آيه ۶۱ توبه و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== « وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ...»<ref>توبه ۶۱ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۷۹ - ۸۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۲ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۷ - ۱۵۵.</ref> ==
{{جعبه اطلاعات آیه
در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است.
| عرض =  
| تصویر = آیه ۶۱ سوره توبه.png
| اندازه تصویر =
| توضیح_تصویر =
| عنوان = آیه ۶۱ توبه و غدیر
| سوره = توبه
| آیه = ۶۱
| جزء = ۱۰
| شأن نزول =
| مکان نزول = مدینه
| موضوع = وعده عذاب دردناک به مسخره‌کنندگان پیامبر در غدیر
| صوت = صوت ۶۱ توبه.mp3
| ترجمه صوتی = ترجمه ۶۱ توبه.mp3
}}
'''آیه ۶۱ سوره توبه''' آیه‌ای تفسیرشده در [[خطبه غدیر]] که برای مسخره‌کنندگان رسول خدا صلی الله علیه و آله که او را اُذُن (گوش) می خواندند عذاب دردناک وعده داده است.


اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و [[اقتباس]] در خطابه حضرت آمده است.
بستر استناد به آیه ۶۱ سوره توبه چنین ترسیم شده است: پيامبر صلى الله عليه و آله در قسمتی از خطبه آزارهای پى‌درپی [[منافقین|منافقان]] نسبت به خود را يادآور شد: از جمله اینکه نسبت‏‌هاى مسخره‌آمیز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» (گوش) را درباره حضرت به‌كار بردند. آنان منظورشان «سراپاگوش» بودن اميرالمؤمنين علیه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.


يكى از اين آيات، آيه ۶۱ سوره توبه است:
خداوند در تقبيح اين رفتار منافقان آيه‌ ۶۱ سوره توبه را نازل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت: اولاً داستان نزول آیه را بيان کرد؛ ثانياً روشن کرد که اگر من و على علیه السلام نجوا مى‏‌كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏‌گوييم اين اسرار درباره منافقان است. آنان اين مسئله را به‌خوبى احساس كرده‌اند كه اين‌گونه مسخره مى‏‌كنند. به همين جهت، اين نجواها به نفع مؤمنان است و در آخر اين آيه اذيت‌كنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جهنم و عذاب دردناک وعده داده شده‌‏اند.


«وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّه وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّه لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» :
== آیه‌ای تفسیر شده در غدیر ==
آیه ۶۱ سوره توبه از جمله آیات تفسیر شده در غدیر دانسته شده است. به گفته برخی محققان، در غدير ۱۸ آيه قرآن به‌صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان کرد و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به‌صورت تضمين در كلام و [[اقتباس]] در خطابه حضرت آمده است.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۷.</ref>


«از آنان كسانى هستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را اذيت مى ‏كنند و مى‏ گويند او «اذن» (گوش فرا دهنده) است.
يكى از اين آيات، آيه ۶۱ سوره توبه است: {{قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ|ترجمه=بعضى از ايشان پيامبر را مى‌آزارند و مى‌گويند كه او به سخن هركس گوش مى‌دهد. بگو: او براى شما شنونده سخن خير است. به خدا ايمان دارد و مؤمنان را باور دارد، و رحمتى است براى آنهايى كه ايمان آورده‌اند. و آنان كه رسول خدا را بيازارند به شكنجه‌اى دردآور گرفتار خواهند شد}}.


بگو: گوش است بر ضد كسانى كه گمان مى ‏كنند او اُذُن است و براى شما خير است.
== بستر استناد به آیه ==


به خدا ايمان مى ‏آورد و در مقابل مؤمنين تواضع و احترام مى‏ نمايد، و براى كسانى از شما كه [[ایمان]] آورده ‏اند رحمت است، و براى كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را اذيت مى ‏كنند عذاب دردناک است».
بستر استناد به آیه ۶۱ سوره توبه چنین ترسیم شده است: پيامبر صلى الله عليه و آله در قسمتی از بخش دوم خطبه غدير نزول وحى خاص براى ابلاغ ولايت را اعلام کرد. در ضمن به آزارهای پى‌درپی [[منافقین|منافقان]] نسبت به خود را يادآور شد: از جمله اینکه نسبت‏‌هاى مسخره‌آمیز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» (گوش) را درباره حضرت به‌كار بردند. آنان منظورشان «سراپاگوش» بودن اميرالمؤمنين علیه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود. آنگاه حضرت آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت‌دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۷۹.</ref>


اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است:
== آیه در متن خطبه ==
آیه ۶۱ سوره توبه، به نقل از برخی منابع، در خطبه غدیر چنین آمده است: {{متن عربی|وَ سَالْتُ جَبْرَئيلَ انْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ الَيْكُمْ ايُّهَا النّاسُ لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ ادْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ}} {{قرآن|بِانَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ}} {{متن عربی|وَ يَحْسَبُونَهُ}} {{قرآن|هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ}}{{متن عربی|وَ كَثْرَةِ اذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اذُناً وَ زَعَمُوا انّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ ايّاىَ وَ اقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى انْزَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ}}. {{قرآن|وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ}}  {{متن عربی|عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ انَّهُ اذُنٌ}}  {{قرآن|خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّه وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ ‏اللَّه لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ}}. {{متن عربی|وَ لَوْ شِئْتُ انْ اسَمِّىَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِاسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ، وَ انْ اومِئَ الَيْهِمْ بِاعْيانِهِمْ لاَوْمَأْتُ، وَ انْ ادُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَ لكِنّى وَ اللَّه فى امُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ|ترجمه=همچنين به‌خاطر اين است كه منافقان بارها مرا اذيت كرده‌‏اند تا آنجا كه مرا «اذُن» (گوش‌فرادهنده) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به‌خاطر ملازمت بسيار او (حضرت امیر) با من و توجه من به او و تمايل او به من و قبولش از من، تا آنجا كه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد: و از منافقان کسانی هستند که همواره پیامبر را آزار می‌دهند، و می‌گویند: شخص زودباور و نسبت به سخن این و آن سراپا گوش است. بگو: گوش است بر ضد كسانى كه گمان مى‏‌كنند او «اذُن» است و براى شما خير است. به خدا ايمان مى‌‏آورد و در مقابل مؤمنان تواضع و احترام مى‌‏نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‌اند رحمت است، و براى كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را اذيت مى‏‌كنند عذاب دردناک است. و اگر بخواهم گويندگان چنين نسبتى را معرفى كنم و به آنان اشاره نمايم و آنان را نشان دهم مى‏‌توانم، ولى درباره آنان با بزرگوارى رفتار كرده‌ام}}.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۵۹.</ref>


=== متن خطبه غدير ===
== موقعيت تاريخى استناد به آیه ==
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش دوم خطبه غدير وحى خاص براى ابلاغ ولايت را بيان فرمود.
موقعیت تاریخی استناد به آیه ۶۱ سوره توبه چنین توصیف شده است: با پايان اولين بخش خطبه غدیر كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبر صلى الله عليه و آله بخش دوم سخن را آغاز کرد. او با اشاره به [[آيه ۶۷ مائده و غدیر|آيه تبليغ]] و [[آیه ۵۵ مائده و غدیر|آيه ولايت]] و اشاره به نسبت‌هاى مسخره‌آميز [[منافقین|منافقان]] به حضرت، آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت‌دهندگان اين كلمه از منافقان نازل شده بود: آيه مزبور در اولين مراحل خطبه مطرح شد كه نزول [[آيه ۶۷ مائده و غدیر|آيه تبلیغ]] اعلام شد و همه آماده بودند تا مرحله اصلى خطبه برسد و معلوم شود پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور به تبليغ چه پيامى است.


در ضمن آزار و اذيت‏ هاى پى در پى [[منافقین]] را نسبت به حضرتش يادآور شد، تا آنجا كه نسبت‏ هاى [[استهزاء|مسخره]] ‏آمیز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» به معناى «گوش» را درباره حضرت به كار بردند، كه منظورشان «سراپا گوش» بودن اميرالمؤمنين علیه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.
با آنكه فضای کلی القای خطبه همراه با نشاط و سرور خاصى بوده، اما گويا در مقطعی چهره حضرت درهم مى‌‏رود و توجه عميق خود را به حضور منافقينى می‌دوزد كه در كاروان غدير حضور دارند و همچنان در جامعه اسلامی حضور خواهند داشت. آنان به‌قدرى كينه‏‌توز و آماده فتنه‌‏انگيزى بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله وجودشان را مانعى بزرگ بر سر راه برنامه غدير مى‏‌بيند؛ در حدى كه اگر خداوند با اراده خويش آنان را درهم نكوبد، اعلان ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام با حضور آنان ميسّر نيست. آنگاه كه خطاب {{قرآن|وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} آمد بر همه ثابت شد كه خطر منافقان جدى است و به همين جهت خدا ضامن حفظ رسولش شده است.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۸۰.</ref>


آنگاه آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود:
== موقعيت قرآنى ==
موقعیت آيه ۶۱ سوره توبه در قرآن چنین ترسیم شده است: در سوره توبه، از آيه ۳۷ خطاب با [[منافقین|منافقان]] را آغاز مى‏‌شود. در این آیات صحنه‏‌هاى مختلفى از كارشكنى‌هاى آنان ترسيم مى‏‌شود و اين روند تا آخر سوره ادامه مى‌‏يابد. این سوره از سوره‏‌هايى است كه به طور خاص [[منافقین]] را زير نظر گرفته و درباره اعمال آنان نازل شده است. مطالعه اين آيات نشان مى‏‌دهد كه منافقان چه اندازه در اذيت پیامبر صلى الله عليه و آله پيش رفتند و به تخريب زمينه‏‌هاى اجتماعى اهداف اسلام پرداخته‌‏اند.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۸۰-۸۱.</ref>


«وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ» :
== تحليل تاريخى استناد به آیه ==
برخی محققان معتقدند که تصريح به خطر [[منافقین|منافقان]] در اثناى [[خطبه غدیر]] اين نتيجه را دارد كه در آینده تاريخ، كه مطالعه‌كنندگان خطبه غدير آن را مورد بررسى قرار مى‌دهند، به آسانى زير پا گذاشتن غدير در سقيفه را تحليل می‌كنند و حقایق را در مى‏‌يابند؛ در می‌یابند که منافقان در غدير چه سوداهايى در سر مى‏‌پروراندند و چگونه پايه‏‌هاى آن را محكم نمودند تا ثمره شومش را در سقيفه بگیرند.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۸۱.</ref>


وَ سَالْتُ جَبْرَئيلَ انْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ الَيْكُمْ -  ايُّهَا النّاسُ -  لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ ادْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ بِانَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ وَ كَثْرَةِ اذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اذُناً وَ زَعَمُوا انّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ ايّاىَ وَ اقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى انْزَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ: «وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ انَّهُ اذُنٌ -  خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّه وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ ‏اللَّه لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ».
== تحليل اعتقادى آیه ==
درباره استناد به آیه ۶۱ سوره توبه در [[خطبه غدیر]] از سوی محققان دو تحلیل اعتقادی ارائه شده است:


وَ لَوْ شِئْتُ انْ اسَمِّىَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِاسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ، وَ انْ اومِئَ الَيْهِمْ بِاعْيانِهِمْ لاَوْمَأْتُ، وَ انْ ادُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَ لكِنّى وَ اللَّه فى امُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ:
=== تحليل اعتقادى اول: آیه‌ای درباره منافقان ===
این آیه بازگوکننده يكى از بارزترين نمونه‏‌هاى آزار [[منافقین|منافقان]] نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله است، در خطابه غدير حضرت به بيان كاملى در این باره پرداخته ‏است. آنان كه ملازمت خصوصی اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با رسول اللَّه را به‌صورت دوجانبه مى‌‏ديدند، به خود تا اين حد جرأت دادند كه به‌صورت زبانی جسارت كنند و به‌كنايه لقب «اذُن» (گوش) را به حضرت دهند. منظور آنان اين بود كه پیامبر سر تا پا گوش است و اسرارى را در گوش او نجوى مى‏‌كنند. در واقع آنان با اين كلمه حضرت را مسخره مى‏‌كردند.


اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله‏ هاى مسخره كنندگان اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مى‏ گويند آنچه در قلب‏ هايشان نيست و اين كار را سهل مى‏ شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.
خداوند در تقبيح اين رفتار منافقان آيه‌ ۶۱ سوره توبه را نازل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت: اولاً داستان نزول آیه را بيان کرد؛ ثانياً روشن کرد که اگر من و على نجوا مى‏‌كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏‌گوييم اين اسرار درباره منافقان است. آنان اين مسئله را به‌خوبى احساس كرده‌اند كه اين‌گونه مسخره مى‏‌كنند. به همين جهت، اين نجواها به نفع مؤمنان است و در آخر اين آيه اذيت‌كنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جهنم و عذاب دردناک وعده داده شده‌‏اند.


همچنين به خاطر اين است كه [[منافقین]] بارها مرا اذيت كرده ‏اند تا آنجا كه مرا «اذُن» (گوش فرا دهنده) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (حضرت امیر) با من و توجه من به او و تمايل او به من و قبولش از من، تا آنجا كه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد:
از آنجا كه ماجراى «اذُن» مسئله‏‌اى مخفى نبوده، آن حضرت در [[خطبه غدیر|خطبه غدير]] از تشنّج دوری مى‌کند و به اشاره مى‏‌فرمايد: افرادى را كه مرا [[مسخره کردن خدا و پیامبر توسط منافقین|مسخر]] کردند به نامشان مى‏‌شناسم و مى‌‏توانم هم اكنون با اشاره آنان را به همه نشان دهم. اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏‌فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم. [[امام کاظم‏ علیه السلام]] در اين باره مى‏‌فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقان با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.<ref>تأويل الآيات الظاهرة، ص۳۹-۴۰؛ البرهان، ج‏۱، ص۱۳۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۴؛‌ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۵۶.</ref>


«و از آنان كسانى هستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را اذيت مى‏ كنند و مى ‏گويند او «اذن» (گوش فرا دهنده) است.
=== تحليل اعتقادى دوم: سایر جسارت‌های منافقان در غدیر ===
ذكر نمونه‏‌هايى از جسارت‌‏هاى [[منافقین|منافقان]] حاضر در غدير، كه در تاريخ به‌صراحت ذكر شده، مى‌‏تواند روشنگر اين نكته باشد كه در غدير اهانت به پيامبر صلى الله عليه و آله به اوج خود و به حدودى فراتر از مسئله اُذُن رسيد و جسارت‏‌کنندگان نيز معلوم شدند. جسارت‌هایی که برای آنها عذاب دردناک به آنان وعده داده شده است.


بگو: گوش است بر ضد كسانى كه گمان مى‏ كنند او «اذُن» است و براى شما خير است.
==== هنگام آماده‌سازی منبر غدیر ====
وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله دستور آماده‌‏سازى منبر غدير در زیر درختان را صادر کرد، يكى از منافقان گفت: در اينجا كه ساعتى بيش توقف نخواهد داشت، براى چه دستور كندن خارها را مى‌دهد! بدانيد كه امروز مسئله مهم و ناراحت‌كننده‏‌اى خواهند آورد.<ref>عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۵۱.</ref>


به خدا ايمان مى ‏آورد و در مقابل مؤمنين تواضع و احترام مى ‏نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده ‏اند رحمت است، و براى كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را اذيت مى‏ كنند عذاب دردناک است».
==== در مقابل منبر غدیر ====
[[امام صادق‏ علیه السلام]] فرمودند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير معرفى و منصوب کرد، در مقابل حضرت هفت نفر از منافقان قرار داشتند كه عبارت بودند از: [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابابکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏‌وقاص]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]]، [[سالم مولی ابی ‏حذیفه|سالم مولی ابی‌حذیفه]]، و [[مغیرة بن شعبه]]. از ميان اينها عمر گفت: او را نمى‌بينيد كه چشمانش مانند دیوانگان در گردش است. اكنون مى‏‌گويد: خدايم چنين گفته است.<ref>بحارالانوار،‌ ج۳۷، ص۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۴.</ref> و اين‌گونه برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را به‌مسخره گرفتند.


و اگر بخواهم گويندگان چنين نسبتى را معرفى كنم و به آنان اشاره نمايم و آنان را نشان دهم مى‏ توانم، ولى درباره آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام.<ref>اسرار غدير: ص ۱۳۹، ۱۴۰ بخش ۲.</ref>
==== هنگام  گفتن عبارت «من کنت موالاه» ====
آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و پیامبر فرمودند: «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، [[عمر بن خطاب|عمر]] گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏‌گويد.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰.</ref>


=== موقعيت تاريخى ===
==== پس از خطابه غدير ====
با پايان اولين بخش سخن كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبر صلى الله عليه و آله بخش دوم سخن را آغاز فرمود، و با اشاره به آيه تبليغ و آيه ولايت، و نيز اشاره به نسبت ‏هاى مسخره ‏آميز منافقين به حضرت، آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود:
[[معاویة بن ابی سفیان|معاویه بن ابوسفیان]] در روز غدير -بعد از منصوب‌شدن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام- از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد. او با غضب از مجلس غدیر خارج شد، در حالى كه دست راستش را بر [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر [[مغیرة بن شعبه|مغيرة بن شعبه]] تكيه داده بود و با تکبر مى‏‌گفت: «محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى‏‌كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏‌نماييم».<ref>تفسير فرات الكوفی، ص۵۱۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۳؛ عوالم العلوم،‌ ج۲/۱۵،‌ص۹۶-۹۷؛ عوالم العلوم،‌ ج۲/۱۵،‌ص۱۲۵.</ref> همچنین در این هنگام عده‌‏اى ديگر از منافقان گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى‏‌خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل‏ بيتش را بر گُرده ما سوار كند.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰.</ref>
 
«وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ».
 
آيه مزبور در اولين مراحل خطبه مطرح مى‏ شود كه نزول آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ...» اعلام شده، و همه آماده مى‏ شوند تا مرحله اصلى خطبه برسد و معلوم شود پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور به تبليغ چه پيامى است.
 
با آنكه مسير سخن نشاط و سرور خاصى را همراه دارد، اما گويا چهره حضرت درهم مى ‏رود و توجه عميق خود را به حضور كوردلان و منافقينى مى‏دوزد كه عملاً در كاروان غدير حضور دارند و همچنان در جامعه مسلمين حضور خواهند داشت.
 
اينان به قدرى كينه‏ توز و آماده فتنه ‏انگيزى هستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله وجودشان را مانعى بزرگ بر سر راه برنامه غدير مى‏ بيند در حدى كه اگر خداوند با اراده خويش آنان را درهم نكوبد واقعاً معرفى و اعلان ولايت حضرت امیر عليه السلام با حضور آنان ميسّر نيست، و آنگاه كه خطاب «وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» آمد بر همه ثابت شد كه خطر منافقين جدى است و به همين جهت خدا ضامن حفظ رسولش شده است.
 
=== موقعيت قرآنى ===
سوره توبه از آيه ۳۷ خطاب با منافقين را آغاز مى‏ كند و صحنه‏ هاى مختلفى از كارشكنى ‏هاى آنان را ترسيم مى‏ نمايد، و اين روند تا آخر سوره ادامه مى ‏يابد و از سوره‏ هايى است كه به طور خاص [[منافقین]] را زير نظر گرفته است.
 
مطالعه اين آيات نشان مى‏ دهد كه منافقين چه اندازه در اذيت پيامبر صلى الله عليه و آله پيش رفته‏ اند و به تخريب زمينه‏ هاى اجتماعى اهداف اسلام پرداخته ‏اند.
 
=== تحليل تاريخى ===
تصريح به خطر منافقين در اثناى خطبه اين نتيجه را دارد كه در دور دست‏ هاى تاريخ كه مطالعه كنندگان خطبه غدير آن را مورد بررسى قرار مى ‏دهند، به آسانى زير پا گذاشتن غدير در سقيفه را تحليل
 
مى ‏كنند و در مى‏ يابند كه منافقين در غدير چه سوداهايى در سر مى‏ پروراندند و چگونه پايه‏ هاى آن را محكم نمودند تا ثمره شومش را در سقيفه گرفتند.
 
=== تحليل اعتقادى ===
 
==== تحليل اعتقادى اول ====
درباره آيه «اُذُن» كه بازگوى يكى از بارزترين نمونه‏ هاى آزار منافقين است، در خطابه غدير حضرت به بيان كاملى پرداخته ‏اند.
 
آنان كه ملازمت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با رسول اللَّه ‏صلى الله عليه و آله را به صورت دو جانبه مى ‏ديدند و شاهد جلسات خصوصى آن دو بزرگوار بودند كه احدى در آنها شريک نبود، به خود تا اين حد جرئت دادند كه حتى به صورت لسانى جسارت كنند و به كنايه لقب «اذُن» به معناى «گوش» را به حضرت دادند و منظورشان اين بود كه سر تا پا گوش است و اسرارى را در گوش يكديگر نجوى مى‏ كنند، و در واقع با اين كلمه حضرت را مسخره مى‏ كردند.
 
خداوند در تقبيح اين رفتار منافقين آيه ‏اى نازل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت:
 
اولاً داستان آيه «اذُن» را بيان فرمود كه در سطور قبل ذكر شد.
 
ثانياً در بين آيه بيان فرمود كه اگر من و على نجوا مى‏ كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏ گوييم اين مطالب سرى درباره منافقين است و آنان اين مسئله را به خوبى احساس كرده ‏اند كه اين گونه مسخره مى‏ كنند، و دقيقاً به همين جهت اين نجواها به نفع مؤمنين است، و در آخر اين آيه اذيت كنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جهنم و عذاب اليم وعده داده شده ‏اند.
 
از آنجا كه ماجراى «اذُن» مسئله‏ اى مخفى نبوده، آن حضرت بر فراز منبر غدير از تشنّج احتراز مى ‏نمايد و به اشاره مى‏ فرمايد:
 
افرادى را كه چنين استهزايى نسبت به من روا داشته ‏اند به نامشان مى‏ شناسم و مى ‏توانم هم اكنون با اشاره دست آنان را به همه نشان دهم.
 
اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏ فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم.
 
[[امام کاظم‏ علیه السلام]] در اين باره مى‏ فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۶.</ref>
 
==== تحليل اعتقادى دوم ====
ذكر نمونه‏ هايى از جسارت ‏هاى منافقين حاضر در غدير كه در تاريخ به صراحت ذكر شده مى ‏تواند روشنگر اين نكته باشد كه در غدير اهانت به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله به اعلى درجه خود و به حدودى فراتر از مسئله اذُن رسيد و انجام دهندگان اين جسارت‏ ها نيز معلوم شدند:
 
===== هنگام ورود به غدير =====
وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله دستور آماده ‏سازى زير درختان و منبر غدير را صادر فرمودند، يكى از منافقين گفت:
 
در اينجا كه ساعتى بيش توقف نخواهد داشت، براى چه دستور كندن خارها را مى ‏دهند! بدانيد كه امروز مسئله مهم و ناراحت كننده‏ اى خواهند آورد!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۱ .</ref>
 
===== در مقابل منبر =====
[[امام صادق‏ علیه السلام]] فرمودند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير معرفى و منصوب مى ‏فرمودند، در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند كه عبارت بودند از:
 
[[ابوبکر بن ابی قحافه|ابابکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]]، [[سالم مولی ابی ‏حذیفه]]، و [[مغیرة بن شعبه]].
 
از ميان اينها عمر گفت: او را نمى ‏بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟!
 
اكنون مى‏ گويد: خدايم چنين گفته است!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۴.</ref> و اين گونه برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را به مسخره گرفتند.
 
===== هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» =====
آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، [[عمر بن خطاب|عمر]] گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏ گويد!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰.</ref>
 
===== پس از خطابه غدير =====
همچنين [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] در روز غدير -  بعد از منصوب شدن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام -  از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد و با غضب خارج شد در حالى كه دست راستش را بر [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تبختر مى‏ گفت: محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۹۶، ۹۷، ۱۲۵.</ref>
 
===== در پايان سخنرانى =====
عده ‏اى ديگر از منافقين گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى‏ خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل‏ بيتش را بر گُرده ما سوار كند!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰.</ref>


===== پس از بيعت =====
===== پس از بيعت =====
پس از بيعت در غدير عمر شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى ‏برد!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸.</ref>
پس از بيعت در غدير، [[عمر بن خطاب]] شانه بالا انداخت و به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]] گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى‌‏برد!<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۸.</ref> همچنین، عده‏‌اى از منافقان پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود، امر ولايت را از امیرالمؤمنین ‏عليه السلام دور مى‌كنيم و نمی‌گذاريم براى او باشد.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۲.</ref>


===== هم پيمانى بعد از بيعت =====
==== گفت‌وگو در خيمه نفاق ====
عده‏ اى از منافقين پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود امر ولايت را از حضرت امیر ‏عليه السلام دور مى كنيم و نمى ‏گذاريم براى او باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.</ref>
[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] كه در غدير حاضر بوده ماجرایی را چنين نقل مى‏‌كند: پس از آنکه پيامبر صلى الله عليه و آله دست امیرالمؤمنین عليه السلام را گرفته و فرمودند: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}، بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] نيز همراه من بود. در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مى‏‌گويد: به خدا قسم محمد  نادان است، اگر فكر مى‏‌كند كار خلافت بعد از او براى على به نتيجه خواهد رسيد. ديگرى گفت: او را نادان حساب مى‏‌كنى! آيا نمى‏‌دانى كه او ديوانه است و نزديک بود نزد همسر ابن ابى‏‌كبشه از جنون بی‌هوش شود. سومى گفت: او را رها كنيد! خواه احمق باشد و خواه ديوانه! به خدا قسم هرگز آنچه او مى‏‌گويد نخواهد شد. حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و گوشه خيمه آنان را بلند كرد و سر خود را داخل خيمه برد و به آنان گفت: در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مى‌‏شود چنين كارى را می‌كنيد؟ به خدا قسم، صبح گفتار شما را به او خبر خواهم داد.


===== گفتگو در خيمه نفاق =====
گفتند: اى حذيفه، آيا تو اينجا بودى و گفته ما را شنيدى؟! آنچه شنيدى بر ما كتمان كن كه حق همسايگى امانت‌دارى است. حذيفه گفت: نه اين مورد از حق امانت‌دارى همسايه است و نه اين مجلس شما از آن‌گونه است! من دلسوز خدا و رسولش نيستم، اگر اين ماجرا را از او كتمان كنم. گفتند: اى حذيفه، هر كارى مى‌‌خواهى انجام ده. به خدا قسم، ما هم براى او قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته‌‏ايم و تو نسبت دروغ به ما مى‌دهى. تو خيال مى‏‌كنى پيامبر سخن تو را مى‌پذيرد و گفته ما را تكذيب مى‏‌كند در حالى كه ما سه نفريم. حذيفه گفت: اما من برايم مهم نيست، وقتى حق دلسوزى را نسبت به خدا و رسولش ادا كنم. پس هر چه مى‏‌خواهيد بگوييد.
سه نفر از منافقين پس از خطابه و [[بیعت منافقین با امیر المومنین علیه السلام|بیعت]] غدير در خيمه خود جمع شده بودند.


يكى از آن ها گفت: محمد احمق است (العیاذ بالله) اگر گمان مى‏ كند [[جانشین|خلافت]] بعد از او براى حضرت امیر سازگار خواهد بود.
سپس حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت، در حالى كه امیرالمؤمنین ‏عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بودند. او گفتار منافقان را به حضرت خبر داد. پيامبر هم سراغ آنان فرستادند و آمدند. حضرت پرسيدند: شما چه گفته‌‏ايد؟ گفتند: به خدا قسم، ما چيزى نگفته‏‌ايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است. در اينجا جبرئيل با اين آيه ([[آيه ۷۴ توبه و غدیر|آیه ۷۴ سوره توبه]]) نازل شد: «قسم ياد مى‌‏كنند كه نگفته‌‏اند، در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده‌اند». اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اينجا فرمودند: بگذارید هر چه مى‏‌خواهند بگويند. به خدا قسم، قلب من در سينه‏‌ام مى‌تپد و شمشيرم بر دوشم است. اگر قصد سوئى كنند، من هم مقابله خواهم كرد.<ref>تفسير العياشى، ج۲، ص۹۷-۹۹، ح۸۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۱-۱۵۳، ح۳۷؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۵۲.</ref>


ديگرى گفت: او را احمق مى‏ خوانى! آيا نمى‏ دانى او مجنون است (العیاذ بالله)؟ سومى گفت: چه احمق باشد و چه مجنون، به خدا قسم آنچه مى‏ گويد هرگز نخواهد شد.
== پانویس ==
 
{{پانویس}}
پيرمردى از ميان مردم گفت: اگر ما بين اقوام خود آن گونه كه او مى‏ گويد باشيم، از خران بدتريم!!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۳.</ref>
 
با توجه به اين موارد كه نمونه‏ هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى‏ شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى ‏گردد.
 
اين گونه است كه گروهى از اهل جهنم پس از پيامبر صلى الله عليه و آله زمام امور مسلمين را به دست گرفتند، و طبيعى بود كه جامعه اسلامى را به سوى آتش بكشانند و اين مسير تا كنون مسير چهارده قرن را طى كند.


دقيقاً به همين دليل است كه شيعه از اين راه جهنمى فاصله مى‏ گيرد و همراه «قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ» تا «جَنّاتِ النَّعيمِ» مى‏ رود.
==منابع==
{{منابع}}
* '''الاحتجاج'''؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
* '''بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار'''؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
* '''البرهان في تفسير القرآن'''؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، قم: مؤسسة البعثة (مرکز الطباعة و النشر)، ۱۴۱۵ق.
* '''تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة'''؛ شرف‌الدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
* '''تفسير العياشى'''؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
* '''تفسير فرات الکوفی'''؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
* '''عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال'''؛ عبدالله بن نورالله‏ بحرانى اصفهانى‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى‏، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
* '''غدیر در قرآن، قرآن در غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
[[رده:قرآن و غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۴

آیه ۶۱ توبه و غدیر
آيه ۶۱ توبه و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهتوبه
شماره آیه۶۱
جزء۱۰
محتوای آیه
مکان نزولمدینه
موضوعوعده عذاب دردناک به مسخره‌کنندگان پیامبر در غدیر
ترتیل آیه
ترجمه صوتی

آیه ۶۱ سوره توبه آیه‌ای تفسیرشده در خطبه غدیر که برای مسخره‌کنندگان رسول خدا صلی الله علیه و آله که او را اُذُن (گوش) می خواندند عذاب دردناک وعده داده است.

بستر استناد به آیه ۶۱ سوره توبه چنین ترسیم شده است: پيامبر صلى الله عليه و آله در قسمتی از خطبه آزارهای پى‌درپی منافقان نسبت به خود را يادآور شد: از جمله اینکه نسبت‏‌هاى مسخره‌آمیز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» (گوش) را درباره حضرت به‌كار بردند. آنان منظورشان «سراپاگوش» بودن اميرالمؤمنين علیه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.

خداوند در تقبيح اين رفتار منافقان آيه‌ ۶۱ سوره توبه را نازل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت: اولاً داستان نزول آیه را بيان کرد؛ ثانياً روشن کرد که اگر من و على علیه السلام نجوا مى‏‌كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏‌گوييم اين اسرار درباره منافقان است. آنان اين مسئله را به‌خوبى احساس كرده‌اند كه اين‌گونه مسخره مى‏‌كنند. به همين جهت، اين نجواها به نفع مؤمنان است و در آخر اين آيه اذيت‌كنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جهنم و عذاب دردناک وعده داده شده‌‏اند.

آیه‌ای تفسیر شده در غدیر

آیه ۶۱ سوره توبه از جمله آیات تفسیر شده در غدیر دانسته شده است. به گفته برخی محققان، در غدير ۱۸ آيه قرآن به‌صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان کرد و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به‌صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.[۱]

يكى از اين آيات، آيه ۶۱ سوره توبه است: Ra bracket.png وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ بعضى از ايشان پيامبر را مى‌آزارند و مى‌گويند كه او به سخن هركس گوش مى‌دهد. بگو: او براى شما شنونده سخن خير است. به خدا ايمان دارد و مؤمنان را باور دارد، و رحمتى است براى آنهايى كه ايمان آورده‌اند. و آنان كه رسول خدا را بيازارند به شكنجه‌اى دردآور گرفتار خواهند شد La bracket.png.

بستر استناد به آیه

بستر استناد به آیه ۶۱ سوره توبه چنین ترسیم شده است: پيامبر صلى الله عليه و آله در قسمتی از بخش دوم خطبه غدير نزول وحى خاص براى ابلاغ ولايت را اعلام کرد. در ضمن به آزارهای پى‌درپی منافقان نسبت به خود را يادآور شد: از جمله اینکه نسبت‏‌هاى مسخره‌آمیز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» (گوش) را درباره حضرت به‌كار بردند. آنان منظورشان «سراپاگوش» بودن اميرالمؤمنين علیه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود. آنگاه حضرت آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت‌دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود.[۲]

آیه در متن خطبه

آیه ۶۱ سوره توبه، به نقل از برخی منابع، در خطبه غدیر چنین آمده است: «وَ سَالْتُ جَبْرَئيلَ انْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ الَيْكُمْ ايُّهَا النّاسُ لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ ادْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ» Ra bracket.png بِانَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ La bracket.png «وَ يَحْسَبُونَهُ» Ra bracket.png هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ La bracket.png«وَ كَثْرَةِ اذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اذُناً وَ زَعَمُوا انّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ ايّاىَ وَ اقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى انْزَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ». Ra bracket.png وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ La bracket.png «عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ انَّهُ اذُنٌ»  Ra bracket.png خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّه وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ ‏اللَّه لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ La bracket.png. «وَ لَوْ شِئْتُ انْ اسَمِّىَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِاسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ، وَ انْ اومِئَ الَيْهِمْ بِاعْيانِهِمْ لاَوْمَأْتُ، وَ انْ ادُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَ لكِنّى وَ اللَّه فى امُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ؛ همچنين به‌خاطر اين است كه منافقان بارها مرا اذيت كرده‌‏اند تا آنجا كه مرا «اذُن» (گوش‌فرادهنده) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به‌خاطر ملازمت بسيار او (حضرت امیر) با من و توجه من به او و تمايل او به من و قبولش از من، تا آنجا كه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد: و از منافقان کسانی هستند که همواره پیامبر را آزار می‌دهند، و می‌گویند: شخص زودباور و نسبت به سخن این و آن سراپا گوش است. بگو: گوش است بر ضد كسانى كه گمان مى‏‌كنند او «اذُن» است و براى شما خير است. به خدا ايمان مى‌‏آورد و در مقابل مؤمنان تواضع و احترام مى‌‏نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‌اند رحمت است، و براى كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را اذيت مى‏‌كنند عذاب دردناک است. و اگر بخواهم گويندگان چنين نسبتى را معرفى كنم و به آنان اشاره نمايم و آنان را نشان دهم مى‏‌توانم، ولى درباره آنان با بزرگوارى رفتار كرده‌ام».[۳]

موقعيت تاريخى استناد به آیه

موقعیت تاریخی استناد به آیه ۶۱ سوره توبه چنین توصیف شده است: با پايان اولين بخش خطبه غدیر كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبر صلى الله عليه و آله بخش دوم سخن را آغاز کرد. او با اشاره به آيه تبليغ و آيه ولايت و اشاره به نسبت‌هاى مسخره‌آميز منافقان به حضرت، آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت‌دهندگان اين كلمه از منافقان نازل شده بود: آيه مزبور در اولين مراحل خطبه مطرح شد كه نزول آيه تبلیغ اعلام شد و همه آماده بودند تا مرحله اصلى خطبه برسد و معلوم شود پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور به تبليغ چه پيامى است.

با آنكه فضای کلی القای خطبه همراه با نشاط و سرور خاصى بوده، اما گويا در مقطعی چهره حضرت درهم مى‌‏رود و توجه عميق خود را به حضور منافقينى می‌دوزد كه در كاروان غدير حضور دارند و همچنان در جامعه اسلامی حضور خواهند داشت. آنان به‌قدرى كينه‏‌توز و آماده فتنه‌‏انگيزى بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله وجودشان را مانعى بزرگ بر سر راه برنامه غدير مى‏‌بيند؛ در حدى كه اگر خداوند با اراده خويش آنان را درهم نكوبد، اعلان ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام با حضور آنان ميسّر نيست. آنگاه كه خطاب Ra bracket.png وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ La bracket.png آمد بر همه ثابت شد كه خطر منافقان جدى است و به همين جهت خدا ضامن حفظ رسولش شده است.[۴]

موقعيت قرآنى

موقعیت آيه ۶۱ سوره توبه در قرآن چنین ترسیم شده است: در سوره توبه، از آيه ۳۷ خطاب با منافقان را آغاز مى‏‌شود. در این آیات صحنه‏‌هاى مختلفى از كارشكنى‌هاى آنان ترسيم مى‏‌شود و اين روند تا آخر سوره ادامه مى‌‏يابد. این سوره از سوره‏‌هايى است كه به طور خاص منافقین را زير نظر گرفته و درباره اعمال آنان نازل شده است. مطالعه اين آيات نشان مى‏‌دهد كه منافقان چه اندازه در اذيت پیامبر صلى الله عليه و آله پيش رفتند و به تخريب زمينه‏‌هاى اجتماعى اهداف اسلام پرداخته‌‏اند.[۵]

تحليل تاريخى استناد به آیه

برخی محققان معتقدند که تصريح به خطر منافقان در اثناى خطبه غدیر اين نتيجه را دارد كه در آینده تاريخ، كه مطالعه‌كنندگان خطبه غدير آن را مورد بررسى قرار مى‌دهند، به آسانى زير پا گذاشتن غدير در سقيفه را تحليل می‌كنند و حقایق را در مى‏‌يابند؛ در می‌یابند که منافقان در غدير چه سوداهايى در سر مى‏‌پروراندند و چگونه پايه‏‌هاى آن را محكم نمودند تا ثمره شومش را در سقيفه بگیرند.[۶]

تحليل اعتقادى آیه

درباره استناد به آیه ۶۱ سوره توبه در خطبه غدیر از سوی محققان دو تحلیل اعتقادی ارائه شده است:

تحليل اعتقادى اول: آیه‌ای درباره منافقان

این آیه بازگوکننده يكى از بارزترين نمونه‏‌هاى آزار منافقان نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله است، در خطابه غدير حضرت به بيان كاملى در این باره پرداخته ‏است. آنان كه ملازمت خصوصی اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با رسول اللَّه را به‌صورت دوجانبه مى‌‏ديدند، به خود تا اين حد جرأت دادند كه به‌صورت زبانی جسارت كنند و به‌كنايه لقب «اذُن» (گوش) را به حضرت دهند. منظور آنان اين بود كه پیامبر سر تا پا گوش است و اسرارى را در گوش او نجوى مى‏‌كنند. در واقع آنان با اين كلمه حضرت را مسخره مى‏‌كردند.

خداوند در تقبيح اين رفتار منافقان آيه‌ ۶۱ سوره توبه را نازل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت: اولاً داستان نزول آیه را بيان کرد؛ ثانياً روشن کرد که اگر من و على نجوا مى‏‌كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏‌گوييم اين اسرار درباره منافقان است. آنان اين مسئله را به‌خوبى احساس كرده‌اند كه اين‌گونه مسخره مى‏‌كنند. به همين جهت، اين نجواها به نفع مؤمنان است و در آخر اين آيه اذيت‌كنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جهنم و عذاب دردناک وعده داده شده‌‏اند.

از آنجا كه ماجراى «اذُن» مسئله‏‌اى مخفى نبوده، آن حضرت در خطبه غدير از تشنّج دوری مى‌کند و به اشاره مى‏‌فرمايد: افرادى را كه مرا مسخر کردند به نامشان مى‏‌شناسم و مى‌‏توانم هم اكنون با اشاره آنان را به همه نشان دهم. اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏‌فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم. امام کاظم‏ علیه السلام در اين باره مى‏‌فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقان با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.[۷]

تحليل اعتقادى دوم: سایر جسارت‌های منافقان در غدیر

ذكر نمونه‏‌هايى از جسارت‌‏هاى منافقان حاضر در غدير، كه در تاريخ به‌صراحت ذكر شده، مى‌‏تواند روشنگر اين نكته باشد كه در غدير اهانت به پيامبر صلى الله عليه و آله به اوج خود و به حدودى فراتر از مسئله اُذُن رسيد و جسارت‏‌کنندگان نيز معلوم شدند. جسارت‌هایی که برای آنها عذاب دردناک به آنان وعده داده شده است.

هنگام آماده‌سازی منبر غدیر

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله دستور آماده‌‏سازى منبر غدير در زیر درختان را صادر کرد، يكى از منافقان گفت: در اينجا كه ساعتى بيش توقف نخواهد داشت، براى چه دستور كندن خارها را مى‌دهد! بدانيد كه امروز مسئله مهم و ناراحت‌كننده‏‌اى خواهند آورد.[۸]

در مقابل منبر غدیر

امام صادق‏ علیه السلام فرمودند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير معرفى و منصوب کرد، در مقابل حضرت هفت نفر از منافقان قرار داشتند كه عبارت بودند از: ابابکر، عمر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی‏‌وقاص، ابوعبیده جراح، سالم مولی ابی‌حذیفه، و مغیرة بن شعبه. از ميان اينها عمر گفت: او را نمى‌بينيد كه چشمانش مانند دیوانگان در گردش است. اكنون مى‏‌گويد: خدايم چنين گفته است.[۹] و اين‌گونه برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را به‌مسخره گرفتند.

هنگام گفتن عبارت «من کنت موالاه»

آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و پیامبر فرمودند: «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، عمر گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏‌گويد.[۱۰]

پس از خطابه غدير

معاویه بن ابوسفیان در روز غدير -بعد از منصوب‌شدن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام- از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد. او با غضب از مجلس غدیر خارج شد، در حالى كه دست راستش را بر ابوموسی اشعری و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تکبر مى‏‌گفت: «محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى‏‌كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏‌نماييم».[۱۱] همچنین در این هنگام عده‌‏اى ديگر از منافقان گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى‏‌خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل‏ بيتش را بر گُرده ما سوار كند.[۱۲]

پس از بيعت

پس از بيعت در غدير، عمر بن خطاب شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى‌‏برد![۱۳] همچنین، عده‏‌اى از منافقان پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود، امر ولايت را از امیرالمؤمنین ‏عليه السلام دور مى‌كنيم و نمی‌گذاريم براى او باشد.[۱۴]

گفت‌وگو در خيمه نفاق

زید بن ارقم كه در غدير حاضر بوده ماجرایی را چنين نقل مى‏‌كند: پس از آنکه پيامبر صلى الله عليه و آله دست امیرالمؤمنین عليه السلام را گرفته و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه حذیفة بن یمان نيز همراه من بود. در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مى‏‌گويد: به خدا قسم محمد نادان است، اگر فكر مى‏‌كند كار خلافت بعد از او براى على به نتيجه خواهد رسيد. ديگرى گفت: او را نادان حساب مى‏‌كنى! آيا نمى‏‌دانى كه او ديوانه است و نزديک بود نزد همسر ابن ابى‏‌كبشه از جنون بی‌هوش شود. سومى گفت: او را رها كنيد! خواه احمق باشد و خواه ديوانه! به خدا قسم هرگز آنچه او مى‏‌گويد نخواهد شد. حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و گوشه خيمه آنان را بلند كرد و سر خود را داخل خيمه برد و به آنان گفت: در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مى‌‏شود چنين كارى را می‌كنيد؟ به خدا قسم، صبح گفتار شما را به او خبر خواهم داد.

گفتند: اى حذيفه، آيا تو اينجا بودى و گفته ما را شنيدى؟! آنچه شنيدى بر ما كتمان كن كه حق همسايگى امانت‌دارى است. حذيفه گفت: نه اين مورد از حق امانت‌دارى همسايه است و نه اين مجلس شما از آن‌گونه است! من دلسوز خدا و رسولش نيستم، اگر اين ماجرا را از او كتمان كنم. گفتند: اى حذيفه، هر كارى مى‌‌خواهى انجام ده. به خدا قسم، ما هم براى او قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته‌‏ايم و تو نسبت دروغ به ما مى‌دهى. تو خيال مى‏‌كنى پيامبر سخن تو را مى‌پذيرد و گفته ما را تكذيب مى‏‌كند در حالى كه ما سه نفريم. حذيفه گفت: اما من برايم مهم نيست، وقتى حق دلسوزى را نسبت به خدا و رسولش ادا كنم. پس هر چه مى‏‌خواهيد بگوييد.

سپس حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت، در حالى كه امیرالمؤمنین ‏عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بودند. او گفتار منافقان را به حضرت خبر داد. پيامبر هم سراغ آنان فرستادند و آمدند. حضرت پرسيدند: شما چه گفته‌‏ايد؟ گفتند: به خدا قسم، ما چيزى نگفته‏‌ايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است. در اينجا جبرئيل با اين آيه (آیه ۷۴ سوره توبه) نازل شد: «قسم ياد مى‌‏كنند كه نگفته‌‏اند، در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده‌اند». اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اينجا فرمودند: بگذارید هر چه مى‏‌خواهند بگويند. به خدا قسم، قلب من در سينه‏‌ام مى‌تپد و شمشيرم بر دوشم است. اگر قصد سوئى كنند، من هم مقابله خواهم كرد.[۱۵]

پانویس

  1. غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۷.
  2. غدیر در قرآن، ج۲، ص۷۹.
  3. الاحتجاج، ج۱، ص۵۹.
  4. غدیر در قرآن، ج۲، ص۸۰.
  5. غدیر در قرآن، ج۲، ص۸۰-۸۱.
  6. غدیر در قرآن، ج۲، ص۸۱.
  7. تأويل الآيات الظاهرة، ص۳۹-۴۰؛ البرهان، ج‏۱، ص۱۳۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۴؛‌ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۵۶.
  8. عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۵۱.
  9. بحارالانوار،‌ ج۳۷، ص۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۴.
  10. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰.
  11. تفسير فرات الكوفی، ص۵۱۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۳؛ عوالم العلوم،‌ ج۲/۱۵،‌ص۹۶-۹۷؛ عوالم العلوم،‌ ج۲/۱۵،‌ص۱۲۵.
  12. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰.
  13. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۸.
  14. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۲.
  15. تفسير العياشى، ج۲، ص۹۷-۹۹، ح۸۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۱-۱۵۳، ح۳۷؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۵۲.

منابع

  • الاحتجاج؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • البرهان في تفسير القرآن؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، قم: مؤسسة البعثة (مرکز الطباعة و النشر)، ۱۴۱۵ق.
  • تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة؛ شرف‌الدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
  • تفسير العياشى؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
  • تفسير فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
  • عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ عبدالله بن نورالله‏ بحرانى اصفهانى‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى‏، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.