حزب الله: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
در اين آيه خداوند اوصاف افتخارآميزى را به شيعيانِ بيزارى جوينده از دشمنان امیرالمؤمنین عليه السلام داده است، كه مى فرمايد: ايمان در قلبشان است، با روح خدا مؤيدند، اهل بهشت و دائمى در آنند، خدا از آنان راضى است، آنان از خدا راضى اند، حزب اللَّه اند، رستگاران اند. | در اين آيه خداوند اوصاف افتخارآميزى را به شيعيانِ بيزارى جوينده از دشمنان امیرالمؤمنین عليه السلام داده است، كه مى فرمايد: ايمان در قلبشان است، با روح خدا مؤيدند، اهل بهشت و دائمى در آنند، خدا از آنان راضى است، آنان از خدا راضى اند، حزب اللَّه اند، رستگاران اند. | ||
== منبع == | |||
دانشنامه غدیر ،جلد ۷،ص ۵۷۲ | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
[[رده:خطابه غدیر]] | [[رده:خطابه غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۳
آيه «وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ»[۱]
با در نظر گرفتن اينكه غدیر مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم براى بيان بيشتر شئون امامت و خلافتِ الهى در برابر رياست هاى شيطانىِ سقیفه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى شود، كه به صورت تفسيرگونه اى در كلام پيامبر صلی الله علیه و آله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است. اين موارد ۶ آيه است كه يكى از اين آيات آيه ۵۶ سوره مائده است:
«وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ» : «هر كس ولايت خدا و رسولش و ايمان آورندگان را بپذيرد، حزب الله غالب هستند» .
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
مَعاشِرَ النّاسِ، انَا صِراطُ الله الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ ... . الا انَ حِزْبَ الله هُمُ الْغالِبُونَ:
اى مردم، من صراط مستقيم خدايم كه شما را به پيروى از آن امر نموده، و بعد از من على و سپس فرزندانم از صلب ایشان ... . بدانيد كه حزب خداوند پیروزند.[۲]
موقعيت تاريخى
پس از معرفى امامان عليهم السلام در خطبه غدير و اينكه صراط مستقيم در سوره حمد ايشانند و ما هر روز اين صراط مستقيم را در نمازهايمان از خدا طلب ميكنيم، پيامبر صلى الله عليه و آله آيه قرآن درباره «حزب الله» را به عنوان نشان افتخار بر سينه چنين جويندگان صراط مستقيمى نصب می فرمايند، و اين مهم را با تضمين آيه در كلام خود اعلام می نمايند.
موقعيت قرآنى
در قرآن اين آيه بعد از آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله ...» قرار گرفته و به عنوان نتيجه آن است. پس از آنكه ولىّ و صاحب اختيار مردم را خدا و پيامبر و امیرالمؤمنین عليهما السلام معرفى مى كند، نتيجه می گيرد كه هر كس ولايت آنان را بپذيرد از حزب الله است.
بنابراين حضور اين آيه در اين مقطع حساس خطابه غدیر، تفسير آن را از دو سو در اختيار ما گذاشته است. از يک طرف متن آيه دقيقاً درباره ولايت امامان عليهم السلام است و آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله...» به روايات متعدد شیعه و اهل سنت درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است، و «حزب الله» با دقت ادبى تمام و بدون نياز به هيچ توجيهى به نص قرآن پذیرندگان ولایتند.
در اين فراز خطبه غدير هم پيامبر صلى الله عليه وآله پس از ترسيم كامل و دقيق شخص امامان و پيروانشان، آنان را «حزب الله غالب» معرفى می فرمايد.
تحليل اعتقادى
نكته اى كه جنبه ادبى مى تواند داشته باشد تعبير پيامبر صلى الله عليه و آله است كه مى فرمايد: «الا انَّ حِزْبَ الله...» ، و اين بعد از چندين جمله در معرفى امامان صراط مستقيم و پويندگان چنين صراط مستقيمى است.
از اين تعبير كه به صورت ختم كلام در اين فراز است و با كلمه «ألا» يعنى «آگاه باشيد» آمده مى توان استفاده كرد كه مجموعه امامان و پيروانشان «حزب الله» را تشكيل می دهند:
«وَ شيعَتُنا حِزْبُ الله وَ حِزْبُ الله هُمُ الْغالِبُونَ»[۳] ما و شيعيانمان حزب خداييم، و حزب خدا پیروزند. منظور از حزب الله فقط پيروانشان نيست، چنانكه امام صادق علیه السلام به «ما و شيعيانمان» تعبير فرمودند.
در حاشيه اين نكته ادبى نوبت اين می رسد كه اين حزب خدا چگونه پیروزند در حالى كه سقيفه آنان را شکست خورده ساخت و در بند كشيد و وادار به بيعت با خويش نمود؟
امام صادق عليه السلام ميفرمايند: در غدير دوازده هزار نفر بودند كه به نفع امیرالمؤمنین عليه السلام شهادت و گواهى ميدادند، و با اين همه آن حضرت نتوانستند حق خود را بگيرند، در حالى كه هر يک از شما اموال خود را با دو شاهد مى گيرد! سپس امام صادق عليه السلام فرمودند: حزب اللَّه درباره امیرالمؤمنین عليه السلام پیروزند.[۴]
معناى كلام امام عليه السلام اين است كه با اين همه كه حضرت نتوانستند حق خود را بگيرند ولى باز هم حزب الله اينانند و باز هم اينان پیروز هستند.
شكى نيست كه اين غلبه چه در قرآن و چه در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله و چه در كلام امام صادق عليه السلام به معناى غلبه ظاهرى نخواهد بود، چرا كه هم خدا مى داند و چنين مقدر كرده و هم عملاً چنين است و بارها پيامبر صلى الله عليه و آله درباره آينده امیرالمؤمنین عليه السلام خبر داده كه آينده امامان اهل بيت عليهم السلام مظلوميت و شهادت و غصب حقوقشان است.
امام صادق عليه السلام نيز دقيقاً همين نكته را تأكيد فرموده اند، چرا كه پس از بيان مظلوميت امیرالمؤمنین عليه السلام و اينكه نتوانسته اند مسلّم ترين حق خود را بگيرند مى فرمايند:
«باز هم حزب الله درباره امیرالمؤمنین عليه السلام پیروزند».
اكنون بار ديگر اين سؤال مطرح مى شود كه چگونه حزب الله پیروزند؟
سه جلوه بسيار بلند از تشيع، توانسته غاصبين حق امیرالمؤمنین عليه السلام و طرفدارانشان را به زانو در آورد، كه می تواند مظهر بلندِ غلبه اين حزب خدا باشد:
جلوه اول: كثرت روز افزون شيعيان
حزب اللَّه غدير ، با مظلوميت هميشگى خود، هر روز جمعيت بيشترى را بر گِرد محور خويش جمع نموده و اين نشان غلبه الهى اين حزب خدايى است.
سقيفه به خيال خود چراغراه ابدى اسلام را در آغاز راه خاموش كرد تا براى هميشه خيالش راحت باشد، حتى اجازه نداد بدن پيامبر صلى الله عليه وآله غسل داده و دفن شود و بدين سرعت راه خود را جايگزين راه غدير نمود. سقيفه براى فرداهاى خود نيز فكرهاى لازم را كرده بود و ادامه دهندگان آن خط و توسعه دهندگان آن برنامه را نيز پيش بينى كرده بود.
سقيفه به خيال خود چنان موفق پيش مى رفت كه وقتى امیرالمؤمنین عليه السلام به همراه همسر و فرزندانشان چند شب شخصاً بر در خانه مهاجرين و انصار رفتند تا براى احياى غدير اقدامى كنند، فقط چهل نفر پاسخ مثبت دادند، و از آن چهل نفر در روز موعود فقط چهار نفر آمدند[۵]، و عملاً نشان داده شد كه «ارْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله الاّ ارْبَعَةٌ» تحقق يافته[۶]، و اين منتهى آرزوى سقيفه بود.
از آن روز سقيفه با نشاط بيشترى آينده ها را تخمين مىزد و برايش برنامه ريزى مى كرد. از يک سو براى انزواى بيشتر اهل بیت علیهم السلام اموال ايشان از فدک و غير آن را به تصرف خود در آورد.[۷]
از سوى ديگر اقدام به بدعت گذارى در دين و محو آثار آن دينى نمود كه به سوى اهل بيت عليهم السلام سوق مى داد.
در مرحله بعد عمر و عثمان و معاويه را به نوبت در صف خلافت قرار داد و راه را بر امیرالمؤمنین عليه السلام بست.[۸]
آنگاه اهانت و ناسزاگويى و لعنت نسبت به صاحب غدير يعنى امیرالمؤمنین عليه السلام و خاندانشان را آغاز كرد و در صدر خطبه هاى نماز جمعه در كشورى به وسعت ثُلث كره زمين اين برنامه را توسعه داد!![۹]
در كنار اين برنامه ها، به قتل اهل بيت عليهم السلام آسان تر از آنچه احتمال ميرفت دست يازيد و اين مهم را از خود پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز كرد. ابتدا آن حضرت را توسط عایشه و حفصه مسموم كرد.[۱۰]
آنگاه با ضرب و جرحى كه مخصوص ميدان هاى نبرد است، بانوى هيجده ساله اهل بيت عليهم السلام را - كه بانوى دو جهان بودند - با تازيانه و غلاف شمشير چنان مجروح نمود كه منجر به قتل آن حضرت شد و با گذشت ۹۵ روز با تن خونين و كبود به شهادت رسيدند.[۱۱]
صد روز فاصله و اقدام به دو قتل از اهل بيت غدير نشانه برنامه اى پيچيده بود كه به سرعت و بر وفق مرادشان پيش مى رفت.
آنگاه نقشه قتل امیرالمؤمنین عليه السلام را به دست خالد طرح كردند و اجراى آن را به وقت نماز موكول كردند، ولى خدا نقشه آنان را بر ملا كرد و اين توطئه خنثى شد.[۱۲]
گذشته از روزهايى كه با برپا كردن آتش بر در خانه فريادِ «احْرِقُوا عَلَيهِمُ الْبَيْتَ بِاهْلِها» سر داده بودند[۱۳]، و روزهايى كه با شمشيرهاى آخته به خانه هجوم آوردند و به امیرالمؤمنین عليه السلام حمله كردند و در حالى كه شمشيرها بر سر ایشان گرفته بودند فرياد مى زدند: «اگر بيعت نكنى تو را مى كشيم»!![۱۴]
آنگاه امیرالمؤمنین عليه السلام را چنان خانه نشين كردند كه مى رفت شيعه و نام تشيع براى هميشه از صفحه تاريخ محو شود. حتى روزى كه پس از قتل عثمان بر در خانه آن حضرت ريختند هنوز ایشان را با آرمان هاى سقيفه ميخواستند و علناً سنت ابوبكر و عمر را به ایشان پيشنهاد مى كردند![۱۵]
در آن پنج سال هم سقيفه از دروازه هاى مختلف با صاحب غدير جنگيد، تا روزى كه ایشان را به شهادت رساند و كار امیرالمؤمنین عليه السلام بدانجا رسيد كه از ترس جسارت به آن پيكر پاک و مقدس در شهر خود ایشان را شبانه به خاک سپردند![۱۶]
سقيفه دورنماى تحقق يافته اهداف خود را بيش از آنچه پيش بينى مى كرد يافته بود. اين از قتل غدير بالاتر است كه پیکرشان مخفيانه دفن شود. آيا اين به معناى محو كامل غدير نبود؟
يک پله ديگر آن بود كه ياران ظاهرى غدير بخواهند امام مجتبى عليه السلام را به عنوان خليفه غدير اسير كنند و به دست نماينده سقيفه، معاويه بسپارند، كه اين توطئه نيز با صلح آن حضرت خنثى شد. [۱۷]
سقيفه هنوز در جستجوى روزى بود كه كاملاً خيالش از غدير راحت شود. بيست سال تلاش كرد تا مردمى بسازد كه به قصد قربت غدير را سر بِبُرند و اين هدف نيز بالاتر از آنچه انتظار ميرفت تحقق يافت!
حضرت امام حسين بن على عليه السلام تنها يادگار غدير را در حضور ده ها هزار نفر سر بريدند و بر كار خود تكبير هم گفتند و بدن مطهر ایشان را زير سم اسبان قرار دادند و خاندان غدير را اسير كردند و در شهرهاى اسلامى به عنوان اسيران دست سقيفه معرفى كرده و بدان افتخار كردند، و به زعم خود خط پايانى غدير و شيعه را ترسيم نمودند.[۱۸]
لحظه اى بينديشيم و با مرورى بر اين مسير سياه و خونين ببينيم آيا جايى براى تشيع باقى ماند؟ آيا احتمال ميرفت كه روزى شيعه اى روى كره زمين گام بردارد؟ آيا تصور مى شد طرفداران غدير در چهره پنهان تاریخ باشند.
اگر اهالى سقيفه سر بر دارند عدد ميلياردى شيعيان امیرالمؤمنین عليه السلام را در طول تاريخ مى نگرند كه در هر عصر و زمانى با آن همه تبليغات بر ضد خاندان امیرالمؤمنین عليه السلام، ميليون ها طرفدار امیرالمؤمنین عليه السلام در سراسر جهان، در دور دست هايى كه سقيفه حتى نامش را نمى دانست، حضور داشته اند و با دلى سرشار از ايمان فقط امامان غدير را پذيرفته اند و خلفاى سقيفه را از صفحه اعتقاد خود خارج ساخته اند.
آيا حزب امیرالمؤمنین عليه السلام كه حزب خدايند پیروز نبوده اند؟ آيا غلبه به اين وسعت زمانى و مكانى در موردى ديگر مى توان يافت؟
آيا اين غلبه جز با عنايت پروردگار ممكن است؟ آيا مصداق آيه «الا ان حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ» جز شيعيان امیرالمؤمنین مى توانند باشند؟
آيا «حِزْبَ» و «الله» و «غالب» زيباتر از اين كنار هم جمع مى شوند؟
جلوه دوم: غلبه علمى تشيع
اتصال غدير به امامان الهى كه منبع علم پروردگار و مخزن حكمت اويند، اين حزب اللَّه فداكار را در ميدان بحث هاى علمى بر سر اعتقاد خود هميشه پیروز و سربلند نموده است.
سرآغاز اين احتجاجات روزهاى سقيفه است كه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهما السلام با سخنان الهى خود سقيفه و طرفدارانشان را محكوم نمودند و محتواى علمى بلند غدير را به جهانيان نشان دادند. سقيفه در برابر چنين اتمام حجت هاى علمى تيزى، شمشير و ضربات تازيانه و شعله آتش را نشان داد و با طناب سياه بر گلوى صاحب غدير در صدد خاموش كردن صداى غالب علمِ غدير بر آمد!!
اين روند همچنان ادامه يافت و در هر زمان طرفداران غدير صندوق علم آن را بر دوش كشيده به هر سو بردند و سقيفه را شکست خورده ساختند، و صاحبان عقل و فهم و ادراک در هر سوى جهان معارف بلند آن را ديدند و با آغوش باز به استقبالش آمدند.
حتى بسيارى از طرفداران سقيفه دست از كفه بى مايه علمى سقيفه كشيدند و خود را در درياى علم علوى غوطه ور ساختند.
اين غلبه علمى حزب الله غدير فقط يک برترى نيست؛ بلكه علم در برابر جهل، و غلبه همه چيز بر هيچ است.
بنابراين غلبه علمى شيعه در هميشه تاريخ، به تنهايى مى تواند مصداق اتمّ «الا انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ» باشد، و اين افتخار ابدى تشيع فقط در سايه اتصال به معادن وحى الهى است.
جلوه سوم: امام زمان عليه السلام مظهر غلبه مطلق تشيع
خداوند براى حزب اللَّه شيعه غلبه مطلق بر همه جهان را پيش بينى كرده است، و آن روزى است كه حضرت بقية اللَّه الاعظم ارواحنا فداه قيام كنند. چنين غلبه اى را هيچ حزب و گروهى تا كنون براى خود ننموده و جرئت آن را هم نداشته است. ما معتقديم با ظهور ایشان نه تنها حزب سقيفه مغلوب مى شوند، بلكه تمام اديان و مرام ها و مذاهب و احزاب جهان در برابر ایشان مغلوب خواهند شد، و ایشان يگانه غالب روى زمين خواهند بود.
در متن خطبه غدير اين غلبه قطعى حزب اللَّه غدير بر آنچه غير غدير است اعلام شده، آنجا كه مى فرمايند: «الا انَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ ... . الا انَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ اهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها ... . الا انَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ، يعنى: ایشان هستند ، غالب بر اديان، ایشان هستند ، غالب بر هر قبيله اى از اهل شرک و هدايت كننده آنان، ایشان هستند كه غالبى بر ایشان نيست و كسى بر ضد ایشان كمک نمى شود» .[۱۹]
و يا در فرازى ديگر مى فرمايند: انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مُمَلِّكُهَا اْلاِمامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّه مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ:
هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه در اثر تكذيب اهل آن ، آيات الهى را، خداوند قبل از روز قيامت آنان را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت حضرت امام مهدى عليه السلام خواهد آورد و خداوند وعده خود را عملى مى نمايد. [۲۰]
آيا اين مظهر غلبه كامل عيار حزب اللَّه علوى نيست؟ غلبه اى كه پشتيبانش خداست و وعده اش را همو داده و به دست يداللهى حضرت امام مهدى عليه السلام جهان خواهد دانست كه حزب خدا كدام است و چگونه غالب و پيروز خواهد شد.
ائمه اثنى عشر عليهم السلام و حزب الله[۲۱]
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير، آيه ۶۲ سوره يونس: «اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» را كنار آيه ۵۶ سوره مائده: «فَاِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» قرار دادند، و از امامان و حضرات معصومين عليهم السلام به عنوان «اولياء اللَّه» و «حزب الله» ياد كردند.
اوُلئِكَ اَوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ:
ايشان دوستان خدايند كه ترسى بر آنان نيست و محزون نمى شوند، بدانيد كه حزب خداوند پیروز هستند.
حزب اللَّه در حديث غدير[۲۲]
از امام عسكرى عليه السلام درباره «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» سؤال شد، فرمودند: پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواستند ایشان را علامتى قرار دهند كه هنگام تفرق و اختلاف مردم، حزب خداوند شناخته شود.[۲۳]
شيعيان و محبين اهلبيت عليهم السلام[۲۴]
پيامبر در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير، مستقيماً آيه ۲۲ سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كردند كه مى فرمايد: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ...» و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمى شود.
حضرت با اين آيه شرط برائت از دشمنان را براى قبول ولايت قرار دادند، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگترى را به اولياى اهلبيت عليهم السلام عطا فرمودند.
به تعبير ديگر: يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه عليهم السلام نزد خداوند كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اين است كه آنان مورد مدح خداوند بوده و حزب اللَّه اند و خداوند ايشان را يارى مى كند، كه آيه ۲۲ سوره مجادله است. آنجا كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند:
اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الايمانَ وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [۲۵] :
بدانيد كه دوستان اهل بيت كسانى اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...» : »نمى يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد مى كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند» .[۲۶]
در اين آيه خداوند اوصاف افتخارآميزى را به شيعيانِ بيزارى جوينده از دشمنان امیرالمؤمنین عليه السلام داده است، كه مى فرمايد: ايمان در قلبشان است، با روح خدا مؤيدند، اهل بهشت و دائمى در آنند، خدا از آنان راضى است، آنان از خدا راضى اند، حزب اللَّه اند، رستگاران اند.
منبع
دانشنامه غدیر ،جلد ۷،ص ۵۷۲
پانویس
- ↑ مائده / ۵۶ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۸۹ - ۱۹۶.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴ ص ۲۵ ح ۳.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸ ح ۳۰. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۱۴۳.
- ↑ كتاب سليم: ص ۱۴۸.
- ↑ كتاب سليم: ص ۱۶۲. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۹ - ۲۵۷.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۱۵ - ۱۰۶.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۵۱۸ و ج ۳۱ ص ۱۶۱ - ۱۴۹ ۸۷ - ۶۰.
- ↑ شرح نهج البلاغة: ج ۱۱ ص ۴۴. كتاب سليم: ص ۳۱۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۵۱۶ ۵۱۴ ۲۴۶ ۲۳۹ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۵۵ - ۲۱۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۵۹،۱۳۶،۱۳۲،۱۲۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۹۷ - ۵۴۹ و ج ۳۴ ص ۱۶۷ - ۱۸۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۲۹۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۲۰ ح ۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۱ - ۱۰۷.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۵۴ ۱۵۳ بخش ۸ .
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ .
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲ - ۲۰۱.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۲۰.
- ↑ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۹ ح ۶۰۶ .
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲ - ۲۰۱. اسرار غدير: ص ۲۱۴. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۶۲ - ۶۰ .
- ↑ مجادله / ۲۲.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷.