۲۳٬۰۹۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴۵: | خط ۵۴۵: | ||
<big>از طرفى اين قطعى است كه عصمت چيزى نيست كه از ظاهر خلقت اشخاص فهميده شود، و مانند سياهى و سفيدى نيست كه ظاهر باشد و هر كس بتواند تشخيص دهد. پس لازمه اش اين است كه امام منصوص باشد و از طرف خدا و رسول صلى الله عليه وآله معرفى شود. امام سجاد عليه السلام فرموده است: الامام منّا لا يكون الا معصوماً، و ليست العصمة فى ظاهر الخلقة فيعرف بها. فذلك لا يكون الا منصوصاً.<ref>بحار الانوار: ج 25 ص 194 ح 5.</ref></big> | <big>از طرفى اين قطعى است كه عصمت چيزى نيست كه از ظاهر خلقت اشخاص فهميده شود، و مانند سياهى و سفيدى نيست كه ظاهر باشد و هر كس بتواند تشخيص دهد. پس لازمه اش اين است كه امام منصوص باشد و از طرف خدا و رسول صلى الله عليه وآله معرفى شود. امام سجاد عليه السلام فرموده است: الامام منّا لا يكون الا معصوماً، و ليست العصمة فى ظاهر الخلقة فيعرف بها. فذلك لا يكون الا منصوصاً.<ref>بحار الانوار: ج 25 ص 194 ح 5.</ref></big> | ||
<big>و لذا غدير | <big>و لذا غدير بزرگ ترين سند حقانيت شيعه است. غدير كه هيچ گونه شک و ترديدى در آن نيست و همچون آفتاب بر تارک تاريخ مى درخشد، روشن ترين دليل بر امامت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام و خلافت بلافصل او است، همچنين بزرگ ترين گواه بر مظلوميت اميرالمؤمنين عليه السلام و مظلوميت شيعه در طول قرون و اعصار است.</big> | ||
== <big>تبليغ غدير با امامت</big><ref>غدير در آئينه كتاب: ص 30. </ref> == | == <big>تبليغ غدير با امامت</big><ref>غدير در آئينه كتاب: ص 30. </ref> == | ||
<big>يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد مسئله امامت است.</big> | <big>يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد مسئله امامت است.</big> | ||
<big>از آنجا كه غدير مظهر خلافت و امامت است، اين دو موضوع در كتاب هاى غدير بسيار به چشم | <big>از آنجا كه غدير مظهر خلافت و امامت است، اين دو موضوع در كتاب هاى غدير بسيار به چشم مى خورند؛ حتى امامت دوازده امام عليهم السلام و به خصوص امامزمان عجل الله فرجه كه در خطبه غدير بارها اشاره به آن حضرت شده است.</big> | ||
== <big>تولد رسمى امامت و ولايت در غدير</big><ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص287-297.</ref> == | |||
<big>با مراجعه به تاريخ در مى يابيم تنها روزى كه در آن ايام حائز چنين رخداد عظيمى بوده روز غدير خم است، كه در آن روز امامت و ولايت تولدى رسمى پيدا كرد. رسول خدا صلى الله عليه وآله از تمامى مؤمنين در همه اعصار و امصار نسبت به آن ميثاق گرفت و ارزشمند ترين رسالت الهى خويش را ابلاغ فرمود.</big> | |||
<big>رسول اكرم صلى الله عليه وآله در غدير خم به فرمان الهى و آيه تبليغ، عهدهدار ابلاغ امر مهم و سرنوشت ساز و حياتى امامت و ولايت به مسلمانان گرديد، و طى تشريفات باشكوه و بى بديلى كه در ابلاغ هيچ تنزيلى چنين سابقه و نظيرى نداشت، امر ابلاغ را انجام داد، و با ابلاغ رسمى آن دستور الهى و اخذ ميثاق حصنى عظيم براى صيانت از تنها دين منتخب الهى ايجاد گرديد.</big> | |||
<big>اگر اين گونه نمى شد، اسلام بدون سرپرست الهى بعد از رسول اكرم صلى الله عليه وآله - همچون ديگر اديان ابراهيمى كه دست خوش تحريف گرديدند - اثرى از اسلام نبوى باقى نمى ماند، و راه براى رهجويان حقيقى هميشه بسته مى ماند.</big> | |||
== <big>حديث امامت از امام رضا عليه السلام</big><ref>غدير در قرآن: ج 3 ص336-338.</ref> == | |||
<big>در كنار آيات غدير، مى توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى - قرآنى به حساب آورد.</big> | |||
<big>به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطابه غدير - آن هم از لسان پيامبر معظم صلى الله عليه وآله - بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده 50 مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوهگر مى سازد.</big> | |||
<big>با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه عليهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آن ها اتمام حجت قرآنىِ امام رضا عليه السلام است:</big> | |||
<big>«أَكْمَلْتُ لَكُمْ» يعنى بدون دخالت مردم دين كامل است!</big> | |||
<big>در شرايطى كه صاحبان اديان و عقايد و افكار مختلف به راحتى اباطيل خود را در جامعه مطرح مى كردند و به عنوان آزادى بيان خراسان را مركز علمى معرفى مى نمودند، مقام عصمت حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام با مطرح كردن سه آيه از قرآن كمال دين را با معرفى امامى كه پاسخگوى همه نيازهاى مردم است بيان داشت، و اين اتمام حجتى بود بر همه كسانى كه با آراء ناقص خود درباره دين خدا سخن مى گفتند و در واقع سخن از كامل نبودن دين خدا بر زبان مى راندند.</big> | |||
<big>آن حضرت با اشاره به دو آيه قرآن كه انتخاب مردم را نفى مىكند و انتخاب كننده را خدا مى داند و ارتباط آن به «أَكْمَلْتُ لَكُمْ» كه خدا مسئله كمال را به خود نسبت مى دهد، بيان فرمود كه بدون كوچک ترين نيازى به دخالت مردم در امر امامت، با آنچه در غدير اعلام شد دين خدا كامل گشت، در حدى كه هر گونه ادعاى نقصى درباره دين كفر و ضديت با كلام خداوند در قرآن است.</big> | |||
<big>عبدالعزيز از دوران تبعيد آن حضرت به خراسان چنين مى گويد: در روزهاى اول ورود حضرت به شهر مرو، در روز جمعه مردم در مسجد جامع جمع شده بودند و درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. من خدمت آقايم امام رضا عليه السلام رفتم و گفتگو هاى مردم در مسجد را به حضرت گزارش دادم.</big> | |||
<big>حضرت تبسمى كرد و فرمود: اين مردم نمى دانند و در آرائى كه مى گويند مورد مكر و حيله قرار گرفته اند. خداوند تبارك و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود.</big> | |||
<big>از يک سو قرآن را بر او نازل كرد...، و از سوى ديگر در [[حجة الوداع]] كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»<ref>مائده/3.</ref></big> | |||
<big>مسئله امامت كمال دين است. پيامبرصلى الله عليه وآله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب كرد، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و هر كس كتاب خدا را رد كند كافر است... .</big> | |||
<big>عقل هاى مردم كجا و مقام بلند امامت!؟ كجا مى توان صاحب چنين مقامى را پيدا كرد؟... مى خواهند امامت را با عقل هاى حيران و بى ثمر و ناقص و رأى هاى گمراه برپا كنند... .</big> | |||
<big>انتخاب خدا و پيامبر و اهل بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده اند، در حالى كه قرآن ندا داده است: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ، ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»:</big> | |||
<big>«پروردگارت آنچه بخداهد خلق مى كند و انتخاب مى نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست»، و همچنين فرموده: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»<ref>احزاب/63.</ref></big>: | |||
<big>«وقتى خدا و رسولش در مسئله اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مؤمنى حق اختيار نمى ماند...».<ref>بحار الانوار: ج 25 ص 120. </ref></big> | |||
== <big>حكمت امامت</big><ref>برترين نعمت، چهل نكته درباره غدير (واعظ حسينى): ص45-50، 115، 116.</ref> == | |||
<big>سواى اينكه اصل اعتقاد شيعه در مسئله امامت و غدير «نصبٌ من الله» است و عقول بشر در اين مسئله هيچ راهى ندارد، ولى از باب حجت بر خصم و استدلال بر مخالفين، پرسش اساسى اين است كه چرا حضرت على عليه السلام از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله معرفى شد و اساساً حكمت و فلسفه تحقق غدير چيست؟</big> | |||
<big>آيا پديد آوردن غدير خم و در واقع تعيين جانشين از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله، امرى معقول و ضرورى بود؟</big> | |||
<big>يا سخن [[اهل سنت]] صحيح است؛ كه مى گويند: پيامبر صلى الله عليه وآله براى خود جانشين مشخص نكرد و خلافت و مديريت پس از خود را به مردم سپرد تا آنان خود جانشين را انتخاب كنند؟<ref>العقيدة الطحاوية: ص79، 80.</ref></big> | |||
<big>از ديدگاه شيعه<ref>منبع عمده در اين نكته كتاب «شيعه در اسلام» است.</ref>:</big> | |||
<big>پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله محال است كه براى دين و دنياى مردم جانشين تعيين نكرده باشد. چرا؟ چون اگر رئيس قومى و بزرگى بخواهد از ميان قومش برود، عقلا می گويند: بايد آن قوم را بى سرپرست نگذارد.</big> | |||
<big>چه رسد به اينكه سفر آخرت باشد و ديگر به ميان قومش برنخواهد گشت. به ويژه اگر آن بزرگ و سرور، دلسوز و مهربان باشد. در اين صورت حتماً كسى را معين ميكند، تا در نبود او كارها، مسائل پيش آمده و... معطل نماند.</big> | |||
<big>انسان با نهاد خداداى خود درک مى كند كه هرگز جامعه اى مانند يک كشور يا يک شهر يا ده يا قبيله و حتى يک خانه كه از چند تن انسان تشكيل شده، بدون سرپرست و زمامدارى كه چرخ جامعه را به كار اندازد و هر يک از اعضاى جامعه را به وظيفه اجتماعى خود وادارد، نمى تواند به بقاى خود ادامه دهد و در كمترين زمانى متلاشى شده وضع عموميش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.</big> | |||
<big>به همين دليل كسى كه زمامدار و فرمانرواى جامعه اى است (اعم از جامعه بزرگ يا كوچک) و به جايگاه خود و بقاى جامعه عنايت دارد، اگر بخواهد به طور موقت يا غير موقت از سر كار خود غيبت كند، حتماً جانشيتى به جاى خود مى گذارد، و هرگز حاضر نمى شود كه قلمرو فرمانروايى و زمامدارى خود را سر خود رها كرده و از بقا و زوال آن چشم پوشد.</big> | |||
<big>رئيس خانواده اى كه براى سفر چند روزه يا چند ماهه مى خواهد خانه و اهل خانه را وداع كند، يكى از آنان يا كسى ديگر را براى خود جانشين معرفى مى كند و امور منزل را به وى مى سپارد.</big> | |||
<big>رئيس مؤسسه يا مدير مدرسه يا صاحب مغازه اى كه كارمندان يا شاگردان چندى زيردست دارد، حتى براى چند ساعت غيبت نيز يكى از آنان را به جاى خود مى نشاند و ديگران را به وى ارجاع مى كند.</big> | |||
<big>اسلام دينى است كه به نص كتاب و سنت بر اساس فطرت استوار است. اسلام آئينى اجتماعى است كه هر آشنا و بيگانه اين نشانى را از سيماى آن مشاهده مى كند، و عنايتى كه خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله به اجتماعى بودن اين دين مبذول داشته اند هرگز قابل انكار نبوده و با هيچ چيز ديگر قابل مقايسه نيست.</big> | |||
<big>پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نيز مسئله تشكيل اجتماع را در هر جايى كه اسلام در آن نفوذ پيدا مى كرد، ترک نمى فرمود. هر شهر يا دهكده اى كه به دست مسلمين می افتاد، در اولين فرصت والى و عاملى در آنجا نصب و زمام اداره امور مسلمين را به دست وى مى سپرد. حتى در لشگرهايى كه به جهاد اعزام مى فرمود، گاهى براى اهميت مورد بيش از يک رئيس و فرمانده به نحو ترتب براى ايشان نصب مى نمود. حتى در جنگ موته چهار نفر رئيس تعيين فرمود، كه اگر اولى شهيد شد دومى و اگر دومى شهيد شد سومى را و همچنين... به رياست و فرماندهى بشناسد.</big> | |||
<big>همچنين به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در موارد لزوم از نصب جانشين فروگذارى نمى كرد، و هر وقت از مدينه غيبت مى فرمود مسئول و متولى به جاى خود معين مىكرد. حتى در موقعى كه از مكه به مدينه هجرت مى كرد، براى اداره چند روزه امور شخصى خود در مكه و پس دادن امانت هايى كه از مردم نزد حضرت بود، على عليه السلام را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از شهادت نسبت به بدهى ها و كارهاى شخصى خود على عليه السلام را جانشين نمود.</big> | |||
<big>شيعه مى گويد: به همين دليل هرگز متصور نيست كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از دنيا رحلت كند و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گرداندن چرخ جامعه اسلامى نشان ندهد.<ref>شيعه در اسلام: ص 243 به بعد، بخش امام شناسى، همراه با تلخيص. </ref></big> | |||
<big>به راستى چه كسى مى تواند از پيامبر رحمت صلى الله عليه وآله عاقل تر و مهربان تر باشد؟ رسول خدا صلى الله عليه وآله به اندازه اى نسبت به امت دلسوز و مهربان بود كه حتى در سفر چند روزهاى كه مى رفت، فرد يا افرادى را به جاى خويش معين مى نمود.</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنه ها و گرفتارى هايى كه پس از رحلتش دامنگير جامعه اسلامى شد و فسادهايى كه در پيكره اسلام رخنه كرد، مانند حكومت آل مروان و غير ايشان - كه آيين پاك را فداى ناپاكى ها و بى بند و بارى هاى خود ساختند - به تفصيل خبر داده است.<ref>خداوند به مهربانى و دلسوزى پيامبر صلى الله عليه وآله تصريح مى كند. توبه/128. </ref></big> | |||
<big>پيامبرى كه از جزئيات حوادث و گرفتارى هاى سال ها و هزاران سال پس از خود غفلت نكند و سخن گويد، چگونه ممكن است از مهم ترين وضعى كه در اولين لحظات پس از شهادتش به وجود مى آيد غفلت كرده و يا كوتاهى كند؟!</big> | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |