آیه ۳ مائده و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»<ref>مائده ۳. ژرفاى غدير: ص ۱۹۷،۱۹۴،۱۹۲،۱۹۰،۹۰. اسرار غدير: ص ۱۱۸، ۱۹۹، ۲۰۱، ۲۶۳ - ۲۷۲، ۲۸۰، ۲۸۲، ۳۰۰، ۳۶۳ - ۳۶۵.چهارده قرن با غدير: ص ۴۰، ۵۹، ۷۵، ۷۹، ۸۹، ۱۱۳، ۱۵۳ - ۱۵۷، ۲۲۵ - ۲۳۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۸،۳۶،۱۸. غدير از زبان مولى: ص ۲۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۴،۸۹. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۵، ۱۷۱ - ۱۷۸.تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۴۶، ۴۷، ۵۷ - ۵۹، ۶۵، ۶۶ - ۶۸، ۹۷، ۹۸، ۱۷۲.غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۵۱ - ۱۹۹ و ج ۳ ص ۵۰۸،۵۰۷،۳۸۰،۳۶۳،۳۶۲. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۴۶۲ - ۴۷۵. غدير در قرآن: ص ۲۰ - ۲۸. ابلاغ ولايت، اكمال رسالت، پندارها و پاسخ‏ ها (جلائيان): ص ۵۴ - ۶۱. ياد امام ‏عصرعليه السلام در عيد غدير: ص ۶۱۵۴ . الميزان: ج ۵ ص ۱۶۷ - ۱۷۵. بر ساحل غدير: ص ۹۹ - ۱۲۲. نگاهى بر زيارت غديريّه (صفاخواه، طالعى): ص ۱ ۱۱۱ - ۱۵۰. نگرشى بر غدير خم (انتصارى): ص ۵۲ - ۵۶. نقش غدير در كمال انسان‏ ها (محمد اسدى گرمارودى): ۶۱ - ۱۵۰. اكمال دين در غدير، حقيقتى انكارناپذير (يثربى، خليلى): ص ۲۰ - ۴۰، ۶۱ - ۶۴. غدير چشمه زلال ولايت (شيرازى): ص ۲۳ - ۲۴. نگرشى بر غدير خم (انتصارى): ص ۴۲ - ۵۶. قبسى از غدير: ص ۱۴ - ۱۹. مائده غدير (جعفرپور): ص ۶۶ - ۸۲ و ۸۷ - ۹۸. حديث غدير و مسئله امامت: ص ۵۹ - ۸۶. آيات ولايت (مرتضوى): ج ۳ ص ص ۲۱ - ۵۵. زيارت غديريه: ص ۴ - ۹. جايگاه غدير (دشتى): ص ۱۳۹ - ۱۴۴. غدير در قرآن: ص ۲۱ - ۲۸ نگرشى نو به غدير (رضوانى): ص ۴۴ - ۵۴. مكتب قرآن (نشريه): ص ۲۲. از غدير تا الغدير: ص ۹۷ - ۱۰۳. غدير در آئينه قرآن (كورانى ‏شمسايى): ص ۲۲۳ - ۳۶۶.</ref> ==
{{جعبه اطلاعات آیه
از جمله مهم‏ترين و مشهورترين آيات غدير كه در اثناء خطبه غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد اين آيه است:
| عرض =  
| تصویر =آیه ۳ سوره مائده.png
| اندازه تصویر =
| توضیح_تصویر =
| عنوان =آيه ۳ مائده و غدیر
| سوره =مائده
| آیه =۳  
| جزء =۶
| شأن نزول =
| مکان نزول =مدینه
| موضوع =ولایت امیرالمؤمنین عامل اکمال دین و مایه ناامیدی دشمنان آن
| صوت =صوت ۳ مائده.mp3
| ترجمه صوتی = ترجمه ۳ مائده.mp3
}}
'''آیه ۳ سوره مائده'''، مشهور به آیه اکمال آیه‌ای نازل‌شده در غدیر که در آن اعلام [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام]] به‌عنوان کامل‌کننده دین، تمام‌کننده نعمت هدایت پروردگار معرفی شده است. این آیه از جمله مهم‏‌ترين و مشهورترين آيات غدير كه در اثناء [[خطبه غدیر|خطبه غدير]] بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده است


«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»:
برخی محققان درباره زمان و مکان نزول آیه ۳ سوره مائده مطالبی عرضه کرده‌اند: اين آيه در روز هيجدهم ذى‌الحجه سال دهم هجرت در منطقه غدير خم پس از اعلان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از فراز منبر غدير نازل شده است. اكثر رواياتى كه در شأن نزول و تفسير اين آيه وارد شده زمان و مكان آن را ذكر كرده‌‏اند و حتى در بعضى روايات نام «غدير» نشانگر زمان و مكان آن با يک كلمه است.


«امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».
داستان نازل‌شدن آیه ۳ سوره مائده به‌خاطر اهميت آن در چهار مرحله گزارش شده است: اعلام قبل از نزول آيه، نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله، اعلام آيه به مردم، رخدادهای بعد از نزول آيه که اموری چون تکبیر گفتن پیامبر برای اکمال دین را در بر می‌گیرد.


اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
درباره تفسیر آیه ۳ سوره مائده تفسیرهایی از سوی برخی مفسران ارائه شده است: در این آیه مركز تفسیر كلمه {{قرآن|الْيَوْمَ|ترجمه=امروز}} است. سه نتيجه حول این مفهوم مرکزی قرار گرفته است: يكى «اكمال دين»، ديگرى «اتمام نعمت» و سومى «رضايت پروردگار». چهار قسمت آيه با اينكه هر يک جداگانه حامل پيامى است، ولى به‌گونه‏‌اى منسجم با يكديگر مرتبط است و بايد با هم معنى شود.


=== موقعيت تاريخى ===
درباره تفسیر اکمال دین در این آیه چنین گفته شده است: پیامبر صلی الله علیه و آله اگرچه در زمان خود تلاش زیادی کرد، اما هنوز راهی طولانی برای استخراج و تبیین عمیق‌تر معارف دین باقی مانده بود. [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولایت]] به‌عنوان نقطه اوج دین و خاتم نبوت، دروازه‌ای به‌سوی معارف عمیق‌تر و تکامل نهایی دین است. همچنین، وجود دوازده امام علیهم السلام به‌عنوان صاحبان اختیار مطلق در امور دنیا و آخرت، با علم بی‌پایان خود، ضامن کمال دین و استمرار آن در آینده است.
در اوج حساس ‏ترين مقطع مراسم غدير، كه على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشت و آن حضرت از بالاى منبر غدير على‏ عليه السلام را به جهانيان نشان مى‏ داد و معرفى مى ‏كرد، اين آيه نازل شد.


پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ و هنوز على ‏عليه السلام را از فراز دست خويش بر زمين فرود نياورده بود كه خبر كامل شدن دين و تكميل نعمت ‏ها بر آن حضرت نازل شد و خداوند رضايت خويش را از اسلامى كه آخرين خبرش ولايت دوازده امام‏ عليهم السلام باشد اعلام كرد. امين وحى هم به امر الهى اين خبر خوش را آورد و آن را در قرآن به عنوان سندى ابدى به ثبت رساند:
از سوی برخی محققان، درباره اتمام نعمت در این آیه چنین گفته شده است: خداوند به بشر نعمت‏‌هاى فراوانى ارزانى داشته كه بعضى سازنده فكر اوست مثل بعثت انبياء و علومى كه در اختيار بشر قرار داده است. چنين خدایی نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم به‌حساب نياورده و نعمت‏‌هاى روحى را هم به بزرگى ياد نكرده، و از ميان نعمت‏‌هاى سازنده فكر و اعتقاد هم فقط «[[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت]]» را حد اعلاى بخشش خويش بر بشر اعلام كرده است. چنانكه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: با ولايت من نعمت‌‏ها بر اين امت به بالاترین درجه رسيد.


«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».
درباره راضی شدن به اسلام به عنوان دین در این آیه هم از سوی برخی محققان چنین گفته شده است: «اين است آن اسلامى كه به شما گفته بودم»، و به عبارت ديگر «اين آن دينى است كه نزد من نام اسلام كاملاً بر آن صدق مى‌‏كند». در این معنا، انزجار خداوند از اسلام بدون ولایت نیز نهفته است و اسلام مساوی با تسلیم در برابر [[معصومین علیهم السلام|ائمه علیهم السلام]] دانسته شده است.


پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را از فراز دست بر زمين گذاشت و نزول آيه را به مردم چنين خبر داد: خدايا ! تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودنت على را در اين روز، اين آيه را درباره او نازل كردى: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، و هر كس غير از اسلام در پى دين ديگرى باشد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.
با تحلیل آیه ۳ سوره مائده این نتایج به دستن داده شده است: اینکه ولايت آخرين فريضه الهی بوده است؛ اینکه غدیر اتمام حجت نهایی خداوند بر مردم بوده است؛ اینکه ریشه اصلی کمال دین ولایت است.


=== تحليل اعتقادى ===
==آیه‌ای مربوط به اقدامات پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله در غدير==
با توجه به اينكه آيه «بَلِّغْ» به عنوان آغاز غدير، و اين آيه «إكمال» به عنوان پايان غدير، مهم‏ترين آيات مربوط به آن محسوب مى ‏شوند؛ لذا همان گونه كه آيه «بَلِّغْ» مفصلاً مورد بررسى قرار گرفت، از آيه «اكمال» نيز در چهار قسمت به تفصيل سخن گفته خواهد شد:
آیه ۳ سوره مائده، مشهور به آیه اکمال، از جمله مهم‏‌ترين و مشهورترين آيات غدير كه در اثناء [[خطبه غدیر|خطبه غدير]] بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده است.<ref>برای اطلاع کامل درباره این آیه نگاه کنید: ژرفاى غدير، ص۹۰؛ ژرفای غدیر، ص۱۹۰-۱۹۷؛ اسرار غدير، ص۱۱۸؛ اسرار غدیر، ص۱۹۹؛ اسرار غدیر، ۲۰۱؛ اسرار غدیر، ص۲۶۳-۲۷۲؛ اسرار غدیر، ص۲۸۰؛ اسرار غدیر، ص۲۸۲؛ اسرار غدیر، ص۳۰۰؛ اسرار غدیر، ص۳۶۳-۳۶۵؛ چهارده قرن با غدير، ص۴۰؛ چهارده قرن با غدير، ص۵۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۷۵؛ چهارده قرن با غدير، ص۷۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۸۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۱۱۳؛ چهارده قرن با غدير، ص۱۵۳-۱۵۷؛ چهارده قرن با غدير، ص۲۲۵-۲۳۱؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۱۸؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۳۶؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۴۸؛ غدير از زبان مولى، ص۲۵؛ واقعه قرآنى غدير، ص۸۹؛ واقعه قرآنی غدیر، ص۱۱۴؛ سخنرانى استثنائى غدير، ص۵۵؛ سخنرانی استثنائی غدیر، ص۱۷۱-۱۷۸؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۴۶-۴۷؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۵۷-۵۹؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۶۵-۶۸؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۹۷-۹۸،؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۱۷۲؛ غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۱-۱۹۹؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۳۶۲-۳۶۳؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۳۸۰؛‌ غدیر در قرآن، ج۳، ص۵۰۷-۵۰۸؛ خلاصه عبقات الانوار، ص۴۶۲-۴۷۵؛ ابلاغ ولايت، ص۵۴-۶۱؛ ياد امام ‏عصر عليه السلام در عيد غدير، ص۵۴-۶۱؛ الميزان، ج۵، ص۱۶۷-۱۷۵؛  بر ساحل غدير، ص۹۹-۱۲۲؛ نگاهى بر زيارت غديريّه، ص۱۱۱-۱۵۰؛ نگرشى بر غدير خم، ص۴۲-۵۶؛ نقش غدير در كمال انسان‏‌ها، ص۶۱-۱۵۰؛ اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير، ص۲۰-۴۰؛ اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير، ص۶۱-۶۴؛ غدير چشمه زلال ولايت، ص۲۳-۲۴؛ قبسى از غدير، ص۱۴-۱۹. مائده غدير، ص۶۶-۸۲؛ مائده غدير، ص۸۷-۹۸؛ حديث غدير و مسئله امامت، ص۶-۵۹؛ آيات ولايت، ج۳، ص۲۱-۵۵؛  جايگاه غدير، ص۱۳۹-۱۴۴؛ نگرشى نو به غدير، ص۴۴-۵۴؛ از غدير تا الغدير، ص۹۷-۱۰۳؛ غدير در آئينه قرآن، ص۲۲۳-۳۶۶.</ref>


زمان و مكان نزول آيه اكمال
بستر نزول آیه ۳ سوره مائده چنین تبیین شده است: آیات زیادی از قرآن در طول سفر پیامبر از مدینه به مکه و بازگشت به آن نازل شده که 21 آیه مستقیماً به موضوع غدیر و پیام آن مربوط است. این آیات نشان‌دهنده پشتوانه الهی و دستور مستقیم خداوند در مراسم غدیر است. برخی آیات به ختم رسالت و آغاز ولایت اشاره دارند و برخی دیگر مردم را برای امتحان بزرگ الهی آماده می‌سازد. همچنین، غدیر به عنوان فتح بزرگ و یأس دشمنان معرفی شده و بر اهمیت ابلاغ ولایت تأکید می‌شود. در نهایت، این آیات کمال دین و اوج نعمت خدا را با ولایت اعلام می‌کنند. اين آيات ۴۹ آيه است و در ۲۱ مورد نازل شده است.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۵.</ref>


جزئيات ماجراى نزول آيه اكمال
از جمله این آیات، بخشی از آیه ۳ سوره مائده است: {{قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً|ترجمه=امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم}}.


تفسير آيه اكمال
== موقعيت تاريخى نزول ==
موقعیت تاریخی نزول آیه ۳ سوره مائده از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: در اوج حساس‌‏ترين مقطع مراسم غدير، كه على بن ابى‌طالب ‏عليه السلام بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشت و آن حضرت از بالاى منبر غدير على‏ عليه السلام را به جهانيان  نشان مى‏‌داد و معرفى مى‌‏كرد، اين آيه نازل شد.


تحليلى بر آيه اكمال
پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را از فراز دست بر زمين گذاشت و نزول آيه را به مردم چنين خبر داد: خدايا! تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودن على در اين روز، اين آيه را درباره او نازل كردى: و هر كس غير از اسلام در پى دين ديگرى باشد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>
==موقعيت قرآنى آیه ==
موقعیت قرآنی آیه ۳ سوره مائده از سوی برخی محققان چنین توصیف شده است: از نكات قابل توجه در اين آيه آن است كه مفهوم اکمال و مفهوم ناامیدشدن کفار در يک آيه واقع شده و هر دو قسمت در مورد اعلان [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت]] در غدير نازل گرديده است. در روايتى امام ‏عليه السلام درباره آيه مى‌فرمايد: اين آيه هنگامى بود كه ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نازل شد.<ref>تفسير القمى، ج۱، ص۱۶۲، تفسير نور الثقلين، ج۱، ص۵۸۷، ح۲۳.</ref> يعنى مسئله اعلام ولايت پايان يافت و قسمت اکمال آیه نازل شد. اين ارتباط بين كلمه «اليوم» در اول اين دو فراز: {{متن عربی|الْيَوْمَ يَئِسَ}} و {{متن عربی|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ}} تا آنجا ادامه دارد كه درباره آيه اكمال گفته شد: روز نزول آن و روزى كه خدا كامل‌شدن دين را اعلام مى‌فرمايد عيد مؤمنين است.<ref>برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۵-۱۹۷.</ref>


==== الف) زمان و مكان نزول آيه اكمال ====
درباره آيه ۳ سوره مائده هم روايتى<ref>عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۱۵، ح۱۵۱.</ref> وارد شده كه روز نزول آن عید مؤمنان خوانده شده و اين دو عيد به يک نقطه باز مى‌گردد؛ يعنى با اعلان ولايت در غدير هم دين كامل شد و هم دشمنان مأيوس شدند؛ و كلمه «الْيَوْمَ» در آيه به يک روز باز مى‌گردد و آن روز غدير است، به‌خصوص آنكه هر دو در يک جمله واقع شده‌اند.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۴۳.</ref>
شكى نيست كه اين آيه در روز هيجدهم ذى‏ الحجه سال دهم هجرت در منطقه غدير خم پس از اعلان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از فراز منبر غدير نازل شده است. اكثر رواياتى كه در شأن نزول و تفسير اين آيه وارد شده زمان و مكان آن يعنى روز غدير و منطقه غدير را ذكر كرده ‏اند، و حتى در بعضى روايات نام «غدير» نشانگر زمان و مكان آن با يک كلمه است.
== زمان و مكان نزول آيه اكمال ==
برخی محققان درباره زمان و مکان نزول آیه ۳ سوره مائده مطالبی عرضه کرده‌اند: اين آيه در روز هيجدهم ذى‌الحجه سال دهم هجرت در منطقه غدير خم پس از اعلان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از فراز منبر غدير نازل شده است. اكثر رواياتى كه در شأن نزول و تفسير اين آيه وارد شده زمان و مكان آن را ذكر كرده‌‏اند و حتى در بعضى روايات نام «غدير» نشانگر زمان و مكان آن با يک كلمه است. عباراتى هم با دقت بيشترى زمان و مكان نزول آن را تعيين كرده است:


عباراتى هم با دقت بيشترى زمان و مكان نزول آن را تعيين كرده است. اكنون متون مربوط به تعيين زمان و مكان نزول آيه اكمال را مى ‏آوريم.
=== روایاتی درباره شأن نزول آیه ===


در بعضى روايات زمان آن روز غدير پس از منصوب كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ياد شده است:
* [[امام رضا علیه السلام]] در حالى كه فضايل روز غدير را بيان مى‏‌كرد فرمود: در اين روز این آيه نازل شد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».<ref>الاقبال، ج۲، ص۲۶۲؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۴.</ref>
* اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داستان غدير را ذكر كرد تا فرمود: سپس خدای بلندمرتبه آیه‌اش را نازل کرد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».<ref>كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۴۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۴؛ فرائد السمطين، ج۱، ص۳۱۵، ح۲۵۰.</ref>
* [[امام صادق‏ عليه السلام]] نيز واقعه غدير را ذكر كرد تا فرمود: پس جبرئيل كلام خداوند عزوجل را نازل كرد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».<ref>اليقين، ص۲۱۲.</ref>


۱. [[امام رضا علیه السلام]] در حالى كه فضايل روز غدير را بيان مى‏ كرد فرمود: وَ فى هذَا الْيَوْمِ انْزِلَتْ هذِهِ الْآيَةِ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۲۴. الاقبال: ص ۴۶۴.</ref>: در اين روز آيه نازل شد: ... .
در روايات ديگرى، نزول آيه بر فراز منبر و پس از عبارت «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست» ذكر شده است:


۲. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داستان غدير را ذكر كرد تا فرمود: فَأَنْزَلَ اللَّه تَعالى ذِكْرُهُ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ...»<ref>كتاب سليم: ص ۱۹۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۳۴. فرائد السمطين: ج ۱ ص ۳۱۲ ح ۲۵۰.</ref>: سپس خدا اين آيه را نازل كرد.
* [[سعد بن مالک انصاری (ابوسعید)|ابوسعيد خُدرى]]، كه در غدير حاضر بود، مى‌‏گويد: هنوز پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر پايين نيامده بود كه اين آيه نازل شد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».<ref>كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۸۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۵، ح۷۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۹۸.</ref>
* پيامبر صلى الله عليه و آله در متن خطبه دقيقاً بعد از آنكه على‏ عليه السلام را بر فراز دست خويش معرفى نمود چنين فرمود: خدايا تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودنش در اين روز، درباره او اين آيه را نازل كردى: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».<ref>برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۲.</ref>
* در يک روايت هم {{متن عربی|يوم الولاية}} ذكر شده كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كيفيت نزول آيه را در آن بيان مى‏‌كند و مى‌فرمايد: خداوند در روز ولايت به محمد صلى الله عليه و آله فرمود: اى محمد، به مردم خبر ده كه من امروز دينم را براى شما كامل كردم و نعمتم را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم.<ref>بصائر الدرجات، ص۲۰۱.</ref>
* در روايت ديگرى زمان و مكان با يک عبارت بيان شده است: [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] مى‏‌گويند: به خدا قسم، از آن عرصه تكان نخورده بوديم كه اين آيه نازل شد.{{یادداشت|در اين عبارت دو ظرافت ادبى و دقت تاريخى وجود دارد: يكى كلمه «عرصه» است كه معناى كلى به اقتضاى سياق جمله پيدا مى‌‏كند مثل «صحنه»، «زمينه». ديگرى كلمه {{متن عربی|ما بَرِحْنا}} است كه در اينجا به‌صورت افعال تامّه است -نه افعال ناقصه- و معنايش نظير كلام فرزند حضرت يعقوب‏ عليه السلام است كه در قرآن آمده:  {{قرآن|فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِى أَبِى|ترجمه=من هرگز از زمين تكان نمى‌خورم تا پدرم اجازه دهد}}. در اينجا هم تركيب {{متن عربی|ما بَرِحْنَا الْعَرْصَةَ}} به اين معناست كه «هنوز از جايمان حركت نكرده بوديم» و يا «هنوز صحنه اعلام ولايت بر پا بود و كسى از جايش تكان نخورده كه آيه نازل شد».}}<ref>الامالى للصدوق، ص۳۵۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۴۰.</ref>


۳. امام صادق‏ عليه السلام نيز واقعه غدير را ذكر كرد تا فرمود: وَ نَزَلَ جَبْرَئيلُ بِقَوْلِ اللَّه عَزَّوَجَلَ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ...»<ref>اليقين: ص ۲۱۲.</ref>: پس جبرئيل كلام خداوند عزوجل را نازل كرد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ...».
از مجموع روايات استفاده مى‏‌شود كه نزول اين آيه در روز غدير بوده است. مى‌‏توان گفت که پس از اعلان ولايت بر منبر غدير [[جبرئیل|جبرئيل]] اين آيه را از جانب خدا آورده كه مهر تأييدى بر انجام رسالت در [[آيه ۶۷ مائده و غدیر|آيه تبلیغ]] باشد. در زمينه زمان و مكان نزول آيه اكمال سه نكته قابل ذكر است:


در روايات ديگرى نزول آيه بر فراز منبر و پس از «من كنت مولاه...» ذكر شده است:
=== نكته اول: آن روزى كه دين كامل شد ===
كلمه {{قرآن|اليوم}} در آيه به تنهايى نشانگر زمان خاصى براى اين آيه است؛ زيرا «الف و لام» در چنين مواردى «الف و لامِ عهد» خوانده مى‌‏شود و به‌معناى روزى معین بين گوینده و شنونده تلقى مى‏‌شود. آنچه به اهميت كلمه {{قرآن|اليوم}} مى‌افزايد جمله  بعد از آن است كه خبر از كامل‌شدن دين را مى‏‌دهد.  


۱. ابوسعيد خدرى كه در غدير حاضر بوده مى ‏گويد: فَلَمْ يَنْزِلْ حَتّى نَزَلَتْ هذِهِ الْآيَةُ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...»: هنوز پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر پايين نيامده بود كه اين آيه نازل شد.<ref>كتاب سليم: ص ۲۲۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۵ ح ۷۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۹۸.</ref>
اين تركيب خاص شنونده‏‌ را برای اطلاع تحریک می‌کند؛ اطلاع از اینکه اين كدامين روز است كه خداوند به حد كمال رسيدن دين را در آن اعلام مى‏‌فرمايد و اینکه چه مسئله مهمى اعلام شده كه باعث كمال دين شده است. همان‌گونه كه يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه (آیه ۳ مائده) بر ما يهوديان نازل شده بود و روز دقيق نازل‌شدن آن را مى‏‌دانستيم، آن روز را عيد مى‏ گرفتيم.<ref>كنز العمال، ج۲، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶. </ref>  


۲. پيامبر صلى الله عليه و آله در متن خطبه دقيقاً بعد از آنكه على‏ عليه السلام را بر فراز دست خويش بلند كرد و او را معرفى نمود چنين فرمود: اللهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»: خدايا تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودنت او را در اين روز، درباره او اين آيه را نازل كردى: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ...».<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۵ بخش ۲.</ref>
وقتى معلوم شود «امروز» همان روز غدير است و آن خبر خاص كه در آن روز اتفاق افتاده اعلام ولايت است، اهميت ثبت قرآنى اين مسئله كه براى نسل‏‌هاى آينده مسلمانان به يادگار گذاشته شده معلوم خواهد شد و غدير را به ابديت قرآن پيوند خواهد داد.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۶.</ref>


در يک روايت هم «يوم الولاية» ذكر شده كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كيفيت نزول آيه را بيان مى‏ كند و مى ‏فرمايد:
=== نكته دوم: شبهه نزول آيه هنگام سخنرانى ===
نازل‌شدن آيه اكمال در هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول سخنرانى بوده هيچ مشكلى ندارد؛ زيرا وحى بر قلب آن حضرت نازل شده و دريافت آن در حين گفتار ممكن است. اين‌گونه نبوده كه هميشه در هنگام وحى حضرت سكوت كند و آرام بگيرد؛ بلكه به تناسب موقعيت‏‌ها و لزوم اعلان آيه‏‌اى درباره آن وحى نازل می‌‏شده است. قلب و روح پيامبر صلى الله عليه و آله  گشاده‌تر از آن بوده كه بتواند در حين كارى وحى را دريافت كند.


اذْ يَقُولُ يَوْمَ الْوِلايَةِ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله: يا مُحَمَّدُ، اخْبِرْهُمْ انِّى الْيَوْمَ اكْمَلْتُ لَهُمْ دينَهُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَيْهِمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَهُمُ الاسْلامَ ديناً: خداوند در روز ولايت به محمد صلى الله عليه و آله فرمود: اى محمد، به مردم خبر ده كه من امروز دينم را براى شما كامل كردم و نعمتم را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم.<ref>بصائر الدرجات: ص ۲۲۱.</ref>
از سوى ديگر موقعيت كمال دين هنگامى است كه على‏ عليه السلام معرفى شود؛ پس به‌محض بلندكردن آن حضرت بر فراز منبر و اعلان ولايت او دقيق‏‌ترين زمانى فرا رسیده كه بايد چنين آيه‌اى نازل شود. بنابراين دليلى ندارد که نزول اين آيه به قبل از سخنرانى يا بعد از آن موكول شود. كلام پيامبر صلى الله عليه و آله هم دقيقاً آن لحظه را در [[خطبه غدیر|خطبه غدير]] تعيين كرد؛ آنجا كه پس از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: خدايا، تو اين آيه را درباره وليّت على نازل كردى، هنگامى كه ولايت او تبيين شد و در اين روز او را منصوب فرمودى.<ref>برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.</ref>


در روايت ديگرى زمان و مكان با يک عبارت بيان شده كه سلمان و ابوذر و مقداد و عمار مى‏ گويند: وَ اللَّه ما بَرِحْنَا الْعَرْصَةَ حَتّى نَزَلَتْ هذِهِ الْآيَةُ: به خدا قسم، از آن عرصه تكان نخورده بوديم كه اين آيه نازل شد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۰. امالى الصدوق: ص ۲۹۰.</ref>
اگر هم كسى معتقد باشد كه وحى حتماً بايد در حال آرامش و سكوت باشد، باید فرض شود كه اين آيه قبل از خطبه بر آن حضرت نازل شده و اعلام نزول آن در هنگام خطبه بوده است. در اين صورت مجموعه برنامه سخنرانى از طرف خدا و رسولش اين‌گونه آماده شده كه اين آيه قرآن شأن نزولش هنگامى است كه اين رسالت به انجام برسد، اگر چه اصل نزول آن از قبل باشد. شايد مؤيد اين مطلب را بتوان اين نكته قرار داد كه حضرت اين آيه را سه بار تلاوت فرمود، در حالى كه نزول آن یک بار بوده است؛ به اين معنى كه در هنگام اعلام يک آيه با در نظر گرفتن موقعيت، هر اندازه صلاح باشد ممكن است تكرار شود و اين ارتباطى به اصل نزول آيه ندارد.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۷.</ref>


در اين عبارت دو ظرافت ادبى و دقت تاريخى وجود دارد: يكى كلمه «عرصه» كه معناى كلى به اقتضاى سياق جمله پيدا مى ‏كند مثل «صحنه»، «زمينه» و امثال آن.
=== نكته سوم: نكته انحرافى در روايت اهل ‏سنت ===
درباره زمان و مكان نزول آيه در روايات اهل‏ سنت يک نقطه انحرافى به‌چشم مى‏ خورد: اينكه در رواياتى نزول اين آيه در روز عرفه و در عرفات ذكر شده است. اكثر اين روايات به نزول مسئله ولايت در آنجا اعتراف كرده‌‏اند و فقط زمان و مكان آن را تغيير داده‌اند. برای حل اين نقطه انحرافی دو پاسخ وجود دارد:


ديگرى كلمه «ما بَرِحْنا» است كه در اينجا به صورت افعال تامّه است -  نه افعال ناقصه -  و معنايش نظير كلام فرزند حضرت يعقوب‏ عليه السلام است كه در قرآن آمده: «فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِى أَبِى»: «من هرگز از زمين تكان نمى ‏خورم تا پدرم اجازه دهد».
==== پاسخ اول: اشتباه در قرائت «عَرَّفَهُ» ====
در روايات عبارت «يوم عرفه» آمده كه اين عبارت، اشتباهاً يا عمداً، معناى نادرستى پيدا كرده كه به قرائت غلط آن باز مى‌‏گردد. اين عبارت را دوگونه مى‏‌توان خواند: {{متن عربی|يَوْمُ عَرَفة|ترجمه=روز عرفه}} و {{متن عربی|يَوْمٌ عَرَّفَهُ|ترجمه=روزى كه او را معرفى كرد}}. در روايت اصلى، معناى دوم منظور بوده كه در روز معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت]] آيه اكمال نازل شده است، ولى چون حرکت‌گذاری و حتى نقطه‌گذارى در كتاب‌‏هاى قديم مرسوم نبوده، عده‌‏اى اشتباهاً و عده‌‏اى عمداً به احتمال اول متمایل شده‌اند.


در اينجا هم تركيب «ما بَرِحْنَا الْعَرْصَةَ» به اين معناست كه «هنوز از جايمان حركت نكرده بوديم» و يا «هنوز صحنه اعلام ولايت بر پا بود و كسى از جايش تكان نخورده كه آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ...» نازل شد.
اين احتمال هم وجود دارد كه منشأ اشتباه رواياتى باشد كه در عرفه پيش‌‏بينى نزول اين آيه براى پيامبر صلى الله عليه و آله را ذكر مى‌كند، كه بعضى اشتباهاً آن را روز نزول آيه خيال كرده‌‏اند. روايت چنين است: «وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در موقف (عرفات) وقوف داشت، جبرئيل از طرف خدا نزد حضرت آمد و گفت: اجل تو نزديک شده... پس على را براى مردم به عنوان عَلَم و نشانه بپادار...، كه من پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نكرده‌ام، مگر بعد از كمال دينم و اتمام نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى با دشمنانم. و اين كمال توحيد من و تكميل نعمتم بر خلقم است... پس «امروز دين شما را كامل كردم...».<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.</ref>


از مجموع روايات به طور روشن استفاده مى‏ شود كه نزول اين آيه در روز غدير بوده، و مى ‏توان اذعان داشت كه پس از اعلان ولايت بر فراز منبر غدير جبرئيل اين آيه را از جانب خدا آورده كه مهر تأييدى بر انجام رسالت «بَلِّغْ» در آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» باشد.
دليل اين اشتباه آن است كه بعد از اين قسمت در همين روايت آغاز مراحل نزول [[آیه تبلیغ و غدیر|آيه تبلیغ]] را بيان مى‌كند. در این قسمت، حضرت از شر قوم خود از ابلاغ اين پيام طلب معذوريت كرد و پس از تأكيد امر الهى درخواست حفظ خود را از آنان نمود و این درخواست پذيرفته شد. سپس خطبه مفصل غدير را ذكر مى‌كند كه در متن آن نزول آيه پس از ابلاغ عبارت «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست» به‌صراحت ذكر شده است. بنابراين، معلوم مى‏‌شود آنچه در اول اين روايت آمده به معناى پيش‌‏بينى نزول آيه است نه اصل نزول آن.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۸.</ref>


سه نكته جالب درباره زمان و مكان آيه اكمال
==== پاسخ دوم: هدف از تحريف در تاريخ آيه ====
مؤسس اين شبهه در برابر انبوه رواياتى كه نزول آيه را در روز غدير ثابت مى‌كند شخص [[عمر بن خطاب]] است. اين اقدام عمر در برابر آيه اكمال سابقه دارد و جنبه انحرافى ديگرى نيز در اين ماجرا به‌چشم مى‏‌خورد و پيداست كه مؤسس سقيفه از همه بيشتر اهميت آن را دريافته كه دست به تحريف لفظى و معنوى آن زده است.


در زمينه زمان و مكان نزول آيه اكمال سه نكته جالب قابل ذكر است:
کیفیت ماجرا چنين است: يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}} بر ما يهوديان نازل شده بود و ما روزى را كه در آن نازل‌شده مى‌‏دانستيم، آن روز را عيد مى‌گرفتيم. عمر گفت: خدا را شكر كه آن را براى ما عيد قرار داده است. من مى‌دانم در چه روزى نازل شده است؛ در روز عرفه نازل شده و خدا اين امر را كامل كرده و از اين آيه دانستيم كه مسئله از اين پس رو به نقصان خواهد گذاشت.<ref name=":0">صحيح ابن‌حبان، ج۱، ص۴۱۳؛ كنز العمال، ج۲ ص ۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.</ref>


==== نكته اول: آن روزى كه دين كامل شد ====
در اين قطعه تاريخى، عمر از يک سو نزول آيه را در روز عرفه گفته و اين در پاسخ يهوديان است كه خوب مى‏‌دانسته‌‏اند که اين آيه در چه روزى نازل شده است. در واقع آنان براى اثبات غاصب‌بودن عمر و ریشخند او اين مسئله را مطرح كرده‏‌اند. او با تعيين روز عرفه از سؤال‌‏هاى بعدى فرار كرده كه اگر در روز غدير بوده چگونه خدا در آن روز دين را تكميل كرده است؟
كلمه «اليوم» در آيه به تنهايى نشانگر زمان خاصى براى اين آيه است، زيرا «الف و لام» در چنين مواردى «الف و لامِ عهد» خوانده مى ‏شود و به معناى روزى معهود بين مخاطِب و مخاطَب تلقى مى‏ شود، و از همين جاست كه كلمه «اليوم» در زبان عربى به صورت يک اصطلاح به معناى «امروز» در آمده است.


آنچه به اهميت كلمه «اليوم» مى ‏افزايد جمله پشت سر آن است كه خبر از كامل شدن دين را مى‏ دهد. اين تركيب خاص هر شنونده‏ اى را به خود جلب مى‏ كند كه اين كدامين روز است كه خداوند به حد كمال رسيدن دين را در آن اعلام مى‏ فرمايد و در آن چه مسئله مهمى اعلام شده كه باعث كمال دين شده است؟
از سوى ديگر، عمر مفهوم «كمال دين» را به انحراف كشانده است. در همه جاى عالم مردم در هر علمى و فضيلتى در صدد كمال بيشتر و بعد از رسيدن به كمالى براى تكامل بيشتر هستند. اگر مانعى ايجاد نشود هيچ ‌کس و هيچ جامعه‌اى از كمال به نقص مایل نمی‌شود. در حالى كه عمر با افكار شومى كه در سر پرورانده به‌صراحت مى‌گويد: «ما از اين كامل‌شدن فهميديم كه مسئله از اين پس رو به نقصان خواهد گذاشت».


همان گونه كه يهوديان به عمر گفتند: لَوْ عَلَيْنا نَزَلَتْ هذِهِ الْآيَةِ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» وَ نَعْلَمُ الْيَوْمَ الَّذى انْزِلَتْ فيهِ، لاَتَّخَذْناهُ عيداً: اگر اين آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ...» بر ما يهوديان نازل شده بود و روز دقيق نازل شدن آن را مى‏ دانستيم، آن روز را عيد مى‏ گرفتيم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۶. كنز العمال: ج ۲ ص ۳۹۹.</ref>
سابقه عمر با اين آيه قبل از سؤال يهوديان است؛ این سابقه آن است که در روز غدير وقتى اين آيه نازل شد عمر گريه كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: براى چه گريه مى‌‏كنى؟ گفت: مرا به گريه واداشت اينكه ما دائماً در حال پيشرفت و تعالى در دينمان بوديم، ولى اكنون كه كامل شده هيچ چيزى كامل نمى‏‌شود مگر آنكه رو به نقصان مى‏‌گذارد».<ref name=":1">الدر المنثور، ج۳، ص۱۸.</ref>


وقتى معلوم شود «اليوم امروز» همان روز غدير است و آن خبر خاص كه در آن روز اتفاق افتاده اعلام ولايت است، اهميت ثبت قرآنى اين مسئله كه براى نسل‏ هاى آينده مسلمانان به يادگار گذاشته شده معلوم خواهد شد و غدير را به ابديت قرآن پيوند خواهد داد.
اين پيش‌بينى عمر حاصل خشمی است كه در دل او از ولايت على بن ابى‏‌طالب‏ عليه السلام ایجاد شده است. او به جاى آنكه اين كمال را آغاز راه تكامل ملت اسلام بداند، در صدد شكستن آن است و آن را آغاز زوال دین می‌شمارد.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۰.</ref>


==== نكته دوم: نزول آيه هنگام سخنرانى ====
=== نام شمارى از راويان نزول آيه اكمال در روز غدير خم ===
نازل شدن آيه اكمال در هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول سخنرانى بوده هيچ مشكلى ندارد، زيرا وحى بر قلب آن حضرت نازل شده و دريافت آن در حين گفتار ممكن است و اين گونه نبوده كه هميشه در هنگام وحى حضرت سكوت كند و آرام بگيرد، بلكه به تناسب موقعيت‏ها و لزوم اعلان آيه‏اى درباره آن وحى نازل مى‏شده و قلب و روح پيامبر صلى الله عليه و آله پر ظرفيت‏ تر از آن است كه نتواند در حين كارى وحى را دريافت كند.
نزول آيه اكمال در روز غدير خم را شمارى از بزرگان پيشوايان اهل ‏سنت و مشاهير علماى آنان نقل كرده‌اند؛ مانند:


از سوى ديگر موقعيت كمال دين هنگامى است كه على‏ عليه السلام معرفى شود، و لذا به محض بلند كردن آن حضرت بر فراز منبر و اعلان ولايت او دقيق‏ ترين زمانى فرا مى‏رسد كه بايد چنين آيه اى نازل شود.
# احمد بن موسى بن مَردَوَيه اصفهانى (درگذشت: ۴۱۰ق): ميرزا محمد بن معتمدخان بدخشى در ''مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العبا'' حديث نزول آيه اكمال در واقعه غدير خم را از ابن مردويه از [[سعد بن مالک انصاری (ابوسعید)|ابوسعيد خُدرى]] و نيز از عبدالرزاق رَسعَنى از ابن‏‌عباس روايت كرده است.<ref>مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العبا عليهم السلام (مخطوط).</ref>
# ابونعيم‌ احمد بن عبدالله اصفهانى (درگذشت: ۴۱۰ق): او در کتاب ''ما نزل من القرآن فى على ‏عليه السلام'' نزول آيه اكمال در روز غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.<ref>ما نزل من القرآن فى على‏ عليه السلام (مخطوط).</ref>
# ابوالحسن على بن محمد جلابی (گلابى)، ابن‏‌مَغازلى (درگذشت: ۴۳۸ق): او در كتاب ''مناقب'' خود خبر نزول آيه اكمال در روز غدير خم را همراه با روزه روز غدير به سند خود از [[ابوهریره و حدیث غدیر|ابوهريره]] نقل كرده است.<ref>مناقب على بن ابى‌طالب‏ عليه السلام (ابن‌مغازلى)، ص۶۹.</ref>
# موفّق بن احمد خوارزمى، اخطب خوارزم (درگذشت:۵۶۷ق): وی در كتاب ''مناقب'' خود نزول آيه اكمال در واقعه غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.<ref>مناقب على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام (خوارزمى)، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>
# محمد بن على بن ابراهيم نطنزى (درگذشت: حدود ۵۵۰ق): او در ''الخصائص العلوية'' نزول آيه اكمال در واقعه غدير را همراه با روزه روز غدير به سند خود نقل كرده است.<ref>الخصائص العلوية (مخطوط).</ref>
# ابوحامد محمود بن محمد صالحانى: او در ''توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل'' پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير گفته كه صالحانى اين خبر را نقل كرده است.<ref>توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل (مخطوط).</ref>
# ابراهيم بن محمد بن مؤيّد حموينى (درگذشت۷۲۲ق): او در ''فرائد السمطين'' نزول آيه اكمال در روز غدير خم را به اِسناد خود از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.<ref>فرائد السمطين، ج۱، ص۷۴.</ref>


بنابراين دليلى ندارد كه بخواهيم نزول اين آيه را به قبل از سخنرانى يا بعد از آن موكول كنيم كه وقت شيرين آن نباشد. كلام پيامبر صلى الله عليه و آله هم دقيقاً آن لحظه را در خطبه غدير تعيين كرد؛ آنجا كه پس از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دست مبارك فرمود:
== كيفيت نزول آيه اكمال ==
داستان نازل‌شدن آیه ۳ سوره مائده به‌خاطر اهميت آن در چهار مرحله گزارش شده است: اعلام قبل از نزول آيه، نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله، اعلام آيه به مردم، رخدادهای بعد از نزول آيه.


اللهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: خدايا، تو اين آيه را درباره وليّت على نازل كردى هنگامى كه ولايت او تبيين شد و در اين روز او را منصوب فرمودى.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۵ بخش ۴.</ref>
===مرحله اول: اعلام قبل از نزول آیه===


اگر هم كسى معتقد باشد كه وحى حتماً بايد در حال آرامش و سكوت باشد، بايد اين گونه در نظر بگيريم كه اين آيه قبل از خطبه بر آن حضرت نازل شده و اعلام نزول آن در خطبه بوده است.
در عرفات، كه آغاز اعمال حج از وقوف در آنجاست، اولين خبر درباره نزول چنين آيه‌‏اى براى پيامبر صلى الله عليه و آله آمد. اين خبر ضمن مجموعه دستوراتى بود كه براى آماده‌‏سازى مراسم غدير داده شد، كه قسمت‌هایی از آن چنين است:


در اين صورت مجموعه برنامه سخنرانى از طرف خدا و رسولش اين گونه آماده شده كه اين آيه قرآن شأن نزولش هنگامى است كه اين رسالت به انجام برسد، اگر چه اصل نزول آن از قبل باشد.
اى محمد،... سفارشات خود را بنما و وصيت خود را آماده كن و آنچه از علم و... نزد توست به وصى خود... على بن ابى‌طالب بسپار و او را به‌عنوان علامت و نشانه براى مردم منصوب كن...، چرا كه من پيامبرى را قبض روح نكرده‏‌ام مگر بعد از كمال دينم و تكميل نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم، و اين كمال توحيد من و دين من و تكميل نعمت من بر خلقم با پيروى از وليم است... «پس در چنين روزى دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما كامل نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم». به‌وسيله ولی‌ام و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى يعنى على بنده‏‌ام... پس اى محمد، على را به‌عنوان علامتى منصوب كن و از آنان بيعت بگير...<ref name=":2">الاحتجاج، ج۱، ص۵۶-۵۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۷۶.</ref>


شايد مؤيد اين مطلب را بتوان اين نكته قرار داد كه حضرت اين آيه را سه بار تلاوت فرمود، در حالى كه نزول آن يك بار بوده است؛ به اين معنى كه در هنگام اعلام يک آيه با در نظر گرفتن موقعيت، هر اندازه صلاح باشد ممكن است تكرار شود و اين ارتباطى به اصل نزول آيه ندارد.
در اين قسمت عين آيه اكمال آمده، ولى به‌صورت اقتباس در كلام است؛ يعنى وقتى چنين برنامه‏‌هايى انجام شود آن وقت است كه دين كامل شده و نعمت تمام گشته است. اين شكل از كلام به‌معناى اخبار از آينده‌‏اى است كه نماد «كمال دين و تمام نعمت» خواهد بود.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۱.</ref>


==== نكته سوم: نكته انحرافى در روايت اهل ‏سنت ====
=== مرحله دوم: نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله ===
درباره زمان و مكان نزول آيه در روايات اهل‏ سنت يک نقطه انحرافى به چشم مى‏ خورد، و آن اينكه در رواياتى نزول اين آيه را در روز عرفه و در عرفات ذكر كرده ‏اند. جالب است كه اكثر اين روايات به نزول مسئله ولايت در آنجا اعتراف كرده ‏اند و فقط زمان و مكان آن را تغيير داده ‏اند. در حل اين نقطه شبهه ‏ناک دو پاسخ وجود دارد:
[[جبرئیل|جبرئيل]] اين آيه را با دستور اكيدى درباره اعلان آن به امت آورد، در حالى كه طبعاً همه آيات براى اعلان به امت بر آن حضرت نازل مى‏‌شود. در پى آن معناى كمال دين را ضميمه كرد كه اين آخرين دستور الهى و مُقدَّم بر دستورات ديگر است. در اين باره دو روايت در منابع آمده است:


'''پاسخ اول: اشتباه در قرائت «عَرَّفَهُ»'''
* اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‌‏فرمايد: آنجا كه خداوند در روز ولايت به محمد صلى الله عليه و آله فرمود: اى محمد، به آنان خبر ده كه من امروز دين آنان را كامل كردم و نعمتم را بر آنان تكميل نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم.<ref>بصائر الدرجات، ص۲۰‍۱.</ref>
* امام صادق‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: جبرئيل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: خدا به تو سلام مى‌رساند و مى‌فرمايد: به امتت بگو: امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم و بعد از اين چيزى بر شما نازل نمی‌كنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار تا را بدون ولايت قبول نمی‌كنم.<ref>تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.</ref>


در روايات عبارت «يوم عرفه» آمده كه اين عبارت يا اشتباهاً و يا عمداً معناى نادرستى پيدا كرده كه به قرائت غلط آن باز مى ‏گردد.
=== مرحله سوم: اعلام آيه به مردم ===
به‌محض نزول آيه پيامبر صلى الله عليه و آله خبر آن را چنين به اطلاع مردم رساند: خدايا تو هنگامى كه ولايت على تبيين شد و او را در اين روز منصوب فرمودى اين آيه را درباره او نازل كردى: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».<ref>برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.</ref> در روايتى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را سه بار تكرار فرمود.


اين عبارت را دو گونه مى‏ توان خواند: «يَوْمُ عَرَفة» و «يَوْمٌ عَرَّفَهُ» كه معناى اولى «روز عَرَفه» و معناى دومى «روزى كه او را معرفى كرد» مى ‏شود.
=== مرحله چهارم: رخدادهای بعد از نزول آيه ===
بعد از نزول آيه اكمال پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكبر از كامل‌شدن دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار از رسالت من و ولايت على بن ابى‌طالب بعد از من.<ref name=":0" /> در روايت ديگر فرمود: كمال دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار در اين بود كه مرا براى خبر ولايت على بن ابى‌طالب بعد از خود به‌سوى شما فرستاد.<ref name=":1" /> البته به احتمال قوى اين دو مطلب را آن حضرت بعد از اتمام خطبه غدير فرموده باشد؛ زیرا در متن خطابه وجود ندارد.  


در روايت اصلى معناى دوم منظور بوده كه در روز معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى ولايت آيه اكمال نازل شده است، ولى چون اعراب و حركات و حتى نقطه گذارى در كتاب ‏هاى قديم مرسوم نبوده، عده‏اى اشتباهاً و عده ‏اى با كششِ انحراف ذاتى به احتمال اول كشيده شده ‏اند كه «روز عرفه» است.
در متن خطبه، عبارت ديگرى بعد از اعلام نزول آيه وجود دارد كه از يک سو اختصاص ولايت به [[معصومین علیهم السلام|دوازده امام‏ عليهم السلام]]، و از سوى ديگر لزوم تمسک به دينِ كامل و بى‏‌ارزشىِ دين ناقص را گوشزد مى‏‌نمايد: اى مردم، خداوند عزوجل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هر كس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مى‏‌شود و در آتش دائمى خواهند بود، عذاب آنان تخفيف نمى‌يابد و مهلت داده نمى‏‌شوند.<ref name=":2" />


اين احتمال هم وجود دارد كه منشأ اشتباه رواياتى باشد كه در عرفه پيش ‏بينى نزول اين آيه براى پيامبر صلى الله عليه و آله را ذكر مى ‏كند، كه بعضى اشتباهاً آن را روز نزول آيه خيال كرده ‏اند. روايت چنين است:
اين‌گونه بود كه اين آيه در چهار مرحله و با تبيين فورى و همه‌جانبه به مردم ابلاغ شد. مى‏‌توان گفت: نزول اين آيه پايانى بر آن آغاز بود كه با [[آيه ۶۷ مائده و غدیر|آیه تبلیغ]] شروع شد. گذشته از آنچه در غدير براى تبيين آيه گفته شد، در طول تاريخ نيز امامان‏ عليهم السلام به تبيين اين آيه پرداخته‏‌اند و پرده از اسرار آن برداشته‌‏اند.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۴.</ref>


فَلَمّا وَقَفَ رَسُولُ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بِالْمَوْقِفِ، اتاهُ جَبْرَئيلُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: انَّهُ قَدْ دَنا اجَلُكَ ... . فَاقِمْهُ لِلنّاسِ عَلَماً ... ، فَانّى لَمْ اقْبِضْ نَبِيّاً مِنَ الانْبِياءِ الّا بَعْدَ كَمالِ دينى وَ اتْمامِ نِعْمَتى بِوِلايَةِ اوْلِيائى وَ مُعاداةِ اعْدائى. وَ ذلِكَ كَمالُ تَوْحيدى وَ اتْمامُ نِعْمَتى عَلى خَلْقى ... . فَ  «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...»:
== تفسير آيه اكمال ==
درباره تفسیر آیه ۳ سوره مائده تفسیرهایی از سوی برخی مفسران ارائه شده است: در این آیه مركز تفسیر كلمه {{قرآن|الْيَوْمَ|ترجمه=امروز}} است. سه نتيجه حول این مفهوم مرکزی قرار گرفته است: يكى «اكمال دين»، ديگرى «اتمام نعمت» و سومى «رضايت پروردگار». چهار قسمت آيه با اينكه هر يک جداگانه حامل پيامى است، ولى به‌گونه‏‌اى منسجم با يكديگر مرتبط است و بايد با هم معنى شود. به همين جهت، مناسب به نظر مى‌‏رسد كه هر يک از چهار قسمت را جداگانه بررسى شود، سپس به‌صورت مجموع به آنها نگاه شود.


وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در موقف (عرفات) وقوف داشت جبرئيل از طرف خدا نزد حضرت آمد و گفت: اجل تو نزديک شده ... . پس على را براى مردم به عنوان عَلَم و نشانه بپادار ... ، كه من پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نكرده ‏ام مگر بعد از كمال دينم و اتمام نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى با دشمنانم. و اين كمال توحيد من و تكميل نعمتم بر خلقم است ... . پس «امروز دين شما را كامل كردم...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲ ح ۸۶ .</ref>
=== قسمت اول آيه: {{قرآن|الْيَوْمَ}} ===
كلمه {{متن عربی|الْيَوْمَ|ترجمه=امروز}} وقتى در موقعيت خاصى يا از سوى مقام بلندى در ابتداى جمله گفته شود حاكى از انتظارى طولانى است كه اكنون به ثمر رسیده است. مثلاً، در رجزهاى جنگى اين كلمه را به‌كار مى‌برند و طرفين جنگ به يكديگر يادآور مى‌‏شدند كه {{متن عربی|اليوم يوم الانتقام}}؛ يعنى آنچه از انتقام كه در انتظارش فرصت شمارى مى‏‌كرديم وقتش رسيد و امروز همان روز موعود است و اين به‌معناى تحقق شرايط و لوازمِ به ثمر رساندن آن هدف است.


دليل اين اشتباه آن است كه بعد از اين فراز در همين روايت آغاز مراحل نزول آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» را بيان مى ‏كند كه حضرت از شر قوم خود از ابلاغ اين پيام طلب معذوريت كرد، و پس از تأكيد امر الهى درخواست حفظ و عصمت نمود و پذيرفته شد؛ و سپس خطبه مفصل غدير را ذكر مى ‏كند كه در متن آن نزول آيه پس از ابلاغ «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» به صراحت ذكر شده است. بنابراين معلوم مى‏ شود آنچه در اول اين روايت آمده به معناى پيش ‏بينى نزول آيه است نه اصل نزول آن.
در آيه شريفه اكمال هم كه خداوند مى‌‏فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم و ...»، يعنى از روز بعثت كه معارف و دستورات الهى تدريجاً نازل می‌شد همه در انتظار روزى بودند كه دين خدا كامل گردد و پرونده جامع آن در اختيار مردم قرار گيرد. خداوند با اين اعلان به آن انتظار خاتمه بخشيد و خبر داد كه امروز هنگام آن وعده فرا رسيد و دين كامل شد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين باره مى‏‌فرمايد: منم آن خبر مهمى كه خداوند دين را در روز غدير خم با آن كامل كرد.<ref>الفضائل، ص۸۴.</ref>


'''پاسخ دوم: هدف از تحريف در تاريخ آيه'''
همچنين كلمه {{قرآن|الْيَوْمَ}} نقطه اصلى آيه است؛ زیرا علت كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار در متن آيه ذكر نشده، و اين عبارت «امروز» است كه اين راز را كشف مى‏‌كند و پرده از آن برمى‌دارد؛ يعنى آن واقعه‌اى كه در «امروز» اتفاق افتاده باعث كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار است.


مؤسس اين شبهه در برابر انبوه رواياتى كه نزول آيه را در روز غدير ثابت مى ‏كند شخص عمر بن الخطاب است. جالب است كه بدانيد اين اقدام عمر در برابر آيه اكمال سابقه دارد و جنبه انحرافى ديگرى نيز در اين ماجرا به چشم مى‏ خورد و پيداست كه مؤسس سقيفه از همه بيشتر اهميت آن را دريافته كه اين گونه دست به تحريف لفظى و معنوى آن زده است. متن ماجرا چنين است:
با توجه به بحثى كه در تعيين زمان نزول اين آيه شد<ref>برای اطلاع بیشتر در این باره نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۲-۱۶۰.</ref> طبعاً معناى {{قرآن|الْيَوْمَ}} و اينكه آن روز روزِ غدير است، روشن خواهد شد. نتيجتاً جهتى كه در روز غدير به‌عنوان شاخص اين روز است؛ يعنى «اعلام ولايت و صاحب اختيارى دوازده امام ‏عليهم السلام» باعث كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار است، و اين همان نقطه مرکزی است كه از كلمه {{قرآن|الْيَوْمَ}} استفاده مى‌‏شود. اكثر احاديثى كه از [[معصومین علیهم السلام|ائمه ‏عليهم السلام]] درباره آيه اكمال وارد شده در صدد تبيين هرچه بيشتر آن چيزى است كه در روز غدير باعث كمال دين شده، كه ذيلاً نكته‏‌هاى روشنگرانه آنها ذكر مى‏‌شود:
 
يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» بر ما يهوديان نازل شده بود و ما روزى را كه در آن نازل شده مى ‏دانستيم، آن روز را عيد مى ‏گرفتيم. عمر گفت: خدا را شكر كه آن را براى ما عيد قرار داده است. من مى ‏دانم در چه روزى نازل شده است؛ در روز عرفه نازل شده و خدا اين امر را كامل كرده، و از اين آيه دانستيم كه مسئله از اين پس رو به نقصان خواهد گذاشت.<ref name=":0">بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۶. صحيح ابن حبان: ج ۱ ص ۴۱۳. كنز العمال: ج ۲ ص ۳۹۹.</ref>
 
در اين قطعه تاريخى مى ‏بيينيم عمر از يک سو نزول آيه را در روز عرفه گفته، و اين در پاسخ يهوديان است كه خوب مى‏ دانسته ‏اند اين آيه در چه روزى نازل شده و در واقع براى اثبات غاصب بودن او و ريشخند بر او اين مسئله را مطرح كرده‏ اند.
 
او در واقع با تعيين روز عرفه از سؤال ‏هاى بعدى فرار كرده است كه اگر در روز غدير بوده چگونه خدا در آن روز دين را تكميل كرده است؟
 
از سوى ديگر عمر مفهوم «كمال دين» را به انحراف كشانده است. در همه جاى عالم مردم در هر علمى و فضيلتى در صدد كمال بيشتر و بعد از رسيدن به كمالى براى تكامل بيشتر هستند، و اگر مانعى ايجاد نشده باشد هيچ كس و هيچ جامعه ‏اى از كمال به نقص نازل نمى‏ شود.
 
در حالى كه عمر با افكار شومى كه در سر پرورانده به صراحت مى ‏گويد: «ما از اين كامل شدن فهميديم كه مسئله از اين پس رو به نقصان خواهد گذاشت»!
 
سابقه عمر با اين آيه قبل از سؤال يهوديان است و باز مى ‏گردد به روز غدير كه وقتى اين آيه نازل شد عمر گريه كرد!! پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: براى چه گريه مى ‏كنى؟ گفت: «ابْكانى انّا كُنّا فى زِيادَةٍ مِنْ دينِنا، فَامّا اذْ كَمُلَ فَانَّهُ لَمْ يَكْمِلْ شَىْ‏ءٌ قَطُّ الا نَقَصَ: مرا به گريه واداشت اينكه ما دائماً در حال پيشرفت و تعالى در دينمان بوديم، ولى اكنون كه كامل شده هيچ چيزى كامل نمى‏ شود مگر آنكه رو به نقصان مى‏ گذارد»!!!<ref name=":1">الدر المنثور: ج ۲ ص ۲۵۸.</ref>
 
اين پيش بينى عمر نيست مگر آتشى كه در دل او از ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بر پا شده است. او به جاى آنكه اين كمال را آغاز راه تكامل ملت اسلام بداند، در صدد شكستن آن است و آن را آغاز عقب گرد و تنازل و سير قهقرايى مى‏ داند.
 
البته كه در فرهنگ سقيفه هدف باز گرداندن مردم به جاهليت بود و به صورت همه جانبه در راه آن سرمايه گذارى شد و تا امروز سير قهقرايى آن ادامه دارد و در طول تاريخ وقايع تلخ اين عقبگرد ثبت شده است.
 
==== ب) كيفيت نزول آيه اكمال ====
داستان نازل شدن آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» به خاطر اهميت آن به چهار مرحله باز مى‏ گردد: اعلام قبل از نزول آيه، نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله، اعلام آيه به مردم، مطالب بعد از نزول آيه.
 
'''مرحله اول: اعلام قبل از نزول آيه'''
 
در عرفات كه آغاز اعمال حج از وقوف در آنجاست اولين خبر درباره در راه بودن چنين آيه ‏اى براى پيامبر صلى الله عليه و آله آمد. اين خبر ضمن مجموعه دستوراتى بود كه براى آماده ‏سازى مراسم غدير داده شد، كه فرازهايى از آن چنين است:
 
يا مُحَمَّدُ، ... فَاعْهَدْ عَهْدَكَ وَ قَدِّمْ وَصِيَّتَكَ وَ اعْهَدْ الى ما عِنْدَكَ مِنَ الْعِلْمِ و ... . فَسَلِّمْها الى وَصِيِّكَ ...، عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ، فَاقِمْهُ لِلنّاسِ عَلَماً ... . فَانّى لَمْ اقْبِضْ نَبِيّاً الا بَعْدَ اكْمالِ دينى وَ اتْمامِ نِعْمَتى بِوِلايَةِ اوْلِيائى وَ مُعاداةِ اعْدائى، وَ ذلِكَ كَمالُ تَوْحيدى وَ دينى وَ اتْمامُ نِعْمَتى عَلى خَلْقى بِاتِّباعِ وَلِيّى ... . فَ  »الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً« بِوَلِيّى وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ. عَلِىٌّ عَبْدى ... . فَاقِمْ يا مُحَمَّدُ عَلِيّاً عَلَماً وَ خُذْ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ ... :
 
اى محمد، ... سفارشات خود را بنما و وصيت خود را آماده كن و آنچه از علم و ... . نزد توست به وصى خود ... . على بن ابى ‏طالب بسپار و او را به عنوان علامت و نشانه براى مردم منصوب كن ... ، چرا كه من پيامبرى را قبض روح نكرده‏ام مگر بعد از كمال دينم و تكميل نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم، و اين كمال توحيد من و دين من و تكميل نعمت من بر خلقم با پيروى از وليم است ... . پس »در چنين روزى دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما كامل نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم« به وسيله وليم و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى يعنى على بنده‏ ام ... . پس اى محمد، على را به عنوان علامتى منصوب كن و از آنان بيعت بگير ... .<ref name=":2">بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲ ح ۸۶ . الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۷۶.</ref>
 
در اين فراز عين آيه اكمال آمده ولى به صورت اقتباس در كلام است، يعنى وقتى چنين برنامه‏ هايى انجام شود آن وقت است كه دين كامل شده و نعمت تمام گشته است، و اين شكل از كلام به معناى اخبار از آينده ‏اى است كه تابلوى «كمال دين و تمام نعمت» بر پيشانى آن خواهد درخشيد.
 
'''مرحله دوم: نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله'''
 
جبرئيل اين آيه را با دستور اكيدى درباره اعلان آن به امت آورد، در حالى كه طبعاً همه آيات براى اعلان به امت بر آن حضرت نازل مى‏ شود؛ و در پى آن معناى كمال دين را ضميمه كرد كه اين آخرين دستور الهى و مُقدَّم بر دستورات ديگر است. در اين باره دو روايت داريم:
 
۱. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى ‏فرمايد: اذْ يَقُولُ (الله) يَوْمَ الْوِلايَةِ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله: يا مُحَمَّدُ، اخْبِرْهُمْ انِّى الْيَوْمَ اكْمَلْتُ لَهُمْ دينَهُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَيْهِمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَهُمُ الاسْلامَ ديناً: آنجا كه خداوند در روز ولايت به محمد صلى الله عليه و آله فرمود: اى محمد، به آنان خبر ده كه من امروز دين آنان را كامل كردم و نعمتم را بر آنان تكميل نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم.<ref>بصائر الدرجات: ص ۲۲۱.</ref>
 
۲. امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: اتاهُ جَبْرَئيلُ ‏عليه السلام فَقالَ لَهُ: يا مُحَمَّدُ، انَّ اللَّه يُقْرِؤُكَ السَّلامَ وَ يَقُولُ لَكَ: قُلْ لامَّتِكَ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ -  بِوِلايَةِ عَلِىِّ بْنِ ابى طالِبٍ -  وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، وَ لَسْتُ انْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هذا. قَدْ انْزَلْتُ الَيْكُمْ الصَّلاةَ وَ الزَّكاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ وَ هِىَ الْخامِسَةَ، وَ لَسْتُ اقْبَلُ هذِهِ الارْبَعَةَ الا بِها:
 
جبرئيل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: خدا به تو سلام مى ‏رساند و مى ‏فرمايد: به امتت بگو: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» و بعد از اين چيزى بر شما نازل نمى‏ كنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار تا را بدون ولايت قبول نمى‏ كنم».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۷ ح ۲۰۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۹۳ ح ۲۱.</ref>
 
'''مرحله سوم: اعلام آيه به مردم'''
 
به محض نزول آيه پيامبر صلى الله عليه و آله خبر آن را چنين به اطلاع مردم رساند: اللهمَّ انَّكَ انْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ ايّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»: خدايا تو هنگامى كه ولايت على تبيين شد و او را در اين روز منصوب فرمودى اين آيه را درباره او نازل كردى: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...».<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۵ بخش ۴.</ref>
 
و در روايتى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را سه بار تكرار فرمود.
 
'''مرحله چهارم: مطالب بعد از نزول آيه'''
 
بعد از نزول آيه اكمال پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكْبَرُ عَلى اكْمالِ الدّينِ وَ اتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسالَتى وَ وِلايَةِ عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ‏ عليه السلام بَعْدى: اللَّه اكبر از كامل شدن دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار از رسالت من و ولايت على بن ابى ‏طالب بعد از من.<ref name=":0" />
 
در روايت ديگر فرمود: انَّ كَمالَ الدّينِ وَ تَمامَ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِارْسالى الَيْكُمْ بِالْوِلايَةِ لِعَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ: كمال دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار در اين بود كه مرا براى خبر ولايت على بن ابى طالب بعد از خود به سوى شما فرستاد.<ref name=":1" />
 
البته به احتمال قوى اين دو مطلب را آن حضرت بعد از اتمام خطبه غدير فرموده باشد، چرا كه در متن خطابه وجود ندارد. در متن خطبه عبارت ديگرى بعد از اعلام نزول آيه وجود دارد كه از يک سو اختصاص ولايت به دوازده امام‏ عليهم السلام، و از سوى ديگر لزوم تمسک به دينِ كامل و بى‏ ارزشىِ دين ناقص را گوشزد مى‏ نمايد:
 
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِامامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَاولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى‏النَّارِ هُمْ خالِدُونَ، لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ:
 
اى مردم، خداوند عز و جل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هر كس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مى‏ شود و در آتش دائمى خواهند بود، عذاب آنان تخفيف نمى‏ يابد و مهلت داده نمى‏ شوند.<ref name=":2" />
 
و اين گونه بود كه اين آيه در چهار مرحله و با تبيين فورى و همه جانبه به مردم ابلاغ شد، و مى‏ توان گفت: نزول اين آيه پايانى بر آن آغاز بود كه با «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» شروع شد. گذشته از آنچه در غدير براى تبيين آيه گفته شد، در طول تاريخ نيز امامان‏ عليهم السلام به تبيين و تشريح اين آيه پرداخته‏ اند و پرده از اسرار آن برداشته ‏اند.
 
'''ج) تفسير آيه اكمال'''
 
در آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» مركز دايره كلمه «الْيَوْمَ» است، و سه نتيجه بر گِرد آن مى ‏چرخد كه يكى «اكمال دين» و ديگرى «اتمام نعمت» و سومى «رضايت رب» است.
 
چهار قسمت آيه با اينكه هر يک جداگانه حامل پيامى است، ولى به گونه‏ اى منسجم با يكديگر مرتبط است و بايد با هم معنى شود. به همين جهت مناسب به نظر مى ‏رسد كه هر يک از چهار قسمت را جداگانه بررسى كنيم و سپس به صورت مجموع بدان بنگريم.
 
=== قسمت اول آيه: «الْيَوْمَ» ===
كلمه «الْيَوْمَ» كه به معناى «امروز» است، وقتى در موقعيت خاصى يا از سوى مقام بلندى در ابتداى جمله گفته شود حاكى از انتظارى طولانى است كه اكنون به ثمر مى‏ رسد. مثلاً در رجزهاى جنگى اين كلمه را به كار مى برند و طرفين به يكديگر يادآور مى ‏شوند كه «اليوم يوم الملحمة» يا «اليوم يوم الانتقام»؛ يعنى آنچه از انتقام كه در انتظارش فرصت شمارى مى‏ كرديم وقتش رسيد و امروز همان روز موعود است و اين به معناى تحقق شرايط و لوازمِ به ثمر رساندن آن هدف است.
 
در آيه شريفه اكمال هم كه خداوند مى ‏فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم و ...»، يعنى از روز آغاز بعثت كه معارف و دستورات الهى تدريجاً نازل مى‏شد همه در انتظار روزى بودند كه دين خدا كامل گردد و پرونده جامع آن در اختيار مردم قرار گيرد.
 
خداوند با اين اعلان به آن انتظار خاتمه بخشيد و خبر داد كه امروز هنگام آن وعده فرا رسيد و دين كامل شد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد: انَا النَّبَأُ الْعَظيمُ الَّذى اكْمَلَ اللَّه تَعالى بِهِ الدّينَ يَوْمَ غَديرِ خُمٍ: منم آن خبر مهمى كه خداوند دين را در روز غدير خم با آن كامل كرد.<ref>الفضائل (شاذان): ص ۸۴ .</ref>
 
همچنين كلمه «الْيَوْمَ» نقطه اصلى آيه است، چرا كه علت كمال دين و تمام نعمت و رضايت رب در متن آيه ذكر نشده، و اين «الْيَوْمَ» است كه اين راز را كشف مى‏ كند و پرده از آن برمى ‏دارد. يعنى آن واقعه ‏اى كه در «امروز» اتفاق افتاده باعث كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار است.
 
با توجه به بحثى كه در تعيين زمان نزول اين آيه شد<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۵۲ - ۱۶۰.</ref> طبعاً معناى «الْيَوْمَ» و اينكه آن روز روزِ غدير است، روشن خواهد بود. نتيجتاً جهتى كه در روز غدير به عنوان شاخص اين روز است يعنى «اعلام ولايت و صاحب اختيارى دوازده امام ‏عليهم السلام» باعث كمال دين و تمام نعمت و رضايت رب است، و اين همان نقطه پرگار است كه از كلمه «الْيَوْمَ» استفاده مى ‏شود.
 
اكثر احاديثى كه از ائمه ‏عليهم السلام درباره آيه اكمال وارد شده در صدد تبيين هر چه بيشتر آن چيزى است كه در روز غدير باعث كمال دين شده، كه ذيلاً نكته‏ هاى روشنگرانه آنها را ذكر مى‏ كنيم:


==== نكته اول: على‏ عليه السلام ====
==== نكته اول: على‏ عليه السلام ====
در عده ‏اى از روايات با ذكر «على‏ عليه السلام» اشاره شده كه آنچه درباره آن حضرت در روز غدير گفته شده باعث كمال دين است:
در عده‌‏اى از روايات با ذكر «على‏ عليه السلام» اشاره شده كه آنچه درباره آن حضرت در روز غدير گفته شده باعث كمال دين است:
 
۱. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: انَا الَّذى قالَ اللَّه تَعالى فِىَّ وَ فى حَقّى: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»: منم آن كسى كه درباره من و در حق من چنين نازل شده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ...».<ref>الفضائل (شاذان): ص ۸۴ .</ref>


۲. امام باقر عليه السلام فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» بِعَلِىِّ بْنِ ابى ‏طالِبٍ ‏عليه السلام: آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ...» يعنى به وسيله على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ . تفسير فرات: ص ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۶ ح ۲۱۵.</ref>
* اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: منم آن كسى كه درباره من و در حق من چنين نازل شده است: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».<ref>الفضائل، ص۸۴.</ref>
* [[امام باقر عليه السلام]] فرمود: آيه «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...» يعنى بهء‌وسيله على بن ابى‏‌طالب‏ عليه السلام.<ref>تفسير فرات الکوفی، ص۱۱۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۷۱، ح۵۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۶، ح۲۱۵.</ref>


==== نكته دوم: ولايت يا امامت ====
==== نكته دوم: ولايت يا امامت ====
در روايات ديگرى «ولايت» يا «امامت» على‏ عليه السلام اسم برده شده است:
در روايات ديگرى از «ولايت» يا «امامت» على‏ عليه السلام اسم برده شده است:


۱. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: انَّ كَمالَ الدّينِ وَ تَمامَ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِارْسالى الَيْكُمْ بِالْوِلايَةِ بَعْدى لِعَلِىِّ بْنِ ابى ‏طالِبٍ: كامل شدن دين و نعمت و رضايت خدا با فرستادن من به سوى شما با پيام ولايت براى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بعد از من، بوده است.<ref>امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۰.</ref>
* پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كامل شدن دين و نعمت و رضايت خدا با فرستادن من به سوى شما با پيام ولايت براى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بعد از من بوده است.<ref>الامالى للصدوق، ص۳۵۶، ح۱۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۴۰.</ref>
 
* [[امام صادق ‏عليه السلام]] فرمود: جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين عرض كرد: به امتت بگو: «امروز دين شما را» با ولايت على بن ابى‏‌طالب «برايتان كامل نمودم».<ref>تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.</ref>
۲. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين عرض كرد: به امتت بگو: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» بِوِلايَةِ عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ...: «امروز دين شما را» با ولايت على بن ابى‏ طالب «برايتان كامل نمودم».<ref>تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۹۳ ح ۲۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۷ ح ۲۰۱.</ref>
* پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نزول آيه فرمود: كامل‌شدن نبوت من و تكميل دين خدا ولايت على بعد از من است.<ref>فرائد السمطين، ج۱، ص۳۱۵، ح۲۵۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۴. </ref>
 
* همچنين پیامبر فرمود: اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود.<ref name=":3">اسرار غدير، ص۱۴۶، بخش۵.</ref>
۳. پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نزول آيه فرمود: تَمامُ نُبُوَّتى وَ تَمامُ دينِ اللَّه وِلايَةُ عَلِىٍّ بَعْدى: كامل شدن نبوت من و تكميل دين خدا ولايت على بعد از من است.<ref>كتاب سليم: ص ۱۹۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۳۴. فرائد السمطين: ج ۱ ص ۳۱۲ ح ۲۵۰.</ref>
* خداوند به پيامبرش خطاب كرد: «امروز دين شما را كامل كردم...» با ولايت ولی‌ام و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على...<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.</ref>
 
۴. همچنين فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ الله دينَكُمْ بِامامَتِهِ: اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود.<ref name=":3">مراجعه شود به عنوان: اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۵ .</ref>
 
۵. خداوند به پيامبرش خطاب كرد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» بِوِلايَةِ وَلِيّى وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، عَلِىٍّ ... : «امروز دين شما را كامل كردم...» با ولايت وليم و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على ... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲ ح ۸۶ .</ref>


==== نكته سوم: ولايت همه امامان ‏عليهم السلام ====
==== نكته سوم: ولايت همه امامان ‏عليهم السلام ====
در رواياتى ولايت همه امامان‏ عليهم السلام ذكر شده است:
در رواياتى دیگر ولايت همه امامان‏ عليهم السلام ذكر شده است:


۱. امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» بِوِلايَتِنا : «نعمتم را بر شما تمام كردم» يعنى با ولايت ما.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۶ ح ۳۹. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۲۳.</ref>
* امام صادق‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: «نعمتم را بر شما تمام كردم» يعنى با ولايت ما.<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹. </ref>
 
* [[امام حسن عسكرى‏ عليه السلام]] مى‌فرمايد: آنگاه كه خدا با منصوب‌كردن اوليائش بعد از پيامبرتان بر شما منت گذاشت فرمود: «امروز دين شما را كامل كردم...».<ref>علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹.</ref>
۲. امام حسن عسكرى‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: فَلَمّا مَنَّ اللَّه عَلَيْكُمْ بِاقامَةِ الاوْلِياءِ بَعْدَ نَبِيِّكُمْ قالَ اللَّه عَزَّوَجَلَّ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»: آنگاه كه خدا با منصوب كردن اوليائش بعد از پيامبرتان بر شما منت گذاشت فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...».<ref>علل الشرائع: ج ۱ ص ۲۴۹.</ref>


==== نكته چهارم: پيروى از مقام ولايت ====
==== نكته چهارم: پيروى از مقام ولايت ====
در روايتى پيروى از مقام ولايت مناط و خصوصيت روز غدير ذكر شده است:
در روايتى پيروى از مقام ولايت معیار و خصوصيت روز غدير ذكر شده است: خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب فرمود: كامل‌شدن توحيد من و دينم و تكميل نعمتم بر خلقم با پيروى از وليم و اطاعت اوست.<ref>الاحتجاج، ج۱ ص۵۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.</ref>
 
خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله خطاب فرمود: كَمالُ تَوْحيدى وَ دينى وَ اتْمامُ نِعْمَتى عَلى خَلْقى بِاتِّباعِ وَلِيّى وَ طاعَتِهِ : كامل شدن توحيد من و دينم و تكميل نعمتم بر خلقم با پيروى از وليم و اطاعت اوست.<ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲ ح ۸۶ .</ref>


==== نكته پنجم: ولايت و برائت ====
==== نكته پنجم: ولايت و برائت ====
در روايتى اصل ولايت و برائت عصاره غدير خوانده شده است:
در روايتى اصل ولايت و برائت عصاره غدير خوانده شده است: خداوند خطاب به پيامبرش در زمينه نزول آيه اكمال فرمود: من هيچ پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نمى‌كنم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و تكميل دينم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم.<ref>اليقين، ص۳۴۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۷۶. </ref>
 
خداوند خطاب به پيامبرش در زمينه نزول آيه اكمال فرمود: فَانّى لَمْ اقْبِضْ نَبِيّاً مِنَ الانْبِياءِ الا مِنْ بَعْدِ اكْمالِ دينى وَ حُجَّتى وَ اتْمامِ نِعْمَتى بِوِلايَةِ اوْلِيائى وَ مُعاداةِ اعْدائى : من هيچ پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نمى ‏كنم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و تكميل دينم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲ ح ۸۶ . عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۷۶. اليقين: ص ۳۴۴.</ref>


==== نكته ششم: معرفى حافظ دين خدا ====
==== نكته ششم: معرفى حافظ دين خدا ====
در روايتى معرفى حافظ دين خدا ريشه كامل شدن دين ذكر شده است:
در روايتى معرف، حافظ دين خدا ريشه كامل‌شدن دين ذكر شده است: امام صادق‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: «امروز دين شما را كامل گردانيدم» با منصوب‌كردن حفظ‌كننده دين...<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.</ref>
 
امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: «اليوم اكملت دينكم» بِاقامَةِ حافِظِهِ ... : «امروز دين شما را كامل گردانيدم» با منصوب كردن حفظ كننده دين ... .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۶ ح ۳۹. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۲۳.</ref>
 
با توجه به اين شش دسته روايات، اين نكته روشن مى‏ شود كه محور در همه اينها همان نقطه اصلى غدير يعنى «ولايت» است.
 
ولى در بعضى از آنها صاحب ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به عنوان اولين منصوب شده اين مقام ذكر شده است.
 
در بعضى ديگر همه صاحبان ولايت يعنى دوازده امام‏ عليهم السلام ذكر شده ‏اند.
 
در عده‏ اى از روايات آثار ولايت مطرح شده كه در موردى اطاعت مطلق مردم از مقام ولايت است.
 
در موردى ديگر دوستى با دوستان صاحب ولايت و دشمنى با دشمنان او است.
 
در جايى ديگر حضور صاحب ولايت براى حفظ دين به عنوان مظاهر اين ولايت ذكر شده ‏اند.
 
=== قسمت دوم آيه: «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» ===
بايد توجه داشت كه از نظر ادبى اين شكل از عطفِ سه جمله با در نظر گرفتن مفاهيم آن، اين جهت را تداعى مى‏كند كه اصل مطلب همان كمال دين است، و همين كمال را خداوند تمام نعمت حساب كرده و به خاطر همين كمال اسلام را به عنوان دين مردم راضى شده است.
 
عكس اين مطلب نيز صحيح خواهد بود كه اگر دين كامل نشده بود نه خداوند نعمت را تمام شده اعلام مى‏ كرد و نه از دين كامل نشده راضى مى ‏شد.
 
در بيان كلمه «الْيَوْمَ» روشن شد كه كامل شدن دين با ولايت بوده است، و اينک به بررسى عميق براى دريافت معناى دقيق و چگونگى اين كمال مى‏ پردازيم:
 
شكى نيست كه دين خدا اصول و فروعى دارد، و پيامبر صلى الله عليه و آله در طول بيست و سه سال با آماده شدن شرايطِ هر يک از اصول و فروع دين اقدام به تبيين آنها مى‏ فرمود.
 
لازمه مراعات ظرفيت مردم و شرايط جامعه، تدريج در ابلاغ معارف و فرامين الهى از يک سو و شرح و بسط مفاهيم آن به اقتضاءات مختلف از سوى ديگر است، و اين امر درباره همه مسايل دين مشهود است. به خصوص درباره «ولايت» مى‏ بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله در موقعيت‏ هاى مختلف به تناسب فكر مخاطبين اقدام به بياناتى مختصر يا مفصل، و همچنين عميق يا غير عميق درباره آن فرموده است.
 
آنچه براى درک دقيق جمله «أَكْمَلْتُ» لازم است اينكه: آيا در غدير آنچه از اصول و فروع دين باقى مانده بود با همان یک سخنرانى ابلاغ شد؟ و به عبارت ديگر آيا همه معارف دين در علوم مختلف بيان شده بود و فقط ولايت مانده بود كه با ابلاغ آن پرونده دين كامل شد؟
 
واضح است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در دوران ۲۳ ساله، هم از نظر زمانى آن فرصت را نداشت كه همه معارف دين را بيان كند، به خصوص آنكه به طور مستمر درگير جنگ ‏ها و برخوردهاى عداوت آميز دشمنان بود؛ و هم از نظر كشش فكرى هنوز مردم آمادگى لازم را براى درک بسيارى از مفاهيم بلند دين نداشتند.
 
به همين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله پايه ‏هاى اصلى معارف دين را از توحيد و نبوت گرفته تا نماز و روزه و زكات و غير اين ها بيان فرمود و از شاخصه‏ هاى اصلى دين فقط حج و ولايت باقى ماند.
 
در اين سفر [[حجةالوداع]] حج را هم تبيين فرمود تا آنكه در غدير آخرين حكم اصيل اسلام يعنى ولايت را هم ابلاغ فرمود، و بدين گونه دين الهى از نظر شكل گرفتن اسكِلت اصلى آن و استوارى پايه ‏ها و ستون هايش كامل شد، و اين رسالتى بود كه مقام نبوت بر دوش كشيد تا آن را به هدف رسانيد. چنانكه جبرئيل از طرف خدا به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين گفت:
 
به امتت بگو: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...، وَ لَسْتُ انْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هذا. قَدْ انْزَلْتُ الَيْكُمْ الصَّلاةَ وَ الزَّكاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ وَ هِىَ الْخامِسَةُ، وَ لَسْتُ اقْبَلُ هذِهِ الارْبَعَةَ الا بِها : امروز دين شما را كامل كردم ... ، و بعد از اين ديگر چيزى نازل نمى ‏كنم. نماز و زكات و روزه و حج را نازل كردم و ولايت پنجمى است كه آن چهار را بدون اين پنجمى نمى‏ پذيرم».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۷ ح ۲۰۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۹۳ ح ۲۱.</ref>
 
پس براى بيان اين اصولِ اسلام، هنوز راه بلندى در پيش بود كه اگر خود پيامبر صلى الله عليه و آله هم تا آخرين روز دنيا زنده مى‏ بود در ادامه آن راه تلاش مى ‏كرد. در واقع آنچه مانده بود استخراج جوانب مختلف همين پايه‏ هاى اسلام و تبيين عميق ‏تر معارف دين و ابلاغ ناگفته‏ هاى بسيارى از جزئيات اسلام، و در يک كلمه ارتباط معارف اسلام به درياى بيكران علم الهى بود.
 
با توجه به اين نكته نتيجه مى‏ گيريم كه راز تكميل دين در ولايت نهفته است، و ولايت گونه ‏اى از اعتقاد است كه دروازه ‏هاى معارف از آن باز مى‏ شود، و جا دارد به كشف اين نكته بپردازيم.
 
قبلاً دانستن اين نكته لازم است كه «كمال» مى ‏تواند به معناى نقطه اوج و پايان راه باشد، و همچنين به معناى تكامل نهايى و تكميل همه جوانب نيز در نظر گرفته مى‏ شود.
 
نسبت ولايت به دين الهى جامعِ هر دو است، يعنى ولايت از يک سو نقطه اوج دين و پايان راه نبوت و معناى خاتميت است، و از سوى ديگر با ابلاغ ولايت راه بلندى در پيش روى آينده دين باز مى‏ شود، كه همه جوانب آن را با يک وسيله (يعنى ولايت) به تكامل نهايى مى‏رساند.
 
ولايت و صاحب اختيارى مطلق دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله در جميع امور مربوط به دنيا و آخرتِ مردم، با علم بى‏پايان كه امام -  همانند پيامبر -  دارد و متصل به درياى بى‏ انتهاى علم الهى است، ضمانت نامه كمال دين است.


براى وجود امامان بعد از مقام نبوت، سه جهت مهم در روايات ذكر شده كه معناى اين كمال را به خوبى روشن مى ‏كند:
=== قسمت دوم آيه: {{قرآن|أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} ===
بايد توجه داشت كه از نظر ادبى اين شكل از عطفِ سه جمله با در نظر گرفتن مفاهيم آن، اين جهت را تداعى می‌‏كند كه اصل مطلب همان كمال دين است. همين كمال را خداوند تمام نعمت حساب كرده و به‌خاطر همين كمال اسلام را به‌عنوان دين مردم راضى شده است. عكس اين مطلب نيز صحيح خواهد بود: اگر دين كامل نشده بود، نه خداوند نعمت را تمام شده اعلام مى‏‌كرد و نه از دين كامل نشده راضى مى‌‏شد. در بيان كلمه {{قرآن|الْيَوْمَ}} روشن شد كه كامل شدن دين با ولايت بوده است، و اينک به بررسى عميق براى دريافت معناى دقيق و چگونگى اين كمال پرداخته می‌شود:


==== ۱. ابلاغ بقيه دين الهى ====
معارف دین اسلام توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول ۲۳ سال رسالت او بیان شد. در این مدت، پیامبر با توجه به ظرفیت‌های فکری و شرایط اجتماعی مردم، اصول و فروع دین را به تدریج تبیین کرد. در [[حجةالوداع|حجة‌الوداع]]، ایشان علاوه بر تبیین حج، ولایت را نیز به‌عنوان آخرین حکم اصیل اسلام ابلاغ نمود. این اقدام نشان‌دهنده‌ تکمیل و استحکام دین الهی است و به وضوح بیانگر رسالت پیامبر در رساندن معارف الهی به مردم می‌باشد.
ناگفته ‏هاى معارف دين كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله فرصتى براى ابلاغش نبوده، توسط مقام ولايت -  كه در غدير معرفى شده -  بيان مى‏ شود، و اين مطلب را امام صادق‏ عليه السلام از آيه اكمال استخراج فرموده است:


آن حضرت فرمود: ما مِنْ شَىْ‏ءٍ يَحْتاجُ الَيْهِ وُلْدُ آدَمَ الاّ وَ قَدْ خَرَجَتْ فيهِ السُّنَّةُ مِنَ اللَّه وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ لَوْ لا ذلِكَ مَا احْتَجَّ:
بر این اساس، جبرئيل از طرف خدا به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين گفت: به امتت بگو: «امروز دين شما را كامل كردم... و بعد از اين ديگر چيزى نازل نمى‌كنم. نماز و زكات و روزه و حج را نازل كردم و ولايت پنجمى است كه آن چهار را بدون اين پنجمى نمى‏‌پذيرم».<ref>تفسير العياشى، ج‌۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱. </ref>


چيزى نيست كه فرزند آدم بدان نياز داشته باشد مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسولش صادر شده است؛ و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمى‏فرمود!
پیامبر صلی الله علیه و آله اگرچه در زمان خود تلاش زیادی کرد، اما هنوز راهی طولانی برای استخراج و تبیین عمیق‌تر معارف دین باقی مانده بود. [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولایت]] به‌عنوان نقطه اوج دین و خاتم نبوت، دروازه‌ای به‌سوی معارف عمیق‌تر و تکامل نهایی دین است. همچنین، وجود دوازده امام علیهم السلام به‌عنوان صاحبان اختیار مطلق در امور دنیا و آخرت، با علم بی‌پایان خود، ضامن کمال دین و استمرار آن در آینده است. براى وجود امامان بعد از مقام نبوت، سه جهت مهم در روايات ذكر شده كه معناى اين كمال را روشن مى‌كند:


پرسيدند: با چه چيزى خداوند اتمام حجت فرموده است؟ فرمود: كلام خداوند: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً». سپس فرمود: اگر خداوند سنت و فرائضش و آنچه مردم بدان نياز دارند را تكميل نكرده، پس به چه چيزى اتمام حجت فرموده است؟!<ref>بصائر الدرجات: ص ۵۳۸ ح ۵۰ . مختصر البصائر: ص ۶۶ .</ref>
==== اول: ابلاغ بقيه دين الهى ====
ناگفته‌هاى معارف دين كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله فرصتى براى ابلاغش نبوده، توسط مقام ولايت -كه در غدير معرفى شده- بيان مى‏‌شود. اين مطلب را [[امام صادق‏ عليه السلام]] از آيه اكمال استخراج فرموده است: چيزى نيست كه فرزند آدم بدان نياز داشته باشد، مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسولش صادر شده است؛ و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمى ‏فرمود! پرسيدند: با چه چيزى خداوند اتمام حجت فرموده است؟ فرمود: كلام خداوند «امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم». سپس فرمود: اگر خداوند سنت و فرائضش و آنچه مردم بدان نياز دارند را تكميل نكرده، پس به چه چيزى اتمام حجت فرموده است.<ref>بصائر الدرجات، ص۵۱۷.</ref>


==== ۲. سرپرستى دائمى دين ====
==== دوم: سرپرستى دائمى دين ====
حضور حافظ دين به تنهايى يكى از كمالات دين است. يعنى دينى كه بدون سرپرست رها شده باشد به گونه ‏اى كه با سوء استفاده از اين بى‏سرپرستى هر كس بخواهد به گوشه ‏اى از آن دستبرد بزند يا در صدد نابودى آن بر آيد، اين در واقع از نقايص آن دين است، و پيداست كه نازل كننده ‏اش فقط به فكر هدايت يک نسل بوده و براى آيندگان فكرى نكرده و عملاً كارآيى آن براى نسل‏ هاى بعدى را در معرض خطر قرار داده است.
حضور حافظ دين به تنهايى يكى از كمالات دين است؛ يعنى دينى كه بدون سرپرست رها شده باشد به‌گونه‌‏اى كه با سوء استفاده از اين بی‌‏سرپرستى هركس بخواهد به گوشه‌‏اى از آن دستبرد بزند يا در صدد نابودى آن بر آيد، اين در واقع از نقايص آن دين است. پيداست كه نازل‌كننده‌‏اش فقط به فكر هدايت يک نسل بوده و براى آيندگان فكرى نكرده و عملاً كارآيى آن براى نسل‏‌هاى بعدى را در معرض خطر قرار داده است.  


اين نگهبانان الهى دين هستند كه با الهام از پروردگار در تمام ادوار تاريخ -  كه ظالمان نقشه ‏هاى شومى بر ضد دين خواهند داشت -  با برخوردهاى حساب شده و تصميم گيرى‏ هاى لازم و هدايت و ارشاد متناسب با موقعيت مردم، هم دين كامل را و هم كمال دين را بيمه مى ‏كنند.
اين نگهبانان الهى دين هستند كه با الهام از پروردگار در تمام ادوار تاريخ -كه ظالمان نقشه‌‏هاى شومى بر ضد دين خواهند داشت-  با برخوردهاى حساب‌شده و تصميم‌گيرى‏‌هاى لازم و هدايت متناسب با موقعيت مردم، هم دين كامل را و هم كمال دين را بيمه مى‌كنند. در اين باره امام صادق ‏عليه السلام آيه را چنين تفسير مى‌فرمايد: «امروز دين شما را با منصوب‌كردن حافظ دين كامل نمودم».<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.</ref>


در اين باره امام صادق ‏عليه السلام آيه را چنين تفسير مى ‏فرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» بِاقامَةِ حافِظِهِ: «امروز دين شما را« با منصوب كردن حافظ دين »كامل نمودم».
==== سوم: تحقق عملى حب و بغض ====
مسئله «حب و بغض» اصل دين است. با كنار گذاشتن آن يا نيافتن معیار آن نه تنها دين كامل نيست، بلكه جسمى بى‏‌روح خواهد بود. تعيين جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله در واقع حفظ روح اين جسم و كمال آن از اين جهت است.  


==== ۳. تحقق عملى حب و بغض ====
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام همين نتيجه را از آيه اكمال بيان كرد و فرمود: منم كه خداوند درباره من و در حق من چنين نازل كرده است: «امروز دين شما را كامل گردانيدم»؛ پس هركس مرا دوست بدارد مسلمانِ مؤمن و با دينِ كامل خواهد بود.
مسئله «حب و بغض» اصل دين است، و با كنار گذاشتن آن يا نيافتن مناط آن نه تنها دين كامل نيست، بلكه جسمى بى‏ روح خواهد بود. تعيين جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله در واقع حفظ روح اين جسم و كمال آن از اين جهت است.


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام همين نتيجه را از آيه اكمال بيان كرد و فرمود: منم كه خداوند درباره من و در حق من چنين نازل كرده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...»، پس هر كس مرا دوست بدارد مسلمانِ مؤمن و با دينِ كامل خواهد بود.
با مطالعه آنچه در بيان مفهوم كمال دين گفته شد معلوم گرديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله با همان يک سخنرانى در غدير، از سک سو آنچه از معارف دين باقى مانده بود را با معرفى مقام ولايت و مبيِّن معارف الهى یک‌جا ابلاغ كرد و دين را كامل نمود؛ از سوی دیگر، [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت]] را كه باقى مانده بود را اعلام کرد. علت این تأخیر به‌خاطر كارآيى آن بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و آینده اسلام بود.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref>


با مطالعه آنچه در بيان مفهوم كمال دين گفته شد معلوم گرديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله با همان يک سخنرانى بر فراز منبر غدير، هم آنچه از معارف دين باقى مانده بود را با معرفى مقام ولايت و مبيِّن معارف الهى يك جا ابلاغ كرد و دين را كامل نمود، و هم اين ولايت بود كه باقى مانده بود، ولى به آخر گذاشتن ولايت به خاطر كارآيى آن بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و در آينده‏ هاى بلند مدت اسلام بود.
=== قسمت سوم آيه: {{قرآن|أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى}} ===
آنچه باعث دقت بيشتر در فهم اين قسمت آيه مى‏‌شود آن است كه «دين» در {{قرآن|أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} مجموعه‌‏اى مشخص از طرف خداست و كامل‌شدن آن به‌معناى تکمیل كامل آن معارف الهی است؛ ولى «نعمت» در {{قرآن|أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى}} حدی ندارد و نِعمت‌های الهى هم از نظر ارزش و هم از نظر كثرت بى‏‌نهايت هستند.


=== قسمت سوم آيه: «اتممت عليكم نعمتى» ===
اینکه خدا مى‏‌فرمايد: «نعمتم را بر شما تمام كردم» چه معنايى دارد؟ آيا ولايت آخرين نعمت الهى است؟ قطعاً اين طور نيست و نعمت‌هاى الهى هر روز تجديد مى‏‌شوند و پايان‌پذير نيستند. اگر معناى «اتمام نعمت» تبيين شود به اين سؤال كه «چگونه با ولايت نعمت‏‌هاى الهى تمام شده؟» پاسخ داده خواهد شد.  
آنچه باعث دقت بيشتر در فهم اين فراز آيه مى‏ شود آن است كه «دين» در «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» مجموعه ‏اى مشخص از طرف خداست و كامل شدن آن به معناى پرونده كامل آن معارف است، ولى «نعمت» در «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» مرزى براى خود نمى‏ شناسد و نِعَم الهى هم از نظر ارزش و هم از نظر كثرت با بى‏ نهايت پيوند خورده است.


اكنون كه خدا مى‏ فرمايد: «نعمتم را بر شما تمام كردم» چه معنايى از اين جمله مى‏ توان فهميد؟ آيا ولايت آخرين نعمت الهى است؟ كه قطعاً اين طور نيست و نعمت ‏هاى الهى هر روز تجديد مى‏ شود و پايان پذير نيست! اگر معناى «اتمام نعمت» را در اينجا به خوبى تبيين كنيم به اين سؤال كه «چگونه با ولايت نعمت‏ هاى الهى تمام شده؟» پاسخ داده خواهد شد.
«اتمام نعمت» يعنى به حدّ اعلا رساندن نعمت و چشاندن شيرين‌ترين جلوه آن و ظهور زيباترين نمونه آن، كه البته تشخيص این‌ها با خالق نعمت است نه با مخلوق. اگر قضاوت با بندگان خدا بود این‌گونه می‌شد که در غدير عده‌اى گفتند: اگر از خدا مى‏‌خواست تا گنجى ظاهر كند تا اصحابش از فقر بيرون آيند، يا فرشته‌ای را در برابر دشمنانش به يارى او بفرستد، بهتر از آن چيزى بود كه به‌عنوان تعيين صاحب اختيار مردم بعد از خود آورده است.<ref>كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۸۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref>


«اتمام نعمت» يعنى به حدّ اعلا رساندن آن و چشاندن شيرين‏ ترين جلوه آن و ظهور زيباترين نمونه آن، كه البته تشخيص اين «ترين‏ها» با خالق نعمت است نه با مخلوق!
خداوند به بشر نعمت‏‌هاى فراوانى ارزانى داشته كه بعضى سازنده فكر اوست مثل بعثت انبياء و علومى كه در اختيار بشر قرار داده است. چنين خدایی نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم به‌حساب نياورده و نعمت‏‌هاى روحى را هم به بزرگى ياد نكرده، و از ميان نعمت‏‌هاى سازنده فكر و اعتقاد هم فقط «[[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت]]» را حد اعلاى بخشش خويش بر بشر اعلام كرده است. چنانكه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: با ولايت من نعمت‌‏ها بر اين امت به بالاترین درجه رسيد.<ref>بصائر الدرجات، ص۲۰۱.</ref>


اگر قضاوت و تشخيص با بندگان خدا بود در غدير عده ‏اى گفتند: اگر از خدا مى‏ خواست تا گنجى ظاهر كند تا اصحابش از فقر بيرون آيند، يا ملائكه ‏اى را در برابر دشمنانش به يارى او بفرستد، بهتر از آن چيزى بود كه به عنوان تعيين صاحب اختيار مردم بعد از خود آورده است!!؟<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۴. امالى الطوسى: ص ۲۷۹. الاحتجاج: ج ۱ ص ۲۳۳.</ref>
[[امام صادق ‏عليه السلام]] مى‏‌فرمايد: عظيم‏‌ترين نعمت خدا بر مخلوقاتش... ، ولايت ماست.<ref>بحارالانوار، ج۲۴، ص۵۹، ح۳۵؛ بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۴۷، ح۲.</ref> اين كلام امام‏ عليه السلام كه متعلق نعمت را مخلوقات قرار می‌دهد نشانگر ارتباط مستقيم ولايت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام با همه موجودات است؛ این کلام یادآور کلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در سقيفه است كه فرمود: اگر اين امت از زمانى كه خداوند پيامبرش را قبض روح كرده تابع من مى‏‌شدند، از بالاى سرشان و از زير پايشان تا روز قيامت -با خوشى و وسعت-  از نعمت‌‏هاى الهى استفاده مى‌كردند.<ref>كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۸۶.</ref> يعنى اين نعمت تأمين‌كننده همه جوانب زندگى دنیوی و اخروی است و رشته ناگسستنى نعمت است كه سر رشته آن در دست خدا است.


خداوند به بشر نعمت‏ هاى فراوانى ارزانى داشته كه بعضى مربوط به ظاهر جسم اوست مثل خوردن و پوشيدن، و بعضى ديگر راحتى جسم و روح اوست مثل خوابيدن و تماشاى مناظر زيبا، و بعضى سازنده فكر اوست مثل بعثت انبياء و علومى كه در اختيار بشر قرار داده است.
امام صادق ‏عليه السلام درباره منزلت اين نعمت يادآور مى‌‌شود كه روز قيامت اين نعمت مورد سؤال قرار خواهد گرفت: ما اهل‏ بيت آن نعمت هستيم كه خدا آن را بر بندگانش نعمت حساب كرد...، و آن نعمتى ناگسستنى است كه قطع نمى‌شود، و خداوند درباره اداى حق اين نعمتى كه به آنان عطا فرموده بازخواست خواهد كرد.<ref>بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۹.</ref>


چنين خداى ذوالفضل و الانعام نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم به حساب نياورده، و نعمت‏ هاى روحى را هم به بزرگى ياد نكرده، و از ميان نعمت‏ هاى سازنده فكر و اعتقاد هم فقط «ولايت» را حد اعلاى انعام خويش بر بشر اعلام كرده است.  
اكنون معلوم شد كه خداوند در قسمت دوم آيه اكمال از يک سو ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام را بزرگ‏ترين نعمت خويش بر مردم اعلام مى‏‌كند و از سوى ديگر به آنان هشدار مى‏‌دهد كه اگر بناى قدردانى از خداست در رأس همه بايد قدردان نعمت «ولايت» باشند. همچنین، بايد با اطاعت كامل در برابر مقام عصمت عملاً تشكر خود را از اين نعمت الهى اعلام كنند. از همين جاست كه انسان بايد خود را آماده روز سؤال نماید كه خداوند در [[آيه ۸ تکاثر و غدیر|آیه ۸ سوره تکاثر]] فرموده: {{قرآن|لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ|ترجمه=در آن روز از نعمت‏‌ها سؤال مى‏‌شويد}}.  


چنانكه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: بِوِلايَتى اتَمَّ عَلى هذِهِ الامَّةِ النِّعَمَ: با ولايت من نعمت‏ها بر اين امت به اعلا درجه رسيد.<ref>بصائر الدرجات: ص ۲۲۱.</ref>
[[امام رضا عليه السلام]] در بيان اين آيه و نعمتى كه مورد سؤال قرار مى‌گيرد، فرمود: «نعيم محبت و ولايت ما اهل ‏بيت است، كه خداوند بعد از توحيد و نبوت درباره آن از مردم سؤال مى‏‌كند».<ref>بحارالانوار، ج۶۳، ص۳۱۷.</ref> از نگاهى ديگر، نعمت ولايت آن قدر عظيم است كه به مقدار لياقت هر انسانى، خداوند از اين نعمت به او عنايت مى‏‌كند؛ چنانكه فرموده است: ولايت على ‏عليه السلام نعمتى است كه به هر كدام از بندگانم كه دوست دارم عنايت كرده‌‏ام. هركس از بندگانم را كه دوست بدارم ولايت و معرفتش را به او عنايت مى‌كنم، و هر كس را مبغوض بدارم به‌خاطر فاصله او از معرفت و ولايت على مبغوضش مى‌‏دارم.<ref>بحارالانوار، ج۳۸، ص۹۸.</ref>


اكنون بر ماست كه در پرونده اعتقاد خود صفحه خاصى به عنوان «عظيم‏ ترين نِعَم الهى» باز كنيم و جايگاه «ولايت» را در دل خود در درجه‏اى از اهميت قرار دهيم كه تابلوى «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى» بر فراز آن بدرخشد، چنانكه امام صادق ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: اعْظَمُ نِعَمِ اللَّه عَلى خَلْقِهِ ... ، هِىَ وِلايَتُنا: عظيم‏ترين نعمت خدا بر مخلوقاتش... ، ولايت ماست.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۵۹ ح ۳۵ و ج ۶۴ ص ۱۴۷ ح ۲.</ref>
==== هارون مکی و درک ولایت ====
اكنون كه سخن به اطاعت بى‌چون و چرا از امام معصوم‏ عليه السلام رسيد جا دارد يادى از هارون مكى شود كه با عمل خود به ديگران فهمانيد كه از غدير چيزى نفهميده‌‏اند: يكى از اصحاب امام صادق ‏عليه السلام مى‌گويد: خدمت آن حضرت بودم كه سهل بن حسن خراسانى وارد شد و به حضرت عرض كرد: چرا درباره حق خود قيام نمى‌‏كنيد در حالى كه صد هزار نفر از شيعيان شما آماده جانفشانى در پيشگاه شمايند.


اين كلام امام‏ عليه السلام كه متعلق نعمت را مخلوقات قرار مى‏دهد نشانگر ارتباط مستقيم ولايت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام با همه موجودات است؛ و انسان را به ياد فرمايش اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در غوغاى سقيفه مى‏ اندازد كه فرمود: اگر اين امت از زمانى كه خداوند پيامبرش را قبض روح كرده تابع من مى‏ شدند و مرا اطاعت مى‏ كردند، از بالاى سرشان و از زير پايشان تا روز قيامت -  با خوشى و وسعت -  از نعمت ‏هاى الهى استفاده مى ‏كردند.<ref>كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱.</ref>
امام صادق ‏عليه السلام فرمود: اى خراسانى! بنشين، خدا تو را جزاى خير دهد! سپس به خدمتكار خانه فرمود: تنور را داغ كن. او هم تنور را آتش كرد به‌گونه‌اى كه مانند سنگ گداخته شد و روى آتش به سفيدى گراييد. آنگاه فرمود: اى خراسانى! برخيز و داخل تنور بنشين. خراسانى گفت: يا سيدى يابن رسول‏ الله! مرا به آتش عذاب مكن، من سخن خود را پس مى‏‌گيرم، تو هم از من بپذير. حضرت فرمود: پذيرفتم.  


يعنى اين نعمت تأمين كننده دين و دنيا و آخرت و همه جوانب زندگى است و رشته ناگسستنى نعمت است كه سر رشته آن خدا است. امام صادق ‏عليه السلام درباره منزلت اين نعمت يادآور مى‏ شود كه روز قيامت اين نعمت مورد سؤال قرار خواهد گرفت:
در همين حال هارون مكّى وارد شد در حالى كه كفش‏‌هاى خود را از انگشتانش آويخته بود، و عرض كرد: السلام عليک يابن رسول ‏الله! امام صادق‏ عليه السلام پاسخ سلام او را داد و هنوز ننشسته به او فرمود: كفشت را كنارى بينداز و برو داخل تنور بنشين. هارون بلافاصله كفش‏‌هايش را از انگشتانش رها كرد و به‌سوى تنور رفت و داخل آن نشست! در حالى كه هارون مكى داخل تنور روى آتش نشسته بود، امام صادق‏ عليه السلام رو به خراسانى كرد و با او درباره خراسان سخنانى فرمود به‌گونه‌‏اى كه گويا حضرت مدتى در آن ديار بوده است.


نَحْنُ اهْلُ الْبَيْتِ النَّعيمُ الَّذى انْعَمَ اللَّه بِنا عَلَى الْعِبادِ ... ، وَ هُوَ النِّعْمَةُ الَّتى لا تَنْقَطِعُ، وَ اللَّه سائِلُهُمْ عَنِ حَقِّ النَّعيمِ الَّذى انْعَمَ بِهِ عَلَيْهِمْ: ما اهل‏ بيت آن نعمت هستيم كه خدا آن را بر بندگانش نعمت حساب كرد ... ، و آن نعمتى ناگسستنى است كه قطع نمى ‏شود، و خداوند درباره اداى حق اين نعمتى كه به آنان عطا فرموده بازخواست خواهد كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۴۹.</ref>
سپس فرمود: برخيز و داخل تنور را نگاه كن. او هم برخاست و داخل تنور را نگاه كرد و هارون را ديد كه چهار زانو در آنجا نشسته است! سپس هارون بيرون آمد و بر ما سلام كرد. حضرت از خراسانى پرسيد: در خراسان چند نفر مثل اين سراغ دارى؟ عرض كرد: به خدا قسم حتى يک نفر سراغ ندارم! حضرت پرسيد: حتى یک نفر سراغ ندارى! سپس فرمود: ما قيام نمى‏‌كنيم در زمانى كه پنج نفر ياران اين‌گونه براى كمک نداشته باشيم؛ ما وقت قيام را بهتر مى‌‏شناسيم.<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۳۷؛ بحار‌الانوار، ج۴۷، ص۱۲۳.</ref>


اكنون معلوم شد كه خداوند در فراز دوم آيه اكمال كه مى‏ فرمايد: «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى»، از يک سو ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام را بزرگ‏ترين نعمت خويش بر مردم اعلام مى‏ كند، و از سوى ديگر به آنان هشدار مى‏ دهد كه اگر بناى قدردانى و سپاسگزارى لسانى و عملى از خداست در رأس همه بايد قدردان نعمت «ولايت» باشيم، و بايد با اطاعت كامل و انقياد مطلق در برابر مقام عصمت عملاً تشكر خود را از اين نعمت عظماى الهى اعلام كنيم.
=== قسمت چهارم آيه: {{قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}} ===
در نگاه اول مشابهتى بين معناى اين جمله با عبارت {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} به نظر مى‌‏آيد كه كمال دين همان رضايت رب است، ولى اين در واقع نوعى تلازم است و جمله آخر آيه مفاهيم اضافه‌‏اى در خود دارد كه نتايج مهمى را به ارمغان مى‌‏آورد. از نظر ادبى بايد توجه داشت كه كلمه {{متن عربی|دِيناً}} در آخر جمله تميز بوده و برای رفع ابهامِ جمله است، بدين معنى كه وقتى خداوند مى‌فرمايد: «اسلام را براى شما راضى شدم» اين سؤال مطرح مى‏‌شود كه از چه جهت اسلام را براى ما راضى شده است؟ این كلمه پاسخ به اين سؤال است و مى‌فهماند كه اگر در پى دينى هستيد كه خدا آن را قبول دارد، اسلام را بپذيريد.  


از همين جاست كه بايد خود را آماده روز سؤال نماييم كه خداوند فرموده: «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»<ref>تكاثر /  ۸ .</ref>: «درآن روز از نعمت‏ ها سؤال مى‏ شويد». امام رضا عليه السلام در بيان اين آيه و نعمتى كه مورد سؤال قرار مى ‏گيرد، فرمود: «نعيم محبت و ولايت ما اهل ‏بيت است، كه خداوند بعد از توحيد و نبوت درباره آن از مردم سؤال مى‏ كند».<ref>بحار الانوار: ج ۶۳ ص ۳۱۷.</ref>
بنابراين می‌توان جمله {{قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}} را چنين معنى كرد كه «اين است آن اسلامى كه به شما گفته بودم»، و به عبارت ديگر «اين آن دينى است كه نزد من نام اسلام كاملاً بر آن صدق مى‌‏كند». با در نظر گرفتن اين معنى سه نتيجه از اين قسمت آيه مى‌‏توان گرفت:


از نگاهى ديگر، نعمت ولايت آن قدر عظيم و بلندمرتبه است كه به مقدار لياقت و آمادگى هر انسانى، خداوند از اين نعمت به او بيشتر عنايت مى‏ كند، چنانكه فرموده است:
==== نتيجه اول: پذیرش اسلام فقط يک گروه ====
نام «اسلام» نزد مردم اطلاق عامى دارد كه با در نظر گرفتن فرقه‌‏هاى مختلف و درجات متفاوت اعتقادى و حتى صدق و كذب در اظهار اسلام، همه را شامل مى‌‏شود. حتى در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت مى‌فرمود: وقتى كسى شهادتين را بر زبان جارى كند، خود را داخل اسلام نموده و جان خود را حفظ نموده است.<ref>بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۹۳-۳۹۴؛ المحاسن، ج۱، ص۹۰.</ref>


ولايت على ‏عليه السلام نعمتى است كه به هر كدام از بندگانم كه دوست دارم عنايت كرده ‏ام. هر كس از بندگانم را كه دوست بدارم ولايت و معرفتش را به او عنايت مى ‏كنم، و هر كس را مبغوض بدارم به خاطر فاصله او از معرفت و ولايت على مبغوضش مى ‏دارم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۹۸.</ref>
بنابراين، از اظهار شهادتين گرفته كه باعث طهارت گوينده آن و حفظ جان و مال و آبرويش مى‏‌شود تا منافقينى كه در ظاهر اسلام را اظهار مى‌كنند ولى در باطن فكر ديگرى دارند، تا فرقه‌‏هاى مختلفى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خبر از آنها داد و فرمود: «امت من به هفتاد و سه گروه تقسيم مى‏‌شوند»، كه هر يک از اين گروه‌‏ها گوشه‏‌اى از اعتقادشان انحراف دارد، همه اينها با اسم اسلام وجود دارند و از اعتبار همين عنوان جاى پايى در مجموعه دينى براى خود باز كرده‌اند.


اكنون كه سخن به اطاعت بى چون و چرا از امام معصوم‏ عليه السلام رسيد جا دارد يادى از هارون مكى نماييم كه با عمل خود به ديگران فهمانيد كه از غدير چيزى نفهميده ‏اند و در آغاز راهند، و به ما آموخت كه كجاى غدير آموختنى است:
عده‌‏اى بر آن خيالند كه بايد همه زير پرچم اسلام پذیرفته شوند و عده‌‏اى ديگر بر اين باورند كه بايد در جست‌وجوى فرقه ناجيه باشيم. در روايات متعددى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اختلاف را به هفتاد و سه گروه بيان فرموده تأكيد نموده است: يک گروه در [[بهشت]] هستند و بقيه در آتش خواهند بود.<ref>بحارالانوار، ج۲۸، ص۵.</ref>


يكى از اصحاب امام صادق ‏عليه السلام مى‏گويد: خدمت آن حضرت بودم كه سهل بن حسن خراسانى وارد شد و به حضرت عرض كرد: چرا درباره حق خود قيام نمى ‏كنيد در حالى كه صد هزار نفر از شيعيان شما آماده جانفشانى در پيشگاه شمايند!!؟
اين دقيقاً همان معنايى است كه در {{قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}} نهفته است؛ يعنى اگر سرزمين پهناورى را در نظر گرفته شود كه همه مسلمانان جهان -از هر فرقه‌‏اى با هر درجه‏‌اى از اعتقاد- از روز اول بعثت تا روز قيامت از همه كره زمين در آن جمع شوند و بدانند كه فقط یک گروه از اين همه در بهشت خواهند بود، اولين سؤالى كه مطرح خواهند كرد اين است كه معیار شناخت آن گروه كه خداوند متعال آنان را پسنديده و به اسلام آنان رضايت داده و دينشان مورد قبول خدا واقع گشته، چيست؟


امام صادق ‏عليه السلام فرمود: اى خراسانى! بنشين، خدا تو را جزاى خير دهد! سپس به خدمتكار خانه فرمود: تنور را داغ كن!! او هم تنور را آتش كرد به گونه ‏اى كه مانند سنگ گداخته شد و روى آتش به سفيدى گراييد. آنگاه فرمود: اى خراسانى! برخيز و داخل تنور بنشين!! خراسانى گفت: يا سيدى يابن رسول‏ الله! مرا به آتش عذاب مكن، من سخن خود را پس مى‏ گيرم، تو هم از من بپذير!! حضرت فرمود: پذيرفتم.
پاسخ اين سؤال را آيه {{قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}} داده است كه مى‌‏فرمايد: «امروز - كه روز غدير است-  اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم»؛ يعنى ولايت معیار شناخت فرقه ناجيه است و معتقدان به [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت دوازده امام‏ عليهم السلام]] آن گروهى‌‏اند كه خداوند نام «اسلام» را زيبنده آنان مى‏‌داند و لياقت اين عنوان را دارند و غير اين گروه را خداوند به نام اسلام قبول ندارد و از آنان راضى نيست.


در همين حال هارون مكّى وارد شد در حالى كه كفش‏ هاى خود را از انگشتانش آويخته بود، و عرض كرد: السلام عليک يابن رسول ‏الله! امام صادق‏ عليه السلام پاسخ سلام او را داد و هنوز ننشسته به او فرمود: كفشت را كنارى بينداز و برو داخل تنور بنشين!! هارون بلافاصله كفش‏ هايش را از انگشتانش رها كرد و به سوى تنور رفت و داخل آن نشست!
اين مطلب را پيامبر صلى الله عليه و آله در متن خطبه بلافاصله پس از قرائت آيه اكمال مطرح فرموده و با ضميمه [[آيه ۸۵ آل عمران و غدیر|آيه ۸۵ سوره آل عمران]] منظور خود را رسانده است، آنجا كه مى‌‏فرمايد: {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ}}: «هركس غير از اسلام -يعنى همين اسلامى كه در {{قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ}} دِيناً آمده- در پىِ دينِ ديگرى باشد هرگز از او قبول نمى‏‌شود و در آخرت از زيان كاران است».<ref>برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۶، بخش۴.</ref>


در حالى كه هارون مكى داخل تنور روى آتش نشسته بود امام صادق‏ عليه السلام رو به خراسانى كرد و با او درباره خراسان سخنانى فرمود به گونه ‏اى كه گويا حضرت مدتى در آن ديار بوده است.
{{قرآن|غَيْرَ الْإِسْلامِ}} و {{قرآن|لن يُقْبَلَ}} در آيه دوم دقيقاً در مقابل {{قرآن|الإسلام}} و {{قرآن|رضيت}} در آيه اول است؛ يعنى اسلامى كه يكى از اركان آن ولايت و امامت بلافصل دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله است، مورد قبول خداست و اسلامى كه بدون ولايت باشد هرگز قبول نمى‏‌شود و هيچ فرضى براى قبول آن وجود ندارد و اين مطلب از كلمه {{متن عربی|لَنْ}} -كه به‌معناى نفى ابدى است-  استفاده مى‏‌شود.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>
 
سپس فرمود: برخيز و داخل تنور را نگاه كن! او هم برخاست و داخل تنور را نگاه كرد و هارون را ديد كه چهار زانو در آنجا نشسته است! سپس هارون بيرون آمد و بر ما سلام كرد. حضرت از خراسانى پرسيد: در خراسان چند نفر مثل اين سراغ دارى؟! عرض كرد: به خدا قسم حتى يک نفر سراغ ندارم! حضرت پرسيد: حتى يك نفر سراغ ندارى؟! سپس فرمود: ما قيام نمى‏ كنيم در زمانى كه پنج نفر ياران اين گونه براى كمک نداشته باشيم! ما وقت قيام را بهتر مى ‏شناسيم!<ref>بحار الانوار: ج ۴۷ ص ۱۲۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۳۶۳.</ref>
 
=== قسمت چهارم آيه: «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» ===
در نگاه اول مشابهتى بين معناى اين جمله با عبارت «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» به نظر مى ‏آيد كه كمال دين همان رضايت رب است، ولى اين در واقع نوعى تلازم است و جمله آخر آيه مفاهيم اضافه ‏اى در خود دارد كه نتايج مهمى را به ارمغان مى ‏آورد.
 
از نظر ادبى بايد توجه داشت كه كلمه «دِيناً» در آخر جمله تميز بوده و بر طرف كننده ابهامِ جمله است، بدين معنى كه وقتى خداوند مى ‏فرمايد: «اسلام را براى شما راضى شدم» اين سؤال مطرح مى‏ شود كه از چه جهت اسلام را براى ما راضى شده است؟
 
كلمه «دِيناً» پاسخ به اين سؤال است و مى ‏فهماند كه اگر در پى دينى هستيد كه خدا آن را قبول دارد، اسلام را بپذيريد. بنابراين مى‏ توان جمله «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» را چنين معنى كرد كه «اين است آن اسلامى كه به شما گفته بودم»، و به عبارت ديگر «اين آن دينى است كه نزد من نام اسلام كاملاً بر آن صدق مى ‏كند».
 
با در نظر گرفتن اين معنى سه نتيجه از اين قسمت آيه مى ‏توان گرفت:
 
==== نتيجه اول: اسلام فقط يک گروه ====
نام «اسلام» نزد مردم اطلاق عامى دارد كه با در نظر گرفتن فرقه ‏هاى مختلف و درجات متفاوت اعتقادى و حتى صدق و كذب در اظهار اسلام، همه را شامل مى ‏شود.
 
حتى در زمان خود پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت مى ‏فرمود: وقتى كسى شهادتين را بر زبان جارى كند خود را داخل اسلام نموده و جان خود را حفظ نموده است.<ref>بحار الانوار: ج ۱۰ ص ۳۹۳. المحاسن: ج ۱ ص ۹۰.</ref> بنابراين از اظهار شهادتين گرفته كه باعث طهارت گوينده آن و حفظ جان و مال و آبرويش مى‏ شود تا منافقينى كه در ظاهر اسلام را اظهار مى ‏كنند ولى در باطن فكر ديگرى دارند ولى قابل تشخيص نيستند، و تا فرقه ‏هاى مختلفى كه خود پيامبر صلى الله عليه و آله خبر از آنها داد و فرمود: «امت من به هفتاد و سه گروه تقسيم مى‏ شوند»، كه هر يک از اين گروه ‏ها گوشه‏ اى از اعتقادشان انحراف دارد، همه اينها با اسم اسلام وجود دارند و از اعتبار همين عنوان جاى پايى در مجموعه دينى براى خود باز كرده ‏اند.
 
عده ‏اى بر آن خيالند كه بايد همه را زير پرچم اسلام بپذيريم، و عده ‏اى ديگر بر اين باورند كه بايد در جستجوى فرقه ناجيه باشيم. در روايات متعددى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اختلاف را به هفتاد و سه گروه بيان فرموده تأكيد نموده است: فِرْقَةٌ واحِدَةٌ فِى الْجَنَّةِ وَ الْباقى فِى النّارِ: يک گروه در بهشتند و بقيه در آتشند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۵ .</ref>
 
اين دقيقاً همان معنايى است كه در «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» نهفته است. يعنى اگر سرزمين پهناورى را در نظر بگيريم كه همه مسلمانان جهان -  از هر فرقه ‏اى با هر درجه‏ اى از اعتقاد -  از روز اول بعثت تا روز قيامت از همه كره زمين در آن جمع شوند، و بدانند كه فقط يك گروه از اين همه در بهشت خواهند بود، اولين سؤالى كه مطرح خواهند كرد اين است كه مناط و تابلوى شناخت آن گروه كه خداوند متعال آنان را پسنديده و به اسلام آنان رضايت داده و دينشان مورد قبول خدا واقع گشته، چيست؟
 
پاسخ اين سؤال را آيه «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» داده است كه مى ‏فرمايد: «امروز -  كه روز غدير است -  اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»، يعنى تابلوى بلند ولايت مناط شناخت فرقه ناجيه است، و معتقدان به ولايت دوازده امام‏ عليهم السلام آن گروهى ‏اند كه خداوند نام «اسلام» را زيبنده آنان مى‏ داند و لياقت اين عنوان را دارند، و غير اين گروه را خداوند به نام اسلام قبول ندارد و از آنان راضى نيست.
 
اين مطلب را پيامبر صلى الله عليه و آله در متن خطبه بلافاصله پس از قرائت آيه اكمال مطرح فرموده و با ضميمه آيه ديگرى از قرآن منظور خود را رسانده است، آنجا كه مى ‏فرمايد: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»<ref>آل عمران /  ۸۵ .</ref>: «هركس غير از اسلام -  يعنى همين اسلامى كه در رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً آمده -  در پىِ دينِ ديگرى باشد هرگز از او قبول نمى‏ شود و در آخرت از زيان كاران است».<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۶ بخش ۴.</ref>
 
«غَيْرَ الْإِسْلامِ» و «لن يُقْبَلَ» در آيه دوم دقيقاً در مقابل «الإسلام» و «رضيت» در آيه اول است. يعنى اسلامى كه يكى از اركان آن ولايت و امامت بلافصل دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله است، مورد قبول خداست و اسلامى كه بدون ولايت باشد هرگز قبول نمى‏ شود و هيچ فرضى براى قبول آن وجود ندارد و اين مطلب از كلمه «لَنْ» -  كه به معناى نفى ابدى است -  استفاده مى‏ شود.


==== نتيجه دوم: انزجار خداوند از اسلام بدون ولايت ====
==== نتيجه دوم: انزجار خداوند از اسلام بدون ولايت ====
اسلام بدون ولايت ناقص است و با نداشتن اسلام مساوى است. اين نكته مهم است كه اسلامِ ناقص به اندازه باقيمانده‏اش هم قبول نيست و ارزش ندارد. اين بدان جهت است كه اسلام مجموعه واحدى است كه ولايت روح جارى در كالبد آن است و بدون آن جسم بى‏ جانى است كه كم‏ترين قيمتى نمى ‏تواند داشته باشد.
اسلام به‌عنوان یک نظام جامع دینی، بدون مفهوم [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولایت]]، ناقص و غیرقابل قبول است. این نکته حائز اهمیت است که اسلام ناقص به اندازه اجزای باقی‌مانده‌اش نیز اعتبار و ارزشی ندارد. این امر به این دلیل است که اسلام به‌عنوان یک کل واحد، نیازمند ولایت است که به عنوان روح حیات‌بخش آن عمل می‌کند و در غیاب آن، به جسمی بی‌جان تبدیل می‌شود که فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است. در اين باره پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير با اشاره به آيه اكمال مى‏‌فرمايد: اى مردم، خداوند عزوجل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هركس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مى‏‌شود و در آتش دائمى خواهند بود.<ref>اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.</ref>  
 
در اين باره پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير با اشاره به آيه اكمال مى‏ فرمايد: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّما اكْمَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِامامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَاولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ فِى النَّارِ هُمْ خالِدُونَ: اى مردم، خداوند عز و جل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هركس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مى‏ شود و در آتش دائمى خواهند بود.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۵ بخش ۴.</ref>


اين كلام كه لحظاتى بعد از نزول آيه اكمال بر لسان مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله جارى شده به قدرى صريح در ردّ اسلام بدون ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام از سوى خداوند است، كه چنين اعتقادى گذشته از اعتقاد حتى اعمال آنان را به فساد و نابودى و هدر رفتن مى‏ كشاند؛ و بالاتر از آن نه تنها روز قيامت دست خالى به پاى ميزان الهى مى ‏آيند، بلكه به خاطر همين اسلامِ ناقص به جهنم خواهند رفت؛ و نه تنها اهل آتش‏ اند كه دائمى بودن آنان و مخلد بودنشان از طرف خداوند امضا شده است.
اسلام بدون ولایت دوازده امام علیهم السلام از سوی خداوند، نه تنها ناقص و غیرقابل قبول است، بلکه پیروان آن به فساد اعمال و عذاب ابدی در جهنم دچار خواهند شد. این امر نشان‌دهنده انزجار الهی از اسلامی است که فاقد نام و مقام اهل بیت علیهم السلام بوده و به‌جای آنان، غاصبان حق در رهبری قرار دارند.


معناى اين برخورد خداوند فراتر از عدم رضايت است، بلكه حاكى از انزجار ذات الهى از اسلامى است كه نامى از على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام تا مهدى موعود عليه السلام در آن نيست، و به معناى منفور بودن اسلامى است كه به جاى دوازده امام‏ عليهم السلام دشمنان آنان و غاصبين حقشان چنين مقامى را در دست گرفته باشند و مردمى آنان را در پرونده اعتقاد خود خلفاى اسلام بدانند.
[[امام صادق‏ عليه السلام]] در تفسير آيه اكمال مى‌فرمايد: خدا به پيامبرش‏ صلى الله عليه وآله امر كرد كه به امتش بگويد: «امروز دين شما را كامل كردم»...، و من نماز و زكات و روزه و حج را براى شما فرستادم و اين ولايت پنجمى است، و اين چهار عمل را قبول نمی‌كنم جز با ولايت.<ref>تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱. </ref>
 
امام صادق‏ عليه السلام در تفسير آيه اكمال مى ‏فرمايد:
 
خدا به پيامبرش‏ صلى الله عليه وآله امر كرد كه به امتش بگويد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»... ، قَدْ انْزَلَتْ الَيْكُمْ الصَّلاةَ وَ الزَّكاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ وَ هِىَ الْخامِسَةَ، وَ لَسْتُ اقْبَلُ هذِهِ الارْبَعَةِ الاّ بِها : «امروز دين شما را كامل كردم»... ، و من نماز و زكات و روزه و حج را براى شما فرستادم و اين ولايت پنجمى است، و اين چهار عمل را قبول نمى‏كنم جز با ولايت».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۷ ح ۲۰۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۹۳ ح ۲۱.</ref>


==== نتيجه سوم: اسلام يعنى تسليم در برابر ائمه‏ عليهم السلام ====
==== نتيجه سوم: اسلام يعنى تسليم در برابر ائمه‏ عليهم السلام ====
نتيجه شيرين و سرشار از ملاطفتى كه از كلمه «رَضِيتُ» استفاده مى‏ شود اين است كه انسان اگر متدين واقعى باشد آخرين هدفش به دست آوردن رضاى الهى است، و در راه اين هدف چه بسا كه در تشخيص آنچه مورد رضاى اوست مردد مى‏ ماند.
نتیجه‌ای که از واژه «رَضِيتُ» به‌دست می‌آید، این است که هدف نهایی انسان متدین باید کسب رضایت الهی باشد؛ هرچند در تشخیص مصادیق آن ممکن است دچار تردید شود. خداوند به وضوح در قرآن اعلام کرده است که تنها اسلام با ولایت ائمه علیهم السلام مورد رضایت اوست؛ بنابراین انسان باید به این حقیقت راضی باشد و از اسلام بدون ولایت که مورد نفرت الهی است، دوری کند و به صاحبان آن ارزشی ندهد.


اين نقطه رضايت خداوند بر سر اصل دين است كه با صداى بلند به گوش همه رسانده و چراغ آن را در متن قرآنش روشن كرده است.
سخنی از امام صادق‏ عليه السلام درباره عبارت {{قرآن|رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً}} گوياى همين حقیقت است كه مى‏‌فرمايد: يعنى نفس در برابر امر ما تسليم شود.<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹. </ref> از اين كلام استفاده مى‌شود كه وقتى خدا به [[امامت]] ائمه ‏عليهم السلام و اطاعت از ايشان راضى است بندگان هم بايد با اطمينان خاطر و با تكيه بر اين رضاى الهى در برابر امامان تسليم محض باشند و چون و چرايى به دل راه ندهند.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.</ref>


اى بشر، اكنون كه خدايت فقط به اسلام با ولايت ائمه ‏عليهم السلام راضى شده تو هم فقط به آن راضى باش و از پروردگارت تشكر نما كه به اين صراحت جاى رضايت خود را نشان داده است؛ و اكنون كه خداوند از اسلام بدون ولايت نفرت دارد و هيچ ارزشى براى آن قائل نيست تو هم از صاحبان چنين اسلامى تنفر داشته باش و براى آنان هيچ ارزشى قائل مشو.
== تحليل آيه اكمال ==
گذشته از تفسيرى كه طبق احاديث درباره آيه اكمال بيان شده، چند نقطه آن نياز به تحليل داشته که از سوی برخی محققان مورد تحلیل قرار گرفته است. منشأ اين تحليل‌‏ها روايات است و با استناد به آنها چهار جهت تحلیلی ارائه شده است:


فرمايش كوتاه و پر معناى امام صادق‏ عليه السلام در معناى «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» گوياى همين راز بزرگ است كه مى‏ فرمايد: اىْ تَسْليمُ النَّفْسِ لامْرِنا: يعنى نفس در برابر امر ما تسليم شود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۶ ح ۳۹. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۲۳.</ref>
=== تحليل اول: ولايت آخرين فريضه ===
ولایت به‌عنوان یک فریضه، به‌معنای واجب‌بودن آن است و شامل تمامی الزامات الهی، نه تنها واجبات عملی مانند نماز و روزه، می‌باشد. این فریضه به‌عنوان یک واجب اعتقادی با تأثیر مستقیم بر اعمال، آخرین حکم نازل‌شده از سوی خداوند است و پس از آن هیچ دستوری نازل نشده است.<ref>برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۳۸-۴۰؛  غدير در قرآن، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۶.</ref>  


از اين كلام استفاده مى ‏شود كه وقتى خدا به امامت ائمه ‏عليهم السلام و اطاعت از ايشان راضى است ما هم بايد با اطمينان خاطر و با تكيه بر اين رضاى الهى در برابر امامان تسليم محض باشيم و چون و چرايى به دل راه ندهيم.
امام باقر عليه السلام در اين باره مى‌فرمايد: «آخرين فريضه‏‌اى كه خداوند تعالى نازل كرد ولايت بود و بعد از آن فريضه‏‌اى نازل نكرد و سپس آيه اكمال را نازل كرد».<ref>تفسير القمى، ج۱، ص۱۶۲؛ تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳، ح۲۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۲۲، ح۱۶۹ و ۱۷۰.</ref> [[امام باقر عليه السلام]] معناى {{قرآن|أَكْمَلْتُ لَكُمْ}} را دقيقاً مطابق با {{متن عربی|لا انْزِلُ بَعْدَهُ}} قرار داده فرمود: فرائض يكى پس از ديگرى نازل مى‏‌شد، و ولايت آخرين فريضه بود. پس خداوند عزوجل اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»؛ در واقع خدا مى‏‌فرمايد: «بعد از اين فريضه، فريضه ديگرى بر شما نازل نمى‌‏كنم، و فرائض شما را كامل نمودم».<ref>تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳؛ الكافى، ج۱، ص۲۸۹، ح۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۸؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۵.</ref>


'''د) تحليل آيه اكمال'''
[[منافقین|منافقان]] هم با احساس نزديكى رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله سؤالى مطرح كردند كه از پاسخ آن آخرين‌بودن ولايت روشن شد. آنان از حضرت پرسيدند: آيا بعد از آنچه بر ما واجب كرده‏اى چيز ديگرى نزد پروردگارت مانده كه آن را هم واجب كنى تا خيالمان راحت شود كه چيز ديگرى باقى نمانده است؟ خداوند در اين باره اين [[آيه ۴۶ سبأ و غدیر|آيه ۴۶ سوره سبأ]] را نازل كرد: {{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ|ترجمه=من شما را به يک چيز نصيحت مى‌كنم}}؛ بعد امام باقر عليه السلام فرمود: يعنى ولايت...، و بعد از ابلاغ آن فرمود: {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}}.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۵؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۱۲۲. </ref>


گذشته از تفسيرى كه طبق احاديث درباره آيه اكمال بيان شد، چند نقطه آن نياز به تحليل دارد كه نكات زيبايى از غدير را بر ما روشن مى‏ كند. منشأ اين تحليل ‏ها روايات است و با استناد به آنها چهار جهت تقديم مى ‏شود: آخرين فريضه بودن ولايت، آخرين اتمام حجت بودن ولايت، ريشه اصلى كمال دين، جشن اكمال دين.
ولایت به‌عنوان یکی از نخستین مسائل ابلاغ شده در اسلام، در «یوم الدار» توسط پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح شد؛ زمانی که ایشان از خویشان خود خواستند تا اسلام را بپذیرند و تنها امیرالمؤمنین علیه السلام پاسخ مثبت داد. در طول ۲۳ سال، پیامبر به طور مداوم این پیام را ابلاغ کرد، اما ابلاغ رسمی و کامل آن به‌عنوان آخرین مورد از رسالت‌های الهی، در نهایت در غدیر صورت گرفت.


'''تحليل اول: ولايت آخرين فريضه'''
حال سؤال این است که چرا بايد ابلاغ [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت]] در آخر قرار بگيرد و اسرار اين تأخير چيست؟ با دقت در تاريخچه اعلام آن و شرايط حاكم بر جامعه اسلامى آن روز، چهار وجه براى آخرين بودن ولايت به نظر مى‏‌رسد:


ولايت چگونه فريضه است و چرا آخرين فريضه است؟ «فريضه» به معناى واجب است، و پيداست كه منظور فقط واجبات عَمَلى مثل نماز و روزه نيست بلكه در برگيرنده همه آنچه است كه خداوند الزاماً از بندگانش مى ‏خواهد و درباره آنها رخصت و اجازه براى ترک نداده است. اينک ولايت را كه واجب اعتقادى است و تأثير مستقيم در عمل دارد دستور داده است.  
==== وجه اول: تحقق عينى ولايت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ====
از آنجا كه بسيارى از ابعاد ولايت مربوط به بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود و مسئله امامت و خلافت عملاً بعد از آن حضرت تحقق عينى پيدا مى‌كرد، ترتيب امور همين اقتضا را داشت كه ولايت در نزديک‌ترين موقعيت مناسب زمانى به رحلت حضرت اعلام شود.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۵.</ref>


قبلاً بيان شد كه طبق تدريجى كه در ابلاغ احكام و فرامين الهى بود، خداوند ولايت را آخرين آنها قرار داد و بعد از آن چيزى نازل نشد.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۸ - ۴۰، ۲۹۹ - ۳۰۶.</ref> امام باقر عليه السلام در اين باره مى ‏فرمايد: آخِرُ فَريضَةٍ انْزَلَهَا اللَّه تَعالى الْوِلايَةُ، ثُمَّ لَمْ يَنْزِلْ بَعْدَها فَريضَةً، ثُمَّ نَزَلَ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...»: «آخرين فريضه‏ اى كه خداوند تعالى نازل كرد ولايت بود، و بعد از آن فريضه‏ اى نازل نكرد و سپس آيه اكمال را نازل كرد».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۲۲ ح ۱۷۰،۱۶۹. تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۴۵. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۹۲ ح ۲۰.</ref>
==== وجه دوم: جلوگيرى از فتنه‌هاى احتمالى ====
 
به‌خاطر اهميت مسئله ولايت و وجود مخالفان بسيار درباره آن، اعلام چنين مسئله‌‏اى در نزديک‌ترين فاصله زمانى به مرحله عمل، بهترين روش براى كاستن از فتنه‏‌ها و توطئه‏‌هاى احتمالى بود. پس، چون مرحله عمل درباره ولايت و خلافت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بود اعلام آن تا نزديک‌ترين زمان ممكن به تأخير انداخته شد.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۶.</ref>
امام باقر عليه السلام معناى «أَكْمَلْتُ لَكُمْ» را دقيقاً مطابق با «لا انْزِلُ بَعْدَهُ» قرار داده فرمود:
 
كانَتِ الْفَريضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَريضَةِ الاخْرى، وَ كانَتِ الْوِلايَةُ آخِرَ الْفَرائِضِ. فَانْزَلَ اللَّه عَزَّوَجَلَّ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى»؛ يَقُولُ الله عَزَّوَجَلَّ: لا انْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هذِهِ الْفَريضَةِ فَريضَةً، اكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرائِضَ:
 
فرائض يكى پس از ديگرى نازل مى‏ شد، و ولايت آخرين فريضه بود. لذا خداوند عزوجل اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»؛ در واقع خدا مى‏ فرمايد: «بعد از اين فريضه، فريضه ديگرى بر شما نازل نمى ‏كنم، و فرائض شما را كامل نمودم».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸. الكافى: ج ۱ ص ۲۸۹ ح ۴. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۹۳. دعائم الاسلام: ج ۱ ص ۱۵.</ref>
 
جالب است كه منافقين هم با احساس نزديكى رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله سؤالى مطرح كردند كه از پاسخ آن آخرين بودن ولايت روشن شد. آنان از حضرت پرسيدند: آيا بعد از آنچه بر ما واجب كرده‏اى چيز ديگرى نزد پروردگارت مانده كه آن را هم واجب كنى تا خيالمان راحت شود كه چيز ديگرى باقى نمانده است؟!
 
خداوند در اين باره اين آيه را نازل كرد: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ»: «من شما را به يک چيز نصيحت مى ‏كنم». بعد امام باقر عليه السلام فرمود: يعنى ولايت ... ، و بعد از ابلاغ آن فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...».<ref>بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲. الاحتجاج: ج ۱ ص ۳۷۹.</ref>
 
البته مخفى نماند كه ولايت از اولين مسايل ابلاغ شده اسلام بود كه در «يوم الدار» پيامبر صلى الله عليه و آله عده ‏اى از خويشان را جمع كرد و فرمود: چه كسى اسلام را مى‏ پذيرد تا جانشينى من براى او باشد، و كسى جز اميرالمؤمنين عليه السلام برنخاست و پاسخ مثبت نداد.
 
در طول ۲۳ سال هم در فرصت‏ هاى مناسب پيامبر صلى الله عليه و آله از ابلاغ اين پيام دريغ نمى‏ كرد به گونه ‏اى كه هيچ حكمى اين گونه به استمرار ابلاغ نشده است؛ ولى بدون شک ابلاغ رسمى آن با تبيين كامل موضوع به عنوان آخرين مورد از رساندن رسالت ‏هاى الهى توسط پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
 
مهم اين است كه چرا بايد ولايت در آخر قرار بگيرد و اسرار اين تأخير چيست؟ با دقت در تاريخچه اعلام آن و شرايط حاكم بر جامعه اسلامى آن روز، چهار وجه براى آخرين بودن ولايت به نظر مى‏ رسد:
 
'''وجه اول: تحقق عينى ولايت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله'''
 
از آنجا كه بسيارى از ابعاد ولايت مربوط به بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود، و مسئله امامت و خلافت عملاً بعد از آن حضرت تحقق عينى پيدا مى كرد، ترتيب امور همين اقتضا را داشت كه ولايت در نزديک ترين موقعيت مناسب زمانى به رحلت حضرت اعلام شود.
 
'''وجه دوم: جلوگيرى از فتنه هاى احتمالى'''
 
به خاطر اهميت مسئله ولايت و وجود مخالفين بسيار درباره آن، اعلام چنين مسئله ‏اى در نزديک ‏ترين فاصله زمانى به مرحله عمل، بهترين روش براى كاستن از فتنه‏ ها و توطئه‏ هاى احتمالى بود. لذا چون مرحله عمل درباره ولايت و خلافت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بود اعلام آن تا نزديک ترين زمان ممكن به تأخير انداخته شد.
 
'''وجه سوم: ثبت در خاطره‏ ها'''


==== وجه سوم: ثبت در خاطره‏‌ها ====
براى آنكه مسئله ولايت به فراموشى سپرده نشود و به خوبى در خاطره ‏ها بماند و مردم آن را به يک داستان تاريخى تبديل نكنند بدون آن كه مرحله عمل آن را در نظر داشته باشند، آخرين فرصت زمانى براى ابلاغ در نظر گرفته شد.
براى آنكه مسئله ولايت به فراموشى سپرده نشود و به خوبى در خاطره ‏ها بماند و مردم آن را به يک داستان تاريخى تبديل نكنند بدون آن كه مرحله عمل آن را در نظر داشته باشند، آخرين فرصت زمانى براى ابلاغ در نظر گرفته شد.


البته جالب است كه با اين فاصله هفتاد روزه باز هم آن را به فراموشى سپردند، چنانكه حضرت زهرا عليها السلام خطاب به آنان فرمود: انَسيتُمْ قَوْلَ رَسُولِ الله‏ صلى الله عليه و آله يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»؟ : آيا سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را فراموش كرديد كه فرمود: «هركس من مولى و صاحب اختيار اويم على مولى و صاحب اختيار اوست»؟<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۲. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۲.</ref>
البته با اين فاصله هفتاد روزه باز هم بسیاری آن را به فراموشى سپردند، چنانكه حضرت زهرا عليها السلام خطاب به آنان فرمود: آيا سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را فراموش كرديد كه فرمود: «هركس من مولى و صاحب اختيار اويم، على مولى و صاحب اختيار اوست».<ref>بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۲؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۱۷۷؛ الغدير، ج۱، ص۳۹۷. </ref>


'''وجه چهارم: آسانى در تحمل اين اعتقاد'''
==== وجه چهارم: آسانى در تحمل اين اعتقاد ====
قبول [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولایت]] به‌عنوان یک فریضه دینی، برای مردم دشوارتر از سایر واجبات مانند نماز و روزه بود، زیرا این موضوع به رهبری بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله مربوط می‌شد و توجهات زیادی را جلب می‌کرد. تأخیر در ابلاغ ولایت به کاهش فشار اجتماعی و جلوگیری از اتمام حجت کمک می‌کرد. در این راستا، درخواست‌ها و پیشنهادات متعددی برای انتصاب غیر از امیرالمؤمنین و شراکت در خلافت مطرح شد، که نشان‌دهنده سنگینی این فریضه بر دوش مردم بود و به همین دلیل، بهتر بود که اعلام آن به تأخیر بیفتد.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref>


قبول ولايت بر قلوب مردم از همه مشكل‏ تر بود، و تأخير آن دوران اين سنگينى را كمتر مى‏ كرد، و لا اقل لطمه به جنبه اتمام حجت آن وارد نمى‏كرد. اين سنگينى از آن جهت بود كه ولايت از يک جهت به مسئله رياست بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله باز مى‏ گشت و چشم ‏هاى طمع بسيارى بدان دوخته شده بود؛ و مانند نماز و روزه و حج و زكات نبود كه انجام فريضه ‏اى به صورت شخصى باشد.
=== تحليل دوم: اتمام حجت نهايى بر مردم ===
نگاه به مسئله ابلاغ ولايت در غدير به‌عنوان آخرين اتمام حجت الهى غير از مسئله آخرين فريضه‌بودن آن است. در اين‌جا باید گفته شود كه خداوند به‌گونه‌‏هاى مختلف گفتارى و عملى بر مردم اتمام حجت فرموده است. ابلاغ ولايت در غدير -چون كمال دين است-  هم از نظر زمانى و هم از نظر اهميت، در آخرين درجه اتمام حجت الهى است. در اينجا سه نكته بايد تبيين شود:


لذا همه سؤال‏ ها و درخواست‏ هاى موذى‏ گرانه در اين مورد خود نمايى كرد؛ عده‏ اى درخواست انتصاب غير على ‏عليه السلام را نمودند، و عده ‏اى شراكت با آن حضرت در خلافت را پيشنهاد كردند، و عده ‏اى صلاح نبودن ابلاغ آن در آن شرايط را مطرح كردند. در حالى كه چنين حركاتى در ابلاغ هيچيک از فرائض الهى به چشم نمى‏ خورد.
==== نکته اول: آخرين اتمام حجت از نظر زمانى ====
با در نظر گرفتن اينكه نزول فرمان‌ها و احكام الهى مثل نماز و روزه مستقيماً يک اتمام حجت نيست، بلكه ابلاغ حكم است، مسئله ولايت از گونه اتمام حجت است؛ زيرا با اعتقاد به [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت]] هم آينده علمى و هم عملى امت تضمين شده است. اين تضمين كلى شامل دانستن امور بسيارى از احكام الهى و نيز اجراى عملى آنهاست. پس مى‌‏توان گفت: آخرين بارى كه خداوند بر مردم اتمام حجت فرموده همين ابلاغ ولايت در غدير بوده كه با وجود آن نيازى به اتمام حجت ديگرى نيست.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref>


اين بدان معنى است كه تحمل اين فريضه بر مردم بسيار گران بود و بهتر همان بود كه اعلام آن هر چه ديرتر باشد تا اين سنگينى كمتر خود نمايى كند و عوارض بعدى را پيش نياورد.
==== نکته دوم: آخرين درجه اتمام حجت ====
اعلام ولایت در مراسم غدیر به عنوان یک رویداد بی‌سابقه و با عظمت، نشان‌دهنده اهمیت این فریضه است. در تاریخ انبیاء، هیچ پیامبری در جمعی به این بزرگی (۱۲۰ هزار نفر) سخنرانی نکرده و برنامه‌ریزی خاصی برای این خطابه در بیابان و ساخت منبر ویژه، حاکی از اهمیت موضوع ولایت است. همچنین، بیعت زبانی و تکرار مردم پس از بیان جمله  {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}} و ارائه توضیحات جامع در مورد ولایت، ویژگی‌های منحصر به فردی در خطابه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله به‌شمار می‌آید.


'''تحليل دوم: اتمام حجت نهايى بر مردم'''
مراسم سه روزه [[بیعت|بيعت]] آن هم به‌صورت يک نفرى كه هر كدام ابتدا در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله بايستند و با او بيعت كنند و سپس در برابر على‏ عليه السلام بايستند و {{متن عربی|السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ}} بگويند و دست بيعت دهند، عظيم‌‏ترين و منظم‏‌ترين برنامه بيعت در طول تاريخ به‌حساب مى‌‏آيد. به قدرى آن برنامه‌ريزى دقیق بود كه در روايات به‌صراحت آمده است كه خبر آن روز به‌عنوان {{متن عربی|يوم الولاية}} به‌سرعت در مناطق مختلف منتشر شد و در شهرها شايع گرديد و به گوش همگان رسيد. حتى عده‌‏اى از غير مسلمانان هم در غدير حضور يافتند و خبر آن تا اقصى نقاط جهان در آن روز يعنى ايران و روم و چين رسيد.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۶؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۳۶؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۲۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۸.</ref>


نگاه به مسئله ابلاغ ولايت در غدير به عنوان آخرين اتمام حجت الهى غير از مسئله آخرين فريضه بودن آن است. در اين نگاه پيگير اين مسئله هستيم كه خداوند به گونه ‏هاى مختلف گفتارى و عملى بر مردم اتمام حجت فرموده است، و ابلاغ ولايت در غدير -  چون كمال دين است -  هم از نظر زمانى و هم از نظر اهميت، در آخرين درجه اتمام حجت الهى است.
چنين برنامه مفصل و با محتوایی در آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله به‌معناى سنگ‌تمام‌گذاشتن در اتمام حجت و اقدام به آن در اعلا درجه بود، چنانكه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير براى احدى عذرى و براى كسى سخنى باقى نگذاشت.<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۲۰، ح۴۷۶.</ref>


در اينجا سه نكته بايد تبيين شود: آخرين اتمام حجت از نظر زمانى، آخرين درجه اتمام حجت، سرّ عظمت آخرين اتمام حجت.
اعتراض [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهرى]] كه به نمايندگى از منكران ولايت رو در روى خدا ايستاد و گفت: «خدايا، عذابت را خريدارم، ولى امر ولايت تو را نمى‏‌پذيرم»، و پاسخ فورى خداوند كه با عذاب آسمانى او را هلاک كرد، به‌خوبى سخن امام رضا عليه السلام را روشن مى‏‌کند كه فرمود: مَثَل مؤمنان در قبول ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير خم مَثَل فرشتگان در سجودشان مقابل حضرت آدم ‏عليه السلام است، و مَثَل كسانى كه در روز غدير از قبول ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سر باز زدند مثل ابليس است؛ و در اين روز اين آيه نازل شده است: «امروز دینتان را کامل کردم...».<ref>الاقبال، ج۲، ص۲۶۲.</ref>


'''۱. آخرين اتمام حجت از نظر زمانى'''
يعنى در روز غدير چنان حجت تمام شد و چنان اين اتمام حجت همه‌جانبه بود كه هركس سر تعظيم فرود آورد با علم و آگاهى بود و هر كس از پذيرش آن سر بر تافت از روى علم و آگاهى بود؛ همچون شيطان كه با علم و آگاهى از فرمان خدا سر بر تافت و تا ابد رانده درگاه پروردگار گشت. امام باقر عليه السلام در بيان كامل‌شدن دين به اين نكته اشاره می‌فرمايد كه هيچ جاهلى بعد از آن باقى نماند و همه آگاهانه عمل مى‏‌كردند و مى‏‌كنند: پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت در حالى كه دين را كامل كرده بود و راه نجات را براى شما روشن فرموده بود، و براى هيچ جاهلى حجتى باقى نگذاشته بود. بنابراين هركس ناآگاه باشد يا خود را به ناآگاهى بزند يا انكار نمايد يا فراموش كند يا خود را به فراموشى بزند، حسابش با خدا خواهد بود.<ref>بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۳۷، ح۳۹.</ref>


با در نظر گرفتن اينكه نزول فرامين و احكام الهى مثل نماز و روزه مستقيماً يک اتمام حجت نيست بلكه ابلاغ حكم است، مسئله ولايت از گونه اتمام حجت است؛ زيرا با اعتقاد به ولايت هم آينده علمى و هم عملى امت تضمين شده است و اين تضمين كلى شامل دانستن امور بسيارى از احكام الهى و نيز اجراى عملى آنهاست.
==== نکته سوم: سِرِّ عظمتِ آخرين اتمام حجت ====
عظمت اتمام حجت در غدیر به معرفی [[معصومین علیهم السلام|دوازده امام علیهم السلام]] برمی‌گردد که در علم، عصمت و سایر ویژگی‌ها مشابه پیامبر صلى الله عليه و آله هستند و قادر به برآوردن نیازهای بشر تا پایان دنیا می‌باشند. این معرفی به‌معنای استمرار حضور پیامبر صلى الله عليه و آله در نسل‌های آینده است. بدین ترتیب، اسلام در غدیر به کمال رسید و هیچ عذری برای مردم باقی نماند. بنابراین، غدیر به‌عنوان بزرگ‌ترین اتمام حجت، نشان‌دهنده تکمیل دین و عدم پذیرش عذر از سوی خداوند است.  


لذا مى ‏توان گفت: آخرين بارى كه خداوند بر مردم اتمام حجت فرموده همين ابلاغ ولايت در غدير بوده كه با وجود آن نيازى به اتمام حجت ديگرى نيست.
[[امام رضا عليه السلام]] اين نكته را با صراحت تمام چنين بيان مى‌‏فرمايد: خداوند پيامبرش را قبض روح نكرد تا آنگاه كه دينش را كامل فرمود... و در حجةالوداع -كه در آخر عمر حضرت بود-  اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم»؛ مسئله امامت از كمال دين است. و پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا نرفت تا آنكه معارف دين را براى امتش بيان كرد و راه را برايشان واضح نمود و آنان را براى پيمودن راه حق آماده كرد و رفت. پس هركس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را ردّ كرده، و هر كس كتاب اللَّه را ردّ كند به خداوند كافر شده است.<ref>الايضاح، ص۵۹؛ الكافى، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹؛ معانى الاخبار، ص۹۶؛ كمال الدين، ج۲، ص۶۷۵-۶۷۶؛ عيون الاخبار، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ الامالى للصدوق، ص۶۷۴-۶۷۵، ح۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۳؛ وسائل الشيعه، ج۲۸، ص۳۵۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۱.</ref>


'''۲. آخرين درجه اتمام حجت'''
[[امام صادق‏ عليه السلام]] تصريح فرموده كه آنچه از خدا و رسول ‏صلى الله عليه و آله رسيده پاسخگوى تمام نيازهاى بشر است. حضرت به اتمام حجت خدا با آيه اكمال استناد مى‌‏فرمايد: چيزى نيست كه فرزندان آدم بدان نياز داشته باشند، مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسول صادر شده است، و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمی‌کرد. راوى پرسيد: خداوند به چه چيزى اتمام حجت فرموده؟ امام صادق‏ عليه السلام فرمود: كلام خدا «امروز دینتان را کامل کردم...». اگر سنت‏‌ها و فرائض و آنچه مردم بدان نياز دارند را كامل نكرده، پس با چه چيزى اتمام حجت فرموده است.<ref>بصائر الدرجات، ص۵۱۷، ح۵۰.</ref>


براى رسيدن به اين نتيجه كه اعلان ولايت در آخرين درجه عظمت برگزار شده، با نگاهى به مراسم غدير مى‏توان دريافت كه آن برنامه ريزى پر ماجرا براى يک اتمام حجت عادى نيست. در تاريخ شش هزار ساله انبياء عليهم السلام تا آن روز هيچ پيامبرى در مجلسى با صد و بيست هزار مستمع كه همه او را ببينند و صدايش را بشنوند سخنرانى نكرده است.
امام صادق ‏عليه السلام منظورى از بيان همه احكام الهى دارد، و گرنه در ظاهر مشخص است كه بسيارى از مسائل دين در فرصت كوتاه عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ناگفته ماند. البته همه احكام و معارف الهى در قرآن نهفته است، ولى تا استخراج‌كننده مطمئن آن نباشد گويا به مردم نرسيده است. آرى با نصب امامانى كه اين معارف را با علم متصل به علم الهى بيان مى‌‏كنند گويا در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله همه معارف و احكام به مردم ابلاغ شده است.


از سوى ديگر برنامه‏ ريزى اين خطابه در بيابان و ساختن آن منبر استثنايى و سپس ايستادن پيامبر و على‏ عليهما السلام بر فراز آن [[سخنرانی|منبر]] و يک ساعت تمام به حالت ايستاده سخنرانى نمودن، شكل بى‏ سابقه ‏اى در طول عمر پيامبر صلى الله عليه و آله است.
اين رمز الهى‌بودن شيعه است كه آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله حديث نداشته باشد از دوازده امام معصوم ‏عليهم السلام دريافت مى‏‌كند، ولى غير شيعه دست به دامان قياس و استحسان مى‌‏شوند، چرا كه با نپذيرفتن امامان راه ديگرى ندارند. امام باقر عليه السلام در دمشق وقتى خليفه اموى را مفتضح كرد و نمونه‌‏اى از جایگاه علم امامت را به او نشان داد، با استناد به آيه اكمال چنين فرمود: مائيم كسانى كه كمال و تمام را به ارث مى‏‌بريم، همان كه خداوند آنها را بر پيامبرش نازل كرد آنجا كه مى‏‌فرمايد: «امروز دینتان را برای شکا کامل کردم...»، و زمين خالى نمی‌‏ماند از كسى كه چنين امورى در او كامل باشد، كه ديگران از رسيدن به آن كمال عاجزند.<ref>دلائل الإمامه، ص۲۳۵؛ نوادر المعجزات، ص۲۷۸؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۷۹.</ref>


همچنين بلند كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با دو دست كه پاهاى حضرت تا محاذى زانوان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار بگيرد و در آن حال «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» گفتن، و از فراز منبر جملاتى را به عنوان بيعت لسانى مطرح كردن و تكرار مردم بعد از آن حضرت، همه اينها برخوردهاى تازه با منبر و سخنرانى بود كه مردم براى اولين بار مى‏ ديدند.
=== تحليل سوم: ريشه اصلى كمال دين ===
با قطع نظر از ديدگاه اتمام حجت در غدير، بايد تلاش کرد كه لُبّ مطلب در اين مراسم به دست داده شود و نقطه مركزى كمال دين روشن شود. تا هميشه بشر به آن اتکا کند و از لغزش‌‏ها و انحرافات مصون بمانيم. در اينجا دو نكته قابل ملاحظه است:


بيانات بسيار مفصل در همه جوانبِ «ولايت» در طول يک ساعت، به حدى كه هيچ ابهامى نماند، نيز گونه ‏اى منحصر به فرد در خطابه ‏هاى پيامبر صلى الله عليه و آله است.
=== نقطه اصلى ولايت ===
نقطه مرکزی کمال دین، «صاحب اختیاری دوازده امام علیهم السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله» است که اعتقاد مسلمانان را شکل می‌دهد و از سه رکن تشکیل شده است: «صاحب اختیاری»، «[[معصومین علیهم السلام|دوازده امام علیهم السلام]]» و «بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله». هرگونه نقص در این ارکان، به عدم درک صحیح از اصل ولایت منجر می‌شود. افرادی که علی علیه السلام را به‌عنوان خلیفه چهارم یا تنها برخی از امامان را قبول دارند، در یکی از ارکان ناقص هستند و این اعتقادات با غدیر همخوانی ندارد. غدیر به‌طور خاص برای اعلام صاحب اختیاری امامان و تکمیل دین تشکیل شده است و این امر به‌عنوان قوام ولایت شناخته می‌شود.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶.</ref>


مراسم سه روزه بيعت آن هم به صورت يک نفرى كه هر كدام ابتدا در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله بايستند و با او بيعت كنند و سپس در برابر على‏ عليه السلام بايستند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند و دست بيعت دهند، عظيم ‏ترين و منظم‏ ترين برنامه بيعت در طول تاريخ به حساب مى ‏آيد.
=== آثار ولايت ===
پذيرفتن صاحب اختيار بودن امامان‏ عليهم السلام آثار و لوازمى دارد كه كاشف از وجود حقيقى آن در اعتقاد قلبى يک مسلمان است. اين آثار در واقع جلوه‌ها [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت]] است كه اين‌گونه خود را نشان مى‏‌دهد. يكى از بارزترين آثار ولايت داشتن محبت نسبت به صاحبان ولايت و برائت و بيزارى از دشمنان ايشان است. در اين زمينه احاديث بسيارى وارد شده كه نمونه ‏هايى از آنها ذكر مى‏‌شود:


به قدرى آن برنامه ‏ريزى عجيب و غير منتظره و فوق ‏العاده بود كه در روايات به صراحت آمده است كه خبر آن روز به عنوان «يوم الولاية» به سرعت در مناطق مختلف منتشر شد و در شهرها شايع گرديد و به گوش همگان رسيد. حتى عده ‏اى از غير مسلمانان هم در غدير حضور يافتند، و خبر آن تا اقصى نقاط جهان در آن روز يعنى ايران و روم و چين رسيد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۶ و ج ۳۹ ص ۳۳۶ و ج ۴۱ ص ۲۲۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۸ .</ref>
* خداوند ايمان بنده‌‏اى را نمى‏‌پذيرد جز با ولايت على و بيزارى از دشمنانش.<ref>بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۲۹.</ref>
* خدا از هيچ بنده‏‌اى حسنه‌‏اى قبول نمى‌‏كند تا از او درباره محبت على بن ابى‏‌طالب‏ عليه السلام سؤال كند.<ref>بحارالانوار، ج۱۶، ص۳۱۸، ح۷.</ref>
* خداوند از بندگان اعمال صالحى را كه انجام مى ‏دهند نمى‏ پذيرد هنگامى كه صاحب اختيارى امام ظالمى را بپذيرند كه از سوى خدا تعيين نشده است.<ref>بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۳، ح۷.</ref>
* خداوند در روز قيامت از بندگان نمى‌‏پذيرد جز اين دينى كه شما به آن اعتقاد داريد.<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۴۸.</ref>


چنين برنامه مفصل با محتواى قوى در آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله به معناى سنگ تمام در اتمام حجت و اقدام به آن در اعلا درجه بود، چنانكه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: ما عَلِمْتُ انَّ رَسُولَ الله‏ صلى الله عليه وآله تَرَكَ يَوْمَ الْغَديرِ لاحَدٍ حُجَّةً وَ لا لِقائِلٍ مَقالاً : پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير براى احدى عذرى و براى كسى سخنى باقى نگذاشت.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵ ح ۴۷۶.</ref>
=== تحليل چهارم: جشن اكمال دين ===
گاهى سؤال و سخن یک مخالف ذهن را نسبت به نكته‏ بيدار مى‌‏كند. شايد اگر آن يهوديان اين جهت را نزد دشمن معروف غدير يعنى عمر بن الخطاب مطرح نمى‌‏كردند ما هم متوجه حساسيت آن نمى‌‏شديم و به اهميت فوق‏ العاده آن پى نمى‌‏برديم.


مسئله حارث فهرى كه به نمايندگى از منكرين ولايت رو در روى خدا ايستاد و گفت: «خدايا، عذابت را خريدارم ولى امر ولايت تو را نمى‏ پذيرم»، و پاسخ فورى خداوند كه با عذاب آسمانى او را هلاک كرد و همه آن منظره را ديدند، به خوبى فرمايش امام رضا عليه السلام را به ما مى‏ فهماند كه فرمود:
يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}} بر ما يهوديان نازل شده بود و ما روز نزول آن را مى‌دانستيم، آن روز را عيد خود قرار مى‌داديم.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.</ref>


مَثَلُ الْمُؤْمِنينَ فى قَبُولِهِمْ وِلاءَ اميرِالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام فى يَوْمِ غَديرِ خُمٍّ كَمَثَلِ الْمَلائِكَةِ فى سُجُودِهِمْ لِآدَمَ‏ عليه السلام، وَ مَثَلُ مَنْ ابى وِلايَةَ اميرِالْمُؤْمِنينَ‏ عليه السلام فى يَوْمِ الْغَديرِ مَثَلُ ابْليسَ، وَ فى هذَا الْيَوْمَ انْزِلَتْ هذِهِ الْآيَةِ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...»:
صاحبان هر دینی باید مهم‌ترین روز جشن خود را به‌عنوان روز کمال دینشان انتخاب کنند، که در آن خداوند تأیید نهایی را بر دین آنان صادر کرده است. در حالی که یهودیت و مسیحیت سندی برای کامل‌شدن دین خود ندارند، مسلمانان در قرآن نه تنها سند کمال دین را دارند، بلکه روز نزول تأیید نهایی خداوند بر اسلام را نیز به وضوح می‌شناسند؛ آن روز غدير است كه خداوند آیه اکمال را در آن روز فرستاده است.


مَثَل مؤمنين در قبول ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير خم مَثَل ملائكه در سجودشان مقابل حضرت آدم ‏عليه السلام است، و مَثَل كسانى كه در روز غدير از قبول ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سر باز زدند مثل ابليس است؛ و در اين روز اين آيه نازل شده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...».<ref>الاقبال: ج ۲ ص ۲۶۳.</ref>
پيامبر صلى الله عليه و آله كه غدير را بهخاطر كمال دين بالاترين عيد معرفى كرده است: روز غدير خم مهم‌ترين عيد امت من است ...، و آن روزى است كه خداوند دين را در آن كامل كرد و نعمت را در آن روز بر امتم تمام نمود و اسلام را به‌عنوان دين آنان راضى شد.<ref>الامالى للصدوق، ص۱۲۵؛ بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۱۰، ح۲.</ref>  


يعنى در روز غدير چنان حجت تمام شد و چنان اين اتمام حجت همه جانبه بود كه هر كس سر تعظيم فرود آورد با علم و آگاهى بود، و هر كس از پذيرش آن سر بر تافت از روى علم و آگاهى بود، همچون شيطان كه با علم و آگاهى از فرمان خدا سر بر تافت و تا ابد رانده درگاه پروردگار گشت.
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همين نكته را با اشاره به ثمره آن بيان مى‏‌فرمايد كه كامل‌شدن دين باعث چشم‌روشنى دینداران خواهد بود و چه جشنى شيرين‌‏تر از آنكه انسان در روز روشنى چشم خود جشن بگيرد. اين مطلب را حضرت در جشن غديرى كه بعد از ۲۵ سال براى اولين بار در كوفه گرفته شد چنين بيان فرمود: خداوند دين خود را كامل كرد و چشم پيامبرش و مؤمنان و پيروان اسلام را روشن فرمود...، و وعده نيک خدا بر صابرين به انجام رسيد.<ref>مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۵۵؛ بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۱۵. </ref>


امام باقر عليه السلام در بيان كامل شدن دين به اين نكته اشاره مى‏فرمايد كه هيچ جاهلى بعد از آن باقى نماند و همه آگاهانه عمل مى‏ كردند و مى‏ كنند:
امام صادق‏ عليه السلام عيدبودن اين روز را به نزول چنين آيه‌‏اى نسبت مى‌دهد و در پاسخ كسى كه از حضرت مى‌پرسد: آيا مسلمانان عيدى با فضيلت‌تر از فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ می‌‏فرمايد: آرى، با فضيلت‏‌ترين و با عظمت‏‌ترين و شريف‏‌ترين آنها نزد خداوند روزى است كه خداوند در آن دين را كامل كرد و اين آيه را بر پيامبرش نازل فرمود: {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}}. و آن روزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله على را به‌عنوان عَلَم و علامت براى مردم منصوب فرمود و درباره او مطالبى نازل شد و دين در آن روز كامل شد و نعمت بر مؤمنان به اعلاترين درجه رسيد.<ref>تفسير فرات الکوفی، ص۱۱۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۹، ح۴۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۵، ح۲۱۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۰، ح۲۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج۶، ص۲۷۸، ح۴.</ref>


قَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله وَ قَدْ اكْمَلَ الدّينَ وَ بَيَّنَ لَكُمْ سَبيلَ الْمَخْرَجِ، فَلَمْ يَتْرُكْ لِجاهِلٍ حُجَّةً. فَمَنْ جَهِلَ اوْ تَجاهَلَ اوْ انْكَرَ اوْ نَسِىَ اوْ تَناسى فَعَلَى اللَّه حِسابُهُ:
اين باور آنگاه عميق‌‏تر مى‏‌شود كه دانسته شود پيامبران هم پيشاپيش اين روز را جشن مى‏‌گرفته‏‌اند؛ چنانكه امام صادق‏ عليه السلام مى‌فرمايد: خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده، مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.<ref>عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۴.</ref>


پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت در حالى كه دين را كامل كرده بود و راه نجات را براى شما روشن فرموده بود، و براى هيچ جاهلى حجتى باقى نگذاشته بود. بنابراين هر كس ناآگاه باشد يا خود را به ناآگاهى بزند يا انكار نمايد يا فراموش كند يا خود را به فراموشى بزند، حسابش با خدا خواهد بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۵۳۷ ح ۳۹.</ref>
و اين اعتقاد زمانى به اوج خود مى‏‌رسد كه دانسته شود اين روز را فرشتگان و اهل آسمان‌ها جشن مى‌گيرند؛ چنانكه امام صادق ‏عليه السلام مى‏‌فرمايد: روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۱.</ref> همچنین، مى‌‏فرمايد: و نام روز عيد غدير در آسمان‏‌ها روز عهد معهود است.<ref>عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۴.</ref> نیز مى‌‏فرمايد: در روز غدير تختى از كرامت خداوند مقابل بيت المعمور قرار مى‏‌دهند و همه فرشتگان كنار آن جمع می‌‏شوند و جشن عظيم غدير را بر پا مى‏‌كنند.<ref>عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۲.</ref> همچنین، براى نشان‌دادن بالاترين درجه فضيلت مى‌فرمايد: شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت‌تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم!<ref>عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۵.</ref>


'''۳. سِرِّ عظمتِ آخرين اتمام حجت'''
#


با اذعان به عظمت و شكوه بى‏نظير اتمام حجت در غدير، بايد ديد اسرار عظمت آن چيست و كدام مشكل كليدى در غدير از ميان برداشته شده و قفل آن مشكل با كدام كليد باز شده است.
== پانویس ==
 
{{پانویس}}
تمام اسرار اين اتمام حجت بزرگ در غدير را مى ‏توان چنين خلاصه كرد:
 
معرفى امامانى كه در مقام علم و عصمت و ساير شئون همانند پيامبرند و قادر به برآوردن همه نيازهاى بشرند و تا آخرين روز دنيا چنين خواهند بود.
 
اين به معناى حضور شخص پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان تمام نسل‏ هاى آينده بشريت است. آيا مردم مى ‏توانند بالاتر از اين از خدا درخواستى داشته باشند؟!
 
اگر فرض كنيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله تا آخرين روز دنيا زنده مى ‏ماند و هر روز جلوه ‏اى از انوار معارف دينش را بيان مى‏ كرد، آيا باز هم براى كسى عذرى باقى مى‏ ماند؟ اينک دوازده امام ‏عليهم السلام به ترتيب در جاى او قرار گرفته‏ اند و داراى همه شئون او هستند، به گونه‏ اى كه گويا خود او حاضر است.
 
اين عظيم‏ ترين فرض اتمام حجت است كه در غدير با معرفى امامان تحقق پذيرفته است، و از همين ديدگاه است كه اسلام در غدير حقيقتاً كامل شده و در اين باره از هيچ كس عذرى پذيرفته نيست. امام رضا عليه السلام اين نكته را با صراحت تمام چنين بيان مى‏فرمايد:
 
انَّ اللَّه لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ حَتّى اكْمَلَ لَهُ الدّينَ ... . وَ انْزَلَ فى حَجَّةِ الْوِداعِ -  وَ هِىَ فى آخِرِ عُمْرِهِ -  : «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً». وَ امْرُ الامامَةِ مِنْ تَمامِ الدّينِ. وَ لَمْ يَمْضِ‏ صلى الله عليه وآله حَتّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعالِمَ دينِهِمْ وَ اوْضَحَ لَهُمْ سَبيلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلى قَصْدِ سَبيلِ الْحَقِّ. فَمَنْ زَعَمَ انَّ اللَّه لَمْ يَكْمُلْ دينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتابَ اللَّه، وَ مَنْ رَدَّ كِتابَ اللَّه فَهُوَ كافِرٌ بِهِ:
 
خداوند پيامبرش را قبض روح نكرد تا آنگاه كه دينش را كامل فرمود ... . و در حجةالوداع -  كه در آخر عمر حضرت بود -  اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»؛ مسئله امامت از كمال دين است. و پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا نرفت تا آنكه معارف دين را براى امتش بيان كرد و راه را برايشان واضح نمود و آنان را براى پيمودن راه حق آماده كرد و رفت. پس هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را ردّ كرده، و هر كس كتاب اللَّه را ردّ كند به خداوند كافر شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۱۲۱. الاحتجاج: ج ۲ ص ۲۲۶. الايضاح (ابن شاذان): ص ۵۹ . معانى الاخبار: ص ۹۶. وسائل الشيعة: ج ۲۸ ص ۳۵۳. كمال الدين: ص ۶۷۶ . الكافى: ج ۱ ص ۱۹۸. عيون الاخبار: ج ۲ ص ۱۹۶. امالى الصدوق: ص ۷۷۴ ح ۱.</ref>
 
امام صادق‏ عليه السلام تصريح فرموده كه آنچه از خدا و رسول ‏صلى الله عليه و آله رسيده پاسخگوى تمام نيازهاى بشر است. حضرت به اتمام حجت خدا با آيه اكمال استناد مى ‏فرمايد:
 
ما مِنْ شَىْ‏ءٍ يَحْتاجُ الَيْهِ وُلْدُ آدَمَ الاّ وَ قَدْ خَرَجَتْ فيهِ السُّنَّةُ مِنَ اللَّه وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ لَوْ لا ذلِكَ مَا احْتَجَّ. فَقالَ: بِمَا احْتَجَّ؟ فَقالَ ابُو عَبْدِاللَّه‏ عليه السلام: قَوْلُهُ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً». فَلَوْ لَمْ يَكْمُلْ سُنَنَهُ وَ فَرائِضَهُ وَ ما يَحْتاجُ الَيْهِ النّاسُ، بِمَا احْتَجَّ بِهِ؟!
 
چيزى نيست كه فرزندان آدم بدان نياز داشته باشند مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسول صادر شده است، و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمى‏كرد. راوى پرسيد: خداوند به چه چيزى اتمام حجت فرموده؟ امام صادق‏ عليه السلام فرمود: كلام خدا «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...». اگر سنت‏ ها و فرائض و آنچه مردم بدان نياز دارند را كامل نكرده، پس با چه چيزى اتمام حجت فرموده؟<ref>بصائر الدرجات: ص ۵۳۸ ح ۵۰ . مختصر البصائر: ص ۶۶ .</ref>
 
شكى نيست كه امام صادق ‏عليه السلام منظورى از بيان همه احكام الهى دارد، و گرنه در ظاهر همه مى‏دانيم كه بسيارى از مسائل دين در فرصت كوتاه عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ناگفته ماند. البته همه احكام و معارف الهى در قرآن نهفته است، ولى تا استخراج كننده مطمئن آن نباشد گويا به مردم نرسيده است.
 
آرى با نصب امامانى كه اين معارف را با سينه ‏اى متصل به اقيانوس بيكران علم الهى بيان مى ‏كنند گويا در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله همه معارف و احكام به مردم ابلاغ شده است.
 
اين رمز الهى بودن دين شيعه است كه آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله حديث نداشته باشند به درگاه دوازده امام معصوم ‏عليهم السلام پناه مى‏برند و پاسخى مطمئن دريافت مى‏ كنند، ولى غير شيعه دست به دامان قياس و استحسان مى ‏شوند، چرا كه با نپذيرفتن امامان راه ديگرى ندارند و درى به سوى فرامين الهى نمى ‏يابند.
 
امام باقر عليه السلام در دمشق وقتى خليفه اموى را مفتضح كرد و نمونه ‏اى از كامل عيار بودن مقام امامت را به او نشان داد، با استناد به آيه اكمال چنين فرمود: انّا نَحْنُ نَتَوارَثُ الْكَمالَ وَ التَّمامَ اللَّذَيْنِ انْزَلَهُمَا اللَّه عَلى نَبِيِّهِ فى قَوْلِهِ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، وَ الارْضُ لا تَخْلُو مِمَّنْ يَكْمُلُ هذِهِ الامُورَ الَّتى يَقْصُرُ غَيْرُنا عَنْها:
 
مائيم كسانى كه كمال و تمام را به ارث مى‏ بريم، همان كه خداوند آنها را بر پيامبرش نازل كرد آنجا كه مى‏ فرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...»، و زمين خالى نمى‏ماند از كسى كه چنين امورى در او كامل باشد، كه ديگران از رسيدن به آن كمال عاجزند.<ref>بحار الانوار: ج ۶۹ ص ۱۸۳. مستدرك الوسائل: ج ۱۴ ص ۷۹. دلائل الإمامة: ص ۲۳۵. نوادر المعجزات: ص ۱۳۰.</ref>
 
'''تحليل سوم: ريشه اصلى كمال دين'''
 
از ديدگاه اتمام حجت در غدير كه بگذريم بايد واقعاً در صدد باشيم كه لُبّ مطلب در اين مراسم عظيم را به دست آوريم و نقطه مركزى كمال دين را پيدا كنيم، تا هميشه چشم دل را به آن سو داشته باشيم و از لغزش‏ها و انحرافات مصون بمانيم. در اينجا دو نكته قابل ملاحظه است: يكى نقطه اصلى ولايت و ديگرى آثار آن.
 
'''۱. نقطه اصلى ولايت'''
 
نقطه مركزى كمال دين «صاحب اختيارى دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله» است. بر گِرد اين نقطه، ثمرات و نتايج بسيارى هواهد بود و اعتقاد يک مسلمان را مى‏ سازد.
 
اين نقطه اصلى از سه ركن تشكيل يافته است: «صاحب اختيارى» و «دوازده امام ‏عليهم السلام» و «بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله»، و هر يک از اينها ناقص باشد صاحب آن هنوز اصل ولايت را نيافته تا چه رسد به ثمرات آن.
 
بنابراين كسانى كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند در ركن سوم ناقص ‏اند و اصلاً با غدير كارى ندارند و دقيقاً ضد آن را در اعتقاد خود جاى داده ‏اند، چرا كه على ‏عليه السلام بلافاصله بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله صاحب اختيار مردم است.
 
اگر على ‏عليه السلام دقيقاً شئون پيامبر صلى الله عليه و آله را دارد، پس سه نفر قبل از او كه مقام او را غصب كردند نه در علم و نه در عصمت هرگز نمى ‏توانستند جاى آن حضرت قرار بگيرند و پاسخگوى نيازهاى مردم باشند.
 
همچنين كسانى كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله فقط على‏ عليه السلام را و يا تا امام چهارم‏ عليه السلام و يا تا امام ششم ‏عليه السلام را قبول دارند و يا امام دوازدهم ‏عليه السلام را قبول ندارند، اينان در ركن دوم ناقص ‏اند و چنين اعتقادى منشعب از غدير نيست، چرا كه در غدير همه دوازده امام‏ عليهم السلام به عنوان نور واحد تا آخرين روز دنيا معرفى شده ‏اند.
 
از سوى ديگر كسانى كه دوازده امام ‏عليهم السلام را به عنوان انسان‏ هايى عالم و وارسته قبول دارند ولى آنان را صاحب اختيار مطلق خود نمى‏ دانند در ركن اول ناقصند، و غدير هرگز داعى بر معرفى امامان به اين معنى نداشته است، چرا كه با ظهور علم و عملشان طبعاً مردم ايشان را مى‏ شناسند و نيازى به معرفى در آن مراسم عظيم نيست. آنچه غدير براى آن تشكيل شد و دين با آن كامل شد اعلام صاحب اختيارى امامان‏ عليهم السلام بود كه قِوام ولايت با همين است.
 
'''۲. آثار ولايت'''
 
پذيرفتن صاحب اختيار بودن امامان‏ عليهم السلام آثار و لوازمى دارد كه كاشف از وجود حقيقى آن در اعتقاد قلبى يک مسلمان است. اين آثار در واقع جلوه ‏ها و اشعه‏ هاى تابناک ولايت است كه اين گونه خود را نشان مى‏ دهد. يكى از بارزترين آثار ولايت داشتن محبت نسبت به صاحبان ولايت و برائت و بيزارى از دشمنان ايشان است. در اين زمينه احاديث بسيارى وارد شده كه نمونه ‏هايى از آنها ذكر مى‏ شود:
 
لا يَقْبَلُ اللَّه ايمانَ عَبْدٍ الاّ بِوِلايَتِهِ وَ الْبَرائَةِ مِنْ اعْدائِهِ<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۲۹.</ref>: خداوند ايمان بنده ‏اى را نمى‏ پذيرد جز با ولايت على و بيزارى از دشمنانش.
 
لا يَقْبَلُ اللَّه مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتّى يَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ‏ عليه السلام<ref>بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۳۱۸ ح ۷.</ref>: خدا از هيچ بنده‏ اى حسنه ‏اى قبول نمى ‏كند تا از او درباره محبت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام سؤال كند.
 
لا يَقْبَلُ اللَّه مِنَ الْعِبادِ الاعْمالَ الصّالِحَةَ الَّتى يَعْمَلُونَها اذا تَوَلَّوْا الامامَ الْجائِرَ الَّذى لَيْسَ مِنَ اللَّه تَعالى<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۴۳ ح ۷.</ref>: خداوند از بندگان اعمال صالحى را كه انجام مى ‏دهند نمى‏ پذيرد هنگامى كه صاحب اختيارى امام ظالمى را بپذيرند كه از سوى خدا تعيين نشده است.
 
با توجه به همين ريشه كمال دين است كه امام صادق ‏عليه السلام به شيعيان مى‏ فرمايد: لا يَقْبَلُ اللَّه مِنَ الْعِبادِ يَوْمَ الْقِيامَةِ الاّ هذَا الدّينَ الَّذى انْتُمْ عَلَيْهِ: خداوند در روز قيامت از بندگان نمى ‏پذيرد جز اين دينى كه شما به آن اعتقاد داريد.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۱۴۸.</ref>
 
'''تحليل چهارم: جشن اكمال دين'''
 
گاهى سؤال و سخن يك مخالف ذهن انسان را نسبت به نكته‏ اى بيدار مى ‏كند. شايد اگر آن يهوديان اين جهت را نزد دشمن معروف غدير يعنى عمر بن الخطاب مطرح نمى ‏كردند ما هم متوجه حساسيت آن نمى ‏شديم و به اهميت فوق‏ العاده آن پى نمى ‏برديم.
 
يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» بر ما يهوديان نازل شده بود و ما روز نزول آن را مى دانستيم، آن روز را عيد خود قرار مى ‏داديم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۶.</ref>
 
صاحبان هر دينى وقتى به عنوان آن اعتقاد به مجموعه خود توجه كنند، به خوبى در مى ‏يابند كه بالاترين عيد و جشنشان بايد مهم‏ ترين روزى باشد كه با دين آنان ارتباط دارد، و آن روزى خواهد بود كه دينشان به اعلا درجه كمال برسد و از طرف خداوند امضاى نهايى بر آن زده شود.
 
از اين ديدگاه يهوديت و مسيحيت سندى براى كامل شدن دينشان ندارند؛ ولى ما مسلمانان در متن قرآن نه فقط سند كامل شدن دينمان را داريم بلكه رضايت و امضاى پروردگار را هم از اسلام به صراحت در دست داريم و روز نزول اين تأييد نهايىِ خدا را هم خوب مى‏ دانيم؛ و آن روز غدير است كه خداوند لوح «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را بدست پيامبرش داد و امضاى «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» را بر پاى آن گذاشت.
 
با اين مقدمه گوش مى‏ سپاريم به كلام پيامبر صلى الله عليه و آله كه غدير را به خاطر كمال دين بالاترين عيد معرفى كرد:
 
يَوْمُ غَديرِ خُمٍّ افْضَلُ اعْيادِ امَّتى ... ، وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذى اكْمَلَ اللَّه فيهِ الدّينَ وَ اتَمَّ عَلى امَّتى فيهِ النِّعْمَةَ وَ رَضِىَ لَهُمُ الاسْلامَ ديناً: روز غدير خم مهمترين عيد امت من است ... ، و آن روزى است كه خداوند دين را در آن كامل كرد و نعمت را در آن روز بر امتم تمام نمود و اسلام را به عنوان دين آنان راضى شد.<ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۰ ح ۲. امالى الصدوق: ص ۷۶.</ref>
 
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همين نكته را با اشاره به ثمره آن بيان مى‏ فرمايد كه كامل شدن دين باعث چشم روشنى متديّنين خواهد بود و چه جشنى شيرين‏تر از آنكه انسان در روز روشنى چشم خود جشن بگيرد.
 
اين مطلب را حضرت در جشن غديرى كه بعد از ۲۵ سال براى اولين بار در كوفه گرفته شد چنين بيان فرمود: فَكَمَّلَ اللَّه دينَهُ وَ اقَرَّ عَيْنَ نَبِيِّهِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُتابِعينَ ...  وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّه الْحُسْنى عَلَى الصّابِرينَ: خداوند دين خود را كامل كرد و چشم پيامبرش و مؤمنين و پيروان اسلام را روشن فرمود ... ، و وعده نيک خدا بر صابرين به انجام رسيد.<ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۵. مصباح المتهجد: ص ۵۲۴ .</ref>
 
امام صادق‏ عليه السلام عيد بودن اين روز را به نزول چنين آيه ‏اى نسبت مى‏دهد و در پاسخ كسى كه از حضرت مى ‏پرسد: آيا مسلمانان عيدى با فضيلت تر از فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ مى‏فرمايد: نَعَمْ، افْضَلُها وَ اعْظَمُها وَ اشْرَفُها عِنْدَ اللَّه مَنْزِلَةً هُوَ الْيَوْمُ الَّذى اكْمَلَ اللَّه فيهِ الدّينَ وَ انْزَلَ عَلى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً». ... وَ انَّهُ الْيَوْمَ الَّذى نَصَبَ فيهِ رَسُولُ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله عَلِيّاً لِلنّاسِ عَلَماً وَ انْزِلَ فيهِ ما انْزِلَ وَ كَمَلَ فيهِ الدّينُ وَ تَمَّتْ فيهِ النِّعْمَةُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ:
 
آرى، با فضيلت‏ ترين و با عظمت‏ ترين و شريف‏ ترين آنها نزد خداوند روزى است كه خداوند در آن دين را كامل كرد و اين آيه را بر پيامبرش نازل فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...». و آن روزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله على را به عنوان عَلَم و علامت براى مردم منصوب فرمود و درباره او مطالبى نازل شد و دين در آن روز كامل شد و نعمت بر مؤمنين به اعلاترين درجه رسيد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۵ ح ۲۱۳، ص ۲۱۰ ح ۲۹۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۹ ح ۴۶. تفسير فرات: ص ۱۲. مستدرک الوسائل: ج ۶ ص ۲۷۷ ح ۴.</ref>
 
اين باور آنگاه عميق ‏تر مى‏ شود كه بدانيم پيامبران هم پيشاپيش اين روز را جشن مى‏ گرفته‏ اند، چنانكه امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۴.</ref>
 
و اين اعتقاد در زمانى به اوج خود مى‏ رسد كه بدانيم اين روز را ملائكه و اهل آسمان ‏ها جشن مى ‏گيرند چنانكه امام صادق ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۲۱.</ref>
 
و مى ‏فرمايد: و نام روز عيد غدير در آسمان‏ ها روز عهد معهود است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۴.</ref>
 
و مى ‏فرمايد: در روز غدير تختى از كرامت خداوند مقابل بيت المعمور قرار مى‏ دهند و همه ملائكه كنار آن جمع مى‏شوند و جشن عظيم غدير را بر پا مى‏ كنند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۲۲.</ref>
 
و براى نشان دادن بالاترين درجه فضيلت مى ‏فرمايد: شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت ‏تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۵.</ref>
 
 
'''نام شمارى از راويان نزول آيه اكمال در روز غدير خم'''
 
نزول آيه اكمال در روز غدير خم را شمارى از بزرگان پيشوايان اهل ‏سنت و مشاهير اعيان علماى آنان نقل كرده ‏اند، مانند:
 
۱. احمد بن موسى بن مَردَوَيه اصفهانى
 
۲. احمد بن عبدالله اصفهانى، ابونعيم
 
۳. على بن محمد گلابى، ابوالحسن، ابن‏ مَغازلى
 
۴. موفّق بن احمد خوارزمى، اخطب خوارزم
 
۵. محمد بن على بن ابراهيم نطنزى
 
۶. محمود بن محمد صالحانى، ابوحامد


۷. ابراهيم بن محمد بن مؤيّد حموينى
{{یادداشت}}


==منابع==
{{منابع}}
* '''آیات ولایت: همراه با پاسخ‌گویی به شبهات آیه ولایت'''؛ سید محمد مرتضوی، قم: انتشارات آشیانه مهر، ۱۳۹۳ش.
* '''ابلاغ ولايت، اكمال رسالت: پندارها و پاسخ‏‌ها'''؛ علی جلائيان اکبرنیا، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۹۱ش.
* '''إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات'''؛ محمد بن حسن حر عاملی، تحقیق: علاءالدین اعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۵ق.
* '''الاحتجاج'''؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
* '''از غدير تا الغدير'''؛ محمد کاظمینی، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۲ش.
* '''اسرار غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
* '''الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة'''؛ سید علی بن موسی بن طاووس، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۱۸ق.
* '''اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير'''؛ محمد یثربی، قم: مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی رحمة الله علیه (مرکز تحقیق و نشر آثار فقهاء امامیه)، ۱۳۸۸ش.
* '''الامالی'''؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدباقر کمره‌ای، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
* '''اولین میراث مکتوب از واقعه غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
* '''بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار'''؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
* '''الایضاح'''؛ فضل بن شاذان، تهران: مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بی‌تا.
* '''بر ساحل غدير به انضمام متن كامل خطبه غدير'''؛ رسول عارفیان، مشهد: انتشارات پیوند با امام، ۱۳۸۶ش.
* '''بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله'''؛ محمد بن حسن صفار قمی، محسن بن عباسعلی کوچه‌باغی تبریزی، قم: مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
* '''تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۱ش.
* '''تفسير العياشى'''؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
* '''تفسير فرات الکوفی'''؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
* '''تفسير القمی‏'''؛ على بن ابراهيم‏ قمى، تحقیق: طيّب‏ موسوى جزائرى، قم: دار الكتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
* '''جایگاه غدیر'''؛ محمد دشتی، قم: مؤسسه فرهنگی تحقيقاتی اميرالمؤمنين علیه السلام، ۱۳۸۶ش.
* '''چهارده قرن با غدير (اتمام حجت‌ها، بحث‌های علمی، مناظرات، ميراث مکتوب، شعر و ادب، يادگارها و يادبودها)'''؛ محمدباقر انصاری،‌‌ قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹ش.
* '''حدیث غدیر و مسئله امامت: برگرفته از کتاب‌های پانزده گفتار و امامت و رهبری'''؛ مرتضی مطهری، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۹۵ش.
* '''خلاصه عبقات الانوار: حدیث غدیر'''؛ میرحامدحسین کنتوری، تلخیص: علی حسینی‌‌میلانی، ترجمه: مرتضی نادری، ویراستار: عبدالحسین طالعی؛ تهران: مؤسسه فرهنگی نبأ، ۱۳۹۳ش.
* ''' الدر المنثور في التفسیر المأثور'''؛ عبدالرحمن بن ابی‌بکر سیوطی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
* '''دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام عن أهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام'''؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: آصف فیضی، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۳۸۳ق.
* '''دلائل الامامة'''؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ق.
* '''نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة'''؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق:  باسم محمد اسدی، قم: دلیل ما، ۱۴۲۷ق.
* '''ژرفای غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۳ش.
* '''سخنرانی استثنائی غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
* '''صحیح إبن حبان'''؛ محمد بن حبان، تحقیق: شعیب ارناووط، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ق.
* '''علل الشرائع'''؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، قم: مکتبة الداوری، بی‌تا.
* '''عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال'''؛ عبدالله بن نورالله‏ بحرانى اصفهانى‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى‏، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
* '''عيون أخبار الرضا عليه السلام'''؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران: انتشارات جهان، بی‌تا.
* '''غدیر از زبان مولی'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
*  '''غدیر چشمه زلال ولایت '''؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، ترجمه: حسین اسلامی، قم: یاس زهرا، ۱۳۸۵ش.
* '''غدیر در آینه قرآن: بررسی تاریخی-روایی مسئله خلافت و امامت علی علیه السلام در قرآن و خطابه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله''' علی كورانی عاملی، ترجمه: محمدحسین شمسایی، تهران، انتشارات دستان، ۱۳۸۸ش.
* '''غدیر در قرآن، قرآن در غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
* '''الغدير في الكتاب و السنة و الأدب'''؛ عبدالحسین امینی، قم: مرکز الغدير للدراسات الإسلامية، ۱۴۱۶ق.
* '''فرائد السمطین'''؛ ابراهیم بن محمد حموی جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، ۱۳۹۸ق.
* '''الفضائل'''؛ شاذان بن جبرئیل قمی، قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۳ش.
* '''قبسى از غدير'''؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، ترجمه: فرج‌الله الهی، قم: یاس زهرا علیها‌ السلام، ۱۳۸۴ش.
* '''الکافی'''؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ق.
* '''کتاب سلیم بن قیس الهلالی'''؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاء‌الدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية)، ۱۴۰۷ق.
* '''کمال الدین و تمام النعمة فی اثبات الغیبة و کشف الحیرة'''؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی الکبر غفاری، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۹۵ق.
* '''كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال'''؛ علاءالدین على بن حسام‌الدين متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، بی‌تا.
* '''مائده غدیر: پژوهشی در آیه تبلیغ و اکمال'''؛ مجید جعفرپور، قم: انتشارات بیت‌ الاحزان، ۱۳۹۳ش.
* '''المحاسن'''؛ احمد بن محمد برقی، تحقیق: سید جلال‌الدین محدث ارموی، قم: دار الکتب الإسلامیة، بی‌تا.
* '''مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل'''؛ حسین بن محمدتقی نوری، بیروت: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
* '''مصباح المتهجد'''؛ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: علی‌اصغر مروارید و ابوذر بیدار، بیروت: مؤسسه فقه الشيعه، ۱۴۱۱ق.
* '''معانی الاخبار'''؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی الکبر غفاری، قم: مؤسست النشر الاسلامی، ۱۳۶۱ش.
* '''المناقب'''؛ علی بن محمد بن شافعی (ابن‌مغازلی)، تحقیق: محمدباقر بهبودی، بیروت: دار الأضواء، ۱۴۰۴ق.
* '''المناقب'''؛ الموفق بن احمد بكری مكی حنفی خوارزمی، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ق.
* '''المیزان فی تفسیر القرآن'''؛ سید محمدحسین طباطبایی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۲ق.
* '''نقش غدير در كمال انسان‏‌ها'''؛ محمد اسدى گرمارودى، تهران: کتاب نیستان، ۱۳۸۱ش.
* '''نگاهی بر زیارت غدیریه: زیارت امیرالمومنین علیه السلام در روز عید غدیر به بیان امام هادی علیه السلام'''؛ محمدحسین صفاخواه و عبدالحسین طالعی، تهران: انتشارات سهاره، ۱۳۸۰ش.
* '''نگرشى بر غدير خم'''؛ عبدالصالح انتصاری، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا.
* '''نگرشى نو به غدير'''؛ علی‌اصغر رضوانى، قم: انتشارات عطر عترت، ۱۳۸۹ش.
* '''واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یک‌ماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
* '''وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة'''؛ محمد بن الحسن الحرّ العاملي، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ۱۴۱۶ق.
* '''اليقين باختصاص مولانا علی عليه‌السلام بامرة المؤمنين'''؛ سيد‌ ‎ على بن موسی بن طاووس، تحقیق: محمدباقر انصاری، قم: مؤسسه دار الکتاب الجزائری، ۱۴۱۳ق.
{{پایان منابع}}


 
[[رده:آيات مربوط به اقدامات پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله در غدير]]
اما بيان هر يک از اين موارد:
 
'''۱. احمد بن موسى بن مَردَوَيه اصفهانى، ابوبكر، ابن‏ مَردَوَيه (ت ۳۲۳ -  م ۴۱۰ ق)'''
 
ميرزا محمد بن معتمدخان بدخشى در «مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العبا»: حديث نزول آيه اكمال در واقعه غدير خم را از ابن مردويه از ابوسعيد خُدرى و نيز از عبدالرزاق رَسعَنى از ابن‏ عباس روايت كرده است.<ref>مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العبا عليهم السلام (مخطوط).</ref>
 
'''۲. احمد بن عبدالله اصفهانى، ابونُعَيم'''
 
ابونعيم اصفهانى در «ما نزل من القرآن فى على ‏عليه السلام» نزول آيه اكمال در روز غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.<ref>ما نزل من القرآن فى على‏ عليه السلام (مخطوط).</ref>
 
'''۳. على بن محمد بن خطيب جُلاّبى، ابوالحسن، ابن ‏مَغازلى'''
 
ابن ‏مغازلى در كتاب مناقب خود خبر نزول آيه اكمال در روز غدير خم را همراه با روزه روز غدير به سند خود از ابوهريره نقل كرده است.<ref>مناقب على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام (ابن ‏مغازلى): ص ۱۸.</ref>
 
'''۴. موفّق بن احمد بن ابى‏ سعيد مكّى خوارزمى، اخطب خوارزم'''
 
خوارزمى در كتاب مناقب خود نزول آيه اكمال در واقعه غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.<ref>مناقب على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام (خوارزمى): ص ۸۰ .</ref>
 
'''۵. محمد بن على بن ابراهيم نطنزى، ابوالفتح'''
 
نطنزى در «الخصائص العلوية» نزول آيه اكمال در واقعه غدير را همراه با روزه روز غدير به سند خود نقل كرده است.<ref>الخصائص العلوية (مخطوط).</ref>
 
'''۶. محمود بن محمد صالحانى، ابوحامد'''
 
سيد شهاب‏ الدين احمد در «توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل» پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير گفته كه صالحانى اين خبر را نقل كرده است.<ref>توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل (مخطوط).</ref>
 
'''۷. ابراهيم بن مؤيّد حموينى'''
 
حموينى در «فرائد السمطين» نزول آيه اكمال در روز غدير خم را به اِسناد خود از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.<ref>فرائد السمطين: ج ۱ ص ۷۴.</ref>
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۱۶

آيه ۳ مائده و غدیر
آیه ۳ مائده و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهمائده
شماره آیه۳
جزء۶
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعولایت امیرالمؤمنین عامل اکمال دین و مایه ناامیدی دشمنان آن
ترتیل آیه
1:22
ترجمه صوتی
1:37

آیه ۳ سوره مائده، مشهور به آیه اکمال آیه‌ای نازل‌شده در غدیر که در آن اعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به‌عنوان کامل‌کننده دین، تمام‌کننده نعمت هدایت پروردگار معرفی شده است. این آیه از جمله مهم‏‌ترين و مشهورترين آيات غدير كه در اثناء خطبه غدير بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده است

برخی محققان درباره زمان و مکان نزول آیه ۳ سوره مائده مطالبی عرضه کرده‌اند: اين آيه در روز هيجدهم ذى‌الحجه سال دهم هجرت در منطقه غدير خم پس از اعلان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از فراز منبر غدير نازل شده است. اكثر رواياتى كه در شأن نزول و تفسير اين آيه وارد شده زمان و مكان آن را ذكر كرده‌‏اند و حتى در بعضى روايات نام «غدير» نشانگر زمان و مكان آن با يک كلمه است.

داستان نازل‌شدن آیه ۳ سوره مائده به‌خاطر اهميت آن در چهار مرحله گزارش شده است: اعلام قبل از نزول آيه، نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله، اعلام آيه به مردم، رخدادهای بعد از نزول آيه که اموری چون تکبیر گفتن پیامبر برای اکمال دین را در بر می‌گیرد.

درباره تفسیر آیه ۳ سوره مائده تفسیرهایی از سوی برخی مفسران ارائه شده است: در این آیه مركز تفسیر كلمه Ra bracket.png الْيَوْمَ؛ امروز La bracket.png است. سه نتيجه حول این مفهوم مرکزی قرار گرفته است: يكى «اكمال دين»، ديگرى «اتمام نعمت» و سومى «رضايت پروردگار». چهار قسمت آيه با اينكه هر يک جداگانه حامل پيامى است، ولى به‌گونه‏‌اى منسجم با يكديگر مرتبط است و بايد با هم معنى شود.

درباره تفسیر اکمال دین در این آیه چنین گفته شده است: پیامبر صلی الله علیه و آله اگرچه در زمان خود تلاش زیادی کرد، اما هنوز راهی طولانی برای استخراج و تبیین عمیق‌تر معارف دین باقی مانده بود. ولایت به‌عنوان نقطه اوج دین و خاتم نبوت، دروازه‌ای به‌سوی معارف عمیق‌تر و تکامل نهایی دین است. همچنین، وجود دوازده امام علیهم السلام به‌عنوان صاحبان اختیار مطلق در امور دنیا و آخرت، با علم بی‌پایان خود، ضامن کمال دین و استمرار آن در آینده است.

از سوی برخی محققان، درباره اتمام نعمت در این آیه چنین گفته شده است: خداوند به بشر نعمت‏‌هاى فراوانى ارزانى داشته كه بعضى سازنده فكر اوست مثل بعثت انبياء و علومى كه در اختيار بشر قرار داده است. چنين خدایی نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم به‌حساب نياورده و نعمت‏‌هاى روحى را هم به بزرگى ياد نكرده، و از ميان نعمت‏‌هاى سازنده فكر و اعتقاد هم فقط «ولايت» را حد اعلاى بخشش خويش بر بشر اعلام كرده است. چنانكه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: با ولايت من نعمت‌‏ها بر اين امت به بالاترین درجه رسيد.

درباره راضی شدن به اسلام به عنوان دین در این آیه هم از سوی برخی محققان چنین گفته شده است: «اين است آن اسلامى كه به شما گفته بودم»، و به عبارت ديگر «اين آن دينى است كه نزد من نام اسلام كاملاً بر آن صدق مى‌‏كند». در این معنا، انزجار خداوند از اسلام بدون ولایت نیز نهفته است و اسلام مساوی با تسلیم در برابر ائمه علیهم السلام دانسته شده است.

با تحلیل آیه ۳ سوره مائده این نتایج به دستن داده شده است: اینکه ولايت آخرين فريضه الهی بوده است؛ اینکه غدیر اتمام حجت نهایی خداوند بر مردم بوده است؛ اینکه ریشه اصلی کمال دین ولایت است.

آیه‌ای مربوط به اقدامات پيامبر صلَّى اللّٰه عليه و آله در غدير

آیه ۳ سوره مائده، مشهور به آیه اکمال، از جمله مهم‏‌ترين و مشهورترين آيات غدير كه در اثناء خطبه غدير بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده است.[۱]

بستر نزول آیه ۳ سوره مائده چنین تبیین شده است: آیات زیادی از قرآن در طول سفر پیامبر از مدینه به مکه و بازگشت به آن نازل شده که 21 آیه مستقیماً به موضوع غدیر و پیام آن مربوط است. این آیات نشان‌دهنده پشتوانه الهی و دستور مستقیم خداوند در مراسم غدیر است. برخی آیات به ختم رسالت و آغاز ولایت اشاره دارند و برخی دیگر مردم را برای امتحان بزرگ الهی آماده می‌سازد. همچنین، غدیر به عنوان فتح بزرگ و یأس دشمنان معرفی شده و بر اهمیت ابلاغ ولایت تأکید می‌شود. در نهایت، این آیات کمال دین و اوج نعمت خدا را با ولایت اعلام می‌کنند. اين آيات ۴۹ آيه است و در ۲۱ مورد نازل شده است.[۲]

از جمله این آیات، بخشی از آیه ۳ سوره مائده است: Ra bracket.png الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً؛ امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم La bracket.png.

موقعيت تاريخى نزول

موقعیت تاریخی نزول آیه ۳ سوره مائده از سوی برخی محققان چنین ترسیم شده است: در اوج حساس‌‏ترين مقطع مراسم غدير، كه على بن ابى‌طالب ‏عليه السلام بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشت و آن حضرت از بالاى منبر غدير على‏ عليه السلام را به جهانيان نشان مى‏‌داد و معرفى مى‌‏كرد، اين آيه نازل شد.

پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را از فراز دست بر زمين گذاشت و نزول آيه را به مردم چنين خبر داد: خدايا! تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودن على در اين روز، اين آيه را درباره او نازل كردى: و هر كس غير از اسلام در پى دين ديگرى باشد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.[۳]

موقعيت قرآنى آیه

موقعیت قرآنی آیه ۳ سوره مائده از سوی برخی محققان چنین توصیف شده است: از نكات قابل توجه در اين آيه آن است كه مفهوم اکمال و مفهوم ناامیدشدن کفار در يک آيه واقع شده و هر دو قسمت در مورد اعلان ولايت در غدير نازل گرديده است. در روايتى امام ‏عليه السلام درباره آيه مى‌فرمايد: اين آيه هنگامى بود كه ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نازل شد.[۴] يعنى مسئله اعلام ولايت پايان يافت و قسمت اکمال آیه نازل شد. اين ارتباط بين كلمه «اليوم» در اول اين دو فراز: «الْيَوْمَ يَئِسَ» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ» تا آنجا ادامه دارد كه درباره آيه اكمال گفته شد: روز نزول آن و روزى كه خدا كامل‌شدن دين را اعلام مى‌فرمايد عيد مؤمنين است.[۵]

درباره آيه ۳ سوره مائده هم روايتى[۶] وارد شده كه روز نزول آن عید مؤمنان خوانده شده و اين دو عيد به يک نقطه باز مى‌گردد؛ يعنى با اعلان ولايت در غدير هم دين كامل شد و هم دشمنان مأيوس شدند؛ و كلمه «الْيَوْمَ» در آيه به يک روز باز مى‌گردد و آن روز غدير است، به‌خصوص آنكه هر دو در يک جمله واقع شده‌اند.[۷]

زمان و مكان نزول آيه اكمال

برخی محققان درباره زمان و مکان نزول آیه ۳ سوره مائده مطالبی عرضه کرده‌اند: اين آيه در روز هيجدهم ذى‌الحجه سال دهم هجرت در منطقه غدير خم پس از اعلان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از فراز منبر غدير نازل شده است. اكثر رواياتى كه در شأن نزول و تفسير اين آيه وارد شده زمان و مكان آن را ذكر كرده‌‏اند و حتى در بعضى روايات نام «غدير» نشانگر زمان و مكان آن با يک كلمه است. عباراتى هم با دقت بيشترى زمان و مكان نزول آن را تعيين كرده است:

روایاتی درباره شأن نزول آیه

  • امام رضا علیه السلام در حالى كه فضايل روز غدير را بيان مى‏‌كرد فرمود: در اين روز این آيه نازل شد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۸]
  • اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داستان غدير را ذكر كرد تا فرمود: سپس خدای بلندمرتبه آیه‌اش را نازل کرد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۹]
  • امام صادق‏ عليه السلام نيز واقعه غدير را ذكر كرد تا فرمود: پس جبرئيل كلام خداوند عزوجل را نازل كرد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۱۰]

در روايات ديگرى، نزول آيه بر فراز منبر و پس از عبارت «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست» ذكر شده است:

  • ابوسعيد خُدرى، كه در غدير حاضر بود، مى‌‏گويد: هنوز پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر پايين نيامده بود كه اين آيه نازل شد: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۱۱]
  • پيامبر صلى الله عليه و آله در متن خطبه دقيقاً بعد از آنكه على‏ عليه السلام را بر فراز دست خويش معرفى نمود چنين فرمود: خدايا تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودنش در اين روز، درباره او اين آيه را نازل كردى: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۱۲]
  • در يک روايت هم «يوم الولاية» ذكر شده كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كيفيت نزول آيه را در آن بيان مى‏‌كند و مى‌فرمايد: خداوند در روز ولايت به محمد صلى الله عليه و آله فرمود: اى محمد، به مردم خبر ده كه من امروز دينم را براى شما كامل كردم و نعمتم را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم.[۱۳]
  • در روايت ديگرى زمان و مكان با يک عبارت بيان شده است: سلمان و ابوذر و مقداد و عمار مى‏‌گويند: به خدا قسم، از آن عرصه تكان نخورده بوديم كه اين آيه نازل شد.[یادداشت ۱][۱۴]

از مجموع روايات استفاده مى‏‌شود كه نزول اين آيه در روز غدير بوده است. مى‌‏توان گفت که پس از اعلان ولايت بر منبر غدير جبرئيل اين آيه را از جانب خدا آورده كه مهر تأييدى بر انجام رسالت در آيه تبلیغ باشد. در زمينه زمان و مكان نزول آيه اكمال سه نكته قابل ذكر است:

نكته اول: آن روزى كه دين كامل شد

كلمه Ra bracket.png اليوم La bracket.png در آيه به تنهايى نشانگر زمان خاصى براى اين آيه است؛ زيرا «الف و لام» در چنين مواردى «الف و لامِ عهد» خوانده مى‌‏شود و به‌معناى روزى معین بين گوینده و شنونده تلقى مى‏‌شود. آنچه به اهميت كلمه Ra bracket.png اليوم La bracket.png مى‌افزايد جمله بعد از آن است كه خبر از كامل‌شدن دين را مى‏‌دهد.

اين تركيب خاص شنونده‏‌ را برای اطلاع تحریک می‌کند؛ اطلاع از اینکه اين كدامين روز است كه خداوند به حد كمال رسيدن دين را در آن اعلام مى‏‌فرمايد و اینکه چه مسئله مهمى اعلام شده كه باعث كمال دين شده است. همان‌گونه كه يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه (آیه ۳ مائده) بر ما يهوديان نازل شده بود و روز دقيق نازل‌شدن آن را مى‏‌دانستيم، آن روز را عيد مى‏ گرفتيم.[۱۵]

وقتى معلوم شود «امروز» همان روز غدير است و آن خبر خاص كه در آن روز اتفاق افتاده اعلام ولايت است، اهميت ثبت قرآنى اين مسئله كه براى نسل‏‌هاى آينده مسلمانان به يادگار گذاشته شده معلوم خواهد شد و غدير را به ابديت قرآن پيوند خواهد داد.[۱۶]

نكته دوم: شبهه نزول آيه هنگام سخنرانى

نازل‌شدن آيه اكمال در هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول سخنرانى بوده هيچ مشكلى ندارد؛ زيرا وحى بر قلب آن حضرت نازل شده و دريافت آن در حين گفتار ممكن است. اين‌گونه نبوده كه هميشه در هنگام وحى حضرت سكوت كند و آرام بگيرد؛ بلكه به تناسب موقعيت‏‌ها و لزوم اعلان آيه‏‌اى درباره آن وحى نازل می‌‏شده است. قلب و روح پيامبر صلى الله عليه و آله گشاده‌تر از آن بوده كه بتواند در حين كارى وحى را دريافت كند.

از سوى ديگر موقعيت كمال دين هنگامى است كه على‏ عليه السلام معرفى شود؛ پس به‌محض بلندكردن آن حضرت بر فراز منبر و اعلان ولايت او دقيق‏‌ترين زمانى فرا رسیده كه بايد چنين آيه‌اى نازل شود. بنابراين دليلى ندارد که نزول اين آيه به قبل از سخنرانى يا بعد از آن موكول شود. كلام پيامبر صلى الله عليه و آله هم دقيقاً آن لحظه را در خطبه غدير تعيين كرد؛ آنجا كه پس از معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: خدايا، تو اين آيه را درباره وليّت على نازل كردى، هنگامى كه ولايت او تبيين شد و در اين روز او را منصوب فرمودى.[۱۷]

اگر هم كسى معتقد باشد كه وحى حتماً بايد در حال آرامش و سكوت باشد، باید فرض شود كه اين آيه قبل از خطبه بر آن حضرت نازل شده و اعلام نزول آن در هنگام خطبه بوده است. در اين صورت مجموعه برنامه سخنرانى از طرف خدا و رسولش اين‌گونه آماده شده كه اين آيه قرآن شأن نزولش هنگامى است كه اين رسالت به انجام برسد، اگر چه اصل نزول آن از قبل باشد. شايد مؤيد اين مطلب را بتوان اين نكته قرار داد كه حضرت اين آيه را سه بار تلاوت فرمود، در حالى كه نزول آن یک بار بوده است؛ به اين معنى كه در هنگام اعلام يک آيه با در نظر گرفتن موقعيت، هر اندازه صلاح باشد ممكن است تكرار شود و اين ارتباطى به اصل نزول آيه ندارد.[۱۸]

نكته سوم: نكته انحرافى در روايت اهل ‏سنت

درباره زمان و مكان نزول آيه در روايات اهل‏ سنت يک نقطه انحرافى به‌چشم مى‏ خورد: اينكه در رواياتى نزول اين آيه در روز عرفه و در عرفات ذكر شده است. اكثر اين روايات به نزول مسئله ولايت در آنجا اعتراف كرده‌‏اند و فقط زمان و مكان آن را تغيير داده‌اند. برای حل اين نقطه انحرافی دو پاسخ وجود دارد:

پاسخ اول: اشتباه در قرائت «عَرَّفَهُ»

در روايات عبارت «يوم عرفه» آمده كه اين عبارت، اشتباهاً يا عمداً، معناى نادرستى پيدا كرده كه به قرائت غلط آن باز مى‌‏گردد. اين عبارت را دوگونه مى‏‌توان خواند: «يَوْمُ عَرَفة؛ روز عرفه» و «يَوْمٌ عَرَّفَهُ؛ روزى كه او را معرفى كرد». در روايت اصلى، معناى دوم منظور بوده كه در روز معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى ولايت آيه اكمال نازل شده است، ولى چون حرکت‌گذاری و حتى نقطه‌گذارى در كتاب‌‏هاى قديم مرسوم نبوده، عده‌‏اى اشتباهاً و عده‌‏اى عمداً به احتمال اول متمایل شده‌اند.

اين احتمال هم وجود دارد كه منشأ اشتباه رواياتى باشد كه در عرفه پيش‌‏بينى نزول اين آيه براى پيامبر صلى الله عليه و آله را ذكر مى‌كند، كه بعضى اشتباهاً آن را روز نزول آيه خيال كرده‌‏اند. روايت چنين است: «وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در موقف (عرفات) وقوف داشت، جبرئيل از طرف خدا نزد حضرت آمد و گفت: اجل تو نزديک شده... پس على را براى مردم به عنوان عَلَم و نشانه بپادار...، كه من پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نكرده‌ام، مگر بعد از كمال دينم و اتمام نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى با دشمنانم. و اين كمال توحيد من و تكميل نعمتم بر خلقم است... پس «امروز دين شما را كامل كردم...».[۱۹]

دليل اين اشتباه آن است كه بعد از اين قسمت در همين روايت آغاز مراحل نزول آيه تبلیغ را بيان مى‌كند. در این قسمت، حضرت از شر قوم خود از ابلاغ اين پيام طلب معذوريت كرد و پس از تأكيد امر الهى درخواست حفظ خود را از آنان نمود و این درخواست پذيرفته شد. سپس خطبه مفصل غدير را ذكر مى‌كند كه در متن آن نزول آيه پس از ابلاغ عبارت «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست» به‌صراحت ذكر شده است. بنابراين، معلوم مى‏‌شود آنچه در اول اين روايت آمده به معناى پيش‌‏بينى نزول آيه است نه اصل نزول آن.[۲۰]

پاسخ دوم: هدف از تحريف در تاريخ آيه

مؤسس اين شبهه در برابر انبوه رواياتى كه نزول آيه را در روز غدير ثابت مى‌كند شخص عمر بن خطاب است. اين اقدام عمر در برابر آيه اكمال سابقه دارد و جنبه انحرافى ديگرى نيز در اين ماجرا به‌چشم مى‏‌خورد و پيداست كه مؤسس سقيفه از همه بيشتر اهميت آن را دريافته كه دست به تحريف لفظى و معنوى آن زده است.

کیفیت ماجرا چنين است: يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... La bracket.png بر ما يهوديان نازل شده بود و ما روزى را كه در آن نازل‌شده مى‌‏دانستيم، آن روز را عيد مى‌گرفتيم. عمر گفت: خدا را شكر كه آن را براى ما عيد قرار داده است. من مى‌دانم در چه روزى نازل شده است؛ در روز عرفه نازل شده و خدا اين امر را كامل كرده و از اين آيه دانستيم كه مسئله از اين پس رو به نقصان خواهد گذاشت.[۲۱]

در اين قطعه تاريخى، عمر از يک سو نزول آيه را در روز عرفه گفته و اين در پاسخ يهوديان است كه خوب مى‏‌دانسته‌‏اند که اين آيه در چه روزى نازل شده است. در واقع آنان براى اثبات غاصب‌بودن عمر و ریشخند او اين مسئله را مطرح كرده‏‌اند. او با تعيين روز عرفه از سؤال‌‏هاى بعدى فرار كرده كه اگر در روز غدير بوده چگونه خدا در آن روز دين را تكميل كرده است؟

از سوى ديگر، عمر مفهوم «كمال دين» را به انحراف كشانده است. در همه جاى عالم مردم در هر علمى و فضيلتى در صدد كمال بيشتر و بعد از رسيدن به كمالى براى تكامل بيشتر هستند. اگر مانعى ايجاد نشود هيچ ‌کس و هيچ جامعه‌اى از كمال به نقص مایل نمی‌شود. در حالى كه عمر با افكار شومى كه در سر پرورانده به‌صراحت مى‌گويد: «ما از اين كامل‌شدن فهميديم كه مسئله از اين پس رو به نقصان خواهد گذاشت».

سابقه عمر با اين آيه قبل از سؤال يهوديان است؛ این سابقه آن است که در روز غدير وقتى اين آيه نازل شد عمر گريه كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: براى چه گريه مى‌‏كنى؟ گفت: مرا به گريه واداشت اينكه ما دائماً در حال پيشرفت و تعالى در دينمان بوديم، ولى اكنون كه كامل شده هيچ چيزى كامل نمى‏‌شود مگر آنكه رو به نقصان مى‏‌گذارد».[۲۲]

اين پيش‌بينى عمر حاصل خشمی است كه در دل او از ولايت على بن ابى‏‌طالب‏ عليه السلام ایجاد شده است. او به جاى آنكه اين كمال را آغاز راه تكامل ملت اسلام بداند، در صدد شكستن آن است و آن را آغاز زوال دین می‌شمارد.[۲۳]

نام شمارى از راويان نزول آيه اكمال در روز غدير خم

نزول آيه اكمال در روز غدير خم را شمارى از بزرگان پيشوايان اهل ‏سنت و مشاهير علماى آنان نقل كرده‌اند؛ مانند:

  1. احمد بن موسى بن مَردَوَيه اصفهانى (درگذشت: ۴۱۰ق): ميرزا محمد بن معتمدخان بدخشى در مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العبا حديث نزول آيه اكمال در واقعه غدير خم را از ابن مردويه از ابوسعيد خُدرى و نيز از عبدالرزاق رَسعَنى از ابن‏‌عباس روايت كرده است.[۲۴]
  2. ابونعيم‌ احمد بن عبدالله اصفهانى (درگذشت: ۴۱۰ق): او در کتاب ما نزل من القرآن فى على ‏عليه السلام نزول آيه اكمال در روز غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.[۲۵]
  3. ابوالحسن على بن محمد جلابی (گلابى)، ابن‏‌مَغازلى (درگذشت: ۴۳۸ق): او در كتاب مناقب خود خبر نزول آيه اكمال در روز غدير خم را همراه با روزه روز غدير به سند خود از ابوهريره نقل كرده است.[۲۶]
  4. موفّق بن احمد خوارزمى، اخطب خوارزم (درگذشت:۵۶۷ق): وی در كتاب مناقب خود نزول آيه اكمال در واقعه غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.[۲۷]
  5. محمد بن على بن ابراهيم نطنزى (درگذشت: حدود ۵۵۰ق): او در الخصائص العلوية نزول آيه اكمال در واقعه غدير را همراه با روزه روز غدير به سند خود نقل كرده است.[۲۸]
  6. ابوحامد محمود بن محمد صالحانى: او در توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير گفته كه صالحانى اين خبر را نقل كرده است.[۲۹]
  7. ابراهيم بن محمد بن مؤيّد حموينى (درگذشت۷۲۲ق): او در فرائد السمطين نزول آيه اكمال در روز غدير خم را به اِسناد خود از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.[۳۰]

كيفيت نزول آيه اكمال

داستان نازل‌شدن آیه ۳ سوره مائده به‌خاطر اهميت آن در چهار مرحله گزارش شده است: اعلام قبل از نزول آيه، نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله، اعلام آيه به مردم، رخدادهای بعد از نزول آيه.

مرحله اول: اعلام قبل از نزول آیه

در عرفات، كه آغاز اعمال حج از وقوف در آنجاست، اولين خبر درباره نزول چنين آيه‌‏اى براى پيامبر صلى الله عليه و آله آمد. اين خبر ضمن مجموعه دستوراتى بود كه براى آماده‌‏سازى مراسم غدير داده شد، كه قسمت‌هایی از آن چنين است:

اى محمد،... سفارشات خود را بنما و وصيت خود را آماده كن و آنچه از علم و... نزد توست به وصى خود... على بن ابى‌طالب بسپار و او را به‌عنوان علامت و نشانه براى مردم منصوب كن...، چرا كه من پيامبرى را قبض روح نكرده‏‌ام مگر بعد از كمال دينم و تكميل نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم، و اين كمال توحيد من و دين من و تكميل نعمت من بر خلقم با پيروى از وليم است... «پس در چنين روزى دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما كامل نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم». به‌وسيله ولی‌ام و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى يعنى على بنده‏‌ام... پس اى محمد، على را به‌عنوان علامتى منصوب كن و از آنان بيعت بگير...[۳۱]

در اين قسمت عين آيه اكمال آمده، ولى به‌صورت اقتباس در كلام است؛ يعنى وقتى چنين برنامه‏‌هايى انجام شود آن وقت است كه دين كامل شده و نعمت تمام گشته است. اين شكل از كلام به‌معناى اخبار از آينده‌‏اى است كه نماد «كمال دين و تمام نعمت» خواهد بود.[۳۲]

مرحله دوم: نزول آيه بر پيامبر صلى الله عليه و آله

جبرئيل اين آيه را با دستور اكيدى درباره اعلان آن به امت آورد، در حالى كه طبعاً همه آيات براى اعلان به امت بر آن حضرت نازل مى‏‌شود. در پى آن معناى كمال دين را ضميمه كرد كه اين آخرين دستور الهى و مُقدَّم بر دستورات ديگر است. در اين باره دو روايت در منابع آمده است:

  • اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‌‏فرمايد: آنجا كه خداوند در روز ولايت به محمد صلى الله عليه و آله فرمود: اى محمد، به آنان خبر ده كه من امروز دين آنان را كامل كردم و نعمتم را بر آنان تكميل نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم.[۳۳]
  • امام صادق‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: جبرئيل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: خدا به تو سلام مى‌رساند و مى‌فرمايد: به امتت بگو: امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم و بعد از اين چيزى بر شما نازل نمی‌كنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار تا را بدون ولايت قبول نمی‌كنم.[۳۴]

مرحله سوم: اعلام آيه به مردم

به‌محض نزول آيه پيامبر صلى الله عليه و آله خبر آن را چنين به اطلاع مردم رساند: خدايا تو هنگامى كه ولايت على تبيين شد و او را در اين روز منصوب فرمودى اين آيه را درباره او نازل كردى: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۳۵] در روايتى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را سه بار تكرار فرمود.

مرحله چهارم: رخدادهای بعد از نزول آيه

بعد از نزول آيه اكمال پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكبر از كامل‌شدن دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار از رسالت من و ولايت على بن ابى‌طالب بعد از من.[۲۱] در روايت ديگر فرمود: كمال دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار در اين بود كه مرا براى خبر ولايت على بن ابى‌طالب بعد از خود به‌سوى شما فرستاد.[۲۲] البته به احتمال قوى اين دو مطلب را آن حضرت بعد از اتمام خطبه غدير فرموده باشد؛ زیرا در متن خطابه وجود ندارد.

در متن خطبه، عبارت ديگرى بعد از اعلام نزول آيه وجود دارد كه از يک سو اختصاص ولايت به دوازده امام‏ عليهم السلام، و از سوى ديگر لزوم تمسک به دينِ كامل و بى‏‌ارزشىِ دين ناقص را گوشزد مى‏‌نمايد: اى مردم، خداوند عزوجل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هر كس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مى‏‌شود و در آتش دائمى خواهند بود، عذاب آنان تخفيف نمى‌يابد و مهلت داده نمى‏‌شوند.[۳۱]

اين‌گونه بود كه اين آيه در چهار مرحله و با تبيين فورى و همه‌جانبه به مردم ابلاغ شد. مى‏‌توان گفت: نزول اين آيه پايانى بر آن آغاز بود كه با آیه تبلیغ شروع شد. گذشته از آنچه در غدير براى تبيين آيه گفته شد، در طول تاريخ نيز امامان‏ عليهم السلام به تبيين اين آيه پرداخته‏‌اند و پرده از اسرار آن برداشته‌‏اند.[۳۶]

تفسير آيه اكمال

درباره تفسیر آیه ۳ سوره مائده تفسیرهایی از سوی برخی مفسران ارائه شده است: در این آیه مركز تفسیر كلمه Ra bracket.png الْيَوْمَ؛ امروز La bracket.png است. سه نتيجه حول این مفهوم مرکزی قرار گرفته است: يكى «اكمال دين»، ديگرى «اتمام نعمت» و سومى «رضايت پروردگار». چهار قسمت آيه با اينكه هر يک جداگانه حامل پيامى است، ولى به‌گونه‏‌اى منسجم با يكديگر مرتبط است و بايد با هم معنى شود. به همين جهت، مناسب به نظر مى‌‏رسد كه هر يک از چهار قسمت را جداگانه بررسى شود، سپس به‌صورت مجموع به آنها نگاه شود.

قسمت اول آيه: Ra bracket.png الْيَوْمَ La bracket.png

كلمه «الْيَوْمَ؛ امروز» وقتى در موقعيت خاصى يا از سوى مقام بلندى در ابتداى جمله گفته شود حاكى از انتظارى طولانى است كه اكنون به ثمر رسیده است. مثلاً، در رجزهاى جنگى اين كلمه را به‌كار مى‌برند و طرفين جنگ به يكديگر يادآور مى‌‏شدند كه «اليوم يوم الانتقام»؛ يعنى آنچه از انتقام كه در انتظارش فرصت شمارى مى‏‌كرديم وقتش رسيد و امروز همان روز موعود است و اين به‌معناى تحقق شرايط و لوازمِ به ثمر رساندن آن هدف است.

در آيه شريفه اكمال هم كه خداوند مى‌‏فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم و ...»، يعنى از روز بعثت كه معارف و دستورات الهى تدريجاً نازل می‌شد همه در انتظار روزى بودند كه دين خدا كامل گردد و پرونده جامع آن در اختيار مردم قرار گيرد. خداوند با اين اعلان به آن انتظار خاتمه بخشيد و خبر داد كه امروز هنگام آن وعده فرا رسيد و دين كامل شد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين باره مى‏‌فرمايد: منم آن خبر مهمى كه خداوند دين را در روز غدير خم با آن كامل كرد.[۳۷]

همچنين كلمه Ra bracket.png الْيَوْمَ La bracket.png نقطه اصلى آيه است؛ زیرا علت كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار در متن آيه ذكر نشده، و اين عبارت «امروز» است كه اين راز را كشف مى‏‌كند و پرده از آن برمى‌دارد؛ يعنى آن واقعه‌اى كه در «امروز» اتفاق افتاده باعث كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار است.

با توجه به بحثى كه در تعيين زمان نزول اين آيه شد[۳۸] طبعاً معناى Ra bracket.png الْيَوْمَ La bracket.png و اينكه آن روز روزِ غدير است، روشن خواهد شد. نتيجتاً جهتى كه در روز غدير به‌عنوان شاخص اين روز است؛ يعنى «اعلام ولايت و صاحب اختيارى دوازده امام ‏عليهم السلام» باعث كمال دين و تمام نعمت و رضايت پروردگار است، و اين همان نقطه مرکزی است كه از كلمه Ra bracket.png الْيَوْمَ La bracket.png استفاده مى‌‏شود. اكثر احاديثى كه از ائمه ‏عليهم السلام درباره آيه اكمال وارد شده در صدد تبيين هرچه بيشتر آن چيزى است كه در روز غدير باعث كمال دين شده، كه ذيلاً نكته‏‌هاى روشنگرانه آنها ذكر مى‏‌شود:

نكته اول: على‏ عليه السلام

در عده‌‏اى از روايات با ذكر «على‏ عليه السلام» اشاره شده كه آنچه درباره آن حضرت در روز غدير گفته شده باعث كمال دين است:

  • اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: منم آن كسى كه درباره من و در حق من چنين نازل شده است: «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...».[۳۹]
  • امام باقر عليه السلام فرمود: آيه «امروز دين شما را به كمال رسانيدم...» يعنى بهء‌وسيله على بن ابى‏‌طالب‏ عليه السلام.[۴۰]

نكته دوم: ولايت يا امامت

در روايات ديگرى از «ولايت» يا «امامت» على‏ عليه السلام اسم برده شده است:

  • پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كامل شدن دين و نعمت و رضايت خدا با فرستادن من به سوى شما با پيام ولايت براى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بعد از من بوده است.[۴۱]
  • امام صادق ‏عليه السلام فرمود: جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين عرض كرد: به امتت بگو: «امروز دين شما را» با ولايت على بن ابى‏‌طالب «برايتان كامل نمودم».[۴۲]
  • پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نزول آيه فرمود: كامل‌شدن نبوت من و تكميل دين خدا ولايت على بعد از من است.[۴۳]
  • همچنين پیامبر فرمود: اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود.[۴۴]
  • خداوند به پيامبرش خطاب كرد: «امروز دين شما را كامل كردم...» با ولايت ولی‌ام و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على...[۴۵]

نكته سوم: ولايت همه امامان ‏عليهم السلام

در رواياتى دیگر ولايت همه امامان‏ عليهم السلام ذكر شده است:

  • امام صادق‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: «نعمتم را بر شما تمام كردم» يعنى با ولايت ما.[۴۶]
  • امام حسن عسكرى‏ عليه السلام مى‌فرمايد: آنگاه كه خدا با منصوب‌كردن اوليائش بعد از پيامبرتان بر شما منت گذاشت فرمود: «امروز دين شما را كامل كردم...».[۴۷]

نكته چهارم: پيروى از مقام ولايت

در روايتى پيروى از مقام ولايت معیار و خصوصيت روز غدير ذكر شده است: خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب فرمود: كامل‌شدن توحيد من و دينم و تكميل نعمتم بر خلقم با پيروى از وليم و اطاعت اوست.[۴۸]

نكته پنجم: ولايت و برائت

در روايتى اصل ولايت و برائت عصاره غدير خوانده شده است: خداوند خطاب به پيامبرش در زمينه نزول آيه اكمال فرمود: من هيچ پيامبرى از پيامبرانم را قبض روح نمى‌كنم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و تكميل دينم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم.[۴۹]

نكته ششم: معرفى حافظ دين خدا

در روايتى معرف، حافظ دين خدا ريشه كامل‌شدن دين ذكر شده است: امام صادق‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: «امروز دين شما را كامل گردانيدم» با منصوب‌كردن حفظ‌كننده دين...[۵۰]

قسمت دوم آيه: Ra bracket.png أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ La bracket.png

بايد توجه داشت كه از نظر ادبى اين شكل از عطفِ سه جمله با در نظر گرفتن مفاهيم آن، اين جهت را تداعى می‌‏كند كه اصل مطلب همان كمال دين است. همين كمال را خداوند تمام نعمت حساب كرده و به‌خاطر همين كمال اسلام را به‌عنوان دين مردم راضى شده است. عكس اين مطلب نيز صحيح خواهد بود: اگر دين كامل نشده بود، نه خداوند نعمت را تمام شده اعلام مى‏‌كرد و نه از دين كامل نشده راضى مى‌‏شد. در بيان كلمه Ra bracket.png الْيَوْمَ La bracket.png روشن شد كه كامل شدن دين با ولايت بوده است، و اينک به بررسى عميق براى دريافت معناى دقيق و چگونگى اين كمال پرداخته می‌شود:

معارف دین اسلام توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول ۲۳ سال رسالت او بیان شد. در این مدت، پیامبر با توجه به ظرفیت‌های فکری و شرایط اجتماعی مردم، اصول و فروع دین را به تدریج تبیین کرد. در حجة‌الوداع، ایشان علاوه بر تبیین حج، ولایت را نیز به‌عنوان آخرین حکم اصیل اسلام ابلاغ نمود. این اقدام نشان‌دهنده‌ تکمیل و استحکام دین الهی است و به وضوح بیانگر رسالت پیامبر در رساندن معارف الهی به مردم می‌باشد.

بر این اساس، جبرئيل از طرف خدا به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين گفت: به امتت بگو: «امروز دين شما را كامل كردم... و بعد از اين ديگر چيزى نازل نمى‌كنم. نماز و زكات و روزه و حج را نازل كردم و ولايت پنجمى است كه آن چهار را بدون اين پنجمى نمى‏‌پذيرم».[۵۱]

پیامبر صلی الله علیه و آله اگرچه در زمان خود تلاش زیادی کرد، اما هنوز راهی طولانی برای استخراج و تبیین عمیق‌تر معارف دین باقی مانده بود. ولایت به‌عنوان نقطه اوج دین و خاتم نبوت، دروازه‌ای به‌سوی معارف عمیق‌تر و تکامل نهایی دین است. همچنین، وجود دوازده امام علیهم السلام به‌عنوان صاحبان اختیار مطلق در امور دنیا و آخرت، با علم بی‌پایان خود، ضامن کمال دین و استمرار آن در آینده است. براى وجود امامان بعد از مقام نبوت، سه جهت مهم در روايات ذكر شده كه معناى اين كمال را روشن مى‌كند:

اول: ابلاغ بقيه دين الهى

ناگفته‌هاى معارف دين كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله فرصتى براى ابلاغش نبوده، توسط مقام ولايت -كه در غدير معرفى شده- بيان مى‏‌شود. اين مطلب را امام صادق‏ عليه السلام از آيه اكمال استخراج فرموده است: چيزى نيست كه فرزند آدم بدان نياز داشته باشد، مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسولش صادر شده است؛ و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمى ‏فرمود! پرسيدند: با چه چيزى خداوند اتمام حجت فرموده است؟ فرمود: كلام خداوند «امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم». سپس فرمود: اگر خداوند سنت و فرائضش و آنچه مردم بدان نياز دارند را تكميل نكرده، پس به چه چيزى اتمام حجت فرموده است.[۵۲]

دوم: سرپرستى دائمى دين

حضور حافظ دين به تنهايى يكى از كمالات دين است؛ يعنى دينى كه بدون سرپرست رها شده باشد به‌گونه‌‏اى كه با سوء استفاده از اين بی‌‏سرپرستى هركس بخواهد به گوشه‌‏اى از آن دستبرد بزند يا در صدد نابودى آن بر آيد، اين در واقع از نقايص آن دين است. پيداست كه نازل‌كننده‌‏اش فقط به فكر هدايت يک نسل بوده و براى آيندگان فكرى نكرده و عملاً كارآيى آن براى نسل‏‌هاى بعدى را در معرض خطر قرار داده است.

اين نگهبانان الهى دين هستند كه با الهام از پروردگار در تمام ادوار تاريخ -كه ظالمان نقشه‌‏هاى شومى بر ضد دين خواهند داشت-  با برخوردهاى حساب‌شده و تصميم‌گيرى‏‌هاى لازم و هدايت متناسب با موقعيت مردم، هم دين كامل را و هم كمال دين را بيمه مى‌كنند. در اين باره امام صادق ‏عليه السلام آيه را چنين تفسير مى‌فرمايد: «امروز دين شما را با منصوب‌كردن حافظ دين كامل نمودم».[۵۳]

سوم: تحقق عملى حب و بغض

مسئله «حب و بغض» اصل دين است. با كنار گذاشتن آن يا نيافتن معیار آن نه تنها دين كامل نيست، بلكه جسمى بى‏‌روح خواهد بود. تعيين جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله در واقع حفظ روح اين جسم و كمال آن از اين جهت است.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام همين نتيجه را از آيه اكمال بيان كرد و فرمود: منم كه خداوند درباره من و در حق من چنين نازل كرده است: «امروز دين شما را كامل گردانيدم»؛ پس هركس مرا دوست بدارد مسلمانِ مؤمن و با دينِ كامل خواهد بود.

با مطالعه آنچه در بيان مفهوم كمال دين گفته شد معلوم گرديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله با همان يک سخنرانى در غدير، از سک سو آنچه از معارف دين باقى مانده بود را با معرفى مقام ولايت و مبيِّن معارف الهى یک‌جا ابلاغ كرد و دين را كامل نمود؛ از سوی دیگر، ولايت را كه باقى مانده بود را اعلام کرد. علت این تأخیر به‌خاطر كارآيى آن بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و آینده اسلام بود.[۵۴]

قسمت سوم آيه: Ra bracket.png أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى La bracket.png

آنچه باعث دقت بيشتر در فهم اين قسمت آيه مى‏‌شود آن است كه «دين» در Ra bracket.png أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ La bracket.png مجموعه‌‏اى مشخص از طرف خداست و كامل‌شدن آن به‌معناى تکمیل كامل آن معارف الهی است؛ ولى «نعمت» در Ra bracket.png أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى La bracket.png حدی ندارد و نِعمت‌های الهى هم از نظر ارزش و هم از نظر كثرت بى‏‌نهايت هستند.

اینکه خدا مى‏‌فرمايد: «نعمتم را بر شما تمام كردم» چه معنايى دارد؟ آيا ولايت آخرين نعمت الهى است؟ قطعاً اين طور نيست و نعمت‌هاى الهى هر روز تجديد مى‏‌شوند و پايان‌پذير نيستند. اگر معناى «اتمام نعمت» تبيين شود به اين سؤال كه «چگونه با ولايت نعمت‏‌هاى الهى تمام شده؟» پاسخ داده خواهد شد.

«اتمام نعمت» يعنى به حدّ اعلا رساندن نعمت و چشاندن شيرين‌ترين جلوه آن و ظهور زيباترين نمونه آن، كه البته تشخيص این‌ها با خالق نعمت است نه با مخلوق. اگر قضاوت با بندگان خدا بود این‌گونه می‌شد که در غدير عده‌اى گفتند: اگر از خدا مى‏‌خواست تا گنجى ظاهر كند تا اصحابش از فقر بيرون آيند، يا فرشته‌ای را در برابر دشمنانش به يارى او بفرستد، بهتر از آن چيزى بود كه به‌عنوان تعيين صاحب اختيار مردم بعد از خود آورده است.[۵۵]

خداوند به بشر نعمت‏‌هاى فراوانى ارزانى داشته كه بعضى سازنده فكر اوست مثل بعثت انبياء و علومى كه در اختيار بشر قرار داده است. چنين خدایی نعمت خوراک و پوشاک بشر را مهم به‌حساب نياورده و نعمت‏‌هاى روحى را هم به بزرگى ياد نكرده، و از ميان نعمت‏‌هاى سازنده فكر و اعتقاد هم فقط «ولايت» را حد اعلاى بخشش خويش بر بشر اعلام كرده است. چنانكه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: با ولايت من نعمت‌‏ها بر اين امت به بالاترین درجه رسيد.[۵۶]

امام صادق ‏عليه السلام مى‏‌فرمايد: عظيم‏‌ترين نعمت خدا بر مخلوقاتش... ، ولايت ماست.[۵۷] اين كلام امام‏ عليه السلام كه متعلق نعمت را مخلوقات قرار می‌دهد نشانگر ارتباط مستقيم ولايت اهل ‏بيت ‏عليهم السلام با همه موجودات است؛ این کلام یادآور کلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در سقيفه است كه فرمود: اگر اين امت از زمانى كه خداوند پيامبرش را قبض روح كرده تابع من مى‏‌شدند، از بالاى سرشان و از زير پايشان تا روز قيامت -با خوشى و وسعت-  از نعمت‌‏هاى الهى استفاده مى‌كردند.[۵۸] يعنى اين نعمت تأمين‌كننده همه جوانب زندگى دنیوی و اخروی است و رشته ناگسستنى نعمت است كه سر رشته آن در دست خدا است.

امام صادق ‏عليه السلام درباره منزلت اين نعمت يادآور مى‌‌شود كه روز قيامت اين نعمت مورد سؤال قرار خواهد گرفت: ما اهل‏ بيت آن نعمت هستيم كه خدا آن را بر بندگانش نعمت حساب كرد...، و آن نعمتى ناگسستنى است كه قطع نمى‌شود، و خداوند درباره اداى حق اين نعمتى كه به آنان عطا فرموده بازخواست خواهد كرد.[۵۹]

اكنون معلوم شد كه خداوند در قسمت دوم آيه اكمال از يک سو ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام را بزرگ‏ترين نعمت خويش بر مردم اعلام مى‏‌كند و از سوى ديگر به آنان هشدار مى‏‌دهد كه اگر بناى قدردانى از خداست در رأس همه بايد قدردان نعمت «ولايت» باشند. همچنین، بايد با اطاعت كامل در برابر مقام عصمت عملاً تشكر خود را از اين نعمت الهى اعلام كنند. از همين جاست كه انسان بايد خود را آماده روز سؤال نماید كه خداوند در آیه ۸ سوره تکاثر فرموده: Ra bracket.png لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛ در آن روز از نعمت‏‌ها سؤال مى‏‌شويد La bracket.png.

امام رضا عليه السلام در بيان اين آيه و نعمتى كه مورد سؤال قرار مى‌گيرد، فرمود: «نعيم محبت و ولايت ما اهل ‏بيت است، كه خداوند بعد از توحيد و نبوت درباره آن از مردم سؤال مى‏‌كند».[۶۰] از نگاهى ديگر، نعمت ولايت آن قدر عظيم است كه به مقدار لياقت هر انسانى، خداوند از اين نعمت به او عنايت مى‏‌كند؛ چنانكه فرموده است: ولايت على ‏عليه السلام نعمتى است كه به هر كدام از بندگانم كه دوست دارم عنايت كرده‌‏ام. هركس از بندگانم را كه دوست بدارم ولايت و معرفتش را به او عنايت مى‌كنم، و هر كس را مبغوض بدارم به‌خاطر فاصله او از معرفت و ولايت على مبغوضش مى‌‏دارم.[۶۱]

هارون مکی و درک ولایت

اكنون كه سخن به اطاعت بى‌چون و چرا از امام معصوم‏ عليه السلام رسيد جا دارد يادى از هارون مكى شود كه با عمل خود به ديگران فهمانيد كه از غدير چيزى نفهميده‌‏اند: يكى از اصحاب امام صادق ‏عليه السلام مى‌گويد: خدمت آن حضرت بودم كه سهل بن حسن خراسانى وارد شد و به حضرت عرض كرد: چرا درباره حق خود قيام نمى‌‏كنيد در حالى كه صد هزار نفر از شيعيان شما آماده جانفشانى در پيشگاه شمايند.

امام صادق ‏عليه السلام فرمود: اى خراسانى! بنشين، خدا تو را جزاى خير دهد! سپس به خدمتكار خانه فرمود: تنور را داغ كن. او هم تنور را آتش كرد به‌گونه‌اى كه مانند سنگ گداخته شد و روى آتش به سفيدى گراييد. آنگاه فرمود: اى خراسانى! برخيز و داخل تنور بنشين. خراسانى گفت: يا سيدى يابن رسول‏ الله! مرا به آتش عذاب مكن، من سخن خود را پس مى‏‌گيرم، تو هم از من بپذير. حضرت فرمود: پذيرفتم.

در همين حال هارون مكّى وارد شد در حالى كه كفش‏‌هاى خود را از انگشتانش آويخته بود، و عرض كرد: السلام عليک يابن رسول ‏الله! امام صادق‏ عليه السلام پاسخ سلام او را داد و هنوز ننشسته به او فرمود: كفشت را كنارى بينداز و برو داخل تنور بنشين. هارون بلافاصله كفش‏‌هايش را از انگشتانش رها كرد و به‌سوى تنور رفت و داخل آن نشست! در حالى كه هارون مكى داخل تنور روى آتش نشسته بود، امام صادق‏ عليه السلام رو به خراسانى كرد و با او درباره خراسان سخنانى فرمود به‌گونه‌‏اى كه گويا حضرت مدتى در آن ديار بوده است.

سپس فرمود: برخيز و داخل تنور را نگاه كن. او هم برخاست و داخل تنور را نگاه كرد و هارون را ديد كه چهار زانو در آنجا نشسته است! سپس هارون بيرون آمد و بر ما سلام كرد. حضرت از خراسانى پرسيد: در خراسان چند نفر مثل اين سراغ دارى؟ عرض كرد: به خدا قسم حتى يک نفر سراغ ندارم! حضرت پرسيد: حتى یک نفر سراغ ندارى! سپس فرمود: ما قيام نمى‏‌كنيم در زمانى كه پنج نفر ياران اين‌گونه براى كمک نداشته باشيم؛ ما وقت قيام را بهتر مى‌‏شناسيم.[۶۲]

قسمت چهارم آيه: Ra bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png

در نگاه اول مشابهتى بين معناى اين جمله با عبارت Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ La bracket.png به نظر مى‌‏آيد كه كمال دين همان رضايت رب است، ولى اين در واقع نوعى تلازم است و جمله آخر آيه مفاهيم اضافه‌‏اى در خود دارد كه نتايج مهمى را به ارمغان مى‌‏آورد. از نظر ادبى بايد توجه داشت كه كلمه «دِيناً» در آخر جمله تميز بوده و برای رفع ابهامِ جمله است، بدين معنى كه وقتى خداوند مى‌فرمايد: «اسلام را براى شما راضى شدم» اين سؤال مطرح مى‏‌شود كه از چه جهت اسلام را براى ما راضى شده است؟ این كلمه پاسخ به اين سؤال است و مى‌فهماند كه اگر در پى دينى هستيد كه خدا آن را قبول دارد، اسلام را بپذيريد.

بنابراين می‌توان جمله Ra bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png را چنين معنى كرد كه «اين است آن اسلامى كه به شما گفته بودم»، و به عبارت ديگر «اين آن دينى است كه نزد من نام اسلام كاملاً بر آن صدق مى‌‏كند». با در نظر گرفتن اين معنى سه نتيجه از اين قسمت آيه مى‌‏توان گرفت:

نتيجه اول: پذیرش اسلام فقط يک گروه

نام «اسلام» نزد مردم اطلاق عامى دارد كه با در نظر گرفتن فرقه‌‏هاى مختلف و درجات متفاوت اعتقادى و حتى صدق و كذب در اظهار اسلام، همه را شامل مى‌‏شود. حتى در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت مى‌فرمود: وقتى كسى شهادتين را بر زبان جارى كند، خود را داخل اسلام نموده و جان خود را حفظ نموده است.[۶۳]

بنابراين، از اظهار شهادتين گرفته كه باعث طهارت گوينده آن و حفظ جان و مال و آبرويش مى‏‌شود تا منافقينى كه در ظاهر اسلام را اظهار مى‌كنند ولى در باطن فكر ديگرى دارند، تا فرقه‌‏هاى مختلفى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خبر از آنها داد و فرمود: «امت من به هفتاد و سه گروه تقسيم مى‏‌شوند»، كه هر يک از اين گروه‌‏ها گوشه‏‌اى از اعتقادشان انحراف دارد، همه اينها با اسم اسلام وجود دارند و از اعتبار همين عنوان جاى پايى در مجموعه دينى براى خود باز كرده‌اند.

عده‌‏اى بر آن خيالند كه بايد همه زير پرچم اسلام پذیرفته شوند و عده‌‏اى ديگر بر اين باورند كه بايد در جست‌وجوى فرقه ناجيه باشيم. در روايات متعددى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اختلاف را به هفتاد و سه گروه بيان فرموده تأكيد نموده است: يک گروه در بهشت هستند و بقيه در آتش خواهند بود.[۶۴]

اين دقيقاً همان معنايى است كه در Ra bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png نهفته است؛ يعنى اگر سرزمين پهناورى را در نظر گرفته شود كه همه مسلمانان جهان -از هر فرقه‌‏اى با هر درجه‏‌اى از اعتقاد- از روز اول بعثت تا روز قيامت از همه كره زمين در آن جمع شوند و بدانند كه فقط یک گروه از اين همه در بهشت خواهند بود، اولين سؤالى كه مطرح خواهند كرد اين است كه معیار شناخت آن گروه كه خداوند متعال آنان را پسنديده و به اسلام آنان رضايت داده و دينشان مورد قبول خدا واقع گشته، چيست؟

پاسخ اين سؤال را آيه Ra bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png داده است كه مى‌‏فرمايد: «امروز - كه روز غدير است-  اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم»؛ يعنى ولايت معیار شناخت فرقه ناجيه است و معتقدان به ولايت دوازده امام‏ عليهم السلام آن گروهى‌‏اند كه خداوند نام «اسلام» را زيبنده آنان مى‏‌داند و لياقت اين عنوان را دارند و غير اين گروه را خداوند به نام اسلام قبول ندارد و از آنان راضى نيست.

اين مطلب را پيامبر صلى الله عليه و آله در متن خطبه بلافاصله پس از قرائت آيه اكمال مطرح فرموده و با ضميمه آيه ۸۵ سوره آل عمران منظور خود را رسانده است، آنجا كه مى‌‏فرمايد: Ra bracket.png وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ La bracket.png: «هركس غير از اسلام -يعنى همين اسلامى كه در Ra bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ La bracket.png دِيناً آمده- در پىِ دينِ ديگرى باشد هرگز از او قبول نمى‏‌شود و در آخرت از زيان كاران است».[۶۵]

Ra bracket.png غَيْرَ الْإِسْلامِ La bracket.png و Ra bracket.png لن يُقْبَلَ La bracket.png در آيه دوم دقيقاً در مقابل Ra bracket.png الإسلام La bracket.png و Ra bracket.png رضيت La bracket.png در آيه اول است؛ يعنى اسلامى كه يكى از اركان آن ولايت و امامت بلافصل دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله است، مورد قبول خداست و اسلامى كه بدون ولايت باشد هرگز قبول نمى‏‌شود و هيچ فرضى براى قبول آن وجود ندارد و اين مطلب از كلمه «لَنْ» -كه به‌معناى نفى ابدى است-  استفاده مى‏‌شود.[۶۶]

نتيجه دوم: انزجار خداوند از اسلام بدون ولايت

اسلام به‌عنوان یک نظام جامع دینی، بدون مفهوم ولایت، ناقص و غیرقابل قبول است. این نکته حائز اهمیت است که اسلام ناقص به اندازه اجزای باقی‌مانده‌اش نیز اعتبار و ارزشی ندارد. این امر به این دلیل است که اسلام به‌عنوان یک کل واحد، نیازمند ولایت است که به عنوان روح حیات‌بخش آن عمل می‌کند و در غیاب آن، به جسمی بی‌جان تبدیل می‌شود که فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است. در اين باره پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير با اشاره به آيه اكمال مى‏‌فرمايد: اى مردم، خداوند عزوجل دين شما را با امامت او كامل كرده است. بنابراين هركس او و كسانى را كه جانشين اويند از فرزندان من از صلب او تا روز قيامت و روز عرضه بر پروردگار به امامت قبول نكند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مى‏‌شود و در آتش دائمى خواهند بود.[۶۷]

اسلام بدون ولایت دوازده امام علیهم السلام از سوی خداوند، نه تنها ناقص و غیرقابل قبول است، بلکه پیروان آن به فساد اعمال و عذاب ابدی در جهنم دچار خواهند شد. این امر نشان‌دهنده انزجار الهی از اسلامی است که فاقد نام و مقام اهل بیت علیهم السلام بوده و به‌جای آنان، غاصبان حق در رهبری قرار دارند.

امام صادق‏ عليه السلام در تفسير آيه اكمال مى‌فرمايد: خدا به پيامبرش‏ صلى الله عليه وآله امر كرد كه به امتش بگويد: «امروز دين شما را كامل كردم»...، و من نماز و زكات و روزه و حج را براى شما فرستادم و اين ولايت پنجمى است، و اين چهار عمل را قبول نمی‌كنم جز با ولايت.[۶۸]

نتيجه سوم: اسلام يعنى تسليم در برابر ائمه‏ عليهم السلام

نتیجه‌ای که از واژه «رَضِيتُ» به‌دست می‌آید، این است که هدف نهایی انسان متدین باید کسب رضایت الهی باشد؛ هرچند در تشخیص مصادیق آن ممکن است دچار تردید شود. خداوند به وضوح در قرآن اعلام کرده است که تنها اسلام با ولایت ائمه علیهم السلام مورد رضایت اوست؛ بنابراین انسان باید به این حقیقت راضی باشد و از اسلام بدون ولایت که مورد نفرت الهی است، دوری کند و به صاحبان آن ارزشی ندهد.

سخنی از امام صادق‏ عليه السلام درباره عبارت Ra bracket.png رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً La bracket.png گوياى همين حقیقت است كه مى‏‌فرمايد: يعنى نفس در برابر امر ما تسليم شود.[۶۹] از اين كلام استفاده مى‌شود كه وقتى خدا به امامت ائمه ‏عليهم السلام و اطاعت از ايشان راضى است بندگان هم بايد با اطمينان خاطر و با تكيه بر اين رضاى الهى در برابر امامان تسليم محض باشند و چون و چرايى به دل راه ندهند.[۷۰]

تحليل آيه اكمال

گذشته از تفسيرى كه طبق احاديث درباره آيه اكمال بيان شده، چند نقطه آن نياز به تحليل داشته که از سوی برخی محققان مورد تحلیل قرار گرفته است. منشأ اين تحليل‌‏ها روايات است و با استناد به آنها چهار جهت تحلیلی ارائه شده است:

تحليل اول: ولايت آخرين فريضه

ولایت به‌عنوان یک فریضه، به‌معنای واجب‌بودن آن است و شامل تمامی الزامات الهی، نه تنها واجبات عملی مانند نماز و روزه، می‌باشد. این فریضه به‌عنوان یک واجب اعتقادی با تأثیر مستقیم بر اعمال، آخرین حکم نازل‌شده از سوی خداوند است و پس از آن هیچ دستوری نازل نشده است.[۷۱]

امام باقر عليه السلام در اين باره مى‌فرمايد: «آخرين فريضه‏‌اى كه خداوند تعالى نازل كرد ولايت بود و بعد از آن فريضه‏‌اى نازل نكرد و سپس آيه اكمال را نازل كرد».[۷۲] امام باقر عليه السلام معناى Ra bracket.png أَكْمَلْتُ لَكُمْ La bracket.png را دقيقاً مطابق با «لا انْزِلُ بَعْدَهُ» قرار داده فرمود: فرائض يكى پس از ديگرى نازل مى‏‌شد، و ولايت آخرين فريضه بود. پس خداوند عزوجل اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»؛ در واقع خدا مى‏‌فرمايد: «بعد از اين فريضه، فريضه ديگرى بر شما نازل نمى‌‏كنم، و فرائض شما را كامل نمودم».[۷۳]

منافقان هم با احساس نزديكى رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله سؤالى مطرح كردند كه از پاسخ آن آخرين‌بودن ولايت روشن شد. آنان از حضرت پرسيدند: آيا بعد از آنچه بر ما واجب كرده‏اى چيز ديگرى نزد پروردگارت مانده كه آن را هم واجب كنى تا خيالمان راحت شود كه چيز ديگرى باقى نمانده است؟ خداوند در اين باره اين آيه ۴۶ سوره سبأ را نازل كرد: Ra bracket.png قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ؛ من شما را به يک چيز نصيحت مى‌كنم La bracket.png؛ بعد امام باقر عليه السلام فرمود: يعنى ولايت...، و بعد از ابلاغ آن فرمود: Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... La bracket.png.[۷۴]

ولایت به‌عنوان یکی از نخستین مسائل ابلاغ شده در اسلام، در «یوم الدار» توسط پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح شد؛ زمانی که ایشان از خویشان خود خواستند تا اسلام را بپذیرند و تنها امیرالمؤمنین علیه السلام پاسخ مثبت داد. در طول ۲۳ سال، پیامبر به طور مداوم این پیام را ابلاغ کرد، اما ابلاغ رسمی و کامل آن به‌عنوان آخرین مورد از رسالت‌های الهی، در نهایت در غدیر صورت گرفت.

حال سؤال این است که چرا بايد ابلاغ ولايت در آخر قرار بگيرد و اسرار اين تأخير چيست؟ با دقت در تاريخچه اعلام آن و شرايط حاكم بر جامعه اسلامى آن روز، چهار وجه براى آخرين بودن ولايت به نظر مى‏‌رسد:

وجه اول: تحقق عينى ولايت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله

از آنجا كه بسيارى از ابعاد ولايت مربوط به بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود و مسئله امامت و خلافت عملاً بعد از آن حضرت تحقق عينى پيدا مى‌كرد، ترتيب امور همين اقتضا را داشت كه ولايت در نزديک‌ترين موقعيت مناسب زمانى به رحلت حضرت اعلام شود.[۷۵]

وجه دوم: جلوگيرى از فتنه‌هاى احتمالى

به‌خاطر اهميت مسئله ولايت و وجود مخالفان بسيار درباره آن، اعلام چنين مسئله‌‏اى در نزديک‌ترين فاصله زمانى به مرحله عمل، بهترين روش براى كاستن از فتنه‏‌ها و توطئه‏‌هاى احتمالى بود. پس، چون مرحله عمل درباره ولايت و خلافت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بود اعلام آن تا نزديک‌ترين زمان ممكن به تأخير انداخته شد.[۷۶]

وجه سوم: ثبت در خاطره‏‌ها

براى آنكه مسئله ولايت به فراموشى سپرده نشود و به خوبى در خاطره ‏ها بماند و مردم آن را به يک داستان تاريخى تبديل نكنند بدون آن كه مرحله عمل آن را در نظر داشته باشند، آخرين فرصت زمانى براى ابلاغ در نظر گرفته شد.

البته با اين فاصله هفتاد روزه باز هم بسیاری آن را به فراموشى سپردند، چنانكه حضرت زهرا عليها السلام خطاب به آنان فرمود: آيا سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را فراموش كرديد كه فرمود: «هركس من مولى و صاحب اختيار اويم، على مولى و صاحب اختيار اوست».[۷۷]

وجه چهارم: آسانى در تحمل اين اعتقاد

قبول ولایت به‌عنوان یک فریضه دینی، برای مردم دشوارتر از سایر واجبات مانند نماز و روزه بود، زیرا این موضوع به رهبری بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله مربوط می‌شد و توجهات زیادی را جلب می‌کرد. تأخیر در ابلاغ ولایت به کاهش فشار اجتماعی و جلوگیری از اتمام حجت کمک می‌کرد. در این راستا، درخواست‌ها و پیشنهادات متعددی برای انتصاب غیر از امیرالمؤمنین و شراکت در خلافت مطرح شد، که نشان‌دهنده سنگینی این فریضه بر دوش مردم بود و به همین دلیل، بهتر بود که اعلام آن به تأخیر بیفتد.[۷۸]

تحليل دوم: اتمام حجت نهايى بر مردم

نگاه به مسئله ابلاغ ولايت در غدير به‌عنوان آخرين اتمام حجت الهى غير از مسئله آخرين فريضه‌بودن آن است. در اين‌جا باید گفته شود كه خداوند به‌گونه‌‏هاى مختلف گفتارى و عملى بر مردم اتمام حجت فرموده است. ابلاغ ولايت در غدير -چون كمال دين است-  هم از نظر زمانى و هم از نظر اهميت، در آخرين درجه اتمام حجت الهى است. در اينجا سه نكته بايد تبيين شود:

نکته اول: آخرين اتمام حجت از نظر زمانى

با در نظر گرفتن اينكه نزول فرمان‌ها و احكام الهى مثل نماز و روزه مستقيماً يک اتمام حجت نيست، بلكه ابلاغ حكم است، مسئله ولايت از گونه اتمام حجت است؛ زيرا با اعتقاد به ولايت هم آينده علمى و هم عملى امت تضمين شده است. اين تضمين كلى شامل دانستن امور بسيارى از احكام الهى و نيز اجراى عملى آنهاست. پس مى‌‏توان گفت: آخرين بارى كه خداوند بر مردم اتمام حجت فرموده همين ابلاغ ولايت در غدير بوده كه با وجود آن نيازى به اتمام حجت ديگرى نيست.[۷۹]

نکته دوم: آخرين درجه اتمام حجت

اعلام ولایت در مراسم غدیر به عنوان یک رویداد بی‌سابقه و با عظمت، نشان‌دهنده اهمیت این فریضه است. در تاریخ انبیاء، هیچ پیامبری در جمعی به این بزرگی (۱۲۰ هزار نفر) سخنرانی نکرده و برنامه‌ریزی خاصی برای این خطابه در بیابان و ساخت منبر ویژه، حاکی از اهمیت موضوع ولایت است. همچنین، بیعت زبانی و تکرار مردم پس از بیان جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» و ارائه توضیحات جامع در مورد ولایت، ویژگی‌های منحصر به فردی در خطابه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله به‌شمار می‌آید.

مراسم سه روزه بيعت آن هم به‌صورت يک نفرى كه هر كدام ابتدا در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله بايستند و با او بيعت كنند و سپس در برابر على‏ عليه السلام بايستند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند و دست بيعت دهند، عظيم‌‏ترين و منظم‏‌ترين برنامه بيعت در طول تاريخ به‌حساب مى‌‏آيد. به قدرى آن برنامه‌ريزى دقیق بود كه در روايات به‌صراحت آمده است كه خبر آن روز به‌عنوان «يوم الولاية» به‌سرعت در مناطق مختلف منتشر شد و در شهرها شايع گرديد و به گوش همگان رسيد. حتى عده‌‏اى از غير مسلمانان هم در غدير حضور يافتند و خبر آن تا اقصى نقاط جهان در آن روز يعنى ايران و روم و چين رسيد.[۸۰]

چنين برنامه مفصل و با محتوایی در آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله به‌معناى سنگ‌تمام‌گذاشتن در اتمام حجت و اقدام به آن در اعلا درجه بود، چنانكه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏‌فرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير براى احدى عذرى و براى كسى سخنى باقى نگذاشت.[۸۱]

اعتراض حارث فهرى كه به نمايندگى از منكران ولايت رو در روى خدا ايستاد و گفت: «خدايا، عذابت را خريدارم، ولى امر ولايت تو را نمى‏‌پذيرم»، و پاسخ فورى خداوند كه با عذاب آسمانى او را هلاک كرد، به‌خوبى سخن امام رضا عليه السلام را روشن مى‏‌کند كه فرمود: مَثَل مؤمنان در قبول ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير خم مَثَل فرشتگان در سجودشان مقابل حضرت آدم ‏عليه السلام است، و مَثَل كسانى كه در روز غدير از قبول ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سر باز زدند مثل ابليس است؛ و در اين روز اين آيه نازل شده است: «امروز دینتان را کامل کردم...».[۸۲]

يعنى در روز غدير چنان حجت تمام شد و چنان اين اتمام حجت همه‌جانبه بود كه هركس سر تعظيم فرود آورد با علم و آگاهى بود و هر كس از پذيرش آن سر بر تافت از روى علم و آگاهى بود؛ همچون شيطان كه با علم و آگاهى از فرمان خدا سر بر تافت و تا ابد رانده درگاه پروردگار گشت. امام باقر عليه السلام در بيان كامل‌شدن دين به اين نكته اشاره می‌فرمايد كه هيچ جاهلى بعد از آن باقى نماند و همه آگاهانه عمل مى‏‌كردند و مى‏‌كنند: پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت در حالى كه دين را كامل كرده بود و راه نجات را براى شما روشن فرموده بود، و براى هيچ جاهلى حجتى باقى نگذاشته بود. بنابراين هركس ناآگاه باشد يا خود را به ناآگاهى بزند يا انكار نمايد يا فراموش كند يا خود را به فراموشى بزند، حسابش با خدا خواهد بود.[۸۳]

نکته سوم: سِرِّ عظمتِ آخرين اتمام حجت

عظمت اتمام حجت در غدیر به معرفی دوازده امام علیهم السلام برمی‌گردد که در علم، عصمت و سایر ویژگی‌ها مشابه پیامبر صلى الله عليه و آله هستند و قادر به برآوردن نیازهای بشر تا پایان دنیا می‌باشند. این معرفی به‌معنای استمرار حضور پیامبر صلى الله عليه و آله در نسل‌های آینده است. بدین ترتیب، اسلام در غدیر به کمال رسید و هیچ عذری برای مردم باقی نماند. بنابراین، غدیر به‌عنوان بزرگ‌ترین اتمام حجت، نشان‌دهنده تکمیل دین و عدم پذیرش عذر از سوی خداوند است.

امام رضا عليه السلام اين نكته را با صراحت تمام چنين بيان مى‌‏فرمايد: خداوند پيامبرش را قبض روح نكرد تا آنگاه كه دينش را كامل فرمود... و در حجةالوداع -كه در آخر عمر حضرت بود-  اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان دين شما راضى شدم»؛ مسئله امامت از كمال دين است. و پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا نرفت تا آنكه معارف دين را براى امتش بيان كرد و راه را برايشان واضح نمود و آنان را براى پيمودن راه حق آماده كرد و رفت. پس هركس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را ردّ كرده، و هر كس كتاب اللَّه را ردّ كند به خداوند كافر شده است.[۸۴]

امام صادق‏ عليه السلام تصريح فرموده كه آنچه از خدا و رسول ‏صلى الله عليه و آله رسيده پاسخگوى تمام نيازهاى بشر است. حضرت به اتمام حجت خدا با آيه اكمال استناد مى‌‏فرمايد: چيزى نيست كه فرزندان آدم بدان نياز داشته باشند، مگر آنكه درباره آن دستورى از خدا و رسول صادر شده است، و اگر چنين نبود خداوند اتمام حجت نمی‌کرد. راوى پرسيد: خداوند به چه چيزى اتمام حجت فرموده؟ امام صادق‏ عليه السلام فرمود: كلام خدا «امروز دینتان را کامل کردم...». اگر سنت‏‌ها و فرائض و آنچه مردم بدان نياز دارند را كامل نكرده، پس با چه چيزى اتمام حجت فرموده است.[۸۵]

امام صادق ‏عليه السلام منظورى از بيان همه احكام الهى دارد، و گرنه در ظاهر مشخص است كه بسيارى از مسائل دين در فرصت كوتاه عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ناگفته ماند. البته همه احكام و معارف الهى در قرآن نهفته است، ولى تا استخراج‌كننده مطمئن آن نباشد گويا به مردم نرسيده است. آرى با نصب امامانى كه اين معارف را با علم متصل به علم الهى بيان مى‌‏كنند گويا در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله همه معارف و احكام به مردم ابلاغ شده است.

اين رمز الهى‌بودن شيعه است كه آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله حديث نداشته باشد از دوازده امام معصوم ‏عليهم السلام دريافت مى‏‌كند، ولى غير شيعه دست به دامان قياس و استحسان مى‌‏شوند، چرا كه با نپذيرفتن امامان راه ديگرى ندارند. امام باقر عليه السلام در دمشق وقتى خليفه اموى را مفتضح كرد و نمونه‌‏اى از جایگاه علم امامت را به او نشان داد، با استناد به آيه اكمال چنين فرمود: مائيم كسانى كه كمال و تمام را به ارث مى‏‌بريم، همان كه خداوند آنها را بر پيامبرش نازل كرد آنجا كه مى‏‌فرمايد: «امروز دینتان را برای شکا کامل کردم...»، و زمين خالى نمی‌‏ماند از كسى كه چنين امورى در او كامل باشد، كه ديگران از رسيدن به آن كمال عاجزند.[۸۶]

تحليل سوم: ريشه اصلى كمال دين

با قطع نظر از ديدگاه اتمام حجت در غدير، بايد تلاش کرد كه لُبّ مطلب در اين مراسم به دست داده شود و نقطه مركزى كمال دين روشن شود. تا هميشه بشر به آن اتکا کند و از لغزش‌‏ها و انحرافات مصون بمانيم. در اينجا دو نكته قابل ملاحظه است:

نقطه اصلى ولايت

نقطه مرکزی کمال دین، «صاحب اختیاری دوازده امام علیهم السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله» است که اعتقاد مسلمانان را شکل می‌دهد و از سه رکن تشکیل شده است: «صاحب اختیاری»، «دوازده امام علیهم السلام» و «بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله». هرگونه نقص در این ارکان، به عدم درک صحیح از اصل ولایت منجر می‌شود. افرادی که علی علیه السلام را به‌عنوان خلیفه چهارم یا تنها برخی از امامان را قبول دارند، در یکی از ارکان ناقص هستند و این اعتقادات با غدیر همخوانی ندارد. غدیر به‌طور خاص برای اعلام صاحب اختیاری امامان و تکمیل دین تشکیل شده است و این امر به‌عنوان قوام ولایت شناخته می‌شود.[۸۷]

آثار ولايت

پذيرفتن صاحب اختيار بودن امامان‏ عليهم السلام آثار و لوازمى دارد كه كاشف از وجود حقيقى آن در اعتقاد قلبى يک مسلمان است. اين آثار در واقع جلوه‌ها ولايت است كه اين‌گونه خود را نشان مى‏‌دهد. يكى از بارزترين آثار ولايت داشتن محبت نسبت به صاحبان ولايت و برائت و بيزارى از دشمنان ايشان است. در اين زمينه احاديث بسيارى وارد شده كه نمونه ‏هايى از آنها ذكر مى‏‌شود:

  • خداوند ايمان بنده‌‏اى را نمى‏‌پذيرد جز با ولايت على و بيزارى از دشمنانش.[۸۸]
  • خدا از هيچ بنده‏‌اى حسنه‌‏اى قبول نمى‌‏كند تا از او درباره محبت على بن ابى‏‌طالب‏ عليه السلام سؤال كند.[۸۹]
  • خداوند از بندگان اعمال صالحى را كه انجام مى ‏دهند نمى‏ پذيرد هنگامى كه صاحب اختيارى امام ظالمى را بپذيرند كه از سوى خدا تعيين نشده است.[۹۰]
  • خداوند در روز قيامت از بندگان نمى‌‏پذيرد جز اين دينى كه شما به آن اعتقاد داريد.[۹۱]

تحليل چهارم: جشن اكمال دين

گاهى سؤال و سخن یک مخالف ذهن را نسبت به نكته‏ بيدار مى‌‏كند. شايد اگر آن يهوديان اين جهت را نزد دشمن معروف غدير يعنى عمر بن الخطاب مطرح نمى‌‏كردند ما هم متوجه حساسيت آن نمى‌‏شديم و به اهميت فوق‏ العاده آن پى نمى‌‏برديم.

يهوديان به عمر گفتند: اگر اين آيه Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... La bracket.png بر ما يهوديان نازل شده بود و ما روز نزول آن را مى‌دانستيم، آن روز را عيد خود قرار مى‌داديم.[۹۲]

صاحبان هر دینی باید مهم‌ترین روز جشن خود را به‌عنوان روز کمال دینشان انتخاب کنند، که در آن خداوند تأیید نهایی را بر دین آنان صادر کرده است. در حالی که یهودیت و مسیحیت سندی برای کامل‌شدن دین خود ندارند، مسلمانان در قرآن نه تنها سند کمال دین را دارند، بلکه روز نزول تأیید نهایی خداوند بر اسلام را نیز به وضوح می‌شناسند؛ آن روز غدير است كه خداوند آیه اکمال را در آن روز فرستاده است.

پيامبر صلى الله عليه و آله كه غدير را بهخاطر كمال دين بالاترين عيد معرفى كرده است: روز غدير خم مهم‌ترين عيد امت من است ...، و آن روزى است كه خداوند دين را در آن كامل كرد و نعمت را در آن روز بر امتم تمام نمود و اسلام را به‌عنوان دين آنان راضى شد.[۹۳]

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همين نكته را با اشاره به ثمره آن بيان مى‏‌فرمايد كه كامل‌شدن دين باعث چشم‌روشنى دینداران خواهد بود و چه جشنى شيرين‌‏تر از آنكه انسان در روز روشنى چشم خود جشن بگيرد. اين مطلب را حضرت در جشن غديرى كه بعد از ۲۵ سال براى اولين بار در كوفه گرفته شد چنين بيان فرمود: خداوند دين خود را كامل كرد و چشم پيامبرش و مؤمنان و پيروان اسلام را روشن فرمود...، و وعده نيک خدا بر صابرين به انجام رسيد.[۹۴]

امام صادق‏ عليه السلام عيدبودن اين روز را به نزول چنين آيه‌‏اى نسبت مى‌دهد و در پاسخ كسى كه از حضرت مى‌پرسد: آيا مسلمانان عيدى با فضيلت‌تر از فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ می‌‏فرمايد: آرى، با فضيلت‏‌ترين و با عظمت‏‌ترين و شريف‏‌ترين آنها نزد خداوند روزى است كه خداوند در آن دين را كامل كرد و اين آيه را بر پيامبرش نازل فرمود: Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... La bracket.png. و آن روزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله على را به‌عنوان عَلَم و علامت براى مردم منصوب فرمود و درباره او مطالبى نازل شد و دين در آن روز كامل شد و نعمت بر مؤمنان به اعلاترين درجه رسيد.[۹۵]

اين باور آنگاه عميق‌‏تر مى‏‌شود كه دانسته شود پيامبران هم پيشاپيش اين روز را جشن مى‏‌گرفته‏‌اند؛ چنانكه امام صادق‏ عليه السلام مى‌فرمايد: خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده، مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است.[۹۶]

و اين اعتقاد زمانى به اوج خود مى‏‌رسد كه دانسته شود اين روز را فرشتگان و اهل آسمان‌ها جشن مى‌گيرند؛ چنانكه امام صادق ‏عليه السلام مى‏‌فرمايد: روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است.[۹۷] همچنین، مى‌‏فرمايد: و نام روز عيد غدير در آسمان‏‌ها روز عهد معهود است.[۹۸] نیز مى‌‏فرمايد: در روز غدير تختى از كرامت خداوند مقابل بيت المعمور قرار مى‏‌دهند و همه فرشتگان كنار آن جمع می‌‏شوند و جشن عظيم غدير را بر پا مى‏‌كنند.[۹۹] همچنین، براى نشان‌دادن بالاترين درجه فضيلت مى‌فرمايد: شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت‌تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم! نه به خدا قسم![۱۰۰]

پانویس

  1. برای اطلاع کامل درباره این آیه نگاه کنید: ژرفاى غدير، ص۹۰؛ ژرفای غدیر، ص۱۹۰-۱۹۷؛ اسرار غدير، ص۱۱۸؛ اسرار غدیر، ص۱۹۹؛ اسرار غدیر، ۲۰۱؛ اسرار غدیر، ص۲۶۳-۲۷۲؛ اسرار غدیر، ص۲۸۰؛ اسرار غدیر، ص۲۸۲؛ اسرار غدیر، ص۳۰۰؛ اسرار غدیر، ص۳۶۳-۳۶۵؛ چهارده قرن با غدير، ص۴۰؛ چهارده قرن با غدير، ص۵۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۷۵؛ چهارده قرن با غدير، ص۷۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۸۹؛ چهارده قرن با غدير، ص۱۱۳؛ چهارده قرن با غدير، ص۱۵۳-۱۵۷؛ چهارده قرن با غدير، ص۲۲۵-۲۳۱؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۱۸؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۳۶؛ اولين ميراث مكتوب درباره غدير، ص۴۸؛ غدير از زبان مولى، ص۲۵؛ واقعه قرآنى غدير، ص۸۹؛ واقعه قرآنی غدیر، ص۱۱۴؛ سخنرانى استثنائى غدير، ص۵۵؛ سخنرانی استثنائی غدیر، ص۱۷۱-۱۷۸؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۴۶-۴۷؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۵۷-۵۹؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۶۵-۶۸؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۹۷-۹۸،؛ تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام، ص۱۷۲؛ غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۱-۱۹۹؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۳۶۲-۳۶۳؛ غدیر در قرآن، ج۳، ص۳۸۰؛‌ غدیر در قرآن، ج۳، ص۵۰۷-۵۰۸؛ خلاصه عبقات الانوار، ص۴۶۲-۴۷۵؛ ابلاغ ولايت، ص۵۴-۶۱؛ ياد امام ‏عصر عليه السلام در عيد غدير، ص۵۴-۶۱؛ الميزان، ج۵، ص۱۶۷-۱۷۵؛ بر ساحل غدير، ص۹۹-۱۲۲؛ نگاهى بر زيارت غديريّه، ص۱۱۱-۱۵۰؛ نگرشى بر غدير خم، ص۴۲-۵۶؛ نقش غدير در كمال انسان‏‌ها، ص۶۱-۱۵۰؛ اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير، ص۲۰-۴۰؛ اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير، ص۶۱-۶۴؛ غدير چشمه زلال ولايت، ص۲۳-۲۴؛ قبسى از غدير، ص۱۴-۱۹. مائده غدير، ص۶۶-۸۲؛ مائده غدير، ص۸۷-۹۸؛ حديث غدير و مسئله امامت، ص۶-۵۹؛ آيات ولايت، ج۳، ص۲۱-۵۵؛ جايگاه غدير، ص۱۳۹-۱۴۴؛ نگرشى نو به غدير، ص۴۴-۵۴؛ از غدير تا الغدير، ص۹۷-۱۰۳؛ غدير در آئينه قرآن، ص۲۲۳-۳۶۶.
  2. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۵.
  3. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.
  4. تفسير القمى، ج۱، ص۱۶۲، تفسير نور الثقلين، ج۱، ص۵۸۷، ح۲۳.
  5. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۵-۱۹۷.
  6. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۱۵، ح۱۵۱.
  7. غدير در قرآن، ج۱، ص۳۴۳.
  8. الاقبال، ج۲، ص۲۶۲؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۴.
  9. كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۴۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۴؛ فرائد السمطين، ج۱، ص۳۱۵، ح۲۵۰.
  10. اليقين، ص۲۱۲.
  11. كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۸۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۵، ح۷۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۹۸.
  12. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۲.
  13. بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
  14. الامالى للصدوق، ص۳۵۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۴۰.
  15. كنز العمال، ج۲، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
  16. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۶.
  17. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.
  18. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۷.
  19. بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
  20. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۵۸.
  21. پرش به بالا به: ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ صحيح ابن‌حبان، ج۱، ص۴۱۳؛ كنز العمال، ج۲ ص ۳۹۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
  22. پرش به بالا به: ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ الدر المنثور، ج۳، ص۱۸.
  23. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۰.
  24. مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العبا عليهم السلام (مخطوط).
  25. ما نزل من القرآن فى على‏ عليه السلام (مخطوط).
  26. مناقب على بن ابى‌طالب‏ عليه السلام (ابن‌مغازلى)، ص۶۹.
  27. مناقب على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام (خوارزمى)، ص۱۳۶-۱۳۷.
  28. الخصائص العلوية (مخطوط).
  29. توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل (مخطوط).
  30. فرائد السمطين، ج۱، ص۷۴.
  31. پرش به بالا به: ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ الاحتجاج، ج۱، ص۵۶-۵۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۷۶.
  32. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۱.
  33. بصائر الدرجات، ص۲۰‍۱.
  34. تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
  35. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.
  36. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۶۴.
  37. الفضائل، ص۸۴.
  38. برای اطلاع بیشتر در این باره نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۱۵۲-۱۶۰.
  39. الفضائل، ص۸۴.
  40. تفسير فرات الکوفی، ص۱۱۷؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۷۱، ح۵۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۶، ح۲۱۵.
  41. الامالى للصدوق، ص۳۵۶، ح۱۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۴۰.
  42. تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
  43. فرائد السمطين، ج۱، ص۳۱۵، ح۲۵۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۳۴.
  44. اسرار غدير، ص۱۴۶، بخش۵.
  45. بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
  46. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
  47. علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹.
  48. الاحتجاج، ج۱ ص۵۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶.
  49. اليقين، ص۳۴۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۲، ح۸۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۷۶.
  50. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
  51. تفسير العياشى، ج‌۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
  52. بصائر الدرجات، ص۵۱۷.
  53. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
  54. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.
  55. كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۱۸۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰.
  56. بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
  57. بحارالانوار، ج۲۴، ص۵۹، ح۳۵؛ بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۴۷، ح۲.
  58. كتاب سليم بن قیس الهلالی، ص۸۶.
  59. بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۹.
  60. بحارالانوار، ج۶۳، ص۳۱۷.
  61. بحارالانوار، ج۳۸، ص۹۸.
  62. مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۳۷؛ بحار‌الانوار، ج۴۷، ص۱۲۳.
  63. بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۹۳-۳۹۴؛ المحاسن، ج۱، ص۹۰.
  64. بحارالانوار، ج۲۸، ص۵.
  65. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: اسرار غدير، ص۱۴۶، بخش۴.
  66. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱.
  67. اسرار غدير، ص۱۴۵، بخش۴.
  68. تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳، ح۲۱؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۷، ح۲۰۱.
  69. مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶، ح۳۹.
  70. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.
  71. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: غدير در قرآن، ج۱، ص۳۸-۴۰؛ غدير در قرآن، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۶.
  72. تفسير القمى، ج۱، ص۱۶۲؛ تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳، ح۲۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۲۲، ح۱۶۹ و ۱۷۰.
  73. تفسير العياشى، ج۱، ص۲۹۳؛ الكافى، ج۱، ص۲۸۹، ح۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۸؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۵.
  74. الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۵؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۱۲۲.
  75. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۵.
  76. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۶.
  77. بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۲؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۱۷۷؛ الغدير، ج۱، ص۳۹۷.
  78. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷.
  79. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
  80. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۶؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۳۶؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۲۸؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۶۸.
  81. اثبات الهداة، ج۳، ص۱۲۰، ح۴۷۶.
  82. الاقبال، ج۲، ص۲۶۲.
  83. بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۳۷، ح۳۹.
  84. الايضاح، ص۵۹؛ الكافى، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹؛ معانى الاخبار، ص۹۶؛ كمال الدين، ج۲، ص۶۷۵-۶۷۶؛ عيون الاخبار، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ الامالى للصدوق، ص۶۷۴-۶۷۵، ح۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۳؛ وسائل الشيعه، ج۲۸، ص۳۵۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۱.
  85. بصائر الدرجات، ص۵۱۷، ح۵۰.
  86. دلائل الإمامه، ص۲۳۵؛ نوادر المعجزات، ص۲۷۸؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۸۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۷۹.
  87. غدیر در قرآن، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶.
  88. بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۲۹.
  89. بحارالانوار، ج۱۶، ص۳۱۸، ح۷.
  90. بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۳، ح۷.
  91. بحارالانوار، ج۶، ص۱۴۸.
  92. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
  93. الامالى للصدوق، ص۱۲۵؛ بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۱۰، ح۲.
  94. مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۵۵؛ بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۱۵.
  95. تفسير فرات الکوفی، ص۱۱۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۹، ح۴۶؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۴۵، ح۲۱۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۰، ح۲۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج۶، ص۲۷۸، ح۴.
  96. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۴.
  97. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۳؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۱.
  98. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۴.
  99. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۲۲.
  100. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۲۱۵.

یادداشت‌ها

  1. در اين عبارت دو ظرافت ادبى و دقت تاريخى وجود دارد: يكى كلمه «عرصه» است كه معناى كلى به اقتضاى سياق جمله پيدا مى‌‏كند مثل «صحنه»، «زمينه». ديگرى كلمه «ما بَرِحْنا» است كه در اينجا به‌صورت افعال تامّه است -نه افعال ناقصه- و معنايش نظير كلام فرزند حضرت يعقوب‏ عليه السلام است كه در قرآن آمده: Ra bracket.png فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِى أَبِى؛ من هرگز از زمين تكان نمى‌خورم تا پدرم اجازه دهد La bracket.png. در اينجا هم تركيب «ما بَرِحْنَا الْعَرْصَةَ» به اين معناست كه «هنوز از جايمان حركت نكرده بوديم» و يا «هنوز صحنه اعلام ولايت بر پا بود و كسى از جايش تكان نخورده كه آيه نازل شد».


منابع

  • آیات ولایت: همراه با پاسخ‌گویی به شبهات آیه ولایت؛ سید محمد مرتضوی، قم: انتشارات آشیانه مهر، ۱۳۹۳ش.
  • ابلاغ ولايت، اكمال رسالت: پندارها و پاسخ‏‌ها؛ علی جلائيان اکبرنیا، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۹۱ش.
  • إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ محمد بن حسن حر عاملی، تحقیق: علاءالدین اعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۵ق.
  • الاحتجاج؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
  • از غدير تا الغدير؛ محمد کاظمینی، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۲ش.
  • اسرار غدیر؛ محمدباقر انصاری، تهران: نشر تک، ۱۳۸۴ش.
  • الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة؛ سید علی بن موسی بن طاووس، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۱۸ق.
  • اكمال دين در غدير حقيقتى انكارناپذير؛ محمد یثربی، قم: مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی رحمة الله علیه (مرکز تحقیق و نشر آثار فقهاء امامیه)، ۱۳۸۸ش.
  • الامالی؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدباقر کمره‌ای، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
  • اولین میراث مکتوب از واقعه غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • الایضاح؛ فضل بن شاذان، تهران: مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بی‌تا.
  • بر ساحل غدير به انضمام متن كامل خطبه غدير؛ رسول عارفیان، مشهد: انتشارات پیوند با امام، ۱۳۸۶ش.
  • بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله؛ محمد بن حسن صفار قمی، محسن بن عباسعلی کوچه‌باغی تبریزی، قم: مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
  • تبلیغ غدیر در سیره معصومین علیهم السلام؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۱ش.
  • تفسير العياشى؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
  • تفسير فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
  • تفسير القمی‏؛ على بن ابراهيم‏ قمى، تحقیق: طيّب‏ موسوى جزائرى، قم: دار الكتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
  • جایگاه غدیر؛ محمد دشتی، قم: مؤسسه فرهنگی تحقيقاتی اميرالمؤمنين علیه السلام، ۱۳۸۶ش.
  • چهارده قرن با غدير (اتمام حجت‌ها، بحث‌های علمی، مناظرات، ميراث مکتوب، شعر و ادب، يادگارها و يادبودها)؛ محمدباقر انصاری،‌‌ قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹ش.
  • حدیث غدیر و مسئله امامت: برگرفته از کتاب‌های پانزده گفتار و امامت و رهبری؛ مرتضی مطهری، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۹۵ش.
  • خلاصه عبقات الانوار: حدیث غدیر؛ میرحامدحسین کنتوری، تلخیص: علی حسینی‌‌میلانی، ترجمه: مرتضی نادری، ویراستار: عبدالحسین طالعی؛ تهران: مؤسسه فرهنگی نبأ، ۱۳۹۳ش.
  • الدر المنثور في التفسیر المأثور؛ عبدالرحمن بن ابی‌بکر سیوطی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام عن أهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام؛ نعمان بن محمد (قاضی نعمان مغربی)، تحقیق: آصف فیضی، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۳۸۳ق.
  • دلائل الامامة؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ق.
  • نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة؛ محمد بن جریر طبری صغری، تحقیق: باسم محمد اسدی، قم: دلیل ما، ۱۴۲۷ق.
  • ژرفای غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۳ش.
  • سخنرانی استثنائی غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
  • صحیح إبن حبان؛ محمد بن حبان، تحقیق: شعیب ارناووط، بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ق.
  • علل الشرائع؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، قم: مکتبة الداوری، بی‌تا.
  • عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله‏ بحرانى اصفهانى‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى‏، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
  • عيون أخبار الرضا عليه السلام؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران: انتشارات جهان، بی‌تا.
  • غدیر از زبان مولی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • غدیر چشمه زلال ولایت ؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، ترجمه: حسین اسلامی، قم: یاس زهرا، ۱۳۸۵ش.
  • غدیر در آینه قرآن: بررسی تاریخی-روایی مسئله خلافت و امامت علی علیه السلام در قرآن و خطابه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله علی كورانی عاملی، ترجمه: محمدحسین شمسایی، تهران، انتشارات دستان، ۱۳۸۸ش.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • الغدير في الكتاب و السنة و الأدب؛ عبدالحسین امینی، قم: مرکز الغدير للدراسات الإسلامية، ۱۴۱۶ق.
  • فرائد السمطین؛ ابراهیم بن محمد حموی جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، ۱۳۹۸ق.
  • الفضائل؛ شاذان بن جبرئیل قمی، قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۳ش.
  • قبسى از غدير؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، ترجمه: فرج‌الله الهی، قم: یاس زهرا علیها‌ السلام، ۱۳۸۴ش.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ق.
  • کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاء‌الدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامية)، ۱۴۰۷ق.
  • کمال الدین و تمام النعمة فی اثبات الغیبة و کشف الحیرة؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی الکبر غفاری، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۹۵ق.
  • كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال؛ علاءالدین على بن حسام‌الدين متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، بی‌تا.
  • مائده غدیر: پژوهشی در آیه تبلیغ و اکمال؛ مجید جعفرپور، قم: انتشارات بیت‌ الاحزان، ۱۳۹۳ش.
  • المحاسن؛ احمد بن محمد برقی، تحقیق: سید جلال‌الدین محدث ارموی، قم: دار الکتب الإسلامیة، بی‌تا.
  • مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ حسین بن محمدتقی نوری، بیروت: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  • مصباح المتهجد؛ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: علی‌اصغر مروارید و ابوذر بیدار، بیروت: مؤسسه فقه الشيعه، ۱۴۱۱ق.
  • معانی الاخبار؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی الکبر غفاری، قم: مؤسست النشر الاسلامی، ۱۳۶۱ش.
  • المناقب؛ علی بن محمد بن شافعی (ابن‌مغازلی)، تحقیق: محمدباقر بهبودی، بیروت: دار الأضواء، ۱۴۰۴ق.
  • المناقب؛ الموفق بن احمد بكری مكی حنفی خوارزمی، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • المیزان فی تفسیر القرآن؛ سید محمدحسین طباطبایی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۲ق.
  • نقش غدير در كمال انسان‏‌ها؛ محمد اسدى گرمارودى، تهران: کتاب نیستان، ۱۳۸۱ش.
  • نگاهی بر زیارت غدیریه: زیارت امیرالمومنین علیه السلام در روز عید غدیر به بیان امام هادی علیه السلام؛ محمدحسین صفاخواه و عبدالحسین طالعی، تهران: انتشارات سهاره، ۱۳۸۰ش.
  • نگرشى بر غدير خم؛ عبدالصالح انتصاری، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا.
  • نگرشى نو به غدير؛ علی‌اصغر رضوانى، قم: انتشارات عطر عترت، ۱۳۸۹ش.
  • واقعه قرآنی غدیر: گزارش سفر یک‌ماهه پیامبر برای اعلان ولایت در سایه آیات قرآنی؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۶ش.
  • وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة؛ محمد بن الحسن الحرّ العاملي، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ۱۴۱۶ق.
  • اليقين باختصاص مولانا علی عليه‌السلام بامرة المؤمنين؛ سيد‌ ‎ على بن موسی بن طاووس، تحقیق: محمدباقر انصاری، قم: مؤسسه دار الکتاب الجزائری، ۱۴۱۳ق.