امّ سلمه: تفاوت میان نسخهها
جز (Modir صفحهٔ امّ سلمه (همسر پيامبرصلى الله عليه وآله) را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به امّ سلمه (همسر پیامبر صلی الله علیه و آله) منتقل کرد) |
(ابرابزار) |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== | {{جعبه اطلاعات شخص | ||
| عنوان = امسلمه | |||
| تصویر = | |||
| اندازه تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام کامل = هند دختر ابو امیّه بن مغیره المخزومی | |||
| سرشناسی = همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، امالمؤمنین، مهاجر نخستین اسلام، مدافع اهل بیت | |||
| تولد = | |||
| وفات = سال ۶۲ ق در مدینه | |||
| استادان = | |||
| شاگردان = | |||
| تحصیلات = | |||
| مذهب = | |||
| زمینه فعالیت = هجرت به حبشه و مدینه، شرکت در غزوات متعدد، دفاع از ولایت امام علی علیه السلام، حمایت از اهل بیت پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله | |||
| علت شهرت = همسر پیامبرصلی الله علیه وآله، راوی حدیث، حمایت از حضرت فاطمه و امام علی علیهما السلام | |||
| خویشان سرشناس =همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، فرزندان: سلمه، عمر، زینب، دره | |||
| نحوه درگذشت = وفات طبیعی در مدینه پس از واقعه کربلا | |||
| محل دفن = قبرستان بقیع، مدینه منوره | |||
| وبگاه = | |||
}} | |||
'''امسلمه (هند دختر ابیامیه)'''<ref>السَّیِّدَةُ، المُحَجَّبَةُ، الطَّاهِرَةُ، هِنْدُ بِنْتُ أَبِی أُمَیَّةَ بنِ المُغِیْرَةِ بنِ عَبْدِ اللهِ بنِ عُمَرَ بنِ مَخْزُوْم بنِ یَقَظَةَ بنِ مُرَّةَ المَخْزُوْمِیَّةُ، بِنْتُ عَمِّ خَالِدِ بنِ الوَلِیْدِ سَیْفِ اللهِ؛ وَبِنْتُ عَمِّ أَبِی جَهْلٍ بنِ هِشَامٍ. | |||
سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 201</ref>'''،''' همسر پیامبر صلی الله علیه وآله و از یاوران اهل البیت علیهم السلام، از خانوادهای اصیل و سرشناس<ref>وَکَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ النِّسَاءِ وَأَشْرَفِهِنَّ نَسَباً، وَکَانَتْ آخِرَ مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّهَاتِ المُؤْمِنِیْنَ. | |||
< | سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 202</ref> در مکه زاده شد. با توجه به سن و سال وفاتش، تولد او را حدود ۲۰ سال پیش از هجرت دانستهاند. پدرش ابیامیه بن مغیره، معروف به «زادالرکب» به دلیل سخاوت و بخشندگی، و مادرش عاتکه بنت عامر بن ربیعه کنانی بود. او دخترعموی ابوجهل و خالد بن ولید نیز محسوب میشد | ||
== زندگینامه == | |||
امسلمه از نخستین زنانی بود که اسلام آورد و در ابتدا همسر ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد، پسرعمه و برادر رضاعی پیامبر صلی الله علیه وآله بود. آن دو جزو اولین گروه مهاجران به حبشه بودند و در آنجا دختری به نام زینب برایشان متولد شد. پس از بازگشت به مکه و سپس هجرت به مدینه، امسلمه به عنوان اولین زن مهاجر به مدینه شناخته میشود<ref>ونس عن ابن إسحاق قال: ثم تزوج رسول اللَّه (صلی اللّه علیه و سلّم) بعد أم حبیبة أم سلمة هند بنت أبی أمیة، و کانت قبله عند أبی سلمة عبد اللَّه بن عبد الأسد بن هلال بن عبد اللَّه بن عمر بن مخزوم هاجرا جمیعا إلی أرض الحبشة، ثم قدما المدینة، فأصابته جراحة بأحد، فمات بها من جراحته. | |||
سیرة ابن إسحاق، جلد: 1 صفحه: 260</ref>. | |||
ابوسلمه در جنگ احد زخمی شد و پس از مدتی درگذشت. پس از پایان عده، پیامبر صلی الله علیه وآله به خواستگاری او رفت<ref>الوَاقِدِیُّ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بنُ عُثْمَانَ، عَنْ عَبْدِ المَلِکِ بنِ عُبَیْدٍ، عَنْ سَعِیْدِ بنِ یَرْبُوْعٍ، عَنْ عُمَرَ بنِ أَبِی سَلَمَةَ، قَالَ: | |||
بَعَثَ رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- أَبِی إِلَی أَبِی قَطَنٍ فِی المُحَرَّمِ سنَةَ أَرْبَعٍ، فَغَابَ تِسْعاً وَعِشْرِیْنَ لَیْلَةً، ثُمَّ رَجَعَ فِی صَفَرٍ، وَجُرْحُهُ الَّذِی أَصَابَهُ یَوْمَ أُحُدٍ مُنْتَقِضٌ؛ فَمَاتَ مِنْهُ، لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ جُمَادَی الآخِرَةِ، وَحَلَّتْ أُمِّی فِی شَوَّالٍ، وَتَزَوَّجَهَا رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ-. | |||
< | سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 203</ref> و با وجود پاسخ منفی قبلی به خواستگاری ابوبکر و عمر<ref>أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ لَمَّا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا، خَطَبَهَا أَبُو بَکْرٍ، فَرَدَّتْهُ، ثُمَّ عُمَرُ، فَرَدَّتْهُ. | ||
فَبَعَثَ إِلَیْهَا رَسُوْلُ اللهِ، فَقَالَتْ: مَرْحَباً، أَخْبِرْ رَسُوْلَ اللهِ أَنِّی غَیْرَی، وَأَنِّی مُصْبِیَةٌ [1]، وَلَیْسَ أَحَدٌ مِنْ أَوْلِیَائِی شَاهِداً. | |||
فَبَعَثَ إِلَیْهَا: (أَمَّا قَوْلُکِ: إِنِّی مُصْبِیَةٌ؛ فَإِنَّ اللهَ سَیَکْفِیْکِ صِبْیَانَکِ، وَأَمَّا قَوْلُکِ: إِنِّی غَیْرَی، فَسَأَدْعُو اللهَ أَنْ یُذْهِبَ غَیْرَتَکِ، وَأَمَّا الأَوْلِیَاءُ؛ فَلَیْسَ أَحَدٌ مِنْهُم إِلاَّ سَیَرْضَی بِی). | |||
قَالَتْ: یَا عُمَرُ، قُمْ، فَزَوِّجْ رَسُوْلَ اللهِ. | |||
سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 204</ref>، با پیامبر صلی الله علیه وآله ازدواج کرد<ref>فَلَمَّا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا خَطَبَهَا أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّتْهُ. ثُمَّ خَطَبَهَا عُمَرُ فَرَدَّتْهُ. فَبَعَثَ إِلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فَقَالَتْ: مَرْحَبًا بِرَسُولِ اللَّهِ وَبِرَسُولِهِ. | |||
< | الطبقات الکبری - جلد: 8 صفحه: 71</ref>. مهریه او را نجاشی، پادشاه حبشه، پرداخت<ref>و روی: أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم أرسل إلی أمّ سلمة: أن مری ابنک أن یزوّجک، فزوّجها ابنها سلمة بن أبی سلمة من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و هو غلام لم یبلغ، و أدّی عنه النجاشی صداقها أربعمائة دینار عند العقد. | ||
< | إعلام الوری بأعلام الهدی، جلد: 1 صفحه: 277</ref> و پیامبر صلی الله علیه وآله علاوه بر مهریه، وسایل سادهای نیز به عنوان کابین به او داد. امسلمه زنی زیبا، خردمند و مورد احترام پیامبر بود و پس از حضرت خدیجه سلام الله علیها، برترین همسر پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته شده است. | ||
پیامبر صلی الله علیه وآله توجه ویژهای به امسلمه داشت و برخی امانتهای مهم، از جمله خاک کربلا و نوشتهای درباره جانشینی پس از خود را به او سپرد. پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، امسلمه وفادار ماند و همواره از اهل بیت علیهم السلام دفاع میکرد و در نقل احادیث مربوط به ولایت حضرت علی علیه السلام فعال بود. او در عقد اخوت، با صفیه همپیمان شد و مراسم عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز در خانه او برگزار شد<ref>فالتفت إلی النساء فقال: من ههنا؟ فقالت ام سلمة: أنا ام سلمة وهذه زینب، وهذه فلانة وفلانة، فقال رسولالله 9 هیئوا لابنتی وابن عمی فی حجری بیتا، فقالت ام سلمة: فی أی حجرة یارسول الله؟ فقال رسولالله: فی حجرتک وأمر نساءه أن یزین ویصلحن من شأنها. | |||
< | بحار الأنوار - جلد: 43 صفحه: 95</ref>. او با پیامبر هفت سال زندگی کرد اما از ایشان فرزندی نداشت و پس از وفات پیامبر، سالها زنده بود. | ||
در ماجرای غصب فدک، شجاعانه از حضرت فاطمه سلام الله علیها دفاع کرد و مقرریاش از سوی خلیفه اول قطع شد<ref>فقالت أمّ سلمة (رضی اللّه عنها) حیث سمعت ما جری لفاطمة علیها السّلام:أ لمثل فاطمة بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یقال هذا القول؟! هی و اللّه الحوراء بین الإنس و النفس للنفس ربیت فی حجور الأتقیاء و تناولتها أیدی الملائکة و نمت فی حجور الطاهرات و نشأت خیر نشأ و ربّیت خیر مربی، أ تزعمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حرّم علیها میراثه و لم یعلمها و قد قال اللّه تعالی: | |||
== < | «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» [1] أ فأنذرها و خالفت متطلّبة و هی خیرة النسوان و أمّ سادة الشبّان و عدیلة ابنة عمران، تمّت بأبیها رسالات ربّه فو اللّه لقد کان یشفق علیها من الحرّ و القرّ و یوسدها یمینه و یلحفها بشماله رویدا و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمرأی منکم و علی اللّه تردون واها لکم فسوف تعلمون، قال:فحرمت أمّ سلمة عطاها فی تلک السنة، انتهی. | ||
سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، جلد: 4 صفحه: 229</ref>. در دوران خلافت حضرت علی علیه السلام، امسلمه همواره از ایشان حمایت کرد<ref>ام سلمه از معدود کسانی است که بعد از شهادت نبی اکرم صلی الله علیه وآله در خط ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام باقی ماند. او به فرزندش چنین وصیت کرد: یا بنیّ، الزمه. فلا و الله ما رأیت بعد نبیک صلی الله علیه وآله اماماً غیره: پسرکم، همراهش (علی علیه السلام) باش. به خدا قسم بعد از پیامبرت صلی الله علیه وآله امامی غیر او ندیدم. اعلام النساء: ص ۶۵۱. بصائر الدرجات: ص ۱۸۳ ح ۴.</ref> و حتی در مخالفت با سپاه جمل، با سخنرانی و ارسال نامه به حضرت علی علیه السلام، نقش فعالی داشت<ref>و کان لأمّ سلمة منه زینب و عمر، و کان عمر مع علیّ علیه السلام یوم الجمل. | |||
إعلام الوری بأعلام، جلد: 1 صفحه: 277</ref>. او پس از واقعه کربلا، عزاداری کرد<ref>عن سلمی، قالت: | |||
دخلت علی أمّ سلمة و هی تبکی فقلت: ما یبکیک؟ قالت: رأیت رسول اللّه(ص) - تعنی فی المنام - و علی رأسه و لحیته التراب فقلت: ما لک یا رسول اللّه؟ قال: شهدت قتل الحسین آنفا[[امّ سلمه و حدیث غدیر#%20ftn1|[1]]]. | |||
و قال الیعقوبی: و کان أوّل صارخة صرخت فی المدینة أمّ سلمة زوج رسول اللّه، کان دفع إلیها قارورة فیها تربة و قال لها: (انّ جبریل أعلمنی انّ أمتی تقتل الحسین) و أعطانی هذه التربة، و قال لی: (إذا صارت دما عبیطا فاعلمی أنّ الحسین قد قتل)، و کانت عندها، فلمّا حضر ذلک الوقت جعلت تنظر إلی القارورة فی کلّ ساعة، فلمّا رأتها قد صارت دما صاحت، وا حسیناه! یا ابن رسول اللّه! و تصارخت النساء فی کلّ ناحیة حتی ارتفعت المدینة بالرجّة آلتی ما سمع بمثلها قطّ. | |||
معالم المدرستین، جلد: ۳، صفحه: ۱۷۳، تاریخ الیعقوبی ٢٤٧/١-٢٤٨.، سنن الترمذی ١٩٣/١٣-١٩٤، و مستدرک الحاکم ١٩/٤، و سیر النبلاء ٢١٣/٣، و الریاض النضرة ص ١٤٨، و تاریخ ابن الاثیر ٣٨/٣، و ابن کثیر ٢٠١/٨، و تاریخ السیوطی ص ٢٠٨، و تاریخ ابن عساکر ح ٧٢٦، و تهذیبه ٢٤٠/٤.</ref> و اندکی پس از آن، در سن ۸۴ سالگی در مدینه درگذشت<ref>عُمِّرَتْ حَتَّی بَلَغَهَا مَقْتَلُ الحُسَیْنِ الشَّهِیْدِ، فَوَجَمَتْ لِذَلِکَ، وَغُشِیَ عَلَیْهَا، وَحَزِنَتْ عَلَیْهِ کَثِیْراً، لَمْ تَلْبَثْ بَعْدَهُ إِلاَّ یَسِیْراً، وَانْتَقَلَتْ إِلَی اللهِ. | |||
سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 202</ref> و در بقیع دفن شد. درباره سال وفاتش، سالهای ۵۹ تا ۶۲ هجری ذکر شده است. | |||
امسلمه زنی خردمند، باوقار و دارای جمال<ref>عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: | |||
لَمَّا تَزَوَّجَ النَّبِیُّ -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- أُمَّ سَلَمَةَ، حَزِنْتُ حُزْناً شَدِیْداً؛ لِمَا ذَکَرُوا لَنَا مِنْ جَمَالِهَا، فَتَلَطَّفْتُ حَتَّی رَأَیْتُهَا، فَرَأَیْتُهَا -وَاللهِ- أَضْعَافَ مَا وُصِفَتْ لِی فِی الحُسْنِ؛ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِحَفْصَةَ - وَکَانَتَا یَداً وَاحِدَةً -. | |||
فَقَالَتْ: لاَ وَاللهِ، إِنْ هَذِهِ إِلاَّ الغَیْرَةُ، مَا هِیَ کَمَا تَقُوْلِیْنَ، وَإِنَّهَا لَجَمِیْلَةٌ، فَرَأَیْتُهَا بَعْدُ، فَکَانَتْ کَمَا قَالَتْ حَفْصَةُ، وَلَکِنِّی کُنْتُ غَیْرَی. | |||
سیر اعلام النبلاء - جلد: 2 صفحه: 209</ref> و عقل برجسته بود<ref>لقد اجتمع فی تکوینها الجمال الساحر الخلوب، والعقل الراجح الرزین، والحلم والوقار، والسکینة … وفوق هذا کله فقد کانت من السابقین إلی الإسلام لأنها من أصحاب الهجرتین. | |||
نساء النبی(ص)، جلد: 1 صفحه: 84</ref> و به عنوان یکی از کاملترین و مشورتپذیرترین زنان پیامبر صلی الله علیه وآله شناخته میشود. او در دوران خلفا نیز همواره حامی اهل بیت علیهم السلام و مدافع حق بود و نزد امامان معصوم علیهم السلام جایگاه ویژهای داشت. وصایای امام علی علیه السلام<ref>عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ، قَالَ: حَدَّثَنِی الْأَجْلَحُ وسَلَمَةُ بْنُ کُهَیْلٍ ودَاوُدُ بْنُ أَبِی یَزِیدَ وَزَیْدٌ الْیَمَامِیُّ، قَالُوا: | |||
حَدَّثَنَا شَهْرُ بْنُ حَوْشَبٍ أَنَّ عَلِیّاً علیهالسلام حِینَ سَارَ إِلَی الْکُوفَةِ، اسْتَوْدَعَ أُمَّ سَلَمَةَ کُتُبَهُ وَالْوَصِیَّةَ، فَلَمَّا رَجَعَ الْحَسَنُ علیهالسلام، دَفَعَتْهَا إِلَیْهِ. | |||
الکافی- جلد: 2 صفحه: 36</ref> و امام حسین علیه السلام پس از شهادتشان به دست او سپرده شد تا به امام بعدی برساند<ref>عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا یَتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّهُ دُفِعَتْ إِلی أُمِّ سَلَمَةَ صَحِیفَةٌ مَخْتُومَةٌ، فَقَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم لَمَّا قُبِضَ، وَرِثَ عَلِیٌّ علیهالسلام عِلْمَهُ وَسِلَاحَهُ وَمَا هُنَاکَ، ثُمَّ صَارَ إِلَی الْحَسَنِ، ثُمَّ صَارَ إِلَی الْحُسَیْنِ علیهماالسلام، فَلَمَّا خَشِیَنَا أَنْ نُغْشَی اسْتَوْدَعَهَا أُمَّ سَلَمَةَ، ثُمَّ قَبَضَهَا بَعْدَ ذلِکَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهالسلام». | |||
قَالَ: فَقُلْتُ: نَعَمْ، ثُمَّ صَارَ إِلی أَبِیکَ، ثُمَّ انْتَهی إِلَیْکَ، وَصَارَ بَعْدَ ذلِکَ إِلَیْکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ». | |||
الکافی- جلد: 1 صفحه: 584</ref>. | |||
== اتمام حجت امّ سلمه با غدیر<ref>چهارده قرن با غدیر: ص ۱۰۸. اسرار غدیر: ۲۹۷.</ref> == | |||
یکی از اصحاب معصومین علیهم السلام که با غدیر اتمام حجت نمودهام سلمه است. ام سلمه که از حاضرین در غدیر است<ref>معارج النبوة: ج ۲ ص ۳۱۸.</ref> حدیث غدیر این گونه نقل کرده است: اخذ رسولالله صلی الله علیه و آله بید علی علیه السلام بغدیر خم، فرفعها حتی رأینا بیاض ابطیه. فقال: من کنت مولاه فعلی علیه السلام مولاه. ثم قال: ایها الناس، انی مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی، و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض:<ref>الغدیر: ج ۱ ص۱۷، ۱۸. ملحقات احقاق الحق: ص ۵۳. معجم رجال الحدیث: ج ۲۳ ص ۱۷۷.</ref> | |||
در غدیر خم رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را بالا برد، تا آنجا که سفیدی زیر بغلش را دیدیم. آنگاه فرمود: هر کس من مولای او هستم، پس علی علیه السلام مولای او است. سپس فرمود: ای مردم، من دو چیز گرانبها در میان شما به جای میگذارم: کتاب خدا و عترتم. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا وقتی کنار حوض نزد من آیند.<ref>چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص ۱۳۸. ماهنامه کوثر (ویژه نامه غدیر، ش ۲، سال اول، اردیبهشت ۱۳۷۶): ص۸۰–۸۵.</ref> | |||
[[ابن عقده]] حدیث غدیر را همراه با [[ثقلین(حدیث)|حدیث ثقلین]] با سند خود از امسلمه روایت کرده است. همچنین سمهودی شافعی در «جواهر العقدین» به نقل کتاب «ینابیع المودة»، و نیز شیخ احمد بن فضل بن محمد باکثیر مکی شافعی در «وسیلة المآل» حدیث غدیر را از طریق ابن عقده از امّ سلمه [[روایت]] کردهاند.<ref>ینابیع المودة: ص ۴۰.</ref> | |||
=== جلسه پیامبر صلی الله علیه و آله در خانهٔ امّ سلمه<ref>واقعه قرآنی غدیر: ص۱۹۷، ۱۹۸.</ref><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۴۹ ح ۶۵۲.</ref> === | |||
پس از بازگشت کاروان [[حجةالوداع]] از غدیر به مدینه، پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد تا همه همسرانش در خانه ام سلمه جمع شوند. مجلسی با حضور آنان تشکیل شد و علی بن ابی طالب علیه السلام نیز در آن مجلس حضور داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله سخن آغاز کرد و فرمود: «به آنچه میگویم خوب گوش فرا دهید». | |||
سپس اشاره به علی علیه السلام کرده فرمود: «این برادر من و وصیم و وارثم و قیام کننده به امور شما و امور امت بعد از من است. آنچه به شما امر میکند اطاعت کنید و از فرمان او سرپیچی نکنید که هلاک میشوید». | |||
پس از آن خطاب به علی علیه السلام فرمود: «یا علی، سفارش اینان را به تو مینمایم: مادامی که از خدا و از تو اطاعت میکنند از آنان به عنوان همسر من مواظبت کن و هر یک از آنها که سرپیچی کردند آنان را طلاقی ده که خدا و رسولش از آنان بیزار باشند»! | |||
در آن حال همه همسران پیامبر صلی الله علیه و آله ساکت بودند. عایشه از بین آنان گفت: ما چنین نبودهایم که به ما دستور داده باشی و ما خلاف آن را انجام داده باشیم!!! حضرت فرمود: «بلی، تو با امر من به شدت مخالفت کردی، و به خدا قسم با همین سخنِ من نیز مخالفت خواهی کرد و بعد از من در مقابل علی عصیان مینمایی»!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۷.</ref> | |||
=== اتمام حجت امیرالمؤمنین علیه السلام === | |||
روی عن الصادق علیه السّلام ان أبا بکر لقی أمیر المؤمنین علیه السّلام فی سکة بنی النجار فسلم علیه و صافحه و قال له: یا أبا الحسن أ فی نفسک شیء من استخلاف الناس ایای؟ و ما کان من یوم السقیفة و کراهتک البیعة و اللَّه ما کان ذلک من ارادتی، الا ان المسلمین اجتمعوا علی أمر لم یکن لی ان اخالف علیهم فیه… الی أن قال: فقال له أمیر المؤمنین: «یا أبا بکر، فهل تعلم أحدا أوثق من رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله؟ و قد أخذ بیعتی علیک فی أربعة مواطن و علی جماعة معک و فیهم عمر و عثمان: فی یوم الدار، و فی بیعة الرضوان تحت الشجرة، و یوم جلوسه فی بیت [[أم سلمة]]، و فی یوم الغدیر بعد رجوعه من حجة الوداع، فقلتم بأجمعکم: سمعنا و أطعنا اللَّه و رسوله، فقال لکم: اللَّه و رسوله علیکم من الشاهدین فقلتم بأجمعکم: اللَّه و رسوله علینا من الشاهدین، فقال لکم: فلیشهد بعضکم لبعض و لیبلغ شاهدکم غائبکم، و من سمع منکم فلیسمع من لم یسمع، فقلتم: | |||
نعم یا رسول اللَّه، و قلتم بأجمعکم تهنئون رسول اللَّه و تهنئونی بکرامة اللَّه لنا، فدنی عمر و ضرب علی کتفی و قال بحضرتکم: بخ بخ یا بن ابی طالب، اصبحت مولانا و مولی المؤمنین، فقال ابو بکر: لقد ذکرتنی یا أمیر المؤمنین أمرا لو یکون رسول اللَّه شاهدا فاسمعه منه. | |||
روایت شده از امام صادق علیهالسلام که: ابوبکر، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را در یکی از کوچههای بنینجار ملاقات کرد، بر او سلام کرد و با او مصافحه نمود و گفت: ای اباالحسن! آیا در دل خود چیزی از این که مردم مرا به خلافت برگزیدند داری؟ و آنچه در روز سقیفه رخ داد و ناخشنودی تو از بیعت؟ به خدا سوگند این کار از روی اراده من نبود، بلکه مسلمانان بر امری گرد آمدند که برای من جایز نبود با آنان مخالفت کنم … تا آنجا که گفت: | |||
امیرالمؤمنین علیهالسلام به او فرمود: «ای ابوبکر! آیا کسی را مطمئنتر از رسول خدا صلیالله علیه و آله میشناسی؟ و حال آن که او در چهار موطن از تو و جماعتی که با تو بودند ـ و در میان آنان عمر و عثمان بودند ـ برای من بیعت گرفت: روز دار (یوم الدار)، بیعت رضوان زیر درخت، روزی که در خانه [[امسلمه]] نشسته بود، و روز غدیر پس از بازگشت از حجةالوداع. و شما همگی گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم خدا و رسولش را. پس رسول خدا به شما فرمود: خدا و رسولش بر شما از شاهداناند. شما همگی گفتید: خدا و رسولش بر ما از شاهداناند. سپس فرمود: پس برخی از شما بر برخی دیگر شهادت دهید و هر کس شاهد است به غایب برساند، و هر کس شنید به کسی که نشنیده برساند. شما گفتید: بله ای رسول خدا. و همگی به رسول خدا و به من به خاطر کرامت الهی تبریک گفتید. پس عمر نزدیک آمد و بر شانه من زد و در حضور شما گفت: بخ بخ ای پسر ابوطالب، مولای ما و مولای مؤمنان شدی.» | |||
ابوبکر گفت: «ای امیرالمؤمنین، تو مرا به یاد امری انداختی که اگر رسول خدا شاهد بود و از او میشنیدم …»<ref>عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار؛ ج10؛ ص176</ref> | |||
== پانویس == | |||
{{کشویی}} | |||
{{پانویس|۲}} | |||
{{پایان}} | |||
[[رده:اتمامحجتکنندگان]] | |||
[[رده:احتجاج اصحاب پیامبر با غدیر]] | |||
[[رده:احتجاج زنان با غدیر]] | |||
[[رده:اشخاص مرتبط با غدیر]] | |||
[[رده:زنان]] | |||
[[رده:صحابه]] | |||
[[رده:مبلغان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۵۰
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | هند دختر ابو امیّه بن مغیره المخزومی |
سرشناسی | همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، امالمؤمنین، مهاجر نخستین اسلام، مدافع اهل بیت |
وفات | سال ۶۲ ق در مدینه |
نحوه درگذشت | وفات طبیعی در مدینه پس از واقعه کربلا |
محل دفن | قبرستان بقیع، مدینه منوره |
خویشان سرشناس | همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، فرزندان: سلمه، عمر، زینب، دره |
اطلاعات علمی | |
اطلاعات فرهنگی | |
زمینه فعالیت | هجرت به حبشه و مدینه، شرکت در غزوات متعدد، دفاع از ولایت امام علی علیه السلام، حمایت از اهل بیت پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله |
علت شهرت | همسر پیامبرصلی الله علیه وآله، راوی حدیث، حمایت از حضرت فاطمه و امام علی علیهما السلام |
امسلمه (هند دختر ابیامیه)[۱]، همسر پیامبر صلی الله علیه وآله و از یاوران اهل البیت علیهم السلام، از خانوادهای اصیل و سرشناس[۲] در مکه زاده شد. با توجه به سن و سال وفاتش، تولد او را حدود ۲۰ سال پیش از هجرت دانستهاند. پدرش ابیامیه بن مغیره، معروف به «زادالرکب» به دلیل سخاوت و بخشندگی، و مادرش عاتکه بنت عامر بن ربیعه کنانی بود. او دخترعموی ابوجهل و خالد بن ولید نیز محسوب میشد
زندگینامه
امسلمه از نخستین زنانی بود که اسلام آورد و در ابتدا همسر ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد، پسرعمه و برادر رضاعی پیامبر صلی الله علیه وآله بود. آن دو جزو اولین گروه مهاجران به حبشه بودند و در آنجا دختری به نام زینب برایشان متولد شد. پس از بازگشت به مکه و سپس هجرت به مدینه، امسلمه به عنوان اولین زن مهاجر به مدینه شناخته میشود[۳].
ابوسلمه در جنگ احد زخمی شد و پس از مدتی درگذشت. پس از پایان عده، پیامبر صلی الله علیه وآله به خواستگاری او رفت[۴] و با وجود پاسخ منفی قبلی به خواستگاری ابوبکر و عمر[۵]، با پیامبر صلی الله علیه وآله ازدواج کرد[۶]. مهریه او را نجاشی، پادشاه حبشه، پرداخت[۷] و پیامبر صلی الله علیه وآله علاوه بر مهریه، وسایل سادهای نیز به عنوان کابین به او داد. امسلمه زنی زیبا، خردمند و مورد احترام پیامبر بود و پس از حضرت خدیجه سلام الله علیها، برترین همسر پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته شده است.
پیامبر صلی الله علیه وآله توجه ویژهای به امسلمه داشت و برخی امانتهای مهم، از جمله خاک کربلا و نوشتهای درباره جانشینی پس از خود را به او سپرد. پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، امسلمه وفادار ماند و همواره از اهل بیت علیهم السلام دفاع میکرد و در نقل احادیث مربوط به ولایت حضرت علی علیه السلام فعال بود. او در عقد اخوت، با صفیه همپیمان شد و مراسم عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز در خانه او برگزار شد[۸]. او با پیامبر هفت سال زندگی کرد اما از ایشان فرزندی نداشت و پس از وفات پیامبر، سالها زنده بود.
در ماجرای غصب فدک، شجاعانه از حضرت فاطمه سلام الله علیها دفاع کرد و مقرریاش از سوی خلیفه اول قطع شد[۹]. در دوران خلافت حضرت علی علیه السلام، امسلمه همواره از ایشان حمایت کرد[۱۰] و حتی در مخالفت با سپاه جمل، با سخنرانی و ارسال نامه به حضرت علی علیه السلام، نقش فعالی داشت[۱۱]. او پس از واقعه کربلا، عزاداری کرد[۱۲] و اندکی پس از آن، در سن ۸۴ سالگی در مدینه درگذشت[۱۳] و در بقیع دفن شد. درباره سال وفاتش، سالهای ۵۹ تا ۶۲ هجری ذکر شده است.
امسلمه زنی خردمند، باوقار و دارای جمال[۱۴] و عقل برجسته بود[۱۵] و به عنوان یکی از کاملترین و مشورتپذیرترین زنان پیامبر صلی الله علیه وآله شناخته میشود. او در دوران خلفا نیز همواره حامی اهل بیت علیهم السلام و مدافع حق بود و نزد امامان معصوم علیهم السلام جایگاه ویژهای داشت. وصایای امام علی علیه السلام[۱۶] و امام حسین علیه السلام پس از شهادتشان به دست او سپرده شد تا به امام بعدی برساند[۱۷].
اتمام حجت امّ سلمه با غدیر[۱۸]
یکی از اصحاب معصومین علیهم السلام که با غدیر اتمام حجت نمودهام سلمه است. ام سلمه که از حاضرین در غدیر است[۱۹] حدیث غدیر این گونه نقل کرده است: اخذ رسولالله صلی الله علیه و آله بید علی علیه السلام بغدیر خم، فرفعها حتی رأینا بیاض ابطیه. فقال: من کنت مولاه فعلی علیه السلام مولاه. ثم قال: ایها الناس، انی مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی، و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض:[۲۰]
در غدیر خم رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را بالا برد، تا آنجا که سفیدی زیر بغلش را دیدیم. آنگاه فرمود: هر کس من مولای او هستم، پس علی علیه السلام مولای او است. سپس فرمود: ای مردم، من دو چیز گرانبها در میان شما به جای میگذارم: کتاب خدا و عترتم. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا وقتی کنار حوض نزد من آیند.[۲۱]
ابن عقده حدیث غدیر را همراه با حدیث ثقلین با سند خود از امسلمه روایت کرده است. همچنین سمهودی شافعی در «جواهر العقدین» به نقل کتاب «ینابیع المودة»، و نیز شیخ احمد بن فضل بن محمد باکثیر مکی شافعی در «وسیلة المآل» حدیث غدیر را از طریق ابن عقده از امّ سلمه روایت کردهاند.[۲۲]
جلسه پیامبر صلی الله علیه و آله در خانهٔ امّ سلمه[۲۳][۲۴]
پس از بازگشت کاروان حجةالوداع از غدیر به مدینه، پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد تا همه همسرانش در خانه ام سلمه جمع شوند. مجلسی با حضور آنان تشکیل شد و علی بن ابی طالب علیه السلام نیز در آن مجلس حضور داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله سخن آغاز کرد و فرمود: «به آنچه میگویم خوب گوش فرا دهید».
سپس اشاره به علی علیه السلام کرده فرمود: «این برادر من و وصیم و وارثم و قیام کننده به امور شما و امور امت بعد از من است. آنچه به شما امر میکند اطاعت کنید و از فرمان او سرپیچی نکنید که هلاک میشوید».
پس از آن خطاب به علی علیه السلام فرمود: «یا علی، سفارش اینان را به تو مینمایم: مادامی که از خدا و از تو اطاعت میکنند از آنان به عنوان همسر من مواظبت کن و هر یک از آنها که سرپیچی کردند آنان را طلاقی ده که خدا و رسولش از آنان بیزار باشند»!
در آن حال همه همسران پیامبر صلی الله علیه و آله ساکت بودند. عایشه از بین آنان گفت: ما چنین نبودهایم که به ما دستور داده باشی و ما خلاف آن را انجام داده باشیم!!! حضرت فرمود: «بلی، تو با امر من به شدت مخالفت کردی، و به خدا قسم با همین سخنِ من نیز مخالفت خواهی کرد و بعد از من در مقابل علی عصیان مینمایی»![۲۵]
اتمام حجت امیرالمؤمنین علیه السلام
روی عن الصادق علیه السّلام ان أبا بکر لقی أمیر المؤمنین علیه السّلام فی سکة بنی النجار فسلم علیه و صافحه و قال له: یا أبا الحسن أ فی نفسک شیء من استخلاف الناس ایای؟ و ما کان من یوم السقیفة و کراهتک البیعة و اللَّه ما کان ذلک من ارادتی، الا ان المسلمین اجتمعوا علی أمر لم یکن لی ان اخالف علیهم فیه… الی أن قال: فقال له أمیر المؤمنین: «یا أبا بکر، فهل تعلم أحدا أوثق من رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله؟ و قد أخذ بیعتی علیک فی أربعة مواطن و علی جماعة معک و فیهم عمر و عثمان: فی یوم الدار، و فی بیعة الرضوان تحت الشجرة، و یوم جلوسه فی بیت أم سلمة، و فی یوم الغدیر بعد رجوعه من حجة الوداع، فقلتم بأجمعکم: سمعنا و أطعنا اللَّه و رسوله، فقال لکم: اللَّه و رسوله علیکم من الشاهدین فقلتم بأجمعکم: اللَّه و رسوله علینا من الشاهدین، فقال لکم: فلیشهد بعضکم لبعض و لیبلغ شاهدکم غائبکم، و من سمع منکم فلیسمع من لم یسمع، فقلتم:
نعم یا رسول اللَّه، و قلتم بأجمعکم تهنئون رسول اللَّه و تهنئونی بکرامة اللَّه لنا، فدنی عمر و ضرب علی کتفی و قال بحضرتکم: بخ بخ یا بن ابی طالب، اصبحت مولانا و مولی المؤمنین، فقال ابو بکر: لقد ذکرتنی یا أمیر المؤمنین أمرا لو یکون رسول اللَّه شاهدا فاسمعه منه.
روایت شده از امام صادق علیهالسلام که: ابوبکر، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را در یکی از کوچههای بنینجار ملاقات کرد، بر او سلام کرد و با او مصافحه نمود و گفت: ای اباالحسن! آیا در دل خود چیزی از این که مردم مرا به خلافت برگزیدند داری؟ و آنچه در روز سقیفه رخ داد و ناخشنودی تو از بیعت؟ به خدا سوگند این کار از روی اراده من نبود، بلکه مسلمانان بر امری گرد آمدند که برای من جایز نبود با آنان مخالفت کنم … تا آنجا که گفت:
امیرالمؤمنین علیهالسلام به او فرمود: «ای ابوبکر! آیا کسی را مطمئنتر از رسول خدا صلیالله علیه و آله میشناسی؟ و حال آن که او در چهار موطن از تو و جماعتی که با تو بودند ـ و در میان آنان عمر و عثمان بودند ـ برای من بیعت گرفت: روز دار (یوم الدار)، بیعت رضوان زیر درخت، روزی که در خانه امسلمه نشسته بود، و روز غدیر پس از بازگشت از حجةالوداع. و شما همگی گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم خدا و رسولش را. پس رسول خدا به شما فرمود: خدا و رسولش بر شما از شاهداناند. شما همگی گفتید: خدا و رسولش بر ما از شاهداناند. سپس فرمود: پس برخی از شما بر برخی دیگر شهادت دهید و هر کس شاهد است به غایب برساند، و هر کس شنید به کسی که نشنیده برساند. شما گفتید: بله ای رسول خدا. و همگی به رسول خدا و به من به خاطر کرامت الهی تبریک گفتید. پس عمر نزدیک آمد و بر شانه من زد و در حضور شما گفت: بخ بخ ای پسر ابوطالب، مولای ما و مولای مؤمنان شدی.»
ابوبکر گفت: «ای امیرالمؤمنین، تو مرا به یاد امری انداختی که اگر رسول خدا شاهد بود و از او میشنیدم …»[۲۶]
پانویس
- ↑ السَّیِّدَةُ، المُحَجَّبَةُ، الطَّاهِرَةُ، هِنْدُ بِنْتُ أَبِی أُمَیَّةَ بنِ المُغِیْرَةِ بنِ عَبْدِ اللهِ بنِ عُمَرَ بنِ مَخْزُوْم بنِ یَقَظَةَ بنِ مُرَّةَ المَخْزُوْمِیَّةُ، بِنْتُ عَمِّ خَالِدِ بنِ الوَلِیْدِ سَیْفِ اللهِ؛ وَبِنْتُ عَمِّ أَبِی جَهْلٍ بنِ هِشَامٍ. سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 201
- ↑ وَکَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ النِّسَاءِ وَأَشْرَفِهِنَّ نَسَباً، وَکَانَتْ آخِرَ مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّهَاتِ المُؤْمِنِیْنَ. سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 202
- ↑ ونس عن ابن إسحاق قال: ثم تزوج رسول اللَّه (صلی اللّه علیه و سلّم) بعد أم حبیبة أم سلمة هند بنت أبی أمیة، و کانت قبله عند أبی سلمة عبد اللَّه بن عبد الأسد بن هلال بن عبد اللَّه بن عمر بن مخزوم هاجرا جمیعا إلی أرض الحبشة، ثم قدما المدینة، فأصابته جراحة بأحد، فمات بها من جراحته. سیرة ابن إسحاق، جلد: 1 صفحه: 260
- ↑ الوَاقِدِیُّ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بنُ عُثْمَانَ، عَنْ عَبْدِ المَلِکِ بنِ عُبَیْدٍ، عَنْ سَعِیْدِ بنِ یَرْبُوْعٍ، عَنْ عُمَرَ بنِ أَبِی سَلَمَةَ، قَالَ: بَعَثَ رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- أَبِی إِلَی أَبِی قَطَنٍ فِی المُحَرَّمِ سنَةَ أَرْبَعٍ، فَغَابَ تِسْعاً وَعِشْرِیْنَ لَیْلَةً، ثُمَّ رَجَعَ فِی صَفَرٍ، وَجُرْحُهُ الَّذِی أَصَابَهُ یَوْمَ أُحُدٍ مُنْتَقِضٌ؛ فَمَاتَ مِنْهُ، لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ جُمَادَی الآخِرَةِ، وَحَلَّتْ أُمِّی فِی شَوَّالٍ، وَتَزَوَّجَهَا رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ-. سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 203
- ↑ أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ لَمَّا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا، خَطَبَهَا أَبُو بَکْرٍ، فَرَدَّتْهُ، ثُمَّ عُمَرُ، فَرَدَّتْهُ. فَبَعَثَ إِلَیْهَا رَسُوْلُ اللهِ، فَقَالَتْ: مَرْحَباً، أَخْبِرْ رَسُوْلَ اللهِ أَنِّی غَیْرَی، وَأَنِّی مُصْبِیَةٌ [1]، وَلَیْسَ أَحَدٌ مِنْ أَوْلِیَائِی شَاهِداً. فَبَعَثَ إِلَیْهَا: (أَمَّا قَوْلُکِ: إِنِّی مُصْبِیَةٌ؛ فَإِنَّ اللهَ سَیَکْفِیْکِ صِبْیَانَکِ، وَأَمَّا قَوْلُکِ: إِنِّی غَیْرَی، فَسَأَدْعُو اللهَ أَنْ یُذْهِبَ غَیْرَتَکِ، وَأَمَّا الأَوْلِیَاءُ؛ فَلَیْسَ أَحَدٌ مِنْهُم إِلاَّ سَیَرْضَی بِی). قَالَتْ: یَا عُمَرُ، قُمْ، فَزَوِّجْ رَسُوْلَ اللهِ. سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 204
- ↑ فَلَمَّا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا خَطَبَهَا أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّتْهُ. ثُمَّ خَطَبَهَا عُمَرُ فَرَدَّتْهُ. فَبَعَثَ إِلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فَقَالَتْ: مَرْحَبًا بِرَسُولِ اللَّهِ وَبِرَسُولِهِ. الطبقات الکبری - جلد: 8 صفحه: 71
- ↑ و روی: أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم أرسل إلی أمّ سلمة: أن مری ابنک أن یزوّجک، فزوّجها ابنها سلمة بن أبی سلمة من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و هو غلام لم یبلغ، و أدّی عنه النجاشی صداقها أربعمائة دینار عند العقد. إعلام الوری بأعلام الهدی، جلد: 1 صفحه: 277
- ↑ فالتفت إلی النساء فقال: من ههنا؟ فقالت ام سلمة: أنا ام سلمة وهذه زینب، وهذه فلانة وفلانة، فقال رسولالله 9 هیئوا لابنتی وابن عمی فی حجری بیتا، فقالت ام سلمة: فی أی حجرة یارسول الله؟ فقال رسولالله: فی حجرتک وأمر نساءه أن یزین ویصلحن من شأنها. بحار الأنوار - جلد: 43 صفحه: 95
- ↑ فقالت أمّ سلمة (رضی اللّه عنها) حیث سمعت ما جری لفاطمة علیها السّلام:أ لمثل فاطمة بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یقال هذا القول؟! هی و اللّه الحوراء بین الإنس و النفس للنفس ربیت فی حجور الأتقیاء و تناولتها أیدی الملائکة و نمت فی حجور الطاهرات و نشأت خیر نشأ و ربّیت خیر مربی، أ تزعمون أنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حرّم علیها میراثه و لم یعلمها و قد قال اللّه تعالی: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» [1] أ فأنذرها و خالفت متطلّبة و هی خیرة النسوان و أمّ سادة الشبّان و عدیلة ابنة عمران، تمّت بأبیها رسالات ربّه فو اللّه لقد کان یشفق علیها من الحرّ و القرّ و یوسدها یمینه و یلحفها بشماله رویدا و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمرأی منکم و علی اللّه تردون واها لکم فسوف تعلمون، قال:فحرمت أمّ سلمة عطاها فی تلک السنة، انتهی. سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، جلد: 4 صفحه: 229
- ↑ ام سلمه از معدود کسانی است که بعد از شهادت نبی اکرم صلی الله علیه وآله در خط ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام باقی ماند. او به فرزندش چنین وصیت کرد: یا بنیّ، الزمه. فلا و الله ما رأیت بعد نبیک صلی الله علیه وآله اماماً غیره: پسرکم، همراهش (علی علیه السلام) باش. به خدا قسم بعد از پیامبرت صلی الله علیه وآله امامی غیر او ندیدم. اعلام النساء: ص ۶۵۱. بصائر الدرجات: ص ۱۸۳ ح ۴.
- ↑ و کان لأمّ سلمة منه زینب و عمر، و کان عمر مع علیّ علیه السلام یوم الجمل. إعلام الوری بأعلام، جلد: 1 صفحه: 277
- ↑ عن سلمی، قالت: دخلت علی أمّ سلمة و هی تبکی فقلت: ما یبکیک؟ قالت: رأیت رسول اللّه(ص) - تعنی فی المنام - و علی رأسه و لحیته التراب فقلت: ما لک یا رسول اللّه؟ قال: شهدت قتل الحسین آنفا[1]. و قال الیعقوبی: و کان أوّل صارخة صرخت فی المدینة أمّ سلمة زوج رسول اللّه، کان دفع إلیها قارورة فیها تربة و قال لها: (انّ جبریل أعلمنی انّ أمتی تقتل الحسین) و أعطانی هذه التربة، و قال لی: (إذا صارت دما عبیطا فاعلمی أنّ الحسین قد قتل)، و کانت عندها، فلمّا حضر ذلک الوقت جعلت تنظر إلی القارورة فی کلّ ساعة، فلمّا رأتها قد صارت دما صاحت، وا حسیناه! یا ابن رسول اللّه! و تصارخت النساء فی کلّ ناحیة حتی ارتفعت المدینة بالرجّة آلتی ما سمع بمثلها قطّ. معالم المدرستین، جلد: ۳، صفحه: ۱۷۳، تاریخ الیعقوبی ٢٤٧/١-٢٤٨.، سنن الترمذی ١٩٣/١٣-١٩٤، و مستدرک الحاکم ١٩/٤، و سیر النبلاء ٢١٣/٣، و الریاض النضرة ص ١٤٨، و تاریخ ابن الاثیر ٣٨/٣، و ابن کثیر ٢٠١/٨، و تاریخ السیوطی ص ٢٠٨، و تاریخ ابن عساکر ح ٧٢٦، و تهذیبه ٢٤٠/٤.
- ↑ عُمِّرَتْ حَتَّی بَلَغَهَا مَقْتَلُ الحُسَیْنِ الشَّهِیْدِ، فَوَجَمَتْ لِذَلِکَ، وَغُشِیَ عَلَیْهَا، وَحَزِنَتْ عَلَیْهِ کَثِیْراً، لَمْ تَلْبَثْ بَعْدَهُ إِلاَّ یَسِیْراً، وَانْتَقَلَتْ إِلَی اللهِ. سیر اعلام النبلاء، جلد: 2 صفحه: 202
- ↑ عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَمَّا تَزَوَّجَ النَّبِیُّ -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- أُمَّ سَلَمَةَ، حَزِنْتُ حُزْناً شَدِیْداً؛ لِمَا ذَکَرُوا لَنَا مِنْ جَمَالِهَا، فَتَلَطَّفْتُ حَتَّی رَأَیْتُهَا، فَرَأَیْتُهَا -وَاللهِ- أَضْعَافَ مَا وُصِفَتْ لِی فِی الحُسْنِ؛ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِحَفْصَةَ - وَکَانَتَا یَداً وَاحِدَةً -. فَقَالَتْ: لاَ وَاللهِ، إِنْ هَذِهِ إِلاَّ الغَیْرَةُ، مَا هِیَ کَمَا تَقُوْلِیْنَ، وَإِنَّهَا لَجَمِیْلَةٌ، فَرَأَیْتُهَا بَعْدُ، فَکَانَتْ کَمَا قَالَتْ حَفْصَةُ، وَلَکِنِّی کُنْتُ غَیْرَی. سیر اعلام النبلاء - جلد: 2 صفحه: 209
- ↑ لقد اجتمع فی تکوینها الجمال الساحر الخلوب، والعقل الراجح الرزین، والحلم والوقار، والسکینة … وفوق هذا کله فقد کانت من السابقین إلی الإسلام لأنها من أصحاب الهجرتین. نساء النبی(ص)، جلد: 1 صفحه: 84
- ↑ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ، قَالَ: حَدَّثَنِی الْأَجْلَحُ وسَلَمَةُ بْنُ کُهَیْلٍ ودَاوُدُ بْنُ أَبِی یَزِیدَ وَزَیْدٌ الْیَمَامِیُّ، قَالُوا: حَدَّثَنَا شَهْرُ بْنُ حَوْشَبٍ أَنَّ عَلِیّاً علیهالسلام حِینَ سَارَ إِلَی الْکُوفَةِ، اسْتَوْدَعَ أُمَّ سَلَمَةَ کُتُبَهُ وَالْوَصِیَّةَ، فَلَمَّا رَجَعَ الْحَسَنُ علیهالسلام، دَفَعَتْهَا إِلَیْهِ. الکافی- جلد: 2 صفحه: 36
- ↑ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا یَتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّهُ دُفِعَتْ إِلی أُمِّ سَلَمَةَ صَحِیفَةٌ مَخْتُومَةٌ، فَقَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم لَمَّا قُبِضَ، وَرِثَ عَلِیٌّ علیهالسلام عِلْمَهُ وَسِلَاحَهُ وَمَا هُنَاکَ، ثُمَّ صَارَ إِلَی الْحَسَنِ، ثُمَّ صَارَ إِلَی الْحُسَیْنِ علیهماالسلام، فَلَمَّا خَشِیَنَا أَنْ نُغْشَی اسْتَوْدَعَهَا أُمَّ سَلَمَةَ، ثُمَّ قَبَضَهَا بَعْدَ ذلِکَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهالسلام». قَالَ: فَقُلْتُ: نَعَمْ، ثُمَّ صَارَ إِلی أَبِیکَ، ثُمَّ انْتَهی إِلَیْکَ، وَصَارَ بَعْدَ ذلِکَ إِلَیْکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ». الکافی- جلد: 1 صفحه: 584
- ↑ چهارده قرن با غدیر: ص ۱۰۸. اسرار غدیر: ۲۹۷.
- ↑ معارج النبوة: ج ۲ ص ۳۱۸.
- ↑ الغدیر: ج ۱ ص۱۷، ۱۸. ملحقات احقاق الحق: ص ۵۳. معجم رجال الحدیث: ج ۲۳ ص ۱۷۷.
- ↑ چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص ۱۳۸. ماهنامه کوثر (ویژه نامه غدیر، ش ۲، سال اول، اردیبهشت ۱۳۷۶): ص۸۰–۸۵.
- ↑ ینابیع المودة: ص ۴۰.
- ↑ واقعه قرآنی غدیر: ص۱۹۷، ۱۹۸.
- ↑ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۴۹ ح ۶۵۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۷.
- ↑ عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار؛ ج10؛ ص176