کتاب الولایة
انگيزه طبرى از تأليف اين كتاب[۱]
درباره علت تألیف «كتاب الولاية» از سوى طبرى، در چندين منبع به آن اشاره شده است. خلاصه ماجرا آن است كه سجستانى - فرزند سجستانى صاحب سنن - مطلبى در انكار حديث غدير گفت كه سبب تألیف اين اثر از سوى طبرى شد.
در اينجا گزارش اين رويداد را در منابع كهن پى مى گيريم. قديمى ترين منبعى كه دليل تأليف اين كتاب را مطرح كرده، قاضى نعمان (م ۳۶۳ ق) است. وى مى نويسد:
فمن ذلك ان كتابه الذى ذكرناه و هو كتاب لطيف بسيط ذكر فيه فضائل على عليه السلام و ذكر ان سبب بسطه اياه، انما كان لان سائلاً سأله عن ذلك لامر بلغه عن قائل زعم ان علياً عليه السلام لم يكن شهد مع رسول الله صلى الله عليه و آله حجةالوداع التى قيل انه قام فيها بولاية على عليه السلام بغدير خم، ليدفع بذلك بزعمه عنه الحديث لقول رسول الله صلى الله عليه و آله:
من كنت مولاه فهذا على عليه السلام مولاه. فاكثر الطبرى التعجب من جهل هذا القائل، و احتجّ على ذلك بالروايات الثابتة على قدوم على عليه السلام من اليمن على رسول الله صلى الله عليه و آله.[۲]
ياقوت حموى بخش عمده آگاهى هاى خود را درباره طبرى از ابوبكر بن كامل گرفته است. ابتدا در شمارش تأليفات طبرى، از جمله مى نويسد:
و كتاب فضائل على بن ابى طالب عليه السلام، تكلّم فى اوله بصحة الاخبار الواردة فى غدير خم. ثم تلاه بالفضائل و لم يتمّ.[۳] پس از آن به همين كتاب طبرى اشاره كرده است.
تأليف كتاب در غدير[۴]
يحيى بن حسن اسدى حلّى (ابن بطريق) و سيد بن طاووس در كتب خود اشاره نموده اند كه ابوجعفر محمد بن جرير طبرى عامى كتابى درباره طرق حديث غدير تأليف كرده است.
نام اين كتاب «كتاب الولاية» يا «الردّ على الحُرقوصيّة» است.[۵]
جماعتى از حافظان بزرگ اهل سنت نيز نگارش اين كتاب به دست طبرى را تصديق كرده اند، از جمله: ذهبى، ابن کثیر، یاقوت حَمَوی، ابن حَجَر عَسقَلانی.[۶]
عنوان اين كتاب[۷]
طبق معمول، كتاب طبرى مانند بسيارى از رساله ها و كتاب هاى كهن داراى چندين نام مختلف شده است.
دليلش آن است كه قدما در نقل از اين قبيل كتاب ها، گاه به اقتضاى موضوع كلى كتاب نامى را كه خود مى خواستند و آن را مطابق با محتواى كتاب مى ديدند بر آن اطلاق مى كردند.
نكته ديگر آنكه، آن چنان كه از اين نام ها بر مى آيد برخى نام مجموعه اى از مطالب متنوع است كه در كنار هم قرار گرفته، و برخى ديگر از اين نام ها نام بخش و فصلى از همان كتاب است كه احيانا به صورت مستقل نيز تدوین شده است.
براى نمونه، عنوان «فضائل اهل البيت عليهم السلام» يا «مناقب اهل البيت عليهم السلام» كه ابن طاووس براى كتاب طبرى از آن ياد و استفاده كرده، نام كلى است كه «حديث الولاية» مى توانسته بخشى از آن باشد. بخشى كه خود به صورت كتابى مستقل نيز در آمده است.
عنوان «كتاب الولاية» افزون بر آنكه مكرر توسط استفاده كنندگان از اين اثر به كار رفته، توسط ابن شهرآشوب در اثرى كتاب شناسانه عنوان شده است.[۸]
عنوان ديگر «الردّ على الحرقوصية» در رجال نجاشی آمده، و تصريح شده است كه كتابى است از طبرى مورخ عامى مذهب درباره حديث غدير: له كتاب «الردّ على الحرقوصية»، ذكر طرق خبر يوم الغدير.[۹]
ابن طاووس نيز تصريح كرده است كه طبرى نام كتابش را «الردّ على الحرقوصية» گذاشته است.[۱۰]
عقيده ابن طاووس اين است كه انتخاب اين نام به اين سبب بوده است كه احمد بن حنبل از نسل حرقوص بن زهير - رهبر خوارج - بوده، و به همين دليل از سوى طبرى اين نام انتخاب شده است. [۱۱]
روزنتال[۱۲] اين احتمال را مطرح كرده است كه «حرقوص» در لغت به معناى مگس يا پشه باشد، و احتمالاً طبرى اين تعبير را براى ابوبكر بن ابى داود سجستانى كه «كتاب الولاية»در ردّ بر او نوشته است، به قصد تحقير او استفاده كرده است.[۱۳]
شايد بتوان اين احتمال را نيز افزود كه اين نام، اشاره به فلسفه نگارش اين اثر دارد كه طبرى آن را در ردّ بر فردى ناصبى نگاشته است.
از آنجا كه خوارج دشمن امام امیرالمؤمنین عليه السلام بوده اند و حرقوص بن زهير رهبر آنان بوده، طبرى چنين نامى را براى كتاب خود انتخاب كرده تا حنابله افراطى را خارجى و ناصبى مسلک نشان دهد، نه آنكه بحث از نسب احمد در ميان بوده باشد.
عنوان «رسالة فى طرق حديث غدير» نيز عنوانى است كه با مضمون كتاب به راحتى سازگار است.[۱۴] در اين ميان، كالبرگ عنوان «كتاب الولايه» و «كتاب المناقب» را در دو جا آورده است.
در حالى كه خود وى به اين نكته اشاره دارد كه ممكن است «كتاب الولاية» بخشى از كتاب فضائل يا كتاب مناقب بوده باشد.[۱۵]
آنچه در عمل رخ داده اين است كه استفاده كنندگان از اين كتاب، گاه نام كتاب فضائل على عليه السلام يا مناقب را آورده اند، اما حدیث غدیر را نقل كرده اند.
درست همان گونه كه كسانى چون ابن شهرآشوب در مناقب نام «كتاب الولاية» را آورده و فضائل را از آن نقل كرده است. پيداست كه دقتى در اين كار صورت نگرفته است.
اكنون كه بنا داريم نقل هاى بر جاى مانده اين كتاب را جمع آورى كنيم، بهتر است احاديثى كه از اين كتاب در فضائل امام - به جز حديث غدير - نقل شده به عنوان «كتاب فضائل»، و احاديث غدير تحت عنوان «كتاب الولاية» گردآورى شود.
كتابشناسى[۱۶]
يكى از كتب برگزيده و تأليفات ارزشمند در موضوع غدير اين كتاب است:
«كتاب الولاية»، ابن عقده، جمع آورى و تنظيم: عبدالرزاق محمدحسين حرزالدين، عربى، دليل ما، قم، چاپ اول، سال ۱۳۷۹ ش، وزيرى، ۳۰۰ ص. در اين كتاب، احاديث احمد بن محمد (ابن عقده) م ۳۳۳ ق، در غدير را از كتب و منابع جمع آورى نموده و با مقدمه اى مفصل در مورد ابن عقده و كتابش آورده و در پايان فهارس مفصل آمده است.
البته اين كتاب به عنوان كتاب «حديث الولاية» ابن عقده و با نام «كتاب الولاية» و مؤلف آن به چاپ رسيده، ولى اين درست نيست.
ضمناً كتابى ديگر با نام «حديث الولاية» از: امير تقدمى (معصومى) به چاپ رسيده و به همين سبک است.
كسانى كه اين كتاب را در اختيار داشته اند[۱۷]
سؤالى كه در مورد اين كتاب مطرح است اينكه: كتاب غدير و مناقب طبرى در اختيار چه كسانى بوده است؟
تا آنجا كه آگاهيم اين كتاب در اختيار چندين نفر از مؤلفان، مورخان و محدثان بزرگ اسلامى تا قرن نهم بوده است.[۱۸] فهرست اجمالى نام اين افراد عبارت است از:
قاضى نعمان اسماعيلى (م ۳۶۳ ق) بيشترين نقل را از اين كتاب دارد.
نجاشی (ت ۳۷۲ - م ۴۵۰ ق) از اين كتاب را ياد كرده و طريق خود به آن را يادآور شده است.
شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق) نيز همين گونه بوده است.
ياقوت حموى (م ۶۲۶ ق) گزارشى از چگونگى تأليف اين اثر ارائه نموده است.
ابن بطریق (م ۶۰۰ ق) به تعداد طرق نقل حديث غدير در اين كتاب تصريح كرده است.
ابن شهرآشوب (م ۵۸۸ ق) نام اين كتاب را در شرح حال او آورده، و در جاى ديگر خبر شمارش طرق نقل شده براى حديث غدير در اين كتاب را ارائه كرده، و در مناقب نيز در چندين مورد از آن نقل كرده است.
ابن طاووس (م ۶۶۴ ق) ، كه هم از آن ياد و هم نقل كرده است.
شمس الدين ذهبى (م ۶۴۴ ق) اين كتاب را ديده و چندين روايت از آن نقل كرده است.
ابن کثیر (م ۷۷۴ ق) اين كتاب را ديده و چندين روايت از آن نقل كرده است.
ابن حجر (م ۸۵۲ ق) اين كتاب را ديده است.
چنانچه مشخص شد اين كتاب به قدرى واضح و روشن است كه نيازى به اثبات آن نيست.
گفتنى است كه در سال هاى اخير هيچ كس به اندازه استاد علامه مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبايى - كه عمرش را وقف تحقيق درباره اميرالمؤمنين و اهل بيت عليهم السلام كرده - به معرفى اين اثر نپرداخته است.[۱۹]
اكنون مرورى بر آنچه درباره اين اثر گفته شده خواهيم داشت:
مفصل ترين نقل ها از اين كتاب توسط قاضى نعمان ابوحنيفه نعمان بن محمد تميمى مغربى، نويسنده و دانشمند و قاضى اسماعيلى مذهب دولت فاطمى (م ۳۶۳ ق) در مجلد نخست «شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار عليهم السلام» است.
ابوالعباس احمد بن على نجاشى (م ۴۵۰ ق) درباره طبرى و كتاب غدير مى نويسد: ابوجعفر الطبرى العامى: له كتاب «الردّ على الحرقوصية»، ذكر طرق خبر يوم الغدير.
اخبرنا القاضى ابواسحاق ابراهيم بن مخلد، قال: حدثنا ابى، قال: حدثنا محمد بن جرير بكتابه «الردّ على الحرقوصية».[۲۰]
شيخ طوسى (م ۴۶۰ ق) درباره اين كتاب نوشته است: محمد بن جرير الطبرى، ابوجعفر، صاحب التاريخ، عامى المذهب. له كتاب «خبر غدير خم»، تصنيفه و شرح امره. اخبرنا احمد بن عبدون، عن ابى بكر الدورى، عن ابن كامل، عنه.[۲۱]
يحيى بن حسن معروف به ابن بطريق (ت ۵۲۳ - م ۶۰۰ ق) مى نويسد: و قد ذكر محمد بن جرير الطبرى - صاحب التاريخ - خبر يوم الغدير و طرقه من خمسة و سبعين طريقاً، و افرد له كتاباً سمّاه «كتاب الولاية».[۲۲]
همچنين وى در كتاب «مناقب آل ابى طالب» خود از آن رواياتى نقل كرده است. شيخ سديدالدين محمود حمصى رازى از علماى قرن هفتم هجرى نيز در اثبات تواتر حديث غدير به نوشته هاى اصحاب حديث استناد كرده است. از جمله مى نويسد: لان اصحاب الحديث اوردوه من طرق كثيرة، كمحمد بن جرير الطبرى؛ فانه اورده من نيّف و سبعين طريقاً فى كتابه.[۲۳]
احمد بن موسى بن طاووس - كه از علماى ميانه قرن هفتم هجرى است - نيز در همين زمينه مى نويسد: و ساقه - اى الحديث الغدير - ابوجعفر محمد بن جرير الطبرى - صاحب التفسير و التاريخ الكبير من خمسة و سبعين طريقاً. [۲۴]
رضى الدين على بن طاووس (ت ۵۸۹ - م ۶۶۴ ق) در مواردى از كتاب «مناقب اهل البيت عليهم السلام» طبرى مطالبى نقل كرده [۲۵]، و در مواردى نيز از «كتاب الولاية» او ياد كرده است.
وى درباره «كتاب الولاية» طبرى مى نويسد:
و من ذلك ما رواه محمد بن جرير الطبرى صاحب التاريخ الكبير؛ صنّفه و سمّاه كتاب «الردّ على الحرقوصية» . روى فيه حديث يوم الغدير و ما نصّ النبى صلى الله عليه وآله على على عليه السلام بالولاية و المقام الكبير. و روى ذلك من خمس و سبعين طريقاً.[۲۶]
همچنين در مورد ديگرى مى نويسد: و اما الذى ذكره محمد بن جرير صاحب التاريخ فانه فى مجلد.[۲۷] و در جاى ديگرى مى نويسد: و قد روى الحديث فى ذلك محمد بن جرير الطبرى - صاحب التاريخ - من خمس و سبعين طريقاً، و افرد له كتاباً سمّاه حديث الولاية.[۲۸]
شمس الدين ذهبى (ت ۶۷۳ - م ۷۴۸ ق) مى نويسد: و لمّا بلغه ان ابن ابى داود تكلّم فى حديث غدير خم، عمل كتاب الفضائل و تكلّم على تصحيح الحديث. قلت: رأيت مجلداً من طرق الحديث لابن جرير فانه هشت له لكثرة الطرق.[۲۹]
البته به احتمال زياد ذهبى تنها جزء دوم اين كتاب را ديده است. وى چندين روايت از آن در كتاب «طرق حديث من كنت مولاه» نقل كرده است. او در موردى مى نويسد:
قالَ محمدُ بن جَرير الطبرى فِى المُجَلَّد الثَّانى مِن كِتابِ غَديرِ خُم لَه، و اَظنُّه بِمِثلِ جمع هَذَا الكتاب نَسَبَ اِلَى التَشيع. فقال:... .[۳۰]
ابن كثير (م ۷۷۴ ق) در ضمن شرح حال طبرى در ذيل حوادث سال ۳۱۰ مى نويسد: و قد رأيت له كتاباً جمع فيه احاديث غدير خم فى مجلدين ضخیمين.[۳۱]
ابن حجر عسقلانى (ت ۷۷۳ - م ۸۵۲ ق) با ارائه آنچه كه مزّى در «تهذيب الكمال» آورده مى نويسد: وى چيزى افزون بر آنچه ابن عبدالبرّ در «الاستيعاب» دارد نياورده، جز آنكه حديث موالاة را نقل كرده است. [۳۲]
در حالى كه طبرى در تأليفى چندين برابر آنچه ابن عقده در جمع طرق اين روايت آورده [۳۳]، طرق حديث غدير را فراهم آورده است: و قد جمعه ابن جرير الطبرى فى مؤلف؛ فيه اضعاف من ذكر و صحّحه. و اعتنى بجمع طرقه ابوالعباس بن عقدة؛ فاخرجه من حديث سبعين صحابياً او اكثر.[۳۴]
نقل آيه تبليغ براى غدير[۳۵]
از جمله مشهور ترين آيات غدير آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»[۳۶] است. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده اند.
از جمله عده اى از بزرگان اهل سنت هستند، و يكى از آنها كه نزول آيه «بَلِّغْ» را در غدير ذكر كرده اند، مسعود بن ناصر سجستانى است. [۳۷]
منبع
دانشنامه غدیر ،جلد ۷،ص ۵۳۴
پانویس
- ↑ كتاب فضائل على بن ابى طالب عليه السلام و كتاب الولاية: ص ۱۰.
- ↑ شرح الاخبار: ج ۱ ص ۱۳۰ - ۱۳۲.
- ↑ معجم الادباء: ج ۱۸ ص ۸۰ .
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۳۸.
- ↑ العمدة. الاقبال: ص ۴۵۷،۴۵۳. الطرائف فى معرفة مذاهب الطوائف: ص ۳۸.
- ↑ الروضة النديّة شرح التحفة العلوية: ص ۵۷ . تاريخ ابن كثير: ص ۱۴۷ ۱۱. معجم الادباء: ج ۶ ص ۴۵۵. تهذيب التهذيب: ج ۷ ص ۳۳۹.
- ↑ كتاب فضائل على بن ابى طالب عليه السلام و كتاب الولاية: ص ۱۰.
- ↑ معالم العلماء: ص ۱۰۶ ش ۷۱۵.عمدة عيون صحاح الاخبار (ابن بطريق) : ص ۱۵۷.
- ↑ رجال النجاشى: ص ۳۲۲ ش ۸۷۹ .
- ↑ اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۳۰ ش ۱۴۱۵.
- ↑ الطرائف: ص ۱۴۲.
- ↑ اسلام شناس یهودی.
- ↑ كتابخانه ابن طاووس: ص ۲۸۸.
- ↑ درباره اطلاعات بيشتر مراجعه شود به: كتابخانه ابن طاووس: ص ۲۸۶.
- ↑ كتابخانه ابن طاووس: ص ۳۹۸،۲۸۶ ش ۳۵۶.
- ↑ غدير در آئينه كتاب.
- ↑ كتاب فضائل على بن ابى طالب عليه السلام و كتاب الولاية: ص ۱۰ - .
- ↑ شگفت آنكه فؤاد سزگين (تاريخ التراث العربى: ج ۱ ص ۱۶۸، التدوين التاريخى) به هيچ وجه متوجه منقولات اين كتاب طبرى نشده، و از آن در فهرست كتاب هاى طبرى ياد نكرده است! وى تنها در پاورقى همان صفحه، به نقل از بروكلمان و با اشاره به سخن نجاشى، از رساله «الردّ على الحرقوصيه» ياد نموده، بدون آنكه به باقى مانده هاى اين اثر مهم در كتاب هاى بعدى اشاره كند.
- ↑ الغدير فى الثرات الاسلامى: ص ۳۵ - ۳۷. اهل البيت عليهم السلام فى المكتبة العربية: ص ۶۶۱ - ۶۶۴.
- ↑ رجال النجاشى: ص ۳۲۲ ش ۸۷۹ .
- ↑ كذا ، و فى مورد آخر: كتاب خبر غدير خم و شرح امره، تصنيفه. فهرسة كتب الشيعة و اصولها (تحقيق سيد عبدالعزيز طباطبايى، قم، ۱۴۲۰ ق) : ص ۴۲۴ ش ۶۵۵ .
- ↑ عمدة عيون صحاح الاخبار: ص ۱۵۷ ش ۱۴۱۲.
- ↑ المنقذ من الضلال: ج ۱ ص ۳۳۴.
- ↑ بناء المقالة الفاطيمة فى نقض الرسالة العثمانية: ص ۳۰۰،۲۹۹.
- ↑ اليقين: ص ۲۱۵.
- ↑ اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۳۰ ش ۱۴۱۵.
- ↑ اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۴۸.
- ↑ الطرائف: ص ۱۵۴ ۱۴۲ ش ۱۴۰۰.
- ↑ تذكرة الحفاظ (دارالكتب العلميه، بيروت) : ج ۲ ص ۷۱۳.
- ↑ طرق حديث من كنت مولاه: ص ۶۲ ش ۶۱ .
- ↑ البداية و النهاية: ج ۱۱ - ۱۲ ص ۱۶۷، ذيل حوادث سال ۳۱۰.
- ↑ تهذيب الكمال: ج ۲۰ ص ۴۸۴.
- ↑ در فتح البارى (ج ۷ ص ۶۱ ) بدون اشاره به كتاب طبرى مى نويسد: و اوعب من جمع مناقبه(يعنى علياً) من الاحاديث الجياد النسائى فى كتاب الخصائص. و اما حديث من كنت مولاه فعلى مولاه، فقد اخرجه الترمذى و النسائى و هو كثير الطرق جدا، و قد استودعها ابن عقده فى كتاب مفرد، و كثير من اسانيدها صحاح و حسان.
- ↑ تهذيب التهذيب: ج ۷ ص ۲۹۷. نسخه اى از كتاب ابن عقده تحت عنوان «جمع طرق حديث الغدير» در اختيار ابن حجر بوده است. مقالات تاريخى: دفتر ششم، مقاله منابع تاريخى ابن حجر در الاصابه: ص ۳۶۳.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ .
- ↑ مائده / ۶۷ .
- ↑ كتاب حديث الولاية (مخطوط) . نفحات الازهار: ج ۸ ص ۱۹۵ - ۲۵۷.