ابوالهیثم بن التیهان: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== <big>اتمام حجت ابوالهيثم با غدير</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص ۸۶ . اسرار غدير: ص ۲۸۶. </ref> ==
== اتمام حجت ابوالهيثم با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۸۶ . اسرار غدير: ص ۲۸۶. </ref> ==
<big>از نمونه ‏هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است.</big>
از نمونه ‏هاى بارز [[اتمام حجت]] و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و [[معصومین‏ علیهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته است.


<big>تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته ‏اند. يكى از اصحاب معصومين ‏عليهم السلام كه با غدير اتمام ‏حجت نموده ابوالهيثم بن تيهان است:</big>
تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال [[حدیث غدیر]] را روايت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل [[سقیفه]] به نمايش گذاشته ‏اند.


<big>دوازده نفر با اجازه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام قرار گذاشتند در روز جمعه كه ابوبكر منبر مى‏ رود در مقابل منبر اجتماع كنند و آنچه درباره ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ دانند بگويند تا هم اتمام حجت بر ابوبكر باشد و هم بر مردم.</big>
يكى از اصحاب معصومين ‏عليهم السلام كه با غدير اتمام ‏حجت نموده ابوالهيثم بن تيهان است:


<big>روز جمعه يكى پس از ديگرى برخاستند و مطالبى گفتند تا نوبت به ابوالهيثم بن تيهان رسيد. او گفت: من گواهى مى‏ دهم كه پيامبرمان على‏ عليه السلام را در روز غدير منصوب كرد.</big>
دوازده نفر با اجازه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] قرار گذاشتند در روز جمعه كه [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] منبر مى‏ رود در مقابل [[سخنرانی|منبر]] اجتماع كنند و آنچه درباره ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ دانند بگويند تا هم [[اتمام حجت]] بر ابوبكر باشد و هم بر مردم.


روز جمعه يكى پس از ديگرى برخاستند و مطالبى گفتند تا نوبت به ابوالهيثم بن تيهان رسيد. او گفت: من گواهى مى‏ دهم كه پيامبرمان على‏ عليه السلام را در روز غدير منصوب كرد.


<big>عده ‏اى از انصار در اين باره به گفتگو پرداختند كه منظور پيامبرصلى الله عليه وآله از اين اقدام چه بود و در اين باره سخن بسيار گفتند. لذا عده ‏اى را خدمت آن حضرت فرستادند و در اين باره سؤال كردند. فرمود:</big>
عده ‏اى از [[انصار]] در اين باره به گفتگو پرداختند كه منظور پيامبر صلى الله عليه و آله از اين اقدام چه بود و در اين باره سخن بسيار گفتند. لذا عده ‏اى را خدمت آن حضرت فرستادند و در اين باره سؤال كردند. فرمود:


<big>«به آنان بگوييد: على  بعد از من صاحب اختيار مؤمنين است و دلسوزترين مردم براى امت من است». من به آنچه در خاطرم بود شهادت دادم. هر كس مى‏ خواهد ايمان بياورد و هر كس مى‏ خواهد كافر شود. وعده ‏گاه روز قيامت است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۰. </ref></big>
به آنان بگوييد: «على  بعد از من صاحب اختيار مؤمنين است و دلسوزترين مردم براى امت من است».


== <big>روايت حديث غدير</big><ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۳۷. </ref> ==
من به آنچه در خاطرم بود شهادت دادم. هر كس مى‏ خواهد ايمان بياورد و هر كس مى‏ خواهد كافر شود. وعده ‏گاه روز قيامت است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۰. </ref>
<big>يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده ابوالهيثم بن التيهان (م ۳۷ ق) است. [[ابن‏ عقده]] در كتاب «حديث الولاية» و جعابى در «نخب المناقب» و [[خوارزمى]] در مقتل خود و نيز در كتاب «تاريخ آل‏ محمدعليهم السلام»، ابوالهيثم بن التيهان را در شمار راويان حديث غدير از صحابه ذكر كرده ‏اند. همچنين سمهودى در «جواهر العقدين» [[حديث غدير]] را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه نقل كرده، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ابوالهيثم بن التيهان است.<ref>تاريخ آل محمدعليهم السلام: ص ۶۷.</ref></big>


== <big>شهادت به غدير در صفين</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۷. </ref> ==
== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۳۷. </ref> ==
<big>در صفين كه حضرت فضايل خود من جمله حديث و ماجراى غدير را فرمود، دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه اين مطالب را همانطور كه گفتى از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيديم، نه يک حرف زياد نمودى و نه كم كردى، و پيامبرصلى الله عليه وآله ما را بر اين مطلب شاهد گرفت.</big>
يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده ابوالهيثم بن التيهان (م ۳۷ ق) است. [[ابن‏ عقده]] در كتاب «[[حدیث الولایة]]» و جعابی در «[[نخب المناقب (کتاب)|نخب المناقب]]» و خوارزمی در مقتل خود و نيز در كتاب «تاريخ آل‏ محمد عليهم السلام»، ابوالهيثم بن التيهان را در شمار راويان [[حدیث غدیر]] از [[صحابه]] ذكر كرده ‏اند.


<big>بقيه هفتاد نفر هم گفتند: «اين مطالب را شنيديم ولى همه آن را حفظ نكرديم، ولى اين دوازده نفر برگزيدگان و بهتران ما هستند».</big>
همچنين [[علی بن عبدالله سَمهودی (نورالدین)|سمهودی]] در «[[جواهر العقدین (کتاب)|جواهر العقدین]]» حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به حديث غدير در [[رحبه کوفه]] نقل كرده، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ابوالهيثم بن التيهان است.<ref>تاريخ آل محمد عليهم السلام: ص ۶۷.</ref>


<big>از بين آن دوازده نفر چهار نفر برخاستند: ابوالهيثم بن تيهان، ابوايوب انصارى، عمار بن ياسر و خزيمة بن ثابت ذوالشهادتين، كه خداوند آنان را رحمت كند. اينان گفتند:</big>
== شهادت به غدير در صفين<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۷. </ref> ==
در صفين كه حضرت فضايل خود من جمله حديث و ماجراى غدير را فرمود، دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و گفتند:


<big>شهادت مى‏ دهيم كه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را شنيديم و آن را حفظ كرديم كه در آن روز فرمود در حالى كه ايستاده بود و على هم در كنار او ايستاده بود.</big>
ما شهادت مى‏ دهيم كه اين مطالب را همانطور كه گفتى از [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] شنيديم، نه يک حرف زياد نمودى و نه كم كردى، و پيامبر صلى الله عليه و آله ما را بر اين مطلب شاهد گرفت.


بقيه هفتاد نفر هم گفتند: «اين مطالب را شنيديم ولى همه آن را حفظ نكرديم، ولى اين دوازده نفر برگزيدگان و بهتران ما هستند».


<big>سپس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم، خداوند به من دستور داده كه براى شما امام و وصىّ و جانشينى منصوب كنم كه وصى پيامبرتان در ميان شما و جانشين من در امتم و بين اهل‏ بيتم بعد از من باشد.</big>
از بين آن دوازده نفر چهار نفر برخاستند: ابوالهيثم بن تيهان، [[ابوایوب انصاری]]، [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار بن ياسر]] و خزیمة بن ثابت ذوالشهادتين، كه خداوند آنان را رحمت كند. اينان گفتند:


<big>كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و به شما دستور ولايت او را داده است. من از ترس اهل نفاق و تكذيب آنان از پروردگارم خواستم كه اين دستور را از عهده من بردارد، ولى خداوند مرا ترسانيد كه بايد ابلاغ كنم و گرنه مرا عذاب خواهد كرد.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref></big>
شهادت مى‏ دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را شنيديم و آن را حفظ كرديم كه در آن روز فرمود در حالى كه ايستاده بود و على هم در كنار او ايستاده بود.


== <big>پانویس</big> ==
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
 
اى مردم، خداوند به من دستور داده كه براى شما امام و وصىّ و جانشينى منصوب كنم كه وصى پيامبرتان در ميان شما و جانشين من در امتم و بين اهل‏ بيتم بعد از من باشد.
 
كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و به شما دستور ولايت او را داده است.
 
من از ترس اهل نفاق و تكذيب آنان از پروردگارم خواستم كه اين دستور را از عهده من بردارد، ولى خداوند مرا ترسانيد كه بايد ابلاغ كنم و گرنه مرا [[عذاب]] خواهد كرد.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref>
 
== پانویس ==
<references />
[[رده:حدیث غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۱

اتمام حجت ابوالهيثم با غدير[۱]

از نمونه ‏هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومین‏ علیهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است.

تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حدیث غدیر را روايت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقیفه به نمايش گذاشته ‏اند.

يكى از اصحاب معصومين ‏عليهم السلام كه با غدير اتمام ‏حجت نموده ابوالهيثم بن تيهان است:

دوازده نفر با اجازه امیرالمؤمنین‏ علیه السلام قرار گذاشتند در روز جمعه كه ابوبكر منبر مى‏ رود در مقابل منبر اجتماع كنند و آنچه درباره ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ دانند بگويند تا هم اتمام حجت بر ابوبكر باشد و هم بر مردم.

روز جمعه يكى پس از ديگرى برخاستند و مطالبى گفتند تا نوبت به ابوالهيثم بن تيهان رسيد. او گفت: من گواهى مى‏ دهم كه پيامبرمان على‏ عليه السلام را در روز غدير منصوب كرد.

عده ‏اى از انصار در اين باره به گفتگو پرداختند كه منظور پيامبر صلى الله عليه و آله از اين اقدام چه بود و در اين باره سخن بسيار گفتند. لذا عده ‏اى را خدمت آن حضرت فرستادند و در اين باره سؤال كردند. فرمود:

به آنان بگوييد: «على  بعد از من صاحب اختيار مؤمنين است و دلسوزترين مردم براى امت من است».

من به آنچه در خاطرم بود شهادت دادم. هر كس مى‏ خواهد ايمان بياورد و هر كس مى‏ خواهد كافر شود. وعده ‏گاه روز قيامت است.[۲]

روايت حديث غدير[۳]

يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده ابوالهيثم بن التيهان (م ۳۷ ق) است. ابن‏ عقده در كتاب «حدیث الولایة» و جعابی در «نخب المناقب» و خوارزمی در مقتل خود و نيز در كتاب «تاريخ آل‏ محمد عليهم السلام»، ابوالهيثم بن التيهان را در شمار راويان حدیث غدیر از صحابه ذكر كرده ‏اند.

همچنين سمهودی در «جواهر العقدین» حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به حديث غدير در رحبه کوفه نقل كرده، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ابوالهيثم بن التيهان است.[۴]

شهادت به غدير در صفين[۵]

در صفين كه حضرت فضايل خود من جمله حديث و ماجراى غدير را فرمود، دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و گفتند:

ما شهادت مى‏ دهيم كه اين مطالب را همانطور كه گفتى از پیامبر صلی الله علیه و آله شنيديم، نه يک حرف زياد نمودى و نه كم كردى، و پيامبر صلى الله عليه و آله ما را بر اين مطلب شاهد گرفت.

بقيه هفتاد نفر هم گفتند: «اين مطالب را شنيديم ولى همه آن را حفظ نكرديم، ولى اين دوازده نفر برگزيدگان و بهتران ما هستند».

از بين آن دوازده نفر چهار نفر برخاستند: ابوالهيثم بن تيهان، ابوایوب انصاری، عمار بن ياسر و خزیمة بن ثابت ذوالشهادتين، كه خداوند آنان را رحمت كند. اينان گفتند:

شهادت مى‏ دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را شنيديم و آن را حفظ كرديم كه در آن روز فرمود در حالى كه ايستاده بود و على هم در كنار او ايستاده بود.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

اى مردم، خداوند به من دستور داده كه براى شما امام و وصىّ و جانشينى منصوب كنم كه وصى پيامبرتان در ميان شما و جانشين من در امتم و بين اهل‏ بيتم بعد از من باشد.

كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و به شما دستور ولايت او را داده است.

من از ترس اهل نفاق و تكذيب آنان از پروردگارم خواستم كه اين دستور را از عهده من بردارد، ولى خداوند مرا ترسانيد كه بايد ابلاغ كنم و گرنه مرا عذاب خواهد كرد.[۶]

پانویس

  1. چهارده قرن با غدير: ص ۸۶ . اسرار غدير: ص ۲۸۶.
  2. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۰.
  3. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۳۷.
  4. تاريخ آل محمد عليهم السلام: ص ۶۷.
  5. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۷.
  6. كتاب سليم: حديث ۲۵.