نصیبی شافعی: تفاوت میان نسخهها
جز (Modir صفحهٔ محمد بن طلحه نصیبی (ابوسالم، کمال الدین، ابن طلحه شافعی) را به محمد بن طلحة نصیبی (ابوسالم، کمال الدین، ابن طلحه شافعی) منتقل کرد) |
جز (Modir صفحهٔ محمد بن طلحة نصیبی (ابوسالم، کمال الدین، ابن طلحه شافعی) را به نصیبی شافعی منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۵ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۹
اعتراف به مفاد حديث غدير[۱]
بسيارى از دانشمندان بزرگ اهل سنت به دلالت حدیث غدیر به امامت اميرالمؤمنين عليه السلام تصريح كرده، و آشكارا بر مطلوب شيعه تنصيص كرده اند! از جمله محمد بن طلحة بن محمد قرشى نصيبى، كمال الدين، ابوسالم، ابن طلحه شافعى (ت ۵۸۲ - م ۶۵۲ ق) است.
ابن طلحه شافعى در مورد برادرى اميرالمؤمنين عليه السلام و رسول خدا صلى الله عليه و آله و اينكه حضرت او را در جايگاهى مانند جايگاه خود قرار داد، حديث اخوّت حضرت و نيز حديث غدير را از تِرمِذى نقل كرده است. سپس در مورد مكان حدیث غدير مى گويد:
زمان آن هنگام بازگشت رسول خدا صلى الله عليه و آله از حجةالوداع در روز هجدهم ماه ذى حجه و مكان آن ميان مكه و مدينه در جايى به نام خمّ، در كنار برکه اى بوده است. از اين رو، آن روز «غدير خمّ» ناميده شده، و على عليه السلام از آن در شعرش - كه پيشتر گذشت - ياد كرده است. اين روز به عيد و موسم تبديل شد، چرا كه زمانى بود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله در آن على عليه السلام را به اين منزلت والا اختصاص داد و تنها او و نه ديگر مردم را به آن شرافت بخشيد.
همچنين ابن طلحه شافعى ماجراى مناشده اميرالمؤمنين عليه السلام در رَحبه كوفه را از زاذان، و نيز نزول آيه تبليغ در غدير را از كتاب «أسباب النزول» اثر ابوالحسن على واحدى با سندش به ابوسعيد خُدرى نقل كرده، و سپس مى گويد:
سخن نبوى «هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است» مشتمل بر لفظ «مَن: هر كس» است كه براى افاده عموم وضع شده است. از اين رو اقتضا مى كند كه هر انسانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مولايش بوده على عليه السلام مولاى او باشد. سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در بردارنده واژه «مَولى» نيز هست. اين واژه در معانى متعددى به كار مى رود كه در آیات قرآن کریم نيز به كار رفته است:
گاه به معناى «أولى» است: خداى تعالى درباره منافقان مى فرمايد: «مَأواكُمُ النارُ هِىَ مَولاكُم»[۲]: جاى شما آتش است و آن مولاى شماست؛ يعنى آتش به شما سزاوارتر است.
گاه به معناى ناصر است: خداى تعالى مى فرمايد: «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولى لَهُم»[۳]: اين بدان سبب است كه خدا مولاى مؤمنان است و كافران مولايى ندارند؛ يعنى خدا ياور مولاى مؤمنان است و كافران ياورى ندارند.
گاه به معناى وارث است: خداى تعالى مى فرمايد: «وَ لِكُلٍّ جَعَلنا مَوالِىَ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ»[۴]: و براى هر آنچه پدر و مادر بر جاى نهاده اند موالى قرار داده ايم؛ يعنى وارثان.
گاه به معناى خويشاوندان پدرى است: خداى تعالى مى فرمايد: «وَ إنّى خِفتُ المَوالىَ مِن وَرائى»[۵]: من از موالى ام از پس مرگ خويش بيمناكم؛ يعنى خويشاوندان پدرى ام.
گاه به معناى دوست و يار نزديک است: خداى تعالى مى فرمايد: «يَومَ لا يُغنى مَولىً عَن مَولىً شَيئاً»[۶]: روزى كه هيچ مولايى سودى براى مولايى ندارد؛ يعنى يار نزديكى براى يار نزديكى و دوستى براى دوستى و خويشاوندى براى خويشاوندى.
گاه به معناى آقاى آزادكننده برده است، و اين روشن است.
اكنون كه «مَولى» در اين معانى وارد شده، در حديث غدير بر كدام يک حمل مى شود؟ اگر «مَولى» بر «أولى» - چنانكه نظر گروهى چنين است - يا دوست و يار نزديک حمل شود، معناى حدیث اين است: هر كس من نسبت به او اولى هستم يا ناصر يا وارث يا خويشاوند پدرى يا يار نزديک يا دوست نزديک او هستم، بى گمان على عليه السلام نيز نسبت به او چنين است.
اين صريح است در اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله تنها على عليه السلام و نه ديگران را به اين منقبت والا اختصاص داده و جايگاه او را نسبت به ديگران مانند جايگاه خود نسبت به ديگرانى كه تحت كلمه «مَن: هر كس» - كه مفيد عموم است - در مى آيند، قرار داده است.
بايد دانست كه اين حدیث از اسرار سخن خداى متعال در آيه مباهله، يعنى: «فَقُل تَعالَوا نَدعُ أبناءَنا وَ أبناءَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم وَ أنفُسَنا وَ أنفُسَكُم»[۷] است. بنا بر آنچه گذشت، مراد از «أنفُسَنا» شخص على عليه السلام است.
بنابراين، چون خدا - جلّ وعلا - نفس رسول الله صلى الله عليه و آله و نفس على عليه السلام را قرين يكديگر نهاد و آن دو را با ضميرى كه به رسول الله صلى الله عليه و آله اضافه شده جمع بست، پيامبر صلى الله عليه و آله با اين حديث براى على عليه السلام جايگاهى را اثبات كرد كه خود نسبت به همه مؤمنان داشت.
از اين رو، على عليه السلام نسبت به مؤمنان اولى و يار و آقاى آنان است. هر معنايى كه لفظ «مَولى» آن را برتابد و اثباتش براى پيامبر صلى الله عليه و آله ممكن باشد، حضرتش آن را براى على عليه السلام اثبات كرد. اين مرتبتى والا و منزلتى بلند و درجه اى عالى و جايگاهى رفيع است كه رسول الله صلى الله عليه و آله آن را تنها به على عليه السلام و نه به ديگران اختصاص داده است. از همين رو است كه اين روز، روز عيد و موسم شادى اولياى او است.[۸]
و اما ابن طلحه از فقيهان بزرگ و محقّقان پرآوازه است. يافعى و اِسنَوى و ابن قاضى شُهبه[۹]: وى را توثيق كرده و ستوده اند، به خصوص در فقه و عقايد و حديث. در «العِبَر فى خبر من غَبَر» نيز از او ياد كرده است. سيد عزّالدين و عبدالغفار بن ابراهيم علوى عكّى عُدثانى وى را ستوده اند. وى مؤلف كتاب «العقد الفريد» است.
روايت حديث غدير[۱۰]
يكى از علما و بزرگان اهل سنت كه حدیث غدیر را نقل كرده ابن طلحه است. ابن طلحه حديث غدير را با اشاره به ماجراى غدير و نيز در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام در رحبه کوفه در كتاب «مطالب السئول فى مناقب آل الرسول عليهم السلام» روایت كرده، و دو مورد از حديث غدير را از سنن ترمذى آورده است.[۱۱]
نقل نزول آيه تبليغ در غدير[۱۲]
يكى از وجوه دلالت حدیث غدیر بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام نزول آيه تبليغ (يا ايها الرسول بلّغ...) در غدير است، كه از جمله مشهورترين آیات غدیر مى باشد. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده اند. در كنار شيعه، عده اى از بزرگان اهل سنت نيز نزول اين آيه در غدير را نقل كرده اند. از جمله محمد بن طلحة بن محمد قرشى نصيبى، ابوسالم است:
قرشى نصيبى در «مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول عليهم السلام» نزول آيه تبليغ در واقعه غدير را از امام ابوالحسن واحدى در كتابش «اسباب النزول» از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.[۱۳] دانشمندان نامدار اهل تسنن محمد بن طلحه را بسيار ستوده اند، كه در ادامه خواهد آمد. كه از جمله توثيق و تعريف يافعى است، كه به كتاب «دائرة الحروف» او نيز اشاره كرده است.[۱۴]
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اهل سنت / نقل آيه تبليغ براى غدير.
پانویس
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۶۳۳ - ۶۳۵ .
- ↑ حديد / ۱۵.
- ↑ محمد صلى الله عليه و آله / ۱۱.
- ↑ نساء / ۳۳.
- ↑ مريم / ۵ .
- ↑ دخان / ۴۱.
- ↑ آل عمران / ۶۱ .
- ↑ مطالب السؤول: ص ۴۴، ۴۵.
- ↑ مرآة الجنان: حوادث سال ۵۶۲ . طبقات الشافعية (اِسنَوى): ج ۲ ص ۵۰۳ . طبقات الشافعية (ابن قاضى شُهبَه): ج ۲ ص ۱۲۱. عجالة الراكب و بُلغَة الطالب (مخطوط).
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۲۷۲.
- ↑ مطالب السئول فى مناقب آل الرسول عليهم السلام: ص ۱۶. براى شرح حال ابن طلحه ر.ک: مرآة الجنان: ج ۴ ص ۱۲۸. طبقات اِسنَوى: ج ۲ ص ۵۰۳ . طبقات سُبكى: ج ۵ ص ۲۶. العِبَر فى خبر من غَبَر: ج ۵ ص ۲۱۳.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ . چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۴۵۱.
- ↑ مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول عليهم السلام: ص ۴۴. نفحات الازهار: ج ۸ ص ۱۹۵ - ۲۵۷.
- ↑ مرآة الجنان: حوادث سال ۶۵۲ .