شهاب الدین احمد

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۷ توسط O.sh (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اعتراف به مفاد حديث غدير[۱]

بسيارى از دانشمندان بزرگ اهل‏ سنت به دلالت حدیث غدیر به امامت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام تصریح كرده، و آشكارا بر مطلوب شیعه تنصيص كرده ‏اند! از جمله شِهاب ‏الدين احمد است.

نصّ سخن شَهاب ‏الدين احمد صاحب «توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل» پيشتر نقل شد كه او اين احتمال را كه «مَولى» در حدیث غدیر از ميان معانى متعدد، به معناى «سيد» باشد بر ديگر احتمالات ترجيح داده، و اين را از بعضى از اهل علم نقل كرده است.

وى همچنين افزوده بود كه سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در آغاز حديث، يعنى: «آيا نمى‏ دانيد كه من از مؤمنان به خودشان سزاوارترم؟ مؤيّد اين قول است.

او در ادامه، كلام شيخ جلال‏ الدين خجندى را آورده و سپس حديثى از كتاب «مرج البحرين» نقل كرده، و از همه اينها دلالت حديث غدير به امامت و اولويت در اطاعت و پيروى را نتيجه گرفته بود.

نزول آيه تبليغ در غدير[۲]

يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نزول آيه تبلیغ (يا ايها الرسول بلّغ...) در غدير است، كه از جمله مشهورترين آيات غدير مى ‏باشد.

اختصاص آن به غدير نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات بوده و بين مفسرين و محدثين اهل‏ سنت مشهور است. اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده ‏اند.

در كنار شيعه، عده ‏اى از بزرگان اهل‏ سنت نيز نزول اين آيه در غدير را نقل كرده ‏اند. از جمله شهاب‏ الدين احمد است:

شهاب ‏الدين در «توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل» احمد ذيل آيات نازل شده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، نزول آيه تبليغ در واقعه غدير خم را روايت كرده است.

همچنين از ابوالجارود از حمزه (ابوجعفر) روايت شده كه اين آيه درباره ولايت نازل شده است. در ادامه نيز از عبداللَّه بن مسعود نزول آيه تبليغ را بدون شأن نزول آن نقل كرده است.[۳]

ضمناً شهاب ‏الدين احمد در عنوان بابى كه در آن آيات نازل شده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را آورده، تصريح كرده كه از بين اقوال صحيح ‏ترين را آورده است.

همچنين شهاب‏ الدين احمد در خطبه كتابش گفته كه احاديث روايت شده در آن صحيح ‏ترين‏ هاست.

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اهل ‏سنت.

نقل خطبه غدير در اهل‏ سنت[۴]

يكى از قرائن و ادله دلالت حديث غدير بر امامت و ولایت، خطبه روز غدير به نقل اهل ‏سنت و در كتاب «توضيح الدلائل» اثر شهاب ‏الدين احمد است:

الف) متن خطبه غدير به نقل عامه

سيد شهاب ‏الدين احمد خطبه روز غدير خم را چنين روايت كرده است:

ستايش و سپاس خداى را به سبب نعمت‏ هايش به من و احسانش درباره عترت و خاندانم. در برابر پيشامدهاى بد دنيا و مهلكه‏ هاى آخرت از او يارى مى‏ خواهم.

شهادت مى‏ دهم كه معبودى جز خداى يكتاىِ يگانه بى‏ همتا كه در امور مهم آهنگ وى كنند نيست. نه همسرى گرفته است و نه فرزندى و نه شريكى و نه تكيه‏ گاهى.

شهادت مى ‏دهم كه من بنده ‏اى از بندگان او هستم كه مرا براى گزاردن پيامش به همه آفريدگانش فرستاد، تا هر كس به گمراهى هلاک مى ‏شود به حجّتى روشن هلاک شود، و هر كس به هدايت زنده مى ‏ماند به حجّتى روشن زنده بماند.

و اينكه او مرا بر همه جهانيان؛ از پيشينيان و پسينيان برگزيد، و كليدهاى گنجينه ‏هايش را به من بخشيد و با فرايضش بر رسالت من تأكيد كرد، و سرّش را به من سپرد، و مرا يارى رساند، و من براى او بينا گشتم. پس من آغاز كننده و به پايان رساننده ‏ام. و هيچ نيرويى جز از جانب خدا نيست.

اى مردم، چنانكه سزاوار پروا كردن از خداست از او پروا كنيد، و جز مسلمان نميريد، و بدانيد كه خدا بر هر چيزى احاطه دارد.

و اينكه پس از من مردمانى بر من دروغ خواهند بست و سخنشان پذيرفته خواهد گشت! پناه بر خدا كه درباره خدا جز سخن حق بر زبان آورم، يا اينكه در امر او جز به راستى سخن بگويم.

من تنها شما را به چيزى فرمان مى‏ دهم كه خدا بدان فرمان داده، و شما را فقط به سوى خدا فرا مى‏ خوانم. و آنان كه ستم كرده‏ اند، به ‏زودى خواهند دانست كه به كدام عاقبتى باز خواهند گشت.

پس از اين، عُبادة بن صامت برخاست و گفت: اين دروغ‏ بستن‏ ها چه زمانى خواهد بود و اين دروغگوها چه كسانى‏ اند؟ آنان را به ما بشناسان تا از ايشان دورى كنيم.

رسول‏ خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: گروه ‏هايى كه از نخستين روزشان براى مقابله با ما آماده شدند، و به زودى -  آنگاه كه جان به گلو رسد -  بر شما چيره گردند.

عباده گفت: اى رسول‏ خدا، چون اين حادثه رخ دهد به چه كسى پناه بريم؟ حضرتش فرمود:

بر شما باد كه سخن پيشگامان خاندان و مؤمنان به پيامبرى مرا بپذيريد و از آنان فرمان بريد، زيرا ايشان شما را از گمراهى باز دارند و به خير فرا خوانند.

آنان اهل حق و معدن راستى ‏اند. در ميان شما كتاب خدا و سنت را زنده گردانند، و شما را از كج‏روى و بدعت دور بدارند، و با حق اهل باطل را ريشه كن كنند و درهم كوبند، و به دنبال نادان نروند.

اى مردم، خدا مرا و اهل‏ بيت مرا از طينتی آفريده كه جز ما را از آن نيافريده است. ما نخستين آفريدگان خداييم.

چون ما را آفريد، به نور ما هر ظلمتى را روشن ساخت و هر طينتى را به ما زنده گرداند.

سپس افزود: اينان برگزيدگان امت من و حاملان علم من و گنجينه ‏داران سرّ من و سرور مردم زمين‏ اند. به حق فرا مى ‏خوانند و به راستى خبر مى‏ دهند.

شک نمى‏ كنند و به ترديد نمى‏ افتند و به پشت سر باز نمى‏ گردند و پيمان نمى‏ شكنند. اينان راهنمايان راهيافته و پيشوايانى ‏اند كه به راه راست مى‏ روند.

هدایت‏ يافته كسى است كه با طاعت و ولايت آنان نزد من آيد و گمراه كسى است كه از آنان منحرف شود و با دشمنى آنان به نزد من آيد. دوست داشتن آنان ايمان و دشمنى ‏شان نفاق است.

آنان امامان هادى و ريسمان‏ هاى استوار احكام ‏اند. كارهاى نيک به سبب آنان به سرانجام مى ‏رسد، و آنان وصيت خدا به پيشينيان و پسينيان ‏اند. آنان ارحامى هستند كه خدا براى پيوستن به آنها از شما پيمان گرفته و فرموده است: «از خدايى كه به نام او از يكديگر درخواست مى‏ كنيد و از بريدن از ارحام پروا كنيد چرا كه خدا همواره مراقب شماست».[۵]

سپس شما را به دوستى آنان برانگيخت و فرمود: «بگو براى پيام ‏آورىِ خود مزدى از شما نمى ‏خواهم مگر دوستى خويشاوندانم را».[۶]

آنان‏ اند كه خدا پليدى را از ايشان دور كرده و از ناپاكى پاكشان ساخته است.[۷] همانان كه چون سخن گويند راست گويند، و چون از ايشان پرسش شود به پاسخ دانايند، و چون امانتى نزدشان نهاده شود

امانتدار اند.

ده ويژگى در آنان گرد آمده كه جز در عترت و خاندان من گرد نيامده است:

بردبارى و دانش و پيامبرى و شرف و بخشندگى و دليرى و راستى و پاكى و پاكدامنى و حكمت. از اين رو، آنان كلمه تقوى و وسيله هُدى و حجت عظمى و ريسمان استوار اند.

ايشان بر پايه سخن خداوندتان اولياى شمايند، و آنچه شما را به آن فرمان مى ‏دهم از قول خداوند شماست.

آگاه باشيد! هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن، و با هر كس با او دشمنى نمايد دشمنى فرما، و هر كس او را يارى كند يارى رسان، و هر كس او را وا نهد رهايش كن.

خدا درباره على سه چيز را به من وحى كرده است: او آقاى مسلمانان و امام برگزيدگانِ باتقوى و پيشواى سفيدپيشانيان است. هر آينه، آنچه را مأمور رساندنش بودم از سوى خدا به شما رساندم، و آنان را در ميان شما به خدا مى ‏سپارم و از خدا براى خود و شما آمرزش مى‏ خواهم.

اين متن خطبه بود. پیامبر صلی الله علیه و آله در اين خطبه هم فرموده است: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است، و هم فرموده است: او آقاى مسلمانان و امام برگزيدگان باتقوى و پيشواى سپيدپيشانيان است.

معلوم است كه تنها يكى از اين صفات كافى است تا براى اثبات امامت و خلافت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به آن استدلال شود.

ب) وجوه دلالت خطبه بر امامت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام

افزون بر آنچه گفته شد، اين خطبه از چند وجه به امامت اهل‏ البيت‏ عليهم السلام دلالت مى‏ كند:

۱.پيامبر صلى الله عليه و آله به امتش دستور داد تا نسبت به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام مطيع و فرمانبردار باشند.

بى ‏ترديد اين مستلزم امامت و خلافت است، زيرا معقول نيست آنكه به اطاعت مأمور است، امام و مطاعِ مأموم باشد. همچنين، اين امر مقتضى افضليت مطاع است و افضليت مستلزم امامت است.

اين امر دليل عصمت نيز هست و عصمت امامت را در پى دارد.

۲. پيامبر صلى الله عليه و آله اهل ‏بيتش را به پيشگامان در ايمان وصف كرده است. اين وصف مستلزم افضليت و افضليت مستلزم امامت است.

۳. معناى سخن «ايشان شما را از گمراهى باز دارند و به خير فرا خوانند» اين است كه اهل‏ بیت‏ علیهم السلام كسانى‏ اند كه صحابه را به معروف امر و از منكر نهى مى‏

كنند. از اين رو، اگر يكى از صحابه به جاى ايشان در منصب جانشینی پيامبر صلى الله عليه و آله جاى گيرد، امر معكوس (و خلاف سخن پيامبر صلى الله عليه و آله) خواهد گشت.

۴- ۱۰. جملاتى از اين خطبه به روشنى به افضليت دلالت مى‏ كند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«در ميان شما كتاب خدا و سنت را زنده گردانند و شما را از كجروى و بدعت دور بدارند و با حق، اهل باطل را ريشه كن كنند و فرو كوبند و به دنبال نادان نروند» .

«خدا مرا و اهل‏بيت مرا از طينتى آفريده كه جز ما را از آن نيافريده است» .

«ما نخستين آفريدگان خداييم» .

«به نور ما هر ظلمتى را روشن ساخت» .

«اينان برگزيدگان امت من هستند» .

«اينان حاملان علم من و خزانه‏ داران سرّ من... هستند» .

وصف اهل‏بيت ‏عليهم السلام به «سروران مردم زمين» .

۱۱. «اينان راهنمايان راهيافته و پيشوايانى ‏اند كه به راه راست مى‏ روند» نصّ صريح بر امامت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است.

۱۲. جمله «هدايت يافته كسى است كه با طاعت آنان نزد من آيد» صريح است كه طاعت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام واجب است. بنابراين آنان‏ اند كه مطاعِ صحابه ‏اند، نه بر عكس.

۱۳. سخن «آنان امامان راهيافته‏ اند» نصّ صريح در امامت ايشان است.

۱۴. سخن «ده خصلت در آنان گرد آمده...» دليل افضليت مطلق است.

اضافه بر اينها، جملات ديگرى از اين خطبه به امامت اميرالمؤمنين و اهل‏ بیت‏ علیهم السلام و نكوهش مخالفان و دشمنان ايشان دلالت مى‏ كند، مثل:

«و آنان كه ستم كرده ‏اند به زودى خواهند دانست كه به كدام عاقبت باز خواهند گشت».[۸]

ج) ستايش صاحب «توضيح الدلائل»

و اما سيد شِهاب ‏الدين صاحب «توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل» كه خطبه مذكور را نقل كرده ، بى‏ گمان از دانشمندان بزرگ اهل‏ سنت است.

از اين رو، مى ‏بينيم كه مولوى شاه سلامة الله در كتاب خود «معركة الآراء» از انكار رواياتى كه شهاب‏ الدين نقل كرده عاجز بوده، و كتاب او را دليل روایت فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از سوى اهل‏ سنت به حساب مى ‏آورد. بنا به گفته خود سيد شهاب‏ الدين، وى نوه قطب‏ الدين ايجى است.

در مورد كتاب «توضيح الدلائل» نيز، رأى شيخ شيخِ سلامةاللَّه بن بركةاللَّه صديقى بدايونى كانپورى (م ۱۲۷۱ ق) براى احتجاج و استشهاد ما به آنچه در كتاب «توضيح الدلائل» آمده كافى است.

زيرا شاه سلامة الله بدايونى از دانشمندان مشهور در هند و از شاگردان مولوى عبدالعزيز دهلوى صاحب «تحفه اثنى‏ عشريه» است.

به گفته صاحب «نزهة الخواطر» وى با شيعيان گفتگو و مناظره داشته و بزرگانشان را مغلوب كرده است. همچنين شيخ محسن بن يحيى ترهتى در «اليانع الجنىّ» بسيار وى را ستوده است.[۹]

بنابراين، كسى كه به دنبال ردّ شيعه است و با آنان گفتگو و مناظره مى‏ كند و چنانكه گفته ‏اند بزرگان شیعه را مغلوب مى ‏كند، هرگز كتاب مؤلف شيعى يا مايل به تشيع را به اهل‏ سنت نسبت نمى‏ دهد و با اخبار و روايات آن موافقت نمى‏ كند.

منبع

دانشنامه غدیر ،جلد ۱۳،صفحه ۳۶۳.

پانویس

  1. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۶۴۴ .
  2. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ . چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۴۵۷.
  3. توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل (مخطوط) . نفحات الازهار: ج ۸ ص ۱۹۵ - ۲۵۷.
  4. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۶۱۹  - ۶۱۴ .
  5. نساء /  ۱.
  6. شورى /  ۲۳.
  7. اشاره به آيه تطهير است: احزاب /  ۳۳.
  8. شعراء /  ۲۲۷.
  9. نزهة الخواطر: ج ۷ ص ۲۰۲.