آيات ۳ و ۴ تحریم و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً...»<ref>تحريم /  ۴ ۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۲۸ - ۴۴۰. واقعه قرآنى غدير: ص ۴۷.</ref> ==
{{جعبه اطلاعات آیه
از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و پس از اتمام مراسم حج در شهر مكه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيات است:
| عرض =  
| تصویر =تحریم آیه 3و 4.png
| اندازه تصویر = تحریم آیه 3و 4.jpg
| توضیح_تصویر =
| عنوان = آیات ۳ و ۴ تحریم و غدیر
| سوره =مائده
| آیه =۳ و ۴
| جزء =۲۸
| شأن نزول =
| مکان نزول =مدینه
| موضوع = درباره خیانت برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در افشای راز غدیر برای دشمنان غدیر
| صوت =
| توضیح صوت =
}}
'''آیات ۳ و ۴ سوره تحریم''' آیاتی نازل شده در [[حجةالوداع]] که خیانت برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در افشای راز غدیر برای دشمنان غدیر را به پیامبر اطلاع می‌دهد.


«وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّه عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ . إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّه فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّه هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ»:
برخی محققان موقعیت نزول آیات ۳ و ۴ سوره تحریم را با استفاده از نقل [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] چنین ارائه کرده‌اند: [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]]، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، از راز غدیر پیش از اعلام آن اطلاع می‌یابد. او بر خلاف قولی که برای کتمان راز به پیامبر داده، آن را برای [[حفصه بنت عمر|حفصه]] و هر دو برای پدرانشان افشا می‌کنند. پس از افشای راز منافقان شروع به توطئه علیه غدیر می‌کنند. پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد. سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبر خبر داد كه افشاکنندگان اگر توبه هم کنند، قلب‌هایشان منحرف است و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند، ياور او خدا، جبرئيل، ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.


«هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد و خدا پيامبرش را از اين مسئله با خبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى راز افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد. اگر شما دو نفر نزد خدا توبه هم كنيد، ولى قلب هايتان از حق منحرف شده است، و اگر بر ضد او اقدام نماييد بدانيد كه خدا صاحب اختيار اوست و جبرئيل و صالحِ مؤمنين و ملائكه بعد از خدا كمك اويند».
از جمله پیامد این رخداد، توطئه منافقان برای ترور پیامبر صلی الله علیه و آله در کوه هرشی و سپس تلاش برای مسموم‌کردن حضرت بوده است: عايشه و حفصه با همدستى پدرانشان تصميم بر مسموم‌كردن پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند تا زودتر به اهداف خود دست يابند. [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] با گذشت دو ماه از واقعه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله را به‌دست [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] و [[حفصه بنت عمر|حفصه]] مسموم كردند.  


«يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»<ref>تحريم /  ۷.</ref>: «اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى ‏شود» .
برخی محققان با تحلیل اعتقادی آیات ۳ و ۴ سوره تحریم در بستر رخدادهای مرتبط با غدیر چند نکته ارائه کرده‌اند: اول، نتیجه مخالفت عایشه با امیرالمؤمنین بود که پنج نتیجه برای او داشت: [[کفّار|کفر]]، سقوط اعمال، بيزارى خدا، زيان، لعن؛ دوم، خیانت عایشه که آیاتی در تقبیح آن نازل شد و جهات گوناگونی داشت که عملاً ضربه به آینده اسلام بود؛ سوم، شهادت و مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله که پیامبر خود آن را پیش‌بینی کرده بود و عاملان آن [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عایشه بنت ابی بکر|عايشه]] و [[حفصه بنت عمر|حفصه]] بودند و علت اين اقدامشان رسيدن هر چه زودتر به اهدافشان بود.


اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:
== آیاتی نازل‌شده در حجة الوداع ==
آیات ۳ و ۴ سوره تحریم از جمله آياتى دانسته شده‌اند که در سفر [[حجةالوداع]] و پس از اتمام مراسم حج در شهر مكه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيات است:


=== موقعيت تاريخى ===
{{قرآن|وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّه عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ . إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّه فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّه هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ|ترجمه=هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد و خدا پيامبرش را از اين مسئله با خبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى راز افشا‌كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد. اگر شما دو نفر نزد خدا توبه هم كنيد، ولى قلب‌هايتان از حق منحرف شده است و اگر بر ضد او اقدام نماييد، بدانيد كه خدا صاحب‌اختيار اوست و جبرئيل و صالحِ مؤمنان و ملائكه بعد از خدا یاور او هستند.}}.
پس از اتمام اعمال حجةالوداع و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم در روز چهاردهم ذى ‏الحجة، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عايشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى ‏ماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.


عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى‏ طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!
== موقعيت تاريخى نزول آیات ==
برخی محققان موقعیت نزول آیات ۳ و ۴ سوره تحریم را با استفاده از نقل [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] چنین ارائه کرده‌اند: پس از اتمام اعمال حجةالوداع و در راه بازگشت از مكه به غدير خم در روز چهاردهم ذى‌‏الحجه، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] بود كه پیامبر نزد او بماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل امانت‌ها مانع از اين مسئله شد. عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او بگويم كه چرا نمى‏‌گذارد من نزد پيامبر باشم. او خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى‏‌طالب، امروز از اینکه پيامبر نزد من باشد جلوگیری کردی.


پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ او را داد و فرمود: اى عايشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچكس نمى ‏ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست او را هيچ مؤمنى دشمن نمى ‏دارد و هيچ كافرى دوست نمى ‏دارد. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى ‏رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.
پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد: اى عايشه، بين من و على فاصله نشو كه او در راه من از هيچ‌كس نمى‌‏ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست، او را هيچ مؤمنى دشمن نمى‌‏دارد و هيچ كافرى دوست نمى‌‏دارد. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى‌‏رود كه على برود؛ از يكديگر جدا نمى‏‌شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند. عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى شما با على طول كشيده است. پيامبر از او روى گرداند، ولى عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه، چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى‏‌كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد. حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا، اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم و به‌زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم. عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى‌‏دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم.


عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى شما با على طول كشيده است! پيامبر صلى الله عليه و آله از او روى گرداند، ولى عايشه گفت:
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به‌زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته‌ای، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى‏‌شود را ترک كنى، به پروردگارت كافر شده‌اى و اجر تو از بين مى‏‌رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته‌‏اى، و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.


يا رسول‏ اللَّه، چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى‏ كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!!
[[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] قول داد كه آن راز را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه وآله هم آن راز را به او چنين خبر داد: خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته و به من دستور داده كه على را به‌عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان‌گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده‌‏اند. من به‌سوى خدا می‌روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد. عايشه بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش [[حفصه بنت عمر|حفصه]] و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.<ref>ارشاد القلوب، ج۲، ص۱۹۴-۱۹۵؛ الصراط المستقيم، ج۳، ص۱۶۸؛بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۵.  </ref>


حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم؛ و به زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.
=== افشای راز الهی ولایت ===
[[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] در همان روز به [[حفصه بنت عمر|حفصه]] خبر داد و هر دو به پدرانشان خبر دادند. [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] جلسه تشكيل دادند و موضوع را به [[منافقین|منافقان]] خبر دادند. آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند: «محمد مى‏‌خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد. نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى‏‌طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود؛ زیرا محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى‏‌كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى‌كند. پس درباره خود و چنين مسئله‌‏اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد». اين گونه بود كه راز پيامبر صلى الله عليه و آله به‌دست عايشه و حفصه افشا شد. پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد.


عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى ‏دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم!!
سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبر خبر داد كه افشاکنندگان اگر توبه هم کنند، قلب‌هایشان منحرف است و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند، ياور او خدا، جبرئيل، ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.<ref>تفسير فرات الکوفی، ص۴۸۹-۴۹۲؛ تفسير القمى، ج۲، ص۳۷۶؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۴-۴۷۵؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۷۷؛ تأويل الآيات الظاهره، ج۲، ص۶۹۷؛ تفسیر نور الثقلين، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰.</ref> وقتى خداوند اين خبر را داد، حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى راز خود را از آنان پرسيد و به توطئه [[منافقین|منافقان]] اشاره‏‌اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه راز حضرت را فاش ننموده‌‏اند. اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در تكذيب آنان نازل شد: «اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى‏‌شويد».<ref>ارشاد القلوب، ج۲، ص۱۹۴-۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۶.</ref>


فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى‏ شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو از بين مى‏ رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته ‏اى، و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.
=== پیامدهای رخداد ===
در ادامه آن رخداد، [[منافقین|منافقان]] مشورت کردند تا آنكه متفق شدند بر آنكه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بر فراز كوه «هَرشى» بِرَمانند ولى خداوند اين شر را از پيامبرش دفع نمود.<ref>برای اطلاع کامل از این رخداد نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۲، ص۴۰۷.</ref> بعد از آن به فكر قتل پیامبر از راه خوراندن سم افتادند. با كارى كه عايشه در افشای راز پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را كرد، وقتى پيامبر از سفر غدير به مدينه بازگشت به خانه همسرش ام‌‏سلمه رفت و يک ماه تمام در خانه او ماند و به خانه عايشه و حفصه نرفت. آن دو اين موضوع را نزد پدرانشان مطرح کردند. پدرانشان گفتند: ما مى‏‌دانيم چرا اين گونه رفتار كرده است. شما نزد او برويد و با محبت با او سخن بگویید و او را نسبت به خود متمايل نماييد كه او را با حيا و كريم خواهيد يافت. شايد اين‌گونه بتوانيد آنچه در قلب اوست بيرون آوريد و خشم او را آرام كنيد.<ref>ارشاد القلوب، ج۲، ص۹۶.</ref>


عايشه قول داد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه وآله هم آن راز را به او چنين خبر داد: خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده ‏اند. من به سوى خدا مى‏روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.
پيرو اين تصميم، عايشه به‌تنهايى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و آن حضرت را در خانه ام‌سلمه يافت در حالى كه على‏ عليه السلام نزد آن حضرت بود. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: براى چه آمده‏‌اى؟ گفت: يا رسول اللَّه! برايم غير عادى بود كه پس از بازگشت از اين سفر به خانه خود نيامدى و من از نارضايتى تو به خدا پناه مى‌‏برم. حضرت فرمود: اگر اين‌گونه است كه مى‏‌گويى نبايد رازى را كه سفارش كتمان آن را به تو نمودم افشا مى‌كردى. با اين كار هم خود را هلاک نمودى و هم گروهى از مردم را به هلاكت انداختى.<ref>بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۰۶-۱۰۷؛</ref>


عايشه بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.
پس از اين ماجرا بود كه عايشه و حفصه با همدستى پدرانشان تصميم بر مسموم‌كردن پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند تا زودتر به اهداف خود دست يابند. [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] با گذشت دو ماه از واقعه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله را به‌دست [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] و [[حفصه بنت عمر|حفصه]] مسموم كردند. هنگامى كه حضرت در بستر افتاد آنان سم را به اسم دارو به حضرت مى‌دادند و وقتى حضرت بى‏‌حال مى‏‌شد آن را به زور در حلق او مى‏‌ريختند؛ در آن حال هر چه حضرت از خوردن آن ابا مى‏‌كرد آنان به زور متوسل می‌شدند. وقتى حضرت به حال آمد فرمود: مگر من به شما اشاره نمى‏‌كردم كه دارو را به زور به من نخورانيد؛ در پاسخ گفتند: ما به عنوان اينكه مريض دارو را دوست ندارد اين كار را كرديم؛ فرمود: همه شما بر اين كار متفق بوديد.<ref>تفسير القمى، ج۲، ص۳۷۶؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۳۹؛ بحارالانوار، ج۲۲، ۲۴۶.</ref>


جالب اينكه عايشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر يك از آن دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و سراغ منافقين فرستادند و مسئله را به آنان هم خبر دادند.
در برخی منابع اهل سنت به این رخداد با عنوان دارو دادن آنان به پیامبر صلی الله علیه و آله و ابا‌کردن او از خوردن دارو اشاره شده است.<ref>صحيح البخارى، ج۶، ص۱۴؛ صحيح البخارى، ج۷، ص۱۲۷؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۷۳۳؛ السيرة النبوية، ج۴، ص۴۴۹. </ref>


آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند: «محمد مى‏خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد. نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى‏ طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود، چرا كه محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى‏ كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى ‏كند. پس درباره خود و چنين مسئله ‏اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد» .
== تحليل اعتقادى ==
برخی محققان با تحلیل اعتقادی آیات ۳ و ۴ سوره تحریم در بستر رخدادهای مرتبط با غدیر چهار نکته ارائه کرده‌اند:


اين گونه بود كه سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله به دست عايشه و حفصه افشا شد، و پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد كه خبر از كار آن دو زن مى‏ داد، آنجا كه فرمود:
=== نكته اول: امانت‌های امامت ===
از آنجا كه حجت‌های الهى امانت‌داران خدا در زمين هستند و نیز اینکه تمام امانت‌های انبياء نزد حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله جمع شده بود، بايد همه آنها به جانشينان آن حضرت سپرده مى‏‌شد؛ اين كار قبل از غدير در مكه در آن مجلس خصوصى انجام شد. آن امانت‌ها دو قسم‌اند:


«وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِىُّ اَلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حِديثاً، فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ اَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ. فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ اَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِىَ الْعَليمُ الْخَبيرُ».
* '''امانت‌های معنوى''': همان است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله هزار باب علم را بر من گشود كه از هر كدام هزار باب باز مى‌‏شد.<ref>بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۹-۳۰.</ref> اين علوم بسيار فراتر از نياز بشر است و متصل به علم الهى است، كه بشر با سؤال از اين حجت‌های الهى پاسخ همه مشكلاتش را خواهد يافت.
* '''امانت‌های مادى''': از يک سو، شامل صحف [[آدم علیه السلام|آدم]]، [[شیث بن آدم|شیث]]، نوح، [[ادریس علیه السلام|ادریس]]، [[ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] ‏عليهم السلام و [[تورات]]، [[انجیل]] و قرآن است؛ از سوى ديگر، شامل كتابى به نام ''جامعه'' است كه در بر دارنده همه احكام الهى حتى ديه خراش است. همه اين کتاب‌ها ذخاير علم الهى به‌حساب مى‌آيند. همچنين، شامل يادگارهاى پيامبران است: از قبيل پيراهن آدم، عصاى موسى و انگشتر سليمان و نيز شامل يادگارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله همچون پرچم، شمشير، زره، سپر، کلاه خود، [[انگشتر سلیمان علیه السلام|انگشتر]] و كفش آن حضرت است.<ref>بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۰۱-۲۲۲.</ref>


هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد، و خدا پيامبرش را از اين مسئله باخبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن (عايشه) از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد.
=== نكته دوم: نتيجه مخالفت عايشه با على‏ عليه السلام ===
وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله ولايت على‏ عليه السلام را براى [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] فرمود پنج نتيجه براى مخالفت او بر شمرد كه عبارتند از: [[کفّار|کفر]]، سقوط اعمال، بيزارى خدا، زيان، لعنت. عايشه هم با مخالفت خود با على‏ عليه السلام در هر فرصتی كفر، لعنت، برائت خدا را نسبت به خود روا نمود و اعمالش ساقط و خودش خاسران شد.<ref>بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۶.</ref>


سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبرش خبر داد كه اگر اظهار توبه هم نمايند قلوبشان منحرف است، و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند ياور آن حضرت خدا و جبرئيل و ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.
=== نكته سوم: خيانت عايشه ===
حفظ اسرار به‌تناسب اهميت آن لازم‌تر مى‌‏شود و به همين تناسب افشاى آن خيانت بزرگ‏ترى به‌حساب مى‏‌آيد. درباره اهميت رازی كه عايشه افشا كرد و برخورد خداوند با او جهاتى قابل توجه است:


آيه چنين است: «اِنْ تَتُوبا اِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ» :
==== جهات اهميت خيانت عايشه ====


«اگر شما دو نفر نزد خدا توبه كنيد اما قلب‏ هايتان از حق منحرف شده است، و اگر بر ضد او اقدم نماييد بدانيد كه خدا صاحب اختيار اوست و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه بعد از خدا كمك اويند» .
* رازی كه به عايشه سپرده شد مسئله ابلاغ ولايت بود كه تا رسيدن وقت آن به هيچ وجه نبايد افشا مى‏‌شد.
* عايشه مستقيماً با این راز مرتبط نبود و به زور خود را با آن مرتبط كرد. او با اصرار از پيامبر صلى الله عليه وآله خواست كه به او خبر دهد و اين خود موجب می‌شد که در حفظ راز بیشتر بکوشد.
* عايشه نزد آن حضرت قول داد كه آن راز را افشا نکند. حضرت هم از او قول گرفت و فرمود: اين مسئله نزد تو در پس پرده قلبت بماند تا خداوند اجازه اقدام به آن را بدهد.
* عايشه آن راز را به كسانى كه اصل كتمان به‌خاطر آنان بود (يعنى اصحاب [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]]) باز گفت؛ نه اينكه به مردم عادى گفته باشد و اين خيانت عظيم است.
* عايشه اشتباهاً يا از روى بى‏‌توجهى و اهميت‌ندادن آن سرّ را فاش نکرد، بلكه عمداً و به‌قصد خيانت اين راز را به رؤساى منافقين ([[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]) منتقل كرد و آنان بقيه را با خبر كردند.
* اين افشاى راز توسط عايشه، فقط یک خيانت از نظر كتمان‌نكردن اسرار نبود، بلكه آثار متعددى از قبيل قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و نقشه‏‌هاى ديگر را به دنبال آورد.


وقتى خداوند اين خبر را به پيامبرش داد حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى سِرّ خود را از آنان پرسيد و به توطئه منافقين اشاره‏ اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه چنين كارى نكرده ‏اند و راز حضرت را فاش ننموده ‏اند.
==== نزول آيات در تقبيح خيانت عايشه ====
با در نظر گرفتن جهات شش‌گانه بالا، دلیل نزول آیات براى تقبيح خيانت عايشه و برخورد جدی پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره روشن می‌شود:


اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در تكذيب آنان نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»:
* خداوند به خيانت عايشه به‌صراحت در قرآن (آیه ۳ سوره مجادله) آورده با آنكه معمولاً جزئيات مسائل در متن قرآن نمى‌‏آيد.
* وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله علت افشاى راز را از او سؤال كرد او به دروغ قسم ياد كرد كه چنين نكرده است؛ ولى باز قرآن (آیه ۷ سوره تحریم) صريحاً او را تكذيب و تقبيح نمود و او را کافر دانست. اين به این معنى است كه عذر عايشه بيهوده است و او به‌قصد خيانت راز پيامبر اكرم‏ را افشا كرده است.
* پيامبر صلى الله عليه وآله براى توبيخ جدى عايشه، به‌گونه‌‏اى كه همه متوجه خيانت او شوند، پس از بازگشت از سفر غدير به خانه عایشه نرفت. این موضوع تا يک ماه ادامه داشت تا روزى كه عایشه براى عذرخواهى آمد. اين به‌معناى قهر با خيانتكاران است، آن هم زنى كه همسر پيامبر صلى الله عليه وآله باشد.
* پس از آنكه عايشه به‌عنوان عذرخواهى آمد، حضرت او را به‌شدت بر سر خيانتش ملامت كرد.
* خداوند متعال در آيات بعدىِ همين سوره، خيانت عايشه را صراحت اعلام می‌کند و او را به دو زن خيانتكارِ معروف - ‌يعنى همسران حضرت نوح و حضرت لوط عليهما السلام- تشبيه می‌‏كند كه به آن دو پيامبر خيانت كردند: «خداوند براى كسانى كه كافر شدند همسر نوح و همسر لوط را مثال مى‌زند كه در ازدواج دو بنده صالح ما بودند، ولى به آنان خيانت كردند. در نتيجه نزد خداوند همسر پيامبر بودن براى آنان هيچ فايده‏‌اى برايشان نداشت و به آنان گفته شد كه با داخل‌شوندگان داخل آتش شويد».<ref>سوره تحریم، آیه ۱۰.</ref>


«اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى‏ شويد».<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص۱۱۲ - ۱۳۵. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۲۳۹،۲۳۲ ح ۴، ص ۲۴۳ ح ۹، ص ۲۴۶ ح ۱۷ و ج ۲۷ ص ۲۴۶ ح ۱۷ و ج ۲۸ ص۹۵ - ۹۷، ص ۱۰۷،۱۰۶ و ج ۳۰ ص ۳۸۳ و ج ۳۱ ص ۶۴۰ ح ۱۵۷. صحيح البخارى: ج ۷ ص ۱۷ و ج ۸ ص ۴۴۹. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۲۴. السيرة النبوية (ابن كثير) : ج ۴ ص ۴۴۹. فتح القدير شوكانى: ج ۵ ص ۲۵۰. مجمع الزوائد (هيثمى) : ج ۷ ص ۱۲۶. تفسير قرطبى: ج ۱۸ ص ۱۸۷. زاد المسير (ابن جوزى) : ج ۸ ص ۵۱ . مسند احمد: ج ۱ ص ۳۳ و ج ۶ ص ۵۲ .</ref>
=== نكته چهارم: شهادت و مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله ===
در قسمتى از اين ماجرا آمده است كه پس از خيانت عايشه، [[منافقین|منافقان]] به‌طور جدى اقدامات خود را بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز كردند؛ آنان به فکر مسموم‌كردن حضرت افتادند.<ref>بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۷.</ref> در رابطه با موضوع شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و مسموم‌شدن آن حضرت به‌دست [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] و [[حفصه بنت عمر|حفصه]] مطالبی قابل طرح است:


در اينجا موقعيت تاريخى اين آيات را از بُعدى ديگر به همراه بيان نكاتى در مورد آن بيان مى ‏كنيم:
==== پيشگويى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره شهادت خود ====
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى من به شهادت رسيدم على صاحب اختيار شما خواهد بود. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در حالى كه اشک مى‌‏ريخت پرسيد: پدر و مادرم به فدايت يا نبی ‏اللَّه، آيا شما كشته می‌شويد؛ فرمود: آرى، من با سمّ شهيد می‌شوم و از دنيا می‌روم.<ref>كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۹۲.</ref>


اعمال حج پايان يافته و پيامبر صلى الله عليه و آله همراه با كاروان عظيم حجاج به مكه بازگشته ‏اند.<ref>از نظر ترتيب زمانى اگر چه اين آيات مربوط به وقايعى است كه در مكه قبل از حركت به سوى غدير رخ داده، اما از آنجا كه ادامه آن تا ورود به مدينه است، در اينجا قرار داده شد.</ref> هنوز دستور حركت از مكه به سوى غدير از سوى خداوند نازل نگشته و حضرت يک روز در مكه توقف دارد.
==== مسموميت پيامبر صلى الله عليه و آله ====
روايات متعددى در شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شده كه تصريح به مسمويت آن حضرت دارد؛ از جمله صاحب ''المجدی فی أنساب الطالبيين''،<ref>المجدی، ص۱۸۶.</ref> شيخ مفيد،<ref>المقنعه، ص۴۵۶.</ref> شيخ طوسى،<ref>تهذيب الاحكام، ج۶، ص۱.</ref> علامه حلى،<ref>منتهى المطلب، ج۳، ص۲۵۹.</ref> صاحب ''جامع الرواة''<ref>جامع الرواة، ج۲، ص۴۶۳.</ref> و علامه مجلسی<ref>بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۱۴. </ref>  از شيعه، و نيز ابن‏‌سعد،<ref>الطبقات الكبرى، ج۲، ص۱۵۴-۱۵۶.</ref> [[حاکم نیشابوری|حاكم نیشابوری]]،<ref>المستدرک، ج۳، ص۶۰-۶۱.</ref> [[ابن ‏کثیر|ابن‌‏کثیر]]<ref>السيرة النبوية، ج۴، ص۴۴۹.</ref> [[اهل سنت|اهل‏ تسنن]] تصريح كرده‌اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در سن ۶۳ سالگى در اثر مسمومیت به شهادت رسیده است.


اولين مرحله جدّى از مسئله ولايت در همين روز آغاز مى ‏شود. قبل از اعلام و ابلاغ ولايت على‏ عليه السلام به مردم، بايد ودايع نبوت و امامت به على‏ عليه السلام سپرده شود. پيامبر صلى الله عليه و آله مجلسى خصوصى با على‏ عليه السلام تشكيل مى‏ دهد كه احدى در آن راه ندارد و اين مجلس در شبانه روزى است كه از نظر همسردارىِ پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عايشه است.
[[امام صادق‏ علیه السلام]] در اين باره می فرمايد: آيا مى‏‌دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله به مرگ طبيعى از دنيا رفت يا كشته شد؟ خداوند مى‌‏فرمايد: «اگر پيامبر از دنيا برود يا كشته شود آيا عقب‌گرد خواهيد كرد»؛ اين بدان معنى است كه خداوند مسئله قتل را درباره آن حضرت به ميان مى‌‏آورد.<ref>تفسير العياشى، ج۱، ص۲۰۰؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۱؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۴۱.</ref>


او در برابر اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله مجلس خصوصى با على‏ عليه السلام دارد عكس‏ العمل نشان مى‏ دهد و اصرار دارد بداند موضوع از چه قرار است. پيامبر صلى الله عليه و آله پس از گرفتن پيمانى محكم از او، اين سرّ را براى او باز مى‏ گويد كه مسئله اعلان ولايت در پيش است.
==== نقشه مسموم‌كردن پيامبر صلى الله عليه و آله ====
عاملان مسموم‌كردن پيامبر صلى الله عليه و آله [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عایشه بنت ابی بکر|عايشه]] و [[حفصه بنت عمر|حفصه]] بودند. علت اين اقدامشان رسيدن هر چه زودتر به اهدافشان بود. امام صادق ‏عليه السلام طراح اين جنايت را آن چهار نفر معرفى كرده است.<ref>تفسير القمى، ج۲، ص۳۷۶؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۳۹.</ref> آنگاه درباره علت اين نقشه مى‌فرمايد: «وقتى ابوبكر و عمر از نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و پيش‏‌بينى آن حضرت در مسئله خلافت آگاه شدند، براى اجراى هرچه سريع‌تر نقشه‏‌هاى خود تصميم به مسموم‌كردن آن حضرت گرفتند».<ref>بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۴۶.</ref>


عايشه سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله را فوراً به ابوبكر و عمر خبر مى ‏دهد، و آنان منافقين را جمع مى‏ كنند و براى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله نقشه مى ‏كشند، ولى با خنثى شدن توطئه آنان در كوه هَرشى، نقشه مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله را طرح مى‏ كنند و به اجراى آن مى ‏پردازند.
==== اجراى نقشه مسموميت ====
مُجريان اين نقشه در تاريخ معرفى شده‌‏اند و طرز كار آنان افشا شده است. امام صادق‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: بدانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسموم شد و [[عایشه بنت ابی بکر|عايشه]] و [[حفصه بنت عمر|حفصه]] بودند كه آن حضرت را مسموم كردند.<ref>تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۰۰؛ تفسير نور الثقلين، ج۱، ص۴۰۱؛ بحار‌الانوار، ج۲۸، ص۲۱؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۴۱.</ref> خود عايشه جزئيات اجراى نقشه را چنين گفته است:<ref>صحيح البخارى، ج۶، ص۱۴؛ صحيح البخارى، ج۷، ص۱۲۷؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۷۳۳؛ السيرة النبوية، ج۴، ص۴۴۹.</ref> هنگام مريضى آخر پيامبر در لحظات بی‌حالى دارويى را به اجبار در حلق آن حضرت می‌ريختيم. در آن حال، حضرت به ما اشاره می‌كرد كه اين كار را نكنيم، ولى ما كار خود را انجام می‌‏داديم. وقتى حضرت به حال آمد گفت: مگر به شما اشاره نمی‌كردم كه دارو را به اجبار به من نخورانيد! در پاسخ گفتيم: ما به‌عنوان اينكه مريض دارو را دوست ندارد اين كار را می‌كرديم! فرمود: «همه شما بر اين كار متفق بوديد»!<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۴۲۸-۴۴۰؛ واقعه قرآنى غدير، ص۴۷.</ref>


با اين مقدمه به استقبال ماجرايى مى‏ رويم كه حذيفه از اين مرحله غدير ترسيم كرده و مى‏ گويد<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص۱۱۲- ۱۳۵.  كشف اليقين: ص ۱۳۷. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (كوفى) : ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير قمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الشيخ الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۲۳۹،۲۳۲ ح ۲۴۳،۴ ح ۲۴۶ ۹ ح ۱۷ و ج ۲۷ ص ۲۴۶ ح ۱۷ و ج ۲۸ ص ۱۰۷،۱۰۶،۹۷،۹۵ و ج ۳۰ ص ۳۸۳ و ج ۳۱ ص ۶۴۰ ح ۱۵۷. صحيح بخارى: ج ۷ ص ۱۷، ج ۸ ص ۴۴۹. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۲۴. السيرة النبوية (ابن كثير) : ج ۴ ص ۴۴۹. فتح القدير شوكانى: ج ۵ ص ۲۵۰. مجمع الزوائد (هيثمى) : ج ۷ ص ۱۲۶. تفسير قرطبى: ج ۱۸ ص ۱۸۷. زادالمسير (ابن جوزى) : ج ۸ ص ۵۱ . مسند احمد: ج ۱ ص ۳۳ و ج ۶ ص ۵۲ .</ref>:
== پانویس ==
 
{{پانویس}}
اعمال حج پايان يافت و پيامبر صلى الله عليه و آله از مِنا به مكه بازگشت. در اينجا جبرئيل نازل شد و چنين پيام آورد:
 
اى محمد، خدايت سلام مى‏ رساند و ... ، به تو دستور مى‏دهد على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را براى بعد از خودت در امت منصوب نمايى و خلافت را به او بسپارى، ... و خداوند به تو دستور مى‏ دهد آنچه به تو آموخته به او بياموزى، و آنچه كه تو را بر حفظ آن مأمور كرده و نزد تو به وديعت گذاشته به او تحويل دهى، چرا كه او امين مورد اعتماد است.
 
اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله على‏ عليه السلام را صدا زد و يك روز و شب كامل با او جلسه خصوصى قرار داد. در اين مجلس علم و حكمتى را كه خدا به آن حضرت داده بود به على‏ عليه السلام سپرد و آنچه جبرئيل گفته بود به او ابلاغ كرد.
 
آن روز -  از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله -  نوبت عايشه بود كه حضرت على القاعده نزد او مى‏ ماند، اما حضور على ‏عليه السلام مانع اين مسئله شد. عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى‏ طالب، امروز يكسره پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!
 
پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ او را داد و فرمود: اى عايشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچ كس نمى ‏ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست، او را دشمن نمى ‏دارد مؤمن و دوست نمى ‏دارد كافر. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى ‏رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى ‏شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.
 
عايشه گفت: يا رسول اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى شما با على طول كشيده است؟! پيامبر صلى الله عليه و آله از او روى گرداند، ولى عايشه گفت: يا رسول اللَّه! چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى ‏كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!!
 
حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم، و به زودى از آن مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.
 
عايشه گفت: يا رسول اللَّه! چرا الآن آن را به من خبر نمى ‏دهى تا عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است را شروع نمايم؟!
 
فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى‏ شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو از بين مى ‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته ‏اى و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.
 
عايشه ضمانت كرد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم آن راز را به او چنين خبر داد:
 
خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و او را جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده ‏اند. من به سوى خدا مى‏ روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.
 
عايشه بار ديگر قول داد كه اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.
 
جالب اينكه عايشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر يك از آن دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و سراغ منافقين فرستادند و مسئله را به آنان هم خبر دادند. آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند:
 
محمد مى‏ خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد. نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود، چرا كه محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى ‏كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى ‏كند.
 
پس درباره خود و چنين مسئله‏ اى نيك نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد.
 
اين گونه بود كه سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله به دست عايشه و حفصه افشا شد، و پيرو آن خداوند اين آيات را نازل كرد كه خبر از كار آن دو زن مى‏ داد، آنجا كه فرمود:
 
«وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّه عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ»:


«هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد و خدا پيامبرش را از اين مسئله باخبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى راز افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد» .
==منابع==
 
{{منابع}}
سپس خداوند با آيه بعدى به پيامبرش خبر داد كه اگر اظهار توبه هم نمايند ولى قلوبشان منحرف است، و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند ياور آن حضرت خدا و جبرئيل و ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند. آيه چنين است:
* '''إرشاد القلوب المنجی من عمل به من أليم العقاب'''؛ حسن بن ابی‌الحسن محمد الديلمی، تحقیق: سید هاشم میلانی، تهران: انتشارات اسوه، ۱۳۸۲ش.
 
* '''بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار'''؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
«إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّه فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّه هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ» :
* '''تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة'''؛ شرف‌الدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
 
* '''تفسير العياشى'''؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
«اگر شما دو نفر نزد خدا توبه هم كنيد، ولى قلب هايتان از حق منحرف شده است، و اگر بر ضد او اقدام نماييد بدانيد كه خدا صاحب اختيار اوست و جبرئيل و صالحِ مؤمنين و ملائكه بعد از خدا كمک اويند» .
* '''تفسير فرات الکوفی'''؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
 
* '''تفسير القمی‏'''؛ على بن ابراهيم‏ قمى، تحقیق: طيّب‏ موسوى جزائرى، قم: دار الكتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
وقتى خداوند اين خبر را به پيامبرش داد آن حضرت تصميم بر قتل عايشه و حفصه گرفت. ابتدا آنان را احضار كرد و مسئله افشاى سرّ خود را از آنان پرسيد و به توطئه منافقين اشاره‏ اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه چنين كارى نكرده ‏اند و راز حضرت را فاش ننموده ‏اند. اينجا بود كه آيه ديگر در تكذيب آنان نازل شد:
* '''تفسير نور الثقلين'''؛ عبدعلی بن جمعه، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، قم: انتشارات اسماعيليان، ۱۴۱۵ق.
 
* '''تهذیب الاحکام'''؛ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، ۱۴۱۷ق.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»: «اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى ‏شويد» .
* '''جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الأسناد'''؛ محمد بن علی اردبیلی، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۰۳ق.
 
* '''السيرة النبوية (من البداية والنهاية)'''؛  إسماعيل بن عمر بن كثير القرشی الدمشقی، تحقيق: مصطفى عبد الواحد، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۳۹۵ق.
از سوى ديگر منافقين مشورت خود را ادامه دادند و به اظهار نظر پرداختند، تا آنكه متفق شدند بر آنكه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بر فراز كوه «هَرشى» بِرَمانند -  كه نظير آن را در جنگ تبوک هم عملى كردند -  ولى خداوند اين شر را از پيامبرش دفع نمود.<ref>براى داستان مفصل آن مراجعه كنيد به: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۰۷.</ref> بعد از آن به فكرهاى ديگرى از قتل و ترور و خوراندن سم به حضرت افتادند كه به صور مختلف در فكر اجراى آن بودند.
* '''صحیح البخاری'''؛ محمد بن إسماعيل البخاري الجعفی، تحقیق: محمد زهير بن ناصر الناصر، بیروت: دار طوق النجاة، ۱۴۲۲ق.
 
* '''صحیح مسلم'''؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، تحقیق فؤاد عبدالباقی، قاهره: دار الحدیث، ۱۴۱۲ق.
با اين كارى كه عايشه انجام داد و سرّ پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را فاش كرد، وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از سفر غدير به مدينه بازگشت به خانه همسرش ام ‏سلمه رفت و يک ماه تمام در خانه او ماند و به خانه عايشه و حفصه نرفت!! آن دو اين مسئله را نزد پدرانشان ابوبكر و عمر مطرح كردند.
* '''الطبقات الكبرى'''؛ محمد بن سعد کاتب واقدی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمية، ۱۴۱۰ق.
 
* '''الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم'''؛ علی بن محمد نباطی عاملی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضوية، ۱۳۸۴ق.
پدرانشان گفتند: ما مى‏ دانيم چرا اين گونه رفتار كرده است و علت آن چيست. شما نزد او برويد و با محبت دَرِ گفتگو را با او باز كنيد و او را نسبت به خود متمايل نماييد، كه او را با حيا و كريم خواهيد يافت. شايد اين گونه بتوانيد آنچه در قلب اوست بيرون آوريد و غيظ او را آرام كنيد.
* '''غدیر در قرآن، قرآن در غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
 
* '''کتاب سلیم بن قیس الهلالی'''؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاء‌الدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية۱۴۰۷ق.
پيرو اين تصميم، عايشه به تنهايى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و آن حضرت را در خانه ام ‏سلمه يافت در حالى كه على‏ عليه السلام نيز نزد آن حضرت بود. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: براى چه آمده‏ اى؟! گفت: يا رسول اللَّه! برايم غير عادى بود كه پس از بازگشت از اين سفر به خانه خود نيامدى، و من از نارضايتى تو به خدا پناه مى ‏برم!
* '''المجدی فی أنساب الطالبيين'''؛ علی بن محمد عمری، تحقیق: مهدی رجائی، قم: کتابخانه عمومی حضرت آيت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۲۲ق.
 
* '''مجمع البیان فی تفسیر القرآن '''؛ فضل بن حسن طبرسی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضل‌الله یزدی طباطبایی، بیروت: دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
حضرت فرمود: اگر اين گونه است كه مى‏ گويى نبايد رازى را كه سفارش كتمان آن را به تو نمودم افشا مى ‏كردى. با اين كار هم خود را هلاك نمودى و هم گروهى از مردم را به هلاكت انداختى.
* '''المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث'''؛ محمد بن علی حاکم نیشابوری، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمية، ۱۴۱۱ق.
 
*  '''المقنعة '''؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۰ق.
پس از اين ماجرا بود كه عايشه و حفصه با همدستى پدرانشان تصميم بر مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند تا زودتر به اهداف خود دست يابند. ابوبكر و عمر با گذشت دو ماه از واقعه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله را به دست عايشه و حفصه مسموم كردند.
* '''مناقب آل ابی‌طالب'''؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
 
* '''منتهی المطلب فی تحقیق المذهب'''؛ حسن بن یوسف (علامه حلی)، مشهد: آستانة الرضوية المقدسة (مجمع البحوث الإسلامية)، ۱۴۱۲ق.
هنگامى كه حضرت در بستر افتاد آنان سم را به اسم دارو به حضرت مى ‏دادند، و وقتى حضرت بى‏ حال مى‏ شد آن را به زور در حلق پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ ريختند، و در آن حال هر چه حضرت از خوردن آن ابا مى‏ كرد آنان به زور آن را در دهان مباركش مى‏ ريختند.
* '''واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یک‌ماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
 
{{پایان منابع}}
وقتى حضرت به حال آمد فرمود: مگر من به شما اشاره نمى‏ كردم كه دارو را به زور به من نخورانيد؟! در پاسخ گفتند: ما به عنوان اينكه مريض دارو را دوست ندارد اين كار را كرديم!! فرمود: همه شما بر اين كار متفق بوديد!!!<ref>السيرة النبوية (ابن كثير) : ج ۴ ص ۴۴۹. صحيح البخارى: ج ۷ ص ۱۷ و ج ۸ ص ۴۰. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۲۴. مسند احمد: ج ۶ ص ۵۲ .</ref>
[[رده:قرآن و غدیر]]
 
=== تحليل اعتقادى ===
اين بود داستان مفصلِ نقشِ عايشه و حفصه در مقابله با غدير كه از روزهاى غدير آغاز شد و تا مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه يافت. با دقت در فرازهاى اين ماجرا چهار نكته قابل استفاده است:
 
==== نكته اول: ودايع امامت ====
از آنجا كه حجج الهى امانت داران خدا در زمين و وديعه گاه امانات الهى هستند، و با توجه به اينكه تمام ودايع انبياء نزد حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله جمع شده بود، اينك بايد همه آنها به جانشينان آن حضرت يكى پس از ديگرى سپرده مى‏ شد، كه اين كار قبل از غدير در مكه در آن مجلس خصوصى انجام شد.
 
نكته اينجاست كه آن ودايع دو قسم ‏اند: ودايع معنوى و ودايع مادى. ودايع معنوى همان است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله هزار باب علم را بر من گشود كه از هر كدام هزار باب باز مى ‏شد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۰،۲۹.</ref> اين علوم بسيار فراتر از نياز بشر است و متصل به درياى بيكران علم الهى است، كه بشر با سؤال از اين حجج الهى پاسخ و راه چاره همه مشكلاتش را خواهد يافت.
 
و اما ودايع مادى از يك سو شامل صحف آدم و شيث و نوح و ادريس و ابراهيم ‏عليهم السلام و تورات و انجيل و قرآن است، و از سوى ديگر شامل كتابى به نام «جامعه» است كه در بر دارنده همه احكام الهى حتى ديه خراش است، و همه اينها ذخاير علم الهى به حساب مى ‏آيند.
 
همچنين شامل يادگارهاى پيامبران است از قبيل پيراهن آدم و عصاى موسى و انگشتر سليمان، و نيز شامل يادگارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله همچون پرچم و شمشير و زره و سپر و كلاه خود و انگشتر و كفش آن حضرت است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص۲۰۱ - ۲۲۲.</ref>
 
==== نكته دوم: نتيجه مخالفت عايشه با على‏ عليه السلام ====
وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله ولايت على‏ عليه السلام را براى عايشه فرمود پنج نتيجه براى مخالفت او با اين مسئله بر شمرد كه عبارتند از: كفر، سقوط اعمال، بيزارى خدا، زيان، لعنت.
 
عايشه هم با مخالفت خود با على‏ عليه السلام در هر فرصت و شرايطى، كفر و لعنت و برائت خدا را نسبت به خود جارى نمود و اعمالش ساقط و خودش از خاسرين شد.
 
پيامبر صلى الله عليه وآله در اين باره به او فرمود: انْ اضَعْتِهِ وَ تَرَكْتِ رِعايَةَ ما الْقِىَ الَيْكِ مِنْهُ كَفَرْتِ بِرَبِّكِ وَ حَبِطَ اجْرُكِ وَ بَرِئَتْ مِنْكِ ذِمَّةُ اللَّه وَ ذِمَّةُ رَسُولِهِ وَ كُنْتِ مِنَ الْخاسِرينَ ... ، وَ لَعَنَكِ اللَّه وَ الْمَلائِكَةُ وَ النّاسُ اجْمَعينَ<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶.</ref>:
 
اگر اين راز را فاش كنى و مراعات آنچه از مسئله ولايت به تو گفته شد ترك نمايى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو سقوط مى ‏كند و ذمّه خدا و رسولش از تو بريئ مى‏ گردد و از زيانكاران خواهى بود، و خدا و ملائكه و همه مردم تو را لعنت خواهند كرد.
 
==== نكته سوم: خيانت عايشه ====
كتمان و حفظ اسرار به تناسب اهميت آن لازم‏ تر مى ‏شود، و به همين تناسب افشاى آن خيانت بزرگ‏ترى به حساب مى‏ آيد. درباره اهميت سرّى كه عايشه افشا كرد و برخورد خداوند با او جهاتى قابل توجه است.
 
===== جهات اهميت خيانت عايشه =====
الف. سرّى كه به عايشه سپرده شد مسئله ابلاغ ولايت بود كه تا رسيدن وقت آن به هيچ وجه نبايد افشا مى‏ شد.
 
ب. عايشه مستقيماً داخل اين سرّ نبود، و به زور خود را وارد آن كرد و با اصرار از پيامبر صلى الله عليه وآله خواست كه به او خبر دهد، و اين بر او لازم ‏تر مى ‏كند كه در كتمان آن بكوشد.
 
ج. عايشه نزد آن حضرت قول داد و ضمانت كرد كه به هيچ وجه آن سرّ افشا نشود و حضرت هم از او التزام گرفت و فرمود: فَلْيَكُنِ الامْرُ مِنْكِ تَحْتَ سُوَيْداءِ قَلْبِكِ الى انْ يَأْذَنَ اللَّه بِالْقِيامِ بِهِ: اين مسئله نزد تو در پس پرده قلبت بماند تا خداوند اجازه اقدام به آن را بدهد.
 
د. عايشه آن راز را به كسانى كه اصل كتمان به خاطر آنان بود (يعنى اصحاب صحيفه) باز گفت، نه اينكه به مردم عادى گفته باشد، و اين خيانت عظيم است.
 
ه. عايشه نه اينكه اشتباهاً يا از روى بى‏ توجهى و اهميت ندادن آن سرّ را فاش كرده باشد، بلكه عمداً و به قصد خيانت عمدى اين سرّ را به رؤساى منافقين يعنى اولى و دومى منتقل كرد و آنان بقيه را با خبر كردند.
 
و. اين افشاى سرّ توسط عايشه، فقط يك خيانت از نظر كتمان نكردن اسرار نبود، بلكه آثار متعددى از قبيل قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و نقشه‏ هاى ديگر بر آن مترتب شد.
 
===== نزول آيات در تقبيح خيانت عايشه =====
با در نظر گرفتن جهات شش گانه مذكور است كه نزول آيات پى در پى براى تقبيح اين خيانت عايشه توجه را جلب مى‏ كند و مى ‏بينيم برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره جدّى است. به نمونه‏ هايى از اين مقابله قاطع با عايشه دقت كنيم:
 
الف. خداوند خيانت عايشه را به صراحت در قرآن آورده با آنكه معمولاً جزئيات مسائل در متن قرآن نمى ‏آيد، آنجا كه مى‏ فرمايد: «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ ...» .
 
ب. وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله علت افشاى سرّ را از او سؤال كرد او به دروغ قسم ياد كرد كه چنين نكرده است، ولى باز قرآن صريحاً او را تكذيب و تقبيح نمود و مُهر كُفر را بر پيشانى او زد، آنجا كه فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ ...» ، و اين بدان معنى است كه عذر عايشه بيهوده است و او به قصد خيانت سرّ پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را افشا كرده است.
 
ج. پيامبر صلى الله عليه وآله براى توبيخ جدى عايشه به گونه ‏اى كه همه متوجه خيانت او شوند، پس از بازگشت از سفر غدير، پا در خانه عايشه نگذاشت و تا يك ماه اين كار را ادامه داد تا روزى كه او براى عذر خواهى آمد. اين به معناى قهر با خيانتكاران است، آن هم زنى كه همسر پيامبر صلى الله عليه وآله باشد.
 
د. پس از آنكه عايشه به عنوان عذر خواهى آمد، حضرت او را به شدت بر سر خيانتش ملامت كرد. يک بار به او فرمود: قَدْ خالَفْتِ امْرى اشَدَّ خِلافٍ، و بار ديگر فرمود: لَوْ كانَ الامْرُ كَما تَقُولينَ لَما اظْهَرْتِ سِرّاً اوْصَيْتُكِ بِكِتْمانِهِ، لَقَدْ هَلَكْتِ وَ اهْلَكْتِ امَّةً مِنَ النّاسِ.
 
ه  . خداوند متعال در آيات بعدىِ همين سوره، خيانت عايشه را به مرحله صراحت مى ‏رساند و او را به دو زن خيانتكارِ معروف -  يعنى همسران حضرت نوح و حضرت لوط عليهما السلام -  تشبيه مى‏كند كه به آن دو پيامبر معظّم خيانت كردند. متن آيه چنين است:
 
«ضَرَبَ اللَّه مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ، كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا مِنَ اللَّه شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»<ref>تحريم /  ۱۰.</ref>:
 
«خداوند براى كسانى كه كافر شدند همسر نوح و همسر لوط را مثال مى ‏زند كه در ازدواج دو بنده صالح ما بودند ولى به آنان خيانت كردند. در نتيجه نزد خداوند همسر پيامبر بودن براى آنان هيچ فايده‏ اى برايشان نداشت و به آنان گفته شد كه با داخل شوندگان داخل آتش شويد».
 
==== نكته چهارم: شهادت و مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله ====
در قسمتى از اين ماجرا آمده است كه پس از خيانت عايشه، منافقين به طور جدى اقدامات خود را بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز كردند و از راه مسموم كردن حضرت پيش رفتند. عبارت چنين است: فَاجْتَمَعُوا فِى امْرِ رَسُولِ اللَّه‏صلى الله عليه وآله مِنَ الْقَتْلِ وَ الاغْتِيالِ وَ اسْقاءِ السَّمِّ عَلى غَيْرِ وَجْهٍ.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۷.</ref>
 
بنابراين جا دارد در اينجا مسئله شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و مسموم شدن آن حضرت به دست عايشه و حفصه را پيگيرى نماييم:
 
===== الف. پيشگويى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره شهادت خود =====
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى من به شهادت رسيدم على صاحب اختيار شما خواهد بود. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در حالى كه اشک مى ‏ريخت پرسيد: پدر و مادرم به فدايت يا نبی ‏اللَّه، آيا شما كشته می ‏شويد؟! فرمود: آرى، من با سمّ شهيد مى‏شوم و از دنيا می روم.<ref>كتاب سليم: ص ۳۶۲.</ref>
 
===== ب. مسموميت پيامبر صلى الله عليه و آله =====
روايات متعددى در شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شده كه تصريح به مسمويت آن حضرت دارد. از جمله صاحب «المجدى فى الأنساب» ، شيخ مفيد، شيخ طوسى، علامه حلى، علامه مجلسى و محقق اردبيلى از شيعه، و نيز حاكم حسكانى، ابن‏ سعد، ابن ‏كثير از اهل‏ تسنن تصريح كرده ‏اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در سن ۶۳ سالگى مسموماً شهيداً از دنيا رفت.<ref>المجدى فى الانساب: ص ۶ . مقنعه: ص ۴۵۶. منتهى المطلب: ج ۲ ص ۸۸۷ . تهذيب الاحكام: ج ۶ ص ۱. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۵۱۴ . جامع الرواة: ج ۲ ص ۴۶۳. مستدرك حاكم: ج ۳ ص ۵۹ . الطبقات الكبرى (ابن ‏سعد) : ج ۲ ص ۳۰۳. السيرة النبوية (ابن ‏كثير) : ج ۴ ص ۴۴۹.</ref>
 
امام صادق‏ عليه السلام در اين باره می فرمايد: آيا مى‏ دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله به مرگ طبيعى از دنيا رفت يا كشته شد؟ خداوند مى ‏فرمايد: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ»:
 
«اگر پيامبر از دنيا برود يا كشته شود آيا عقبگرد خواهيد كرد»؟ اين بدان معنى است كه خداوند مسئله قتل را درباره آن حضرت به ميان مى ‏آورد.<ref>تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۰۰. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۱ و ج ۳۱ ص ۶۴۱ .</ref>
 
===== ج. نقشه مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله =====
عاملان مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله ابوبكر و عمر و عايشه و حفصه بودند، و علت اين اقدامشان رسيدن هر چه زودتر به اهدافشان بود. امام صادق ‏عليه السلام طراح اين جنايت را آن چهار نفر معرفى كرده مى‏ فرمايد: ابوبكر و عمر و عايشه و حفصه، چهار نفرى نقشه سم دادن به پيامبر صلى الله عليه و آله را طراحى كردند».<ref>تفسير القمى: ص ۶۸۶ . بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۲۳۹.</ref>
 
آنگاه درباره علت اين نقشه مى ‏فرمايد: «وقتى ابوبكر و عمر از نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و پيش‏بينى آن حضرت در مسئله خلافت آگاه شدند، براى اجراى هر چه سريع‏تر نقشه‏ هاى خود تصميم به مسموم كردن آن حضرت گرفتند».<ref>بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۲۴۶.</ref>
 
===== د. اجراى نقشه مسموميت =====
مُجريان اين نقشه در تاريخ معرفى شده ‏اند و طرز كار آنان افشا شده است. امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: بدانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسموم شد و عايشه و حفصه بودند كه آن حضرت را مسموم كردند.<ref>تفسير نورالثقلين: ج ۱ ص ۴۰۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۰۰. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۱ و ج ۳۱ ص ۶۴۱ .</ref>
 
خود عايشه جزئيات اجراى نقشه را چنين گفته است:هنگام مريضى آخر پيامبر در لحظات بی حالى دارويى را به اجبار در حلق آن حضرت می ‏ريختيم. در آن حال حضرت به ما اشاره می كرد كه اين كار را نكنيم، ولى ما كار خود را انجام می ‏داديم! وقتى حضرت به حال آمد گفت: مگر به شما اشاره نمی كردم كه دارو را به اجبار به من نخورانيد؟ در پاسخ گفتيم: ما به عنوان اينكه مريض دارو را دوست ندارد اين كار را می كرديم! فرمود: «همه شما بر اين كار متفق بوديد»!<ref>السيرة النبوية (ابن‏ كثير) : ج ۴ ص ۴۴۹. صحيح البخارى: ج ۷ ص ۱۷ و ج ۸ ص ۴۰. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۲۴. مسند احمد: ج ۶ ص ۵۲ .</ref>
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۷

آیات ۳ و ۴ تحریم و غدیر
آيات ۳ و ۴ تحریم و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهمائده
شماره آیه۳ و ۴
جزء۲۸
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعدرباره خیانت برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در افشای راز غدیر برای دشمنان غدیر

آیات ۳ و ۴ سوره تحریم آیاتی نازل شده در حجةالوداع که خیانت برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در افشای راز غدیر برای دشمنان غدیر را به پیامبر اطلاع می‌دهد.

برخی محققان موقعیت نزول آیات ۳ و ۴ سوره تحریم را با استفاده از نقل حذیفة بن یمان چنین ارائه کرده‌اند: عایشه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، از راز غدیر پیش از اعلام آن اطلاع می‌یابد. او بر خلاف قولی که برای کتمان راز به پیامبر داده، آن را برای حفصه و هر دو برای پدرانشان افشا می‌کنند. پس از افشای راز منافقان شروع به توطئه علیه غدیر می‌کنند. پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد. سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبر خبر داد كه افشاکنندگان اگر توبه هم کنند، قلب‌هایشان منحرف است و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند، ياور او خدا، جبرئيل، ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.

از جمله پیامد این رخداد، توطئه منافقان برای ترور پیامبر صلی الله علیه و آله در کوه هرشی و سپس تلاش برای مسموم‌کردن حضرت بوده است: عايشه و حفصه با همدستى پدرانشان تصميم بر مسموم‌كردن پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند تا زودتر به اهداف خود دست يابند. ابوبکر و عمر با گذشت دو ماه از واقعه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله را به‌دست عایشه و حفصه مسموم كردند.

برخی محققان با تحلیل اعتقادی آیات ۳ و ۴ سوره تحریم در بستر رخدادهای مرتبط با غدیر چند نکته ارائه کرده‌اند: اول، نتیجه مخالفت عایشه با امیرالمؤمنین بود که پنج نتیجه برای او داشت: کفر، سقوط اعمال، بيزارى خدا، زيان، لعن؛ دوم، خیانت عایشه که آیاتی در تقبیح آن نازل شد و جهات گوناگونی داشت که عملاً ضربه به آینده اسلام بود؛ سوم، شهادت و مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله که پیامبر خود آن را پیش‌بینی کرده بود و عاملان آن ابوبكر، عمر، عايشه و حفصه بودند و علت اين اقدامشان رسيدن هر چه زودتر به اهدافشان بود.

آیاتی نازل‌شده در حجة الوداع

آیات ۳ و ۴ سوره تحریم از جمله آياتى دانسته شده‌اند که در سفر حجةالوداع و پس از اتمام مراسم حج در شهر مكه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيات است:

Ra bracket.png وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّه عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ . إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّه فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّه هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ؛ هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد و خدا پيامبرش را از اين مسئله با خبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى راز افشا‌كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد. اگر شما دو نفر نزد خدا توبه هم كنيد، ولى قلب‌هايتان از حق منحرف شده است و اگر بر ضد او اقدام نماييد، بدانيد كه خدا صاحب‌اختيار اوست و جبرئيل و صالحِ مؤمنان و ملائكه بعد از خدا یاور او هستند. La bracket.png.

موقعيت تاريخى نزول آیات

برخی محققان موقعیت نزول آیات ۳ و ۴ سوره تحریم را با استفاده از نقل حذیفة بن یمان چنین ارائه کرده‌اند: پس از اتمام اعمال حجةالوداع و در راه بازگشت از مكه به غدير خم در روز چهاردهم ذى‌‏الحجه، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عایشه بود كه پیامبر نزد او بماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل امانت‌ها مانع از اين مسئله شد. عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او بگويم كه چرا نمى‏‌گذارد من نزد پيامبر باشم. او خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى‏‌طالب، امروز از اینکه پيامبر نزد من باشد جلوگیری کردی.

پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد: اى عايشه، بين من و على فاصله نشو كه او در راه من از هيچ‌كس نمى‌‏ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست، او را هيچ مؤمنى دشمن نمى‌‏دارد و هيچ كافرى دوست نمى‌‏دارد. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى‌‏رود كه على برود؛ از يكديگر جدا نمى‏‌شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند. عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى شما با على طول كشيده است. پيامبر از او روى گرداند، ولى عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه، چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى‏‌كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد. حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا، اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم و به‌زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم. عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى‌‏دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به‌زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته‌ای، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى‏‌شود را ترک كنى، به پروردگارت كافر شده‌اى و اجر تو از بين مى‏‌رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته‌‏اى، و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.

عایشه قول داد كه آن راز را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه وآله هم آن راز را به او چنين خبر داد: خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته و به من دستور داده كه على را به‌عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان‌گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده‌‏اند. من به‌سوى خدا می‌روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد. عايشه بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.[۱]

افشای راز الهی ولایت

عایشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و موضوع را به منافقان خبر دادند. آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند: «محمد مى‏‌خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد. نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى‏‌طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود؛ زیرا محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى‏‌كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى‌كند. پس درباره خود و چنين مسئله‌‏اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد». اين گونه بود كه راز پيامبر صلى الله عليه و آله به‌دست عايشه و حفصه افشا شد. پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد.

سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبر خبر داد كه افشاکنندگان اگر توبه هم کنند، قلب‌هایشان منحرف است و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند، ياور او خدا، جبرئيل، ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.[۲] وقتى خداوند اين خبر را داد، حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى راز خود را از آنان پرسيد و به توطئه منافقان اشاره‏‌اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه راز حضرت را فاش ننموده‌‏اند. اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در تكذيب آنان نازل شد: «اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى‏‌شويد».[۳]

پیامدهای رخداد

در ادامه آن رخداد، منافقان مشورت کردند تا آنكه متفق شدند بر آنكه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بر فراز كوه «هَرشى» بِرَمانند ولى خداوند اين شر را از پيامبرش دفع نمود.[۴] بعد از آن به فكر قتل پیامبر از راه خوراندن سم افتادند. با كارى كه عايشه در افشای راز پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله را كرد، وقتى پيامبر از سفر غدير به مدينه بازگشت به خانه همسرش ام‌‏سلمه رفت و يک ماه تمام در خانه او ماند و به خانه عايشه و حفصه نرفت. آن دو اين موضوع را نزد پدرانشان مطرح کردند. پدرانشان گفتند: ما مى‏‌دانيم چرا اين گونه رفتار كرده است. شما نزد او برويد و با محبت با او سخن بگویید و او را نسبت به خود متمايل نماييد كه او را با حيا و كريم خواهيد يافت. شايد اين‌گونه بتوانيد آنچه در قلب اوست بيرون آوريد و خشم او را آرام كنيد.[۵]

پيرو اين تصميم، عايشه به‌تنهايى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و آن حضرت را در خانه ام‌سلمه يافت در حالى كه على‏ عليه السلام نزد آن حضرت بود. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: براى چه آمده‏‌اى؟ گفت: يا رسول اللَّه! برايم غير عادى بود كه پس از بازگشت از اين سفر به خانه خود نيامدى و من از نارضايتى تو به خدا پناه مى‌‏برم. حضرت فرمود: اگر اين‌گونه است كه مى‏‌گويى نبايد رازى را كه سفارش كتمان آن را به تو نمودم افشا مى‌كردى. با اين كار هم خود را هلاک نمودى و هم گروهى از مردم را به هلاكت انداختى.[۶]

پس از اين ماجرا بود كه عايشه و حفصه با همدستى پدرانشان تصميم بر مسموم‌كردن پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند تا زودتر به اهداف خود دست يابند. ابوبکر و عمر با گذشت دو ماه از واقعه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله را به‌دست عایشه و حفصه مسموم كردند. هنگامى كه حضرت در بستر افتاد آنان سم را به اسم دارو به حضرت مى‌دادند و وقتى حضرت بى‏‌حال مى‏‌شد آن را به زور در حلق او مى‏‌ريختند؛ در آن حال هر چه حضرت از خوردن آن ابا مى‏‌كرد آنان به زور متوسل می‌شدند. وقتى حضرت به حال آمد فرمود: مگر من به شما اشاره نمى‏‌كردم كه دارو را به زور به من نخورانيد؛ در پاسخ گفتند: ما به عنوان اينكه مريض دارو را دوست ندارد اين كار را كرديم؛ فرمود: همه شما بر اين كار متفق بوديد.[۷]

در برخی منابع اهل سنت به این رخداد با عنوان دارو دادن آنان به پیامبر صلی الله علیه و آله و ابا‌کردن او از خوردن دارو اشاره شده است.[۸]

تحليل اعتقادى

برخی محققان با تحلیل اعتقادی آیات ۳ و ۴ سوره تحریم در بستر رخدادهای مرتبط با غدیر چهار نکته ارائه کرده‌اند:

نكته اول: امانت‌های امامت

از آنجا كه حجت‌های الهى امانت‌داران خدا در زمين هستند و نیز اینکه تمام امانت‌های انبياء نزد حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله جمع شده بود، بايد همه آنها به جانشينان آن حضرت سپرده مى‏‌شد؛ اين كار قبل از غدير در مكه در آن مجلس خصوصى انجام شد. آن امانت‌ها دو قسم‌اند:

  • امانت‌های معنوى: همان است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله هزار باب علم را بر من گشود كه از هر كدام هزار باب باز مى‌‏شد.[۹] اين علوم بسيار فراتر از نياز بشر است و متصل به علم الهى است، كه بشر با سؤال از اين حجت‌های الهى پاسخ همه مشكلاتش را خواهد يافت.
  • امانت‌های مادى: از يک سو، شامل صحف آدم، شیث، نوح، ادریس، ابراهیم ‏عليهم السلام و تورات، انجیل و قرآن است؛ از سوى ديگر، شامل كتابى به نام جامعه است كه در بر دارنده همه احكام الهى حتى ديه خراش است. همه اين کتاب‌ها ذخاير علم الهى به‌حساب مى‌آيند. همچنين، شامل يادگارهاى پيامبران است: از قبيل پيراهن آدم، عصاى موسى و انگشتر سليمان و نيز شامل يادگارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله همچون پرچم، شمشير، زره، سپر، کلاه خود، انگشتر و كفش آن حضرت است.[۱۰]

نكته دوم: نتيجه مخالفت عايشه با على‏ عليه السلام

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله ولايت على‏ عليه السلام را براى عایشه فرمود پنج نتيجه براى مخالفت او بر شمرد كه عبارتند از: کفر، سقوط اعمال، بيزارى خدا، زيان، لعنت. عايشه هم با مخالفت خود با على‏ عليه السلام در هر فرصتی كفر، لعنت، برائت خدا را نسبت به خود روا نمود و اعمالش ساقط و خودش خاسران شد.[۱۱]

نكته سوم: خيانت عايشه

حفظ اسرار به‌تناسب اهميت آن لازم‌تر مى‌‏شود و به همين تناسب افشاى آن خيانت بزرگ‏ترى به‌حساب مى‏‌آيد. درباره اهميت رازی كه عايشه افشا كرد و برخورد خداوند با او جهاتى قابل توجه است:

جهات اهميت خيانت عايشه

  • رازی كه به عايشه سپرده شد مسئله ابلاغ ولايت بود كه تا رسيدن وقت آن به هيچ وجه نبايد افشا مى‏‌شد.
  • عايشه مستقيماً با این راز مرتبط نبود و به زور خود را با آن مرتبط كرد. او با اصرار از پيامبر صلى الله عليه وآله خواست كه به او خبر دهد و اين خود موجب می‌شد که در حفظ راز بیشتر بکوشد.
  • عايشه نزد آن حضرت قول داد كه آن راز را افشا نکند. حضرت هم از او قول گرفت و فرمود: اين مسئله نزد تو در پس پرده قلبت بماند تا خداوند اجازه اقدام به آن را بدهد.
  • عايشه آن راز را به كسانى كه اصل كتمان به‌خاطر آنان بود (يعنى اصحاب صحیفه) باز گفت؛ نه اينكه به مردم عادى گفته باشد و اين خيانت عظيم است.
  • عايشه اشتباهاً يا از روى بى‏‌توجهى و اهميت‌ندادن آن سرّ را فاش نکرد، بلكه عمداً و به‌قصد خيانت اين راز را به رؤساى منافقين (ابوبکر و عمر) منتقل كرد و آنان بقيه را با خبر كردند.
  • اين افشاى راز توسط عايشه، فقط یک خيانت از نظر كتمان‌نكردن اسرار نبود، بلكه آثار متعددى از قبيل قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و نقشه‏‌هاى ديگر را به دنبال آورد.

نزول آيات در تقبيح خيانت عايشه

با در نظر گرفتن جهات شش‌گانه بالا، دلیل نزول آیات براى تقبيح خيانت عايشه و برخورد جدی پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره روشن می‌شود:

  • خداوند به خيانت عايشه به‌صراحت در قرآن (آیه ۳ سوره مجادله) آورده با آنكه معمولاً جزئيات مسائل در متن قرآن نمى‌‏آيد.
  • وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله علت افشاى راز را از او سؤال كرد او به دروغ قسم ياد كرد كه چنين نكرده است؛ ولى باز قرآن (آیه ۷ سوره تحریم) صريحاً او را تكذيب و تقبيح نمود و او را کافر دانست. اين به این معنى است كه عذر عايشه بيهوده است و او به‌قصد خيانت راز پيامبر اكرم‏ را افشا كرده است.
  • پيامبر صلى الله عليه وآله براى توبيخ جدى عايشه، به‌گونه‌‏اى كه همه متوجه خيانت او شوند، پس از بازگشت از سفر غدير به خانه عایشه نرفت. این موضوع تا يک ماه ادامه داشت تا روزى كه عایشه براى عذرخواهى آمد. اين به‌معناى قهر با خيانتكاران است، آن هم زنى كه همسر پيامبر صلى الله عليه وآله باشد.
  • پس از آنكه عايشه به‌عنوان عذرخواهى آمد، حضرت او را به‌شدت بر سر خيانتش ملامت كرد.
  • خداوند متعال در آيات بعدىِ همين سوره، خيانت عايشه را صراحت اعلام می‌کند و او را به دو زن خيانتكارِ معروف - ‌يعنى همسران حضرت نوح و حضرت لوط عليهما السلام- تشبيه می‌‏كند كه به آن دو پيامبر خيانت كردند: «خداوند براى كسانى كه كافر شدند همسر نوح و همسر لوط را مثال مى‌زند كه در ازدواج دو بنده صالح ما بودند، ولى به آنان خيانت كردند. در نتيجه نزد خداوند همسر پيامبر بودن براى آنان هيچ فايده‏‌اى برايشان نداشت و به آنان گفته شد كه با داخل‌شوندگان داخل آتش شويد».[۱۲]

نكته چهارم: شهادت و مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله

در قسمتى از اين ماجرا آمده است كه پس از خيانت عايشه، منافقان به‌طور جدى اقدامات خود را بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز كردند؛ آنان به فکر مسموم‌كردن حضرت افتادند.[۱۳] در رابطه با موضوع شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و مسموم‌شدن آن حضرت به‌دست عایشه و حفصه مطالبی قابل طرح است:

پيشگويى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره شهادت خود

روزى پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى من به شهادت رسيدم على صاحب اختيار شما خواهد بود. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در حالى كه اشک مى‌‏ريخت پرسيد: پدر و مادرم به فدايت يا نبی ‏اللَّه، آيا شما كشته می‌شويد؛ فرمود: آرى، من با سمّ شهيد می‌شوم و از دنيا می‌روم.[۱۴]

مسموميت پيامبر صلى الله عليه و آله

روايات متعددى در شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شده كه تصريح به مسمويت آن حضرت دارد؛ از جمله صاحب المجدی فی أنساب الطالبيين،[۱۵] شيخ مفيد،[۱۶] شيخ طوسى،[۱۷] علامه حلى،[۱۸] صاحب جامع الرواة[۱۹] و علامه مجلسی[۲۰] از شيعه، و نيز ابن‏‌سعد،[۲۱] حاكم نیشابوری،[۲۲] ابن‌‏کثیر[۲۳] اهل‏ تسنن تصريح كرده‌اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در سن ۶۳ سالگى در اثر مسمومیت به شهادت رسیده است.

امام صادق‏ علیه السلام در اين باره می فرمايد: آيا مى‏‌دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله به مرگ طبيعى از دنيا رفت يا كشته شد؟ خداوند مى‌‏فرمايد: «اگر پيامبر از دنيا برود يا كشته شود آيا عقب‌گرد خواهيد كرد»؛ اين بدان معنى است كه خداوند مسئله قتل را درباره آن حضرت به ميان مى‌‏آورد.[۲۴]

نقشه مسموم‌كردن پيامبر صلى الله عليه و آله

عاملان مسموم‌كردن پيامبر صلى الله عليه و آله ابوبكر، عمر، عايشه و حفصه بودند. علت اين اقدامشان رسيدن هر چه زودتر به اهدافشان بود. امام صادق ‏عليه السلام طراح اين جنايت را آن چهار نفر معرفى كرده است.[۲۵] آنگاه درباره علت اين نقشه مى‌فرمايد: «وقتى ابوبكر و عمر از نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و پيش‏‌بينى آن حضرت در مسئله خلافت آگاه شدند، براى اجراى هرچه سريع‌تر نقشه‏‌هاى خود تصميم به مسموم‌كردن آن حضرت گرفتند».[۲۶]

اجراى نقشه مسموميت

مُجريان اين نقشه در تاريخ معرفى شده‌‏اند و طرز كار آنان افشا شده است. امام صادق‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: بدانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسموم شد و عايشه و حفصه بودند كه آن حضرت را مسموم كردند.[۲۷] خود عايشه جزئيات اجراى نقشه را چنين گفته است:[۲۸] هنگام مريضى آخر پيامبر در لحظات بی‌حالى دارويى را به اجبار در حلق آن حضرت می‌ريختيم. در آن حال، حضرت به ما اشاره می‌كرد كه اين كار را نكنيم، ولى ما كار خود را انجام می‌‏داديم. وقتى حضرت به حال آمد گفت: مگر به شما اشاره نمی‌كردم كه دارو را به اجبار به من نخورانيد! در پاسخ گفتيم: ما به‌عنوان اينكه مريض دارو را دوست ندارد اين كار را می‌كرديم! فرمود: «همه شما بر اين كار متفق بوديد»![۲۹]

پانویس

  1. ارشاد القلوب، ج۲، ص۱۹۴-۱۹۵؛ الصراط المستقيم، ج۳، ص۱۶۸؛بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۵.
  2. تفسير فرات الکوفی، ص۴۸۹-۴۹۲؛ تفسير القمى، ج۲، ص۳۷۶؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۴-۴۷۵؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۷۷؛ تأويل الآيات الظاهره، ج۲، ص۶۹۷؛ تفسیر نور الثقلين، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰.
  3. ارشاد القلوب، ج۲، ص۱۹۴-۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۶.
  4. برای اطلاع کامل از این رخداد نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۲، ص۴۰۷.
  5. ارشاد القلوب، ج۲، ص۹۶.
  6. بحارالانوار، ج۲۸، ص۱۰۶-۱۰۷؛
  7. تفسير القمى، ج۲، ص۳۷۶؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۳۹؛ بحارالانوار، ج۲۲، ۲۴۶.
  8. صحيح البخارى، ج۶، ص۱۴؛ صحيح البخارى، ج۷، ص۱۲۷؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۷۳۳؛ السيرة النبوية، ج۴، ص۴۴۹.
  9. بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۹-۳۰.
  10. بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۰۱-۲۲۲.
  11. بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۶.
  12. سوره تحریم، آیه ۱۰.
  13. بحارالانوار، ج۲۸، ص۹۷.
  14. كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۹۲.
  15. المجدی، ص۱۸۶.
  16. المقنعه، ص۴۵۶.
  17. تهذيب الاحكام، ج۶، ص۱.
  18. منتهى المطلب، ج۳، ص۲۵۹.
  19. جامع الرواة، ج۲، ص۴۶۳.
  20. بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۱۴.
  21. الطبقات الكبرى، ج۲، ص۱۵۴-۱۵۶.
  22. المستدرک، ج۳، ص۶۰-۶۱.
  23. السيرة النبوية، ج۴، ص۴۴۹.
  24. تفسير العياشى، ج۱، ص۲۰۰؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۱؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۴۱.
  25. تفسير القمى، ج۲، ص۳۷۶؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۳۹.
  26. بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۴۶.
  27. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۰۰؛ تفسير نور الثقلين، ج۱، ص۴۰۱؛ بحار‌الانوار، ج۲۸، ص۲۱؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۴۱.
  28. صحيح البخارى، ج۶، ص۱۴؛ صحيح البخارى، ج۷، ص۱۲۷؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۷۳۳؛ السيرة النبوية، ج۴، ص۴۴۹.
  29. غدير در قرآن، ج۱، ص۴۲۸-۴۴۰؛ واقعه قرآنى غدير، ص۴۷.

منابع

  • إرشاد القلوب المنجی من عمل به من أليم العقاب؛ حسن بن ابی‌الحسن محمد الديلمی، تحقیق: سید هاشم میلانی، تهران: انتشارات اسوه، ۱۳۸۲ش.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة؛ شرف‌الدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
  • تفسير العياشى؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
  • تفسير فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
  • تفسير القمی‏؛ على بن ابراهيم‏ قمى، تحقیق: طيّب‏ موسوى جزائرى، قم: دار الكتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
  • تفسير نور الثقلين؛ عبدعلی بن جمعه، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، قم: انتشارات اسماعيليان، ۱۴۱۵ق.
  • تهذیب الاحکام؛ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، ۱۴۱۷ق.
  • جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الأسناد؛ محمد بن علی اردبیلی، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۰۳ق.
  • السيرة النبوية (من البداية والنهاية)؛ إسماعيل بن عمر بن كثير القرشی الدمشقی، تحقيق: مصطفى عبد الواحد، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۳۹۵ق.
  • صحیح البخاری؛ محمد بن إسماعيل البخاري الجعفی، تحقیق: محمد زهير بن ناصر الناصر، بیروت: دار طوق النجاة، ۱۴۲۲ق.
  • صحیح مسلم؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، تحقیق فؤاد عبدالباقی، قاهره: دار الحدیث، ۱۴۱۲ق.
  • الطبقات الكبرى؛ محمد بن سعد کاتب واقدی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمية، ۱۴۱۰ق.
  • الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم؛ علی بن محمد نباطی عاملی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضوية، ۱۳۸۴ق.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاء‌الدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية)، ۱۴۰۷ق.
  • المجدی فی أنساب الطالبيين؛ علی بن محمد عمری، تحقیق: مهدی رجائی، قم: کتابخانه عمومی حضرت آيت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۲۲ق.
  • مجمع البیان فی تفسیر القرآن ؛ فضل بن حسن طبرسی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضل‌الله یزدی طباطبایی، بیروت: دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
  • المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث؛ محمد بن علی حاکم نیشابوری، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمية، ۱۴۱۱ق.
  • المقنعة ؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.
  • منتهی المطلب فی تحقیق المذهب؛ حسن بن یوسف (علامه حلی)، مشهد: آستانة الرضوية المقدسة (مجمع البحوث الإسلامية)، ۱۴۱۲ق.
  • واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یک‌ماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.