بنی اسرائیل

از دانشنامه غدیر

آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۱]

بزرگ‏ترين امتحان بشریت در غدیر مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند.

در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى‏ توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شیطانی براى سقوط در امتحان باشد در جلوه‏ هاى مختلف به ميان آمد.

پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمودند تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند.

اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش ‏بينى فرمودند، و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدیر بيان فرمودند.

از جمله آيه ۷۱سوره صافات است:

Ra bracket.png وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ La bracket.png: «و به راستی پیش از اینان بیشتر پیشینیان گمراه شدند»

اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

«مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ»:

اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۲]

تحليل اعتقادى

حضرت موسی‏ علیه السلام مسايل مختلفى با قوم خود داشت كه آنان در هر يک سقوط ارزش اکثریت را بيشتر به نمايش مى‏ گذاشتند، تا آنجا كه به مردم فرمودند:

Ra bracket.png يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ La bracket.png[۳]: «ای قوم من! چرا مرا می آزارید در حالی که می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟ پس هنگامی که [از حق] منحرف شدند، خدا هم دل هایشان را [از پذیرفتن هدایت] منحرف کرد، و خدا مردم فاسق را هدایت نمی کند.»

يكى از آن مراحل حساس اين بود كه بعد از آن همه تلاشِ حضرت موسى‏ عليه السلام براى ساختار اعتقادى بنى‏ اسرائيل، به مجرد مشاهده بت ‏پرستان تقاضاى بت كردند:

Ra bracket.png وَ جاوَزْنا بِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ، قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ La bracket.png[۴]:

«و بنی اسرائیل را از دریا [یی که فرعونیان را در آن غرق کردیم] عبور دادیم؛ پس به گروهی گذر کردند که همواره بر پرستش بت های خود ملازمت داشتند، گفتند: ای موسی! همان گونه که برای آنان معبودانی است، تو هم برای ما معبودی قرار بده!! موسی گفت: قطعاً شما گروهی هستید که جهالت و نادانی می ورزید.»

مسئله «عِجل»(گوساله) و سامری مرحله عجيب‏ ترى بود كه نشان داد مردم با غیبت پيامبرانشان چگونه باطن خود را بروز مى‏ دهند و اين اکثریتِ به ظاهر تسلیمِ اوامر خدا و رسول، چگونه به طور ناگهانى به كفر باز مى‏ گردند:

Ra bracket.png وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ، أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً، اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ La bracket.png[۵]:

«و قوم موسی پس از [رفتن] او [به میعادگاه پروردگار]، از زیورهای خود مجسمه گوساله ای ساختند که صدای گاو داشت! آیا نمی دیدند که آن مجسمه با آنان سخن نمی گوید و آنان را به راهی هدایت نمی کند؟! [ولی با روشن بودن این حقیقت که مجسمه ای بیش نیست و هیچ کاری از دستش بر نمی آید] آن را [به عنوان معبودی برای پرستش] گرفتند و [در صورتی که در این انتخاب] از ستمکاران بودند.»

مى‏ بينيم كه خداوند به تعمدِ آن اكثريت در رجوع به بت ‏پرستى و جهالت و عدم تفكر و تعقلشان در چنين انتخابى و نهايتاً به ظالم بودنشان در چنين حركتى تصریح مى‏ فرمايند.

آنگاه بى‏ اعتنايى اين اكثريت را به يادآورى ‏هاى جانشینِ حضرت موسى ‏عليه السلام چنين بيان مى ‏كند:

Ra bracket.png وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِى وَ أَطِيعُوا أَمْرِى، قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى La bracket.png[۶]:

«و به راستی هارون پیش از این به آنان گفته بود: ای قوم من! شما به وسیله این گوساله مورد امتحان قرار گرفته اید، و بی تردید پروردگارتان [خدای] رحمان است، بنابراین از من [که پیامبر او هستم] پیروی کنید و فرمانم را اطاعت نمایید.گفتند: ما همواره بر پرستیدن گوساله باقی می مانیم تا موسی به سوی ما باز گردد.»

عكس‏ العمل پيامبرى كه هرگز انتظار نداشت اكثريت مردم با غیبت چند روزه او اينچنين بيراهه روند و سر از غليظ ترين نوع آن يعنى بت ‏پرستی در آورند، در قرآن خواندنى است:

Ra bracket.png وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِى مِنْ بَعْدِى، أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ، وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ La bracket.png[۷]:

«و هنگامی که موسی [پس از آگاهی از آن پیش آمد خطرناک] خشمگین و بسیار اندوهناک به سوی قومش بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانی برایم بودید، آیا [با پرستش گوساله] بر فرمان پروردگارتان [که در تورات آمده] پیشی گرفتید [و صبر نکردید تا من بیایم و فرمان خدا را به شما ابلاغ کنم؟] و الواح را افکند و سر برادرش را گرفت [وبا خشم] او را به سوی خود می کشید. [هارون] گفت: ای فرزند مادرم! این گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزدیک بود مرا به قتل برسانند، پس مرا با مؤاخذه کردنم دشمنْ شاد مکن، و [هم طراز] با گروه ستمکاران قرار مده.»

از اين عجيب‏ تر پاسخ هارون است كه اكثريت او را تنها گذاشتند و تصميم به قتل او گرفتند، و اين نشانه كمال بى‏ اعتمادى به اكثريت است.

يعنى حضرت موسى‏ عليه السلام با توجه به اينكه اكثريت ایمان دارند و اگر هم مشكلى پيش آيد همان اكثريت لااقل به فاصله چهل روز مى‏ توانند هارون را كمک كنند تا او باز گردد با مردم خداحافظى كرد و به کوه طور رفت. آيا احتمال مى‏ داد همه او را تنها بگذارند؟ آيا احتمال مى ‏داد حتى تصميم به قتل او بگيرند؟

قرآن اين صحنه را از قول هارون چنين نقل مى‏ كند: Ra bracket.png قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِى، فَلا تُشْمِتْ بِىَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ La bracket.png[۸]:

«[هارون] گفت: ای فرزند مادرم! این گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزدیک بود مرا به قتل برسانند، پس مرا با مؤاخذه کردنم دشمنْ شاد مکن، و [هم طراز] با گروه ستمکاران قرار مده.»

تشابه عيد غدير و اعياد بنى ‏اسرائيل[۹]

روز غدير در واقع عید آل محمد عليهم السلام و روز جشن اهل بیت علیهم السلام است، و به همين جهت تأكيد خاصى از سوى ائمه‏ علیهم السلام بر جشن گرفتن و اظهار سرور و شادى در اين روز وارد شده است. از جمله اين حدیث است:

امام صادق علیه السلام مى ‏فرمايند:

انبياء بنى‏ اسرائيل روزى را كه جانشينِ بعد از خود را تعيين مى‏ كردند عيد قرار مى‏ دادند. «عید غدیر» هم روزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را براى مردم منصوب فرمودند... .[۱۰]

منبع

دانشنامه غدیر،جلد ۵،صفحه ۱۰۳

پانویس

  1. صافّات /۷۱؛ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۰۱،۲۸۷.
  2. اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .
  3. صف/۵ .
  4. اعراف / ۱۳۸.
  5. اعراف / ۱۴۸.
  6. طه /۹۱،۹۰.
  7. اعراف/۱۵۰.
  8. اعراف/ ۱۵۰.
  9. اسرار غدير: ص ۲۳۲.
  10. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۰.