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد می‌شود به مجرد كم شدن نور رو به شب می‌رود.
  33. «الف» و «ب»: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ. «ج»: و لم‏ يكن معه ندّ.
  34. «ج»: إلهاً واحداً ماجداً
  35. الزيادة من «الف» و «ب» و «ه». و في «د»: و يدبّر فيقضي.
  36. «ب»: و يمنع و يثري.
  37. «د»: تدبير می‌كند و مقدر می‌نمايد.
  38. «ب»: منع می‌‏كند و ثروتمند می‌نمايد.
  39. «ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.
  40. «الف»: مجيب الدعاء.
  41. «د»: جزيل العطاء.
  42. «ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.
  43. «ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.
  44. «د»: الموفّق للمتّقين و مولی العالمين.
  45. الزيادة من «ج» و «د» و «ه».
  46. «ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.
  47. «ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتی(زبانی) بر او مشكل نمی‌شود.
  48. «الف»: أحمده علی السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده علی السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.
  49. «ج»: أُبادر إلی رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلی مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الی ما أرواه و أسلم لما قضاه.
  50. «ه»: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.
  51. «ب»: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته. «د»: و إن عظمت منّته.
  52. الزيادة من «ب»
  53. «و»: تضمّن.
  54. الزيادة من «ب».
  55. المائدة: ۶۷.
  56. مائده: ۶۷.
  57. «ج» و «ه» و «و» هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.
  58. «و»: عليَّ
  59. - «ب» و «ج» و «ه»: عن السلام ربِّ السلام.
  60. زاد في «د»: أحمر.
  61. الزيادة من «ب».
  62. الزيادة من «و»
  63. المائدة: ۵۵.
  64. «ب»: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.
  65. «ج» و «ه»: در آنچه رسانده‌ام كوتاهی نكرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستی نكرده‌ام.
  66. «سلام» در اين دو مورد به عنوان يكی از نام های خداوند ذكر شده است.
  67. مائده: ۵۵.
  68. «ب»: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده می‌كند و می‌خواهد.
  69. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» و «و».
  70. ‹الف» و «و»: إدغال الآثمين. «ب»: إدّعاء اللائمين. «ج»: إعذال الظالمين. «ه»: إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنی ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنی اللوم.
  71. «الف»: ختل المستهزئين. «ه»: حيل المستسرين. «و»: حيلة المستسرين. و الختل بمعنی الخدعة.
  72. إشارة إلی الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.
  73. «ج»: مرّة بعد أُخری. «و»: مرة بعد مرة.
  74. «و»: أنّي هو.
  75. الزيادة من «ج» و «ه» و «و».
  76. «ب»: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. «ج» و «ه» و «و»: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.
  77. الزيادة من «الف» و «د».
  78. التوبة: ۶۱.
  79. يعنی يكی ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.
  80. توبه: آيه ۶۱.لازم به تذكر است كه فرق بين «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ» كه همراه «باء» است با «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ» كه همراه «لام» است اينكه: اولی به معنای تصديق كردن، و دومی به معنای اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور می‌شود كه پيامبر صلی الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق می‌فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام می‌نمايد و سخن آنان را ردّ نمی‌كند.
  81. «د»: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.
  82. «ج» و «ه» و «و»: و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت.
  83. «ج» و «ه»: ولی به خدا قسم من با چشم پوشی بر آنان كرامت نموده‌ام.
  84. الزيادة من «ب».
  85. المائدة: ۶۷.
  86. مائده: ۶۷.
  87. «ج» و «‹ه»: بر هر موجودی....
  88. «ب»: هر كس تابع او باشد و او را تصديق نموده اطاعت نمايد مأجور است.
  89. الزيادة من «ب» و «ج» و «د» و «ه».
  90. «الف»: مفترضة. «ب»: مفروضاً.
  91. «الف» و «ب» و «د»: الأعجمي.
  92. «ب»: الحرّ و العبد.
  93. «ج» و «ه» و «و»: علی كل موجود.
  94. «الف» و «ب» و «د» و «و»: جائز قوله.
  95. «ب»: مأجور من تَبِعه و من صدَّقه و أطاعه، فقد غفر اللَّه له و لمن سمع و أطاع له.
  96. «و»: أقوم.
  97. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».
  98. «الف» و «د»: ثمّ من دونه رسولكم محمّد، وليّكم القائم المخاطِب لكم.
  99. «ج» و «ه» و «و»: ثمّ الإمامة في وُلدي الذين من صلبه إلی يوم القيامة و يوم يلقون اللَّه و رسوله. و في «د»: ثمّ الأئمّة الذين في ذرّيتي...
  100. منظورِ حضرت از اين كلام، خودشان می‌‏باشند.
  101. «ج» و «د»: لا حلال إلاّ ما أحلّه اللَّه و لا حرام إلاّ ما حرّمه اللَّه.
  102. الزيادة من «ج» و «ه».
  103. «ب»: و أنا عرّفت عليّاً. «ج» و «و»: و أنا وصيّت بعلمه إليه. «ه»: و أنا رضيت بعلمه.
  104. الزيادة من «ج».
  105. «ب»: و كلّ علمٍ علَّمنيه فقد علَّمتُهُ عليّاً و المتيقّن من ولده. «ج» و «ه»: و كلّ علم علّمنيه فقد علّمته عليّاً و هو المبيّن لكم بعدي.
  106. الزيادة من «ب». و الآية في سورة يس: الآية ۱۲. و ص «و» من قوله «و كل علم...» إلی هنا هكذا: و كلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علياً، هو المبيّن لكم بعدي.
  107. «أحصاه» به معنای «عَدَّه و ضَبَطَه» است. برای تقريب ذهن از كلمه «جمع و جمع آوری» استفاده شد.
  108. يس: ۱۲.
  109. «ج» و «د»: و لاتفرّوا منه. «و»: و لا تفرقوا منه.
  110. الزيادة من «ب».
  111. الزيادة من «ب».
  112. «ب»: إنّه إمامكم بأمر اللَّه.
  113. «ج» و «و»: لن يتوب اللَّه علی أحد أنكره و لن يغفر اللَّه له.
  114. «ب»: حتماً علی اللَّه تبارك اسمه أن يعذِّب من يجحده و يعانده معي عذاباً نكراً أبد الآبدين و دهر الداهرين «و»: أبد الأبد و دهر الدهر.
  115. «د»: أن تخالفوني.
  116. إشارة إلی الآية ۲۴ من سورة البقرة.
  117. ب: او به امر خداوند امام است.
  118. د: بپرهيزيد از اينكه با من مخالفت كنيد.
  119. الزيادة من «ه» و «و».
  120. «ج»: معاشر الناس، لي واللَّه بُشری لأكون من النبيين و المرسلين. «د»: أيّها الناس، هي واللَّه بُشری الأولين من النبيين و المرسلين.
  121. «ب» و «ج»: فهو كافر.
  122. هذه الفقرة ص «الف» و «ج» و «د» هكذا: و مَن شكّ في شيی‏ءٍ من قولي هذا فقد شكّ في الكلّ منه، و الشاكّ في ذلك في النار. و في «ه» و «و»: و من شكّ في ءك‏ء من قولي فقد شكّ في الكل منه...
  123. «الف»و «ج»و «د»: هر كس در چيزی از اين گفتار من شک كند در همه آن شک كرده است و شک كننده در آن در آتش است. «ه» هر كس در چيزی از گفتار من شك كند در همه آن شک كرده است... لازم به تذكر است كه منظور از «كفر جاهليت اول»احتمالاً اشاره به شديدترين درجات كفر جاهلی باشد.
  124. هذه الفقرة في «ب»هكذا: معاشر الناس، إنَّ اللَّه قد فضَّل علي بن أبي‏طالب علی الناس كلّهم و هو أفضل الناس بعدي من ذكرٍ أو أنظ، ما أنزل الرزق و بقي واحد من الخلق. ملعون معلون من خالف قولي هذا و لم يوافقه... و في «ج» و «ه» و «و» هكذا: ... ملعون ملعون من خالَفَه، مغضوب عليه. قولي عن جبرئيل و قول جبرئيل عن اللَّه عز و جل. ف‍  لتنظر نفس ما قدّمت لِغدٍ  ، و اتّقوا اللَّه أنْ تخالفوه،   إنّ اللَّه خبير بما تعملون  .
  125. إشارة إلی الآية 18 من سورة الحشر، و الآية 94 من سورة النحل.
  126. «ب»: ای مردم، خداوند علی بن ابیطالب را بر همه مردم فضيلت داده است
  127. «ج» و «ه»: گفتار من از جبرئيل و قول جبرئيل از خداوند عز و جل است.
  128. الزيادة من «ب».
  129. الزمر: ۵۶.
  130. جنب: «یعنی كنار و جهت و ناحيه. شايد مراد در اينجا شدت ارتباط اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام با خداست.
  131. زمر: 56.
  132. «د»: فواللَّه لهو مبيّن لكم نوراً واحداً.
  133. الزيادة من «ب» و «ج».
  134. «و»: أمر من اللَّه أنزله عليَّ.
  135. زواجر «به معنای باطن‏‌ها و ضميرها و نيز به معنی نهی‏‌ها آمده است، و معنای اول با عبارت تناسب بيشتری دارد.
  136. «د»: به خدا قسم او به عنوان نوری واحد برای شما بيان كننده است.
  137. الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و في «ب»: إنَّ عليّاً و الطاهرين من ذرّيتي و ولدي...
  138. «و» خ‏ل: مبنيّ علی صاحبه.
  139. «الف»: حكماؤه في أرضه. «ج» و «و»: أمر من اللَّه في خلقه و حكمهه في أرضه. «د»: بأمر اللَّه في خلقه و بحكمه في أرضه.
  140. اشاره به حديث «إني تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتی» است.
  141. «ج»: اين امری از جانب خداوند در خلقش و حُكم او در زمين است.
  142. «ج»: ألا وقد نصحت.
  143. «ب»: و إنّي أقول. «د»: و أنا قلته.
  144. «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه ليس أميرالمؤمنين غير أخي هذا.
  145. «ج»: بدانيد كه من نصيحت نمودم.
  146. «الف» و «ب» و «د»: بدانيد كه «اميرالمؤمنين» جز اين برادرم نيست.
  147. «ب»: اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبر صلی الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوی آسمان باز شد. پس علی‏ عليه السلام را بلند كرد به طوری كه دو پای او مطابق زانوهای پيامبر صلی الله عليه وآله قرار گرفت. اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: ... پيامبر صلی الله عليه وآله علی‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: «ای مردم، چه كسی صاحب اختيار شماست؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏‌ام اين علی صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و ياری كن هر كس او را ياری كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».
  148. «ب»: ... علی درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏ صلی الله عليه وآله بيده (كذا) حط استكمل بسطهما إلی السماء و شال علياً عليه السلام حتی صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏ صلی الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب «الاقبال» لابن طاووس هكذا: ثم ضرب بيده علی عضده... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولی بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
  149. الزيادة من «ج».
  150. «د»: والراعي بعدي.
  151. «ب»: ... علی من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضی اللَّه و محاربة أعدائه و الدال علی طاعته. «ج» و «و»: ... و علی تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال علی طاعته.
  152. «د»: و مدبر امور بعد از من.
  153. «ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضی می‌كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايی كننده بر اطاعت خداوند است.
  154. ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند.
  155. ق: ۲۹.
  156. «الف»: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي. «ه»: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.
  157. الزيادة من «ه».
  158. «ه» و «و»: من جحده.
  159. ق: 29.
  160. «الف»: می‌گويم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغيير نمی‌يابد. «ه»: به امر خداوند می‌گويم: سخن نزد من تغيير نمی‌يابد.
  161. «و»: لها.
  162. المائدة: ۳.
  163. آل عمران/۱۹
  164. آل عمران: ۸۵.
  165. هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في «ج». و في «الف» هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت:   و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين  . اللهم إنّي أُشهدك و كفی بك شهيداً أنّي قد بلّغت. و في «ب» هكذا: اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم... و في «د»: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك... و في «ه» هكذا: اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها:   اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتی و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين  . اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت. ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏ صلی الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.
  166. مائده: 3.
  167. آل عمران/۱۹
  168. آل عمران: 85.
  169. «الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل كردی كه امامت بعد از من برای علی است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردی برای بندگانت دينشان را و تمام نمودی بر آنان نعمت خود را و فرمودی: «هر كس دينی غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمی‏‌شود و او در آخرت از زيانكاران است.» خدايا من تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت می‌‏نمايی.
  170. حبط «بمعنی سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است.
  171. «ب»: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.
  172. «و»: و بمن كان من ولدي.
  173. الزيادة من «ب»، و هي إشارة إلی الآية ۲۲ من سورة آل عمران.
  174. آل عمران: ۸۸.
  175. «ج» و «د» و «و»: و أحق الناس بي.
  176. الزيادة من «ب»
  177. إشارة إلی الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالی:   وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً  .
  178. اشاره به آيه 12 سوره انسان است كه می‌فرمايد: «جزای ايشان در مقابل صبری كه نمودند بهشت و حرير است.»
  179. «ب»: هو قاضي ديني و المجادل عَنّي. «ج» و «ه» و «و»: هو يؤدّي دين اللَّه.
  180. الزيادة من «الف» و «ج»، و ما قبله في «ب» و «ه» هكذا: نبيّه خير الأنبياء و هو خير الأوصياء. و في «ج» و «و»: نبيّه خير نبيّ و وصيّه خير وصيّ.
  181. «ب»: او ادا كننده قرض من و دفاع كننده از من است. «ه»: او دَيْن خداوند را ادا می‌كند.
  182. الزيادة من «ج» و «ه». و ص «و»: علي بن أبي‏طالب.
  183. «ب»: بذنبه و خطيئته
  184. «ب»: و قد كثر أعداء اللَّه. «ج» و «ه»: فكيف أنتم؟ فإن أبيتم فأنتم أعداء اللَّه.
  185. يعنی درجه ايمان شما با حضرت آدم‏ عليه السلام فاصله بسيار دارد.
  186. «ب»: در حالی كه دشمنان خدا زياد شده‌‏اند. «ج »و «ه»: اگر ابا كنيد شما دشمنان خداييد.
  187. «الف» و «د» و «ه»: و لايتوالی عليّاً. «ب»: لا يتولاّه. «و»: واللَّه ما يبغض علياً....
  188. الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و الآيات في سورة العصر: الآيات ۳-۱.و جاء هذه الفقرة في كتاب الاقبال لابن طاووس هكذا: و في عليّ نزلت «والعصر» و تفسيرها: و ربِّ عصر القيامة،   إنّ الإنسان لفي خسر   أعداء آل محمد،   إلاّ الذين آمنوا   بولايتهم و   عملوا الصالحات   تمواساة إخوانهم   و تواصَوا بالصبر   في غيبة غائبهم.
  189. عصر: ۱، ۲. عبارت در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: سوره «والعصر» درباره علی نازل شده است و تفسيرش چنين است: قسم به زمان قيامت، انسان در زيانكاری است كه منظور دشمنان آل محمد است، مگر كسانی كه به ولايت ايشان ايمان آورند، و با مواسات با برادران دينی عمل صالح انجام دهند و در غيبت غايبشان يكديگر را به صبر سفارش كنند.
  190. «ب»: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتكم رسالتي و ما عليَّ إلاّ البلاغ المبين. و في «ج» و «ه» و «و»: قد أشهدني اللَّه و أبلغتكم و ما علی الرسول...
  191. آل عمران/۱۰۲.
  192. اشاره به آیه۴۷،از سوره نساء.کلمه: «طمس» به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست. در اینجا(طبق احادیث) کنایه از محو هدایت از قلب و برگرداندن آن به گمراهی است. درباره جمله: «پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.» در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.
  193. النساء: ۴۷.
  194. هذه الفقرة من قوله «باللَّه» إلی هنا لا توجد إلاّ في «الف» و «ب».
  195. «ب»: مسبوكٌ.
  196. «د»: و بحقّ كلّ مؤمن.
  197. «ب»: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة... و في «ج» و «و» هكذا: ... و بكلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرين و المعاندين (الغادرين)...
  198. «مسلوک» یعنی داخل شده،ودر «ب» مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.
  199. «د»: و حق هر مؤمنی را می‌گيرد.
  200. «ج»: ... مهدی قائم كه می‌گيرد حق خداوند و هر حقی كه برای ما باشد با كشتنِ كوتاهی كنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان.
  201. الزيادة من «د» و «و». وهذه الفقرة إشارة إلی الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.
  202. أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ب»، و ص «الف»: لا تمنّوا علی اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في «ج»: ... و يبتليكم بسوط عذاب... و في «ه» و «و»: لاتمنّوا علی اللَّه فينا ما لا يطيعكم(«و»: لا يعطيكم) اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب...
  203. «ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذاريد در آنچه خداوند كلام شما را نمی‏‌پذيرد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شلاق عذاب گرفتار می‌نمايد.
  204. إشارة إلی الآية ۱۴۵ من سورة النساء، و الآية ۲۹ من سورة النحل.
  205. هذان الفقرتان في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بريئان منهم و من أشياعهم و أنصارهم، و جميعهم   في الدرك الأسفل من النار   و   لبئس مثوی المتكبرين  . ألا إنهم أصحاب الصحيفة. معاشر الناس، فلينظر أحدكم في صحيفته.
  206. اشاره حضرت به «صحيفه ملعونه اول»است كه پنج نفر از رؤسای منافقين در حجةالوداع در كعبه آن را امضا كرده بودند و خلاصه ‏اش اين بود كه نگذارند خلافت بعد از پيامبر صلی الله عليه وآله به اهل بيتش برسد. در اين باره به قسمت دوم از بخش سوم اين كتاب مراجعه شود.
  207. أشار صلی الله عليه وآله في كلامه هذا إلی الصحيفة الملعونة الأولی التي تعاقد عليها خمسة من المنافقين في الكعبة في سفرهم هذا و كان ملخصها منع أهل البيت عليهم ‏السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصيلها في الفصل الثالث من هذا الكتاب. و قوله «فذهب علی الناس...» أي لم يفهم أكثرهم مراده ‏ صلی الله عليه وآله من «الصحيفة» و أثارت سؤالاً في أذهانهم.
  208. الزيادة من «الف» و «ب» و «د».
  209. «ج» و «ه» و «و»: و قد بلَّغت ما قد بلّغت.
  210. الزيادة من «الف» و «ب» و «د».
  211. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».
  212. إشارة إلی الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.
  213. کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.
  214. كلمه «الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.
  215. اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.
  216. إشارة إلی الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.
  217. أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و». و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القری و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالی، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه («د»: و هو مواعدٌ) ، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.
  218. ۲۱۸٫۰ ۲۱۸٫۱ الزيادة من «ب». و في «د»: اعطب، مكان «اغضب».
  219. «الف» و «د»: ای مردم، هيچ سرزمين آبادی نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاک می‌كند، و همچنان بوده كه آبادی‏ ها را هلاک نموده در حالی كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالی (در قرآن) ذكر فرموده است. و اين علی امام و صاحب اختيار شماست و او وعده‌گاه الهی است و خداوند وعده‌‏اش را عملی می‌كند.
  220. «ب»: فأهلكهم اللَّه. «ج» و «ه»: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم. «و»: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.
  221. المرسلات: ۱۹-۱۶.
  222. «ج»و «ه»: به خدا قسم، پيشينيان را به خاطر مخالفت با انبيائشان هلاک نمود.
  223. مرسلات: ۱۹ - ۱۶
  224. الزيادة من «ب».
  225. «الف»: فَعَلِمَ الأمر و النهي من ربّه عز و جلّ. «د»: و عليه الأمر و النهي من ربّه عز و جل.
  226. الزيادة من «الف» و «د».
  227. «الف»: پس او امر و نهی را از طرف پروردگارش می‌داند. «د»: و امر و نهی از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.
  228. «الف»و «د»: بدانيد كه دشمنان علی اهل شقاوت و تجاوز كاران و برادران شياطين هستند.
  229. «ب» و «ج» و «و»: أنا الصراط المستقيم الَّذي أمركم اللَّه أن تسلكوا الهدی إليه.
  230. الزيادة من «ج» و «ه» و «و».
  231. إشارة إلی الآية ۱۸۱ من سورة الأعراف.
  232. الزيادة من «ب».
  233. أي قرأ صلی الله عليه وآله إلی آخر سورة الحمد.
  234. الزيادة من «ه».
  235. «ب»: فيهم نزلت و فيهم ذُكِرت، لهم شملت، إيّاهم خصّت و عمّت. «ج» و «و»: فيمن ذُكِرت؟ ذُكرت فيهم. و اللَّهِ فيهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(«و»: إيّاهم) خصَّت و عمّت.
  236. إشارة إلی الآية ۶۲ من سورة يونس.
  237. إشارة إلی الآية ۵۶ من سورة المائدة. و في «ب»: هم المفلحون. فهو إشارة إلی الآية ۲۲ من سورة المجادلة.
  238. «ج» و «و»: درباره چه كسی نازل شده است؟ درباره ايشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ايشان اختصاص دارد و به طور عام شامل آنان است.
  239. «الف» و «د» و «و»: ألا إن أعداء عليّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشياطين.
  240. انعام: ۱۱۲.
  241. المجادلة / ۲۲.
  242. مجادله: ۲۲. «ب»و «ج»: من راه مستقيم هستم كه خداوند به شما دستور داده هدايت را از آن طريق بپيماييد.
  243. الأنعام: ۸۲.
  244. انعام: ۸۲.
  245. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».
  246. إشارة إلی الآية ۷۳ من سورة الزمر.
  247. إشارة إلی الآية ۴۰ من سورة غافر. و في «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل:   يدخلون الجنة بغير حساب  
  248. «الف »و «ب»و «د»: بدانيد كه دوستان ايشان كسانی هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است: «بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».
  249. إشارة إلی الآية ۱۰ من سورة النساء.
  250. إشارة إلی الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في «الف» و «د»: و هي تفور و لها زفير.
  251. الأعراف: ۳۸.
  252. اعراف: ۳۸.
  253. الملك: ۱۱-۸.
  254. كلمه «سحق »به معنی هلاك و به معنای دوری و بُعد آمده است.
  255. ملك: ۱۱-۸.
  256. الملك: ۱۲.
  257. جمله «يخشون ربهم بالغيب» شايد به اين معنی باشد كه از خداوند بدون آنكه او را ببينند به عنوان ايمان به غيب می‌ترسند.
  258. «الف» و «د»: شتّان ما بين السعی و الجنّة. «ب»: قد بيّنا ما بين السعير و الأجر الكبير.
  259. «الف»و «د»: چقدر فاصله است بين شعله‌های آتش و بهشت. «ب»: فرق بين شعله‌های آتش و اَجر بزرگ را روشن كرديم.
  260. الزيادة من «ج» و «د».
  261. الزيادة من «ج» و «ه».
  262. الزيادة من «و».
  263. الزيادة من «ج» و «ه».
  264. «ب»: إنّي المنذر و عليّ الهادي.
  265. الزيادة من «و»
  266. «ب»: إنّي النّبي و عليّ الوصيّ. «ج»: إنيّ نبيٌّ و عليٌّ وصيٌّ.
  267. الزيادة من «ب» و «ج» و «ه». و في «و» و «ج» خ‏ ل: و الأئمة منه و من ولده. و في «ه»: ألا و إنّي والد الأئمة.
  268. شايد مراد اين باشد كه من شما را از بدی‏ ها بر حذر داشتم و تصفيه كردم و اكنون وقت آن است كه همراه علی ‏ عليه السلام‏ راه بهشت را پيش گيريد.
  269. «الف»و «ب»و «د»: اوست قاتل هر قبيله ای از اهل شرک.
  270. «ب»: ألا إن الإمام المهديّ منّا. «ه» و «و»: و منّا القائم الذي الظاهر علی الدين.
  271. «ب»: علی الأديان. «و»: علی الدين كله.
  272. «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه قاتل كل قبيلة من أهل الشرك. «و»: و هازمها.
  273. «ب»: ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله. «ج» و «ه» و «و»: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.
  274. «ب»: اوست عبور كننده از دريايی عميق. منظور از دريای عميق احتمالاتی دارد؛ از جمله دريای علم الهی، و يا دريای قدرت الهی، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايی است كه خداوند به امام‏ عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است.
  275. «ب»: اوست كه هر صاحب فضلی را به قدر فضلش جزا می‌دهد.
  276. «الف» و «ب» و «د»: المنبّه بأمر ايمانه. «ه»: و المسند لأمر آبائه. «و»: و المشيّد لأمر آبائه.
  277. «ه»: اوست محكم كننده امر پدرانش.
  278. «ج»: ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ كلّ نبيّ سلف بين يديه.
  279. «‹ب»: ألا إنّه باقی حجج الحجيج.
  280. «ج»: اوست كه هر پيامبری كه گذشته به او بشارت داده است.
  281. «ج» و «ه» و «و»: ... أدعوكم إلی مصافقتي علی يدي ببيعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد يدي.
  282. «ج»: أمدّكم.
  283. .الفتح: ۱۰
  284. «ج»: به سوی شما دست بيعت دراز می‌كنم.
  285. فتح: ۱۰.
  286. داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمير «بهما»در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است.
  287. بقره: ۱۵۸.
  288. البقرة: ۱۵۸.
  289. «د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.
  290. شايد منظور از «منقطع شدن» كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر» استفاده شده است، و در «د»و «ه» چنين است: «هيچ اهل بيتی وارد خانه خدا نمی‌شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‌شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانی آن را ترک نمی‏‌كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».
  291. «ب» و «و»: فإذا قضی حجّه استؤنف به.
  292. منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئی از اعمال حج محسوب می‌شود.
  293. «ج»: بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.
  294. «ج» و «و»: بتوبة إقلاعٍ.
  295. «ج» و «ه»: ... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم («و»: كما أُمرتم).
  296. «الف» و «ج» و «ه»: ... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه. «د» و «و»: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.
  297. «ج»و «ه»: و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم.
  298. «الف» و «ج»و «ه»: كسی كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم. «د»: كسی كه خداوند او را به جای خودش و به جای من خليفه قرار داده است.
  299. «ب» و «ج» و «ه» و «و»: أعُدّهما.
  300. «الف» و «د»: الأئمّة. «و»: الأولياء.
  301. «الف» و «ب»: ... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلی يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ. «د»: أُمّة قائمة فيهم «ه»: و منه أئمة فيهم قائمة.
  302. «ب»: و لم أُبدِّله.
  303. «ج»: فادرسوا.
  304. «ج»: در اين مطلب فكر كنيد و بررسی نماييد.
  305. هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة «ج»).
  306. هذه الفقرة في «ب» هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.
  307. «ه»: و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام. «و»: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام.
  308. اين جمله آخرين قسمت از خطبه در كتاب «التحصين» (نسخه «ج») است.
  309. «ب»: بدانيد كه بالاترين اعمال شما امر به معروف و نهی از منكر است. پس به كسانی كه در اين مجلس حاضر نبودند و اين سخن مرا نشنيدند بفهمانيد، چرا كه اين دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست.
  310. شايد منظور اين است كه تعيين معروف‏ها و منكرات و نيز شرايط و كيفيت امر به معروف و نهی از منكر را بايد امام معصوم تعيين كند. در نسخه «ه» چنين آمده است: «امر به معروف و نهی از منكری نيست مگر در حضور امام».
  311. الزخرف: ۲۸.
  312. هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا. «ه» و «و»: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم... و في «الف»: إنّه منّي و أنا منه.
  313. زخرف /۲۸ .
  314. «ب»: ای مردم، من در ميان شما قرآن را به جای می‌گذارم و جانشين بعد از من علی و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏ اند. اگر به ايشان تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد.
  315. «ب»: ألا إنّ خير زادكم التقوی. و بعده في «و»: أُحذرِّكم الساعة.
  316. الحج: ۱.
  317. حج: ۱.
  318. الزيادة من «ب». و في «ه» و «و»: اذكروا المآب و الحساب و وضع الميزان.
  319. «د» فمن جاء بالحسنة أفلح
  320. «ب»: في الجنّة.
  321. «د»: هر كس حسنه بياورد رستگار شده است.
  322. «الف»و «ب»و «ه»: درباره آنچه به عنوان «اميرالمؤمنينی»برای علی منعقد نمودم.
  323. «الف» و «ب» و «ه»: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.
  324. «الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.
  325. تبايعك علی ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.
  326. الزيادة من «ب».
  327. «ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.
  328. هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلی الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه...» إلی هنا ورد في «الف» و «د» و «ه» و «و» بصورة أُخری نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلی تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين: ... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك) و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متی جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله». و قولوا: «أعطينا اللَّه بذلك و إياك و علياً و الحسن و الحسين و الأئمة الذين ذكرت عهداً و ميثاقاً مأخوذاً لأميرالمؤمنين («ه» و «و»: أطعنا اللَّه... علی عهد و ميثاق، فهي مأخوذة من المؤمنين) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أيدينا، من أدركها بيده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغي بذلك بدلاً و لا نری من أنفسنا عنه حولاً أبداً («د» و «ه» و «و»: و لا يری اللَّه عز و جل منهما حولاً أبداً). نحن نؤدّي ذلك عنك الداني و القاصي من أولادنا و أهالينا («ه» «و»: ... عنك إلی كل من رأينا ممن ولدنا أو لم نلده)، أشهدنا
  329. تا اينجا عبارتی بود كه پيامبر صلی الله عليه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تكرار كنند و به مضمون آن اقرار نمايند. اين عبارات طبق نسخه «ب» ذكر شد، و در «الف» و «د» و «ه» از جمله: «تو ما را به موعظه الهی نصيحت كردی...» تا اينجا به اين صورت آمده است: «... و اطاعت می‌كنيم خدا را و تو را و علی اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتی آنان از فرزندان تو از صلب اويند. («ه»: گفتی آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعای امامت كنند) بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقای جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان علی دو امام هستند، و من قبل از علی پدر ايشانم». و بگوييد: «ما در اين باره با خداوند و با تو و با علی و حسن و حسين و امامانی كه ذكر كردی پيمان می‌بنديم و ميثاقی از ما برای اميرالمؤمنين گرفته شود. («ه»: پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد) از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏های ما و به صورت دست دادن، برای هر كس ممكن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار می‌‏كند. در پی تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونی درباره آن را ابداً نمی‏‌بينيم. ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديک از فرزندان و فاميلمان می‌رسانيم. («ه»: ... از قول تو می‌رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده‌‏اند يا نيامده ‏اند)، خدا را بر اين مطلب شاهد می‌گيريم و خدا در شاهد بودن كافی است و تو بر ما شاهدی، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت می‌كند -چه آشكارا و چه پنهانی- و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد می‌گيريم، و خدا از هر شاهدی بالاتر است».
  330. «ب»: و   خائنة الأعين و ما تخفي الصدور  . «و»: خافية كل نفس و عيب.
  331. الإسراء: ۱۵.
  332. الفتح: ۱۰.
  333. «الف»: اتقوا اللَّه و بايعوا عليّاً. «د»: و تابعوا علياً.
  334. الزيادة من «ب» و «ه» و «‹و».
  335. فإنها كلمة باقية يهلك بها من غدر و يرحم اللَّه من وفی.
  336. الفتح: ۱۰.
  337. «ب»: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُكُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا علی أميركم.
  338. البقرة: ۲۸۵.
  339. الأعراف: ۴۳.
  340. يعنی: بگوييد: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين». و عبارت در «ب» چنين است: «ای مردم، آنچه به شما تلقين كردم تكرار كنيد و آنچه گفتم بگوييد و بر اميرتان سلام كنيد».
  341. الزيادة من «الف» و «ه».
  342. هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن فضائل عليٍّ و ما خصّه اللَّه به في القرآن أكثر من أن أذكرها في مقام واحد، فمن أنبأكم بها فصدِّقوه
  343. اين عبارت را دو نوع می‌توان معنی كرد: الف: «عَرَفَها» بدون تشديد، يعنی كسی كه فضايل اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام را می‌گويد بايد اهل معرفت باشد و فقط هر چه می‌شنود نقل نكند تا بتواند بعضی دسيسه‌های دشمنان را يا سقط هايی كه در بعضی عبارات شده متوجه شود و احياناً با ذكر يک فضيلت نتيجه معكوس گرفته نشود. ب: «عرَّفها» با تشديد، يعنی هر كس از فضايل اميرالمؤمنين ‏ عليه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانيد، او را تصديق كنيد. عبارت در «ب» چنين است: ای مردم، فضايل علی و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بيش از آن است كه در يک مجلس ذكر كنم. پس هر كس شما را از آنها خبر داد او را تصديق كنيد.
  344. «ب»: من يُطع اللَّه و رسوله و اولی الأمر فقد فاز...
  345. «د»: السلام.
  346. «ه» و «و»: اولئك المقرّبون.
  347. «ه» «و»:   فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد  .
  348. الزيادة من «ب».