خالد بن یزید: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== کتمان غدير و نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام <ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۷۶ - ۷۸،۱۹۷ - ۲۰۱.</ref> == | == کتمان غدير و نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۷۶ - ۷۸،۱۹۷ - ۲۰۱.</ref> == | ||
يكى از افرادى كه | يكى از افرادى كه [[غدیر]] را [[کتمان]] كرد و از شهادت دادن براى آن سرباز زد خالد بن يزيد است. | ||
با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال میداد خاكسترِ سياه [[ | با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال میداد خاكسترِ سياه [[سقیفه]] اثرى از غدير در دل ها باقى گذاشته باشد. | ||
شايد فرصت ديگرى پيش نيايد كه يک اتمام حجت كامل عيار عمومى براى غدير در جمع حاضران انجام شود. پس تا صاحب غدير زنده است و قدرت را در دست دارد حساس ترين زمان براى اجراى اين هدف است، كه يک روز هم نبايد آن را به تأخير انداخت. | اما بنيان گذارش چنان برنامه اى تدارک ديده كه هيچ اقدامى قادر به محو آن نمى توانست باشد. | ||
شايد فرصت ديگرى پيش نيايد كه يک اتمام حجت كامل عيار عمومى براى غدير در جمع حاضران انجام شود. | |||
پس تا صاحب غدير زنده است و قدرت را در دست دارد حساس ترين زمان براى اجراى اين هدف است، كه يک روز هم نبايد آن را به تأخير انداخت. | |||
بايد مجلسى لايق اين هدف و اين موقعيت پر حساسيت تنظيم كرد، كه از نظر مكان و افراد پاسخگو باشد همان گونه كه گفته هاى چنين مجلسى بايد با اهداف آن تطابق كامل داشته باشد. | بايد مجلسى لايق اين هدف و اين موقعيت پر حساسيت تنظيم كرد، كه از نظر مكان و افراد پاسخگو باشد همان گونه كه گفته هاى چنين مجلسى بايد با اهداف آن تطابق كامل داشته باشد. | ||
به دليل همين حساسيت، مكان چنين مجلسى ميدان بزرگ كوفه در فضاى باز تعيين شد، كه از نظر موقعيت جغرافيايى مركزى ترين نقطه پايتخت كشور پهناور [[اسلام]] بود، كه شامل [[حجاز]] و [[عراق]] و [[شام]] و [[ايران]] میشد. ميدانى كه كنار [[مسجد كوفه]] و | به دليل همين حساسيت، مكان چنين مجلسى ميدان بزرگ كوفه در فضاى باز تعيين شد، كه از نظر موقعيت جغرافيايى مركزى ترين نقطه پايتخت كشور پهناور [[اسلام]] بود، كه شامل [[حجاز]] و [[عراق]] و [[شام]] و [[ایران|ايران]] میشد. ميدانى كه كنار [[مسجد کوفه|مسجد كوفه]] و دار الاماره قرار داشت و جايى وسيع تر و همگانى تر و حساس تر از آن وجود نداشت. | ||
از نظر افراد [[صحابه]] پيامبر صلى الله عليه و آله كه در غدير حاضر بودند، چه از دوستان غدير و چه از مخالفين آن به مجلس دعوت شدند، تا گذشته از حضور در مجلس درباره آن شهادت دهند، و بايد پيش بينى میشد كه اگر به نيت تخريب غدير درباره آن شهادت ندادند چه عكس العملى انجام شود. | |||
اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار سقيفه آغاز شده بود. احياى غدير نشانه گيرى قلب سقيفه با تير فولادين ولايت بود، كه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در اولين اقدامات خود دست به كار آن شد. | |||
شيوه [[تبلیغ|تبلیغ غدیر]] در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقيفه هم به عنوان جذابترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر [[بدر (جنگ)|جنگ بدر]] و [[اُحُد]] و [[خیبر]] را فراموش كرده بودند! | |||
مجلسى عظيم و غير عادى تشكيل شد، كه تا آن زمان مردم تجربه نكرده بودند. در ميدان بزرگ [[کوفه]] سيل عظيم جمعيت آمدند و در برابر منبرى آماده نشستند، و در رديف هاى اول جلوى [[سخنرانی|منبر]] حاضرين در غدير را نشاندند. | |||
با آماده شدن مجلس، اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان حاكم مطلق كشور بزرگ اسلام بر فراز [[سخنرانی|منبر]] قرار گرفت و [[صحابه]] را درباره غدير دو گونه قسم داد. يكى اينكه به اصل واقعه غدير شهادت دهند و ديگر اينكه جزئيات ماجرا را براى مردم بازگو كنند. | |||
حضرت در آن موقعيت استثنائى، حاضرين غدير را از اين جهت كه به صورت سمعى و بصرى در غدير حاضر بوده اند و با تمام وجود در همه مراحل آن ماجرا حضور داشته و آن را به طور ملموس شاهد بوده اند، ملزم كرد كه مشاهدات خود را براى نسلى كه در آن روز نبوده اند بازگو كنند. | |||
در چنين شرايطى كه سقيفه رنگ مى باخت و صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، و عِده اى از صحابه حاضر در غدير نيز در اجتماع حضور داشتند، اميرالمؤمنين عليه السلام مجلسى استثنائى براى اين منظور تدارک ديد. | |||
آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل [[مسجد کوفه]] و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت. | |||
در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد. | |||
استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى میشد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپاخيزند و آنچه به چشم خود ديده اند بازگو كنند. | استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى میشد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپاخيزند و آنچه به چشم خود ديده اند بازگو كنند. | ||
اين بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر مسجد كوفه قرار گرفت و اصحاب | اين بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر مسجد كوفه قرار گرفت و اصحاب [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در رديف هاى اول جلوى منبر نشستند. | ||
در اين حال كه مردم نمى دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: | |||
به خدا قسم مى دهم باقي ماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع]] از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود: | |||
مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. | |||
قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد. | |||
پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده اند - برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند. | پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده اند - برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند. | ||
حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه | حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه [[اهمیت]] پيدا كرد كوتاهى چند نفر از [[صحابه]] در شهادت درباره غدير بود. اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند. | اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند. | ||
لذا حضرت نگذاشت تأثير منفى اين حركت منافقانه غدير را بشكند لذا فرمود: در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از [[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] و [[براء بن عازب انصاری|براء بن عازب]] و [[اشعث بن | لذا حضرت نگذاشت تأثير منفى اين حركت منافقانه غدير را بشكند لذا فرمود: | ||
در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از [[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] و [[براء بن عازب انصاری|براء بن عازب]] و [[اشعث بن قیس]] و خالد بن يزيد! | |||
سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده ايم!!! | |||
حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله | حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و امروز بر نمى خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى. | ||
و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند. | و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند. | ||
خط ۵۰: | خط ۶۶: | ||
حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى كنند - نفرين كرد. اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و حق را كتمان كردند و براى شهادت برنخاستند. خداوند هم هر يک از آنان را به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا كرد، به گونه اى كه همه ديدند. | حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى كنند - نفرين كرد. اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و حق را كتمان كردند و براى شهادت برنخاستند. خداوند هم هر يک از آنان را به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا كرد، به گونه اى كه همه ديدند. | ||
چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر | چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم<ref>جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مى توانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام» مراجعه شود.</ref> ، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله اى انكار ناپذير است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۸۹ ،۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref> | ||
اين نفرين براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا شدند. | اين نفرين براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا شدند. | ||
خط ۵۷: | خط ۷۳: | ||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == | ||
<references /> | |||
[[رده:اشخاص مرتبط با غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۳
کتمان غدير و نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام[۱]
يكى از افرادى كه غدیر را کتمان كرد و از شهادت دادن براى آن سرباز زد خالد بن يزيد است.
با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال میداد خاكسترِ سياه سقیفه اثرى از غدير در دل ها باقى گذاشته باشد.
اما بنيان گذارش چنان برنامه اى تدارک ديده كه هيچ اقدامى قادر به محو آن نمى توانست باشد.
شايد فرصت ديگرى پيش نيايد كه يک اتمام حجت كامل عيار عمومى براى غدير در جمع حاضران انجام شود.
پس تا صاحب غدير زنده است و قدرت را در دست دارد حساس ترين زمان براى اجراى اين هدف است، كه يک روز هم نبايد آن را به تأخير انداخت.
بايد مجلسى لايق اين هدف و اين موقعيت پر حساسيت تنظيم كرد، كه از نظر مكان و افراد پاسخگو باشد همان گونه كه گفته هاى چنين مجلسى بايد با اهداف آن تطابق كامل داشته باشد.
به دليل همين حساسيت، مكان چنين مجلسى ميدان بزرگ كوفه در فضاى باز تعيين شد، كه از نظر موقعيت جغرافيايى مركزى ترين نقطه پايتخت كشور پهناور اسلام بود، كه شامل حجاز و عراق و شام و ايران میشد. ميدانى كه كنار مسجد كوفه و دار الاماره قرار داشت و جايى وسيع تر و همگانى تر و حساس تر از آن وجود نداشت.
از نظر افراد صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله كه در غدير حاضر بودند، چه از دوستان غدير و چه از مخالفين آن به مجلس دعوت شدند، تا گذشته از حضور در مجلس درباره آن شهادت دهند، و بايد پيش بينى میشد كه اگر به نيت تخريب غدير درباره آن شهادت ندادند چه عكس العملى انجام شود.
اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار سقيفه آغاز شده بود. احياى غدير نشانه گيرى قلب سقيفه با تير فولادين ولايت بود، كه امیرالمؤمنین علیه السلام در اولين اقدامات خود دست به كار آن شد.
شيوه تبلیغ غدیر در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقيفه هم به عنوان جذابترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر جنگ بدر و اُحُد و خیبر را فراموش كرده بودند!
مجلسى عظيم و غير عادى تشكيل شد، كه تا آن زمان مردم تجربه نكرده بودند. در ميدان بزرگ کوفه سيل عظيم جمعيت آمدند و در برابر منبرى آماده نشستند، و در رديف هاى اول جلوى منبر حاضرين در غدير را نشاندند.
با آماده شدن مجلس، اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان حاكم مطلق كشور بزرگ اسلام بر فراز منبر قرار گرفت و صحابه را درباره غدير دو گونه قسم داد. يكى اينكه به اصل واقعه غدير شهادت دهند و ديگر اينكه جزئيات ماجرا را براى مردم بازگو كنند.
حضرت در آن موقعيت استثنائى، حاضرين غدير را از اين جهت كه به صورت سمعى و بصرى در غدير حاضر بوده اند و با تمام وجود در همه مراحل آن ماجرا حضور داشته و آن را به طور ملموس شاهد بوده اند، ملزم كرد كه مشاهدات خود را براى نسلى كه در آن روز نبوده اند بازگو كنند.
در چنين شرايطى كه سقيفه رنگ مى باخت و صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، و عِده اى از صحابه حاضر در غدير نيز در اجتماع حضور داشتند، اميرالمؤمنين عليه السلام مجلسى استثنائى براى اين منظور تدارک ديد.
آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل مسجد کوفه و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت.
در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد.
استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى میشد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپاخيزند و آنچه به چشم خود ديده اند بازگو كنند.
اين بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر مسجد كوفه قرار گرفت و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در رديف هاى اول جلوى منبر نشستند.
در اين حال كه مردم نمى دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
به خدا قسم مى دهم باقي ماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از حجةالوداع از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود:
مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ.
قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد.
پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده اند - برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.
حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه اهمیت پيدا كرد كوتاهى چند نفر از صحابه در شهادت درباره غدير بود. اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود.
اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند.
لذا حضرت نگذاشت تأثير منفى اين حركت منافقانه غدير را بشكند لذا فرمود:
در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قیس و خالد بن يزيد!
سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده ايم!!!
حضرت رو به آنان كرده فرمود: اى انس، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و امروز بر نمى خيزى براى من به ولايت شهادت دهى، از دنيا نروى مگر آنكه به بَرَص (پيسى) مبتلا گردى كه نتوانى آن را پنهان كنى.
و تو اى اشعث، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز براى من به ولايت شهادت نمى دهى، از دنيا نروى مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند.
و اما تو اى خالد بن يزيد، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدهاى كه مى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ و امروز به ولايت براى من شهادت نمى دهى، خدا تو را به مرگ جاهليت بميراند.
و اما تو اى براء بن عازب، اگر از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اى كه مىفرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، و امروز به ولايت من شهادت نمى دهى، خدا تو را در همانجايى كه از آن هجرت كردهاى (يعنى يمن) بميراند.
حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى كنند - نفرين كرد. اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و حق را كتمان كردند و براى شهادت برنخاستند. خداوند هم هر يک از آنان را به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا كرد، به گونه اى كه همه ديدند.
چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم[۲] ، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله اى انكار ناپذير است.[۳]
اين نفرين براى احياى غدير و اثبات دروغ آنان در عذر بى جايشان، از لسان كسى انجام شد كه مستجاب الدعوه بود و همه به اين مطلب اعتراف داشتند؛ و هر هشت نفر به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا شدند.
اين بود بزرگترين و مهمترين مجلس تاريخ بعد از واقعه غدير، كه در شهر صاحب غدير با شكوه و حساسيت تمام برگزار شد. مجلسى كه آميخته اى از معجزه و اتمام حجت و ابلاغ و بيان را در زمينه غدير و با حضور اميرِ غدير اميرالمؤمنين عليه السلام به انجام رساند.
پانویس
- ↑ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۷۶ - ۷۸،۱۹۷ - ۲۰۱.
- ↑ جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مى توانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام» مراجعه شود.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۸۹ ،۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .