معرفی طیب و خبیث در خطبه غدیر
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَکُنْ لِیَذَرَکُمْ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ، وَ ما کانَ اللَّه لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ
ای مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه خبیث را از پاکیزه جدا کند، و خداوند شما را بر غیب مطلع نمیکند.
معرفی طیب و خبیث در خطبه غدیر توسط پیامبر صلی الله علیه و آله با تکیه بر آیه ۱۷۹ سوره آل عمران انجام میگیرد و امتحان الهی درباره ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بهعنوان معیار تمیز طیب و خبیث معرفی میگردد.
برخی شارحان خطبه غدیر، معیار طیب و خبیث بودن را حب و بغض نسبت به اهل بیت علیهم السلام میدانند. محبت و ولایت اهل بیت، بهویژه امیرالمؤمنین و امام زمان علیهماالسلام، منشأ طهارت باطنی و تزکیه انسان معرفی شده و دوری از آنان سبب افزایش خباثت و سقوط به مراتب جهنم است. پایبندی عملی به عهد غدیر و تبعیت از اهل بیت، حتی در عصر غیبت، ملاک پاکی درونی و هماهنگی با سیره ایشان دانسته شده است.
برخی شارحان خطبه غدیر، از تحلیل آیه ۱۷۹ سوره آل عمران که در این قسمت از خطبه آمده، مطالب زیر را به دست دادهاند: نخست، آزمایش الهی برای آشکارشدن باطن انسانها در پذیرش ولایت که در غدیر جلوه یافت و نقض بیعت بسیاری آن را روشن ساخت؛ دوم، جداسازی خبیث از طیب بهعنوان نمایان شدن عمق ایمان و کفر افراد؛ و سوم، منشأ ذاتی طهارت و خباثت که از سرشت و طینت آغاز میشود و در نهایت با محبت یا دشمنی نسبت به اهل بیت علیهمالسلام بروز مییابد.
همچنین در تحلیلی دیگر، مفهوم «ولایت» در ارتباط با عالم ذرّ، طیب و خبث ولادت و نقش شیطان در شکلگیری نطفه مورد بررسی قرار گرفته است: بر اساس احادیث، پذیرش ولایت اهلبیت علیهمالسلام از آغاز خلقت با پیمان الهی گره خورده و پاکی یا ناپاکی ولادت عامل تعیینکننده در محبت یا دشمنی با ایشان معرفی شده است. در نهایت، در قیامت طیبها به بهشت و خبیثها به جهنم راه مییابند و کثرت خبیثان در برابر ارزش حقیقی طیبها بیاعتبار خواهد بود.
معرفی طیب و خبیث با اتکا به قرآن
بهگفته برخی شارحان خطبه غدیر، پیامبر صلی الله علیه و آله در این قسمت از خطبه به معرفی طیب (پاک) و خبیث (ناپاک) با اتکا به آیات قرآن میپردازد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در اواسط خطبه غدیر که از اعلان ولایت فارغ شد، بهعنوان مقدمهای برای معرفی دوستان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام، مسئله امتحان الهی و هدف از آن را درباره غدیر مطرح کرد تا مردم خود را در معرض چنین امتحانی بدانند. آن حضرت این مهم را با اقتباس از نیمه اول آیه ۱۷۹ سوره آل عمران مطرح میفرماید و آن را در کلام خود تضمین میکند.
ما کانَ اللَّه لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ ما کانَ اللَّه لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّه یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ؛ خداوند مؤمنان را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه خبیث را از پاکیزه جدا کند، و خداوند شما را بر غیب مطلع نمیکند، ولی خدا از پیامبرانش هر کس را بخواهد انتخاب میکند. پس به خدا و پیامبرانش ایمان آورید، و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید، برای شما اجر عظیمی خواهد بود
.[۱]
معیارهای طیب و خبیث بودن
برخی شارحان خطبه غدیر، در ذیل این قسمت از خطبه به ارائه معیارهایی برای طیب و خبیث بودن پرداختهاند:
- طیب یا خبیث بودن با محور حب و بغض نسبت به اهل بیت علیهم السلام است و از طرف اهل بیت علیهم السلام خصوص صاحب غدیر، اینگونه رسیده که امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: «هیچ بندهای از بندگان خدا نیست که خداوند قلب او را از جهت ایمان امتحان کرده باشد، مگر آنکه محبت ما اهل بیت علیهم السلام را در قلب خویش مییابد و در نتیجه ما را دوست دارد و هیچ بندهای از بندگان خدا نیست که خدا بر او غضب کرده باشد و از او ناراضی باشد، مگر آنکه بغض و عداوت ما را در قلب خویش مییابد و در نتیجه ما را دشمن میدارد».[۲]
- علاوه بر دشمنان، کسانی که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول نمودهاند بهواسطهٔ حب و بغض نسبت به امتحان میشوند و به حال خود رها نمیشوند.
- درجهٔ طیببودن و خبیثبودن هر کس به میزان حبّ و بغض او نسبت به اهل بیت علیهم السلام سنجش میشود.
- با قبول ولایت اهل بیت علیهم السلام و افزایش حبّ پاکی اضافه میگردد و خباثت کم میشود.
- امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره منشأ پاکی و نهایت طهارت را اهل بیت علیهم السلام معرفی نمود و ضمن بیان آیه تطهیر (آیه ۳۳ احزاب) و امضاء پاکبودن آنها توسط قرآن به پاکنمودن گنهکاران نیز اشاره میفرماید: «وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا؛ و نیز آنچه از ولایت شما به ما اختصاص داد، همه اینها را سبب پاکیِ سرشت و اخلاق ما، و پاکیزگی جانهایمان قرار داد.».[۳]
- با روی آوردن به اهل بیت علیهم السلام، قبول ولایت آنان، زیارت آنان، اطاعت از آنها و برائت از دشمنانشان خباثتهای درونی بیرون رفته و طهارت باطنی افزایش مییابد. بالعکس با دوری از مبدء پاکیها و رفتن به سوی خباثت، یعنی انکار اهل بیت علیهم السلام و ولایتشان، خباثت بالا میرود تا حدی که بر اساس زیارت جامعه «وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ؛ و هر که شما را رد کند [و نپذیرد]، در پایینترین طبقه جهنّم، جای دارد»[۴] جایگاه آنها جهنم خواهد شد.
- پاکی درون و طهارت باطنی در گرو خالصسازی محبت نسبت به امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام، بهویژه امام زمان علیه السلام و نیز دشمنی با مخالفان آنان است. پایبندی به عهد غدیر در عمل، حتی در عصر غیبت، موجب تزکیه انسان و هماهنگی رفتار او با سیره اهل بیت علیهم السلام میگردد.
- خداوند فقط با ادعا و اقرار زبانی و گفتن اینکه ایمان آوردیم اجر عظیم نخواهد داد؛ اجر عظیم به آنانی داده میشود که قبول ولایت کردند و تقوا پیشه نمودند.
- نهایت خباثت در سران سقیفه تجسم یافته است. همانطور که دوستان اهل بیت علیهم السلام در درجات متفاوت طهارت هستند دشمنان اهل بیت علیهم السلام هم در درجات متفاوت خباثت قرار میگیرند.[۵]
تحلیل اعتقادی آیات
برخی شارحان خطبه غدیر، از تحلیل آیه ۱۷۹ سوره آل عمران که در این قسمت از خطبه آمده، طی دو تحلیل، مطالب زیر را به دست دادهاند:
تحلیل اعتقادی اول: سه نکته درباره ولایت
آنچه میتواند تفسیری از آیه ۱۷۹ سوره آل عمران را با توجه به کلام پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر ارائه دهد این است که آن حضرت پس از بیانات مفصل درباره ولایت اهل بیت علیهم السلام این آیه را به میان میآوردو از مفاهیم آیه در رابطه با ولایت سه نکته مهم قابل برداشت است:
نکته اول: لزوم آزمایش درباره ولایت
از عبارت «به حال خود رها نکردن» در آیه استفاده میشود که خدا مردم را بر اساس ظواهری که از خود بروز دادهاند رها نمیکند و باید باطنها آنها نیز آشکار گردد. بسیاری از افراد پیش از واقعه غدیر، در جریان برنامه غدیر و پس از آن، با زبان چرب و نرم خود را نسبت به اظهار محبت و سرور نسبت به مقام اهل بیت علیهمالسلام برتر نشان میدادند؛ با این حال، در روزهای امتحان، رفتار آنها تغییر کرد و بسیار سریع وجهه واقعی خود را نمایان ساختند.
تاریخ نشان میدهد که افرادی که نخستینبار در غدیر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند و خود را از دیگران جلو انداختند، همان کسانی بودند که زودتر از همه بیعت خود را شکستند و پیمانشان را نقض کردند. این افراد شامل ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر بودند که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله، یکی پس از دیگری در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند.[۶] برای نمونه، عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان آورد که گویا از همه خوشحالتر است: «این افتخار برایت باد، گوارایت باد، ای پسر ابیطالب! خوشا به حالت ای اباالحسن، اکنون مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی شدهای».[۷]
در غدیر ۱۲۰ هزار نفر با پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند که قبل از آن هم بارها به ولایت علی علیه السلام اقرار کرده بودند. اینان در غدیر نزد پیامبر با صدای بلند اقرار کردند که ما با قلب، جان، زبان و دست با تو بیعت میکنیم و قول دادند که این پیمان را نشکنند و پیام آن را به نسلهای آینده برسانند.
پیمان بزرگ مردم با پیامبر صلی الله علیه و آله نیازمند آزمایش بود. هفت وعدهای که به پیامبر داده شد باید در معرض امتحان قرار میگرفت تا صداقت افراد آشکار شود. در این راستا، رفتارهایی چون قرار دادن حضرت فاطمه علیها السلام بین در و دیوار، لذتبردن از سوزاندن خانه ولایت، دروغگویی برای غصب خلافت و ناسزاگفتن به علی بن ابیطالب علیه السلام و تحمیل بیعت با ابوبکر بر امیرالمؤمنین علیه السلام، نشاندهنده نفاق و نقض وعدهها بود. این موارد، معنای این آیه قرآن در خطابه غدیر را به وضوح روشن میسازد.[۸]
نکته دوم: معنای خبیث و طیب
جمله «تا آنکه خبیث را از پاکیزه جدا شود» در آیه که بهعنوان مقصد نهایی معرفی شده بهمعنای ظهور عمیقترین زوایای وجودی هر کس از نظر ایمان و کفر است. از جهاتی هم مرتبط با جهات روحانی و جسمانی انسان است. درباره
خبیث
و
طیّب
این نکته قابل توجه است که اگر «طیّب» بهمعنای خوبِ خالص گرفته شود که هیچ غل و غش و فساد و پستی در آن راه ندارد و خیر محض باشد، در این صورت آنچه درجهای از خالصبودن کمتر باشد به همان درجه «خبیث» خواهد بود. در مقابل اگر «خبیث» را بدِ خالص دانسته شود که تماماً غل و غش و فساد است و شر محض باشد، در این صورت آنچه از ناخالصی فاصله بگیرد به همان درجه «طیب» خواهد بود.
در قرآن و کلام پیامبر صلی الله علیه و آله دو عنوان خبیث و طیب بهکار رفته است. از این موضوع میتوان استفاده کرد که یک انسان همیشه تحت یکی از این دو عنوان قابل معرفی است، اگرچه همیشه مقداری پلیدی و پاکی در وجود او مخلوط خواهد بود و به صورت خالص بروز نخواهد کرد. آنچه در آیات و احادیث به عنوان «شقیّ» و «سعید» نیز مطرح شده بیارتباط با این عنوان نیست.[۹]
نکته سوم: منشأ طهارت و خباثت
«خبیث» و «طیب» مربوط به ذاتیات و اصالتهای فرد است که از «روز الست» آغاز میشود و به پاکی و ناپاکی نسلهای بعد میرسد. از آنجا به طهارت مولد منتهی میشود و انسانی با ذات طیب یا خبیث قدم در این جهان میگذارد. اموری که این انسان در دوران عمر خود با آنها برخورد میکند و عکسالعملهایی که از خود نشان میدهد از آن خمیره برمیخیزد. در این عکسالعملهای انسان مسائل بسیاری هست که ارزش قابل توجهی برای بروز ندارد، ولی امر ولایت همان است که خداوند تا عمقِ درون هر کس را درباره آن ظاهر نکند او را رها نمیکند و این همان معنی است که در این آیه آمده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام این آزمایش الهی را چنین ترسیم میفرماید: «امر ولایت ما اهل بیت سخت و پیچیده است که آن را نمیشناسد و بدان اقرار نمیکند مگر ملائکه مقرب یا پیامبر مرسل یا مؤمن نجیبی که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان کرده باشد.[۱۰] پس، عدهای حتی قادر به درک مقام ولایت نیستند، تا نوبت به اقرار آن برسد، زیرا در مرحله اقرار صفی طولانی از ملائکه، پیامبران و مؤمنان در انتظار این امتحان بزرگ الهی ایستادهاند. این مطالب همه حاکی از عمق این آزمایش و پیچیدهبودن آن است که حضور در آن نیاز به پشتوانهای قوی دارد.
آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام در قسمتی دیگر از سخنانش درباره نتیجه این آزمایش الهی چنین میفرماید: «هیچ بندهای از بندگان خدا نیست که خداوند قلب او را از جهت ایمان امتحان کرده باشد، مگر آنکه محبت ما اهل بیت را در قلب خویش مییابد و در نتیجه ما را دوست دارد. و هیچ بندهای از بندگان خدا نیست که خدا بر او غضب کرده باشد و از او ناراضی باشد مگر آنکه بغض و عداوت ما را در قلب خویش مییابد و در نتیجه ما را دشمن میدارد».[۱۱]
تحلیل اعتقادی دوم: منشأ طینت طیب و خبیث
برخی محققان منشأ اصیل طیب و خبیثبودن طینت را در سایه کلام معصومان علیهم السلام چنین مورد بررسی قرار دادهاند:
بحث اول: ولایت در عالم ذرّ و روز الَسْت
بهتصریح قرآن خداوند از همه بنیآدم پیمان گرفته شده است که از آن روز میثاق، بر اساس آیات قرآن، به «عالم ذرّ» و «روز الَسْت» تعبیر شده است. نگاهی به جزئیات این میثاق پرده از ذاتیات خمیره انسانها برمیدارد که طیب و خبیث نتیجه آن است. از آنجا که ولایت امامان علیهم السلام بهمعنای صاحب اختیاری مطلق ایشان بر مردم است و این ولایت همانند ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله است، در نهایت ولایت پیامبر و ائمه علیهم السلام در سایه ولایت و صاحب اختیاری خداوند بر خلقش به یک معنای واحد بازمیگردد که اطاعت مطلق از امر و نهی اوست. پس، سر باز زدن از دستور امامان علیهم السلام فرقی با سرپیچی از اوامر پیامبر صلی الله علیه و آله ندارد و اطاعتنکردن از مقام نبوت و امامت هیچ فرقی با سرپیچی از فرمان الهی ندارد؛ بنابراین، منکران ولایت دوازده امام علیهم السلام منکر ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و در مرتبه بالاتر منکر ولایت و صاحب اختیاری خداوند هستند.
این انکار در آغاز خلقت در سایه امتحانی بزرگ بروز کرده و امام صادق علیه السلام در حدیثی ماجرای آن را مفصلاً فرموده که خلاصه آن چنین است: خداوند در آغاز خلقت (عالم ذر) مردم را امتحان نمود و اصحاب یمین و شِمال (راست و چپ) را معرفی کرد. آن امتحان بدین صورت بود که آتش بزرگی شعلهور ساخت و به اصحاب شِمال دستور داد وارد آن شوند و وعده داد که آن را بر ایشان سرد و سلامت نماید. آنان سر باز زدند و اظهار کردند که ما از آتش فرار میکنیم و تو ما را به ورود در آن امر میکنی؟ اگر به اصحاب یمین هم چنین فرمانی دهی عمل نمیکنند. آنگاه به اصحاب یمین دستور داد داخل آتش شوند. همگی هجوم آوردند و داخل آن شدند و خدا آتش را بر ایشان سرد و سلامت قرار داد. آنگاه از همه پرسید: آیا من پروردگار شما نیستم؟ اصحاب یمین با اختیار و میل خویش گفتند: آری، و اصحاب شِمال با کراهت گفتند: آری، ولی خداوند پیمان همه را گرفت.[۱۲]
با در نظر گرفتن، کیفیت «بَلی» گفتن اصحاب یمین و شِمال، در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله جزئیات دیگری از این ماجرا بیان شده است آنجا که به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «تو آن کسی هستی که خداوند در ابتدای خلقت بهوسیله او بر مردم اتمام حجت کرد، آنگاه ایشان را در پیشگاه خویش قرار داد و فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ همگی گفتند: بلی. فرمود: آیا محمد پیامبر من نیست؟ همگی گفتند: بلی. فرمود: آیا علی امیرالمؤمنین نیست؟ همگی گفتند: نه! از روی تکبر و سرپیچی از ولایت تو، مگر عده کمی که بسیار کم بودند و آنان اصحاب یمین هستند.[۱۳]
در این تصویر از عالم ذرّ همانان که در حدیث اول از اجابت فرمان پروردگار سر باز زدند، اینک که همان گوینده «آیا من پروردگار شما نیستم» از آنان سه اقرار میخواهد: اقرار به توحید، نبوت و امامت. در مورد سوم در مقابل او قد علم میکنند و پاسخ منفی میدهند و عجیب اینکه عدهشان هم بسیار است؛ همانگونه که در این جهان بلیگویان به علی بن ابیطالب علیه السلام همیشه در اقلیت بودهاند. آثار عالم ذر در دنیا ظهور مییابد و صاحب ولایت آن را تشخیص میدهد چنانکه ابلیس روزی با امیرالمؤمنین علیه السلام رو به رو شد و این نکته را درباره روز میثاق برای حضرت بازگو کرد و گفت: آنگاه که خداوند آدم را خلق کرد و نسل او را مانند ذراتی از صلبش بیرون آورد و از آنان پیمان گرفت: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری. خداوند آنان را بر خودشان شاهد گرفت و میثاق محمد و تو را، یا علی، گرفت و همه را به تو شناساند و روح همه را به تو معرفی کرد. پس، هیچکس به تو اظهار نمیکند که دوستت دارد، مگر آنکه تو او را میشناسی و هیچکس به تو اظهار نمیکند که تو را دوست ندارم، مگر آنکه او را میشناسی.[۱۴]
دنباله این مسیر بسیار روشن است که عالم ذر را به بهشت و جهنم وصل مینماید. امام صادق علیه السلام میفرماید: خداوند از شیعیان ما پیمان گرفت همانگونه که از بنیآدم پیمان گرفت، آنجا که میفرماید:
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی
. پس هرکس به میثاق خود وفا کند، خداوند نیز با بهشت به او وفا میکند و هرکس ما را دشمن بدارد و حق ما را ادا نکند، در آتش همیشگی و دائمی خواهد بود.[۱۵]
بحث دوم: ارتباط ولایت با طیب ولادت
از عوامل ریشهای در طیببودن و خباثت، کیفیت انعقاد نطفه انسان است. ارتباط مستقیم این مسئله با پذیرفتن ولایت اهل بیت علیهم السلام از مسلمات است؛ چون احادیث بسیاری درباره آن وارد شده و عملاً نیز به اثبات رسیده است. در احادیثی طيب الولادة؛ پاکی ولادت آغاز نعمتها شمرده شده که باید بهخاطر آن شکر خاصی از درگاه ایزدی نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: هرکس ما اهل بیت را دوست دارد خدا را بر اولینِ نعمتها سپاس گوید. پرسیدند: اولین نعمتها چیست؟ فرمود: پاکیِ ولادت. سپس فرمود: ما را دوست نمیدارد، مگر کسی که ولادتش پاک باشد.[۱۶]
پس منظور از پاکی ولادت حلالزادگی است، که نقطه مقابل آن حرامزادگی (از زنا متولدشدن یا در ایام حیض باردار شدن مادر) است. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: دوست نمیدارد ما را ولدالزنا یا کسی که مادرش در ایام حیض به او حامله شده باشد.[۱۷]
در روایتی دیگر، امیرالمؤمنین علیه السلام در ارتباط طهارت نسل با پذیرش ولایت نکتهای فرموده است: اگر امور بهدست مردم بود (و همین انتخاب ظاهری بود) احدی را بر ما مقدم نمیداشتند و نمیپذیرفتند، ولی خداوند است که هرکس را بخواهد به رحمت خویش اختصاص میدهد. سپس در بیان آن رحمت الهی فرمود: پس خدا را شکر کنید بر آنچه شما را اختصاص داده از آغاز نعمتها. سپس فرمود: منظورم پاکی در تولد است.[۱۸] پیداست که حلالزادگی بهمعنای ازدواج صحیح پدر و مادر و خیانتنکردن مادر به پدر است که در تمام ملل جهان معتبر است و از نظر اسلام هم ازدواج هر قومی محترم است، چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر قومی نکاحی معتبر دارند.[۱۹] نیز، امام صادق علیه السلام فرمود: ازدواج مشرکان از نظر اسلام معتبر است.[۲۰]
امام صادق علیه السلام میفرماید: هرکس خُنکی و لذت محبت ما را بر قلب خویش احساس کرد برای مادرش بسیار دعا کند، چرا که مادرش به پدرش خیانت نکرده است.[۲۱] آن قدر این مسئله بنیادی است که در حدیث دیگر میفرماید: بالاترین فضیلت شیعیان ما این است که زناکاران آنان را به دنیا نیاوردهاند، چه در جاهلیت و چه در اسلام.[۲۲] شاید منظور از جاهلیت که در برابر اسلام ذکر شده، فقط زمان جاهلیت عصر بعثت نباشد، بلکه قبل از مسلمانشدن شخص یا والدینش در هر زمانی منظور باشد که در آن دوران نیز از نسل پاک و پدر و مادری با ازدواج صحیح در قوم و ملت و دین خود به دنیا آمدهاند.
بر این اساس، «پاکی مولد» بهدستور پیامبر صلی الله علیه و آله وارد متن جامعه شده و «محبت علی علیه السلام» ضابطه قطعی آن قرار گرفته، آنجا که فرمود: «امتحان کنید فرزندان خود را با حبّ علی بن ابیطالب. هر فرزندی که محبت او را داشت بدانید که از حلالزادگی اوست و هر فرزندی که بغض او را داشت بدانید که از حرامزادگیاش است».[۲۳] سپس این ضابطه به مرحله عمل رسید چنانکه جابر بن عبدالله انصاری میگوید: از آن پس ما محبت علی علیه السلام را بر فرزندانمان عرضه میکردیم. هر کدام که علی علیه السلام را دوست داشت، میفهمیدیم که فرزند خودمان است و هر کدام علی علیه السلام را مبغوض میداشت او را فرزند خود نمیدانستیم.[۲۴]
امام صادق علیه السلام پرده از حقیقت برمیدارد و آن را با صراحت چنین بیان میفرماید: دوست نمیدارد ما را مگر کسی که ولادتش طیب و پاک باشد، و دشمن نمیدارد ما را مگر کسی که او را به پدرش ملحق کرده باشند، در حالی که مادرش از مرد دیگری به او باردار شده، ولی او را به شوهرش منسوب میکند و او را وادار به پذیرش او مینماید.[۲۵]
بحث سوم: ارتباط ولایت با خبث ولادت
در مقابل «طیب الولادة» و آثار آن «خبث الولادة» قرار دارد که منشأ اصلی خباثت است و در احادیث بهعنوان یک ضابطه مسلَّم بدان تصریح شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «تو را دوست نمیدارد، مگر کسی که ولادتش پاک است و تو را دشمن نمیدارد، مگر کسی که ولادتش خبیث و ناپاک است.[۲۶] صریحتر از این فرمود: «هرکس عترت مرا دوست نداشته باشد یکی از این سه است: یا منافق است، یا زنازاده است، یا کسی است که مادرش در غیر طهارت از حیض به او حامله شده است».[۲۷] امیرالمؤمنین علیه السلام کلمه «وَلَد حَلال» را بهصراحت در حدیثی چنین فرمود: دروغ میگوید کسی که گمان میکند از حلال به دنیا آمده در حالی که مرا و امامان از فرزندان مرا مبغوض میدارد.[۲۸]
بحث چهارم: ارتباط ولایت با شرک شیطان
شرکت شیطان در عمل انسان که به شریکبودن او در آن عمل بازمیگردد از عوامل قطعی در خباثت است و در پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام اثر یقینی دارد. خداوند در آیه ۶۴ سوره اسراء این موضوع را بهصراحت میفرماید. اینک باید دید آثار این شرک شیطان در کجا ظاهر میشود. در این باره در روایتی آمده که روزی ابلیس در برابر امیرالمؤمنین علیه السلام ظاهر شد و گفت: من با دشمنان تو در اموال و اولاد شرکت کردهام![۲۹] و در مقابل گفت: به خدا قسم، با احدی از دوستدارانت در مادرشان شریک نشدهام![۳۰] روزی دیگر به آن حضرت گفت: ای پسر ابیطالب، کسی نیست که تو را مبغوض بدارد، مگر اینکه با پدرش در رحم مادرش و در فرزند و مالش شریک بودهام. کتاب خدا را خواندهای که میفرماید:
وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ …
.[۳۱]
از مسایل پیچیده خلقت کیفیت شرکت شیطان در انعقاد نطفه است که نتیجهاش خبث ولادت میشود. در این باره دو حدیث در دو جهت آمده است:
- امام باقر علیه السلام درباره زنا میفرماید: وقتی مردی زنا میکند شیطان هم شرکت میکند و هر دو با هم عمل را انجام میدهند، در حالی که یک نطفه است و فرزند از آن به وجود میآید و شرکت شیطان میشود.[۳۲]
- امام صادق علیه السلام درباره موارد غیر زنا نیز از حضور شیطان بر حذر میدارد و میفرماید: هرگاه مردی به همسرش نزدیک شود و برای عمل زناشویی کنار او قرار گیرد، شیطان در آنجا حاضر میشود؛ اگر نام خدا را بر زبان آورد، شیطان از او دور میشود، ولی اگر بدون ذکر نام خدا کار را انجام دهد، شیطان شرکت میکند و عمل زناشویی از هر دو با هم واقع میشود، در حالی که نطفه یکی است. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: این از کجا معلوم میشود؟ فرمود: از حب و بغض ما.[۳۳]
نمونه دیگری که شرکت شیطان در اموال و اولاد را با هم ترسیم میکند و ثمره آن را گوشزد مینماید، کلام امیرالمؤمنین علیه السلام است که میفرماید: ابوبکر و عمر حق ما را غصب کردند و با آن کنیزانی خریدند و زنهایی را به ازدواج خود درآوردند. بدانید که ما شیعیانمان را از جهت حقوقمان حلال قرار دادیم تا ولادتشان طیب باشد؛ یعنی اموال اهل بیت علیهم السلام که غصب شده و قیمت کنیزان و مهریه زنان قرار داده شده این ازدواج را آلوده ساخته و ولادت آنان را از این جهت هم ناپاک ساخته است.[۳۴]
بحث پنجم: آثار طهارت مولد در قیامت
طهارت مولد در روز جزا روشن میشود. این طهارت با طهارت بهشت پیوند خورده و آن روز همه حلالزادگان شناخته میشوند. پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: روز قیامت مردم با نام مادرانشان خوانده میشوند، مگر شیعیان تو که با نام پدرانشان خوانده میشوند و این بهخاطر پاکبودن ولادتشان و حلالزاده بودنشان است.[۳۵]
یعنی نسب صحیح باعث میشود که روز قیامت بگویند: «فلانی پسرِ فلان مَرد»، ولی وقتی نسب صحیح نباشد و پدر معروف در دنیا پدرِ واقعیِ او نباشد -یا از جهت باطلبودن ازدواج او یا زناکاربودن و فرزند دیگران را به شوهر ملحقنمودن- در این صورت پدری ندارد تا او را با نام پدر بخوانند و راهی نیست جز آنکه بگویند: «فلانی فرزندِ فلان زن» که از او به دنیا آمده است. در ورود به بهشت نتیجه قاطع به نمایش گذاشته میشود. امام صادق علیه السلام میفرماید: خداوند عزوجل بهشت را طاهر مطهر خلق نموده است؛ بنابراین جز کسی که ولادتش طیّب و پاک باشد وارد بهشت نمیشود.[۳۶] این افتخار را هنگام ورود به بهشت گوشزد بهشتیان میکنند که
سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ
یعنی ولادت شما طیب است و حلالزادهاید؛ چرا که وارد بهشت نمیشود، مگر حلالزاده،
فَادْخُلُوها خالِدِینَ
.[۳۷]
بحث ششم: کثرت خبیث و قلت طیّب
آنچه در ابتدای نظر باعث وحشت میشود کثرت خبیثان در هر زمانی است که مخالفان اهل بیت علیهم السلام هستند در حالی که خداوند در آیه ۱۰۰ مائده فرموده است: «بگو: خبیث و طیب مساوی نخواهد شد، اگر چه کثرت خبیث تو را به تعجب وادارد»! و با این آیه قرآن دلها آرام میگیرد که کثرت خبیث نه تعجب دارد و نه وحشت، و آنکه نزد خدا ارزش دارد، همانا طیب است و بس، اگر چه طیب یک نفر باشد و آنکه نزد خدا ارزش ندارد همانا خبیث است، اگر چه همه عالم باشند.
بر این اساس، خداوند مرحله نهایی خبیث از طیب را در آیه ۳۷ سوره انفال چنین بیان فرموده است: «تا خداوند خبیث را از طیب جدا کند و خبیثها را کنار هم قرار دهد و همه را متراکم کند و سپس در جهنم قرار دهد که اینان زیانکارانند». پس خداوند پس از جداسازی خبیث و طیب، خبیثان را هر قدر که باشند مجموعاً به جهنم میریزد و صفحه وجود را از شرشان پاک میکند و آنچه میماند فقط طیب خواهد بود.
اینجاست که حسن احادیثِ ولایت برای شیعیان روشن میشود که خداوند به پیامبرش میفرماید: قسم به عزت و جلالم، اگر همه خلقم نزد من آیند در حالی که به اندازه چشم برهم زدنی درباره تو شک داشته باشند یا برگزیدگان از ذریهات را مبغوض بدارند، آنان را داخل آتش خواهم کرد و از این کار باکی ندارم![۳۸] یعنی نه جای تعجب دارد و نه بایداز آن وحشت داشت؛ همانگونه که درباره نقطه مقابل آن را خداوند چنین فرموده است: «اگر همه مردم بر ولایت علی اجتماع میکردند، آتش جهنم را خلق نمیکردم».[۳۹]
طیب و خبیث از عالم ذر و روز الَسْت مسیری مشابه را آغاز میکنند و تا زمانی که نطفه بسته میشود، از شر و شیطان یا کفر دور میمانند. پس از تولد، رفتار آنها در محبت و بغض اهل بیت علیهمالسلام نمایان میشود. در نهایت، در روز قیامت، طیبها به بهشت و خبیثها به جهنم میروند و از یکدیگر تمییز داده میشوند.[۴۰]
پانویس
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۳۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۸۰.
- ↑ کتاب من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳.
- ↑ کتاب من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۴، ص۲۳۱–۲۳۳.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۹۵.
- ↑ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۵.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۳۸–۲۳۹.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۱۹۶.
- ↑ مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام، ج۲، ص۱۰۶؛ الغارات، ج۲، ص۹۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۵، ص۲۴۵؛ بحارالانوار، ج۹۹، ص۲۱۸.
- ↑ الیقین، ص۲۱۳؛ الیقین، ص۲۸۲؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۷۲؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۸۵؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۹۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۷۸، ح۲۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۱۹۰، ح۲۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۵، ح۳؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۰، ح۱۸؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۲، ح۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۸، ح۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰، ص۹۹.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۹۹.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۸۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۶، ح۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۶، ح۳۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۵–۱۴۶؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۴۶؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۰۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۷، ح۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۵۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۷۸، ح۲۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۳۱۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۰۷، ص۱۱۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۷، ح۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۰، ح۱۷؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۵، ح۲۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۵، ص۲۸۵، ح۴؛ بحارالانوار، ج۵، ص۲۸۷، ح۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۷، ح۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۹۵؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۶۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۲۱.
- ↑ الامالی للصدوق، ص۶۵۷؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۴۷.
- ↑ غدیر در قرآن، ج۲، ص۲۵۱–۲۵۲.
منابع
- الامالی؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدباقر کمرهای، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: انتشارات نورالحیات، ۱۴۴۶ق.
- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، قم: مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
- الغارات؛ ابراهیم بن محمد ثقفی، تحقیق: میرجلال الدین محدث ارموی، تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۹۵ق.
- غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
- کتاب من لایحضره الفقیه؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
- مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام؛ محمد بن سلیمان کوفی، تحقیق: محمدباقر محمودی، قم: مجمع إحیای فرهنگ اسلامی، ۱۴۲۳ق.
- وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة؛ محمد بن الحسن الحرّ العاملی، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق.
- الیقین باختصاص مولانا علی علیهالسلام بامرة المؤمنین؛ سید علی بن موسی بن طاووس، تحقیق: محمدباقر انصاری، قم: مؤسسه دار الکتاب الجزائری، ۱۴۱۳ق.