کاروان

از ویکی غدیر

كاروان غدير[۱]

پس از اتمام مراسم حجةالوداع، هنگام سحر كاروان‏ها آماده حركت بودند. برنامه اين بود كه براى طواف وداع از «ابطح» در بالاى مكه داخل شهر شوند و تا مسجدالحرام بيايند و از آنجا از پايين مكه خارج شوند.[۲] ساعتى به اذان صبح مانده در تاريكى شب پيامبر صلى الله عليه و آله دستور حركت داد. آن حضرت وارد مسجدالحرام شد و كنار بيت ‏الله آمد و پس از طواف وداع نماز طواف را به جا آورد.

آنگاه با كعبه وداع نمود و بيرون آمد و نگاهى به كعبه كرد و اشک از ديدگانش جارى شد. در آنجا براى دلجويى از پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۱۳ سوره محمدصلى الله عليه وآله نازل شد:

«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِىَ اَشَدُّ قُوَةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتى اَخْرَجَتْكَ اَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ»: «و چه بسيار آبادى كه از آبادى تو -  كه تو را از آن بيرون كردند -  قوى ‏تر بود و ما آنها را هلاک كرديم و هيچ كمكى نيافتند».[۳]

پيامبر صلى الله عليه و آله پس از وداع با كعبه و آخرين طواف به قافله پيوست و به سمت پايين مكه حركت كردند، و قبل از نماز صبح از كنار كوه «ذی طُوی» از مكه خارج شدند و از «كُدى» به «مُحَصَّب» بازگشتند و جاده منتهى به مدينه را در پيش گرفتند كه از «تَنْعيم» به «سَرِف» در شش مايلى مكه مى ‏رسيد. در آنجا با طلوع فجر روز پانزدهم ذى‏ الحجة نماز صبح را خواندند و به راه ادامه دادند.[۴]

كاروان عظيم حجاج اكنون با پايان مراسم حج به استقبال مراسم غدير مى ‏رفتند. روزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه حركت كرد، سيل جمعيت بيش از صد و بيست هزار نفر تخمین زده مى‏ شدند.

دوازده هزار نفر از اهل یمن كه همراه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام براى حج آمده بودند و مسيرشان به سمت شمال نبود و بايد از جنوب مكه به آنجا باز مى ‏گشتند، براى درک مراسم غدير همراه پيامبر صلى الله عليه و آله حركت كردند.

همچنين پنج هزار نفر از اهل مكه بار سفر بستند و با قافله بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله راهى غدير شدند. جالب ‏تر از همه اينكه اهمیت مراسم باعث شده بود عده‏ اى از مشرکین و كفار هم براى تماشاى مراسم راهى غدير شوند.[۵]

پانویس

  1. واقعه قرآنى غدير: ص ۵۹ .
  2. معجم ما استُعجم: ج ۴ ص ۱۱۱۸.
  3. السيرة النبوية (ابن كثير): ج ۸ ص ۴۸۶. تفسير القرطبى: ج ۱۶ ص ۲۲۳. فتح القدير: ج ۵ ص ۲۸.
  4. المغازى (واقدى): ج ۲ ص ۱۰۹۹. اخبار مكة: ج ۲ ص ۱۶۲. المصنف (ابن ابى ‏شيبة): ج ۴ ص ۴۶۹. نصب الراية (زيلعى): ج ۲ ص ۲۲۱. معجم ما استُعجم: ج ۴ ص ۱۱۱۸. الكافى: ج ۴ ص ۲۴۸. تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۲۷۵، ۴۳۸، ۴۵۷. الفقيه: ج ۲ ص ۵۵۵ .
  5. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵، ۳۹۳، ۳۹۶ و ج ۳۷ ص ۱۱۱، ۱۵۸. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۰-۱۲، ۲۶۸.