آيه ۷ آل عمران و غدیر
آیه ۷ آل عمران آیهای درباره تقسیم آیات قرآن به محکمات و متشابهات که در خطبه غدیر با اتکا به آن ائمه علیهم السلام بهعنوان راسخ در علم و عالم به تأویل آیات متشابه و دانا به باطن آنها معرفی شد.
| مشخصات آیه | |
|---|---|
| نام سوره | آل عمران |
| شماره آیه | ۷ |
| جزء | ۳ |
| محتوای آیه | |
| مکان نزول | مدینه |
| موضوع | ائمه علیهم السلام تنها دانایان به تأویل قرآن |
| ترتیل آیه ترجمه صوتی | |
برخی محققان موقعیت تاریخی استفاده از آیه ۷ سوره آل عمران را چنین ترسیم کردهاند: در اوائل خطبه غدیر، قبل از معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله بهعنوان مقدمهای برای معرفی آن حضرت، موضوع اندیشیدن در قرآن و توجه به آیات محکم و متشابه آن را بهمیان میآورد. برای این منظور به آیه ۷ سوره آل عمران اشاره میکند که درباره آیات محکم و متشابه قرآن است و تأکید میکند که پاکدلان تابع آیات محکم قرآن و سیهدلان تابع آیات متشابه آن هستند. بر این اساس، دستور به پیروی از محکمات آیات و دوری از متشابهات آن را میدهد.
وجود آیه ۷ سوره آل عمران در خطبه غدیر از سوی برخی محققان چنین تحلیل اعتقادی شده است: مسیر سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در این قسمت از خطبه تفسیری بر آیه ۷ سوره آل عمران است. حضرت بر اساس این آیه دستور به پیروی از محکمات قرآن و پرهیز از متشابهات آن میدهد. آنگاه راه درک حقایق قرآن را نشان میدهد که فقط امامان علیهم السلام هستند. نقطه مقابل این امر، منع از پیروی دیگران درباره قرآن خواهد بود.
آیهای مربوط به دشمنان غدیر
بستر استفاده از آیه ۷ سوره آل عمران چنین ترسیم شده است: در غدیر، ارتباط اعتقاد و عمل چنین تبیین شد که احکام الهی از ولایت اهل بیت علیهم السلام ناگسستنی است: اهل بیت تبیینکنندگان احکام هستند و عمل به احکام هم تسلیم در برابر فرمانهای الهی است که با اطاعت از فرستادگان او کامل میشود. در این راستا، در پایان خطبه غدیر شاهد تأکیدهای پیامبر صلی الله علیه و آله بر اهمیت نماز، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر و اجتناب از محرمات و عمل بر اساس تقواست. در پی آن، سخن از مرگ، معاد و ثواب و عقاب بهمیان میآید.
این موارد اگر چه ارتباط مستقیم با غدیر ندارد و موارد آن نیز بسیار کم است، در حاشیه غدیر یادآور ارتباطی است که احکام الهی باید با اهل بیت علیهم السلام داشته باشند. در بین این تأکیدات، پیامبر صلی الله علیه و آله حلال و حرام را بهطور کلی مطرح میکند، و اینکه درباره جزئیات آنها باید به امامان علیهم السلام مراجعه شود.[۱]
این آیات تضمینشده در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله ۷ آیه است، که از جمله آنها آیه ۷ سوره آل عمران است: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ ۗ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ؛ اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد. بعضی از آیهها محکماتند، این آیهها امالکتابند، و بعضی آیهها متشابهاتند. امّا آنها که در دلشان میل به باطل است، بهسبب فتنهجویی و میل به تأویل از متشابهات پیروی میکنند، در حالی که تأویل آن را جز خدای نمیداند. و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند میگویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمیگیرند .[۲]
متن آیه در خطبه
متن آیه ۷ سوره آل عمران در خطبه غدیر چنین گزارش شده است: مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا الى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّه لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ الا الَّذى انَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ الَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ وَ مُعْلِمُكُمْ: انَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ؛ اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمىكند و تفسيرش را برايتان روشن نمىكند، مگر اين شخصى كه دست او را مىگيرم و او را بهسوى خود بالا مىبرم و بازوى او را مىگيرم و با دستم او را بلند مىكنم و به شما مىفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار اويم، اين على صاحب اختيار اوست، و او على بن ابىطالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عزوجل است كه بر من نازل كرده است.[۳]
موقعیت تاریخی استفاده از آیه
برخی محققان موقعیت تاریخی استفاده از آیه ۷ سوره آل عمران را چنین ترسیم کردهاند: در اوائل خطبه غدیر، قبل از معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله بهعنوان مقدمهای برای معرفی آن حضرت، موضوع اندیشیدن در قرآن (با اتکا به آیه ۸۲ سوره نساء) و توجه به آیات محکم و متشابه آن را بهمیان میآورد. برای این منظور به آیه ۷ سوره آل عمران اشاره میکند که درباره آیات محکم و متشابه قرآن است و تأکید میکند که پاکدلان تابع آیات محکم قرآن و سیهدلان تابع آیات متشابه آن هستند. بر این اساس، دستور به پیروی از محکمات آیات و دوری از متشابهات آن را میدهد.[۴]
این استشهاد به آیه ۸۲ سوره نساء در قسمتی از مرحله سوم از خطبه غدیر و هنگامی که خطبه به اوج خود نزدیک میشد انجام شده است. در آنجا هشداری لازم بود که مخاطبان بدانند چرا علی بن ابیطالب علیه السلام از آغاز سخنرانی بر فراز منبر در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاده است. تا لحظاتی بعد امام بهگونهای خاص و فراتر از آنچه در ذهن مردم بود معرفی میشد. برای اعلان این مهم پیامبر صلی الله علیه و آله با اتکا به قرآن به معرفی امیرالمؤمنین پرداخت.
ابتدا به تدبر در قرآن امر کرد و بهدنبال آن از پیروی از متشابهات آن نهی کرد. برای این کار آیه ۸۲ سوره نساء و آیه ۷ سوره آل عمران را با کلام خود آمیختند و مردم را آماده معرفی «راسخان در علم» نمودند. سپس قسم یاد کردند که باطن و تفسیر قرآن را بیان نمیکند مگر این کسی که میخواهم دست او را بگیرم و او را بالا ببرم و بازوی او را بگیرم و با دستانم او را بلند کنم و به شما بفهمانم که هر کس من صاحب اختیار او بودهام این علی صاحب اختیار اوست و ولایت او از طرف خدا نازل شده است.[۵]
تحلیل اعتقادی آیه: پرهیز از متشابهات قرآن
وجود آیه ۷ سوره آل عمران در خطبه غدیر از سوی برخی محققان چنین تحلیل اعتقادی شده است: مسیر سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در این قسمت از خطبه تفسیری بر آیه ۷ سوره آل عمران است. حضرت بر اساس این آیه دستور به پیروی از محکمات قرآن و پرهیز از متشابهات آن میدهد. آنگاه راه درک حقایق قرآن را نشان میدهد که فقط امامان علیهم السلام هستند. نقطه مقابل این امر، منع از پیروی دیگران درباره قرآن خواهد بود.[۶]
پرهیز از متشابهات قرآن
از آنجا که باید در قرآن تفکر شود دو نقطه سخت در این مسیر وجود دارد: یکی تفسیر متشابهات و دیگری تفسیر محکمات:
- تفسیر متشابهات: درباره متشابهات خودِ قرآن مشکل را حل کرده و دستور پرهیز از آنها را داده است. آنجا که میفرماید: «کسانی که در قلوبشان میل به باطل دارد از پی متشابهات میروند تا فتنه بپا کنند و باطن آن آیات را بهدست آورند»؛ یعنی این در حالی است که به باطن آیات متشابه دست نمییابند، چرا که میفرماید: «در حالی که تأویل آن را جز خدای نمیداند و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند». بر این اساس، پیامبر صلی الله علیه و آله هم مفهوم آیه را در خطبه فرموده است: «از متشابه آن پیروی نکنید».[۷]
- تفسیر محکمات: تفسیر محکمات و به عبارت دیگر استخراج باطن قرآن تا آنجا که بشر تحمل نماید و ظرفیت داشته باشد در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله با تعبیر «در محکمات آن اندیشه کنید» آمده است، که منظور همان نگاه از روی تدبر و دقت است؛ یعنی در جایی که نازلکننده قرآن انسان را از تدبر در آیات متشابه بر حذر میدارد، باید فکر خود را در فهم آیات محکم متمرکز کند و با صرف آن در آیات متشابه نیروی خود را هدر ندهد چون به نتیجهای نمیرسید.[۸]
راه فهم باطن قرآن
علاقهای که با تدبر در قرآن برای درک حقایق آن بهوجود میآید، آرام نمیگیرد جز با رسیدن به حقایق آن که مفسِّران حقیقی آن ارائه میکنند؛ این مفسران حقیقی فقط چهارده معصوم علیهم السلام هستند. تأکید خاص مکتب اهل بیت علیهم السلام را در این باره چنین مورد تحلیل قرار گرفته است:
تأویل قرآن فقط در اختیار امامان علیهم السلام
در این قسمت خطبه غدیر، پیامبر صلی الله علیه و آله با تأکیدهای مکرر در یک جمله، انحصار تأویل قرآن برای امامان علیهم السلام را بیان کرده است. این تأکیدها چنین است: ابتدا قسم یاد میکند: فَوَ اللَّه؛ آنگاه از حرف نفی ابدی استفاده میکند: لَنْ يُبَيِّنَ، لَنْ يُوضِحَ؛ هرگز تبیین نمیکند، هرگز روشن نمیکند؛ سپس هر دو جهت باطن و تفسیر قرآن را یادآور میشود: زَواجِرَهُ، تَفْسيرَهُ؛ باطنش، تفسیرش. با تکیه بر این تأکیدات میفرماید: به خدا قسم، هرگز باطن قرآن و تفسیر آن را بیان نمیکند مگر علی بن ابیطالب علیه السلام.
در حدیثی پیامبر صلی الله علیه و آله با زبان محبتآمیز پیروان حقیقی قرآن را چنین معرفی میفرماید: میدانید تمسککننده حقیقی به قرآن که به شرف عظیم نایل میشود کیست؟ کسی است که تأویل قرآن را از ما اهل بیت یا از واسطههایی که سفیران ما به شیعیانمان هستند بگیرد.[۹]
در حدیثی دیگر، تفسیر قرآن بهعنوان رسالتی معرفی شده که توسط امیرالمؤمنین علیه السلام به مردم ابلاغ میشود. پیامبر صلی الله علیه و آله به آن حضرت فرمود: تو رسالت مرا از طرف من ابلاغ مینمایی. عرض کرد: یا رسول اللَّه، مگر شما رسالت را ابلاغ نفرمودی. فرمود: من ابلاغ کردم، ولی منظورم آن است که بعد از من از تأویل قرآن را به مردم یاد میدهی و خبر میدهی آنچه را نمیدانند.[۱۰] امیرالمؤمنین علیه السلام این رسالت قرآنی را چنین توصیف میفرماید: این قرآن است. از او بخواهید که با شما سخن بگوید، ولی هرگز با شما سخن نخواهد گفت، بلکه من باید به شما خبر دهم. اگر درباره قرآن از من سؤال کنید به شما خبر خواهم داد چون داناترین شما هستم.[۱۱]
نگرانی از تفسیر نادرست قرآن
در کنار آن همه تأکید بر رسالت قرآنی امت اسلام و نشاندادن باب علمی که باید علوم قرآن را از آن دریافت کنند، آینده مسلمانان در نظر پیامبر صلی الله علیه و آله نگرانکننده بود. در این باره دو حدیث جلوههای مختلف این نگرانی را نشان میدهد: در حدیثی شدیدترین موارد ترس پیامبر صلی الله علیه و آله بر امت بعد از خود سه چیز شمرده شده که یکی از آنها «تفسیر قرآن بر خلاف آنچه تفسیر حقیقی آن است» شمرده شده است.[۱۲]
در حدیث دیگری، سوء استفاده دشمنان داخلیِ اسلام از آیات قرآن بهنفع خویش، بهعنوان یکی از شدیدترین موارد ترس از انحراف امت ذکر شده و با تعبیر «منافق بتواند با آیات قرآن در مقابل مسلمانان واقعی بحث کند» آمده است.[۱۳]
احاطه علم ائمه علیهم السلام به قرآن
خداوند به ائمه علیهم السلام علمی عنایت کرده که تمام جوانب علوم قرآن گوشهای از آن بهحساب میآید. این احاطه علمی درباره قرآن در کلام امامان علیهم السلام چنین توصیف شده است:
- امیرالمؤمنین علیه السلام: تأویل هر آیهای که بر محمد صلی الله علیه و آله نازل شده…، به املای پیامبر صلی الله علیه و آله و خط خودم نزد من موجود است.[۱۴]
- امیرالمؤمنین علیه السلام: ماییم راسخان در علم و ما تأویل متشابهات را میدانیم.[۱۵]
- امیرالمؤمنین علیه السلام: اگر بخواهم از تفسیر سوره فاتحه هفتاد شتر را بار میکنم.[۱۶]
- امام صادق علیه السلام: من فرزند پیامبرم و علم کتابِ خدا نزد من است. در آن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت خواهد شد. در آن است خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و جهنم و خبر آنچه اتفاق افتاده و آنچه به وقوع خواهد پیوست. من اینها را میدانم همانگونه که به کف دستم مینگرم.[۱۷]
غدیر و سقیفه دو فرهنگ متقابل درباره قرآن
با شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله، در همان آغاز راه دو فرهنگ قرآنی تبیین شد: راه غدیر با سرمایهای در خور از قرآن در برابر راه سقیفه بدون ارتباطی با قرآن. غدیر وارث قرآن بود و با تکیه بر قرآن پشتوانه عظیم خود را ترتیب داده بود و با معرفی راهنمایان فهم قرآن مردم را بر تعمق و تفکر بیشتر درباره قرآن ترغیب میکرد.
در مقابل، سقیفه بر ضد قرآن تشکیل شد و رویکردش با عنوان نفاق در جای جای آن معرفی شد. سقیفه با منع رسمی از فهم قرآن و ستم به کسانی که به درک باطن قرآن روی میآوردند، کلیه راههای منتهی به قرآن را مسدود کرد. سقیفه هدفی جز مسدودکردن پرونده جهانی قرآن نداشت.
نمونهای از تقابلها
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام در ماجرای سقیفه مردم را به کمک خویش فرا خواند و با عهدشکنی و بیوفایی آنان روبهرو شد، خانهنشینی اختیار کرد و مشغول جمعآوری قرآن شد. او از خانه خارج نشد تا همه قرآن را آماده کرد. وقتی همه قرآن بر اساس نزول، تأویل و ناسخ و منسوخش نگاشت، آن را در پارچهای جمع کرد و بر آن مُهر زد.
امام علیه السلام آن قرآن را به مسجد برد و درحالی که مردم در اطراف ابوبکر بودند با صدای بلند فرمود: ای مردم، من از زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته…، مشغول جمع قرآن شدم تا همه آن را در این پارچه جمع کردم. خداوند هیچ آیهای را بر پیامبرش نازل نکرده، مگر آنکه همه را جمعآوری کردهام، و هیچ آیه ای نیست مگر آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله آن را بر من خوانده و تأویل آن را به من آموخته است. سپس فرمود: این قرآن را برای آن آوردم که فردا نگویید: ما از این بیخبر بودیم و نگویید: شما را به کتاب خدا از اول تا آخر آن دعوت نکردم.
عمر در پاسخ به چنین اتمام حجتی گفت: ما با آنچه از قرآن که در دستمان است از آنچه تو به آن دعوت میکنی بینیاز هستیم. امیرالمؤمنین علیه السلام آن قرآن که به همراه تفسیر بود برداشت و به خانه بازگشت.[۱۸]
اما این قرآن جمعآوریشده چه سرنوشتی پیدا کرد و آیا مسلمانان برای همیشه از قرآنی که مفسر واقعی آن جمعآوری کرده بود محروم شدند؟ در زمان عثمان، روزی طلحه از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره همین قرآن پرسید. امیرالمؤمنین علیه السلام درباره محتوای آن فرمود: هر آیهای که خداوند در کتابش بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله نازل کرد به املای آن حضرت و خط خودم نزد من موجود است. همچنین تأویل هر آیهای که بر محمد صلی الله علیه و آله نازل شده و هر حلال و حرام و هر حد و حکم و هر چیزی که امت تا روز قیامت بدان احتیاج دارند، حتی دیه خراش بدن، به املای پیامبر صلی الله علیه و آله و خط خودم نزد من نوشته شده و موجود است.
طلحه پرسید: به من خبر ده درباره آنچه از قرآن و تأویلش و علم حلال و حرام که در دست توست، آن را به چه کسی میسپاری و صاحب آن بعد از تو کیست. امیرالمؤمنین علیه السلام درباره حافظان این امانت الهی فرمود: به آن کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده به او بسپارم؛ وصی من و صاحب اختیار مردم بعد از من این پسرم حسن. پسرم حسن هنگام مرگ آن را به این پسرم حسین خواهد سپرد. سپس به فرزندان حسین یکی پس از دیگری منتقل میشود تا آخرین آنها کنار حوض کوثر بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شود.[۱۹]
در حدیثی هم درباره اینکه چه زمانی بهطور کامل به آن قرآن با تفسیرش عمل خواهد شد فرمود: وقتی قائم ما قیام کند آن قرآن را ظاهر مینماید و مردم را بر عمل به آن وادار میکند و سنت طبق آن جاری میشود.[۲۰]
این مخالفت اولِ ابوبکر و عمر با تدبر در قرآن و دریافت باطن و تأویل آن بود. عمر در مراحل بعد بهشدت مردم را از سؤال درباره معانی قرآن منع میکرد و هر کس درباره قرآن چیزی میپرسید او را عقوبت میکرد؛ تا آنجا که ابنعباس یک یا دو سال کامل جرأت کوچکترین گفتوگویی درباره قرآن نداشت.[۲۱]
از معروفترین داستانهای درباره منع تدبر در قرآن داستان «ضَبیع» است: این دانشمند عراقی که رئیس قوم خود نیز بود، هرگاه لشکر مسلمانان را میدید درباره قرآن سؤالاتی میکرد. او برای طلب علم به مصر آمد و وقتی عمروعاص از سؤالات قرآنی او باخبر شد او را نزد عمر فرستاد. او در مدینه درباره مشکلات قرآن و تأویل آنها مثل الذَّارِياتِ و النَّازِعاتِ و الْمُرْسَلاتِ از اصحاب سؤال میکرد. عمر تصمیم به مجازات او گرفت بهگونهای که برای دیگران هم درسی باشد که درباره قرآن سؤال نکنند. او شلاقی از خوشه خرما درست کرد و آستینها را بالا زد و آماده شد. سپس دستور داد ضَبیع را بیاورند و با آن شلاق صد ضربه بر او زد و پس از توقفی دوباره صد ضربه زد و آن قدر این کار را تکرار کرد که عمامه از سر ضبیع افتاد و کمرش مجروح شد و سرش خون آلود گردید. سپس او را زندانی کرد تا حالش بهتر شد، و بار دیگر او را همانگونه زد و دوباره محبوس کرد تا زخمهایش التیام یافت.
بار سوم که عمر خواست تازیانهزدن را تکرار کند ضبیع گفت: اگر میخواهی مرا بکشی، بهطرز مناسبی به قتل برسان، و اگر منظور تو این است که مرض سؤالکردن من از آیات قرآن شفا یابد، به خدا قسم شفا یافتهام. بعد از این گفته عمر او را به بصره تبعید کرد و به ابوموسی اشعری (حاکم بصره) نوشت: احدی از مسلمانان حق همنشینی با او را ندارد. این مسئله برای ضبیع بسیار سخت بود و این فشارها را برای سؤال از معانی قرآن باید تحمل میکرد. ابوموسی برای عمر نوشت: این مرد واقعاً از کار خود توبه کرده است. عمر هم به خیال خود اجازه همنشینی مردم با چنین دانشمندی را صادر کرد و گفت: ضبیع به خیال خود در طلب علم بود، ولی در این که کدام علم را باید بیاموزد اشتباه رفته بود.[۲۲]
پانویس
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ اسرار غدیر، ص۱۴۴، بخش۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ سخنرانی استثنائی غدیر، ص۱۶۲–۱۶۳.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۳۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۸۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۹۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۸۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۸، ح۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۸.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۹۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۳، ح۸۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۸۹، ص۸۹.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۲–۳۳؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۶۴–۲۶۶.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۸۷–۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۲، ص۴۲، ح۲.
- ↑ الصراط المستقیم، ج۳، ص۱۵.
- ↑ شرح ابن ابیالحدید، ج۱۲، ص۱۰۲؛ المسترشد، ص۵۴۳؛ الصراط المستقیم، ج۳، ص۱۵؛ اثباةالهداة، ج۳، ص۳۹۸؛ الاعتصام، ج۱، ص۱۰۹–۱۱۰؛ فتح القدیر، ج۱، ص۳۶۷.
منابع
- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ محمد بن حسن حر عاملی، تحقیق: علاءالدین اعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۵ق.
- اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
- الاعتصام؛ إبراهیم بن موسی بن محمد الغرناطی (شاطبی)، تحقیق: سلیم بن عید الهلالی، السعودیة: دار ابنعفان، ۱۴۱۲ق.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- سخنرانی استثنائی غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
- شرح نهجالبلاغة؛ عبدالحمید بن هبة الله (ابن ابیالحدید معتزلی)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، بیتا.
- الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم؛ علی بن محمد نباطی عاملی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضویة، ۱۳۸۴ق.
- فتح القدیر؛ محمد شوکانی، دمشق: دار ابنکثیر، ۱۴۱۴ق.
- کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامیة)، ۱۴۰۷ق.
- المسترشد فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام؛ محمد بن جریر طبری امامی، تحقیق: احمد محمودی، تهران: مؤسسة الثقافة الإسلامیة لکوشانپور، ۱۴۱۵ق.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
