ابو سعید خدری
ابوسعید سعد بن مالک بن سنان بن ثعلبة بن عبید بن الابجر، مشهور به ابوسعید خدری،[۱] از بزرگان قبیله خزرج و انصار مدینه بود که حدود ده سال پیش از هجرت در مدینه به دنیا آمد. مادر او انیسه دختر ابی حارثه از قبیله بنی نجار بود که ابتدا همسر نعمان بن عامر از قبیله اوس و سپس همسر مالک بن سنان (پدر ابوسعید) شد؛ بنابراین ابوسعید و ابوقتاده برادران مادری بودند.[۲] ابوسعید در سن ۱۳ سالگی در جنگ احد شرکت کرد[۳] و از یاران نزدیک پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود. او در بسیاری از نبردهای پیامبر خدا در کنار ایشان بود و از کسانی است که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در شناخت حق، استوار اندیش بود و در حمایت از حقیقت، استوارگام.[۴] امام صادق علیه السلام از او تجلیل و او را تکریم نموده و به استقامت او در طریق حق، تصریح کرده است. پدرش مالک بن سنان در جنگ احد به شهادت رسید.[۵] ابوسعید در تمام غزوات پیامبر حضور داشت و از عقلاء و فضلاء اصحاب بود.[۶]
| اطلاعات فردی | |
|---|---|
| نام کامل | سعد بن مالک بن سنان خدری (ابوسعید خدری) |
| سرشناسی | یکی از جوانترین صحابه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، راوی بیش از ۱۱۷۰ حدیث |
| تولد | حدود ۱۰ سال پیش از هجرت در مدینه |
| وفات | حدود سال ۷۴ ق |
| محل دفن | قبرستان بقیع در مدینه |
| خویشان سرشناس | پدر: مالک بن سنان خدری (صحابی پیامبرصلی الله علیه وآله) |
| اطلاعات علمی | |
| استادان | پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله |
| شاگردان | سعید بن مسیب، عطاء بن یسار و نافع |
| اطلاعات فرهنگی | |
| زمینه فعالیت | راوی حدیث، فقیه، همراه امام علی علیه السلام در جنگهای صفین و نهروان |
| علت شهرت | از بزرگان انصار |
او راوی بیش از ۱۷۰۰ حدیث از پیامبر صلی الله علیه وآله است[۷] و از راویان حدیث غدیر و حدیث منزلت بهشمار میرود. روایات ابوسعید را اصحاب پیامبر چون عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، جابر بن عبدالله، زید بن ثابت و انس بن مالک و همچنین تابعین مانند سعید بن مسیب، عطا بن یسار و نافع نقل کردهاند.
ابوسعید در زمان خلافت امام علی علیهالسلام از یاران ایشان بود و در جنگهای صفین و نهروان شرکت داشت.[۸] درباره بیعت اولیه او با حضرت علی علیه السلام اختلاف است، اما حضورش در این جنگها سند همراهی وی با امام علی علیه السلام است.
او همچنین از فقهای مشهور زمان عمر بود و در جریان قتل عمر، ابوسعید و عدهای دیگر وی را به خانهاش رساندند. همچنین در واقعه حره با سپاهیان شام مقابله کرد و مورد ظلم آنها قرار گرفت. در دوران خلافت معاویه رابطه دوستانهای با بنیامیه نداشت و گاهی آنان را نقد میکرد. به شام رفت و به کار معاویه اعتراض نمود.[۹] با این حال شایعاتی درباره بیعتش با عبدالملک بن مروان وجود دارد که از نظر زمانی و ماهیت رابطه مشکوک است.
ابوسعید در میان انصار از بزرگان و در میان صحابه از زهاد و پارسایان شناخته میشد و پس از وفات در سالهای ۶۴ یا ۷۳ هجری قمری در بقیع به خاک سپرده شد.[۱۰] همچنین مزاری منسوب به او در استانبول وجود دارد.
حدیث غدیر[۱۱]
عن أبی الطفیل، قال: إنَّ علیّا علیه السلام قام، فحمد اللَّه، و أثنی علیه، ثمّ قال: «أَنشُد اللَّه من شهد یوم غدیر خُمّ إلّا قام، و لا یقوم رجل یقول: إنّی نُبِّئتُ أو بلغنی، إلّا رجل سمعت أُذُناه، و وعاه قلبه».
فقام سبعة عشر رجلًا، منهم: خزیمة بن ثابت، و سهل بن سعد، و عدیُّ بن حاتم، و عقبة بن عامر، و أبو أیّوب الأنصاری، و أبو سعید الخُدری، و أبو شریح الخزاعی، و أبو قدامة الأنصاری، و أبو لیلی[۱]، و أبو الهیثم بن التیّهان، و رجالٌ من قریش، فقال علیّ علیه السلام و عنهم: «هاتوا ما سمعتم».
فقالوا: نشهد أنَّا أقبلنا مع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله من حجّة الوداع، حتی إذا کان الظهر خرج رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فأمر بشجرات فشُذِّبنَ و أُلقی علیهنّ ثوبٌ، ثمّ نادی بالصلاة، فخرجنا، فصلّینا، ثمّ قام، فحمد اللَّه، و أثنی علیه، ثمّ قال: «أیّها الناس ما أنتم قائلون؟ قالوا: قد بلّغت. قال: اللّهمّ اشهد. ثلاث مرّات. قال: إنّی أُوشِک أن أُدعی، فأجیب، و إنّی مسؤولٌ، و أنتم مسؤولون. ثمّ قال: أیّها الناس إنّی تارکٌ فیکم الثّقَلَین: کتاب اللَّه، و عترتی أهل بیتی، إن تمسّکتم بهما لن تَضِلّوا، فانظروا کیف تخلفون فیهما، و إنَّهما لن یفترقا حتی یردا علیَّ الحوض، نبّأنی بذلک اللطیف الخبیر.
ثمّ قال: إنَّ اللَّه مولای، و أنا مولی المؤمنین، أ لستم تعلمون أنّی أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا: بلی ذلک. ثلاثاً. ثمّ أخذ بیدک یا أمیر المؤمنین فرفعها، و قال: من کنتُ مولاه فهذا علیٌّ مولاه: اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه. فقال علیٌّ: صدقتم و أنا علی ذلک من الشاهدین».
أبی الطفیل، گفت: حضرت علی علیه السلام ایستاد، خدا را حمد و ثنا گفت، سپس فرمود: «از خدا میخواهم هر کس که در روز غدیر خم شاهد بوده است بلند شود، و هر کسی که بگوید به من خبر دادهاند یا به من رسیده است، مگر آن کسی که این مطلب به گوشش رسیده و در قلبش جای گرفته، بلند نشود».
هفده نفر برخاستند، از جمله: خزیمه بن ثابت، سهل بن سعد، عدی بن حاتم، عقبه بن عامر، ابو ایوب انصاری، ابو سعید خدری، ابو شریح خزاعی، ابو قدامه انصاری، ابو لیلی، ابو الهیثم بن تیهان، و مردانی از قریش. حضرت علی علیه السلام به آنان گفت: «آنچه شنیدهاید بیان کنید». آنها گفتند: «شهادت میدهیم که ما همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجّت الوداع آمدیم، تا وقتی ظهر شد، پیامبر صلی الله علیه واله بیرون آمد و دستور داد درختانی هرس و بریده شدند و روی آنها پارچهای انداخته شد. سپس پیامبرصلی الله علیه واله ندا داد به نماز، ما بیرون رفتیم و نماز خواندیم. سپس پیامبر ایستاد، خدا را حمد و ثنا کرد و گفت: "ای مردم، شما چه میگویید؟" آنان گفتند: به تحقیق که ابلاغ کردید. پیامبر گفت: خدایا شاهد باش. سه بار گفت. سپس فرمود: من به زودی دعوت میشوم، دعوت را پاسخ میگویم، و من مورد سؤال قرار میگیرم و شما نیز مورد سؤال قرار میگیرید. سپس فرمود: ای مردم، من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من، اگر به آنها چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد. پس مواظب باشید پس از من چگونه با آنها رفتار خواهید کرد، و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا به کنار حوض در قیامت بازگردند، این خبر را از لطیف خبیر به من رسیده است.
سپس فرمود: خدا مولای من است و من مولای مؤمنانم. آیا نمیدانید که من نسبت به شما از خودتان سزاوارترم؟ آنان گفتند: بله، این را سه بار گفتیم. سپس دست شما را گرفت ای امیر مؤمنان، بالا برد و فرمود: هر کس من مولای اویم علی مولای اوست، خدایا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس با او دشمنی کند». آنگاه علی علیه السلام فرمود: «شما راست گفتید و من بر این امر از شاهدانم».
شأن نزول آیه تبلیغ[۱۲]
ابو سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ علی رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله یوم غدیر خم فی علی بن أبی طالب علیهما السلام.
ابو سعید خدری گفت: این آیه نازل شد: «ای رسول! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است برسان» بر رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم درباره علی بن ابیطالب علیهما السلام.
حدیث سد الابواب[۱۳]
أبو سعید الخدریّ سعد بن مالک، قال عبد اللّه بن الرقیم الکنانی: خرجنا إلی المدینة زمن الجمل، فلقینا سعد بن مالک بها، فقال: أمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بسدّ الأبواب الشارعة فی المسجد و ترک باب علیّ علیه السلام.
ابو سعید خدری، سعد بن مالک، گفت: عبدالله بن رقیم کنانی روایت میکند: ما در زمان جنگ جمل به مدینه رفتیم و در آنجا سعد بن مالک را ملاقات کردیم. او گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستور داده بود که درهای اصلی مسجد را ببندند و تنها درِ خانه علی علیهالسلام را باز بگذارند.
جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین[۱۴]
ابو سعید الخدری قال: أمرنا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین. قلنا: یا رسول اللَّه أمرتنا بقتال هؤلاء فمع مَن؟ قال: مع علیٍّ بن ابی طالب علیهما السلام
ابو سعید خدری گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد ما با ناکثین، قاسطین و مارقین بجنگیم. ما گفتیم: ای رسول خدا، شما ما را دستور به جنگ با اینها دادهاید، اما با چه کسی همراه باشیم؟ فرمود: با علی بن ابیطالب علیهماالسلام.
پانویس
- ↑ دانشنامه امیرالمؤمنین جلد ۱۳صفحه۵۹
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، جلد۴، صفحه۱۶۷۱
- ↑ المغازی، جلد۱، صفحه۳۰۲
- ↑ مجموعه آنچه را که درباره استوارگامی او در منابع آمده است، میتوان در مستدرکات علم الرجال (جلد ۱ صفحه ۲۰ به بعد) دید.
- ↑ المغازی، جلد۱، صفحه۳۰۲
- ↑ الاستیعاب، جلد۴، صفحه۱۶۷۲
- ↑ الاستیعاب جلد۲، صفحه۶۰۲
- ↑ تاریخ الامم و الملوک، جلد۱۱، صفحه ۵۲۵–۵۲۶
- ↑ الاستیعاب، جلد۴، صفحه۱۶۷۲
- ↑ الطبقات الکبری، جلد۸، صفحه۳۱۰
- ↑ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب؛ جلد1؛ صفحه358
- ↑ عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، جلد9، صفحه 85
- ↑ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب؛ جلد3؛ صفحه291
- ↑ نظرة فی کتاب منهاج السنة النبویة لابن تیمیة الحرانی؛ صفحه139