آيه ۷ آل عمران و غدیر
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | آل عمران |
شماره آیه | ۷ |
جزء | ۳ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | ائمه علیهم السلام تنها دانایان به تأویل قرآن |
ترتیل آیه ترجمه صوتی |
آیه ۷ آل عمران آیهای درباره تقسیم آیات قرآن به محکمات و متشابهات که در خطبه غدیر با اتکا به آن ائمه علیهم السلام بهعنوان راسخ در علم و عالم به تأویل آیات متشابه و دانا به باطن آنها معرفی شد.
برخی محققان موقعيت تاريخى استفاده از آیه ۷ سوره آل عمران را چنین ترسیم کردهاند: در اوائل خطبه غدير، قبل از معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام، پيامبر صلى الله عليه و آله بهعنوان مقدمهاى براى معرفى آن حضرت، موضوع اندیشیدن در قرآن و توجه به آیات محكم و متشابه آن را بهميان مىآورد. براى اين منظور به آیه ۷ سوره آل عمران اشاره میکند که درباره آیات محکم و متشابه قرآن است و تأکید میکند که پاكدلان تابع آيات محكم قرآن و سیهدلان تابع آيات متشابه آن هستند. بر این اساس، دستور به پيروى از محكمات آيات و دورى از متشابهات آن را مىدهد.
وجود آیه ۷ سوره آل عمران در خطبه غدیر از سوی برخی محققان چنین تحلیل اعتقادی شده است: مسير سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در اين قسمت از خطبه تفسيری بر آيه ۷ سوره آل عمران است. حضرت بر اساس این آیه دستور به پيروى از محكمات قرآن و پرهيز از متشابهات آن میدهد. آنگاه راه درک حقايق قرآن را نشان مىدهد كه فقط امامان عليهم السلام هستند. نقطه مقابل این امر، منع از پيروى ديگران درباره قرآن خواهد بود.
آیهای مربوط به دشمنان غدیر
بستر استفاده از آیه ۷ سوره آل عمران چنین ترسیم شده است: در غدير، ارتباط اعتقاد و عمل چنين تبیین شد كه احكام الهى از ولایت اهل بیت علیهم السلام ناگسستنی است: اهل بیت تبیینکنندگان احکام هستند و عمل به احکام هم تسلیم در برابر فرمانهای الهی است که با اطاعت از فرستادگان او کامل میشود. در اين راستا، در پایان خطبه غدير شاهد تأکیدهای پيامبر صلى الله عليه و آله بر اهمیت نماز، زكات، حج، امر به معروف و نهى از منكر و اجتناب از محرمات و عمل بر اساس تقواست. در پى آن، سخن از مرگ، معاد و ثواب و عقاب بهميان میآید.
اين موارد اگر چه ارتباط مستقيم با غدير ندارد و موارد آن نيز بسيار كم است، در حاشيه غدير يادآور ارتباطى است كه احکام الهی بايد با اهل بيت عليهم السلام داشته باشند. در بين اين تأكيدات، پيامبر صلى الله عليه و آله حلال و حرام را به طور كلى مطرح مىكند، و اينكه درباره جزئيات آنها بايد به امامان عليهم السلام مراجعه شود.[۱]
اين آيات تضمينشده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۷ آيه است، كه از جمله آنها آيه ۷ سوره آل عمران است: هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ؛ اوست كه اين كتاب را بر تو نازل كرد. بعضى از آيهها محكماتند، اين آيهها امالكتابند، و بعضى آيهها متشابهاتند. امّا آنها كه در دلشان ميل به باطل است، بهسبب فتنهجويى و ميل به تأويل از متشابهات پيروى مىكنند، در حالى كه تأويل آن را جز خداى نمىداند. و آنان كه قدم در دانش استوار كردهاند مىگويند: ما بدان ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمىگيرند
.[۲]
متن آیه در خطبه
متن آیه ۷ سوره آل عمران در خطبه غدیر چنین گزارش شده است: «مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا الى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّه لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ الا الَّذى انَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ الَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ وَ مُعْلِمُكُمْ: انَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ؛ اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمىكند و تفسيرش را برايتان روشن نمىكند، مگر اين شخصى كه دست او را مىگيرم و او را بهسوى خود بالا مىبرم و بازوى او را مىگيرم و با دستم او را بلند مىكنم و به شما مىفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار اويم، اين على صاحب اختيار اوست، و او على بن ابىطالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عزوجل است كه بر من نازل كرده است».[۳]
موقعيت تاريخى استفاده از آیه
برخی محققان موقعيت تاريخى استفاده از آیه ۷ سوره آل عمران را چنین ترسیم کرده اند: در اوائل خطبه غدير، قبل از معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام، پيامبر صلى الله عليه و آله بهعنوان مقدمهاى براى معرفى آن حضرت، موضوع اندیشیدن در قرآن (با اتکا به آیه ۸۲ سوره نساء) و توجه به آیات محكم و متشابه آن را بهميان مىآورد. براى اين منظور به آیه ۷ سوره آل عمران اشاره میکند که درباره آیات محکم و متشابه قرآن است و تأکید میکند که پاكدلان تابع آيات محكم قرآن و سیهدلان تابع آيات متشابه آن هستند. بر این اساس، دستور به پيروى از محكمات آيات و دورى از متشابهات آن را مىدهد.[۴]
اين استشهاد به آیه ۸۲ سوره نساء در قسمتی از مرحله سوم از خطبه غدير و هنگامى كه خطبه به اوج خود نزديک مىشد انجام شده است. در آنجا هشداری لازم بود كه مخاطبان بدانند چرا على بن ابىطالب عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاده است. تا لحظاتی بعد امام بهگونهاى خاص و فراتر از آنچه در ذهن مردم بود معرفى میشد. براى اعلان اين مهم پيامبر صلى الله عليه و آله با اتکا به قرآن به معرفی امیرالمؤمنین پرداخت.
ابتدا به تدبر در قرآن امر کرد و بهدنبال آن از پیروی از متشابهات آن نهی کرد. برای این کار آيه ۸۲ سوره نساء و آيه ۷ سوره آل عمران را با كلام خود آميختند و مردم را آماده معرفى «راسخان در علم» نمودند. سپس قسم ياد كردند كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمىكند مگر اين كسى كه مىخواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بودهام اين على صاحب اختيار اوست و ولايت او از طرف خدا نازل شده است.[۵]
تحليل اعتقادى آیه: پرهیز از متشابهات قرآن
وجود آیه ۷ سوره آل عمران در خطبه غدیر از سوی برخی محققان چنین تحلیل اعتقادی شده است: مسير سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در اين قسمت از خطبه تفسيری بر آيه ۷ سوره آل عمران است. حضرت بر اساس این آیه دستور به پيروى از محكمات قرآن و پرهيز از متشابهات آن میدهد. آنگاه راه درک حقايق قرآن را نشان مىدهد كه فقط امامان عليهم السلام هستند. نقطه مقابل این امر، منع از پيروى ديگران درباره قرآن خواهد بود.[۶]
پرهيز از متشابهات قرآن
از آنجا که بايد در قرآن تفكر شود دو نقطه سخت در این مسیر وجود دارد: يكى تفسیر متشابهات و ديگرى تفسير محكمات:
- تفسير متشابهات: درباره متشابهات خودِ قرآن مشكل را حل كرده و دستور پرهيز از آنها را داده است. آنجا كه مىفرمايد: «كسانى كه در قلوبشان ميل به باطل دارد از پى متشابهات مىروند تا فتنه بپا كنند و باطن آن آيات را بهدست آورند»؛ يعنى اين در حالى است كه به باطن آيات متشابه دست نمىيابند، چرا كه مىفرمايد: «در حالى كه تأويل آن را جز خداى نمىداند و آنان كه قدم در دانش استوار كردهاند». بر این اساس، پيامبر صلى الله عليه و آله هم مفهوم آيه را در خطبه فرموده است: «از متشابه آن پیروی نکنید».[۷]
- تفسير محكمات: تفسير محكمات و به عبارت ديگر استخراج باطن قرآن تا آنجا كه بشر تحمل نمايد و ظرفيت داشته باشد در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله با تعبير «در محکمات آن اندیشه کنید» آمده است، كه منظور همان نگاه از روى تدبر و دقت است؛ يعنى در جايى كه نازلكننده قرآن انسان را از تدبر در آيات متشابه بر حذر مىدارد، بايد فكر خود را در فهم آيات محكم متمركز كند و با صرف آن در آيات متشابه نيروى خود را هدر ندهد چون به نتيجهاى نمىرسيد.[۸]
راه فهم باطن قرآن
علاقهای كه با تدبر در قرآن براى درک حقايق آن بهوجود مىآيد، آرام نمىگيرد جز با رسیدن به حقایق آن که مفسِّران حقيقى آن ارائه میکنند؛ این مفسران حقیقی فقط چهارده معصوم عليهم السلام هستند. تأكيد خاص مكتب اهل بيت عليهم السلام را در اين باره چنین مورد تحلیل قرار گرفته است:
تأويل قرآن فقط در اختيار امامان عليهم السلام
در این قسمت خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله با تأکیدهای مکرر در يک جمله، انحصار تأويل قرآن براى امامان عليهم السلام را بيان کرده است. این تأكيدها چنين است: ابتدا قسم ياد مىكند: «فَوَ اللَّه»؛ آنگاه از حرف نفى ابدى استفاده مىكند: «لَنْ يُبَيِّنَ، لَنْ يُوضِحَ؛ هرگز تبیین نمیکند، هرگز روشن نمیکند»؛ سپس هر دو جهت باطن و تفسير قرآن را يادآور مىشود: «زَواجِرَهُ ،تَفْسيرَهُ؛ باطنش، تفسیرش». با تکیه بر اين تأكيدات مىفرمايد: به خدا قسم، هرگز باطن قرآن و تفسير آن را بيان نمىكند مگر على بن ابىطالب عليه السلام.
در حديثى پيامبر صلى الله عليه و آله با زبان محبتآميز پیروان حقيقى قرآن را چنين معرفى مىفرمايد: مىدانيد تمسکكننده حقيقى به قرآن كه به شرف عظيم نايل مىشود كيست؟ كسى است كه تأويل قرآن را از ما اهل بيت يا از واسطههايى كه سفيران ما به شيعيانمان هستند بگيرد.[۹]
در حديثى دیگر، تفسیر قرآن بهعنوان رسالتى معرفى شده كه توسط اميرالمؤمنين عليه السلام به مردم ابلاغ مىشود. پيامبر صلى الله عليه و آله به آن حضرت فرمود: تو رسالت مرا از طرف من ابلاغ مینمايى. عرض كرد: يا رسول اللَّه، مگر شما رسالت را ابلاغ نفرمودى. فرمود: من ابلاغ كردم، ولى منظورم آن است كه بعد از من از تأويل قرآن را به مردم ياد مىدهى و خبر مىدهى آنچه را نمىدانند.[۱۰] اميرالمؤمنين عليه السلام اين رسالت قرآنى را چنين توصيف مىفرمايد: اين قرآن است. از او بخواهيد كه با شما سخن بگويد، ولى هرگز با شما سخن نخواهد گفت، بلكه من بايد به شما خبر دهم. اگر درباره قرآن از من سؤال كنيد به شما خبر خواهم داد چون داناترين شما هستم.[۱۱]
نگرانى از تفسير نادرست قرآن
در كنار آن همه تأكيد بر رسالت قرآنى امت اسلام و نشاندادن باب علمى كه بايد علوم قرآن را از آن دريافت كنند، آينده مسلمانان در نظر پيامبر صلى الله عليه و آله نگرانكننده بود. در اين باره دو حديث جلوههاى مختلف اين نگرانى را نشان مىدهد: در حديثى شديدترين موارد ترس پيامبر صلى الله عليه و آله بر امت بعد از خود سه چيز شمرده شده كه يكى از آنها «تفسير قرآن بر خلاف آنچه تفسير حقيقى آن است» شمرده شده است.[۱۲]
در حديث ديگرى، سوء استفاده دشمنان داخلىِ اسلام از آيات قرآن بهنفع خويش، بهعنوان يكى از شديدترين موارد ترس از انحراف امت ذكر شده و با تعبير «منافق بتواند با آيات قرآن در مقابل مسلمانان واقعى بحث كند» آمده است.[۱۳]
احاطه علم ائمه عليهم السلام به قرآن
خداوند به ائمه عليهم السلام علمى عنايت كرده كه تمام جوانب علوم قرآن گوشهاى از آن بهحساب مىآيد. اين احاطه علمى درباره قرآن در كلام امامان عليهم السلام چنين توصيف شده است:
- اميرالمؤمنين عليه السلام: تأويل هر آيهاى كه بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده...، به املاى پيامبر صلى الله عليه و آله و خط خودم نزد من موجود است.[۱۴]
- اميرالمؤمنين عليه السلام: ماييم راسخان در علم و ما تأويل متشابهات را مىدانيم.[۱۵]
- اميرالمؤمنين عليه السلام: اگر بخواهم از تفسير سوره فاتحه هفتاد شتر را بار مىكنم.[۱۶]
- امام صادق عليه السلام: من فرزند پيامبرم و علم كتابِ خدا نزد من است. در آن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قيامت خواهد شد. در آن است خبر آسمان و زمين و خبر بهشت و جهنم و خبر آنچه اتفاق افتاده و آنچه به وقوع خواهد پيوست. من اينها را مىدانم همانگونه كه به كف دستم مىنگرم.[۱۷]
غدير و سقيفه دو فرهنگ متقابل درباره قرآن
با شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله، در همان آغاز راه دو فرهنگ قرآنى تبیین شد: راه غدير با سرمايهای در خور از قرآن در برابر راه سقیفه بدون ارتباطی با قرآن. غدير وارث قرآن بود و با تكيه بر قرآن پشتوانه عظيم خود را ترتیب داده بود و با معرفى راهنمايان فهم قرآن مردم را بر تعمق و تفكر بيشتر درباره قرآن ترغيب مىكرد.
در مقابل، سقيفه بر ضد قرآن تشكيل شد و رویکردش با عنوان نفاق در جاى جاى آن معرفى شد. سقیفه با منع رسمى از فهم قرآن و ستم به كسانى كه به درک باطن قرآن روى مىآوردند، كليه راههاى منتهى به قرآن را مسدود كرد. سقیفه هدفى جز مسدودكردن پرونده جهانى قرآن نداشت.
نمونهای از تقابلها
وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام در ماجراى سقيفه مردم را به كمک خويش فرا خواند و با عهدشكنى و بىوفايى آنان روبهرو شد، خانهنشينى اختيار كرد و مشغول جمعآوری قرآن شد. او از خانه خارج نشد تا همه قرآن را آماده كرد. وقتى همه قرآن بر اساس نزول، تأويل و ناسخ و منسوخش نگاشت، آن را در پارچهاى جمع كرد و بر آن مُهر زد.
امام علیه السلام آن قرآن را به مسجد برد و درحالی که مردم در اطراف ابوبکر بودند با صداى بلند فرمود: اى مردم، من از زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفته...، مشغول جمع قرآن شدم تا همه آن را در اين پارچه جمع کردم. خداوند هيچ آيهاى را بر پيامبرش نازل نكرده، مگر آنكه همه را جمعآورى كردهام، و هيچ آيه اى نيست مگر آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بر من خوانده و تأويل آن را به من آموخته است. سپس فرمود: اين قرآن را براى آن آوردم كه فردا نگوييد: ما از اين بىخبر بوديم و نگوييد: شما را به كتاب خدا از اول تا آخر آن دعوت نكردم.
عمر در پاسخ به چنين اتمام حجتی گفت: ما با آنچه از قرآن كه در دستمان است از آنچه تو به آن دعوت مىكنى بىنياز هستيم. اميرالمؤمنين عليه السلام آن قرآن که به همراه تفسیر بود برداشت و به خانه بازگشت.[۱۸]
اما این قرآن جمعآوریشده چه سرنوشتی پیدا کرد و آیا مسلمانان برای همیشه از قرآنی که مفسر واقعی آن جمعآوری کرده بود محروم شدند؟ در زمان عثمان، روزى طلحه از اميرالمؤمنين عليه السلام درباره همين قرآن پرسید. اميرالمؤمنين عليه السلام درباره محتواى آن فرمود: هر آيهاى كه خداوند در كتابش بر حضرت محمد صلى الله عليه و آله نازل كرد به املاى آن حضرت و خط خودم نزد من موجود است. همچنين تأويل هر آيهاى كه بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده و هر حلال و حرام و هر حد و حكم و هر چيزى كه امت تا روز قيامت بدان احتياج دارند، حتى ديه خراش بدن، به املاى پيامبر صلى الله عليه و آله و خط خودم نزد من نوشته شده و موجود است.
طلحه پرسيد: به من خبر ده درباره آنچه از قرآن و تأويلش و علم حلال و حرام كه در دست توست، آن را به چه كسى مىسپارى و صاحب آن بعد از تو كيست. اميرالمؤمنين عليه السلام درباره حافظان اين امانت الهى فرمود: به آن كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داده به او بسپارم؛ وصى من و صاحب اختيار مردم بعد از من اين پسرم حسن. پسرم حسن هنگام مرگ آن را به اين پسرم حسين خواهد سپرد. سپس به فرزندان حسين يكى پس از ديگرى منتقل مىشود تا آخرين آنها كنار حوض كوثر بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شود.[۱۹]
در حديثى هم درباره اينكه چه زمانى به طور كامل به آن قرآن با تفسيرش عمل خواهد شد فرمود: وقتى قائم ما قيام كند آن قرآن را ظاهر مىنمايد و مردم را بر عمل به آن وادار مىكند و سنت طبق آن جارى مىشود.[۲۰]
اين مخالفت اولِ ابوبكر و عمر با تدبر در قرآن و دريافت باطن و تأويل آن بود. عمر در مراحل بعد بهشدت مردم را از سؤال درباره معانى قرآن منع مىكرد و هر كس درباره قرآن چيزى مىپرسيد او را عقوبت میکرد؛ تا آنجا كه ابنعباس يک يا دو سال كامل جرأت كوچکترين گفتوگويى درباره قرآن نداشت.[۲۱]
از معروفترين داستانهاى درباره منع تدبر در قرآن داستان «ضَبيع» است: اين دانشمند عراقى كه رئيس قوم خود نيز بود، هرگاه لشكر مسلمانان را مىديد درباره قرآن سؤالاتى مىكرد. او براى طلب علم به مصر آمد و وقتى عمروعاص از سؤالات قرآنى او باخبر شد او را نزد عمر فرستاد. او در مدينه درباره مشكلات قرآن و تأويل آنها مثل «الذَّارِياتِ» و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» از اصحاب سؤال مىكرد. عمر تصميم به مجازات او گرفت بهگونهاى كه براى ديگران هم درسى باشد كه درباره قرآن سؤال نكنند. او شلاقى از خوشه خرما درست كرد و آستينها را بالا زد و آماده شد. سپس دستور داد ضَبيع را بياورند و با آن شلاق صد ضربه بر او زد و پس از توقفى دوباره صد ضربه زد و آن قدر اين كار را تكرار كرد كه عمامه از سر ضبيع افتاد و كمرش مجروح شد و سرش خون آلود گرديد. سپس او را زندانى كرد تا حالش بهتر شد، و بار ديگر او را همانگونه زد و دوباره محبوس كرد تا زخمهايش التيام يافت.
بار سوم كه عمر خواست تازيانهزدن را تكرار كند ضبيع گفت: اگر مىخواهى مرا بكشى، بهطرز مناسبى به قتل برسان، و اگر منظور تو اين است كه مرض سؤالكردن من از آيات قرآن شفا يابد، به خدا قسم شفا يافتهام. بعد از اين گفته عمر او را به بصره تبعيد كرد و به ابوموسى اشعرى (حاكم بصره) نوشت: احدى از مسلمانان حق همنشينى با او را ندارد. اين مسئله براى ضبيع بسيار سخت بود و اين فشارها را براى سؤال از معانى قرآن بايد تحمل مىكرد. ابوموسى براى عمر نوشت: اين مرد واقعاً از كار خود توبه كرده است. عمر هم به خيال خود اجازه همنشينى مردم با چنين دانشمندى را صادر كرد و گفت: ضبيع به خيال خود در طلب علم بود، ولى در اين كه كدام علم را بايد بياموزد اشتباه رفته بود.[۲۲]
پانویس
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ اسرار غدير، ص۱۴۴، بخش۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ سخنرانی استثنائی غدیر، ص۱۶۲-۱۶۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۸۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۹۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۸۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۸، ح۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۸.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۹۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۳، ح۸۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۸۹.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۳۲-۳۳؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۶۴-۲۶۶.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۸۷-۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۲، ص۴۲، ح۲.
- ↑ الصراط المستقيم، ج۳، ص۱۵.
- ↑ شرح ابن ابىالحديد، ج۱۲، ص۱۰۲؛ المسترشد، ص۵۴۳؛ الصراط المستقيم، ج۳، ص۱۵؛ اثباةالهداة، ج۳، ص۳۹۸؛ الاعتصام، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰؛ فتح القدير، ج۱، ص۳۶۷.
منابع
- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ محمد بن حسن حر عاملی، تحقیق: علاءالدین اعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ۱۴۲۵ق.
- اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
- الاعتصام؛ إبراهيم بن موسى بن محمد الغرناطی (شاطبی)، تحقيق: سليم بن عيد الهلالی، السعودیة: دار ابنعفان، ۱۴۱۲ق.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- سخنرانی استثنائی غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
- شرح نهجالبلاغة؛ عبدالحمید بن هبة الله (ابن ابیالحدید معتزلی)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، بیتا.
- الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم؛ علی بن محمد نباطی عاملی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضوية، ۱۳۸۴ق.
- فتح القدیر؛ محمد شوکانی، دمشق: دار ابنکثير، ۱۴۱۴ق.
- کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية)، ۱۴۰۷ق.
- المسترشد فی إمامة أمير المؤمنين علی بن أبی طالب عليه السلام؛ محمد بن جریر طبری امامی، تحقیق: احمد محمودی، تهران: مؤسسة الثقافة الإسلامیة لکوشانپور، ۱۴۱۵ق.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.