شیخ مفید: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
كتب [[شیخ صدوق]] و سيد مرتضى و شيخ مفيد بهترين شاهد بر اين مدعا هستند. | كتب [[شیخ صدوق]] و سيد مرتضى و شيخ مفيد بهترين شاهد بر اين مدعا هستند. | ||
همانطور كه در زمينه سند | همانطور كه در زمينه [[سند حدیث غدیر]] بحث هاى مفصلى در كُتب شده، در مورد متنِ حديث هم تأليفاتِ ارزنده اى وجود دارد. | ||
يكى از كتبى كه در مورد متنِ | يكى از كتبى كه در مورد متنِ [[حدیث غدیر]] تأليف شده كتاب «اقسام المولى فى اللسان» حدود ۳۰ صفحه وزيرى و «رسالة فى معنى المولى» حدود ۴۰ صفحه وزيرى و هر دو از شيخ مفيد است. | ||
[[کتابشناسی غدیر|کتابشناسی]] اين دو كتاب از اين قرار است: | [[کتابشناسی غدیر|کتابشناسی]] اين دو كتاب از اين قرار است: | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
[[رده:میراث مکتوب غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۷
تأليف در غدير[۱]
بعضى از مؤلفين دو كتاب يا بيشتر درباره غدير تألیف كرده اند كه نمونه آن شيخ مفيد است. از جمله مؤلفين مشهور چهارده قرن كه در مورد غدیر تأليف داشته اند شيخ مفيد (م ۴۱۳ ق) است.
از قرن چهارم تحقيق و بحث در متن و سند حدیث غدیر آغاز شده، و قطعه اصلى خطبه غدیر - كه جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلَاهُ» است - در مناظرات مطرح شده و رجال اسناد و ناقلين حدیث غدیر به دقت مورد بررسى قرار گرفته است.
كتب شیخ صدوق و سيد مرتضى و شيخ مفيد بهترين شاهد بر اين مدعا هستند.
همانطور كه در زمينه سند حدیث غدیر بحث هاى مفصلى در كُتب شده، در مورد متنِ حديث هم تأليفاتِ ارزنده اى وجود دارد.
يكى از كتبى كه در مورد متنِ حدیث غدیر تأليف شده كتاب «اقسام المولى فى اللسان» حدود ۳۰ صفحه وزيرى و «رسالة فى معنى المولى» حدود ۴۰ صفحه وزيرى و هر دو از شيخ مفيد است.
کتابشناسی اين دو كتاب از اين قرار است:
۱. رسالة فى معنى المولى، محمد بن محمد مفيد (ابن المعلم، عكبرى، بغدادى، م ۴۱۳ ق). عربی، چاپى. تحقيق:
محمدمهدى نجف. اين كتاب مناظره شيخ مفيد با متكلم معتزلى «بهشميّة» است؛ كه با سه اشكال بر دلالت لفظ «مولى» بر امامت و اينكه اين معنى حقيقت در آن لفظ نيست امامت را انكار نموده بود.
شيخ مفيد با جواب دادن از اشكالات و ثابت نمودن اينكه آن معنى در آن لفظ حقيقت است، امامت را اثبات نموده است.
مشخصات چاپى، توضيحات به جز بعضى موارد ذيلاً در كتاب «اقسام المولى فى اللسان» آمده است.
۲. اقسام المولى فى اللسان[۲]، محمد بن محمد مفيد (ابن المعلم، عكبرى، بغدادى، م ۴۱۳ ق). عربى، چاپى. تحقيق: محمدمهدى نجف. چاپ اول: المكتبة التجارية، نجف، سال ۱۳۷۰ ق.
چاپ سوم: مكتبة المفيد، قم. وزيرى، ۹ ص. چاپ چهارم: دار زيد للنشر، مهرجان الامام على عليه السلام، لندن، سال ۱۴۱۰ ق، ۱۹۹۰ م. رقعى، اقسام المولى: ۲۶ ص، رسالة فى معنى المولى: ۴۱ ص.
چاپ پنجم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، قم، سال ۱۴۱۳ ق. وزيرى، ۴۸ ص.
در اين كتاب ابتدا مقدمه اى براى اين كتاب توسط آقاى سيد محمدرضا جلالى آمده كه توضيح مبانى شيخ مفيد درباره «مولى» را در شش جهت بيان نموده است:
۱. جنبه لغوى و دلالت لفظى
۲. از بين رفتن شرايط تقيه در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام
۳. شاعر فصيح نبايد مخالف لغت صحيح شعر بگويد
۴. نسبت بعضى از اشعار به اميرالمؤمنين عليه السلام
۵. استناد معانى لغوى به اهل خبره لغت اگر چه مسلمان نباشند
۶. باب علم به لغت با اعتماد بر اهل آن باز است و هيچ كس از لغويين را نبايد استثنا كرد.
اصل كتاب هفده صفحه است، و طى آن ثابت شده كه مراد از «مولى» معناى اولى به نفس است. مباحث مطرح شده در اين كتاب چنين است:
۱. ده معنى براى مولى در لغت
۲. تحليل واقعه غدير و انطباق معناى «اولى به نفس» از ميان ده معنى بر كلام پيامبر صلى الله عليه و آله
۳. شواهدى از شعر فصحا درباره معناى صحيح «مولى» و استفاده امامت اميرالمؤمنين عليه السلام: پنج نفر.
مشخصات و مطالبى كه گفته شد براى كتاب «سالة فى معنى المولى» از مؤلف نيز هست، به غير از چاپ اول و سوم و آدرس رجال النجاشى و کتابشناسی و توضيح مقدمه اين كتاب در مطلب سوم و ابتداى مطلب چهارم و نيز مطلب ششم.
از اين دو كتاب مخطوطات بسيارى در كتابخانه هاى ایران و عراق و هند موجود است. براى نمونه سه مورد آورده شد، و نيز در كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام (نجف) مجموعه ش ۴۱۰، از مخطوطات قرن يازدهم كه تمام رساله هاى شيخ مفيد است.
همچنين در چستربيتى در مجموعه ش ۳۸۷۷ از مخطوطات قرن هشتم وجود دارد، كه عكس آن نيز در کتابخانه آیة الله مرعشی موجود است.
چاپ آخر اين دو كتاب (چاپ كنگره شيخ مفيد) با مقدمه اى از سيد محمدرضا جلالى و تحقيق محمدمهدى نجف است.
در چاپ كتاب «اقسام المولى فى اللسان»، قبل از شروع كتاب نسخه اى خطى از آن به طور كامل آورده شده، و در ابتداى هر دو كتاب، صفحات ابتدا و انتها از سه نسخه خطى براى هر دو آمده است.
كتاب «اقسام المولى فى اللسان» در چاپ نجف، در مجموعه اى از رساله هاى شيخ مفيد كه به نام «عدة رسائل» است، با نام «رسالة فى تحقيق لفظ المولى» از ص ۱۸۶ - ۱۹۳، و در كتاب «الغدير فى التراث الاسلامى»: ص ۶۵ ش ۱۶، با نام «رسالة فى اقسام المولى» آمده است.
در پايان هر دو كتاب بخشى از نسخه خطى كتاب «كنز الفوائد» كراجكى كه مربوط به حديث غدير است - در كتاب «اقسام المولى فى اللسان» پنج صفحه و در كتاب «رسالة فى معنى المولى» هشت صفحه - آورده شده است!
اين دو كتاب، كتاب دوم و سوم از جلد هشتم دوره «مصنفات الشيخ المفيد» هستند.
در واقع اين دو كتاب ضميمه يكديگر هستند، چرا كه در كتاب «أقسام المولى فى اللسان» در واقع مراد پيامبر صلى الله عليه و آله از كلمه «مولى» ثابت شده كه امامت است و در كتاب «رسالة فى معنى المولى» درباره معانى مولى و ابحاث لغوى آن بحث شده است.
مناظره براى غدير[۳]
همان گونه كه در موضوعات مختلف دينى مناظره و مباحثه صورت گرفته، در موضوع غدير نيز چندين مناظره رخ داده، كه يكى از آنها مناظره شيخ مفيد با رمّانى و قاضى معتزلى است:
صاحب كتاب «حديقة الشيعة» مى گويد: روزى شيخ مفيد به مجلس على بن موسى رمّانى وارد شده بود. اتفاقاً يک نفر از رمانى پرسيد:
در حدیث غدیر و قصه غار چه مى فرمايى؟ او گفت: خبر غار درايت است و خبر غدير روایت - يعنى آن يقينى است و اين ظنى است - و از روايت حاصل نمى شود آنچه از درايت حاصل مى شود.
وقتى حضار از مجلس بيرون رفتند، شيخ مفيد از رمانى پرسيد: چه مى گويى در شأن كسى كه بر امام زمان خود خروج كند و با او جنگ نمايد؟
رمانى گفت: آن شخص کافر است، و بعد از آن گفت: نه، فاسق است. شيخ مفيد گفت: در شأن على بن ابى طالب عليه السلام چه مى گويى؟ گفت: او امام عادل است.
شيخ گفت: راجع به طلحه و زبير و فتنه جمل چه مى فرمايى؟ رمانى گفت: ايشان توبه كردند. شيخ فرمود: خبر جنگ درايت است و حديث توبه روايت.
رمانى گفت: مگر در آن وقت كه سؤال كردند حاضر بودى؟ گفت: بلى. گفت: قول تو وارد و مسلم است و او را به «مفيد» ملقب ساخت.
اين داستان به گونه اى ديگر نقل شده و آن اينكه:
روزى شيخ مفيد در مجلس قاضى عبدالجبار معتزلى حاضر شد، و اتفاقاً جمعى از علماى چهار مذهب حاضر بودند. قاضى نام شيخ مفيد را شنيده بود، اما به خدمتش نرسيده بود.
شيخ كه در صف نعال نشسته بود، بعد از اندكى گفت: اى حضرت قاضى، اگر رخصت باشد سؤال كنم؟ قاض. گفت: بپرس.
شيخ گفت: خبر «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ» آيا صحت دارد يا علماى شيعى درهم بافته اند؟ قاضى گفت: البته صحيح است.
شيخ گفت: مراد از مولى چه باشد؟ قاضى گفت: مولى به معناى اولى است (يعنى كسى كه بر مردم حق ولايت و رهبرى دارد).
پس اين همه خلاف خصومت در ميان چراست؟ قاضى گفت: اى برادر، آن خبر روايت است و خلافت ابوبكر درايت، و مردم عاقل ترک درايت از بهر روايت نكنند.
شيخ آن مسئله را واگذاشت و پرسيد: در آن خبر كه پیامبر صلی الله علیه و آله با على عليه السلام گفته است:
«يا على عليه السلام، حربک حربى و سلمک سلمى» چه مى فرمايى؟ قاضى گفت: حتما اين حدیث است. شيخ گفت: پس بنا بر قول شما، اصحاب جمل کافر بوده باشند.
قاضى گفت: اى برادر، نشنيده اى كه ايشان توبه كردند؟ شيخ گفت: ايها القاضى! خبر جنگ درايت است و حدیث توبه روایت، و شما در حديث قبل فرموديد كه عقلاء درايت را به روايت از دست نمى دهند؟
قاضى ساعتى سر در پيش افكنده و بعد از آن سر برآورده پرسيد: شما چه كسى هستيد و نزد چه كسى درس مى خوانيد؟ شيخ گفت: من محمد بن نعمان حارثى هستم.
قاضى برخاست و دست شيخ را گرفته و به جاى خود نشانيد و عذر خواست و گفت: انت المفيد حقا : افاده كننده در حقيقت تويى يا شيخ.
علماى مجلس در همهمه و سرگوشى افتادند و همگى از قاضى برنجيدند. قاضى گفت: اى علماى دين، اين مرد مرا ملزم ساخت و من در جواب او فرو ماندم.
اگر شما را جوابى هست بفرماييد تا برخيزد و به جاى خود رود.
وقتى خبر به سلطان عزّالدوله ديلمى رسيد و التماس قدوم شيخ نموده و ماجرا را از او بى واسطه شنيد، مركب خاص با قلاده و سرافسار زرين و سراپا خلعت خاص و صد دينار زر خليفتى - كه هر دينارى ده دينار باشد - با غلامى و كنيزى انعام فرمود، و هر روز مقدارى از گوشت و برنج و نان مقرر داشت كه در مجلس او صرف شود، و از آن روز به لقب «مفيد» ملقب شد و اين قصه مشهور گشت.
و لذا وقتى حضرت صاحب الزمان عليه السلام شيخ مفيد را به اين لقب ملقّب ساخته بود، اين امر باعث آن شد كه شيخ در ميان خاصه و عامه و در طول تاریخ به لقب «مفيد» شهرت پيدا كند.[۴]
پانویس
- ↑ چهارده قرن با غدير: ص ۱۳۵، ۱۳۶، ۱۴۰ - ۱۴۳، ۱۵۲. غدير در آئينه كتاب: ص ۱۵. اسرار غدير: ص ۱۲۱.
- ↑ رجال النجاشى: ص ۴۰۱. فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مرعشى نجفى: ج ۱ ص ۲۶۸، ۲۶۹ مجموعه ش ۲۴۳ ش ۷، ۱۳ و ج ۱ ص ۹۱ - ۹۳ مجموعه ش ۷۸ ش ۷، ۱۲ و ج ۱ ص ۲۸۵ مجموعه ش ۲۵۵ ش ۱۴، ۱۸.
- ↑ غدير بهترين روز خدا: ۶۹ - ۸۲.
- ↑ ميزان الحق: ص ۵۲۷ .