آيه ۱۴۰ بقره و غدیر

(تغییرمسیر از آیه ۱۴۰ بقره و غدیر)

آیه ۱۴۰ سوره بقره آیه‌ای درباره دشمنان غدیر که آنان را به‌خاطر کتمان اعماشان علیه غدیر ظالم‌ترین خوانده است.

آیه ۱۴۰ بقره و غدیر
آيه ۱۴۰ بقره و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهبقره
شماره آیه۱۴۰
جزء۱
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعکسانی که کتمان شهادت می‌کنند ظالم‌ترین هستند
ترتیل آیه

ترجمه صوتی

برخی محققان موقعیت تاریخی استفاده از آیه ۱۴۰ سوره بقره را در جریان رخداد غدیر چنین ترسیم کرده‌اند: پس از ترور نافرجام پیامبر صلی الله علیه و آله توسط منافقان در عقبه هَرشی، کاروان غدیر به منزل بعدی رسید و نماز صبح را به‌پا داشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله گروه توطئه‌گران را دید که مشغول نجوا هستند. پیامبر صلی الله علیه و آله از آنان پرسید: درباره چه چیزی نجوی می‌کردید؟ گفتند: ما اصلاً با یکدیگر ارتباطی نداشته‌ایم و فقط اکنون یکدیگر را دیده‌ایم. حضرت نگاهی به آنان کرد و آیه ۱۴۰ سوره بقره را برای آنان خواند.

آنچه به‌عنوان تفسیر آیه ۱۴۰ سوره بقره از تطبیق آن بر صحیفه و توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله استفاده شده یک نکته است: اینکه ابوبکر و عمر که رودرروی خدا و رسول کار خود را کتمان کردند و این کتمان را انکار کردند، مصداق أَظْلَمُ؛ ظالم‌ترين شدند.

آیه‌ای درباره دشمنان غدیر

آیه ۱۴۰ سوره بقره از جمله آیات استفاده‌شده در رخداد غدیر است. بستر استفاده از این آیه از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: علی بن ابی‌طالب علیه السلام آن امامی است که پیامبر صلی الله علیه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى؛ اى على، اگر تو نبودى، مؤمنان بعد از من شناخته نمى‌شدند.[۱]

پیامبر صلی الله علیه و آله قسمتی از مراسم غدیر را به توصیف دشمنان ائمه علیهم السلام اختصاص داد و آینده آنان قرار داد. اقتباس از چند آیه و تضمین آیاتی دیگر برای این منظور، روی هم ۱۵ آیه را زیر عنوان این بخش قرار داده است. در این آیات از یک سو اوصاف و رفتار دشمنان اهل بیت علیهم السلام در دنیا مطرح شده، از سوی دیگر جزای اعتقاد و عملشان در دنیا و آخرت بیان شده که سقوط ارزش اعمالشان از جمله آنهاست.[۲]

این آیات ۱۵ آیه هستند که از جمله آنها آیه ۱۴۰ سوره بقره است:  أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصاری قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ آیا می‌گویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و سبط‌ها یهودی یا نصرانی بودند؟ بگو: آیا شما آگاه‌ترید یا خدا؟ ستمکارتر از کسی که گواهی خود را از خدا پنهان می‌کند کیست؟ و خداوند از کارهایی که می‌کنید غافل نیست .

موقعیت تاریخی استفاده از آیه

برخی محققان موقعیت تاریخی استفاده از آیه ۱۴۰ سوره بقره را در جریان رخداد غدیر چنین ترسیم کرده‌اند: پس از ترور نافرجام پیامبر صلی الله علیه و آله توسط منافقان در عقبه هَرشی، کاروان غدیر به منزل بعدی رسید و نماز صبح را به‌پا داشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله گروه توطئه‌گران را دید که مشغول نجوا هستند. با اینکه حضرت در طول سه روزه مراسم غدیر تمام حرکات منافقین را تحمل می‌کرد تا آسیبی به برنامه اعلام ولایت و بیعت وارد نشود، بعد از حرکت از غدیر به‌قدری ارتباطات توطئه‌آمیز آنان شدت یافت که احساس خطری علنی و فتنه‌ای مخرب مشهود بود.

پس حضرت دستور دادند تا منادی ندا کند: لا تَجْتَمِعْ ثَلاثَةُ نَفَرٍ مِنَ النّاسِ يَتَناجُونَ فيما بَيْنَهُمْ بِسِرٍّ؛ هيچ سه‌نفرى حق ندارند بر سر سخنان سِرّى با هم اجتماع كنند.[۳] منظور پیامبر جلوگیری از بروز آشوب و درگیری بود که ضربه به غدیر می‌زد. این دستور حضرت توطئه‌ها را خنثی کرد و تا ورود به مدینه دشمنان ولایت نتوانستند تماس اساسی با یکدیگر بگیرند، جز چند مورد که در یکی از آنها ابوبکر، عمر و سالم مولی ابی‌حذیفه با یکدیگر نجوی می‌کردند.

این چند تن نجواکننده وقتی خواستند از آنجا بروند پیامبر صلی الله علیه و آله از آنان پرسید: درباره چه چیزی نجوی می‌کردید؟ گفتند: ما اصلاً با یکدیگر ارتباطی نداشته‌ایم و فقط اکنون یکدیگر را دیده‌ایم. حضرت نگاهی به آنان کرد و آیه ۱۴۰ سوره بقره را برای آنان خواند؛ سپس چهار آیه دیگر به دنبال این آیه نازل شد.[۴]

موقعیت قرآنی آیه

موقعیت قرآنی آیه ۱۴۰ سوره بقره چنین وصف شده است: آیه سوره بقره درباره کسانی از یهود و نصاری است که درباره خدا با پیامبر صلی الله علیه و آله احتجاج می‌کنند و شواهد را کتمان می‌کنند. خداوند به آنان خطاب می‌کند: چه کسی ظالم‌تر است از آنکه شهادتی را نزد خدا کتمان می‌نماید.[۵]

روایتی از حذیفة بن یمان: تحلیل تاریخی رخداد

تحلیل تاریخی رخداد منجر به استفاده از آیه ۱۴۰ سوره بقره در روایتی از حذیفة بن یمان چنین روایت شده است: منافقان در بین خود به گفت‌وگو پرداختند تا بر این نظر متفق شدند که شتر پیامبر صلی الله علیه و آله را بر فراز کوه هَرشی بِرَمانند. این در حالی بود که در جنگ تبوک نیز مثل همین نقشه را اجرا کرده بودند، ولی خداوند شرّ آنان را از پیامبرش دور کرده بود. این‌گونه بود که درباره ترور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بارها متفق شده بودند. در آن مجلس منافقان و دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله از آزادشدگانِ قریش و کسانی از اعراب مدینه و اطراف آن که در دلشان ارتداد بود حاضر بودند. آنان -که چهارده نفر بودند- هم‌قسم شدند که شتر پیامبر صلی الله علیه و آله را بِرَمانند.

پیامبر صلی الله علیه و آله باقی آن روز و شب مسیر را ادامه داد تا به گردنه هرشی نزدیک شد. در آنجا آن چهارده نفر جلوتر رفته بودند و در قله کوه پنهان شده بودند و شترهای خود را پشت تخته‌سنگ‌ها خوابانده بودند. آنان همراه خود ظرف‌های استوانه‌ای برده بودند و آنها را پر از ریگ کرده بودند تا با رسیدن پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را به‌سوی پاهای شتر بغلتانند.

حذیفه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله من و عمار را فراخواند و به او دستور داد از پشت سر شتر را راهنمایی کند و به من فرمود افسار شتر را در دست بگیرم. به قله کوه که رسیدیم آن چهارده نفر از پشت سر ما ظرف‌های پر از ریگ و نیز تخته سنگ‌های از پیش آماده‌شده را بین پاهای شتر رها کردند. شتر ترسید و نزدیک بود بِرَمَد، و پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز با خود به این سو و آن سو ببرد. پیامبر صلی الله علیه و آله با صدای بلند به شتر فرمود: آرام بگیر، که بر تو مشکلی نیست. خداوند شتر را به زبان آورد و با عربی فصیح گفت: یا رسول اللَّه، به خدا قسم دست از جای دست و پا از موضعِ پا حرکت نخواهم داد مادامی که تو بر پشت من هستی.

سپس آن چهارده نفر به‌سوی شتر هجوم آوردند تا آن را برمانند. من و عمار رودرروی آنان ایستادیم و با شمشیرهایمان حمله کردیم. آن شبْ بسیار تاریک بود و آنان از مقابل ما فرار کردند و با ناامیدی از نقشه‌ای که داشتند پشت تخته‌سنگ‌ها پنهان شدند. حذیفه می‌گوید: عرض کردم: یا رسول‌الله، این کسانی که چنین قصدی داشتند چه کسانی هستند؟ فرمود: ای حذیفه، اینان منافقان در دنیا و آخرت هستند. عرض کردم: آیا عده‌ای را سراغ آنان نمی‌فرستی که سرهای آنان را جدا کند و بیاورد. فرمود: خداوند به من دستور داده از آنان اعراض کنم. خوش ندارم که مردم بگویند: این پیامبر گروهی از قوم و اصحابش را به دین خود فراخواند و آنان پذیرفتند. سپس با کمک آنان جنگید تا بر دشمنش غالب گردید، و آنگاه که غلبه پیدا کرد یاران خود را به قتل رسانید. ای حذیفه اینان را رها کن خداوند در کمین اینان است و به‌زودی به آنان مهلت می‌دهد و سپس آنان را به عذاب شدید دچار می‌کند.

عرض کردم: یا رسول‌الله، این عده منافق کیانند؟ آیا از مهاجرین هستند یا انصار؟ پیامبر صلی الله علیه و آله یکایک آنان را نام برد تا همه چهارده نفر را ذکر کرد. در بین آنان کسانی بودند که خوش نداشتم آنان را بین آن گروه ببینم! پس ساکت شدم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای حذیفه، گویا درباره بعضی از کسانی که برایت نام بردم (از منافقان) شک داری؟ سرت را بلند کن! حذیفه می‌گوید: سرم را به‌سوی آن گروه برگرداندم در حالی که در قله کوه ایستاده بودند. به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله آسمان برقی زد و آنچه در اطرافمان بود روشن شد. سپس نور آن برق ثابت ماند به‌طوری که گمان کردم آفتاب طلوع کرده است.

سپس به آن گروه نگاه کردم و فردفرد آنان را شناختم و دیدم همان‌گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده بود؛ آنان چهارده نفر بودند: نُه نفر از قریش و پنج نفر از غیر قریش…. به خدا قسم آنان عبارت بودند از ابوبکر، عمر بن خطاب، عثمان، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی‌وقاص، ابوعبیده جراح، معاویة بن ابی‌سفیان و عمرو بن عاص، که اینان از قریش بودند. اما پنج نفر دیگر عبارت بودند از: ابوموسی اشعری، مغیرة بن شعبه ثقفی، اوس بن حدثان نصری، ابوهریره و ابوطلحه انصاری.

حذیفه می‌گوید: سپس از کوه سرازیر شدیم و راه پایین را پیش گرفتیم، در حالی که فجر طلوع کرده و صبح شده بود. پیامبر صلی الله علیه وآله پیاده شد و وضو گرفت و منتظر اصحابش شد تا جمع شدند. در آنجا همان گروه چهارده نفری را دیدم که همگی با مردم وارد شدند و پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله به نماز ایستادند. وقتی نماز حضرت تمام شد نگاه کرد و ابوبکر و ابوعبیده را دید که با یکدیگر نجوی می‌کنند و سخن نهانی می‌گویند. به همین جهت به‌منادی خود فرمان داد تا در بین مردم ندا کند: هیچ سه نفری از مردم حق ندارند اجتماع کنند و سخن سری نجوی کنند.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله از پای کوه هرشی مردم را حرکت داد تا به منزل بعدی رسیدند. در آن منزل سالم مولی ابی‌حذیفه دید آن دو نفر با یکدیگر نجوی می‌کنند. وقتی سالم در این باره از آنان سؤال کرد گفتند: ما جمع شده‌ایم تا قسم یاد کنیم و پیمان ببندیم که از محمد اطاعت نکنیم در آنچه از ولایت علی بن ابی‌طالب بعد از خود بر ما واجب کرد. او از این نقشه استقبال کرد و وارد نجوای آنان شد.

وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله می‌خواست از آن منزل حرکت کند این سه نفر نزد حضرت آمدند. حضرت پرسید: امروز در چه باره‌ای نجوا می‌کردید، در حالی که من شما را از نجوی نهی کرده بودم؟ گفتند: یا رسول‌الله، جز در این وقتی که نزد شماییم با هم ملاقاتی نداشته‌ایم. پیامبر صلی الله علیه و آله نگاهی به آنان کرد و این آیه را برای آنان خواند: «آیا شما آگاه‌ترید یا خدا؟ چه کسی ظالم‌تر است از کسی که شهادتی نزد خود را از خدا کتمان می‌کند و خداوند از آنچه شما انجام می‌دهید غافل نیست».[۶]

تحلیل اعتقادی آیه

آنچه به‌عنوان تفسیر آیه ۱۴۰ سوره بقره از تطبیق آن بر صحیفه و توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله استفاده شده یک نکته است: اینکه ابوبکر و عمر که رودرروی خدا و رسول کار خود را کتمان کردند و این کتمان را انکار کردند، مصداق أَظْلَمُ؛ ظالم‌ترين شدند.[۷]

ب) خداوند دشمنان اهل بیت علیهم السلام را چند صباحی در این دنیا مهلت می‌دهد چنان‌که می‌فرماید: «نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلاً».

سپس آنان را به عذاب غلاظ و شداد مبتلا می‌نماید چنان‌که می‌فرماید: «ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلی عَذابٍ غَلِیظٍ». این عذابِ آنان از لحظه مرگ آغاز شده و در عالم برزخ ادامه دارد تا در قیامت به سزای اصلی اعمال خود برسند.

اولی و دومی هنگام مرگ، پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام را دیدند که به آنان می‌فرمودند: بشارت باد شما را به آتش در پایین‌ترین درجه جهنم!![۸]

بعد هم که به حال احتضار افتادند خبر از ورود به آتش و داخل شدن در تابوت دادند و در توصیف آن چنین گفتند:

تابوتی از آتش که با قفلی از آتش بسته شده و در آن دوازده نفرند. آن تابوت در چاهی در قعر جهنم است، که هر گاه خدا بخواهد جهنم را شعله‌ور نماید صخره را از در آن چاه برمی‌دارد.[۹]

در عالم برزخ هم هر از چند گاهی امیرالمؤمنین علیه السلام یا یکی از ائمه علیهم السلام خود را به آنان نشان می‌دهند، و آنان از قعر آتش التماس می‌کنند، ولی جز پاسخ رد نمی‌شنوند.

در این باره ماجرایی از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده در روزی با حارث همدانی بودند. حضرت فرمود: آیا آنچه من می‌بینم تو هم می‌بینی؟

عرض کرد: چگونه من می‌توانم آنچه شما می‌بینی ببینم، در حالی که خداوند چشم شما را نورانیت داده و به شما عطا کرده آنچه به احدی عطا نکرده است.

فرمود: این ظالمِ اولی است که بر دروازه ای از آتش می‌گوید: ای اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نیامرزد.

سپس حضرت لحظاتی مکث کرد و دوباره فرمود: ای حارث، آنچه من می‌بینم تو هم می‌بینی؟ آنگاه فرمود: این ظالمِ دومی است که بر دروازه ای از دروازه‌های آتش می‌گوید: ای اباالحسن، مرا ببخش.

خدا او را نیامرزد.[۱۰]

پانویس

  1. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۰۶.
  2. غدیر در قرآن، ج۲، ص۳۶۱.
  3. بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۰۱.
  4. واقعه قرآنی غدیر، ص۱۶۷.
  5. غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۰۴.
  6. ارشاد القلوب، ج۲، ص۱۹۵–۲۰۰؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۷–۱۱۱.
  7. غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۱۰.
  8. کتاب سلیم: ص ۳۴۸ ح ۳۱.
  9. کتاب سلیم: ص ۳۴۹.
  10. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۱۸۵ ح ۶۸.

منابع

  • إرشاد القلوب المنجی من عمل به من ألیم العقاب؛ حسن بن ابی‌الحسن محمد الدیلمی، تحقیق: سید هاشم میلانی، تهران: انتشارات اسوه، ۱۳۸۲ش.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • مناقب آل ابی‌طالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
  • واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یک‌ماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.