زیارات و ادعیه مرتبط با آیه اکمال

از ویکی غدیر

فرازى دعا در روز غدير

يكى از جلوه ‏هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آن ها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدیر پرداخته شده است.

در بسيارى از دعاها و زيارات -  به خصوص آن چه مربوط به شب و روز غدير است -  ناگفته‏ هايى از مسئله غدير به چشم مى ‏خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى ‏شود.

در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه ‏هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»:

«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».

اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:

متن دعا

از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده كه مؤمن در روز غدير صد بار اين ذكر را بگويد:

الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى جَعَلَ كَمالَ دينِهِ وَ تَمامَ نِعْمَتِهِ بِوِلايَةِ اميرِالْمُؤْمُنينَ عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ‏ عليه السلام[۱]:

سپاس خدايى را كه كمال دينش و تمام نعمتش را با ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی ‏طالب ‏علیه السلام قرار داد.

نتيجه اعتقادى

در اين دعا مضمون آيه با تغيير جمله ‏بندى در قالب شكرگزارى و نيز تفسير آيه آورده شده است. اين دعا با قرينه ورود آن در روز غدير و تصريح آخر آن، از يک سو شأن نزول آيه را بيان مى‏ كند كه با اعلام ولايت در غدير هم دين كامل شد و هم نعمت تمام گرديد و هم خدا از اسلام راضى شد، و از سوى ديگر به ما مى‏ آموزد كه اگر قرار بر شكر نعمت است، نعمت ولايت بالاترين نعمتى است كه موظف به سپاسگزارى به خاطر آن هستيم.

كامل شدن دين خداوند و بالاترين نعمت پروردگار كه با آمدن آن نعمت‏ ها كامل شد، ولایت ائمه ‏علیهم السلام و صاحب اختيار شدن آنان بر مردم بود، و آن هنگامى بود كه دين اسلام به عنوان يک دين كامل مورد قبول خداوند قرار گرفت. در اين باره دو جمله در خطبه غدیر فرموده ‏اند:

الف) «پروردگارا، هنگامى كه من ولايت على بن ابى ‏طالب را براى مردم تبيين كردم اين آيه را نازل كردى كه «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ ...»:

«امروز دين شما را كامل نمودم و نعمت خود را بر شما به آخرين درجه رساندم و اسلام را به عنوان دين شما پسنديدم»، و اين آيه را نازل كردى كه «وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً ...»:

«هر كس جز اسلام دينى را بپذيرد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيان كاران است».

ب) «اى مردم، خداوند دينش را با امامت او (على) كامل كرده است. پس هر كس به او و به امامان بعد از او كه جانشينان او تا روز قيامت هستند اقتدا نكند و آنان را امام خود قرار ندهد اعمالش بى ‏ارزش مى‏ شود، و در جهنم دائمى خواهد بود...».

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آن ها در روند عادى سخنرانى‏ هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى ‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:

نزول وحى در اثناى سخنرانى و اعلام آن در همان لحظه از كارهاى بى‏ سابقه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير بود، آن هم آيه‏ اى كه در تأييد پيام ابلاغ شده در همين سخنرانى بود.

در حساس ‏ترين لحظات خطبه غدير -  كه بخش چهارم خطبه بود -  و پس از بيان جمله «من كنت مولاه فهذا على مولاه» و معرفى و بلند كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، پيامبر صلى الله عليه و آله توانسته بود بار سنگين «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» را با موفقيت به مقصود برساند و ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام را تا آخر دنيا از فراز منبر غدير اعلام فرمايد.

اين جا بود كه جبرئيل بر قلب آن حضرت نازل شد و در حالى كه حضرت خطابه را ادامه مى‏داد آيه ۳ سوره مائده را به عنوان سند افتخار ابدى غدير آورد:

«الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» : «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».

بلافاصله پس از نزول آيه، پيامبر صلى الله عليه و آله در ادامه خطبه فرمود:

خدايا، تو هنگام بيان اين مطلب و منصوب نمودنت على‏ عليه السلام را در اين روز، اين آيه را درباره ولايت على ‏عليه السلام نازل كردى: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً».

اعلام نزول اين آيه هنگام اعلان ولايت، گذشته از آن كه مسئله ‏اى اعجاب برانگيز بود، خبر از كمال دين الهى با همين سخنرانى مى ‏داد و اهميت اين خطابه را به همه گوشزد مى‏ كرد.

اين عظمت آن گاه به اوج خود رسيد كه نتيجه يک سخنرانى كامل شدن نعمت‏ هاى الهى و رضايت خداوند اعلام شد.

پس از اتمام خطبه غدير، لحظات به كام پيامبر صلى الله عليه و آله شيرين‏ تر از عسل بود، چرا كه خطاب «يا اَيَّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» را با عزمى راسخ به انجام رسانده بود و على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را آن چنان كه بايد معرفى كرده بود، گام ‏هاى بلند محمد و على ‏عليهما السلام فرود از منبر غدير را آغاز كرد.

هم زمان مردم نيز مشتاقانه از جا برخاستند و از هر سو با ازدحام به طرف منبر آمدند؛ و در حالى كه دست‏ها را به نشانه بيعت بالا برده بودند اشاره مى‏ كردند و مى ‏گفتند:

«آرى پذيرفتيم و طبق امر خدا و رسولش از صميم قلب و با زبان و دستانمان اطاعت مى‏ كنيم».

در آن لحظات احساس برانگيز پيامبر صلى الله عليه و آله از همان فراز منبر با بسيارى از دست‏ هايى كه به سويش بلند شده بود بیعت كرد و به احساسات آنان پاسخ داد.

صداى تبريک و تهنيت از ميان جمعيت بلند بود، و پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ تبریک آنان مى‏ فرمود:

«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى فَضَّلَنا عَلى جَميعِ الْعالَمينَ»: «سپاس خدايى را كه ما را بر همه جهانيان فضيلت داد».

فريادهاى شعفى كه از جمعيت برمى‏ خاست، شكوه بى‏ مانندى را به اجتماع بزرگ غدير مى‏ بخشيد. پيامبر صلى الله عليه و آله براى نشان دادن غدير به عنوان بزرگ‏ ترين مناسبتى كه در عمر مباركش به او بايد تبريک گفت، مى‏ فرمود: به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، زيرا خداوند مرا به نبوت و اهل‏ بيتم را به امامت اختصاص داده است.

ابراز احساسات مردم با پاسخ‏ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله آرام ‏تر شد در حالى كه آن حضرت با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به پله‏ هاى پايين منبر رسيده بودند.

در آن حال پيامبر صلى الله عليه و آله كمال دين را به مردم يادآور شده فرمود: «اللَّهُ اَكْبَرُ عَلى اِكْمالِ الدّينِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسالَتى وَ الْوِلايَةِ لِعَلِىِّ بْنِ اَبى‏ طالِبٍ»:

«الله اكبر به خاطر كامل شدن دين و تمامى نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت على بن ابى ‏طالب».

سپس سه بار آيه «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» را قرائت كرد، و بعد از آن فرمود:

«كمال دين و تمام نعمت و رضايت رب با اين است كه مرا براى ابلاغ ولايت على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام بعد از من فرستاده است».[۲]

وقتى خداوند متعال اين آيه را در غدير نازل كرد: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمْ الاِسْلامَ ديناً»[۳]:

«امروز دين شما را كامل كردم...». پيامبر صلى الله عليه و آله سه مرتبه تكبير گفت و فرمود: «الله اكبر، كمال نبوت من و تكميل دين خدا ولايت على بعد از من است».

مفاخره بين معصومين‏ عليهم السلام براى بيان فضايل ايشان به صورت زيبايى است كه در تاريخ به خوبى  ثبت مى‏ شود.

روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نشسته بودند كه امام حسین‏ علیه السلام وارد شد، در حالى كه شش سال از عمر او مى‏ گذشت.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام پرسيد: يا رسول‏ اللَّه، كدام يک از ما دو نفر نزد شما محبوب‏ تر هستيم؟ امام حسين‏ عليه السلام عرض كرد:

پدرجان، هر كدام از ما شرافت و فضيلتش بالاتر باشد نزد پيامبر صلى الله عليه و آله محبوب ‏تر و مقرب‏ تر است.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: اى حسين، حاضرى افتخارات خود را در برابر هم بگوييم؟ عرض كرد: پدرجان، اگر شما مايل باشيد، من حاضرم!

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: يا حسين، من اميرالمؤمنينم، من لسان صادقينم، من وزير مصطفايم ... ، من آن نعمت خداى تعالى هستم كه بر خلقش ارزانى داشته است.

منم آن كسى كه خداوند تعالى در حق من فرموده: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمْ الاِسْلامَ ديناً »، پس هر كس مرا دوست بدارد مسلمان مؤمن است و دينش كامل است...، من نبأ عظيمى هستم كه خدا در روز غدير خم دين را با او كامل نمود. منم آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره‏ ام فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»... .

امام حسين ‏عليه السلام هم مطالبى فرمود و در پايان عرضه داشت: شما نزد خداوند از من افضل هستى، ولى من از نظر پدران و مادران و اجداد بر شما فخر مى‏ نمايم!

سپس امام حسين‏ عليه السلام با پدر هم ‏آغوش شدند و يکديگر را بوسيدند... .[۴]

بدون شک هر كس در پى كمال است و كامل را مى‏ طلبد تا به وسيله آن زودتر به قله كمال دست يابد. خداوند اين كمال را با آدرس دقيق در متن قرآنش به همه نشان داده و با كلمه «اليوم» به روز غدير اشاره نموده، و دين كامل و نعمت تمام را به همه معرفى كرده، و امضاى رضايت خود را به همه خاطرنشان فرموده است.

امیرالمؤمنین‏ علیه السلام درباره حجتى كه اين گونه بر همه مردم تمام شده مى‏ فرمايد:

خداوند در آن روز (غدير) اين آيه را نازل كرد كه « اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمْ الاِسْلامَ ديناً». پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار تبارک و تعالى است.[۵]

بر فراز غدير تابلوى بلندى با عنوان «يوم الولاية» نصب شده و يادآور روزى است كه اسلام «اسلام» شد.

خداوند در آن روز اين نام زيبا را براى اين دين خاتَم پسنديد و جمله «رضيت لكم الإسلام ديناً» را در كتاب وحى به ثبت رسانيد.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به عنوان صاحب غدير به اين مرحله اسلام افتخار مى كند و مى‏ فرمايد:

خداوند با ولايت من دين اين امت را كامل نمود و نعمت‏ ها را بر آنان تمام كرد، و اسلامشان را مورد رضايت قرار داد؛ هنگامى كه در يوم الولاية (روز غدير) به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

يا محمد، به مردم خبر ده كه امروز دينشان را كامل كردم و نعمتم را بر آنان تمام نمودم و اسلام را به عنوان دينشان راضى شدم.[۶]

هفت روز پس از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله، بعد از آن كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از جمع قرآن فراغت يافتند، در حالى كه غاصبین خلافت و بقيه مردم در مسجد بودند، از خانه بيرون آمده و خطاب به آنان به عنوان اولين اتمام حجت خود با غدير در سخنان مفصلى فرمودند:

خداى تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش فرمود ... ، و مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد... .

پيامبر صلى الله عليه و آله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آن جا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد، و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».

پس بر اساس ولايت من ولايت الهى است، و عداوت با من برابر با دشمنى خداست. خداوند در آن روز اين آيه را نازل كرد كه «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمْ الاِسْلامَ ديناً». پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار تبارک و تعالى است... .[۷]

على ‏عليه السلام نعمت اعظم خداوند است كه وقتى ولايت او را به مردم عنايت نمود «أتممت نعمتى» فرمود. اين همان نبأ عظيم و مهم ‏ترين خبرِ تاریخ بشريت بود كه قبلاً ذكر آن آمده بود كه «عمَّ يتسائلون، عن النبأ العظيم»، و در غدير تفسير شد كه ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام خبر بزرگ است.

خود نبأ عظيم، اين گونه مى ‏فرمايد: من آن نعمت خداى تعالى هستم كه بر خلقش عنايت فرموده است.

منم آن كسى كه خداوند تعالى در حق من فرموده: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً».

پس هر كس مرا دوست بدارد مسلمان مؤمن است و دينش كامل است ... . من نبأ عظيمى هستم كه خداوند در روز غدير خم دين را با او كامل نمود.

منم آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره ‏ام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ».[۸]

هر حكمى كه از سوى خدا نازل شود نياز به تفسير دارد و بايد جوانب آن كاملاً روشن شود. اگر نماز و روزه و زکات و حج بايد تبيين شود، ولايت -  كه از همه آنها بالاتر است -  امكان ندارد بدون تبيين بماند.

اين تفسير ولايت در غدير صورت گرفت كه هم صاحب آن معرفى شد و هم معناى آن بيان گرديد و هم اهميت آن روشن شد.

جا دارد اين تفسير را از خود صاحب غدير بشنويم. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين باره مى ‏فرمايد:

خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب نمود و در خطابه‏ اى فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».

در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود:

«ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بوده ‏ام على هم نسبت به او صاحب اختيار است»، و خداوند عز و جل اين آيه را نازل فرمود:

«اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمْ الاِسْلامَ ديناً».

پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: «الله اكبر، تمام نبوتم و كمال دين خدا، ولايت على بعد از من است».[۹]

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در جنگ صفين احتجاج مفصلى فرمود و در ضمن اشاره به غدير و نزول آيه اكمال پس از خطبه و بيان حدیث غدیر فرمود:

... سپس خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «اليَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإسْلامَ ديناً»[۱۰]:

«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».

سلمان فارسى پرسيد: يا رسول الله، آيا اين آيات به خصوص درباره على نازل شده است؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: درباره او و جانشينانم تا روز قيامت نازل شده است.

و سپس فرمود: اى سلمان، تو و كسانى كه با تو در اين مطلب حاضر بودند شاهد باشيد و حاضران به غايبان برسانند.

سلمان فارسى عرض كرد: يا رسول الله، آنان را براى ما بيان فرما.

فرمود: على برادرم و وزيرم و وصيّم و وارثم و خليفه ‏ام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من، و يازده امام از فرزندانش، اول آنان فرزندم حسن و سپس حسين و سپس نُه نفر از فرزندان حسين، يكى پس از ديگرى، كه قرآن با آنان است و آنان با قرآنند، و از آن جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند.[۱۱]

ابوسعيد خدرى صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله يكى از بازگوكنندگان واقعه غدير به صورت نسبتاً مفصلى است.

او در قسمتى از سخنانش مى‏ گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم مردم را فراخواند ... ، و بازوى على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام را گرفت و بلند كرد به طورى كه سفيدى زير بغل پيامبر صلى الله عليه و آله را مى‏ نگريستم.

سپس فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ، أللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».

سپس مى ‏گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله (در غدير) از منبر پايين نيامده بود كه اين آيه نازل شد:

«اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسْلامَ ديناً»:

«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را نسبت به شما به درجه كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «الله اكبر از كامل شدن دين و كمال نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت على بعد از من».[۱۲]

ابوهریره كه از بازوان قوى سقیفه است، داستان غدير را چنين توصيف مى‏ كند:

در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول الله.

فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» و خداوند اين آيه را نازل كرد: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمْ الاِسْلامَ ديناً».[۱۳]

روز غدير در واقع عيد آل محمد عليهم السلام و روز جشن اهل‏ بيت ‏عليهم السلام است، و به همين جهت تأكيد خاصى از سوى ائمه‏ عليهم السلام بر جشن گرفتن و اظهار سرور و شادى در اين روز وارد شده است.

شخص يهودى كه در مجلس عمر حاضر بود گفت: اگر آيه «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ...» (كه در روز غدير نازل شده) در امت ما نازل شده بود ما روز نزول آن را عيد مى‏ گرفتيم![۱۴]

در فاصله تبعيد امام رضا علیه السلام به خراسان زمينه‏ هاى بسيار مناسبى براى تبيين معناى غدير پيش آمد كه از نمونه ‏هاى بارز آن در روزهاى اول ورود حضرت بود.

عبدالعزيز مى ‏گويد: در روزهاى اول ورود حضرت به شهر مرو، در روز جمعه مردم در مسجد جامع شهر جمع شده بودند و درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى‏ گفتند.

من خدمت آقايم امام رضا عليه السلام رفتم و اين بحث ‏هاى مسجد را به حضرت گزارش دادم.

حضرت تبسمى كرد و فرمود: اين مردم نمى‏ دانند و در آرائى كه مى‏ گويند مورد مكر و حيله قرار گرفته ‏اند. خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آن كه دين را برايش كامل فرمود.

از يک سو قرآن را بر او نازل كرد... ، و از سوى ديگر در حجةالوداع كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً»

مسئله امامت كمال دين است؛ پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على‏ عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود.

هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده او كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است... .

انتخاب امام به دست مردم و عقل‏ هاى مردم كجا و مقام بلند امامت!؟ كجا مى ‏توان صاحب چنين مقامى را پيدا كرد؟... مى ‏خواهند امامت را با عقل‏ هاى حيران و بى ‏ثمر و ناقص، و رأی هاى گمراه برپا كنند ... .

انتخاب خدا و پيامبر و اهل ‏بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده ‏اند، در حالى كه قرآن ندا داده است:

«پروردگارت آن چه بخواهد خلق مى ‏كند و انتخاب مى ‏نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست ...» و همچنين فرموده:

«وقتى خدا و رسولش در مسئله‏ اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مسلمانى حق اختيار نمى ‏ماند»... .[۱۵]

فرازى از زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير

متن زيارت

در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير، شک كننده در ولايت به عنوان معاند با خداوند در دين كاملى كه روز غدير اعلام شد، معرفى شده است:

اشْهَدُ يا اميرَالمُؤْمِنينَ انَّ الشّاكَّ فيکَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمينِ وَ انَّ العادِلَ بِكَ غَيْرَكَ عانَدَ عَنِ الدِّينِ الْقَويمِ الّذِى ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمينَ وَ اكْمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَوْمَ الْغَديرِ[۱۶]:

يا اميرالمؤمنين، شهادت مى‏ دهم كه شک كننده درباره تو به پيامبر امين‏ صلى الله عليه و آله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد از دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، دشمنى كرده است.

نتيجه اعتقادى

امام هادی ‏علیه السلام در اين عبارت آیه اکمال را به صورت اشاره با درج آن در كلام خود آورده و به دو قسمت آن اشاره فرموده است: ابتدا «رضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ» و بعد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ».

در يک نگاه ارتباطى دو سويه بين كمال دين و رضايت رب در يک سو، و كفر و عناد در سوى ديگر برقرار شده است.

به اين بيان كه اگر خدا دينى را راضى شده و كسى به غير آن راضى است، يا اگر خدا دينى را كامل كرده و كسى هنوز در آن شک دارد، اين ضديت با خدا و كفر است.

مظهر اين شک و گزينش غير رضاى خدا در شک و ضديت با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام جلوه‏ گر است.

وقتى كسى درباره على‏ عليه السلام شک دارد در واقع به پيامبر صلى الله عليه و آله و فرموده ‏هاى آن حضرت شک دارد و ايمان نياورده است.

كسى كه به جاى على ‏عليه السلام غير او را مى‏ پذيرد در واقع رو در روى خدا ايستاده و ضديت با آن دينى مى ‏كند كه خداوند با صداى بلند كمال آن و رضايت خود از آن را به آن اعلام كرده است.

در يک جمله مى‏ توان از اين فراز نتيجه گرفت كه چنين كسى نه اينكه از رسيدن به اهداف دين الهى عقب مانده، و نه اين كه از راه راست منحرف شده، و نه اين كه كفر ورزيده، بلكه بالاتر از همه اين ها در برابر ذات الهى قد عَلَم كرده و استكبار و معاندت نشان داده است.

يكى از مفاهيم عميق در زيارت غديريه، رابطه آيات قرآن با ولايت و امامت و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.

يكى از آياتى كه در زيارت غديريه به آن استشهاد شده آيه ۳ از سوره مائده يا همان آيه اكمال است:

اللهم... ، العن من غصب وليك حقه و انكر عهده و جحده بعد اليقين و الاقرار بالولاية له يوم اكملت له الدين.

اين فقره از فقرات اواخر دعاست، كه امام هادى‏ عليه السلام دشمنان خاندان نور را لعن مى ‏كند: خدايا... ، لعن كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند، عهد و پيمانش را منكر شدند، بعد از يقين و اقرار به ولايت حضرتش در روزى كه دين را برايش كامل فرمودى... .

امام هادى‏ عليه السلام جملات آخر دعا را به لعن ظالمان و قاتلان خاندان نور اختصاص داده، و در اين جمله پيمان شكنانى را لعن مى‏كند كه روز غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به ولايت تبریک و تهنيت گفتند، و چند ماه بعد سقيفه را تشكيل دادند!

طبيعى است كسى مى ‏تواند صاحب اختيار مطلق مردم باشد كه نه تنها گناه نكند و شیطان و هواى نفس در او راه نداشته باشد، بلكه اشتباه هم نكند تا باعث هلاكت جمعيتى نشود.

خداوند كسانى را صاحب اختيار مردم قرار داده كه داراى عصمت مطلق ‏اند و از هرگونه بدى و پليدى به هر معنى كه باشد پاک‏ اند. گذشته از آن عِلمشان را به منبع بى‏ پايان علم خود متصل كرده است تا جوابگوى انواع احتياجات مردم باشند.

در اين باره اسحاق بن اسماعيل از نيشابور براى امام حسن عسكرى‏ عليه السلام نامه ‏اى نوشت و مسائلى را مطرح كرد.

آن حضرت جواب نامه را توسط نمايندگان خود براى او فرستادند كه يكى از فرازهاى آن چنين است:

آن گاه كه خداوند با منصوب كردن اولياى خود بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت به پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب كرد: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسْلامَ ديناً»، و براى اوليائش حقوقى را بر شما واجب كرد و به شما دستور داد تا آن حقوق را نسبت به ايشان ادا كنيد تا آن چه نزد شما از همسران و اموال و خوراک داريد بر شما حلال شود و نمو و بركت و ثروت را به شما نشان دهد، و تا معلوم شود كه چه كسى از خداوند اطاعت مى‏ كند ... .[۱۷]

پانویس

  1. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۲۱ ح ۵ .
  2. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۶،۱۹۴،۶۳،۴۰.
  3. مائده /  ۳.
  4. فضائل شاذان: ص ۸۴ .
  5. الكافى: ج ۸ ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
  6. الخصال: ج ۲ ص ۴۲. بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۳۳۶ ح ۵ .
  7. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. روضه كافى: ص ۲۷.
  8. الفضائل (شاذان بن جبرئيل): ص ۸۴ .
  9. الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۴۵ - ۱۵۵. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰ - ۴۱۲.
  10. مائده /  ۳.
  11. كتاب سليم: ح ۲۵.
  12. كتاب سليم: حديث ۳۹.
  13. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.
  14. الغدير: ج ۱ ص ۲۸۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۳،۱۱۵.
  15. غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .
  16. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰ - ۳۶۸.
  17. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۹۹ ح ۳ و ج ۵۰ ص ۳۲۱.