کاروان
كاروان غدير[۱]
پس از اتمام مراسم حجةالوداع، هنگام سحر كاروانها آماده حركت بودند. برنامه اين بود كه براى طواف وداع از «ابطح» در بالاى مكه داخل شهر شوند و تا مسجدالحرام بيايند و از آنجا از پايين مكه خارج شوند.[۲] ساعتى به اذان صبح مانده در تاريكى شب پيامبر صلى الله عليه و آله دستور حركت داد. آن حضرت وارد مسجدالحرام شد و كنار بيت الله آمد و پس از طواف وداع نماز طواف را به جا آورد.
آنگاه با كعبه وداع نمود و بيرون آمد و نگاهى به كعبه كرد و اشک از ديدگانش جارى شد. در آنجا براى دلجويى از پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۱۳ سوره محمدصلى الله عليه وآله نازل شد:
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِىَ اَشَدُّ قُوَةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتى اَخْرَجَتْكَ اَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ»: «و چه بسيار آبادى كه از آبادى تو - كه تو را از آن بيرون كردند - قوى تر بود و ما آنها را هلاک كرديم و هيچ كمكى نيافتند».[۳]
پيامبر صلى الله عليه و آله پس از وداع با كعبه و آخرين طواف به قافله پيوست و به سمت پايين مكه حركت كردند، و قبل از نماز صبح از كنار كوه «ذی طُوی» از مكه خارج شدند و از «كُدى» به «مُحَصَّب» بازگشتند و جاده منتهى به مدينه را در پيش گرفتند كه از «تَنْعيم» به «سَرِف» در شش مايلى مكه مى رسيد. در آنجا با طلوع فجر روز پانزدهم ذى الحجة نماز صبح را خواندند و به راه ادامه دادند.[۴]
كاروان عظيم حجاج اكنون با پايان مراسم حج به استقبال مراسم غدير مى رفتند. روزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه حركت كرد، سيل جمعيت بيش از صد و بيست هزار نفر تخمین زده مى شدند.
دوازده هزار نفر از اهل یمن كه همراه اميرالمؤمنين عليه السلام براى حج آمده بودند و مسيرشان به سمت شمال نبود و بايد از جنوب مكه به آنجا باز مى گشتند، براى درک مراسم غدير همراه پيامبر صلى الله عليه و آله حركت كردند.
همچنين پنج هزار نفر از اهل مكه بار سفر بستند و با قافله بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله راهى غدير شدند. جالب تر از همه اينكه اهمیت مراسم باعث شده بود عده اى از مشرکین و كفار هم براى تماشاى مراسم راهى غدير شوند.[۵]
پانویس
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۵۹ .
- ↑ معجم ما استُعجم: ج ۴ ص ۱۱۱۸.
- ↑ السيرة النبوية (ابن كثير): ج ۸ ص ۴۸۶. تفسير القرطبى: ج ۱۶ ص ۲۲۳. فتح القدير: ج ۵ ص ۲۸.
- ↑ المغازى (واقدى): ج ۲ ص ۱۰۹۹. اخبار مكة: ج ۲ ص ۱۶۲. المصنف (ابن ابى شيبة): ج ۴ ص ۴۶۹. نصب الراية (زيلعى): ج ۲ ص ۲۲۱. معجم ما استُعجم: ج ۴ ص ۱۱۱۸. الكافى: ج ۴ ص ۲۴۸. تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۲۷۵، ۴۳۸، ۴۵۷. الفقيه: ج ۲ ص ۵۵۵ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵، ۳۹۳، ۳۹۶ و ج ۳۷ ص ۱۱۱، ۱۵۸. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۹۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۰-۱۲، ۲۶۸.