پرش به محتوا

منافقان و آزار پیامبر صلی الله علیه و آله

از ویکی غدیر

منافقان و آزار پیامبر صلی الله علیه و آله موضوعی است که با تکیه بر جمله‌ای از پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر برداشت شده که در آن نزدیکی امیرالمؤمنین علیه السلام با خودش را عامل این آزارها برمی‌شمرد.

به گفته برخی شارحان خطبه غدیر این قسمت از خطبه روایتی از موارد اذیت پیامبر صلی الله علیه و آله توسط منافقان است که حضرت، همان ابتدای سخن، پس از ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به آن اشاره می‌کند: منافقان به پیامبر اُذُن (گوش) می‌گفتند چون پیامبر صلی الله علیه و آله کاملاً به امیرالمؤمنین علیه السلام گوش می‌داد و متقابلاً امیرالمؤمنین علیه السلام نیز این‌گونه بود و این برای منافقان بسیار گران می‌آمد.

در ذیل این قسمت از خطبه غدیر برخی شارحان به قول خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله درباره کفایت او از استهزاء منافقان درباره اعلان انتصاب امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کرده‌اند و توطئه منافقان در آغاز سخنرانی غدیر برای به هم زدن آن را نمونه‌ای از توطئه آنان و کفایت الهی برشمرده‌اند.

در ذیل این قسمت از خطبه غدیر برخی شارحان به این نکته اشاره کرده‌اند که غدیر محور اصلی آزار پیامبر صلی الله علیه و آله توسط دشمنانش بوده است. دلایل بزرگی ظلم بر پیامبر صلی الله علیه و آله هم از سوی برخی محققان چنین برشمرده شده است: ارتباط مستقیم بزرگی ظلم به رتبهٔ مظلوم؛ بزرگی رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در اعلان ولایت، واردشدن همهٔ مصائب بر پیامبر صلی الله علیه و آله.

اقدامات منافقان و علت آزار پیامبر صلی الله علیه و آله توسط آنان

به گفته برخی شارحان خطبه غدیر این قسمت از خطبه روایتی از موارد اذیت پیامبر صلی الله علیه و آله توسط منافقان است که حضرت، همان ابتدای سخن، پس از ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به آن اشاره می‌کند.

از نکات مهم برای مبلغین غدیر و فعالان این عرصه، آگاهی از این موضوع است که حتی پیامبر صلی الله علیه و آله، به‌خاطر امیرالمؤمنین علیه‌السلام بارها مورد دشنام قرار گرفته است. این آگاهی به‌عنوان جنبه‌ای تربیتی، موجب تقویت اعتقاد و استقامت مبلغان در مواجهه با مخالفت‌ها و اهانت‌ها شده و آن‌ها را در مسیر تبلیغی خود ثابت‌قدم نگه می‌دارد.

درباره این مورد، یعنی اُذُن (گوش) خوانده‌شدن پیامبر صلی الله علیه و آله توسط منافقان، گفته شده که اذن همان نامیدن چیزی به نام یکی از اجزاء آن است که افاده مبالغه می‌کند؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود فلانی عین است (در زبان عربی یکی از معانی عین جاسوس است) بدین معناست که شخص جاسوس باید تمام و کمال ببیند تا بتواند به وظیفهٔ خود عمل کند. در اینجا هم به پیامبر اذن می‌گفتند چون پیامبر صلی الله علیه و آله کاملاً به امیرالمؤمنین علیه السلام گوش می‌داد و متقابلاً امیرالمؤمنین علیه السلام نیز این‌گونه بود و این برای منافقان بسیار گران می‌آمد.

خداوند نیز در جواب آنها، در آیه ۶۱ سوره توبه، از پیامبر صلی الله علیه و آله دفاع می‌کند و می‌فرماید: قُلْ اُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ؛ یعنی اینکه او گوش می‌دهد خیرش برای همهٔ شماست. پس با علی علیه السلام بودن و مشورت با او سودش به شما می‌رسد. چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله را اذیت می‌کنید؟ و در ادامهٔ آیه می‌فرماید: وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ ألیمٌ؛ یعنی عقوبت چنین آزاری به رسول خدا صلی الله علیه و آله واضح است که جایگاه آزاردهندگان در جهنم است و عذاب دردناکی منتظر آنهاست.

در مورد رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله با منافقان، امام کاظم علیه السلام چنین فرموده است: پیامبر صلی الله علیه و آله دربارهٔ منافقین با بزرگواری رفتار کرد و ظاهر آنان را پذیرفت و باطنشان را به خدا واگذار کرد.[۱]

کفایت از استهزاء منافقان توسط خداوند در واقعه غدیر

در ذیل این قسمت از خطبه غدیر برخی شارحان به قول خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله درباره کفایت او از استهزاء منافقان درباره اعلان انتصاب امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کرده‌اند: روز شانزدهم ذی الحجه همچنان قافله حجةالوداع در مسیر خود به‌سمت غدیر در حرکت بود و آیاتی برای زمینه‌سازی و پشتیبانی از غدیر نازل می‌شد.

پس از توقف کاروان در منزلی، جبرئیل بار دیگر نازل شد و اولین نشانه‌های حفظ الهی برای پیامبر صلی الله علیه و آله در آیات ۹۲ تا ۹۵ سوره حجر نازل شد: فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۹۲﴾ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۹۳﴾ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ﴿۹۴﴾ إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ ﴿۹۵﴾؛ قسم به پروردگارت از همه آنان سؤال خواهیم کرد درباره آنچه انجام می‌دهند. پس با صدای بلند آنچه بدان مأموری ابلاغ کن و از مشرکان اعراض نما، و ما تو را از شر مسخره‌کنندگان حفظ می‌کنیم(حجر:۹۲–۹۵).[۲]

توطئه منافقان در آغاز سخنرانی غدیر

برخی از شارحان خطبه غدیر به نمونه‌ای دیگر از توطئه‌های منافقان در جریان غدیر و کفایت الهی نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره کرده‌اند. این توطئه زمانی در حال آغازشدن بود که خطبه غدیر در حال آغاز بود. در این هنگام، منافقان به ایادی و هواداران خود سپردند که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز منبر قرار گرفت و مردم با انسجام بیشتری آماده سخنرانی شدند در صفوف اول قرار داشته باشند و ناگهان از بین جمعیت برخیزند و پراکنده شوند تا عملاً مجلس را برهم‌زنند و نگذارند برنامه ادامه یابد.

این نقشه نیز عملی شد و در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله از فراز منبر منتظر اجتماع منسجم‌تر مردم در برابر منبر بود، متوجه عده‌ای شد که از برابر منبر برخاستند در حال خروج از بین جمعیت بودند. اگر چه بسیاری از مؤمنان همچنان در برابر منبر نشسته بودند، این منظره بسیار بی‌ادبانه بود که عده‌ای در آن شرایط حساس و در حالی که پیامبر صلی الله علیه وآله بر فراز منبر است برخیزند و بروند.

در اینجا، پیامبر صلی الله علیه و آله به‌منظور جلوگیری از تفرقه و بی‌نظمی در مجلس به امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داد تا نظم را برقرار کند. پیامبر سپس جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام را معادل جایگاه خود معرفی کرد و بر رضایت الهی نسبت به ایشان تأکید کرد.

رفتار زشت فریب‌خوردگان در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله برای خودشان آشکار شد با اعتذار و گریه همراه شد؛ اما منافقان همچنان در حال توطئه بودند و عده‌ای از آنان برای توجیه عمل خود بهانه‌تراشی کردند: «یا رسول اللَّه! ما از شما دور نشدیم جز به‌خاطر آنکه نخواستیم مزاحم شما باشیم و شما اذیت شوید! ما از نارضایتی رسول خدا صلی الله علیه و آله به پروردگار پناه می‌بریم». پیامبر صلی الله علیه و آله عذر آنان را پذیرفت تا موقعیت سخنرانی حفظ شود و با این بزرگ‌منشیِ حضرت بار دیگر توطئه منافقان خنثی شد.[۳]

انتخاب ولایت: محور اصلی در آزار پیامبر صلی الله علیه و آله در میان سایر انبیاء

در ذیل این قسمت از خطبه غدیر برخی شارحان به این نکته اشاره کرده‌اند که غدیر محور اصلی آزار پیامبر صلی الله علیه و آله توسط دشمنانش بوده است: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیت؛ هیچ‌یک از پیامبران مثل من اذیت و آزار ندید‏».[۴]

پیامبر صلی الله علیه و آله در طول رسالت خویش آزارهای زیادی دید، اما چه آزاری بوده که قلب حضرتش را آنچنان به درد آورده که این جمله را بر زبان جاری کرده است. اذیت مشرکان در جای خود، اما بزرگ‌ترین آزار به پیامبر به‌واسطهٔ آن بود که هیچ پیغمبری بنا نبود کسی به نام علی علیه السلام را جانشین خود معرفی کند. گرچه هر پیغمبری برای خود جانشین انتخاب کرده، اما خطاب آیه تبلیغ از بین یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر فقط برای یک پیامبر و آن هم برای خاتم النبیین صلی الله علیه و آله بوده است. این مأموریت ابلاغ آنچنان سنگین بوده که به‌خاطر مخالفت مردم از پذیرش، پیامبر درخواست معاف‌شدن از خداوند برای ابلاغ ولایت می‌کند، اما پس از تضمین خداوند اعلان می‌نماید.

پیامبر صلی الله علیه و آله به‌جهت رسالت جهانی، وجود دشمنان خارجی، هجمه‌ها و فشارها تا استقرار اسلام، رنج مشقت فراوان دیدند که قابل مقایسه با سایر انبیاء الهی نیست. اما سخن از این است که آنچه بیش از همه حضرتش را از دیگر برگزیدگان خداوند متمایز می‌گرداند این است که او مأمور به معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام بوده و این کار را نیز از زمان اعلان آشکار اسلام در جمع عمومی در یوم الانذار مطرح بوده است.[۵]

دلایل بزرگی ظلم بر پیامبر صلی الله علیه و آله

در این قسمت از شرح خطبه غدیر، برخی شارحان دلایل بزرگی ظلم بر پیامبر صلی الله علیه و آله را برشمرده و شرح داده‌اند:

دلیل اول: ارتباط مستقیم بزرگی ظلم به رتبهٔ مظلوم

چون درجه و رتبهٔ پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از همه انسان‌ها بالاتر است، اگر جسارتی یکسان از لحاظ ظاهری به شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و یک انسان عادی شود این اذیت یکسان نخواهد بود، چرا که رتبه‌ها متفاوت است.[۶]

دلیل دوم: بزرگی رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در اعلان ولایت

اعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای پیامبر صلی الله علیه و آله در طول ۲۳ سال دعوت، به‌ویژه در سال‌های پایانی عمر، با رنج فراوان همراه بود. این سختی‌ها از جانب منافقین و مخالفان ولایت ایشان ایجاد می‌شد. برای نمونه، در دوران بیماری پیامبر، ابوبکر بدون اجازه پیامبر صلی الله علیه و آله برای اقامه نماز با مردم به مسجد رفت. این کار او با اعتراض شدید حضرت مواجه شد. پیامبر تأکید کردند که پس از او امیرالمؤمنین علیه‌السلام جانشین واقعی خواهد بود.[۷]

نمونه دیگر، در پنجشنبهٔ آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله رخ می‌دهد که پیامبر می‌فرماید: می‌خواهم چیزی بنویسم که بعد من گمراه نشوید. حضرت تقاضای کاغذ و قلمی می‌کند، اما با جسارت و بی‌احترامی روبه‌رو می‌شود و عمر اجازه چنین کاری را نمی‌دهد با این بهانه که سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله ناشی از هذیان است. این منع مانع اختلاف تا حد مشاجره و دست به شمشیر بردن بالا می‌گیرد تا آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید که نیازی به آوردن قلم و کاغذ نیست.[۸]

تحیل داستان دوات و قلم

برخی با اتکا به داستان دوات و قلم برخی از نمونه‌های اهانت به ساحت رسول الله را چنین فهرست کرده‌اند:

  • قرآن می‌فرماید: أطیعُوا اللَّهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ؛ از خداوند و رسول صلی الله علیه و آله اطاعت نمایید(نساء:۵۹). اطاعت از رسول صلی الله علیه و آله به امر الهی واجب شده است؛ اما عمر از امر پیامبر صلی الله علیه و آله سرپیچی می‌کند: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت، بازایستید(حشر:۷)
  • نه‌تنها خود اقدام به اطاعت نمی‌کند، بلکه دیگران را نیز امر به عدم اطاعت کرده و مانع آوردن کاغذ و قلم می‌شود.
  • در یک جمله دو اهانت بزرگ به پیامبر صلی الله علیه وآله می‌کند: اولاً با لفظ رجل (این مرد) پیامبر را خطاب می‌کند؛ دوم اینکه می‌گوید هذیان‌گو است و این نسبت را به اشرف انبیاء الهی می‌دهد.
  • اینکه در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله صدایش را بلند کند در حالی‌که امر خداوند این است که: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر مکنید(حجرات:۲).
  • در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله اقدام به مجادله و حتی تهدید و دست به قبضهٔ شمشیر بردن می‌کند.
  • با گفتن آن اهانت دقیقاً کلام الهی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی۳إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَیٰ۴؛ و از سر هوس سخن نمی‌گوید؛ این سخن به جز وحیی که وحی می‌شود نیست(نجم:۳ و ۴) و آیهٔ تطهیر را رد کرد.

بر این اساس، فقط در یک جلسه در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله این همه بی‌احترامی آن هم برای اینکه امر خلافت برای بار آخر نوشته نشود انجام گرفته است. گرچه این جملات در آن روز نوشته نشد، اما خباثت درونی سرکردهٔ منافقین آشکار شد. گفته شده که اگر کسی بخواهد پی به بزرگی این بی‌احترامی ببرد، باید به خطبهٔ فدکیهٔ حضرت زهرا سلام الله علیها رجوع کند که حضرت می‌فرمایند: «وَ أزِیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ فَتِلْکَ وَ اللَّهِ النَّازِلَةُ الْکُبْرَی وَ الْمُصِیبَةُ الْعُظْمَی؛ حرمت‌ها پايمال شد و احترامى براى کسى پس از وفات او باقى نماند».[۹]

بی‌احترامی و ظلم‌ها از زمان شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آغاز شد که در آن شأن و عظمت حضرت شکسته شد و شخصیتش تخریب گردید. این اقدام موجب شکست حرمت نبوت و رسالت پیامبر و زمینه‌ساز توطئه‌ای پیچیده و ناشی از نافرمانی خداوند و پیروی از شیطان شد. منافقان به‌خاطر رسیدن به چند مقصد این اقدام را انجام دادند:

  • حرمت شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله را شکستند تا حرمت نبوتش را بشکنند.
  • با شکسته‌شدن حرمت پیامبر صلی الله علیه و آله و نبوت حرمت امامت را شکستند.
  • با شکسته‌شدن حرمت امامت خیلی راحت ریسمان به گردن امیرالمؤمنین علیه السلام انداختند و با این کار او را مورد اهانت قرار دادند.
  • به‌خاطر اینکه خودشان که صاحب هیچ فضیلتی نبودند و صاحب رذالت بودند را در جایگاه خلیفة الرسول قرار دهند، شأن شخص صاحب رسالت را خرد کردند تا بتوانند خودشان را به‌عنوان خلیفه در بین مردم جا بزنند.
  • بی‌حرمتی به شخصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله زمینه‌ساز بی‌احترامی به خاندان او شد و با ظلم به حضرت زهرا سلام الله علیها و شهادت حضرت محسن علیه‌السلام، غصب فدک را عملی ساختند. هدف از این اقدام، تضعیف جایگاه سیاسی و اقتصادی اهل‌بیت علیهم‌السلام، به‌ویژه حذف نقش حمایتی حضرت زهرا سلام الله علیها و فدک در تقویت بنی‌هاشم و امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
  • شکستن حرمت فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله باعث رواج گسترده بی‌احترامی شد و پس از نیم قرن از واقعه غدیر، حرمت سیدالشهدا علیه‌السلام نیز شکسته گردید. او به‌عنوان فردی خارج از دین معرفی شد و خونش مباح شمرده شد؛ همچنین غارت اموال و اسارت اهل بیت او به‌عنوان پیروزی اهل سقیفه در کربلا جلوه داده شد.[۱۰]

دلیل سوم: واردشدن همهٔ مصائب بر پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر صلی الله علیه و آله، علاوه بر ستم‌هایی که در طول رسالت در مواقع مختلف از دشمنان و منافقان به‌خاطر خصومتشان با امیرالمؤمنین علیه السلام دیدند، در مرحلهٔ بعدی آزارهایی که از بعد شهادت ایشان بر اهل بیتشان وارد شد را ایشان نیز متحمل می‌شدند زیرا:

  • پیامبر صلی الله علیه و آله از مصائبی که بر اهل بیت علیهم السلام بعداً وارد می‌شد خبر می‌داد و این اطلاع موجب رنج او بود.
  • همهٔ مصائبی که بر اهل بیت علیهم السلام وارد می‌شده به‌همان اندازه این درد و رنج را پیامبر صلی الله علیه و آله می‌کشید.

بنابراین، همهٔ این دلایل حاکی از آن است که با واردشدن این مصائب بر اهل بیت پیامبر علیهم السلام بر شخص پیامبر صلی الله علیه و آله، نیز این مصائب وارد می‌شده است. آنچنان که در زیارت‌نامهٔ معصوم هم آمده که: «انتَ حیٌّ عندَ رَبّک مَرزوُق؛ تو زنده‌ای و نزد پروردگار روزی می‌خوری»، پیامبر بعد از شهادت هم تمام این رنجش‌ها را متحمل می‌شود.[۱۱]

روایتی دیگر درباره علم اهل بیت علیهم السلام درباره مصائب

اگر کسی بخواهد که نسبت به مورد بالا درک بیشتری داشته باشد، باید درباره مقام امام و مأموم در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام به رخداد زیر توجه کند:

رُمَیْله گفت: در زمان امیرمؤمنان علیه السلام حالم سخت و بیماریم شدید گشت. روز جمعه دیدم حالم بهتر شده است؛ با خود گفتم: بهتر از این نمی‌بینم که آبی بر خود بریزم و پشت سر امیرمؤمنان علیه السلام نماز بخوانم؛ پس همین کار را کردم. آنگاه به مسجد رفتم، و چون امیرالمؤمنین علیه السلام بالای منبر رفت آن حال سخت به من بازگشت. هنگامی که آن حضرت از مسجد بیرون رفت و داخل اقامتگاه خود شد با آن جناب رفتم. فرمود: ای رُمیله! دیدم به خود می‌پیچیدی؟ عرض کردم: آری و جریان را برای آن حضرت گفتم و انگیزه خودم را از حضور در نماز بیان کردم.

فرمود: ای رُمیله! هیچ مؤمنی مریض نشود، مگر اینکه ما نیز مریض می‌شویم و اندوهگین نگردد، مگر اینکه ما هم اندوهگین شویم و دعا نکند، مگر اینکه بر دعایش آمین گوییم و ساکت نماند، مگر اینکه برایش دعا کنیم. عرض کردم: ای امیرمؤمنان! فدایت شوم، این مربوط به کسانی است که با شما در اقامتگاه هستند، یا کسانی را که در اطراف زمین هستند؟ فرمود: ای رُمیله! هیچ مؤمنی در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست.[۱۲]

از این روایت چنین برداشت شده است که وقتی بین امام و مأموم این‌گونه ارتباطی است و امام علیه السلام صحنه‌ها را به‌واقع می‌بیند نه اینکه اخبار به او برسد، چطور می‌شود بین پیامبر صلی الله علیه و آله و برادرش امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و سایر اهل بیت علیهم السلام ارتباطی بالاتر نباشد.

از همین جاست که وقتی امام حسین علیه‌السلام در گودال قتلگاه دست و پا می‌زند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این مصیبت را با زجر تجربه می‌کند. امام زمان علیه السلام نیز به‌دلیل دیدن مستقیم این واقعه، خون گریه می‌کند که این گریه از نوعی عمیق‌تر و متفاوت‌تر نسبت به گریه انسان‌های عادی است.[۱۳]

دلیل چهارم: کیفیت مصائب واردشده بر پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیاء او علیهم السلام در حدیث وصیت

دلیل چهارمی که بر این موضوع اقامه شده روایتی است از امام صادق علیه السلام: از امام صادق علیه السلام درباره وصیت‌نامهٔ پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال شد که آن حضرت املا کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام نوشت. حضرت وصیت‌نامه دیگری را مطرح کرد که در آن ایام از طرف خدا نازل شد. امام در توصیف آن چنین فرمود:

هنگامی که رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله فرا رسید، «وصیت» به‌صورت نوشتهٔ تنظیم‌شده‌ای از آسمان نازل شد و جبرئیل همراه با فرشتگانِ امین خدا آن را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و عرض کرد: ای محمد! هرکس نزد توست بیرون فرست، مگر وصی خود را که باید کتاب وصیت را بگیرد و ما را شاهد بگیرد که تو وصیت را به وی دادی و او اجرای آن را ضمانت کند.

پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد همه از خانه بیرون بروند و تنها امیرالمؤمنین علیه السلام ماند و حضرت فاطمه سلام الله علیها بین در و پرده نشست. سپس جبرئیل عرض کرد: ای محمد! پروردگارت تو را سلام می‌رساند و می‌گوید: این نوشته‌ای است بر اساس آنچه با تو عهد بسته و عمل به آن را شرط کرده بودم. من خود درباره آن شاهد بر تو هستم و فرشتگانم را درباره آن بر تو شاهد گرفتم و من به تنهایی برای شهادت کافی هستم.

سخن به اینجا که رسید بندبند پیامبر صلی الله علیه و آله به لرزه درآمد و فرمود: ای جبرئیل! خدای من سلام است و سلام از وی است و سلام به‌سوی او بازمی‌گردد. راست گفت خدای عزوجل و نیکی نمود. کتاب را به من بده! جبرئیل کتاب وصیت را به پیامبر صلی الله علیه و آله داد و گفت که آن را به امیرالمؤمنین علیه السلام بدهد. وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام کتاب را گرفت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن را بخوان!

امیرالمؤمنین علیه السلام آن را کلمه‌به‌کلمه خواند. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! این عهد خدایم تبارک و تعالی به‌سوی من است و خواستهٔ وی و امانت او نزد من است و من آن را ابلاغ کردم و خیرخواهی نمودم و امانت را ادا کردم.

امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو باد! من هم شهادت می‌دهم که تو پیام را ابلاغ کردی و خیرخواهی نمودی و در آنچه فرمودی صادق بودی. گوش و چشم و گوشت و خون من در این امر برای تو گواه است! جبرئیل گفت: من نیز بر آنچه می‌گویید گواه هستم! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! آیا وصیت مرا گرفتی و دانستی چیست و با خداوند و من پیمان بستی که به هر چه در آن است عمل کنی؟

امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: آری، پدر و مادرم فدای تو باد! انجام آن بر عهده من است و بر خداست که مرا یاری دهد و توفیق عطا فرماید که به آن وفا کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! می‌خواهم بر پیمان تو شاهد بگیرم تا روز قیامت شهادت دهند که من به وظیفه خود عمل کردم. امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: آری، گواه بگیرید! پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: اکنون جبرئیل و میکائیل بین من و تو شاهدند و هر دو در اینجا حاضرند و فرشتگان مقرب خداوند نیز با آنهایند، تا آنان را بر آنچه بین من و تو گذشت شاهد بگیرم. امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: بله شهادت دهند، پدر و مادرم فدایت! من هم آنها را گواه می‌گیرم. پیامبر صلی الله علیه وآله فرشتگان را شاهد گرفت.

از جمله آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله به امر جبرئیل از طرف خدا از امیرالمؤمنین علیه السلام پیمان گرفت این بود که فرمود: وفا می‌کنی به آنچه در این نوشته آمده از موالات کسانی که خدا و رسول را دوست دارند و بیزاری و دشمنی با کسانی که با خدا و رسول دشمنی می‌کنند و برائت از آنان. همه اینها در کنار صبر از سوی تو و فروخوردن خشم و نیز از بین رفتن حق تو و غصب خمس تو و شکستن حرمت تو که حرمت خدا و رسول است و بر اینکه محاسنت از خون تازه سرت خضاب شود؟

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: وقتی این مطالب را از سوی جبرئیل امین فهمیدم لرزیدم و با صورت بر زمین افتادم و در آن حال می‌گفتم: آری قبول کردم و راضی شدم؛ اگرچه حُرمت شکسته شود و سنت‌ها معطل بماند و کتاب خدا پاره شود و کعبه منهدم گردد و محاسن من از خون تازه سرم خضاب گردد، صابر و تحمل‌کننده خواهم بود تا نزد تو آیم.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را به‌حضور خواند و مانند امیرالمؤمنین علیه السلام آنها را از وصیت خود آگاه کرد. آنان هم مانند امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفتند و قبول کردند و سرانجام کتاب وصیت با طلایی که آتش به آن نرسیده بود مُهر شد و تحویل امیرالمؤمنین علیه السلام گردید.[۱۴]

پانویس

  1. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۵۶.
  2. بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۸.
  3. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۳–۱۳۴؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۳۰۲.
  4. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۴۷.
  5. شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۲۳۸.
  6. شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۲۳۹.
  7. منتهی الآمال، ج۱، ص۲۵۶.
  8. صحیح البخاری، ج۶، ص۹؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۸؛ الطرائف، ج۲، ص۴۳۵.
  9. الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۳.
  10. شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۲۴۰–۲۴۴.
  11. شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۲۴۴.
  12. بصائر الدرجات، ص۲۵۹–۲۶۰.
  13. شرح خطبه غدیر، ج۲، ص۲۴۵.
  14. الکافی، ج۱، ص۲۸۱–۲۸۳؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۷۹–۴۸۱.

منابع

  • الاحتجاج؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد؛ محمد بن حسن فروخ صفار قمی، تحقیق: محمد بن عباسعلی کوچه‌باغی، قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: انتشارات نورالحیات، ۱۴۴۶ق.
  • صحیح البخاری؛ محمد بن إسماعیل البخاری الجعفی، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، بیروت: دار طوق النجاة، ۱۴۲۲ق.
  • الطبقات الکبری؛ محمد بن سعد کاتب واقدی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
  • الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف؛ علی بن موسی بن طاووس (سید بن طاووس)، قم: مطبعة الخیام، ۱۴۰۰ق.
  • عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی‏، قم: مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
  • منتهی الآمال؛ عباس بن محمدرضای قمی، تحقیق: ناصر باقری بیدهندی، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹ش.