ثعالبی: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== <big>اِعتراف به مفاد حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۱۱۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱.</ref> ==
== اِعتراف به مفاد حديث غدير<ref>اسرار غدير: ص ۱۱۳؛ چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱.</ref> ==
<big>در كتاب «عوالم العلوم» فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت عامه كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته‏ اند آورده است<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۹.</ref>، كه يكى از آن ها ابواسحاق ثعلبى (م ۴۲۷ ق) است.</big>
در كتاب «عوالم العلوم» فهرستى از راويان [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] و [[شعر غدیر|شعرا]] و اهل لغت [[اهل سنت|عامه]] كه معنى «اولی» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته‏ اند آورده است<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۹.</ref>كه يكى از آن ها ابواسحاق ثعلبى (م ۴۲۷ ق) است.


== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۲۵۹. </ref> ==
يكى از علما و بزرگان [[اهل ‏سنت]] كه حدیث غدیر را نقل كرده احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق) است.


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[دلالت حدیث غدیر]]، و عنوان: [[علما بحث در سند و متن حدیث غدیر]].</big>
ثعلبى در تفسيرش حديث غدير را با اشاره به ماجراى غدير روايت كرده است.<ref>الكشف و البيان: ج ۴ ص ۹۲. </ref>


== <big>روايت حديث غدير</big><ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۲۵۹. </ref> ==
ابن‏ خلّكان<ref>وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۶ . </ref>او را توثيق كرده و در علم [[تفسیر آیات در خطابه غدیر|تفسیر]] بسيار ستوده است. عبدالغافر بن اسماعيل فارسى در كتاب «سياق تاريخ نيشابور» او را بسيار ستوده و توثيق كرده است.
<big>يكى از علما و بزرگان [[اهل ‏سنت]] كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق) است.</big>


<big>ثعلبى در تفسيرش حديث غدير را با اشاره به ماجراى غدير روايت كرده است.<ref>الكشف و البيان: ج ۴ ص ۹۲. </ref></big>
== روايتِ كامل ماجراى حارث فهرى در غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص۴۹۳-۴۹۵.</ref> ==
از جمله دلايل قطعى بر دلالت حدیث غدیر  بر [[امامت]] امیرالمؤمنین علیه السلام ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] و [[عذاب دائم برای منکرین ولایت|عذاب الهی]] با [[سنگ آسمانی]] و نزول آياتى از سوره معارج است.


<big>ابن‏ خلّكان<ref>وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۶ . </ref>او را توثيق كرده و در علم تفسير بسيار ستوده است. عبدالغافر بن اسماعيل فارسى در كتاب «سياق تاريخ نيشابور» او را بسيار ستوده و توثيق كرده است.</big>
اين ماجرا را شمارى از بزرگان اهل‏ سنت نقل كرده‏ اند، كه از جمله آنان احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى (ثعالبى) نيشابورى، ابواسحاق (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق) است.


== <big>روايتِ كامل ماجراى حارث فهرى در غدير</big><ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص۴۹۳-۴۹۵.</ref> ==
ابواسحاق ثعلبى در «الكشف و البيان» گويد: از سفيان بن عُيَينه پرسيدند:
<big>از جمله دلايل قطعى بر دلالت حديث غدير بر [[امامت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]]، ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]] و [[عذاب الهی]] با [[سنگ آسمانی]] و نزول آياتى از [[سوره معارج]] است.</big>


<big>اين ماجرا را شمارى از بزرگان اهل‏ سنت نقل كرده‏ اند، كه از جمله آنان احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى (ثعالبى) نيشابورى، ابواسحاق (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق) است.</big>
آيه {{متن قرآن|سَألَ سائِلٌ...}} درباره چه كسى نازل شده است؟ وى گفت: مطلبى از من پرسيدى كه پيش از تو كسى مرا از آن نپرسيده است.


<big>ابواسحاق ثعلبى در «الكشف و البيان» گويد: از سفيان بن عُيَينه پرسيدند: آيه «سَألَ سائِلٌ» درباره چه كسى نازل شده است؟ وى گفت: مطلبى از من پرسيدى كه پيش از تو كسى مرا از آن نپرسيده است.</big>
پدرم، از جعفر بن محمد و او از پدرانش‏ عليهم السلام نقل كرده كه چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به غدير خم رسيد، ندا داد و مردم گرد آمدند.


<big>پدرم، از جعفر بن محمد و او از پدرانش‏ عليهم السلام نقل كرده كه چون رسول‏ خداصلى الله عليه وآله به [[غدير خم]] رسيد، ندا داد و مردم گرد آمدند. پس دست على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام را گرفت و فرمود:</big>
پس دست على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام را گرفت و فرمود:


<big>هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.</big>
هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.


خبر اين رخداد در شهرها پيچيد و پراكنده گشت و به [[حارث بن نعمان فهری]] رسيد. او بر شتر ماده‏ اش سوار شد و خود را به [[اولین آیات غدیر پس از مراسم حج|ابطح]] رساند.


از شترش پياده شد و آن را خوابانيد و بست. سپس نزد پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه اصحابش گرداگرد او بودند -  رفت و گفت:


<big>خبر اين رخداد در شهرها پيچيد و پراكنده گشت و به [[حارث بن نعمان فهری]] رسيد. او بر شتر ماده‏ اش سوار شد و خود را به ابطح رساند. از شترش پياده شد و آن را خوابانيد و بست. سپس نزد پيامبر صلى الله عليه وآله -  كه اصحابش گرداگرد او بودند -  رفت و گفت: اى محمد، از جانب خدا به ما دستور دادى شهادت دهيم كه معبودى به جز او نيست و تو فرستاده اويى، آن را از تو پذيرفتيم. فرمان دادى كه پنج نوبت نماز بگزاريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه زكات بدهيم، آن را پذيرفتيم. فرمان دادى كه در ماه رمضان روزه بگيريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه حج گزاريم، آن را نيز پذيرفتيم. اما تو به اينها راضى نشدى تا اينكه دو بازوى پسرعمويت را بالا بردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. آيا اين از سوى تو است يا از سوى خداى عزوجل؟ پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ داد: سوگند به خدايى كه معبودى جز او نيست اين از سوى خداست.</big>
اى محمد، از جانب خدا به ما دستور دادى شهادت دهيم كه معبودى به جز او نيست و تو فرستاده اويى، آن را از تو پذيرفتيم. فرمان دادى كه پنج نوبت [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز]] بگزاريم، آن را از تو پذيرفتيم.


<big>حارث بن نعمان روى گرداند و به سوى مركبش رفت، در حالى كه مى‏ گفت: خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق است، سنگى از آسمان بر ما بباران يا عذابى دردناک بر ما فرو بفرست.</big>
دستور دادى كه [[زکات]] بدهيم، آن را پذيرفتيم. فرمان دادى كه در ماه رمضان روزه بگيريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه حج گزاريم، آن را نيز پذيرفتيم.


<big>هنوز حارث به مركبش نرسيده بود كه خدا سنگى بر او افكند، كه بر سرش خورد و از مقعدش بيرون آمد و او را كشت. سپس خداى عزوجل اين آيات را فرو فرستاد: «سَألَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ * لِلكافِرينَ لَيسَ لَهُ دافِعٌ»: خواهنده‏ اى عذابى را در خواست كرد كه از آن كافران است و هيچ بازدارنده ‏اى از آن نيست.<ref>الكشف و البيان: ج ۱۰ ص ۳۵. </ref></big>
اما تو به اينها راضى نشدى تا اينكه دو بازوى پسرعمويت را بالا بردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. آيا اين از سوى تو است يا از سوى خداى عزوجل؟


<big>دانشمندان اهل ‏تسنّن بسيار از تفسير و ديگر مؤلفات ثعلبى نقل و به روايات او استشهاد و اعتماد كرده ‏اند، از جمله: قرطبى، نَوَوى، كمال ‏الدين دميرى، نورالدين حلبى، حسين دياربكرى، محمد بن معتمدخان بدخشى و احمد بن باكثير مكّى.<ref>تفسير قرطبى: ج ۱۳ ص ۲۵۰ و ج ۱۴ ص۱۸۰، ۱۸۱. تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۹۶. حياة الحيوان: «كلب». انسان العيون: ج ۱ ص ۹۹. تاريخ الخميس: ج ۱ ص ۳. مفتاح النجا (مخطوط). وسيلة المآل (مخطوط).</ref></big>
پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد: سوگند به خدايى كه معبودى جز او نيست اين از سوى خداست.


<big>به خصوص در مورد اسانيد روايى تفسیر ثعلبی نزد اهل‏ سنت نيز تفسير ثعلبى از كتاب‏ هاى شناخته شده و مورد اعتماد اهل‏ سنت است. آنان اين كتاب را با اسانيد خود از مؤلفش روايت مى ‏كنند، و روايات آن را نقل و به آنها اعتماد مى‏ نمايند، از جمله: [[عزّالدين ابن‏ اثير]]<ref>اسد الغابة: ج ۱ ص ۸ .</ref>و ابومحمد بن محمدامير در رساله اسانيدش.</big>
[[حارث بن نعمان فهری|حارث بن نعمان]] روى گرداند و به سوى مركبش رفت، در حالى كه مى‏ گفت: خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق است، سنگى از آسمان بر ما بباران يا عذابى دردناک بر ما فرو بفرست.


هنوز حارث به مركبش نرسيده بود كه خدا سنگى بر او افكند، كه بر سرش خورد و از مقعدش بيرون آمد و او را كشت.


سپس خداى عزوجل اين آيات را فرو فرستاد: {{متن قرآن|سَألَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ  لِلكافِرينَ لَيسَ لَهُ دافِعٌ}}:


<big>ياقوت حَمَوى و ابن‏ خَلِّكان و ذهبى و ابن وردى و صفدى و يافعى و ابن ‏شحنه و ابن قاضى شُهبه و سيوطى و ولى ‏اللَّه دهلوى<ref>معجم الادباء: ۱۲ ص ۲۶۲. وفيات الاعيان: ج ۱ ص۶۱، ۶۲. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۲۷. تتمّة المختصر: حوادث سال ۴۲۷. الوافى بالوفيات: ج ۸ ص ۳۳. مرآة الجنان: حوادث سال ۴۲۷. روض المناظر: حوادث سال ۴۲۷. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۲۰۷. بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۱ ص ۳۵۶.</ref>: وى را توثيق كرده و ستوده ‏اند، به خصوص در تفسير و ادبيات.</big>
خواهنده‏ اى عذابى را در خواست كرد كه از آن كافران است و هيچ بازدارنده ‏اى از آن نيست.<ref>الكشف و البيان: ج ۱۰ ص ۳۵. </ref>


<big>او تأليفات بسيار دارد، از جمله تفسيرى به نام «الكشف و البيان عن تفسير القرآن» و «الكامل فى علم القرآن» و «العرائس». ثعلبى از ابوطاهر بن خزيمه، امام ابوبكر بن مهران مُقرى و ابوالقاسم قشيرى روايت كرده است. ابوالحسن واحدى شاگرد او است. ابوالقاسم قشير، عبدالغافر بن اسماعيل و ذهبى فارسى نيز وى را ستوده ‏اند.</big>
دانشمندان اهل ‏تسنّن بسيار از تفسير و ديگر مؤلفات ثعلبى نقل و به روايات او استشهاد و اعتماد كرده ‏اند، از جمله:


== <big>نقلِ آيه تبليغ براى غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۱۰۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ . چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۴۴۷. </ref> ==
قرطبى، نَوَوى، كمال ‏الدين دميرى، نورالدين حلبى، حسين دياربكرى، محمد بن معتمدخان بدخشى و احمد بن باكثير مكّى.<ref>تفسير قرطبى: ج ۱۳ ص ۲۵۰ و ج ۱۴ ص۱۸۰، ۱۸۱؛ تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۹۶؛ حياة الحيوان: «كلب»؛ انسان العيون: ج ۱ ص ۹۹؛ تاريخ الخميس: ج ۱ ص ۳؛ مفتاح النجا (مخطوط)؛ وسيلة المآل (مخطوط).</ref>
<big>كتب مفصلى در زمينه بحث ‏هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به [[سند حدیث غدیر]] تأليف شده است.</big>


<big>از جمله در تعدادى از كتاب ‏هاى بزرگان عامه حديث غدير به عنوان يكى از مسلمات روايت شده، كه يكى از آنها ثعلبى است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۷۷. </ref></big>
به خصوص در مورد اسانيد روايى تفسیر ثعلبی نزد اهل‏ سنت نيز [[مفسّرین|تفسیر]] ثعلبى از كتاب‏ هاى شناخته شده و مورد اعتماد اهل‏ سنت است.


آنان اين كتاب را با اسانيد خود از مؤلفش روايت مى ‏كنند، و روايات آن را نقل و به آنها اعتماد مى‏ نمايند، از جمله: [[ابن اثیر|عزّالدین ابن‏ اثیر]]<ref>اسد الغابة: ج ۱ ص ۸ .</ref>و ابومحمد بن محمد امير در رساله اسانيدش.


ياقوت حَمَوى و ابن‏ خَلِّكان و ذهبى و ابن وردى و صفدى و [[یافعی]] و ابن ‏شحنه و ابن قاضى شُهبه و [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] و ولی ‏الله دهلوی<ref>معجم الادباء: ۱۲ ص ۲۶۲؛ وفيات الاعيان: ج ۱ ص۶۱، ۶۲؛ العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۲۷؛ تتمّة المختصر: حوادث سال ۴۲۷؛ الوافى بالوفيات: ج ۸ ص ۳۳؛مرآة الجنان: حوادث سال ۴۲۷؛ روض المناظر: حوادث سال ۴۲۷؛ طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۲۰۷؛ بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۱ ص ۳۵۶.</ref>: وى را توثيق كرده و ستوده ‏اند، به خصوص در [[مفسّرین|تفسیر]] و [[ادبیات]].


<big>به تعبير ديگر: يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نزول آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»<ref>مائده/۶۷.</ref>است كه از جمله مشهورترين آيات غدير است. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل‏ سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده ‏اند. از جمله عده ‏اى از بزرگان علماى اهل‏ سنت هستند، و يكى از آنها كه نزول آيه «بَلِّغْ» را در غدير ذكر كرده ‏اند، احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى، ابواسحاق است:</big>
او تأليفات بسيار دارد، از جمله تفسيرى به نام «الكشف و البيان عن تفسير القرآن» و «الكامل فى علم القرآن» و «العرائس».


<big>ثعلبى در تفسيرش نزول آيه تبليغ در روز [[غدیر خم]] را از امام باقر علیه السلام و نيز از براء با نقل ماجراى غدير و همچنين از ابن‏ عباس نقل كرده است.<ref>الكشف و البيان: ج ۴ ص ۹۲. الكشف و البيان (مخطوط). نفحات الازهار: ج ۸ ص۱۹۵-۲۵۷.</ref></big>
ثعلبى از ابوطاهر بن خزيمه، امام ابوبكر بن مهران مُقرى و ابوالقاسم قشيرى روايت كرده است.


<big>شرح حال ابواسحاق ثعلبى و بزرگى او نزد اهل‏ سنت در مجلدات ديگر «عبقات» و در بيان آيه ولايت آمده است.</big>
ابوالحسن واحدى شاگرد او است. ابوالقاسم قشير، عبدالغافر بن اسماعيل و ذهبى فارسى نيز وى را ستوده ‏اند.


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[اهل ‏سنت]] /  نقل آيه تبليغ براى غدير، و عنوان: [[سند حدیث غدیر]].</big>
== نقلِ آيه تبليغ براى غدير<ref>اسرار غدير: ص ۱۰۷؛ چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱؛ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷؛ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۴۴۷. </ref> ==
كتب مفصلى در زمينه بحث ‏هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به سند حدیث غدیر [[تألیف]] شده است.


== <big>پانویس</big> ==
از جمله در تعدادى از كتاب ‏هاى بزرگان عامه حدیث غدیر به عنوان يكى از مسلمات [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] شده، كه يكى از آنها ثعلبى است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۷۷. </ref>
 
به تعبير ديگر: يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر [[امامت]] اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نزول آيه {{متن قرآن|يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...}}<ref>مائده/۶۷.</ref> است كه از جمله مشهورترين آيات غدير است.
 
اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين [[مفسّرین|مفسرین]] و محدثين [[اهل‏ سنت]] مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده ‏اند.
 
از جمله عده ‏اى از بزرگان علماى اهل‏ سنت هستند، و يكى از آنها كه نزول آيه {{متن قرآن|بَلِّغْ}} را در غدير ذكر كرده ‏اند، احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى، ابواسحاق است:
 
ثعلبى در تفسيرش نزول آيه تبليغ در روز غدیر خم را از امام باقر علیه السلام و نيز از براء با نقل ماجراى غدير و همچنين از ابن‏ عباس نقل كرده است.<ref>الكشف و البيان: ج ۴ ص ۹۲؛ الكشف و البيان (مخطوط)؛ نفحات الازهار: ج ۸ ص۱۹۵-۲۵۷.</ref>
 
شرح حال ابواسحاق ثعلبى و بزرگى او نزد اهل‏ سنت در مجلدات ديگر «عبقات» و در بيان آيه ولايت آمده است.
 
== پانویس ==
<references />
<references />
[[رده:اهل سنت]]
 
[[رده:علما اهل سنت]]
[[رده:حدیث غدیر]]
[[رده:راویان حدیث غدیر]]
[[رده:آیه تبلیغ]]
[[رده:حارث بن نعمان فهری]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۹

اِعتراف به مفاد حديث غدير[۱]

در كتاب «عوالم العلوم» فهرستى از راويان حدیث و شعرا و اهل لغت عامه كه معنى «اولی» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته‏ اند آورده است[۲]كه يكى از آن ها ابواسحاق ثعلبى (م ۴۲۷ ق) است.

روايت حديث غدير[۳]

يكى از علما و بزرگان اهل ‏سنت كه حدیث غدیر را نقل كرده احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق) است.

ثعلبى در تفسيرش حديث غدير را با اشاره به ماجراى غدير روايت كرده است.[۴]

ابن‏ خلّكان[۵]او را توثيق كرده و در علم تفسیر بسيار ستوده است. عبدالغافر بن اسماعيل فارسى در كتاب «سياق تاريخ نيشابور» او را بسيار ستوده و توثيق كرده است.

روايتِ كامل ماجراى حارث فهرى در غدير[۶]

از جمله دلايل قطعى بر دلالت حدیث غدیر بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام ماجراى حارث فهری و عذاب الهی با سنگ آسمانی و نزول آياتى از سوره معارج است.

اين ماجرا را شمارى از بزرگان اهل‏ سنت نقل كرده‏ اند، كه از جمله آنان احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى (ثعالبى) نيشابورى، ابواسحاق (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق) است.

ابواسحاق ثعلبى در «الكشف و البيان» گويد: از سفيان بن عُيَينه پرسيدند:

آيه Ra bracket.png سَألَ سائِلٌ... La bracket.png درباره چه كسى نازل شده است؟ وى گفت: مطلبى از من پرسيدى كه پيش از تو كسى مرا از آن نپرسيده است.

پدرم، از جعفر بن محمد و او از پدرانش‏ عليهم السلام نقل كرده كه چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به غدير خم رسيد، ندا داد و مردم گرد آمدند.

پس دست على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام را گرفت و فرمود:

هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.

خبر اين رخداد در شهرها پيچيد و پراكنده گشت و به حارث بن نعمان فهری رسيد. او بر شتر ماده‏ اش سوار شد و خود را به ابطح رساند.

از شترش پياده شد و آن را خوابانيد و بست. سپس نزد پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه اصحابش گرداگرد او بودند -  رفت و گفت:

اى محمد، از جانب خدا به ما دستور دادى شهادت دهيم كه معبودى به جز او نيست و تو فرستاده اويى، آن را از تو پذيرفتيم. فرمان دادى كه پنج نوبت نماز بگزاريم، آن را از تو پذيرفتيم.

دستور دادى كه زکات بدهيم، آن را پذيرفتيم. فرمان دادى كه در ماه رمضان روزه بگيريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه حج گزاريم، آن را نيز پذيرفتيم.

اما تو به اينها راضى نشدى تا اينكه دو بازوى پسرعمويت را بالا بردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. آيا اين از سوى تو است يا از سوى خداى عزوجل؟

پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد: سوگند به خدايى كه معبودى جز او نيست اين از سوى خداست.

حارث بن نعمان روى گرداند و به سوى مركبش رفت، در حالى كه مى‏ گفت: خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق است، سنگى از آسمان بر ما بباران يا عذابى دردناک بر ما فرو بفرست.

هنوز حارث به مركبش نرسيده بود كه خدا سنگى بر او افكند، كه بر سرش خورد و از مقعدش بيرون آمد و او را كشت.

سپس خداى عزوجل اين آيات را فرو فرستاد: Ra bracket.png سَألَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلكافِرينَ لَيسَ لَهُ دافِعٌ La bracket.png:

خواهنده‏ اى عذابى را در خواست كرد كه از آن كافران است و هيچ بازدارنده ‏اى از آن نيست.[۷]

دانشمندان اهل ‏تسنّن بسيار از تفسير و ديگر مؤلفات ثعلبى نقل و به روايات او استشهاد و اعتماد كرده ‏اند، از جمله:

قرطبى، نَوَوى، كمال ‏الدين دميرى، نورالدين حلبى، حسين دياربكرى، محمد بن معتمدخان بدخشى و احمد بن باكثير مكّى.[۸]

به خصوص در مورد اسانيد روايى تفسیر ثعلبی نزد اهل‏ سنت نيز تفسیر ثعلبى از كتاب‏ هاى شناخته شده و مورد اعتماد اهل‏ سنت است.

آنان اين كتاب را با اسانيد خود از مؤلفش روايت مى ‏كنند، و روايات آن را نقل و به آنها اعتماد مى‏ نمايند، از جمله: عزّالدین ابن‏ اثیر[۹]و ابومحمد بن محمد امير در رساله اسانيدش.

ياقوت حَمَوى و ابن‏ خَلِّكان و ذهبى و ابن وردى و صفدى و یافعی و ابن ‏شحنه و ابن قاضى شُهبه و سیوطی و ولی ‏الله دهلوی[۱۰]: وى را توثيق كرده و ستوده ‏اند، به خصوص در تفسیر و ادبیات.

او تأليفات بسيار دارد، از جمله تفسيرى به نام «الكشف و البيان عن تفسير القرآن» و «الكامل فى علم القرآن» و «العرائس».

ثعلبى از ابوطاهر بن خزيمه، امام ابوبكر بن مهران مُقرى و ابوالقاسم قشيرى روايت كرده است.

ابوالحسن واحدى شاگرد او است. ابوالقاسم قشير، عبدالغافر بن اسماعيل و ذهبى فارسى نيز وى را ستوده ‏اند.

نقلِ آيه تبليغ براى غدير[۱۱]

كتب مفصلى در زمينه بحث ‏هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به سند حدیث غدیر تألیف شده است.

از جمله در تعدادى از كتاب ‏هاى بزرگان عامه حدیث غدیر به عنوان يكى از مسلمات روایت شده، كه يكى از آنها ثعلبى است.[۱۲]

به تعبير ديگر: يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نزول آيه Ra bracket.png يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ... La bracket.png[۱۳] است كه از جمله مشهورترين آيات غدير است.

اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرین و محدثين اهل‏ سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده ‏اند.

از جمله عده ‏اى از بزرگان علماى اهل‏ سنت هستند، و يكى از آنها كه نزول آيه Ra bracket.png بَلِّغْ La bracket.png را در غدير ذكر كرده ‏اند، احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى، ابواسحاق است:

ثعلبى در تفسيرش نزول آيه تبليغ در روز غدیر خم را از امام باقر علیه السلام و نيز از براء با نقل ماجراى غدير و همچنين از ابن‏ عباس نقل كرده است.[۱۴]

شرح حال ابواسحاق ثعلبى و بزرگى او نزد اهل‏ سنت در مجلدات ديگر «عبقات» و در بيان آيه ولايت آمده است.

پانویس

  1. اسرار غدير: ص ۱۱۳؛ چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱.
  2. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۹.
  3. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۲۵۹.
  4. الكشف و البيان: ج ۴ ص ۹۲.
  5. وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۶ .
  6. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص۴۹۳-۴۹۵.
  7. الكشف و البيان: ج ۱۰ ص ۳۵.
  8. تفسير قرطبى: ج ۱۳ ص ۲۵۰ و ج ۱۴ ص۱۸۰، ۱۸۱؛ تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۹۶؛ حياة الحيوان: «كلب»؛ انسان العيون: ج ۱ ص ۹۹؛ تاريخ الخميس: ج ۱ ص ۳؛ مفتاح النجا (مخطوط)؛ وسيلة المآل (مخطوط).
  9. اسد الغابة: ج ۱ ص ۸ .
  10. معجم الادباء: ۱۲ ص ۲۶۲؛ وفيات الاعيان: ج ۱ ص۶۱، ۶۲؛ العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۲۷؛ تتمّة المختصر: حوادث سال ۴۲۷؛ الوافى بالوفيات: ج ۸ ص ۳۳؛مرآة الجنان: حوادث سال ۴۲۷؛ روض المناظر: حوادث سال ۴۲۷؛ طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۲۰۷؛ بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۱ ص ۳۵۶.
  11. اسرار غدير: ص ۱۰۷؛ چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱؛ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷؛ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۴۴۷.
  12. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۷۷.
  13. مائده/۶۷.
  14. الكشف و البيان: ج ۴ ص ۹۲؛ الكشف و البيان (مخطوط)؛ نفحات الازهار: ج ۸ ص۱۹۵-۲۵۷.