پیامبران علیهم السلام: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳۱: | خط ۲۳۱: | ||
پس آگاه باشيد! بشارت باد شما را ! بشارتتان باد كه خداوند شما را اختصاص داده به آنچه همه ملائكه و پيامبران و مؤمنين را اختصاص نداده، و آن پذيرفتن امرِ ولايت ماست.<ref>تفسير فرات: ص ۵۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۴۳.</ref> | پس آگاه باشيد! بشارت باد شما را ! بشارتتان باد كه خداوند شما را اختصاص داده به آنچه همه ملائكه و پيامبران و مؤمنين را اختصاص نداده، و آن پذيرفتن امرِ ولايت ماست.<ref>تفسير فرات: ص ۵۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۴۳.</ref> | ||
== منبع == | |||
دانشنامه غدیر،جلد ۵،صفحه ۲۹۸ | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
[[رده:قرآن و غدیر]] | [[رده:قرآن و غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۴
آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۱]
بزرگ ترين امتحان بشريت در غدیر مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه اى راه گريز نماند.
در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند.
اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدیر بيان فرمود.
از جمله اين آيات آيه ۷۱ سوره صافات است:
«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ» :
«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».
در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:
اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۲]
تحليل اعتقادى
تفسيرى كه بر اين آيه از خطبه غدیر مى توان استفاده كرد، با توجه به موقعيت آن در خطبه و تبديل ضمير «هُم» به ضمير «كُم» در كلمه «قَبْلَكُمْ» باز مى گردد كه شامل همه امت هاى قبل از اسلام مى شود.
مى توان گفت: از شديدترين آياتى كه عبارتى همه جانبه درباره به حساب نياوردن اکثریت مردم و اذعان به قِلّت مؤمنان در قرآن آمده همين آيه سوره صافات است، زيرا در اين آيه عنوان «ضلالت» را درباره آنان تثبيت مى نمايد و به بى ايمان بودن اكتفا نمى كند، و از سوى ديگر اکثريت اولين را مورد توجه قرار مى دهد كه اين عنوان شامل همه زمان هاى قبل از خطاب مى شود.
بنابراين معناى آيه باز مى گردد به اينكه از اول خلقت حضرت آدم علیه السلام تا روز غدير اكثريت انسان ها نه تنها مؤمن نبوده اند كه گمراه هم بوده اند.
اقتباس آيه در اين موقعيت خاص خطبه كه حضرت مردم را درباره امتحان الهى درباره ولایت هشدار مى دهد و از مخالفت اوامر الهى در مورد ولايت باز مى دارد و از عذاب دنيا و آخرت مى ترساند، بدان معنى است كه در برابر انذارها و هشدارهاى انبياى گذشته اكثريت نپذيرفته اند و راه انحراف ضلالت را بر راه مستقيم برگزيده اند، پس شما هم اين نكته را فراموش نكنيد كه اگر بعد از من اكثريت مردم به دستورات و انذارهاى من درباره ولايت توجه نكردند اين به معناى ضلالت و گمراهى آنان است، نه اينكه اكثريت دليل حقانيت باشد.
پس اين اقليت است كه مورد عنايت و امضاى خداوند بوده و در تاریخ انبيا و در مورد اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله تأكيد خاصى روى اقليت وجود دارد.
همچنين اين مسئله بسيار مهم است كه در تاريخ همه انبيا عليهم السلام حتى يک مورد نداريم كه اكثريت مردم با پيامبرى موافق باشند و مخالفين او در اقليت باشند. بسيار جالب است كه مسئله مخالفت اكثريت در حد يک فكر و اعتقاد شخصى اكتفا نشده، بلكه باطل خود را اظهار كرده اند و عملاً به مخالفت با پيامبر زمان خود پرداخته اند و تصميم به اخراج او از آن سرزمين گرفته اند، و آنقدر در باطل خود استقامت به خرج داده اند كه عذاب خدا را بى واهمه طلب كرده اند.
از همه عجيب تر اينكه با ديدن آثار عذاب هم عقب نشينى نكرده اند و آنقدر اصرار ورزيده اند كه عذاب الهى بر سر آنان نازل شده و نابودشان كرده است.
اين سابقه اكثريت در امم گذشته، اطمينان خاطر مى آورد كه اصلاً درباره اكثريت بايد محتاطانه و با حالت حذر و ترس از گمراهى نگاه كرد، و اين گذشته شرم آور در همه امت ها را هميشه بايد مد نظر داشت.
با مرورى بر تاريخ انبياء عليهم السلام و امت هايشان معلوم مى شود كه هميشه اكثريت قريب به اتفاق و در مواردى همه مردم بدون استثنا به مخالفت با نمايندگان خداوند برخاسته اند و اين گونه سقوط ارزش چنين مردمى تا آنجا پيش رفته كه نه تنها خداوند نظر رحمت خويش را از آنان برداشته؛ بلكه بر آنان غضب كرده، و در اين غضب بر تنبيه آنان اكتفا نفرموده و عنوان «انتقام» را مطرح كرده، و در يک زمان كوتاه همه آنان را نابود كرده و زمين را از لوث وجودشان پاک نموده است.
در سوره بقره پس از ذكر برخى امت ها كه اكثريتشان گمراه بوده و به عذاب گرفتار شدند مى فرمايد: «أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»[۳]:
«آيا هر بار كه پيامبرى نزد شما آمد و آنچه نفس هاى شما آن را نمى پسنديد برايتان آورد سركشى كرديد و عده اى او را تكذيب كرده و عده اى ديگر او را مى كُشيد»؟
در واقع در مسئله تکذیب انبياء عليهم السلام، براى اجراى هوس هاى اكثريت مردم، اگر پيامبران با آنان مقابله كنند نوبت به برداشتن آنان از سر راه و قتل ايشان مى رسد.
نتيجه اى كه از اين آيه و مرحله عملى آن در تاریخ مى توان گرفت اين است كه كشش هاى نفسانى - كه هميشه انسان ها را به سوى شيطان سوق مى دهد - وقتى به صورت «اكثريت» تشكّل پيدا مى كند و قدرت آن به تعداد نفرات اين اكثريت افزايش مى يابد، براى رسيدن به اهداف شيطانى و ضد خدايى با تمام توان وارد عمل مى شود و حد و مرزى براى خود نمى شناسد. در واقع آن علت كه هواى نفس است براى اين اهداف كه شيطانى است، آخرين توانايى ها را به كار مى بندد.
در تاريخ هر يک از پيامبران نيز اين مخالفت اكثريت در قرآن با جزئياتش ترسيم شده كه هر كدام در عنوان خود (نام پيامبر مانند نوح علیه السلام و ابراهیم علیه السلام و... ، يا نام قوم مانند ثمود و عاد و رسّ و...) آمده است.
آيه «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ . أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ...»[۴]
يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در خطبه غدير به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است:
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»:
«و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى دهد» .
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ:
اى مردم، من شما را مى ترسانم و انذار مى نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده اند، آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقبگرد مى نماييد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى رساند؛ و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.[۵]
آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز اول: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ» است. ذكر اين جمله در جايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مردم را درباره دشمنى و مخالفت با على عليه السلام هشدار شديد مى دهد، اشاره به شباهت تبليغ رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله به تبليغ پيامبران گذشته است.
يعنى همان گونه كه امت هاى گذشته پس از رحلت انبياى خود در معرض انحراف و گمراهى قرار داشتند و اين ضلالت ها سردمدارانى داشت، به همان صورت در اين امت هم خواهد بود، و نبايد امت اسلام را منزَّه از ابتلائات امت هاى گذشته دانست.
به امام باقرعليه السلام عرض شد: مردم گمان مى كنند بيعت ابوبكر كه مردم بر او اتفاق كردند مورد رضاى خدا بود، چرا كه خداوند امت محمد صلى الله عليه و آله را بعد از رحلت او به فتنه نمى اندازد!!
حضرت فرمود: مگر كتاب خدا را نمى خوانند؟! آيا خدا نمى فرمايد: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ...»؟
آيا خدا درباره امت هاى قبل از آنان خبر نداده كه بعد از آمدن براهين و بينات اختلاف كردند؟ آنجا كه مى فرمايد: «وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ... فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ» ، يعنى: «به حضرت عيسى دليل هاى روشن داديم و او را با روح القدس مؤيد داشتيم ... عده اى از آنان ايمان آوردند و عده اى كافر شدند».
آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود: از همين مى توان استفاده كرد كه اصحاب محمد صلى الله عليه و آله بعد از او اختلاف كردند و عده اى ايمان آوردند و عده اى كافر شدند.[۶]
احياء عيد غدير توسط انبياء عليهم السلام[۷]
احاديثى در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد و نيز احياى غدير از لسان معصومين عليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها احياى غدير توسط پیامبر صلی الله علیه و آله است:
پيامبر صلى الله عليه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام وصيت فرمود كه اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مى كردند و به جانشينان خود وصيت مى كردند كه اين روز را عيد بگيرند.[۸]
در اين باره امام صادق علیه السلام هم فرمودند: خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.[۹]
همچنين امام صادق عليه السلام مى فرمايد: انبياء بنى اسرائيل روزى را كه جانشينِ بعد از خود را تعيين مى كردند عيد قرار مى دادند. «عيد غدير» هم روزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود ... .[۱۰]
ايمان به پيامبران عليهم السلام در خطبه غدير[۱۱]
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش اول خطبه غدير ايمان به پيامبران عليهم السلام را مطرح فرمود:
اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ اُومِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. اَسْمَعُ لاَمْرِهِ وَ اُطيعُ وَ اُبادِرُ اِلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ اَسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَنَّهُ اللَّهُ الَّذى لا يُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لا يُخافُ جَوْرُهُ:
بسيار مى گويم و دائماً شكر مى نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه اش و كتاب ها و پيامبرانش ايمان مى آورم. دستور او را گوش مى دهم و اطاعت مى نمايم و به آنچه او را راضى مى كند مبادرت مى ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى شوم به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى توان از مكر او در امان بود و به عنوان ظلم از او ترسيده نمى شود (يعنى ظلم نمى كند).
بشارت انبياء عليهم السلام به بنيانگذار غدير[۱۲]
نكته قابل توجه اينكه پيامبران عظيم الشأن عليهم السلام جوامع بشرى را به ظهور پيامبر خاتم حضرت محمد بن عبداللَّه صلى الله عليه و آله بشارت مى دادند، چرا كه رسالتش جهانى و مكتبش تا قيام قيامت ادامه خواهد يافت:
«و اذ قال عيسى بن مريم يا بنى اسرائيل انى رسول اللَّه اليكم مصدّقاً لما بين يدىَّ من التوراة و مبشّراً برسول يأتى من بعدى اسمه احمد»[۱۳]:
به ياد آوريد هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت اى بنى اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده تورات مى باشم و بشارت دهنده به رسولى كه بعد از من مى آيد و نام او احمد است.
اين پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله است كه دينش هميشگى و در رسالت او عدالت جهانى گسترده خواهد شد: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليُظهره على الدين كله و لو كره المشركون»[۱۴]:
او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
بعد از آنكه رسول خدا صلى الله عليه وآله رسالتشان را در طى ۲۳ سال به صورت ظاهر به مردم معرفى فرمودند و مردم را به دين دعوت كردند، از جانب حق آیه تبلیغ نازل شد؛ به اين معنى كه اگر اين امر عظيم را ابلاغ نكنى تمام هدف الهى به هدر رفته و تبليغ رسالت نشده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان عذاب منكرين ولایت، توازن مقام نبوت و امامت و خاتميت و بشارت همه انبياء عليهم السلام به پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله را يادآور شد.
ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات بيان كرده فرمود: «وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ» و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد.
مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ:
اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان ها و زمين ها هستم.
هر كس در اين مطالب شک كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شک كند در همه آنچه بر من نازل شده شک كرده است، و هر كس در يكى از امامان شک كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.
بشارت انبياء عليهم السلام به حضرت مهدى عليه السلام در خطبه غدير[۱۵]
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش هشتم خطبه غدیر درباره موعود امت ها حضرت مهدى عليه السلام چند جهت مهم را خاطر نشان ساخت.
از يک سو خاتميت آن حضرت در مقام امامت را و اينكه حجتى بعد از او نيست، در كنار بشارت انبياء گذشته درباره آن حضرت مطرح كرد.
از سوى ديگر هدايت او از جانب پروردگار و برگزيده بودن او از بين خلايق را يادآور شد.
اَلا اِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لاَمْرِ آياتِهِ. اَلا اِنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. اَلا اِنَّهُ الْمُفَوَّضُ اِلَيْهِ. اَلا اِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ. اَلا اِنَّهُ الْباقى حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ اِلاّ عِنْدَهُ:
بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهى. اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.
اوست كه پيشينيان به او بشارت داده اند، اوست كه به عنوان حجت باقى مى ماند و بعد از او حجتى نيست. هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
پيامبران عليهم السلام و غدير در قيامت[۱۶]
احاديثى در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد و نيز احياى غدير از لسان معصومين عليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها احياى غدير توسط امام صادق عليه السلام است. از جمله حضرت فرمود:
روز قيامت چهار روز را مانند عروس به پيشگاه الهى مى برند: عيد فطر، عيد قربان، روز جمعه، عيد غدير. «روز غدير خم» در مقابل عيد قربان و فطر مانند ماه بين ستارگان است.
خداوند تعالى بر غدير ملائکه مقربين را موكل مى كند كه رئيسشان جبرئیل است، و انبياء مرسلين را كه رئيسشان حضرت محمد صلى الله عليه و آله است، و اوصياء منتجبين را كه رئيسشان اميرالمؤمنين عليه السلام است، و اولياء خود را كه رئيسشان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اينان «غدیر» را همراهى مى كنند تا آن را وارد بهشت نمايند.[۱۷]
دعوت همه انبياءعليهم السلام به اسلام و ولايت[۱۸]
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.
اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۹ و ۸۵ سوره آل عمران است. پيامبر صلى الله عليه وآله در دو فراز از خطبه غدير فرمود:
اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» ، وَ قُلْتَ: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ»[۱۹]، وَ قُلْتَ: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»[۲۰]:
خدايا، هنگام تبيين ولايت على و نصب او به امامت در اين روز، اين آيه را نازل كردى: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»، و فرمودى: «هر كس دينى غير از اسلام طلب كند هرگز از او قبول نمى شود و در آخرت از زيانكاران است».[۲۱]
اللّهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ عَلَىَّ انَّ الامامَةَ لِعَلِىٍّ، وَ انَّكَ عِنْدَ بَيانى ذلِكَ وَ نَصْبى ايّاهُ - لِما اكْمَلْتَ لَهُمْ دينَهُمْ وَ اتْمَمْتَ عَلَيْهِمْ نِعْمَتَكَ وَ رَضِيتَ لَهُمُ الْاسْلامَ ديناً - قُلْتَ: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ» وَ قُلْتَ: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِىالْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»:
خدايا، تو بر من اين مطلب را نازل فرمودى كه امامت براى على است. و هنگامى كه اين مطلب را بيان كردم و او را منصوب نمودم، آنگاه كه دين آنان را كامل نمودى و نعمت خود را بر آنان تمام كردى و اسلام را به عنوان دين آنان راضى شدى، فرمودى:
«دين نزد خدا فقط اسلام است» و فرمودى: «هر كس دينى غير از اسلام طلب كند هرگز از او قبول نمى شود و در آخرت از زيانكاران است».[۲۲]
آنچه در اينجا قابل ذكر است دعوت همه انبياء عليهم السلام به اسلام و ولایت با اين توضيح است كه دين خدا يكى است و انبياى الهى حامل يک پيام از سوى خداوند بوده اند.
اين پايه اعتقادى را از همين آيات سوره آل عمران با تفسير غديرىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به خوبى مى توان دريافت، همان گونه كه احاديث بسيارى در اين زمينه وارد شده است.
در آيه ۱۸ مى فرمايد: «اصلاً دين نزد خدا يكى بيشتر نيست». به دنبال اين صراحت، علتِ اختلاف اديان الهى و اعتقاداتِ متفاوت و متباين آنها را ساخته و پرداخته سردمداران جاهلى مى داند كه دست به چنين جنايتى زده اند، حتى خود حضرت موسى و عيسى عليهما السلام در حيات خود آثار كفر را در قوم خود ديدند، چنانكه در آيه ۵۲ بدان اشاره مى كند.
آيه ۶۷ در يک عبارت پرمحتوا به صراحت نزديک تر مى شود و با استفاده از اين نكته كه همه اديان حضرت ابراهیم علیه السلام را قبول دارند اعلام مى فرمايد كه اگر همه او را قبول دارند بايد بدانند كه آن حضرت نه يهودى بوده و نه مسيحى، بلكه دين او اسلام بوده است.
در آيه ۸۱ تصريح به اينكه دين همه پيامبران عليهم السلام اسلام است بيشتر مى شود تا اين درجه كه از انبياء عليهم السلام پيمان گرفته شده كه پيامبرى خواهد آمد كه گفته هاى او با شما مطابق و «مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ» است، و نتيجه گرفته كه به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد، و از آنان بر اين مهم اقرار گرفته و آنان پيمان را پذيرفته اند و خدا بر اين پيمان شاهد گرفته است.
آنگاه در آيه ۸۴ انبياء عليهم السلام را با نامشان به ميان مى آورد و اسلام را چنين معنى مى كند كه «به آنچه بر پيامبر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانشان و موسی و عیسی و همه پيامبران از سوى پروردگارشان نازل شده ايمان مى آوريم».
به اين اكتفا نكرده و تصريح كرده كه «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ» يعنى: «بين هيچ يک از پيامبران فرقى قائل نمى شويم و اختلافى بين آنان نمى دانيم»، و در نهايت امضاى «مسلمان بودن» را بر چنين دينى داده و فرموده: «وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ».
مسير اين آيات كه اتحاد همه پيامبران عليهم السلام بر اسلام را به صراحت اعلام كرده، وقتى مى رسد به آيه ۸۵ كه غير اسلام را نزد خدا مردود مى داند، و پیامبر صلی الله علیه و آله در غدير اسلامِ مورد قبول دينى را معرفى مى كند كه ولايت اهل بيت عليهم السلام اصل آن است و بدون آن «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» تحقق نيافته، از اين مجموعه نتيجه گرفته مى شود كه همه انبياء عليهم السلام به ولايت على عليه السلام دعوت كرده و همه آن را بر امت هاى خود عرضه كرده اند.
اعتقادى كه خدا در روز «الست» از مردم پيمان گرفت و آن دينى كه فطرت دست نخورده و پاک بشر بدان سو مى رود، اسلام با ولايت اهل بيت عليهم السلام است، و براى همين دين نزد خدا فقط اسلام است و همه انبياء عليهم السلام چنين دينى را بر مردم عرضه كرده اند.
امام صادق عليه السلام درباره آيه «فِطْرَتَ اللَّه الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» مى فرمايد: آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول الله، على اميرالمؤمنين.[۲۳]
امام باقرعليه السلام درباره آيه «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى»[۲۴] مى فرمايد: آنگاه كه خداوند عز و جل از بنى آدم پيمان گرفت و آنان را شاهد بر خود قرار داد، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آيا محمد پيامبر من نيست؟ و آيا على اميرالمؤمنين نيست؟[۲۵]
درباره اينكه همه انبياء عليهم السلام بر سر ولايت اهل بيت عليهم السلام با خدا پيمان بسته اند و در آرزوى نصرت آنان بوده اند، احاديث بسيارى وارد شده است، كه ذيلاً به چند آيه اشاره مى گردد:
پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: هيچ پيامبرى به نبوت نرسيد مگر با معرفت او و اقرارش به ولايت، و هيچ خلقى سزاوار نظر رحمت خداوند نشد مگر با بندگى در برابر او و اقرار به ولايت على بعد از من.[۲۶]
امام صادق علیه السلام مى فرمايد: خداوند هيچ نبى و رسولى را نفرستاد مگر آنكه از آنان براى نبوت محمد و امامت على پيمان گرفت.[۲۷]
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على، خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه او را به ولايت تو فرا خوانده است... .[۲۸]
امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند هر پيامبرى را - از آدم تا آخر پيامبران - مبعوث فرموده، به دنيا بازخواهند گشت و پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام را يارى خواهند نمود.[۲۹]
در شب معراج خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد از انبيا عليهم السلام بپرسد كه به چه چيزى شهادت مى دهند؟
پيامبران در پاسخ حضرت گفتند: شهادت مى دهيم كه خدايى جز الله نيست، يكتاست و شريک ندارد؛ و تو رسول خدايى، و على اميرالمؤمنين و وصى توست ... . و شهادت مى دهيم كه تو پيامبر خدا و سيد انبيايى و على بن ابى طالب سيد وصيين است. بر اين شهادت از ما پيمان گرفته شده است.[۳۰]
در پى اين پيمان، روايات بسيارى داريم كه انبيا عليهم السلام امت هاى خود را به ولايت اهل بيت عليهم السلام دعوت كرده اند:
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند دائماً در امت هايى كه پيامبرى بر آنان فرستاده شد با على اتمام حجت مى كرد، و هر كس در آن امت ها نسبت به على معرفت بيشترى داشت صاحب درجه والاترى نزد خداوند بود.[۳۱]
امام صادق علیه السلام فرمود: ولايت ما ولايت خداى عز و جل است، كه هيچ پيامبرى جز با آن مبعوث نشده است.[۳۲]
امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نفرموده مگر براى ولايت ما و بيزارى و برائت از دشمنان ما.[۳۳]
امام هادی علیه السلام فرمود: خداوند مبعوث نفرموده محمد و پيامبران قبل از او را مگر به دين حنيف ... ، و ولايت.[۳۴]
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: اگر خداوند نمى خواست حق ما را ظاهر كند پيامبران را به عنوان مبشر و منذر براى مردم نمى فرستاد.[۳۵]
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ نبيّى به نبوت نرسيد و هيچ پيامبرى فرستاده نشد مگر براى ولايت ما و فضيلت ما بر غير ما.[۳۶]
امام رضا علیه السلام فرمود: ولايت على در كتاب هاى همه پيامبران آمده است، و خداوند پيامبرى را مبعوث نكرده مگر با نبوت محمد و وصايت على.[۳۷]
از اين مجموعه نتيجه گرفته مى شود كه همه انبياء عليهم السلام به ولايت على عليه السلام دعوت كرده اند و همه اين پيمان را بر امت هاى خويش عرضه كرده اند.
عظمت غدير براى انبياء عليهم السلام[۳۸]
پيامبران الهى اخبار عالم را از منبع اصلى آن يعنى خزانه غيب الهى و وحى دريافت مى كنند.
آنان وقتى دستور عيد گرفتن روز غديرى را كه هنوز نيامده از خدا مى شنوند، به خوبى متوجه غير عادى بودن آن مى شوند و عظمت فوق العاده آن را دريافت مى كنند.
امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم![۳۹]
در اين باره مى بينيم پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام وصيت كرد كه اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مى كردند و به جانشينان خود وصيت مى كردند كه اين روز را عيد بگيرند.[۴۰]
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: خداوند هيچ پيامبرى نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.[۴۱]
علوم انبياء عليهم السلام نزد اميرالمؤمنين عليه السلام[۴۲]
در مراسم حجة الوداع، در عرفات جبرئيل نازل شد و با اشاره به آيه ۷ سوره مائده «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» - كه در مدينه قبل از سفر نازل شده بود - اين پيام را آورد:
«اى محمد، خداوند عز و جل به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: اجل تو نزديک شده و مدت تو پايان يافته است؛ و من تو را به سوى آنچه چاره اى و فرارى از آن نيست (يعنى مرگ) خواهم برد.
اكنون عهد خويش را بسپار و وصيت خود را پيش بينى نما؛ و آنچه از علم و ميراث علوم انبياى قبل از توست و اسلحه و تابوت و همه آنچه از نشانه هاى پيامبران نزد توست به وصى و خليفه بعد از خود تحويل ده، كه او حجت تمام عيار من بر خلقم على بن ابى طالب است.
او را به عنوان علامت براى مردم به پا دار و عهد و پيمان و بيعت او را تجديد كن، و به آنان ياد آورى كن آنچه از آنان تعهد گرفته ام از بيعتم و پيمانى كه با آنان محكم كرده ام، و عهدى كه با آنان داشته ام درباره ولايت وليم و صاحب اختيار آنان و هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على بن ابى طالب».[۴۳]
قبول ولايت توسط انبياء عليهم السلام[۴۴]
يكى از معارف اعتقادى شيعه قبول ولايت توسط پيامبران عليهم السلام آن هم به امر و تفضّل الهى است. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
اما مؤمن، پيامبرِ ما در روز غدير خم دست مرا گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه». آيا مؤمنين - بجز كسانى كه خداوند آنان را از لغزش و گمراهى حفظ كرد - اين مطلب را پذيرفتند؟
پس آگاه باشيد! بشارت باد شما را ! بشارتتان باد كه خداوند شما را اختصاص داده به آنچه همه ملائكه و پيامبران و مؤمنين را اختصاص نداده، و آن پذيرفتن امرِ ولايت ماست.[۴۵]
منبع
دانشنامه غدیر،جلد ۵،صفحه ۲۹۸
پانویس
- ↑ صافّات / ۷۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۲۰،۳۱۸،۳۰۷،۲۹۹،۲۹۸،۲۸۸،۲۸۷.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .
- ↑ بقره / ۸۷ .
- ↑ آل عمران / ۱۴۴. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۶۴،۲۶۲.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۴۹،۱۴۸ بخش ۶ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۳،۲۰.
- ↑ اسرار غدير: ص۲۳۳ - ۲۳۵ .
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۰.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص۱۳۷- ۱۴۶.
- ↑ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص۹۷ -۱۰۳. سخنرانى استثنائى غدير: ص۱۵۷ -۱۷۰. اسرار غدير: ص ۹۰.
- ↑ صفّ / ۶ .
- ↑ صفّ / ۹.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۳- ۲۱۸.
- ↑ اسرار غدير: ص ۲۳۳- ۲۳۵ .
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۲.
- ↑ غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۴۸،۱۴۷ ، ۱۵۵-۱۵۹.
- ↑ آل عمران / ۱۹.
- ↑ آل عمران / ۸۵ .
- ↑ مراجعه شود به عنوان: اسرار غدير: ص ۱۴۶،۱۴۵ بخش ۴.
- ↑ مراجعه شود به عنوان: اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۴ پاورقى ۲ از نسخه «ب» .
- ↑ اليقين: ص ۴۳۱،۱۸۸.
- ↑ اعراف / ۱۷۲.
- ↑ اليقين: ص ۲۳۵،۲۳۱،۲۲۲.
- ↑ كتاب سليم: ص ۳۸۲.
- ↑ تأويل الآيات: ص ۱۲۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۰. المحتضر: ص ۱۱۷.
- ↑ بحار الانوار: ج ۵ ص ۲۳۷ و ج ۱۱ ص ۲۵ و ج ۵۳ ص ۵۰ .
- ↑ اليقين: ص ۴۰۶،۲۹۵.
- ↑ كتاب سليم: ص ۳۸۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۱ و ج ۹۷ ص ۲۶۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۳۰ ح ۵۱ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۱۶.
- ↑ الخرائج والجرائح: ج ۱ ص ۴۴۹. بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۸۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۱.
- ↑ تأويل الآيات: ص ۸۴ .
- ↑ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۵۴.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۱.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۴.
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۲۶. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۳،۲۰۲،۱۵۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷،۱۷۷،۱۷۶،۵۲،۵۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ .
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۱۹۲.
- ↑ تفسير فرات: ص ۵۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۴۳.