جمل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ جمل<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص | == خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ جمل<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۴۶ - ۴۴۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۹ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۱ - ۱۷۸. </ref> == | ||
در مرحله چهارم از خطبه | در مرحله چهارم از [[خطبه غدیر]] و پس از بيان [[حدیث]] «من كنت مولاه فهذا على عليه السلام مولاه»، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اشاره اى به آينده كفرستيز على بن ابى طالب عليه السلام با [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] نمود، و تصريح كرد جنگ او با آن گروه ها به امر خداوند متعال است. | ||
اين حقيقت با آيهاى تضمين شده در كلام | اين حقيقت با آيهاى تضمين شده در كلام [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] در خطبه غدير و نيز اميرالمؤمنين عليه السلام در خطابه اى كه پس از جنگ جمل ايراد كرد، معلوم شد، و آن آيه ۱۰۲ سوره آل عمران است;«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»<ref>آل عمران / ۱۰۲. </ref> | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ،«اتَّقُوا اللَّه حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»: اى مردم،«از خدا بترسيد آن گونه كه حق [[تقوى]] است، و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد»<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۸ بخش ۵ . </ref> | |||
و نيز فرمود: اِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ وَ الاِمامُ الْهادى مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِاَمْرِ اللَّهِ: اوست [[خليفه]] رسول خدا، و او است اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين به امر خداوند. | و نيز فرمود: اِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ وَ الاِمامُ الْهادى مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِاَمْرِ اللَّهِ: اوست [[خليفه]] رسول خدا، و او است اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين به امر خداوند. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
فَاتَّقُوا اللَّه - ايُّهَا النّاسُ - حَقَّ تُقاتِهِ وَ اسْتَشْعِرُوا خَوْفَ اللَّه عَزَّ ذِكْرُهُ وَ اخْلِصُوا النَّفْسَ وَ تُوبُوا الَيْهِ مِنْ قَبيحِ مَا اسْتَنْفَرَكُمُ الشَّيْطانُ مِنْ قِتالِ وَلِىِّ الامْرِ وَ اهْلِ الْعِلْمِ بَعْدَ رَسُولِاللَّه صلى الله عليه وآله: | فَاتَّقُوا اللَّه - ايُّهَا النّاسُ - حَقَّ تُقاتِهِ وَ اسْتَشْعِرُوا خَوْفَ اللَّه عَزَّ ذِكْرُهُ وَ اخْلِصُوا النَّفْسَ وَ تُوبُوا الَيْهِ مِنْ قَبيحِ مَا اسْتَنْفَرَكُمُ الشَّيْطانُ مِنْ قِتالِ وَلِىِّ الامْرِ وَ اهْلِ الْعِلْمِ بَعْدَ رَسُولِاللَّه صلى الله عليه وآله: | ||
اى مردم، از خدا بترسيد آن گونه كه حق تقوى است، و ترس از خداوند | اى مردم، از خدا بترسيد آن گونه كه حق تقوى است، و ترس از خداوند عزَّ ذكره را درک كنيد و نفس خود را خالص كنيد، و از كار قبيحى كه شيطان شما را به آن تشويق كرد كه به جنگ ولى امر و اهل علم بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله برويد، توبه نماييد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۲۳۳ ح ۱۸۶.</ref> | ||
== دفاع اميرالمؤمنين عليه السلام از غدير در مقابل طلحه در جنگ جمل<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص | == دفاع اميرالمؤمنين عليه السلام از غدير در مقابل طلحه در جنگ جمل<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۹۵،۲۵. چهارده قرن با غدير: ص ۵۰ . اسرار غدير: ص ۲۶۳ - ۲۷۲. </ref> == | ||
در ميدان جنگ جمل كه [[طلحه و | در ميدان جنگ جمل كه [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]] و [[زبیر بن عوام قرشی|زبیر]] همسران خود را در خانه گذاشته و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان ۱۲۰۰۰۰ نامحرم وسط نيزه ها شمشيرهاى ميدان جنگ آورده بودند، موقعيت حساسى براى معرفى صاحب ولايت با حجت غدير بود. | ||
هنگامى كه لشكر از دو سو صف آرايى كرده بودند و هنوز جنگ آغاز نشده بود، اميرالمؤمنين عليه السلام قاصدى را سراغ طلحه فرستاد كه ملاقاتى داشته باشند. حضرت شرايط را حساستر كرد و طلحه را به وسط ميدان جنگ فراخواند و او را پيش چشم همه محاكمه كرد. طلحه آمد و در مقابل حضرت قرار گرفت. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى كه مى فرمود:«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ»؟ طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده اى؟!! گفت: در خاطرم نبود!!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت و در جنگ كشته شد. بدين صورت در جنگ جمل با يادآورى غدير اتمام حجت بزرگى شد.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶.</ref> | هنگامى كه لشكر از دو سو صف آرايى كرده بودند و هنوز جنگ آغاز نشده بود، اميرالمؤمنين عليه السلام قاصدى را سراغ طلحه فرستاد كه ملاقاتى داشته باشند. حضرت شرايط را حساستر كرد و طلحه را به وسط ميدان جنگ فراخواند و او را پيش چشم همه محاكمه كرد. طلحه آمد و در مقابل حضرت قرار گرفت. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى كه مى فرمود:«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ»؟ طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده اى؟!! گفت: در خاطرم نبود!!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت و در جنگ كشته شد. بدين صورت در جنگ جمل با يادآورى غدير اتمام حجت بزرگى شد.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶.</ref> | ||
بدين صورت در جنگ جمل در وسط ميدان جنگ - به طور خصوصى - با يادآورى غدير دفاع بزرگى از حرمت صاحب آن به انجام رسيد و | بدين صورت در جنگ جمل در وسط ميدان جنگ - به طور خصوصى - با يادآورى غدير دفاع بزرگى از حرمت صاحب آن به انجام رسيد و [[اهمیت]] تبليغ غدير را در برابر دشمنان تا دندان مسلح به ما نشان داد. | ||
== شاخه اى از سقيفه مقابل غدير<ref>ژرفاى غدير: ص | == شاخه اى از سقيفه مقابل غدير<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۲۴،۱۲۳. </ref> == | ||
در حالى كه غدير بيابان وسيع و [[مستعدى]] براى سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، آغازى براى رويارويى سقيفه با غدير نيز شد. اين موضع گيرى ها از همان آغاز صورت جدى داشت و با شدت تمام پيگيرى مى شد. | |||
يكى از اين جنگ قاسطين با غدير در جنگ جمل بود. اگر همان سقيفه روز اول بود هرگز روزى پيش نمى آمد كه پس از ۲۵ سال مردم اميرالمؤمنين عليه السلام را به | يكى از اين جنگ قاسطين با غدير در جنگ جمل بود. اگر همان سقيفه روز اول بود هرگز روزى پيش نمى آمد كه پس از ۲۵ سال مردم اميرالمؤمنين عليه السلام را به التماس براى خلافت فرابخوانند. اين اثر كارهايى بود كه در روزهاى سقيفه از طرف غديريان انجام شد. همين روزها بود كه به صف آرايى هاى [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] انجاميد. | ||
اگر چه در سقيفه نوبت به صف آرايى نرسيد و غديريان [[مغلوب]] شدند و حتى چهل نفر غديرى پيدا نشد، ولى در جنگهاى سه گانه اميرالمؤمنين عليه السلام شمشيرهاى بسيارى - با درجات اعتقادى متفاوت - در ركاب حضرت بودند كه فقط پنج هزار نفر «[[شرطة الخميس]]» يعنى فدائيان غدير بودند. اينان معناى مولى و صاحب اختيارى اميرالمؤمنين عليه السلام و اطاعت مطلق خود از مقام ولايت مطلقه را در آنجا به نمايش گذاشتند. | اگر چه در سقيفه نوبت به صف آرايى نرسيد و غديريان [[مغلوب]] شدند و حتى چهل نفر غديرى پيدا نشد، ولى در جنگهاى سه گانه اميرالمؤمنين عليه السلام شمشيرهاى بسيارى - با درجات اعتقادى متفاوت - در ركاب حضرت بودند كه فقط پنج هزار نفر «[[شرطة الخميس]]» يعنى فدائيان غدير بودند. اينان معناى مولى و صاحب اختيارى اميرالمؤمنين عليه السلام و اطاعت مطلق خود از مقام ولايت مطلقه را در آنجا به نمايش گذاشتند. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
يكى از آنان [[اصبغ بن نباته]] بود كه وقتى از او مى پرسند: منزلت اميرالمؤمنين عليه السلام نزد شما در چه حدى است؟ مى گويد: ما شمشيرها را بر دوش گرفته ايم و بر هر كس كه او اشاره كند فرود مى آوريم ... ! <ref>بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۱۵۰ ح ۱۶.</ref> | يكى از آنان [[اصبغ بن نباته]] بود كه وقتى از او مى پرسند: منزلت اميرالمؤمنين عليه السلام نزد شما در چه حدى است؟ مى گويد: ما شمشيرها را بر دوش گرفته ايم و بر هر كس كه او اشاره كند فرود مى آوريم ... ! <ref>بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۱۵۰ ح ۱۶.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۰
خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ جمل[۱]
در مرحله چهارم از خطبه غدیر و پس از بيان حدیث «من كنت مولاه فهذا على عليه السلام مولاه»، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اشاره اى به آينده كفرستيز على بن ابى طالب عليه السلام با ناکثین و قاسطین و مارقین نمود، و تصريح كرد جنگ او با آن گروه ها به امر خداوند متعال است.
اين حقيقت با آيهاى تضمين شده در كلام پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدير و نيز اميرالمؤمنين عليه السلام در خطابه اى كه پس از جنگ جمل ايراد كرد، معلوم شد، و آن آيه ۱۰۲ سوره آل عمران است;«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[۲]
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ،«اتَّقُوا اللَّه حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»: اى مردم،«از خدا بترسيد آن گونه كه حق تقوى است، و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد»[۳]
و نيز فرمود: اِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ وَ الاِمامُ الْهادى مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِاَمْرِ اللَّهِ: اوست خليفه رسول خدا، و او است اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين به امر خداوند.
اميرالمؤمنين عليه السلام هم در خطابه اى كه پس از جنگ جمل ايراد كرد ارتباط مستقيم بى تقوايى را با دشمنىِ ولايت چنين بيان فرمود:
فَاتَّقُوا اللَّه - ايُّهَا النّاسُ - حَقَّ تُقاتِهِ وَ اسْتَشْعِرُوا خَوْفَ اللَّه عَزَّ ذِكْرُهُ وَ اخْلِصُوا النَّفْسَ وَ تُوبُوا الَيْهِ مِنْ قَبيحِ مَا اسْتَنْفَرَكُمُ الشَّيْطانُ مِنْ قِتالِ وَلِىِّ الامْرِ وَ اهْلِ الْعِلْمِ بَعْدَ رَسُولِاللَّه صلى الله عليه وآله:
اى مردم، از خدا بترسيد آن گونه كه حق تقوى است، و ترس از خداوند عزَّ ذكره را درک كنيد و نفس خود را خالص كنيد، و از كار قبيحى كه شيطان شما را به آن تشويق كرد كه به جنگ ولى امر و اهل علم بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله برويد، توبه نماييد.[۴]
دفاع اميرالمؤمنين عليه السلام از غدير در مقابل طلحه در جنگ جمل[۵]
در ميدان جنگ جمل كه طلحه و زبیر همسران خود را در خانه گذاشته و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان ۱۲۰۰۰۰ نامحرم وسط نيزه ها شمشيرهاى ميدان جنگ آورده بودند، موقعيت حساسى براى معرفى صاحب ولايت با حجت غدير بود.
هنگامى كه لشكر از دو سو صف آرايى كرده بودند و هنوز جنگ آغاز نشده بود، اميرالمؤمنين عليه السلام قاصدى را سراغ طلحه فرستاد كه ملاقاتى داشته باشند. حضرت شرايط را حساستر كرد و طلحه را به وسط ميدان جنگ فراخواند و او را پيش چشم همه محاكمه كرد. طلحه آمد و در مقابل حضرت قرار گرفت. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى كه مى فرمود:«مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ»؟ طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده اى؟!! گفت: در خاطرم نبود!!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت و در جنگ كشته شد. بدين صورت در جنگ جمل با يادآورى غدير اتمام حجت بزرگى شد.[۶]
بدين صورت در جنگ جمل در وسط ميدان جنگ - به طور خصوصى - با يادآورى غدير دفاع بزرگى از حرمت صاحب آن به انجام رسيد و اهمیت تبليغ غدير را در برابر دشمنان تا دندان مسلح به ما نشان داد.
شاخه اى از سقيفه مقابل غدير[۷]
در حالى كه غدير بيابان وسيع و مستعدى براى سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، آغازى براى رويارويى سقيفه با غدير نيز شد. اين موضع گيرى ها از همان آغاز صورت جدى داشت و با شدت تمام پيگيرى مى شد.
يكى از اين جنگ قاسطين با غدير در جنگ جمل بود. اگر همان سقيفه روز اول بود هرگز روزى پيش نمى آمد كه پس از ۲۵ سال مردم اميرالمؤمنين عليه السلام را به التماس براى خلافت فرابخوانند. اين اثر كارهايى بود كه در روزهاى سقيفه از طرف غديريان انجام شد. همين روزها بود كه به صف آرايى هاى جمل و صفین و نهروان انجاميد.
اگر چه در سقيفه نوبت به صف آرايى نرسيد و غديريان مغلوب شدند و حتى چهل نفر غديرى پيدا نشد، ولى در جنگهاى سه گانه اميرالمؤمنين عليه السلام شمشيرهاى بسيارى - با درجات اعتقادى متفاوت - در ركاب حضرت بودند كه فقط پنج هزار نفر «شرطة الخميس» يعنى فدائيان غدير بودند. اينان معناى مولى و صاحب اختيارى اميرالمؤمنين عليه السلام و اطاعت مطلق خود از مقام ولايت مطلقه را در آنجا به نمايش گذاشتند.
غدير در جمل و صفين و نهروان[۸]
اگر همان سقيفه روز اول بود هرگز روزى پيش نمى آمد كه اميرالمؤمنين عليه السلام را پس از ۲۵سال مردم به التماس براى خلافت فراخوانند.
اين اثر كارهايى بود كه در روزهاى سقيفه از طرف غديريان انجاميد، و همين روزها بود كه به صف آرايى هاى جمل و صفين و نهروان انجاميد.
اگر چه در سقيفه نوبت به صف آرايى نرسيد و غديريان فوراً مغلوب شدند و حتى چهل نفر غديرى پيدا نشد، ولى در جنگهاى سه گانه اميرالمؤمنين عليه السلام شمشيرهاى بسيارى - با درجات اعتقادى متفاوت - در ركاب حضرت بودند كه فقط پنج هزار نفر فدائيان غدير و معروف به «شرطة الخميس»بودند [۹]، كه معناى مولى و صاحب اختيارى اميرالمؤمنين و اطاعت مطلق خود از مقام ولايت مطلقه را در آنجا به نمايش گذاشتند.
يكى از آنان اصبغ بن نباته بود كه وقتى از او مى پرسند: منزلت اميرالمؤمنين عليه السلام نزد شما در چه حدى است؟ مى گويد: ما شمشيرها را بر دوش گرفته ايم و بر هر كس كه او اشاره كند فرود مى آوريم ... ! [۱۰]
پانویس
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۴۶ - ۴۴۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۹ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۱ - ۱۷۸.
- ↑ آل عمران / ۱۰۲.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۸ بخش ۵ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۲۳۳ ح ۱۸۶.
- ↑ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۹۵،۲۵. چهارده قرن با غدير: ص ۵۰ . اسرار غدير: ص ۲۶۳ - ۲۷۲.
- ↑ الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶.
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۱۲۴،۱۲۳.
- ↑ اسرار غدير: ص ۳۰۶. چهارده قرن با غدير: ص ۱۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۱۵۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۱۵۰ ح ۱۶.