آموزشِ تبليغ غدير[۱]

آنچه در مورد تبلیغ غدیر ارائه شده از كلام و عمل معصومين ‏عليهم السلام است. در يک نگاه راهكارهاى گوناگون براى موقعيت‏ هاى متفاوت زمانى و مكانى ابلاغ غدير را از سيره آن بزرگواران مى‏ آموزيم. در نگاه ديگر مقايسه شرايط خطرناک و زمينه‏ هاى نامساعد تبليغى در زمان ايشان با زمان حاضر، ما را براى حد اكثر استفاده از موقعيت ‏هاى امروزى ابلاغ غدير و دفاع از آن بيدار مى‏ كند:

  1. ما امروز شيوه ‏هاى كلى تبليغ غدير را از معصومين‏ عليهم السلام آموخته ‏ايم كه بايد در هر زمان و مكان، به صورت جمعى يا فردى، به شيوه گفتارى يا نوشتارى و يا هر ابزار ديگر براى اطلاع رسانى غدير استفاده كنيم.
  2. از پشتوانه‏ هاى علمى غدير كه معصومين ‏عليهم السلام نشان ما داده‏اند فهميده‏ايم كه چگونه با شناسائى و مطالعه و تدريس پرونده علمى غدير، در ميدان بحث‏هاى علمى چه براى دوستان غدير و چه در مقابله با دشمنان آن، با استدلال‏هاى محكم به استناد قرآن و نشان دادن شهرت جهانىِ غدير و ارائه خطابه بلند و پر محتواى آن، غديرِ عزيز را از بلندترين قله ‏هاى جهان به اهل عالم نشان دهيم.
  3. با روش‏هاى عَمَلى معصومين‏ عليهم السلام در تبليغ غدير فرا گرفته‏ايم كه چگونه ابعاد گسترده تبليغ عملى غدير را به اجرا در آوريم. با احياى مسجد غدير و تاريخچه آن مكان اعتقادى، ترويج زيارت امير غدير، و رواج تبريكات و ملاقات‏هاى روز غدير، برپائى جشن‏هاى بزرگ غدير و هداياى غديرى و آموزش عبادات عيد غدير، با همه اين شيوه‏هاى عملى تابلوهاى غدير را در جاى جاى جامعه بر فراز و چراغ‏هاى زيباى آن را در گوشه و كنار جهان روشن نگه مى‏ داريم.
  4. دقت در دستور اكيد معصومين‏ عليهم السلام براى فرهنگ‏سازى عمومى غدير، به ما آموخته است كه در ترويج ادبيات و شعر غدير، و نيز انتشار دعاها و زيارات مشتمل بر معارف غدير، و همچنين نشر كتاب‏ها و نرم‏افزارهاى غديرى، طرح‏هاى نو در تبليغ عملى غدير ارائه نماييم.
  5. با بررسى جهت‏گيرى‏ هاى معصومين‏ عليهم السلام در تبليغ غدير، دريافته‏ايم كه بايد غير عادى بودن مراسم غدير را به مردم ثابت كنيم، و بايد به همه نشان دهيم كه محور ابلاغ غدير شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است و هر كس با آن مخالفت كند با ختم نبوت مقابله كرده است. بايد زمينه ‏هاى شهرت غدير را هر چه بيشتر فراهم كنيم و نشان دهيم كه دستور ابلاغ غدیر همگانى است. بايد در زمينه رسميت غدير در تقويم اسلام كار كرد تا مانند عاشورا احترام آن در مناطق غير شيعه هم پذيرفته شود. بايد فرصت‏هاى حساس تبليغى را براى غدير نشانه گرفت و به نقل حديث آن اهتمام ورزيد؛ و در زمينه ادبيات غدير محتواى اعتقادى تاريخى معارف آن را جلوه داد.
  6. توجه به كيفيت برخورد معصومين‏ عليهم السلام با دشمنان غدير، اين مسئوليت را بر عهده ما گذاشته كه به پرورش نيروهاى متخصص غدير بپردازيم. افرادى كه مفهوم ولايت و جايگاه آن در دين را با تفكر بايسته درباره غدير دريافته باشند؛ تا بتوانند با اتمام حجت كامل و ريشه‏يابىِ ضديت‏ها با غدير، به مقابله با مخالفين گوناگون آن بروند و در اثبات حق غدير سربلند باشند.
  7. با دقت در موقعيت‏ هاى هر يک از معصومين ‏عليهم السلام در تبليغ غدير، از دشوارى‏ها و خطرات آن عصر درس گرفته ‏ايم كه امروز در شرايط مساعد تبليغى، و با دقت در شرايط متفاوت و مخاطبان گوناگون غدير، ما هم براى موقعيت‏ هاى مختلف برنامه‏ هاى چند جانبه تدارک ببينيم.

جا دارد در اينجا با اذعان به حضور در بهترين شرايط تبليغ جهانى غدير، بار ديگر با پيام ‏آورِ غدير و اميرِ غدير و امامانِ غدير و آخرين طلايه ‏دار غدير پيمان مى‏ بنديم، كه در حد قدرت و امكان خود در راه تبليغ غدير كوتاهى نكنيم، و پرچم «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» را با انگيزه «فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ»، به نسل‏ هاى آينده غدير و پرچمداران پيشتاز آن تحويل دهيم. با عزمى راسخ در اوج ادب و احترام، خطاب به صاحبان غدير عريضه خدمت تقديم داشته مى ‏گوييم:


يا رسول‏ اللَّه، اى مُبلِّغ اعظم غدير، با يادآورى آن اساس محكم كه شما براى غدير بنيان نهاديد، و آن زحمات طاقت فرسا كه در راه آن كشيديد، با احساس نعمت غدير كه امروز در دل‏ هاى ما جاى گرفته خود را مديون تمام عيار شما مى‏ دانيم.

يا اميرالمؤمنين، اى اميرِ بزرگِ غدير، تلاش بى‏وقفه شما براى احياى غديرِ از دست رفته به دست سقيفه، در بحرانى‏ترين شرايط بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله، چه در بيست و پنج ساله غصب خلافت و چه پنج ساله خلافت ظاهرى، ما را بيدار مى‏كند كه اين سفره باز غدير به چه قيمتى گسترده شده و چه صبر عظيمى در راه آن به كار گرفته شده است.

يا فاطمة الزهرا، اى شهيدِ مظلوميتِ غدير، ياد شما و محسنتان كه در روزهاى غصب حق غدير براى دفاع از علىِ مظلوم به استقبال آتش و تازيانه و سيلى رفتيد، و با پهلوى شكسته و بازوى سياه و بدن مجروح و صورت كبود غدير را احيا نموديد، براى هميشه فرياد ما را براى دفاع از غدير بر مى‏آورد و اجازه بى‏تفاوتى در مقابل سقيفه به ما نمى‏ دهد.

اى امامانِ غدير، دفاعِ شما از كيانِ غدير در اختناق اموى و عباسى، و زنده نگه داشتن درخت پر بار ولايت در شرايط ظلمانى غصب خلافت، براى ما بيدارباشى است كه بايد شجره طيبه غدير را براى هميشه زنده و پربار و سايه‏گستر مردم جهان نگه داريم.

اى آخرين وارث غدير، در روزگار غيبتت ما غديريان را براى ابلاغ جهانى غدير يارى فرما، تا با آخرين امكانات روز غايبين از غدير را آگاه نماييم؛ و براى روزگار ظهورت، كه لذت غدير را خواهيم چشيد آماده شويم.

امر به معروفِ غدير با هدايتِ معصوم ‏عليه السلام[۲]

در زيارت امامان معصوم‏ عليهم السلام مى‏ خوانيم: اَشهَدُ اَنَّكَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَيتَ عَنِ المُنكَرِ: شهادت مى‏ دهم كه شما به معروف امر كرديد و از منكر نهى نموديد.

و در خطابه غدير مى‏ خوانيم: اَلا وَ اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعرُوفِ اَن تَنتَهوا اِلى قَولى وَ تُبَلِّغوهُ مَن لَم يَحضُر وَ تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّى وَ تَنْهَوهُ عَن مُخالَفَتِهِ، فَاِنَّهُ اَمرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّى؛ وَ لا اَمرَ بِمَعروفٍ وَ لا نَهىَ عَن مُنكَرٍ اِلّا مَعَ اِمامٍ مَعصومٍ:

بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد، چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است، و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى‏ شود مگر با امام معصوم.

ايده ‏هاى تبليغ غدير[۳]

يكى از مسائل جانبى غدير مسئله ايده ‏هاى تبليغى براى غدير است. به همين منظور بارها فراخوان داده شده تا هر كس هر ايده ‏اى دارد ارائه كند، كه در واقع فراخوان ولايت و امامت نيز هست.

به عنوان مثال چهارمين فراخوان ايده‏هاى مسجدى (فام ۴) است كه با موضوع «ايده ‏هاى غديرى» و به همت كانون خورشيد و همكارى باشگاه ايده‏ پردازان مسجدى برگزار گرديده، كه علاقمندان بهترين ايده ‏هاى خود را با موضوع غدير در بانك ايده باشگاه ايده‏پردازان مسجدى به آدرس masjedidea.ir  و تا مهلت ارسال مهر ماه ۱۳۹۵ ارسال كرده ‏اند. ضمناً قرار بوده به برترين ايده ‏ها جوايز ارزشمندى اهدا شود، و منتخب ايده‏ هاى جمع ‏آورى شده در يک جلد كتاب مستقلاً به چاپ رسيده و منتشر شود.

به عنوان مثال:

برپايى نماز جماعت غدير خم در مساجد، به ويژه مساجد جامع شهر.

اهداى شال سبز به سادات مسجدى و پلاک على‏ عليه السلام به سادات مسجدى.

برپايى موكب شادى در خيابان‏ها و محله‏ هاى منتهى به مساجد شهر.

پخش نواهاى ولايى بر بام مساجد و منازل به طور هم زمان در شب عيد غدير.

عيادت از بيماران سالمند و كودک در بيمارستان‏ هاى شهر در ايام دهه ولايت و امامت.

ساخت مسجد در شهرها مطابق با اماكن تخريب شده در بقيع و غدير خم بر مبناى عكس ‏هاى به جا مانده.


طرحى ديگر براى ارائه ايده ‏هاى تبليغى تنظيم شده كه به اين شرح است:

۱. دستپخت نذرى:

مخاطب: عموم

مجرى: بانوان

محل اجرا: منزل

زمان اجرا: عيد غدير خم

مادر خانواده در منزل بهترين غذا را براى همسر و فرزندان خود طبخ نمايد. بسيارى از علما سفارش كرده ‏اند در منزل هم غذاى نذرى بپزيد؛ يعنى غذاى خود را نام و ياد اهل‏ بيت ‏عليهم السلام طبخ نماييد، ولو براى هل خانه باشد. روز عيد غدير خم تمرين خوبى براى پخت غذاى نذرى در منزل است. بانوان مى‏ توانند بهترين غذا و دستپخت خود را براى اهل منزل در اين روز تهيه كنند.


۲. افطار المؤمنين:

مخاطب: عموم

مجرى: مساجد و هيئات

محل اجرا: اماكن عمومى شهر

زمان اجرا: عيد غدير خم

توزيع افطارى ساده در مساجد شهر در شام عيد غدير. افطارى مسجد را مى‏ توان در اماكن عمومى و پرتردد انجام داد، تا فرهنگ روزه ‏دارى غدير نهادينه گردد.


۳. سفره هدايت:

مخاطب: عموم

مجرى: ائمه جماعات

محل اجرا: مسجد

زمان اجرا: عيد غدير خم

سادات و شيعيان مناطق مرزى و سنى‏ نشين، از اقليت ‏هاى دينى به ويژه از اهل ‏سنت محله خود دعوت به عمل آورده و آنها را مهمان سفره اطعام غدیر نمايند. اين سفره اطعام مى‏ تواند در مسجد محل و يا منزل ائمه جماعات پهن شود، و بسا باعث جذب ديگر مذاهب به مكتب تشيع گردد.


۴. با كاروان غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: ائمه جماعات و مبلغان دينى

محل اجرا: ميادين اصلى شهر

زمان اجرا: ماه ذى ‏الحجه

جهت ابلاغ غدیر انجام طرح نقشه‏ خوانى و پرده ‏خوانى غدير بر مبناى بيان روزشمار دهه ولايت و معرفى حوادث و وقايع غدير جذابيت خود را دارد؛ به اين صورت كه از ابتداى ماه ذى‏ الحجه مبلغان و ائمه جماعات در مناطق مختلف به وسيله نقشه ‏ها و پرده ‏هاى مربوطه، وقايع و حقايق غدير را به اطلاع عموم برسانند.


۵ . هنگامه بيعت:

مخاطب: عموم

مجرى : تشكل‏هاى مسجدى

محل اجرا: حياط مسجد

زمان اجرا: عيد غدير خم

طرح تهيه طومار بيعت با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مساجد شهر و در محافل و اماكن مذهبى و اعلام مراسم تجديد پيمان با ولايت اميرالمؤمنين و ساير ائمه‏ عليهم السلام به عموم مردم شهر. اين ايده مى‏ تواند ضمن جشن‏ هاى غديرى برگزار شود.


۶ . احياگران غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: رسانه ملى

محل اجرا: تلويزيون و راديو

زمان اجرا: دهه ولايت و امامت

معرفى فعاليت‏ هاى خودجوش و مردمى شيعيان جهان در معرفى غدير و ابلاغ پيام آن به مردم جهان. نمونه اين تجارب ارزشمند و به اشتراک گذارى آنها مى ‏تواند در تقويت ابلاغ غدير مؤثر باشد.


۷. ديگ غذاى نذرى:

مخاطب: عموم

مجرى: تشكل ‏هاى مسجدى، هيئات

محل اجرا: مسجد جامع

زمان اجرا: عيد غدير خم

در آستانه دهه ولايت -  عيد قربان تا غدير -  مى‏ توانيم يک ديگ خالى در وسط مسجد قرار دهيم و داخل آن مقدارى حبوبات و وسايل آش يا هر غذاى ديگر قرار دهيم و عموم را دعوت به فراخوان پخت آن نماييم. تجربه نشان داده است كه مى‏توان با اين روش، ده‏ها ديگ غذا در در محله، شهر و روستا آماده نمود و اطعام عمومى غدير را صورت بخشيد.


۸ . پايگاه نذورات غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: تشكل ‏هاى مسجدى

محل اجرا: مسجد

زمان اجرا: عيد قربان تا غدير

از ابتداى دهه ولايت و امامت -  يعنى عيد سعيد قربان -  در مجاورت مسجد پايگاه پذيرش نذورات و قربانى روز عيد غدير بر پا نماييم، و قربانى مردمى و نذورات آنها را تحويل گرفته، و با برنامه ‏اى منظم آنها را ميان عموم مردم توزيع نموده، و يا واسطه اطعام فقرا باشيم. حتى مى ‏توانيم اعلام كنيم قربانى ‏هاى خود را به نيت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مسجد ذبح كنيد.


۹. شب شعر غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: تشكل‏هاى مسجدى

محل اجرا: مسجد جامع

زمان اجرا: دهه ولايت و امامت

برگزارى محافل ادبى و شعرخوانى با موضوع عيد غدير و ولايت در مساجد و اماكن مذهبى با حضور شاعران و اديبان هر شهر، همراه با مسابقه مشاعره جهت جذابيت بخشيدن به اين مراسم.

مشاعره مى ‏تواند براى گروه ‏هاى سنى مختلف برگزار گردد. در پايان برگزيدگان اهداى جوايز صورت گيرد.


۱۰. ظرف اطعام غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: هنرمندان و خطاطان

محل: اماكن عمومى شهر

زمان اجرا: دهه ولايت و امامت

طراحى ظرف ويژه اطعام غدير جهت فرهنگ ‏سازى اطعام غدير و عرضه و توزيع و فروش در اماكن عمومى. اين ظروف مى ‏تواند لعابى، به رنگ‏ هاى سبز و آبى، همراه با خطوط اسليمى و به ويژه مزيّن به اسامى مبارک حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام باشد.


۱۱. قرض ‏الحسنه غدير:

مخاطب: عموم

مجرى: امام جماعت

محل اجرا: دفتر مسجد

زمان اجرا: عيد غدير خم

تأسيس صندوق قرض ‏الحسنه مسجد يا محله با عنوان صندوق غدير، جهت اعطاى وام و كمک به نيازمندان محله. امام جماعت به همراهى خيرين مسجدى و بزرگان و معتمدن محل مى ‏توانند در افتتاح و راه ‏اندازى اين صندوق سهيم باشند.


۱۲. پيام سبز:

مخاطب: سادات محله

مجرى: امام جماعت

محل اجرا: سراى محله

زمان اجرا: عيد غدير خم

ارسال كارت تبریک غدير همراه با يک شاخه گل از طرف مسجد به منزل سادات محله. اين كارت پستال مى‏ تواند شامل پيامى از خطبه غدير، عباراتى از زيارات غدير، دعوت به جشن به همراه يک شيرينى كوچک باشد.

پشتوانه‏ هاى تبليغى غدير در شيوه معصومين‏ عليهم السلام[۴]

چه براى آموزش غدير و چه در مقام دفاع از آن، استدلال به پشتوانه‏ هاى علمى آن عقل‏ها را بيدار مى ‏كند و طالبين راه راست را هدايت مى ‏نمايد. همان گونه كه دشمنان را از قدرت نمايى كاذب باز مى‏ دارد و مخالفانِ سقيفه ‏اىِ غدير را لال مى‏ كند. در نگاه ديگر اقرار دوستان يا دشمنان غدير در برابر استدلال ‏هايى كه براى اثبات آن مطرح مى‏ شود عظمت آن در بُعد علمى را نشان مى‏ دهد.

استناد به قرآن در تبليغ غدير، و استدلال با اشتهار و تواتر غدير بين همه مسلمانان، و استشهاد به عظمت سند و متن خطابه غدير، از شيوه ‏هايى است كه معصومين ‏عليهم السلام به كار گرفته ‏اند. اين استدلال‏ ها در برابر مخاطبان متفاوتى از دوست يا دشمن، در مقام ابلاغ غدير يا دفاع از آن مورد استفاده قرار گرفته؛ و اقرارهاى مخاطبين حاكى از تأثير به سزاى آنها در اين هدف داشته است. در چهار قسمت اين بخش، به موارد اين پشتوانه ‏هاى تبليغى غدير مى ‏پردازيم:


۱. دفاع از غدير به صورت استدلال

استدلال و اقرار گرفتن از دوست يا دشمن يكى از روش‏ هاى متداول در دفاع از غدير توسط امامان‏ عليهم السلام است. اين شيوه چه به صورت جمعى و چه انفرادى، به شكل گفتارى يا نوشتارى مكرر در زندگى امامان‏ عليهم السلام ديده مى‏ شود. چنانكه امام حسین‏ علیه السلام در مِنا از دوستان[۵]، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بارها از دشمنان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير اقرار گرفت؛ و اين به معناى استدلال به دليلى است كه مخاطب پذيرفته است.[۶]

همچنين امام هادى‏ عليه السلام در نامه به اهل اهواز برايشان درباره غدير استدلال فرمود.[۷] اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را مى ‏بينيم كه بر ابوبكر به طور خصوصى استدلال غديرى فرمود، و امام باقر عليه السلام را كه در اين باره براى ابوبصير ادله غدير را بيان فرمود. سه مورد از سيره معصومين‏ عليهم السلام در اين شيوه تبلیغ غدیر ذكر مى‏ شود:


الف) استدلال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر ابوبكر با حديث غدير

پس از غصب خلافت، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دائماً با ابوبكر و عمر با ترشرويى روبرو مى‏ شد، و هر چه آنان -  از روى نيرنگ -  خوشرويى نشان مى ‏دادند حضرت تغييرى در رفتار خود نمى‏ داد. ابوبكر براى اينكه به اين مشكل خاتمه دهد روزى غفلتاً و بدون اطلاع نزد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمد و از آن حضرت خواست تا در خلوت با هم گفتگو كنند.

در آن مجلس مطالبى بين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و ابوبكر رد و بدل شد و حضرت اتمام حجت‏ هاى بسيارى بر او نمود. از جمله مطالبى كه به عنوان استدلال براى محكوميت ابوبکر بر زبان جارى كرد اين بود كه فرمود:

تو را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير هستم يا تو؟

ابوبكر هيچ راهى جز اقرار نديد و گفت: البته كه تو هستى!! با اين اعترافِ ابوبكر به حقانيت غدير، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام استدلال نهايى را در برابر او مطرح كرد و فرمود:

تو كه از آنچه اهل دينِ خدا به آن نياز دارند دست خالى هستى، چه شده كه به دين خدا دست دراز كرده و مغرور شده ‏اى؟![۸]


ب) استدلال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با حديث غدير بر صحابه

روزى كه حق غدير در سقیفه پايمال شد حديثى را جعل كردند و از قول پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: خداوند براى اهل بيت نبوت و خلافت را جمع نمى‏ كند؟

اگر چه آن روز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آن حدیث را تکذیب كرد و كذب و افتراى آنان را به ساحت مقدس رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله اثبات فرمود، اما بعد از بيست و پنج سال گويا هنوز دروغشان را در برابر صاحب مظلوم غدير عَلَم كرده بودند. قوی ترين استدلالى كه مى‏توانست نشانِ جعلى بودن اين حديث باشد واقعه غدير بود كه بر لسان مبارک مولا على‏ عليه السلام جارى شد.

اين اتفاق در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله افتاد، در مجلسى كه با حضور دويست تن از سرشناسان مهاجر و انصار تشكيل شده بود و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نيز حضور داشت. در آنجا نماينده سقيفه يعنى طلحه از حضرت پرسيد: با ادعاى ابوبكر و اصحابش كه او را تصديق كردند چه كنيم كه از قول پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: خداوند براى اهل‏بيت نبوت و خلافت را جمع نمى‏ كند؟ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از سخن طلحه غضب كرد و بپاخاسته فرمود:

... دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه در غدير خم فرمود: هر كس كه من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است. من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟![۹]


ج) استدلال امام باقر عليه السلام با حديث غدير در پاسخ سؤال قرآنى

يک دليل قرآنى در پاسخ به يک سؤال قرآنى درباره غدير، گفتگويى بود كه طى آن امام باقر عليه السلام به ابوبصير فرمود: آيه «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم» درباره على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام نازل شده است.

ابوبصير عرض كرد: مردم به ما مى‏ گويند: چرا خداوند نام على و اهل‏بيتش را در كتابش ذكر نكرده است؟

حضرت فرمود: به مردم بگوييد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله آن را براى مردم تفسير نموده است. (و همچنين زكات و حج را)، و نيز نازل كرده «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم» كه درباره على و حسن و حسين‏ عليهم السلام است. (در بيان كلمه «اولى الامر») پيامبرصلى الله عليه وآله درباره على‏ عليه السلام فرموده: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ»، و نيز فرموده: شما را به كتاب خدا و اهل‏ بيتم وصیت مى‏ كنم ... .

اگر پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت مى‏كرد و اهل آيه «اولى الامر» را معرفى نمى‏ كرد آل عباس و آل عقيل و ديگران آن را ادعا مى‏ كردند!! ... وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت على‏ عليه السلام صاحب اختيار مردم بود ... ، چون پيامبر صلى الله عليه و آله ولايت او را به مردم ابلاغ فرموده و او را منصوب كرده بود.[۱۰]


۲. دفاع از غدير با استناد به قرآن

شيوه ‏اى كه در دفاع معصومين‏ عليهم السلام از غدير موارد متعددى دارد، استناد به قرآن در اين مسئله است. كتاب اللَّه كه پشتوانه همه مسلمانان و سند دائمى و مقبول آنان است، بهترين سند براى پذيرفتن حق درباره غدير است، كه ائمه‏ عليهم السلام از اين شيوه كمال استفاده را در هدایت مردم به سوى غدير برده‏ اند.

با توجه به اينكه بيش از ۳۰۰ آيه قرآن در طول واقعه غدير نازل شده يا در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير مورد استناد قرار گرفته[۱۱]، و چند آيه در منابع شيعه و سنى بالاتفاق مربوط به غدير است، استدلال براى غدير با استناد به قرآن رونق بيشترى دارد.

آيه تبليغ (يا اَيُّهَا الرَّسوُلُ بَلِّغ) و آيه اكمال (اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم...) و آيه سَئَلَ سائِل (سَئَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ) كه معروف ‏ترين آيات غدير هستند، بيش از همه در دفاع از غديرِ مظلوم مورد استناد قرار گرفته ‏اند.

اينک سيزده مورد از تبليغ غدير با استناد به قرآن را مى‏ آوريم، تا شيوه و كيفيت استدلال‏ هاى قرآنى غدير را از معصومين‏ عليهم السلام بياموزيم:


الف) استناد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به آيه اكمال در روزهاى اول غصب خلافت

آيه اكمال در سوره مائده تابلوى بلند غدير با محتواى عظيمِ نهايت درجه كمال در دين و نعمت و رضاى الهى است، كه چنين جلوه قرآنى را درباره غير غدير نمى‏ توان يافت.

در روزهاى اول غصب حق غدير، آميخته قرآنى آن را در برابر غاصبين قرار دادن و اتمام حجت با غدير در سايه قرآن از به ياد ماندنى ‏ترين نمونه‏ هاى تبليغ غدير است كه در طول تايخ انجام گرفته است.

هفت روز پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله، بعد از آنكه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از جمع قرآن فراغت يافت، در حالى كه غاصبين خلافت و بقيه مردم در مسجد بودند، قرآن در آغوش از خانه بيرون آمده و خطاب به آنان به عنوان اولين تبليغ غدير در سخنان مفصلى فرمود:

خداوند تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش فرمود...، و مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد... .

پيامبر صلى الله عليه و آله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ».

... خداوند در آن روز اين آيه را نازل كرد: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً»: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم». پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار تبارک و تعالى است... .[۱۲]


ب) استناد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به آيه اكمال در زمان عثمان در مسجد نبوى

در مجلسى كه به صورت مفاخره صحابه در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله تشكيل شد، هيچ كس نمى ‏توانست براى خود افتخارى منتسب به قرآن ادعا كند جز اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كه غدير را از متن قرآن مطرح كرد و همه به آن اقرار كردند.

آن حضرت در زمان عثمان بين دويست نفر از سرشناسان مهاجرين و انصار بُعد قرآنى غدير را با تفسيرى از لسان پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بيان فرمود:

خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولایت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدیر خم مرا منصوب كرد و در خطابه ‏اى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.

در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بوده‏ام على هم نسبت به او صاحب اختيار است، و خداوند عزوجل اين آيه را نازل فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً»: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم». پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكبر، تمام نبوتم و كمال دين خدا ولايت على بعد از من است... .

همه جمعيت مسجد به اين فضيلت غديرى قرآنى اقرار كرده گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم.

برخى حاضرين برخاستند و شهادت ديگرى درباره جدايى ناپذيرى غدير از قرآن دادند و گفتند كه به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده ‏اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز فرمود:

اى مردم ... ، خداوند شما را به ولايت امر كرده و من شما را شاهد مى‏ گيرم كه اين ولايت مخصوص اين شخص است -  و آن  حضرت دست بر دست على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام گذاشتند -  سپس مخصوص دو پسرش بعد از او، و سپس در جانشينان بعد از او از فرزندانش كه از قرآن جدا نمى‏ شوند و قرآن از آنان جدا نمى ‏شود تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.[۱۳]


ج) استناد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به آيه ولايت و تبليغ در برابر معاويه در جنگ صفين

كتاب خداوند قرآن كريم سند مورد اتفاق مسلمانان است. به همين دليل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جنگ صفین در برابر لشكرِ شام «غدير» را با استناد به «قرآن» تبلیغ فرمود.

آن حضرت در ميان لشكر خود در جمع مهاجرين و انصار و با حضور فرستادگان معاويه خطابه ‏اى ايراد كرد و طى آن غدير را با دو آيه «اطاعت اولو الامر» و «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»[۱۴] مطرح كرد و فرمود:

شما را به خدا قسم مى‏ دهم درباره قول خداوند: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم ...»[۱۵] و آيه «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذينَ آمَنوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعونَ...».[۱۶] ... كه خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسير كند ... .

آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... ، و فرمود: اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. اَلا فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ ... .[۱۷]


د) استناد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به آيه «عمَّ يتسائلون» در برابر معاويه در جنگ صفين

خداوند «نَبَأ عَظيم» را در آغاز جزء سى‏ام كتابش آورده، آن گونه سؤال برانگيز كه خود خدا هم پرسشى در كنارش آورده: «عَمَّ يَتَسائلونَ؟»!! اكنون لشكر معاويه مى ‏خواهد از اين آيه براى رجزخوانى در جنگ استفاده كند.

در روز جنگ صفين مردى از لشكر معاويه به ميدان آمد در حالى كه از يک سو غرق اسلحه بود و از سوى ديگر قرآنى را جلوى اسلحه ‏اش گرفته بود و اين آيه را مى‏ خواند: «عَمَّ يَتَسائلونَ، عَنِ النَّبَأ العَظيمِ، الَّذى هُم فيهِ مُختَلِفونَ ...»![۱۸]

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شخصاً به مبارزه او آمد و ابتدا از او پرسيد: آيا مى‏ شناسى نبأ عظيم را كه مردم بر سر آن اختلاف دارند؟ آن مرد اظهار بى ‏اطلاعى كرد! حضرت آيه را تفسیر كرد به خودش كه صاحب غدير بود و ايام الولايه را يادآور شد كه در آن حجت بر همه تمام گرديد. وسط ميدان جنگ صداى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شنيده مى‏ شد كه فرمود:

به خدا قسم مَنَم «نبأ عظيم» كه بر سر آن «اختلاف» دارند. بر سر «ولايت من» نزاع كرديد و از ولايت من باز گشتيد پس از آنكه آن را پذيرفتيد، و پس از آنكه به شمشير من نجات يافتيد با ظلم خود هلاک شديد. در روز غدير دانستيد و روز قيامت خواهيد دانست كه چه كرديد.[۱۹]


هـ) استناد امام باقر عليه السلام به آيه «تبليغ» در برابر حسن بصرى

لب فرو بستن از حقايق قرآنىِ غدير، يكى از ضربه‏ هاى شكننده ‏اى است كه دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام توانسته ‏اند با سكوت ‏هاى بى‏ جاى خود بر پيكره فرهنگى جامعه اسلامى وارد كنند و با بى‏خبر گذاشتن جامعه از حقايق ولايت راه را براى سقيفه هموار كنند.

يكى از دشمنان مرموز و موذى و منافق خاندان نبوت حسن بصرى است. او آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...»[۲۰]را مى‏ خواند و مى‏ گفت: درباره مردى نازل شده و نام او را نمى ‏گفت!!!

امام باقر عليه السلام با شنيدن اين خبر فرمود: او را چه شده است! اگر مى‏ خواست خبر مى ‏داد درباره چه كسى نازل شده است. جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و عرض كرد: خداوند به شما امر مى‏كند امتت را راهنمايى كنى كه وليّشان كيست و اين آيه را نازل كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله هم قيام كرد و دست على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.[۲۱]


و) استناد امام باقر عليه السلام به آيه «اولو الامر» درباره تفسير قرآنى غدير

چرا خدا در قرآن نام اهل‏ بيت ‏عليهم السلام را به صراحت نياورده است؟ براى آنكه عترت قرآن را تفسیر كند و ثقلین در كنار يكديگر معنى دهد، همان دوازده امامى كه در غدير معرفى شدند. اين سؤال را ابوبصير از امام باقر عليه السلام پرسيد و حضرت فرمود:

خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را براى مردم تفسير نموده است؛ (و همچنين زكات و حج را)، و نيز نازل كرده «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم»[۲۲] كه درباره على و حسن و حسين‏ عليهم السلام است. (در بيان كلمه «اولى الامر») پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على ‏عليه السلام فرموده: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، و نيز فرموده: شما را به كتاب خدا و اهل‏ بيتم وصيت مى ‏كنم ... .[۲۳]


ز) استناد امام صادق ‏عليه السلام به آيه «يَعرِفونَ نِعمةَ اللَّه» درباره انكار نعمت غدير در سقيفه

خداوند در قرآن از نعمتى ياد مى‏ كند كه مردم روزگارى آن را پذيرفته و بدان اقرار كرده ‏اند، ولى بعداً آن را انكار نموده‏ اند.

امام صادق‏ عليه السلام تغافل مردم از غدير صد و بيست هزار نفرى را به هنگام غصب خلافت، از مصاديق بارز اين آيه اعلام كرد. آن حضرت پس از بيان مفصلى از داستان غدير كه پيامبر صلى الله عليه وآله در آن روز فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ ... ، اين آيه را مطرح فرمود: «يَعرِفونَ نِعمَةَ اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرونَها»[۲۴]: «نعمت خدا را مى‏ شناسند و سپس آن را انكار مى ‏كنند» و سپس در تفسير آن فرمود: در روز غدير آن را مى‏ شناسند و در روز سقيفه انكار مى‏ كنند.[۲۵]


ح) استناد امام صادق‏ عليه السلام به آيه «تبليغ» درباره پشتوانه قرآنى غدير

قرآن سند دائمى و ترازوى سنجش فكر و اعتقاد يک مسلمان است. هر اعتقادى كه بر آيه ‏اى از قرآن استوار باشد استحكام كتاب اللَّه را به خود مى‏ گيرد و از گزند شبهه پراكنان در امان مى‏ ماند.

امام صادق‏ عليه السلام در اين باره فرمود: هر كس دينش را از كتاب خداوند بياموزد كوه ‏ها از جا كنده مى ‏شوند قبل از اينكه او تكانى بخورد.

سپس حضرت درباره مستند قرآنىِ غدير چنين فرمود: از جمله قول خداوند عزوجل است كه مى ‏فرمايد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».[۲۶]و از همين جاست قول پيامبر صلى الله عليه و آله كه به على‏ عليه السلام فرمود: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ... .[۲۷]

ط) استناد امام صادق ‏عليه السلام به دو آيه «فَانصَب» و «تبليغ» درباره آخرين دستور قرآنى غدير

امام صادق‏ عليه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى‏ فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدر الهى دارد. مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن را چنين فرمود:

خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب»[۲۸]: «وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن».

مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت. امام صادق‏ عليه السلام در اين باره مى ‏فرمايد:

تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى‏ گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...»[۲۹] نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.[۳۰]


ى) استناد امام صادق ‏عليه السلام به آيه «ازدادوا  كفراً» درباره غاصبين حق غدير

امام صادق ‏عليه السلام درباره آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ ازدادوا كُفراً ...»[۳۱]: «كسانى كه ايمان آوردند و سپس كافر شدند؛ بعد از آن ايمان آوردند و دوباره كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند...»، آن را به اولين غاصبين حق غدير تفسير كرده چنين فرمود:

اين آيه درباره ابوبكر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا (در ظاهر) به دين پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام (در ظاهر) اقرار كردند، ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على‏عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى‏ اند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.[۳۲]


ک) استناد امام رضا عليه السلام به سه آيه قرآن درباره الهى بودن امامت غدير

آنگاه كه نوبت به نشر معارف غدير و مقايسه آن با دنياى سراسر جهلِ سقيفه مى ‏رسد، پشتيبانى آيات قرآن از غدير عظمت آن را به رخ دشمن مى ‏كشد.

يكى از اين موارد روزهاى اول ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو در خراسان بود. آن روز مردم در مسجد جامع شهر درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى‏ گفتند. مردى بحث‏ هاى مسجد را به حضرت گزارش داد. حضرت تبسمى كرده فرمود:

خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. از يک سو قرآن را بر او نازل كرد...، و از سوى ديگر در حجةالوداع كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُمْ وَ اَتْمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».[۳۳]

مسئله امامت كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على ‏عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است ... .

آيا ارزش مقام امامت و موقعيت آن را در امت مى‏دانند كه حق انتخاب امام را داشته باشند؟ امامت منزلتى بالاتر و شأنى با عظمت‏تر و مكانتى رفيع‏تر و حدودى دقيق‏تر و درونى عميق‏تر از آن دارد كه مردم با عقل‏ هاى خود بدان برسند يا با نظريات خود بدان دست يابند يا بخواهند با انتخاب خود امامى براى خويش بپادارند... .

انتخاب خدا و پيامبر و اهل‏ بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده ‏اند، در حالى كه قرآن به آنان ندا داده است: «وَ رَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما كان لَهُمُ الخِيَرَةُ»[۳۴]: «پروردگارت آنچه بخواهد خلق مى ‏كند و انتخاب مى ‏نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست ...»، و همچنين فرموده: «ما كانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ اِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسولُهُ اَمراً اَن يَكونَ لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن اَمرِهِم»[۳۵]: «وقتى خدا و رسولش در مسئله‏ اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مسلمانى حق اختيار نمى‏ ماند»...[۳۶]


ل) استناد امام هادى‏ عليه السلام به آيه «ولايت» درباره شهادت قرآن به صدق غدير

معرفى قرآنى غدير وجوب پيروى از آن را در پى دارد، چرا كه مُهر تأييد كتاب الهى به معناى اجرايى شدن آن دستور قرآنى است. امام هادى‏ عليه السلام در بيان اين ارتباط قرآنىِ غدير مى‏ فرمايد:

صحيح ‏ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حدیث ثقلین است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. ما اين آيه را به صراحت در قرآن مى‏ يابيم كه مى‏ فرمايد: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا...»[۳۷]، و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى فرمود و اين آيه را درباره ‏اش نازل كرد.

بعد مى‏ بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش جدا كرد و اين عبارت را فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. از اين ارتباط مى‏ فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى‏ دهد.

لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى‏ شود و جز اهل عناد و فساد نمى ‏توانند از آن سرپيچى كنند.[۳۸]


م) استناد امام عسكرى‏ عليه السلام به آيه «اكمال» درباره منت عظيم خدا با غدير[۳۹]

مفسران قرآن چه كسانى جز اهل ‏بيت‏ عليهم السلام مى‏توانند باشند، كه شأن نزول آيات را بيان كنند و جهت كمال دين در آيه «اكمال» را از خزانه علم الهى استخراج نمايند. امام عسكرى‏ عليه السلام منت الهى در غدير را اين گونه در سايه قرآن تبيين مى ‏فرمايد:

آنگاه كه خداوند با بپاداشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت، خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».[۴۰]

۳. دفاع از غدير با استناد به شهرت غدير

با همه اقداماتى كه سقيفه به كار گرفت و توانست بسيارى از احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله را به فراموشى بسپارد، ولى درباره حديث غدير نتوانست مانع انتشار اين حقيقت پر ابهت شود، به گونه‏ اى كه تا امروز اشتهار واقعه غدير يكى از جهات مسلم غدير است؛ و در مقام دفاع و اتمام حجت درباره آن به اين جهت اشتهار بسيار اشاره شده است.

در واقع برنامه ‏ريزى خداوند متعال و رسول مكرم اسلام ‏صلى الله عليه و آله براى نشر پيام ولايت از غدير، به قدرى حساب شده بوده كه انتشار خبر آن قابل كنترل كسى نباشد. اولين حضور ۱۲۰ هزار نفرى در اسلام در برابر يك خطيب و تنوع برنامه‏ هاى سه روزه غدير، يك تبليغ استثنائى در تاريخ انبيا عليهم السلام را رقم زد كه هيچ سقيفه ‏اى را قدرت ممانعت از نشر آن نبود!!

نتيجه اين اشتهار آن بود كه در دوران‏ هاى مختلف بعد از غدير، هرگاه لازم بود از خصم درباره آن اقرارى گرفته شود، جاى انكارى وجود نداشت! بلكه مخالفين و به خصوص نسل‏ هاى بعدىِ آنان خود اقرار به شهرت حديث غدير مى‏ نمودند.

نتايج شهرت خبر غدير[۴۱]

اشتهار و معروفيت ماجراى غدير فوائد بسيارى را در بُعد تبليغى غدير براى آينده ‏هاى آن بر جاى گذاشت، كه به جهاتى از آن اشاره مى ‏كنيم.

در موارد بسيارى وقتى شهادت به نفع غدير از فرد يا گروهى درخواست مى‏ شد، فوراً بدون ترس از حاكمين و از كسانى كه در مقابل غديريان قرار داشتند پاسخ مثبت داده و شهادت مى‏ دادند.

دقيقاً از همين جاست كه تغافل مردم نسبت به غدير در هر زمانى به خصوص در ماجراى سقيفه براى همه واضح بوده، و هميشه تعبير اين بوده كه «چرا خود را به فراموشى زده‏ ايد»؟ در حالى كه چنين برخوردى را درباره كمتر موضوعى در اسلام مى‏ بينيم. يعنى درباره به فراموشى سپردن ماجراى سه روزه صد و بيست هزار نفرى در غدير، هيچ عذرى نزد هيچ قوم و ملتى نمى ‏تواند پذيرفته باشد!!

در اينجا مرورى خواهيم داشت به هشت مورد تبليغ غدير با تكيه بر اشتهار آن كه در جلوه‏ هاى مختلفى خود را نشان داده است:

الف) انتشار فورى و فراگيرِ خبر غدير

در زمانى كه وسائل ارتباط جمعى و خبر رسانى بسيار ابتدائى بود و اخبار با زمان زياد و با انگيزه ‏هاى ضعيف از شهرى به شهرى به صورت گفتارى و يا حد اكثر نوشتارى منتقل مى‏شد، چه طرحى لازم بود كه بتواند خبر غدير را در حد ابزارهاى ارتباطى امروز به طور گسترده منتشر نمايد. نه فقط مسلمانان آن روز توسط حاجيان اطلاع يافتند، بلكه كفار و مردمان شهرهاى دوردست و حتى پادشاهان كشورها خبردار شدند.

يک بُعد ماجرا مربوط مى ‏شد به اصل مسئله كه تعيين جانشين براى ختم نبوت بود. اين جهت براى همه مردم عالم اهميت داشت و در واقع چشم انتظار آن بودند، جز منافقين مسلمان نمايى كه بر ضد اسلام صحيفه امضا كردند و سقيفه تشكيل دادند و طبعاً غدير را هم فراموش كردند!

كلام امام صادق‏ عليه السلام را مى‏ شنويم درباره شيوع و پخش فورى خبر غدير در آن زمان، كه مى‏ فرمايد: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على‏ عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اين خبر در شهرها منتشر گرديد.

وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شما يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.[۴۲]

ب) ماجراى مشهور و معروف غدير

صد و پنجاه سال از غدير گذشته و خلفاى غاصب در انواع سقيفه ‏اى و اميه‏ اى و مروانى و عباسى يكى پس از ديگرى آخرين تلاش‏ هاى خود را براى اضمحلال تاریخ و اعتقاد غدير به كار گرفته ‏اند، اما اين نام زيبا همچنان از قله اسلام مى ‏درخشد، به گونه ‏اى كه امام موسى بن جعفر عليه السلام به شهرت و معروفيت آن را در تبليغ غدير مطرح كرده مى ‏فرمايد:

پيامبر صلى الله عليه و آله در ماجراى معروف و مشهور روز غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را معرفى كرده فرمود: اى مردم، آيا من صاحب اختيارتر از شما نسبت به خودتان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول‏ اللَّه. حضرت نگاهى به آسمان كرد و فرمود: خدايا شاهد باش -  و اين كار را سه بار تكرار كرد -  سپس فرمود: بدانيد كه هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على مولا و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.[۴۳]

ج) هزاران شاهد در غدير

شاهد در روز انكارِ حق به كار مى ‏آيد، تا با شهادت خويش غدير از دست رفته را به رخ طرفداران سقيفه بكشد و آنان را بر سر جايشان بنشاند. اما بر غديرِ عزيز بايد گريست كه با شاهدان ده ‏ها هزار نفرى همچنان مظلوم ماند و حقش علناً غصب شد. حتى اشتهار صد و بيست هزار نفرى آن كه در بازگشت حاجيان نزد خويشان و دوستانشان تبديل به شهرت ميليونى شده بود، نتوانست مانع ام الفساد صحيفه ملعونه شود!

امام صادق ‏عليه السلام به همين نكته اعتقادساز در دين ما اشاره كرده با تعجب مى ‏فرمايد: تعجب است از آنچه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كشيده است! (در روز غدير) آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى‏ گيرند!

اين همه از اهل مدينه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر از اهل مكه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على‏ عليه السلام را اعلان فرمود.[۴۴]

د) تغافل اكثريت مردم از غدير

فراموشى جرم نيست، اما تغافل جنايت بر عليه حقيقت است؛ به خصوص اگر فرياد حق‏ طلبى مظلوم به گوش شاهد رسيده باشد. جالب ‏تر هنگامى است كه اين فراموشى زدگى دسته جمعى باشد و همه حاضرانِ واقعه چشم در چشم يكديگر لب از ابراز حقيقت فرو بندند، و شرم و حيا و حتى وجدان را زير پا گذارند.

اين همان چيزى بود كه غدير دچارش شد و از ۱۲۰ هزار شاهد تنها سه نفر اعلان آمادگى كردند و بقيه نيامدند، حتى زمانى كه صاحب غدير بر در خانه ‏هايشان رفت و از آنان كمک خواست.

امام صادق ‏عليه السلام اين مظلوميت مكرر غدير را با سابقه ديگرى كه مردم در تغافل داشتند چنين بيان فرموده است:

مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ‏ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ‏ام و در بين شما هستم به اهل ‏بيت من بى‏ اعتنايى مى ‏كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى ‏شود...![۴۵]

هـ) اقرار غاصبين درباره غدير در شوراى عمر

در موقعيتى كه عمر كشته شد و شش نفر را براى خلافت معرفى كرد، اقرار همه پنج نفر به غدير يعنى حق مسلم على‏ عليه السلام در خلافت، و به معناى تسليم اين مقام به آن حضرت و ابطال پيشنهاد عمر است.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در آن مجلس به عنوان اتمام حجت برخاست و پنج نفر ديگر را درباره غدير قسم داد و پرسيد:

شما را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِبَ؟

همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست.

حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود: آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جُحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و  هر كس از تو سرپيچى كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟

همه در پاسخ به قسم دادن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست.

اگر چه طرح اين شورا براى ممانعت از حق صاحب غدير بود و عملاً هم به اقرار خود عمل نكردند و عثمان را انتخاب كردند؛ اما اقرار اين پنج نفر در موقعيت انتخاب خليفه دليل بر اشتهار خبر غدير دارد، تا آنجا كه در چنين موقعيت حساسى هم نتوانستند آن را انكار كنند.[۴۶]

و) اقرار جمعيت به غدير در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله

اگر همه حاضران مسجد نبوى كه دويست نفر آنان از مهاجر وانصار باشند، به فاصله بيست سال بعد از واقعه غدير، قسم ياد كنند كه در غدير بوده‏ا ند و «مَن كُنتُ مَولاهُ ...» را شنيده ‏اند، آيا اين بهترين شاهد بر شهرت خبر غدير نيست؟ به خصوص آنكه غاصب سوم حق غدير زنده باشد و حكومت را در دست داشته باشد، و با اين همه صحابه حاضر به چنين شهادت و گواهى باشند!!

اين اتفاق هنگامى افتاد كه در زمان عثمان مجلس بزرگى در مسجد نبوى با حضور صحابه تشكيل شد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين مجلس داستان غدير را به طور بسيار مفصل بيان فرمود، و مردم را قسم داد كه اگر در اين ماجرا حاضر بوده يا آن را شنيده ‏اند گواهى دهند. قسمتى از كلام حضرت در تبليغ غدير چنين بود:

خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب نمود و در خطابه‏اى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بوده‏ام على هم نسبت به او صاحب اختيار است.

همه جمعيت مسجد گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم ... . حضرت فرمود: شما را به خدا قسم مى‏دهم كسانى كه از دو لب پيامبر صلى الله عليه و آله اين مطلب را به ياد دارند برخيزند و شهادت دهند.

در اينجا چند نفر از بزرگان صحابه يعنى مقداد و ابوذر و عمار و براء بن عازب و زيد بن ارقم برخاستند و گفتند: ما شهادت مى‏دهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم آن هنگام كه تو در كنار آن حضرت بر فراز منبر در غدير ايستاده بودى و آن  حضرت آن سخنان را درباره تو مى ‏فرمود.

در جامعه ظلمانى و غبارِ سقيفه گرفته زمانِ عثمان، تبليغ و دفاع از غدير با استناد به شهرت آن انجام گرفته است. اقرارِ جمعِ بزرگى از صحابه نشانگرِ فراگيرى و اشتهار واقعه است، با توجه به گذشت زمانى كه در آن تلاش بى‏ وقفه براى نابودى فرهنگ غدير و به فراموشى سپردن آن انجام مى‏ شد.[۴۷]

ز) شهادت گروهى به غدير پس از ۲۵ سال

با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال مى ‏داد خاكسترِ سياه سقيفه اثرى از غدير در دل‏ ها باقى گذاشته باشد. اما بنيانگذارش چنان برنامه‏ اى تدارک ديده كه هيچ اقدامى قادر به محو آن نمى ‏توانست باشد.

اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار سقيفه آغاز شده بود. احياى غدير نشانه ‏گيرى قلب سقيفه با تير فولادين ولايت بود، كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اولين اقدامات خود دست به كار آن شد.

شيوه تبليغ غدير در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقيفه هم به عنوان جذاب‏ترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر جنگ بدر و اُحُد و خیبر را فراموش كرده بودند!

در چنين شرايطى كه سقيفه رنگ مى‏باخت و صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، و عِده‏اى از صحابه حاضر در غدير نيز در اجتماع حضور داشتند، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مجلسى استثنائى براى اين منظور تدارک ديد.

آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل مسجد كوفه و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت. در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد.

استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى مى‏شد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده‏ اند بازگو كنند. اين بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر فراز منبر قرار گرفت و اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در رديف‏ هاى اول جلوى منبر نشستند. در اين حال كه مردم نمى ‏دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:

به خدا قسم مى‏ دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده ‏اند، و در روز غدير خم در بازگشت از حجةالوداع از آن حضرت شنيده ‏اند كه درباره من -  در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود -  فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. قسم مى‏ دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد.

پس از اين كلام حضرت، عده زيادى -  كه حداقل سى نفر ذكر شده ‏اند -  برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده ‏هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند.

لذا فرمود: در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى‏ رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد. سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ‏ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى‏ دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده ‏ايم!!! حضرت هر يک از آنان را -  به دليل اينكه دانسته كتمان مى ‏كنند -  نفرين كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند. خدا هم هر يک را به نفرين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مبتلا كرد.

چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم[۴۸]، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله‏ اى انكار ناپذير است.[۴۹]

ح) اقرار صحابه به غدير پس از ۵۰ سال

با گذشت پنجاه سال از غدير و در زمانى كه صاحب غدير را علناً بر فراز منبرها مورد سب و لعن قرار مى‏ دادند، باز هم غدير است و شهرت آن!! تاريخ نويسان متحير مانده ‏اند كه غدير چقدر مشهور بوده كه وقتى سومين امام غدير يعنى سيدالشهداء عليه السلام در مراسم حجّى كه به دستور معاويه اداره مى ‏شود، مردم را درباره آن قسم مى‏ دهد ۲۰۰ نفر صحابى و ۵۰۰ نفر از تابعين به آن اقرار مى ‏كنند.

امام حسين‏ عليه السلام با ابراز انزجار و تنفر از اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام غدير را مطرح كرد و حاضرين را قسم داد و فرمود: شما را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا مى ‏دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: بايد حاضران به غايبان خبر دهند؟ جمعيت حاضر گفتند: آرى به خدا قسم.[۵۰] و اين به معناى اشتهار غدير در اوج خفقان اموى بود.

۴. تبليغ غدير با استناد به خطابه آن

تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله است، از روش‏ هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است.

در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش‏ هايى است كه در اتمام حجت‏ هاى مربوط به غدير جلب توجه مى‏ كند.

شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاج ها بسيار به چشم مى‏ خورد. ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مى‏ آوريم:

الف) استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبر صلى الله عليه و آله

تشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شده ‏اى است كه براى اين امر مهم تدارک ديده شده بود.

اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مى‏ فهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمى‏ تواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.

هفت روز پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:

خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبر صلى الله عليه و آله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.[۵۱]


ب) نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعه

خفقان سقيفه و بنى ‏اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارک امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى ‏اميه و قبل از تسلط بنى ‏عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده‏ سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.

اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه‏ اى در سه روز با خطابه ‏اى به طول بيش از يک ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل‏ هاى بعد هستيم.

امام باقر عليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:

پيامبر صلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ ‏هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.

آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز آن سنگ‏ ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: «الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ...».[۵۲]


ج) شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرا

خفقان بنى‏ عباس به اوج خود رسيده و متوكل‏ ها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كرده ‏اند؛ و اينک دهمين امام غدير را به صورت تبعيد از مدينه به سامرا آورده ‏اند.

در چنين شرايط اسف‏بار و خطرناكى، حضرت امام على النقى‏ عليه السلام زيارتنامه مفصلى براى روز غدير به شيعيان آموخت. آن حضرت ضمن آن زيارت حتى بناى منبر غدير و شرايط و متن خطابه مفصل غدير را بيان فرمود.

قسمتى از اين زيارت چنين است:

من شهادت مى ‏دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه را درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد ... . سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما نرساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى.

...شهادت مى ‏دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.

آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و تقیه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان اين آيه را بر او نازل كرد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».

اين بود كه آن  حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه ‏اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش.

سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ‏ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.[۵۳]

پيامبرِ صلى الله عليه و آله مبلّغ[۵۴]

رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از ابتداى بعثتش به انذار مردم پرداخته بود، به خصوص در طى سال‏ هايى كه در مكه بود. اصولاً انذار منصبى الهى است كه مخصوص پيامبران است، خواه اين امر خطير را خود به انجام رسانند، يا برعهده ديگران گذارند. رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله نيز شريف‏ترين انذاركنندگان و سرور آنان بود، و خداى تعالى او را در آيه شريفه «انما انت منذر»[۵۵] به اين صفت توصيف نموده است.

آن حضرت مدت كوتاهى بعد از بعثت، تبليغ را نيز بر امر خطير انذار افزود و آن را تا زمان هجرت و بعد از آن تا وفاتش ادامه داد. مسئله انذار همانند بيدار كردن شخص خواب ‏آلود و راهنمايى نابيناست. انذار دعوت كافر است، و آن كس كه به توحيد و رسالت الهى ايمان ندارد.

طرف خطاب در انذار عموم جامعه بشرى است؛ جامعه‏اى كه بسيارى از آنها با حق سر ستيز دارند و بدان كفر مى‏ورزند و به شدت با انذار كنندگان دشمنى مى‏ كنند. اما تبليغ، آموزش فرد ناآگاه و راهنمايى انسان‏ هاى بيدار به سوى سعادت و زندگانى مقدس است، و در واقع بيان احكام الهى است كه بر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است.

دعوت شدگان در تبليغ مسلمانان هستند؛ يعنى همانان كه با زبان به توحيد و رسالت الهى اقرار كرده ‏اند. تبليغ بيان اصول اسلام و اركان آن است، تا شخص مسلمان آنچه را كه براو واجب است و به واسطه آن در عقايد كردار و گفتار از ديگران جدا و ممتاز مى‏ شود بشناسد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در كتاب خدا با نام «مبلّغ» وصف نشده است، با اينكه مأمور به تبليغ و سيد و سرور مبلغان و الگوى آنان بود. دليل اين امر شايد آن باشد كه مبلغان در جامعه بشرى بسيار اند و اصناف مختلفى دارند. از اين رو، تبليغ در نظر افراد بشر مقامى خاص براى پيامبران شمرده نمى‏ شود. به خلاف انذار، كه به پيامبران بزرگوار اختصاص دارد.

بر اين اساس، جايگاه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله شريف‏تر و والاتر از آن است كه در كتاب خدا به صفتى توصيف شود كه بعضى از پيروان و افراد امتش و حتى ديگران بدان وصف مى شوند!

البته تبليغ نبوى از اين جهت كه بر مسلمانان و واسطه ميان ايشان و خداست با تبليغ بشرى متفاوت است. پيامبر گرامى ‏صلى الله عليه وآله هم صادق است و هم تصديق شده از جانب خداوند، و تبليغ او بى هيچ شكى صدق و راستى است. بر خلاف ابلاغ‏هاى بشرى، كه احتمال راست و دروغ هر دو در آن وجود دارد. علاوه بر اين، تبليغ بشرى فقط با گفتن و نوشتن محقق مى‏ شود، بر خلاف تبليغ نبوى كه مانند گفتار او، با عمل او و نيز با تأييد عمل ديگرى توسط او تحقق مى ‏پذيرد.

اين همان سنت است كه عبارت از گفتار و كردار و تقرير معصوم مى‏ باشد، زيرا پيامبر ما صلى الله عليه و آله مظهر عصمت، و به شهادت آيه تطهير و آيات ديگر قرآن از هر خطا و لغزش مبرّا بوده است. عقل نيز حكم مى‏كند كسى كه از جانب خدا مبعوث شده بايد چنين باشد، و گرنه لازم مى‏آيد كه خداوند خطا و اشتباه را الگو و اسوه مردمان قرار دهد! تعالى اللَّه عن ذلك علوّاً كبيراً.

با در نظر گرفتن آنچه گفته شد، فرق بين روزهاى سه گانه: بعثت، انذار و روز تبليغ معلوم مى‏ شود. روز بعثت بر خلاف روزهاى انذار و تبليغ يک روز بود. اما آن دو روز ديگر در طول حيات خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله پيوسته بر پا بوده و ادامه داشته است.

هر كدام از اين سه روز با ديگرى پيوندى دارد، به طورى كه اگر دومى نبود هدف روز نخستين محقق نمى‏شد. روز انذار، هدف و مقصود از مبعث بود، و روز تبليغ هدف و مقصود از روز انذار.

روزهاى اصلى و حلقه‏ هاى اساسى حيات رسول معظم ‏صلى الله عليه وآله بود. اما هدف نهايى، به گواهى آيه شريفه «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» در روز غدير تحقق يافت.

تشكر از خالِق و مُبلّغ غدير[۵۶]

اكنون وظيفه ما پيروى دقيق از عملكرد چهارده معصوم ‏عليهم السلام در تبليغ غدير و دفاع از آن است، تا بالاترين امر به معروف را كه رساندن پيام غدير است با آخرين ابزار و برترين كيفيت تا دوردست ‏ترين نقاط جهان، با تداركى براى امروز و آينده ‏هاى غدير به ثمر رسانيم.

اينجاست كه از خداوندِ خالقِ غدير و از رسولِ مُبَلِّغِ غدير و از اميرِ صاحبِ ولايتِ غدير تشكر كرده ‏ايم، كه امامت را به دست بشر نسپردند و بالاترين اتمام حجت را درباره ولايتِ حجج الهى به انجام رساندند. و اينجاست كه با اقتدا به ابلاغ كننده اعظم غدير خواهيم گفت:

اَلا وَ قَد اَدَّيتُ، اَلا وَ قَد بَلَّغتُ، اَلا وَ قَد اَسمَعتُ، اَلا وَ قَد اَوضَحتُ: آگاه باشيد كه ادا نمودم، آگاه باشيد كه ابلاغ كردم، آگاه باشيد كه (به همه) شنوانيدم، آگاه باشيد كه روشن نمودم.

تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير[۵۷]

يكى از مسائل مهم در فرهنگ غدير، نحوه و تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير است. در اين باره كتابى ارزشمند معرفى مى‏ گردد:

تكنولوژى تبليغ در خطابه غدير، سيد حسينى حسينى، فارسى، چاپى، منير، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۹۶ ش، رقعى، ۲۶۴ ص. در اين كتاب طى دوازده گفتار، مفصل در مورد شيوه ‏هاى تبليغى كه در ماجرا و خطبه غدير به كار گرفته شده صحبت كرده و مطلب را از هر جهت تمام كرده است.

جهت‏گيرى‏ هاى تبليغى غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام[۵۸]

دستور به ابلاغ و تبليغ غدير و بسترسازى براى اين مهم در دستورات ائمه معصومين ‏عليهم السلام به عنوان يک برنامه جدى به چشم مى‏ خورد، كه بايد انواع جهت‏گيرى‏ هاى آن را به دقت مورد مطالعه قرار داد.

در اينجا منظور از جهت گيرى‏ها، فضاى حاكم بر عملياتى است كه تبليغ غدير ضمن آن انجام مى‏ گيرد، و تبعاً باعث مى‏ شود دشمن در مقابله با آن فلج شده و توان مقابله نداشته باشد.

دشمن غدير از همه بهتر مى ‏داند كه سندى مهم‏تر از آن در برابرش وجود ندارد. در نتيجه با شمشيرهاى جعل حديث بر ضد غدير و تيرهاى مسموم تحريف و نيزه ‏هاى تكذيب حقايق و سپرهاى مظلوم نمايى براى اهل سقيفه به ميدان آمده ‏اند و واقعاً از هيچ تلاشى فرو گذار نكرده ‏اند.

با همه اينها در طول چهارده قرنى كه بر غدير و سقيفه گذشته، راويان خودشان، كتاب‏هاى خودشان، شعراى خودشان، قبل از ما مُبلِّغ غدير بوده ‏اند!! اين نيست جز شاهكار تبليغىِ مُبلِّغ اعظم غدير با هدايت مستقيم خالق اعظم آن، كه نه تنها دشمن را در تلاش نافرجامش متحير نموده، بلكه او را وادار كرده كه در راه اين تبليغ گام بردارد و راه فرارى از آن نداشته باشد.

اين جهت گيرى‏ ها در زمان هر يک از معصومين‏ عليهم السلام به گونه ‏اى جلوه كرده است. جمع‏ بندى آنها را مى‏ توان در آغاز مراسم غدير از يک سو و روند تبليغاتى آن بعد از واقعه از سوى ديگر جستجو كرد.

جهت گيرى‏ ها در برنامه سه روزه غدير را مى ‏توان تشكيل مراسم غير عادى براى غدير، فرمان ابلاغ عمومى آن، ايجاد زمينه شهرت و استفاده از فرصت‏ هاى حساس در تبليغ غدير ذكر كرد؛ و محوريت پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغ غدير از نمونه‏ هاى بارز آن است.

در جهت‏گيرى‏ هاى بعد از واقعه غدير بايد رسميت آن در تقويم اسلام، اهتمام در نقل آن و ترويج ادبيات خاص غدير را يادآور شد.

جهت‏گيرى‏ هاى تبليغى غدير با مستندات آن در هشت قسمت ارائه مى ‏شود:

پانویس

  1. تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۲۵۶ - ۲۶۸.
  2. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۰.
  3. برگرفته از ايده ‏هاى سايت «باشگاه ايده‏ پردازان مسجدى».
  4. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۴۹-۸۳.
  5. كتاب سليم: حديث ۲۶.
  6. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸ و ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲، ۴۱۶، ۴۱۷. كتاب سليم: حديث ۱۱ و  ۱۴. مواردى از اين اقرارها در قسمت ‏هاى قبلى كتاب ذكر شد.
  7. بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.
  8. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳-۱۸.
  9. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۶، ۴۱۷.
  10. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱.
  11. در اين باره مراجعه شود به كتاب «غدير در قرآن، قرآن در غدير».
  12. روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
  13. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.
  14. مائده /  ۵۵ .
  15. نساء /  ۵۹ .
  16. مائده /  ۵۵ .
  17. كتاب سليم: حديث ۲۵.
  18. نبأ / ۱-۳.
  19. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ .
  20. مائده /  ۶۷ .
  21. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۴.
  22. نساء /  ۵۹ .
  23. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱.
  24. نحل /  ۸۳ .
  25. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.
  26. مائده /  ۶۷ .
  27. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳.
  28. انشراح / ۷، ۸.
  29. مائده /  ۶۷ .
  30. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.
  31. نساء /  ۱۳۷.
  32. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.
  33. مائده /  ۳.
  34. قصص /  ۶۸ .
  35. احزاب /  ۳۶.
  36. غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .
  37. مائده /  ۵۵ .
  38. بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.
  39. بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.
  40. مائده /  ۳.
  41. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  42. اثبات‏ الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .
  43. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.
  44. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.
  45. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.
  46. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۳۲، ۳۵۱، ۳۷۳، ۳۸۱.
  47. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.
  48. جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مى‏توانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام» مراجعه شود.
  49. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج ‏البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .
  50. كتاب سليم: حديث ۲۶.
  51. الكافى: ج ۸ (الروضه) ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
  52. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ .
  53. مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.
  54. رستاخيز نور (ترجمه كتاب يوم الانسانية، صدر، شانه ‏چى) : ص ۷۹-۸۴.
  55. رعد /  ۷.
  56. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۱.
  57. غدير در آئينه كتاب.
  58. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۴۹-۲۱۳.