آيه ۱۵ یونس و غدیر
| مشخصات آیه | |
|---|---|
| نام سوره | یونس |
| شماره آیه | ۱۵ |
| جزء | ۱۱ |
| محتوای آیه | |
| مکان نزول | مکه |
| موضوع | تبدیلناپذیری منتخب الهی غدیر با دیگران |
| ترتیل آیه ترجمه صوتی | |
آیه ۱۵ سوره یونس آیهای که در پاسخ به منافقانی نازل شد که پس از نصب امام علی علیه السلام در غدیر خواهان جایگزینی او با فرد دیگری شدند. در این آیه، مقام ولایتْ مقامی الهی تلقی شده که پیامبر صلی الله علیه و آله هم توان تغییر آن را ندارد.
بستر نزول آیه ۱۵ سوره یونس چنین ترسیم شده است: پس از اتمام خطبه غدیر و بیعت همگانی با امیرالمؤمنین علیه السلام، منافقین برای شبههاندازی در رخداد غدیر مسئله جایگزینی علی علیه السلام با کسی دیگری را مطرح کردند. آنگاه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و با گستاخی این درخواست را مطرح کردند. در این درخواست ابوبکر و عمر بهعنوان گزینههای جایگزینی پیشنهاد شدند. پیامبر در پاسخ گفت: من این کار را با رأی خود انجام ندادهام که درباره آن اختیاری داشته باشم. این خداوند است که به من دستور داده و آن را بر من واجب کرده است. در این هنگام خداوند در پاسخ به آنان آیه ۱۵ سوره یونس را نازل کرد در رد درخواست آنان نازل شد. روایاتی در تأیید شأن نزول این آیه در منابع آمده است.
آنچه از نزول آیه ۱۵ سوره یونس در شأن غدیر استفاده شده پنج نکته است که از سوی برخی محققان چنین تفصیل داده شده است: اینکه غدیر از آیات روشن الهی است؛ اینکه منکر غدیر منکر روز قیامت است؛ اینکه علی علیه السلام قرآن ناطق است و اینکه غدیر امری الهی و آسمانی بوده است؛ اینکه اعتراضکنندگان و پیشنهاددهندگان جایگزینی کافر هستند.
آیهای درباره اقدامات منافقان در غدیر
آیه ۱۵ سوره یونس از جمله آیاتی دانسته شده که در غدیر و پس از خطبه غدیر در مورد طرح منافقین (جایگزینی شخص دیگری برای خلافت بهجای امیرالمؤمنین علیه السلام) بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است.[۱]
از آنجا که منافقان از نخستین ساعات سفر غدیر فتنهگری و توطئه را آغاز کردند و در موارد بسیاری به اجرای نقشههای خود اقدام کردند؛ به همین دلیل در کنار آیاتی که دربارهٔ اقدامات پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله در غدیر نازل میشد، آیات بسیاری هم دربارهٔ تحریکات و نقشههای منافقین بر آن حضرت وحی میشد. روایات مربوط به این آیات، شأن نزول و ارتباط مستقیم آنها را با غدیر روشن کرده است. این آیات ۱۰۴ آیه هستند که در ۳۹ مورد نازل شدهاند.[۲]
از جمله آنها آیه ۱۵ سوره یونس است:
وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان تلاوت میشود، کسانی که امید ملاقات ما را ندارند میگویند: قرآنی غیر از این برای ما بیاور یا آن را تبدیل کن. بگو: برای من چنین حقی نیست که آن را از پیش خود تبدیل نمایم. من جز آنچه بر من وحی میشود تابع چیز دیگری نیستم. من اگر سرپیچی از امر پروردگارم نمایم، از عذاب روزی بزرگ میترسم
.
موقعیت تاریخی نزول
موقعیت تاریخی نزول آیه ۱۵ سوره یونس چنین ترسیم شده است: پس از اتمام خطبه غدیر و بیعت همگانی با امیرالمؤمنین علیه السلام، چهارمین روشی که منافقین برای شبههاندازی در رخداد غدیر در پیش گرفتند مسئله جایگزینی علی علیه السلام با کسی دیگر بود. آنان ابتدا این مطلب را در بین خود مطرح کردند و گفتند: ای کاش امام دیگری غیر از علی برای ما قرار میداد و بهجای او دیگری را جایگزین میکرد. قلبهای ما هرگز طاقت ولایت علی همراه با اطاعت او را ندارد. از پیامبر بخواهیم که او را برای ما به دیگری تبدیل کند. ای کاش علی را امام قرار نمیداد و ما را امام قرار میداد، یا اکنون که او را امام قرار داده تغییر میداد و ما را بهجای او قرار میداد.
آنگاه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و با گستاخی این درخواست را مطرح کردند. سخنگوی آنان معاذ بن جبل، یکی از امضاکنندگان صحیفه ملعونه اول بود. در این درخواست ابوبکر و عمر بهعنوان گزینههای جایگزینی پیشنهاد شدند؛ امری که نشاندهنده منشأ توطئهها بود. آنان گفتند: یا رسول اللَّه، مردم تازه مسلمان شدهاند و راضی نمیشوند که نبوت در شما و امامت در پسر عمویتان باشد. اگر آن را به غیر او منتقل نمایید بهتر خواهد بود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من این کار را با رأی خود انجام ندادهام که درباره آن اختیاری داشته باشم. این خداوند است که به من دستور داده و آن را بر من واجب کرده است. در این هنگام خداوند در پاسخ به آنان آیه ۱۵ سوره یونس را نازل کرد. با نزول این آیه روشن شد که کرد پیامبر حق تغییر جانشین الهی خود را ندارد و در کوچکترین سرپیچی در اعلان ولایت علی علیه السلام از عذاب الهی هراسان است.[۳]
احادیثی درباره شأن نزول آیه
روایاتی که جزئیات و مراحل توطئه منافقین برای جایگزینی منتخب غدیر را ترسیم میکند چهار حدیث دانسته شده است:
حدیث اول
امام باقر علیه السلام درباره مرحله اول توطئه، که در مجلس خصوصی خواهان امام دیگری بهجای علی علیه السلام شدند، چنین بیان میکند: اینکه خدا میفرماید: «قرآنی غیر از این بیاور یا این را تبدیل کن»، این سخن دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله است که پشت سر حضرت سخن میگفتند و گمان میکردند خداوند سخن آنان را نمیشنود. آنان میگفتند: «ای کاش امام دیگری غیر از علی برای ما قرار میداد و بهجای او دیگری را جایگزین میکرد»! خداوند عزوجل در رد سخن آنان فرمود: «بگو: من حق ندارم از پیش خود او را تبدیل به دیگری نمایم»؛ یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را. «جز آنچه بر من وحی میشود تابع چیز دیگری نیستم»؛ یعنی آنچه درباره علی علیه السلام بر من وحی شده است.[۴]
حدیث دوم
در حدیث دیگری همین منظره تمایل غاصبان خلافت آمده و در واقع این توطئه از سوی آنان برای مطرحشدن خودشان برای خلافت بوده است: کلام خداوند تعالی: «کسانی که امید ملاقات ما را ندارند گفتند: قرآنی غیر از این بیاور یا آن را تبدیل به غیر آن کن». این سخن دشمنان خدا پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله است، در حالی که گمان میکردند آن حضرت سخنشان را نمیشنود که گفتند: «ای کاش علی را امام قرار نمیداد و ما را امام قرار میداد؛ یا اکنون که او را امام قرار داده تبدیل میکرد و ما را بهجای او قرار میداد». خداوند عزوجل در رد آنان فرمود: بگو برای من چنین حقی نیست که آن را از پیش خود تبدیل نمایم.[۵]
حدیث سوم
امام باقر علیه السلام در حدیث دیگری، مرحله جدیتر این توطئه (تصریح به نام ابوبکر و عمر) را با تکیه بر آیه ۱۵ یونس چنین ترسیم کرد:
کلام خداوند تعالی: «هنگامی که آیات روشن ما بر آنان تلاوت میشود، کسانی که امید ملاقات ما را ندارند میگویند: قرآنی غیر از این برای ما بیاور یا آن را تبدیل کن. بگو: برای من چنین حقی نیست که آن را از پیش خود تبدیل نمایم. من جز آنچه بر من وحی میشود تابع چیز دیگری نیستم». منظور از این کلام خداوند آن است که گفتند: «اگر بهجای علی علیه السلام ابوبکر و عمر را قرار دهد، تابع او میشویم».[۶]
حدیث چهارم
حذیفه یمانی، که خود حاضر در غدیر بود، مرحله نهایی این توطئه را چنین ترسیم کرده است: منافقین بههم نگاه کردند و گفتند: «قلبهای ما هرگز طاقت ولایت علی همراه با اطاعت او را ندارد. از پیامبر بخواهیم که او را برای ما تبدیل کند». آنان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و این درخواست خود را به او خبر دادند. خداوند متعال آیهای از قرآن کریم نازل کرد: «بگو من حق ندارم از پیش خود آن را تغییر دهم. من جز آنچه بر من وحی میشود تابع چیز دیگری نیستم. من اگر سرپیچی از امر پروردگارم نمایم، از عذاب روزی بزرگ میترسم».[۷]
حدیث پنجم
در چهار روایت قبل، به جواببودن آیه ۱۵ یونس به سخن منافقان در غدیر و نزول آن در آن موقعیت تصریح شده است. در یک حدیث از امام کاظم علیه السلام شأن نزول این آیه در غدیر پس از سخن معاویة بن ابیسفیان ذکر شده است. این حدیث منافاتی با احادیث قبلی ندارد، زیرا این گفتوگوها بین منافقان از جمله معاویه بوده و در همین حدیث سخن مطرحشده به جمع آنان نسبت داده شده است. متن حدیث چنین است: معاویه پسر هند برخاست و با تکبر به راه افتاد و با حال غضب از مجلس غدیر خارج شد در حالی که میگفت: «بهخدا قسم محمد را بر گفتارش تصدیق نمیکنیم». خداوند این آیه را نازل کرد: «کسانی که امید ملاقات ما را نداشتند گفتند: قرآنی غیر از این بیاور یا آن را تبدیل کن»، منظورشان این بود که امامانی غیر از علی برای ما قرار ده. همه اینها از روی حسد نسبت به علی علیه السلام بود که پاکترین بود. این اظهار حسد بود و آنچه در سینههایشان نهفته بود بزرگتر از این بود.[۸]
تحلیل اعتقادی آیه در رخداد غدیر
آنچه از نزول آیه ۱۵ سوره یونس در شأن غدیر استفاده شده پنج نکته است که از سوی برخی محققان چنین تفصیل داده شده است:
غدیر از آیات روشن الهی
ولایتی که در غدیر مطرح شد از آیات بینات الهی است؛ چرا که خداوند میفرماید: «هنگامی که آیات روشن ما بر آنها تلاوت شود…». این بدان معنی است که اعلان ولایت در غدیر هم از آیات و حجتهای الهی بر مردم است، که خداوند بدین وسیله تا ابد بر انسانها اتمام حجت کرد و هم برنامه غدیر بهقدری دقیق بود که مطلب برای همه روشن شد و عذری برای کسی باقی نگذارد؛ چنانکه حضرت زهرا علیها السلام میفرماید: «بعد از روز غدیر خم، خداوند هیچ دلیل و عذری برای احدی باقی نگذاشته است».[۹]
منکر غدیر منکر قیامت
کسانی که تحمل ولایت علی علیه السلام را نداشتند و خواهان جایگزینی بودند، از سوی خداوند صریحاً منکران روز قیامت معرفی شدهاند: «کسانی که امید ملاقات ما را ندارند». این بدان معناست که پیشنهاد تبدیل در امر امامت بهمعنای ناآشنایی با مبانی اسلام و بیاعتقادی به صدور فرامانهای آن از منبع وحی است. دارنده چنین اعتقادی در واقع با خدا کاری ندارد و از قیامت نمیترسد، بلکه فقط به فکر تأمین خواستههای دنیوی خویش است، به هر صورت که ممکن شود. این چیزی است که در همه خلفای غاصب، از ابوبکر و عمر گرفته تا بنیامیه و بنیالعباس، مشهود است.
علی علیه السلام قرآن ناطق
با تصریح روایات بر نزول آیه ۱۵ یونس در مورد اعلان ولایت در غدیر، کلمهای که در آیه منطبق بر امیرالمؤمنین علیه السلام میشود کلمه «قرآن» است؛ چرا که از قول دشمنان علی علیه السلام میفرماید: «قرآنی غیر از این بیاور». امام صادق علیه السلام نیز در تفسیر آیه میفرماید: منظور امیرالمؤمنین علیه السلام است.[۱۰] این معنای قرآن ناطق بودن امیرالمؤمنین علیه السلام و معادلبودن او با قرآن است که در حدیث ثقلین بیان شده، آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها باقی میگذارم که اگر به آن دو تمسک کنید، هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و اهل بیتم. خداوند لطیف خبیر به من سپرده که این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند مانند این دو (حضرت دو انگشت سبابه خود را کنار یکدیگر قرار دادند)، نه مانند این دو (حضرت انگشت سبابه و وسط را نشان دادند).[۱۱]
آسمانی بودن غدیر
سه قسمت در آیه ۱۵ سوره یونس ارتباط غدیر با وحی را از جوانب مختلف تأیید میکند و هر یک از آنها دلیلی بر آسمانیبودن غدیر است. این سه قسمت چنین تحلیل شدهاند:
اول: برنامه ربّانی پیامبر صلی الله علیه و آله
«من حق ندارم آن را از پیش خود تبدیل نمایم». این جمله ناظر به برنامه ربّانی پیامبر صلی الله علیه و آله برای رسالت خویش است: اینکه در همه موارد معارف و احکام اسلام - بدون استثناء- از خود سخن نمیگوید؛ او امین پروردگار است که هرگز در وحی الهی تغییری نمیدهد؛ بنابراین با قاطعیت به همه اهل جهان اعلام شده که غدیر یک امر الهی است که هیچکس قادر به تغییر و تبدیل آن نیست و انجام هر تغییری در آن، از سوی هر کس، مخالفت مستقیم با فرمان خداست. پس کار اهل سقیفه و اتباع آنان تبديل مِنْ تِلْقاءِ نَفْس (تغییر به دلخواه) است که حتی شخص پیامبر صلی الله علیه و آله خود را از آن برئ میداند.
دوم: وَحْیانی بودن غدیر
«من تابع نیستم، مگر آنچه بر من وحی میشود». این جمله صراحت در وحیانیبودن غدیر دارد. گذشته از عبارت يُوحى إِلَىَّ که تصریح به حضور وحی در غدیر است، کلمه أَتَّبِعُ این معنی را محکمتر میکند که اصلاً برای پیامبر خدا راه دیگری وجود ندارد؛ یعنی اگر پیرو وحی نباشد، پس ناچار پیرو انسانها خواهد بود یا از هوای نفس خویش سخن خواهد گفت. گویا حضرت با قاطعیت میفرماید: من تابع وحی هستم و بس. من هیچ منبعی جز وحی برای رسالتم ندارم. من از غیر آنچه خدا بهوسیله وحی بر من نازل میکند مطلب دیگری برای ابلاغ به مردم ندارم. این قسمت آیه تداعیکننده قسمت اول آیه تبلیغ است که میگوید آنچه درباره غدیر تبلیغ میکنی از جانب خداوند نازل شده است.
سوم: حُجَج منتخب خدا
«من اگر از امر پروردگارم سرپیچی کنم، از عذاب روز عظیمی میترسم». این جمله ناظر به این است که حجج الهی بندگان منتخب خدا هستند که هرگز تخطی از امر الهی در رسالتشان ندارند. خوفی که آنان از خدا دارند از همه بندگان بالاتر است و این مانع سرپیچی آنان از امر الهی است. درباره غدیر معنای این جمله چنین میشود که وقتی ولایت علی علیه السلام از طرف خداست و من حق تغییر آن را ندارم، یک راه میماند و آن اینکه عصیان پروردگار نمایم و آن را تبدیل کنم؛ در حالی که من از عذاب الهی وحشت دارم و خداترسی این اجازه را به من نمیدهد. این قسمت آیه تداعیکننده قسمت دوم آیه تبلیغ است که فرمود: «اگر ولایت را ابلاغ نکنی، رسالت خدا را نرساندهای» و پیامبر صلی الله علیه و آله در شرح آن فرمود: آنچه خدا به من وحی کرده ادا مینمایم از خوف اینکه مبادا اگر انجام ندهم، عذابی از او بر من فرود آید که هیچکس نتواند آن را دفع کند.[۱۲]
مُفضَّل از امام صادق علیه السلام یک جمعبندی در تفسیر این آیه نقل کرده که همه این جوانب سهگانه را در بر میگیرد. او از آن حضرت درباره ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ سؤال کرد و حضرت فرمود: آنان گفتند: «علی را تبدیل کن» و معنایش این بود که: «او را تبدیل کن یا خلیفهای غیر از او برای ما قرار ده». خداوند سبحان در جواب گفته آنان به پیامبرش فرمود: «بگو من حق ندارم آن را از پیش خود تغییر دهم، من -در ولایت او بر شما- جز آنچه بر من وحی شده تابع چیز دیگری نیستم. من اگر از پروردگارم -در بیان ولایت- سرپیچی کنم از عذاب روز عظیمی ترس دارم.[۱۳]
پنجم: کفر اعتراضکنندگان بر غدیر
با توجه به روایاتی که درخواستکنندگان جایگزینی علی علیه السلام را معرفی کرده، دقت در متن آیه که بیانگر اعتقاد قلبی اعتراضکنندگان به منصوبنبودن علی علیه السلام از سوی خداست، تصویر پنهان این پیشنهاد بهدست میآید که چنین مورد تحلیل قرار گرفته است:
نکته اول: توطئهای با عنوان تقاضای جایگزینی
درخواست جایگزینی از سوی آنان پس از شنیدن خطبه غدیر بود، که حضرت در آن مسئله ولایت، الهیبودن آن، امر بودن آن و نزول آیه تبلیغ را کاملاً بیان کرد و حتی بیعت زبانی گرفت؛ بنابراین اصلاً جایی برای این پیشنهاد نبود و مطرحکردن آن حاکی از مطلب دیگری بود.
نکته دوم: پیشنهادِ مخالفتِ خدا با درخواست تبدیل
وقتی خداوند در پاسخ آنان سه مسئله «از پیش خود گفتن»، «پیروی از وحی» و «عصیان و سرپیچی از امر پروردگار» را مطرح میکند، ناظر به این است که آنان متوجه بودهاند که این اعتراضشان چنین مفهومی دارد؛ گویا در پیشنهادشان به پیامبر صلی الله علیه و آله چنین گفتهاند: ای فرستاده خدا، اگر چه ما از خطبه تو فهمیدیم که ولایت علی از طرف خداست و کوتاهی در آن نرساندن رسالت الهی و مستوجب عذاب است، پس از چنین تأکیدی روشن است که خداوند راه تغییر و تبدیل در این باره را بسته است؛ ولی بیا و از پیش خود دست به چنین اقدامی بزن و صاحب مقام ولایت را تغییر ده و به وحی کاری نداشته باش و از اینکه عصیان پروردگار پیش میآید نگران مباش! اگر آنان اینگونه هم نگفته باشند، مطرحکردن چنین پیشنهادی بعد از آن خطابه غَرّا جز این معنی را نمیدهد. به همین دلیل حضرت در پاسخ آنان میگوید: من از پیش خود چنین کاری را نمیتوانم انجام دهم و من تابع خدایم و هرگز از امر خدا سرپیچی نمیکنم.
نکته سوم: پیشنهاد تبدیل مساوی با کفر
در آیه اعتراضکنندگان صریحاً افراد بیاعتقاد به قیامت معرفی شدهاند، آنجا که آنان را «کسانی که به دیدار ما امیدی ندارند» معرفی میکند؛ یعنی اگر کسی خود را در انتظار روزی بداند که باید پاسخگوی پروردگارش باشد، هرگز جرأت چنین پیشنهادی را به خود نمیدهد. او بهخوبی میفهمد که خدا حجت را تمام کرده و اگر بنا باشد در هر یک از اوامر الهی بندگان پیشنهاداتی برای خدا داشته باشند، معنایی جز مسخرهکردن خدا نخواهد داشت.
نتیجهگیری از نکات سهگانه
پیشنهادکنندگان جایگزینی علی علیه السلام با دیگری به خدا و روز جزا اعتقاد نداشتند. برای آنان نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله هم ریاستطلبی بود و معتقد بودند که حضرت پس تسلط خود، اکنون میخواهد خویشاوند خود را بر مردم مسلط کند، چنانکه بهصراحت این را گفتند.[۱۴] با این اعتقاد مسئلهای به نام ارتباط ولایت با خدا را بهانهای از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله برای تحکیم سخنان خود میدانستند. با چنین تفکری بهراحتی پیشنهاد جایگزینی دادند و بر آن اصرار ورزیدند و امید داشتند که بتوانند حضرت را وادار به خواسته خود کنند. خدا و رسول هم در برابر این پیشنهاد پاسخ قاطع دادند و بار دیگر ارتباط غدیر با وحی را مؤکد نمودند تا بر همه مشخص شود که خلافت الهی قابل تغییر نیست. آن کس که مقام ولایت را منصوب کرده خدای حکیم است که هر کاری را از روی حکمت انجام میدهد و معرفی علی علیه السلام در غدیر برای مقام امامت و خلافت اقتضای حکمت الهی است که تغییر در آن معنی ندارد.
اعتراضکنندگان چه کسانی بودند؟
دانستن این نکته که اعتراضکنندگان در غدیر در واقع بتپرستان سابق بودند که اسلام را مسخره میکردند، تحلیل بسیاری از آنچه در حاشیه غدیر از سوی دشمنان به وقوع پیوست را آسان میکند. همچنین، پایه اقدامات مخرّب اهل سقیفه را در طول حکومتشان روشن میکند. در نامه عمر به معاویة بن ابیسفیان اسرار این اعتراض روشن میشود.
او در آغاز نامهاش چنین مینویسد: به هُبَل و به بتهای کوچک و بزرگ و به لات و عُزّی قسم، که عمر از آغازی که آنها را عبادت کرده، انکارشان ننموده است و هرگز خدایی برای کعبه عبادت نکرده و هیچ سخنی از محمد را تصدیق نکرده و سر تسلیم در برابر او نشان نداده، مگر برای آنکه بر او حیله کند و ضربه ناگهانی بر او بزند. او برای ما سحر عظیمی را آورد که سحر او از سحر بنیاسرائیل بالاتر بود. او گذشته از سحر آنان چیزهای تازهای آورد که اگر آنان حاضر بودند، اقرار میکردند که او سید ساحران است. ای پسر ابوسفیان، بر روش قوم خود باش و از دین خود پیروی کن و بر آنچه گذشتگانت به آن معتقد بودهاند وفادار باش که انکار کردند این کعبهای را که میگویند برای آن خدایی هست که دستور داده به آنجا بیایند و طواف کنند و آن را قبله آنان قرار داده است…. مگر از پرستش بتها و لات و عُزّی که از سنگ و چوب و مس و نقره و طلا هستند چه ایرادی دیده بود. نَه! قسم به لات و عزّی، ما هیچ دلیلی برای خروج از اعتقادی که قبلاً داشتیم نیافتیم، اگر چه آنان مردم را به اشتباه انداختند. با چشم بصیرت بنگر و با گوش شنونده دل بسپار و با عقل و قلبت در کار آنان دقت کن و از لات و عُزّی تشکر کن که ابوبکر بر امت محمد خلیفه شد و در اموال و خون و دین و جان و حلال و حرام آنان حکومت و تصرف کرد.[۱۵]
پانویس
- ↑ برای اطلاع بیشتر درباره این آیه و غدیر نگاه کنید: غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۵۱–۳۶۱؛ واقعه قرآنی غدیر، ص۱۴۱.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۷۷؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۴۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰–۱۶۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۹۷؛ الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۷۷.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۴۸، ح۱۲۴.
- ↑ الاقبال، ج۲، ص۲۴۱–۲۴۲؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۹۷.
- ↑ الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ دلائل الامامة، ص۱۲۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۶۱.
- ↑ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۱۰؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۴۸، ح۱۲۵.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۵۹.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدیر، ص۱۳۸، بخش۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۱۹، ح۳۷؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۱۰، ح۱۵؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۲۲۰.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۲۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۸۹.
منابع
- اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: نشر مولود کعبه، ۱۴۲۰ق.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ شرفالدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
- تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
- تفسیر القمی؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- دلائل الامامة؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ق.
- الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم؛ علی بن محمد نباطی عاملی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضویة، ۱۳۸۴ق.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامیة)، ۱۴۰۷ق.
- مناقب آل ابیطالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
