پرش به محتوا

آیات ۳۱ تا ۳۵ قیامت و غدیر

از ویکی غدیر
آیات ۳۱ تا ۳۵ قیامت و غدیر
آیات ۳۱ تا ۳۵ قیامت و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهقیامت
شماره آیه۳۱ تا ۳۵
جزء۲۹
محتوای آیه
مکان نزولمکه
موضوعآیاتی علیه منافقان تکذیب‌کننده غدیر

آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت آیاتی نازل‌شده در رخداد غدیر علیه منافقانی که با اعلام ولایت امیرالمؤمنین توسط پیامبر صلی الله علیه و آله آن را تکذیب کردند.

از سوی برخی محققان، موقعیت نزول آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت چنین ترسیم شده است: لحظاتی پس از اعلام ولایت امیرالمؤمنین در خطبه غدیر، ابوبکر، عمر و معاویه از شدت خشم سخنانی در انکار ولایت و تکذیب پیامبر صلی الله علیه و آله بر زبانشان جاری شد؛ اما در اثناء خطابه قدرت عکس‌العملی بیش از این نداشتند. این بود که بعد از منبر و پس از بیعت، این انکار درونی خود را در کنار خیمه‌های بر پا شده در غدیر نشان دادند؛ به‌گونه‌ای که افراد غیر جمع خودشان هم آن منظره را دیدند. این حرکات به‌قدری کفرآمیز و بی‌ادبانه بود که فوراً چند آیه قرآن درباره آن نازل شد، و پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم بر مقابله جدی با آن گرفت؛ ولی بار دیگر آیه‌ای نازل شد، و طبق مهلتی که خدا به همه ظالمان داده این بار نیز قرار شد اقدامی صورت نگیرد. این ماجرا در روایات متعددی وارد شده است.

برخی محققان، رخدادهای تاریخی نقل شده در ذیل آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت را واجد نُه نکته اعتقادی تاریخی دانسته‌اند و آنها را چنین تحلیل کرده‌اند: اینکه راوی این روایات از حاضران در غدیر بوده‌اند؛ اینکه این روایات سابقه همراهی ابوموسی و مغیره با معاویه را در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام نشان می‌دهد؛ اینکه گفتار معاویه علیه غدیر نشانه کفر بوده است؛ اینکه شباهتی بین سخن معاویه در اینجا و سخن حارث بن نعمان فهری در پایان مراسم غدیر وجود دارد که برای حارث فهری مرگ ولی برای معاویه مهلت داده شدن را در پی دارد؛ اینکه مفاد آیات ۳۱ تا ۳۵ دقیقاً بازتابی از رفتار معاویه در این رویداد است؛ اینکه در رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله برائت از معاویه روشن است؛ اینکه سخنان معویه ارتدادآمیز بوده است؛ اینکه معاویه مستحق مرگ بوده است و اینکه او بر اساس سنت الهی مهلت به ظالمان مهلت داده شده است.

آیاتی درباره اقدامات منافقان در غدیر

آیات ۳۱ تا ۳۵ قیامت از جمله آیاتی دانسته شده که درباره اقدامات منافقان در غدیر نازل شده است. از آنجا که منافقان از نخستین ساعات سفر غدیر فتنه‌گری و توطئه را آغاز کردند و در موارد بسیاری به اجرای نقشه‌های خود اقدام کردند؛ به همین دلیل در کنار آیاتی که دربارهٔ اقدامات پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله در غدیر نازل می‌شد، آیات بسیاری هم دربارهٔ تحریکات و نقشه‌های منافقین بر آن حضرت وحی می‌شد. روایات مربوط به این آیات، شأن نزول و ارتباط مستقیم آنها را با غدیر روشن کرده است.[۱]

این آیات ۱۰۴ آیه هستند که در ۳۹ مورد نازل شده‌اند؛ از جمله این آیات، آیات ۳۱ تا ۳۵ قیامت است: فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّیٰ۳۱وَلٰکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّیٰ۳۲ثُمَّ ذَهَبَ إِلَیٰ أَهْلِهِ یَتَمَطَّیٰ۳۳أَوْلَیٰ لَکَ فَأَوْلَیٰ۳۴ثُمَّ أَوْلَیٰ لَکَ فَأَوْلَیٰ۳۵؛ [در آن حال فرشتگان می‌گویند: این به کام مرگ افتاده] نه [دعوت پیامبر را] باور کرد، و نه نماز خواند؛ بلکه [در میان اجتماعات] تکذیب کرد و روی گرداند؛ سپس متکبرانه و خرامان به‌سوی کسانش رفت. [و گویند: با این وضعی که داری، عذاب دوزخ] برای تو شایسته‌تر است، شایسته‌تر! باز هم شایسته‌تر است شایسته‌تر.

موقعیت تاریخی نزول آیه آیات

از سوی برخی محققان، موقعیت نزول آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت چنین ترسیم شده است: با حضور صد و بیست هزار در رخداد غدیر، بزرگ‌ترین ابلاغ الهی به انجام رسید و پیامبر صلی الله علیه و آله با بلندکردن امیرالمؤمنین علیه السلام بر فراز دستان خویش، ولایت او را به گوش جهانیان رسانید. لحظاتی از این مرحله خطابه غدیر نگذشته بود که ابوبکر، عمر و معاویه از شدت خشم سخنانی در انکار ولایت و تکذیب پیامبر صلی الله علیه و آله بر زبانشان جاری شد؛ اما در اثناء خطابه قدرت عکس‌العملی بیش از این نداشتند.

این بود که بعد از منبر و پس از بیعت، این انکار درونی خود را در کنار خیمه‌های بر پا شده در غدیر نشان دادند؛ به‌گونه‌ای که افراد غیر جمع خودشان هم آن منظره را دیدند. معاویه با تکیه بر ابوموسی اشعری و مغیره به راه افتاد و گفت: هرگز سخن او نمی‌پذیریم و به ولایت علی اقرار نمی‌کنیم. این حرکت به قدری کفرآمیز و بی‌ادبانه بود که فوراً چند آیه قرآن درباره آن نازل شد، و پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم بر مقابله جدی با آن گرفت؛ ولی بار دیگر آیه ای نازل شد، و طبق مهلتی که خدا به همه ظالمان داده این بار نیز قرار شد اقدامی صورت نگیرد. این ماجرا در روایات متعددی وارد شده است.[۲]

جزئیات رخداد در منابع

روز غدیر خم و هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را منصوب نمود، ابوبکر به عمر گفت: از این که مقام او را بالا ببرد، هیچ کوتاهی نمی‌کند. عمر گفت: هرچه می‌تواند بازوی پسر عمویش را بالا می‌برد. ابوبکر به او گفت: به خدا قسم این عظمت واقعی است! عمر با خشم پاسخ داد: نه به خدا قسم، هرگز سخن او را گوش نمی‌دهم و از او اطاعت نمی‌کنم.

پس از خطبه، مراسم بیعت انجام شد. از خیمه بیعت که بیرون آمدند، معاویه با تکبر و خشم، در حالی که دست راستش را بر دوش ابوموسی عبداللَّه بن قیس اشعری و دست چپ را بر دوش مغیرة بن شعبه گذاشته بود به راه افتاد و این گفته را در آن حال تکرار می‌کرد: هرگز محمد را بر گفته‌اش تصدیق نمی‌کنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد.

خبر این کار معاویه فوراً به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، به‌خصوص آنکه ابوذر و حذیفه نیز شاهد آن بودند. هم‌زمان آیات ۳۱ تا ۳۳ سوره قیامت نیز در این باره نازل شد: «نه تصدیق کرد و نه سر تسلیم فرود آورد، ولی تکذیب نمود و روی گردانید و سپس با تکبر به‌سوی دوستانش رفت». به دنبال آن دو آیه ۳۴ و ۳۵ نازل شد که تهدید و وعده عذاب به او می‌داد: «عذاب بر تو سزاوار و سزاوارتر است. بار دیگر عذاب بر تو سزاوار و سزاوارتر است»!

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره معاویه سه تصمیم در نظر گرفت: یکی اینکه بر فراز منبر رود و باطن او را به مردم معرفی کند و خباثت او را به همه بشناساند؛ دوم اینکه بر فراز منبر برائت و بیزاری خود را از معاویه اعلام فرماید؛ سوم اینکه دستور قتل او را صادر نماید. اما هم‌زمان با این تصمیم بار دیگر آیه‌ای (آیه ۱۶ سوره قیامت) به‌خاطر مهلتی که به او داده شده نازل شد: «درباره او زبانت را به سخنی باز مکن که درباره او عجله کرده باشی». این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت کرد و در معرفی او چیزی نفرمود».[۳]

تحلیل اعتقادی آیات

برخی محققان، رخدادهای تاریخی نقل شده در ذیل آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت را واجد نُه نکته اعتقادی تاریخی دانسته‌اند و آنها را چنین تحلیل کرده‌اند:

نکته اول: روایت حاضران در غدیر

راویان این حدیث کسانی هستند که در متن واقعه غدیر حاضر بوده‌اند و آنچه اتفاق افتاده با چشم خود دیده‌اند. اولین ناقل آن خود امیرالمؤمنین علیه السلام است. بعد از آن حضرت، ابوذر و حذیفه هستند که از نزدیک‌ترین یاران پیامبر صلی الله علیه و آله به‌شمار می‌آیند. از سوی دیگر، امام باقر و امام کاظم‏ علیهما السلام نیز این ماجرا را نقل کرده‌اند.[۴]

نکته دوم: سابقه ابوموسی و مغیره با معاویه

ارتباط معاویه بن ابوسفیان با ابوموسی اشعری و مغیرة بن شعبه، آن هم در کنار ابوبکر و عمر -که در این ماجرا منعکس است- نشانگر سابقه دیرینه این جمع و قرینه واضحی در ارتباطات آنان در وقایع سقیفه تا صفین است. در میان توطئه‌گران کوه هَرشی، که به‌قصد قتل پیامبر صلی الله علیه و آله کمین کرده‌اند، نام این پنج نفر دیده می‌شود. در میان آتش‌زنندگان خانه و ضاربان حضرت زهرا علیها السلام، در کنار نام ابوبکر و عمر، نام آن سه نفر دیگر هم دیده می‌شود.

اگر در ماجرای حکمیت در جنگ صفین، ابوموسی اشعری، با آنکه نماینده لشکر کوفه است، به‌نفع معاویه و بر ضد امیرالمؤمنین علیه السلام اقدام می‌کند، به دلیل سابقه دشمنی او با غدیر است. اگر در مجلس معاویه مغیره به امام حسن علیه السلام جسارت می‌کند از این سابقه است. اینکه معاویه در جمله خود از صیغه جمع استفده می‌کند و می‌گوید: «تصدیق نمی‌کنیم و اقرار نمی‌نماییم»، گویای همفکری و همراهی کامل این جمع باشد.[۵]

نکته سوم: گفتار معاویه کفر است

آنچه معاویه از روی استکبار و خودبرتربینی بر زبان آورده در دو جهت خلاصه می‌شود: یکی، قبول‌نکردن و اقرارنکردن به ولایت علی علیه السلام و دیگری صادق‌ندانستن پیامبر صلی الله علیه و آله و تکذیب آن حضرت.

این دو جهت را نباید یک موضوع به‌حساب آورد، بلکه معنای این دو کلام در کنار یکدیگر این است که اولاً معاویه پیامبر صلی الله علیه و آله را دروغگو می‌دانسته است؛ ثانیاً اگر هم پیامبر صلی الله علیه و آله راستگو می‌دانسته، اعلام می‌کند که زیر بار چنین سخنی نمی‌رود و فرمان او را زیر پا می‌گذارد.

هر کدام از این دو احتمال پذیرفته شود نشانگر کفر معاویه است. اگر هر دو احتمال جمع شود نشان کفری آمیخته با کفر دیگر خواهد بود؛ زیرا همچون ابلیس در برابر فرمان الهی قد عَلَم کرده و با اقرار به اینکه اصل مطلب فرمان الهی است متکبرانه اعلام می‌کند که زیر بار آن نخواهد رفت.[۶]

نکته چهارم: معاویه همچون حارث فهری

شباهتی بین سخن معاویه در اینجا و سخن حارث بن نعمان فهری در پایان مراسم غدیر وجود دارد که نتایجی را دربردارد. حارث فهری با اقرار به اینکه ولایت علی علیه السلام از طرف خداست آن را برنمی‌تابد و درخواست عذاب می‌کند. معاویه نیز در قسمت دوم گفته‌اش می‌گوید: «به ولایت علی اقرار نمی‌کنیم».

فرق بین حارث و معاویه در اینجاست که او درخواست عذاب کرد، ولی معاویه زرنگ‌تر از آن بود که با درخواست عذاب خود را به دست نابودی بسپارد؛ اما وقتی بازگشت دو سخن به یک طرز تفکر باشد، به آن معناست که معاویه هم مستحق عذاب آسمانی و سنگی است که بر فرق سر او فرود آید و او را هلاک نماید. نکته آنجاست که خداوند هر دو مورد را در آیات قرآن منعکس فرموده است.[۷]

نکته پنجم: انعکاس قرآنی ماجرا

تطبیق دقیق کلمات آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت با متن ماجرا نکاتی را روشن می‌کند. عکس العمل معاویه به اعلان ولایت در غدیر سه بُعد داشت که با ظرافت در آیه منعکس است:

  1. معاویه گفت: «ما به سخنان محمد ایمان نمی‌آوریم و او را تصدیق نمی‌کنیم» که خداوند هم می‌فرماید: «او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند».
  2. او در ادامه گفت «به ولایت علی اقرار نمی‌کنیم» که خداوند هم می‌فرماید: «بلکه تکذیب کرد و روی‌گردان شد».
  3. با تکبر و به‌عنوان اهانت پشت کرد و به راه افتاد، که خداوند هم می‌فرماید: «سپس به‌سوی خانواده خود بازگشت در حالی که متکبّرانه قدم برمی‌داشت». در مورد سوم حالت «گام برداشتن با تکبر» که در احادیث آمده و از نظر ادبی عبارت تَمَطّى کلمه دقیقی برای ادای این معناست، در قرآن هم به‌همان صورت و برای رساندن نِخوت معاویه آمده است؛ و گرنه کلمه تَوَلَّى؛ پشت كرد برای رساندن اصل مطلب کافی بود.[۸]

نکته ششم: اعلان برائت از معاویه

در رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله در جریان این رخداد نسبت با معاویه درسی اعتقادی نهفته است؛ در بعضی روایات آمده که حضرت تصمیم گرفت بر فراز منبر آید، ولی در بعضی روایات وارد شده که حضرت بر فراز منبر رفت و خواست معاویه را معرفی کند. معنای روایت این می‌شود که حضرت عملاً اقدام خود را آغاز کرد.

آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله می‌خواست بر فراز منبر انجام دهد یکی نشان‌دادن شخصیت معاویه به مردم بود، که از خطر وجود او در آینده اسلام آگاه باشند؛ دیگری اظهار برائت و بیزاری از او بود که اعلان آن بر فراز منبر بسیار مهم بود. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از کسی برائت و بیزاری خود را اعلام کند این بالاتر از استحقاق عذاب و بالاتر از کفر است؛ این اعلام دشمنی معاویه با خدا، فرمان‌های او، رسول او و اولیائش است.[۹]

نکته هفتم: معاویه و استحقاق قتل

با توجه به اینکه مجرد کفر استحقاق قتل را در پی ندارد، حرکت کفرآمیز معاویه در حدی بوده که در روایت آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله قصد کرد او را از راهی که می‌رفت بازگرداند و به قتل برساند. این حکایت از ارتداد معاویه دارد و کلمه تَوَلَّى در آیه هم می‌تواند اشاره‌ای به همین جهت باشد. این رخداد همچنان که حکایت از پلیدی و قباحت عمل او دارد و نشان می‌دهد که او همچون حارث فهری استحقاق قتل دارد، چه با سنگ آسمانی و چه با شمشیر زمینی. قتلی که می‌توانست از بسیاری از رخدادهای آینده علیه دین آسمانی اسلام جلوگیری کند.[۱۰]

نکته هشتم: مهلت‌دادن به ظالمان

چرا پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر معاویه را به‌قتل نرساند و با بقای او این همه فتنه پدید آمد؟ این سؤالی است که درباره ادامه حیات همه ظالمان قابل پرسیدن است. خداوند از آغاز روزگار می‌توانست به معجزه‌ای همه ظالمان را نابود کند، بلکه می‌توانست آنان را خلق نکند. از آنجا که دنیا محلی است که هر کس باطن خود را نشان دهد و قابلیت‌هایش را بروز دهد، پس به ظالمان هم مهلت داده شده است.

به همین دلیل در متن حدیث آمده است: «معاویه هنوز مهلتی داشت که وقت آن به‌پایان نرسیده بود». در آیه‌ای که بعد از تصمیم پیامبر صلی الله علیه و آله به معرفی و قتل معاویه نازل شد هم آمده است که «درباره او زبانت را به امری حرکت مده که درباره او عجله کرده باشی»؛ یعنی هنوز مهلت او باقی مانده، اگر چه مستحق آنچه اراده کرده‌ای باشد.[۱۱]

نکته نهم: چهار بار استحقاق عذاب برای معاویه

می‌توان ادعا کرد که اعلام استحقاق عذاب، با عبارتی که در این سوره درباره معاویه نازل شده، در همه قرآن بی‌نظیر است و برای هیچ ظالمی چنین تعبیری در قرآن نیامده است: از یک سو خداوند نامی از نوع عذاب نمی‌برد و فقط می‌گوید: «سزاوار توست»؛ از سوی دیگر، این عبارت را چهار بار پشت سر هم تکرار می‌نماید که نشانه غضب الهی و شدت عذابی است که بر معاویه باید نازل شود.

از نظر ادبی، این‌گونه برخورد با مخاطب ابعادی از تهدید و انزجار را نیز دربردارد؛ چنان‌که در حدیث این جهت را به‌صراحت فرموده: «تهدید و نهی از جانب خداوند بلند مرتبه»، «وعده و هشداری از سوی خداوند برای او». گویا خداوند به معاویه می‌فرماید: «عذاب همه عالم بر تو باد، همه‌گونه عذابی بر تو باد، همیشه در عذاب باشی، از هیچ عذابی نجات پیدا نکنی»![۱۲]

نمونه‌ای از عذاب اخروی معاویه در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام

نمونه‌ای از عذاب اخروی معاویه را -که در متن قرآن به آن تصریح شده- از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخِ نامه معاویه در صفین آمده است و تو [ای معاویه] صاحب زنجیرها هستی که خواهد گفت: «ای کاش نامه عمل مرا به من نمی‌دادند و از حساب خود خبر نداشتم». به خدا قسم، این مطلب را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که درباره تو می‌فرمود.[۱۳] از همین جاست که معاویه به صاحِبُ السِّلْسِلَةِ؛ صاحب زنجیر معروف شده است.[۱۴]

در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره به آیات ۲۵–۳۳ سوره حاقّه شده است «و اما آنکه نامه عملش به دست چپ او داده شود خواهد گفت: ای کاش نامه عملم را به من نداده بودند و از حساب خود خبر نداشتم. ای کاش مرگ مرا از آن نجات می‌داد. اموال من مرا سودی نبخشید و آن قدرت من هم از دستم رفت. [خطاب می‌رسد:] او را بگیرید و سپس در جهنم اندازید و بعد از آن در زنجیرهایی که طول آن هفتاد ذرع است ببندید. او کسی است که به خدای عظیم ایمان نیاورده بود».

امام صادق علیه السلام پرده دیگری از این عاقبت معاویه را چنین بیان فرموده است: همراه پدرم در راه مکه بودیم تا به «وادی ضَجْنان» رسیدیم. ناگاه مردی در برابر ما ظاهر شد که بر گردن او زنجیری بود و دنباله آن را با خود می‌کشید. وقتی در برابر ما قرار گرفت به پدرم گفت: یَابن رسول اللَّه، به من آب بده! ناگهان مرد دیگری از پشت سر او آمد و زنجیر او را کشید و گفت: یابن رسول اللَّه، به او آب مده که خدا او را سیراب مگرداند. در اینجا پدرم رو به من کرد و فرمود: او را شناختی؟ این معاویه بود که خدا او را لعنت کند.[۱۵]

پانویس

  1. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۳–۲۱۴.
  2. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۹۸–۹۹؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۰۸؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۹۷؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۵۱۷؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۹۰–۳۹۲؛ المسترشد، ص۵۸۶–۵۸۸، ح۲۵۷؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۸–۳۹؛ الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۱۴؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۳۷–۳۸؛ تفسیر البرهان، ج۵، ص۵۴۰–۵۴۱؛ بحارالانوار، ج۳۰، ص۳۱۵؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۶۳، ح۴۲۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۴؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۹۷؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۷۷.
  3. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۰۸؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۹۷؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۵۱۷؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۹۰–۳۹۲؛ المسترشد، ص۵۸۶–۵۸۸، ح۲۵۷؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۸–۳۹؛ الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۱۴؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۳۷–۳۸؛ تفسیر البرهان، ج۵، ص۵۴۰–۵۴۱؛ بحارالانوار، ج۳۰، ص۳۱۵؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۶۳، ح۴۲۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۱؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۴؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۹۷؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۷۷.
  4. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۰.
  5. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۱.
  6. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۱–۳۸۲.
  7. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۲.
  8. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۲–۳۸۳.
  9. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۳.
  10. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۳–۳۸۴.
  11. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۴.
  12. غدیر در قرآن، ج۱، ص۳۸۴–۳۸۵.
  13. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۵۷–۱۵۸.
  14. الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۱۳–۸۱۴؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۷۰–۱۷۱.
  15. الاختصاص، ص۲۶۷؛ مدینة المعاجز، ج۳، ص۱۴۶–۱۴۷؛ بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۸۰، ح۸۱.

منابع

  • الإختصاص؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۳۰ق.
  • البرهان فی تفسیر القرآن؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، قم: مؤسسة البعثة (مرکز الطباعة و النشر)، ۱۴۱۵ق.
  • تفسیر القمی‏؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
  • الخرائج و الجرائح؛ سعید بن هبةالله (قطب‌الدین راوندی)، قم: مؤسسة الإمام المهدی (علیه السلام)، ۱۴۰۹ق.
  • شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی أهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم؛ عبیدالله بن عبدالله حسکانی، تحقیق: محمدباقر حسکانی، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۱ق.
  • عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی‏، قم: مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامیة)، ۱۴۰۷ق.
  • مدینة المعاجز ؛ سید هاشم بن سلیمان بحرانی، بیروت: مؤسسة النعمان، ۱۴۱۱ق.
  • المسترشد فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام؛ محمد بن جریر طبری امامی، تحقیق: احمد محمودی، تهران: مؤسسة الثقافة الإسلامیة لکوشانپور، ۱۴۱۵ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، تحقیق: محمدحسین آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق.