پرش به محتوا

سقیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۳۶۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۵۷: خط ۷۵۷:
عمر او را از زندان بيرون آورد و سوار بر شترى بى‏ جهاز نمود، مستقيماً از [[مدینه]] به [[بصره]] تبعيد كرد، و دستور داد كسى با او صحبت نكند و همنشين او نشود، و درباره او گفت: اين شخص دنبال علم است، ولى اشتباه رفته است!!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۷۰ ح ۲۲۴.</ref>
عمر او را از زندان بيرون آورد و سوار بر شترى بى‏ جهاز نمود، مستقيماً از [[مدینه]] به [[بصره]] تبعيد كرد، و دستور داد كسى با او صحبت نكند و همنشين او نشود، و درباره او گفت: اين شخص دنبال علم است، ولى اشتباه رفته است!!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۷۰ ح ۲۲۴.</ref>


روز ديگر [[عبدالله بن عباس|ابن‏ عباس]] را مى‏ بينيم كه به معاويه وارث سقيفه مى ‏گويد: آيا ما را از قرائت [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] مانع مى‏ شوى؟ معاويه گفت: نه.


گفت: از تأويل آن مانع مى‏ شوى؟ گفت: آرى. ابن‏ عباس گفت: تو مى‏ گويى قرآن را بخوانيم ولى نپرسيم مقصود خدا چه بوده است؟ [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] گفت: آرى!!


روز ديگر ابن‏عباس را مى‏بينيم كه به معاويه وارث سقيفه مى‏گويد: آيا ما را از قرائت قرآن مانع مى‏شوى؟ معاويه گفت: نه. گفت: از تأويل آن مانع مى‏شوى؟ گفت: آرى. ابن‏عباس گفت: تو مى‏گويى قرآن را بخوانيم ولى نپرسيم مقصود خدا چه بوده است؟ معاويه گفت: آرى!!
ابن‏ عباس گفت: كدام بر ما واجب‏ تر است: قرائت قرآن يا عمل به آن؟ معاويه گفت: عمل به آن! ابن‏ عباس گفت: چگونه به قرآن عمل كنيم قبل از آنكه بدانيم خداوند از آنچه بر ما نازل كرده چه مقصودى داشته است؟


معاويه گفت: معنى و مقصود قرآن را از كسانى بپرس كه بر خلاف آنچه تو و اهل ‏بيت مى ‏گوييد معنى كنند.


ابن‏عباس گفت: كدام بر ما واجب‏تر است: قرائت قرآن يا عمل به آن؟ معاويه گفت: عمل به آن! ابن‏عباس گفت: چگونه به قرآن عمل كنيم قبل از آنكه بدانيم خداوند از آنچه بر ما نازل كرده چه مقصودى داشته است؟ معاويه گفت: معنى و مقصود قرآن را از كسانى بپرس كه بر خلاف آنچه تو و اهل‏بيت مى‏گوييد معنى كنند.
ابن‏ عباس گفت: قرآن بر اهل‏ بيتى كه با آنان نسبت دارم نازل شده، و با اين حال معناى آن را از آل ابى‏ سفيان يا آل ابى‏ معيط يا يهود و نصارى و مجوس بپرسم؟!


معاويه گفت: ما را با اين كفار يكسان قرار دادى و از آنان حساب كردى! ابن‏ عباس گفت: به جان خودم قسم! اين مقايسه را از آن جهت نمودم كه تو هم مانند آنان منع مى‏ كنى از اينكه خدا را با قرآن و با آنچه در آن از امر و نهى و حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محكم و متشابه آمده عبادت كنيم و بپرستيم.


ابن‏عباس گفت: قرآن بر اهل‏بيتى كه با آنان نسبت دارم نازل شده، و با اين حال معناى آن را از آل ابى‏سفيان يا آل ابى‏معيط يا يهود و نصارى و مجوس بپرسم؟! معاويه گفت: ما را با اين كفار يكسان قرار دادى و از آنان حساب كردى! ابن‏عباس گفت: به جان خودم قسم! اين مقايسه را از آن جهت نمودم كه تو هم مانند آنان منع مى‏كنى از اينكه خدا را با قرآن و با آنچه در آن از امر و نهى و حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محكم و متشابه آمده عبادت كنيم و بپرستيم.
معاويه گفت: پس قرآن را بخوانيد و آن را تأويل هم بنماييد ولى آنچه از تفسير قرآن كه خداوند درباره شما نازل كرده و [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] درباره شما فرموده نقل نكنيد، و هر چه غير آن است نقل كنيد!


سپس ابن‏ عباس را تهديد كرد و گفت: اگر هم خواستى از آن معانى قرآن نقل كنى پنهانى باشد و به صورت علنى كسى از تو چنين چيزى را نشنود!!<ref>كتاب سليم: ص ۳۱۵ حديث ۲۶.</ref>


معاويه گفت: پس قرآن را بخوانيد و آن را تأويل هم بنماييد ولى آنچه از تفسير قرآن كه خداوند درباره شما نازل كرده و پيامبرصلى الله عليه وآله درباره شما فرموده نقل نكنيد، و هر چه غير آن است نقل كنيد! سپس ابن‏عباس را تهديد كرد و گفت: اگر هم خواستى از آن معانى قرآن نقل كنى پنهانى باشد و به صورت علنى كسى از تو چنين چيزى را نشنود!!××× ۱ كتاب سليم: ص ۳۱۵ حديث ۲۶. ×××
== سقيفه در خطبه فدكيه<ref>ژرفاى غدير: ص ۴۹.</ref> ==
خداوند [[اتمام حجت]] بزرگ خود را با غدير بر مردم انجام داد، و پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه برنامه‏اش بود در اين باره به انجام رساند و هيچ نقطه مبهم و جاى سؤالى درباره آينده [[اسلام]] باقى نگذاشت.


اين مردم بودند كه باب انحراف را به روى خود گشودند و به محض چهره نمودن سقيفه به استقبال آن رفتند، همانگونه كه حضرت زهراعليها السلام در خطبه فدكيه مى‏فرمايد:


۳۰.  سقيفه در ادعيه و زيارات =   سقيفه /  مشاركت در ظلم سقيفه
فَلَمَّا اخْتارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ أَنْبِيائِهِ وَ مَأْوى أَصْفِيائِهِ وَ أَتَمَّ عَلَيْهِ ما وَعَدَهُ، ظَهَرَتْ فيكُمْ حَسيكَةُ النِّفاقِ ... . وَ أَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرِزِهِ هاتِفاً بِكُمْ. فَدَعاكُمْ فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ ... . ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ ناهِضينَ خِفافاً ... . هذا وَ الْعَهْدُ قَريبٌ وَ الْكَلْمُ رَحيبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ ... . ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَها وَ تَسْتَجيبُونَ لِهِتافِ الشَّيْطانِ الْغَوِىِّ وَ إِطْفاءِ أَنْوارِ الدّينِ الْجَلِيِّ وَ إِهْمالِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ.<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۲۲۵.</ref>


هنگامى كه خداوند جايگاه انبياء و منزلگاه برگزيدگانش را براى او اختيار نمود و آنچه به او وعده داده بود به اتمام رساند كينه و دشمنى ناشى از نفاق شما ظاهر گرديد... .


۳۱.  سقيفه در خطبه فدكيه××× ۲ ژرفاى غدير: ص ۴۹. ×××
و شيطان از كمينگاه خود سر برآورد و شما را به سوى خود خواند و شما را دعوت نمود، و ديد كه دعوت او را اجابت مى ‏نماييد ... .


   خداوند اتمام حجت بزرگ خود را با غدير بر مردم انجام داد، و پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه برنامه‏اش بود در اين باره به انجام رساند و هيچ نقطه مبهم و جاى سؤالى درباره آينده اسلام باقى نگذاشت. اين مردم بودند كه باب انحراف را به روى خود گشودند و به محض چهره نمودن سقيفه به استقبال آن رفتند، همانگونه كه حضرت زهراعليها السلام در خطبه فدكيه مى‏فرمايد:
و چون شما را به قيام بر ضد حق خواند قيام و سرعت قبول شما را يافت ... . تمام اين قضايا در حالى بود كه فاصله زيادى نشده و زخم هنوز وسيع بود و جراحت هنوز التيام نيافته و پيامبر صلى الله عليه و آله هنوز دفن نگرديده بود!...


فَلَمَّا اخْتارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ أَنْبِيائِهِ وَ مَأْوى أَصْفِيائِهِ وَ أَتَمَّ عَلَيْهِ ما وَعَدَهُ، ظَهَرَتْ فيكُمْ حَسيكَةُ النِّفاقِ ... . وَ أَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرِزِهِ هاتِفاً بِكُمْ. فَدَعاكُمْ فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ ... . ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ ناهِضينَ خِفافاً ... . هذا وَ الْعَهْدُ قَريبٌ وَ الْكَلْمُ رَحيبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ ... . ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَها وَ تَسْتَجيبُونَ لِهِتافِ الشَّيْطانِ الْغَوِىِّ وَ إِطْفاءِ أَنْوارِ الدّينِ الْجَلِيِّ وَ إِهْمالِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۲۲۵. ×××
سپس شروع نموديد در برافروختن شعله‏ هاى فتنه و برانگيختن هيزم ‏هاى آن، و نداى شيطان مكار را اجابت كرديد و شروع به خاموش كردن انوارِ دينى روشن و بى ‏اعتنايى به سنتهاى پيامبرِ برگزيده نموديد.


== سقيفه، موقعيت تبليغى غدير<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۲۳۹،۲۳۸.</ref> ==
   پنج موقعيت مهم در تبليغ غدير از بنيانگذارِ آن حضرت خاتم الانبياء عليهم السلام مى‏ بينيم، كه همه آنها در فاصله دو ماه و اندى از ۱۸ ذى‏ الحجه سال دهم تا ۲۸ صفر سال يازدهم هجرى رخ داده است. كارساز بودن هر يک از اين موقعيت ‏ها در آينده ‏هاى غدير مشهود است و خبر از «اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم» از يک سو و «اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى» از سوى ديگر مى‏ دهد.


هنگامى كه خداوند جايگاه انبياء و منزلگاه برگزيدگانش را براى او اختيار نمود و آنچه به او وعده داده بود به اتمام رساند كينه و دشمنى ناشى از نفاق شما ظاهر گرديد ... . و شيطان از كمينگاه خود سر برآورد و شما را به سوى خود خواند و شما را دعوت نمود، و ديد كه دعوت او را اجابت مى‏نماييد ... . و چون شما را به قيام بر ضد حق خواند قيام و سرعت قبول شما را يافت ... . تمام اين قضايا در حالى بود كه فاصله زيادى نشده و زخم هنوز وسيع بود و جراحت هنوز التيام نيافته و پيامبرصلى الله عليه وآله هنوز دفن نگرديده بود! ... سپس شروع نموديد در برافروختن شعله‏هاى فتنه و برانگيختن هيزم‏هاى آن، و نداى شيطان مكار را اجابت كرديد و شروع به خاموش كردن انوارِ دينى روشن و بى‏اعتنايى به سنتهاى پيامبرِ برگزيده نموديد.
از جمله مورد زير است:


پيش‏ بينى آينده تلخ سقيفه در برابر غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله واكسينه افرادى است كه نمى ‏خواهند به مرض سقیفه دچار شوند.


۳۲.  سقيفه، موقعيت تبليغى غدير××× ۲ تبليغ غدير در سيره معصومين‏عليهم السلام: ص ۲۳۹ ۲۳۸. ×××
آموزش درمانى مردمى كه بناست به بيمارى سقيفه گرفتار آيند، در واقع فكرى براى نجات آنان است. پيامبر صلى الله عليه و آله به مردم مى ‏فهماند كه من در غدير وظيفه هدايت را به انجام رسانده ‏ام؛ اكنون وظيفه آنان است كه سراغ على‏ عليه السلام آيند و وظيفه على‏ عليه السلام نيست كه سراغ آنان رود.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵.</ref>


   پنج موقعيت مهم در تبليغ غدير از بنيانگذارِ آن حضرت خاتم الانبياءعليهم السلام مى‏بينيم، كه همه آنها در فاصله دو ماه و اندى از ۱۸ ذى‏الحجه سال دهم تا ۲۸ صفر سال يازدهم هجرى رخ داده است. كارساز بودن هر يك از اين موقعيت‏ها در آينده‏هاى غدير مشهود است و خبر از »اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم« از يك سو و »اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى« از سوى ديگر مى‏دهد. از جمله مورد زير است:
== شاهدان غدير معترضان سقيفه<ref>فرهنگ غدير (محدّثى): ص ۳۳۰،۳۲۹.</ref> ==
   آنچه در غدير خم با حضور هزاران نفر اتفاق افتاد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، اميرمؤمنان‏ عليه السلام را به [[امامت]] و [[جانشین|خلافت]] نصب كرد، به عنوان يک سند و حجت بار ها مورد استناد و احتجاج و استشهاد قرار گرفت، چه از سوى حضرت على‏ عليه السلام چه از سوى ديگران. هر چند برخى با آنكه در صحنه حاضر بودند، از شهادت دادن در هنگام نياز سرباز زدند، اما كسانى هم متعهدانه ديده ‏ها و شنيده‏ هاى خود را بازگو كردند و از گواهان غدير گشتند. از جمله شهادت دادن يک گروه دوازده نفرى در حساس‏ترين موقعيت، حائز اهميت بود.


پيش‏بينى آينده تلخ سقيفه در برابر غدير توسط پيامبرصلى الله عليه وآله واكسينه افرادى است كه نمى‏خواهند به مرض سقيفه دچار شوند. آموزش درمانى مردمى كه بناست به بيمارى سقيفه گرفتار آيند، در واقع فكرى براى نجات آنان است. پيامبرصلى الله عليه وآله به مردم مى‏فهماند كه من در غدير وظيفه هدايت را به انجام رسانده‏ام؛ اكنون وظيفه آنان است كه سراغ على‏عليه السلام آيند و وظيفه على‏عليه السلام نيست كه سراغ آنان رود.××× ۱ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵. ×××
پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و پيش آمدن ماجراى سقيفه و [[جانشین|خلافت]] [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، جمعى دوازده نفره از [[مهاجرین|مهاجران]] و [[انصار]] جلوس او را بر تخت خلافت مورد انتقاد قرار دادند.


وقتى ابوبكر بر [[سخنرانی|منبر]] نشست، آنان تصميم گرفتند كه او را از منبر پيامبر پايين بكشند، و البته برخى‏شان هم با اين كار موافق نبودند. نزد حضرت على‏ عليه السلام رفتند و نظر آن حضرت را جويا شدند.


۳۳.  شاهدان غدير معترضان سقيفه××× ۲ فرهنگ غدير )محدّثى( : ص ۳۳۰ ۳۲۹. ×××
حضرت فرمود: اين كار شما نوعى جنگ با حكومت است و شما اندک هستيد، و اين جماعت هم فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله را زير پا گذاشتند و خونخواه [[جاهلیت]] اند.  


   آنچه در غدير خم با حضور هزاران نفر اتفاق افتاد و پيامبرخداصلى الله عليه وآله، اميرمؤمنان‏عليه السلام را به امامت و خلافت نصب كرد، به عنوان يك سند و حجت بار ها مورد استناد و احتجاج و استشهاد قرار گرفت، چه از سوى حضرت على‏عليه السلام چه از سوى ديگران. هر چند برخى با آنكه در صحنه حاضر بودند، از شهادت دادن در هنگام نياز سرباز زدند، اما كسانى هم متعهدانه ديده‏ها و شنيده‏هاى خود را بازگو كردند و از گواهان غدير گشتند. از جمله شهادت دادن يك گروه دوازده نفرى در حساس‏ترين موقعيت، حائز اهميت بود.
اگر چنان كنيد با شمشير شما را از بين مى ‏برند، آن گونه كه مرا مقهور و مغلوب ساختند و به اجبار وادار به بيعتم كردند.


بهتر است شما نزد او برويد و آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏ايد -  به عنوان [[اتمام حجت]] -  بازگو كنيد.


پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله و پيش آمدن ماجراى سقيفه و خلافت ابوبكر، جمعى دوازده نفره از مهاجران و انصار جلوس او را بر تخت خلافت مورد انتقاد قرار دادند. وقتى ابوبكر بر منبر نشست، آنان تصميم گرفتند كه او را از منبر پيامبر پايين بكشند، و البته برخى‏شان هم با اين كار موافق نبودند. نزد حضرت على‏عليه السلام رفتند و نظر آن حضرت را جويا شدند.
آن دوازده نفر عبارت بودند از: [[خالد بن سعید بن عاص]]، [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]]، [[ابی بن کعب|ابیّ بن کعب]]، [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار بن یاسر]]، [[ابوذر غفاری]]، [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان فارسی]]، [[عبدالله بن مسعود هذلی (ابوعبدالرحمن)|عبدالله بن مسعود]]، [[بریده اسلمی]] (از [[مهاجرین]]) و [[خزیمة بن ثابت]] دوالشهادتين، [[سهل بن حنیف انصاری|سهل بن حنیف]]، [[ابوایوب انصاری]] و [[ابوالهیثم بن تیهان]].


روز جمعه بود كه آنان اطراف منبر پيامبر صلى الله عليه و آله نشستند و به ترتيب از جا برخاستند و به ابوبكر نسبت به تصدّى خلافت هشدار دادند، [[واقعه غدیر|واقعه غدیر خم]] و [[حدیث غدیر]] را يادآور شدند و از كنار گذاشتن [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام]] از [[جانشین|خلافت]] و مخالفت با دستور [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] انتقاد كردند، و به اين شكل حكومت و خلافت را بدون مستند شرعى دانستند.


حضرت فرمود: اين كار شما نوعى جنگ با حكومت است و شما اندك هستيد، و اين جماعت هم فرمان پيامبرصلى الله عليه وآله را زير پا گذاشتند و خونخواه جاهليت اند. اگر چنان كنيد با شمشير شما را از بين مى‏برند، آنگونه كه مرا مقهور و مغلوب ساختند و به اجبار وادار به بيعتم كردند. بهتر است شما نزد او برويد و آنچه را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏ايد -  به عنوان اتمام حجت -  بازگو كنيد.
جز اين دوازده نفر، ديگرانى هم برخاسته و سخن گفتند.


نتيجه گواهى اين شاهدان غدير شكست ابوبكر بود. از اين رو ابوبكر كه دليل و جوابى نداشت سه روز در خانه نشست. روز سوم [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]]، [[زبیر بن عوام قرشی|زبیر]]، [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی ‏وقاص]] و [[ابوعبیده جرّاح]] (از كار چاق ‏كنان سقيفه و خلافت ابوبكر) هر كدام با ده نفر از مردان عشيره خود با سلاح‏ هاى آخته سراغ ابوبكر آمدند. او را از خانه بيرون آورده و به [[مسجد]] بردند و بر منبر نشاندند.


آن دوازده نفر عبارت بودند از: خالد بن سعيد بن عاص، مقداد، ابىّ بن كعب، عمار بن ياسر، ابوذر غفارى، سلمان فارسى، عبداللَّه بن مسعود، بريده اسلمى )از مهاجرين( و خزيمة بن ثابت دوالشهادتين، سهل بن حنيف، ابوايوب انصارى و ابوالهيثم بن تيهان.
مردم را نيز تهديد كردند كه اگر كسى باز هم آن گونه سخنان بگويد، با شمشير جواب خواهد شنيد. مردم هم ترسيدند و در خانه‏ ها نشستند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۸.</ref>


== عظمت جنايات سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۴۸.</ref> ==
از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيه است:


  روز جمعه بود كه آنان اطراف منبر پيامبرصلى الله عليه وآله نشستند و به ترتيب از جا برخاستند و به ابوبكر نسبت به تصدّى خلافت هشدار دادند، واقعه غدير خم و حديث غدير را يادآور شدند و از كنار گذاشتن على بن ابى‏طالب‏عليه السلام از خلافت و مخالفت با دستور پيامبرصلى الله عليه وآله انتقاد كردند، و به اين شكل حكومت و خلافت را بدون مستند شرعى دانستند. جز اين دوازده نفر، ديگرانى هم برخاسته و سخن گفتند.
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»<ref>مائده /  ۳.</ref>:


«امروز كسانى كه [[کفّار|کافر]] شدند از تخريب دين شما نااميد شدند، پس از آنان نترسيد و از خدا بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و [[اسلام]] را به عنوان دين شما راضى شدم».


نتيجه گواهى اين شاهدان غدير شكست ابوبكر بود. از اين رو ابوبكر كه دليل و جوابى نداشت سه روز در خانه نشست. روز سوم عمر، طلحه، زبير، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى‏وقاص و ابوعبيده جرّاح )از كار چاق‏كنان سقيفه و خلافت ابوبكر( هر كدام با ده نفر از مردان عشيره خود با سلاح‏هاى آخته سراغ ابوبكر آمدند. او را از خانه بيرون آورده و به مسجد بردند و بر منبر نشاندند. مردم را نيز تهديد كردند كه اگر كسى باز هم آنگونه سخنان بگويد، با شمشير جواب خواهد شنيد. مردم هم ترسيدند و در خانه‏ها نشستند.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۸. ×××
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه هر كس به هر اندازه در انحراف مردم از مسير ولايت شريک باشد در اقدامات اميد دهنده به دشمنان [[اسلام]] سهيم بوده و به همان اندازه در باز كردن دست كافران بر روى مسلمانان و تسلط فكر و فرهنگ آنان در جامعه مسلمين دخيل است.


از همين جا به عظمت جنايت سقيفه و يارانش و همه آنان كه مقام [[ولایت]] را تنها گذاشتند پى مى‏ بريم، كه چگونه اميد كفار به تسلط بر مسلمانان را زنده كردند و آن غبار يأس را از چهره آنان زدودند و مديون نسل‏ هايى شدند كه تا امروز ضربه‏ هاى كارى از كفار و [[منافقین]] مى‏خورند و روز به روز تسلط آنان را بر خود عميق ‏تر مى‏ يابند.


۳۴.  صحيفه ملعونه اول =   صحيفه ملعونه اول
از همين جا بود كه سلمان در لحظاتى كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را براى [[بیعت]] اجبارى با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به [[مسجد]] آورده بودند، به عمر گفت:


سَمِعْتُ رَسُولَ ‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله يَقُولُ: انَّ عَلَيْكَ وَ عَلى صاحِبِكَ الَّذى بايَعْتَهُ مِثْلَ ذُنُوبِ جَميعِ امَّتِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مِثْلَ عَذابِهِمْ جَميعاً:


۳۵.  صحيفه ملعونه دوم =   صحيفه ملعونه دوم
از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: مثل گناه همه امت تا روز قيامت و نيز مثل عذاب همه آنان بر تو و رفيقت خواهد بود كه با او بيعت كردى.<ref>كتاب سليم: ص ۱۶۰ ح ۴.</ref>


۳۶.  عظمت جنايات سقيفه××× ۱ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۴۸. ×××
== عمر مؤسس سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۵۳.</ref> ==
در روايت [[امام باقر علیه السلام]] «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ»<ref>مجادله /  ۱۰.</ref> به عمر تفسير شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ ح ۷ و ج ۲۸ ص ۸۵ و ج ۳۷ ص ۸۵ ح ۲. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۵۶.</ref>


   از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده اين آيه است:
يعنى در چنين نجوايى كه بر عليه خلافت شد نيازى به ابليس نبود، و خود عمر با شيطنتى كه داشت بالاتر از شيطان عمل مى‏ كرد؛ و از همين تطبيق آيه مهر «شيطانى بودن» بر پيشانى عمر نقش مى‏بندد.


از همين كلام امام باقر عليه السلام نتيجه گرفته مى‏ شود كه مؤسس اساس غصب خلافت و نقطه آغاز همه اقدامات ضد ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام عمر بن الخطاب است؛ زيرا اين نجوى از ابوبكر و عمر آغاز شد، و كم كم افرادى به آن اضافه شدند.


»الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً«××× ۲ مائده /  ۳. ×××:
حتى طبق فرموده حضرت اين عمر بوده كه ابوبكر را هم تحريك كرده و از يک نفر به دو نفر رساند.


== غدير با سقيفه محو نمى ‏شود<ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۳۷ - ۵۰.</ref> ==
در گذر زمان و آزمون الهى، رهيافتگان حق و حقيقت دسته دسته به مدرسه اهل‏ البيت‏ عليهم السلام وارد شده به غدير و صاحب آن پاسخ مثبت مى‏ دهند.


»امروز كسانى كه كافر شدند از تخريب دين شما نااميد شدند، پس از آنان نترسيد و از خدا بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم« .
بايد غربال شدن مردم پيش بيايد، تا معلوم شود چه كسى عبد خداست و چه كسى اجير وابستگان سقيفه است.


منكرين غدير از صلب سامرى‏ ها و [[یهود]] هستند. سقيفه به نام سنّت بدعت ايجاد كرد تا غدير را بكوبد، ولى غدير منشور حكومت الهىِ فردا و فرداهاى انسان شد؛ كه به اراده خدا ايجاد شده، و با اراده اصحاب بُزدل و پشه‏ صفت سقيفه محو نمى ‏گردد: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ».<ref>صفّ /  ۸ .</ref>


آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه هر كس به هر اندازه در انحراف مردم از مسير ولايت شريك باشد در اقدامات اميد دهنده به دشمنان اسلام سهيم بوده و به همان اندازه در باز كردن دست كافران بر روى مسلمانان و تسلط فكر و فرهنگ آنان در جامعه مسلمين دخيل است.
بوستان رسالت پيامبرخدا صلى الله عليه و آله به گُل نشست، و غدير گُل اين بوستان بود، ولى براى بشريت چنان كه بايد شكفته نشده است.


اگر چه همه [[معصومین ‏علیهم السلام]] از اين گل زيبا و معطر گفته و ياد كرده‏ اند، ولى غدير تدريس عملى مى ‏خواهد و عظمت حكومت انسان معصوم فقط در زمان ظهور معلوم مى‏ شود.


از همين جا به عظمت جنايت سقيفه و يارانش و همه آنان كه مقام ولايت را تنها گذاشتند پى مى‏بريم، كه چگونه اميد كفار به تسلط بر مسلمانان را زنده كردند و آن غبار يأس را از چهره آنان زدودند و مديون نسل‏هايى شدند كه تا امروز ضربه‏هاى كارى از كفار و منافقين مى‏خورند و روز به روز تسلط آنان را بر خود عميق‏تر مى‏يابند.
انسان در آخرالزمان غريب واقع شده است، چون دستش از حجت خدا كوتاه و خرما بر نخيل است. با اين حال اگر خوب فكر كند و تدبير لازم را داشته باشد، مى ‏تواند راه را از چاه تشخيص بدهد.


البته همه مى ‏دانند كه طلب و تشنگى اساس كار است. يعنى بصيرت [[استبصار]] مى‏ خواهد! مستبصرينى كه به بصيرت الهيه رسيده ‏اند، تشنه غدير شده و از آبشار خطبة النبى‏ صلى الله عليه وآله سيراب شده ‏اند.


از همين جا بود كه سلمان در لحظاتى كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام را براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آورده بودند، به عمر گفت:
== غدير و سقيفه، در هميشه تاريخ<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۲۲،۲۱،۱۹. اسرار غدير: ص ۳۱۰،۳۰۹،۳۰۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱۳،۲۱۲.</ref> ==
اصحاب سقيفه در قيافه ‏هاى ظاهر فريبى آمدند كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد.


بار اول همسر پيامبر صلى الله عليه و آله در ميدان جنگ در برابر على‏ عليه السلام ظاهر شد، در حالى كه [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]] و [[زبیر بن عوام قرشی|زبیر]] دو صحابى [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] نيز در كنار او بودند.


سَمِعْتُ رَسُولَ‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله يَقُولُ: انَّ عَلَيْكَ وَ عَلى صاحِبِكَ الَّذى بايَعْتَهُ مِثْلَ ذُنُوبِ جَميعِ امَّتِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مِثْلَ عَذابِهِمْ جَميعاً: از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه مى‏فرمود: مثل گناه همه امت تا روز قيامت و نيز مثل عذاب همه آنان بر تو و رفيقت خواهد بود كه با او بيعت كردى.××× ۱ كتاب سليم: ص ۱۶۰ ح ۴. ×××
حضور زن در ميدان جنگ از يک سو و همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بودن از سوى ديگر براى عوام فريبى راه شكننده ‏اى بود و تأثير به سزائى هم داشت، ولى دختر مؤسس سقيفه بودن و سابقه‏ هاى شومى كه از جاسوسى براى پدر در حيات و پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله در پرونده داشت معرف خوبى براى نمايندگى او از سقيفه در مقابل غدير بود.


بار دوم به بهانه قتل [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، آخرين نماينده تام الاختيار سقيفه با نقشه صاحب سقيفه انتخاب شد. معاويه و بقاياى  سقيفه حزب واحدى تشكيل دادند و به عنوان خونخواهى خليفه مقتولِ سقيفه پرچم برافراشتند.


۳۷.  عمر مؤسس سقيفه××× ۲ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۵۳. ×××
پيراهن سقيفه را بر منبر دمشق كه پايه ‏هاى سقيفه در آن محكم شده بود آويختند و عناوينى از قبيل «خال المؤمنين» و «كاتب وحى» را هم زيور آن نمودند و به جنگ غدير آمدند.


   در روايت امام باقرعليه السلام »إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ«××× ۳ مجادله /  ۱۰. ××× به عمر تفسير شده است.××× ۴ بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ ح ۷ و ج ۲۸ ص ۸۵ و ج ۳۷ ص ۸۵ ح ۲. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۵۶. ××× يعنى در چنين نجوايى كه بر عليه خلافت شد نيازى به ابليس نبود، و خود عمر با شيطنتى كه داشت بالاتر از شيطان عمل مى‏كرد؛ و از همين تطبيق آيه مهر »شيطانى بودن« بر پيشانى عمر نقش مى‏بندد.
غديريان نيز آنچه بايد نشان دادند و به دست نيروهاى فداكار و ريشه‏ دار خود چون [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] و [[اویس قرنی]] و [[مالک اشتر]] چنان حماسه آفريدند كه نقش طلايى غدير را بر آسمان [[تاریخ]] حک نمودند.


بار سوم كج‏فكران پينه بر پيشانى -  كه در واقع مولود سقيفه بودند و آرمان خودرأيى و عدم اطاعت از امام معصوم را همچون اهل سقيفه بر دوش مى‏ كشيدند -  به ميدان غدير آمدند.


از همين كلام امام باقرعليه السلام نتيجه گرفته مى‏شود كه مؤسس اساس غصب خلافت و نقطه آغاز همه اقدامات ضد ولايت اهل‏بيت‏عليهم السلام عمر بن الخطاب است؛ زيرا اين نجوى از ابوبكر و عمر آغاز شد، و كم كم افرادى به آن اضافه شدند. حتى طبق فرموده حضرت اين عمر بوده كه ابوبكر را هم تحريك كرده و از يك نفر به دو نفر رساند.
شهادت صاحب غدير با شمشيرى كه آب طلائى از اسم [[اسلام]] بر آن داده بودند و زهرى از ناب سقيفه بر تيغ آن كشيده بودند، آغاز راهى براى ذبح غدير به دست سقيفه به نظر مى ‏آمد.


در ادامه، غدير از همان روز [[کربلا]] حيات حقيقى خود را آغاز كرد، و پس از ۵۰ سال كه در چنگال سقيفه و اوباش آن گرفتار بود برگ جديدى از تاريخ خود را ورق زد.


۳۸.  غدير با سقيفه محو نمى‏شود××× ۵ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۵۰  - ۳۷ . ×××
با شهادت [[امام حسین ‏علیه السلام]] براى بار دوم آوازه غدير تا دورترين نقاط دنيا رفت و حتى كفار و مشركين اهل سقيفه را [[لعن|لعنت]] كردند و سرفرازى غدير را آفرين گفتند.
 
   در گذر زمان و آزمون الهى، رهيافتگان حق و حقيقت دسته دسته به مدرسه اهل‏البيت‏عليهم السلام وارد شده به غدير و صاحب آن پاسخ مثبت مى‏دهند. بايد غربال شدن مردم پيش بيايد، تا معلوم شود چه كسى عبد خداست و چه كسى اجير وابستگان سقيفه است.
 
 
منكرين غدير از صلب سامرى‏ها و يهود هستند. سقيفه به نام سنّت بدعت ايجاد كرد تا غدير را بكوبد، ولى غدير منشور حكومت الهىِ فردا و فرداهاى انسان شد؛ كه به اراده خدا ايجاد شده، و با اراده اصحاب بُزدل و پشه‏صفت سقيفه محو نمى‏گردد: »يريدون ليطفئوا نور اللَّه بأفواههم و اللَّه متمُّ نوره و لو كره الكافرون« .××× ۱ صفّ /  ۸ . ×××
 
 
بوستان رسالت پيامبرخداصلى الله عليه وآله به گُل نشست، و غدير گُل اين بوستان بود، ولى براى بشريت چنان كه بايد شكفته نشده است. اگر چه همه معصومين‏عليهم السلام از اين گل زيبا و معطر گفته و ياد كرده‏اند، ولى غدير تدريس عملى مى‏خواهد و عظمت حكومت انسان معصوم فقط در زمان ظهور معلوم مى‏شود.
 
 
انسان در آخرالزمان غريب واقع شده است، چون دستش از حجت خدا كوتاه و خرما بر نخيل است. با اين حال اگر خوب فكر كند و تدبير لازم را داشته باشد، مى‏تواند راه را از چاه تشخيص بدهد. البته همه مى‏دانند كه طلب و تشنگى اساس كار است. يعنى بصيرت استبصار مى‏خواهد! مستبصرينى كه به بصيرت الهيه رسيده‏اند، تشنه غدير شده و از آبشار خطبة النبى‏صلى الله عليه وآله سيراب شده‏اند.
 
 
۳۹.  غدير و سقيفه، در هميشه تاريخ××× ۲ چهارده قرن با غدير: ص ۲۲ ۲۱ ۱۹. اسرار غدير: ص ۳۱۰ ۳۰۹ ۳۰۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱۳ ۲۱۲. ×××
 
   اصحاب سقيفه در قيافه‏هاى ظاهر فريبى آمدند كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد.
 
 
بار اول همسر پيامبرصلى الله عليه وآله در ميدان جنگ در برابر على‏عليه السلام ظاهر شد، در حالى كه طلحه و زبير دو صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در كنار او بودند.
 
 
حضور زن در ميدان جنگ از يك سو و همسر پيامبرصلى الله عليه وآله بودن از سوى ديگر براى عوام فريبى راه شكننده‏اى بود و تأثير به سزائى هم داشت، ولى دختر مؤسس سقيفه بودن و سابقه‏هاى شومى كه از جاسوسى براى پدر در حيات و پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله در پرونده داشت معرف خوبى براى نمايندگى او از سقيفه در مقابل غدير بود.
 
بار دوم به بهانه قتل عثمان، آخرين نماينده تام الاختيار سقيفه با نقشه صاحب سقيفه انتخاب شد. معاويه و بقاياى  سقيفه حزب واحدى تشكيل دادند و به عنوان خونخواهى خليفه مقتولِ سقيفه پرچم برافراشتند. پيراهن سقيفه را بر منبر دمشق كه پايه‏هاى سقيفه در آن محكم شده بود آويختند و عناوينى از قبيل »خال المؤمنين« و »كاتب وحى« را هم زيور آن نمودند و به جنگ غدير آمدند.
 
 
غديريان نيز آنچه بايد نشان دادند و به دست نيروهاى فداكار و ريشه‏دار خود چون عمار و اويس قرنى و مالك اشتر چنان حماسه آفريدند كه نقش طلايى غدير را بر آسمان تاريخ حك نمودند.
 
 
بار سوم كج‏فكران پينه بر پيشانى -  كه در واقع مولود سقيفه بودند و آرمان خودرأيى و عدم اطاعت از امام معصوم را همچون اهل سقيفه بر دوش مى‏كشيدند -  به ميدان غدير آمدند.
 
 
شهادت صاحب غدير با شمشيرى كه آب طلائى از اسم اسلام بر آن داده بودند و زهرى از ناب سقيفه بر تيغ آن كشيده بودند، آغاز راهى براى ذبح غدير به دست سقيفه به نظر مى‏آمد.
 
 
در ادامه، غدير از همان روز كربلا حيات حقيقى خود را آغاز كرد، و پس از ۵۰ سال كه در چنگال سقيفه و اوباش آن گرفتار بود برگ جديدى از تاريخ خود را ورق زد.
 
 
با شهادت امام حسين‏عليه السلام براى بار دوم آوازه غدير تا دورترين نقاط دنيا رفت و حتى كفار و مشركين اهل سقيفه را لعنت كردند و سرفرازى غدير را آفرين گفتند.
 


اما اين بار جنگ سقيفه و غدير زبانه كشيد و حسد و كينه اهل سقيفه چنان شعله كشيد كه سلاّخانى چون حَجاج را به نيابت از سقيفه برگزيدند و آنها هم با چراغ آمدند و فدائيان غدير را برگزيدند و در مذبح سقيفه قطعه قطعه كردند.
اما اين بار جنگ سقيفه و غدير زبانه كشيد و حسد و كينه اهل سقيفه چنان شعله كشيد كه سلاّخانى چون حَجاج را به نيابت از سقيفه برگزيدند و آنها هم با چراغ آمدند و فدائيان غدير را برگزيدند و در مذبح سقيفه قطعه قطعه كردند.


امثال قنبر و ... خود را خوش به بستر شهادت غدير معرفى كردند. اگر چه زبانشان را بريدند و يا از پشت سر بيرون آوردند، اما اين بهايى بود كه بخاطر غدير پرداختند.
امثال [[قنبر (غلام امیرالمؤمنین علیه السلام)|قنبر]] و ... خود را خوش به بستر شهادت غدير معرفى كردند. اگر چه زبانشان را بريدند و يا از پشت سر بيرون آوردند، اما اين بهايى بود كه بخاطر غدير پرداختند.
 


گويا حزب سقيفه سخيف به خوبى دريافتند كه غدير هنوز زنده است و هر روز زنده‏تر مى‏شود. غدير در انتظار نسل‏هايى است كه چون جانان گمشده با آغوش باز آن را پذيرا خواهند شد و با پاى دل در صحراى غدير حضور مى‏يابند و با صاحب غدير بيعت مى‏كنند.
گويا حزب سقيفه سخيف به خوبى دريافتند كه غدير هنوز زنده است و هر روز زنده ‏تر مى‏ شود. غدير در انتظار نسل‏ هايى است كه چون جانان گمشده با آغوش باز آن را پذيرا خواهند شد و با پاى دل در صحراى غدير حضور مى‏ يابند و با صاحب غدير بيعت مى ‏كنند.


پرونده سقيفه با پايان حكومت اموى مختومه اعلام شد، ولى بار ديگر سر از حكومت عباسى در آورد و بار ديگر به مبارزه با غدير پرداخت.


پرونده سقيفه با پايان حكومت اموى مختومه اعلام شد، ولى بار ديگر سر از حكومت عباسى در آورد و بار ديگر به مبارزه با غدير پرداخت. گويا جلوه‏هاى مختلف سقيفه به تناسب هر زمانى بايد به گونه‏اى خودنمايى كند.
گويا جلوه ‏هاى مختلف سقيفه به تناسب هر زمانى بايد به گونه ‏اى خودنمايى كند.
 


پانصد سال كه عباسيان بر سر كار بودند هرگز روى خوشى به غديريان نشان ندادند و به قتل و شكنجه و زندان آنان پرداختند و امامان غدير را يكى پس از ديگرى به شهادت رساندند.
پانصد سال كه عباسيان بر سر كار بودند هرگز روى خوشى به غديريان نشان ندادند و به قتل و شكنجه و زندان آنان پرداختند و امامان غدير را يكى پس از ديگرى به شهادت رساندند.


اما گذر زمان در راه باريكه‏ هايى كه براى تشيع باز بود غدير را هر روز بسيار فراتر از آنچه به نظر ديگران مى ‏آمد پيش برد، و از آن سوى مرزهاى اسلام نيز عاشقانى را به خود جذب كرد و كشتى نجاتى براى جويندگان صراط مستقيم در درياى متلاطم فتنه‏ هاى سقيفه شد.


اما گذر زمان در راه باريكه‏هايى كه براى تشيع باز بود غدير را هر روز بسيار فراتر از آنچه به نظر ديگران مى‏آمد پيش برد، و از آن سوى مرزهاى اسلام نيز عاشقانى را به خود جذب كرد و كشتى نجاتى براى جويندگان صراط مستقيم در درياى متلاطم فتنه‏هاى سقيفه شد.
اگر در غصب خلافت فقط سه نفر از غديريان براى صاحب غدير ماندند، و در كربلا هيچكس!! غاصبان سقيفه اينک برخيزند و رقم ميلياردى غديريان در طول چهارده قرن و در سراسر جهان را ببينند. آنجا كه غاصبين خيالش را هم نمى كردند... !!
 
 
اگر در غصب خلافت فقط سه نفر از غديريان براى صاحب غدير ماندند، و در كربلا هيچكس!! غاصبان سقيفه اينك برخيزند و رقم ميلياردى غديريان در طول چهارده قرن و در سراسر جهان را ببينند. آنجا كه غاصبين خيالش را هم نمى كردند... !!
 
 
۴۰.  غدير و سقيفه، دو جبهه متقابل××× ۱ اسرار غدير: ص ۳۰۷ ۳۰۵. چهارده قرن با غدير: ص ۱۸ ۱۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۹  - ۲۰۷. ژرفاى غدير: ۱۸۲  - ۱۸۰. ×××
 
   داستان قرآنى غدير به خوبى به ما نشان مى‏دهد در حالى كه غدير بيابان وسيع و مستعدى براى سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، آغازى براى رويارويى سقيفه با غدير نيز شد. اين موضعگيرى‏ها از همان آغاز صورت جدى داشت و با شدت تمام پيگيرى مى‏شد. ادامه اين برخوردهاى كينه توزانه به يك سال و ده سال ختم نشد، و ادامه يافت تا سر از كربلا بر آورد.


== غدير و سقيفه، دو جبهه متقابل<ref>اسرار غدير: ص ۳۰۷،۳۰۵. چهارده قرن با غدير: ص ۱۸،۱۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۷ - ۲۰۹. ژرفاى غدير: ۱۸۰ - ۱۸۲.</ref> ==
داستان قرآنى غدير به خوبى به ما نشان مى‏دهد در حالى كه غدير بيابان وسيع و مستعدى براى سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله بود، آغازى براى رويارويى سقيفه با غدير نيز شد.


استمرار اين خط غاصبانه بر پايه‏اى كه در صحيفه ملعونه ريشه دارد، تا روز قيامت ادامه خواهد يافت و براى هميشه امتحانى است كه هر مسلمانى در برابر آن قرار خواهد گرفت.
اين موضعگيرى ‏ها از همان آغاز صورت جدى داشت و با شدت تمام پيگيرى مى‏ شد. ادامه اين برخوردهاى كينه توزانه به يک سال و ده سال ختم نشد، و ادامه يافت تا سر از كربلا بر آورد.


استمرار اين خط غاصبانه بر پايه ‏اى كه در صحيفه ملعونه ريشه دارد، تا روز قيامت ادامه خواهد يافت و براى هميشه امتحانى است كه هر مسلمانى در برابر آن قرار خواهد گرفت.


سقيفه با آنكه در ظاهر غالب شد و قدرت را در دست گرفت و اهداف خود را دنبال كرد، ولى غدير به طور جدى كار خود را دنبال كرد و در سايه »وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ« تا امروز نام نيك آن در برابر ننگ سقيفه، بر بلندترين قله تاريخ مى‏درخشد.
سقيفه با آنكه در ظاهر غالب شد و قدرت را در دست گرفت و اهداف خود را دنبال كرد، ولى غدير به طور جدى كار خود را دنبال كرد و در سايه «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ» تا امروز نام نيک آن در برابر ننگ سقيفه، بر بلندترين قله تاريخ مى‏ درخشد.


بنيانگذاران سقيفه مقارن ماجراى غدير، پيمان‏ نامه نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى امضا كردند و به نظام دادن گروه خود پرداختند. اما اهل سقيفه غافل از اين بودند كه خداوند تعالى حافظ غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله مُبلِّغ غدير و امامان ‏عليهم السلام صاحب غديرند، و در اين رويارويى پيروزند.


بنيانگذاران سقيفه مقارن ماجراى غدير، پيمان‏نامه نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى امضا كردند و به نظام دادن گروه خود پرداختند. اما اهل سقيفه غافل از اين بودند كه خداوند تعالى حافظ غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله مُبلِّغ غدير و امامان‏عليهم السلام صاحب غديرند، و در اين رويارويى پيروزند.
ابوبكر و عمر چنان براى غصب [[جانشین|خلافت]] مجهز بودند كه به محض رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله حتى به غسل و تدفين حضرت اعتنا نكردند، و در حالى كه جنازه حضرت در چند قدمى مسجد روى زمين بود و هنوز به خاک سپرده نشده بود، ماجراى خلافت را -  با مقدماتى كه آماده كرده بودند -  به نفع خود فيصله دادند.


سعد بن عُباده و حَبّاب بن مُنذر و امثال آنان از رؤساى [[انصار]] كه بى‏ خبر از همه جا به خيال خود براى حل و فصل مسئله خلافت به سقيفه آمده بودند، چنان غافلگير شدند كه در يک چشم بر هم زدن همه مسايل را تمام شده ديدند.


ابوبكر و عمر چنان براى غصب خلافت مجهز بودند كه به محض رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله حتى به غسل و تدفين حضرت اعتنا نكردند، و در حالى كه جنازه حضرت در چند قدمى مسجد روى زمين بود و هنوز به خاك سپرده نشده بود، ماجراى خلافت را -  با مقدماتى كه آماده كرده بودند -  به نفع خود فيصله دادند.
در حضور سعد بن عباده، همه شاهد بودند كه بشير بن سعيد و اُسَيد بن حضير دست بيعت با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] پيش آوردند و سعد را كه رئيس كل انصار بود نزد همه خوار كردند و حتى فرياد «سعد را بكشيد» از زبان عمر شنيده شد! آنها خبر نداشتند كه تمام اين برنامه ‏ها قبلاً توسط [[معاذ بن جبل]] تدارک ديده شده و اصحاب صحيفه همه اين نقشه ‏ها را از قبل آماده كرده‏ اند.


با نگاهى ديگر، تقابل غدير و سقيفه را مى ‏توان اين گونه بيان نمود:


سعد بن عُباده و حَبّاب بن مُنذر و امثال آنان از رؤساى انصار كه بى‏خبر از همه جا به خيال خود براى حل و فصل مسئله خلافت به سقيفه آمده بودند، چنان غافلگير شدند كه در يك چشم بر هم زدن همه مسايل را تمام شده ديدند.
اهل سقيفه كه روز اول يک چهره بيشتر نداشتند، اينک به سه چهره شاخص و صدها چهره رنگ يافته -  كه تحت همان سه چهره خلاصه مى‏ شدند -  به جنگ غديريان آمدند.
 
 
در حضور سعد بن عباده، همه شاهد بودند كه بشير بن سعيد و اُسَيد بن حضير دست بيعت با ابوبكر پيش آوردند و سعد را كه رئيس كل انصار بود نزد همه خوار كردند و حتى فرياد »سعد را بكشيد« از زبان عمر شنيده شد! آنها خبر نداشتند كه تمام اين برنامه‏ها قبلاً توسط معاذ بن جبل تدارك ديده شده و اصحاب صحيفه همه اين نقشه‏ها را از قبل آماده كرده‏اند.
 
 
با نگاهى ديگر، تقابل غدير و سقيفه را مى‏توان اين گونه بيان نمود:
 
 
اهل سقيفه كه روز اول يك چهره بيشتر نداشتند، اينك به سه چهره شاخص و صدها چهره رنگ يافته -  كه تحت همان سه چهره خلاصه مى‏شدند -  به جنگ غديريان آمدند.
 
 
اينان كه در روز اول باطن خود را كتمان مى‏كردند و فقط پشت سر غاصبين به نفع آنان شعار مى‏دادند، اكنون جهت‏گيرى هم نموده و نشان دادند كه براى چه به نفع اصحاب سقيفه شعار مى‏دادند.


اينان كه در روز اول باطن خود را كتمان مى‏كردند و فقط پشت سر غاصبين به نفع آنان شعار مى‏ دادند، اكنون جهت‏ گيرى هم نموده و نشان دادند كه براى چه به نفع اصحاب سقيفه شعار مى‏ دادند.


اينان در قالب چند گروه خودنمايى كردند:
اينان در قالب چند گروه خودنمايى كردند:


گروهى بودند كه پيشانى‏ها از عبادت پينه بسته و ظاهر زاهدانه ‏اى داشتند ولى با اين همه در مقابل على‏ عليه السلام بودند.


گروهى بودند كه پيشانى‏ها از عبادت پينه بسته و ظاهر زاهدانه‏اى داشتند ولى با اين همه در مقابل على‏عليه السلام بودند.
گروهى اشخاص رياست طلب بودند كه در مقابل على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام قرار گرفته بودند.


گروهى اشخاص رياست طلب بودند كه در مقابل على بن ابى‏طالب‏عليه السلام قرار گرفته بودند.
گروهى مال‏پرست بودند و به جنگ على ‏عليه السلام آمده بودند.


گروهى مال‏پرست بودند و به جنگ على‏عليه السلام آمده بودند.
گروهى عياش بودند و در برابر [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] قرار گرفته بودند.


گروهى عياش بودند و در برابر اميرالمؤمنين‏عليه السلام قرار گرفته بودند.
گروهى اظهار محبت شديد نسبت به [[اسلام]] و پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ كردند و با اين همه در مقابل صاحب غدير ايستاده بودند!!


گروهى اظهار محبت شديد نسبت به اسلام و پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏كردند و با اين همه در مقابل صاحب غدير ايستاده بودند!!
گروهى بغض و عناد خود را نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله كتمان نمى‏كردند. عده‏اى مبانى تازه كه صراحت در ضديت با قرآن و پيامبر صلى الله عليه و آله داشت مطرح مى‏ كردند و در عين حال خود را وفادار به اسلام مى ‏دانستند و از همان ديدگاه به جنگ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمده بودند!!


گروهى بغض و عناد خود را نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله كتمان نمى‏كردند. عده‏اى مبانى تازه كه صراحت در ضديت با قرآن و پيامبرصلى الله عليه وآله داشت مطرح مى‏كردند و در عين حال خود را وفادار به اسلام مى‏دانستند و از همان ديدگاه به جنگ اميرالمؤمنين‏عليه السلام آمده بودند!!
== غلبه اهل حق بر سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۸۹، ۱۹۰ - ۱۹۴.</ref> ==
يكى از آياتى كه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى‏ شود، كه به صورت تفسيرگونه ‏اى در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است، آيه ۵۶ سوره مائده است:


۴۱.  غلبه اهل حق بر سقيفه××× ۱ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۹۴  - ۱۹۰ ۱۸۹. ×××
«وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ»<ref>مائده /  ۵۶ .</ref>:


   يكى از آياتى كه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى‏شود، كه به صورت تفسيرگونه‏اى در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است، آيه ۵۶ سوره مائده است:
«هر كس ولايت خدا و رسولش و [[ایمان]] آورندگان را بپذيرد، حزب الله غالب هستند».


متن [[خطبه غدیر]] در اين باره چنين است:


»وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ«××× ۲ مائده /  ۵۶ . ×××:
هم مَعاشِرَ النّاسِ، انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ ... . الا انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ:


»هر كس ولايت خدا و رسولش و ايمان آورندگان را بپذيرد، حزب اللَّه غالب هستند« .
اى مردم، من صراط مستقيم خدايم كه شما را به پيروى از آن امر نموده، و بعد از من على و سپس فرزندانم از صلب او ... . بدانيد كه حزب خداوند غالب شوندگانند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷.</ref>


در حاشيه اين آيه و عبارت خطبه، سؤال اينجاست كه اين حزب خدا چگونه غالبند در حالى كه سقيفه آنان را مغلوب ساخت و در بند كشيد و وادار به [[بیعت]] با خويش نمود؟


متن خطبه غدير در اين باره چنين است: هم مَعاشِرَ النّاسِ، انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ ... . الا انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ: اى مردم، من صراط مستقيم خدايم كه شما را به پيروى از آن امر نموده، و بعد از من على و سپس فرزندانم از صلب او ... . بدانيد كه حزب خداوند غالب شوندگانند.××× ۳ اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷. ×××
[[امام صادق ‏علیه السلام]] مى‏ فرمايد: در غدير دوازده هزار نفر بودند كه به نفع على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام شهادت و گواهى مى ‏دادند، و با اين همه آن حضرت نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه هر يک از شما اموال خود را با دو شاهد مى ‏گيرد!


سپس امام صادق‏ عليه السلام فرمود: حزب الله درباره على‏ عليه السلام غالب شوندگانند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸ ح ۳۰. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۱۴۳.</ref>


در حاشيه اين آيه و عبارت خطبه، سؤال اينجاست كه اين حزب خدا چگونه غالبند در حالى كه سقيفه آنان را مغلوب ساخت و در بند كشيد و وادار به بيعت با خويش نمود؟
معناى كلام امام‏ عليه السلام اين است كه با اين همه كه حضرت نتوانست حق خود را بگيرد ولى باز هم حزب الله اينانند و باز هم اينان غالب هستند.


شكى نيست كه اين غلبه چه در قرآن و چه در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله و چه در كلام امام صادق‏ عليه السلام به معناى غلبه ظاهرى نخواهد بود، چرا كه هم خدا مى ‏داند و چنين مقدر كرده و هم عملاً چنين است و بارها پيامبر صلى الله عليه و آله درباره آينده على‏ عليه السلام خبر داده كه آينده امامان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام مظلوميت و شهادت و غصب حقوقشان است.


امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: در غدير دوازده هزار نفر بودند كه به نفع على بن ابى‏طالب‏عليه السلام شهادت و گواهى مى‏دادند، و با اين همه آن حضرت نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه هر يك از شما اموال خود را با دو شاهد مى‏گيرد! سپس امام صادق‏عليه السلام فرمود: حزب اللَّه درباره على‏عليه السلام غالب شوندگانند.××× ۴ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸ ح ۳۰. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۱۴۳. ×××
امام صادق‏ عليه السلام نيز دقيقاً همين نكته را تأكيد فرموده، چرا كه پس از بيان مظلوميت على‏ عليه السلام و اينكه نتوانسته مسلّم‏ترين حق خود را بگيرد و مى‏ فرمايد: «باز هم حزب اللَّه درباره على‏عليه السلام غالب‏ اند».
 
معناى كلام امام‏عليه السلام اين است كه با اين همه كه حضرت نتوانست حق خود را بگيرد ولى باز هم حزب اللَّه اينانند و باز هم اينان غالب هستند. شكى نيست كه اين غلبه چه در قرآن و چه در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و چه در كلام امام صادق‏عليه السلام به معناى غلبه ظاهرى نخواهد بود، چرا كه هم خدا مى‏داند و چنين مقدر كرده و هم عملاً چنين است و بارها پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آينده على‏عليه السلام خبر داده كه آينده امامان اهل‏بيت‏عليهم السلام مظلوميت و شهادت و غصب حقوقشان است.
 
 
امام صادق‏عليه السلام نيز دقيقاً همين نكته را تأكيد فرموده، چرا كه پس از بيان مظلوميت على‏عليه السلام و اينكه نتوانسته مسلّم‏ترين حق خود را بگيرد و مى‏فرمايد: »باز هم حزب اللَّه درباره على‏عليه السلام غالب‏اند« .
 


اكنون بار ديگر اين سؤال مطرح مى‏شود كه چگونه حزب اللَّه غالب‏اند؟
اكنون بار ديگر اين سؤال مطرح مى‏شود كه چگونه حزب اللَّه غالب‏اند؟


در پاسخ بايد گفت:
در پاسخ بايد گفت: