پرش به محتوا

آیه ۳ مائده و غدیر

از ویکی غدیر
(تغییرمسیر از آیه اکمال)
آیه ۳ مائده و غدیر
آیه ۳ مائده و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهمائده
شماره آیه۳
جزء۶
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعولایت امیرالمؤمنین عامل اکمال دین و مایه ناامیدی دشمنان آن
ترتیل آیه

ترجمه صوتی

آیه ۳ سوره مائده، مشهور به آیه اکمال آیه‌ای نازل‌شده در غدیر که در آن اعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به‌عنوان کامل‌کننده دین، تمام‌کننده نعمت هدایت پروردگار معرفی شده است. این آیه از جمله مهم‌ترین و مشهورترین آیات غدیر که در اثناء خطبه غدیر بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده است

برخی محققان درباره زمان و مکان نزول آیه ۳ سوره مائده مطالبی عرضه کرده‌اند: این آیه در روز هیجدهم ذی‌الحجه سال دهم هجرت در منطقه غدیر خم پس از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از فراز منبر غدیر نازل شده است. اکثر روایاتی که در شأن نزول و تفسیر این آیه وارد شده زمان و مکان آن را ذکر کرده‌اند و حتی در بعضی روایات نام «غدیر» نشانگر زمان و مکان آن با یک کلمه است.

داستان نازل‌شدن آیه ۳ سوره مائده به‌خاطر اهمیت آن در چهار مرحله گزارش شده است: اعلام قبل از نزول آیه، نزول آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله، اعلام آیه به مردم، رخدادهای بعد از نزول آیه که اموری چون تکبیر گفتن پیامبر برای اکمال دین را در بر می‌گیرد.

درباره تفسیر آیه ۳ سوره مائده تفسیرهایی از سوی برخی مفسران ارائه شده است: در این آیه مرکز تفسیر کلمه الْیَوْمَ؛ امروز است. سه نتیجه حول این مفهوم مرکزی قرار گرفته است: یکی «اکمال دین»، دیگری «اتمام نعمت» و سومی «رضایت پروردگار». چهار قسمت آیه با اینکه هر یک جداگانه حامل پیامی است، ولی به‌گونه‌ای منسجم با یکدیگر مرتبط است و باید با هم‌معنی شود.

درباره تفسیر اکمال دین در این آیه چنین گفته شده است: پیامبر صلی الله علیه و آله اگرچه در زمان خود تلاش زیادی کرد، اما هنوز راهی طولانی برای استخراج و تبیین عمیق‌تر معارف دین باقی مانده بود. ولایت به‌عنوان نقطه اوج دین و خاتم نبوت، دروازه‌ای به‌سوی معارف عمیق‌تر و تکامل نهایی دین است. همچنین، وجود دوازده امام علیهم السلام به‌عنوان صاحبان اختیار مطلق در امور دنیا و آخرت، با علم بی‌پایان خود، ضامن کمال دین و استمرار آن در آینده است.

از سوی برخی محققان، درباره اتمام نعمت در این آیه چنین گفته شده است: خداوند به بشر نعمت‌های فراوانی ارزانی داشته که بعضی سازنده فکر اوست مثل بعثت انبیاء و علومی که در اختیار بشر قرار داده است. چنین خدایی نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم به‌حساب نیاورده و نعمت‌های روحی را هم به بزرگی یاد نکرده، و از میان نعمت‌های سازنده فکر و اعتقاد هم فقط «ولایت» را حد اعلای بخشش خویش بر بشر اعلام کرده است. چنان‌که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: با ولایت من نعمت‌ها بر این امت به بالاترین درجه رسید.

درباره راضی شدن به اسلام به عنوان دین در این آیه هم از سوی برخی محققان چنین گفته شده است: «این است آن اسلامی که به شما گفته بودم»، و به عبارت دیگر «این آن دینی است که نزد من نام اسلام کاملاً بر آن صدق می‌کند». در این معنا، انزجار خداوند از اسلام بدون ولایت نیز نهفته است و اسلام مساوی با تسلیم در برابر ائمه علیهم السلام دانسته شده است.

با تحلیل آیه ۳ سوره مائده این نتایج به دستن داده شده است: اینکه ولایت آخرین فریضه الهی بوده است؛ اینکه غدیر اتمام حجت نهایی خداوند بر مردم بوده است؛ اینکه ریشه اصلی کمال دین ولایت است.

آیه‌ای مربوط به اقدامات پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله در غدیر

آیه ۳ سوره مائده، مشهور به آیه اکمال، از جمله مهم‌ترین و مشهورترین آیات غدیر که در اثناء خطبه غدیر بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده است.[۱]

بستر نزول آیه ۳ سوره مائده چنین تبیین شده است: آیات زیادی از قرآن در طول سفر پیامبر از مدینه به مکه و بازگشت به آن نازل شده که ۲۱ آیه مستقیماً به موضوع غدیر و پیام آن مربوط است. این آیات نشان‌دهنده پشتوانه الهی و دستور مستقیم خداوند در مراسم غدیر است. برخی آیات به ختم رسالت و آغاز ولایت اشاره دارند و برخی دیگر مردم را برای امتحان بزرگ الهی آماده می‌سازد. همچنین، غدیر به عنوان فتح بزرگ و یأس دشمنان معرفی شده و بر اهمیت ابلاغ ولایت تأکید می‌شود. در نهایت، این آیات کمال دین و اوج نعمت خدا را با ولایت اعلام می‌کنند. این آیات ۴۹ آیه است و در ۲۱ مورد نازل شده است.[۲]

از جمله این آیات، بخشی از آیه ۳ سوره مائده است: الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً؛ امروز کافران از تخریب دین شما ناامید شدند. دیگر از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان دین شما راضی شدم.

موقعیت تاریخی نزول

موقعیت تاریخی نزول آیه ۳ سوره مائده از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: در اوج حساس‌ترین مقطع مراسم غدیر، که علی بن ابی‌طالب علیه السلام بر فراز دست پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داشت و آن حضرت از بالای منبر غدیر علی علیه السلام را به جهانیان نشان می‌داد و معرفی می‌کرد، این آیه نازل شد.

پیامبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را از فراز دست بر زمین گذاشت و نزول آیه را به مردم چنین خبر داد: خدایا! تو هنگام بیان ولایت علی و منصوب نمودن علی در این روز، این آیه را درباره او نازل کردی: و هر کس غیر از اسلام در پی دین دیگری باشد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است.[۳]

موقعیت قرآنی آیه

موقعیت قرآنی آیه ۳ سوره مائده از سوی برخی محققان چنین توصیف شده است: از نکات قابل توجه در این آیه آن است که مفهوم اکمال و مفهوم ناامیدشدن کفار در یک آیه واقع شده و هر دو قسمت در مورد اعلان ولایت در غدیر نازل گردیده است. در روایتی امام علیه السلام درباره آیه می‌فرماید: این آیه هنگامی بود که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شد.[۴] یعنی مسئله اعلام ولایت پایان یافت و قسمت اکمال آیه نازل شد. این ارتباط بین کلمه «الیوم» در اول این دو فراز: الْيَوْمَ يَئِسَ و الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ تا آنجا ادامه دارد که درباره آیه اکمال گفته شد: روز نزول آن و روزی که خدا کامل‌شدن دین را اعلام می‌فرماید عید مؤمنین است.[۵]

درباره آیه ۳ سوره مائده هم روایتی[۶] وارد شده که روز نزول آن عید مؤمنان خوانده شده و این دو عید به یک نقطه بازمی‌گردد؛ یعنی با اعلان ولایت در غدیر هم دین کامل شد و هم دشمنان مأیوس شدند؛ و کلمه «الْیَوْمَ» در آیه به یک روز بازمی‌گردد و آن روز غدیر است، به‌خصوص آنکه هر دو در یک جمله واقع شده‌اند.[۷]

زمان و مکان نزول آیه اکمال

برخی محققان درباره زمان و مکان نزول آیه ۳ سوره مائده مطالبی عرضه کرده‌اند: این آیه در روز هیجدهم ذی‌الحجه سال دهم هجرت در منطقه غدیر خم پس از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از فراز منبر غدیر نازل شده است. اکثر روایاتی که در شأن نزول و تفسیر این آیه وارد شده زمان و مکان آن را ذکر کرده‌اند و حتی در بعضی روایات نام «غدیر» نشانگر زمان و مکان آن با یک کلمه است. عباراتی هم با دقت بیشتری زمان و مکان نزول آن را تعیین کرده است:

روایاتی درباره شأن نزول آیه

  • امام رضا علیه السلام در حالی که فضایل روز غدیر را بیان می‌کرد فرمود: در این روز این آیه نازل شد: «امروز دین شما را به کمال رسانیدم…».[۸]
  • امیرالمؤمنین علیه السلام داستان غدیر را ذکر کرد تا فرمود: سپس خدای بلندمرتبه آیه‌اش را نازل کرد: «امروز دین شما را به کمال رسانیدم…».[۹]
  • امام صادق علیه السلام نیز واقعه غدیر را ذکر کرد تا فرمود: پس جبرئیل کلام خداوند عزوجل را نازل کرد: «امروز دین شما را به کمال رسانیدم…».[۱۰]

در روایات دیگری، نزول آیه بر فراز منبر و پس از عبارت «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست» ذکر شده است:

  • ابوسعید خُدری، که در غدیر حاضر بود، می‌گوید: هنوز پیامبر صلی الله علیه و آله از منبر پایین نیامده بود که این آیه نازل شد: «امروز دین شما را به کمال رسانیدم…».[۱۱]
  • پیامبر صلی الله علیه و آله در متن خطبه دقیقاً بعد از آنکه علی علیه السلام را بر فراز دست خویش معرفی نمود چنین فرمود: خدایا تو هنگام بیان ولایت علی و منصوب نمودنش در این روز، درباره او این آیه را نازل کردی: «امروز دین شما را به کمال رسانیدم…».[۱۲]
  • در یک روایت هم يوم الولاية ذکر شده که امیرالمؤمنین علیه السلام کیفیت نزول آیه را در آن بیان می‌کند و می‌فرماید: خداوند در روز ولایت به محمد صلی الله علیه و آله فرمود: ای محمد، به مردم خبر ده که من امروز دینم را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به‌عنوان دین شما راضی شدم.[۱۳]
  • در روایت دیگری زمان و مکان با یک عبارت بیان شده است: سلمان و ابوذر و مقداد و عمار می‌گویند: به خدا قسم، از آن عرصه تکان نخورده بودیم که این آیه نازل شد.[یادداشت ۱][۱۴]

از مجموع روایات استفاده می‌شود که نزول این آیه در روز غدیر بوده است. می‌توان گفت که پس از اعلان ولایت بر منبر غدیر جبرئیل این آیه را از جانب خدا آورده که مهر تأییدی بر انجام رسالت در آیه تبلیغ باشد. در زمینه زمان و مکان نزول آیه اکمال سه نکته قابل ذکر است:

نکته اول: آن روزی که دین کامل شد

کلمه الیوم در آیه به تنهایی نشانگر زمان خاصی برای این آیه است؛ زیرا «الف و لام» در چنین مواردی «الف و لامِ عهد» خوانده می‌شود و به‌معنای روزی معین بین گوینده و شنونده تلقی می‌شود. آنچه به اهمیت کلمه الیوم می‌افزاید جمله بعد از آن است که خبر از کامل‌شدن دین را می‌دهد.

این ترکیب خاص شنونده را برای اطلاع تحریک می‌کند؛ اطلاع از اینکه این کدامین روز است که خداوند به حد کمال رسیدن دین را در آن اعلام می‌فرماید و اینکه چه مسئله مهمی اعلام شده که باعث کمال دین شده است. همان‌گونه که یهودیان به عمر گفتند: اگر این آیه (آیه ۳ مائده) بر ما یهودیان نازل شده بود و روز دقیق نازل‌شدن آن را می‌دانستیم، آن روز را عید می‌گرفتیم.[۱۵]

وقتی معلوم شود «امروز» همان روز غدیر است و آن خبر خاص که در آن روز اتفاق افتاده اعلام ولایت است، اهمیت ثبت قرآنی این مسئله که برای نسل‌های آینده مسلمانان به یادگار گذاشته شده معلوم خواهد شد و غدیر را به ابدیت قرآن پیوند خواهد داد.[۱۶]

نکته دوم: شبهه نزول آیه هنگام سخنرانی

نازل‌شدن آیه اکمال در هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول سخنرانی بوده هیچ مشکلی ندارد؛ زیرا وحی بر قلب آن حضرت نازل شده و دریافت آن در حین گفتار ممکن است. این‌گونه نبوده که همیشه در هنگام وحی حضرت سکوت کند و آرام بگیرد؛ بلکه به تناسب موقعیت‌ها و لزوم اعلان آیه‌ای درباره آن وحی نازل می‌شده است. قلب و روح پیامبر صلی الله علیه و آله گشاده‌تر از آن بوده که بتواند در حین کاری وحی را دریافت کند.

از سوی دیگر موقعیت کمال دین هنگامی است که علی علیه السلام معرفی شود؛ پس به‌محض بلندکردن آن حضرت بر فراز منبر و اعلان ولایت او دقیق‌ترین زمانی فرا رسیده که باید چنین آیه‌ای نازل شود؛ بنابراین دلیلی ندارد که نزول این آیه به قبل از سخنرانی یا بعد از آن موکول شود. کلام پیامبر صلی الله علیه و آله هم دقیقاً آن لحظه را در خطبه غدیر تعیین کرد؛ آنجا که پس از معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خدایا، تو این آیه را درباره ولیّت علی نازل کردی، هنگامی که ولایت او تبیین شد و در این روز او را منصوب فرمودی.[۱۷]

اگر هم کسی معتقد باشد که وحی حتماً باید در حال آرامش و سکوت باشد، باید فرض شود که این آیه قبل از خطبه بر آن حضرت نازل شده و اعلام نزول آن در هنگام خطبه بوده است. در این صورت مجموعه برنامه سخنرانی از طرف خدا و رسولش این‌گونه آماده شده که این آیه قرآن شأن نزولش هنگامی است که این رسالت به انجام برسد، اگر چه اصل نزول آن از قبل باشد. شاید مؤید این مطلب را بتوان این نکته قرار داد که حضرت این آیه را سه بار تلاوت فرمود، در حالی که نزول آن یک بار بوده است؛ به این معنی که در هنگام اعلام یک آیه با در نظر گرفتن موقعیت، هر اندازه صلاح باشد ممکن است تکرار شود و این ارتباطی به اصل نزول آیه ندارد.[۱۸]

نکته سوم: نکته انحرافی در روایت اهل سنت

درباره زمان و مکان نزول آیه در روایات اهل سنت یک نقطه انحرافی به‌چشم می‌خورد: اینکه در روایاتی نزول این آیه در روز عرفه و در عرفات ذکر شده است. اکثر این روایات به نزول مسئله ولایت در آنجا اعتراف کرده‌اند و فقط زمان و مکان آن را تغییر داده‌اند. برای حل این نقطه انحرافی دو پاسخ وجود دارد:

پاسخ اول: اشتباه در قرائت «عَرَّفَهُ»

در روایات عبارت «یوم عرفه» آمده که این عبارت، اشتباهاً یا عمداً، معنای نادرستی پیدا کرده که به قرائت غلط آن باز می‌گردد. این عبارت را دوگونه می‌توان خواند: يَوْمُ عَرَفة؛ روز عرفه و يَوْمٌ عَرَّفَهُ؛ روزى كه او را معرفى كرد. در روایت اصلی، معنای دوم منظور بوده که در روز معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام برای ولایت آیه اکمال نازل شده است، ولی چون حرکت‌گذاری و حتی نقطه‌گذاری در کتاب‌های قدیم مرسوم نبوده، عده‌ای اشتباهاً و عده‌ای عمداً به احتمال اول متمایل شده‌اند.

این احتمال هم وجود دارد که منشأ اشتباه روایاتی باشد که در عرفه پیش‌بینی نزول این آیه برای پیامبر صلی الله علیه و آله را ذکر می‌کند، که بعضی اشتباهاً آن را روز نزول آیه خیال کرده‌اند. روایت چنین است: «وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله در موقف (عرفات) وقوف داشت، جبرئیل از طرف خدا نزد حضرت آمد و گفت: اجل تو نزدیک شده… پس علی را برای مردم به عنوان عَلَم و نشانه بپادار…، که من پیامبری از پیامبرانم را قبض روح نکرده‌ام، مگر بعد از کمال دینم و اتمام نعمتم با ولایت اولیائم و دشمنی با دشمنانم. و این کمال توحید من و تکمیل نعمتم بر خلقم است… پس «امروز دین شما را کامل کردم…».[۱۹]

دلیل این اشتباه آن است که بعد از این قسمت در همین روایت آغاز مراحل نزول آیه تبلیغ را بیان می‌کند. در این قسمت، حضرت از شر قوم خود از ابلاغ این پیام طلب معذوریت کرد و پس از تأکید امر الهی درخواست حفظ خود را از آنان نمود و این درخواست پذیرفته شد. سپس خطبه مفصل غدیر را ذکر می‌کند که در متن آن نزول آیه پس از ابلاغ عبارت «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست» به‌صراحت ذکر شده است؛ بنابراین، معلوم می‌شود آنچه در اول این روایت آمده به معنای پیش‌بینی نزول آیه است نه اصل نزول آن.[۲۰]

پاسخ دوم: هدف از تحریف در تاریخ آیه

مؤسس این شبهه در برابر انبوه روایاتی که نزول آیه را در روز غدیر ثابت می‌کند شخص عمر بن خطاب است. این اقدام عمر در برابر آیه اکمال سابقه دارد و جنبه انحرافی دیگری نیز در این ماجرا به‌چشم می‌خورد و پیداست که مؤسس سقیفه از همه بیشتر اهمیت آن را دریافته که دست به تحریف لفظی و معنوی آن زده است.

کیفیت ماجرا چنین است: یهودیان به عمر گفتند: اگر این آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ… بر ما یهودیان نازل شده بود و ما روزی را که در آن نازل‌شده می‌دانستیم، آن روز را عید می‌گرفتیم. عمر گفت: خدا را شکر که آن را برای ما عید قرار داده است. من می‌دانم در چه روزی نازل شده است؛ در روز عرفه نازل شده و خدا این امر را کامل کرده و از این آیه دانستیم که مسئله از این پس رو به نقصان خواهد گذاشت.[۲۱]

در این قطعه تاریخی، عمر از یک سو نزول آیه را در روز عرفه گفته و این در پاسخ یهودیان است که خوب می‌دانسته‌اند که این آیه در چه روزی نازل شده است. در واقع آنان برای اثبات غاصب‌بودن عمر و ریشخند او این مسئله را مطرح کرده‌اند. او با تعیین روز عرفه از سؤال‌های بعدی فرار کرده که اگر در روز غدیر بوده چگونه خدا در آن روز دین را تکمیل کرده است؟

از سوی دیگر، عمر مفهوم «کمال دین» را به انحراف کشانده است. در همه جای عالم مردم در هر علمی و فضیلتی در صدد کمال بیشتر و بعد از رسیدن به کمالی برای تکامل بیشتر هستند. اگر مانعی ایجاد نشود هیچ‌کس و هیچ جامعه‌ای از کمال به نقص مایل نمی‌شود. در حالی که عمر با افکار شومی که در سر پرورانده به‌صراحت می‌گوید: «ما از این کامل‌شدن فهمیدیم که مسئله از این پس رو به نقصان خواهد گذاشت».

سابقه عمر با این آیه قبل از سؤال یهودیان است؛ این سابقه آن است که در روز غدیر وقتی این آیه نازل شد عمر گریه کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: برای چه گریه می‌کنی؟ گفت: مرا به گریه واداشت اینکه ما دائماً در حال پیشرفت و تعالی در دینمان بودیم، ولی اکنون که کامل شده هیچ چیزی کامل نمی‌شود مگر آنکه رو به نقصان می‌گذارد».[۲۲]

این پیش‌بینی عمر حاصل خشمی است که در دل او از ولایت علی بن ابی‌طالب علیه السلام ایجاد شده است. او به جای آنکه این کمال را آغاز راه تکامل ملت اسلام بداند، در صدد شکستن آن است و آن را آغاز زوال دین می‌شمارد.[۲۳]

نام شماری از راویان نزول آیه اکمال در روز غدیر خم

نزول آیه اکمال در روز غدیر خم را شماری از بزرگان پیشوایان اهل سنت و مشاهیر علمای آنان نقل کرده‌اند؛ مانند:

  1. احمد بن موسی بن مَردَوَیه اصفهانی (درگذشت: ۴۱۰ق): میرزا محمد بن معتمدخان بدخشی در مفتاح النجا فی مناقب آل العبا حدیث نزول آیه اکمال در واقعه غدیر خم را از ابن مردویه از ابوسعید خُدری و نیز از عبدالرزاق رَسعَنی از ابن‌عباس روایت کرده است.[۲۴]
  2. ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی (درگذشت: ۴۱۰ق): او در کتاب ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام نزول آیه اکمال در روز غدیر را از ابوسعید خُدری نقل کرده است.[۲۵]
  3. ابوالحسن علی بن محمد جلابی (گلابی)، ابن‌مَغازلی (درگذشت: ۴۳۸ق): او در کتاب مناقب خود خبر نزول آیه اکمال در روز غدیر خم را همراه با روزه روز غدیر به سند خود از ابوهریره نقل کرده است.[۲۶]
  4. موفّق بن احمد خوارزمی، اخطب خوارزم (درگذشت:۵۶۷ق): وی در کتاب مناقب خود نزول آیه اکمال در واقعه غدیر را از ابوسعید خُدری نقل کرده است.[۲۷]
  5. محمد بن علی بن ابراهیم نطنزی (درگذشت: حدود ۵۵۰ق): او در الخصائص العلویة نزول آیه اکمال در واقعه غدیر را همراه با روزه روز غدیر به سند خود نقل کرده است.[۲۸]
  6. ابوحامد محمود بن محمد صالحانی: او در توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل پس از نقل نزول آیه اکمال در روز غدیر گفته که صالحانی این خبر را نقل کرده است.[۲۹]
  7. ابراهیم بن محمد بن مؤیّد حموینی (درگذشت۷۲۲ق): او در فرائد السمطین نزول آیه اکمال در روز غدیر خم را به اِسناد خود از ابوسعید خُدری روایت کرده است.[۳۰]

کیفیت نزول آیه اکمال

داستان نازل‌شدن آیه ۳ سوره مائده به‌خاطر اهمیت آن در چهار مرحله گزارش شده است: اعلام قبل از نزول آیه، نزول آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله، اعلام آیه به مردم، رخدادهای بعد از نزول آیه.

مرحله اول: اعلام قبل از نزول آیه

در عرفات، که آغاز اعمال حج از وقوف در آنجاست، اولین خبر درباره نزول چنین آیه‌ای برای پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. این خبر ضمن مجموعه دستوراتی بود که برای آماده‌سازی مراسم غدیر داده شد، که قسمت‌هایی از آن چنین است:

ای محمد،... سفارشات خود را بنما و وصیت خود را آماده کن و آنچه از علم و… نزد توست به وصی خود… علی بن ابی‌طالب بسپار و او را به‌عنوان علامت و نشانه برای مردم منصوب کن…، چرا که من پیامبری را قبض روح نکرده‌ام مگر بعد از کمال دینم و تکمیل نعمتم با ولایت اولیائم و دشمنی دشمنانم، و این کمال توحید من و دین من و تکمیل نعمت من بر خلقم با پیروی از ولیم است… «پس در چنین روزی دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما کامل نمودم و اسلام را به‌عنوان دین شما راضی شدم». به‌وسیله ولی‌ام و صاحب اختیار هر مرد و زن مؤمنی یعنی علی بنده‌ام… پس ای محمد، علی را به‌عنوان علامتی منصوب کن و از آنان بیعت بگیر…[۳۱]

در این قسمت عین آیه اکمال آمده، ولی به‌صورت اقتباس در کلام است؛ یعنی وقتی چنین برنامه‌هایی انجام شود آن وقت است که دین کامل شده و نعمت تمام گشته است. این شکل از کلام به‌معنای اخبار از آینده‌ای است که نماد «کمال دین و تمام نعمت» خواهد بود.[۳۲]

مرحله دوم: نزول آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله

جبرئیل این آیه را با دستور اکیدی درباره اعلان آن به امت آورد، در حالی که طبعاً همه آیات برای اعلان به امت بر آن حضرت نازل می‌شود. در پی آن معنای کمال دین را ضمیمه کرد که این آخرین دستور الهی و مُقدَّم بر دستورات دیگر است. در این باره دو روایت در منابع آمده است:

  • امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: آنجا که خداوند در روز ولایت به محمد صلی الله علیه و آله فرمود: ای محمد، به آنان خبر ده که من امروز دین آنان را کامل کردم و نعمتم را بر آنان تکمیل نمودم و اسلام را به‌عنوان دین شما راضی شدم.[۳۳]
  • امام صادق علیه السلام می‌فرماید: جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: به امتت بگو: امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم و بعد از این چیزی بر شما نازل نمی‌کنم. نماز و زکات و روزه و حج را بر شما نازل کردم و این ولایت پنجمی است، و آن چهار تا را بدون ولایت قبول نمی‌کنم.[۳۴]

مرحله سوم: اعلام آیه به مردم

به‌محض نزول آیه پیامبر صلی الله علیه و آله خبر آن را چنین به اطلاع مردم رساند: خدایا تو هنگامی که ولایت علی تبیین شد و او را در این روز منصوب فرمودی این آیه را درباره او نازل کردی: «امروز دین شما را به کمال رسانیدم…».[۳۵] در روایتی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله متن آیه را سه بار تکرار فرمود.

مرحله چهارم: رخدادهای بعد از نزول آیه

بعد از نزول آیه اکمال پیامبر صلی الله علیه و آله تکبیر گفت و فرمود: اللَّه اکبر از کامل‌شدن دین و تکمیل نعمت و رضایت پروردگار از رسالت من و ولایت علی بن ابی‌طالب بعد از من.[۲۱] در روایت دیگر فرمود: کمال دین و تکمیل نعمت و رضایت پروردگار در این بود که مرا برای خبر ولایت علی بن ابی‌طالب بعد از خود به‌سوی شما فرستاد.[۲۲] البته به احتمال قوی این دو مطلب را آن حضرت بعد از اتمام خطبه غدیر فرموده باشد؛ زیرا در متن خطابه وجود ندارد.

در متن خطبه، عبارت دیگری بعد از اعلام نزول آیه وجود دارد که از یک سو اختصاص ولایت به دوازده امام علیهم السلام، و از سوی دیگر لزوم تمسک به دینِ کامل و بی‌ارزشیِ دین ناقص را گوشزد می‌نماید: ای مردم، خداوند عزوجل دین شما را با امامت او کامل کرده است؛ بنابراین هر کس او و کسانی را که جانشین اویند از فرزندان من از صلب او تا روز قیامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نکند، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت نابود می‌شود و در آتش دائمی خواهند بود، عذاب آنان تخفیف نمی‌یابد و مهلت داده نمی‌شوند.[۳۱]

این‌گونه بود که این آیه در چهار مرحله و با تبیین فوری و همه‌جانبه به مردم ابلاغ شد. می‌توان گفت: نزول این آیه پایانی بر آن آغاز بود که با آیه تبلیغ شروع شد. گذشته از آنچه در غدیر برای تبیین آیه گفته شد، در طول تاریخ نیز امامان علیهم السلام به تبیین این آیه پرداخته‌اند و پرده از اسرار آن برداشته‌اند.[۳۶]

تفسیر آیه اکمال

درباره تفسیر آیه ۳ سوره مائده تفسیرهایی از سوی برخی مفسران ارائه شده است: در این آیه مرکز تفسیر کلمه الْیَوْمَ؛ امروز است. سه نتیجه حول این مفهوم مرکزی قرار گرفته است: یکی «اکمال دین»، دیگری «اتمام نعمت» و سومی «رضایت پروردگار». چهار قسمت آیه با اینکه هر یک جداگانه حامل پیامی است، ولی به‌گونه‌ای منسجم با یکدیگر مرتبط است و باید با هم‌معنی شود. به همین جهت، مناسب به نظر می‌رسد که هر یک از چهار قسمت را جداگانه بررسی شود، سپس به‌صورت مجموع به آنها نگاه شود.

قسمت اول آیه: الْیَوْمَ

کلمه الْيَوْمَ؛ امروز وقتی در موقعیت خاصی یا از سوی مقام بلندی در ابتدای جمله گفته شود حاکی از انتظاری طولانی است که اکنون به ثمر رسیده است؛ مثلاً، در رجزهای جنگی این کلمه را به‌کار می‌برند و طرفین جنگ به یکدیگر یادآور می‌شدند که اليوم يوم الانتقام؛ یعنی آنچه از انتقام که در انتظارش فرصت شماری می‌کردیم وقتش رسید و امروز همان روز موعود است و این به‌معنای تحقق شرایط و لوازمِ به ثمر رساندن آن هدف است.

در آیه شریفه اکمال هم که خداوند می‌فرماید: «امروز دین شما را کامل کردم و …»، یعنی از روز بعثت که معارف و دستورات الهی تدریجاً نازل می‌شد همه در انتظار روزی بودند که دین خدا کامل گردد و پرونده جامع آن در اختیار مردم قرار گیرد. خداوند با این اعلان به آن انتظار خاتمه بخشید و خبر داد که امروز هنگام آن وعده فرا رسید و دین کامل شد. امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می‌فرماید: منم آن خبر مهمی که خداوند دین را در روز غدیر خم با آن کامل کرد.[۳۷]

همچنین کلمه الْیَوْمَ نقطه اصلی آیه است؛ زیرا علت کمال دین و تمام نعمت و رضایت پروردگار در متن آیه ذکر نشده، و این عبارت «امروز» است که این راز را کشف می‌کند و پرده از آن برمی‌دارد؛ یعنی آن واقعه‌ای که در «امروز» اتفاق افتاده باعث کمال دین و تمام نعمت و رضایت پروردگار است.

با توجه به بحثی که در تعیین زمان نزول این آیه شد[۳۸] طبعاً معنای الْیَوْمَ و اینکه آن روز روزِ غدیر است، روشن خواهد شد. نتیجتاً جهتی که در روز غدیر به‌عنوان شاخص این روز است؛ یعنی «اعلام ولایت و صاحب اختیاری دوازده امام علیهم السلام» باعث کمال دین و تمام نعمت و رضایت پروردگار است، و این همان نقطه مرکزی است که از کلمه الْیَوْمَ استفاده می‌شود. اکثر احادیثی که از ائمه علیهم السلام درباره آیه اکمال وارد شده در صدد تبیین هرچه بیشتر آن چیزی است که در روز غدیر باعث کمال دین شده، که ذیلاً نکته‌های روشنگرانه آنها ذکر می‌شود:

نکته اول: علی علیه السلام

در عده‌ای از روایات با ذکر «علی علیه السلام» اشاره شده که آنچه درباره آن حضرت در روز غدیر گفته شده باعث کمال دین است:

  • امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: منم آن کسی که درباره من و در حق من چنین نازل شده است: «امروز دین شما را به کمال رسانیدم…».[۳۹]
  • امام باقر علیه السلام فرمود: آیه «امروز دین شما را به کمال رسانیدم…» یعنی بهءوسیله علی بن ابی‌طالب علیه السلام.[۴۰]

نکته دوم: ولایت یا امامت

در روایات دیگری از «ولایت» یا «امامت» علی علیه السلام اسم برده شده است:

  • پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کامل شدن دین و نعمت و رضایت خدا با فرستادن من به سوی شما با پیام ولایت برای علی بن ابی طالب علیه السلام بعد از من بوده است.[۴۱]
  • امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله چنین عرض کرد: به امتت بگو: «امروز دین شما را» با ولایت علی بن ابی‌طالب «برایتان کامل نمودم».[۴۲]
  • پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از نزول آیه فرمود: کامل‌شدن نبوت من و تکمیل دین خدا ولایت علی بعد از من است.[۴۳]
  • همچنین پیامبر فرمود: ای مردم، خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود.[۴۴]
  • خداوند به پیامبرش خطاب کرد: «امروز دین شما را کامل کردم…» با ولایت ولی‌ام و صاحب اختیار هر مرد و زن مؤمنی، یعنی علی…[۴۵]

نکته سوم: ولایت همه امامان علیهم السلام

در روایاتی دیگر ولایت همه امامان علیهم السلام ذکر شده است:

  • امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «نعمتم را بر شما تمام کردم» یعنی با ولایت ما.[۴۶]
  • امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرماید: آنگاه که خدا با منصوب‌کردن اولیائش بعد از پیامبرتان بر شما منت گذاشت فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم…».[۴۷]

نکته چهارم: پیروی از مقام ولایت

در روایتی پیروی از مقام ولایت معیار و خصوصیت روز غدیر ذکر شده است: خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب فرمود: کامل‌شدن توحید من و دینم و تکمیل نعمتم بر خلقم با پیروی از ولیم و اطاعت اوست.[۴۸]

نکته پنجم: ولایت و برائت

در روایتی اصل ولایت و برائت عصاره غدیر خوانده شده است: خداوند خطاب به پیامبرش در زمینه نزول آیه اکمال فرمود: من هیچ پیامبری از پیامبرانم را قبض روح نمی‌کنم مگر بعد از کمال دینم و حجتم و تکمیل دینم با ولایت اولیائم و دشمنی دشمنانم.[۴۹]

نکته ششم: معرفی حافظ دین خدا

در روایتی معرف، حافظ دین خدا ریشه کامل‌شدن دین ذکر شده است: امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «امروز دین شما را کامل گردانیدم» با منصوب‌کردن حفظ‌کننده دین…[۵۰]

قسمت دوم آیه: أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ

باید توجه داشت که از نظر ادبی این شکل از عطفِ سه جمله با در نظر گرفتن مفاهیم آن، این جهت را تداعی می‌کند که اصل مطلب همان کمال دین است. همین کمال را خداوند تمام نعمت حساب کرده و به‌خاطر همین کمال اسلام را به‌عنوان دین مردم راضی شده است. عکس این مطلب نیز صحیح خواهد بود: اگر دین کامل نشده بود، نه خداوند نعمت را تمام شده اعلام می‌کرد و نه از دین کامل نشده راضی می‌شد. در بیان کلمه الْیَوْمَ روشن شد که کامل شدن دین با ولایت بوده است، و اینک به بررسی عمیق برای دریافت معنای دقیق و چگونگی این کمال پرداخته می‌شود:

معارف دین اسلام توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول ۲۳ سال رسالت او بیان شد. در این مدت، پیامبر با توجه به ظرفیت‌های فکری و شرایط اجتماعی مردم، اصول و فروع دین را به تدریج تبیین کرد. در حجةالوداع، ایشان علاوه بر تبیین حج، ولایت را نیز به‌عنوان آخرین حکم اصیل اسلام ابلاغ نمود. این اقدام نشان‌دهنده تکمیل و استحکام دین الهی است و به وضوح بیانگر رسالت پیامبر در رساندن معارف الهی به مردم می‌باشد.

بر این اساس، جبرئیل از طرف خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله چنین گفت: به امتت بگو: «امروز دین شما را کامل کردم… و بعد از این دیگر چیزی نازل نمی‌کنم. نماز و زکات و روزه و حج را نازل کردم و ولایت پنجمی است که آن چهار را بدون این پنجمی نمی‌پذیرم».[۵۱]

پیامبر صلی الله علیه و آله اگرچه در زمان خود تلاش زیادی کرد، اما هنوز راهی طولانی برای استخراج و تبیین عمیق‌تر معارف دین باقی مانده بود. ولایت به‌عنوان نقطه اوج دین و خاتم نبوت، دروازه‌ای به‌سوی معارف عمیق‌تر و تکامل نهایی دین است. همچنین، وجود دوازده امام علیهم السلام به‌عنوان صاحبان اختیار مطلق در امور دنیا و آخرت، با علم بی‌پایان خود، ضامن کمال دین و استمرار آن در آینده است. برای وجود امامان بعد از مقام نبوت، سه جهت مهم در روایات ذکر شده که معنای این کمال را روشن می‌کند:

اول: ابلاغ بقیه دین الهی

ناگفته‌های معارف دین که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله فرصتی برای ابلاغش نبوده، توسط مقام ولایت -که در غدیر معرفی شده- بیان می‌شود. این مطلب را امام صادق علیه السلام از آیه اکمال استخراج فرموده است: چیزی نیست که فرزند آدم بدان نیاز داشته باشد، مگر آنکه درباره آن دستوری از خدا و رسولش صادر شده است؛ و اگر چنین نبود خداوند اتمام حجت نمی‌فرمود! پرسیدند: با چه چیزی خداوند اتمام حجت فرموده است؟ فرمود: کلام خداوند «امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم». سپس فرمود: اگر خداوند سنت و فرائضش و آنچه مردم بدان نیاز دارند را تکمیل نکرده، پس به چه چیزی اتمام حجت فرموده است.[۵۲]

دوم: سرپرستی دائمی دین

حضور حافظ دین به تنهایی یکی از کمالات دین است؛ یعنی دینی که بدون سرپرست رها شده باشد به‌گونه‌ای که با سوء استفاده از این بی‌سرپرستی هرکس بخواهد به گوشه‌ای از آن دستبرد بزند یا در صدد نابودی آن بر آید، این در واقع از نقایص آن دین است. پیداست که نازل‌کننده‌اش فقط به فکر هدایت یک نسل بوده و برای آیندگان فکری نکرده و عملاً کارایی آن برای نسل‌های بعدی را در معرض خطر قرار داده است.

این نگهبانان الهی دین هستند که با الهام از پروردگار در تمام ادوار تاریخ -که ظالمان نقشه‌های شومی بر ضد دین خواهند داشت- با برخوردهای حساب‌شده و تصمیم‌گیری‌های لازم و هدایت متناسب با موقعیت مردم، هم دین کامل را و هم کمال دین را بیمه می‌کنند. در این باره امام صادق علیه السلام آیه را چنین تفسیر می‌فرماید: «امروز دین شما را با منصوب‌کردن حافظ دین کامل نمودم».[۵۳]

سوم: تحقق عملی حب و بغض

مسئله «حب و بغض» اصل دین است. با کنار گذاشتن آن یا نیافتن معیار آن نه تنها دین کامل نیست، بلکه جسمی بی‌روح خواهد بود. تعیین جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله در واقع حفظ روح این جسم و کمال آن از این جهت است.

امیرالمؤمنین علیه السلام همین نتیجه را از آیه اکمال بیان کرد و فرمود: منم که خداوند درباره من و در حق من چنین نازل کرده است: «امروز دین شما را کامل گردانیدم»؛ پس هرکس مرا دوست بدارد مسلمانِ مؤمن و با دینِ کامل خواهد بود.

با مطالعه آنچه در بیان مفهوم کمال دین گفته شد معلوم گردید که پیامبر صلی الله علیه و آله با همان یک سخنرانی در غدیر، از سک سو آنچه از معارف دین باقی مانده بود را با معرفی مقام ولایت و مبیِّن معارف الهی یک‌جا ابلاغ کرد و دین را کامل نمود؛ از سوی دیگر، ولایت را که باقی مانده بود را اعلام کرد. علت این تأخیر به‌خاطر کارایی آن بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و آینده اسلام بود.[۵۴]

قسمت سوم آیه: أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی

آنچه باعث دقت بیشتر در فهم این قسمت آیه می‌شود آن است که «دین» در أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ مجموعه‌ای مشخص از طرف خداست و کامل‌شدن آن به‌معنای تکمیل کامل آن معارف الهی است؛ ولی «نعمت» در أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی حدی ندارد و نِعمت‌های الهی هم از نظر ارزش و هم از نظر کثرت بی‌نهایت هستند.

اینکه خدا می‌فرماید: «نعمتم را بر شما تمام کردم» چه معنایی دارد؟ آیا ولایت آخرین نعمت الهی است؟ قطعاً این‌طور نیست و نعمت‌های الهی هر روز تجدید می‌شوند و پایان‌پذیر نیستند. اگر معنای «اتمام نعمت» تبیین شود به این سؤال که «چگونه با ولایت نعمت‌های الهی تمام شده؟» پاسخ داده خواهد شد.

«اتمام نعمت» یعنی به حدّ اعلا رساندن نعمت و چشاندن شیرین‌ترین جلوه آن و ظهور زیباترین نمونه آن، که البته تشخیص این‌ها با خالق نعمت است نه با مخلوق. اگر قضاوت با بندگان خدا بود این‌گونه می‌شد که در غدیر عده‌ای گفتند: اگر از خدا می‌خواست تا گنجی ظاهر کند تا اصحابش از فقر بیرون آیند، یا فرشته‌ای را در برابر دشمنانش به یاری او بفرستد، بهتر از آن چیزی بود که به‌عنوان تعیین صاحب اختیار مردم بعد از خود آورده است.[۵۵]

خداوند به بشر نعمت‌های فراوانی ارزانی داشته که بعضی سازنده فکر اوست مثل بعثت انبیاء و علومی که در اختیار بشر قرار داده است. چنین خدایی نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم به‌حساب نیاورده و نعمت‌های روحی را هم به بزرگی یاد نکرده، و از میان نعمت‌های سازنده فکر و اعتقاد هم فقط «ولایت» را حد اعلای بخشش خویش بر بشر اعلام کرده است. چنان‌که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: با ولایت من نعمت‌ها بر این امت به بالاترین درجه رسید.[۵۶]

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: عظیم‌ترین نعمت خدا بر مخلوقاتش…، ولایت ماست.[۵۷] این کلام امام علیه السلام که متعلق نعمت را مخلوقات قرار می‌دهد نشانگر ارتباط مستقیم ولایت اهل بیت علیهم السلام با همه موجودات است؛ این کلام یادآور کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در سقیفه است که فرمود: اگر این امت از زمانی که خداوند پیامبرش را قبض روح کرده تابع من می‌شدند، از بالای سرشان و از زیر پایشان تا روز قیامت -با خوشی و وسعت- از نعمت‌های الهی استفاده می‌کردند.[۵۸] یعنی این نعمت تأمین‌کننده همه جوانب زندگی دنیوی و اخروی است و رشته ناگسستنی نعمت است که سر رشته آن در دست خدا است.

امام صادق علیه السلام درباره منزلت این نعمت یادآور می‌شود که روز قیامت این نعمت مورد سؤال قرار خواهد گرفت: ما اهل بیت آن نعمت هستیم که خدا آن را بر بندگانش نعمت حساب کرد…، و آن نعمتی ناگسستنی است که قطع نمی‌شود، و خداوند درباره ادای حق این نعمتی که به آنان عطا فرموده بازخواست خواهد کرد.[۵۹]

اکنون معلوم شد که خداوند در قسمت دوم آیه اکمال از یک سو ولایت دوازده امام علیهم السلام را بزرگ‌ترین نعمت خویش بر مردم اعلام می‌کند و از سوی دیگر به آنان هشدار می‌دهد که اگر بنای قدردانی از خداست در رأس همه باید قدردان نعمت «ولایت» باشند. همچنین، باید با اطاعت کامل در برابر مقام عصمت عملاً تشکر خود را از این نعمت الهی اعلام کنند. از همین جاست که انسان باید خود را آماده روز سؤال نماید که خداوند در آیه ۸ سوره تکاثر فرموده: لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ؛ در آن روز از نعمت‌ها سؤال می‌شوید.

امام رضا علیه السلام در بیان این آیه و نعمتی که مورد سؤال قرار می‌گیرد، فرمود: «نعیم محبت و ولایت ما اهل بیت است، که خداوند بعد از توحید و نبوت درباره آن از مردم سؤال می‌کند».[۶۰] از نگاهی دیگر، نعمت ولایت آن قدر عظیم است که به مقدار لیاقت هر انسانی، خداوند از این نعمت به او عنایت می‌کند؛ چنان‌که فرموده است: ولایت علی علیه السلام نعمتی است که به هر کدام از بندگانم که دوست دارم عنایت کرده‌ام. هرکس از بندگانم را که دوست بدارم ولایت و معرفتش را به او عنایت می‌کنم، و هر کس را مبغوض بدارم به‌خاطر فاصله او از معرفت و ولایت علی مبغوضش می‌دارم.[۶۱]

هارون مکی و درک ولایت

اکنون که سخن به اطاعت بی‌چون و چرا از امام معصوم علیه السلام رسید جا دارد یادی از هارون مکی شود که با عمل خود به دیگران فهمانید که از غدیر چیزی نفهمیده‌اند: یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام می‌گوید: خدمت آن حضرت بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد و به حضرت عرض کرد: چرا درباره حق خود قیام نمی‌کنید در حالی که صد هزار نفر از شیعیان شما آماده جانفشانی در پیشگاه شمایند.

امام صادق علیه السلام فرمود: ای خراسانی! بنشین، خدا تو را جزای خیر دهد! سپس به خدمتکار خانه فرمود: تنور را داغ کن. او هم تنور را آتش کرد به‌گونه‌ای که مانند سنگ گداخته شد و روی آتش به سفیدی گرایید. آنگاه فرمود: ای خراسانی! برخیز و داخل تنور بنشین. خراسانی گفت: یا سیدی یابن رسول‌الله! مرا به آتش عذاب مکن، من سخن خود را پس می‌گیرم، تو هم از من بپذیر. حضرت فرمود: پذیرفتم.

در همین حال هارون مکّی وارد شد در حالی که کفش‌های خود را از انگشتانش آویخته بود، و عرض کرد: السلام علیک یابن رسول‌الله! امام صادق علیه السلام پاسخ سلام او را داد و هنوز ننشسته به او فرمود: کفشت را کناری بینداز و برو داخل تنور بنشین. هارون بلافاصله کفش‌هایش را از انگشتانش رها کرد و به‌سوی تنور رفت و داخل آن نشست! در حالی که هارون مکی داخل تنور روی آتش نشسته بود، امام صادق علیه السلام رو به خراسانی کرد و با او درباره خراسان سخنانی فرمود به‌گونه‌ای که گویا حضرت مدتی در آن دیار بوده است.

سپس فرمود: برخیز و داخل تنور را نگاه کن. او هم برخاست و داخل تنور را نگاه کرد و هارون را دید که چهار زانو در آنجا نشسته است! سپس هارون بیرون آمد و بر ما سلام کرد. حضرت از خراسانی پرسید: در خراسان چند نفر مثل این سراغ داری؟ عرض کرد: به خدا قسم حتی یک نفر سراغ ندارم! حضرت پرسید: حتی یک نفر سراغ نداری! سپس فرمود: ما قیام نمی‌کنیم در زمانی که پنج نفر یاران این‌گونه برای کمک نداشته باشیم؛ ما وقت قیام را بهتر می‌شناسیم.[۶۲]

قسمت چهارم آیه: رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً

در نگاه اول مشابهتی بین معنای این جمله با عبارت الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ به نظر می‌آید که کمال دین همان رضایت رب است، ولی این در واقع نوعی تلازم است و جمله آخر آیه مفاهیم اضافه‌ای در خود دارد که نتایج مهمی را به ارمغان می‌آورد. از نظر ادبی باید توجه داشت که کلمه دِيناً در آخر جمله تمیز بوده و برای رفع ابهامِ جمله است، بدین معنی که وقتی خداوند می‌فرماید: «اسلام را برای شما راضی شدم» این سؤال مطرح می‌شود که از چه جهت اسلام را برای ما راضی شده است؟ این کلمه پاسخ به این سؤال است و می‌فهماند که اگر در پی دینی هستید که خدا آن را قبول دارد، اسلام را بپذیرید.

بنابراین می‌توان جمله رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً را چنین معنی کرد که «این است آن اسلامی که به شما گفته بودم»، و به عبارت دیگر «این آن دینی است که نزد من نام اسلام کاملاً بر آن صدق می‌کند». با در نظر گرفتن این معنی سه نتیجه از این قسمت آیه می‌توان گرفت:

نتیجه اول: پذیرش اسلام فقط یک گروه

نام «اسلام» نزد مردم اطلاق عامی دارد که با در نظر گرفتن فرقه‌های مختلف و درجات متفاوت اعتقادی و حتی صدق و کذب در اظهار اسلام، همه را شامل می‌شود. حتی در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت می‌فرمود: وقتی کسی شهادتین را بر زبان جاری کند، خود را داخل اسلام نموده و جان خود را حفظ نموده است.[۶۳]

بنابراین، از اظهار شهادتین گرفته که باعث طهارت گوینده آن و حفظ جان و مال و آبرویش می‌شود تا منافقینی که در ظاهر اسلام را اظهار می‌کنند ولی در باطن فکر دیگری دارند، تا فرقه‌های مختلفی که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر از آنها داد و فرمود: «امت من به هفتاد و سه گروه تقسیم می‌شوند»، که هر یک از این گروه‌ها گوشه‌ای از اعتقادشان انحراف دارد، همه اینها با اسم اسلام وجود دارند و از اعتبار همین عنوان جای پایی در مجموعه دینی برای خود باز کرده‌اند.

عده‌ای بر آن خیالند که باید همه زیر پرچم اسلام پذیرفته شوند و عده‌ای دیگر بر این باورند که باید در جست‌وجوی فرقه ناجیه باشیم. در روایات متعددی که پیامبر صلی الله علیه و آله اختلاف را به هفتاد و سه گروه بیان فرموده تأکید نموده است: یک گروه در بهشت هستند و بقیه در آتش خواهند بود.[۶۴]

این دقیقاً همان معنایی است که در رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً نهفته است؛ یعنی اگر سرزمین پهناوری را در نظر گرفته شود که همه مسلمانان جهان -از هر فرقه‌ای با هر درجه‌ای از اعتقاد- از روز اول بعثت تا روز قیامت از همه کره زمین در آن جمع شوند و بدانند که فقط یک گروه از این همه در بهشت خواهند بود، اولین سؤالی که مطرح خواهند کرد این است که معیار شناخت آن گروه که خداوند متعال آنان را پسندیده و به اسلام آنان رضایت داده و دینشان مورد قبول خدا واقع گشته، چیست؟

پاسخ این سؤال را آیه رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً داده است که می‌فرماید: «امروز - که روز غدیر است- اسلام را به‌عنوان دین شما راضی شدم»؛ یعنی ولایت معیار شناخت فرقه ناجیه است و معتقدان به ولایت دوازده امام علیهم السلام آن گروهی‌اند که خداوند نام «اسلام» را زیبنده آنان می‌داند و لیاقت این عنوان را دارند و غیر این گروه را خداوند به نام اسلام قبول ندارد و از آنان راضی نیست.

این مطلب را پیامبر صلی الله علیه و آله در متن خطبه بلافاصله پس از قرائت آیه اکمال مطرح فرموده و با ضمیمه آیه ۸۵ سوره آل عمران منظور خود را رسانده است، آنجا که می‌فرماید: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ: «هرکس غیر از اسلام -یعنی همین اسلامی که در رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً آمده- در پیِ دینِ دیگری باشد هرگز از او قبول نمی‌شود و در آخرت از زیان کاران است».[۶۵]

غَیْرَ الْإِسْلامِ و لن یُقْبَلَ در آیه دوم دقیقاً در مقابل الإسلام و رضیت در آیه اول است؛ یعنی اسلامی که یکی از ارکان آن ولایت و امامت بلافصل دوازده امام علیهم السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله است، مورد قبول خداست و اسلامی که بدون ولایت باشد هرگز قبول نمی‌شود و هیچ فرضی برای قبول آن وجود ندارد و این مطلب از کلمه لَنْ -که به‌معنای نفی ابدی است- استفاده می‌شود.[۶۶]

نتیجه دوم: انزجار خداوند از اسلام بدون ولایت

اسلام به‌عنوان یک نظام جامع دینی، بدون مفهوم ولایت، ناقص و غیرقابل قبول است. این نکته حائز اهمیت است که اسلام ناقص به اندازه اجزای باقی‌مانده‌اش نیز اعتبار و ارزشی ندارد. این امر به این دلیل است که اسلام به‌عنوان یک کل واحد، نیازمند ولایت است که به عنوان روح حیات‌بخش آن عمل می‌کند و در غیاب آن، به جسمی بی‌جان تبدیل می‌شود که فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است. در این باره پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر با اشاره به آیه اکمال می‌فرماید: ای مردم، خداوند عزوجل دین شما را با امامت او کامل کرده است؛ بنابراین هرکس او و کسانی را که جانشین اویند از فرزندان من از صلب او تا روز قیامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نکند، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت نابود می‌شود و در آتش دائمی خواهند بود.[۶۷]

اسلام بدون ولایت دوازده امام علیهم السلام از سوی خداوند، نه تنها ناقص و غیرقابل قبول است، بلکه پیروان آن به فساد اعمال و عذاب ابدی در جهنم دچار خواهند شد. این امر نشان‌دهنده انزجار الهی از اسلامی است که فاقد نام و مقام اهل بیت علیهم السلام بوده و به‌جای آنان، غاصبان حق در رهبری قرار دارند.

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه اکمال می‌فرماید: خدا به پیامبرش صلی الله علیه وآله امر کرد که به امتش بگوید: «امروز دین شما را کامل کردم»...، و من نماز و زکات و روزه و حج را برای شما فرستادم و این ولایت پنجمی است، و این چهار عمل را قبول نمی‌کنم جز با ولایت.[۶۸]

نتیجه سوم: اسلام یعنی تسلیم در برابر ائمه علیهم السلام

نتیجه‌ای که از واژه «رَضِیتُ» به‌دست می‌آید، این است که هدف نهایی انسان متدین باید کسب رضایت الهی باشد؛ هرچند در تشخیص مصادیق آن ممکن است دچار تردید شود. خداوند به وضوح در قرآن اعلام کرده است که تنها اسلام با ولایت ائمه علیهم السلام مورد رضایت اوست؛ بنابراین انسان باید به این حقیقت راضی باشد و از اسلام بدون ولایت که مورد نفرت الهی است، دوری کند و به صاحبان آن ارزشی ندهد.

سخنی از امام صادق علیه السلام درباره عبارت رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً گویای همین حقیقت است که می‌فرماید: یعنی نفس در برابر امر ما تسلیم شود.[۶۹] از این کلام استفاده می‌شود که وقتی خدا به امامت ائمه علیهم السلام و اطاعت از ایشان راضی است بندگان هم باید با اطمینان خاطر و با تکیه بر این رضای الهی در برابر امامان تسلیم محض باشند و چون و چرایی به دل راه ندهند.[۷۰]

تحلیل آیه اکمال

گذشته از تفسیری که طبق احادیث درباره آیه اکمال بیان شده، چند نقطه آن نیاز به تحلیل داشته که از سوی برخی محققان مورد تحلیل قرار گرفته است. منشأ این تحلیل‌ها روایات است و با استناد به آنها چهار جهت تحلیلی ارائه شده است:

تحلیل اول: ولایت آخرین فریضه

ولایت به‌عنوان یک فریضه، به‌معنای واجب‌بودن آن است و شامل تمامی الزامات الهی، نه تنها واجبات عملی مانند نماز و روزه، می‌باشد. این فریضه به‌عنوان یک واجب اعتقادی با تأثیر مستقیم بر اعمال، آخرین حکم نازل‌شده از سوی خداوند است و پس از آن هیچ دستوری نازل نشده است.[۷۱]

امام باقر علیه السلام در این باره می‌فرماید: «آخرین فریضه‌ای که خداوند تعالی نازل کرد ولایت بود و بعد از آن فریضه‌ای نازل نکرد و سپس آیه اکمال را نازل کرد».[۷۲] امام باقر علیه السلام معنای أَکْمَلْتُ لَکُمْ را دقیقاً مطابق با لا انْزِلُ بَعْدَهُ قرار داده فرمود: فرائض یکی پس از دیگری نازل می‌شد، و ولایت آخرین فریضه بود. پس خداوند عزوجل این آیه را نازل کرد: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»؛ در واقع خدا می‌فرماید: «بعد از این فریضه، فریضه دیگری بر شما نازل نمی‌کنم، و فرائض شما را کامل نمودم».[۷۳]

منافقان هم با احساس نزدیکی رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله سؤالی مطرح کردند که از پاسخ آن آخرین‌بودن ولایت روشن شد. آنان از حضرت پرسیدند: آیا بعد از آنچه بر ما واجب کرده‌ای چیز دیگری نزد پروردگارت مانده که آن را هم واجب کنی تا خیالمان راحت شود که چیز دیگری باقی نمانده است؟ خداوند در این باره این آیه ۴۶ سوره سبأ را نازل کرد: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ؛ من شما را به یک چیز نصیحت می‌کنم؛ بعد امام باقر علیه السلام فرمود: یعنی ولایت…، و بعد از ابلاغ آن فرمود: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ….[۷۴]

ولایت به‌عنوان یکی از نخستین مسائل ابلاغ شده در اسلام، در «یوم الدار» توسط پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح شد؛ زمانی که ایشان از خویشان خود خواستند تا اسلام را بپذیرند و تنها امیرالمؤمنین علیه السلام پاسخ مثبت داد. در طول ۲۳ سال، پیامبر به‌طور مداوم این پیام را ابلاغ کرد، اما ابلاغ رسمی و کامل آن به‌عنوان آخرین مورد از رسالت‌های الهی، در نهایت در غدیر صورت گرفت.

حال سؤال این است که چرا باید ابلاغ ولایت در آخر قرار بگیرد و اسرار این تأخیر چیست؟ با دقت در تاریخچه اعلام آن و شرایط حاکم بر جامعه اسلامی آن روز، چهار وجه برای آخرین بودن ولایت به نظر می‌رسد:

وجه اول: تحقق عینی ولایت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله

از آنجا که بسیاری از ابعاد ولایت مربوط به بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله بود و مسئله امامت و خلافت عملاً بعد از آن حضرت تحقق عینی پیدا می‌کرد، ترتیب امور همین اقتضا را داشت که ولایت در نزدیک‌ترین موقعیت مناسب زمانی به رحلت حضرت اعلام شود.[۷۵]

وجه دوم: جلوگیری از فتنه‌های احتمالی

به‌خاطر اهمیت مسئله ولایت و وجود مخالفان بسیار درباره آن، اعلام چنین مسئله‌ای در نزدیک‌ترین فاصله زمانی به مرحله عمل، بهترین روش برای کاستن از فتنه‌ها و توطئه‌های احتمالی بود. پس، چون مرحله عمل درباره ولایت و خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله بود اعلام آن تا نزدیک‌ترین زمان ممکن به تأخیر انداخته شد.[۷۶]

وجه سوم: ثبت در خاطره‌ها

برای آنکه مسئله ولایت به فراموشی سپرده نشود و به خوبی در خاطره‌ها بماند و مردم آن را به یک داستان تاریخی تبدیل نکنند بدون آن که مرحله عمل آن را در نظر داشته باشند، آخرین فرصت زمانی برای ابلاغ در نظر گرفته شد.

البته با این فاصله هفتاد روزه باز هم بسیاری آن را به فراموشی سپردند، چنان‌که حضرت زهرا علیها السلام خطاب به آنان فرمود: آیا سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم را فراموش کردید که فرمود: «هرکس من مولی و صاحب اختیار اویم، علی مولی و صاحب اختیار اوست».[۷۷]

وجه چهارم: آسانی در تحمل این اعتقاد

قبول ولایت به‌عنوان یک فریضه دینی، برای مردم دشوارتر از سایر واجبات مانند نماز و روزه بود، زیرا این موضوع به رهبری بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله مربوط می‌شد و توجهات زیادی را جلب می‌کرد. تأخیر در ابلاغ ولایت به کاهش فشار اجتماعی و جلوگیری از اتمام حجت کمک می‌کرد. در این راستا، درخواست‌ها و پیشنهادات متعددی برای انتصاب غیر از امیرالمؤمنین و شراکت در خلافت مطرح شد، که نشان‌دهنده سنگینی این فریضه بر دوش مردم بود و به همین دلیل، بهتر بود که اعلام آن به تأخیر بیفتد.[۷۸]

تحلیل دوم: اتمام حجت نهایی بر مردم

نگاه به مسئله ابلاغ ولایت در غدیر به‌عنوان آخرین اتمام حجت الهی غیر از مسئله آخرین فریضه‌بودن آن است. در این‌جا باید گفته شود که خداوند به‌گونه‌های مختلف گفتاری و عملی بر مردم اتمام حجت فرموده است. ابلاغ ولایت در غدیر -چون کمال دین است- هم از نظر زمانی و هم از نظر اهمیت، در آخرین درجه اتمام حجت الهی است. در اینجا سه نکته باید تبیین شود:

نکته اول: آخرین اتمام حجت از نظر زمانی

با در نظر گرفتن اینکه نزول فرمان‌ها و احکام الهی مثل نماز و روزه مستقیماً یک اتمام حجت نیست، بلکه ابلاغ حکم است، مسئله ولایت از گونه اتمام حجت است؛ زیرا با اعتقاد به ولایت هم آینده علمی و هم عملی امت تضمین شده است. این تضمین کلی شامل دانستن امور بسیاری از احکام الهی و نیز اجرای عملی آنهاست. پس می‌توان گفت: آخرین باری که خداوند بر مردم اتمام حجت فرموده همین ابلاغ ولایت در غدیر بوده که با وجود آن نیازی به اتمام حجت دیگری نیست.[۷۹]

نکته دوم: آخرین درجه اتمام حجت

اعلام ولایت در مراسم غدیر به عنوان یک رویداد بی‌سابقه و با عظمت، نشان‌دهنده اهمیت این فریضه است. در تاریخ انبیاء، هیچ پیامبری در جمعی به این بزرگی (۱۲۰ هزار نفر) سخنرانی نکرده و برنامه‌ریزی خاصی برای این خطابه در بیابان و ساخت منبر ویژه، حاکی از اهمیت موضوع ولایت است. همچنین، بیعت زبانی و تکرار مردم پس از بیان جمله مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ و ارائه توضیحات جامع در مورد ولایت، ویژگی‌های منحصر به فردی در خطابه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله به‌شمار می‌آید.

مراسم سه روزه بیعت آن هم به‌صورت یک نفری که هر کدام ابتدا در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله بایستند و با او بیعت کنند و سپس در برابر علی علیه السلام بایستند و السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ بگویند و دست بیعت دهند، عظیم‌ترین و منظم‌ترین برنامه بیعت در طول تاریخ به‌حساب می‌آید. به قدری آن برنامه‌ریزی دقیق بود که در روایات به‌صراحت آمده است که خبر آن روز به‌عنوان يوم الولاية به‌سرعت در مناطق مختلف منتشر شد و در شهرها شایع گردید و به گوش همگان رسید. حتی عده‌ای از غیر مسلمانان هم در غدیر حضور یافتند و خبر آن تا اقصی نقاط جهان در آن روز یعنی ایران و روم و چین رسید.[۸۰]

چنین برنامه مفصل و با محتوایی در آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله به‌معنای سنگ‌تمام‌گذاشتن در اتمام حجت و اقدام به آن در اعلا درجه بود، چنان‌که امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر برای احدی عذری و برای کسی سخنی باقی نگذاشت.[۸۱]

اعتراض حارث فهری که به نمایندگی از منکران ولایت رو در روی خدا ایستاد و گفت: «خدایا، عذابت را خریدارم، ولی امر ولایت تو را نمی‌پذیرم»، و پاسخ فوری خداوند که با عذاب آسمانی او را هلاک کرد، به‌خوبی سخن امام رضا علیه السلام را روشن می‌کند که فرمود: مَثَل مؤمنان در قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر خم مَثَل فرشتگان در سجودشان مقابل حضرت آدم علیه السلام است، و مَثَل کسانی که در روز غدیر از قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام سر باز زدند مثل ابلیس است؛ و در این روز این آیه نازل شده است: «امروز دینتان را کامل کردم…».[۸۲]

یعنی در روز غدیر چنان حجت تمام شد و چنان این اتمام حجت همه‌جانبه بود که هرکس سر تعظیم فرود آورد با علم و آگاهی بود و هر کس از پذیرش آن سر برتافت از روی علم و آگاهی بود؛ همچون شیطان که با علم و آگاهی از فرمان خدا سر برتافت و تا ابد رانده درگاه پروردگار گشت. امام باقر علیه السلام در بیان کامل‌شدن دین به این نکته اشاره می‌فرماید که هیچ جاهلی بعد از آن باقی نماند و همه آگاهانه عمل می‌کردند و می‌کنند: پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت در حالی که دین را کامل کرده بود و راه نجات را برای شما روشن فرموده بود، و برای هیچ جاهلی حجتی باقی نگذاشته بود؛ بنابراین هرکس ناآگاه باشد یا خود را به ناآگاهی بزند یا انکار نماید یا فراموش کند یا خود را به فراموشی بزند، حسابش با خدا خواهد بود.[۸۳]

نکته سوم: سِرِّ عظمتِ آخرین اتمام حجت

عظمت اتمام حجت در غدیر به معرفی دوازده امام علیهم السلام برمی‌گردد که در علم، عصمت و سایر ویژگی‌ها مشابه پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و قادر به برآوردن نیازهای بشر تا پایان دنیا می‌باشند. این معرفی به‌معنای استمرار حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در نسل‌های آینده است. بدین ترتیب، اسلام در غدیر به کمال رسید و هیچ عذری برای مردم باقی نماند؛ بنابراین، غدیر به‌عنوان بزرگ‌ترین اتمام حجت، نشان‌دهنده تکمیل دین و عدم پذیرش عذر از سوی خداوند است.

امام رضا علیه السلام این نکته را با صراحت تمام چنین بیان می‌فرماید: خداوند پیامبرش را قبض روح نکرد تا آنگاه که دینش را کامل فرمود… و در حجةالوداع -که در آخر عمر حضرت بود- این آیه را نازل کرد: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان دین شما راضی شدم»؛ مسئله امامت از کمال دین است. و پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا نرفت تا آنکه معارف دین را برای امتش بیان کرد و راه را برایشان واضح نمود و آنان را برای پیمودن راه حق آماده کرد و رفت. پس هرکس گمان کند که خداوند دینش را کامل نکرده کتاب خدا را ردّ کرده، و هر کس کتاب اللَّه را ردّ کند به خداوند کافر شده است.[۸۴]

امام صادق علیه السلام تصریح فرموده که آنچه از خدا و رسول صلی الله علیه و آله رسیده پاسخگوی تمام نیازهای بشر است. حضرت به اتمام حجت خدا با آیه اکمال استناد می‌فرماید: چیزی نیست که فرزندان آدم بدان نیاز داشته باشند، مگر آنکه درباره آن دستوری از خدا و رسول صادر شده است، و اگر چنین نبود خداوند اتمام حجت نمی‌کرد. راوی پرسید: خداوند به چه چیزی اتمام حجت فرموده؟ امام صادق علیه السلام فرمود: کلام خدا «امروز دینتان را کامل کردم…». اگر سنت‌ها و فرائض و آنچه مردم بدان نیاز دارند را کامل نکرده، پس با چه چیزی اتمام حجت فرموده است.[۸۵]

امام صادق علیه السلام منظوری از بیان همه احکام الهی دارد، و گرنه در ظاهر مشخص است که بسیاری از مسائل دین در فرصت کوتاه عمر پیامبر صلی الله علیه و آله ناگفته ماند. البته همه احکام و معارف الهی در قرآن نهفته است، ولی تا استخراج‌کننده مطمئن آن نباشد گویا به مردم نرسیده است. آری با نصب امامانی که این معارف را با علم متصل به علم الهی بیان می‌کنند گویا در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله همه معارف و احکام به مردم ابلاغ شده است.

این رمز الهی‌بودن شیعه است که آنچه را از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث نداشته باشد از دوازده امام معصوم علیهم السلام دریافت می‌کند، ولی غیر شیعه دست به دامان قیاس و استحسان می‌شوند، چرا که با نپذیرفتن امامان راه دیگری ندارند. امام باقر علیه السلام در دمشق وقتی خلیفه اموی را مفتضح کرد و نمونه‌ای از جایگاه علم امامت را به او نشان داد، با استناد به آیه اکمال چنین فرمود: مائیم کسانی که کمال و تمام را به ارث می‌بریم، همان که خداوند آنها را بر پیامبرش نازل کرد آنجا که می‌فرماید: «امروز دینتان را برای شکا کامل کردم…»، و زمین خالی نمی‌ماند از کسی که چنین اموری در او کامل باشد، که دیگران از رسیدن به آن کمال عاجزند.[۸۶]

تحلیل سوم: ریشه اصلی کمال دین

با قطع نظر از دیدگاه اتمام حجت در غدیر، باید تلاش کرد که لُبّ مطلب در این مراسم به دست داده شود و نقطه مرکزی کمال دین روشن شود. تا همیشه بشر به آن اتکا کند و از لغزش‌ها و انحرافات مصون بمانیم. در اینجا دو نکته قابل ملاحظه است:

نقطه اصلی ولایت

نقطه مرکزی کمال دین، «صاحب اختیاری دوازده امام علیهم السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله» است که اعتقاد مسلمانان را شکل می‌دهد و از سه رکن تشکیل شده است: «صاحب اختیاری»، «دوازده امام علیهم السلام» و «بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله». هرگونه نقص در این ارکان، به عدم درک صحیح از اصل ولایت منجر می‌شود. افرادی که علی علیه السلام را به‌عنوان خلیفه چهارم یا تنها برخی از امامان را قبول دارند، در یکی از ارکان ناقص هستند و این اعتقادات با غدیر همخوانی ندارد. غدیر به‌طور خاص برای اعلام صاحب اختیاری امامان و تکمیل دین تشکیل شده است و این امر به‌عنوان قوام ولایت شناخته می‌شود.[۸۷]

آثار ولایت

پذیرفتن صاحب اختیار بودن امامان علیهم السلام آثار و لوازمی دارد که کاشف از وجود حقیقی آن در اعتقاد قلبی یک مسلمان است. این آثار در واقع جلوه‌ها ولایت است که این‌گونه خود را نشان می‌دهد. یکی از بارزترین آثار ولایت داشتن محبت نسبت به صاحبان ولایت و برائت و بیزاری از دشمنان ایشان است. در این زمینه احادیث بسیاری وارد شده که نمونه‌هایی از آنها ذکر می‌شود:

  • خداوند ایمان بنده‌ای را نمی‌پذیرد جز با ولایت علی و بیزاری از دشمنانش.[۸۸]
  • خدا از هیچ بنده‌ای حسنه‌ای قبول نمی‌کند تا از او درباره محبت علی بن ابی‌طالب علیه السلام سؤال کند.[۸۹]
  • خداوند از بندگان اعمال صالحی را که انجام می‌دهند نمی پذیرد هنگامی که صاحب اختیاری امام ظالمی را بپذیرند که از سوی خدا تعیین نشده است.[۹۰]
  • خداوند در روز قیامت از بندگان نمی‌پذیرد جز این دینی که شما به آن اعتقاد دارید.[۹۱]

تحلیل چهارم: جشن اکمال دین

گاهی سؤال و سخن یک مخالف ذهن را نسبت به نکته بیدار می‌کند. شاید اگر آن یهودیان این جهت را نزد دشمن معروف غدیر یعنی عمر بن الخطاب مطرح نمی‌کردند ما هم متوجه حساسیت آن نمی‌شدیم و به اهمیت فوق‌العاده آن پی نمی‌بردیم.

یهودیان به عمر گفتند: اگر این آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ… بر ما یهودیان نازل شده بود و ما روز نزول آن را می‌دانستیم، آن روز را عید خود قرار می‌دادیم.[۹۲]

صاحبان هر دینی باید مهم‌ترین روز جشن خود را به‌عنوان روز کمال دینشان انتخاب کنند، که در آن خداوند تأیید نهایی را بر دین آنان صادر کرده است. در حالی که یهودیت و مسیحیت سندی برای کامل‌شدن دین خود ندارند، مسلمانان در قرآن نه تنها سند کمال دین را دارند، بلکه روز نزول تأیید نهایی خداوند بر اسلام را نیز به وضوح می‌شناسند؛ آن روز غدیر است که خداوند آیه اکمال را در آن روز فرستاده است.

پیامبر صلی الله علیه و آله که غدیر را بهخاطر کمال دین بالاترین عید معرفی کرده است: روز غدیر خم مهم‌ترین عید امت من است …، و آن روزی است که خداوند دین را در آن کامل کرد و نعمت را در آن روز بر امتم تمام نمود و اسلام را به‌عنوان دین آنان راضی شد.[۹۳]

امیرالمؤمنین علیه السلام همین نکته را با اشاره به ثمره آن بیان می‌فرماید که کامل‌شدن دین باعث چشم‌روشنی دینداران خواهد بود و چه جشنی شیرین‌تر از آنکه انسان در روز روشنی چشم خود جشن بگیرد. این مطلب را حضرت در جشن غدیری که بعد از ۲۵ سال برای اولین بار در کوفه گرفته شد چنین بیان فرمود: خداوند دین خود را کامل کرد و چشم پیامبرش و مؤمنان و پیروان اسلام را روشن فرمود…، و وعده نیک خدا بر صابرین به انجام رسید.[۹۴]

امام صادق علیه السلام عیدبودن این روز را به نزول چنین آیه‌ای نسبت می‌دهد و در پاسخ کسی که از حضرت می‌پرسد: آیا مسلمانان عیدی با فضیلت‌تر از فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ می‌فرماید: آری، با فضیلت‌ترین و با عظمت‌ترین و شریف‌ترین آنها نزد خداوند روزی است که خداوند در آن دین را کامل کرد و این آیه را بر پیامبرش نازل فرمود: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ…. و آن روزی است که پیامبر صلی الله علیه و آله علی را به‌عنوان عَلَم و علامت برای مردم منصوب فرمود و درباره او مطالبی نازل شد و دین در آن روز کامل شد و نعمت بر مؤمنان به اعلاترین درجه رسید.[۹۵]

این باور آنگاه عمیق‌تر می‌شود که دانسته شود پیامبران هم پیشاپیش این روز را جشن می‌گرفته‌اند؛ چنان‌که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده، مگر آنکه این روز را عید گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.[۹۶]

و این اعتقاد زمانی به اوج خود می‌رسد که دانسته شود این روز را فرشتگان و اهل آسمان‌ها جشن می‌گیرند؛ چنان‌که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: روز غدیر نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمین است.[۹۷] همچنین، می‌فرماید: و نام روز عید غدیر در آسمان‌ها روز عهد معهود است.[۹۸] نیز می‌فرماید: در روز غدیر تختی از کرامت خداوند مقابل بیت المعمور قرار می‌دهند و همه فرشتگان کنار آن جمع می‌شوند و جشن عظیم غدیر را بر پا می‌کنند.[۹۹] همچنین، برای نشان‌دادن بالاترین درجه فضیلت می‌فرماید: شاید گمان کنی که خداوند روزی با حرمت‌تر از روز غدیر خلق کرده است! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم![۱۰۰]

پانویس

  1. برای اطلاع کامل درباره این آیه نگاه کنید: ژرفای غدیر، ص۹۰؛ ژرفای غدیر، ص۱۹۰–۱۹۷؛ اسرار غدیر، ص۱۱۸؛ اسرار غدیر، ص۱۹۹؛ اسرار غدیر، ۲۰۱؛ اسرار غدیر، ص۲۶۳–۲۷۲؛ اسرار غدیر، ص۲۸۰؛ اسرار غدیر، ص۲۸۲؛ اسرار غدیر، ص۳۰۰؛ اسرار غدیر، ص۳۶۳–۳۶۵؛ چهارده قرن با غدیر، ص۴۰؛ چهارده قرن با غدیر، ص۵۹؛ چهارده قرن با غدیر، ص۷۵؛ چهارده قرن با غدیر، ص۷۹؛ چهارده قرن با غدیر، ص۸۹؛ چهارده قرن با غدیر، ص۱۱۳؛ چهارده قرن با غدیر، ص۱۵۳–۱۵۷؛ چهارده قرن با غدیر، ص۲۲۵–۲۳۱؛ اولین میراث مکتوب درباره غدیر، ص۱۸؛ اولین میراث مکتوب درباره غدیر، ص۳۶؛ اولین میراث مکتوب درباره غدیر، ص۴۸؛ غدیر از زبان مولی، ص۲۵؛ واقعه قرآنی غدیر، ص۸۹؛ واقعه قرآنی غدیر، ص۱۱۴؛ سخنرانی استثنائی غدیر، ص۵۵؛ سخنرانی استثنائی غدیر، ص۱۷۱–۱۷۸؛ تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام، ص۴۶–۴۷؛ تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام، ص۵۷–۵۹؛ تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام، ص۶۵–۶۸؛ تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام، ص۹۷–۹۸، تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام، ص۱۷۲؛ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۱–۱۹۹؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۳۶۲–۳۶۳؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۳۸۰؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۵۰۷–۵۰۸؛ خلاصه عبقات الانوار، ص۴۶۲–۴۷۵؛ ابلاغ ولایت، ص۵۴–۶۱؛ یاد امام عصر علیه السلام در عید غدیر، ص۵۴–۶۱؛ المیزان، ج۵، ص۱۶۷–۱۷۵؛ بر ساحل غدیر، ص۹۹–۱۲۲؛ نگاهی بر زیارت غدیریّه، ص۱۱۱–۱۵۰؛ نگرشی بر غدیر خم، ص۴۲–۵۶؛ نقش غدیر در کمال انسان‌ها، ص۶۱–۱۵۰؛ اکمال دین در غدیر حقیقتی انکارناپذیر، ص۲۰–۴۰؛ اکمال دین در غدیر حقیقتی انکارناپذیر، ص۶۱–۶۴؛ غدیر چشمه زلال ولایت، ص۲۳–۲۴؛ قبسی از غدیر، ص۱۴–۱۹. مائده غدیر، ص۶۶–۸۲؛ مائده غدیر، ص۸۷–۹۸؛ حدیث غدیر و مسئله امامت، ص۶–۵۹؛ آیات ولایت، ج۳، ص۲۱–۵۵؛ جایگاه غدیر، ص۱۳۹–۱۴۴؛ نگرشی نو به غدیر، ص۴۴–۵۴؛ از غدیر تا الغدیر، ص۹۷–۱۰۳؛ غدیر در آئینه قرآن، ص۲۲۳–۳۶۶.
  2. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۵.
  3. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۱–۱۵۲.
  4. تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶۲، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۷، ح۲۳.
  5. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۵–۱۹۷.
  6. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۱۵، ح۱۵۱.
  7. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۴۳.
  8. الاقبال، ج۲، ص۲۶۲؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۴.
  9. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۴۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۴؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۵، ح۲۵۰.
  10. الیقین، ص۲۱۲.
  11. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۸۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۵، ح۷۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۹۸.
  12. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدیر، ص۱۴۵، بخش۲.
  13. بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
  14. الامالی للصدوق، ص۳۵۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۴۰.
  15. کنز العمال، ج۲، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
  16. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۶.
  17. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدیر، ص۱۴۵، بخش۴.
  18. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۷.
  19. بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
  20. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۸.
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ صحیح ابن‌حبان، ج۱، ص۴۱۳؛ کنز العمال، ج۲ ص ۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ الدر المنثور، ج۳، ص۱۸.
  23. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۰.
  24. مفتاح النجا فی مناقب آل العبا علیهم السلام (مخطوط).
  25. ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام (مخطوط).
  26. مناقب علی بن ابی‌طالب علیه السلام (ابن‌مغازلی)، ص۶۹.
  27. مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام (خوارزمی)، ص۱۳۶–۱۳۷.
  28. الخصائص العلویة (مخطوط).
  29. توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل (مخطوط).
  30. فرائد السمطین، ج۱، ص۷۴.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ الاحتجاج، ج۱، ص۵۶–۵۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۷۶.
  32. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۱.
  33. بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
  34. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
  35. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدیر، ص۱۴۵، بخش۴.
  36. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۴.
  37. الفضائل، ص۸۴.
  38. برای اطلاع بیشتر در این باره نگاه کنید: غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۲–۱۶۰.
  39. الفضائل، ص۸۴.
  40. تفسیر فرات الکوفی، ص۱۱۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۷۱، ح۵۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۶، ح۲۱۵.
  41. الامالی للصدوق، ص۳۵۶، ح۱۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۴۰.
  42. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
  43. فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۵، ح۲۵۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۴.
  44. اسرار غدیر، ص۱۴۶، بخش۵.
  45. بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
  46. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
  47. علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹.
  48. الاحتجاج، ج۱ ص۵۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
  49. الیقین، ص۳۴۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۷۶.
  50. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
  51. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
  52. بصائر الدرجات، ص۵۱۷.
  53. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
  54. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۷۳–۱۷۴.
  55. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۸۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۹–۱۶۰.
  56. بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
  57. بحارالانوار، ج۲۴، ص۵۹، ح۳۵؛ بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۴۷، ح۲.
  58. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۸۶.
  59. بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۹.
  60. بحارالانوار، ج۶۳، ص۳۱۷.
  61. بحارالانوار، ج۳۸، ص۹۸.
  62. مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۳۷؛ بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۲۳.
  63. بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۹۳–۳۹۴؛ المحاسن، ج۱، ص۹۰.
  64. بحارالانوار، ج۲۸، ص۵.
  65. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدیر، ص۱۴۶، بخش۴.
  66. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۰–۱۸۱.
  67. اسرار غدیر، ص۱۴۵، بخش۴.
  68. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
  69. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
  70. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۲–۱۸۳.
  71. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸–۴۰؛ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۹۹–۳۰۶.
  72. تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶۲؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۹۲–۲۹۳، ح۲۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۲۲، ح۱۶۹ و ۱۷۰.
  73. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۹۳؛ الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۸؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۵.
  74. الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۵؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۱۲۲.
  75. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۵.
  76. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۶.
  77. بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۲؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۱۷۷؛ الغدیر، ج۱، ص۳۹۷.
  78. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۶–۱۸۷.
  79. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۷–۱۸۸.
  80. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۶؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۳۶؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۲۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۸.
  81. اثبات الهداة، ج۳، ص۱۲۰، ح۴۷۶.
  82. الاقبال، ج۲، ص۲۶۲.
  83. بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۳۷، ح۳۹.
  84. الایضاح، ص۵۹؛ الکافی، ج۱، ص۱۹۸–۱۹۹؛ معانی الاخبار، ص۹۶؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۷۵–۶۷۶؛ عیون الاخبار، ج۲، ص۲۱۶–۲۱۷؛ الامالی للصدوق، ص۶۷۴–۶۷۵، ح۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۵۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۱.
  85. بصائر الدرجات، ص۵۱۷، ح۵۰.
  86. دلائل الإمامه، ص۲۳۵؛ نوادر المعجزات، ص۲۷۸؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۷۹.
  87. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۹۵–۱۹۶.
  88. بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۲۹.
  89. بحارالانوار، ج۱۶، ص۳۱۸، ح۷.
  90. بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۳، ح۷.
  91. بحارالانوار، ج۶، ص۱۴۸.
  92. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
  93. الامالی للصدوق، ص۱۲۵؛ بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۱۰، ح۲.
  94. مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۵۵؛ بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۱۵.
  95. تفسیر فرات الکوفی، ص۱۱۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۹، ح۴۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۵، ح۲۱۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۰، ح۲۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج۶، ص۲۷۸، ح۴.
  96. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۴.
  97. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۱.
  98. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۴.
  99. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۲.
  100. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۵.
  1. در این عبارت دو ظرافت ادبی و دقت تاریخی وجود دارد: یکی کلمه «عرصه» است که معنای کلی به اقتضای سیاق جمله پیدا می‌کند مثل «صحنه»، «زمینه». دیگری کلمه ما بَرِحْنا است که در اینجا به‌صورت افعال تامّه است -نه افعال ناقصه- و معنایش نظیر کلام فرزند حضرت یعقوب علیه السلام است که در قرآن آمده: فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّی یَأْذَنَ لِی أَبِی؛ من هرگز از زمین تکان نمی‌خورم تا پدرم اجازه دهد. در اینجا هم ترکیب ما بَرِحْنَا الْعَرْصَةَ به این معناست که «هنوز از جایمان حرکت نکرده بودیم» یا «هنوز صحنه اعلام ولایت بر پا بود و کسی از جایش تکان نخورده که آیه نازل شد».


منابع

  • آیات ولایت: همراه با پاسخ‌گویی به شبهات آیه ولایت؛ سید محمد مرتضوی، قم: انتشارات آشیانه مهر، ۱۳۹۳ش.
  • ابلاغ ولایت، اکمال رسالت: پندارها و پاسخ‌ها؛ علی جلائیان اکبرنیا، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۹۱ش.
  • إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ محمد بن حسن حر عاملی، تحقیق: علاءالدین اعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۵ق.
  • الاحتجاج؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
  • از غدیر تا الغدیر؛ محمد کاظمینی، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۲ش.
  • اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
  • الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة؛ سید علی بن موسی بن طاووس، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۱۸ق.
  • اکمال دین در غدیر حقیقتی انکارناپذیر؛ محمد یثربی، قم: مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی رحمة الله علیه (مرکز تحقیق و نشر آثار فقهاء امامیه)، ۱۳۸۸ش.
  • الامالی؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدباقر کمره‌ای، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
  • اولین میراث مکتوب از واقعه غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • الایضاح؛ فضل بن شاذان، تهران: مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بی‌تا.
  • بر ساحل غدیر به انضمام متن کامل خطبه غدیر؛ رسول عارفیان، مشهد: انتشارات پیوند با امام، ۱۳۸۶ش.
  • بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله؛ محمد بن حسن صفار قمی، محسن بن عباسعلی کوچه‌باغی تبریزی، قم: مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
  • تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۱ش.
  • تفسیر العیاشی؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمیة الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
  • تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
  • تفسیر القمی‏؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
  • جایگاه غدیر؛ محمد دشتی، قم: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام، ۱۳۸۶ش.
  • چهارده قرن با غدیر (اتمام حجت‌ها، بحث‌های علمی، مناظرات، میراث مکتوب، شعر و ادب، یادگارها و یادبودها)؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹ش.
  • حدیث غدیر و مسئله امامت: برگرفته از کتاب‌های پانزده گفتار و امامت و رهبری؛ مرتضی مطهری، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۹۵ش.
  • خلاصه عبقات الانوار: حدیث غدیر؛ میرحامدحسین کنتوری، تلخیص: علی حسینی‌میلانی، ترجمه: مرتضی نادری، ویراستار: عبدالحسین طالعی؛ تهران: مؤسسه فرهنگی نبأ، ۱۳۹۳ش.
  • الدر المنثور فی التفسیر المأثور؛ عبدالرحمن بن ابی‌بکر سیوطی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام عن أهل بیت رسول‌الله علیه و علیهم افضل السلام؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: آصف فیضی، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۳۸۳ق.
  • دلائل الامامة؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ق.
  • نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق: باسم محمد اسدی، قم: دلیل ما، ۱۴۲۷ق.
  • ژرفای غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۳ش.
  • سخنرانی استثنائی غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
  • صحیح إبن‌حبان؛ محمد بن حبان، تحقیق: شعیب ارناووط، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ق.
  • علل الشرائع؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، قم: مکتبة الداوری، بی‌تا.
  • عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی‏، قم: مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
  • عیون أخبار الرضا علیه السلام؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران: انتشارات جهان، بی‌تا.
  • غدیر از زبان مولی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • غدیر چشمه زلال ولایت ؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، ترجمه: حسین اسلامی، قم: یاس زهرا، ۱۳۸۵ش.
  • غدیر در آینه قرآن: بررسی تاریخی-روایی مسئله خلافت و امامت علی علیه السلام در قرآن و خطابه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله علی کورانی عاملی، ترجمه: محمدحسین شمسایی، تهران، انتشارات دستان، ۱۳۸۸ش.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب؛ عبدالحسین امینی، قم: مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۶ق.
  • فرائد السمطین؛ ابراهیم بن محمد حموی جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، ۱۳۹۸ق.
  • الفضائل؛ شاذان بن جبرئیل قمی، قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۳ش.
  • قبسی از غدیر؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، ترجمه: فرج‌الله الهی، قم: یاس زهرا علیها السلام، ۱۳۸۴ش.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامیة)، ۱۴۰۷ق.
  • کمال الدین و تمام النعمة فی اثبات الغیبة و کشف الحیرة؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی الکبر غفاری، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۹۵ق.
  • کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال؛ علاءالدین علی بن حسام‌الدین متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، بی‌تا.
  • مائده غدیر: پژوهشی در آیه تبلیغ و اکمال؛ مجید جعفرپور، قم: انتشارات بیت الاحزان، ۱۳۹۳ش.
  • المحاسن؛ احمد بن محمد برقی، تحقیق: سید جلال‌الدین محدث ارموی، قم: دار الکتب الإسلامیة، بی‌تا.
  • مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ حسین بن محمدتقی نوری، بیروت: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  • مصباح المتهجد؛ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: علی‌اصغر مروارید و ابوذر بیدار، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق.
  • معانی الاخبار؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی الکبر غفاری، قم: مؤسست النشر الاسلامی، ۱۳۶۱ش.
  • المناقب؛ علی بن محمد بن شافعی (ابن‌مغازلی)، تحقیق: محمدباقر بهبودی، بیروت: دار الأضواء، ۱۴۰۴ق.
  • المناقب؛ الموفق بن احمد بکری مکی حنفی خوارزمی، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • المیزان فی تفسیر القرآن؛ سید محمدحسین طباطبایی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۲ق.
  • نقش غدیر در کمال انسان‌ها؛ محمد اسدی گرمارودی، تهران: کتاب نیستان، ۱۳۸۱ش.
  • نگاهی بر زیارت غدیریه: زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز عید غدیر به بیان امام هادی علیه السلام؛ محمدحسین صفاخواه و عبدالحسین طالعی، تهران: انتشارات سهاره، ۱۳۸۰ش.
  • نگرشی بر غدیر خم؛ عبدالصالح انتصاری، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا.
  • نگرشی نو به غدیر؛ علی‌اصغر رضوانی، قم: انتشارات عطر عترت، ۱۳۸۹ش.
  • واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یک‌ماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
  • وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة؛ محمد بن الحسن الحرّ العاملی، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق.
  • الیقین باختصاص مولانا علی علیه‌السلام بامرة المؤمنین؛ سید علی بن موسی بن طاووس، تحقیق: محمدباقر انصاری، قم: مؤسسه دار الکتاب الجزائری، ۱۴۱۳ق.