آیه ۳ مائده و غدیر
مشخصات آیه | |
---|---|
نام سوره | مائده |
شماره آیه | ۳ |
جزء | ۶ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | ولایت امیرالمؤمنین عامل اکمال دین و مایه ناامیدی دشمنان آن |
ترتیل آیه 1:22 ترجمه صوتی 1:37 |
آیهای مربوط به اقدامات پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله در غدير
آیه ۳ سوره مائده، مشهور به آیه اکمال، از جمله مهمترين و مشهورترين آيات غدير كه در اثناء خطبه غدير بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده است.[۱]
بستر نزول آیه ۳ سوره مائده چنین تبیین شده است: آیات زیادی از قرآن در طول سفر پیامبر از مدینه به مکه و بازگشت به آن نازل شده که 21 آیه مستقیماً به موضوع غدیر و پیام آن مربوط است. این آیات نشاندهنده پشتوانه الهی و دستور مستقیم خداوند در مراسم غدیر است. برخی آیات به ختم رسالت و آغاز ولایت اشاره دارند و برخی دیگر مردم را برای امتحان بزرگ الهی آماده میسازد. همچنین، غدیر به عنوان فتح بزرگ و یأس دشمنان معرفی شده و بر اهمیت ابلاغ ولایت تأکید میشود. در نهایت، این آیات کمال دین و اوج نعمت خدا را با ولایت اعلام میکنند. اين آيات ۴۹ آيه است و در ۲۱ مورد نازل شده است.[۲]
از جمله این آیات، بخشی از آیه ۳ سوره مائده است: الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً؛ امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را بهعنوان دين شما راضى شدم .
موقعيت تاريخى نزول
موقعیت تاریخی نزول آیه ۳ سوره مائده از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: در اوج حساسترين مقطع مراسم غدير، كه على بن ابىطالب عليه السلام بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشت و آن حضرت از بالاى منبر غدير على عليه السلام را به جهانيان نشان مىداد و معرفى مىكرد، اين آيه نازل شد.
پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را از فراز دست بر زمين گذاشت و نزول آيه را به مردم چنين خبر داد: خدايا! تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودن على در اين روز، اين آيه را درباره او نازل كردى: و هر كس غير از اسلام در پى دين ديگرى باشد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.[۳]
موقعيت قرآنى آیه
موقعیت قرآنی آیه ۳ سوره مائده از سوی برخی محققان چنین توصیف شده است: از نكات قابل توجه در اين آيه آن است كه مفهوم اکمال و مفهوم ناامیدشدن کفار در يک آيه واقع شده و هر دو قسمت در مورد اعلان ولايت در غدير نازل گرديده است. در روايتى امام عليه السلام درباره آيه مىفرمايد: اين آيه هنگامى بود كه ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام نازل شد.[۴] يعنى مسئله اعلام ولايت پايان يافت و قسمت اکمال آیه نازل شد. اين ارتباط بين كلمه «اليوم» در اول اين دو فراز: «الْيَوْمَ يَئِسَ» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ» تا آنجا ادامه دارد كه درباره آيه اكمال گفته شد: روز نزول آن و روزى كه خدا كاملشدن دين را اعلام مىفرمايد عيد مؤمنين است.[۵]
درباره آيه ۳ سوره مائده هم روايتى[۶] وارد شده كه روز نزول آن عید مؤمنان خوانده شده و اين دو عيد به يک نقطه باز مىگردد؛ يعنى با اعلان ولايت در غدير هم دين كامل شد و هم دشمنان مأيوس شدند؛ و كلمه «الْيَوْمَ» در آيه به يک روز باز مىگردد و آن روز غدير است، بهخصوص آنكه هر دو در يک جمله واقع شدهاند.[۷]
زمان و مكان نزول آيه اكمال
برخی محققان درباره زمان و مکان نزول آیه ۳ سوره مائده مطالبی عرضه کردهاند: اين آيه در روز هيجدهم ذىالحجه سال دهم هجرت در منطقه غدير خم پس از اعلان ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از فراز منبر غدير نازل شده است. اكثر رواياتى كه در شأن نزول و تفسير اين آيه وارد شده زمان و مكان آن را ذكر كردهاند و حتى در بعضى روايات نام «غدير» نشانگر زمان و مكان آن با يک كلمه است. عباراتى هم با دقت بيشترى زمان و مكان نزول آن را تعيين كرده است:
روایاتی درباره شأن نزول آیه
- امام رضا علیه السلام در حالى كه فضايل روز غدير را بيان مىكرد فرمود: در اين روز این آيه نازل شد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۸]
- اميرالمؤمنين عليه السلام داستان غدير را ذكر كرد تا فرمود: سپس خدای بلندمرتبه آیهاش را نازل کرد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۹]
- امام صادق عليه السلام نيز واقعه غدير را ذكر كرد تا فرمود: پس جبرئيل كلام خداوند عزوجل را نازل كرد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۱۰]
در روايات ديگرى، نزول آيه بر فراز منبر و پس از عبارت «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست» ذكر شده است:
- ابوسعيد خُدرى، كه در غدير حاضر بود، مىگويد: هنوز پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر پايين نيامده بود كه اين آيه نازل شد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۱۱]
- پيامبر صلى الله عليه و آله در متن خطبه دقيقاً بعد از آنكه على عليه السلام را بر فراز دست خويش معرفى نمود چنين فرمود: خدايا تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودنش در اين روز، درباره او اين آيه را نازل كردى: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۱۲]
- در يک روايت هم «يوم الولاية» ذكر شده كه اميرالمؤمنين عليه السلام كيفيت نزول آيه را در آن بيان مىكند و مىفرمايد: خداوند در روز ولايت به محمد صلى الله عليه و آله فرمود: اى محمد، به مردم خبر ده كه من امروز دينم را براى شما كامل كردم و نعمتم را بر شما تكميل نمودم و اسلام را بهعنوان دين شما راضى شدم.[۱۳]
- در روايت ديگرى زمان و مكان با يک عبارت بيان شده است: سلمان و ابوذر و مقداد و عمار مىگويند: به خدا قسم، از آن عرصه تكان نخورده بوديم كه اين آيه نازل شد.[یادداشت ۱][۱۴]
از مجموع روايات استفاده مىشود كه نزول اين آيه در روز غدير بوده است. مىتوان گفت که پس از اعلان ولايت بر منبر غدير جبرئيل اين آيه را از جانب خدا آورده كه مهر تأييدى بر انجام رسالت در آيه تبلیغ باشد. در زمينه زمان و مكان نزول آيه اكمال سه نكته قابل ذكر است:
نكته اول: آن روزى كه دين كامل شد
كلمه اليوم در آيه به تنهايى نشانگر زمان خاصى براى اين آيه است؛ زيرا «الف و لام» در چنين مواردى «الف و لامِ عهد» خوانده مىشود و بهمعناى روزى معین بين گوینده و شنونده تلقى مىشود. آنچه به اهميت كلمه اليوم مىافزايد جمله بعد از آن است كه خبر از كاملشدن دين را مىدهد.
اين تركيب خاص شنونده را برای اطلاع تحریک میکند؛ اطلاع از اینکه اين كدامين روز است كه خداوند به حد كمال رسيدن دين را در آن اعلام مىفرمايد و اینکه چه مسئله مهمى اعلام شده كه باعث كمال دين شده است. همانگونه كه يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه (آیه ۳ مائده) بر ما يهوديان نازل شده بود و روز دقيق نازلشدن آن را مىدانستيم، آن روز را عيد مى گرفتيم.[۱۵]
وقتى معلوم شود «امروز» همان روز غدير است و آن خبر خاص كه در آن روز اتفاق افتاده اعلام ولايت است، اهميت ثبت قرآنى اين مسئله كه براى نسلهاى آينده مسلمانان به يادگار گذاشته شده معلوم خواهد شد و غدير را به ابديت قرآن پيوند خواهد داد.[۱۶]
نكته دوم: شبهه نزول آيه هنگام سخنرانى
نازلشدن آيه اكمال در هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول سخنرانى بوده هيچ مشكلى ندارد؛ زيرا وحى بر قلب آن حضرت نازل شده و دريافت آن در حين گفتار ممكن است. اينگونه نبوده كه هميشه در هنگام وحى حضرت سكوت كند و آرام بگيرد؛ بلكه به تناسب موقعيتها و لزوم اعلان آيهاى درباره آن وحى نازل میشده است. قلب و روح پيامبر صلى الله عليه و آله گشادهتر از آن بوده كه بتواند در حين كارى وحى را دريافت كند.
از سوى ديگر موقعيت كمال دين هنگامى است كه على عليه السلام معرفى شود؛ پس بهمحض بلندكردن آن حضرت بر فراز منبر و اعلان ولايت او دقيقترين زمانى فرا رسیده كه بايد چنين آيهاى نازل شود. بنابراين دليلى ندارد که نزول اين آيه به قبل از سخنرانى يا بعد از آن موكول شود. كلام پيامبر صلى الله عليه و آله هم دقيقاً آن لحظه را در خطبه غدير تعيين كرد؛ آنجا كه پس از معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خدايا، تو اين آيه را درباره وليّت على نازل كردى، هنگامى كه ولايت او تبيين شد و در اين روز او را منصوب فرمودى.[۱۷]
اگر هم كسى معتقد باشد كه وحى حتماً بايد در حال آرامش و سكوت باشد، باید فرض شود كه اين آيه قبل از خطبه بر آن حضرت نازل شده و اعلام نزول آن در هنگام خطبه بوده است. در اين صورت مجموعه برنامه سخنرانى از طرف خدا و رسولش اينگونه آماده شده كه اين آيه قرآن شأن نزولش هنگامى است كه اين رسالت به انجام برسد، اگر چه اصل نزول آن از قبل باشد. شايد مؤيد اين مطلب را بتوان اين نكته قرار داد كه حضرت اين آيه را سه بار تلاوت فرمود، در حالى كه نزول آن یک بار بوده است؛ به اين معنى كه در هنگام اعلام يک آيه با در نظر گرفتن موقعيت، هر اندازه صلاح باشد ممكن است تكرار شود و اين ارتباطى به اصل نزول آيه ندارد.[۱۸]
نكته سوم: نكته انحرافى در روايت اهل سنت
درباره زمان و مكان نزول آيه در روايات اهل سنت يک نقطه انحرافى بهچشم مى خورد: اينكه در رواياتى نزول اين آيه در روز عرفه و در عرفات ذكر شده است. اكثر اين روايات به نزول مسئله ولايت در آنجا اعتراف كردهاند و فقط زمان و مكان آن را تغيير دادهاند. برای حل اين نقطه انحرافی دو پاسخ وجود دارد:
پاسخ اول: اشتباه در قرائت «عَرَّفَهُ»
در روايات عبارت «يوم عرفه» آمده كه اين عبارت، اشتباهاً يا عمداً، معناى نادرستى پيدا كرده كه به قرائت غلط آن باز مىگردد. اين عبارت را دوگونه مىتوان خواند: «يَوْمُ عَرَفة؛ روز عرفه» و «يَوْمٌ عَرَّفَهُ؛ روزى كه او را معرفى كرد». در روايت اصلى، معناى دوم منظور بوده كه در روز معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام براى ولايت آيه اكمال نازل شده است، ولى چون حرکتگذاری و حتى نقطهگذارى در كتابهاى قديم مرسوم نبوده، عدهاى اشتباهاً و عدهاى عمداً به احتمال اول متمایل شدهاند.
اين احتمال هم وجود دارد كه منشأ اشتباه رواياتى باشد كه در عرفه پيشبينى نزول اين آيه براى پيامبر صلى الله عليه و آله را ذكر مىكند، كه بعضى اشتباهاً آن را روز نزول آيه خيال كردهاند. روايت چنين است: «وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در موقف (عرفات) وقوف داشت، جبرئيل از طرف خدا نزد حضرت آمد و گفت: اجل تو نزديک شده... پس على را براى مردم به عنوان عَلَم و نشانه بپادار...، كه من پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نكردهام، مگر بعد از كمال دينم و اتمام نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى با دشمنانم. و اين كمال توحيد من و تكميل نعمتم بر خلقم است... پس «امروز دين شما را كامل كردم...».[۱۹]
دليل اين اشتباه آن است كه بعد از اين قسمت در همين روايت آغاز مراحل نزول آيه تبلیغ را بيان مىكند. در این قسمت، حضرت از شر قوم خود از ابلاغ اين پيام طلب معذوريت كرد و پس از تأكيد امر الهى درخواست حفظ خود را از آنان نمود و این درخواست پذيرفته شد. سپس خطبه مفصل غدير را ذكر مىكند كه در متن آن نزول آيه پس از ابلاغ عبارت «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست» بهصراحت ذكر شده است. بنابراين، معلوم مىشود آنچه در اول اين روايت آمده به معناى پيشبينى نزول آيه است نه اصل نزول آن.[۲۰]
پاسخ دوم: هدف از تحريف در تاريخ آيه
مؤسس اين شبهه در برابر انبوه رواياتى كه نزول آيه را در روز غدير ثابت مىكند شخص عمر بن خطاب است. اين اقدام عمر در برابر آيه اكمال سابقه دارد و جنبه انحرافى ديگرى نيز در اين ماجرا بهچشم مىخورد و پيداست كه مؤسس سقيفه از همه بيشتر اهميت آن را دريافته كه دست به تحريف لفظى و معنوى آن زده است.
کیفیت ماجرا چنين است: يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... بر ما يهوديان نازل شده بود و ما روزى را كه در آن نازلشده مىدانستيم، آن روز را عيد مىگرفتيم. عمر گفت: خدا را شكر كه آن را براى ما عيد قرار داده است. من مىدانم در چه روزى نازل شده است؛ در روز عرفه نازل شده و خدا اين امر را كامل كرده و از اين آيه دانستيم كه مسئله از اين پس رو به نقصان خواهد گذاشت.[۲۱]
در اين قطعه تاريخى، عمر از يک سو نزول آيه را در روز عرفه گفته و اين در پاسخ يهوديان است كه خوب مىدانستهاند که اين آيه در چه روزى نازل شده است. در واقع آنان براى اثبات غاصببودن عمر و ریشخند او اين مسئله را مطرح كردهاند. او با تعيين روز عرفه از سؤالهاى بعدى فرار كرده كه اگر در روز غدير بوده چگونه خدا در آن روز دين را تكميل كرده است؟
از سوى ديگر، عمر مفهوم «كمال دين» را به انحراف كشانده است. در همه جاى عالم مردم در هر علمى و فضيلتى در صدد كمال بيشتر و بعد از رسيدن به كمالى براى تكامل بيشتر هستند. اگر مانعى ايجاد نشود هيچ کس و هيچ جامعهاى از كمال به نقص مایل نمیشود. در حالى كه عمر با افكار شومى كه در سر پرورانده بهصراحت مىگويد: «ما از اين كاملشدن فهميديم كه مسئله از اين پس رو به نقصان خواهد گذاشت».
سابقه عمر با اين آيه قبل از سؤال يهوديان است؛ این سابقه آن است که در روز غدير وقتى اين آيه نازل شد عمر گريه كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: براى چه گريه مىكنى؟ گفت: مرا به گريه واداشت اينكه ما دائماً در حال پيشرفت و تعالى در دينمان بوديم، ولى اكنون كه كامل شده هيچ چيزى كامل نمىشود مگر آنكه رو به نقصان مىگذارد».[۲۲]
اين پيشبينى عمر حاصل خشمی است كه در دل او از ولايت على بن ابىطالب عليه السلام ایجاد شده است. او به جاى آنكه اين كمال را آغاز راه تكامل ملت اسلام بداند، در صدد شكستن آن است و آن را آغاز زوال دین میشمارد.[۲۳]
نام شمارى از راويان نزول آيه اكمال در روز غدير خم
نزول آيه اكمال در روز غدير خم را شمارى از بزرگان پيشوايان اهل سنت و مشاهير علماى آنان نقل كردهاند؛ مانند:
- احمد بن موسى بن مَردَوَيه اصفهانى (درگذشت: ۴۱۰ق): ميرزا محمد بن معتمدخان بدخشى در مفتاح النجا فى مناقب آل العبا حديث نزول آيه اكمال در واقعه غدير خم را از ابن مردويه از ابوسعيد خُدرى و نيز از عبدالرزاق رَسعَنى از ابنعباس روايت كرده است.[۲۴]
- ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهانى (درگذشت: ۴۱۰ق): او در کتاب ما نزل من القرآن فى على عليه السلام نزول آيه اكمال در روز غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.[۲۵]
- ابوالحسن على بن محمد جلابی (گلابى)، ابنمَغازلى (درگذشت: ۴۳۸ق): او در كتاب مناقب خود خبر نزول آيه اكمال در روز غدير خم را همراه با روزه روز غدير به سند خود از ابوهريره نقل كرده است.[۲۶]
- موفّق بن احمد خوارزمى، اخطب خوارزم (درگذشت:۵۶۷ق): وی در كتاب مناقب خود نزول آيه اكمال در واقعه غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.[۲۷]
- محمد بن على بن ابراهيم نطنزى (درگذشت: حدود ۵۵۰ق): او در الخصائص العلوية نزول آيه اكمال در واقعه غدير را همراه با روزه روز غدير به سند خود نقل كرده است.[۲۸]
- ابوحامد محمود بن محمد صالحانى: او در توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير گفته كه صالحانى اين خبر را نقل كرده است.[۲۹]
- ابراهيم بن محمد بن مؤيّد حموينى (درگذشت۷۲۲ق): او در فرائد السمطين نزول آيه اكمال در روز غدير خم را به اِسناد خود از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.[۳۰]
كيفيت نزول آيه اكمال
داستان نازلشدن آیه ۳ سوره مائده بهخاطر اهميت آن در چهار مرحله گزارش شده است: اعلام قبل از نزول آيه، نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله، اعلام آيه به مردم، رخدادهای بعد از نزول آيه.
مرحله اول: اعلام قبل از نزول آیه
در عرفات، كه آغاز اعمال حج از وقوف در آنجاست، اولين خبر درباره نزول چنين آيهاى براى پيامبر صلى الله عليه و آله آمد. اين خبر ضمن مجموعه دستوراتى بود كه براى آمادهسازى مراسم غدير داده شد، كه قسمتهایی از آن چنين است:
اى محمد،... سفارشات خود را بنما و وصيت خود را آماده كن و آنچه از علم و... نزد توست به وصى خود... على بن ابىطالب بسپار و او را بهعنوان علامت و نشانه براى مردم منصوب كن...، چرا كه من پيامبرى را قبض روح نكردهام مگر بعد از كمال دينم و تكميل نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم، و اين كمال توحيد من و دين من و تكميل نعمت من بر خلقم با پيروى از وليم است... «پس در چنين روزى دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما كامل نمودم و اسلام را بهعنوان دين شما راضى شدم». بهوسيله ولیام و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى يعنى على بندهام... پس اى محمد، على را بهعنوان علامتى منصوب كن و از آنان بيعت بگير...[۳۱]
در اين قسمت عين آيه اكمال آمده، ولى بهصورت اقتباس در كلام است؛ يعنى وقتى چنين برنامههايى انجام شود آن وقت است كه دين كامل شده و نعمت تمام گشته است. اين شكل از كلام بهمعناى اخبار از آيندهاى است كه نماد «كمال دين و تمام نعمت» خواهد بود.[۳۲]
مرحله دوم: نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله
جبرئيل اين آيه را با دستور اكيدى درباره اعلان آن به امت آورد، در حالى كه طبعاً همه آيات براى اعلان به امت بر آن حضرت نازل مىشود. در پى آن معناى كمال دين را ضميمه كرد كه اين آخرين دستور الهى و مُقدَّم بر دستورات ديگر است. در اين باره دو روايت در منابع آمده است:
- اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: آنجا كه خداوند در روز ولايت به محمد صلى الله عليه و آله فرمود: اى محمد، به آنان خبر ده كه من امروز دين آنان را كامل كردم و نعمتم را بر آنان تكميل نمودم و اسلام را بهعنوان دين شما راضى شدم.[۳۳]
- امام صادق عليه السلام مىفرمايد: جبرئيل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: خدا به تو سلام مىرساند و مىفرمايد: به امتت بگو: امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم و بعد از اين چيزى بر شما نازل نمیكنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار تا را بدون ولايت قبول نمیكنم.[۳۴]
مرحله سوم: اعلام آيه به مردم
بهمحض نزول آيه پيامبر صلى الله عليه و آله خبر آن را چنين به اطلاع مردم رساند: خدايا تو هنگامى كه ولايت على تبيين شد و او را در اين روز منصوب فرمودى اين آيه را درباره او نازل كردى: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۳۵] در روايتى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را سه بار تكرار فرمود.
مرحله چهارم: رخدادهای بعد از نزول آيه
بعد از نزول آيه اكمال پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكبر از كاملشدن دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار از رسالت من و ولايت على بن ابىطالب بعد از من.[۲۱] در روايت ديگر فرمود: كمال دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار در اين بود كه مرا براى خبر ولايت على بن ابىطالب بعد از خود بهسوى شما فرستاد.[۲۲] البته به احتمال قوى اين دو مطلب را آن حضرت بعد از اتمام خطبه غدير فرموده باشد؛ زیرا در متن خطابه وجود ندارد.
در متن خطبه، عبارت ديگرى بعد از اعلام نزول آيه وجود دارد كه از يک سو اختصاص ولايت به دوازده امام عليهم السلام، و از سوى ديگر لزوم تمسک به دينِ كامل و بىارزشىِ دين ناقص را گوشزد مىنمايد: اى مردم، خداوند عزوجل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هر كس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مىشود و در آتش دائمى خواهند بود، عذاب آنان تخفيف نمىيابد و مهلت داده نمىشوند.[۳۱]
اينگونه بود كه اين آيه در چهار مرحله و با تبيين فورى و همهجانبه به مردم ابلاغ شد. مىتوان گفت: نزول اين آيه پايانى بر آن آغاز بود كه با آیه تبلیغ شروع شد. گذشته از آنچه در غدير براى تبيين آيه گفته شد، در طول تاريخ نيز امامان عليهم السلام به تبيين اين آيه پرداختهاند و پرده از اسرار آن برداشتهاند.[۳۶]
تفسير آيه اكمال
درباره تفسیر آیه ۳ سوره مائده تفسیرهایی از سوی برخی مفسران ارائه شده است: در این آیه مركز تفسیر كلمه الْيَوْمَ؛ امروز است. سه نتيجه حول این مفهوم مرکزی قرار گرفته است: يكى «اكمال دين»، ديگرى «اتمام نعمت» و سومى «رضايت پروردگار». چهار قسمت آيه با اينكه هر يک جداگانه حامل پيامى است، ولى بهگونهاى منسجم با يكديگر مرتبط است و بايد با هم معنى شود. به همين جهت، مناسب به نظر مىرسد كه هر يک از چهار قسمت را جداگانه بررسى شود، سپس بهصورت مجموع به آنها نگاه شود.
قسمت اول آيه: الْيَوْمَ
كلمه «الْيَوْمَ؛ امروز» وقتى در موقعيت خاصى يا از سوى مقام بلندى در ابتداى جمله گفته شود حاكى از انتظارى طولانى است كه اكنون به ثمر رسیده است. مثلاً، در رجزهاى جنگى اين كلمه را بهكار مىبرند و طرفين جنگ به يكديگر يادآور مىشدند كه «اليوم يوم الانتقام»؛ يعنى آنچه از انتقام كه در انتظارش فرصت شمارى مىكرديم وقتش رسيد و امروز همان روز موعود است و اين بهمعناى تحقق شرايط و لوازمِ به ثمر رساندن آن هدف است.
در آيه شريفه اكمال هم كه خداوند مىفرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم و ...»، يعنى از روز بعثت كه معارف و دستورات الهى تدريجاً نازل میشد همه در انتظار روزى بودند كه دين خدا كامل گردد و پرونده جامع آن در اختيار مردم قرار گيرد. خداوند با اين اعلان به آن انتظار خاتمه بخشيد و خبر داد كه امروز هنگام آن وعده فرا رسيد و دين كامل شد. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مىفرمايد: منم آن خبر مهمى كه خداوند دين را در روز غدير خم با آن كامل كرد.[۳۷]
همچنين كلمه الْيَوْمَ نقطه اصلى آيه است؛ زیرا علت كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار در متن آيه ذكر نشده، و اين عبارت «امروز» است كه اين راز را كشف مىكند و پرده از آن برمىدارد؛ يعنى آن واقعهاى كه در «امروز» اتفاق افتاده باعث كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار است.
با توجه به بحثى كه در تعيين زمان نزول اين آيه شد[۳۸] طبعاً معناى الْيَوْمَ و اينكه آن روز روزِ غدير است، روشن خواهد شد. نتيجتاً جهتى كه در روز غدير بهعنوان شاخص اين روز است؛ يعنى «اعلام ولايت و صاحب اختيارى دوازده امام عليهم السلام» باعث كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار است، و اين همان نقطه مرکزی است كه از كلمه الْيَوْمَ استفاده مىشود. اكثر احاديثى كه از ائمه عليهم السلام درباره آيه اكمال وارد شده در صدد تبيين هرچه بيشتر آن چيزى است كه در روز غدير باعث كمال دين شده، كه ذيلاً نكتههاى روشنگرانه آنها ذكر مىشود:
نكته اول: على عليه السلام
در عدهاى از روايات با ذكر «على عليه السلام» اشاره شده كه آنچه درباره آن حضرت در روز غدير گفته شده باعث كمال دين است:
- اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: منم آن كسى كه درباره من و در حق من چنين نازل شده است: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۳۹]
- امام باقر عليه السلام فرمود: آيه «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...» يعنى بهءوسيله على بن ابىطالب عليه السلام.[۴۰]
نكته دوم: ولايت يا امامت
در روايات ديگرى از «ولايت» يا «امامت» على عليه السلام اسم برده شده است:
- پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كامل شدن دين و نعمت و رضايت خدا با فرستادن من به سوى شما با پيام ولايت براى على بن ابى طالب عليه السلام بعد از من بوده است.[۴۱]
- امام صادق عليه السلام فرمود: جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين عرض كرد: به امتت بگو: «امروز دين شما را» با ولايت على بن ابىطالب «برايتان كامل نمودم».[۴۲]
- پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نزول آيه فرمود: كاملشدن نبوت من و تكميل دين خدا ولايت على بعد از من است.[۴۳]
- همچنين پیامبر فرمود: اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود.[۴۴]
- خداوند به پيامبرش خطاب كرد: «امروز دين شما را كامل كردم...» با ولايت ولیام و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على...[۴۵]
نكته سوم: ولايت همه امامان عليهم السلام
در رواياتى دیگر ولايت همه امامان عليهم السلام ذكر شده است:
- امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «نعمتم را بر شما تمام كردم» يعنى با ولايت ما.[۴۶]
- امام حسن عسكرى عليه السلام مىفرمايد: آنگاه كه خدا با منصوبكردن اوليائش بعد از پيامبرتان بر شما منت گذاشت فرمود: «امروز دين شما را كامل كردم...».[۴۷]
نكته چهارم: پيروى از مقام ولايت
در روايتى پيروى از مقام ولايت معیار و خصوصيت روز غدير ذكر شده است: خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب فرمود: كاملشدن توحيد من و دينم و تكميل نعمتم بر خلقم با پيروى از وليم و اطاعت اوست.[۴۸]
نكته پنجم: ولايت و برائت
در روايتى اصل ولايت و برائت عصاره غدير خوانده شده است: خداوند خطاب به پيامبرش در زمينه نزول آيه اكمال فرمود: من هيچ پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نمىكنم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و تكميل دينم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم.[۴۹]
نكته ششم: معرفى حافظ دين خدا
در روايتى معرف، حافظ دين خدا ريشه كاملشدن دين ذكر شده است: امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «امروز دين شما را كامل گردانيدم» با منصوبكردن حفظكننده دين...[۵۰]
قسمت دوم آيه: أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ
بايد توجه داشت كه از نظر ادبى اين شكل از عطفِ سه جمله با در نظر گرفتن مفاهيم آن، اين جهت را تداعى میكند كه اصل مطلب همان كمال دين است. همين كمال را خداوند تمام نعمت حساب كرده و بهخاطر همين كمال اسلام را بهعنوان دين مردم راضى شده است. عكس اين مطلب نيز صحيح خواهد بود: اگر دين كامل نشده بود، نه خداوند نعمت را تمام شده اعلام مىكرد و نه از دين كامل نشده راضى مىشد. در بيان كلمه الْيَوْمَ روشن شد كه كامل شدن دين با ولايت بوده است، و اينک به بررسى عميق براى دريافت معناى دقيق و چگونگى اين كمال پرداخته میشود:
معارف دین اسلام توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول ۲۳ سال رسالت او بیان شد. در این مدت، پیامبر با توجه به ظرفیتهای فکری و شرایط اجتماعی مردم، اصول و فروع دین را به تدریج تبیین کرد. در حجةالوداع، ایشان علاوه بر تبیین حج، ولایت را نیز بهعنوان آخرین حکم اصیل اسلام ابلاغ نمود. این اقدام نشاندهنده تکمیل و استحکام دین الهی است و به وضوح بیانگر رسالت پیامبر در رساندن معارف الهی به مردم میباشد.
بر این اساس، جبرئيل از طرف خدا به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين گفت: به امتت بگو: «امروز دين شما را كامل كردم... و بعد از اين ديگر چيزى نازل نمىكنم. نماز و زكات و روزه و حج را نازل كردم و ولايت پنجمى است كه آن چهار را بدون اين پنجمى نمىپذيرم».[۵۱]
پیامبر صلی الله علیه و آله اگرچه در زمان خود تلاش زیادی کرد، اما هنوز راهی طولانی برای استخراج و تبیین عمیقتر معارف دین باقی مانده بود. ولایت بهعنوان نقطه اوج دین و خاتم نبوت، دروازهای بهسوی معارف عمیقتر و تکامل نهایی دین است. همچنین، وجود دوازده امام علیهم السلام بهعنوان صاحبان اختیار مطلق در امور دنیا و آخرت، با علم بیپایان خود، ضامن کمال دین و استمرار آن در آینده است. براى وجود امامان بعد از مقام نبوت، سه جهت مهم در روايات ذكر شده كه معناى اين كمال را روشن مىكند:
اول: ابلاغ بقيه دين الهى
ناگفتههاى معارف دين كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله فرصتى براى ابلاغش نبوده، توسط مقام ولايت -كه در غدير معرفى شده- بيان مىشود. اين مطلب را امام صادق عليه السلام از آيه اكمال استخراج فرموده است: چيزى نيست كه فرزند آدم بدان نياز داشته باشد، مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسولش صادر شده است؛ و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمى فرمود! پرسيدند: با چه چيزى خداوند اتمام حجت فرموده است؟ فرمود: كلام خداوند «امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم». سپس فرمود: اگر خداوند سنت و فرائضش و آنچه مردم بدان نياز دارند را تكميل نكرده، پس به چه چيزى اتمام حجت فرموده است.[۵۲]
دوم: سرپرستى دائمى دين
حضور حافظ دين به تنهايى يكى از كمالات دين است؛ يعنى دينى كه بدون سرپرست رها شده باشد بهگونهاى كه با سوء استفاده از اين بیسرپرستى هركس بخواهد به گوشهاى از آن دستبرد بزند يا در صدد نابودى آن بر آيد، اين در واقع از نقايص آن دين است. پيداست كه نازلكنندهاش فقط به فكر هدايت يک نسل بوده و براى آيندگان فكرى نكرده و عملاً كارآيى آن براى نسلهاى بعدى را در معرض خطر قرار داده است.
اين نگهبانان الهى دين هستند كه با الهام از پروردگار در تمام ادوار تاريخ -كه ظالمان نقشههاى شومى بر ضد دين خواهند داشت- با برخوردهاى حسابشده و تصميمگيرىهاى لازم و هدايت متناسب با موقعيت مردم، هم دين كامل را و هم كمال دين را بيمه مىكنند. در اين باره امام صادق عليه السلام آيه را چنين تفسير مىفرمايد: «امروز دين شما را با منصوبكردن حافظ دين كامل نمودم».[۵۳]
سوم: تحقق عملى حب و بغض
مسئله «حب و بغض» اصل دين است. با كنار گذاشتن آن يا نيافتن معیار آن نه تنها دين كامل نيست، بلكه جسمى بىروح خواهد بود. تعيين جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله در واقع حفظ روح اين جسم و كمال آن از اين جهت است.
اميرالمؤمنين عليه السلام همين نتيجه را از آيه اكمال بيان كرد و فرمود: منم كه خداوند درباره من و در حق من چنين نازل كرده است: «امروز دين شما را كامل گردانيدم»؛ پس هركس مرا دوست بدارد مسلمانِ مؤمن و با دينِ كامل خواهد بود.
با مطالعه آنچه در بيان مفهوم كمال دين گفته شد معلوم گرديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله با همان يک سخنرانى در غدير، از سک سو آنچه از معارف دين باقى مانده بود را با معرفى مقام ولايت و مبيِّن معارف الهى یکجا ابلاغ كرد و دين را كامل نمود؛ از سوی دیگر، ولايت را كه باقى مانده بود را اعلام کرد. علت این تأخیر بهخاطر كارآيى آن بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و آینده اسلام بود.[۵۴]
قسمت سوم آيه: أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى
آنچه باعث دقت بيشتر در فهم اين قسمت آيه مىشود آن است كه «دين» در أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ مجموعهاى مشخص از طرف خداست و كاملشدن آن بهمعناى تکمیل كامل آن معارف الهی است؛ ولى «نعمت» در أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى حدی ندارد و نِعمتهای الهى هم از نظر ارزش و هم از نظر كثرت بىنهايت هستند.
اینکه خدا مىفرمايد: «نعمتم را بر شما تمام كردم» چه معنايى دارد؟ آيا ولايت آخرين نعمت الهى است؟ قطعاً اين طور نيست و نعمتهاى الهى هر روز تجديد مىشوند و پايانپذير نيستند. اگر معناى «اتمام نعمت» تبيين شود به اين سؤال كه «چگونه با ولايت نعمتهاى الهى تمام شده؟» پاسخ داده خواهد شد.
«اتمام نعمت» يعنى به حدّ اعلا رساندن نعمت و چشاندن شيرينترين جلوه آن و ظهور زيباترين نمونه آن، كه البته تشخيص اینها با خالق نعمت است نه با مخلوق. اگر قضاوت با بندگان خدا بود اینگونه میشد که در غدير عدهاى گفتند: اگر از خدا مىخواست تا گنجى ظاهر كند تا اصحابش از فقر بيرون آيند، يا فرشتهای را در برابر دشمنانش به يارى او بفرستد، بهتر از آن چيزى بود كه بهعنوان تعيين صاحب اختيار مردم بعد از خود آورده است.[۵۵]
خداوند به بشر نعمتهاى فراوانى ارزانى داشته كه بعضى سازنده فكر اوست مثل بعثت انبياء و علومى كه در اختيار بشر قرار داده است. چنين خدایی نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم بهحساب نياورده و نعمتهاى روحى را هم به بزرگى ياد نكرده، و از ميان نعمتهاى سازنده فكر و اعتقاد هم فقط «ولايت» را حد اعلاى بخشش خويش بر بشر اعلام كرده است. چنانكه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: با ولايت من نعمتها بر اين امت به بالاترین درجه رسيد.[۵۶]
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: عظيمترين نعمت خدا بر مخلوقاتش... ، ولايت ماست.[۵۷] اين كلام امام عليه السلام كه متعلق نعمت را مخلوقات قرار میدهد نشانگر ارتباط مستقيم ولايت اهل بيت عليهم السلام با همه موجودات است؛ این کلام یادآور کلام اميرالمؤمنين عليه السلام در سقيفه است كه فرمود: اگر اين امت از زمانى كه خداوند پيامبرش را قبض روح كرده تابع من مىشدند، از بالاى سرشان و از زير پايشان تا روز قيامت -با خوشى و وسعت- از نعمتهاى الهى استفاده مىكردند.[۵۸] يعنى اين نعمت تأمينكننده همه جوانب زندگى دنیوی و اخروی است و رشته ناگسستنى نعمت است كه سر رشته آن در دست خدا است.
امام صادق عليه السلام درباره منزلت اين نعمت يادآور مىشود كه روز قيامت اين نعمت مورد سؤال قرار خواهد گرفت: ما اهل بيت آن نعمت هستيم كه خدا آن را بر بندگانش نعمت حساب كرد...، و آن نعمتى ناگسستنى است كه قطع نمىشود، و خداوند درباره اداى حق اين نعمتى كه به آنان عطا فرموده بازخواست خواهد كرد.[۵۹]
اكنون معلوم شد كه خداوند در قسمت دوم آيه اكمال از يک سو ولايت دوازده امام عليهم السلام را بزرگترين نعمت خويش بر مردم اعلام مىكند و از سوى ديگر به آنان هشدار مىدهد كه اگر بناى قدردانى از خداست در رأس همه بايد قدردان نعمت «ولايت» باشند. همچنین، بايد با اطاعت كامل در برابر مقام عصمت عملاً تشكر خود را از اين نعمت الهى اعلام كنند. از همين جاست كه انسان بايد خود را آماده روز سؤال نماید كه خداوند در آیه ۸ سوره تکاثر فرموده: لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛ در آن روز از نعمتها سؤال مىشويد .
امام رضا عليه السلام در بيان اين آيه و نعمتى كه مورد سؤال قرار مىگيرد، فرمود: «نعيم محبت و ولايت ما اهل بيت است، كه خداوند بعد از توحيد و نبوت درباره آن از مردم سؤال مىكند».[۶۰] از نگاهى ديگر، نعمت ولايت آن قدر عظيم است كه به مقدار لياقت هر انسانى، خداوند از اين نعمت به او عنايت مىكند؛ چنانكه فرموده است: ولايت على عليه السلام نعمتى است كه به هر كدام از بندگانم كه دوست دارم عنايت كردهام. هركس از بندگانم را كه دوست بدارم ولايت و معرفتش را به او عنايت مىكنم، و هر كس را مبغوض بدارم بهخاطر فاصله او از معرفت و ولايت على مبغوضش مىدارم.[۶۱]
هارون مکی و درک ولایت
اكنون كه سخن به اطاعت بىچون و چرا از امام معصوم عليه السلام رسيد جا دارد يادى از هارون مكى شود كه با عمل خود به ديگران فهمانيد كه از غدير چيزى نفهميدهاند: يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام مىگويد: خدمت آن حضرت بودم كه سهل بن حسن خراسانى وارد شد و به حضرت عرض كرد: چرا درباره حق خود قيام نمىكنيد در حالى كه صد هزار نفر از شيعيان شما آماده جانفشانى در پيشگاه شمايند.
امام صادق عليه السلام فرمود: اى خراسانى! بنشين، خدا تو را جزاى خير دهد! سپس به خدمتكار خانه فرمود: تنور را داغ كن. او هم تنور را آتش كرد بهگونهاى كه مانند سنگ گداخته شد و روى آتش به سفيدى گراييد. آنگاه فرمود: اى خراسانى! برخيز و داخل تنور بنشين. خراسانى گفت: يا سيدى يابن رسول الله! مرا به آتش عذاب مكن، من سخن خود را پس مىگيرم، تو هم از من بپذير. حضرت فرمود: پذيرفتم.
در همين حال هارون مكّى وارد شد در حالى كه كفشهاى خود را از انگشتانش آويخته بود، و عرض كرد: السلام عليک يابن رسول الله! امام صادق عليه السلام پاسخ سلام او را داد و هنوز ننشسته به او فرمود: كفشت را كنارى بينداز و برو داخل تنور بنشين. هارون بلافاصله كفشهايش را از انگشتانش رها كرد و بهسوى تنور رفت و داخل آن نشست! در حالى كه هارون مكى داخل تنور روى آتش نشسته بود، امام صادق عليه السلام رو به خراسانى كرد و با او درباره خراسان سخنانى فرمود بهگونهاى كه گويا حضرت مدتى در آن ديار بوده است.
سپس فرمود: برخيز و داخل تنور را نگاه كن. او هم برخاست و داخل تنور را نگاه كرد و هارون را ديد كه چهار زانو در آنجا نشسته است! سپس هارون بيرون آمد و بر ما سلام كرد. حضرت از خراسانى پرسيد: در خراسان چند نفر مثل اين سراغ دارى؟ عرض كرد: به خدا قسم حتى يک نفر سراغ ندارم! حضرت پرسيد: حتى یک نفر سراغ ندارى! سپس فرمود: ما قيام نمىكنيم در زمانى كه پنج نفر ياران اينگونه براى كمک نداشته باشيم؛ ما وقت قيام را بهتر مىشناسيم.[۶۲]
قسمت چهارم آيه: رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً
در نگاه اول مشابهتى بين معناى اين جمله با عبارت الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ به نظر مىآيد كه كمال دين همان رضايت رب است، ولى اين در واقع نوعى تلازم است و جمله آخر آيه مفاهيم اضافهاى در خود دارد كه نتايج مهمى را به ارمغان مىآورد. از نظر ادبى بايد توجه داشت كه كلمه «دِيناً» در آخر جمله تميز بوده و برای رفع ابهامِ جمله است، بدين معنى كه وقتى خداوند مىفرمايد: «اسلام را براى شما راضى شدم» اين سؤال مطرح مىشود كه از چه جهت اسلام را براى ما راضى شده است؟ این كلمه پاسخ به اين سؤال است و مىفهماند كه اگر در پى دينى هستيد كه خدا آن را قبول دارد، اسلام را بپذيريد.
بنابراين میتوان جمله رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً را چنين معنى كرد كه «اين است آن اسلامى كه به شما گفته بودم»، و به عبارت ديگر «اين آن دينى است كه نزد من نام اسلام كاملاً بر آن صدق مىكند». با در نظر گرفتن اين معنى سه نتيجه از اين قسمت آيه مىتوان گرفت:
نتيجه اول: پذیرش اسلام فقط يک گروه
نام «اسلام» نزد مردم اطلاق عامى دارد كه با در نظر گرفتن فرقههاى مختلف و درجات متفاوت اعتقادى و حتى صدق و كذب در اظهار اسلام، همه را شامل مىشود. حتى در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت مىفرمود: وقتى كسى شهادتين را بر زبان جارى كند، خود را داخل اسلام نموده و جان خود را حفظ نموده است.[۶۳]
بنابراين، از اظهار شهادتين گرفته كه باعث طهارت گوينده آن و حفظ جان و مال و آبرويش مىشود تا منافقينى كه در ظاهر اسلام را اظهار مىكنند ولى در باطن فكر ديگرى دارند، تا فرقههاى مختلفى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خبر از آنها داد و فرمود: «امت من به هفتاد و سه گروه تقسيم مىشوند»، كه هر يک از اين گروهها گوشهاى از اعتقادشان انحراف دارد، همه اينها با اسم اسلام وجود دارند و از اعتبار همين عنوان جاى پايى در مجموعه دينى براى خود باز كردهاند.
عدهاى بر آن خيالند كه بايد همه زير پرچم اسلام پذیرفته شوند و عدهاى ديگر بر اين باورند كه بايد در جستوجوى فرقه ناجيه باشيم. در روايات متعددى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اختلاف را به هفتاد و سه گروه بيان فرموده تأكيد نموده است: يک گروه در بهشت هستند و بقيه در آتش خواهند بود.[۶۴]
اين دقيقاً همان معنايى است كه در رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً نهفته است؛ يعنى اگر سرزمين پهناورى را در نظر گرفته شود كه همه مسلمانان جهان -از هر فرقهاى با هر درجهاى از اعتقاد- از روز اول بعثت تا روز قيامت از همه كره زمين در آن جمع شوند و بدانند كه فقط یک گروه از اين همه در بهشت خواهند بود، اولين سؤالى كه مطرح خواهند كرد اين است كه معیار شناخت آن گروه كه خداوند متعال آنان را پسنديده و به اسلام آنان رضايت داده و دينشان مورد قبول خدا واقع گشته، چيست؟
پاسخ اين سؤال را آيه رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً داده است كه مىفرمايد: «امروز - كه روز غدير است- اسلام را بهعنوان دين شما راضى شدم»؛ يعنى ولايت معیار شناخت فرقه ناجيه است و معتقدان به ولايت دوازده امام عليهم السلام آن گروهىاند كه خداوند نام «اسلام» را زيبنده آنان مىداند و لياقت اين عنوان را دارند و غير اين گروه را خداوند به نام اسلام قبول ندارد و از آنان راضى نيست.
اين مطلب را پيامبر صلى الله عليه و آله در متن خطبه بلافاصله پس از قرائت آيه اكمال مطرح فرموده و با ضميمه آيه ۸۵ سوره آل عمران منظور خود را رسانده است، آنجا كه مىفرمايد: وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ : «هركس غير از اسلام -يعنى همين اسلامى كه در رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً آمده- در پىِ دينِ ديگرى باشد هرگز از او قبول نمىشود و در آخرت از زيان كاران است».[۶۵]
غَيْرَ الْإِسْلامِ و لن يُقْبَلَ در آيه دوم دقيقاً در مقابل الإسلام و رضيت در آيه اول است؛ يعنى اسلامى كه يكى از اركان آن ولايت و امامت بلافصل دوازده امام عليهم السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله است، مورد قبول خداست و اسلامى كه بدون ولايت باشد هرگز قبول نمىشود و هيچ فرضى براى قبول آن وجود ندارد و اين مطلب از كلمه «لَنْ» -كه بهمعناى نفى ابدى است- استفاده مىشود.[۶۶]
نتيجه دوم: انزجار خداوند از اسلام بدون ولايت
اسلام بهعنوان یک نظام جامع دینی، بدون مفهوم ولایت، ناقص و غیرقابل قبول است. این نکته حائز اهمیت است که اسلام ناقص به اندازه اجزای باقیماندهاش نیز اعتبار و ارزشی ندارد. این امر به این دلیل است که اسلام بهعنوان یک کل واحد، نیازمند ولایت است که به عنوان روح حیاتبخش آن عمل میکند و در غیاب آن، به جسمی بیجان تبدیل میشود که فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است. در اين باره پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير با اشاره به آيه اكمال مىفرمايد: اى مردم، خداوند عزوجل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هركس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مىشود و در آتش دائمى خواهند بود.[۶۷]
اسلام بدون ولایت دوازده امام علیهم السلام از سوی خداوند، نه تنها ناقص و غیرقابل قبول است، بلکه پیروان آن به فساد اعمال و عذاب ابدی در جهنم دچار خواهند شد. این امر نشاندهنده انزجار الهی از اسلامی است که فاقد نام و مقام اهل بیت علیهم السلام بوده و بهجای آنان، غاصبان حق در رهبری قرار دارند.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه اكمال مىفرمايد: خدا به پيامبرش صلى الله عليه وآله امر كرد كه به امتش بگويد: «امروز دين شما را كامل كردم»...، و من نماز و زكات و روزه و حج را براى شما فرستادم و اين ولايت پنجمى است، و اين چهار عمل را قبول نمیكنم جز با ولايت.[۶۸]
نتيجه سوم: اسلام يعنى تسليم در برابر ائمه عليهم السلام
نتیجهای که از واژه «رَضِيتُ» بهدست میآید، این است که هدف نهایی انسان متدین باید کسب رضایت الهی باشد؛ هرچند در تشخیص مصادیق آن ممکن است دچار تردید شود. خداوند به وضوح در قرآن اعلام کرده است که تنها اسلام با ولایت ائمه علیهم السلام مورد رضایت اوست؛ بنابراین انسان باید به این حقیقت راضی باشد و از اسلام بدون ولایت که مورد نفرت الهی است، دوری کند و به صاحبان آن ارزشی ندهد.
سخنی از امام صادق عليه السلام درباره عبارت رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً گوياى همين حقیقت است كه مىفرمايد: يعنى نفس در برابر امر ما تسليم شود.[۶۹] از اين كلام استفاده مىشود كه وقتى خدا به امامت ائمه عليهم السلام و اطاعت از ايشان راضى است بندگان هم بايد با اطمينان خاطر و با تكيه بر اين رضاى الهى در برابر امامان تسليم محض باشند و چون و چرايى به دل راه ندهند.[۷۰]
تحليل آيه اكمال
گذشته از تفسيرى كه طبق احاديث درباره آيه اكمال بيان شده، چند نقطه آن نياز به تحليل داشته که از سوی برخی محققان مورد تحلیل قرار گرفته است. منشأ اين تحليلها روايات است و با استناد به آنها چهار جهت تحلیلی ارائه شده است:
تحليل اول: ولايت آخرين فريضه
ولایت بهعنوان یک فریضه، بهمعنای واجببودن آن است و شامل تمامی الزامات الهی، نه تنها واجبات عملی مانند نماز و روزه، میباشد. این فریضه بهعنوان یک واجب اعتقادی با تأثیر مستقیم بر اعمال، آخرین حکم نازلشده از سوی خداوند است و پس از آن هیچ دستوری نازل نشده است.[۷۱]
امام باقر عليه السلام در اين باره مىفرمايد: «آخرين فريضهاى كه خداوند تعالى نازل كرد ولايت بود و بعد از آن فريضهاى نازل نكرد و سپس آيه اكمال را نازل كرد».[۷۲] امام باقر عليه السلام معناى أَكْمَلْتُ لَكُمْ را دقيقاً مطابق با «لا انْزِلُ بَعْدَهُ» قرار داده فرمود: فرائض يكى پس از ديگرى نازل مىشد، و ولايت آخرين فريضه بود. پس خداوند عزوجل اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»؛ در واقع خدا مىفرمايد: «بعد از اين فريضه، فريضه ديگرى بر شما نازل نمىكنم، و فرائض شما را كامل نمودم».[۷۳]
منافقان هم با احساس نزديكى رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله سؤالى مطرح كردند كه از پاسخ آن آخرينبودن ولايت روشن شد. آنان از حضرت پرسيدند: آيا بعد از آنچه بر ما واجب كردهاى چيز ديگرى نزد پروردگارت مانده كه آن را هم واجب كنى تا خيالمان راحت شود كه چيز ديگرى باقى نمانده است؟ خداوند در اين باره اين آيه ۴۶ سوره سبأ را نازل كرد: قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ؛ من شما را به يک چيز نصيحت مىكنم ؛ بعد امام باقر عليه السلام فرمود: يعنى ولايت...، و بعد از ابلاغ آن فرمود: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... .[۷۴]
ولایت بهعنوان یکی از نخستین مسائل ابلاغ شده در اسلام، در «یوم الدار» توسط پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح شد؛ زمانی که ایشان از خویشان خود خواستند تا اسلام را بپذیرند و تنها امیرالمؤمنین علیه السلام پاسخ مثبت داد. در طول ۲۳ سال، پیامبر به طور مداوم این پیام را ابلاغ کرد، اما ابلاغ رسمی و کامل آن بهعنوان آخرین مورد از رسالتهای الهی، در نهایت در غدیر صورت گرفت.
حال سؤال این است که چرا بايد ابلاغ ولايت در آخر قرار بگيرد و اسرار اين تأخير چيست؟ با دقت در تاريخچه اعلام آن و شرايط حاكم بر جامعه اسلامى آن روز، چهار وجه براى آخرين بودن ولايت به نظر مىرسد:
وجه اول: تحقق عينى ولايت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله
از آنجا كه بسيارى از ابعاد ولايت مربوط به بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود و مسئله امامت و خلافت عملاً بعد از آن حضرت تحقق عينى پيدا مىكرد، ترتيب امور همين اقتضا را داشت كه ولايت در نزديکترين موقعيت مناسب زمانى به رحلت حضرت اعلام شود.[۷۵]
وجه دوم: جلوگيرى از فتنههاى احتمالى
بهخاطر اهميت مسئله ولايت و وجود مخالفان بسيار درباره آن، اعلام چنين مسئلهاى در نزديکترين فاصله زمانى به مرحله عمل، بهترين روش براى كاستن از فتنهها و توطئههاى احتمالى بود. پس، چون مرحله عمل درباره ولايت و خلافت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بود اعلام آن تا نزديکترين زمان ممكن به تأخير انداخته شد.[۷۶]
وجه سوم: ثبت در خاطرهها
براى آنكه مسئله ولايت به فراموشى سپرده نشود و به خوبى در خاطره ها بماند و مردم آن را به يک داستان تاريخى تبديل نكنند بدون آن كه مرحله عمل آن را در نظر داشته باشند، آخرين فرصت زمانى براى ابلاغ در نظر گرفته شد.
البته با اين فاصله هفتاد روزه باز هم بسیاری آن را به فراموشى سپردند، چنانكه حضرت زهرا عليها السلام خطاب به آنان فرمود: آيا سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را فراموش كرديد كه فرمود: «هركس من مولى و صاحب اختيار اويم، على مولى و صاحب اختيار اوست».[۷۷]
وجه چهارم: آسانى در تحمل اين اعتقاد
قبول ولایت بهعنوان یک فریضه دینی، برای مردم دشوارتر از سایر واجبات مانند نماز و روزه بود، زیرا این موضوع به رهبری بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله مربوط میشد و توجهات زیادی را جلب میکرد. تأخیر در ابلاغ ولایت به کاهش فشار اجتماعی و جلوگیری از اتمام حجت کمک میکرد. در این راستا، درخواستها و پیشنهادات متعددی برای انتصاب غیر از امیرالمؤمنین و شراکت در خلافت مطرح شد، که نشاندهنده سنگینی این فریضه بر دوش مردم بود و به همین دلیل، بهتر بود که اعلام آن به تأخیر بیفتد.[۷۸]
تحليل دوم: اتمام حجت نهايى بر مردم
نگاه به مسئله ابلاغ ولايت در غدير بهعنوان آخرين اتمام حجت الهى غير از مسئله آخرين فريضهبودن آن است. در اينجا باید گفته شود كه خداوند بهگونههاى مختلف گفتارى و عملى بر مردم اتمام حجت فرموده است. ابلاغ ولايت در غدير -چون كمال دين است- هم از نظر زمانى و هم از نظر اهميت، در آخرين درجه اتمام حجت الهى است. در اينجا سه نكته بايد تبيين شود:
نکته اول: آخرين اتمام حجت از نظر زمانى
با در نظر گرفتن اينكه نزول فرمانها و احكام الهى مثل نماز و روزه مستقيماً يک اتمام حجت نيست، بلكه ابلاغ حكم است، مسئله ولايت از گونه اتمام حجت است؛ زيرا با اعتقاد به ولايت هم آينده علمى و هم عملى امت تضمين شده است. اين تضمين كلى شامل دانستن امور بسيارى از احكام الهى و نيز اجراى عملى آنهاست. پس مىتوان گفت: آخرين بارى كه خداوند بر مردم اتمام حجت فرموده همين ابلاغ ولايت در غدير بوده كه با وجود آن نيازى به اتمام حجت ديگرى نيست.[۷۹]
نکته دوم: آخرين درجه اتمام حجت
اعلام ولایت در مراسم غدیر به عنوان یک رویداد بیسابقه و با عظمت، نشاندهنده اهمیت این فریضه است. در تاریخ انبیاء، هیچ پیامبری در جمعی به این بزرگی (۱۲۰ هزار نفر) سخنرانی نکرده و برنامهریزی خاصی برای این خطابه در بیابان و ساخت منبر ویژه، حاکی از اهمیت موضوع ولایت است. همچنین، بیعت زبانی و تکرار مردم پس از بیان جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» و ارائه توضیحات جامع در مورد ولایت، ویژگیهای منحصر به فردی در خطابههای پیامبر صلی الله علیه و آله بهشمار میآید.
مراسم سه روزه بيعت آن هم بهصورت يک نفرى كه هر كدام ابتدا در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله بايستند و با او بيعت كنند و سپس در برابر على عليه السلام بايستند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند و دست بيعت دهند، عظيمترين و منظمترين برنامه بيعت در طول تاريخ بهحساب مىآيد. به قدرى آن برنامهريزى دقیق بود كه در روايات بهصراحت آمده است كه خبر آن روز بهعنوان «يوم الولاية» بهسرعت در مناطق مختلف منتشر شد و در شهرها شايع گرديد و به گوش همگان رسيد. حتى عدهاى از غير مسلمانان هم در غدير حضور يافتند و خبر آن تا اقصى نقاط جهان در آن روز يعنى ايران و روم و چين رسيد.[۸۰]
چنين برنامه مفصل و با محتوایی در آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله بهمعناى سنگتمامگذاشتن در اتمام حجت و اقدام به آن در اعلا درجه بود، چنانكه اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير براى احدى عذرى و براى كسى سخنى باقى نگذاشت.[۸۱]
اعتراض حارث فهرى كه به نمايندگى از منكران ولايت رو در روى خدا ايستاد و گفت: «خدايا، عذابت را خريدارم، ولى امر ولايت تو را نمىپذيرم»، و پاسخ فورى خداوند كه با عذاب آسمانى او را هلاک كرد، بهخوبى سخن امام رضا عليه السلام را روشن مىکند كه فرمود: مَثَل مؤمنان در قبول ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير خم مَثَل فرشتگان در سجودشان مقابل حضرت آدم عليه السلام است، و مَثَل كسانى كه در روز غدير از قبول ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام سر باز زدند مثل ابليس است؛ و در اين روز اين آيه نازل شده است: «امروز دینتان را کامل کردم...».[۸۲]
يعنى در روز غدير چنان حجت تمام شد و چنان اين اتمام حجت همهجانبه بود كه هركس سر تعظيم فرود آورد با علم و آگاهى بود و هر كس از پذيرش آن سر بر تافت از روى علم و آگاهى بود؛ همچون شيطان كه با علم و آگاهى از فرمان خدا سر بر تافت و تا ابد رانده درگاه پروردگار گشت. امام باقر عليه السلام در بيان كاملشدن دين به اين نكته اشاره میفرمايد كه هيچ جاهلى بعد از آن باقى نماند و همه آگاهانه عمل مىكردند و مىكنند: پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت در حالى كه دين را كامل كرده بود و راه نجات را براى شما روشن فرموده بود، و براى هيچ جاهلى حجتى باقى نگذاشته بود. بنابراين هركس ناآگاه باشد يا خود را به ناآگاهى بزند يا انكار نمايد يا فراموش كند يا خود را به فراموشى بزند، حسابش با خدا خواهد بود.[۸۳]
نکته سوم: سِرِّ عظمتِ آخرين اتمام حجت
عظمت اتمام حجت در غدیر به معرفی دوازده امام علیهم السلام برمیگردد که در علم، عصمت و سایر ویژگیها مشابه پیامبر صلى الله عليه و آله هستند و قادر به برآوردن نیازهای بشر تا پایان دنیا میباشند. این معرفی بهمعنای استمرار حضور پیامبر صلى الله عليه و آله در نسلهای آینده است. بدین ترتیب، اسلام در غدیر به کمال رسید و هیچ عذری برای مردم باقی نماند. بنابراین، غدیر بهعنوان بزرگترین اتمام حجت، نشاندهنده تکمیل دین و عدم پذیرش عذر از سوی خداوند است.
امام رضا عليه السلام اين نكته را با صراحت تمام چنين بيان مىفرمايد: خداوند پيامبرش را قبض روح نكرد تا آنگاه كه دينش را كامل فرمود... و در حجةالوداع -كه در آخر عمر حضرت بود- اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را بهعنوان دين شما راضى شدم»؛ مسئله امامت از كمال دين است. و پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا نرفت تا آنكه معارف دين را براى امتش بيان كرد و راه را برايشان واضح نمود و آنان را براى پيمودن راه حق آماده كرد و رفت. پس هركس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را ردّ كرده، و هر كس كتاب اللَّه را ردّ كند به خداوند كافر شده است.[۸۴]
امام صادق عليه السلام تصريح فرموده كه آنچه از خدا و رسول صلى الله عليه و آله رسيده پاسخگوى تمام نيازهاى بشر است. حضرت به اتمام حجت خدا با آيه اكمال استناد مىفرمايد: چيزى نيست كه فرزندان آدم بدان نياز داشته باشند، مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسول صادر شده است، و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمیکرد. راوى پرسيد: خداوند به چه چيزى اتمام حجت فرموده؟ امام صادق عليه السلام فرمود: كلام خدا «امروز دینتان را کامل کردم...». اگر سنتها و فرائض و آنچه مردم بدان نياز دارند را كامل نكرده، پس با چه چيزى اتمام حجت فرموده است.[۸۵]
امام صادق عليه السلام منظورى از بيان همه احكام الهى دارد، و گرنه در ظاهر مشخص است كه بسيارى از مسائل دين در فرصت كوتاه عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ناگفته ماند. البته همه احكام و معارف الهى در قرآن نهفته است، ولى تا استخراجكننده مطمئن آن نباشد گويا به مردم نرسيده است. آرى با نصب امامانى كه اين معارف را با علم متصل به علم الهى بيان مىكنند گويا در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله همه معارف و احكام به مردم ابلاغ شده است.
اين رمز الهىبودن شيعه است كه آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله حديث نداشته باشد از دوازده امام معصوم عليهم السلام دريافت مىكند، ولى غير شيعه دست به دامان قياس و استحسان مىشوند، چرا كه با نپذيرفتن امامان راه ديگرى ندارند. امام باقر عليه السلام در دمشق وقتى خليفه اموى را مفتضح كرد و نمونهاى از جایگاه علم امامت را به او نشان داد، با استناد به آيه اكمال چنين فرمود: مائيم كسانى كه كمال و تمام را به ارث مىبريم، همان كه خداوند آنها را بر پيامبرش نازل كرد آنجا كه مىفرمايد: «امروز دینتان را برای شکا کامل کردم...»، و زمين خالى نمیماند از كسى كه چنين امورى در او كامل باشد، كه ديگران از رسيدن به آن كمال عاجزند.[۸۶]
تحليل سوم: ريشه اصلى كمال دين
با قطع نظر از ديدگاه اتمام حجت در غدير، بايد تلاش کرد كه لُبّ مطلب در اين مراسم به دست داده شود و نقطه مركزى كمال دين روشن شود. تا هميشه بشر به آن اتکا کند و از لغزشها و انحرافات مصون بمانيم. در اينجا دو نكته قابل ملاحظه است:
نقطه اصلى ولايت
نقطه مرکزی کمال دین، «صاحب اختیاری دوازده امام علیهم السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله» است که اعتقاد مسلمانان را شکل میدهد و از سه رکن تشکیل شده است: «صاحب اختیاری»، «دوازده امام علیهم السلام» و «بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله». هرگونه نقص در این ارکان، به عدم درک صحیح از اصل ولایت منجر میشود. افرادی که علی علیه السلام را بهعنوان خلیفه چهارم یا تنها برخی از امامان را قبول دارند، در یکی از ارکان ناقص هستند و این اعتقادات با غدیر همخوانی ندارد. غدیر بهطور خاص برای اعلام صاحب اختیاری امامان و تکمیل دین تشکیل شده است و این امر بهعنوان قوام ولایت شناخته میشود.[۸۷]
آثار ولايت
پذيرفتن صاحب اختيار بودن امامان عليهم السلام آثار و لوازمى دارد كه كاشف از وجود حقيقى آن در اعتقاد قلبى يک مسلمان است. اين آثار در واقع جلوهها ولايت است كه اينگونه خود را نشان مىدهد. يكى از بارزترين آثار ولايت داشتن محبت نسبت به صاحبان ولايت و برائت و بيزارى از دشمنان ايشان است. در اين زمينه احاديث بسيارى وارد شده كه نمونه هايى از آنها ذكر مىشود:
- خداوند ايمان بندهاى را نمىپذيرد جز با ولايت على و بيزارى از دشمنانش.[۸۸]
- خدا از هيچ بندهاى حسنهاى قبول نمىكند تا از او درباره محبت على بن ابىطالب عليه السلام سؤال كند.[۸۹]
- خداوند از بندگان اعمال صالحى را كه انجام مى دهند نمى پذيرد هنگامى كه صاحب اختيارى امام ظالمى را بپذيرند كه از سوى خدا تعيين نشده است.[۹۰]
- خداوند در روز قيامت از بندگان نمىپذيرد جز اين دينى كه شما به آن اعتقاد داريد.[۹۱]
تحليل چهارم: جشن اكمال دين
گاهى سؤال و سخن یک مخالف ذهن را نسبت به نكته بيدار مىكند. شايد اگر آن يهوديان اين جهت را نزد دشمن معروف غدير يعنى عمر بن الخطاب مطرح نمىكردند ما هم متوجه حساسيت آن نمىشديم و به اهميت فوق العاده آن پى نمىبرديم.
يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... بر ما يهوديان نازل شده بود و ما روز نزول آن را مىدانستيم، آن روز را عيد خود قرار مىداديم.[۹۲]
صاحبان هر دینی باید مهمترین روز جشن خود را بهعنوان روز کمال دینشان انتخاب کنند، که در آن خداوند تأیید نهایی را بر دین آنان صادر کرده است. در حالی که یهودیت و مسیحیت سندی برای کاملشدن دین خود ندارند، مسلمانان در قرآن نه تنها سند کمال دین را دارند، بلکه روز نزول تأیید نهایی خداوند بر اسلام را نیز به وضوح میشناسند؛ آن روز غدير است كه خداوند آیه اکمال را در آن روز فرستاده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله كه غدير را بهخاطر كمال دين بالاترين عيد معرفى كرده است: روز غدير خم مهمترين عيد امت من است ...، و آن روزى است كه خداوند دين را در آن كامل كرد و نعمت را در آن روز بر امتم تمام نمود و اسلام را بهعنوان دين آنان راضى شد.[۹۳]
اميرالمؤمنين عليه السلام همين نكته را با اشاره به ثمره آن بيان مىفرمايد كه كاملشدن دين باعث چشمروشنى دینداران خواهد بود و چه جشنى شيرينتر از آنكه انسان در روز روشنى چشم خود جشن بگيرد. اين مطلب را حضرت در جشن غديرى كه بعد از ۲۵ سال براى اولين بار در كوفه گرفته شد چنين بيان فرمود: خداوند دين خود را كامل كرد و چشم پيامبرش و مؤمنان و پيروان اسلام را روشن فرمود...، و وعده نيک خدا بر صابرين به انجام رسيد.[۹۴]
امام صادق عليه السلام عيدبودن اين روز را به نزول چنين آيهاى نسبت مىدهد و در پاسخ كسى كه از حضرت مىپرسد: آيا مسلمانان عيدى با فضيلتتر از فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ میفرمايد: آرى، با فضيلتترين و با عظمتترين و شريفترين آنها نزد خداوند روزى است كه خداوند در آن دين را كامل كرد و اين آيه را بر پيامبرش نازل فرمود: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... . و آن روزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله على را بهعنوان عَلَم و علامت براى مردم منصوب فرمود و درباره او مطالبى نازل شد و دين در آن روز كامل شد و نعمت بر مؤمنان به اعلاترين درجه رسيد.[۹۵]
اين باور آنگاه عميقتر مىشود كه دانسته شود پيامبران هم پيشاپيش اين روز را جشن مىگرفتهاند؛ چنانكه امام صادق عليه السلام مىفرمايد: خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده، مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.[۹۶]
و اين اعتقاد زمانى به اوج خود مىرسد كه دانسته شود اين روز را فرشتگان و اهل آسمانها جشن مىگيرند؛ چنانكه امام صادق عليه السلام مىفرمايد: روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است.[۹۷] همچنین، مىفرمايد: و نام روز عيد غدير در آسمانها روز عهد معهود است.[۹۸] نیز مىفرمايد: در روز غدير تختى از كرامت خداوند مقابل بيت المعمور قرار مىدهند و همه فرشتگان كنار آن جمع میشوند و جشن عظيم غدير را بر پا مىكنند.[۹۹] همچنین، براى نشاندادن بالاترين درجه فضيلت مىفرمايد: شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمتتر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم![۱۰۰]
پانویس
- ↑ برای اطلاع کامل درباره این آیه نگاه کنید: ژرفاى غدير، ص۹۰؛ ژرفای غدیر، ص۱۹۰-۱۹۷؛ اسرار غدير، ص۱۱۸؛ اسرار غدیر، ص۱۹۹؛ اسرار غدیر، ۲۰۱؛ اسرار غدیر، ص۲۶۳-۲۷۲؛ اسرار غدیر، ص۲۸۰؛ اسرار غدیر، ص۲۸۲؛ اسرار غدیر، ص۳۰۰؛ اسرار غدیر، ص۳۶۳-۳۶۵؛ چهارده قرن با غدير، ص۴۰؛ چهارده قرن با غدير، ص۵۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۷۵؛ چهارده قرن با غدير، ص۷۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۸۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۱۱۳؛ چهارده قرن با غدير، ص۱۵۳-۱۵۷؛ چهارده قرن با غدير، ص۲۲۵-۲۳۱؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۱۸؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۳۶؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۴۸؛ غدير از زبان مولى، ص۲۵؛ واقعه قرآنى غدير، ص۸۹؛ واقعه قرآنی غدیر، ص۱۱۴؛ سخنرانى استثنائى غدير، ص۵۵؛ سخنرانی استثنائی غدیر، ص۱۷۱-۱۷۸؛ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام، ص۴۶-۴۷؛ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام، ص۵۷-۵۹؛ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام، ص۶۵-۶۸؛ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام، ص۹۷-۹۸،؛ تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام، ص۱۷۲؛ غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۱-۱۹۹؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۳۶۲-۳۶۳؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۳۸۰؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۵۰۷-۵۰۸؛ خلاصه عبقات الانوار، ص۴۶۲-۴۷۵؛ ابلاغ ولايت، ص۵۴-۶۱؛ ياد امام عصر عليه السلام در عيد غدير، ص۵۴-۶۱؛ الميزان، ج۵، ص۱۶۷-۱۷۵؛ بر ساحل غدير، ص۹۹-۱۲۲؛ نگاهى بر زيارت غديريّه، ص۱۱۱-۱۵۰؛ نگرشى بر غدير خم، ص۴۲-۵۶؛ نقش غدير در كمال انسانها، ص۶۱-۱۵۰؛ اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير، ص۲۰-۴۰؛ اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير، ص۶۱-۶۴؛ غدير چشمه زلال ولايت، ص۲۳-۲۴؛ قبسى از غدير، ص۱۴-۱۹. مائده غدير، ص۶۶-۸۲؛ مائده غدير، ص۸۷-۹۸؛ حديث غدير و مسئله امامت، ص۶-۵۹؛ آيات ولايت، ج۳، ص۲۱-۵۵؛ جايگاه غدير، ص۱۳۹-۱۴۴؛ نگرشى نو به غدير، ص۴۴-۵۴؛ از غدير تا الغدير، ص۹۷-۱۰۳؛ غدير در آئينه قرآن، ص۲۲۳-۳۶۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۵.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ تفسير القمى، ج۱، ص۱۶۲، تفسير نور الثقلين، ج۱، ص۵۸۷، ح۲۳.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۵-۱۹۷.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۱۵، ح۱۵۱.
- ↑ غدير در قرآن، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ الاقبال، ج۲، ص۲۶۲؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۴.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۴۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۴؛ فرائد السمطين، ج۱، ص۳۱۵، ح۲۵۰.
- ↑ اليقين، ص۲۱۲.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۸۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۵، ح۷۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۹۸.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۲.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
- ↑ الامالى للصدوق، ص۳۵۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۴۰.
- ↑ كنز العمال، ج۲، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ صحيح ابنحبان، ج۱، ص۴۱۳؛ كنز العمال، ج۲ ص ۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ الدر المنثور، ج۳، ص۱۸.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ مفتاح النجا فى مناقب آل العبا عليهم السلام (مخطوط).
- ↑ ما نزل من القرآن فى على عليه السلام (مخطوط).
- ↑ مناقب على بن ابىطالب عليه السلام (ابنمغازلى)، ص۶۹.
- ↑ مناقب على بن ابى طالب عليه السلام (خوارزمى)، ص۱۳۶-۱۳۷.
- ↑ الخصائص العلوية (مخطوط).
- ↑ توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل (مخطوط).
- ↑ فرائد السمطين، ج۱، ص۷۴.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ الاحتجاج، ج۱، ص۵۶-۵۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۷۶.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
- ↑ تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ الفضائل، ص۸۴.
- ↑ برای اطلاع بیشتر در این باره نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۲-۱۶۰.
- ↑ الفضائل، ص۸۴.
- ↑ تفسير فرات الکوفی، ص۱۱۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۷۱، ح۵۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۶، ح۲۱۵.
- ↑ الامالى للصدوق، ص۳۵۶، ح۱۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۴۰.
- ↑ تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
- ↑ فرائد السمطين، ج۱، ص۳۱۵، ح۲۵۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۴.
- ↑ اسرار غدير، ص۱۴۶، بخش۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
- ↑ علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ الاحتجاج، ج۱ ص۵۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
- ↑ اليقين، ص۳۴۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۷۶.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
- ↑ تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۵۱۷.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۸۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۴، ص۵۹، ح۳۵؛ بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۴۷، ح۲.
- ↑ كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۸۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۳، ص۳۱۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۸، ص۹۸.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۲۳۷؛ بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۹۳-۳۹۴؛ المحاسن، ج۱، ص۹۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۸، ص۵.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۶، بخش۴.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.
- ↑ تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۳۸-۴۰؛ غدير در قرآن، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۶.
- ↑ تفسير القمى، ج۱، ص۱۶۲؛ تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳، ح۲۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۲۲، ح۱۶۹ و ۱۷۰.
- ↑ تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳؛ الكافى، ج۱، ص۲۸۹، ح۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۸؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۵.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۵؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۱۲۲.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۲؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۱۷۷؛ الغدير، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۶؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۳۶؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۲۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۸.
- ↑ اثبات الهداة، ج۳، ص۱۲۰، ح۴۷۶.
- ↑ الاقبال، ج۲، ص۲۶۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۳۷، ح۳۹.
- ↑ الايضاح، ص۵۹؛ الكافى، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹؛ معانى الاخبار، ص۹۶؛ كمال الدين، ج۲، ص۶۷۵-۶۷۶؛ عيون الاخبار، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ الامالى للصدوق، ص۶۷۴-۶۷۵، ح۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۳؛ وسائل الشيعه، ج۲۸، ص۳۵۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۵۱۷، ح۵۰.
- ↑ دلائل الإمامه، ص۲۳۵؛ نوادر المعجزات، ص۲۷۸؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۷۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۲۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۳۱۸، ح۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۳، ح۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۶، ص۱۴۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
- ↑ الامالى للصدوق، ص۱۲۵؛ بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۱۰، ح۲.
- ↑ مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۵۵؛ بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۱۵.
- ↑ تفسير فرات الکوفی، ص۱۱۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۹، ح۴۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۵، ح۲۱۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۰، ح۲۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج۶، ص۲۷۸، ح۴.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۱.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۴.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۲.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۵.
- ↑ در اين عبارت دو ظرافت ادبى و دقت تاريخى وجود دارد: يكى كلمه «عرصه» است كه معناى كلى به اقتضاى سياق جمله پيدا مىكند مثل «صحنه»، «زمينه». ديگرى كلمه «ما بَرِحْنا» است كه در اينجا بهصورت افعال تامّه است -نه افعال ناقصه- و معنايش نظير كلام فرزند حضرت يعقوب عليه السلام است كه در قرآن آمده: فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِى أَبِى؛ من هرگز از زمين تكان نمىخورم تا پدرم اجازه دهد . در اينجا هم تركيب «ما بَرِحْنَا الْعَرْصَةَ» به اين معناست كه «هنوز از جايمان حركت نكرده بوديم» و يا «هنوز صحنه اعلام ولايت بر پا بود و كسى از جايش تكان نخورده كه آيه نازل شد».
منابع
- آیات ولایت: همراه با پاسخگویی به شبهات آیه ولایت؛ سید محمد مرتضوی، قم: انتشارات آشیانه مهر، ۱۳۹۳ش.
- ابلاغ ولايت، اكمال رسالت: پندارها و پاسخها؛ علی جلائيان اکبرنیا، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۹۱ش.
- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ محمد بن حسن حر عاملی، تحقیق: علاءالدین اعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۵ق.
- الاحتجاج؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
- از غدير تا الغدير؛ محمد کاظمینی، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۲ش.
- اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
- الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة؛ سید علی بن موسی بن طاووس، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۱۸ق.
- اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير؛ محمد یثربی، قم: مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی رحمة الله علیه (مرکز تحقیق و نشر آثار فقهاء امامیه)، ۱۳۸۸ش.
- الامالی؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدباقر کمرهای، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
- اولین میراث مکتوب از واقعه غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- الایضاح؛ فضل بن شاذان، تهران: مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بیتا.
- بر ساحل غدير به انضمام متن كامل خطبه غدير؛ رسول عارفیان، مشهد: انتشارات پیوند با امام، ۱۳۸۶ش.
- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله؛ محمد بن حسن صفار قمی، محسن بن عباسعلی کوچهباغی تبریزی، قم: مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
- تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۱ش.
- تفسير العياشى؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
- تفسير فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
- تفسير القمی؛ على بن ابراهيم قمى، تحقیق: طيّب موسوى جزائرى، قم: دار الكتاب، ۱۴۰۴ق.
- جایگاه غدیر؛ محمد دشتی، قم: مؤسسه فرهنگی تحقيقاتی اميرالمؤمنين علیه السلام، ۱۳۸۶ش.
- چهارده قرن با غدير (اتمام حجتها، بحثهای علمی، مناظرات، ميراث مکتوب، شعر و ادب، يادگارها و يادبودها)؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹ش.
- حدیث غدیر و مسئله امامت: برگرفته از کتابهای پانزده گفتار و امامت و رهبری؛ مرتضی مطهری، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۹۵ش.
- خلاصه عبقات الانوار: حدیث غدیر؛ میرحامدحسین کنتوری، تلخیص: علی حسینیمیلانی، ترجمه: مرتضی نادری، ویراستار: عبدالحسین طالعی؛ تهران: مؤسسه فرهنگی نبأ، ۱۳۹۳ش.
- الدر المنثور في التفسیر المأثور؛ عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
- دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام عن أهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: آصف فیضی، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۳۸۳ق.
- دلائل الامامة؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ق.
- نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق: باسم محمد اسدی، قم: دلیل ما، ۱۴۲۷ق.
- ژرفای غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۳ش.
- سخنرانی استثنائی غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
- صحیح إبن حبان؛ محمد بن حبان، تحقیق: شعیب ارناووط، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ق.
- علل الشرائع؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، قم: مکتبة الداوری، بیتا.
- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانى اصفهانى، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
- عيون أخبار الرضا عليه السلام؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران: انتشارات جهان، بیتا.
- غدیر از زبان مولی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- غدیر چشمه زلال ولایت ؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، ترجمه: حسین اسلامی، قم: یاس زهرا، ۱۳۸۵ش.
- غدیر در آینه قرآن: بررسی تاریخی-روایی مسئله خلافت و امامت علی علیه السلام در قرآن و خطابههای پیامبر صلی الله علیه و آله علی كورانی عاملی، ترجمه: محمدحسین شمسایی، تهران، انتشارات دستان، ۱۳۸۸ش.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- الغدير في الكتاب و السنة و الأدب؛ عبدالحسین امینی، قم: مرکز الغدير للدراسات الإسلامية، ۱۴۱۶ق.
- فرائد السمطین؛ ابراهیم بن محمد حموی جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، ۱۳۹۸ق.
- الفضائل؛ شاذان بن جبرئیل قمی، قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۳ش.
- قبسى از غدير؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، ترجمه: فرجالله الهی، قم: یاس زهرا علیها السلام، ۱۳۸۴ش.
- الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ق.
- کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية)، ۱۴۰۷ق.
- کمال الدین و تمام النعمة فی اثبات الغیبة و کشف الحیرة؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی الکبر غفاری، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۹۵ق.
- كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال؛ علاءالدین على بن حسامالدين متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، بیتا.
- مائده غدیر: پژوهشی در آیه تبلیغ و اکمال؛ مجید جعفرپور، قم: انتشارات بیت الاحزان، ۱۳۹۳ش.
- المحاسن؛ احمد بن محمد برقی، تحقیق: سید جلالالدین محدث ارموی، قم: دار الکتب الإسلامیة، بیتا.
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ حسین بن محمدتقی نوری، بیروت: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
- مصباح المتهجد؛ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: علیاصغر مروارید و ابوذر بیدار، بیروت: مؤسسه فقه الشيعه، ۱۴۱۱ق.
- معانی الاخبار؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی الکبر غفاری، قم: مؤسست النشر الاسلامی، ۱۳۶۱ش.
- المناقب؛ علی بن محمد بن شافعی (ابنمغازلی)، تحقیق: محمدباقر بهبودی، بیروت: دار الأضواء، ۱۴۰۴ق.
- المناقب؛ الموفق بن احمد بكری مكی حنفی خوارزمی، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ق.
- المیزان فی تفسیر القرآن؛ سید محمدحسین طباطبایی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۲ق.
- نقش غدير در كمال انسانها؛ محمد اسدى گرمارودى، تهران: کتاب نیستان، ۱۳۸۱ش.
- نگاهی بر زیارت غدیریه: زیارت امیرالمومنین علیه السلام در روز عید غدیر به بیان امام هادی علیه السلام؛ محمدحسین صفاخواه و عبدالحسین طالعی، تهران: انتشارات سهاره، ۱۳۸۰ش.
- نگرشى بر غدير خم؛ عبدالصالح انتصاری، بیجا: بینا، بیتا.
- نگرشى نو به غدير؛ علیاصغر رضوانى، قم: انتشارات عطر عترت، ۱۳۸۹ش.
- واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یکماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
- وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة؛ محمد بن الحسن الحرّ العاملي، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ۱۴۱۶ق.
- اليقين باختصاص مولانا علی عليهالسلام بامرة المؤمنين؛ سيد على بن موسی بن طاووس، تحقیق: محمدباقر انصاری، قم: مؤسسه دار الکتاب الجزائری، ۱۴۱۳ق.