هاشم مرقال بن عتبه زهری
هاشم بن عتبه بن ابیوقاص، مشهور به هاشم مرقال، از خاندان بنیزهره قریش و پسرعموی عمرسعد بن ابی وقاص بود. وی از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله و یاران امام علی علیه السلام بهشمار میآمد. و در جنگهای جمل و صفین رشادت فوقالعادهای نشان داد. او تا آخرین لحظه در رکاب امام علی علیه السلام وفادار ماند و در صفین به شهادت رسید.[۱]
| اطلاعات فردی | |
|---|---|
| نام کامل | هاشم بن عتبه بن ابیوقاص بن أُهَیب بن عبد مناف بن زهرة القرشی الزهری |
| سرشناسی | صحابی پیامبر صلی الله علیه وآله و از یاران امام علی علیه السلام |
| تولد | حدود ۲۵ تا ۳۰ سال پیش از هجرت در مکه |
| وفات | سال ۳۷ هجری قمری در صفین |
| نحوه درگذشت | شهادت در جنگ صفین در رکاب امام علی علیه السلام |
| محل دفن | منطقه صفین |
| خویشان سرشناس | سعد بن ابیوقاص (عمو)، عبدالله بن هاشم المرقال (فرزند و شهید صفین) |
| اطلاعات علمی | |
| اطلاعات فرهنگی | |
| زمینه فعالیت | فرمانده لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام در صفین |
| علت شهرت | لقب المرقال بهسبب سرعت و مهارت در نبرد؛ جانبازی در راه امام علی علیه السلام |
زندگینامه
هاشم بن عتبه بن ابی وقاص مشهور به (هاشم مِرقال)[۲] منتسب به خاندان بنیزهره قریش است و پدر او عتبه، در جنگ احد دندان پیامبرصلی الله علیه وآله را شکست.[۳] وی از نخبگانِ پهلوانی و فضیلت بود و یک چشم خود را در یرموک از دست داد. مورخان برجستهای چون ابن اثیر او را از دلاوران و فاضلان صدر اسلام دانستهاند.[۴]
هاشم در نبردهای بزرگ قادسیه، یرموک، و فتح جلولاء شرکت داشت.[۵] با آغاز خلافت امام علی علیه السلام، هاشم از نخستین بیعتکنندگان با ایشان بود و مردم کوفه را برای پیروی از امام ترغیب نمود. چون خبر قتل عثمان (خلیفه سوم) و بیعت مردم با علی بن ابیطالب علیه السلام به شهر کوفه رسید، مردم کوفه به نزد فرماندار کوفه «ابوموسی اشعری» آمدند تا همراه او با علی علیه السلام، بیعت کنند. اما او توقف کرد و گفت: باید در این معنی تأمل کنم و ببینم که بعد از این چه حادث شود و از مدینه چه خبری رسد.
«هاشم بن عتبه» در جمع آنان بپا خاست و گفت: چه خبر خواهد رسید؟ عثمان را کشتند و مسلمانان از مهاجر و انصار با امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بیعت کردند، میترسی که اگر با علی بیعت کنی، عثمان زنده شود و ترا سرزنش کند؟ هاشم این سخن گفت و بلافاصله دست راست خود را بیرون آورد و گفت: این دست از علی علیه السلام و دست چپ از آن خودم! سپس با دست چپ، دست راست گرفت و گفت: اکنون با علی علیه السلام بهترین امت بیعت کردم و به خلافت او راضی شدم و این اشعار را خواند:
ابایع غیر مکترث علیا *** و لا اخشی امیرا اشعریا
ابا یعه و اعلم ان سارضی ***یداک الله حقا و النبیا
من بی اعتنا به همه کس، با علی علیه السلام بیعت میکنم و از امیر اشعری، هراسی ندارم. با علی علیه السلام بیعت میکنم و میدانم که با اینکار، خدا و رسولش را خشنود خواهم ساخت و ابوموسی چون اینکار هاشم را دید، دیگر عذری نداشت، برخاست و به ناچار بیعت کرد و به دنبال او تمام بزرگان و مشاهیر کوفه، بیعت کردند.[۶] پس از قتل عثمان نیز نقش فعالی در حمایت از امام علی علیه السلام داشت و در خط مقدم سپاه امام در جنگ جمل[۷] و صفین قرار گرفت.[۸]
در صفین، هاشم مرقال فرماندهی سواره و پیادهنظام سپاه امام علی علیه السلام را برعهده گرفت و با شجاعت فوقالعاده تا لحظه شهادت ایستادگی کرد. پس از شهادتش، پسرش عبدالله نیز رشادت ورزید و جان باخت.[۹] امام علی علیه السلام درباره شخصیت او فرمود: «اگر هاشم والی مصر بود، اجازه سلطه مخالفان را نمیداد».[۱۰]
روایت حدیث غدیر[۱۱]
یکی از صحابه که حدیث غدیر را نقل کرده هاشم مرقال بن عتبة بن ابی وقاص زهری مدنی (م ۳۷ ق) است. ابن عقده در «حدیث الولایة» و ابن اثیر در «اسد الغابة» ماجرای احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام به حدیث غدیر در کوفه را نقل کردهاند. هاشم مرقال از جمله کسانی است که در آن ماجرای احتجاج حضرت، به حدیث غدیر شهادت دادند. ابن حجر نیز در «الاصابة» این ماجرا را روایت کرده، ولی قسمتی از اول آن را انداخته و نام هاشم مرقال را ذکر نکرده است! البته از این قبیل سقط و تحریف در کتب و تألیفات ابن حجر بسیار مشاهده میشود![۱۲]
جمال الدين عطاء اللّه بن فضل اللّه شيرازى در كتاب الاربعين فى مناقب امير المؤمنين هنگام ذكر حديث غدير گويد: آن را زرّ بن حبيش روايت كرده و چنين گفته است: على علیه السلام از قصر خارج شد و سوارانى كه شمشير به كمر و روبند بر چهره داشتند و تازه از گرد راه رسيده بودند، با آن حضرت روبرو شدند و گفتند: اى امير مؤمنان، سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد؛ اى مولاى ما، درود بر تو. حضرت على علیه السلام پس از جواب سلام فرمود: در اينجا چه كسانى از اصحاب رسول خدا هستند؟
دوازده تن برخاستند كه خالد بن زيد ابو ايوب انصارى، خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين، قيس بن ثابت بن شماس، عمّار بن ياسر، ابو الهيثم بن تيهان، هاشم بن عتبة بن ابى وقّاص و حبيب بن بديل بن ورقاء از جمله آنها بودند. پس شهادت دادند كه از رسول خدا در روز غدير خم شنيدند كه مىفرمود: من كنت مولاه، فعلىّ مولاه. حضرت على علیه السلام به انس بن مالك و براء بن عازب كه از اداى شهادت خوددارى كردند، فرمود: چه چيزى شما را از اينكه برخيزيد و شهادت دهيد، بازداشت؟ چه همان طور كه اين گروه گفتار پيامبر صلی الله علیه وآله را شنيده اند، شما نيز شنيده ايد. سپس فرمود: بارخدايا اگر اين دو نفر به علّت عناد كتمان كردند، آنها را مبتلا كن. ديرى نگذشت كه براء نابينا شد و پس از نابينا شدن هنگامى كه از خانه خود پرسوجو مىكرد، مىگفت: كسى كه گرفتار نفرين شده، چگونه راه به سر منزل مقصود مىبرد؟ انس هم از ناحيه پا به برص مبتلا شد. همچنين گفته اند كه چون على علیه السلام درخواست كرد كه هركس حديث غدير من كنت مولاه، فعلىّ مولاه را از پيامبر صلی الله علیه وآله شنيده، برخيزد و بدان گواهى دهد، انس عذر آورد كه دچار فراموشى شده است. حضرت على علیه السلام هم فرمود: بار خدايا اگر دروغ مىگويد، او را به برص مبتلا كن كه دستار او آن را مخفى نسازد. پس چهره او دچار برص شد و پيوسته روبندى بر چهره خود مىافكند.[۱۳]
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۷
- ↑ لقبش: «مرقال»، به معنی دونده به نوعی خاص.
- ↑ الاستیعاب،ج۴، ص۱۴۵۶
- ↑ اسدالغابه، ج۴، ص۵۷۹
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۵۶
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۷
- ↑ الاستیعاب، ۴، ص۱۵۳۶
- ↑ وقعة الصفین، منقری، ص۹۲
- ↑ اخبار الطوال، ص۱۸۴
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۰۴
- ↑ چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص ۱۶۱.
- ↑ اسد الغابة (ابن اثیر): ج ۱ ص ۳۶۸. الاصابة (ابن حجر): ج ۱ ص ۳۰۵.
- ↑ الغدير (ترجمه، ويرايش جديد) ج۱ ص۳۴۸