کفّار
آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۱]
بزرگترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانهاى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد.
پيامبر صلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه ۷۱ سوره صافات است:
«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»:
«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».
در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:
اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۲]
تحليل اعتقادى
هدف از ارسال انبيا عليهم السلام ايمان و اعتقاد واقعى مردم است، و بدون شک اين حجج الهى با رقم ۱۲۴۰۰۰ پيامبر صلى الله عليه و آله و دوازده امام معصوم عليهم السلام و در سايه سار ايشان علما و مؤمنين هر قومى، نهايت تلاش خود را در گستره زمين براى هدایت مردم به ايمان به حق تعالى و پيامدهاى اين اعتقاد به كار گرفته اند.
با اين برنامه گسترده الهى، قرآن ۱۴ آيه به صراحت اکثریت را «غير مؤمن» مى خواند و در ۸ آيه عنوان «كفر» را به جاى ایمان به اكثريت نسبت مى دهد.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن / آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».
اقسام كافران[۳]
از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيه است:
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»[۴]:
«امروز كسانى كه كافر شدند از تخريب دين شما نااميد شدند، پس از آنان نترسيد و از خدا بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».
در اينجا دو نكته است قابل ذكر است:
۱. اقسام كافران
اين كه اطلاق كلمه «الَّذِينَ كَفَرُوا» شامل همه كافران مى شود با اين تفاوت كه هر كدام بيشتر در صدد نابودى و تخريب اسلام بودند بيشتر نااميد شدند. با توجه به اين نكته كافران هنگام اعلان ولايت در غدير قابل تقسيم به سه دسته بودند كه به ترتيب شدت آنان در موضع گيرى ضد اسلام چنين معرفى مىشوند:
الف) منافقين كه اكثر آنان کفّار بت پرست ديروز بودند و از روز اول بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله به مبارزه با آن حضرت برخاستند و تا روزى كه حضرت فاتحانه وارد مكه نشده بود دست از رفتار و گفتار خود برنداشتند و بين آن روز تا غدير يک سال بيشتر فاصله نشده بود.
ب) يهوديان و مسيحيان كه از جهت دينى حاضر نبودند رسميت خود را در برابر اسلام از دست بدهند، و به همين جهت به آن اقرار نمى كردند و در صدد تضعيف بر مى آمدند.
ج) ساير ملل و مذاهب جهان كه شامل زرتشتيان ايران و بودائيان و بت پرستان كشورهاى دور دست مى شد.
با دقت در اين سه گروهى كه به عنوان كفّار مطرح بودند، بدون شك همه آنان از ظهور اسلام با خبر بودند، و تمام توجهشان به روزگار بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بود؛ و گويا انتظار داشتند كه مانند هر دين و مذهب و گروهى كه ظهور مىكند و بقاى آن در گرو تعيين راه آينده آن است، ببينند اسلام براى آينده بلند مدت خود چه برنامه اى دارد، و ضامن بقاى آن بعد از آوردنده آن يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله چيست؟ با اطلاع از اين نقطه بود كه مى توانستند نقشه ها و حيله هاى دقيقى براى نابودى اين دين نوپا آماده كنند.
۲. نااميدى كافران در غدير
در اينجا بايد اسرار اين نااميدى كافران بيان شود و حساسترين نقطه غدير كه باعث اين نااميدى شده روشن گردد:
الف) محور اصلى نااميدى دشمنان
محور اصلى غدير كه باعث نااميدى همه دشمنان اسلام شد اعلام ولايت مطلقه دوازده امام معصوم عليهم السلام از اولين روز رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله تا آخرين روز دنيا بود. اين كوتاه ترين جمله اى است كه درباره رمز غدير مى توان به كار برد، و بلندترين برنامه اى است كه در تمام جوامع بشرى براى آينده ملتى پيش بينى شده است.
اين محور همه نوع از صلاح دين و دنيا و آخرت بشر را در سايه حفظ اسلام ضمانت مى كند، و در هر زمان و مكانى حتى يک انسان وجود داشته باشد او را با هيچ مشكلى رو به رو نمى كند و همه نيازهاى او را بر مى آورد.
به عبارت ديگر جانشين تمام عيارى به جاى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار مىگيرد در حدى كه گويا او تا آخرين روز دنيا همچنان زنده و همراه مردم است.
ب) چهار ركن اعلان خلافت
آنچه هيچ يک از کفّار و دشمنان درباره آينده اسلام انتظارش را نداشتند و احتمالش را هم نمى دادند ولايتى بود كه وسعتش صاحب اختيارى مطلق انسان ها بود، به ضميمه عصمت كه هيچ احتمال خطايى در آن راه ندارد و بشر را از پيمودن راه اشتباه مصون مى دارد.
اضافه بر اين دو، ركنِ سوم آن امامت و خلافتى بود كه بلافاصله و از اولين لحظه رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز مىشد و به هيچ كس مهلت تخريب و تحريف نمى داد.
ركن ديگر آن است كه اين راه تا پايان آن - كه آخرين روز دنياست - پيش بينى شده كه دوازده امام علیهم السلام يكى پس از ديگرى حضور داشته باشند و اجازه خلأ در اين زمينه ندهند، اگر چه عمر يكى از آنان بسيار طولانى باشد، و اين روند تا قيام قيامت ادامه يابد.
ج) يأس كفار در همه انواع كفر
با اعلان چنين ولايتى بود كه ساير ملل جهان، دين اسلام را در پيشرفته ترين نوع آينده نگرى يافتند، و در مقايسه با آنچه در مخيله خود پرورده بودند خود را بسيار ناچيز ديدند. يهود و نصارى نيز گذشته از انطباق اوصاف پيامبر صلى الله عليه و آله بر آنچه در كتابهايشان آمده بود، با تعيين جانشينان آن حضرت اين تطبيق را بيشتر دريافتند چرا كه حتى نام ايشان در تورات و انجيل آمده بود؛ و با وجود آنان شخص پيامبر صلى الله عليه و آله را در برابر خود حاضر مى ديدند.
از همه كافرين خطرناک تر منافقين بودند كه تمام توطئه ها و نقشه ها را براى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله آماده كرده بودند، كه وقتى آن حضرت حضور نداشته باشد با بى پروايى و فرصت طلبى خود جامعه مسلمين را بر هم بريزند و به انحراف بكشانند.
اما با منصوب شدن فردى قدرتمند چون على بن ابى طالب عليه السلام و سپردن تمام شئون پيامبر صلى الله عليه و آله به او، آنان نيز نقشه هاى خود را بر آب ديدند و فهميدند كه به آسانى نمى توانند به اهداف خود برسند. لذا جمله «بَطَلَ كَيْدُنا» را گفتند كه ذكر خواهد شد.[۵]
د) يأس ابليس و شياطين
اين يأس و نااميدى دشمنان اسلام تا آنجا پيش رفت كه ابلیس و شياطين - كه پايه گذاران كفر و نفاق در جهانند - اهميت و ارزش اعلان چنين ولايتى در غدير را دريافتند، و در بين خود از اين شكست فرياد بر آوردند.
اصحاب ابليس به او گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند و ديگر نه ما را و نه تو را بر آنان راهى نيست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان را شناختند.[۶]
ابليس هم به آنان گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز معصيت خداوند انجام نخواهد گرفت.[۷] اين گونه كه او سخن گفت برنامه مستحكمى را پيش بينى كرد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى جاى او را خواهد گرفت.[۸]
مى بينيم كه ابليس و شياطين كه انواع راه هاى گمراهى مردم را تجربه كرده اند، چگونه از اهمیت برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله آگاهند و در صورت اجراى آن خود را شكست خورده مى يابند.
هـ) اگر مأيوس شدند پس چرا سقيفه؟!
آخرين نكته اى كه درباره آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» بايد خاطر نشان سازيم پاسخ به اين سؤال است كه اگر همه دشمنان اسلام از همه جهت مأيوس شدند، پس آنچه در روزهاى بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله مى بينيم و انحراف اکثریت مسلمانان در بلند مدت زمان مشاهده مى شود، چگونه قابل تحليل است؟
پاسخ اين سؤال آن است كه منظور از يأس كفار، وجود برنامه دقيقى است كه اگر به درستى اجرا شود آنان مأيوس خواهند شد؛ و خداوند چنين آينده اى را براى مسلمانان پيش بينى كرده و عظيم ترين اتمام حجت خود را بر آنان نموده و اعلاترين درجه لطف را در حق آنان روا داشته است.
لذا مى بينيم كه از منافقين گرفته تا ابليس و يارانش با ديدن مراسم غدير رسماً اعتراف كردند كه اگر چنين برنامه اى پا بگيرد و به مرحله عمل برسد، همه نقشه هاى آنان بر آب است و هر راهى براى تخريب اسلام مسدود مى گردد؛ و با يأس كامل در پى روزنه اى بودند كه مگر از طريق آن خنجرى از پشت سر وارد آوردند.
از يک سو منافقين را مى بينيم كه با نسبت هاى جسارت آميزى مانند جنون و هذيان و تعصب به پيامبرص لى الله عليه و آله در صدد سقوط غدير و ولايت بودند، و با محكم كردن عهد و پيمان بين خود و توطئه قتل پيامبر و على عليهما السلام در صدد بر هم ريختن برنامه دقيق اسلام بودند.
ابليس را هم مى بينيم كه به يارانش مى گويد: اصحاب پيامبر به من وعده داده اند كه به هيچ يک از گفته هاى او اقرار نكنند و آنان هرگز اين پيمان خود را نمى شكنند.[۹]
در نگاهى ديگر آن قدر مردم را وسوسه مى كند و به سوى ضلالت سوق مى دهد كه بعد از غصب خلافت توسط سقیفه به يارانش مى گويد: چگونه ديديد مرا هنگامى كه كارى كردم تا امر خدا و پيامبر را درباره اطاعت على بن ابى طالب كنار گذاردند![۱۰]
اين گفته هاى شيطان و اقدامات متعدد او حاكى از آن است كه شأنيت و اقتضاى آن برنامه الهى در غدير خم، يأس همه دشمنان اسلام و دين بوده است. ولى اگر مانعى بر سر راه آن ايجاد شود، طبيعى است كه آن يأس هاى دشمنان و شياطين به اميد تبديل خواهد شد.
اينجاست كه هر كس به هر اندازه در انحراف مردم از مسير ولايت و امامت شريک باشد در اقدامات اميد دهنده به دشمنان اسلام سهيم بوده، و به همان اندازه در باز كردن دست كافران بر روى مسلمانان و تسلط فكر و فرهنگ آنان در جامعه مسلمين دخيل است.
از همين جا به عظمت جنايت سقيفه و يارانش و همه آنان كه مقام ولايت را تنها گذاشتند پى مى بريم، كه چگونه اميد كفار به تسلط بر مسلمانان را زنده كردند و آن غبار يأس را از چهره آنان زدودند و مديون نسل هايى شدند كه تا امروز ضربه هاى كارى از كفار و منافقين مى خورند و روز به روز تسلط آنان را بر خود عميق تر مى يابند.
از همين جا بود كه سلمان در لحظاتى كه اميرالمؤمنين عليه السلام را براى بیعت اجبارى با ابوبکر به مسجد آورده بودند، به عمر گفت:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه وآله يَقُولُ: انَّ عَلَيْكَ وَ عَلى صاحِبِكَ الَّذى بايَعْتَهُ مِثْلَ ذُنُوبِ جَميعِ امَّتِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مِثْلَ عَذابِهِمْ جَميعاً:
از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: مثل گناه همه امت تا روز قیامت و نيز مثل عذاب همه آنان بر تو و رفيقت خواهد بود كه با او بيعت كردى.[۱۱]
تهديد اسلام با كفر[۱۲]
يكى از مسائلى كه پس از اعلام نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و طبعاً در روزها و ماه ها و سال هاى اول پس از شهادت آن حضرت، اسلام را تهديد مى كرد و مى بايست به طور شفاف براى مردم بيان مى شد دشمنان خارجى اسلام و مقابله آسان با طاغيان بود.
براى مقابله با دشمنان خارجىِ اسلام و قبايلى كه سر به مخالفت برداشتند، جانشين تعيين شده پيامبر صلى الله عليه و آله با قرار گرفتن در جاى آن حضرت به راحتى مى توانست قوام امور را حفظ كند و آنان را بر جاى خود بنشاند.
حسرت كافران براى ولايت[۱۳]
از جمله آياتى كه در غدير و در مورد منافقين و به خصوص ابوبکر و عمر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد آيات ۴۳ - ۵۲ سوره حاقّه است.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه خداوند در آيه ۵۰ ولايت را حسرت كافران اعلام كرده و فرموده: «وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ للكافرين». اين حسرت در دنيا به خاطر دست نيافتن به آن و در آخرت به خاطر ديدن نِعَم بهشتى براى پذيرندگان ولايت است، در حالى كه كافرين و مكذبين ولايت در جهنم خواهند بود.
در دنيا اگر چه جاى آنان را غصب كردند، ولى هرگز به مقام الهى آنان و درياى علومشان و سيطره قدرتشان بر عوالم امكان دست نيافتند، و اين حسرتى بود كه داغ آن بر دلشان ماند. حسرت آخرت نيز همان بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير فرمود:
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ جَنْبُ اللَّه الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى مُخْبراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ الله»:
اى مردم، على جنب الله است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و از قول كسى كه با او مخالفت كند فرموده: «اى حسرت بر آنچه در جنب خداوند تفريط و كوتاهى كردم».[۱۴]
ريشه ضديت با غدير[۱۵]
در مقابله ائمه عليهم السلام با معاندان و مخالفان غدير، حقايق ريشه اى اين مسئله تبيين شده، تا همه بدانند دشمنى با غدير مشابه دشمنى هاى ديگر نيست و مسئله عميق تر از آن چيزى است كه فكر مى كنند.
گاهى از انكار غدير به «كفرى بر كفر ديگر» تعبير شده[۱۶]، حاكى از آنكه اهل سقيفه فقط غدير را منكر نشده اند، بلكه در توحید و نبوت كافر بوده اند، تا روزى كه به فرامين خدا و رسول درباره غدير كافر شده اند.
شک در نبوت و ولايت مساوى با كفر[۱۷]
از جمله معارفى كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اينكه هر كس در حجت بودن پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام شک كند كافر است، و هر كس در چيزى از سخنان آنان شک كند گوئى در همه آن شک كرده است، و چنين شكى كفر است.
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان فضائل اميرالمؤمنين عليهم السلام، توازن مقام نبوت و امامت را يادآور شد. ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات به صراحت بيان كرده فرمود: «وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ» و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد.
سپس شک در نبوت و امامت را يكسان دانست، و شک در يكى از امامان را نيز مانند شک در همه آنان اعلام كرد، و نتيجه چنين شكى را كفرِ جاهلیت و آتش جهنم قرار داد.
همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير، پذيرفتن ولایت و بیعت در غدير را رضایت خداوند بيان كرد.
در مقابل به مردم گوشزد كرد كه رضاى الهى را در نظر بگيرند، چرا كه اگر همه اهل زمين كافر شوند ضررى به خداوند نمىرسد، و در اين باره به آيه ۸ سوره ابراهيم: «اِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَميعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِىٌّ حَميدٌ»، و آيه ۱۴۴ سوره آل عمران: «وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً» اشاره كرد:
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً :
اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمى رسانند.
همچنين از جمله مشهورترين آيات غدير آيه اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»[۱۸]:
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى كند. خداوند قوم كافر را هدایت نمى كند».
آنچه در اينجا مورد استناد است، فراز چهارم اين آيه است: «إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ».
«كافرين» در اين آيه در واقع دادن نشان «كفر» به كسانى است كه در فرازهاى قبلى آيه به آنان اشاره شده است. با دقت در آيه هاى قبل به خوبى معلوم مى شود كه منظور از آنان چه كسانى هستند و چرا كافرند.
از اولِ آيه خداوند دستور ابلاغ ولايت على بن ابى طالب عليه السلام را مى دهد و بر انجام اين اتمام حجت با وعيدِ «إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» و ضمانتِ «وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» تأكيد مى نمايد.
شكى نيست كه چنين اتمام حجتى با هدف هدايت مردم انجام مى شود، به خصوص آنكه در بين اتمام حجت هاى الهى چنين برنامه مفصلى بى نظير است.
به نظر مى رسد با انجام چنين مراسم پر شكوهى ديگر كسى باقى نماند كه هدایت نشود، ولى آخرين فراز آيه نشان مى دهد عده اى منافق و كوردل هستند كه حتى با چنين اتمام حجتى قابل هدايت نيستند، و لايق آنان جز نشان «كفر» نيست، چرا كه از كُفّار هم بدترند. قسمت آخر آيه مى گويد: خدا براى هدايت همه مردم راه هاى مختلفى گذاشته، اما قوم كافرين را كه همان دشمنان و مخالفان ولايت على عليه السلام هستند، هدايت نمى كند.
در اين ميان سردمداران سقيفه، رؤساى اين خطِ كفر هستند كه هنوز زلال غدير از گلوى مردم پايين نرفته، قصد جان پيامبر صلى الله عليه و آله را نمودند. آنان چند ساعتى از پايان مراسم غدير نگذشته براى به قتل رساندن پيامبر صلى الله عليه و آله پيشاپيش قافله حركت كردند، و بر فراز كوه هرشى كمين كردند و با رها كردن سنگ ها به طرف شترِ پيامبر صلى الله عليه و آله و حمله با شمشير نقشه خود را به اجرا در آوردند ولى خدا آن حضرت را حفظ كرد.××× 1 مراجعه شود به كتاب غدير در قرآن: ج 1 ص 108، و ج 2 ص 406 101 و ج 3 ص 77. ×××
در روايتى كه در تفسير آيه وارد شده در بيان »إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ« آمده است: »هُمُ الَّذينَ هَمُّوا بِرَسُولِ اللَّه«××× 1 ارشاد القلوب: ج 2 ص 135 - 112. بحار الانوار: ج 28 ص 98. ×××: »اين كافران همان كسانى هستند كه قصد جان پيامبرصلى الله عليه وآله را نمودند« . آنان چهارده نفر بودند كه با يك اشاره پيامبرصلى الله عليه وآله و نورانى شدن شب، حذيفه چهره هايشان را ديد. آنها عبارت بودند از:
ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابىوقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبيدة بن جراح، ابوموسى اشعرى، ابوهريره، مغيرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولى ابىحذيفه.
تا اينجا چهار فرازِ آيه با دقت در جزئيات وقايع مورد بررسى قرار گرفت، و زمينه نزول آيه به خوبى روشن شد. چند نقطه تحليلى درباره محتواى آيه وجود دارد كه بخش نهايى بحثهاى مربوط به آيه را بدانها اختصاص مىدهيم.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن / آيه »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...« .
پانویس
- ↑ صافّات / ۷۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۸۷، ۲۹۱.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .
- ↑ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۴۴-۳۴۸.
- ↑ مائده / ۳.
- ↑ براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۶۲ .
- ↑ كتاب سليم: ص ۵۷۹ . الكافى (روضه): ج ۸ ص ۳۴۳ ح ۵۴۱ .
- ↑ الكافى (روضه): ج ۸ ص ۳۴۴ ح ۵۴۲ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۰، ۱۶۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۲۵، ۱۳۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۰، ۱۶۸. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۲۵، ۱۳۵.
- ↑ الكافى (روضه): ج ۸ ص ۳۴۳ ح ۵۴۱ . كتاب سليم: ص ۵۷۹ .
- ↑ كتاب سليم: ص ۱۶۰ ح ۴.
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۴۹.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۴۰.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۳ بخش ۳.
- ↑ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۲۳۲.
- ↑ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۷-۱۷۰، ۲۳۳-۲۴۲. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۳۲. اسرار غدير: ص ۲۰۳.
- ↑ مائده / ۶۷ .