امیرالمؤمنین (لقب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان ثقلين و دوازده امام ‏عليهم السلام تصريح كرد كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على‏ عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان ثقلين و دوازده امام ‏عليهم السلام تصريح كرد كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على‏ عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.


اَلا اِنَّهُ لا {{متن عربی|«اَميرَالْمُؤْمِنينَ»}} غَيْرَ اَخى هذا. {{متن عربی|اَلا لا تَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدى لاَحَدٍ غَيْرِهِ}}:
اَلا اِنَّهُ لا {{متن عربی|اَميرَالْمُؤْمِنينَ}} غَيْرَ اَخى هذا. {{متن عربی|اَلا لا تَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدى لاَحَدٍ غَيْرِهِ}}:


بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى‏ گويم، بدانيد كه اميرالمؤمنينى جز اين برادرم نيست. بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من براى احدى جز او حلال نيست.
بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى‏ گويم، بدانيد كه اميرالمؤمنينى جز اين برادرم نيست. بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من براى احدى جز او حلال نيست.
خط ۳۸: خط ۳۸:
ابوذر گفت: من به اميرالمؤمنين حقيقى وصيت كرده‏ ام. اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و به دستور آن حضرت به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كرديم؛ آن حضرت فرمود:
ابوذر گفت: من به اميرالمؤمنين حقيقى وصيت كرده‏ ام. اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و به دستور آن حضرت به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كرديم؛ آن حضرت فرمود:


به برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه ‏ام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد، چرا كه اوست باعث قوام زمين كه به خاطر آن آرام گرفته است، و اگر او را از دست دهيد زمين و آنچه روى آن است به چشمتان زشت مى ‏آيد<ref>كنايه از اينكه با فقدان او چنان دگرگونى در زمين ايجاد مى ‏شود كه از صورت اصلى خارج مى‏ شود. اين حديث مى‏ تواند در مجموع به معنى{{متن عربی| «لَوْ لاَ الْحُجَّةُ لَساخَتِ الاَرْضُ بِأَهْلِها»}} باشد، و منظور از «او» شخص اميرالمؤمنين و جانشينانش ‏عليهم السلام هستند. </ref>.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۰.</ref>
به برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه ‏ام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد، چرا كه اوست باعث قوام زمين كه به خاطر آن آرام گرفته است، و اگر او را از دست دهيد زمين و آنچه روى آن است به چشمتان زشت مى ‏آيد<ref>كنايه از اينكه با فقدان او چنان دگرگونى در زمين ايجاد مى ‏شود كه از صورت اصلى خارج مى‏ شود. اين حديث مى‏ تواند در مجموع به معنى{{متن عربی|لَوْ لاَ الْحُجَّةُ لَساخَتِ الاَرْضُ بِأَهْلِها}} باشد، و منظور از «او» شخص اميرالمؤمنين و جانشينانش ‏عليهم السلام هستند. </ref>.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۰.</ref>


== اعتراض در سلام به امرة المؤمنين<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۱. </ref> ==
== اعتراض در سلام به امرة المؤمنين<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۱. </ref> ==
خط ۵۳: خط ۵۳:
از نكات قابل توجه در سراسر واقعه غدير، اظهار محتواى پيمان‏ نامه صحيفه ملعونه اول به صورت رمزى و اشاره و با الفاظ مختلف بدون تصريح به اصل آن بود كه توسط منافقين انجام مى‏ گرفت، كه نمونه‏ هاى آن قبلاً ذكر شد.
از نكات قابل توجه در سراسر واقعه غدير، اظهار محتواى پيمان‏ نامه صحيفه ملعونه اول به صورت رمزى و اشاره و با الفاظ مختلف بدون تصريح به اصل آن بود كه توسط منافقين انجام مى‏ گرفت، كه نمونه‏ هاى آن قبلاً ذكر شد.


در اين باره بُرَيده اسلمى مى‏ گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله به عده‏ اى از اصحابش فرمود: بر على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. يک نفر از آنان گفت: {{متن عربی |لا وَ الله! لا تَجْتَمِعُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلافَةَ فى اهْلِ‏بَيْتٍ ابَداً}}: نه به خدا قسم! هرگز نبوت و خلافت در يک خانواده جمع نمى ‏شود. خداوند هم اين آيه را نازل كرد:{{قرآن|| «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ»}}.<ref>زخرف/۷۹-۸۰. بحارالانوار: ج۳۶ ص۱۵۷ ح۱۳۶. تأویل الآیات: ج۲ ص۵۷۲ ح۴۸.</ref>
در اين باره بُرَيده اسلمى مى‏ گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله به عده‏ اى از اصحابش فرمود: بر على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. يک نفر از آنان گفت: {{متن عربی |لا وَ الله! لا تَجْتَمِعُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلافَةَ فى اهْلِ‏بَيْتٍ ابَداً}}: نه به خدا قسم! هرگز نبوت و خلافت در يک خانواده جمع نمى ‏شود. خداوند هم اين آيه را نازل كرد:{{قرآن||أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ}}.<ref>زخرف/۷۹-۸۰. بحارالانوار: ج۳۶ ص۱۵۷ ح۱۳۶. تأویل الآیات: ج۲ ص۵۷۲ ح۴۸.</ref>


== تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳.</ref> ==
== تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳.</ref> ==
خط ۶۸: خط ۶۸:
'''تحليل اعتقادى'''
'''تحليل اعتقادى'''


در قرآن بيش از ۹۰. بار خطاب{{قرآن|| «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»}} به كار رفته و غير از اين عبارت در گونه ‏هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته‏ اند. در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيسشان على ‏عليه السلام است.
در قرآن بيش از ۹۰. بار خطاب{{قرآن||يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}} به كار رفته و غير از اين عبارت در گونه ‏هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته‏ اند. در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيسشان على ‏عليه السلام است.


از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب‏ عليه السلام دارد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۲۹۰-۳۴۰. امالی الطوسی: ص۱۸۵. الهدایة الکبری: ص۴۰. المائة منقبة: المنقبة ۲۶. تفسیر فرات: ص۶۴. تفسیر العیاشی: ج۱ ص۱۸۱.</ref>اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است.
از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب‏ عليه السلام دارد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۲۹۰-۳۴۰. امالی الطوسی: ص۱۸۵. الهدایة الکبری: ص۴۰. المائة منقبة: المنقبة ۲۶. تفسیر فرات: ص۶۴. تفسیر العیاشی: ج۱ ص۱۸۱.</ref>اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است.
خط ۷۴: خط ۷۴:
اولين كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص۲۰۱-۲۸۸، که منابع بسیاری از اهل سنت را نیز آورده است.</ref>، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.
اولين كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص۲۰۱-۲۸۸، که منابع بسیاری از اهل سنت را نیز آورده است.</ref>، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.


در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على‏ عليه السلام داشت كه فرمود:{{متن عربی | «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»}}: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۳۲۱. </ref>، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى‏ كرد و اشک مى‏ ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى‏ رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى ‏كرد.
در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على‏ عليه السلام داشت كه فرمود:{{متن عربی |لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً}}: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۳۲۱. </ref>، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى‏ كرد و اشک مى‏ ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى‏ رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى ‏كرد.


اگر چه همه اينها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على ‏عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال [[ابوبكر بن ابى‏ قحافه]] و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: {{متن عربی|«انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»}}: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۲۶۱، ۲۹۷. الغدیر: ج۸ ص۸۶، ۸۷. الامامة و السیاسة: ص۱۳. تاریخ طبری: ج۵ ص۲۲. مقدمه ابن خلدون: ص۲۲۷.</ref>، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على ‏عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.
اگر چه همه اينها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على ‏عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال [[ابوبكر بن ابى‏ قحافه]] و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: {{متن عربی|انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ}}: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۲۶۱، ۲۹۷. الغدیر: ج۸ ص۸۶، ۸۷. الامامة و السیاسة: ص۱۳. تاریخ طبری: ج۵ ص۲۲. مقدمه ابن خلدون: ص۲۲۷.</ref>، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على ‏عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.


همانطور كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: {{متن عربی |يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۴۷ باب ۹. </ref>: يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: {{متن عربی|انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الْارْضِ...، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ}}: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى...، و اهل آسمان‏ ها تو را اميرالمؤمنين صدا مى ‏زنند.<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۶۹ باب ۲۳.</ref>
همانطور كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: {{متن عربی |يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۴۷ باب ۹. </ref>: يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: {{متن عربی|انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الْارْضِ...، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ}}: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى...، و اهل آسمان‏ ها تو را اميرالمؤمنين صدا مى ‏زنند.<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۶۹ باب ۲۳.</ref>


و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه‏ اش تا بهشت امتداد مى ‏يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد: هذا عَلِىُّ بْنُ ابى‏ طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ: اين على بن ابى‏ طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه ‏دار به سوى بهشت برين است.<ref>بحار الانوار: ج ۷ ص ۱۳۴. اليقين: ص ۱۵۰. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ص ۱۲۲.</ref>
و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه‏ اش تا بهشت امتداد مى ‏يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد: {{متن عربی |هذا عَلِىُّ بْنُ ابى‏ طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ}}: اين على بن ابى‏ طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه ‏دار به سوى بهشت برين است.<ref>بحار الانوار: ج ۷ ص ۱۳۴. اليقين: ص ۱۵۰. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ص ۱۲۲.</ref>


اينجاست كه معناى بلند اين فراز غدير را در احاديث ديگرى با بيانى ديگر مى‏ يابيم. اگر در غدير مى ‏فرمايد: خداوند هر جا مؤمنين را مخاطب قرار داده با على آغاز نموده است. در بيانى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد: {{متن عربی |ما انْزَلَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً فيها «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» الاّ وَ عَلِىٌّ رَأْسُها وَ اميرُها}}: خداوند آيه ‏اى نازل نكرده كه در آن «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» باشد مگر آنكه على سر دسته آنان و اميرشان است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۳۰۰ ج ۲۰ و ج ۴۰ ص ۲۱ ح ۳۷. اليقين: ص۱۷۶، ۴۶۲، ۴۶۳. امالی الطوسی: ج۱ ص۳۴۰. مناقب خوارزمی: ص۱۸۸. الغدیر: ج۸ ص۸۸. حلیة الاولیاء: ج۱ ص۶۴. الریاض النضرة: ج۲ ص۲۰۶. کفایة الطالب: ص۵۴. تذکرة الخواص: ص۸. کنزالعمال: ج۶ ص۲۹.</ref>
اينجاست كه معناى بلند اين فراز غدير را در احاديث ديگرى با بيانى ديگر مى‏ يابيم. اگر در غدير مى ‏فرمايد: خداوند هر جا مؤمنين را مخاطب قرار داده با على آغاز نموده است. در بيانى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد: {{متن عربی |ما انْزَلَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً فيها يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواالاّ وَ عَلِىٌّ رَأْسُها وَ اميرُها}}: خداوند آيه ‏اى نازل نكرده كه در آن «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» باشد مگر آنكه على سر دسته آنان و اميرشان است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۳۰۰ ج ۲۰ و ج ۴۰ ص ۲۱ ح ۳۷. اليقين: ص۱۷۶، ۴۶۲، ۴۶۳. امالی الطوسی: ج۱ ص۳۴۰. مناقب خوارزمی: ص۱۸۸. الغدیر: ج۸ ص۸۸. حلیة الاولیاء: ج۱ ص۶۴. الریاض النضرة: ج۲ ص۲۰۶. کفایة الطالب: ص۵۴. تذکرة الخواص: ص۸. کنزالعمال: ج۶ ص۲۹.</ref>


== خطبه غدير و لقب «اميرالمؤمنين»<ref>اسرار غدير: ص۹۴، ۲۰۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۳۳-۲۴۲. واقعه قرآنی غدیر: ص۸۶، ۱۰۸.</ref> ==
== خطبه غدير و لقب «اميرالمؤمنين»<ref>اسرار غدير: ص۹۴، ۲۰۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۳۳-۲۴۲. واقعه قرآنی غدیر: ص۸۶، ۱۰۸.</ref> ==
خط ۹۹: خط ۹۹:
پيامبرصلى الله عليه و آله در فرازى از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير مسئله بيعت را مطرح كرده و از جمله لقب «اميرالمؤمنين» را در مورد على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بيان داشت.
پيامبرصلى الله عليه و آله در فرازى از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير مسئله بيعت را مطرح كرده و از جمله لقب «اميرالمؤمنين» را در مورد على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بيان داشت.


حضرت از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره:{{قرآن|| «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ»}} را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».
حضرت از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره:{{قرآن||وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ}} را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».


به تعبير ديگر: در بخش يازدهم و پايانى خطبه غدير و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبرصلى الله عليه وآله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره{{قرآن|| «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ»}} را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».
به تعبير ديگر: در بخش يازدهم و پايانى خطبه غدير و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبرصلى الله عليه وآله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره{{قرآن||وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ}} را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».


آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف {{قرآن||«الْحَمْدُ للهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ»}} را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى‏ كرد ما هدايت نمى ‏شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».
آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف {{قرآن||الْحَمْدُ للهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ}} را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى‏ كرد ما هدايت نمى ‏شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».


متن [[خطبه غدیر]] چنين است:
متن [[خطبه غدیر]] چنين است:
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
{{متن عربی |مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.}}
{{متن عربی |مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.}}


{{متن عربی |فَقُولُوا بِاَجْمَعِكُمْ: «اِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فى اَمْرِ اِمامِنا عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَيْدينا. عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ.}}
{{متن عربی |فَقُولُوا بِاَجْمَعِكُمْ: اِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فى اَمْرِ اِمامِنا عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَيْدينا. عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ.}}


{{متن عربی |وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللهُ بَعْدَهُما... .}}
{{متن عربی |وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللهُ بَعْدَهُما... .}}


{{متن عربی |مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ»... .}}
{{متن عربی |مَعاشِرَ النّاسِ قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ... .}}


{{متن عربی |مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ اِلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ اوُلئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ:}}
{{متن عربی |مَعاشِرَ النّاسِ السّابِقُونَ اِلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ اوُلئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ:}}


اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يک زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى ‏آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يک زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى ‏آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
پس از اتمام مراسم [[حجةالوداع]]، يک روزى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه توقف داشت (يعنى روز سيزدهم ماه ذى ‏الحجة) روز پرماجرايى بود. در كنار اعلام حركت براى صبح روز بعد و سپردن ودايع امامت به على‏ عليه السلام، دستور خاصى درباره سلام كردن اصحاب به على ‏عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» نازل شد:
پس از اتمام مراسم [[حجةالوداع]]، يک روزى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه توقف داشت (يعنى روز سيزدهم ماه ذى ‏الحجة) روز پرماجرايى بود. در كنار اعلام حركت براى صبح روز بعد و سپردن ودايع امامت به على‏ عليه السلام، دستور خاصى درباره سلام كردن اصحاب به على ‏عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» نازل شد:


{{قرآن||«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»}}<ref>كهف/۶.</ref>: «گويى تو مى ‏خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند».
{{قرآن||فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً}}<ref>كهف/۶.</ref>: «گويى تو مى ‏خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند».


پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام به اِمرة المؤمنين ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را مؤكد نمود.
پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام به اِمرة المؤمنين ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را مؤكد نمود.
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
پس از نزول آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد تا سر شناسان اصحاب نزد على ‏عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و {{متن عربی |«السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ»}} بگويند<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۴ ح ۱۴۶. مناقب ابن ‏شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴.</ref>، تا بدين گونه در زمان حيات خود از آنان بر امير بودن على‏ عليه السلام اقرار بگيرد.
پس از نزول آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد تا سر شناسان اصحاب نزد على ‏عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و {{متن عربی |«السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ»}} بگويند<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۴ ح ۱۴۶. مناقب ابن ‏شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴.</ref>، تا بدين گونه در زمان حيات خود از آنان بر امير بودن على‏ عليه السلام اقرار بگيرد.


سرشناسان اصحاب از مؤمنين و منافقين نزد على‏ عليه السلام آمدند و در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كردند و {{متن عربی |«السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ»}} گفتند. در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شد و فرمود: حقى از طرف خدا و رسولش است و خدا اين دستور را به من داده است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۱۱-۱۲۰، ۱۵۵. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۳۹، ۱۱۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج۲ ص۲۲۴. کتاب سلیم: ص۷۳۰.</ref>
سرشناسان اصحاب از مؤمنين و منافقين نزد على‏ عليه السلام آمدند و در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كردند و {{متن عربی |السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ}} گفتند. در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شد و فرمود: حقى از طرف خدا و رسولش است و خدا اين دستور را به من داده است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۱۱-۱۲۰، ۱۵۵. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۳۹، ۱۱۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج۲ ص۲۲۴. کتاب سلیم: ص۷۳۰.</ref>


== لقب «اميرالمؤمنين» در ابطح<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵.</ref> ==
== لقب «اميرالمؤمنين» در ابطح<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵.</ref> ==
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
اكنون دستور الهى آمد كه بايد بزرگان اصحاب نزد على ‏عليه السلام حضور يابند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كنند و «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند.
اكنون دستور الهى آمد كه بايد بزرگان اصحاب نزد على ‏عليه السلام حضور يابند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كنند و «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند.


پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام كردن آنان به عنوان «اميرالمؤمنين» ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه ۶سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود: {{قرآن||«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ اِنْ لَمْ‏يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً»}}: «گويى تو مى‏ خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند». اين بدان معنى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله وظيفه الهى خود را به انجام مى‏ رساند اگر چه مردم سرپيچى كنند.
پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام كردن آنان به عنوان «اميرالمؤمنين» ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه ۶سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود: {{قرآن||فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ اِنْ لَمْ‏يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً}}: «گويى تو مى‏ خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند». اين بدان معنى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله وظيفه الهى خود را به انجام مى‏ رساند اگر چه مردم سرپيچى كنند.


پيرو آن پيامبرصلى الله عليه وآله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على‏ عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، تا بدين وسيله در زمان حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن على ‏عليه السلام بگيرد.
پيرو آن پيامبرصلى الله عليه وآله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على‏ عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، تا بدين وسيله در زمان حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن على ‏عليه السلام بگيرد.
خط ۲۲۶: خط ۲۲۶:
در كنار اين دو آيه، آيات ۲۰ و ۵۱ و ۵۲ و ۶۴ و ۵۷ و ۸۳ و ۸۴ سوره آل عمران نيز در همين راستاست.
در كنار اين دو آيه، آيات ۲۰ و ۵۱ و ۵۲ و ۶۴ و ۵۷ و ۸۳ و ۸۴ سوره آل عمران نيز در همين راستاست.


آنچه در اينجا قابل ذكر است و از آيات فوق استفاده مى ‏شود اينكه مسئله ولايت و لقب «اميرالمؤمنين» جزو فطرت بشر است. امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه {{قرآن||«فِطْرَتَ الله الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»}} مى‏ فرمايد: آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول الله، على اميرالمؤمنين.<ref>اليقين: ص۱۸۸، ۴۳۱.</ref>
آنچه در اينجا قابل ذكر است و از آيات فوق استفاده مى ‏شود اينكه مسئله ولايت و لقب «اميرالمؤمنين» جزو فطرت بشر است. امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه {{قرآن||فِطْرَتَ الله الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها}} مى‏ فرمايد: آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول الله، على اميرالمؤمنين.<ref>اليقين: ص۱۸۸، ۴۳۱.</ref>


== مفهوم «اميرالمؤمنين»<ref>ژرفاى غدير: ص ۹۹</ref> ==
== مفهوم «اميرالمؤمنين»<ref>ژرفاى غدير: ص ۹۹</ref> ==

نسخهٔ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۲

اختصاصى بودن لقب «اميرالمؤمنين»[۱]

پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان ثقلين و دوازده امام ‏عليهم السلام تصريح كرد كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على‏ عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.

اَلا اِنَّهُ لا «اَميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ اَخى هذا. «اَلا لا تَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدى لاَحَدٍ غَيْرِهِ»:

بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى‏ گويم، بدانيد كه اميرالمؤمنينى جز اين برادرم نيست. بدانيد كه اميرالمؤمنين بودن بعد از من براى احدى جز او حلال نيست.

ابان از سليم نقل مى‏ كند كه گفت: در بيمارى ابوذر -  كه در زمان حكومت عمر مبتلا شده بود -  نزد او حاضر بودم. عمر به عنوان عيادت نزد او آمد، در حالى كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و سلمان و مقداد هم نزد او بودند و ابوذر به آن حضرت وصيت كرده و نوشته بود و شاهد گرفته بود.

وقتى عمر بيرون رفت مردى از فاميل ابوذر -  كه از پسرعموهاى او از طايفه بنى ‏غفار بود -  گفت: چه مانعى داشت به اميرالمؤمنين عمر وصيت مى ‏كردى؟!

ابوذر گفت: من به اميرالمؤمنين حقيقى وصيت كرده ‏ام. پيامبر صلى الله عليه و آله به ما -  كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بوديم -  دستور داد و ما بر على‏ عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كرديم، و همين حاكم كه او را «اميرالمؤمنين» ناميدى (يعنى عمر) در بين ما بود.

هيچ يك از عرب و عجم در اين باره اعتراضى به پيامبر صلى الله عليه و آله نكرد مگر همين شخص و رفيق بى‏ مقدارش كه او را جانشين خود قرار داد. اين دو گفتند: آيا اين حقى از جانب خدا و رسولش است؟ حضرت غضب كرد و فرمود: به خدا قسم آرى، حقى از جانب خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده و من به شما دستور دادم.

سليم مى‏ گويد: عرض كردم: اى ابوالحسن، و تو اى سلمان و تو اى مقداد، آيا گفتار ابوذر را تأييد مى‏ كنيد؟ گفتند: آرى، راست مى‏ گويد. گفتم: چهار نفر عادل ‏اند كه اگر فقط يكى از آنان برايم نقل مى ‏كرد در صدق و راستى او شک نمى‏ كردم، ولى چهار نفر شما براى اطمينان من و بصيرتم محكم ‏تر است.

گفتم: اصلحك الله، آيا نام هشتاد نفر از عرب و غير عرب را ذكر مى ‏كنى؟ سلمان نام يک يک آن ها را ذكر كرد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و ابوذر و مقداد گفتند: «سلمان راست مى ‏گويد». رحمت خدا و مغفرتش بر او و بر آنان باد.

از جمله كسانى كه سلمان نام برد: ابوبكر، عمر، ابوعبيده، معاذ، سالم، پنج نفر اصحاب شورى[۲]، عمار بن ياسر، سعد بن عباده و بقيه اصحاب عقبه و اُبَىّ بن كعب و ابوذر و مقداد، و عده ديگرى كه اكثرشان از اهل بدر بودند و اكثر آن ها از انصار بودند. در ميان ايشان ابوالهيثم بن تَيِّهان، خالد بن وليد، ابو ايوب، اسيد بن حضير و بشير بن سعيد بودند.

سليم مى‏ گويد: گمان مى‏ كنم با همه اين افراد ملاقات كردم و از فرد فرد آنان در تنهايى و خلوت در اين مورد سؤال كردم. بعضى از آنان سكوت كردند و پاسخى ندادند و حقيقت را کتمان كردند.

بعضى از آنان هم آن را نقل كردند و گفتند: فتنه ‏اى به ما برخورد كه قلب و گوش و چشم ما را گرفت! و آن هنگامى بود كه ابوبكر ادعا كرد از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده است كه بعد از آن فرموده: «ما اهل‏ بيتى هستيم كه خداوند ما را گرامى داشته و آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده و خداوند نمى‏ گذارد نبوت و خلافت براى ما اهل ‏بيت جمع شود»!

وقتى على ‏عليه السلام را براى بيعت آورده بودند به اين مطلب استدلال كرد و چهار نفر كه نزد ما از خوبان بودند و مورد تهمت نبودند او را تصدیق كرده و برايش شهادت دادند كه عبارت بودند از: ابوعبيده، سالم، عمر، معاذ. و ما گمان كرديم آنان راست مى ‏گويند.

سليم مى ‏گويد: افرادى كه ملاقاتشان كردم همچنين گفتند: وقتى على ‏عليه السلام بيعت نمود به ما خبر داد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چه گفته و خبر داده است كه اين پنج نفر در بين خود مكتوبى نوشته ‏اند و در آن با هم عهد بسته و در كنار كعبه هم پيمان شده‏ اند كه «اگر محمد از دنيا برود يا كشته شود بر عليه على قيام كنند و خلافت را از او سلب كنند».

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهار نفر را كه سلمان و ابوذر و مقداد و زبير بودند شاهد گرفت، و آنان هم گواهى دادند، و اين بعد از آن بود كه بيعت لعنت شده و گمراه كننده ابوبكر بر گردن ما قرار گرفته بود. و ما دانستيم كه على ‏عليه السلام از قول پيامبر صلى الله عليه و آله مطلب باطلى نقل نمى ‏كند كه نيكان از اصحاب محمد صلى الله عليه و آله به آن شهادت دهند ... .

ابان مى‏ گويد: اين حديث را براى حسن بصرى نقل كردم. او گفت: سليم و ابوذر راست گفته ‏اند. سپس حسن بصری فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد تا آنجا كه گفت:

پيامبر صلى الله عليه و آله او را در روز غدير خم نصب كرد و براى او صاحب اختيارى بر مردم را واجب كرد همانطور كه براى خود واجب كرده بود، و فرمود: هر كس من صاحب اختيار اويم على صاحب اختيار اوست؛ و به او گفت: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى هستى و اين سخن را به هيچ يک از اهل‏ بيتش و احدى از امتش جز او نفرموده است.[۳]

سليم بن قيس مى‏ گويد: هنگامى كه عثمان ابوذر را به ربذه تبعيد كرده بود[۴]در آنجا نزد ابوذر حاضر شدم. او به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مورد خانواده و اموالش وصيت كرد. كسى به ابوذر گفت: كاش به اميرالمؤمنين عثمان وصيت كرده بودى!!

ابوذر گفت: من به اميرالمؤمنين حقيقى وصيت كرده‏ ام. اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و به دستور آن حضرت به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كرديم؛ آن حضرت فرمود:

به برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه ‏ام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد، چرا كه اوست باعث قوام زمين كه به خاطر آن آرام گرفته است، و اگر او را از دست دهيد زمين و آنچه روى آن است به چشمتان زشت مى ‏آيد[۵].[۶]

اعتراض در سلام به امرة المؤمنين[۷]

ابوذر مى‏ گويد: گوساله و سامرى اين امت را ديدم كه به پيامبر صلى الله عليه و آله اعتراض كردند و گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضب كرد و فرمود: مطلب حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند مرا به اين موضوع امر كرده است!

وقتى به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كرديم، ابوبكر و عمر رو به يارانشان معاذ و سالم و ابوعبيده كردند و هنگامى كه پس از سلام بر على ‏عليه السلام از خانه او خارج مى‏ شدند به آنان گفتند: اين مرد را چه شده است كه دائماً مقام پسر عمويش را بالا مى‏ برد! و يكى از آن دو گفت: كار پسر عمويش خوب خواهد شد! و همگى گفتند: مادامى كه على زنده است نزد او براى ما خيرى نخواهد بود!!

سليم مى‏ گويد: گفتم: اى ابوذر، اين سلام كردن بعد از حجةالوداع بود يا قبل از آن؟ گفت: سلام كردن اول قبل از حجةالوداع و سلام دوم بعد از حجةالوداع بود.[۸]

اقرار ابوبكر در مورد لقب «اميرالمؤمنين»[۹]

روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم... .[۱۰]

امر پيامبرصلى الله عليه وآله بر سلام به على‏ عليه السلام به اين لقب[۱۱]

از نكات قابل توجه در سراسر واقعه غدير، اظهار محتواى پيمان‏ نامه صحيفه ملعونه اول به صورت رمزى و اشاره و با الفاظ مختلف بدون تصريح به اصل آن بود كه توسط منافقين انجام مى‏ گرفت، كه نمونه‏ هاى آن قبلاً ذكر شد.

در اين باره بُرَيده اسلمى مى‏ گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله به عده‏ اى از اصحابش فرمود: بر على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. يک نفر از آنان گفت: «لا وَ الله! لا تَجْتَمِعُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلافَةَ فى اهْلِ‏بَيْتٍ ابَداً»: نه به خدا قسم! هرگز نبوت و خلافت در يک خانواده جمع نمى ‏شود. خداوند هم اين آيه را نازل كرد:Ra bracket.png Ra bracket.pngأَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَLa bracket.png La bracket.png.[۱۲]

تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن[۱۳]

پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد تفسير Ra bracket.png Ra bracket.png«الَّذِينَ آمَنُوا»La bracket.png La bracket.png به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در خطبه غدیر مى‏ فرمايد:

Ra bracket.png Ra bracket.pngوَ لا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِLa bracket.png La bracket.png: خداوند در قرآن مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.[۱۴]

اين كلام رسول الله ‏صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

در لحظات اوليه پس از بلند كردن على‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، در ادامه معرفى او همچنان جملاتى عظيم بر لسان آن حضرت جارى بود كه از جمله تفسير موارد «الَّذينَ آمَنُوا» در سراسر قرآن را مطرح فرمود.

تحليل اعتقادى

در قرآن بيش از ۹۰. بار خطابRa bracket.png Ra bracket.pngيا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواLa bracket.png La bracket.png به كار رفته و غير از اين عبارت در گونه ‏هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته‏ اند. در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيسشان على ‏عليه السلام است.

از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب‏ عليه السلام دارد.[۱۵]اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است.

اولين كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود[۱۶]، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.

در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على‏ عليه السلام داشت كه فرمود:«لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»[۱۷]، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى‏ كرد و اشک مى‏ ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى‏ رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى ‏كرد.

اگر چه همه اينها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على ‏عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال ابوبكر بن ابى‏ قحافه و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»[۱۸]، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على ‏عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.

همانطور كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: «يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ»[۱۹]: يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: «انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الْارْضِ...، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ»: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى...، و اهل آسمان‏ ها تو را اميرالمؤمنين صدا مى ‏زنند.[۲۰]

و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه‏ اش تا بهشت امتداد مى ‏يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد: «هذا عَلِىُّ بْنُ ابى‏ طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ»: اين على بن ابى‏ طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه ‏دار به سوى بهشت برين است.[۲۱]

اينجاست كه معناى بلند اين فراز غدير را در احاديث ديگرى با بيانى ديگر مى‏ يابيم. اگر در غدير مى ‏فرمايد: خداوند هر جا مؤمنين را مخاطب قرار داده با على آغاز نموده است. در بيانى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد: «ما انْزَلَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً فيها يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواالاّ وَ عَلِىٌّ رَأْسُها وَ اميرُها»: خداوند آيه ‏اى نازل نكرده كه در آن «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» باشد مگر آنكه على سر دسته آنان و اميرشان است.[۲۲]

خطبه غدير و لقب «اميرالمؤمنين»[۲۳]

گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد لقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيان داشتند و نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على‏ عليه السلام» تصريح شده است. از جمله فرمودند:

«اميرالمؤمنين» جز اين برادر من (على) كسى نيست، و رياست و اميرى مؤمنان بعد از من براى احدى غير از او حلال نيست.

به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد.

كسانى كه براى سلام كردن به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سبقت بگيرند رستگارانند.

در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار دادند. در اين باره دوازده امام ‏عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كردند و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام كردند كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام كردند. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كردند.

در اينجا تصريح كردند كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على‏ عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.

پيامبرصلى الله عليه و آله در فرازى از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير مسئله بيعت را مطرح كرده و از جمله لقب «اميرالمؤمنين» را در مورد على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بيان داشت.

حضرت از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره:Ra bracket.png Ra bracket.pngوَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُLa bracket.png La bracket.png را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».

به تعبير ديگر: در بخش يازدهم و پايانى خطبه غدير و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبرصلى الله عليه وآله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقرهRa bracket.png Ra bracket.pngوَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُLa bracket.png La bracket.png را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».

آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف Ra bracket.png Ra bracket.pngالْحَمْدُ للهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُLa bracket.png La bracket.png را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى‏ كرد ما هدايت نمى ‏شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».

متن خطبه غدیر چنين است:

«مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.»

«فَقُولُوا بِاَجْمَعِكُمْ: اِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فى اَمْرِ اِمامِنا عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَيْدينا. عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ.»

«وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللهُ بَعْدَهُما... .»

«مَعاشِرَ النّاسِ قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ... .»

«مَعاشِرَ النّاسِ السّابِقُونَ اِلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ اوُلئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ:»

اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يک زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى ‏آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.

پس همگى چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى ‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى ‏آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى ‏آيند. بر اين مطلب با قلب‏ هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى‏ كنيم. بر اين عقيده زنده‏ ايم و با آن مى ‏ميريم و روز قيامت با آن محشور مى‏ شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏ كنيم و شک و انكار نمى ‏نماييم و ترديد به دل راه نمى ‏دهيم و از اين قول بر نمى‏ گرديم و پيمان را نمى‏ شكنيم.

تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است... .

اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد، و به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست»... .

اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايت او و سلام كردن به عنوان «اميرالمؤمنين» با او، سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ ‏هاى نعمت خواهند بود.

«امام» در خطبه غدير يعنى كسى كه جوابگوى جميع ما يحتاج بشر است، و اين قدرت از جانب خداوند به او اعطا شده است. از جمله مواردى كه براى تبيين آنچه به عنوان «امامت» در قالب امامتِ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در خطبه غدير منظور شده حكومت و ولايتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة، كه اين تعابير به چشم مى‏ خورد: اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم در حدّ خدا و رسول، خليفه، وصى، مفروض ‏الطاعة، نافذ الامر.

پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اين لقب فرمود كه لقب اميرالمؤمنين مخصوص او است.

دعاى روز غدير و لقب «اميرالمؤمنين»[۲۴]

يكى از مضامينى كه در دعاهاى روز غدير آمده[۲۵]لقب «اميرالمؤمنين» است:

«اللَّهُمَّ صَدَّقْنا وَ أَجَبْنا داعِىَ اللهِ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فى مُوالاةِ مَوْلانا وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ أَميْرِالْمُؤمِنينَ عَلِىِّ بْنِ أَبى‏ طالِبٍ:»

خدايا ما تصديق كرديم و اجابت نموديم دعوت كننده تو را و پيرو پيامبرصلى الله عليه وآله شديم درباره ولايت مولايمان و مولاى مؤمنان اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب.

زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير و لقب «اميرالمؤمنين»[۲۶]

زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير كه امام هادى‏ عليه السلام فرمودند[۲۷]، دوره كامل عقايد شيعه درباره ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و فضايل و سوابق و محنت‏ هاى آن حضرت است. يكى از مضامينى كه در زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير آمده لقب اميرالمؤمنين است:

«أَشْهَدُ أَنَّكَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ الْحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِكَ التَّنْزيلُ وَأَخَذَ لَكَ الْعَهْدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِكَ الرَّسُولُ. أَشْهَدُ يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ أَنَّ الشَّاكَّ فيكَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمينِ وَأَنَّ الْعادِلَ بِكَ غَيْرَكَ عانَدَ عَنِ الدّينِ الْقَويمِ الَّذى ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمينَ وَأَكْمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَوْمَ الْغَديرِ. ضَلَّ وَ اللهِ وَأَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواكَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقَّ مَنْ عاداكَ:»

شهادت مى ‏دهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به ولايت تو گوياست و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است. يا اميرالمؤمنين، شهادت مى‏ دهم كه شک كننده در باره تو به پيامبر امين صلى ‏الله عليه و آله ايمان نياورده است، و كسى  كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد از دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است. به خدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و گمراه كرده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است.

سلام ابوبكر و عمر به لقب «اميرالمؤمنين»[۲۸]

ابان مى ‏گويد: سليم گفت: در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله به عده ‏اى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان -  جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابى‏ بكر و عمر بن ابى ‏سلمه و قيس بن سعد بن عباده -  كسى غير از بنى‏ هاشم نبود.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پس از بيان اهانت ابوبكر و عمر در غدير فرمود: ... از همه اينها مهم ‏تر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله هشتاد نفر -  كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بودند جمع كرد و اين دو نفر هم در بين آنان بودند، و آن عده به عنوان «اميرالمؤمنين» بر من سلام كردند.

سپس فرمود: من شما را شاهد مى‏ گيرم كه على برادر من و وزيرم و وارث من و خليفه ‏ام در امتم و وصىِّ من در خاندانم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من است. به او گوش فرا دهيد و او را اطاعت كنيد. در ميان آن عده، ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابى‏ وقاص و عبدالرحمان بن عوف و ابوعبيده و سالم و معاذ بن جبل و عده ‏اى از انصار بودند. سپس فرمود: من خدا را بر شما شاهد مى‏ گيرم.

سپس على‏ عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود: سبحان الله از ابتلا به اين دو نفر و فتنه ايشان يعنى گوساله و سامريشان، كه در قلوب اين امت جا گرفته است![۲۹]

پس از غصب خلافت، عمران بن حصين به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على به عنوان اميرالمؤمنين، سلام دادى! آيا آن روز را به ياد مى‏ آورى يا فراموش كرده ‏اى؟ ابوبكر گفت: يادم هست![۳۰]

بريده اسلمى به عنوان اعتراض به ابوبكر در غصب خلافت گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏ طالب «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده ‏اى؟

ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟! عمر گفت: نبوت و امامت در يک خاندان جمع نمى‏ شود!

بريده در پاسخ اين آيه را خواند: «بر مردم حسد مى‏ برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلک عظيم عنايت كرديم». سپس گفت: پس خداوند نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است.

عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب ‏آلود داشت!![۳۱]

ابان مى‏ گويد: با حسن بصرى ملاقات كردم و به او گفتم: اگر خلافت از طرف خدا و رسولش فقط براى على ‏عليه السلام باشد نه براى ديگرى، آيا بدعت ابوبكر و عمر را مثل بدعت عثمان و طلحه و زبير حساب مى‏ كنى؟

حسن بصرى گفت: اى احمق، مبادا بگويى: «اگر براى او باشد...»! به خدا قسم خلافت براى على است و براى آنان نيست. چگونه فقط براى او نباشد بعد از آن چهار خصلت كه موثقين بیشمار از پيامبر صلى الله عليه و آله برايم نقل كرده ‏اند.

پرسيدم: آن چهار خصلت كدامند؟ گفت: سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و منصوب نمودن او در روز غدير خم؛ و كلام آن حضرت در جنگ تبوک كه: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى به جز پيامبرى». اگر غير از پيامبرى چيز ديگرى هم بود حضرت آن را استثنا میكرد و يقيناً مى ‏دانيم كه خلافت غير از نبوت است. ديگر اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله به ابوبكر و عمر -  كه دو نفر از هفت نفر بودند -  دستور داد تا به على‏ عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنند.[۳۲]

سلام منافقين به لقب «اميرالمؤمنين»[۳۳]

در ماجرايى كه ابان از سليم نقل مى‏ كند، در گفتگويى كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با منافقين و دشمنان در زمان عثمان داشت، از جمله حضرت فرمود:

اى طلحه، دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند، سخن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه در روز غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است». من چگونه مى ‏توانم بر آنان (امت اسلامى) صاحب اختيارتر از خودشان باشم در حالى كه آنان اميران و حاكمان بر من باشند؟!

دليل بر دروغ و باطل و ناحقشان اين است كه آنان به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله بر من به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كردند.

و اين مطلب بر آنان (ابوبكر و عمر) و بر تو (اى طلحه) به خصوص و بر اين كه همراه توست -  يعنى زبير -  و بر همه امت و بر اين دو نفر -  و حضرت به سعد بن ابى‏ وقاص و عبدالرحمان بن عوف اشاره كردند -  و بر اين خليفه ظالم شما -  يعنى عثمان -  حجت است.[۳۴]

قرينه براى معناى مولى[۳۵]

يكى از قرائن مهم در كنار جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» - كه مبيّن معناى آن هم هست -  دستور پيامبر صلى الله عليه و آله مبنى بر «سلام به عنوان اميرالمؤمنين» در پيشگاه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام است. اين اقدام هم معناى امارت را براى مولى مى ‏رساند و هم اقرار عملى به آن است.

لقب «اميرالمؤمنين» پيش از غدير[۳۶]

پس از اتمام مراسم حجةالوداع، يک روزى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه توقف داشت (يعنى روز سيزدهم ماه ذى ‏الحجة) روز پرماجرايى بود. در كنار اعلام حركت براى صبح روز بعد و سپردن ودايع امامت به على‏ عليه السلام، دستور خاصى درباره سلام كردن اصحاب به على ‏عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» نازل شد:

Ra bracket.png Ra bracket.pngفَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاًLa bracket.png La bracket.png[۳۷]: «گويى تو مى ‏خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند».

پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام به اِمرة المؤمنين ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را مؤكد نمود.

در روايات تأكيد شده كه نزول اين آيه قبل از آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» بوده، و آيه «بَلِّغْ» چند روز بعد نازل شده است. اينجا بود كه آيه «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ...» نازل شد.

پس از نزول آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد تا سر شناسان اصحاب نزد على ‏عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و ««السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ»» بگويند[۳۸]، تا بدين گونه در زمان حيات خود از آنان بر امير بودن على‏ عليه السلام اقرار بگيرد.

سرشناسان اصحاب از مؤمنين و منافقين نزد على‏ عليه السلام آمدند و در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كردند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتند. در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شد و فرمود: حقى از طرف خدا و رسولش است و خدا اين دستور را به من داده است.[۳۹]

لقب «اميرالمؤمنين» در ابطح[۴۰]

يكى از وقايع سفر حجةالوداع اين بود كه در روز چهاردهم ذى ‏الحجة جبرئيل در سرزمين ابطح نازل شد و لقب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص به على بن ابى‏ طالب آورد و خود نيز به آن حضرت با همين لقب سلام كرد و عرض كرد: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين». على ‏عليه السلام كه متوجه سلام جبرئيل با اين لقب بود درباره آن پرسيد. حضرت پاسخ داد: اين جبرئيل است كه از سوى خداوند تحقق آنچه به من وعده داده را آورده است.

اكنون دستور الهى آمد كه بايد بزرگان اصحاب نزد على ‏عليه السلام حضور يابند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كنند و «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند.

پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام كردن آنان به عنوان «اميرالمؤمنين» ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه ۶سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود: Ra bracket.png Ra bracket.pngفَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ اِنْ لَمْ‏يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاًLa bracket.png La bracket.png: «گويى تو مى‏ خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند». اين بدان معنى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله وظيفه الهى خود را به انجام مى‏ رساند اگر چه مردم سرپيچى كنند.

پيرو آن پيامبرصلى الله عليه وآله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على‏ عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، تا بدين وسيله در زمان حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن على ‏عليه السلام بگيرد.

سرشناسان اصحاب خدمت على ‏عليه السلام آمدند و با عنوان «اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام كردند. در بين آنها فقط ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبرصلى الله عليه وآله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شده فرمود: آرى، حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده است.[۴۱]

لقب «اميرالمؤمنين» در بيعت غدير[۴۲]

برنامه دوم پس از اتمام خطبه غدير بيعت همگانى بود كه بايد آن را اصلى‏ ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. در اين مراسم صد و بيست هزار نفر يكى يكى شركت مى ‏كردند و سه روز به طول مى ‏انجاميد.

در اين مراسم همه حاضرين و حتى بانوان ابتدا وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله شده به عنوان قبول و اقرار به آنچه در خطابه غدير درباره ولايت و امامت بيان فرمود، با آن حضرت دست بيعت دهند. سپس به خيمه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بروند و به عنوان تسليم و اطاعت در برابر مقام ولايت او سه كار انجام دهند: يكى اينكه بيعت كنند، و ديگر اينكه «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، و سوم اينكه به آن حضرت اين مقام با عظمت را تبريک بگويند.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: بيعت.

لقب «اميرالمؤمنين» در مكه[۴۳]

يكى از وقايع سفر حجةالوداع اين بود كه در مكه جبرئيل لقب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص آن به على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام از جانب الهى آورد، اگر چه اين لقب قبلاً نيز براى آن حضرت تعيين شده بود.

پيامبرصلى الله عليه وآله دستور دادند تا يک يک اصحاب نزد على‏ عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، و بدين وسيله در زمان حيات خود، از آنان اقرار بر امير بودن على‏ عليه السلام گرفت.

در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبرصلى الله عليه وآله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شد و فرمود: «حقى از طرف خدا و رسولش است، خداوند اين دستور را به من داده است».[۴۴]

لقب «اميرالمؤمنين» و فطرت[۴۵]

با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آن ها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۹ و ۸۵ سوره آل عمران است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در دو فراز از خطبه غدير به آن اشاره فرمود.

در كنار اين دو آيه، آيات ۲۰ و ۵۱ و ۵۲ و ۶۴ و ۵۷ و ۸۳ و ۸۴ سوره آل عمران نيز در همين راستاست.

آنچه در اينجا قابل ذكر است و از آيات فوق استفاده مى ‏شود اينكه مسئله ولايت و لقب «اميرالمؤمنين» جزو فطرت بشر است. امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه Ra bracket.png Ra bracket.pngفِطْرَتَ الله الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهاLa bracket.png La bracket.png مى‏ فرمايد: آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول الله، على اميرالمؤمنين.[۴۶]

مفهوم «اميرالمؤمنين»[۴۷]

يكى از مفاهيمى كه در كلمه «صاحب اختيار»-  كه در خطبه غدير آمده -  نهفته است مفهوم حكومت و ولايتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة است. اين مفهوم در اين تعابير به چشم مى ‏خورد: اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم، خليفه، وصى، مفروض ‏الطاعة، نافذ الامر.

منبع

دانشنامه غدیر جلد ۴، صفحه ۲۸۰

پانویس

  1. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۱۳، ۲۷، ۲۸، ۳۰. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۵۷-۱۷۰.
  2. اصحاب شورى به جز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام عبارتند از: عثمان، طلحه، زبير، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابى ‏وقاص.
  3. كتاب سليم: حديث ۱۹.
  4. در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۰۵ روايت كرده كه عثمان به ابوذر گفت: «اذيت تو به من و اصحابم زياد شده است، بايد به شام بروى»، و او را از مدينه به شام اخراج كرد. ابوذر در شام به كارهاى معاويه اعتراض مى ‏كرد، و لذا معاويه به عثمان در مورد ابوذر نامه ‏اى نوشت. عثمان در جواب نوشت: «ابوذر را بر چهار پايى سخت و خشن سوار كن و بفرست». معاويه هم ابوذر را همراه كسى فرستاد كه شب و روز راه مى‏پيمود و او را بر شتر پيرى كه غير از جهازى روى آن نبود سوار كرد، تا به مدينه آورد در حالى كه گوشت ران‏هايش از رنج و تعب ريخته بود. وقتى ابوذر به مدينه رسيد عثمان كسى را فرستاد كه هر جا مى‏خواهى برو. ابوذر گفت: به مكه؟ عثمان گفت: نه! گفت: پس بيت المقدس؟ گفت: نه! گفت: پس به يكى از دو شهر كوفه يا بصره؟ گفت: نه! ولى تو را به «رَبَذه» خواهم فرستاد. عثمان ابوذر را به آنجا فرستاد و در آنجا بود تا از دنيا رفت.
  5. كنايه از اينكه با فقدان او چنان دگرگونى در زمين ايجاد مى ‏شود كه از صورت اصلى خارج مى‏ شود. اين حديث مى‏ تواند در مجموع به معنى«لَوْ لاَ الْحُجَّةُ لَساخَتِ الاَرْضُ بِأَهْلِها» باشد، و منظور از «او» شخص اميرالمؤمنين و جانشينانش ‏عليهم السلام هستند.
  6. كتاب سليم: حديث ۲۰.
  7. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۱.
  8. كتاب سليم: حديث ۲۰.
  9. اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲.
  10. بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.
  11. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۴.
  12. زخرف/۷۹-۸۰. بحارالانوار: ج۳۶ ص۱۵۷ ح۱۳۶. تأویل الآیات: ج۲ ص۵۷۲ ح۴۸.
  13. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳.
  14. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵
  15. بحار الانوار: ج ۳۷ ص۲۹۰-۳۴۰. امالی الطوسی: ص۱۸۵. الهدایة الکبری: ص۴۰. المائة منقبة: المنقبة ۲۶. تفسیر فرات: ص۶۴. تفسیر العیاشی: ج۱ ص۱۸۱.
  16. بحار الانوار: ج ۳۸ ص۲۰۱-۲۸۸، که منابع بسیاری از اهل سنت را نیز آورده است.
  17. بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۳۲۱.
  18. بحار الانوار: ج ۲۸ ص۲۶۱، ۲۹۷. الغدیر: ج۸ ص۸۶، ۸۷. الامامة و السیاسة: ص۱۳. تاریخ طبری: ج۵ ص۲۲. مقدمه ابن خلدون: ص۲۲۷.
  19. التحصين (ابن طاووس): ص ۵۴۷ باب ۹.
  20. التحصين (ابن طاووس): ص ۵۶۹ باب ۲۳.
  21. بحار الانوار: ج ۷ ص ۱۳۴. اليقين: ص ۱۵۰. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ص ۱۲۲.
  22. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۳۰۰ ج ۲۰ و ج ۴۰ ص ۲۱ ح ۳۷. اليقين: ص۱۷۶، ۴۶۲، ۴۶۳. امالی الطوسی: ج۱ ص۳۴۰. مناقب خوارزمی: ص۱۸۸. الغدیر: ج۸ ص۸۸. حلیة الاولیاء: ج۱ ص۶۴. الریاض النضرة: ج۲ ص۲۰۶. کفایة الطالب: ص۵۴. تذکرة الخواص: ص۸. کنزالعمال: ج۶ ص۲۹.
  23. اسرار غدير: ص۹۴، ۲۰۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۳۳-۲۴۲. واقعه قرآنی غدیر: ص۸۶، ۱۰۸.
  24. اسرار غدير: ص۲۵۴-۲۵۶، ۳۶۲، ۳۶۳. چهارده قرن با غدیر: ص۲۳۵، ۲۳۶.
  25. اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب «الاقبال» سيد ابن طاووس: ص ۴۶۰ به بعد مذكور است انتخاب شده است. در عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۲۱۵-۲۲۰ نیز ذکر شده است.
  26. اسرار غدير: ص۲۵۲، ۲۵۳، ۳۵۳-۳۶۳. چهارده قرن با غدیر: ص۲۰۱-۲۰۹.
  27. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.
  28. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۲۶، ۵۶. چهارده قرن با غدیر: ص۹۶. اسرار غدیر: ص۲۹۵.
  29. كتاب سليم: حديث ۱۴.
  30. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.
  31. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.
  32. كتاب سليم: حديث ۵۸.
  33. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۱.
  34. كتاب سليم: ح ۱۱.
  35. اسرار غدير: ص ۱۱۹.
  36. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۶۶.
  37. كهف/۶.
  38. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۴ ح ۱۴۶. مناقب ابن ‏شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴.
  39. بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۱۱-۱۲۰، ۱۵۵. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۳۹، ۱۱۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج۲ ص۲۲۴. کتاب سلیم: ص۷۳۰.
  40. واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵.
  41. بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۱۱-۱۲۰، ۱۵۵. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۳۹، ۱۱۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج۲ ص۲۲۴. کتاب سلیم: ص۷۳۰.
  42. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۸.
  43. اسرار غدير: ۴۰. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۹.
  44. بحار الانوار: ج ۳۷ ص۱۱۱، ۱۲۰. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۳۹. کتاب سلیم بن قیس: ص۷۳۰.
  45. غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۴۷، ۱۴۸، ۱۵۷.
  46. اليقين: ص۱۸۸، ۴۳۱.
  47. ژرفاى غدير: ص ۹۹