۲۱٬۸۲۰
ویرایش
خط ۵۹۹: | خط ۵۹۹: | ||
<big><br />از اين روايت فهميده مى شود آنچه را خداوند متعال از حضرت نفى كرده، نفى رابطه سببى پدر و فرزندى نبوده بلكه نفى ارتباط مكتبى و معرفتى فرزند با پدر بوده است.</big> | <big><br />از اين روايت فهميده مى شود آنچه را خداوند متعال از حضرت نفى كرده، نفى رابطه سببى پدر و فرزندى نبوده بلكه نفى ارتباط مكتبى و معرفتى فرزند با پدر بوده است.</big> | ||
<big><br />از اين رو | <big><br />از اين رو ملاک رستگارى زبان، نژاد، قبيله و نزديكى مكانى نيست، چرا كه همه اينها در ابولهب بود، ولى خداوند درباره اش مى فرمايد: «تبّت يدا ابى لهب و تب» <ref>مسد / ۱</ref> «بريده باد دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد) » . بلكه ملاك سعادت نزديكى به مكتب و باورها و همراهى با دل و زبان و عمل است. همان گونه كه سلمان و ابوذر با اين ويژگى جزو اهل بيت پيامبر عليهم السلام گرديدند و رستگار شدند.</big> | ||
<big>امام سجاد عليه السلام در اين باره مى فرمايد: خداوند بهشت را براى بندگان مطيع آفريده است اگر چه آنان سياه پوست باشند، و دوزخ را براى گناهكاران آفريد اگر چه از دودمان قريش باشند. <ref>بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۸۲</ref></big> | <big>امام سجاد عليه السلام در اين باره مى فرمايد: خداوند بهشت را براى بندگان مطيع آفريده است اگر چه آنان سياه پوست باشند، و دوزخ را براى گناهكاران آفريد اگر چه از دودمان قريش باشند. <ref>بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۸۲</ref></big> | ||
خط ۶۰۵: | خط ۶۰۵: | ||
و لذا مىبينيم حارث قبل از هلاكت به نماز و روزه و عبادات ديگر اعتراف كرد، ولى چون ولايت على بن | <big>و لذا مىبينيم حارث قبل از هلاكت به نماز و روزه و عبادات ديگر اعتراف كرد، ولى چون ولايت على بن ابى طالب عليه السلام را انكار كرد هلاک شد. اين بدين معنى است كه اگر كسى به خدا باور داشته باشد و عبادات زيادى هم انجام دهد، ولى در برابر خدا و رسولش صلى الله عليه وآله از روى دشمنى و تكبر نافرمانى كند و ولايت را نپذيرد، باور به خدا و عبادات او به تنهايى نجات بخش نخواهد بود. همان گونه كه شيطان نيز با اعتراف به يگانگى خدا و رسالت پيامبران عليهم السلام و باور به رستاخيز و عبادت چندين هزار ساله اش، به خاطر تكبر در برابر خداوند و نافرمانى از دستور خدا، از رحمت خدا رانده شد و از سعادت ابدى محروم گشت. <ref name=":0">اعراف / ۱۵ - ۱۲</ref></big> | ||
== <big> '''ماجراى حارث از وجوه دلالت حديث غدير . <ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۵۲۱ - ۴۹۱</ref>'''</big> == | |||
از جمله دلايل قطعى بر دلالت حديث غدير بر امامت | <big> از جمله دلايل قطعى بر دلالت حديث غدير بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام، ماجراى حارث فهرى و نزول آياتى از سوره معارج است:</big> | ||
<big><br />پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير خم فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است، حارث بن نعمان نزد آن حضرت آمد و گفت: از سوى خدا ما را به شهادتين فرمان دادى از تو پذيرفتيم. به نماز و زكات امر كردى قبول كرديم. سپس به اينها راضى نشدى تا اينكه پسر عمويت را بر ما برترى بخشيدى؟ آيا خدا به تو چنين دستورى داده يا از پيش خود مى گويى؟ رسولخدا صلى الله عليه وآله پاسخ داد: سوگند به اللَّه - كه معبودى جز او نيست - اين فرمان از جانب خداست. حارث روى برگرداند و گفت: خدايا، اگر اين امر حق و از سوى تو است، از آسمان بر ما سنگ بباران. پس سنگى از آسمان بر او افتاد و وى را كشت. در پى اين رخداد، اين آيات نازل شد: «سَألَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ . لِلكافِرينَ لَيسَ لَهُ دافِعٌ».<ref>معارج / ۲ - ۱</ref> خواهنده اى عذاب واقع شدنى را در خواست كرد. كه از آنِ كافران است و هيچ بازدارنده اى از آن نيست.</big> | |||
=== <big> نام شمارى از راويان اين خبر</big> === | |||
<big>گروه بسيارى از بزرگان و سرشناسان اهل سنت نزول اين آيات از سوره معارج درباره حارث در غدير خم را روايت كرده اند:</big> | |||
<big><br />احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى نيشابورى</big> | |||
<big>سبط بن جوزى، شمس الدين</big> | |||
<big>ابراهيم بن عبداللَّه يمنى وصابى</big> | |||
<big>محمد بن يوسف زرندى مدنى</big> | |||
<big>شِهاب الدين دولت آبادى</big> | |||
<big>على بن عبداللَّه سَمهودى، نورالدين</big> | |||
<big>على بن محمد بن صبّاغ، نورالدين</big> | |||
<big>عطاءاللَّه بن فضل اللَّه محدّث شيرازى</big> | |||
<big>عبدالرئوف مُناوى، شمس الدين</big> | |||
<big>شيخ بن عبداللَّه عيدروس</big> | |||
<big>محمود بن محمد شيخانى قادرى مدنى</big> | |||
<big>على بن ابراهيم حلبى، نورالدين</big> | |||
<big>احمد بن فضل باكثير مكّى</big> | |||
<big>محمد محبوب عالم</big> | |||
<big>محمد صدر عالم</big> | |||
<big>محمد بن اسماعيل بن صلاح امير</big> | |||
<big>احمد بن عبد قادر عجيلى</big> | |||
<big>سيد مؤمن بن حسن شِبلَنجى</big> | |||
<big><br />و اما بيان هر يك از اين موارد:</big> | |||
<big><br />'''احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى (ثعالبى) نيشابورى، ابواسحاق (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق)'''</big> | |||
<big>ابواسحاق ثعلبى در «الكشف و البيان» گويد: از سفيان بن عُيَينه پرسيدند: آيه «سَألَ سائِلٌ» درباره چه كسى نازل شده است؟ وى گفت: مطلبى از من پرسيدى كه پيش از تو كسى مرا از آن نپرسيده است. پدرم، از جعفر بن محمد و او از پدرانش عليهم السلام نقل كرده كه چون رسولخدا صلى الله عليه وآله به غدير خم رسيد، ندا داد و مردم گرد آمدند. پس دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.</big> | |||
<big><br />خبر اين رخداد در شهرها پيچيد و پراكنده گشت و به حارث بن نعمان فِهرى رسيد. او بر شتر ماده اش سوار شد و خود را به ابطح رساند. از شترش پياده شد و آن را خوابانيد و بست. سپس نزد پيامبر صلى الله عليه وآله - كه اصحابش گرداگرد او بودند - رفت و گفت: اى محمد، از جانب خدا به ما دستور دادى شهادت دهيم كه معبودى به جز او نيست و تو فرستاده اويى، آن را از تو پذيرفتيم. فرمان دادى كه پنج نوبت نماز بگزاريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه زكات بدهيم، آن را پذيرفتيم. فرمان دادى كه در ماه رمضان روزه بگيريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه حج گزاريم، آن را نيز پذيرفتيم. اما تو به اينها راضى نشدى تا اينكه دو بازوى پسر عمويت را بالا بردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. آيا اين از سوى تو است يا از سوى خداى عزوجل؟ پيامبر صلى الله عليه وآله پاسخ داد: سوگند به خدايى كه معبودى جز او نيست اين از سوى خداست.</big> | |||
<big><br />حارث بن نعمان روى گرداند و به سوى مركبش رفت، در حالى كه مى گفت: خدايا، اگر آنچه محمد مى گويد حق است، سنگى از آسمان بر ما بباران يا عذابى دردناك بر ما فرو بفرست.</big> | |||
و | <big>هنوز حارث به مركبش نرسيده بود كه خدا سنگى بر او افكند، كه بر سرش خورد و از مقعدش بيرون آمد و او را كشت. سپس خداى عزوجل اين آيات را فرو فرستاد: «سَألَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ * لِلكافِرينَ لَيسَ لَهُ دافِعٌ» : خواهنده اى عذابى را در خواست كرد كه از آنِ كافران است و هيچ بازدارنده اى از آن نيست.<ref>الكشف و البيان: ج ۱۰ ص ۳۵.</ref></big> | ||
<big><br />دانشمندان اهل تسنّن بسيار از تفسير و ديگر مؤلفات ثعلبى نقل و به روايات او استشهاد و اعتماد كرده اند، از جمله: قرطبى، نَوَوى، كمال الدين دميرى، نورالدين حلبى، حسين دياربكرى، محمد بن معتمدخان بدخشى و احمد بن باكثير مكّى. <ref>تفسير قرطبى: ج ۱۳ ص ۲۵۰ و ج ۱۴ ص ۱۸۱ ۱۸۰. تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۹۶. حياة الحيوان: «كلب» . انسان العيون: ج ۱ ص ۹۹. تاريخ الخميس: ج ۱ ص ۳. مفتاح النجا (مخطوط) . وسيلة المآل (مخطوط) .</ref><br />به خصوص در مورد اسانيد روايى تفسير ثعلبى نزد اهل سنت نيز تفسير ثعلبى از كتاب هاى شناخته شده و مورد اعتماد اهل سنت است. آنان اين كتاب را با اسانيد خود از مؤلفش روايت مى كنند، و روايات آن را نقل و به آنها اعتماد مى نمايند، از جمله: عزّالدين ابن اثير<ref>اسد الغابة: ج ۱ ص ۸</ref>.و ابومحمد بن محمدامير در رساله اسانيدش.</big> | |||
<big><br />ياقوت حَمَوى و ابن خَلِّكان و ذهبى و ابن وردى و صفدى و يافعى و ابن شحنه و ابن قاضى شُهبه و سيوطى و ولى اللَّه دهلوى معجم الادباء: ج ۱۲ ص ۲۶۲. وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۶۲ ۶۱ . العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۲۷. تتمّة المختصر: حوادث سال ۴۲۷. الوافى بالوفيات: ج ۸ ص ۳۳. مرآة الجنان: حوادث سال ۴۲۷. روض المناظر: حوادث سال ۴۲۷. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۲۰۷. بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۱ ص ۳۵۶. وى را توثيق كرده و ستوده اند، به خصوص در تفسير و ادبيات. او تأليفات بسيار دارد، از جمله تفسيرى به نام «الكشف و البيان عن تفسير القرآن» و «الكامل فى علم القرآن» و «العرائس» . ثعلبى از ابوطاهر بن خزيمه، امام ابوبكر بن مهران مُقرى و ابوالقاسم قشيرى روايت كرده است. ابوالحسن واحدى شاگرد او است. ابوالقاسم قشير، عبدالغافر بن اسماعيل و ذهبى فارسى نيز وى را ستوده اند.</big> | |||
<big><br />'''يوسف بن قِزُغْلى تركى بغدادى عونى هبيرى حنفى، شمسالدين، ابوالمظفر، سبط بن جوزى (م ۶۵۶ ق)'''</big> | |||
<big>سبط بن جوزى در «تذكرة خواصّ الامّة» مى نويسد: عالمان سيره اتفاق نظر دارند كه واقعه غدير پس از بازگشت پيامبر صلى الله عليه وآله از حجةالوداع و در هجدهم ذى حجه رخ داده است. وى صحابه اش را كه صد و بيست هزار تن بودند گرد آورد و گفت: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. و بر آن (ولايت على عليه السلام) با سخنى صريح، بى تلويح و اشاره تنصيص فرمود. ابواسحاق ثعلبى در تفسير به اِسنادش، روايت كرده كه سخن پيامبر صلى الله عليه وآله در سرزمين ها پيچيد و در آبادى ها و شهرها منتشر گشت و به حارث بن نعمان فِهرى رسيد... . در ادامه ماجراى حارث را - كه گذشت - آورده است.<ref name=":0" /></big> | |||
خبر | <big><br /> ذهبى و ابن وردى العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۶۵۶ . تتمّة المختصر: حوادث سال ۶۵۶. سبط بن جوزى را توثيق كرده و بسيار ستوده اند. از تأليفات او است: تاريخ جامع «مرآة الزمان» و «تذكرة الخواصّ من الأمّة» و تفسيرى در بيست و نه مجلد. همچنين وى «جامع كبير» را شرح كرد و مجلدى در مناقب ابوحنيفه گرد آورد</big>. | ||