عمر بن عبدالعزیز (خلیفه اموی)
| اطلاعات فردی | |
|---|---|
| نام کامل | عمر بن عبدالعزیز بن مروان بن حکم بن ابیالعاص |
| سرشناسی | هشتمین خلیفه اموی، مشهور به اصلاحات |
| تولد | ۶۱ یا ۶۳ ق، مدینه یا حلوان مصر |
| وفات | ۲۵ رجب ۱۰۱ ق، دیر سمعان نزدیک حمص |
| نحوه درگذشت | احتمالاً مسمومیت (برخی منابع) |
| محل دفن | دیر سمعان (نزدیک حمص) |
| خویشان سرشناس | آل مروان و آل بنی امیه |
| اطلاعات علمی | |
| استادان | صالح بن کیسان و فقهای مدینه |
| مذهب | اموی |
| اطلاعات فرهنگی | |
| زمینه فعالیت | خلافت، اصلاحات دینی و اجتماعی |
| علت شهرت | لغو سب امام علی علیه السلام، بازگرداندن فدک، رفع منع کتابت حدیث |
عمر بن عبدالعزیز بن مروان، در سال ۶۱ یا ۶۳ قمری در مدینه یا حلوان مصر به دنیا آمدو در ۲۵ رجب سال ۱۰۱ هجری در دیر سمعان نزد حمص درگذشت. او هشتمین خلیفه اموی بود که از سال ۹۹ تا ۱۰۱ هجری قمری حکومت کرد و به دلیل اصلاحات گسترده، لغو سب امام علی علیه السلام، بازگرداندن فدک به اهل بیت علیهم السلام و رفع منع کتابت حدیث، از دیگر خلفای بنیامیه متمایز شد. او به خاطر گذشته سیاه و از بین رفتن حکومت بنی امیه به عدالتورزی و رفتار نیک با اهل بیت علیهم السلام شهرت یافت و خلافتش را نقطه عطفی در تاریخ امویان دانستهاند.
روایت حدیث غدیر[۱]
حدثنی یزید بن عمر بن مورق، قال: کنت بالشام، و عمر بن عبد العزیز یعطی الناس، فتقدمت إلیه، فقال: ممن انت؟، فقلت: من قریش، قال: من أی قریش انت؟، قلت: من بنی هاشم، قال: من أی بنی هاشم؟ فسکت فوضع یده علی صدره فقال: انا و اللَّه مولی علی بن أبی طالب، ثم قال: حدثنی عدة: انهم سمعوا النبی صلی اللَّه علیه وآله وسلم یقول: «من کنت مولاه فعلی مولاه». ثم قال: یا مزاحم، کم تعطی امثاله؟، قال: مائة و مائتی درهم، قال: اعطه خمسین دینارا لولایة علی بن أبی طالب، ثم قال: الحق ببلدک فسیأتیک مثل ما یأتی نظرائک.
یزید بن عمر بن مورق برای من حدیث کرد که در شام نزد عمر بن عبدالعزیز آمدم در حالی که به مردم عطایایی میداد و من نیز پیش رفتم. به من گفت: از کدام طایفه ای؟ گفتم: از قریش. گفت: از کدام طایفه قریش؟ گفتم: از بنی هاشم. پرسید: از کدام بنی هاشم؟ گفتم: از موالیان علی علیه السلام هستم! پرسید: علی کیست؟! من سکوت نمودم. عمر بن عبدالعزیز دست بر سینه اش گذاشت و گفت: من هم بخدا قسم از موالیان علی بن ابی طالب هستم. سپس گفت: عده ای برایم روایت کردهاند که از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدهاند که فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه».[۲]
جایگاه راوی
عمر بن عبدالعزیز بن مروان بن حکم، از خلفای شاخص سلسله اموی بهشمار میرود که در مقایسه با سایر حکام این خاندان، از جایگاه دیگری در میان مسلمانان داشته است. او در سال ۶۲ هجری در شهر حلوان مصر متولد شد. مادرش ام عاصم لیلی، دختر عاصم بن عمر بن خطاب بود. عمر بن عبدالعزیز در کودکی قرآن را حفظ کرد و پس از رسیدن به سن بلوغ، علاقه فراوانی به کسب دانش و همنشینی با علما و فقهای مدینه پیدا کرد. او از انس بن مالک، سائب بن یزید، یوسف بن عبدالله بن سلام و جمعی دیگر از تابعین روایت نقل کرده است. احمد بن حنبل درباره او گفته است: «در میان تابعین، سخن هیچکس جز عمر بن عبدالعزیز برای من حجت نیست»[۳]
عمر بن عبدالعزیز تا سال ۸۵ هجری، یعنی تا زمان وفات پدرش و آغاز خلافت عبدالملک بن مروان، در مدینه اقامت داشت. پس از آن، عبدالملک او را به دمشق فراخواند و دخترش فاطمه را به عقد او درآورد و سپس او را به عنوان حاکم خناصره منصوب کرد. در سال ۸۷ هجری، ولید بن عبدالملک او را به عنوان والی مدینه برگزید.[۴]
عمر بن عبدالعزیز شش سال والی مدینه بود و سیاست باز او موجب شد تا مدینه به پناهگاهی برای افراد تحت تعقیب و شکنجهشدگان حکومت اموی، بهویژه از سوی حجاج بن یوسف، تبدیل شود. همین امر موجب شد که حجاج از او نزد ولید شکایت کند و در نهایت در سال ۹۳ هجری، عمر از ولایت مدینه برکنار شد.[۵]
پس از وفات سلیمان بن عبدالملک در سال ۹۹ هجری، عمر بن عبدالعزیز به پیشنهاد رجاء بن حیوه و با شرط جانشینی یزید بن عبدالملک، به خلافت رسید.[۶]
عمر بن عبدالعزیز در آغاز خلافتش اعلام کرد که خود را مجری احکام دین میداند و نه مبتکر بدعت جدید.[۷] او در سخنرانی خود تصریح کرد: «پس از قرآن کتابی نیست و پس از حضرت محمد صلی الله علیه وآله پیامبری نخواهد آمد. من قاضی نیستم، بلکه مجری هستم».[۸]
عمر بن عبدالعزیز نسبت به اهلبیت پیامبر صلی الله علیه وآله رفتار ملایمتری داشت. او سنت سب و لعن امام علی علیه السلام را لغو کرد و به تمامی فرماندارانش دستور داد که این کار را ترک کنند.[۹] همچنین، فدک را به فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها بازگرداند و کمکهای مالی ویژهای برای آنان در نظر گرفت.[۱۰]
عمر بن عبدالعزیز نخستین خلیفهای بود که دستور جمعآوری و کتابت احادیث پیامبر صلی الله علیه وآله را صادر کرد و به ابوبکر بن محمد بن حزم مأموریت داد تا احادیث را گردآوری کند.[۱۱]
عمر بن عبدالعزیز پس از دو سال و پنج ماه خلافت، در ۲۵ رجب سال ۱۰۱ هجری در سن ۳۹ سالگی درگذشت. برخی منابع احتمال دادهاند که او توسط امویان مسموم شده باشد، اما این موضوع به صورت قطعی اثبات نشده است.[۱۲]
پانویس
- ↑ چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): صفحه ۱۷۴.
- ↑ عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار؛ جلد7؛ صفحه52
- ↑ البدایة و النهایة، جلد۹، صفحه۱۹۲
- ↑ البدایة و النهایة، جلد۹، صفحه۱۹۲
- ↑ تاریخ طبری، جلد۶، صفحه۴۸۱
- ↑ طبقات کبری، جلد۶، صفحه۲۵؛ طبری، تاریخ طبری، جلد۹، صفحه۳۹۴۸
- ↑ طبقات کبری، جلد۶، صفحه۳۰
- ↑ طبقات کبری، جلد۶، صفحه۶۰
- ↑ تاریخ ابن خلدون، جلد۳، صفحه۹۴
- ↑ مروج الذهب، جلد۳، صفحه۱۸۴
- ↑ جعفریان، تاریخ خلفا، صفحه۶۶۱
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، صفحه۲۴۳؛ جعفریان، تاریخ خلفا، صفحه۶۶۱